چگونه باید به امام مهدی علیه السلام سلام گفت؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام تیر, 1394

السلام علیک یا بقیة الله‏

چگونه باید به امام مهدی علیه السلام سلام گفت و درود فرستادن بر آن گرامی چگونه است؟

در روایتی آمده است که:

سأل رجل من الامام الصادق علیه السلام:هل یسلم علی القائم بامرة المؤمنین؟

قال علیه السلام:لا…ذاک اسم سمی الله به أمیرالمؤمنین، لم یسم به أحد قبله و لا یسمی به بعده الا کافر.

فقال رجل کان حاضراً عند الامام الصادق علیه السلام: جعلت فداک…و کیفت یسلم علیه؟ قال علیه السلام:تقول: السلام علیک یا بقیة الله! ثم قرأ قوله تعالی: بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین.(1)

مردی از امام صادق علیه السلام پرسید که:می‏شود به قائم علیه السلام گفت: السلام‏ علیک یا امیرالمؤمنین؟

امام صادق علیه السلام پاسخ داد:نه! چرا که این عنوان، ویژه علی علیه السلام است و قبل و بعد از او، کسی جز کافر، به این عنوان، خوانده نمی‏ شود.

دیگری پرسید:فدایت شوم! پس چگونه بر امام مهدی می ‏توان سلام گفت؟

فرمود:هرگاه خواستی بر او درود فرستی می‏توانی بگویی: السلام علیک یا بقیة الله!

و آنگاه این آیه شریفه را خواند که:

بَقِيتُ اللَّهِ خَيرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (هود/86)

از این روایت و دیگر روایات استفاده می‏شود که به مردم اجازه داده نشده است که حضرت مهدی علیه السلام را به هنگام زیارت و سلام، بنام مبارک یا کنیه‏ اش ندا دهند و بگویند:

السلام علیک أیها المهدی! و این نشانگر تعظیم و تجلیل بر مقام والای اوست همانگونه که خداوند در قرآن شریف مسلمانان را نهی فرمود که پیامبر را بنام صدا بزنند:

لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَينَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا (النور/63)

امام باقر علیه السلام فرمود:

هرکس از شما قائم علیه السلام را درک نمود هنگامی که او را دید باید بگوید:

السلام علیک یا اهل بیت الرحمة و النبوة و معدن العلم و موضع الرسالة.

یعنی: سلام بر شما ای خاندان رحمت و نبوت، سلام بر شما ای سرچشمه دانش و کانون رسالت.

السلام علی معزالالیاء و مذل الاعداء

سلام و درود بر خاتم اوصیا مفخر اولیا، کوکب فروزان آسمان ولایت و تنها باقیمانده خاندان عصمت علیه السلام که با قیام خود، آخرین حلقه از حلقات مبارزه حق و باطل را به پایان برده و کاخهای ستم و کنگره‏های بیداد را برای همیشه در هم کوبیده و آنچه غایب بعثت انبیا و کوشش اولیا بوده در جامعه تحقق خواهد بخشید.

نظر از: موسسه قرآنی نیایش [عضو] 

مطلب جالبی بود
خوب است این جور چیز ها را یاد بگیریم که اگر ان شاء الله دیدگانمان به جمال مبارکش روشن شد بدونیم چه بگوییم

1394/04/23 @ 09:27


فرم در حال بارگذاری ...

یاد خدا

نوشته شده توسطرحیمی 23ام تیر, 1394

جمال يار ندارد نقاب و پرده ولى

غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد!

در حديث مى خوانيم که از وصايائى که پيامبر به على (عليه السلام ) فرمود اين بود:

يا على ثلاث لا تطيقها هذه الامة المواسات للاخ فى ماله و انصاف الناس من نفسه و ذکر الله على کل حال ، و ليس هو سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لکن اذا ورد على ما يحرم عليه خاف الله عز و جل عنده و ترکه :

اى على سه کار است که اين امت طاقت آن را ندارند (و از همه کس ساخته نيست)

1. مواسات با برادران دينى در مال ،

2. و حق مردم را از خويشتن دادن ،

3. و ياد خدا در هر حال ،

 ولى ياد خدا (تنها) سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر نيست ، بلکه ياد خدا آن است که هنگامى که انسان در برابر حرامى قرار مى گيرد از خدا بترسد و آن را ترک گويد.

در حديث ديگرى مى خوانيم على (عليه السلام ) فرمود:

الذکر ذکران : ذکر الله عز و جل عند المصيبة و افضل من ذلک ذکر الله عند ما حرم الله عليک فيکون حاجزا:

ذکر دو گونه است : ياد خدا کردن به هنگام مصيبت (و شکيبائى و استقامت ورزيدن ) و از آن برتر آن است که خدا را در برابر محرمات ياد کند و ميان او و حرام سدى ايجاد نمايد).و به همين دليل است که در بعضى از روايات ذکر خداوند به عنوان يک سپر و وسيله دفاعى شمرده شده است.

در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم که روزى پيامبر رو به يارانش کرد و فرمود:

اتخذوا جئنا فقالوا يا رسول الله امن عدو قد اظلنا؟ قال لا، و لکن من النار قولوا سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر:

سپرهائى براى خود فراهم کنيد

عرض کردند اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آيا در برابر دشمنان که اطراف ما را احاطه کرده و بر ما سايه افکنده اند؟

فرمود نه ، از آتش(دوزخ )

بگوئيد: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر

خدا را به پاکى بستائيد و بر نعمتهايش شکر گوئيد و غير از او معبودى انتخاب نکنيد و او را از همه چيز برتر بدانيد.

تفسیر المیزان


فرم در حال بارگذاری ...

سرانجام خوش از آن کیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 22ام تیر, 1394

 الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ(الرعد/29)

کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده ‏ا ند

خوشا به حالشان و خوش سرانجامي دارند.

     نعمت هر چه که باشد از اين رو گوارا و مورد غبطه است که مايه خوشى زندگى است ، و وقتى مايه خوشى و سعادت است که قلب با آن سکون و آرامش يابد و از اضطراب خلاص شود، و چنين آرامش و سکونى براى احدى دست نمى دهد مگر آنکه به خدا ايمان داشته باشد و عمل صالح کند، پس تنها خداست که مايه اطمينان خاطر و خوشى زندگى است .

     آرى ، چنين کسى از شر و خسران در آنچه پيش مى آيد ايمن و سالم است ، و چگونه نباشد و حال آنکه به ستونى تکيه زده که انهدام نمى پذيرد. او خود را در تحت ولايت خداى تعالى قرار داده ،

هر چه برايش تقدير کند، مايه سعادت اوست ،

اگر چيزى به وى عطا کند خير اوست ،

و اگر هم منع کند باز خير اوست .

نکته ها
مردم چهار دسته ‏اند:
الف: مؤمن، كسانى‏كه هم ایمان دارند و هم اعمالشان صالح است.
ب: كافر، كسانى‏كه ایمان ندارند و در ظاهر نیز اظهار ایمان نمى‏كنند.
ج: فاسق، كسانى‏كه ایمان دارند، ولى اعمالشان صالح نیست.
د: منافق، كسانى‏كه ایمان ندارند، ولى به ظاهر اظهار ایمان مى‏كنند.

     «طوبى‏» یا مصدر است مثل «بُشرى» و یا مؤنث «اطیب» به معناى بهترین است. در آیه مصداق خاصى براى (بهترین) بیان نشده تا شامل همه بهترین‏ها شود. و شاید روایاتى كه مى‏گوید: طوبى‏ درختى است كه ریشه آن در خانه پیامبرصلى الله علیه وآله وعل ى‏علیه السلام وشاخه ‏هاى آن بر سر مؤمنان سایه افكنده،(1) مثال و تجسمى باشد از اینكه همه پاكى‏ها و خیرات در گرو اتصال به رهبران آسمانى است.
وقتى كوته ‏فكران به پیامبرصلى الله علیه وآله انتقاد كردند كه چرا این همه فاطمه زهراعلیها السلام را مى‏ بوسى؟

حضرت فرمود: زمانى كه در شب معراج مرا به بهشت بردند، من از میوه درخت طوبى خوردم و وجود فاطمه از آن نشأت گرفت و پدید آمد ومن هرگاه مشتاق بوى بهشت مى‏شوم دخترم فاطمه را بو مى‏ كنم.(2)
كامیابى افراد بى‏ ایمان و بدور از عمل صالح، عمق و تداوم ندارد. چنانكه حضرت على علیه السلام مى ‏فرماید: «لاخیر فى لذّة من بعدها النّار»(3) در لذّتى كه بعد از آن آتش باشد، خیرى نیست.

