دعاى کمیل به همراه متن و صوت + دانلودمتن ،ترجمه و نرم افزار اندروید دعای کمیل

نوشته شده توسطرحیمی 12ام مهر, 1391

این دعا(1) از دعاهاى معروف و مشهور و پربرکت است و داراى محتوا و مضامین عالى و انسان ساز مى باشد، و راه بندگى و عبودیّت، توبه و انابه و کسب نورانیّت دل را به انسان مى آموزد.اگر انسان با توجّه به معانى بلندش، آن را بخواند و در تک تک جملاتش تأمّل کند، بى تردید در روح و جانش اثر مى کند و انقلابى در او ایجاد مى نماید. مطابق روایتى که «سیّد بن طاووس» نقل مى کند، حضرت امیر مؤمنان(علیه السلام) به کمیل بن زیاد فرمود: این دعاى حضرت خضر است، اگر آن را یاد گرفتى، در هر شب جمعه و یا ماهى یک بار و یا لااقل در هر سال یک مرتبه و حتّى در تمام عمرت یک بار آن را بخوان که براى کفایت از شرّ دشمنان و کسب روزى و آمرزش گناهان مفید خواهد بود.
     مرحوم «کفعمى» در «مصباح» از کمیل بن زیاد نقل مى کند که دیدم حضرت امیر مؤمنان(علیه السلام) این دعا را در شب نیمه شعبان در سجده خواند.
     این دعاى شریف، علاوه بر کتاب هاى فوق، در کتاب «مصباح المتهجّد» نیز آمده است:

iv class="field-item even">

iv class="field-item even">


>

 
iv class="field-item even">

iv class="field-item even">

iv class="field-item even">

iv class="field-item even">

iv class="field-item even">

iv class="field-item even">

iv class="field-item even">

iv class="field-item even">


>


دعای کمیل تصویری – حاج محمود کریمی سال 95 (480p)

دعای کمیل صوتی – حاج محمود کریمی سال 95

*********************

دانلود کتاب دعای کمیل به شکل PDF

*********************

  نرم افزار دعای کمیل با صدای استاد حسین انصاریان (مخصوص موبایل)(1)

نرم افزار موبایل دعای کمیل + دانلود

نرم افزار اندروید “دعای کمیل"(2)

QR Code: دانلود آخرین ورژن نرم افزار دعای کمیل همراه با صوت برای اندروید Doaye Komeil v1

*******************

کامل ترین دعای کمیل برای اندروید(3) به همراه ۱۰ صوت از برترین مداحان کشور

برای روی تصاویر زیر کلیک نمایید
556 Doa komeil

557 Doa komeil

 
 
برای کد QR را اسکن کنید

برنامه اندرویدی دعای کمیل (10 صوت)

 

متن و ترجمه در ادامه

ادامه »

مدينه منوّره:

نوشته شده توسطرحیمی 12ام مهر, 1391

مدينه، مدينة الرَّسول، طَيِّبَه، هجرتگاه پيغمبر.

     مركز تأسيس حكومت اسلامى و نامدارترين شهرهاى اسلامى پس از مكه معظمه، در عربستان است كه در پانصد كيلومترى شمال شرقى مكه قرار دارد.

     ارتفاع آن از سطح دريا 916 متر. طول جغرافيايى آن 39 درجه و پنجاه و پنج دقيقه و عرض آن 24 درجه و 15 دقيقه است. اين شهر در دشتى وسيع و ريگ‏زار ساخته شده است و به خاطر داشتن قنات‏ها و كاريزها و خرمابنان فراوان، هوايى گرم و مرطوب دارد. تابستان‏ها از نزديك ظهر تا پسين، هوا به شدت گرم مى‏شود، چنانكه در تابستان درجه گرما به 48 تا 50 درجه سانتى‏گراد بالاى صفر مى‏رسد. ولى در زمستانها روز 10 درجه بالاى صفر و شب‏ها تا به صفر و گاهى به‏ زير صفر مى‏رسد.(1)

با افزايش جمعيت و تأسيس ساختمان‏هاى چند طبقه، بتدريج درختان خرما از ميان مى‏رود و امروز جز نخلستانهايى اندك در آن بر جاى نمانده.

صفحات: 1· 2

بانگ وللَّه على النّاس زنند

نوشته شده توسطرحیمی 12ام مهر, 1391

عرشيان بانگ وللَّه على الناس زنند 

پاسخ از خلق، سمعنا و اطعنا شنوند

     از سَرِ پاى درآيند سَراپا به نياز  

تا تعال از ملك العرش، تعالى شنوند

«خاقانى»

«يكى ديگر از وظايف مهمّ، قضيه آشنا كردن مردم است به مسائل حجّ،

آدم بسيار مى‏ بيند كه حجّ مى‏ روند، زحمت مى‏كشند، لكن مسأله حجّ را نمى‏ دانند ..».

