موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"

روش برخورد با مردم

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب رجال خود آورده است :
در يكى از روزها، عدّه اى از دوستان امام رضا عليه السلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّت هاى ارزنده بود، در جمع ايشان حضور داشت .
هنگامى كه آنان مشغول صحبت و مذاكره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام عليه السلام ، به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچ گونه عكس العملى از خود نشان ندهى ؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس ، به سخن چينى و ناسزاگوئى آغاز كردند.
و در اين بين حضرت رضا عليه السلام سر مبارك خود را پائين انداخته بود و هيچ سخنى نمى فرمود؛ و نيز عكس العملى ننمود تا آن كه بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد حضرت خارج گشتند.
بعد از آن ، حضرت اجازه فرمود تا يونس از اتاق بيرون آيد.
يونس با حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم ، با چنين افرادى من معاشرت دارم ، در حالى كه نمى دانستم درباره من چنين خواهند گفت ؛ و چنين نسبت هائى را به من مى دهند.
امام رضا عليه السلام با ملاطفت ، يونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: اى يونس ! غمگين مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگويند، اين گونه مسائل و صحبت ها اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هيچ جاى نگرانى و ناراحتى وچود ندارد.
اى يونس ! سعى كن ، هميشه با مردم به مقدار كمال و معرفت آن ها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آن ها بيان نمائى .
و از طرح و بيان آن مطالب و مسائلى كه نمى فهمند و درك نمى كنند، خوددارى كن .
اى يونس ! هنگامى كه تو دُرّ گرانبهائى را در دست خويش دارى و مردم بگويند كه سنگ يا كلوخى در دست تو است ؛ و يا آن كه سنگى در دست تو باشد و مردم بگويند كه درّ گرانبهائى در دست دارى ، چنين گفتارى چه تاءثيرى در اعتقادات و افكار تو خواهد داشت ؟
و آيا از چنين افكار و گفتار مردم ، سود و يا زيانى بر تو وارد مى شود؟!
يونس با فرمايشات حضرت آرامش يافت و اظهار داشت : خير، سخنان ايشان هيچ اهميّتى برايم ندارد.
امام رضا عليه السلام مجدّدا او را مخاطب قرار داد و فرمود:
اى يونس ، بنابر اين چنانچه راه صحيح را شناخته ، همچنين حقيقت را درك كرده باشى ؛ و نيز امامت از تو راضى باشد، نبايد افكار و گفتار مردم در روحيّه ، اعتقادات و افكار تو كمترين تاثيرى داشته باشد؛ مردم هر چه مى خواهند، بگويند.

چهل داستان و چهل حديث از امام رضا عليه السلام/ عبداللّه صالحى

ای کاش د ر این بیت بسوزم

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

یا حبیب الباکین

« گر بگویند مرا با تو سر و کاری نیست

در و دیوار گواهی بدهد کاری هست »

                                               سعدی

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی

افتاده نخ چادر او دست نسیمی

تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم

با دست خودش داده اناری به یتیمی

حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را

بخشیده به همسایه، چه قران کریمی

در خانهء زهرا همه معراج نشینند

آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی

ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم

می سوخت حریم دل مولا چه حریمی

آتش مزن آتش  در و دیوار دلش را

جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی

 

حالا نکند پنجره را وا بگذاریم

پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی

سید حمیدرضا برقعی

دانلود نوحه و مرثیه شهادت امام جواد علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 24ام مهر, 1391

مرکز دانلود موسیقی ، سرود ، آهنگ ، نرم افزارو نوحه

 دانلود مراسمات ویژه شهادت امام جواد علیه السلام هیأت رايةالعباس علیه السلام - رزمندگان شمیرانات با نوای حاج محمود کریمی

سال 1386

  •  1387

 با تشکر ویژه از سایت فطرس

دانلود مداحی شهادت امام جواد علیه السلام با نوای مداحان دیگر

در ادامه مطلب

ادامه »

