چه کسانی هیزم‌ جهنم‌اند؟!

نوشته شده توسطرحیمی 1ام مهر, 1392

چه کسانی هیزم‌ جهنم‌اند؟!


گاهي انسان از بيرون آسيب مي‏ بيند و گاه از درون. آتش بيرون بر جسم اثر مي‏ كند و همه ما به خوبي اين آتش و راه فرار از آن را مي‏ شناسيم؛ امّا آتش درون جان و روح ما را به آتش مي ‏كشد. جان ما در درون خود، يا آفت‏زاست يا ان‏شاء اللّه نور به همراه دارد.


به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی در نوشتاری با تاکید بر لزوم شناخت انسان از روش‌های تربیت نفوس چند نکته اساسی را پیرامون به کمال رسیدن انسان متذکر شده‌اند.

*اگر خود را نشناسیم سواد نداریم

يكم. همه علوم مطرح در حوزه يا دانشگاه مستقيم يا غيرمستقيم به انسان شناسي نيازمند است. علومي كه در دانشگاهها مطرح است، يا انساني است يا تجربي. علوم انساني، بدون انسان‏شناسي به نتيجه نمي‏رسد، زيرا عنصر محوري علوم انساني «هويت انسان» است. علوم تجربي هم با انسان شناسي ارتباط مستقيم ندارد؛ ولي براي انسان لازم است. مهندسي كه خانه، شهر، خيابان و… مي‏سازد، به دنبال زندگي بهتر براي انسان است و اخترشناس، زمين‏شناس، گياه‏شناس، جانورشناس يا معدن‏شناس، همه براي بهره ‏برداري بهتر انسان از اين منابع تلاش مي‏ كنند.

بر اين اساس، علوم مطرح در حوزه يا دانشگاه، بدون انسان‏شناسي، يا خود ناقص هستند يا كارايي و كارآمدي آنها دچار نقص است. از اين‏رو بخش وسيعي از آيات قرآن در پي معرفي هويت انسان و عوامل اصلي سازنده انسانيت اوست، پس اگر ما خود را نشناسيم، از علومي كه فرا مي ‏گيريم، بهره‏ اي نمي‏بريم.

*جان آدمی در علوم انسانی است نه تجربی

دوم. در فرهنگ قرآن، انسان فقط در تالار تشريح خلاصه نمي‏ شود. كارايي بدن و جسم، فقط در محدوده طب است؛ امّا آنچه اين بدن يا جسم را تدبير، هدايت و راهنمايي مي‏ كند، جان آدمي است و اين حقيقت در علوم انساني مشخص مي‏ شود؛ نه در علوم تجربي.

*چه کسانی هیزم چهنم‌اند!

سوم. همان‏طور كه اجرام، گاه از درون و گاه از بيرون دچار آفت مي‏ شوند، يا گاه از درون مشتعل مي‏ شوند گاه از بيرون، ارواح نيز چنين‏ اند؛ به‏ هرحال شناخت، درمان و مهار آتش دروني بسيار دشوار است. در امور معنوي نيز وضع همين گونه است؛ گاهي انسان از بيرون آسيب مي ‏بيند و گاه از درون. آتش بيرون بر جسم اثر مي‏كند و همه ما به خوبي اين آتش و راه فرار از آن را مي‏ شناسيم؛ امّا آتش درون جان و روح ما را به آتش مي ‏كشد. جان ما در درون خود، يا آفت‏زاست يا ان‏شاء اللّه نور به همراه دارد.

خداي سبحان نيز در قرآن مجيد درباره سوختن جسم و جان سخن گفته است، چنان كه درباره پر فروغ بودن جسم و جان هم سخن به ميان آورده است. درباره سوختن جسم فرمود: عده‏اي هيزم جهنم هستند:

« وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا».[1] قاسط يعني كسي كه اهل قَسط است و قَسط، به معني ظلم و جور است. اين كلمه در مقابل كلمه قِسط، به معناي عدل و ميانه ‏روي است. در قرآن كريم آمده است: ظالمان هيزم جهنم هستند و خودِ اينها آتش جهنم را تأمين مي ‏كنند و مواد خام آتش جهنم هستند.

عده‏اي هم از درون خود آتش توليد مي‏كنند كه قرآن از آنها به «وقود» ياد مي‏كند. آنها رهبران و امامان كفر هستند كه خداي سبحان در مورد آنها فرموده است: ﴿وقودها الناسُ و الحجارة﴾.[2] اينها آتش‏زنه و آتش گيره ‏اند و از خود آتش دارند. درباره روح و جان هم فرمود: عده‏اي دلهايشان چنين است: ﴿نار اللّهِ المُوقدَةُ ٭ الّتي تطّلع علي الأفئدةِ﴾[3]؛ آتش خدا از دل آنها شعله مي‏كشد.

*خداوند هیچ کس را هیزم خلق نکرده است

چهارم. خداي سبحان هيچ كس را به صورت هيزم يا نظير سنگ چخماق كه از درون آتش داشته باشد نيافريده است. او همه را پاك و شفاف خلق كرده است. عدم مواظبت و مراقبت خوردن هر غذا، نگاه كردن به هر چيز، رفتن به هر جا، گفتن هر حرف يا شنيدن آن كم كم به مشوش شدن درون انسان مي‏ انجامد. جان انسان درياي زلالي است كه اگر با اعمال و افكار ناشايست آلوده نشود، بسياري اسرار عالم هستي در آن منعكس و متجلي مي ‏شود.

خداي سبحان به ما فرمود: من به شما سرمايه‏ اي داده ‏ام كه مانند آب پاك، شفاف و زلال است. اگر تدبّر كنيد، مسئله براي شما روشن مي‏شود. تعبيراتي چون ﴿يعقلون﴾، ﴿يتفكّرون﴾، ﴿يتذكّرونَ﴾ و ﴿يَتدبّرونَ﴾ نيز به همين دليل آمده است؛ امّا اگر آن را آلوده يا مُشوش كرديد، يا هم آلوده و هم مشوش كرديد، چيزي نمي‏ بينيد: ﴿صُمٌّ بُكمٌ عُمْي فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾.[4]

اگر كسي بتواند اين كوثر را حفظ كند؛ نه بد كسي را بخواهد و نه به فكر تباه كردن خود باشد، زلال باقي مي‏ماند و از بسياري اسرار آگاه مي‏شود. غذاي حرام، فكر باطل، چاه كندن براي ديگران، زشت گفتن به ديگران و هتك حيثيت ديگران، هم آتش درون است و هم آلوده كننده كوثر جان.

