بیانات راه گشای رهبر انقلاب در خصوص انتخابات (1)

نوشته شده توسطرحیمی 10ام دی, 1391

انتخابات وسيله ‏اى براى عزت ملى

     ملت عزيز ايران!

     من به شما عرض مي كنم، درست در نقطه‏ ى مقابل خواست دشمنان، همه‏ ى ما بايد در انتخابات حضور فعالى داشته باشيم. انتخابات آبروى ملى ماست؛ انتخابات يكى از شاخصه هاى رشد ملى ماست؛ انتخابات وسيله‏ اى براى عزت ملى است. وقتى ببينند كه ملت ايران با شور و با شعور و با درك كامل و آگاهى پاى صندوقهاى رأى ميروند، معنايش چيست؟ معنايش اين است ملت براى خود حق و توان تصميم ‏گيرى قائل است؛ مي خواهد در آينده ‏ى كشور اثر بگذارد و مسئولان كشور و مديران اصلى كشور را انتخاب كند. انتخاب رئيس جمهور يعنى انتخاب رئيس قوه‏ ى مجريه و كسى كه اغلب امكانات كشور در اختيار اوست. و مى ‏بينيد اگر چنانچه رئيس جمهورى شور و نشاط و شوق و اراده داشته باشد، چه خدمات بزرگى را براى اين كشور انجام مي دهد؛ مي خواهند اين نباشد. من عرض مي كنم: همه بايد اصرار داشته باشيد كه در انتخابات شركت كنيد. به نظر من مسئله‏ ى اول در انتخابات، مسئله‏ ى انتخاب اين شخص يا آن شخص نيست؛ مسئله‏ ى اول، مسئله‏ ى حضور شماست. حضور شماست كه نظام را تحكيم مي كند، پايه‏ هاى نظام را مستحكم مي كند، آبروى ملت ايران را زياد مي كند، استقامت كشور را در مقابل دشمنى‏ ها زياد مي كند و دشمن را از طمع ورزيدن به كشور و از فكر ضربه زدن و توسعه و فساد و فتنه منصرف مي كند. اين يك مسئله‏ ى بسيار مهم است؛ پس مسئله‏ ى اول، شركت در انتخابات است.

انتخاب دوست به توصیه‌ علما

نوشته شده توسطرحیمی 10ام دی, 1391

     از پیامبر (ص) اسلام پرسیدند با چه کسانی مجالست و همنشینی کنیم؟

     فرمودند: با افرادی که دیدار‌ آنان شما را به یاد خدا بیاندازد، سخنان شان بر علم شما بیافزاید و رفتار آن‌ها آخرت را به یاد شما آورد.

     همنشینی با دوستان و معاشرت با مومنان از دستورات الهی و شرع مبین اسلام است، چرا که در این گونه معاشرت‌ها، به مباحث دینی، معرفتی، اجتماعی و… پرداخته می‌شود و بصیرت انسان افزایش می یابد،‌ اما از سوی دیگر همنشینی با جاهلان و کم خردان مورد نهی اسلام است،‌ چراکه انسان را به تدریج از معارف دینی دور می‌کند و او را در سراشیبی سقوط قرار می‌دهد.

 آیت الله ‌العظمی بهجت

     با کسی نشست و برخاست کنید همین که او را دیدید به یاد خدا بیفتید،‌ به یاد طاعت خدا بیفتد،‌نه با کسانی که در فکر معاصی هستند و انسان را از یاد خدا باز می دارند.

شهید ثانی

     مرحوم شهید ثانی در کتاب منیة‌المرید می فرماید: باید طلبه و دانشجو از معاشرت با افرادی که او را از مسیر تحصیل منحرف می سازند،‌خود داری نماید، زیرا ترک معاشرت با چنین افرادی از مهمترین وظایفی است که باید طلبه و دانشجو با اهتمام کافی آن را رعایت کند و بویژه که عمر خویش را به بطالت صرف می نماید،‌معاشرت نکند.