در رثای شهادت حضرت امام محمدتقی جواد الائمه علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 24ام مهر, 1391

 ای شیعه بزن ناله و فریاد امشب
از غربت آن غریب کن یاد امشب
مسموم شد از زهر، جواد بن رضا
در حجره ی در بسته ی بغداد امشب

   چه اضطرابی دامن زمین را فرا می گیرد، آن گاه که دلش مزار امامی می شود. گویی در آن هنگام، دست و پایش می لرزد! زمین از اینکه باید گوهری را در میان بگیرد، بسیار ناخشنود است. اکنون زمین چه شرمسار است که تنها بیست و پنج بهار، او را مهمان خوانش دیده بود؛ او که جواد بود و جود، قطره ای از پیشانی بلندش؛ تقی بود و پرهیزکاری، سطری از صحیفه وجودش.

     او که در همان خردسالی امام شد و در نوجوانی، رهگشای گره های فکری. که بی درنگ، دشوارترین پرسش را پاسخ می گفت و خبر از اتصال خویش به دریای علم الهی می داد.

     برای هروله از «مروه» دلت تا «صفای» کاظمین، راهی نیست. در این حج ولایت و عشق همیشه در «سعی» باش؛ که بی «سعی» نمی توان به «صفای» جمال معصوم علیهم السلام رسید.

ای نام تو بهترین سر آغاز

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

 قال على (عليه السلام):

     «كُلُّ اَمْر ذى بال لَمْ يُذْكَرْ فيهِ اسْمُ اللهِ فَهُوَ اَبْتَرُ»;

     «هر كار داراى اهميّتى كه بدون ياد خدا آغاز گردد، به سرانجام نمى رسد»(1).

شرح و تفسير

     ياد خداوند در تمام اعمال و گفتار انسان مؤثّر است و غفلت از آن نتيجه منفى دارد. بر اين اساس در اين روايت شريف توصيه به ذكر نام الله در هر كارى شده است و روشن است كه منظور از بردن نام خدا و آغاز هر كارى به نام او، فقط گفتن بسم الله نيست، بلكه هدف اين است كه خداوند در تمام اعمال ما حضور داشته باشد، بدين جهت در اين روايت، بر خلاف روايات مشابه، به جاى «لَمْ يُبْدَأْ»(2) جمله «لَمْ يُذْكَرْ» آمده است. كه نه تنها در شروع كار، بلكه در ادامه كار هم ذكر الله لازم است.

چگونه خدا را ياد كنيم؟

     «ذكر الله» و به ياد خالق و آفريدگار جهان هستى بودن انواعى دارد، برترين آن اين است كه انسان بداند او وجودى است وابسته، كه بدون تكيه بر خداوند، حتّى براى يك لحظه، نمى تواند به زندگى خود ادامه دهد. وابستگى ما انسان ها، بلكه تمام موجودات جهان هستى به خداوند متعال، مانند وابستگى نور چراغ ها به منبع انرژى است كه در ابتدا و ادامه نياز به آن منبع دارد. اگر انسان به اين مرحله از ياد خدا برسد و از آن غفلت نكند، بدون شك متحوّل و دگرگون مى گردد و ديگر به هيچ كس جز خدا تكيه نمى كند و امكان ندارد كه آلوده به گناه شود; زيرا چنين انسانى همواره خويش را در محضر خدا مى بيند و تمام نعمت ها و در يك جمله هستى اش را از ناحيه او مى داند و روشن است كه چنين انسانى هرگز گرفتار معصيت نمى شود. گناهان در لحظه هايى رخ مى دهد كه انسان از خدا غافل مى شود(3). انسانى كه دائماً به ياد اوست گناه نخواهد كرد.

  1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 305 و جلد 89، صفحه 242.
  2. جامع الصغير، جلد 2، صفحه 277، حديث 6284.
  3. مباحث مختلف مربوط به غفلت; از جمله عوامل غفلت، عواقب شوم غفلت، نشانه هاى غفلت، راه هاى زدودن غفلت، غفلت مثبت و منفى و ديگر مباحث مربوطه را در كتاب اخلاق در قرآن، جلد دوم، صفحه 324 به بعد، مطالعه فرماييد.