به هر حال، اگر ما از چنين سرمايه ‏اي محافظت كنيم، در همه علوم (انساني و تجربي) كامياب مي ‏شويم. از پيامبر اكرم ‏صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است: در شبانه روز، انسان بايد زمان كوتاهي با خود خلوت كند و به حساب خود رسيدگي كند.[5]

براي مثال كشاورزي را در نظر بگيريد كه پس از 40 سال تلاش و كوشش، روز درِ انبار را باز كند، چيزي در آن نبيند. آن روز فهميد موشي در انبار بود و همه محصول را برد. وقتي در انبار قفل است و كسي نمي ‏تواند از بيرون بدان دستبرد بزند، معلوم مي‏ شود كه در درون مشكلي وجود دارد. سخن جناب مولوي اين است:

گرنه موشي دزد در انبارِ ماست ٭٭٭٭ گندم اعمال چل ساله كجاست[6]

انسان بايد به گونه‏اي زحمت بكشد كه وقتي از او مي ‏پرسند «چه داري؟»، بتواند پاسخ بدهد: خدايا! من اين كارها را براي تو انجام داده ‏ام؟! اما متأسفانه بعضي از ما فلان كار را براي اينكه نامي پيدا كنيم، انجام داديم و وقتي چند نفر از ما تعريف كردند، خوشحال شديم يا وقتي به ما اعتراض كردند، از صحنه خارج شديم. همه اينها براي خودمان بود. حال آيا عمل نقدي در دست داريم تا بگوييم: خدايا! اين كار را براي رضاي تو انجام داده ‏ايم؟

ما موظفيم هر روز حسابرسي داشته باشيم، زيرا در زواياي درون ما موشها بسياراند؛ رشوه، عشوه، غيبت، تهمت، كبر يا ديگر بيماريها.

البته همه اينها اصلاح شدني است، به خصوص در دوران جواني؛ براي مثال، اگر يكي از دوستان ما در المپياد موفق شد و گفتيم خدايا تو را شكر؛ خدايا! بر توفيقات او بيفزاي و به ما هم توفيق بده كه بهتر از او يا مثل او باشيم و سجده شكر به جاي بياوريم، بايد بدانيم كه در انبار وجود ما موش راه نيافته است؛ امّا اگر بدگويي كرديم يا تهمت زديم، بايد بدانيم كه موش به انبار درون ما راه يافته است. اين موش اعمال را از درون مي ‏پوساند و از بين مي ‏برد. اگر ديگري ترقي كرد و ما خوشحال شديم و «لَكَ الحَمد» گفتيم، معلوم مي‏شود كه قلب ما شفاف است و اين استخر زلال را نه آلوده كرده‏ايم و نه شورانده ‏ايم.

پی نوشت:

[1] ـ سوره جنّ، آيه 15.

[2] ـ سوره بقره، آيه 24.

[3] ـ سوره همزه، آيات 7 ـ 6.

[4] ـ سوره بقره، آيه 18.

[5] ـ وسائل الشيعه، ج 16، ص 97 ـ 96، باب وجوب محاسبة النفس كل يوم.

[6] ـ مثنوي معنوي، دفتر يكم، بيت 382.

مناجات طلبگی... (دلنوشته)

نوشته شده توسطرحیمی 1ام مهر, 1392

اي مناداي ما اين همه نون تأكيد به ما دادي و ما خورديم ولي باز از باب تنازع بر سر ماديات قرار گرفتيم.

مجرد از الف خواب نشديم و معمول عوامل دنيايي گشتيم خدايا ما را به خود مشغول و از ديگران منصرف گردان و ما را از كوفيان قرار مده.

خدايا هر چند ضمير شأن ما نيست كه با اين صداي نكره با توسخن بگوييم خدايا ما را با اين حال به بالاترين مقام اولياي خود منسوب بگردان.

خدايا ما اهل حرفيم! ما را اهل فعل قرار بده و از زاويه‌‌ي انيت معزل بگردان.

ما را از صفات مشبهه‌ي شيطان حفظ كن و صيغه‌ي مبالغه‌ي آشتي را بين ما وخودت جاري فرما و ظروف ما را از عوامل معنوي پر بفرما.

خدايا عزم ما را جزم كن تا اعمال ما مشتق از افعالي باشند كه رضايت تو را در تقدير دارند.

خدايا بين جمله شرط و جزاي تو گنه كار افتادي و از اعراب نظرت افتاديم به حق موصولات؛ بين ما و خودت لفظاً و محلاً تاثير فرما و اعمال را عطف به ما غفرت بگردان.

طلبه سکینه بهارخانه

"نرمش قهرمانانه" گفتگوهای تضمینی اطمینان آور است/ در شرایط صلح حدیبیه هستیم نه صلح امام حسن(علیه السلام)

نوشته شده توسطرحیمی 31ام شهریور, 1392

فرمانده قرارگاه عمار، با تاکید براینکه در زمان فعلی گفتگو باید قهرمانانه و در راه رسیدن به اهداف باشد، گفت: نرمش قهرمانانه ، گفتگو های تضمینی اطمینان آور و توجیهی و بسیار عالی است؛ چراکه که دشمن می خواهد عکس آنرا از ایران به همه اعلام کند.

حجت الاسلام مهدی طائب در گفتگو با خبرنگار مهر، نرمش قهرمانانه را حرکت در اقدامات گفتگو و تعامل های رو به جلو خواند و گفت: نبرد قهرمانانه نبردی است که برای رسیدن به هدف باید تا پای جان ایستاد و هرگز هدف را فراموش کرد. حالا ممکن است برای رسیدن به هدف یک جایی لازم باشد که فعلا شلیک نکنید چون این شلیک نکردن در راستای رسیدن به هدف است مانند آن شلیک کردن قهرمانانه است.

وی با بیان اینکه یک اصل در “قهرمانانه” نهفته است و آن این است که باید رو به جلو باشد، افزود: یعنی هر اقدامی اعم از گفتگو و عملیات نظامی که موجب شود شما حرکت قهقرایی داشته باشید و از هدف دور شوید این حرکت زبونانه است اما هر حرکتی که باعث شود شما به هدف نزدیک شوید این قهرمانانه است.