امام خمينى (قدس سره‏)

     حجّ نمايشى پرشكوه، از اوج رهايى انسان موحّد ازهمه چيز جز او، و عرصه پيكارى فرا راه توسن نفس، و جلوه بى‏مانندى از عشق و ايثار، و آگاهى و مسئوليت، در گستره حيات فردى و اجتماعى است. پس حجّ تبلور تمام عيار حقايق و ارزشهاى مكتب اسلام است.

     مؤمنان گرچه با اين عبادت الهى، آشنايى ديرينه دارند و هر سال با حضور شورانگيز از سراسر عالم، زنگار دل، با زلال زمزم توحيد مى‏زدايند و با حضرت دوست تجديد ميثاق مى‏كنند و گرچه ميراث ادب و فرهنگ ما، مشحون از آموزه‏هاى حياتبخش حجّ است، امّا هنوز ابعاد بى‏شمارى از اين فريضه مهمّ، ناشناخته و مهجور مانده است.

صفحات: 1· 2

ولایت در راستای شریعت

نوشته شده توسطرحیمی 11ام مهر, 1391

     بنا به تصريح قرآن کريم ولايت جزء متمم و مکمل دين و آيين ماست .

     الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا (المائده/3). طبق تصريح مفسرين شيعه اين آيه در روز غدير خم نازل شد. علما و دانشمندان اهل سنت نيز اعتراف به نزول آيه در روز هجدهم ذيحجه دارند که بعد از اعلام ولايت على (عليه السلام ) نازل گرديد. (جهت اطلاع بيشتر مى توانيد به جلد اول الغدير صفحات 230 تا 232 مراجعه نماييد). از آن جمله حافظ ابو نعيم اصفهانى در کتاب (ما نزل من القرآن فى على (عليه السلام ) از ابو سعيد خدرى (صحابى معروف ) نقل کرده است که پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در غدير خم على (عليه السلام ) را به عنوان ولى به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند تا اينکه آيه: الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ … نازل شد.


صفحات: 1· 2

مناجات طلبه های درسخون

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

 

      اي مناداي ما اين همه نون تأكيد به ما دادي


     و ما خورديم ولي باز از باب تنازع بر سر ماديات قرار گرفتيم.


     مجرد از الف خواب نشديم و معمول عوامل دنيايي گشتيم


     خدايا ما را به خود مشغول و از ديگران منصرف گردان و ما را

از كوفيان قرار مده.


     خدايا هر چند ضمير شأن ما نيست كه با اين صداي نكره با تو

سخن بگوييم

خدايا ما را با اين حال به بالاترين مقام اولياي خود منسوب بگردان.


     خدايا ما اهل حرفيم! ما را اهل فعل قرار بده و از زاويه‌‌ي انيت

معزل بگردان.


     ما را از صفات مشبهه‌ي شيطان حفظ كن و صيغه‌ي مبالغه‌ي آشتي

را بين ما وخودت جاري فرما و ظروف ما را از عوامل معنوي پر بفرما.


     خدايا عزم ما را جزم كن تا اعمال ما مشتق از افعالي باشند

كه رضايت تو را در تقدير دارند.


     خدايا بين جمله شرط و جزاي تو گنه كار افتادیم

و از اعراب نظرت افتاديم به حق موصولات؛ بين ما و خودت

لفظاً و محلاً تاثير فرما و اعمال ما را عطف به مغفرت بگردان.

 

چکیده تحقیق پایانی سطح 2: سیره اخلاقی و سیاسی امام علی علیه السلام خانم منظر جهانپور

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

 

چکیده:

     از خيل پايان نامه هاي موفق طلاب حوزه علميه ي محدثه،پايان نامه ي خانم «منظر جهانپور» با عنوان «سيره ي اخلاقي وسياسي امام علي عليه السلام» را بر گزيده ايم وخلاصه محتواي آن را خدمت شما عرضه مي داريم.

    در مقدمه اين پايان نامه به معرفي شخصيت حضرت امیر مؤمنان علي عليه السلام پرداخته شده است.

     اينکه حضرت امام اول شيعيان و برپا کننده حق وحقانيت  است.

    او که مي توانست مانند هر انسان ديگري چند صباحي در اين دنيا زندگي کند و از لذائذ مادي آن استفاده نمايد اما به واسطه رسالت بزرگي که بر دوش داشت، تمام زندگيش را فدا کرده تا حقيقت اشکار شود.

