موضوع: "عمومی"

نوآهنگی حماسی به مناسبت اهانت به ساحت پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله

نوشته شده توسطرحیمی 13ام مهر, 1391

معرفی مساجد تاریخی مدینه منوره

نوشته شده توسطرحیمی 13ام مهر, 1391

     مدینه منوره جایگاه ارجمند و متعالی نزد مسلمانان دارد. مقصد هجرت پیامبر خدا ـ صلی علیه و آله و سلم ـ نخستین پایتخت اسلام و جایگاه دعوت و انتشار این دین مبین در جهان است. آنجا محلّ تشعشع نور درخشنده آن، میان بشریّت بوده به طوری که خداوند متعال با نور اسلام انسانها را از شرک و گمراهی نجات داد و آنها را به توحید و هدایت رهنمون ساخت. اینک بایسته است که آثار بدیع و نشانه های برجسته و ارزشمند آن باز شناسانده شوند.

     بیشتر زائران سرزمین پاک و مطهر مدینه، جز مسجد شریف نبوی، قبرستان بقیع چهار زیارتگاه معروف که عبارتند از مسجد قبا، مسجد القبلتین، مساجد سبعه و قبرستان شهدای اُحد، از سایر اماکن مهم مدینه مطلع نیستند و برخی از زائران حتی از این چهار زیارتگاه نیز آگاهی چندانی ندارند و تنها از دوستان و یا رانندگان خودروها که زائران را به این زیارتگاهها می برند، مطالبی می شنوند

     چگونه است این مساجد و اماکن که روزگاری آباد از نزول آیات وحی الهی بوده مصلای رسول گرامی خدا و یا محل استراحت و بیتوته آن حضرت به شمار می رفتند، امروزه این چنین مهجور و نادیده گرفته می شوند؟!

زائران و حاجیان با مشاهده و زیارت این اماکن، خاطره های عطر آگین آن دوران و چشم انداز بدیع سیره نبوی برگستره این سرزمین را در ذهن خود تداعی کرده و بدینسان قلب ها و سینه هایشان به تپش در می آید و بر ایمانشان افزوده می شود.

     بیشتر حاجیان، اگر نگوییم همه آنها، علی رغم تشرّف هر ساله به مدینه منوره، نه مساجد و اماکن مهم دیگر را می شناسند و نه چیزی درباره آنها شنیده اند!

بجز مسجد نبوى، مسجدهاى معروف ديگرى در خارج و داخل شهر مدينه موجود است كه چند مسجد را كه اهميت بيشترى دارد نام برده و معرفی مى نمایيم :

1. مسجد النبی

2. مسجد قبا

3. مسجد ذوقبلتين

4. مسجد جمعه

5. مسجد فضيخ

6. مسجد فتح

7. مسجد حضرت علی علیه السلام

8. مسجد المصلی (الغمامه)