وی ادامه داد: تعبیر مقام معظم رهبری در این نرمش بیشتر بر قهرمانانه تاکید داشت چرا که اصل نرمش به دلیل این که به راحتی ها و تنبلی ها و به آسایش نزدیک است خیلی خواستنی تر است تا حرکت و اقدام و تلاش عملیاتی، بنابراین ایشان به دنبال این هستند که این نرمش مبادا در نرمش های زبونانه عاجزانه و به حرکت به سمت قهقرا تبدیل شود به همین دلیل حرکت قهرمانانه را به کار می برند.

فرمانده قرارگاه عمار، همچنین در ادامه با اشاره به بخشی از صحبت های رهبر انقلاب در خصوص “نرمش قهرمانانه” گفت: ایشان فرمودند “ما با گفت و گو و تعامل با دنیا مخالف نیستیم اما این تعامل باید در راستای اهداف و راه رسیدن به مقصد ما باشد.”

وی همچنین با اشاره به تشبیه شرایط امروز نظام با زمان صلح امام حسن (ع) و صلح حدیبیه گفت: این  تشبیه ها از یک جهت درست و از یک جهت غلط است یعنی هیچ شباهتی بین صلح حدیبیه و صلح امام حسن(ع) نیست. به این دلیل این که در زمان صلح حدیبیه پیامبر اکرم(ص) برای رسیدن به هدفشان آن صلح را لازم دیدند. امام حسن مجتبی (ع) هم برای رسیدن به هدفشان آن صلح را لازم دیدند. اما این که چرا کاربه صلح کشید متفاوت است و عواملی که موجب شد امام حسن راه انحصاری را در صلح ببینند متفاوت است با عواملی که در زمان پیامبر اکرم بود.

طائب افزود: در صلح حدیبیه یاران پیامبر اکرم (ص) در انجام وظایف خود کوتاهی نداشتند که راه منجر به صلح حدیبیه شود؛ اما در زمان امام حسن(ع) به دلیل کوتاهی های افراد و نبود نیرو بود که امام راه را منحصر در صلح دیدند. افراد در زمان امام حسن می توانستند راه عملیاتی روند و به حضرت کمک کنند ولی این کار را نکردند بنابراین صلح آنان قهرمانانه نیست.

وی با تاکید براینکه در زمان فعلی گفتگو باید قهرمانانه و در راه رسیدن به اهداف باشد، گفت: باید در مذاکره توجه داشته باشیم که آیا گفتگو ما را به مسیر اصلی می رساند یا نه؟ و این باید مدنظر باشد. یا این که باید اقدامات عملیاتی و یا مذاکره برای رسیدن به هدف پیش بگیریم این تکلیفش با کسی است که احاطه کامل بر اطلاعات و مجموعه توانمندی ها دارد و به همین جهت در قانون اساسی تعیین جنگ و صلح را به رهبری داده اند که جامع اطلاعاتی دارند.

این استاد حوزه و دانشگاه، با بیان اینکه با امروز در شرایط امام حسن (ع) نیستم و در شرایط صلح حدیبیه قرار داریم، تاکید کرد:  بعضی ها امروز اظهار نظر می کنند ما امروز در زمان امام حسن(ع)  هستیم این افراد از کنج خانه هایشان حرف می زنند و به واقعیت های جامعه احاطه اطلاعاتی ندارند. در واقع زمان امروز ما شبیه به زمان پیامبر اکرم(ص) و صلح حدیبیه است . آن چیزی که بر اصول فطری جمهوری اسلامی حاکم است رسیدن به اهداف متعالی است حال می خواهد راه رسیدن به هدف گفتگو و مذاکره باشد یا تدابیر عملیاتی و دفاعای که تشخیص آن با رهبری است .

وی اذعان داشت:  امروز نه تنها در داخل بلکه بیرونی ها هم متوجه شده اند که توانمندی های جمهوری اسلامی و اصولا حرکت بیداری اسلامی که دنیا رخ داده در مقابل ضعف دشمنان مدعی ما بوده است و این موضوع شرایط را ایجاد کرده که هیچ گاه جمهوری اسلامی به دلیل ناتوانی گفتگو را به دنیا پیشنهاد نمی کند و اگر گفتگویی هم دارد گفتگو های مقاومتی افشاگرانه است که همه دنبا بفهمند که این روسای استکباری هستند که می خواهند از ما چهره جنگ طلب ارائه دهند و می خواهند مسائل هسته ای ما را به قالب نظامی ببرند.

فرمانده قرارگاه عمار، افزود: جمهوری اسلامی باید با گفتگو در جهت تببین اهداف و رویکرد خود خود در در سطح دنیا به جهانیان و ملت هایی که از ایران الگو می گیرند این اطمینان را بدهد که در منطق ما سلاح و ابزار نظامی زمانی معنا دارد که به ما حمله شود و ما برای منطق و افکار خودمان نیاز به سلاح نداریم.

طائب در پایان خاطرنشان کرد: نرمش قهرمانانه ، گفتگو های تضمینی اطمینان آور و توجیهی و بسیار عالی است که دشمن می خواست خلاف آنرا  به همه اعلام کند، در حالیکه حضور در صحنه مذاکرات ببین المللی و آنجا که منطق حاکم است این توطئه دشمنان را خنثی می سازد.

منبع:خبرگزاری مهر

مقصود مقام معظم رهبری از “نرمش قهرمانانه” چیست؟ + دانلود کتاب صلح امام حسن علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 30ام شهریور, 1392

مقصود ایت الله خامنه ای از نرمش قهرمانانه چیست؟ + عکس

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار روز سه‌شنبه ۲۶ شهریورماه با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمودند:

«من مخالف حرکت‌های صحیح دیپلماسی نیستم.

بنده معتقدم به آنچه سال‌ها پیش، نرمش قهرمانانه نام‌گذاری شد.»