        او نه تنها طلايه دار پرچم اسلام بود بلکه دانشمندي فهيم و عادل بود.

        در اين رساله ابتدا کلياتي درباره زندگي امام علي عليه السلام عرضه مي شود :تاريخ و چگونگي ولادت امام عليه السلام، اسماء، القاب و کنيه ايشان، چگونگي رشد ايشان در دوران کودکي ونوجواني، شکل وشمايل حضرت ، صفات روحي او، ازدواج و تشکيل خانواده ، رشادتها و جنگ هاي امام عليه السلام ، سپس به تبيين امامت ايشان در وافعه غدير و دور نگه داشتن حضرت از حکومت مي پردازدو به بيان دلايل سکوت حضرت در25 سال خلافت ابوبکر، عمر وعثمان مي پردازد.

     پس ازآن رويدادها و حوادث زمان حکومت امام عليه السلام بررسي شده و به تحليل و بررسي عوامل جنگ هاي اين دوران پرداخته مي شود .

      سه جنگ مهم اين دوره عبارتند از: 1- جمل 2- صفين 3- نهروان

      ويژ گيهاي اخلاقي و سياسي حضرت اميرعليه السلام، بخش عمده ي اين تحقيق را تشکيل مي دهد.

      نويسنده ازميان ويژگيهاي اخلاقي و سياسي حضرت علي عليه السلام ، در مورد عدالت امام بيش از همه صفات ديگر قلم فرسايي کرده است .

     مسندهاي قضاوت حضرت علي عليه السلام در چند دوره مختلف موضوع جالب ديگري است که خواندن آن لطفي ويژه دارد.   

 

غزل انتظار

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

- و اما یک غزل انتظار-

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد…

 سید حمیدرضا برقعی

خبر: برگزاری جلسات فرهنگی هفتگی حوزه علمیه محدثه سلام الله علیها

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

     مدیر حوزه علمیه محدثه سلام الله علیها از برگزاری جلسات فرهنگی هفتگی در بیت مرحوم آیة الله شیخ علی محمد نجفی بروجردی(ره) خبر داد.

     خانم رازجو افزود:جلسه این هفته چهارشنبه 12/مهر/91 ساعت 3 الی 5 عصر با موضوعیت اخلاق و با سخنرانی استاد اخلاق - حجة الاسلام و المسلمین فاضلی - برگزار خواهد شد.

     شایان ذکر است حضور عموم بانوان در این جلسه، آزاد و برای دانش آموختگان عزیز، به منظور حفظ پیوند بیشتر با حوزه در راستای رسالت تبلیغی، ضروری می باشد.

عبادت و مناجات‏هاى امام سجاد علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

      وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً[1] خاندان پيغمبر به پيروى از سيد و مهتر خود در عبادت پروردگار اهتمامى خاص داشتند.

     قرآن به پيغمبر اسلام امر كرد كه پاسى از شب را به نماز بگذراند تا آنكه خدا او را به مقامى محمود برساند[2] و او چنان در كار عبادت اهتمام ورزيد كه قرآن بدلداريش آمد. «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏[3] پس از او امامان دين سيرت جد خود را زنده نگاه داشتند و در ميان آنان گذشته و از على بن ابى طالب و على بن الحسين علیهما السلام در كثرت عبادت امتيازى خاص يافته است، چنانكه از لقب‏هاى او سيّد العابدين، سيّد الساجدين و ذو الثّفنات است. او بيشتر شب‏هاى عمر خود را به نماز و طاعت خدا گذرانيده.

     ابن شهر آشوب باسناد خود از طاوس فقيه آرد:

     او را ديديم از شامگاه تا سحر طواف و عبادت كرد. چون اطراف خود را خالى ديد بآسمان نگريست و گفت خدايا ستاره‏هاى آسمانت فرو رفتند و ديده‏هاى آفريدگانت خفتند. درهاى تو بروى خواهندگان باز است! نزد تو آمدم تا مرا بيامرزى و بر من رحمت كنى! و در عرصات قيامت روى جدم محمد صلی الله علیه و آله را بمن بنمايانى! سپس گريست و گفت بعزت و جلالت سوگند با معصيت خود قصد نافرمانى ترا نداشتم و درباره تو در ترديد و به كيفر تو جاهل نبودم. و عقوبت تو را نمى‏خواستم. اما نفس من‏ مرا گمراه كرد و پرده‏اى كه بر گناه من كشيدى مرا بر آن يارى داد. اكنون چه كسى مرا از عذاب تو مى ‏رهاند؟ و اگر رشته پيوند خود را با من ببرى برشته چه كسى دست زنم؟

     چه فرداى زشتى در پيش دارم كه بايد پيش روى تو بايستم!