آیت الله رضا استادی

     باید با کسانی طرح دوستی بیندازید که با خصوصیات یکدیگر سازش داشته باشید، یعنی در درجه اول متدین و نیز اهل مسجد و محافل دینی باشند، ثانیا در روش و منش باوقار و سنگین بوده و از نظر مادی متوسط و یا پایین تر از او باشند، اگر از سابق دوستانی داشته که این شرایط را ندارند، دوستی و معاشرت با آن ها را ترک کند،‌ مگر این که آن قدر به خویش مطمئن باشد که می تواند در آن ها اثر بگذارد.

آیت‌الله مجتهدی(ره)

     یکی از رموز موفقیت من،‌ نداشتن رفیق است، به این معنی اگر طلبه ای ببیند داشتن دوست و رفیق ، نه تنها او را در درس و بحث کمک نمی‌کند، بلکه مانع تحصیلات او خواهد بود، چنین طلبه ای باید از رفاقت با این گونه دوستان خودداری کند و من چنین رفقایی نداشتم، زیرا امروزه کم پیش می آید که رفقای انسان،‌شرایط رفاقت را که در احادیث و روایات آمده است،‌ رعایت کنند. یادم می‌آید وقتی بچه بودم سرم را می انداختم پائین و از خانه بیرون می رفتم، در حالیکه بچه های هم سن و سال من مشغول بازی بودند، وقتی هم بر می گشتم با کسی کاری نداشم و داخل خانه می شدم. الان هم که به این سن رسیده ام چنین رفقایی ندارم. البته رفیق خوب بهتر است از تنهایی، مقصود این است که رفیق خوب،‌ که آدمی را در طی مراحل عالیه الهی کمک کند، کم است …

     بعضی در روز قیامت فریاد می‌زنند:‌ یا وَیلَتی لَیتَنی لم اَتَّخِذ فُلاناً خَلیلاً ( ای وای بر من ، ای کاش با فلانی رفیق نشده بودم) این نتیجه رفاقت با نا اهلان است. حضرت رسول(ص) فرمودند:

« المَرءُ عَلی دینِ خَلیله، ‌فَلیَنظُر اَحَدکُم من یُخالِل»

هرکسی بر دین دوستش است، پس باید آدمی نگاه کند با چه کسی دوست می شود.

منبع:

حکایت مال دنیا

نوشته شده توسطرحیمی 10ام دی, 1391

 

و درود خدا بر او، فرمود: خطاب به فرزندش امام مجتبى عليه السّلام :

     چيزى از دنياى حرام براى پس از مرگت باقى مگذار،

    زيرا آنچه از تو مى ‏ماند نصيب يکى از دو تن خواهد شد،

     يا شخصى است که آن را در طاعت خدا به کار گيرد، پس سعادتمند مى ‏شود به چيزى که تو را به هلاکت افکنده است.

    و يا شخصى که آن را در نافرمانى خدا به کار گيرد، پس هلاک مى ‏شود به آنچه که تو جمع آورى کردى،

     پس تو در گناه او را يارى کرده‏ اى، که هيچ يک از اين دو نفر سزاوار آن نيستند تا بر خود مقدّم دارى.

     (اين حکمت به گونه ديگرى نيز نقل شده) پس از ستايش پروردگار آنچه از دنيا هم اکنون در دست تو است، پيش از تو در دست ديگران بود، و پس از تو نيز به دست ديگران خواهد رسيد، و همانا تو براى دو نفر مال خواهى اندوخت، يا شخصى که اموال جمع شده تو را در طاعت خدا به کار گيرد، پس به آنچه که تو را به هلاکت افکند سعادتمند مى ‏شود، يا کسى است که آن را در گناه به کار اندازد، پس با اموال جمع شده تو هلاک خواهد شد، که هيچ يک از اين دو نفر سزاوار نيستند تا بر خود مقدّمشان بدارى، و بار آنان را بر دوش کشى، پس براى گذشتگان رحمت الهى، و براى بازماندگان روزى خدا را اميدوار باش.   