————————————————
1) بحار، ج 8، ص 117 و 120.
2) بحار، ج 8، ص 188.
3) بحار، ج 41، ص 104.

پيام :

كامیابى‏ هاى دنیوى در صورتى ارزش دارد كه همراه عاقبت اخروى باشد نه آنكه مانع آن گردد. «طوبى لهم و حسن ماب»

برگرفته از تفسیر المیزان و تفسیر نور


نظر از: *مهدی یار* [عضو] 

سلام عزیزم طاعات قبول درگاه حق ان شاالله
مهدی یارم خوبه الحمدلله
ممنون که بهم سرزدید.
التماس دعای خیر

1394/04/23 @ 01:26
نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 

سلام
عالی بود
موفق باشید

1394/04/23 @ 00:02


فرم در حال بارگذاری ...

مالک نفس

نوشته شده توسطرحیمی 22ام تیر, 1394


امام صادق علیه السلام فرمودند:

مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ إذا رَغِبَ، وَ إذا رَهِبَ، وَ إ ذَااشْتَهى، وإذا غَضِبَ وَ إذا رَضِىَ، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ:

هر که در چهار موقع ، مالک نفس خود باشد:

هنگام رفاه و توسعه زندگى،

هنگام سختى و تنگ دستى،

هنگام اشتها و آرزو و

هنگام خشم و غضب؛

خداوند متعال بر جسم او، آتش را حرام مى گرداند. وسائل الشیعه : ج 15 ص 162 ح 8.


فرم در حال بارگذاری ...

دانلود نرم افزار پرسمان حجاب مخصوص اندروید

نوشته شده توسطرحیمی 22ام تیر, 1394


فرم در حال بارگذاری ...

خصوصيات مكتب تربيتى ملاحسينقلى همدانى(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 22ام تیر, 1394

چنان عبادت كن گويا او را مى بينى.

پس اگر او را نمى بينى،

او حتماً تو را مى بيند.

أَلَمْ يعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يرَى(العلق/14)

1ـ حركت در مسير مستقيم شريعت

در مكتب تربيتى اين عارف بزرگ، عارف از اولين قدم براى تهذيب نفس تا آن جا كه به عالى ترين مراحل كمال مى رسد و عروج مى كند، تنها بر صراط مستقيم شرع مقدس اسلام قدم بر مى دارد و همه رفتار و حالات خويش را براساس آن تنظيم مى نمايد. آخوند ملاحسينقلى همدانى مى فرمايد:

«هيچ راهى به سوى قرب و نزديكى به خداوند نيست مگر به وسيله عمل به شرع شريف در هر امر كلّى و جزئى.»

و همچنين مى فرمايد:

«به جز التزام به شرع شريف در تمام حركات و سكنات و تكلّمات و لحظات و غيرها، راهى به قرب حضرت ملك الملوك جلّ جلاله نيست.»

...

2 ـ ارج نهادن به فقه و فقاهت

آخوند و تربيت يافتگان مكتب او، در عين مجاهده و رياضت براى تهذيب نفس و طىّ مراحل عالى معرفت، ارزش فراوانى براى فقه و فقاهت قائل بودند. آنان پس از كسب ملكه اجتهاد و فقاهت، به سير و سلوك روى مى آوردند. برخى از مشايخ اين مكتب، علاقه مندان به سير و سلوك را تنها پس از رسيدن به مرتبه اجتهاد، به جرگه خود مى پذيرفتند و به آن ها دستور العمل مى دادند تا در طىّ طريق، براى استنباط احكام خود نيازى به ديگران نداشته باشند.

خودِ آخوند سال هاى طولانى در حوزه درس فقه و اصول شيخ انصارى حاضر شد و يكى از «اكابر فقهاء شيعه» لقب گرفت. شيخ محمّد باقر بهارى در كتاب قضا و شهادات خود، نظرات فقهى آخوند را مورد توجه و بحث قرار داده است.

شاگردان آن عارف فقيه نيز اهتمام خاصى به فقه داشته اند. براى همين است كه شيخ آقا بزرگ تهرانى، از سيد احمد كربلائى به «فقيه كبير»، از ميرزا جواد ملكى تبريزى به «عالم فقيه»، از شيخ محمّد باقر بهارى به «فقيه كبير» و از سيد محمّد سعيد حبوبى به «فقيه جليل» ياد كرده است. هر يك از شاگردان آخوند همدانى در كنار درس اخلاق و سير و سلوك، حوزه تدريس فقه نيز داشتند.

3 ـ تأكيد بر خود شناسى

روش تربيتى ملاحسينقلى، «معرفت نفس» بود. او براى وصول به اين مقام … «مراقبه» را از مهم ترين امور مى شمرد.

آن جناب در اين زمينه مى فرمايد:

«پس از ترك گناه، به مجاهده بپرداز و با تمام كوشش از لحظه اى كه سر از بستر بر مى دارى، تا شب كه بخواب مى روى، «مراقبت» داشته باشد، و در محضر مقدس الهى، با ادب باش و بدان كه تو با سراسر وجود و تمام اجزايت، اسير قدرت الهى هستى، و حرمت حضور او را رعايت كن او را چنان عبادت كن گويا او را مى بينى. پس اگر او را نمى بينى، او حتماً تو را مى بيند. پيوسته متوجه عظمت حق و حقارت خويش، رفعت او و پستى خود، عزت او و ذلّت خود، بى نيازى او و احتياج خودت باش، و از زشتى غفلت خود در حضورش كه پيوسته به تو توجه دارد، غافل مشو.»

4 ـ توجه به مسائل سياسى و اجتماعى

خود آگاهى عرفانى بسيارى از سالكان طريق را به سوى فردگرايى و عدم رغبت به مسائل اجتماعى سوق مى دهد، ولى در مكتب تربيتى ـ عرفانى آخوند، كه براساس الگوى قرآنى و حركت پيام آوران وحى تنظيم شده است، اين انحراف ديده نمى شود. گر چه از جزئيات موضع گيرى هاى سياسى ـ اجتماعى آخوند اطلاعاتى در دست نيست، اما دو نكته اساسى مواضع او را در مسائل اجتماعى روشن مى سازد. صفحات اندكى كه از آخوند به عنوان «دستور العمل» به جاى مانده است، حكايت از آن دارد كه آخوند شخصيتى دردمند است و اين دردمندى او از آگاهى هاى اجتماعى و احساس مسئوليت در برابر نابسامانى هاى جامعه ريشه مى گيرد. وى در يكى از دستور العمل هاى اخلاقى مى فرمايد:

«شب و روز به سيف و سِنان لِسان، عِرض و مال و عصمت مسلمانان را پاره پاره مى كنند، قلوبشان خالى از ذكر و فكر و مملو از حيله و مكر است، دست عقل را بسته و دست هوا را گشاده، چه زخم ها از آن دست ها بر كبد دين رسيده و چه مصيبتها در شرع شريف بر پا شده، لباس خدائيان را كنده و جامه فرنگيان را پوشيده، اطعمه و اشربه اسلام را بدل به زهر و زقوم نصارى و دهريان نموده اند، وظايف شرع را متروك و آداب كفر را مسلوك داشته، بازار كفر و شرك در بلادشان معمور و آباد و سوق اسلامشان مخروب و بر باد، و افضيحتاه! عسگر]لشگر[ كفر در بلاد وجود ما منصور و مسرور و لشگر اسلام مقتول و مأسورند.»

آخوند هر چند مربّى اخلاق و سير و سلوك بود، ولى از عناصر اجتماعى مكتب اسلام، همچون وحدت مسلمانان غافل نبود. شيخ محمّد بهارى، ممتازترين شاگرد وى در اين زمينه مى گويد:

«استاد ما رضوان الله عليه مى فرمود: خيلى كار از اتحاد قلوب ساخته گردد كه از متفرد بر نمى آيد. او اهتمامى تام در اين مطلب داشت.»

از خط مشى و شيوه رفتارى تربيت يافتگان مكتب آخوند و حضور فعال آن ها در صحنه سياست و وقايع اجتماعى مى توان نقش و تاثير استاد بزرگ آن ها را در اين مسير تشخيص داد. روشن بينى و آگاهى هاى اجتماعى آخوند ملاحسينقلى همدانى سبب شد كه شاگردان ممتاز وى در مقاطع حساس تاريخى، قدم بر عرصه سياست گذاشتند. برخى از آنان رهبرى مردم را در حوادث سياسى بر عهده داشتند.

يكى از اين فرزانگان مصلح بزرگ، سيد جمال الدين اسد آبادى است كه مدّت ها شاگرد آخوند ملاحسينقلى بود.

