موضوعات: "ادبی" یا "شعر" یا "خلوت دل"
نوشتم انتظارت میکشد این جمع را آخر
نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1395چه رونق دارد این ایام کارو بار بعضی ها
بیایی میشود راکد یقین ، بازار بعضی ها
بگویم یا نگویم چیز هایی را که میدانم
شما حتما خبر دارید از آمار بعضی ها
برای یار گیری مدعی ها قد علم کردند
گروهی با گروهی جمع ، بعضی یار بعضی ها
شبیه سامری بسیار گرداگرد این مردم
شبیه قوم موسائیم در افکار بعضی ها
نوشتم انتظارت میکشد این جمع را آخر
چه راحت خط زده این مشق را خودکار بعضی ها
شما در کوچه های شعر ها تنها ترین مردی
شما که گم شدی چندیست در اشعار بعضی ها
سید حسن رستگار
به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشیم این است
نوشته شده توسطرحیمی 10ام اسفند, 1395تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
نه آسیه، نه حوا و نه مریم؛ تا قیامت هم
کسی هم رتبه ی صدیقه ی کبرا نخواهد شد
تو را کوثر لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو
به غیر از تو کسی تاویل “اَعطَینا” نخواهد شد
فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند:
رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد
نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه
زمین روشن بدون زهره ی زهرا نخواهد شد
تو خورشیدی دم صبح و ستاره موقع مغرب
تو که باشی جهان مقهور ظلمت ها نخواهد شد
“بحق فاطمه” گفتیم بعد از ذکر “یا فاطر”
که “یافاطر” بدون “فاطمه” معنا نخواهد شد
خداوند آفرید او را برای تو که می دانست
کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد
علی گفتم که نام دیگر زهرای مرضیه ست
علی که شعر من بی نام او زیبا نخواهد شد
علی که خالقش بوده ثناگویش یقینا پس
مدیح گوشه چشمش هم به شعرم جا نخواهد شد
علی که نام او رمز ورود در سماوات است
بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد
دم من حیدر است و بازدم زهراست دم به دم
بدون عشقشان امروز من فردا نخواهد شد
به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشیم این است
که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد
علی از روز اول شد ابوالشیعه پس این گونه
کسی جز فاطمه مادر برای ما نخواهد شد
سیدعلیرضا شفیعی
بادا که تا همیشه بمانیم با علی...
نوشته شده توسطرحیمی 10ام اسفند, 1395شعرخوانی جناب آقای محمدجواد شرافت درباره وحدت مسلمین در سیرهی امیرالمؤمنین علیهالسلام
در آستانهی ایام شهادت حضرت صدیقهی کبری (سلاماللهعلیها) پنجشنبه (۱۳۹۵/۱۲/۵) جمعی از شاعران مذهبیسُرا با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
«بادا که تا همیشه بمانیم با علی…» عنوان شعری است که در این دیدار جناب آقای محمدجواد شرافت دربارهی «وحدت مسلمین در سیرهی امیرالمؤمنین علیهالسلام» خواند. پس از این شعرخوانی، رهبر انقلاب با تحسین وی فرمودند:
«آفرین، آفرین؛ خیلی خوب بود. خیلی، خیلی. یعنی شعر خیلی لازمی بود. اینجور شعرها [لازم است]، بعضیها واقعاً نمیفهمند چهکار دارند میکنند. البته بعضیها هم میفهمند و میکنند لکن خیلیها هم نمیفهمند که چهکار دارند میکنند. خون مسلمانها را به زمین میریزند؛ دنیای اسلام را گرفتار نقشهی انگلیس و امآی۶ و سیا و اینها میکنند؛ در خدمت آنها قرار میگیرند. بعضیهایشان نمیفهمند و بعضیهایشان هم میفهمند.» ۱۳۹۵/۱۲/۵
بادا که تا همیشه بمانیم با،علی…
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
- کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 189.4 MB
- کیفیت متوسط و فرمت Mpeg و با حجم21.8 MB
- کیفیت پايين و فرمت Flv و با حجم 16.2 MB
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی باکرامت قم صلوات
بر شاه خراسان صلواتی دیگر
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهی چشمان کیستید؟
با این نگاهِ شعلهور از برق افتراق
با این نگاهِ خطزده بر خطبهی وفاق
با این نگاهِ پر شده از خط فاصله
دور از ملاحظات روایات واصله
با کیست این نگاه، پی چیست این نگاه؟