9. مسجد سُقيا

10. مسجد ابوذر

11. مسجد بنى‏ظفر

12. مسجد شمس

13. مسجد شَجره

14. مسجد مباهله

15. مسجد و مشربه ام ابراهیم

16. مسجد المنارتین

17. مسجد الاجابه

18. مسجد السبق

19. مسجد الرایه

20. مسجد الدرع

21. مسجد الشیخین یا البدائع یا المستراح

صفحات: 1· 2

حقّوق فطري‌ و اوّليّه زن‌

نوشته شده توسطرحیمی 12ام مهر, 1391

     حقّ اوّليّه‌ فطري‌ زن‌، خودداري‌ از امور جانكاه‌ و مشقّت‌ بار است‌، نه‌ اينكه‌ حقّ اوّليّه‌ وي‌ آزادي‌ در انجام‌ اين‌ امور ميباشد و بعد منع‌ خداوندي‌ بر اين‌ حقّ طبيعي‌ عارض‌ شده‌ و جلوي‌ آنرا گرفته‌ باشد.
     حقّ اوّليّه‌ زن‌، حجاب‌ و پوشانيدن‌ پيكر است‌ از ديدگان‌ شهوي‌ مفسده‌ انگيز، نه‌ اينكه‌ حقّ اوّليّه‌ وي‌ برهنگي‌ و خودنمائي‌ است‌ وخداوند او را از اين‌ حقّ محروم‌ ساخته‌ و به‌ حجاب‌ و خانه‌نشيني‌ امر فرموده‌ است‌.
     آري‌ بخدا قسم‌ ملاك‌ها جابجا شده‌ و در شناخت‌ حقايق‌ تحريف‌ پيش‌ آمده‌ است‌، نه‌ فقط‌ در مرحله‌ تكلّم‌و سخن‌ بلكه‌ در ساحت‌ تفكّر؛ تا آنجا كه‌ گوئي خودنمائي‌ و جلوه‌گري‌ و برهنگي‌ و بي‌حجابي‌ زن‌ و ورود در جماعات‌ مردان‌ و تصدّي‌ مناصب‌ قضاوت‌ و حكومت‌ و جهاد از جمله‌ حقوق‌ اوّليّه‌ زن‌ است‌ و شارع‌ از وي‌ سلب‌ كرده‌ است‌.
      و اينگونه‌ تحريف‌ها بندگي‌ و ذلّت‌ حقيقي‌ فكري‌ است‌ و عبارت‌ از برداشتن‌ حقايق‌ و معاني‌ از جاي‌ اصلي‌ خود و در غير جاي‌ خود نهادن‌ آنها ميباشد.
      و اين‌ از بزرگترين‌ مصائبي‌ است‌ كه‌ از ناحيه‌ كفر خانمان‌ برانداز مادّي‌ بر ما وارد شده‌ است‌؛ زيرا كه‌ بدين‌ترتيب‌ نه‌ تنها ديدگان‌ ما را از ملاحظه‌ ظواهر امور بازداشته‌ است‌ بلكه‌ اساساً مانع‌ دريافت‌ حقايق‌ امور و واقعيّات‌ براي‌ ما گرديده‌ است‌.
     و اين‌ مطلب‌ نظائر و شواهد بسياري‌ در معارف‌ و آداب‌ ما دارد كه‌ كفر خانمان‌ سوز مادّي‌ ، لغات‌ را از معاني‌ واقعي‌ خود منحرف‌ و تهي‌ ساخته‌ و معاني‌ مختلف‌ را از جايگاه‌ اصلي‌ خود بدر برده‌ است‌، و بدين‌ ترتيب‌ شديدترين‌ ضربات‌ را بر پيكر جامعه‌ و فرهنگ‌ ما فرود آورده‌ است‌

      از خداوند تعالي‌ مسألت‌ داريم‌ كه‌ پس‌ از آنكه‌ چشم‌ ظاهر ما را به‌ نعمت‌ بينائي‌ و ديدن‌ گشود، ما را در كوري‌ باقي‌ نگذارد؛ و پس‌ از اينكه‌ چشم‌ بصيرت‌ ما را به‌ ادراك‌ حقيقت‌ منوّر ساخت‌ ديگر ما را در جهالت‌ و كوردلي‌ رها نساخته‌ و به‌ آراء منحطّ و ناچيز و افكار هلاكت‌بار خود وا مگذارد كه‌ به‌ وبال‌ اعمال‌ خود گرفتار آئيم‌ و به‌ سرانجامي‌ خسران‌بار دچار شويم.( اقتباس‌ از آيه‌ 9، از سوره‌ 65: الطّلاق‌. فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَ كَانَ عَـ’قِبَه أَمْرِهَا خُسْرًا.) او ما را از زمره‌ كساني‌ قرار ندهد كه‌ قلبشان‌ از ذكر خداوند در غفلت‌ است‌ و دنباله‌ روي‌ هوي‌’ نموده‌ و تجاوزكارانند.( اقتباس‌ از آيه‌ 28، از سوره‌ 18: الكهف‌. وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا.)

منبع: رساله بديعه /سيّد محمّد حسين‌ حسينيّ طهراني

باز هم کاروان در راه است !!!