يكى ديگر از شاگردان انقلابى آخوند، اديب و فقيه بزرگ، سيد محمّد سعيد حبوبىمى باشد. اين مجاهد بزرگ از برجسته ترين شاگردان مكتب آن عارف والا مقام است. او در صف آرايى مسلمانان عراق در برابر نيروهاى متجاوز انگليسى، از پيشگامان مبارزه با تجاوزگران خارجى بود. او فرماندهى 90000 نفر از مسلمانان را در نبرد به عهده داشت و در جريان مبارزه پرشورترين حماسه ها را آفريد.

شيخ محمّد باقر بهارى نيز از نزديك ترين اصحاب آخوند و پرورش يافته مكتب اوست. اين عارف سالك و مجتهد مجاهد در برابر تجاوزات امپراتورى روسيه مقاومت نمود و با تحريم اجناس روسى، علناً با دشمنان اسلام به مبارزه برخاست. او با تلگراف به سران كشورهاى اسلامى، خطر تهاجم روسيه به ايران و تركيه را به آنان گوشزد نمود و با تلاش هاى پى گير خويش، در برابر دشمنان متجاوز مقاومت كرد و آن ها را ازحمله به كشوراسلامى منصرف ساخت.

سيد عبدالحسين لارى نيز از درس آموزان و رشد يافته گان مكتب اين عارف فرزانه است. اين مجتهد وارسته سير و سلوك معنوى را همراه جهاد و مبارزه برگزيد. مبارزه با ظلم و ستم خوانين منطقه، تشكيل حكومت اسلامى از لارستان تا بندرعباس، رهبرى مردم جنوب در دوران مشروطيت، ايجاد جنبش دليران تنگستان و آزاد سازى بنادر جنوب از دست متجاوزان انگليس بخش هايى از كارنامه درخشان اين عارف آگاه و مجتهد مجاهد را نشان مى دهد. اين ظلم ستيزان مصلح از شاگردان مكتب آخوند ملاحسينقلى همدانى محسوب مى شوند. افزون بر اين، مطالعه تاريخ جنبش هاى مختلف در تاريخ معاصر كه در ايران و عراق رخ داده حاكى از حضور فعال پرورش يافتگان اين مكتب تربيتى ـ عرفانى در صحنه سياست و رهبرى مردم مى باشد. اين روش تربيتى آخوند همدانى، بيانگر آن است كه سير و سلوك عرفانى، هيچ گونه منافاتى با مبارزات اجتماعى، حق طلبى و ايفاى نقش هاى انقلابى ندارد.



فرم در حال بارگذاری ...

خوب ترين، نزديك ترين، بهترين و سودمندترين راه

نوشته شده توسطرحیمی 22ام تیر, 1394

وجود مبارك حضرت مجتبى(عليه السلام) سفارشى به همه مردم دارند كه اگر به اين سفارش حضرت توجه و عمل بشود، يقيناً انسان به درجات و مقامات والايى كه قرآن براى او بيان كرده است، خواهد رسيد.
هر كسى كه به مقامات و درجاتى رسيده، از همين راه بوده است؛ چون راه، راه انحصارى است. يك راه است و راه ديگرى در زبان وحى بيان نشده است؛ چون گاهى مقاصدى در اين دنيا هست كه از چند راه مى توان به آن رسيد، و مردم به تناسب ذوق، وقت و وضع خود، براى رسيدن به آن مقصود، راهى را انتخاب مى كنند. اما بعضى از جاده ها در اين عالم، انحصارى است و يك راه بيشتر نيست. اين جاده اى كه امام مجتبى(عليه السلام) مى فرمايند، تك جاده است و راه ديگرى وجود ندارد كه كسى آن راه را انتخاب كند. شما همه خوبى ها را در همين راه مى بينيد؛

اين راه خوب ترين، نزديك ترين، بهترين و سودمندترين راه است.

سفارش ايشان به همه است، معلوم مى شود كه اين راه براى همه هست و معلوم مى شود كه آن درجات، منازل و مراتبى كه در اين راه هست، همه مى توانند به آن برسند؛ يعنى از لحن كلام حضرت برمى آيد كه همه اميد صد در صد داشته باشند و هيچ كس نگويد كه من كجا و اين درجات، منازل و رتبه ها كجا؟

خداوند متعال در قرآن مجيد كلمه «درجات» را براى چه كسانى آورده است؟

درجات، در اختيار مؤمنين اگر كسى بگويد: كلمه درجات فقط براى انبيا و ائمه(عليهم السلام) به كار گرفته شده است، اين حرف خلاف قرآن است.

در سوره مباركه انفال، اوايل سوره، چه كسى مى تواند ثابت كند كه «لَّهُمْ دَرَجتٌ عِندَ رَبّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ»[1] منحصراً براى انبيا و ائمه(عليهم السلام) بيان شده است؟

...

="color: #0000ff;">اطاعت از«اولی الامر»

آن ها در قرآن براى خودشان آيات جداگانه اى دارند، مثلاً اين آيه ويژه انبياى الهى است :

«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ» [2] يا اين آيه شريفه ويژه انبيا است:

«فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيّينَ مُبَشّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتبَ بِالْحَقّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ»[3]

تبيين اولى الامر در قرآن يا اين آيه شريفه كه مى فرمايد:

«أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُمْ»[4]

«جابر بن عبدالله انصارى» وقتى اولين بار اين آيه را شنيد، به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) عرض كرد: من دو بخش اول آيه را خوب فهميدم، اما بخش سومش را اصلاً نفهميدم؛ «أَطِيعُواْ اللَّهَ» يعنى از خدا اطاعت كن، «وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ» نيز يعنى از شما اطاعت كنم، اما معنى «أُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُمْ» براى من روشن نيست.

معلوم مى شود كه تعدادى از افراد هستند، چون جمع است. اين ها چه كسانى هستند؟پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اين «اولى الامر» در اين آيه، دوازده نفر هستند، حضرت دست مباركش را روى شانه اميرالمؤمنين(عليه السلام) گذاشته و فرمودند:

اولين آن ها ايشان است و بعد فرزندانش حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على الباقر و جعفر بن محمد الصادق و موسى بن جعفر الكاظم و على بن موسى الرضا و محمد بن على الجواد و على بن محمد الهادى و حسن بن على العسكرى، و آخرين آن ها كه امام دوازدهم است، هم نام من است و اين ها «اولى الامر» هستند.«1» اين روايت در معتبرترين كتاب هاى اهل سنت نيز هست، به ويژه در «ينابيع المودة» كه از شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى است.«2»

چون اهل تسنن، حتى متعصبان آن ها اين روايت را در معتبرترين كتاب هاى خودشان آورده اند و نمى توانند انكار كنند، آمدند و اسم هر دوازده نفر را در دو حياط مسجد النبى نوشته اند، با اينكه وهابى ها گروه بسيار افراطى هستند و خيلى با شيعه مخالف هستند كه سالى ده ميليون تيراژ كتاب عليه ما مى نويسند، ولى اسم دوازده امام شيعه را روى ديوارهاى مسجد النبى مى بينيد.

علاقه به اهل بیت(علیه السلام)

آيه مذكور ويژه خدا و پيغمبر و ائمه(عليهم السلام) است. يا مثلاً: «وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيًما» [5] معلوم است كه آيه، ويژه موسى بن عمران(عليه السلام) است.

و آيه: «يأَيُّهَا النَّبِىُّ إِنَّآ أَرْسَلْنكَ شهِدًا وَ مُبَشّرًا وَ نَذِيرًا* وَ دَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا»[6]

اين آيه ويژه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) است. «لَّهُمْ دَرَجتٌ عِندَ رَبّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ»[7]چه كسى مى گويد كه اختصاص به انبيا و ائمه(عليهم السلام) دارد؟ اين درجات را براى شما قرار داده است؛ براى شما مؤمنين، براى هر كسى كه اهل ايمان است و هر كسى كه بخواهد، دوست داشته باشد و فقط علاقه به اهل بيت(عليهم السلام) داشته باشد.

علاقه اى كه محرّك انداختن شما در اين جاده است. جاده را برويد، تا اين گوهر درجات را به شما بدهند. شما بذر محبت بكاريد، بعد به خدا اميد ببنديد. گناه نااميدى از رحمت خداشما با اميد صد در صد برويد، به درجات مى رسيد، اگر كسى وارد اين جاده شود و حركت كند، نااميد باشد، خدا از اين نااميدى بدش مى آيد و مهر كفر را بر آن مى زند:
«وَ لَاتَيئَسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَايَاْيَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكفِرُونَ»[8] فقط كافران نااميدان از من هستند؛ چون دست آن ها خالى است، ولى شما كه دست پر و مؤمن هستيد، روزه گير، نمازخوان هستيد و از گناه كناره گيرى مى كنيد. شما كه در جاده داريد حركت مى كنيد، نبايد نااميد باشيد.