   و قال لابنه الحسن  علیه السلام : لا تخلفن وراءک شيئاً من الدنيا- فإنک تخلفه لأحد رجلين- إما رجل عمل فيه بطاعة الله- فسعد بما شقيت به- و إما رجل عمل فيه بمعصية الله- فشقي بما جمعت له- فکنت عوناً له على معصيته- و ليس أحد هذين حقيقاً أن تؤثره على نفسک- قال الرضي و يروى هذا الکلام على وجه آخر و هو- أما بعد- فإن الذي في يدک من الدنيا- قد کان له أهل قبلک- و هو صائر إلى أهل بعدک- و إنما أنت جامع لأحد رجلين- رجل عمل فيما جمعته بطاعة الله- فسعد بما شقيت به- أو رجل عمل فيه بمعصية الله- فشقيت بما جمعت له- و ليس أحد هذين أهلًا أن تؤثره على نفسک- و لا أن تحمل له على ظهرک- فارج لمن مضى رحمة الله- و لمن بقي رزق الله.

نهج البلاغه/ حکمت 416

اعتراف به گناه

نوشته شده توسطرحیمی 10ام دی, 1391

يا من عفوه أکثر من نقمته

     پروردگارا سه خصلت مرا از اينکه چيزى از تو بخواهم بازمى دارد، و يک خصلت مرا به درخواست از تو ترغيب مى کند، آن سه عبارت است:

     از امرى که به آن فرمان داده ‏اى و من در انجامش کندى کردم،

     و کارى که مرا از آن نهى نمودى و به سويش شتافتم،

     و نعمتى که به من بخشيدى ولى در شکر گزاريش کوتاهى کردم.

     اما آنچه مرا بر درخواست از تو ترغيب مى کند احسان توست به آن که با نيت پاک به تو روى آورده، و از طريق خوش گمانى به درگاه تو آمده، زيرا که تمام احسانهايت از روى تفضّل است، و نعمتهايت همه بى سبب و بدون سرآغاز.

     اى خداى من اينک منم که به پيشگاه عزتت همچون تسليم شونده ذليل ايستاده‏ ام،

     و با شرم و حيا همچون نيازمندى عيالوار از تو درخواست مى کنم، و معترفم که در هنگام احسان تو جز خوددارى از معصيت طاعتى نکرده ‏ام،و هيچ گاه از نعمتت بى بهره نبوده ‏ام،

     خدايا اکنون که در برابرت به زشتى اعمالم اعتراف مى کنم برايم سودى خواهد داشت؟

     و آيا اقرار به زشتى آنچه انجام داده‏ ام مرا از عذاب تو نجات خواهد داد؟

     يا آنکه مرا در اين حالى که هستم مستوجب غضب خود مى دانى؟

     و يا در اين هنگام که تو را مى خوانم اراده عذابى شديد به دنبال من است؟

     پاک و منزّهى، از تو نااميد نيستم در حالى که درِ توبه را به رويم گشوده‏ اى،

     بلکه سخن بنده ذليل را به زبان مى آورم، بنده ‏اى که به خود ستم کرده،

     و حريم حرمت پروردگارش را سبک شمرده،

     بنده‏ اى که گناهش عظيم است و روى هم انباشته،

     و روزگار از او روى گردانده و عمرش سپرى شده، تا چون نظر کرده که زمان عمل گذشته، و دوران عمر به آخر رسيده، و يقين نموده که پناهگاهى از عذابت و گريزگاهى از انتقامت نيست،

     با ناله و انابه به سويت رو آورده، و توبه‏ اش را براى تو خالص ساخته، پس با دلى پاک و پاکيزه به سويت برخاسته، و تو را با ناله‏اى سوزناک و آهسته خوانده، در حالى که از شدت تواضع در برابر تو خم گشته، و از سرافکندگى کج و فرومانده شده، و ترس از مقام تو هر دو پايش را به لرزه انداخته، و اشک چشم صفحه رخسارش را فراگرفته، و با اين جملات تو را مى خواند:

     اى مهربانترين مهربانان، اى بخشنده تر کسى که طالبان رحمت نوبت به نوبت آهنگ او کنند، و اى عطوفتر کسى که آمرزش خواهان گرد او گردند، و اى کسى که عفوت افزون از انتقامت است، و اى آن که خشنوديت بيش از خشم توست، و اى کسى که به خاطر گذشت پسنديده‏ ات آفريدگانت را به حمد خويش فراخوانده‏ اى، و اى کسى که بندگانت را به پذيرفتن توبه عادت داده ‏اى، و اى کسى که اصلاح تباهکارى مردم را به وسيله توبه خواسته‏ اى، و اى کسى که به عمل اندک بندگان خشنود شده ‏اى، و کم آنان را پاداش فراوان داده ‏اى، و اى کسى که اجابت دعا را براى ايشان ضامن گشته‏ اى، و اى آن که به فضل و بخشش خويش آنان را به پاداش نيکو وعده داده‏ اى، من نه از گناهکارترين گناهکارانم که تو او را آمرزيده ‏اى، و نه از نکوهيده ترين افرادى که به درگاهت عذر آورده و تو عذرش را قبول کرده ‏اى، و نه از ستمکارترين ستمکاران که نزد تو موفق به توبه شده و تو به او احسان کرده‏ اى، در چنين حال به جانب تو بازمى گردم بازگشت کسى که از کرده گذشته خود پشيمان و از آنچه بر سرش آمده نگران، و از ورطه‏ اى که در آن افتاده از روى خلوص شرمگين است، و مى داند که گذشت از گناه بزرگ در نظر تو عظيم نمى نمايد، و بخشيدن معصيت خطير بر تو گران نمى باشد، و تحمل جنايات سنگين بر تو دشوار نمى آيد، و محبوبترين بندگانت نزد تو کسى است که در پيشگاه تو دست از سرکشى و نافرمانى بردارد، و از پافشارى بر گناه اجتناب نمايد، و درخواست آمرزش را ادامه دهد، و من در برابر تو بيزارى مى جويم از اينکه سرکشى کنم، و به تو پناه مى برم از اينکه بر گناه اصرار ورزم، و براى آنچه در آن کوتاهى ورزيده‏ام طلب آمرزش دارم، و بر آنچه از انجامش فرومانده ‏ام از تو درخواست يارى مى کنم.

     الها، بر محمد و آلش درود فرست، و از حقوقى که بر عهده من دارى بگذر، و از عذابى که مستحق آنم معافم دار، و از آنچه بدکاران از آن مى ترسند پناهم ده، زيرا که تو بر عفو و بخشش کمال قدرت را دارى، و به جهت آمرزش موضع اميدى، و به گذشت معروفى، نيازم را جز تو محل طلبيدنى نيست، و گناهم را غير تو آمرزنده ‏اى نباشد، حاشا که چنين نباشى، و من جز از تو بر خود ترس ندارم، که تو شايسته آنى که از تو پروا کنند و اهل آمرزشى، بر محمد و آلش درود فرست، و حاجتم را روا کن، و مطلبم را برآور، و گناهم را ببخش، و دلم را از ترس ايمنى ده، زيرا که تو بر هر چيز توانايى، و اين کار براى تو آسان است،

دعايم را مستجاب کن اى پروردگار جهانيان.

صفحات: 1· 2

کیفیت پیدایش و نشو و نمای شیعه

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1391

آغاز پیدایش شیعه و کیفیت آن 

    آغاز پیدایش«شیعه»را که برای اولین بار به شیعه علی علیه السلام (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت علیهم السلام) معروف شدند،همان زمان حیات پیغمبر اکرم باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامی در 23 سال زمان بعثت،موجبات زیادی در بر داشت که طبعا پیدایش چنین جمعیتی را در میان یاران پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ایجاب می کرد (1).