در ذهن شنونده این سخن و خواننده این عبارت، این پرسش شکل می‌گیرد که اصطلاح مورد اشاره آیت‌الله خامنه‌ای (نرمش قهرمانانه) ساخته کیست و رهبری به کدام نام‌گذاری اشاره می‌کنند؟

“نرمش قهرمانانه”، یادآور کتابی است که خود معظم له در ۳۰سن سالگی (سال ۱۳۴۸ خورشیدی) ترجمه کرده‌اند.

کتاب «صلح الحسن» نوشته « راضی آل یاسین» - متولد ۱۸۶۹ و متوفی به سال ۱۹۵۳ میلادی - اولین بار توسط روحانی جوان و مبارزی به نام «سیدعلی خامنه‌ای» ترجمه شد.

مترجم به سبب باورهای شیعی ترجیح داد عنوان کتاب را به «صلح امام حسن» ترجمه کند و ذیل آن نیز عبارت «پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» را بیاورد. جالب اینکه متن ترجمه مفصل‌تر از اصل عربی است؛ به این خاطر که مترجم ذوق ادبی و علاقه خود به استفاده از واژه‌های فاخر در زبان فارسی را نیز به کار گرفته است.

پنج سال بعد، یک خراسانی دیگر (فخرالدین حجازی) نیز باز این کتاب را ترجمه کرد و تفاوت آن دو در وهله نخست در همان عبارت «پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» است.

آیا اشاره ظریف و گذرای رهبر معظم انقلاب به اینکه «معتقدم به آنچه سال‌ها پیش نرمش قهرمانانه نامگذاری شد» یادآوری عنوان جانبی همان کتاب در ۴۴ سال پیش و صحه‌گذاری غیرمستقیم بر سیاست تنش‌زدایی و صلح‌طلبی نیست که با شیوه‌های جدید توسط دولت دنبال شود؟ اقتضای رهبری و تجربه ۳۴ ساله البته افزودن قید «به یاد داشتن حریف و دشمن» است.


کتاب : صلح امام حسن علیه السلام

من نسبت به مسئله صلح امام حسن علیه السلام سال های متمادی حساس و علاقمند بودم کتاب های متعددی در این زمینه مطالعه کردم یاداشت ها و نوشته های زیادی داشتم ، کتاب مرحوم شیخ راضی را ترجمه کردم. می توانم عرض کنم که شهید مطهری در همان یک سخنرانی که در تحلیل صلح بیان کردن حقا و انصافا مطالب بکر و جالبی را در آنجا آوردن البته ایشان صلح امام حسن(ع) را از یک بعد نگاه کردند. دو سه بعد دیگر هم هست که از آن ابعاد هم می شود به صلح نگاه کرد.

ایشان در پاسخ به این سوال بحث کردن که چرا امام حسن مجتبی(ع) مثل برادرشان امام حسین(ع) مقاومت نکرند تا کشته شوند، چون حداکثر این بود که کشته و شهید شوند . شرایط امام حسین(ع) که در آن جایز بود، بلکه متعین بود، که باید امام حق بایستد تا شهید شود، متفاوت است با شرایط زمان امام حسن(ع).

فرق اول این است ،امام حسین(ع) که به شهادت رسید ، یک معترض، یک عامربه معروف و ناهی از منکر بود که در مقابل یک حاکم جائر قیام کرد چون او داشت ظلم می کرد و امام حسین(ع) به عنوان یک معترض و یک مومن تکلیف شرعی خود را احساس کرد که باید به اعتراض کند این اعتراض واجب بود و نقطه اوج ، زیبایی و شکوه این اعتراض هم در این بود که آنقدر ادامه دهد تا مظلومانه کشته شود . شهید فی سبیل ا… با کشته شدن خودش حقانیت حرف خویش را ثابت کرد. اما امام حسن(ع) اصلا اینجور وضعی نداشت . امام حسن خلیفه ای بود که یک نفری در مقابل او از رعیت او علم طغیان برداشته بود اگر امام حسن در این رویارویی با رعیت خودش که علیه او طغیان کرده، مقاومت می کرد تا جان خود را از دست دهد، هرگز آن معترض شجاعی نبود که در مقابل منکر ایستاده و کشته شده، بلکه حاکمی بود که به وسیله عوامل خودش به قتل رسیده. حالا می بینید که ماهیت قضیه به کلی متفاوت شد .

فرق دوم این است ، امام حسن مجتبی(ع) وقتی که نگاه کرد به وضع لشکر خودش و وضع کوفه و شرایط اجتماعی و سیاسی فهمید که حالا جنگ را تمام کرد، تمام کرد، به همان ترتیبی که حکومت را تسلیم کند به معاویه، اگر حالا جنگ را تمام نکند یک سال دیگر، دو سال دیگر، پنچ سال دیگر یا ده سال دیگرهم این جنگ ادامه پیدا کند نتیجه باز همین است یعنی با شیوه هایی که امام حسن دارد- شیوه های الهی وعلوی- و شیوه هایی که معاویه داشت-شیوه خریدن دلها و میدانهای مردم به وسیله پول- با این شیوه و ضعف ایمانی که در مردم بود و با خستگی که مردم کوفه داشتن اگر ده سال دیگر هم امام حسن می جنگید آخرش همین بود یعنی باز مجبور بود تسلیم معاویه شود منتها ده سال دورتر. حال در این ده سال بر سر امت اسلامی چه می آمد هزاران نفر کشته می شدند، هزاران نفر از بین می رفتن، نارضایتی ها علیه امام حسن(ع) بیشتر می شد … این هیچ وجهی نداشت امام حسن مجتبی(ع) در حالی که یقین دارد، می داند و می بیند که شرایط به هیچ وجه نسبت به آینده نویدی نمی دهد بخواهد پافشاری و اصرار کند تا عده بیشتری کشته شوند. روایاتی از حضرت رسول اکرمصل ا… علیه و آله هست، با یک مضمون واحد و شاید الفاظشان هم خیلی نزدیک به هم که می فرمایند: امید این هست که خداوند به وسیله این پسرم بین دو گروه از مسلمانان را صلح بدهد. یعنی اگر این اقدام امام حسن(ع) نبود و این جنگ تا ده سال دیگر هم ادامه پیدا می کرد باز هم کشتار بیشتر و ضایعات بیشتر و نتیجه همین بود.

