موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"

تبیین آیت‌الله جوادی آملی درباره علم امام باقر(ع)

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

      آیت الله جوادی آملی، در سال 89 به مناسبت کنگره ملی امام محمد باقر(ع) پیامی را صادر کردند. قسمتی هایی از این پیام را که از منظرهای مختلفی به مقام علمی امام باقر پرداخته است را می خوانید:

     «آنچه در این پیام مطرح می‌شود رقائقی از حقایق وصف‌ناپذیر آن حضرت است که در کسوت چند نکته بر پیکر رسای این کنگره پوشانده می‌شود که بَطائنها مِن اسْتَبْرَق فکیف بظهائِرها! با اعتراف به اینکه اغْترافِ غرفه‌ای از بحر زخّار باقر علوم انبیا(ع) برای مُقْتَرِفانِ جهل علمی و جهالت عملی چونان راقم سطور، اگر متعذّر نباشد حتماً متعسّر خواهد بود؛ لیکن صاحبان عطایا مطایائی نیز به پذیرندگان هدایای ملکوتی خویش عطا می‌کنند که توان تحمّل آن را میسور می‌کند و آنچه در زیارت «جامعه کبیر» آمده است که «مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُم»[1] نوید احتمال حدیثِ صعب بلکه مستصعبِ اهل بیت وحی را به همراه دارد که امید است این همایش عظیمُ المنزله از آن کوثر، حظّ وافر ببرد تا جامعه را از تکاثرگرایی برهاند! این توقّع با توجه به مرز و بومِ ولایتمدار طبرستان، رجایِ واثق و صادق است نه اُمْنیّة آفِلِ فائل. به هر تقدیر به نکاتِ مُصْطاد از غُرَر و دُرَرِ امام باقر(ع) می‌پردازیم.

      یکم: عنصر محوری ولایت از منظر حضرت امام باقر(ع)، عَرْضِ هویّت خود بر قرآن حکیم است، زیرا آن محقّق علوم انبیا به جابربن‌یزید جُعفی چنین فرمود: «واعلَم بأنّک لا تکون لنا ولیّاً… ولکن اِعْرضْ نفسک علی کتاب الله فان کنتَ سالکاً سبیلَه زاهداً فی تزهیده راغباً فی تَرْغیبه خائفاً مِن تخویفه فأثبتُ و أبْشِر».[2] از این بیان نورانی بر می‌آید که بهترین راه برای معرفت نفس که دقیق‌ترین معرفت پروردگار است، توزینِ هویتِ انسانی خویش بر میزان اکبر یعنی قرآن کریم است، چنانکه لازم‌ترین روش برای تشخیصِ صحّت و سُقمِ حدیث، عَرض آن بر قرآن مجید است تا مخالف آن طرد شود و غیر مخالف پذیرفته گردد. از این ضابطِ فاخر برمی‌آید که تنها محورِ تحقیق در جهاد اکبر که قلمرو آن فقه اکبر است و در جهاد اصغر که حوزة آن فقه اصغر است، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است که با ثَقَل اکبر یعنی قرآن کریم سنجیده شود تا نه با آن مخالف باشد و نه مختلف، چون وحی الهی از هر نقص، مُنزّه و از هر عیب، مُبرّاست. بنابراین همان ‌طوری که بر مُحدِّث و فقیه لازم است در محضر قرآن مجید باشند، بر ولیّ و حکیم نیز واجب است که از ترازویِ قسطِ خدا آگاه باشند تا شناسنامه قرآنی پیدا کنند و فرزند صالح این کتاب باشند تا بتوانند در مطافِ ولایتِ معصومان(ع) طواف کنند و از زمزم آنان بنوشند و خَلْف مقام آنها اطاعت نمایند. خلاصه آنکه کلام نورانی امام پنجم(ع): «لا غِنیٰ کغِنی النفس… و لا معرفة کمعرفتک بنفسک»[3] باید در پرتو عَرض بر قرآن تفسیر ‌شود.