سرمشق از سخنان حضرت على (ع) حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى

تهيّه و تنظيم  ابوالقاسم عليان نژاد

چرا امام حسين (عليه السلام) فراموش نمى شود؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

چرا امام حسين(عليه السلام) فراموش نمى شود؟

     اهمّيّت تاريخ زندگى امام حسين(عليه السلام) كه به صورت يكى از شورانگيزترين حماسه هاى تاريخ بشريّت درآمده، نه تنها از اين نظر است كه همه ساله نيرومندترين امواج احساسات ميليون ها انسان را در اطراف خود بر مى انگيزد و مراسمى پرشورتر از هر مراسم ديگر به وجود مى آورد، بلكه اهمّيّت آن بيشتر از اين جهت است كه: هيچ گونه «محرّكى» جز عواطف پاك دينى و انسانى و مردمى ندارد و اين تظاهرات پرشكوه كه به خاطر بزرگداشت اين حادثه تاريخى انجام مى گيرد، نيازمند هيچ مقدّمه چينى و فعّاليّت هاى تبليغاتى نيست و از اين جهت در نوع خود بى نظير است.

     اغلب ما اين حقيقت را مى دانيم، ولى نكته اى كه براى بسيارى (به خصوص متفكّران غير اسلامى) هنوز به درستى روشن نشده و همچنان به صورت معمّايى در نظر آنها باقى مانده اين است كه:چرا اين قدر به اين حادثه تاريخى كه از نظر «كمّيّت و كيفيّت» مشابه فراوان دارد، اهمّيّت داده مى شود؟ چرا مراسم بزرگداشت اين خاطره هر سال پرشكوه تر و پرهيجان تر از سال پيش، برگزار مى گردد؟

    

ادامه »

فرمایشات آیت الله بهجت «قدّس سرّه» در خصوص امیرالمومنین

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ

     عده اى از رواياتى كه عامّه در فضل حضرت امير ـ عليه السّلام ـ نقل كرده اند در درجه ى اوّل و اعلى قرار دارد، نظير:

     «أَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى.»(1)

      تو نسبت به من مشابه هارون به حضرت موسى ـ عليهماالسّلام ـ هستى، تنها با اين تفاوت كه بعد از من پيامبرى نخواهد بود.

از جمله ى استثنا:

     «إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى» استفاده مى شود كه در مستثنى مِنْه همه چيز مندرج است، مگر اين كه اهل تسنن بگويند:

اين سخن باز استثنا دارد و آن اين است كه: «إِلاّ أَنَّ أَبابَكْرٍ أَفْضَلُ مِنْهُ!» جز اين كه ابوبكر از او افضل است!

در هر حال، متن حديث را نقل مى كنند و چه قدر كودكانه به آن جواب مى دهند. و نيز روايت طير مشوىّ:

     «أَللّهُمَّ! آتِنى بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِى مِنْ هذَا الطَّيْرِ فَجاءَ عَلِىٌّ.» (2) خداوند، محبوبترين اشخاص در نزد خود را حاضر كن تا اين پرنده را همراه با من بخورد… ناگاه على ـ عليه السّلام ـ فرا رسيد. و نيز روايت:

     «أَنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بابُها.» (3) من شهر علم هستم و على ـ عليه السّلام ـ درِ آن است.

     هم چنين اين روايت كه صاحب صواعق محرقه آن را از كتب خودشان نقل مى كند و سند آن را هم به ابى بكر مى رساند كه حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ فرمود:

     «مَنْزِلَةُ عَلِىٍّ مِنِّى مِثْلُ مَنْزِلَتى مِنْ رِبّى.» (4) مقام و منزلت على ـ عليه السّلام ـ نسبت به من، همانند منزلت من نسبت به پروردگارم مى باشد.
     و نيز اين حديث از پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ در روز غدير خم: «أَلَسْتُ أَوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قالُوا: بَلى. قالَ ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ:

     مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ. أَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ…» (5)

     آيا من نسبت به جان شما سزاوارتر نيستم؟ عرض كردند: بله. فرمود: هر كس من به او ولايت دارم و مولاى اويم، اين على ـ عليه السّلام ـ مولاى او است. خداوندا، هر كس كه او را مولاى خود بداند و دوستدارش باشد، دوستش بدار، و هر كس با او دشمنى ورزد دشمنش باش.
     همه را نقل مى كنند و درباره ى روايت اخير مى گويند:

     «لَوْ أَرادَ الْخِلافَةَ، لَقالَ ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ: عَلِىٌّ خَليفَتى مِنْ بَعْدى.»(اتفاقا همين معنا را نيز كه على ـ عليه السّلام ـ جانشين بعد از من است، در كتاب هاى اهل تسنّن از رسول اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ نقل شده است: «لايَنْبَغى أَنْ أَذْهَبَ إِلاّ وَ أَنْتَ خَلِيفَتى… أَنْتَ وَلِيّى فِى كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدى.»؛ روا نيست كه من از دنيا بروم و توجانشين من نباشى… تو سرپرست برگزيده ى من بر هر مؤمن بعد از من هستى.(6) اگر مقصود رسول اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ خلافت بود، قطعا مى فرمود: «على ـ عليه السّلام ـ خليفه و جانشين من است.»

     مى گوييم: اگر اين گونه هم مى گفت كه على ـ عليه السّلام ـ خليفه و جانشين من است، باز شما مى گفتيد: بله خليفه است منتهى تنها در كمالات؛ زيرا با درايت و اجماع منافات دارد! و يا مى گفتيد: ما هم على ـ عليه السّلام ـ را خليفه مى دانيم، منتهى خليفه ى چهارم!

     و اگر پيغمبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ مى فرمود: على ـ عليه السّلام ـ خليفه ى بلافصل است، باز مى گفتيد: فصل به غير خلفا مراد است، يعنى بلافصل اجنبى نسبت به خلفا، زيرا نسبت به خلافت شيخين اجماع قائم است!

1.صحيح مسلم، ج 7، ص 120 و 121؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 302 ـ 304؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 337؛ ج 3، ص 109 و…

2.مستدرك حاكم، ج 3، ص 130 و 132؛ مجمع الزوائد هيثمى، ج 9، ص 125 و 126؛ كنزالعمّال، ج 13، ص 166 و 519 و…

3.مستدرك حاكم، ج 3، ص 126 و 127؛ الفايق زمخشرى، ج 2، ص 16؛ المعجم الكبير، ج 11، ص 55؛ الجامع الصغير، ج 1، ص 415 و…

4.ر.ك: المسترشد، ص 293؛ مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 60؛ بحارالانوار، ج 38، ص 298؛ ميزان الاعتدال ذهبى، ج 3، ص 540؛ الكشف الحثيث، ص 229؛ لسان الميزان ابن حجر، ج 5، ص 161.

5.ر.ك: خصائص نسائى، ص 101؛ المعجم الكبير طبرانى، ج 5، ص 195، 212 و…

6.ر.ك: مسند احمد، ج 1، ص 331؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 134؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 120؛ السنن الكبرى، ج 5، ص 113 و…

مناجاتی با امام زمان(عج) در محکومیت توهین به ساحت پیامبر اعظم (ص)

نوشته شده توسطرحیمی 21ام مهر, 1391

صبح جمعه رسیده از راه و

در فراق تو بر لبم آه است

ندبه‌ ی چشم های بارانی

ذکر «أین بقیة الله» است

 

بی تو دل های ما چه سرگردان

بی تو احوالمان پریشان است

«العجل یابن فاطمه» دیگر

جان به لب های ندبه خوانان است

 

روی دوشت عبای پیغمبر

وارث ذوالفقار مولایی

می رسی با طنین «جاء الحق»

می کنی کعبه را تماشایی

 

تو بیا تا معرفی گردد

در جهان برترینِ آئین ها

پرچم حق در اهتزاز آید

جمع گردد بساط توهین ها

آخر این روزهای محنت بار

غم تو از شماره بیرون است

شده بی حرمتی به ساحت عشق

آه از این ماجرا دلت خون است

 

باز هم کینه‌ ی شیاطین و

باز هم غربت رسول الله

دل عالم چگونه تاب آورد

بشکند حرمت رسول الله

 

این جماعت ز نسل آن هایند

که به شخص نبی ستم کردند

ساحتش را به تهمت هذیان

چه وقیحانه متهم کردند

 

بعد از او کینه ها نمایان شد

تا که حق علی شود انکار

أجر او را چه خوب أدا کردند

کوثرش بین آن در و دیوار…

 

فتنه ای در مدینه بر پا شد

که زد آتش به خانه‌ ی زهرا

از همان شعله ها غروبی سوخت

خیمه های امام عاشورا

 

آن امامی که مرهم زخمش

شده شمشیر و تیر و سر نیزه

پیکرش غرق خون رها ماند و

سر او آفتاب بر نیزه

 

خون این کشته خون بها دارد

می رسد وارثی که در راه است

ندبه‌ ی چشم های بارانی

ذکر «أین بقیة الله» است

حقیقت انتظار !

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391

     انتظار، کيفيتي روحي است که موجب بوجود آمدن حالت آمادگي است براي آنچه انتظار دارند.و ضد آن يأس و نااميدي است. هر چه انتظار بيشتر باشد آمادگي بيشتر است.
      هر چه عشق به «منتظر» افزون باشد آمادگي براي فرا رسيدن محبوب افزون مي گردد و دير آمدن و فراق محبوب دردناک مي گردد. تا بدانجا که انسان منتظر از خود بي خود مي شود و دردها و سختي هاي دردآور و مشکلات سخت خود را در راه محبوب حس نمي کند.همانند کسي که در پي شب پليدي، خسته از ظلمت و تاريکي چشم به افق دوخته و دميدن خورشيد را آرزو مي کند.
انتظار چه ويژگيهاي خاصي دارد؟
      انتظار، در درجه نخست ويژه حيات و زندگي است. ماهيت زندگي انسان با انتظار و اميد به آينده عجين شده، به گونه اي که بدون انتظار، زندگي مفهومي ندارد.
      هر انسان زنده اي که در انتظارهاي خويش، به تداوم حيات مي انديشد و بقاي خويش را انتظار دارد، تمام حرکت و سکون خود را در راستاي اين انتظار و در جهت متناسب با تداوم حيات قرار مي دهد.
      و لذا در روايات اسلامي مي بينيم که انتظار فرج از افضل اعمال امت پيامبر (ص) شمرده شده است.
      يعني ويژگي انتظار در عمل در راه رسيدن به حيات است تا پيروان مهدي (عج) بکوشند تا خود را به امامشان نزديک کنند و مانند او بينديشند و امت با امام در انتظار به سر برند، زيرا امام نيز در انتظار ظهور خود به سر مي برد.
      جامعه منتظر، هر حادثه اي هر چند عظيم و ويرانگر، و هر عاملي هر چند بازدارنده و يأس آفرين، او را از تحقق هدف هاي مورد انتظار مأيوس نمي کند و همواره به امام خود اقتدا مي کند.
      امامي که در برابر مشکلات شکننده و حوادث کوبنده قرن ها و عصرها استوار ايستاده است و ذره اي در اصالت راه و کار خود ترديد نکرده است.
      امام مهدي (عج) مي فرمايند «… لإنّ الله معنا و لا فاقه بنا إلي غيره، و الحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنا… »(1):چون خدا با ماست، نيازي به ديگري نيست، حقانيت با ما مي باشد و کناره گيري عده اي از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد.
      آري! امام مهدي (عج) در چنين انتظاري به سر مي برد و با چنين ايماني در اين شب يلداي زندگي، استوار و تزلزل ناپذير ايستاده است.
      و جامعه «منتظر» و امت چشم به راه نيز بايد اين ويژگي ها را در امام موعود و «منتظر» خويش خوب بشناسد و تا حد امکان مانند خود او در انتظار باشد..
     مولاي ما! «حتي ترانا و نراک»

     انتظار: ديده به راه دوختن است،لحظه شمارى كردن براى ديدار كسى يا انجام واقعه اى است، به اميد كسى يا چيزى ماندن است،چشم داشتن و توقّع كارى يا حادثه اى است،نگران شخص عزيزى يا امر مهمّى بودن است.
     انتظار: اميدوارى، چشم به راهى، آمادگى، نگرانى، چشم داشت و درنگ است.(2)
      امّا انتظار مهدى(عليه السلام) : همه اين ها و فراتر از اين هاست.
      انتظار مهدى(عليه السلام): ايمان به «غيب» اقرار به «ولايت» و باورداشت حق حاكميت «قرآن» است.
      عصاره «يقين»، چكيده «تقوى» و خلاصه «عمل صالح» است.
      عشق به «زيبايى ها»، التزام به «خوبى ها» و شوق به «كمالات» است.
      «تلاش» براى «يافتن»، «مقاومت» براى «رسيدن» و «جهاد» براى «ساختن» است.
      انتظار مهدى(عليه السلام) : روايت «اشتياق»، حديث «جستجو» و قصّه «وصل» است.
     انتظار مهدى(عليه السلام) : اقتداى به او، بيعت با او، و سرسپارى به فرمان اوست. رمز پايدارى، سرّ استقامت و راز جانبازى در راه اوست.
      انتظار مهدى(عليه السلام) : «عامل رشد»، «پشتوانه مقاومت و «ضامن پيروزى» پيروان امامت است.
انتظار مهدى(عليه السلام) : سنگربانى «عقيده»، مرزبانى «انديشه» و مبارزه در راه پاسدارى از «فرهنگ اسلام و ولايت» است.
      انتظار مهدى(عليه السلام) : انتظار روز ظهور اوست و انتظار روز ظهور او، انتظار غلبه اسلام و قرآن است و انتظار غلبه اسلام و قرآن، انتظار تحقق وعده هاى خداوند است.

پي نوشت ها :

  1. بحارالانوار، ج 53، ص 178
  2. با مراجعه به كتابهاى معتبر لغت، همچون: لسان العرب، مجمعالبحرين، مفردات راغب، المنجد، دهخدا، معين و … .

منبع:

  • انتظار بهار و باران/واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران

پیمانه تدبیر

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:

     صَلاحُ حالِ التّعايُشِ وَ التَّعاشُرِ مِلاَمِكْيال ثُلْثَاهُ فِطْنَةٌ وَثُلْثَهُ تَغافُلٌ(تحف العقول، صفحه 267)

 
ترجمه:
      اصلاح وضع زندگى و معاشرت با پيمانه اى انجام مى شود كه دو سوّم آن هوشيارى است. و يك سوّم آن بى اعتنايى و تغافل!

شرح كوتاه:

     هيچ كارى بدون مطالعه و هوشيارى سر نمى گيرد،همچنين هيچ كارى بدون بى اعتنايى هم به سامان نمى رسد.

     به تعبير بهتر و روشنتر: اگر ما بخواهيم بدون مطالعه و دقت كاركنيم مواجه با شكست خواهيم شد ولى اگر بخواهيم براى تمام احتمالات ممكن و حوادث پيش بينى نشده به هنگام انجام كارها خود را معطل سازيم به اين آسانى قادر بر انجام كارى نيستيم و براى يك كار بايد سال ها مطالعه كنيم.

     و نيز براى انتخاب دوست و شريك و همسر و مانند آن، لذا فرمود دو سوّم دقّت و يك سوّم بى اعتنايى.

يكصد و پنجاه درس زندگی/آيت ا… ناصر مكارم شيرازي