فرق سوم این است، امام حسین(ع) از طرف یزید برای بیعت زیر فشار قرار گرفت یزید به فرماندار مدینه نوشت باید بر حسین بن علی(ع) سخت بگیری تا بیعت کند. بیعت یعنی چه؟ بیعت یعنی امضای خلافت آن شقی و خبیثی که در راس کار است. حضرت فرمودند: من دست خود را ذلیلانه در دست شما نمی گذارم، مثل من با یزید بیعت نمی کند. چون فشار بود برای بیعت که تا آن ساعت آخرهم که ابن سعد و بقیه آمدند گفتند یا بعیت یا قتال. تا آخر هم منصرف از این کار نبودند اما امام حسن(ع) چه؟ امام حسن(ع) به هیچ وجه مسئله بیعت با معاویه برایشان مطرح نبود. در قرارداد آتش بس یا صلحی که بین امام حسن(ع) و معاویه نوشته شد این بود که امام حسن(ع) به معاویه امیرالمومنین نگوید و با او بیعت نکند، بعد از خودش امام حسن(ع) را به خلافت بگذارد و امام حسین(ع) را. چقدر متفاوت است با قضیه امام حسین(ع). بله اگر امام حسن(ع) هم زیر فشار قرار می گرفت که باید بیعت کنی وضع فرق می کرد.

فرق چهارم این است، در زمان امام حسین(ع) این روایت پیغمبر که فرمود: کسی که ببیند حاکمی دارد ظلم و جور انجام می دهد و به حقوق مردم تجاوز می کند حرام خدا را حلال میکند احکام الهی را دگرگون می کند و … بر این فرد واجب است که با این حاکم مقابله کند خب این در زمان امام حسین(ع) به طور کامل وجود داشت. یزیدی بر سر کار بود که مصداق همه اینها بود. مجسمه فساد و شرارت و فسق و ظلم و ناحق راحق کردن و مبارزه با اسلام. خب دیگر امام حسین(ع) منتظر چه چیز باید باشد باید با او مقابله می کرد و باید علیه او تغیّر می کرد، در زمان امام حسن این چنین نبود، امام حسن(ع) البته می دانست - یا به علم امامت یا به حدس صاحب هوشمندانه یک انسان بزرگ- که معاویه یک روزی چنین کاری را خواهد کرد اما در آن زمان قضیه این نبود، قضیه این بود که معاویه دارد خون خواهی عثمان را می کند و ادعا می کرد که می خواهد بر طبق احکام الهی عمل کند و امام حسن(ع) هم در همان صلح نامه نوشتند که تو باید بر اساس حکم خدا و سنت پیغمبر عمل کنی که معاویه هم پذیرفت بر طبق همین ها عمل کند. ظاهر قضیه این است، که خیلی تفاوت دارد با آنچه در زمان پیغمبر بود.

فرق پنجم این است،زمینه های متفاوت قضاوت برای مردم آن زمان و مردم تاریخ است. امام حسین(ع) که قیام کرد و به شهادت رسید، در زمان خودش همه او را تمجید کردند بعد از خودش نیز در این زمان 1300 سال همه او را تمجید کردند چه کسانی که او را به امام قبول داشتند و چه کسانی که نداشتند، چون زمینه، زمینه ای بود که هیچ گونه بحثی نبود که باید این چنین عمل می شد اما امام حسن اگر می جنگید تا کشته می شد سوالات زیادی باقی می ماند یک عده می گفتند که شما نمی خواستید دین در جامعه حاکمیت داشته باشد، خب معاویه که می گفت دین را حاکمیت خواهم داد، معاویه که می گفت من حاضرم به کتاب خدا عمل کنم، چرا شما قبول نکردید. اگر کسی می گفت که معاویه بعد از شهادت امام حسن(ع) با رفتار خلافش چهره اصلی خودش را رو می کرد، همان معترضین باز می گفتند: خب معلوم است وقتی امام حسن(ع) نباشد و آن حریف را کنار بزند، همین کارها را می کند و افسار گسیخته می شود شما می خواستید خودتان را زنده نگه دارید و می ماندید و نمی گذاشتید. پس جای سوال باقی بود و این هم یکی از فرق های بین زمان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود.

دانلود کتاب صلح امام حسن علیه السلام کتابخانه الکترونیکی http://www.farhang.barnegar.com

دانلود کتاب صلح امام حسن (علیه السلام) / 1.9 مگابایت / PDF ، WORD

دانلود کلیپ صوتی / 2.9 مگابایت / 10 دقیقه

منابع:

دانلود گاهنامه ظهور (نشریه داخلی حوزه علمیه محدثه سلام الله علیها) شماره 19

نوشته شده توسطرحیمی 30ام شهریور, 1392

گاهنامه ظهور شماره 19 اردیبهشت 90

جهت دانلود برروی تصویر کلیک نمایید.

حجم 7.03 MB

نسخه pdf

راهنمای دانلود

1- اگر از جستجوگر Internet Explorer استفاده می کنید بعداز باز شدن صفحه روی عکس گاهنامه یا کلمه نسخه pdf کلیک راست نموده سپس از منوی باز شده گزینه  …save Target As را انتخاب و فایل مورد نظر را ذخیره می کنید.
2- اگر از جستجوگر Mozilla Firefox استفاده می کنید بعداز باز شدن صفحه روی عکس گاهنامه یا کلمه نسخه pdf کلیک نموده سپس در صفحه باز شده روی گزینه save یا Download کلیک نمایید.و ادامه ذخیره سازی موفق باشید.

نقش زنان در حكومت امام زمان عليه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 30ام شهریور, 1392

زنان در حكومت قائم آل محمد عليه السلام چه مى‏ كنند، چه كسانى هستند، چند نفرند، از كجا مى ‏آيند وچه مسؤوليتى بر عهده دارند.

