درانتخابات چه كسى را انتخاب كنيم؟

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1394

 


انتخاباتى در پيش بود واز من براى مصاحبه مستقيم تلويزيونى دعوت كردند. فكر كردم چى بگويم ، ديدم روز راءى گيرى مصادف با 13 رجب روز تولّد اميرالمؤ منين عليه السلام است . لذا خطاب به مردم گفتم :

خداوند از صندوق كعبه على عليه السلام را بيرون آورد، شما از صندوق انتخابات در حكومت اسلامى و الهى چه كسى را بيرون خواهى آورد و او چقدر به على عليه السلام و اخلاق و افكارش شباهت دارد.

بعد اين شعر را خواندم :

اين خانه را بايد خدا در اصل معمارى كند
آدم بنايش بر نهد جبرئيل هم يارى كند
آيد خليل اللّه در او يك چند حجارى كند
او را اولوالعزمى دگر منقوش و گچكارى كند
اينسان خدا از خانه اش چندى نگهدارى كند
تا ساعتى از دوستى يك ميهماندارى كند

يادم هست خيلى گُل كرد و تلفن زيادى زدند و تشكّر كردند.

خاطرات استاد قرائتى

 


فرم در حال بارگذاری ...

شتاب در توبه

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1394

در كـتـاب ريـاض السـالكـيـن آمـده اسـت كـه اهل دلى گويد:

مـردم در تـوبـه چند گروهند: كسى كه توبه را به پيش اندازد و از آن دورى گزيند، و فـريـفـتـه شـود بـه فـراوانـى آرزو و امـل ، و غـافـل مـانـد از مـرگ و اجل ، چنين كسى چون مرگ او را دريابد، بر اصرار باشد، پس هالك و نابود است .

ديـگـر آن كـه مـادام كـه شهوتى نيايد، تائب است و چون آن را بايد، بر مركب هوا و هوس سوار شده ، محاسبه نفس را ضايع كند. پس اين نيز مستوجب عقوبت خداوند است . سه ديگر آن كـه تـائب اسـت ، ليك نفس ، او را به آنچه نمى خواهد، خواند، پس اين را نيز نياز به ادب نـفـس بـاشـد كـه هـر قدر مجاهدت كند، او را فايده رساند؛ ديگر آن كس كه همواره در حساب است و چون دشمن از خويش حساب كشد؛ پس اين شخص ، مستوجب عصمت از جانب خداوند است …

علامه شيخ بهائى قدس سره مى فرمايد:
كـسـى كه در توبه اهمال ورزد و آن را از وقتى به وقتى ديگر پيش اندازد، ميان دو خطر عـظيم باشد كه اگر به فرض از يكى از آنها جان سالم به در برد، از ديگرى نتواند به در برد:

اول آن كـه اجـل بـدو مـهـلت نـدهد و از غفلت خويش آگاه نگردد جز هنگامى كه مرگش فرار رسد و فرصت تدارك از دست رود و درهاى تلافى گذشته بسته شود و وقتى فرا رسد كـه خداى سبحان بدان اشارت فرموده : و (امروز) ميان آنها و آرزوهايشان (كه به دنيا بـرگردند يا توبه و ايمانشان را بپذيرند تا از عذاب رهايى يابند) به كلى دورى و مباينت افتاد و چنان شود كه روزى يا ساعتى مهلت طلبد ليك سوالش ‍ اجابت نـشـود؛ چـنـانـكـه حـق تـعـالى فرمود:

پيش از آن كه مرگ يكى از شما فرا رسد در آن حـال (به حسرت ) گويد:

پروردگارا! اجل مرا اندكى به تاخير انداز

يكى از مفسرين در تفسير اين كريمه گفته است : چون محتضر را پرده كنار رود، گويد:

اى مـلك المـوت ! مـرا روزى مهلت ده تا به خدايم عذر آورم و توبه كنم و عملى صالح انجام دهم .

ليك ، ملك الموت او را گويد: روزها را تباه ساختى ؛

پس گويد: يك ساعت مهلتم ده و بـه تـاخـيـر انـداز.

مـلك المـوت گـويـد: سـاعـات را بـر بـاد داده اى و حال ، ساعتى مهلت خواهى؟

...

پس در توبه بر او بسته شود و به روح خود، آتش را مزمزه كـنـد و شربت حسرت و ندامت بنوشد بدان سبب كه عمر خويش را ضايع ساخته است و چه بسا اصل ايمانش نيز در اثر صدمات اين اهوال از دست رود.دوم آن كـه ظـلمـت و تـيـرگـى گـنـاهـان بـر قـلبـش تـراكـم يـابـد تـا بـر آن ، شكل يابد، و زنگار شود به طورى كه ديگر محو نشود، چه در اثر هر معصيتى كه انسان مـرتـكـب شود، ظلمتى بر قلب پديد مى آيد؛ چنانكه در آيينه به واسطه دم انسان ، ظلمتى پـديـد مـى آيـد. پـس چـون ظلمت گناهان ، بر روى هم انباشته شوند، به صورت زنگار، درآيـنـد؛ چـنـانكه بخار نفس انسان آيينه را چنين كند. هنگامى كه اين زنگار بسيار شوند و مـدتـى طـولانـى بـاقـى بـمـانـنـد، در قـلب انسان چنان فرو روند كه ديگر به هيچ وجه صيقل نپذيرد.

گـاه از ايـن ، بـه قـلب منكوس و سياه تعبير كنند؛ چنانكه از (امام ) باقر عليه السلام را تـبـاه نـكـنـد.