ادامه »

نقطه پرواز

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

      ایزدی با خود گفت : چرا محمد اینطوری شده ، چند روزی است انگار همه حرفهایش وصیت است . با همه خداحافظی می كند ، از همه حلالیت می طلبد و …

     ایزدی به چهره آرام محمد خیره بود . محمد یك بار دیگر به ایزدی چشم دوخت و با لحنی كه خواهش هم در آن بود گفت : خلاصه ، از امروز مسئولیت به گردن شماست . این مردم را فراموش نكنید !

     ـ چشم ! چشم !‌چقدر مردم مردم می كنی !

     ایزدی لحظه ای ساكت شده بود و بعد انگار چیزی یادش آمده باشد ، پرسید : راستی مسافرتی جایی می روی كه از همه حلالیت می طلبی !

     ـ آدم همیشه در سفر است، یك لحظه بعدش را هم خبر ندارد . هر لحظه باید آماده باشد و باید همه را از خود راضی كند .

 

     ـ خب ، بالاخره بر سر محل استقرار تیپ به جایی رسیدی ؟

     ـ بله ، بین سه راهی نقده و جاده فرعی آن جای مناسبی است   

    . هم وسعت دارد ، هم كنار جاده اصلی است . مثل این كه یك ساختمان نیمه خراب دولتی هم دارد كه مال وزارت كشاورزی است . می روم از نزدیك ببینم .

     همه به دنبال بروجردی از پایگاه بیرون آمدند . ماشین محمد خراب بود . به همین دلیل ماشین كاوه را برداشتند . كاوه اصرار داشت كه خودش هم همراه محمد برود ، اما بروجردی مخالف بود . سوار كه شد ، زود از داخل درها را قفل كرد.

     كاوه از پشت شیشه اعتراض كرد و سعی كرد در را با زور باز كند . بروجردی كمی شیشه را پایین كشید و با محبت گفت :

     برادر من! شما لازم است اینجا باشی . پیش این بچه ها.

     پاسدار جوانی دوان دوان آمد . كار ضروری با محمد داشت. قرار شد داخل ماشین حرفش را بزند. بروجردی در را باز كرد تا پاسدار جوان سوار شود. كاوه كه وضع را چنین دید، فوری یك ماشین دیگر هم آماده كرد تا ماشین محمد را اسكورت كند. روی ماشین دوشكا كار گذاشته بودند .

     دو ماشین با هم به راه افتادند. محمد به درد دلهای جوان پاسدار گوش می داد گه گاه هم او را به صبر در مشكلات دعوت می كرد .

     ـ برادر جان ، هنوز تو اول راهی! باید طاقت داشته باشی .   

     خداوند با صابرین است. نمی دانی، وقتی صبر می كنی و در زمان خودش مشكل حل می شود، چه لذتی می بری. توكل به خدا داشته باش. هرچه خیر در آن است، به تو می رسد .

     به سه راهی نقده كه رسیدند ، به راننده اشاره كرد بایستد . 

     جوان راننده ترمز كرد و كشید كنار جاده. بروجردی به او گفت: داود جان، تو دیگر برگرد .

     ـ نه نمی شود. من با شما می آیم. هرجا بروید !

     ـ نه داوود جان، تو برو ارومیه پیش جلالی. بگو آن مسئله ای كه دیروز صحبتش را كردیم، پیگیری كند .

     داوود با لحن گریه دار گفت: آخر جلالی سفارش كرد در هیچ شرایطی از شما جدا نشوم .

     ـ خب، حالا من می گویم برو ارومیه .

     حرف مرا گوش نمی كنی !

     داوود مانده بود كه چه كند. نگران بود. دلهره بر دلش سنگینی می كرد. در طول مسیر لحظه ای چشم از بروجردی برنداشته بود .  

     همه جا مواظبش بود. او كه همه جا و در همه سفرها سفارش به خواندن آیه الكرسی می كرد، در این مسیر خودش نخوانده بود. به یاد حرف محمد افتاد. اولین روزهایی كه راننده او شده بود، به داوود سفارش كرده بود :

     هرجا كه می روی، حتماً آیه الكرسی را بخوان .