الف:پیغمبر اکرم در اولین روزهای بعثت که به نص قرآن مأموریت یافت که خویشان نزدیکتر خود را به دین خود دعوت کند (2) صریحا به ایشان فرمود که هر یک از شما به اجابت دعوت من سبقت گیرد،و زیر و جانشین و وصی من است.علی علیه السلام پیش از همه مبادرت نموده اسلام را پذیرفت و پیغمبر اکرم ایمان او را پذیرفت ووعده های خود را (3) تقبل نمود و عادتا محال است که رهبر نهضتی در اولین روز نهضت و قیام خود یکی از یاران نهضت را به سمت وزیری و جانشینی به بیگانگان معرفی کند،ولی به یاران و دوستان سر تا پا فداکار خود نشناساند یا تنها او را با امتیاز وزیری و جانشینی بشناسد و بشناساند ولی در تمام دوره زندگی و دعوت خود،او را از وظایف وزیری معزول و احترام مقام جانشینی او را نادیده گرفته و هیچگونه فرقی میان او و دیگران نگذارد.

ب:پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به موجب چندین روایت مستفیض و متواترکه سنی و شیعه روایت کرده اندتصریح فرموده که علی (4) علیه السلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است،هر سخنی که گوید و هر کاری که کند با دعوت دینی مطابقت کامل دارد وداناترین (5) مردم است به معارف و شرایع اسلام.

ج:علی علیه السلام خدمات گرانبهایی انجام داده و فداکاریهای شگفت انگیزی کرده بود،مانند خوابیدن در بستر پیغمبر اکرم در شب هجرت (6) و فتوحاتی که در جنگهای بدر و احد و خندق و خیبر به دست وی صورت گرفته بود که اگر پای وی در یکی از این وقایع در میان نبود،اسلام و اسلامیان به دست دشمنان حق،ریشه کن شده بودند (7).

د:جریان«غدیر خم»که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا علی علیه السلام را به ولایت عامه مردم نصب و معرفی کرده و او را مانند خود متولی قرار داده بود (8).

بدیهی است این چنین امتیازات و فضائل اختصاصی دیگر که مورد اتفاق همگان بود (9) و علاقه مفرطی که پیغمبر اکرم به علی علیه السلام داشت (10) ،طبعا عده ای از یاران پیغمبر اکرم را که شیفتگان فضیلت و حقیقت بودند بر این وا میداشت که علی علیه السلام را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وی پیروی کنند،چنانکه عده ای را بر حسد و کینه آن حضرت وا می داشت.

گذشته از همه اینها نام«شیعه علی»و«شیعه اهل بیت»در سخنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بسیار دیده می شود (11).

صفحات: 1· 2

فلسفه احکام الهى

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1391

 

      و درود خدا بر او، فرمود:

  • خدا «ايمان» را براى پاکسازى دل از شرک،
  • و «نماز» را براى پاک بودن از کبر و خودپسندى،
  • و «زکات» را عامل فزونى روزى،
  • و «روزه» را براى آزمودن اخلاص بندگان،
  • و «حج» را براى نزديکى و همبستگى مسلمانان،
  • و «جهاد» را براى عزّت اسلام،
  • و «امر به معروف» را براى اصلاح توده هاى ناآگاه،
  • و «نهى از منکر» را براى بازداشتن بى‏ خردان از زشتى ‏ها،
  • «صله رحم» را براى فراوانى خويشاوندان،
  • و «قصاص» را براى پاسدارى از خون‏ها،
  • و اجراى «حدود» را براى بزرگداشت محرّمات الهى،
  • و ترک «مى ‏گسارى» را براى سلامت عقل،
  • و دورى از «دزدى» را براى تحقّق عفّت،
  • و ترک «زنا» را براى سلامت نسل آدمى،
  • و ترک «لواط» را براى فزونى فرزندان،
  • و «گواهى دادن» را براى به دست آوردن حقوق انکار شده،
  • و ترک «دروغ» را براى حرمت نگهداشتن راستى،
  • و «سلام» کردن را براى امنيت از ترس‏ها،
  • و «امامت» را براى سازمان يافتن امور امّت،
  • و «فرمانبردارى از امام» را براى بزرگداشت مقام رهبرى، واجب کرد.