قلب همچنان بر گناه اصرار ورزد تا گناه بر آن غالب آيد و آن را وارونه كـنـدو نـيـز فرمود:

بنده اى نيست جز آن كه در قلبش نقطه اى است سفيد. چون گناه كند؛ در آن ، نقطه اى سياه پديد آيد. چنانچه توبه كند، اين نقطه سياه برود، و چـنـانـچـه در گـنـاهـان پيش رود، نقطه افزون گردد تا روى سفيدى را بپوشاند و به طـورى كـه ديـگـر صـاحـبـش ‍ بـه هـيـچ روى ، بـه خـيـز بـاز نـگـردد، و ايـن مـراد خـداى عـزوجـل اسـت كـه فـرمايد: چنين نيست ؛ بلكه ظلمت بدكارى و ظلمشان بر دلهاى آنان غلبه كرده است
ايـن كـه فرمود: صاحبش به هيچ روى ، به خير باز نگردد، گواه است بر آن كه دارنـده چـنـيـن قـلبـى ابـدا از گناهان روى نگرداند و توبه نكند؛ حتى چنانچه به زبان بـگـويد كه به سوى خداوند توبه كردم ، صداقتى در آن نباشد و تنها زبان خويش را بـه حـركـت در آورده اسـت ؛ بـدون آن كـه قـلبش را با آن موافقتى باشد، پس آن را اصلا اثـرى نـيـسـت ، چـنـانـكـه مـجـرد سـخـن غـسال كه بگويد: لباس را شستم ، لباسها را از پليديها پاك نكند.
و چـه بـسا صاحب چنين قلبى نسبت به اوامر و نواهى شرعى بى مبالات شود و امر دين در نـظـرش آسـان آيـد و وقـع احـكـام الهـى از قـلبـش رخـت بـربـنـدد و طـبـعـش از قـبـول آنـهـا سـربـاز زنـد، و ايـن بـه اخـتـلال در عـقـيـده اش ‍ مـنـجـر شـود و ايـمـانـش زايـل گـردد و در نـتيجه بر غير دين بميرد؛ و اين حالت همان است كه از آن به عاقبت شر تعبير كرده اند - نعوذ بالله من شرور انفسنا و سيئات اعمالنا.

بعضى از ارباب علم گفته است :

توبه را مغتنم بدار پيش از آن كه نزديك به مرگ تائب گردد و مقيم رهسپار شود، و پيش از آن كـه نتيجه پشيمانى باشد و موجود عدم گردد (يعنى سرمايه عمر از كف بدر رود) و پـيـش از آن كه ادبار بر مصرت به گناه سراپرده زيان زند كه در آنگاه نه اقاله عثار است و نه توفيق انابه و اعتذار.
همچنين در اواخر كتاب كشكول شيخ بهائى قدس سره است :

در حـديـث اسـت كـه چـون پـيـرى كـهـنـسـال تـوبـه كـنـد، مـلايـك گـويـنـد: حـال كـه حـواست به سستى و ناتوانى رسيده و نفست به سردى گراييده (توبه مى كنى ؟

عـطـبى نقل كرده است كه مردى را هنگام مرگ گفتند:

بگو: لا اله الا الله

مرد گفت : آه ! افـسـوس بـر جوانى !

در چه زمانى عنفوان جوانى را از دست داده ام ، و در حينى كه غيرتمند مرد و كابين ارزان شد و حجاب از هر باب بر كنار رفت :
همچنين ، مردى در حال مرگ بود و چيزى نمانده بود كه جان به جان آفرين تسليم كند. او را گـفتند:

لا اله الا الله .

گفت : اندوه من بر زمان است و در چه زمانى روزگار نـاگـوار اصـابـت كـرد؛ در حـيـنـى كـه زمـستان پشت كرد و تابستان روى آورد و شراب و ريحان خوشمزه و پاك و پاكيزه است .

و بـه شـخـص ديـگـر در حـال احـتضارش گفتند: بگو لا اله الا الله

گفت : شب سـرد شد و آب خوشمزه و شراب گوارا، از ما حزيران و تموز و آب گذشت . پس در همان وقت جان تسليم كرد.

حـكـايـت اسـت مـردى مـنـزلش در نـزديكى حمام منجاب بغداد بود، روزى زنى از او پرسيد:

اى مـرد! حـمـام مـنـجـاب كـجـاست ؟ مرد، او را به جايى ديگر راهنمايى كرد، مكانى مـخـروبـه كـه زن را راه گـريـخـتـن از آن نـبـود. مـرد بـه دنـبـال او رفـت و در هـمـان جـا به او تجاوز كرد. مدتها بعد هنگامى كه مرد در بستر مرگ افتاد، او را گفتند: بگو لا اله الا الله مرد در پاسخ اين بيت را خواند و مرد:

يا رب قائلة يوما و قد تعبت :
اين الطريق الى حمام منجاب

سؤ خاتمه اين گونه روى مى آورد و مخذول را از راه عاقبت مى اندازد، پناه مى بريم به خدا از سؤ خاتمه .

از صاحب دلى است كه گفته است :

تـائبـان مـنـيـب را انواعى است : كسى كه توبه از گناهان و بديها مى كند، و كسى كه از لغزشها و غفلتها، و سه ديگر آن كه از رؤ يت حسنات و مشاهده طاعات خويش .