آیینهی نگاه علی نیست این نگاه
چشم علی که محو افقهای دور بود
از درد و داغ شعلهور اما صبور بود
چشمی که خطبه خطبه نگاهی شگرف داشت
چشمی که با همیشهی تاریخ حرف داشت
آن حرفها چه ژرف، چه ژرفند، خواندهاید؟
آن حرفها شگفت و شگرفند، خواندهاید؟
از درد بیامان چه بگویم؟ شنیدهاید
از خار و استخوان چه بگویم؟ شنیدهاید
مولا رسیده بود به سوزانترین مصاف
اما نبرد دست به شمشیر اختلاف
تیغی که در مصاف به فریاد دین رسید
اینبار در غلاف به فریاد دین رسید
چون لیلةالمبیت علی از خودش گذشت
آتش به سینه داشت ولی از خودش گذشت
آتش به سینه داری اگر، شعلهور مباش
هیزم بیار سوختن خشک و تر مباش
دامن مزن به آتش این قیل و قالها
از حق بگو چنانکه علی گفت سالها
از حق بگو ولی نه به توهین و افترا
با منطق علی نه به توهین و افترا
القصه سیرهی علوی اینچنین نبود
تاریخ را بخوان اخوی، اینچنین نبود
بادا که تا همیشه بمانیم با علی
سلمان شویم و مسلم این راه، یاعلی
اشعار فاطمی؛ ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
نوشته شده توسطرحیمی 8ام اسفند, 1395
اشك مرا بگیر و ببر نزد فاطمه
نوشته شده توسطرحیمی 8ام اسفند, 1395
لطفی نما غلام به لب جان رسیده را
بشنو فغان این دل در خون تپیده را
چشمی دگر بده صنما تا كه بنگرم
آن خال گوشۀ لب تو آرمیده را
روح لطیف تو نفس پاك و حق تو
در بند خود كشیده صفای سپیده را
صف بسته اند سرو و صنوبر به راه تو
تا خم كنند پیش تو قد كشیده را
امشب بیا كه سینه پراز شور عشق توست
تا فرش پای تو بنمایم دو دیده را
جانا… دلم هوای تو كرده تفضّلی
وقف تو كرده ام دل از غم رمیده را
پرده بكش ز چهره ببینم دمی تو را
بر من نشان بده وجنات ندیده را
شد فاطمیه و دل ما مست فاطمه است
بر ما عیان نما حرم آن شهیده را
اشك مرا بگیر و ببر نزد فاطمه
مرهم گذار زخم تن قد خمیده را
ما را ببر به علقمه یا اینكه خود بیا
تشریح كن قصۀ چشم دریده را
تیغ دو سر بكش ز نیام و بریز سر
بستان تقاص خون سرِ سر بریده را
از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است
نوشته شده توسطرحیمی 7ام اسفند, 1395
وقتی هوای روضه ما باز مادری است
حال و هوای گریه ما جور دیگری است
وقتی که مادر همه ماست فاطمه
حسی که بین ماست، همانا برادری است
مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز
کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری است
شاهان روزگار به ما غبطه می خورند
این نوکری خودش به خدا عین سروری است
این اشک ها نشان دل بی قرار ماست
عالم بداند اینکه دل شیعه مادری است
زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است
زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبری است
زهراست آن که ام ابیهای احمد است
زهراست مادر همه ما، چه مادری است
زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا
از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است
زهراست آنکه در ره حیدر خمیده شد
بگذاشت سر به پای ولایت … شهیده شد
وحید محمدی
من گریه میکنم که مصفا کنی مرا
نوشته شده توسطرحیمی 7ام اسفند, 1395من گریه می کنم که مصفا کنی مرا
شاید غبار چادر زهرا کنی مرا
ابن الکریم بر در تو سائل آمده
دور از کرامت است ز سر وا کنی مرا
این روزها بدون تو ما گریه می کنیم
بی تو میان خوف و رجا گریه می کنیم
چشمان جاده از غم هجرت پر آب شد
قلب قلم به دست دل من کباب شد
آنقدر که نیامدی و من ندیدمت
این چند خط بدل به هزاران کتاب شد
باشد تمام می کنم این اشک و آه را
باشد تمام می کنم عمر تباه را
بیچاره من که این همه از عشق خوانده ام
اما به پای عشق قریبت نمانده ام
تنها دلم خوش است در این فاطمیه هم
دل را به خاک خیمه سبزت رسانده ام
با حال گریه روضه نوشتم خودت بخوان
گرچه بدم نرو تو کنارم بمان بمان
این روضه را به نام تو آغاز می کنم
این صفحه را برای تو من باز می کنم
اینجا نوشته مادر تو سینه اش شکست
گریه ز میخ خونی لجباز می کنم
این چند سطر روضه برای همه بس است
آقا ببخش میوه باغ تو نارَس است
جعفر ابوالفتحی
سلام عاشقان بر حضرت عشق!