نتيجه اميد حضرت يعقوب(عليه السلام)

گوهر گرانبهاى يعقوب(عليه السلام) چهل سال بود كه گم شده بود و هيچ كس از آن خبر نداشت. اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايند: از كنعان، محل زندگى يعقوب(عليه السلام) تا مصر، با اسب بيست روز راه است، اين همه مسافر به مصر مى رفت و مى آمد، جنس مى بردند و مى خريدند، گاهى مى رفتند و عزيز مصر را مى ديدند، اما هيچ كس به نظرش نمى آمد كه اين عزيز مصر، گم شده يعقوب(عليه السلام) است.
گم شده بود و يعقوب پيغمبر نيز هيچ خبرى از او نداشت. اگر خبر داشت، همان سال اول پيكى را مى فرستاد و به جوان سيزده چهارده ساله اش نامه مى داد كه از كاخ فرار كن و به كنعان برگرد. ولى چون خدا نمى خواست، نگذاشت در اين چهل سال يعقوب(عليه السلام) باخبر شود. يعقوب(عليه السلام) پيغمبر است، ولى آنچه را كه خدا بخواهد، مى تواند آگاه شود، اما اگر خدا نخواهد، نمى تواند آگاه شود. اين عيب يعقوب(عليه السلام) نيست، بلكه حكمت حضرت حق است.

ولى بعد از چهل سال، در سفر سوم ده برادر يوسف به مصر، با كمال اميدوارى گفت:

«يبَنِىَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَ أَخِيهِ»[9]

گفت: برويد و با كمال دقت در آن مملكت، براى پيدا كردن يوسف(عليه السلام) بگرديد و از رحمت خدا نااميد نباشيد؛ زيرا او كمك مى دهد كه عزيز من پيدا شود. حضرت يعقوب(عليه السلام) مؤمن واقعى بود و راست مى گفت كه بگرديد و به رحمت خدا اميدوار باشيد. اما ده برادر به بيرون اتاق آمدند، گفتند: بيچاره پير شده و مغزش از كار افتاده است و مى گويد: بگرديد و يوسف را پيدا كنيد. چهل سال پيش، ما او را در چاه انداختيم و تا كنون پوسيده است.

ده برادر به مصر آمدند و بار غذا خواستند. حضرت يوسف(عليه السلام) به آن ها گفت:

«هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جهِلُونَ»[10] شما مى دانيد كه در گذشته با يوسف چه كرديد؟ اين ها به هم نگاه كردند و تعجب كردند كه او اسم يوسف را از كجا مى داند؟ او اهل مصر و پادشاه اين مملكت است، ما اهل كنعان هستيم. چهل سال پيش، ما يوسف را در چاه انداختيم و او نابود شد.برادر بزرگ گفت: او يا بايد پيغمبر باشد كه از طريق مقام نبوت خبر گرفته است، يا يكى از اولياى خاصّ خدا كه توانسته به پشت پرده راه پيدا كند و يا خودش يوسف است.

بعد گفت: مى پرسيم: «قَالُواْ أَءِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ»[11] اين خبرى كه تو از چهل سال پيش مى دهى، يا خود يوسف هستى، يا پيغمبر، يا يكى از اولياى خاص حضرت حق، كه مى توانند راه به گذشته و آينده پيدا كنند. «قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذَآ أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَآ إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الُمحْسِنِينَ» [12] معلوم شد كه پدر آن ها گرفتار توهّم نبود و اميد پدرشان به خدا، اميد درستى بود.

گناه سوء ظن به رحمت خدا

روايتى در كتاب شريف «وسائل الشيعة» است، اين كتاب محور اجتهاد فقهاى شيعه است. خيلى مهم است. روايت از امام صادق(عليه السلام) است كه فرمود: در قيامت پرونده شخصى را رسيدگى مى كنند، تمام عباداتش را امضا مى كنند و با او تلخى نمى كنند؛ چون شخص خيلى خوبى بوده، بعد خدا به فرشتگان مى گويد: او را به طرف جهنم برگردانيد. مى گويند: اگر اين شخص به جهنم برود، پس چه كسى مى خواهد به بهشت برود؟

مى دانيد جهنم چه ترس، وحشت، بار و سنگينى دارد؟ به پروردگار مى گويد: به چه دليل من به جهنم بروم؟ خطاب مى رسد: به يك دليل، آن هم اينكه در دنيا با اينكه شخصى بسيار خوبى بودى و تمام عبادات تو نيز قبول شده، ولى به من بدگمان بودى، هميشه در دلت مى گذشت چه كسى با اين عبادات ما را نجات مى دهد؟ فكر نمى كنم. من مطابق با فكر خودت دارم عمل مى كنم، نه مطابق با عبادات تو. تو حق نداشتى كه به من سوء ظن داشته باشى. من كه در قرآن گفته ام:

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» [13] من كه گفته بودم:

«فَأُوْلئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ» [14] من كه گفته ام «وَ كَذَ لِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ» [15] چرا به من اعتماد نكردى كه من تو را نجات دهم؟ تو هميشه به من بدگمان بودى كه، فكر نمى كنم ما را به بهشت ببرند.دستگاه خدا خيلى لطيف است. اميد به پروردگار به قدرى مهم است كه پيغمبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: من اميدوارم كه در قيامت، به فضل خدا به بهشت بروم، نه با تكيه به نماز و روزه و عباداتم. شما جوان هاى مؤمن، از مردن و بعد از مرگ نترسيد. به پروردگار اميد داشته باشيد. خدا خيلى زيبا برخورد مى كند: «اللهم انّى اسئلك برحمتك التى وسعت كل شى ء»[16]
در برخورد خدا با بندگانش، اميد داشته باشيد و دلتان به خدا گرم باشد و به هيچ كس جز او دلگرم نباشيد.
در روز قيامت هيچ كس نمى تواند شما را نجات دهد؛ نه پدر، نه مادر، نه عروس، نه داماد. اين ها تا حدى در دنيا براى شما كار مى كنند، اما در آخرت نمى توانند. فقط به خدا دلگرم باشيد.

لبيك خدا به بت پرست اميدوار

شبى جبرئيل ديد که پروردگار مى گويد: لبيك! به قدرى با محبت مى گويد كه معلوم مى شود عاشقِ عارفِ آگاهِ صادق، نصف شب بيدار شده و دارد «يا الله» مى گويد و خدا نيز با عشق مى گويد: لبيك.جبرئيل بر زمين احاطه دارد، نگاهى به كره زمين انداخت، ديد كسى كه اين گونه به او لبيك بگويد، نيست. گفت: خدايا! به چه كسى دارى لبيك مى گويى؟ خطاب رسيد: فلان مكان را نگاه كن. جبرئيل ديد شخصى بت پرست نصف شب بلند شده و در مقابل بت دارد اشك مى ريزد و مناجات مى كند. خداوند به جبرئيل فرمود: او حال خيلى خوبى دارد و با اميد دارد با بت خود حرف مى زند، بت كه جواب او را نمى دهد، من نيز اگر جواب او را ندهم، چه كسى جوابش را بدهد؟و از اين خدا دل سرد باشد؟ خدايى كه به كثيف ترين افراد روزى مى دهد، آب و نان، آفتاب، هوا و زندگى آن ها را تأمين مى كند و گاهى به حرف آن ها گوش مى دهد، دل سردى و نااميدى در مورد او درست است؟

دوستان را كجا كنى محروم تو كه با دشمن اين نظر دارى

چرا كسى از خدا و انبيا و ائمه(عليهم السلام) دل سرد باشد؟ تكيه گاه هاى واقعى در دنيا و آخرت همين ها هستند و بقيه تكيه گاه نيستند. زلف خود را به زلف هيچ كس ديگر گره نزن. «درجات» براى شماست.

قرب به خدا در سايه طاعت

متن فرمايش و سفارش حضرت امام حسن مجتبى(عليه السلام) را عنايت كنيد، تا به همان روشى كه خودشان فرمودند، براى شما بگويم و مجلس نورانى تر شود. اين سفارش را بشنويد: «تقربوا الى الله بالطاعة»[17]
با عبادت به مقام قرب خدا برسيد. اين قرب، قرب جسمى و مكانى نيست، بلكه قرب معنوى است؛ يعنى مى دانيد كه خدا از هر عيب و نقصى پاك است، پس خود را براى همرنگ شدن با خدا حركت دهيد. جاده و مسير اين حركت نيز طاعت و عبادت است. دست به دست شيطان ها ندهيد! دعوت گنهكاران را قبول نكنيد. جوانى خود را غنيمت بدانيد و آلوده نشويد. اين شهوت هاى لحظه اى جز اينكه بدن و روح شما را ويران كند، سود ديگرى ندارد. در جامعه بدكاران هيچ مصونيتى وجود ندارد.