بر اساس برخى از روايات، حضور و نقش اين زنان از نظر زمان وموقعيت، چهار گونه است:

الف: حضور پنجاه زن در بين ياران امام

اولين گروه از زنانى كه به محضر امام زمان مى‏ شتابند آنهايند كه در آن ايّام مى‏زيسته ‏اند وهمانند ديگر ياران امام عليه السلام به هنگام ظهور در حرم امن الهى به خدمت امام عليه السلام مى‏ رسند. در اين باره دو روايت وجود دارد:

روايت اول: امّ سلمه ضمن حديثى درباره علايم ظهور، از پيامبر روايت كرده است كه فرمود: (يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس اليه كالطير الوارده المتفرقه حتى يجتمع اليه ثلاث مأة واربعة عشر رجلاً فيه نسوة فيظهر على كل جبار وابن جبار…).(1

يعنى: در آن هنگام پناهنده‏ اى به حرم امن الهى پناه مى‏آورد ومردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به يك سو هجوم مى‏برند به سوى او جمع مى‏شوند تا اينكه در نزد آن حضرت سيصد وچهارده نفر گرد آمده كه برخى از آنان زن مى‏باشند كه بر هر جبار وجبار زاده ‏اى پيروز مى ‏شود.(2)

روايت دوم: جابربن يزيد جعفى، ضمن حديث مفصلى از امام باقر عليه السلام در بيان برخى نشانه‏هاى ظهور نقل كرده كه: (و يجيى‏ء والله ثلاث مأة وبضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امراة يجتمعون بمكة على غير ميعاد قزعاً كقزع الحزيف يتبع بعضهم وهى الاية التى قال الله اينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً ان الله على كل شى‏ء قدير…).(3)

به خدا سوگند، سيصد وسيزده نفر مى ‏آيند كه پنجاه نفر از اين عده زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلى در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد. اين است معناى آيه شريفه: هر جا باشيد خداوند همه شما را حاضر مى‏ كند. زيرا او بر هر كارى توانا است.

 

پنجاه زن از سيصد وسيزده نفر!

نكته شگفت در اين دو روايت اين است كه مى ‏فرمايد: سيصد وسيزده مرد گرد آيند كه پنجاه نفر ايشان زن هستند!

دوم آنكه: در روايتى كه نام ياران برشمرده شده است نام هيچ زنى وجود ندارد.(4)

در پاسخ اين شبهه مى‏توان گفت: اين چند نفر در زمره همان سيصد وسيزده نفر هستند. زيرا اولاً امام عليه السلام مى ‏فرمايد: (فيهم). يعنى در اين عده پنجاه زن مى‏ باشد.

دوم: شايد تعبير مردان بدين سبب باشد كه بيشتر اين افراد مرد هستند واين كلمه از باب فزونى عدد مردان، چنين ذكر شده است.

سوم: اگر مقصود همراهىِ خارج از اين عده بود امام مى‏فرمود: (معهم)، نه اينكه بفرمايد (فيهم). زيرا اين سيصد وسيزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده‏اند وهمه ياران وفرماندهان عالى رتبه واز نظر مقام وقدرت در حد بسيار بالايى هستند كه برخى با ابر جا به جا مى ‏شوند واينها بدون شك با بقيه مردم آن زمان فرق بسيار دارند. بنا بر اين اگر بگوييم آنها جزو همان سيصد وسيزده نفر هستند رتبه وموقعيت ويژه قائل شده و اگر در زمره ياران ديگر حضرت هستند از امتياز كمترى برخوردارند.

ب: زنان آسمانى

دسته دوم چهارصد بانوى برگزيده هستند كه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى عصر عليه السلام در آسمان ذخيره كرده است وبا ظهور آن حضرت به همراه حضرت عيسى عليه السلام به زمين مى ‏آيند.

ابوهريره از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم روايت كرده كه: (ينزل عيسى بن مريم على ثمان‏ماة رجل واربع مائة اِمرأة خيار من على الارض وأصلح من مضى).(5)

عيسى بن مريم به همراه هشتصد مرد وچهارصد زن از بهترين وشايسته ‏ترين افراد روى زمين فرود خواهد آمد.

در اينكه اين زنان از امتهاى پيشين هستند يا امت اسلامى زمان پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم ومعصومين قدس سرهما هستند يا از دورانهاى مختلف، واز چه زمان وبه چه علت به آسمان برده شده‏اند وبراى عهده دارى منصبى در حكومت حضرت مى‏آيند يا براى مسايل ديگر؟ اينها پرسش‏هايى است كه اين حديث از آن چيزى نمى ‏گويد.

ج: رجعت زنان

سومين گروه از ياوران حضرت بقية‏الله عليه السلام زنانى هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد وبار ديگر به دنيا رجعت خواهندنمود. اين گروه دو دسته‏اند: برخى با نام ونشان از زنده شدنشان خبر داده شده وبرخى ديگر فقط از آمدنشان سخن به ميان آمده است.

پيش از ادامه بحث، عقيده شيعه نسبت به رجعت را بررسى مى‏ كنيم.

يكى از عقايد مسلّم شيعه اين است كه همزمان با ظهور مهدى آل محمد عليه السلام برخى از پيامبران مانند حضرت خاتم الانبياء ومعصومين قدس سرهما همانند امير مؤمنان عليه السلام وامام حسين عليه السلام وبرخى از مؤمنان حقيقى وپيروان اهل بيت به اذن پروردگار زنده خواهند شد وبار ديگر به دنيا باز مى‏گردند. بازگشت اين عده نه تنها غير ممكن نيست بلكه از نظر قرآن كريم اين پديده امرى مسلم است كه آيات متعددى از آن سخن گفته است. در سوره بقره مى‏ خوانيم:

آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ از خانه‏هاى خود فرار كردند وآنان هزاران نفر بودند! خداوند به آنها گفت بميريد. سپس خدا آنها را زنده كرد وماجراى زندگى دوباره آنهارا درس عبرتى براى آيندگان قرار داد… .(6)

همچنين قرآن كريم در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد: يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن به روى سقفها فرو ريخته بود و(اجساد واستخوان‏هاى اهل آن در هر سو پراكنده بود. او با خود) گفت: چگونه خداوند آنها را پس از مرگ زنده مى‏كند! (در اين هنگام) خدا او را يكصد سال ميراند، سپس زنده كرد وبه او گفت: چه قدر درنگ كردى؟ گفت: يك روز يا بخشى از يك روز. فرمود: نه بلكه يكصد سال درنگ كردى. نگاه كن به غذا ونوشيدنى خود (كه همراه داشتى وبا گذشت سالها) هيچ گونه تغيير نيافته است؛ ولى به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشى شده است. اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر تو است وهم) براى اينكه تو را نشانه براى مردم قرار دهيم. اكنون به استخوان‏هاى مركب خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مى‏دهيم وگوشت بر آن مى‏رويانيم. هنگامى كه اين حقايق بر او آشكار شد، گفت: مى‏دانم خدا بر هر كارى توانا است.(7)سيد مرتضى علم الهدى در اين باره مى ‏نويسد: علت اينكه شيعه عقيده دارد كه خداوند در موقع ظهور امام زمان عليه السلام برخى از مردگان را زنده مى‏گرداند اين است كه به ثواب يارى امام زمان نايل شوند ودولت حق آل محمد را كه در انتظار آن بوده‏اند از نزديك شاهد باشند وتا انتقام عده‏اى از ظالمان را به چشم ببينند واز ظهور حق واعتلاى كلمه توحيد لذت ببرند.(8)