نوشته شده توسطرحیمی 12ام مهر, 1391

     باز هم کاروان در راه است.

صدای زنگ کاروان می آید.
     گوش کن، نزدیک … نزدیک … نزدیک تر …

دارد می رسد:
     کاروانی که قرن هاست در راه است،

کاروانی که همیشه در حال رسیدن است، کاروانی که در حال رساندن است.
     می رسد و می رساند و می گذرد و هرگز از رفتن باز نمی ایستد.
   

زندگی معنا می خواهد، هدف می خواهد. روحی باید به آن دمیده شود تا از جسمیت و مادیت هدف رها شود تا اوج بگیرد، بالا برود و به تکامل برسد.
     معناها در پیچ و خم روزمرگی های مدام،در کوچه پس کوچه های نیازهای زمین و زیر غبار فراموشی، هر روز کمرنگ و کمرنگ تر می شوند. آن قدر که محو می شوند؛ گویی که هرگز از ابتدا نبوده اند. و انسان های اسیر خاک در گردش مدام این گردونه سراسر درد و رنج، سردرگم و پریشان احوال و گیج و گنگ دور خود  می چرخند و می گردند و راه به جایی نمی برند. کوله بار کاروانیان سرشار و لبریز است. از تمام آنچه که ما در عصر دود و سنگ و آهن نیازمند آن هستیم. عشق متاع گمشده قرن  ماست.
     ایثار و گذشت واژه هایی هستندکه دیگر در دایره المعارف زندگی انسان های ماشینی پیدا نمی شود. صبر وسلام و توکل زیر چرخ دنده های آهنی این عصر جا مانده است. اما این کاروان هرچه خوبی و صفا است، هرچه مهر و نیکی است، همه را یک جا با خود می آورد.

     نگاه کن، خوب نگاه کن، با چشم دل ببین!

وقتی دست های آسمانی سرو قامت ماه بنی هاشم بر خاک افتاد همان جا، کنار علقمه، کنار شط پرآبی که مهربانوی یاس ها بود، فداکاری جوانه زد. آن گاه آغوش پرمهر سرور و سالار شهیدان به روی گنهکار پشیمانی چون حر گشوده شد، مهر و رحمت و بخشش معنا گرفت.
     وقتی قنداقه فرشته زرین بال سپیدپوش رباب روی شاخسار دست های پدر بالا رفت و شکوفه کرد و به خون نشست، گذشت و ایثار به بار نشست.
     وقتی شانه های آسمانی زینب زیر بار مصیبت برادر استوار ماند و خم نشد، صبر و توکل معنا گرفت … وقتی خون پاک «حسین» زمین تفتیده نینوا را سیراب کرد «عشق» به خالق زیبایی ها، به پروردگار خوبی ها و عشق به همه کائنات و ذرات هستی معنا یافت.
     آری کاروان عشق هنوز در راه است. قرن هاست که در راه است. گوش کن. صدای زنگ آشنایش را می شنوی. صدایت می کند. تو را به همراهی با همه خوبی ها فرا می خواند. می آید که در کوچه پس کوچه های یخ زده عصر دود و آهن دستت را بگیرد و به زندگی مادی ات معنا ببخشد. یادت بیاورد که به جز خور و خواب و غم وآب و نان چیزهای دیگری هم در این گردونه ی خاکی هست، چیزهایی که با آنها می توان به اوج رفت. فقط کافی است که به این کاروان دل بدهی، دل و جان بدهی. برخیز. مبادا که جا بمانی.