با اين گريه ها، جشن ها و دعاها، آلودگى ها را كم و بار گناه را سبك كنيد. ما جاده واقعى خدا را به شما نشان مى دهيم و توقعى از شما نداريم.اين حرف امام است: «تقربوا الى الله بالطاعة».[18] اين «باء» كه روى كلمه «طاعت» است، «باء استعانت» است. همان معنى «باء» كه بر سر «بسم الله» مى آيد يعنى به كمك خداى رحمان و رحيم. «تقربوا الى الله بالطاعة».[19]يعنى با كمك بندگى، عبادت و طاعت، خود را به درجات تقرب برسانيد. درجات نيز خيلى زياد است. يكى از درجات را در سوره مباركه نساء بنگريد. براى كسانى كه در راه عبادت هستند، هم نشينى با چهار گروه در قيامت وجود دارد: «وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مّنَ النَّبِيّينَ وَالصّدّيقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصلِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلئِكَ رَفِيقًا»[20]كسى كه در جاده اطاعت و بندگى قرار بگيرد، هم نشين چهار گروه مى شود، اين همه درجات نيست، بلكه فقط يك درجه است. يكى از درجات، بهشت است، كه باز همه درجات نيست.يك درجه نيز؛ «فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِ»[21] است. يك درجه نيز مقام «مع اللهى» است. انشاء الله كه به اين سفارش حضرت مجتبى(عليه السلام) عمل كنيم و خود را با عبادت و بندگى به خدا برسانيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »

حجة الاسلام والمسلمین انصاریان

[1]. انفال/ آیه 4

[2]. بقره / آیه 253

[3]. بقره/ آیه 213

[4]. نساء/ آیه 59

[5]. نساء/ آیه 164

[6]. احزاب / آیه 45و46

[7]. انفال/ آیه 4

[8]. یوسف/ آیه 87

[9]. همان

[10].یوسف/ آیه 89

[11]. یوسف/ آیه90

[12]. همان

[13]. مومنون/ آیه 1

[14]. نور/ 52

[15]. انبیاء/ آیه88

[16]. دعای کمیل

[17]. تحف العقول ص227

[18]. همان

[19]. همان

[20]. نساء ص69

[21]. قمر/ آیه55


فرم در حال بارگذاری ...

ولایت علی علیه السلام؛ مهمترین امتحان بزرگ الهی

نوشته شده توسطرحیمی 22ام تیر, 1394

حضرت علی علیه السلام در خطبه قاصعه هشدار می دهند و می فرمایند:

«خدای متعال وقتی می خواهد امتحان بکند (که کسی به حوزه ی کبریایی او پا دراز می کند یا نمی کند؟) نمی آید بگوید سجده کنید. همه خدا را سجده می کنند. چه کسی می گوید من خدا را سجده نمی کنم؟

امتحان ما به تسلیم بودن به ولایت الهیه است.»

خدای متعال انسانی را که به حسب ظاهر مثل خود ماست «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»[1] با یک تفاوت که او «يُوحى إِلَيَّ» متصل به علم مطلق الهی است و از آنجا سیراب می شود. البته این به غیر از مومنین بر همه پنهان است. او را می فرستد و می گوید خضوع کنید، تسلیم محض او باشید و الّا مومن نیستید. «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ»[2] به پروردگارت قسم این ها پا به عرصه ایمان نمی گذراند مگر اینکه در همه ی اختلافاتشان تو را حکم قرار بدهند و در باطنشان احساس دلتنگی از قضاوت تو نکنند. هر قضاوتی کردی با کمال رضایت بپذیرند و تسلیم محض تو باشند. این به معنای ایمان واقعی است.

خدای متعال به این صورت امتحان می کند. پیامبری که به حسب ظاهر یتیم است و دستش از مال دنیا کوتاهست ولی پا بر زمین و دست بر عرش دارد. با وجود این، چه کسی این را می بیند، تا کسی ایمان نیاورد نمی تواند آن را درک کند. وقتی ایمان آورد و قدم به قدم جلو رفت حجاب ها کنار می رود و آن وقت می فهمد پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی که؟

پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

«كنت نبيّا و آدم بين الماء و الطين »[4]

«هنوز آدم از آب و گل در نیامده بود که من مقام نبوت داشتم.»

«أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي»[5]

«اول چیزی که خدا خلق کرد روح من بود.»

ولی این را که می فهمد؟

چه کسی می فهمد پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی چه؟

...

«وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ»[6] خداوند از روحش در او می دمد، که برخی از بزرگان گفتند: این روح همان خلافت الهی است که بیشتر از یکی نیست.

«أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ»[7] خلافت الهی همان مقام خلافت است. خدا همه چیز را به پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام داده و به حسب ظاهر بشری مثل ما هستند. ما هم فکر می کنیم، مثل ما هستند و همه ی مشکلات از اینجا ناشی می شود. لذا می گوییم ما چه نیازی به ائمه علیه السلام داریم، آن ها هم یکی مثل ما هستند.

خدای متعال این طوری امتحان می کند که ببیند کسی کبریای الهی را قبول دارد یا نه؟ قبول کبریای الهی؛ یعنی توحید و انکار آن؛ یعنی کفر محض.

لذا استکبار ابلیس در مقابل خداوند متعال کفر است. «أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»[8] و دیگر عبادتش بدردش نمی خورد. عبادت تنها در جایی ثمر می دهد که در مسیر عبودیت و بندگی خدا باشد و الا عبادت اگر در مسیر بندگی نباشد خود عبادت هم حجاب می شود. عبادت در مسیر عبودیت موضوعیت دارد نه عبادت صرف ولو در مسیر بندگی باشد. خدای متعال جامعه را این گونه امتحان می کند.

مردم خوب می فهمیدند که امیرالمومنین علیه السلام کیست؛ چون امیرالمومنین علیه السلام حجت را تمام کرد و ایشان حجتشان رساست. «السَّلامُ عَلَى حُجَّةِ اللَّهِ الْبَالِغَةِ»[9] مگر ندیدند که چگونه امیرالمومنین علیه السلام درِ خیبر را به تنهایی از جایش کند؟ شجاعت های امیرالمومنین علیه السلام در راه دین را نشنیده بودند؟ ولی با وجود اینها، در این ماجرا ایستاده و سکوت کرده و دستانشان را بسته بودند؟

در مهمترین امتحان خدا پا را به عرصه کبریایی خدا دراز کردند.

خداوند فرمودند:

«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»[10]

من این را ولیّ شما قرار دادم،

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ7أَخِي وَ وَصِيِّي»[11]

ولی مردم گفتند: نه، ما زیر بار این نمی رویم؛ یعنی خدایا! ما زیر بار نمی رویم؛ (العیاذ بالله) تو چه کاره هستی که برای ما ولیّ معین بکنی. خودمان برای خودمان رئیس تعیین می کنیم. آن بزنگاهی که شیطان در کمین نشسته همین جاست.

وقتی شیطان به آدم ابوالبشر سجده نکرد، خدای متعال فرمود:

«حال اگر به امیرالمومنین علیه السلام سجده بکنی، جای تو در بهشت است و الا بفرما بیرون.»

شیطان گفت: شش هزار سال عبادت کردم؛ این حرف شیطان، «نفس پرستی» است. بهشت جای امیرالمومنین علیه السلام و دوستان ایشان است. وقتی خدای متعال بیرونش کرد شیطان گفت: من هم می روم سر راه می نشینم و مسلمین را به بی راهه ها می کشم.

«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ»[12]

مرحوم فیض(ره) در تفسیر «صافی» نقل کرده اند که امام صادق علیه السلام فرمودند: اینجا «اهدنالصراط المستقیم، یعنی امیرالمومنین علیه السلام، یعنی سر راه امیرالمومنین علیه السلام می نشینم، نمی گذارم درِخانه امیرالمومنین علیه السلام بروند. و همین کار را کرد و موفق هم شد. همان جایی که باید بنشیند، نشست.