و بـر ايـن مـنـوال كـسـى را پـرسـيـدنـد كـه ثـواب كـدام عمل بيشتر است ؟ در پاسخ ، اين بيت را بسرود:

اذا مـحـاسـنـى اللاتـى ادل بـهـا
كـانـت ذنـوبـى فقل لى كيف اعتذر

ادل از مـاده الدلال بـه مـعـنـاى التغنج است كه در فارسى همان مـعـنـاى نـاز كـردن را دارد. گـويى اين بيت اشارت است به حديث مشهورى كه مى فرمايد:

حسنات ابرار، سيئات مقربان است .

توبه - حـسـن حـسـن زاده آمـلى.12 ذى الحـجه 1419 ه‍ ق10/1/1378 ه‍ ش.


فرم در حال بارگذاری ...

در ميان دو مسؤوليت بزرگ

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1394

حضرت امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:

اَلْمُؤْمِنُ بَيْنَ مَخافَتَيْنِ: ذَنْبٌ قَدْ مَضَى لا يَدْرِى ما صُنْعُ اللهُ فيه وَ عُمْرٌ قَدْ بَقِىَ لا يَدرِى ما يَكْتَسِبُ فِيهِ(1)

ترجمه

     انسان با ايمان همواره از دو چيز نگران است از گناهان گذشته خود كه نمى داند خدا با او چه رفتار مى كند، و از عمر باقيمانده كه نمى داند خود چه خواهد كرد!

شرح كوتاه

     بارزترين نشانه ايمان، احساس مسؤوليت است، احساس مسؤوليت در برابر اعمالى كه انجام داده و احساس مسؤوليت در برابر وظايف و تكاليفى كه در پيش دارد.

     آن كسى كه اين دو احساس را دارد همواره به فكر جبران كوتاهى هاى گذشته است; و همچنين در فكر پيدا كردن بهترين راه ممكن براى استفاده از فرصت هاى باقيمانده، و اين هر دو رمز تكامل و پيشرفت يك انسان با يك ملت است، مردمى كه نه به اعمال گذشته مى انديشند و نه به فكر ساختن آينده اند، افرادى بينوا و بدبختند.


1. اصول كافى، جلد 2، صفحه 7.

برگرفته از یکصدو پنجاه درس زندگی/ آیت الله مکارم شیرازی


فرم در حال بارگذاری ...

بهترین ریاضت

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1394

 صوم (روزه) از ریاضات مشروعه است، ماهی سه روز خیلی مؤکد است؛ اول و وسط و آخر [ماه].

همچنین کثرت صلات؛ [در روایت است] حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ به اندازه‌ای [نماز خواند] که پایش متورم شد.

معلوم است ریاضات شرعیه، عمل به واجبات و ترک محرمات است.

(١۵اردیبهشت١٣٨٨، کلاس فقه، کتاب جهاد)

 

نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 

سلام
انشالله توفیق عمل داشته باشیم

1394/05/06 @ 11:52


فرم در حال بارگذاری ...

نقش مخاطب شناسی در تأثیر امر به معروف و نهی از منکر

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1394


اگر امر به معروف و نهی از منکر به طور غلط انجام شود، این اقدام، خود به منکر تبدیل خواهد شد.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام ،آیت الله محمدی ری شهری تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام گفت:

     کسی که می خواهد امر به معروف و نهی از منکر کند، می بایست مخاطب خودش را بشناسد، چون حال و روز هر کسی در هر مکان و شرایط مختلف، اقتضائات متفاوتی دارد و بدون توجه به این مساله ممکن است امر به معروف و نهی از منکر با نتیجه معکوس مواجه شود.

آیت الله محمدی ری شهری افزود: تاثیر پذیری و نفوذ در مخاطب از جمله مسایل مهم در خصوص انجام امر به معروف و نهی از منکر است، که باید به آن توجه شود و با روش مناسب و شناخت حالات مختلف افراد، امر به معروف و نهی از منکر صورت گیرد.

رئیس دانشگاه قرآن و حدیث با بیان این نکته که بکارگیری روش های مناسب در امر به معروف و نهی از منکر، نیاز به مطالعه و پژوهش های علمی دارد گفت: مساله اقناع و القاء به مخاطبان لوازم مختلفی دارد که از جمله آنان پرهیز و اجتناب از خشونت است.

آیت الله محمدی ری شهری گفت: چه بسا با خشونت و تندی، امر به معروف و نهی از منکر اثر معکوس خواهد داشت مگر در مواردی که تکلیف قانون و نهادهای انتظامی و قضایی است.

رئیس دانشگاه قرآن و حدیث، برخورد محترمانه و شخصیت قائل شدن برای افراد و همچنین محترم شمردن دیگران، ولو اینکه حتی خطایی از آن ها سر زده باشد، را از دیگر نکات مهم در اجرای امر به معروف و نهی از منکر برشمرد و گفت: در روایت آمده است که از نشانه های کمال عقل، این است که خود را از هیچ کسی برتر نبیند و معتقد باشد دیگران از او بهترند.

وی در بیان نمونه های رفتار صحیح در این خصوص به فراز نخست وصیت نامه امام راحل اشاره کرد و گفت: اینکه در ابتدای وصیت نامه شریف امام راحل به فرزندشان، حاج احمد آقا از آن تعابیر خاص برای خود استفاده کرده اند، نشانه تحقق آن حالت معنوی برای آن بزرگمرد و آن شخصیت متعالی است که به هیچ وجه خوبی های خودش را نمی بیند و خودش را اینگونه خطاب می کند.

تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام، نخستین گام برای تحقق صحیح امر به معروف و نهی از منکر در آستان مقدس را شناخت صحیح مصادیق معروف و منکر خصوصا در مجموعه آستان مقدس برشمرد و گفت: البته معروف و منکر در همه جا معروف و منکر است، اما در اسلام به دلیل شرافت مکانی و زمانی و حتی برخی قرابت ها میزان زشتی منکر و نیکویی معروف دوچندان می شود که این مساله در قرآن مجید در خصوص نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله و در قوانین شرعی و قانونی ما نیز در خصوص حد برخی جرایم در برخی از ماه ها بیان شده است.

رئیس دانشگاه قرآن و حدیث در بیان روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله گفت: در روایت آمده است که اگر امر به معروف و نهی از منکر به طور غلط انجام شود، این اقدام، خود به منکر تبدیل خواهد شد.

نظر از: عمادی [عضو] 

سلام
واقعا کسی که می خواهد امر به معروف و نهی از منکر نماید اگر مخاطب خود را بشناسد بهتر می تواند این امر را انجام دهد

1394/05/06 @ 13:04


فرم در حال بارگذاری ...

معرفی سایت فرهنگی وتبلیغی کودک ونوجوان(2)

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1394


فرم در حال بارگذاری ...

چرا صلوات بفرستيم؟

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1394

ذکر و دعاي شريف صلوات مورد توجه خاص اهل بيتسلام‌الله‌عليهم‌ أجمعين بوده و در دعاها، از جمله همين دعاي صحيفه سجاديه، توجه خاصي به آن شده است. رواياتي هم که در فضليت اين ذکر و اين دعا وارد شده بسيار فراوان است. طبعا اين سؤال مطرح مي‌شود که اين ذکر چه خصوصيتي دارد که تا اين اندازه مورد توجه اهل بيت عليهم‌السلام است، به گونه‌اي که ائمه اطهار عليهم‌السلام که خود از اهل‌بيت هستند در بين دعاها و مناجات‌هايشان چندين مرتبه مي‌گويند: أللهم صل علي محمد و آله.

صلوات؛ موجب لياقت دريافت رحمت‌هاي الهي

وقتي ما فهميديم اين ذکر بسيار اهميت دارد، به‌خصوص با توجه به ثواب‌هايي که براي آن ذکر شده، علاقه‌منديم که به اين نتايج و آثار نائل شويم. معمولا اولين انگيزه انسان براي گفتن و تکرار کردن اين ذکر شريف، نيل به ثواب آن‌هاست. عامل ديگري که مي‌تواند در انگيزه ما مؤثر باشد تأثيراتي است که اين ذکر شريف در گشايش مشکلات دنيوي ما دارد. اهل بيت صلوات‌الله‌عليهم‌ أجمعين براي اين که ما را به گفتن بيشتر اين ذکر شريف تشويق کنند تا براي آخرت‌مان مفيد باشد، آثار دنيوي آن را هم ذکر کرده‌اند، از جمله اين که فرموده‌اند: ‌این ذکر باعث استجابت دعاها مي‌شود.

ما نیز درخواست‌هایی چون وسعت روزي، شفای بيماري‌ها، رفع بلاها و … داریم و این درخواست‌ها امری طبیعی است و اشکالی هم ندارد، بلکه عرض نیاز به درگاه خداوند بسیار هم خوب است. ولي اگر بدانیم عاملی تقویت‌کننده برای استجابت دعا وجود دارد که با رعایت آن، احتمال استجابت دعا بیشتر می‌شود انگیزه‌ ما برای استفاده از آن عامل تقویت می‌شود.

...

اهل‌بیت علیهم‌السلام خود به ما یاد داده‌اند که برای استجابت دعا از این ذکر استفاده کنیم و این لطفی خفي دارد. آن‌ها می‌خواهند ما از فوايد، ثواب‌ها و لیاقتی استفاده کنیم که این ذکر برای دریافت رحمت‌های الهی ایجاد می‌کند. هدف اصلی آن‌ها اين است که مي‌خواهند ما بيشتر به طرف خدا برويم. اين حکمت به طور قوي‌تر و شديدتر در اصلِ امر به دعا وجود دارد. چرا خدای متعال می‌فرماید:‌ أُدْعُونِي أَسْتَجَبْ لَکُمْ؟ چرا نزول رحمت خود و برآورده شدن حاجت ما را مشروط به دعا می‌کند؟ سرّ این شرط اين است که خدای متعال دوست دارد ما سراغ او برويم تا رحمت‌ها و کمالات بيشتري نصيب‌ ما گردد و به او تقرب پیدا کنیم؛ وگرنه، خداوند می‌تواند بدون دعا هم همه نیازهای ما برطرف نماید. مگر خداوند نعمت‌هاي فراوانی را بدون دعا به ما عطا نکرده است؟‌ به‌راستی می‌توان گفت اکثريت قريب به اتفاق نعمت‌های الهی بدون درخواست به ما عطا شده است. اگر خدا مي‌گويد: از من درخواست کنید تا شما را اجابت کنم، بدین خاطر است که اين درخواست وسيله‌اي برای رفتن ما به در خانه او باشد و موجب تقرب به او گردد. البته دعاي ما هم اثر دارد و موجب استجابت مي‌شود، اما او بیش از آن اندازه که خودمان مي‌فهميم ما را دوست دارد.

