ارزش معامله با خدا
نوشته شده توسطرحیمی 5ام مرداد, 1394إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ …(التوبة/111)
در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاي] اينکه بهشت براي آنان باشد خريده است.
خداوند در سوره مبارك توبه مى فرمايد :
مال و جان، در صورت معامله كردن با من، در برابر بهشت من است.
اين بهشت، جايى است كه وقتى آفريده شد، خداوند به آن فرمود :
خوش به حال كسانى كه در تو قرار بگيرند. درك اين حقيقت، ممكن نيست. هر يك از كرامات و مقامات اهل بهشت، احترام ايشان و شكل نعمتهاى بهشت، در قرآن مجيد خود يك رشته و بحث مفصل است. اجر انسان، در بهشت خلاصه نمىشود.
خداوند مىفرمايد : من براى بندگان شايسته ام، چيزى را مقرر كرده ام كه نه چشمى آن را ديده است، نه گوشى شنيده است و نه به خيال كسى خطور كرده است.
من جان و مال شما را در برابر بهشت مىخرم:
يقيناً خدا از مؤمنان، جانها و اموالشان را به بهاى آن كه بهشت براى آنان باشد، خريده است.
صبر زینبی
نوشته شده توسطرحیمی 5ام مرداد, 1394
و در این نزدیکی سیدی هست که دلی خون دارد؟
……
با شور تمام لباس هایش را تنش کرد،برایش فالله خیر حافظا خواندم
با هر ذکر یا حسین روی لب هایش می دانستم که آتش می گرفت …
قلبش می سوخت..ذهنش می سوخت…
حالات درونی اش را احساس می کردم
می دانستم که در پشت در صاحب امرمان منتظرش مانده
یا علی بلندی گفت،قدمی برداشت و از مسجد خارج شد..
با رفتنش،نگرانی تمام وجودم را در بر گرفت..
مثل هر روز می دانستم که تا به هدفش برسد، طاقتم تمام می شود و آخر با بچه ها تنها می شوم ..
هر چه هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ می خواندم،فکر به نبودش،فکر تنهاییم،فکر خانه ی بدون او…
باز ذهنم را مشغول کرده بود.
هدفش شهادت حسینی بود..اما من چی؟…
بدون توجه به من..من که صبر زینبی نداشتم
چادرم را بر سر کردم،سر بر سجده گذاشتم و دعا کردم که مثل عباس بن علی شهید شود..
همانطور که خودش همیشه برایم می گفت… ساعت ها گریه کردم..او را آوردند،همسرم را در دست گرفته و داخل آوردند.
در آغوش گرفتمش و
با خود عهد بستم که نگذارم فردا در قیام شرکت کند…
با اینکه می دانستم هیچ وقت به عهد خود عمل نمی کنم…
انگار چادرم حسینی شده بود و صبرم زینبی.
افسران
هشدار!!!
نوشته شده توسطرحیمی 4ام مرداد, 1394 أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ(يس/60)
اي فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شيطان را مپرستيد
زيرا وي دشمن آشکار شماست!
اين عهد و پيمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها اين معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمين نشو و نما کردند اين خطاب به آنها شد: (يا بنى آدم لا يفتننکم الشيطان کما اخرج ابويکم من الجنة ينزع عنهما لباسهما ليريهما سواتهما انه يريکم هو و قبيله من حيث لا ترونهم انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤ منون :
اى فرزندان آدم ! شيطان شما را نفريبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بيرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اينکه او و پيروانش شما را ميبينند و شما آنها را نميبينيد، (بدانيد) ما شياطين را اولياى کسانى قرار داديم که ايمان نمى آورند (اعراف - 27).
سپس همين اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد، چنانکه در آيه 62 سوره زخرف ميخوانيم:
وَلَا يصُدَّنَّكُمُ الشَّيطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ(الزخرف/62):
شيطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در آيه 168 - بقره ميخوانيم :
وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ :
از گامهاى شيطان پيروى نکنيد که او براى شما دشمن آشکارى است !
از سوى ديگر اين پيمان در عالم تکوين به زبان اعطاى عقل به انسان نيز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى ميدهد انسان نبايد فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بيرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .
آتش حسد
نوشته شده توسطرحیمی 4ام مرداد, 1394
در زمان يكى از خلفا مرد ثروتمندى بود، روزى وى غلامى را از بازار خريد اما از روز اولى كه اين غلام را خريده بود با او مانند يك غلام عمل نمى كرد، بلكه مانند يك آقا با او رفتار مى نمود. يعنى بهترين غذاها را به او مى داد بهترين لباسها را برايش مى خريد، آسايشش را فراهم مى كرد. درست مانند فرزندش به وى مى رسيد، حتى شايد از فرزندش هم بهتر علاوه بر اين همه توجه و لطفى كه به او مى كرد پول زيادى هم در اختيارش مى گذارد. ولى غلام ارباب خود را هميشه در حال فكر مى ديد و او را اغلب اوقات ناراحت مى يافت .