صفحات: 1· 2

بر فراز حماسه ( به مناسبت هشتم ذى الحجه يوم الترويه )

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

     هنوز پنجاه سال از غروب خورشيد رسالت نگذشته است كه غاصبان ، سلطنت را به جاى نبوت ، و يزيد را به جاى محمد (ص ) مى نشانند.

     بلايى بزرگ دامن گير جامعه اسلامى شده و كار به جايى رسيده است كه سرنوشت جهان اسلام در دست يزيد هوسبار قرار گرفته است . همان يزيدى كه زشت ترين واژه ها از توصيف چهره كريه او ناتوانند.
      درد ناكترين از همه انكه ، از حسين (ص) مى خواهند تا آن جز ثومه فساد و طغيان را به عنوان جانشين پيامبر به رسميت بشناسد. از عصاره عصمت ، لنگرگاه افلاك ، نقطه پرگار زمين و زمان ، مركز دايره امكان ، از همو كه قلبش ‍ فرودگاه ملائك است ، براى ننگين ترين لكه تاريخ و زشت ترين كلمه قاموس ‍ بشريت ، بيعت مى خواهند. از حسين (ص) مى خواهند تا با دست عصمت ، آلوده ترين دست روزگار را به نشانه تاييد بفشارد.

     فرماندار وقت مدينه ماموريت يافته است تا از زاده زهرا (س) براى فرزند لاابالى معاويه راى اعتماد بگيرد. دست بيعت حسين يا سر بريده او، همان دو ارمغانى است كه يزيد يكى از آنها را از مدينه خواسته است .

     اكنون ديگر براى حسين (ص) مدينه جاى ماندن نيست ، بايد كاروان و قافله شهادت محملها را بر بندد و صاحبان اصلى مدينه الرسول از مدينه و رسول خدا حافظى كنند.

     امير قافله ، با ياران وفادار خويش از شهر بيرون مى آيد و در حاليكه خطر هر لحظه او را تهديد مى كند. آهنگ مكه دارد. گويى موسى بن عمران است كه با تعقيب فرعونيان و قبطيان از مصر بيرون آمده است، لذا آيه اى از قرآن را زمزمه مى كند كه روايتگر هجرت موسى (ص ) است :

     فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(القصص/21)

صفحات: 1· 2

وظيفه شيعيان در دوران غيبت

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

       شدّت فتنه ها و كثرت ابتلائات و فزونى مشاكل و انحرافات در دوره غيبت حضرت مهدى عليه السلام، اقتضا مى كند كه ايمان آوردگان و پيروان ولايت همواره بر حذر بوده، و نسبت به عقيده و عمل خويش مراقبت بيشترى داشته باشند. در اين باب، نكاتى چند از كلام معصومين سلام اللّه عليهم، دقت و تعمّق بيشترى مى طلبد:

                الف) تمسك به ريسمان ولايت:

                 امام صادق (عليه السلام) فرمود:

                 «يأتى على النّاس زمان يغيب عنهم امامهم»، زمانى بر مردم فرا رسد كه پيشواى شان غايب گردد.

                 زراره پرسيد: در آن زمان مردم چه كنند؟ فرمود:

                 «يتمسّكون بالأمر الذى هم عليه حتّى يتبيّن لهم»، به همان امر ولايتى كه دارند چنگ زنند، تا بر ايشان تبيين شود.1

                 و در كلامى ديگر فرمود: «طوبى لشيعتنا المتمسكين بحبلنا فى غيبة قائمنا»2

           خوشا به حال شيعيان ما ! آنان كه در زمان غيبت قائم ما به ريسمان ولايت ما تمسك مى جويند.

            راستى در آن زمان كه امام و پيشواى مردم، در دسترس آنان نباشد و دامهاى شيطان براى جدا كردن آنان از ولايت اهلبيت (عليهم السلام) كه همان صراط مستقيم خداست، در همه جا پراكنده شده باشد، چه وسيله اى مطمئن تر از «حبل ولايت» مى توان يافت كه بتواند از «افتادن به چاه ضلالت» و «گرفتار شدن به دام انحراف» جلوگيرى كند؟!