نوشته شده توسطرحیمی 6ام اسفند, 1395
آشفتۀ كار روزگاریم! ولى…
عمریست كه در حضور یاریم! ولى…
مولاى زمان! اجازه! عرضى داریم:
هرجمعه به جاده، چشم داریم ! ولى…
***
در قلب زمین ،عشق به جانان جاریست
در نبض زمان، نالۀ هجران جاریست
از چشم تر چشمۀ جوشان دعا
هر جمعه فقط ،ندبۀ باران جاریست
***
خدا را شکر بهر نعمت عشق!
ندارم حاجتی جز دولت عشق!
دوبیتی لب گشوده صبح جمعه :
سلام عاشقان بر حضرت عشق!
***
محمد مهدى عبدالهى
عزت بى تو را نمیخواهیم
نوشته شده توسطرحیمی 5ام اسفند, 1395
سلک عشاق ، غیر خلوت نیست
خلوت ماست روضه , جلوت نیست
ما همینجا توجه محضیم
احتیاجى به کنج عزلت نیست
همه هستند ، انبیا حتى
مجلس آفتاب خلوت نیست
لحظه اى اشک , لحظه اى شکریم
نعمتى قد شکر نعمت نیست
ما همه قنبریم ، یک نفریم
جمع ما وحدت است ، کثرت نیست
گریه اى جمع کن که باید رفت
وقت خیلى کم است ، فرصت نیست
دل به صحرا زدن تلاش من است
این جهان جاى استراحت نیست
آه و افسوس میخورد هر شب
آنکه سفره نشین هیئت نیست
علت رحمت خدا گریه ست
هر کجا گریه نیست ، رحمت نیست
هر که ناراحت از فراق نشد
در لیالى قبر راحت نیست
خون دل جاى خون تن دادیم
شان گریه کم از شهادت نیست
گنج نابرده رنجمان بخشید
لطف زهرا به شرط خدمت نیست
در عبادت عبودیت باید
طاعتى بهتر از اطاعت نیست
ما تو را بین خواب هم دیدیم
خواب عشاق خواب غفلت نیست
جنت آنجاست که شما هستید
جنت بى شما که جنت نیست
همه سرمایه دار حب توایم
گنجى اندازه ى محبت نیست
عزت بى تو را نمیخواهیم
عزت بى تو غیر ذلت نیست
حرف تو حجت است و غیر از تو
هیچکس بر ائمه حجت نیست
تو اگر خانه دار این بیتى
خانه دارى کم از نبوت نیست
علی اکبر لطیفیان
با عمر کمت خیر کثیری زهرا
نوشته شده توسطرحیمی 4ام اسفند, 1395
در عالم وحی بی نظیری زهرا
در هر دو جهان تو دستگیری زهرا
هر چند که بود عمرت ای گل کوتاه
با عمر کمت خیر کثیری زهرا
***
ای بر دل و جان خسته ی ما آگاه
بر شیشه ی دل نشسته از حسرت آه
ما را بنواز با نگاهی گهگاه
یافاطمة اشفعی لنا عند الله
سید روح الله موید