بالاخره ارباب تصميم گرفت تا غلام خويش را آزاد سازد و يك پول و سرمايه زيادى هم به او بدهد، بعد يك شب با او نشست و درد دل خود را بيرون ريخت و رو به غلام كرد و گفت : اى غلام من حاضرم كه تو را آزاد كنم و اين اندازه پول هم به تو بدهم ولى آيا مى دانى كه اين همه خدمتهايى كه من به تو كردم براى چه بود؟
غلام : نه براى چه ؟
گفت : براى يك تقاضا! فقط اگر تو اين يك تقاضا را انجام دهى هر چه كه من به تو دادم حلال و نوش جانت باد. و اگر اين را انجام ندهى من از تو راضى نيستم ، اما چنانچه خود را براى انجام آن حاضر كنى من بيش از اينها به تو مى دهم .
غلام گفت : هر چه بفرمايى اطاعت مى كنم تو ولى نعمت من هستى تو به من حيات دادى ،
ارباب : نه قول قطعى بدهى ، زيرا مى ترسم كه پيشنهاد كنم و تو بگويى نه !
غلام مطمئن باش هر چه مى خواهى پيشنهاد كنى بفرما!
همينكه ارباب خوب از غلام قول گرفت ، گفت :
پيشنهاد من اين است كه تو در يك موقع خاص و در مكان مخصوصى كه بعدا معين خواهم كرد سر مرا از بيخ ببرى !
نقد افكار وهّابيّت در حوزه توسل/توسّل به رسول اكرم صلى الله عليه و آله بعد از بعثت(3)
نوشته شده توسطرحیمی 4ام مرداد, 1394
1. توسّل نابينا به پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله به دستور حضرت:
ترمذى از عثمان بن حنيف نقل مى كند: مردى نابينا محضر پيامبر[ صلى الله عليه و آله ] آمد و عرض كرد:
أدع اللّه أن يعافينى؛ از خدا بخواه كه سلامتى و بينايى را به من باز گرداند.
حضرت فرمودند: إن شئتَ دعوت، وإن شئتَ صبرت فهو خير لك. قال: فادعه. قال: فأمره أن يتوضّأ فيحسن وضوءه ويدعوه بهذا الدعاء؛
اگر بخواهى دعا مى كنم و اگر صبر كنى براى تو بهتر است.
عرض كرد: براى من دعا كن.
حضرت فرمود: وضويى نيكو بگير و اين دعا را بخوان:
اللّهمّ إنّي أسألك وأتوجّه إليك بنبيّك محمّد نبيّ الرحمة، يا محمّد! إنّي توجّهت بك إلى ربّي في حاجتي هذه لتقضي لي، اللّهمّ فشفّعه فيّ(صحيح ترمذى، ج 5، ص 229 ح 3649، ط. دار الفكر بيروت، تحقيق عبدالرحمن محمّد عثمان و سنن ابن ماجه، ج 1، ص 448)؛
خداوندا، به واسطه پيامبرت كه رسول رحمت است به تو روى آورده ام و حاجت خود را از تو طلب مى كنم.
اى محمّد [ صلى الله عليه و آله ] به وسيله تو به پروردگارم روى آورده ام تا حاجتم روا شود، خداوندا او را شفيع من قرار ده. ترمذى و ابن ماجه، دو تن از نويسندگان صحاح سته پس از نقل حديث، گواهى بر صحّت آن داده اند. حاكم نيشابورى نيز در موارد متعدد كتاب مستدرك آورده و شهادت بر صحّت آن داده و نوشته است: اين حديث، شرايط كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم را دارد(مستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 313، 519 و 526. ).
و هم چنين طبرانى و هيثمى دو تن از علماى بزرگ اهل سنّت با تصريح به صحّت روايت، آن را نقل كرده اند(كتاب الدعاء، ص 320؛ معجم الكبير، ج 9، ص 31 و مجمع الزوائد: ج 2، ص 279).
ابن تيميه مى گويد: وفي النسائي والترمذي وغيرهما حديث الأعمى الذي صحّحه الترمذى(اقتضاء الصراط المستقيم، ص 408)؛
در سنن نسائى و صحيح ترمذى و ديگر كتب، اين حديثى كه ترمذى صحيح دانسته، ذكر شده است.