گردآوري: فاطمه بسر برده

خدا چگونه جبران می کند؟

نوشته شده توسطرحیمی 12ام مهر, 1391

       روزی سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامراء تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مسئله که گریه بر امام حسین عليه -السلام گناهان را می آمرزد، فکر می کرد، همان وقت متوجه شد که شخصی عرب سوار بر اسب بر او رسید و سلام کرد، بعد پرسید جناب سید درباره ی چه چیز به فکر فرورفته ای؟ و در چه اندیشه ای؟ اگر مسئله علمی است بفرمایید شاید من اهم اهل باشم؟
     سید بحرالعلوم فرمود: در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان بر حضرت سید الشهداء علیه السلام میدهد، مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت برمی دارد ثواب یک حج و یک عمره در نامه ی عملش نوشته می شود و برای یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده می شود؟ آن سوار عرب فرمود:  
     تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود.
     سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت در شکارگاه از همراهیانش دور افتاده و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد، خیمه ای را دید. وارد آن خیمه شد. در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید، آنان در گوشه ی خیمه عنیزه ای (بز شیرده)داشتند و از راه مصرف شیر این بز، زندگی خود را می گرداندند.
    وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند، ولی به خاطر پذیرائی از مهمان آن بز را سر بریده و کباب کرده، (و برای سلطان آوردند) زیرا چیز دیگری برای پذیرائی نداشتند.
     سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و به هر طوری که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را برای اطرافیان نقل کرد.
     در نهایت از ایشان سوال کرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی باید انجام بدهم؟

     یکی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید.     
     دیگری که از وزراء بود گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.
     یکی گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید.سلطان گفت: هرچه بدهم کم است، زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام، چون آنها هرچه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.
     بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سیدالشهداء هرچه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر، خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داده، پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجب نموده چون خدا که خدائیش را نمی تواند به سیدالشهداء بدهد. پس هر کاری که می تواند انجام می دهد یعنی با صرف نظر از مقام عالی خودش به زوار و گریه کنندگان آن حضرت عنایت می کند، در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاران حضرت نمی داند.
     چون شخص عرب این مطلب را فرمود: از نظر سید بحرالعلوم غایب شد.

منبع: رابطه و توجهات امام زمان علیه السلام به امام حسین علیه السلام و شیفتگانش/ سید عباس موسوی مطلق
                      گردآوري:اکرم کريمي / طلبه پايه پنجم



تحقیقی در خصوص يهود صهيونيسم فلسطين

نوشته شده توسطرحیمی 12ام مهر, 1391

عنوان: يهود ، صهيونيسم ، فلسطين

   پيشينه يهود

     در ایران یهودیان به اسامی دیگری از قبیل کلیمی وجهود نامیده میشوند همچنین در کتب مذهبی و روایات به نامهای بنی اسرائیل و عبریان نیز معروف می باشند که هر کدام از این القاب واسامی در کارنامه وتاریخ این ملت ریشۀ خود را دارد. اصل نام این ملت که امروزه یهودیان نامیده میشوند، عبریان بود که ریشه یابی وفلسفه این نام از نظر یک ایرانی قابل تامل است.

      در تورات آمده است زمانی که حضرت ابراهیم جد بزرگ ملت یهود در عراق بر علیه بت پرستی قیام کرد برای جدا بودن از این طایفه بت پرست وی و پیروانش به طرف دیگر رودخانه فرات رفته و از آن رو به حضرت ابراهیم وپیروانش لقب عبری را دادند که از کلمۀ עבר( Eber )به معنی عبور کرده گرفته شده و مشخص کننده گروهی بود که از فرات عبورکرده وخود را از آن نظام فکری فاسد جدا ساختند وکلمه عبور در زبان فارسی همان کلمه عبری עבר است که اگر آن را حرف به حرف همانطور که میبینیم به فارسی یا عربی بنویسیم همان عبور میشود وباز لازم به تذکر است که اصولاً اکثر کلمات عربی همان کلمه عبری است که با حروف عربی نوشته شده وکلاً گرامر این زبان ریشه در زبان عبری دارد.

      از دیگر نامهای قوم یهود بنی اسرائیل است که در تورات ودیگر کتب مقدس به کرات به آن اشاره شده. کلمه اسرائیل لقبی است که خداوند به حضرت یعقوب داد واز آنجا که دوازده سبط ملت یهود از حضرت یعقوب میباشند از این جهت به آنان بنی اسرائیل یعنی فرزندان حضرت یعقوب نیز گفته میشود.