      و قال ع فرض الله الإيمان تطهيراً من الشرک- و الصلاة تنزيهاً عن الکبر- و الزکاة تسبيباً للرزق- و الصيام ابتلاءً لإخلاص الخلق- و الحج تقربةً للدين- و الجهاد عزاً للإسلام- و الأمر بالمعروف مصلحةً للعوام- و النهي عن المنکر ردعاً للسفهاء- و صلة الرحم منماةً للعدد- و القصاص حقناً للدماء- و إقامة الحدود إعظاماً للمحارم- و ترک شرب الخمر تحصيناً للعقل- و مجانبة السرقة إيجاباً للعفة- و ترک الزنى تحصيناً للنسب- و ترک اللواط تکثيراً للنسل- و الشهادات استظهاراً على المجاحدات- و ترک الکذب تشريفاً للصدق- و السلام أماناً من المخاوف- و الأمانة نظاماً للأمة- و الطاعة تعظيماً للإمامة.

نهج البلاغه /حکمت252

دفع بلاها و سختى ها با دعای امام

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1391

     اللهم لک الحمد على حسن قضآئک وبما صرفت عني من بلائک فلا تجعل حظي من رحمتک ما عجلت لي من عافيتک فأکون قد شقيت بمآ أحببت وسعد غيري بما کرهت وإن يکن ما ظللت فيه أو بت فيه من هذه العافية بين يدي بلاء لا ينقطع ووزر لا يرتفع فقدم لي مآ أخرت وأخر عني ما قدمت فغير کثير ما عاقبته الفنآء وغير قليل ما عاقبته البقآء وصل على محمد وآله.

بار خدايا،

           تو را سپاس بر خوبى سرنوشتى که مقدّر فرموده‏اى، و بر بلايى که از من گرداندى، پس نصيبم را از رحمتت در اين عافيت دنيايى که به من ارزانى داشتى منحصر مکن، که به سبب آنچه دوست دارم بدبخت شوم، و ديگرى به خاطر آنچه ناپسند من است خوشبخت گردد، و اگر آن عافيت که روز را در آن به شب رسانده، يا شب را در آن به روز آورده ‏ام مقدمه بلايى هميشگى، و وبالى دائم باشد پس آنچه را برايم به تأخير انداخته ‏اى پيش انداز، و آنچه را که پيش انداخته‏ اى به تأخير افکن، زيرا چيزى که پايانش نيستى است بسيار نيست، و آنچه عاقبتش هميشگى و جاودانى است اندک نباشد، و بر محمد و آلش درود فرست.

 

در حماسه 9 دی مردم با جسمشان، با حضورشان ...

نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1391

     در قضيه‌ى 9 دى سال 88 يك نكته اساسى است و آن نكته برمي گردد به هويت انقلاب و ماهيت انقلاب. يعنى همان روحى كه حاكم بود بر اصل انقلاب ما و آن حضور عظيمِ بى‌نظيرِ تاريخى در سال 57، همان روح در ماجراى 9 دى نشان داده شد؛ كمااينكه در قضاياى گوناگونِ ديگر هم نشان داده شده، ليكن در 9 دى به شكل بارزى نشان داده شد؛ به طورى كه جاى انكار و ترديد و تأمل براى هيچ كس از بدخواهان و دوستان و دشمنان و ديگران باقى نگذارد. آن روح چه بود؟

     روح ديانتِ حاكم بر دلهاى مردم بود. پس اينجا ما دو تا عنصر در كنار هم داريم: يك عنصر، عنصر مردم است؛ كه مردم در هر كشورى، در هر جامعه‌اى، اگر چنانچه همت كنند، بصيرت به خرج بدهند، عمل كنند و وارد ميدان بشوند، ميتوانند همه‌ى مشكلات را حل كنند. يعنى بزرگترين كوه‌ها در مقابل حضور مردم از بين ميرود؛ مي توانند كوه‌هاى بزرگ را جابه‌جا كنند.

اين يك حقيقت آشكارى است كه بسيارى از تحليلگران اجتماعى در كشورهاى اسلامى و ديگر كشورها آن را درست لمس نكردند، درك نكردند؛ ما اين را لمس كرديم. هنر بزرگ امام بزرگوار ما هم همين بود.

قسمتی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت ۹ دی

(۱۳۹۰/۰۹/۲۱ - ۱۳:۳۴)

منبع اصلى اعتقاد به اصل امامت و ايمان به ظهور حضرت مهدى (عليه السلام)

نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1391

    اعتقاد به اصل امامت و رهبرى جامعه از مسائل اساسى اسلام است و در متن تعاليم آن قرار دارد.

     بر طبق آيه اى از قرآن كريم، امامت منصبى است كه به حضرت ابراهيم خليل(عليه السلام)پس از آن آزمايش بزرگ ـ ابتلاء به كلمات ـ اعطا شده است،

    «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(البقرة/124)

     طبق رواياتى كه متواتر هم هستند، شيعه و سنى هر دو آن ها را نقل كرده اند، اين منصب در اهل بيت پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) هم قرار داده شده است و آنان به اين موهبت بزرگ الهى اختصاص يافته اند.

     بر اين اساس مقرر شده است كه در هر عصرى، فردى از اين خاندان كه واجد صلاحيت هاى لازم از جمله علم و عصمت است عهده دار منصب امامت و رهبرى باشد.

     چنين شخصى حجت خدا و عِدل قرآن و راهنماى مردم و نگهبان دين و شريعت است، امامت اصلى است كه از دوره رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) تا زمان ما برقرار بوده است و از زمان ما تا پايان جهان هم ادامه خواهد داشت و نقطه كمال ظاهرى و شكوفايى كامل آن در دوره ظهور مسرّت بخش حضرت مهدى(عليه السلام) و برپايى حكومت عدل واحد جهانى آن حضرت است كه با شكوفايى همه استعدادهاى بشرى و تكامل انديشه ها و آشكار گشتن بركات زمينى و آسمانى جهان پر از قسط و عدل و خير و بركت خواهد شد.

      برنامه تشكيل امت نوين جهانى كه بايد منتهى به گسترش عدالت و حاكميت توحيد گردد، از متن تعاليم اسلام استفاده مى شود. قرآن كريم در چند سوره آن را اعلام كرده است و صدها روايت نبوى از جهانى شدن اسلام و حكومت عدل و استقرار امنيّت كامل در روى زمين، پس از ظهور مهدى موعود(عليه السلام) ـ كه از دودمان رسالت و فرزندان على و فاطمه(عليهم السلام) و هم نام و هم كنيه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) است ـ خبر داده است.

     اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) با اوصاف ذكر شده مطلبى است كه در نصوص اوليه اسلامى مطرح شده است. و بر حسب احاديث متواتر، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از اين واقعه مبارك خبر داده اند و از امت خود درخواست كرده اند كه در انتظار اين روز بزرگ باشند.

    اگر چه مسأله ظهور از بشارات كلّى مربوط به عالم گير شدن اسلام و غلبه حق بر باطل، استنباط مى شود; ولى اين به آن معنى نيست كه مسأله ظهور تنها يك مفهوم استنباطى از مضمون احاديث است. چون متن و عين عبارات نصوص روايى به طور مستقل بر آن دلالت دارند و استناد عمده اهل ايمان به همين نصوص است كه با صراحت به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) و علائم آن دلالت دارند.

     وقتى كه معلوم شد مبناى پيدايش اين عقيده، بشارت هاى كلّى و نصوص و متون روايى است مى توان گفت اوضاع و رويدادهاى تاريخى كه بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) رخ داد در پيدايش آن نقشى نداشته است.