2. توسل مردم مدينه به پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله :
بخارى از أنس بن مالك نقل مى كند:
در زمان نبى مكرم صلى اللّه عليه وسلم در مدينه قحطى آمد ، پيامبر در حالى كه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود ، عربى ايستاد و عرض كرد: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَكَ الْمَالُ وَجَاعَ الْعِيَالُ فَادْعُ اللَّهَ لَنَا؛
يا رسول الله ! در اثر قحطى تمام زندگى ما نابود شد زن و فرزند ما از گرسنگى از بين رفت، از خدا بخواه كه اين پيش آمد ناگوار را از ما برطرف سازد.
فَرَفَعَ يَدَيْهِ وَمَا نَرَى فِى السَّمَاءِ قَزَعَةً فَوَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ مَا وَضَعَهَا حَتَّى ثَارَ السَّحَابُ أَمْثَالَ الْجِبَالِ ثُمَّ لَمْ يَنْزِلْ عَنْ مِنْبَرِهِ حَتَّى رَأَيْتُ الْمَطَرَ يَتَحَادَرُ عَلَى لِحْيَتِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَمُطِرْنَا يَوْمَنَا ذَلِكَ وَمِنْ الْغَدِ وَبَعْدَ الْغَدِ وَالَّذِى يَلِيهِ حَتَّى الْجُمُعَةِ الْأُخْرَى(صحيح بخارى ، ج 1 ، ص 224 ، ح 933 ، كتاب الجمعة ، باب 35 ، باب الاستسقاء فى الخطبة يوم الجمعة . و ح 1013 كتاب الاستسقاء و ح1014 و صحيح مسلم ، ج3 ، ص25 ، ح1962 ، كتاب صلاة الإستسقاء ، باب 2 ، باب الدعاء فى الاستسقاء)؛
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله در حالى دستش را به دعا برداشت كه هيچ اثرى از ابر در آسمان مدينه به چشم نمى خورد، سوگند به خداوندى كه جان من در قبضه او است، پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله دستان خود را پايين نياورده بود كه ابرهاى متراكم همانند كوه، فضاى مدينه را فرا گرفت.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله هنوز از منبر به پايين نيامده بود كه قطره هاى باران از ريش مباركش سرازير بود. و اين بارش تا يك هفته ادامه داشت تا آن كه با دعاى حضرت باران از بارش باز ايستاد.
3. توسّل عمر بن خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
بخارى در صحيح خود از انس نقل مى كند:
هر گاه قحطى مى آمد، عمر بن خطاب به عباس عموى پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله متوسل مى شد و مى گفت:
اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا قَالَ فَيُسْقَوْن(صحيح بخارى ، ج2 ، ص16 ، ح1010 ، كتاب الإستسقاء ، باب )؛
خدايا، ما در زمان پيامبر ، به او متوسل مى شديم و باران رحمتت را بر ما نازل مى كردى و اينك به عموى پيامبر متوسل مى شويم، بارانت را بر ما نازل فرما، آن گاه باران باريدن مى گرفت.
یاوران دجال
تربيت فرزند از منظر معصومين علیهم السلام
نوشته شده توسطرحیمی 4ام مرداد, 1394
رسول اکرم صلی الله علیه و آله
ادبوا اولادکم في بطون امهاتهم قيل و کيف ذلک يا رسول الله؟ فقال باطعامهم الحلال(2)
فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربيت کنيد.
پرسيده شد: اين چگونه است اي رسول خدا؟
فرمود: با خوراندن غذاي حلال ( به مادرش).
از پنجره نگاهت شفاف نگاه کن!
نوشته شده توسطرحیمی 4ام مرداد, 1394زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند،
روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه درحال آویزان کردن رخت های شسته است و دید لباسها چندان تمیز نیست و گفت: انگار نمی داند چطور لباس بشوید. احتمالا” باید پودر لباس شویی بهتری بخرد.
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت،هربار که زن همسایه لباس های شسته اش را برای خشک شدن آویزان می کرد زن جوان همان حرف را تکرارمی کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:
یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده ام که چه کسی درست لباسشستن را یادش داده؟
مرد پاسخ داد :
« من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز کردم »
زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران رامشاهده می کنیم، آنچه می بینیم به درجه شفافیت پنجره هاییکه از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد
قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که می بینیم در پی دیدن جنبه های مثبت او باشیم؟
کمی هم به این قضیه فکر کنیم که صحبت کردن درباره ی چگونگی رفتار دیگران هیچ تأثیر مثبتی در زندگی خودمان نخواهد داشت؛ پس حداقلش درباره خودمان عاقلانه رفتار کنیم!
وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را می خورد، وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند!
شرایط می تواند تغییر کند.
پس هیچ کس را تحقیر نکنیم، شاید امروز قدرتمند باشیم اما یادمان باشد زمان از ما قدرتمند تر است!
یک درخت میلیون هاچوب کبریت می سازد اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافیست!
مجله زندگی مهدوی
در غذاى جسم سختگيرند اما...
نوشته شده توسطرحیمی 4ام مرداد, 1394امام حسن(عليه السلام) مى فرمايد:
عَجِبْتُ لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فى مَأْكُولِه كَيْفَ لا يَتَفَكَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ وَيُودِعُ صَدْرَهُ ما يُرْدِيهِ(1)
ترجمه
عجب دارم از آنها كه به غذاى جسم خود مى انديشند; امّا به غذاى روح خود نمى انديشند، خوراك ناراحت كننده از شكم دور مى دارند; امّا قلب خود را با مطالب هلاكت زا آكنده مى كنند.
شرح كوتاه
همان طور كه پيشواى بزرگ ما فرموده مردم معمولا در غذاى جسمانى خود سختگيرند جز در پرتو نور چراغ دست به سفره نمى برند، و جز با چشم باز لقمه بر نمى گيرند، از غذاهاى مشكوك مى پرهيزند، و بعضى هزار گونه نكات بهداشتى را در تغذيه جسم رعايت مى كنند.
امّا در غذاى جان، با چشم بسته، در لابه لاى ظلمت هاى بى خبرى، هرگونه غذاى فكرى مشكوكى را در درون جان خود مى ريزند، گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبليغات مشكوك يا مسموم همه را به آسانى مى پذيرند و اين جاى بسيار شگفتى است.
1. سفينة البحار ماده طعم.
برگرفته از یکصدو پنجاه درس زندگی/ آیت الله مکارم شیرازی
جاهل يا تند مى رود يا كند
نوشته شده توسطرحیمی 4ام مرداد, 1394اسلام بصيرت و عمل را با هم مى خواهد
ربيع بن خثيم معروف به خواجه ربيع از اصحاب اميرالمؤ منين على علیه السلام است ، او از زهاد ثمانيه يعنى يكى از هشت زاهد معروف دنيا بشمار مى رود.
ربيع بن خثيم در زهد و عبادت كارش به جايى كشيده بود كه در دوران آخر عمرش قبرى براى خودش آماده كرده بود و در لحدى كه در آن كنده بود گاهى از اوقات مى رفت و مى خوابيد و خويشتن را موعظه مى كرد، مى گفت :
«اى ربيع ! يادت نرود عاقبت بايد بيايى اينجا».
او هيچ گاه سخنى غير از ذكر خدا نمى گفت، تنها جمله اى كه غير از ذكر و دعا از او شنيدند آن وقتى بو كه اطلاع پيدا كرد: عده اى حسين بن على علیه السلام فرزند پيغمبر خدا را شهيد كرده اند، لذا در اظهار تاثر و تاسف از چنين حادثه اى يك جمله بيان كرد كه مضمون آن اين است:
«واى بر اين امت كه فرزند پيغمبرشان را شهيد كردند»
مى گويند بعدها از اين سخن استغفار نمود و مى گفت: چرا من اين چند كلمه را كه غير از ذكر خدا بوده است به زبان آورده ام او بيست سال از عمرش را در عبادت گذرانيد و يك كلمه هم به اصطلاح حرف دنيا را نزد. در حالى كه در اين فاصله شاهد شهادت سه امام بزرگوار، يعنى امام على علیه السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسين علیه السلام بوده است !!!
معرفی سایت فرهنگی وتبلیغی کودک ونوجوان(1)
نوشته شده توسطرحیمی 4ام مرداد, 1394معرفی گروه تبلیغ مجازی هدیه آسمان
با لطف وتفضل پروردگار متعال در بهار سال ۹۲ باتوجه به احساس نیاز مبرمی که در عرصه کار فرهنگی وتبلیغی کودک ونوجوان خصوصا در فضای مجازی احساس می شد سایت هدیه آسمان توسط تعدادی ازطلاب حوزه علمیه قم فعال درعرصه تبلیغ دینی کودک ونوجوان راه اندازی شد، وهدف ازآن آموزش مبلغان دینی ومربیان کودک ونوجوان جهت انتقال معارف دینی به کودکان و نوجوانان و دراختیار گذاشتن خوراک تبلیغی مناسب این مقطع به این بزرگواران می باشد.
از عموم مبلغان ، معلمان و مربیان عزیز خواستاریم مارا در ادامه مسیر با ارائه پیشنهاد ها و انتقادات خود و ارسال مطالب متناسب با موضوع سایت یاری نمایید.