پژوهه تبلیغ - حجة الاسلام و المسلمین میرباقری

پی نوشت:

[1] . الكهف/ 110

[2] . النساء/ 65

[3] . گنج حكمت يا احاديث منظوم/باقرى بيدهندى/ زمان نبوت پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله ….. ص : 277

[4] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسی/ج 1/ باب 2 حقيقة العقل و كيفيته و بدو خلقه ….. ص : 96

[5] . الحجر/ 29

[6] . عيون أخبار الرضا عليه السلام/شيخ صدوق/ ج 2/ زيارة أخرى جامعة للرضا علي بن موسى ع و لجميع الأئمة ع ….. ص : 272

[7] . البقرة/ 34

[8] . مفاتيح الجنان/ شیخ عباس قمی/ زيارت چهارم ….. ص : 352

[9] . المائدة/ 55

[10] . الإحتجاج على أهل اللجاج/ احمد بن على طبرسى/ ج 1/ احتجاج النبي ص يوم الغدير على الخلق كلهم و في غيره من الأيام بولاية علي بن أبي طالب ع و من بعده من ولده من الأئمة المعصومين صلوات الله عليهم أجمعين ….. ص : 55

[11] . الأعراف/ 16

[12] . مفاتيح الجنان/ شیخ عباس قمی/ دوم زيارتى است كه به سندهاى معتبره …. ص:366


فرم در حال بارگذاری ...

ولایت مداری؛ شرط پذیرش اعمال

نوشته شده توسطرحیمی 22ام تیر, 1394

وقتی امیرالمومنین علیه السلام با معاویه درگیر است، انسان اگر در صف امیرالمومنین علیه السلام نباشد، جرم است. هر کار دیگری بکند حتی اگر قرآن بخواند جرم است.

چطور شد که حاکمیت در جامعه اسلامی بدست ارباب نفاق افتاد.

آیا این کار بیرون از اراده ی مردم اتفاق افتاد یا نه؟

آیا با همکاری و هم یاری مردم اتفاق افتاد یا در اثر بی تفاوتی مردم؟که بی تفاوتی در این امر هم بزرگترین جرم است. این کافی نیست که کسی بگوید: من با معاویه و امیرالمومنین علیه السلام کاری ندارم؟

وقتی امیرالمومنین علیه السلام با معاویه درگیر است، انسان اگر در صف امیرالمومنین علیه السلام نباشد، جرم است. هر کار دیگری بکند حتی اگر قرآن بخواند جرم است.

ابوموسی اشعری از جمله کسانی است که قصد ترور رسول الله صلی اله علیه و آله را در عقبه و گردنه داشتند. به جنگ صفین نیامد و مشغول قرآن خواندن شد. مرحوم محدث قمی در کتاب «سفینه البحار» نقل می کنند:

«ابوموسی اشعری وضو می گرفت، حضرت علی علیه السلام به او گفتند: چرا اینطور وضو می گیری و اسراف می کنی؟

ابوموسی برگشت، گفت: شما اینطور خون مردم را می ریزید اسراف نیست؛ من آب وضو می ریزم، اسراف است؟!

حضرت علیه السلام فرمودند: چرا در جنگ شرکت نکردی؟

گفت: زمانی که می خواستم بیایم، ندایی شنیدم که گفت: هر دو طرف اهل جهنم هستند.

حضرت علیه السلام فرمودند: می دانی چه کسی آن ندا را داد؟

گفت: نه.

حضرت علیه السلام فرمودند: ابلیس بود.»

...

>

این ها اگر چه قیافه مقدس هم به خوشان بگیرند مویّد ابلیس هستند. اگر کسی در موقعی که امیرالمومنین علیه السلام با معاویه درگیر است قرآن بخواند، این قرآن خواندن او هم ممکن است از هر گناهی بدتر باشد.

قرآن خواندن توجیه تنها گذاشتن حضرت علیه السلام است. این کار خود را مقدس نشان دادن و تخطئه کردن حضرت امیر علیه السلام است. لذا وقتی ماجرای حکمیت اتفاق افتاد خوارج، ابوموسی اشعری را انتخاب کردند.

گفتند: این آدم صالح است، نه مالک اشتر و نه ابن عباس.

انجام گناه هیچ توجیهی ندارد. بقول بزرگواری که می فرمود:

غیر از معصوم علیه السلام هیچ کس در آستان خدا ارزش ندارد؛ چون گناه کرده است. کسی که گناه کند ولو یکبار، ارزش وجودی ندارد. انسان نباید گناه بکند، گناه آدم را از اعتبار ساقط می کند.

عبادت، تسلیم بودن به ولایت الهی است. این مهمترین امتحانی است که خداوند از هر فرد و از هر جامعه ای می گیرد. این سخن روح خطبه ی قاصعه امیرالمومنین علیه السلام است که از طولانی ترین خطبه های حضرت است.

حضرت علیه السلام همین هشدار را در آن خطبه می دهند و در ذیل خطبه، خودشان را معرفی و به مقام و موقعیت خودشان اشاره می کنند. در صدر خطبه هم مردم را توجه می دهند که مردم خدای متعال شما را با من امتحان می کند.

پژوهه تبلیغ - حجه الاسلام و المسلمین میرباقری

نظر از:  

لبیک یا خامنه ای

سلام علیکم
همیشه سربلند باشید

1394/04/22 @ 15:55


فرم در حال بارگذاری ...

مبارزه با استکبار تعطیل پذیر نیست خود را برای ادامه مبارزه آماده کنید.

نوشته شده توسطرحیمی 22ام تیر, 1394

مهمترین فریضه دانشجویی آرمانخواهی است.

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب عصر امروز (شنبه) در دیداری صریح و صمیمی با بیش از هزار جوان دانشجو، حدود 4 ساعت به دغدغه ها، مطالبات، انتقادها و پیشنهادهای آنان گوش دادند و درباره مسائل مختلف از جمله آرمانخواهی، الزامات افزایش تأثیرگذاری تشکلهای دانشجویی، مسائل منطقه، تداوم استکبارستیزی ملت ایران و مسائل روز دانشجویی با آنان سخن گفتند.

رهبر انقلاب در این دیدار با اشاره به حسرت جاری در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، خاطرنشان کردند:

هرکس در این بهار معنویت و صفا، دلش را تحت تأثیر باران رحمت و لطف الهی قرار داده، در آینده از میوه های این بذر افشانی معنوی، بهره ها خواهد برد.

ایشان در پاسخ به سؤال همیشگی جوانان درباره راههای تعالی روحی، افزودند:

از بزرگان شنیدم که مهمترین کار برای اعتلای معنوی، تقوا و پرهیز از گناه است.

حضرت آیت الله خامنه ای، انجام فرائض دینی بویژه «نماز اول وقت، با حضور قلب و حتی المقدور با جماعت» را مکمل پرهیز از گناه برشمردند و خاطرنشان کردند: این مجموعه گرانبها را با تلاوت هر روزه حداقل چند آیه از قرآن، زینت دهید.

رهبر انقلاب پس از تأکید بر فرائض دینی به بحثی در زمینه فرائض دانشجویی پرداختند.

ایشان قشر دانشجو را قشری ممتاز خواندند و تأکید کردند:

مهمترین فریضه دانشجویی آرمانخواهی است.

...

حضرت آیت الله خامنه ای، با رد تفکری که آرمانخواهی را مخالف واقع گرایی می داند خاطرنشان کردند: آرمانگرایی مخالف محافظه کاری است نه واقع گرایی.

ایشان در توضیح بیشتر، محافظه کاری را تسلیم در مقابل هر واقعیتی خواندند و افزودند: آرمانگرایی یعنی استفاده صحیح از واقعیات مثبت و مبارزه با واقعیات منفی در جهت رسیدن به اهداف بزرگ.

رهبر انقلاب، «ایجاد جامعه اسلامی و احیای تفکر اسلام سیاسی» را از مهمترین آرمان ها خواندند و افزودند: آرمان اعتماد به نفس و اعتقاد به «ما می توانیم» نیز در مسیر رشد و تعالی جامعه و کشور، تأثیری تعیین کننده دارد.

مبارزه با نظام سلطه و استکبار، سومین آرمانی بود که ایشان در چارچوب فرائض جامعه دانشجویی، مورد بحث قرار دادند.

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: علت اصلی دشمنی زورگویان جهانی با ملت ایران، خودداری جمهوری اسلامی از پذیرش نظام مبتنی بر سلطه گر و سلطه پذیر است.

ایشان «عدالت خواهی»، «سبک زندگی اسلامی»، «آزادیخواهی واقعی و نه غربی»، «رشد علمی»، «کار و تلاش و پرهیز از تنبلی» و «اسلامی شدن دانشگاهها» را از دیگر مصادیق آرمانخواهی تشکلهای دانشجویی برشمردند.

رهبر انقلاب اسلامی، سپس به یک دغدغه راهبردی جامعه دانشجویی پاسخ گفتند: «چگونه می توان با آرمانخواهی بر تصمیمات مسئولان کشور تأثیرگذار شد؟»

پاسخ ایشان به این سؤال مهم صریح و مؤکد بود: «آرمانها را تکرار کنید، با جدیت بر سر آنها بایستید تا به گفتمان دانشجویی و سپس گفتمان عمومی تبدیل شوند، آنگاه مسئولان و مراکز دولتی و حکومتی، تحت تأثیر قرار خواهند گرفت.»