     زيرا مبدأ اين انديشه عصر رسالت است و احاديث مربوط به آن متجاوز از هزار روايت است كه در كتاب هاى حديث و تفسير و بسيارى از كتاب هاى ديگر نقل شده است و علماى بزرگ اهل سنّت هم درباره آن كتاب هاى مستقلى تأليف كرده اند و كتاب هايى كه بيش از دوازده قرن از تأليف آن ها مى گذرد و توسط بزرگ ترين خبرگان و محققان علوم اسلامى نگاشته شده اند با صراحت دلالت دارند كه شخص پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)مسأله ظهور مهدى موعود(عليه السلام)را بشارت داده اند و اين بشارت ها را صحابه آن حضرت و تابعين صحابه و بعد از آن ها طبقات ديگر از مردم نقل كرده اند.

منبع:

  • گفتمان مهدويّت/آيت الله العظمى صافى گلپايگانى

جهانگیرخان قشقائى که بود؟

نوشته شده توسطرحیمی 6ام دی, 1391

     این وجود مبارك ، و منبع فیض ، و محلّ رحمت ، فرزند خان قشقائى بود .

     در ایام جوانى به دنبال اسب سوارى ، و كشاورزى ، و تربیت حشم و غنم پرداخت و به دنبال جمعى رفیق از طایفه خود روزگار به خوشى مى گذارند .

     در همان ایام به تارزنى شوق وافر پیدا كرد ، و پس از مدتى هنر تارزدن بیاموخت و در جمع دوستان به تار زنى اشتغال مى ورزید .

     شنیده بود در اصفهان در این زمینه استاد بسیار ماهرى هست ، براى فروش اجناس ایلاتى و اصلاح تارش كه خراب شده بود ، و تكمیل تحصیل موسیقى به اصفهان روى آورد .

      در بازار اصفهان گذرش به مدرسه صدر افتاد ، از حال و هواى آن جا خوشش آمد ، صبح و عصر براى تفنّن به آنجا مى رفت .

     روزى به وقت رفتن به مدرسه صدر از كنار مغازه اى در جنب مدرسه مى گذرد ، ژنده پوش درویشى كه صاحب نفس بود او را صدا مى زند ، فرزندخان وارد مغازه مى گردد ، ژندپوش از وطن و حرفت و نسب او جویا مى شود .

      جهانگیر شرح حال خود و علاقه اش را به تكمیل تحصیل موسیقى و بخصوص تار با او در میان مى گذارد ، چون گفتارش به پایان مى رسد ، درویش در او خیره مى شود ، و مى گوید :

      گرفتم در این فن فارابى وقت شدى ، ولى بدان كه مطربى بیش از كار در نخواهى آمد !

    جهانگیر خان فریاد زد مرا از خواب غفلت بیدار كردى ، هان بگو اكنون چه باید كرد كه خیر دنیا و آخرت من در آن باشد . درویش الهى در پاسخش چنین گفت :

این گونه استنباط كرده ام كه تو را فضاى این مدرسه پسند افتاده ، در همین جا حجره گرفته به تحصیل علوم الهى مشغول باش !

 جهانگیر خان مى گوید از همت نَفَس آن ژنده پوش و یمن راهنمائیش بدین مقام رسیدم .

جهانگیر خان در تحصیل علوم الهى به مقامات عالى و ارجمندى رسید ، شاگردان زیادى از محضر پر فیضش به مقامات عالى فقهى و اخلاقى و عملى رسیدند .

 یكى از شاگردان او مرحوم آیت الله العظمى حاج آقا حسین بروجردى طباطبائى است ، كه پس از مرحوم آیت الله حائرى به تقویت حوزه پر بركت قم برخاست ، و از تأثیر نفس گرم او حوزه هفتصد نفرى قم داراى ده هزار محصّل در رشته هاى گوناگون علوم اسلامى شد .

صفحات: 1· 2