صفحات: 1· 2

دانلود مداحی در مصیبت آخرین یادگار کربلا

نوشته شده توسطرحیمی 1ام آبان, 1391

آخرين يادگار كربلا ...

نوشته شده توسطرحیمی 1ام آبان, 1391

 به مناسبت هفتم ذى الحجه شهادت حضرت اماممحمد باقر عليه السلام

 آخرين يادگار كربلا

 زمين و آسمان اى شيعه در حزن و غم است امشب

                                                                                                 همه اوضاع عالم زين مصيبت در هم است امشب

 امام پنجمين شد كشته از زهر هشام دون

                                                                                                      مدينه غمسرا از اين غم و زين ماتم است امشب

  امام شكوهمندترين پيوند آسمانىميان خالق و مخلوق است ، طرحى آسمانى و تجلى استيلا و هيمنه درخشان حقيقت ربوبى برجسم و جان زمين خاكى است ، امام ، مائده مملكت جبروت حضرت حق است كه تاريخ و گسترهابدى حيات بشرى را به خويش فرا مى خواند و خرد خاموش آدمى جز با استمداد و بهره ورىاز نسيم نقره اى عنايت در اقيانوس بيكران قداست و طهارت او چشم نخواهد شست . تصويرتابنده امامت چونان خورشيدى درخشان فرا راه مردمان است و ذهن سيال عبوديت در درياىجارى كلام طراوت شفاف حضور و نگاه امام به سمت حقيقت جارى مى شود.

صفحات: 1· 2

لبیک یا حسین علیه السلام :

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1391

     در پس کوچه های غربت هنوز به گوش شکایت می رسد، صدای کسی، - «هل من ناصر ینصرنی؟»- انگار آواز بی کسی حسین علیه السلام عالم گیر است و داغ دخترکهای تشنه، ناله ی دلگیر شبهای مردمیست که هنوز نخفته اند …

      صدای پای قافله ی عشق که به نزدیکی عرفات می رسد، بهانه ی بغض، حلقه بر حنجره اشک می زند و بوی خون، درندگان را به سوی قتلگاه می کشاند!

     حسین در عرفات عاشقانه می خواند «… وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینى و …»

     حسین انگار در عرفات، دعای عرفه می خواند و بر دلبر خود، لبیک گویان تا نینوا دلبری می کند …

     وقت، وقت دل آشوبی است. صدای دلهره ازنفس های زمان شنیده می شود،کاش خورشید بمیرد و زمان بایستد، شاید غم عاشقان فرو نشیند!

     خیالم لرزان و حالم رو به پریشانی است. تازیانه زمان، خاطر خسته ام را می کوبد، حسین، تنهاست …

     نفس گل رو به پایان است، تا محرم چند صباحی حسین مهمان است … .

     مَحرم سیاه پوش محرم می شوم تا به طواف سرخی حسین فریاد کنم،

لبیک یا حسین …

لبیک یا حسین … .

 سلام بر آرزوی بر باد رفته
       سلام بر اشک
              سلام بر داغ
                     سلام بر گلوی بریده
                            سلام بر قلب زخم دیده
                                  سلام بر زینب (س)

                                  

سلام بر حسین علیه السلام

ترجمه کانل الزیارات

خط مشى و انگيزه امام حسين (ع) در وصیت به برادرش

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1391

 بسم اللّه الرحمن الرحيم:

     بعد از آنكه «محمدبن حنفيه » خدمت برادر بزرگوارش سيدالشهدا(ع)شرفياب شد وحضرت را از رفـتن به سمت عراق بر حذر داشت»و حضرت امتناع كرد، آنگاه كاغذ وقلم طلب كرد و وصيتنامه ذیل را مرقوم فرمود و به دست برادر سپرد:

     «بـعـد از حـمد وثناى الهى , اين چيزى است كه حسين بر برادرش محمد حنفيه وصيت مى كند:

     شهادت مى دهم به توحيد ويگانگى خداوند واينكه محمد بنده وفرستاده بحق اوست و اينكه بهشت وجـهـنـم حـق است و قيامت بدون هيچ شكى واقع مى شود و خداوند انسانها را زنده مى كند خروج و قـيـام من از روى سركشى و خوشگذرانى و فساد و ظلم در روى زمين نيست،بلكه قيام من براى اصـلاح در امـت پـيـامـبـر(ص) وامـر بـه مـعـروف ونـهـى از مـنـكـر است و مى خواهم به سيره پـيـامـبـر(ص) و پـدرم عـلـى بـن ابـيـطـالـب عـمـل كـنـم پـس هـر كـس قبول كند،در واقع خـداونـد را پـذيـرفـته است (چون راه من از راه خدا جدا نيست ) و هر كه تخلف كند, صبر مى كنم تـا خداوند بين من و مردم ستمكار، حكم كند.

     برادرم ! اين وصيت و سفارش من به تواست و توفيق از خداوند است و توكل به او مى كنم و بازگشت هم به سوى اوست ».

    هـمـچنان كه از متن وصيتنامه آشكاراست , اين از قبيل وصيتنامه هاى معمولى و عرفى نيست كه اشخاص درباره اموال و دارايى خود مى نويسند, بلكه اهداف و خط مشى و انگيزه امام حسين (ع) را در حـركـت خـود بـازگـو مـى كـند هر چند در وصيتنامه هاى شرعى گفته شده كه سزاوار نيست مسلمانى شب بخوابد مگر آنكه وصيتنامه اش در زير سرش باشد.»1

صفحات: 1· 2

اسامى دوازده نفر در مكتب خلفا

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1391

الف - امام جوينى(1) از عبد الله بن عباس روايت كند كه گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:

     انا سيد النبين و على بن ابى طالب سيد الوصيين، و ان اوصيائى بعدى اثنا عشر، اولهم على بن ابى طالب و آخرهم المهدى:

     من آقاى پيامبران و على بن ابى طالب آقاى اوصياست، همانا اوصياى پس من دوازده نفرند، اولينشان على بن ابى طالب و آخرينشان مهدى است.

ب - امام جوينى باز هم به سند خود از ابن عباس روايت كند كه گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:

     همانا خلفاى من و اوصيايم و حجت هاى خدا بر مردم پس از من دوازده نفرند، اولينشان برادرم و آخرينشان فرزندم خواهد بود. گفته شد: اى رسول خدا! برادر شما كيست ؟ فرمود: على بن ابى طالب. گفته شد: فرزند شما كيست ؟ فرمود: آن مهدى است. كسى كه زمين را پر از عدل و داد مى‏كند همان گونه كه از ظلم و ستم انباشته شده است. قسم به آن كه مرا بشارتگر و بيم دهنده بر حق فرستاده، اگر از دنيا باقى نماند مگر يك روز، خداوند اين روز را آنقدر طولانى كند تا فرزند من مهدى در آن خروج كند و روح خدا عيسى بن مريم فرود آيد و در پس او نماز بگزارد و زمين از نور پروردگارش روشن گردد، و فرمانروائى اش مشرق و مغرب را فراگيرد.

ج - جوينى باز هم به سند خود روايت كند كه راوى گفت: شنيدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏ فرمود:

     انا و على و الحسن و الحسين و تسعه من ولد الحسين مطهرون معصومون. من و على و حسن و حسين و نه نفر از فرزندان حسين پاكيزگان و معصومانيم(2).