صفحات: 1· 2

مدينه منوّره:

نوشته شده توسطرحیمی 12ام مهر, 1391

مدينه، مدينة الرَّسول، طَيِّبَه، هجرتگاه پيغمبر.

     مركز تأسيس حكومت اسلامى و نامدارترين شهرهاى اسلامى پس از مكه معظمه، در عربستان است كه در پانصد كيلومترى شمال شرقى مكه قرار دارد.

     ارتفاع آن از سطح دريا 916 متر. طول جغرافيايى آن 39 درجه و پنجاه و پنج دقيقه و عرض آن 24 درجه و 15 دقيقه است. اين شهر در دشتى وسيع و ريگ‏زار ساخته شده است و به خاطر داشتن قنات‏ها و كاريزها و خرمابنان فراوان، هوايى گرم و مرطوب دارد. تابستان‏ها از نزديك ظهر تا پسين، هوا به شدت گرم مى‏شود، چنانكه در تابستان درجه گرما به 48 تا 50 درجه سانتى‏گراد بالاى صفر مى‏رسد. ولى در زمستانها روز 10 درجه بالاى صفر و شب‏ها تا به صفر و گاهى به‏ زير صفر مى‏رسد.(1)

با افزايش جمعيت و تأسيس ساختمان‏هاى چند طبقه، بتدريج درختان خرما از ميان مى‏رود و امروز جز نخلستانهايى اندك در آن بر جاى نمانده.

صفحات: 1· 2

ولایت در راستای شریعت

نوشته شده توسطرحیمی 11ام مهر, 1391

     بنا به تصريح قرآن کريم ولايت جزء متمم و مکمل دين و آيين ماست .

     الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا (المائده/3). طبق تصريح مفسرين شيعه اين آيه در روز غدير خم نازل شد. علما و دانشمندان اهل سنت نيز اعتراف به نزول آيه در روز هجدهم ذيحجه دارند که بعد از اعلام ولايت على (عليه السلام ) نازل گرديد. (جهت اطلاع بيشتر مى توانيد به جلد اول الغدير صفحات 230 تا 232 مراجعه نماييد). از آن جمله حافظ ابو نعيم اصفهانى در کتاب (ما نزل من القرآن فى على (عليه السلام ) از ابو سعيد خدرى (صحابى معروف ) نقل کرده است که پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در غدير خم على (عليه السلام ) را به عنوان ولى به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند تا اينکه آيه: الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ … نازل شد.


صفحات: 1· 2

مناجات طلبه های درسخون

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

 

      اي مناداي ما اين همه نون تأكيد به ما دادي


     و ما خورديم ولي باز از باب تنازع بر سر ماديات قرار گرفتيم.


     مجرد از الف خواب نشديم و معمول عوامل دنيايي گشتيم


     خدايا ما را به خود مشغول و از ديگران منصرف گردان و ما را

از كوفيان قرار مده.


     خدايا هر چند ضمير شأن ما نيست كه با اين صداي نكره با تو

سخن بگوييم

خدايا ما را با اين حال به بالاترين مقام اولياي خود منسوب بگردان.


     خدايا ما اهل حرفيم! ما را اهل فعل قرار بده و از زاويه‌‌ي انيت

معزل بگردان.


     ما را از صفات مشبهه‌ي شيطان حفظ كن و صيغه‌ي مبالغه‌ي آشتي

را بين ما وخودت جاري فرما و ظروف ما را از عوامل معنوي پر بفرما.


     خدايا عزم ما را جزم كن تا اعمال ما مشتق از افعالي باشند

كه رضايت تو را در تقدير دارند.


     خدايا بين جمله شرط و جزاي تو گنه كار افتادیم

و از اعراب نظرت افتاديم به حق موصولات؛ بين ما و خودت

لفظاً و محلاً تاثير فرما و اعمال ما را عطف به مغفرت بگردان.

 

غزل انتظار

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

- و اما یک غزل انتظار-

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد…

 سید حمیدرضا برقعی