اگر اهل‌بيت علیهم‌السلام هم ما را به ذکر صلوات سفارش کرده‌اند بدین خاطر نیست که از این راه نفعی به‌دست آوردند. مقام آن‌ها بسیار بالاتر از اين است که بخواهند از ما چيزي عايدشان شود. این لطف دائمی آن‌ها است که می‌خواهند کاری کنند که از ناحيه آن‌ها فیضی به ما برسد. اما آن‌چه سبب این فیض می‌شود دعا کردن ماست و تا زمانی که ما تصمیم نگیریم و دعا نکنيم، آمين گفتن آن‌ها کمالی براي ما ایجاد نمی‌کند. ممکن است ایشان دعا کنند و خدا به کسی سلامتي عنایت کند، اما اين سلامتی فرق می‌کند با آن سلامتی که بگويند: تو دعا کن تا ما آمين بگوييم تا دعايت مستجاب شود. در این مورد، علاوه بر سلامتی، ما با خدا هم آشنا شده‌ايم و با او رابطه‌اي برقرار کرده‌ایم.


قدردانی از رسول خدا و آل او صلوات‌الله‌علیهم با صلوات

اما برخی مؤمنين که معرفت‌شان بيشتر از دسته اول است، انگيزه ديگري هم برای صلوات فرستادن دارند و آن انگيزه‌اي فطري براي تشکر از ولي نعمت است. خداي متعال ما را به‌گونه‌ای آفريده است که وقتي از کسي احسان و خدمتی می‌بینیم خود را بدهکار او مي‌بينيم و دوست داريم دست‌کم با تشکر زباني اين دين خویش را ادا کنيم. این دسته از مؤمنان وقتی به این حقیقت توجه پيدا می‌کنند که رسول خدا و اهل‌بیت او علیهم‌السلام چه‌قدر در حق ما لطف کرده‌اند و چه حق عظيمي در نشان دادن راه نجات و سعادت، بر گردن ما دارند، درصدد تشکر از آن‌ها برمی‌آیند و از خود می‌پرسند که به‌راستی چگونه می‌توان از کسانی که جان خود و عزيزان‌شان، حتی طفل شيرخواره‌شان را فدا کردند تا ما با خدا آشنا شويم و راه سعادت را پيدا کنيم تشکر کرد. کم‌ترین کاری که می‌توان برای تشکر از آن خاندان بزرگوار انجام داد این است که صلواتی به پیش‌گاه آن‌ها هدیه کنیم و بگوييم: خدايا! ما که توان جبران لطف ایشان را نداریم، از تو می‌خواهیم رحمت‌هاي خود را بر آن‌ها نازل فرما! پس عامل سوم براي ایجاد انگیزه برای صلوات فرستادن، توجه به تأثیری است که پیامبر و اهل‌بیت او صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین در سعادت ما داشته‌اند.


محبت رسول و آل در آیینه صلوات

عامل ديگري هم مي‌تواند برای ایجاد انگیزه برای صلوات و درود فرستادن بر رسول خدا و آل او صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین وجود داشته باشد و این عامل به يک معنا در همه مسلمانان، به‌خصوص ما شیعیان وجود دارد، اما بايد رشد کند و تقويت شود. البته رحمت اهل‌بيت علیهم‌السلام به ما شيعیان اختصاص ندارد. هر مسلماني هر چه از اسلام مي‌داند به برکت ایشان و دست‌کم به برکت پيغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است. همه مسلمانانی که اهل انصاف هستند به برکات اهل‌بیت علیهم‌السلام و لزوم مودت ایشان اعتراف دارند و در این زمینه چه شیعیان و چه اهل‌تسنن کتاب‌ها نوشته‌اند. برخی مسلمانان اهل تسنن در ايام عزاداري سیدالشهداء علیه‌السلام به عنوان اعلام مودت به اهل‌بیت علیهم‌السلام و اداکردن اجر رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، در مراسم عزاداری شرکت مي‌کنند. مقصودم بیان این نکته است که اهل انصاف به مقام والای اهل بيت علیهم‌السلام و لزوم قدردانی از ایشان اعتراف دارند.

مشکلی که وجود دارد این است که ما با اين که به عنوان محبان اهل‌بیت علیهم‌السلام شناخته مي‌شويم، اما در عمل مي‌بينيم این محبت خود را در همه رفتارهای ما نشان نمی‌دهد و تجلی نمی‌کند. ما گاه به شدت نسبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام اظهار مودت و محبت مي‌کنيم، در عزای ایشان عزاداري‌ها می‌کنیم، برای بزرگ‌داشت‌ ایشان هزينه‌ها صرف می‌کنیم، چه نذرها می‌کنیم و چه اطعام‌ها می‌دهیم! و همه این‌ها چیزی جز نشانه محبت و علاقه به اهل بيت علیهم‌السلام نیست، اما وقتي بررسی می‌کنیم می‌بینیم دست‌مان از محبتي که همه رفتارهاي ما را تحت تأثير خود قرار دهد چندان پر نیست. مقصود از اثر در این‌جا اثری است که مستقیماً و خالصاً از محبت ناشی شده باشد.

توضیخ بیشتر این‌که: انسان چيزهايي را که خوشايند و لذت‌بخش می‌یابد در ابتدا به‌خاطر خوشی و لذتي که از آن‌ها انتظار دارد، به‌سراغ‌شان می‌رود، اما به‌تدريج به خود آن شيء نوعی تعلق و وابستگي پيدا مي‌کند، يعني به دنبال لذت‌هاي مکرر و معنادار، کيفيتی نفساني به نام محبت براي انسان پيدا مي‌شود. محبت حالت ثبات دارد و يک حالت انفعالي گذرا نيست، به‌گونه‌ای که وقتي پدید می‌آید گاهي حتی تا ده‌ها سال نمي‌توان آن را از دل بيرون کرد. اما منشأ‌پیدایش محبت نسبت به يک انسان این است که از ارتباط با آن شخص لذتي براي انسان حاصل شود؛ ارتباطی همچون دیدن او، شنیدن صدای او، استفاده از دانش او، و … اما با يک بار لذت بردن، محبت ثبات پیدا نمی‌کند. اگر این لذت تکرار شود، انسان نوعی وابستگي به آن شخص پيدا مي‌کند که زمانی هم که آن لذت را درک نمی‌کند و امیدی هم به درک آن ندارد، دلش متوجه آن شخص است و دوست دارد او را ببيند یا به نوعی با او ارتباط برقرار کند.