پاورقی:

  1. ذهبى، رجالى معروف در كتاب تذكره الحفاظ ص 1505 درباره او گويد: امام محدث يگانه اكمل، فخر الاسلام، صدر الدين ابراهيم بن حمويه جوينى شافعى، شيخ صوفيه، شديدا نسبت به روايت و گردآورى اجزاى آن عنايت داشت. غازان شاه به دست او آورد.
  2. احاديث: الف،ب و ج در كتاب فرائدالمسلمين، نسخه خطى كتابخانه مركزى دانشگاه تهران به شماره 1164 و 1690 - 1691، برگه 160 آمده است.

 

عبرت هاى تاريخ

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1391

 

     نقل اين داستانها براى ما چه سودى دارد؟ در گذشته هاى دور بنى اميه چنين بلاهايى را بر سر مسلمانان آوردند. اما امروز الحمد للّه نه ما از بنى اميه هستيم و نه حاكمان ما بنى اميه هستند! آيا امروز از جنگ كربلا خبرى نيست؟

     كسى كه گفت «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا»، بدون دليل اين سخن را نگفت. جريانات تاريخى هر روز تكرار مى شود. درست است كه روش ها، تاكتيك ها و شعارها تغيير مى كند، اما جنگ حق و باطل هميشه خواهد بود. هميشه افرادى هستند كه به نام طرفدارى از اسلام قصد ريشه كن كردن اسلام را دارند. روزى به نام انقلابى، روزى به نام مجاهد و روز ديگرى با اسم و عنوانى ديگر.

     همين افراد هستند كه با معاويه و يزيد بيعت كردند. مگر مسأله عجيبى است؟ لازم نيست حتماً كسى باشد كه بگويد «لعبت هاشم بالملك». اگر گفته شد « تاريخ مصرف احكام اسلام گذشته است» اين تعبير ديگرى از «لعبت هاشم بالملك» است. آن زمان گفتند بنى هاشم با سلطنت بازى كردند، امروز مى گويند آخوندها مردم را به بازى گرفته اند! اگر احكام 1400 سال پيش براى امروز كاربرد ندارد و تاريخ مصرف آن گذشته است، يعنى بايد آنها را به مزبله ريخت العياذ بالله ـ مگر با داروها و مواد غذايى كه تاريخ مصرف آنها گذشته است چه مى كنند؟ آنها را مى سوزانند يا در مزبله مى ريزند. امروز مى گويند تاريخ مصرف احكام اسلام گذشته است. با وجود اينكه عده اى چنين سخنانى مى گويند، مجدداً بعضى از مردم به همين افراد رأى مى دهند.

صفحات: 1· 2

مقام اهل ذكر در كلام اميرالمؤ منين عليه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 29ام مهر, 1391

      امير مؤ منان عليه السلام به هنگام تلاوت آيه 37 سوره نور ِ«جَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يخَافُونَ يوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»كه ترجمه آن چنين است : و صبح و شام در آن خانه ها تسبيح مى گويند، مردانى كه تجارت و معامله اى آنها را از ياد خدا غافل نمى كند فرمود:

     همانا خداى سبحان و بزرگ ياد خود را روشنى بخش دل ها قرار داد تا بدان پس از ناشنوايى بشنوند و پس از كم نورى بنگرند، و پس از دشمنى و عناد رام گردند. همواره خدا را كه - نعمت هاى او بى شمار است - در روزگارى پس از روزگارى و در دوران جدايى از رسالت (تا آمدن پيامبرى پس از پيامبر ديگر) بندگانى است كه از راه انديشه با آنان در راز است و در درون عقلشان با آنان سخن گفته است

    آنان چراغ هدايت را با نور بيدارى در گوش ها و ديده ها و دل ها بر افروختند، ايام خدا را به ياد مردان مى آورند و آنان را از بزرگى و جلال او مى ترسانند؛ چون رهمنايان در بيابان ها، آن كه راه ميانه را پيش گرفت ، ستودند و به نجات مژده دادند، و آن كه راه انحرافى راست يا چپ را پيش گرفت ، روش ‍ وى را زشت شمردند و از تباهى بر حذرش داشتند. اين چنين چراغ ظلمت ها و راهنماى پرتگاه ها بودند.

صفحات: 1· 2