در منابع معتبر اسلامى نام سيزده زن ياد مى‏شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم زنده خواهند شد ودر لشكر امام زمان به مداواى مجروحان جنگى وسرپرستى بيماران خواهند پرداخت .طبرى در دلائل الامامة، از مفضل بن عمر نقل كرده كه امام صادق فرمود: همراه قائم (آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم) سيزده زن خواهند بود. گفتم آنها را براى چه كارى مى ‏خواهد؟

فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بيماران را به عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرماييد.

فرمود: قنواء، دختر رشيد هجرى، ام ايمن، حبابه والبيه، سميه، مادر عمار ياسر، زبيده ام خالد احمسيّه، ام سعيد حنفيه، صيانه ماشطه، ام خالد جهنّيه.(9)

صيانه ماشطه در زمان حضرت موسى مى ‏زيسته است ومادر عمار ياسر در ابتداى بعثت به شهادت رسيد. حبابه در زمان على عليه السلام وقنواء در زمان امام حسن وامام حسين عليه السلام وبقيه در زمان‏هاى ديگر زندگى مى‏كرده‏اند.

اين گروه سيزده نفرى رجعت خواهند كرد وخداوند براى قدردانى از آنها، به بركت امام زمان آنها را زنده خواهد كرد.

در اين روايت امام صادق عليه السلام از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مى‏كند. در كتاب خصايص فاطمى(10) به نام نسيبه، دختر كعب مازينه، ودر كتاب منتخب البصائر به نام وتيره وأحبشيه اشاره شده است.(11)

جز اين سه نفر، نام ديگرى به ميان نيامده است.

منبع : زنان در حكومت امام زمان (عليه السلام)/ محمد جواد طبسى

پی نوشت:

——————————————————————————-

(1) مجمع الزوائد، ج7، ص315؛ معجم احاديث الامام المهدى، ج1، ص500.

(2) همان.

(3) بحار الانوار، ج52، ص223.

(4) دلائل الامامة، ص314.

(5) معجم الامام المهدى، ج1، ص534؛ به نقل از فردوس‏الاخبار، ج5، ص515.

(6) سوره بقره، آيه 243.

(7) سوره بقره، آيه 259.

(8) سفينة‏البحار، ج1، ص511.

(9) دلائل الامامة، ص260.

(10) رياحين الشريعه، ج5، ص41؛ به نقل از خصايص فاطميه.

(11) چشم اندازى از حكومت مهدى عليه السلام ، ص74؛ به نقل از بيان الائمه، ج3، ص338.

شرط رسیدن به تمدن اسلامىِ نوین از دیدگاه رهبری

نوشته شده توسطرحیمی 27ام شهریور, 1392

پرسشی از مقام معظم رهبری؛  رسالت اصلی در تقابل با فرهنگ غربی چیست؟پرسشی از مقام معظم رهبری:


رسالت اصلی در تقابل با فرهنگ غربی چیست؟

پاسخ معظم له: فرهنگ غربى فقط هواپیما و وسائل آسایش زندگى و وسائل سرعت و سهولت نیست؛ اینها ظواهر فرهنگ غربى است، که تعیین‌کننده نیست؛ باطن فرهنگ غربى عبارت است از همان سبک زندگى مادىِ شهوت‌آلودِ گناه‌آلودِ هویت‌زدا و ضد معنویت و دشمن معنویت. شرط رسیدن به تمدن اسلامىِ نوین در درجه‌ى اول این است که از تقلید غربى پرهیز شود. ما متأسفانه در طول سالهاى متمادى، یک چیزهائى را عادت کرده‌ایم تقلید کنیم.

بنده طرفدار این نیستم که حالا در مورد لباس، در مورد مسکن، در مورد سایر چیزها، یکباره یک حرکت جمعى و عمومى انجام بگیرد؛ نه، این کارها باید بتدریج انجام بگیرد؛ دستورى هم نیست؛ اینها فرهنگ‌سازى لازم دارد. همان طور که گفتم، کار نخبگان است، کار فرهنگ‌سازان است. و شما جوانها باید خودتان را براى این آماده کنید؛ این، رسالت اصلى است.

ما از علم ترویج میکنیم، از صنعت ترویج میکنیم، از اختراع و نوآورى ترویج میکنیم، هر مبتکرى و هر ابتکارى را با احترامِ تمام بر روى چشم مینشانیم - این به جاى خود محفوظ - اما همان طور که گفتیم، اصل قضیه جاى دیگر است؛ اصل قضیه، درست کردن سبک زندگى است، رفتار اجتماعى است، اخلاق عمومى است، فرهنگ زندگى است. باید در این بخش، ما پیش برویم؛ باید تلاش کنیم. تمدن نوین اسلامى که ما مدعى‌اش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامى میخواهد آن را به وجود بیاورد، بدون این بخش تحقق پیدا نخواهد کرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ایران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنیت هم دنبالش هست، عزت بین‌المللى هم دنبالش هست؛ همه چیز با او خواهد بود، همراه با معنویت.

بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالى‌ ۱۳۹۱/۰۷/۲۳

دانلود ویژه‌نامه حجاب برتر/ بررسی وضعیت حجاب و عفاف در جامعه

نوشته شده توسطرحیمی 26ام شهریور, 1392

در این ویژه نامه سعی شده تا با ارائه مصاحبه ، گزارش ، گفتار و رهنمود های رهبر معظم انقلاب در رابطه با اهمیت وجودی حجاب و عفاف در جامعه بیش از پیش و به طور تخصصی در این زمینه راهکارهایی ارائه شود و امید می رود تا به امید خداوند متعال گامی موثر در این زمینه برداشته شود.
ویژه‌نامه حجاب برتر/ بررسی وضعیت حجاب و عفاف در جامعه +دانلود ویژه‌نامه

 

منبع:عمارنامه

دانلود مولودی شنیدنی به مناسبت میلاد هشتمین خورشید ولایت

نوشته شده توسطرحیمی 26ام شهریور, 1392

حجاب،عفت،زیبایی

نوشته شده توسطرحیمی 26ام شهریور, 1392
دین مبین اسلام به زیبایى، آراستگی و طراوت توجه ویژه‌ای دارد و آن را نه تنها وظیفه متقابل زن و مرد می‌داند بلکه توجه به آراستگی ظاهر را مایه عفت و پاکدامنی و خیانت نکردن زن و شوهر به یکدیگر معرفی کرده است.


توصیه‌‌‌های امام رضا(ع) به آرایش زنان و آراستگی مردان

ائمه اطهار علیهم‏السلام آراستگی ظاهر را یک اصل مهم در روابط زناشویی زن و مرد دانسته و سفارشات آموزنده ای درباره زینت‏های مناسب برای آراستن خود داشته اند و همواره تأکید کرده اند که در این امر کوتاهی نشود.

توصیه به شستن موی سر و محاسن، شانه زدن موی سر، خوش‏بو کردن بدن با عطر، اصلاح سر و صورت، کوتاه کردن ناخن انگشتان، خضاب و رنگ کردن موی سر و صورت، زایل کردن موهای زاید بدن، سرمه کشیدن، روغن زدن به مو و مسواک زدن در همین راستا است.

درباره آراستگی و توجه به مرتب بودن ظاهر، ابو عبّاد می گوید: «امام رضا علیه‏السلام تابستان روی بوریا و حصیر می‏نشست و زمستان روی گلیم. هم‏چنین جامه‏های درشت و زبر می‏پوشید، ولی وقتی در برابر مردم ظاهر می‏شد، خود را می‏آراست».(1)

در روایات ائمه هدی بالاترین زینت و نهایت سعادت برای مرد، برخورداری از همسری شایسته، معرفی شده است. کلینی در فروع کافی این حدیث را از امام رضا(ع) نقل می کند: «عن ابی الحسن علی بن موسی الرضا قال ما افاد عبد و فائدة خیراً من زوجة صالحة اذا رآها سرّته و اذا غاب عنها حفظته فی نفسها وماله»(2) یعنی از حضرت رضا روایت شده که ایشان فرمودند:هیچ فایده ای به کسی نمی رسد بهتر از این که برایش بانویی باشد که نگاه کردن به او و مصاحبت با او موجب شادمانی همسر باشد و در غیاب شوهر امانت دار و حافظ حریم خویش و خانواده و اموال شوهر است.

بر خلاف تصوری که اکثر مردم دارند اسلام آرایش را مخصوص زنان نمی داند و هر دو طرف یعنی هم زن و هم مرد را دستور داده است که خود را برای همسرشا ن آرایش کنند .البته باید دانست که مشی ائمه (علیهم السلام) بر اعتدال استوار است و همواره ما را از افراط و تفریط نهی کرده اند.

از نظر امام رضا علیه السلام نظافت و آراستگی ظاهر و ایجاد جذبه وظیفه ای متقابل برای زن و مرد دانسته شده است. امام رضا(ع) می فرمایند: «لقد ترک النساء العّفة لترک ازواجهن التهیة لهُنّ ؛(3) چه بسا که بی توجهی مرد به آراستگی ظاهر سبب گردد که زن از پاکدامنی فاصله بگیرد.

در همین زمینه حسن بن جهم می گوید : دخلت علی ابی الحسن (علیه السلام) و هو مخضب بسواد. فقلت: جعلت فداک قد اختضبت بالسواد؟ قال: ان فی الخضاب اجراً . ان الخضاب و التهیئه مما یزید فی عفه النساء ولقد ترک النساءالعفه لترک ازواجهن التهیئه لهن ؛ ابن جهم می گوید: نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم و او موهایش را رنگ سیاه زده بود. گفتم :فدایت شوم، با رنگ سیاه موهایت را رنگ کردی؟ فرمود: در رنگ آمیزی مو پاداش است. رنگ کردن موی و آمادگی (با آراستن ظاهر) از چیزهایی است که پاکدامنی زنان را افزون می سازد. زنان پاکدامنی ها را رها کردند چون همسرانشان خود را برای ایشان آماده نکردند.(4)

امام رضا (ع) همچنین در بیانی راهگشا در این زمینه تأکید فرموده اند: «من اخلاق الانبیاء التّنظُفُ ؛(5) پاکیزگی از خلق و خوی انبیاست» و ضمن آنکه گام نهادن در این قلمرو را توأم با ثواب می دانند، می فرمایند: زنان بنی اسرائیل از عفت و پاکی دست برداشتند و این مسئله هیچ سببی نداشت جز آن که شوهران آنان، خود را نمی آراستند. سپس آن حضرت افزودند: انّها تشتهی منک مثل الّذی تشتهی منها؛(6) ؛ زن هم از مرد همان انتظاری را دارد که مرد از او دارد..

در همین راستا امام رضا (ع) استفاده از عطر را باعث انبساط روحی دانسته می فرماید: «چهار چیز است که دل را باز می کند و غم را از بین می برد: عطر زدن، عسل خوردن، سوارى کردن و به سبزه نظر کردن!» و نیز در توصیه ای دیگر به مردم می فرمایند: « برای مرد سزاوار نیست که استفادی هر روزه از بوی خوش را ترک کند پس اگر نتوانست، یک روز در میان و باز اگر نتوانست، در هر جمعه خود را خوشبو سازد و هیچ گاه این عمل را رها نکند».

پانوشتها:

1. فروع کافی ج 6، ص 2298، ح 7996
2. وسایل الشیعه، ج 14، ص 22
3. مکارم الاخلاق، ص 489
4. وسایل الشیعه جلد 14 صفحه ی 183 باب 141
5. میزان الحکمه، ج 10، ص 95
6. بحار الانوار، ج 100، ص 249
7. بحارالانوار، ج73، ص140

منبع: خبرگزاری اهل بیت علیهما السلام