اين محبت وقتي شدت پيدا کند، حالتی در انسان ایجاد می‌کند که در اثر آن، انسان مي‌خواهد همه دارایی و هستی خود را فداي او کند و اگر از او بپرسند چرا می‌خواهی هستی خود را فدای او کنی، می‌گوید: چرا ندارد؛ من او را دوست دارم!‌ البته این پاک‌بازی به مرتبه و شدت و ضعف آن محبت بستگي دارد. اگر این محبت بسیار شدت یابد، شخص محب حاضر است خود و همه بستگان خود را فداي محبوبش کند. داستان‌هايی عشقي همچون داستان ليلي و مجنون که در تاریخ نقل شده از این قبیل محبت‌ها هستند. ما برخی افراد را دیده‌ایم که همیشه به اهل‌بیت علیهم‌السلام توجه دارند و عشق و علاقه‌شان به اهل‌بیت علیهم‌السلام چنان زیاد است که با شنیدن نام آن‌ بزرگواران حالتي مخصوص پیدا می‌کنند که نمی‌توانند آن را توصیف کنند. این‌ها آثار محبت است. در داستان ليلي و مجنون، وقتی مجنون خدمتی به لیلی می‌کرد تنها آرزویش این بود که لیلی بفهمد او در حال فدا کردن خود برای لیلی است!

اما به‌راستی در میان مخلوقات چه کسي را می‌توان پيدا کرد، جز محمد و آل محمد صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین، که سزاوار چنین محبتی باشد؟ ایشان کامل‌ترین و والاترین مخلوقات خدا هستند و به هر اندازه‌اي که به ایشان محبت خالصانه داريم، شايسته است اين محبتْ خود را در رفتار ما نشان دهد، يعني بدون ‌هيچ گونه چشم‌داشتي به ایشان خدمت کنيم. اما از آن‌جا که ما نمي‌توانيم برای آن‌ها کاری انجام دهيم، بالاترين خدمتي که مي‌توانيم به ایشان ارائه دهیم اين است که بگوييم: خدايا! بالاترین و بهترین رحمت‌ها و فیض‌ها نزد تو است، و تو مي‌تواني بهترين رحمت‌های خود را به ایشان عطا کنی. اما دست ما خالی است و چیزی برای پیش‌کش نزد ما نیست. از تو می‌خواهیم بهترين رحمت‌هایت را به ایشان عنایت فرمایی، که ایشان حقیقتا سزاوار چنین عنایتی هستند! اگر انسان چنین حالتی پيدا کند، نمي‌دانم ارزش صلوات و دعايش چند برابر مي‌شود، اما همین‌قدر می‌دانم که بسیار بالاست.

وابستگي ارزش عبادت به مراتب محبت

اين اختلاف مراتب در صلوات افراد چیزی شبيه اختلاف مراتب عبادتي است که براي خداي متعال انجام مي‌گيرد. براساس آنچه از اهل‌بیت علیهم‌السلام نقل شده، عبادت‌کنندگان سه دسته‌اند: دسته‌ای خدا را به‌خاطر ترس از عذاب عبادت می‌کنند. این‌ها مانند غلامان‌ سياهی هستند که از ترس کتک، مولای خود را اطاعت می‌کنند. ازاین‌رو عبادت ایشان را «عبادت عبید» گویند. اگر خدا جهنم نداشت آن‌ها خدا را عبادت نمي‌کردند. عده‌ای ديگر هستند که سطح عبادتشان کمي بالاتر است. ایشان براي نعمت‌هاي بهشتي خدا را عبادت مي‌کنند. عبادت این دسته «عبادت تاجران» نام نهاده شده است. این نوع عبادت اشکالي هم ندارد. قرآن کریم هم مي‌فرمايد:

هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ.(صف/10) ولي دسته سوم کسانی هستند که خدا را عبادت می‌کنند تنها به‌خاطر این‌که او را دوست دارند. این «عبادت آزادگان» خوانده شده است. ایشان دل به خدا داده‌اند.

عين اين مراتب درباره محبت اهل‌بيت علیهم‌السلام هم وجود دارد. گاهی دوستی ما برای شفا یافتن بیماری‌مان یا دست‌یابی به شفاعت اهل‌بيت و نجات از عذاب است، که البته کار خوبی است و از خدا می‌خواهیم همین را هم از ما نگیرد. گاهی حاجتی بزرگ داریم و با ایشان قرار می‌گذاریم که اگر حاجت‌روا شدیم، فلان مبلغ را به آستان ایشان تقدیم کنیم. اين‌ رابطه هم رابطه خوبی است و نشانه آن است که به اين خانواده علیهم‌السلام ايمان داریم، و مي‌دانیم که ايشان پيش خدا عزيزند و دعايشان مستجاب مي‌شود، و مي‌دانیم که آ‌ن‌ها شيعيان و دوستان‌شان را (گرچه همت‌‌شان ضعيف باشد) دوست دارند و دست مرحمت بر سرشان می‌کشند!

اما کسانی هم هستند که وقتی صبح از خانه بيرون مي‌آيند، دلشان تشنه زیارت حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌عليها است، و آرام و قرار ندارند تا خود را به حرم برسانند و در و ديوارش را ببوسند. اين بی‌قراري آنها برای گرفتن حاجت نيست، و چیزی هم از ایشان نمی‌خواهند. عطش آن‌ها ناشی از محبتی است که به این خاندان دارند، و این محبت ناشی از معرفتی است که به مقام ایشان دارند. این محبت به‌تدریج حالت وابستگي و دل‌بستگي را در ایشان پدید آورده که در اين دل‌بستگي، ديگر آن منافع منظور نيست. چنان‌که گفته شد، انسان هر کسی یا چیزی را دوست بدارد ابتدا بدین خاطر است که از ارتباط با آن لذتي می‌برد، اما به‌تدریج با تکرار لذت‌ها به آن دل‌بستگي پيدا مي‌کند و اين دل‌بستگي ديگر در گروي آن لذت‌ها نيست. اگر آن لذت‌ها هم برود این دل‌بستگي باقی مي‌ماند.

درست است که ما وقتي مي‌خواهيم اهل بيت علیهم‌السلام را بشناسيم، ابتدا از طریق کرامات‌شان ایشان را می‌شناسيم، و اين شناخت باعث محبت ما به ایشان می‌شود، اما اگر کمي همت کرده، این ارتباط را حفظ و تکرار کنیم، به ایشان دل‌بستگي‌ای پيدا مي‌کنیم به نام عشق، که ارزش یک لحظه آن، از صدها سال عبادت‌ بدون چنین حالی بيشتر است! ارزش برخی عبادت‌ها، تنها به‌خاطر توجه دل، هفتصد هزار بار از عبادت‌های دیگر بیشتر می‌گردد! مراتب خلوص در نیت کاری می‌کند که عبادت از يک بار، ده بار، هفتاد بار، هفت‌صد بار، صدهزار بار، هفتصد هزار بار و … بيشتر ثواب پیدا کند. اين درحالي است که ظاهر فیزیکی کار در همه مراتب یکسان است، اما باطن آن چنین مراتبی پیدا می‌کند. ارزش آن بوسه‌اي که تنها از روی محبت بر ضريح حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها زده مي‌شود و در عمق دل زائر این است که بي‌بي‌جان دوستت دارم، سر و جانم فداي شما، و چيزي هم از شما نمي‌خواهم، بیشتر از بسیاری از پول‌ها، نذر و نيازها، اطعام‌ها و … است.

باید تلاش کنيم معرفت و محبت ما نسبت به خداي متعال افزایش یابد تا ما هم شبيه ائمه معصومان سلام‌الله‌عليهم‌أجمعين شويم و انگیزه عبادت کردن‌مان محبت به خدای متعال گردد. البته خدا انسان را به‌گونه‌ای خلق کرده است که از آتش مي‌ترسد و نمي‌خواهد در آتش بسوزد، و نعمت‌هاي بهشتي را هم دوست دارد، اما محب خدا عبادت را به‌خاطر این‌ها انجام نمی‌دهد. اگر در شبانه‌روز تلاش کنیم دو رکعت نماز بخوانيم و با خدا این‌گونه نجوا کنیم که خدايا! من این نماز را به‌خاطر این‌که محبت من نسبت به تو باقی بماند و تو را بیشتر دوست بدارم می‌خوانم، و هيچ مزد دیگری هم نمی‌خواهم، شايد ارزش اين دو رکعت نماز از عبادت همه عمر ما بيشتر باشد. در درگاه خدای متعال، کيفيت بسیار بیشتر از کمیت ارزش‌گذاري می‌شود و کيفيت عمل تابع معرفت، محبت و ارتباط قلبي است. باید تلاش کنيم اين رابطه را تقویت کنیم.

ارزش‌مندترين حاجت‌ها

اگر ما برای برآورده شدن حاجت هم صلوات مي‌فرستيم، خوب است حاجت‌مان را در پيشگاه حضرت ولي عصر سلام‌الله‌عليه اين قرار دهيم: آقا من هزار صلوات مي‌فرستم تا شما از خدا بخواهيد معرفت مرا به شما زياد کند! اگر مزد مي‌خواهيم اين‌گونه مزد بخواهيم. باور کنیم که اگر لذايذ دنيا باشد یا نباشد، چندان فرقی نمي‌کند. با خود درباره آن روزهايي که بسیار خوش گذرانديم و روزهايي که بسیار بر ما سخت گذشت بیاندیشیم! به‌راستی اکنون چه‌قدر از آن خوشی‌ها یا سختی‌ها در يادمان باقی مانده است؟ هم روزهای سخت گذشت و هم روزهای شادي! واقعا هم گذشت! اکنون که فکر می‌کنیم گویا خوابي بیش نبوده‌اند. اما اين معرفت و محبت است که در عمق دل ما تا ابد باقی مي‌ماند و باعث مي‌شود انسان در عالم آخرت هم با ائمه اطهار علیهم‌السلام محشور باشد. اين کجا و آن کجا؟! باید همت‌مان را بلندتر کنيم و اگر حاجت هم مي‌خواهيم بيشتر روي حاجت‌هاي معنوي تکيه کنيم.

رزقناالله و إياکم إن‌شاءالله


سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در شرح دعاي وداع با ماه رمضان در تاريخ 23/4/94،

نظر از:  

ان شاء الله
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم
اجرکم عندالله

1394/05/06 @ 11:38


فرم در حال بارگذاری ...

بهترين لحظات عمر

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1394

 

خداوند در قرآن مجيد، شب و روز را دو نشانه قدرت، حكمت، رحمت و لطف خود قلمداد كرده است.

روز را براى رو آوردن به معاش و شب را براى رو آوردن به معاد و معنويت قرار داده است.

خداوند ارزش بسيارى براى شب قائل شده است و به رسول خدا صلي الله عليه و آله خطاب مى‏كند:

«وَمِنَ اللَّيلِ فَتَهَجَّدْ»(الإسراء/79)  بخشى از شب را به تهجّد و نماز شب بپرداز ».

همه اين شب ظرف را از خواب پر نكن ؛ چون من اين ظرف را نساختم كه مردم آن را از خواب و عيش و نوش و گناه پر كنند.

خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله مى‏فرمايد : شب را به دو يا سه قسمت تقسيم كن. اگر دو قسمت مى‏كنى، يك قسمت را بخواب و يك قمست را براى بندگى و عبادت برخيز. اگر آن را سه قسمت مى‏كنى دو قسمت را بخواب و دست كم يك قسمت را براى معاد و آبادى آخرتت بگذار، به همين علت، خداوند زيباترين برنامه‏ هاى مربوط به اوليا و دوستدارانش را در شب اجرا كرده است .

«سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيهُ مِنْ آياتِنَا »(الإسراء/1)

«وَ الْفَجْرِ * وَ لَيَالٍ عَشْرٍ »(الفجر2/1)

«وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ»(الأعراف/142)

شب آمد شبْ رفيق دردمندان

شب آمد شب كه نالد عاشق زار

گهى از دست خود گاهى ز دلدار

انسان روز سرگرم است. درد فراق، شب خود را نشان مى‏دهد. همه انبياى خدا با شب انس داشتند. خداوند متعال با اهل شب، بسيار سخن دارد. خداوند متعال سحر را يكى از نشانه‏ هاى واقعى عاشقانش مى‏داند :

وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يسْتَغْفِرُونَ(الذاريات/18) اولياى خدا با شب انس عجيبى دارند. من انس برخى از آنان را ديده بودم. وقتى عيسى داشت عبادت مى‏كرد، صداى آخرين نفس مادر را شنيد. از تپه پايين آمد و ديد مادر از دنيا رفته است. همان مريمى كه خدا در قرآن، درباره خصلت‏هاى نيكوى مريم سنگ تمام گذاشته است و او را به مقام عصمت، ستوده است. كارهاى مادر را انجام داد، او را به خاك سپرد و گريه كرد تا خوابش برد. مادر را در خواب ديد و گفت : آيا آرزويى هم دارى؟

گفت: بله.

حضرت عيسى گفت : تو كه اكنون در اعلا عليين بهشتى، تو كه اكنون نزد انبيا و اوليايى، چه آرزويى دارى؟

گفت : مى‏خواهم خدا مرا به دنيا برگرداند تا شب را بيدار بمانم.

آن جا قيمت شب معلوم مى‏شود. شما كه از ده ـ دوازده سالگى شب‏ها را، به خصوص شب‏هاى احيا را ازگريه وتوبه ومناجات پركرديد برايتان‏ چه‏ قدرارزش ‏دارد.

 


فرم در حال بارگذاری ...

5 فریب شیطان

نوشته شده توسطرحیمی 5ام مرداد, 1394


فرم در حال بارگذاری ...

قرارداد با امام رضا عليه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 5ام مرداد, 1394

يك سال براى زيارت به مشهد مقدّس رفتم . در حرم با حضرت رضا عليه السلام قرار گذاشتم كه يك سال مجّانى براى جوانها واقشار مختلف كلاس ‍ برگزار كرده و در عوض امام رضا عليه السلام نيز از خدا بخواهد من در كارم اخلاص داشته باشم .

مشغول تدريس شدم ، سال داشت سپرى مى شد كه روزى همراه با جمعيّت حاضر در كلاس از كلاس بيرون مى آمدم ، طلبه اى همين طور كه جلو من راه مى رفت نگاهى به عقب كرد، مرا ديد و به راه خود ادامه داد! من پيش خود گفتم :

يا نگاه نكن يا اينكه من استاد تو هستم، تعارف كن كه بفرماييد جلو! (اللّه اكبر)
به ياد قراردادم با امام رضا عليه السلام افتادم ، فهميدم اخلاص ندارم ، خيلى ناراحت شدم . با خود گفتم : قرآن مى فرمايد:

« لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا»(الإنسان/9)

آنان نه مزد مى خواهند و نه انتظار تشكر. من كار مجّانى انجام دادم ، ولى توقّع داشتم از من احترام كنند!
خدمت آية اللّه ميرزا جواد آقا تهرانى داستانم را تا به آخر تعريف كرده و از ايشان چاره جوئى كردم .

يك وقت ديدم اين پيرمرد بزرگوار شروع كرد به بلند، بلند گريه كردن ، نگران شدم كه باعث اذيّت ايشان نيز شدم ، لذا عذرخواهى كرده و علّت را پرسيدم ايشان فرمود: برو در حرم خدمت امام رضا عليه السلام و از حضرت تشكّر كن كه الا ن فهميدى كه مشرك هستى واخلاص ندارى ، من مى ترسم در آخر عمر با ريش سفيد در سنّ نود سالگى مشرك بوده و خود متوجّه نباشم .


فرم در حال بارگذاری ...