    داوود پرسیده بود: خب، این بچه هایی كه همیشه می خوانند،ولی باز هم شهید می شوند چی ؟

     بروجردی گفته بود: آن روز حتماً یادشان رفته …

     داوود آهی كشید و امروز خود فراموش كرده بود . در طول مسیر چند بار اراده كرده بود ، به محمد تذكر بدهد كه آیه الكرسی را بخواند اما خجالت كشیده بود. چند لحظه دو دل ایستاد و محمد را نگاه كرد . اما نگاه محمد با نفوذتر بود و داوود سرش را پایین انداخت و برگشت. نمی خواست محمد فكر كند كه او به حرفش گوش نمی كند.

     وقتی داوود به ارومیه رسید، جلالی با دیدن او تعجب كرد .

     ـ داوود ! تو اینجا چه می كنی؟ كو محمد ؟ مگر نگفتم تنهایش نگذار !

     داوود با صدای لرزانش گفت: اصرار كرد بیایم پیش شما . گفت مسئله ای كه دیروز صحبتش را كردیم ، حتماً پیگیری كنید .

     داوود این را گفت و رفت طرف تلفن. جلالی پرسید : می خواهی به كسی زنگ بزنی ؟

ـ نگرانم . می خواهم زنگ بزنم مهاباد . از حال محمد بپرسم .

ـ چرا مگر اتفاقی افتاد ؟

ـ آخر امروز تا سه راهی نقده مواظبش بودم . محمد برخلاف همیشه كه آیه الكرسی می خواند امروز فراموش كرد. آنقدر سرش به حرفها ودرد دلهای آن پاسدار گرم بود كه فراموش كرد .

     در سه راهی نقده ، وقتی بروجردی داوود را پیاده كرد، خودش نشست پشت ماشین و حركت كرد . سه نفر دیگر عقب نشسته بودند. جاده خاكی بود و پر دست انداز و محمد آهسته می راند. بیشتر منطقه را نگاه می كرد . به نزدیكی های پادگان شهید شاه آبادی كه رسید . دست اندازها بیشتر شد . محمد باز هم سرعت را كمتر كرد كمی جلوتر به آبگیر كوچكی رسیدند. ماشین اول گذشت. بروجردی هم پشت سر آن وارد آبگیر شد ولی در همان لحظه انفجاری عظیم ماشین را به هوا برد و تكه پایه های آن در گوشه و كنار افتاد . مین ضد تانك بود . از جمع پنج نفری كه داخل ماشین محمد بودند ، تنها او به شدت مجروح شد . بچه ها پایین پریدند و خواستند كاری بكنند اما

محمد …

     خبر مثل برق و باد در كردستان پیچید . جلالی ، سرهنگ آبشناسان ، ایزدی ، استاندار و فرماندهان سپاه و ارتش ، به بیمارستان ارومیه آمدند . عده زیادی خون دادند . تا اگر محمد به خون نیازداشت ، آماده باشد . در میان هیاهو و نگرانی مردم هلیكوپتر بر زمین نشست . همه هجوم بردند. در این چند ساعت انتظار ، حرفها و سخنان و حركات عجیب این چند روزه محمد را به خاطر آورده بودند . در این چند روز ، از همه حلالیت خواسته بود. همه را سفارش كرده بود كه با مردم مدارا كنند. در كردستان بمانند و … ایزدی صبح را به یاد آورد . صورت او را بوسید و حلالیت طلبیده بود. بعد هم سفارش تیپ ویژه شهدا ، بچه ها و كردستان را كرده بود. ایزدی به گریه افتاد. این حرف محمد هنوز در گوشش بود .

ـ حاجی جان ، نمی خواهم به خاطر من كارها را ول كنید بیایید دنبال جنازه من ، بروید …

     برانكارد را از هلیكوپتر بر زمین گذاشتند. جلالی و ایزدی دو طرف آن ایستاده بودند ولی هیچ كدام جرأت نداشتند پارچه را از روی صورت محمد پس بزنند. در همین لحظه كسی كنار جنازه محمد نشست و پارچه را پس زد. جلالی به چهره بروجردی نگاه كرد. همان لبخند همیشگی را بر لب داشت . انگار در آن حالت هم داشت سفارش می كرد:

كردستان را تنها نگذار !

     با دیدن خون تازه كه موهای بلند محمد را خیس كرده بود ، همه روی زمین نشستند . صدای گریه و زاری بلند شد .

    همه در این فكر بودند كه چه كنند . باید با فرمانده شان می رفتند . ولی او كه از قبل سفارش كرده بود كردستان را تنها نگذارند . نه می توانستند پیكر خونینش را تنها بگذارند و نه این كه حرفش را عمل نكنند .

 محمد تنهای تنها به آسمانها رفته بود .

تکه ای از آسمان / حسین فتاحی