رهبر انقلاب پس از تبیین ساز و کار تأثیرگذاری جامعه دانشجویی بر تصمیمات مراکز مختلف کشور، به بیان الزاماتی پرداختند که تشکلهای دانشجویی می بایست به آنها پایبند باشند.

ایشان پرهیز از «سطحی نگری و کار عمقی روی مفاهیم اسلامی» را نخستین الزام تشکلهای دانشجویی برشمردند.
حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه، به نقد برخی شعارها و سخنانی پرداختند که ظاهری اسلامی اما باطنی متفاوت دارد.
ایشان به عنوان یک مصداق افزودند: اصطلاح اسلام رحمانی که این روزها رایج شده است از ترکیب دو کلمه زیبا بوجود آمده اما معنای واقعی آن چیست؟ آیا منظور این است که برخلاف قرآن که انسانها را به مؤمن، کافر، دشمن و دوست تقسیم می کند باید با همه انسانها، صرفاً با رحمت برخورد کرد؟ و با کسانی که با اسلام و ملت ایران دشمنی می کنند، بر خلاف فرمان پروردگار با محبت، مودّت و مَعدِلَت رفتار کرد؟
ایشان، اینگونه حرفهای بدون تأمل و سطحی را کاری غلط و گمراه کننده خواندند و افزودند: آیا اصطلاح اسلام رحمانی، نشأت گرفته از لیبرالیزم غربی است؟ اگر اینگونه باشد این اصطلاح، نه اسلامی است و نه حتی رحمانی و عاطفی، چرا که زیربنای لیبرالیزم یعنی تفکر اومانیستی براساس نفی پروردگار و معنویت شکل گرفته و بر پایه منافع گروههای قدرتمند، استوار است.
حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه همین بحث، به نقد مسائلی که ارزشهای امریکایی نامگذاری شده پرداختند و افزودند: جهانخوارگی نظام سلطه در همین ارزشهای امریکایی ریشه دارد ضمن اینکه نکات خوب این ارزشها نیز، در رفتار سلطه جویانه مقامات امریکایی به فراموشی سپرده شده است.
ایشان افزودند: اگر اصطلاح اسلام رحمانی به اینگونه مسائل اشاره دارد صددرصد غلط است و ربطی به اسلام واقعی ندارد.
رهبر انقلاب سپس به یکی دیگر از الزامات اثرگذاری تشکلهای دانشجویی یعنی «افزایش قدرت جاذبه» پرداختند.
ایشان با رد کامل افزایش جذابیت در محیط های دانشجویی از راههای غلطی همچون اردوهای مختلط و کنسرتهای موسیقی تأکید کردند: کسانی که دختران و پسران دانشجوی مردم را تحت عنوان ایجاد جاذبه، بصورت مختلط در پوشش اردوهای دانشجویی به اروپا می برند قطعاً به محیطهای دانشجویی و حتی نسل آینده خیانت می کنند.
رهبر انقلاب در تبیین راههای صحیح افزایش قدرت جذب تشکلهای دانشجویی، به ارائه حرفهای نو و تازه دینی، سیاسی و اجتماعی اشاره کردند و افزودند: مطالعه عمیق قرآن و نهج البلاغه، امکان طرح سخنان نو و جذاب را فراهم می آورد.

استفاده از روشهای هنری مانند تئاتر دانشجویی، کاریکاتور، طنز، نشریات صوتی، مراسم شعرخوانی از دیگر روشهایی بود که رهبر انقلاب به تشکلهای دانشجویی توصیه کردند.

حضرت آیت الله خامنه ای سپس در تبیین سومین الزام افزایش جذابیت گروههای دانشجویی، «اقناع فکری و پرهیز از زور و تحمیل» را مورد تأکید قرار دادند.

ایشان خاطرنشان کردند: تفکر دینی را جز با اقناع نمی شود منتقل کرد البته ممکن است تحت تأثیر احساسات و هیجانات، برخی حرفها بدون اقناع فکری، پذیرفته شود اما این پذیرش چون اقناعی نیست، ماندگار نخواهد بود.

رهبر انقلاب با اشاره به سابقه استفاده گروههای مارکسیستی و کمونیستی از روشهای غیراقناعی و تحمیل عقاید خود، هشدار دادند: اگر برخی خبرها درباره فعال شدن دوباره جریان مارکسیستی در بعضی دانشگاهها، واقعیت داشته باشد، قطعاً پول امریکایی حامی این جریان است تا دانشجویان متفرق و شقه شقه شوند.

حضرت آیت الله خامنه ای «بکارگیری اساتید ارزشی و خودداری از استفاده از عناصر نامطمئن برای نظام و کشور و مردم» را به تشکلهای دانشجویی توصیه و خاطرنشان کردند:

عناصری نظیر کسانی که در سال 88 آن حوادث را براه انداختند و بدون هیچ منطقی با اسلامیت و جمهوریت نظام مخالفت کردند قابل اطمینان نیستند.

رهبر انقلاب «فهم واقعیات کشور» را از دیگر الزامات افزایش تأثیرگذاری جریانهای دانشجویی برشمردند.
ایشان افزودند: توقع از مسئولان برای کار و تلاش بیشتر، توقع درستی است اما باید واقعیات مثبت را نیز مشاهده کرد.
حضرت آیت الله خامنه ای، پررنگتر شدن آرمانها و ناکام ماندن تلاش بعضی مجموعه ها برای به حاشیه راندن و حذف آرمانهای امام خمینی را از جمله واقعیات قابل توجه کشور دانستند.
ایشان یادآوری کردند پس از رحلت امام بزرگوار، عده ای بر اثر یک اشتباه، اهداف پنهان خود را برای کنار گذاشتن آرمانهای بزرگ امام علنی کردند که البته الان چون پخته تر شده اند دیگر به صراحت از این هدف حرف نمی زنند، اما عمل می کنند.
رهبر انقلاب افزودند: با وجود تلاشهای بی وقفه این عده در داخل و خارج و بکارگیری عناصر فکری، سیاسی و هنری، نشاط و حیات آرمانها در کشور اوج گرفته است و جوانانی که حتی واقعیات جذاب دوران امام و جنگ تحمیلی را ندیده اند با تمام وجود جذب آرمانهای اسلام و انقلاب شده اند.
حضرت آیت الله خامنه ای «حضور و نفوذ شگفت آور و معنوی ایران» در منطقه را از دیگر واقعیاتی برشمردند که تشکلهای دانشجویی باید مورد توجه قرار دهند.
ایشان افزودند: با خبریم که امریکاییها و مرتجعان منطقه در نشستهای پنهان خود، برای یکدیگر از نفوذ ایران در منطقه درد دل می کنند اما کاری هم از دستشان بر نمی آید.
رهبر انقلاب با اشاره به بمباران صد روزه یمن و کشتار وحشیانه مردم بیگناه و مظلوم آن کشور افزودند: غربِ لیبرال و مدعی آزادیخواهی در برابر این جنایت سعودیها، لب از لب باز نمی کند و شورای امنیت در یکی از ننگین ترین قطعنامه های خود، بجای بمباران کنندگان، بمباران شوندگان را محکوم می کند.
ایشان، علت اصلی بمباران خانه و کاشانه مردم یمن را غیظ و عصبانیت سعودیها و حامیانشان از نفوذ ایران در منطقه برشمردند و افزودند: بر خلاف ادعاها، نفوذ ایران اسلامی در منطقه، موهبتی خدادادی است، نه فیزیکی و متکی بر سلاح، و ما همچون شهید بهشتی به دشمنان این ملت می گوییم از این عصبانیت و غیظ بمیرید.
رهبر انقلاب با توصیه به تشکلهای دانشجویی برای کار کردن روی مسائل منطقه ای و بین المللی از جمله قضایای یمن، عراق و سوریه، ایجاد تشکلهای دانشجویی برای استفاده در هنگام انتخابات را نوعی اهانت به جامعه دانشجویی خواندند و افزودند: جدای از این تشکلهای یکبار مصرف، تشکلهای اسلامی و علاقمند می توانند در حرکت عمومی کشور، بسیار مفید و تأثیرگذار باشند.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش نخست سخنانشان، پس از شنیدن سخنان 9 نفر از نمایندگان تشکلها و جریانهای دانشجویی، با اشاره به اظهارات یکی از دانشجویان در خصوص بی فایده بودن «شعار بدون عمل»، گفتند: البته شعار پر محتوا، پر مضمون و حاکی از یک حقیقت قابل گسترش فکری، می تواند عوامل انسانی را به صحنه بکشاند و جهت دهنده و برانگیزاننده باشد.
«سختگیری در مقابل تشکلهای انقلابیِ دانشجویی»، محور انتقاد یکی از دانشجویان بود که رهبر انقلاب در این خصوص خطاب به وزیران علوم و بهداشت تأکید کردند: حرفهای تشکلهای دانشجویی انقلابی و اسلامی همان حرفها و مطالبات ماست و افرادی که در دانشگاهها، کارها و مسئولیتهای کلیدی در دست دارند مطلقاً نباید بر این تشکلها سختگیری و فضای فعالیت آنان را محدود کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای با وارد دانستن انتقاد یکی دیگر از دانشجویان در خصوص ترویج برخی مسائل مُخلّ پیشرفتهای علمی در دانشگاهها نظیر برگزاری کنسرتهای موسیقی، گفتند: اینگونه کارها به بهانه ی نشاط بخشی به محیط دانشجویی، جزو غلط ترین کارهاست.
رهبر انقلاب سوق دادن جوانان به این فضاهای ناسالم را برنامه دشمنان خواندند و خاطرنشان کردند: پیشروان حرکت پرافتخار علمی امروز کشور در رشته های حساس و مهمی نظیر هسته ای و نانو، جوانان مؤمن و انقلابی بوده و هستند و دشمنان می خواهند امثال دکتر شهریاری ها و دکتر چمرانها، در دانشگاهها تربیت نشوند.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: هر دو وزیر محترم علوم و بهداشت مورد اعتماد من هستند اما باید مراقبت کنند که افرادی در زیر مجموعه آنها، دانشجویان را با برخی کارها و برنامه های غلط، از گرایش انقلابی و اسلامی و معنویت دور نکنند.
«تشکیل کرسیهای آزاداندیشی به معنای واقعی» نکته دیگری در سخنان دانشجویان بود که رهبر انقلاب درخصوص آن گفتند: بنده کاملاً با چنین کاری موافقم و باید جوان دانشجوی مسلمانِ انقلابیِ ولایی، با خونسردی و با قدرت منطق و قوت استدلال، استدلالهای معارض را باطل کند که این ظرفیت امروز وجود دارد.
حضرت آیت الله خامنه ای در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان درباره سخنان برخی نمایندگان و منصوبین رهبری و القای این نظرات به عنوان دیدگاههای رهبری گفتند: حرف این افراد، حرف خود آنهاست و حرف بنده را از خود بنده بشنوید.
ایشان افزودند: منصوب شدگان از سوی رهبری حتی ممکن است در برخی مسائل سیاسی و اجتماعی نظر متفاوتی با بنده داشته باشند که این مسئله اشکالی ندارد، زیرا مسئله اصلی، جهت گیریهای کلی و انقلابی است.
رهبر انقلاب تأکید کردند: البته اگر کسی از قول بنده نکته خلاف واقع را مطرح کند، به او تذکر داده و خواسته می شود که آن مطلب را اصلاح کند.

«وضعیت مبارزه با استکبار پس از مذاکرات هسته ای» سؤال دیگری بود که یکی از دانشجویان مطرح کرد. رهبر انقلاب در پاسخ تأکید کردند:

مبارزه با استکبار و نظام سلطه، براساس مبانی قرآنی، هیچگاه تعطیل پذیر نیست و امروز امریکا کامل ترین مصداق استکبار است.

ایشان افزودند:

به مسئولین مذاکره کننده نیز گفته ایم که فقط در موضوع هسته ای حق دارید مذاکره کنید و با اینکه طرف امریکایی گاهی مسائل منطقه، از جمله سوریه و یمن را پیش می کشد، مسئولین ما می گویند در این مسائل مذاکره نمی کنیم.

رهبر انقلاب تأکید کردند: مبارزه با استکبار جزء مبانی انقلاب و از کارهای اساسی است، بنابراین، خودتان را برای ادامه مبارزه با استکبار آماده کنید.

دانشجویی از رهبر انقلاب درخواست کرد پدران و مادران را به سهل گیری در ازدواج جوانان توصیه کنید.

حضرت آیت الله خامنه ای نیز پدران و مادران را به پرهیز از سختگیری دعوت کردند و گفتند: خداوند در قرآن وعده داده است که پس از ازدواج از فضل خود جوانان را غنی می کند و مشکلات برطرف می شود.
ایشان رسم خواستگاری و واسطه گری برای تسهیل ازدواج جوانان را رسمی ستودنی خواندند و گفتند: حل مشکلات ازدواج جوانان، به نفع دنیا و آخرت کشور و جامعه است.
رهبر انقلاب در همین زمینه مسئله مهم افزایش نسل را مورد اشاره قرار دادند و با اشاره به برخی گزارشها درباره عدم اجرای صحیح قانون درخصوص جلوگیری از منع باروری، خطاب به وزیر بهداشت تأکید کردند: به این مسئله رسیدگی کنید.
رهبر انقلاب با اظهار خرسندی عمیق و قلبی از دیدار با دانشجویان، حضور پرشور، پرانگیزه و با نشاط دانشجو و جوان ایرانی در عرصه مسائل گوناگون کشور را مسئله ای مهم و نقطه مقابل گزارشهایی خواندند که برخی مراکز مغرض آماری درباره افسردگی جوان ایرانی ارائه می دهند.
ایشان خاطرنشان کردند: این دروغ محض و خباثت آمیز، بهانه ای برای تجویز آزادیهای مبتذل است.
حضرت آیت الله خامنه ای جوان ایرانی را از با نشاط ترین، فعالترین و سرزنده ترین جوانان دنیا برشمردند و در مقابل، آمار بالای خودکشی جوانان اروپایی را نشانه افسردگی در دنیای غرب دانستند.
ایشان قتل حدود 80 کودک در حمله چند سال قبل یک جوان اروپایی و همچنین گرایش بالای جوانان اروپایی به عضویت در داعش برای خودکشی از طریق عملیات انتحاری را نمونه هایی از افسردگی جوان اروپایی خواندند و در مقابل تأکید کردند: جوان ایرانی که با زبان روزه و پس از شب زنده داری شب قدر، برای راهپیمایی روز قدس در گرمای شدید تابستان به خیابان می آید، سرزنده و با نشاط و فرسنگها از افسردگی به دور است.
در ابتدای این دیدار 9 نفر از نمایندگان تشکلهای دانشجویی آقایان:
- علی پهلوان کاشی – دبیر جامعه اسلامی دانشجویان
- کیوان عاصم کفاش – دبیرکل مجمع تشکلهای اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد
- وحید زارع – عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی
- هادی ذوالفقاری – دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی
- میکاییل دیانی – دبیر تشکیلات اتحادیه ی انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
- علی مهدیانفر – مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد شمال
- حسین شهبازی زاده – دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی
و خانم ها
- زینب السادات حسینی – عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت
- صبا کرم – مسئول گروه جهادی پزشکی قرار گاه نجف
دیدگاهها و پیشنهادهای خود را به این شرح بیان کردند:
- ضرورت ارتباط بیشتر مسئولان قوا با دانشجویان
- تشکیل اتاق فکر برای رصد معضلات فرهنگی کشور
- زدودن نگاه سیاسی از حوزه فرهنگ
- جوانگرایی در اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی و در نظر گرفتن سهمی برای تشکلهای دانشجویی
- لزوم برخورد قانونی با خاطیان موضوع بورسیه ها
- تلاش بی وقفه برای جلوگیری از افت جایگاه علمی کشور در سطح جهانی
- لزوم تلاش مضاعف دستگاه قضایی برای مقابله با مفاسد مالی
- حمایت از تلاشهای تیم هسته ای برای ایستادگی در مقابل زیاده خواهی امریکا و حفظ منافع ملی
- توجه به اقتصاد دانش بنیان
- ضرورت طرد عناصر فتنه گر از سمت های اجرایی
- لزوم جلوگیری از بروز التهاب در فضای ذهنی جامعه با خود داری از برجسته کردن اختلافات سیاسی
- استفاده لازم از ظرفیت تریبون های نماز جمعه و عدم ورود ائمه جمه به فعالیت های حزبی
- اتکاء به توان داخلی و مدیریت جهادی جهت عبور از مشکلات اقتصادی
- ضرورت جلوگیری از تحریف خط امام در عرصه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی
- مسدود کردن فعالیت جریان نفوذی در حوزه ی فرهنگی دانشگاهها
- ضرورت انتقال تجربه مدیریت نسل اول انقلاب به نسل های بعد
- انتقاد از محدود کردن ظرفیت دیپلماسی کشور به موضوع هسته ای و مذاکره با امریکا
- انتقاد از تطبیق نادرستِ شرایط فعلی کشور با شرایط قبول صلح امام حسن (ع)
- لزوم توجه جدی مسئولان به محرومان و قشرهای ضعیف

سایت رهبری


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم