موضوعات: "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"

طومار غم (رنجنامة امام حسن مجتبي عليه السلام و مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف)

نوشته شده توسطرحیمی 22ام دی, 1391

     تفاوت روزگار و شرايط سياسي و اجتماعي در نوع رفتار و واكنش اهل بيت عليهم السلام نسبت به جامعه، تأثير فراوان دارد؛

     ولي آنچه انكار ناپذير است، هدف نوراني واحدي است كه در سرتاسر زندگي ائمه عليهم السلام دنبال شده است و با نگاه دوباره مي‌شود، اين اهداف و انگيزه‌هاي مشترك را بازيابي كرد.

     دوران پر از رنج و مصيبت سبط اكبر، امام حسن مجتبي عليه السلام و پذيرش صلح مصلحتي با دستگاه بني‌اميه در مواردي، مشتركاتي با دوران غيبت حضرت ولي‌عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف دارد براي اين‌كه روشن‌تر به اين موضوع بپردازيم در دو محور، برخي از سخنان نوراني امام حسن عليه السلام دربارة آن واقعه را بيان مي‌كنيم:

پيروي و همراهي
1. محور اول، يكي از شروط بهره‌مندي مردم، از بركت حكومت اهل بيت عليهم السلام؛ پيروي و همراهي است. امام حسن عليه السلام مي‌فرمايد:

     «… اي مردم! معاويه گمان مي‌كند، من او را به خلافت سزاوارتر از خود دانستم كه با او صلح كردم؛ معاويه دروغ مي‌گويد، در كتاب خدا و طبق فرمودة رسول برگزيده او، من از خودِ مردم به آنان اولي‌ترم؛ به خدا سوگند! اگر از من پيروي و مرا ياري مي‌كردند؛ آسمان قطرات ]خير و بركت[ خود را بر ايشان احسان و زمين، بركت خود را برايشان عيان مي‌گردانيد».[1]
     در اين فقرات، امام حسن عليه السلام، سبب خودداري از اقدام عملي را عدم پيروي و همراهي جمعي مردم خوانده‌اند؛ دربارة امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف  هم، روشن است همان‌طور كه تمامي ائمه، خودداري از حضور و اقدام عملي در راستاي اهداف حكومت را عدم همراهي و حضور ياران، معرفي كرده‌اند، يكي از علل مطرح شده، براي غيبت، آمادگي مردم براي پذيرش آن حكومت بوده است و اين‌كه واقعاً از ايسم‌ها و روش‌هاي ديگر مأيوس شوند و با آغوش باز، حكومت الهي اهل‌بيت عليهم السلام را بپذيرند؛ ولي از اين دليل كلي ـ كه براي غيبت امام زمان عليه السلام وجود دارد ـ برخي از كلمات نوراني امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز بر اين مطلب تأكيد دارد از جمله در نامه‌اي فرمودند:

     « لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم‏»

     «اگر شيعيان ما ـ كه خداوند بر طاعتش، موفقشان دارد ـ هم‌دل و هم‌رأي مي‌شدند ـ كه بر عهدي كه بر گردن آنهاست، عمل كنند ـ هرگز سعادت ديدار ما از آنان به تأخير نمي‌افتاد و] اگر عمل مي‌كردند[ رستگاري با ديداري برخاسته از شناخت واقعي راستين دربارة ما به سوي آنان مي‌شتافت». [2]

صفحات: 1· 2

نشانه‌هاي حتمي ظهور خيلي وقت است که اتفاق افتاده!

نوشته شده توسطرحیمی 22ام دی, 1391

 

     هميشه دعواها و جنجال‌هاي علمي و غير علمي(!) بر سر آن است که بالاخره علائم ظهور،

  • کدامش حتمي است؟
  • کدامش غير حتمي؟
  • کي اتفاق مي‌افتد؟
  • زمان ما چقدر به آن زمان نزديک است؟

و خلاصه، همه مشتاق‌اند جواب‌هاي آماده و بي‌امّا و اگر تحويل بگيرند.

     اجازه بدهيد اين بار زير باران حقايق برويم و چشم‌هاي غفلت را بشوييم. اگر موافقيد، گوش‌هاي خود را هم کمي بشوييم و از «نداي آسماني» شروع کنيم که گفته‌اند در شرق و غرب هم آن را مي‌شنوند؛ خواب و بيدار، نشسته و ايستاده را تحت تأثير قرار مي‌دهد و نداي جبرئيل، آغاز کننده آن است.[1] حالا فقط کمي فکر کنيم. آيا بارها و بارها نداي وحي از زبان جبرئيل بر انبياء و سپس بر مردم نرسيده است و مردم هر زمان، از راه وحي و نبوت و اعجاز، دلايل حقانيت راه الهي را نديده‌اند و لمس نکرده‌اند؟ ممکن است نداي آسماني ظهور، در نوع ندا و اتفاقي که پس از آن مي‌افتد، متفاوت باشد، اما در رسيدن پيام آسماني و الهي و اتمام حجت، امر بي‌سابقه‌اي نيست. نداي شيطاني ـ که در برابر نداي آسماني اتفاق مي‌افتد و عده‌اي تمام حقايق را انکار مي‌کنند ـ هم مسأله جديدي نيست؛ چرا که همواره دروغگويان و مدعيان ارتباط با غيبت و ماوراء در لباس‌هاي سنتي و مدرن ظاهر شده و مي‌شوند.

صفحات: 1· 2

جمعه یعنی یک غزل دلواپسی

نوشته شده توسطرحیمی 22ام دی, 1391

جمعه يعنى يك غزل دلواپسى

جمعه يعنى گريه هاى بى كسى

جمعه يعنى روح سبز انتظار

جمعه يعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراريهاى آب

جمعه يعنى انتظار آفتاب

جمعه يعنى ندبه اى در هجر دوست

جمعه خود ندبه گر ديدار اوست

جمعه يعنى لاله ها دلخون شوند

از غم او بيدها مجنون شوند

جمعه يعنى يك كوير بى قرار

از عطش سرخ و دلش در انتظار

انتظار قطره اى باران عشق

تا فرو شويد غم هجران عشق

جمعه يعنى بغض بى رنگ غزل

هق هق بارانى چنگ غزل

زخمه اى از جنس غم بر تار دل

تا فرو شويد غم هجران دل

جمعه يعنى روح سبز انتظار

جمعه يعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراري هاى آب

جمعه يعنى انتظار آفتاب

لحظه لحظه بوى ظهور مى آيد

عطر ناب گل حضور مى آيد

سبز مردى از قبيله عشق

ساده و سبز و صبور مى آيد

شعر از : م . س

منبع اصلى اعتقاد به اصل امامت و ايمان به ظهور حضرت مهدى (عليه السلام)

نوشته شده توسطرحیمی 15ام دی, 1391

     اعتقاد به اصل امامت و رهبرى جامعه از مسائل اساسى اسلام است و در متن تعاليم آن قرار دارد.

     بر طبق آيه ى «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ(البقرة/124) » قرآن كريم، امامت منصبى است كه به حضرت ابراهيم خليل(عليه السلام)پس از آن آزمايش بزرگ ـ ابتلاء به كلمات ـ اعطا شده است، طبق رواياتى كه متواتر هم هستند، شيعه و سنى هر دو آن ها را نقل كرده اند، اين منصب در اهل بيت پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) هم قرار داده شده است و آنان به اين موهبت بزرگ الهى اختصاص يافته اند.

     بر اين اساس مقرر شده است كه در هر عصرى، فردى از اين خاندان كه واجد صلاحيت هاى لازم از جمله علم و عصمت است عهده دار منصب امامت و رهبرى باشد.

     چنين شخصى حجت خدا و عِدل قرآن و راهنماى مردم و نگهبان دين و شريعت است، امامت اصلى است كه از دوره رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) تا زمان ما برقرار بوده است و از زمان ما تا پايان جهان هم ادامه خواهد داشت و نقطه كمال ظاهرى و شكوفايى كامل آن در دوره ظهور مسرّت بخش حضرت مهدى(عليه السلام) و برپايى حكومت عدل واحد جهانى آن حضرت است كه با شكوفايى همه استعدادهاى بشرى و تكامل انديشه ها و آشكار گشتن بركات زمينى و آسمانى جهان پر از قسط و عدل و خير و بركت خواهد شد.

     برنامه تشكيل امت نوين جهانى كه بايد منتهى به گسترش عدالت و حاكميت توحيد گردد، از متن تعاليم اسلام استفاده مى شود. قرآن كريم در چند سوره آن را اعلام كرده است و صدها روايت نبوى از جهانى شدن اسلام و حكومت عدل و استقرار امنيّت كامل در روى زمين، پس از ظهور مهدى موعود(عليه السلام) ـ كه از دودمان رسالت و فرزندان على و فاطمه(عليهم السلام) و هم نام و هم كنيه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) است ـ خبر داده است.

     اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) با اوصاف ذكر شده مطلبى است كه در نصوص اوليه اسلامى مطرح شده است. و بر حسب احاديث متواتر، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از اين واقعه مبارك خبر داده اند و از امت خود درخواست كرده اند كه در انتظار اين روز بزرگ باشند.

     اگر چه مسأله ظهور از بشارات كلّى مربوط به عالم گير شدن اسلام و غلبه حق بر باطل، استنباط مى شود; ولى اين به آن معنى نيست كه مسأله ظهور تنها يك مفهوم استنباطى از مضمون احاديث است. چون متن و عين عبارات نصوص روايى به طور مستقل بر آن دلالت دارند و استناد عمده اهل ايمان به همين نصوص است كه با صراحت به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) و علائم آن دلالت دارند.

     وقتى كه معلوم شد مبناى پيدايش اين عقيده، بشارت هاى كلّى و نصوص و متون روايى است مى توان گفت اوضاع و رويدادهاى تاريخى كه بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) رخ داد در پيدايش آن نقشى نداشته است.

     زيرا مبدأ اين انديشه عصر رسالت است و احاديث مربوط به آن متجاوز از هزار روايت است كه در كتاب هاى حديث و تفسير و بسيارى از كتاب هاى ديگر نقل شده است و علماى بزرگ اهل سنّت هم درباره آن كتاب هاى مستقلى تأليف كرده اند و كتاب هايى كه بيش از دوازده قرن از تأليف آن ها مى گذرد و توسط بزرگ ترين خبرگان و محققان علوم اسلامى نگاشته شده اند با صراحت دلالت دارند كه شخص پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)مسأله ظهور مهدى موعود(عليه السلام)را بشارت داده اند و اين بشارت ها را صحابه آن حضرت و تابعين صحابه و بعد از آن ها طبقات ديگر از مردم نقل كرده اند.

منبع:

  • گفتمان مهدويّت/آيت الله العظمى صافى گلپايگانى

منبع اصلى اعتقاد به اصل امامت و ايمان به ظهور حضرت مهدى (عليه السلام)

نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1391

    اعتقاد به اصل امامت و رهبرى جامعه از مسائل اساسى اسلام است و در متن تعاليم آن قرار دارد.

     بر طبق آيه اى از قرآن كريم، امامت منصبى است كه به حضرت ابراهيم خليل(عليه السلام)پس از آن آزمايش بزرگ ـ ابتلاء به كلمات ـ اعطا شده است،

    «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(البقرة/124)

     طبق رواياتى كه متواتر هم هستند، شيعه و سنى هر دو آن ها را نقل كرده اند، اين منصب در اهل بيت پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) هم قرار داده شده است و آنان به اين موهبت بزرگ الهى اختصاص يافته اند.

     بر اين اساس مقرر شده است كه در هر عصرى، فردى از اين خاندان كه واجد صلاحيت هاى لازم از جمله علم و عصمت است عهده دار منصب امامت و رهبرى باشد.

     چنين شخصى حجت خدا و عِدل قرآن و راهنماى مردم و نگهبان دين و شريعت است، امامت اصلى است كه از دوره رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) تا زمان ما برقرار بوده است و از زمان ما تا پايان جهان هم ادامه خواهد داشت و نقطه كمال ظاهرى و شكوفايى كامل آن در دوره ظهور مسرّت بخش حضرت مهدى(عليه السلام) و برپايى حكومت عدل واحد جهانى آن حضرت است كه با شكوفايى همه استعدادهاى بشرى و تكامل انديشه ها و آشكار گشتن بركات زمينى و آسمانى جهان پر از قسط و عدل و خير و بركت خواهد شد.

      برنامه تشكيل امت نوين جهانى كه بايد منتهى به گسترش عدالت و حاكميت توحيد گردد، از متن تعاليم اسلام استفاده مى شود. قرآن كريم در چند سوره آن را اعلام كرده است و صدها روايت نبوى از جهانى شدن اسلام و حكومت عدل و استقرار امنيّت كامل در روى زمين، پس از ظهور مهدى موعود(عليه السلام) ـ كه از دودمان رسالت و فرزندان على و فاطمه(عليهم السلام) و هم نام و هم كنيه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) است ـ خبر داده است.

     اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) با اوصاف ذكر شده مطلبى است كه در نصوص اوليه اسلامى مطرح شده است. و بر حسب احاديث متواتر، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از اين واقعه مبارك خبر داده اند و از امت خود درخواست كرده اند كه در انتظار اين روز بزرگ باشند.

    اگر چه مسأله ظهور از بشارات كلّى مربوط به عالم گير شدن اسلام و غلبه حق بر باطل، استنباط مى شود; ولى اين به آن معنى نيست كه مسأله ظهور تنها يك مفهوم استنباطى از مضمون احاديث است. چون متن و عين عبارات نصوص روايى به طور مستقل بر آن دلالت دارند و استناد عمده اهل ايمان به همين نصوص است كه با صراحت به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) و علائم آن دلالت دارند.

     وقتى كه معلوم شد مبناى پيدايش اين عقيده، بشارت هاى كلّى و نصوص و متون روايى است مى توان گفت اوضاع و رويدادهاى تاريخى كه بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) رخ داد در پيدايش آن نقشى نداشته است.

     زيرا مبدأ اين انديشه عصر رسالت است و احاديث مربوط به آن متجاوز از هزار روايت است كه در كتاب هاى حديث و تفسير و بسيارى از كتاب هاى ديگر نقل شده است و علماى بزرگ اهل سنّت هم درباره آن كتاب هاى مستقلى تأليف كرده اند و كتاب هايى كه بيش از دوازده قرن از تأليف آن ها مى گذرد و توسط بزرگ ترين خبرگان و محققان علوم اسلامى نگاشته شده اند با صراحت دلالت دارند كه شخص پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)مسأله ظهور مهدى موعود(عليه السلام)را بشارت داده اند و اين بشارت ها را صحابه آن حضرت و تابعين صحابه و بعد از آن ها طبقات ديگر از مردم نقل كرده اند.

منبع:

  • گفتمان مهدويّت/آيت الله العظمى صافى گلپايگانى

دانلود نوای چند قطعه درانتظار...

نوشته شده توسطرحیمی 4ام دی, 1391

شيعه در برابر زمام داران غاصب

نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1391

 موضع گيرى شيعه در برابر زمام داران چگونه و بر چه مبنايى بوده است؟

     مواضع شيعه هميشه بر اساس حفظ مصالح اسلام و بقاء دين و نفى مشروعيّت حكومت هاى ستمگر و غاصب بوده است و همواره به عنوان يك جبهه معترض تلاش كرده است كه يك حكومت مقتدر اسلامى بر پايه ولايت شرعيه ايجاد نمايد.

     شيعه در تبيين مفاهيم شريعت تنها تابع نصوص كتاب و سنت است و با ديگران بر طبق دستور قرآن كه مى فرمايد:

«وَ جَادِلهُم بِالّتى هِىَ اَحسَن»(النحل/125)

«و با آن ها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن».

     و يا به شيوه گفتگو و مناظره نيكو و در مواقعى هم بر اساس اصل تقيه كه در شرائط خاصى در هر زمان و مكان كم و بيش ضرورت پيدا مى كند رفتار مى كند تا بتواند ديگران را به اسلام راستين و مفاهيم واقعى شريعت هدايت نمايد و جامعه را از تحت سيطره زمامداران غاصب و ستمگر و كارگزاران بى رحم آن ها خارج سازد.

     از اين جا است كه مى بينيم شيعه در طول تاريخ پيوسته قيام هايى عليه قدرت هاى مسلّط داشته است.

     شيعه معتقد به امامت كسانى است كه بارها از طرف پيامبراکرم صلى الله عليه وآله وسلم به نام و عصمت آن ها تصريح شده است و شيعه در جهت گيرى ها هميشه بر اساس تعليمات اسلام و سيره شخص رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) عمل مى كند و در صورت فراهم نبودن شرايط لازم مثل بخشى از دوره زندگى اميرالمؤمنينعليه السلام سكوت و كناره گيرى ظاهرى را بر قيام ترجيح مى دهد يا مثل حضرت مجتبىعليه السلام رفتار مى كند تا اسلام را از خطر فروپاشيدگى نجات دهد.

     اما واقعه كربلا و امتناع سيدالشهداعليه السلام از بيعت با يزيد يك قيامى بود كه نه پيش از آن چنين حركتى سابقه داشت و نه بعد از اين نظير آن ديده خواهد شد.

     آن حركت براى مسلمانان يك الگو و برنامه راهگشاى مبارزاتى است.

     اگرچه آن قيام به ظاهر سركوب و مغلوب شد ولى در واقع يك قيام پيروزى بود چرا كه اسلام راستين را زنده كرد و عوامل يأس و نااميدى را از چهره شيعيان برطرف نمود و سبب ثبات فكرى و قوّت روحى آن ها گشت و پس از آن هم در بين شيعيان نهضت و يا قيامى كه سركوب شده و اميدها را به يأس مبدل نموده باشد واقع نشد و پيشوايان معصوم شيعه بر حسب روايات و به واسطه علم امامت كه از آن برخوردار بودند مى دانستند اعتقاد و ايمان به اهل بيت (عليهم السلام) را در دل هاى مردم بايد گسترش داد تا از طريق ارتقاء آگاهى آن ها و تربيت نيروهاى توانمند در عرصه هاى علمى و سياسى و فرهنگى زمامداران غاصب را از معارضه با آن ها بازدارند، به اين ترتيب زمينه حاكميت ديدگاه هاى اصيل اسلامى را فراهم سازند.

منبع:

گفتمان مهدويّت/ آيت الله العظمى صافى گلپايگانی

چکیده تحقیق پایانی:مهدویت از دیدگاه ادیان

نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1391

 استاد راهنما:سرکار خانم درویش زاده

استاد داور:حجه الاسلام و المسلمین شیخ حسین گودرزی

پژوهشگر:فاطمه خوشیاری

                                                    چکیده :

موضوع این تحقیق مهدویت از دیدگاه ادیان است.

دامنه ی این تحقیق از پیدایش دین در جوامع بشری شروع شده وتا منجی از دیدگاه اسلام به پایان رسیده است. نوع منابع به کار رفته در این تحقیق دسته اول و دسته دوم می باشد ، روش تحقیق  توصیفی است و روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای ونوع ابزاری که درجمع آوری اطلاعات استفاده شده است فیش برداری است .

بخش اول کلیات تحقیق می باشد . بخش دوم در مورد دین و مهدویت و آمادگی های عمومی برای پذیرش آن می باشد و بخش سوم که شامل نه فصل است راجع به ادیان الهی و غیر الهی و منجی دردیدگاه این ادیان را مورد بررسی قرار داده است و بخش سوم شامل نتیجه گیری ، پیشنهادات و منابع و ماخذ می باشد .

 در آخر به این نتیجه می رسیم که اصل مهدویت به آفرینش  قبل از حضرت آدم علیه السلام بر می گردد و از دید ادیان به زمانی بر می گردد که در میان آنها اندیشمندان و فیلسوفانی به وجود آمده مانند زمانی که افلاطون مدینه فاضله را پایه گذاری کرد .

 

علمى بودن ايدئولوژى شيعه

نوشته شده توسطرحیمی 24ام آذر, 1391

     با توجه به اين كه مديريت جامعه جز در يك زمان كوتاه پنج ساله عصر اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اختيار ائمه (عليهم السلام)قرار نگرفت، برنامه حكومت دينى بر اساس ديدگاه شيعى تا چه حدّ از قابليت عملى بودن برخوردار و پياده كردن آن در جامعه امكان پذير است؟

پاسخ:

     تفكر شيعى يك تفكر منطقى است كه زمينه و امكان پياده شدن را در متن تعليمات خود داشته و دارد.

     ديدگاه شيعه در مسأله امامت اين است كه پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)بايد زمامدار دينى و سياسى جامعه كسى باشد كه به تمام احكام و اصولى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آن ها را از جانب خدا به مردم آورده است داناتر باشد; كه بى ترديد در عصر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) غير از على (عليه السلام)كسى اين ويژگى را نداشت، لذا پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) او را به جانشينى خود برگزيد، سپس ساير ائمه شيعه را كه در كل دوازده نفرند به ترتيب براى مردم معرفى كرد و آن ها را به جانشينى خود منصوب نمود.

     البته اين كار بخاطر نسبت سببى آن ها با پيامبر نبود بلكه ويژگى هاى معنوى و توانايى هاى علمى و… آن ها باعث شد كه خداوند از ميان مردم فقط آن ها را براى جانشينى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)برگزيند. چنانكه درباره جانشينان انبيا هم قرآن مى فرمايد:

(اِنّ اللهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبراهيمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلَى العالَمينَ)(1).

«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد».

صفحات: 1· 2

بهترين اعمال

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آذر, 1391

 

عن اميرالمؤمنين (عليه السلام):

     «عَلَّمَ اَصْحابَهُ فى مَجْلِس واحِد اَرْبَعَمِأَةِ باب مِمّا يَصْلَحُ لِلْمُؤْمِنِ فى دينِه وَ دُنْياهُ، … قالَ: انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ، فَاِنَّ اَحَبَّ الاَْعْمالِ اِلى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ»:
     «حضرت على (عليه السلام) در يك جلسه چهارصد موضوع به يارانش تعليم داد كه براى دين و دنياى آن ها مفيد بود (يكى از آن موضوعات اين بود): منتظر فرج باشيد و از رحمت الهى مأيوس نشويد، چون محبوب ترين اعمال در نزد خداوند متعال انتظار فرج است»(1).

شرح و تفسير
منظور از كلمه «الفرج» چيست؟
     در اين جا دو احتمال وجود دارد: 1ـ «ال» در «الفرج» الف و لام جنس است، يعنى همواره در مشكلات و سختى ها اميدوار به يافتن راه حل و گشايشى باشيد و هيچ گاه از رحمت الهى نااميد نشويد; زيرا رحمت الهى پايان ناپذير و نامتناهى است. دنيا همواره فراز و نشيب داشته و امّت هاى مختلف نيز مشكلات و مصائب گوناگونى داشته اند، و گاه شياطين و فرمانروايان ظالم عرصه را بر مردم تنگ مى كردند و لشكر ايمان تضعيف مى شد، به گونه اى كه گاه مشكلات نفس گير مى شد، ولى هيچ گاه مؤمنان از رحمت الهى مأيوس نمى شدند.
     به عنوان مثال در جنگ احزاب آن قدر عرصه بر مسلمانان تنگ شد كه به تعبير قرآن «مى خواست سينه ها از گلوها خارج شود!»(2) و به تعبير ما «كارد به استخوان رسيده بود» ولى مسلمانان باز هم به حل مشكلات و انتظار رفع ناملايمات اميد داشتند و اين انتظار به ثمر نشست و خداوند به وسيله باد تمام بساط كفّار را در هم ريخت.
    بنابراين اگر مشكلاتى براى جامعه، حوزه هاى علميّه، انقلاب، جوانان، حكومت اسلامى، نواميس مسلمانان و مانند آن پيش مى آيد، نبايد خود را ببازيم و از رحمت حق مأيوس گرديم، او كه رحمتش عام است و شامل كسانى كه حتّى او را نمى خوانند و نمى شناسند(3) مى شود، چطور شامل حال ما نمى شود؟!
2ـ اين واژه معناى معهودى دارد، يعنى منتظر فرج مخصوص، كه همه شيعيان و مسلمانان در انتظار آن هستند باشيد; به تعبير ديگر اين روايت به ما توصيه مى كند كه منتظر قيام حضرت مهدى (عليه السلام) باشيم. طبق احتمال دوم معناى جمله «احب الاعمال» اين است كه انتظار فرج از نماز، روزه، حجّ، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، و خلاصه از همه اعمال بهتر است و هيچ عملى به ارزش انتظار فرج نمى رسد(4).
سؤال: انتظار فرج يك حالت باطنى و درونى است، بنابراين همه مى توانند ادّعا كنند كه منتظر هستند، آيا صرف اين حالت درونى، كه كار سختى هم نيست، افضل الاعمال است؟ و حتّى از جهاد با آن همه مشكلات و سختى ها، كه جان انسان در خطر مى افتد، برتر است؟ آيا چنين انسانى مانند كسى است كه خون خود را در راه خدا اهداء مى كند؟
پاسخ: انتظار چند گونه است:
1ـ انتظار دروغين كه همراه با هيچ گونه آمادگى نيست و فقط با حركت زبان است.
2ـ انتظار راستين كه آميخته با آمادگى هايى مى باشد كه اين خود درجاتى دارد. همانند نيروهاى نظامى كه وقتى به آن ها آماده باش مى دهند گاه در آماده باش 50%، و گاه در آماده باش 70%، و گاه در آماده باش كامل 100%، به سر مى برند.
برخى از منتظرين آمادگى ناقصى دارند، برخى ديگر آمادگى نسبتاً كاملى دارند و گروهى نيز آمادگى 100% و كامل دارند. كدام يك از اين منتظرين مشمول أحبُّ الاعمال هستند؟
بدون شك كسانى كه آمادگى كامل دارند به اين مقام رفيع و بلند نائل مى شوند; نه هر كسى كه مدّعى انتظار باشد. مگر مى شود ما منتظر ميهمانى بس عزيز و عاليقدر باشيم و عمرى را در انتظار مَقدم او به سر بريم، ولى حتّى ابتدايى ترين اسباب و وسايل پذيرايى را فراهم نكرده باشيم؟ اگر چنين شخصى مدّعى انتظار باشد، در حالى كه هيچ آمادگى ندارد، مردم در عقل او شك مى كنند!
از سوى ديگر انتظار أشكال گوناگون دارد; انتظار شخصى كه منتظر يك ميهمان است، با انتظار كسى كه منتظر صد ميهمان مى باشد متفاوت است، انتظار يك شخص عادى با انتظار امامى كه برترين انسان روى زمين است و براى برپايى حكومت جهانى و گسترش عدالت و قسط مى آيد بسيار متفاوت است. اگر أشكال مختلف انتظار فرج را بررسى كنيم اعتراف خواهيم كرد كه اين انتظار، بزرگ ترين، با شكوه ترين و پرارزش ترين انتظار در طول تاريخ بشريّت است!
     ولى آنچه مهمّ است اين كه: آيا اعمال ما نشانگر اين انتظار هست؟ ما بايد جايگاه خود را در حكومت جهانى مهدى (عليه السلام) از هم اكنون مشخّص كنيم! آيا از كسانى خواهيم بود كه در خطّ مقدم جبهه خواهيم بود؟ يعنى آن قدر شجاعت، شهامت، آگاهى، تقوى، ايمان، و استقامت داريم كه در اين صف قرار گيريم؟ يا از كسانى خواهيم بود كه در پشت جبهه يار و ياور رزمندگان خواهيم بود؟ يا از كسانى خواهيم بود كه نه در خط مقدّم قرار خواهيم گرفت و نه در پشت جبهه يار و ياور آن ها خواهيم بود، بلكه (خداى ناكرده) فقط و فقط به فكر دنياى خود خواهيم بود؟ يا (نعوذ بالله) در جبهه مخالف و رو در روى امام زمان قرار خواهيم گرفت!؟
     عجبا! كسى كه مدعى انتظار منتظَر بود حالا در صف مخالف قرار مى گيرد و با شمشير آقا كشته مى شود! چنين انسانى در حقيقت با خواندن دعاى فرج، دعاى تعجيل مرگ خود را مى خوانده است؟!
با اين توضيحات، انتظار واقعى مى تواند يك مكتب و دانشگاه خودسازى باشد.

پی نوشت:

1. بحارالانوار، جلد 10، صفحه 94.
2. سوره احزاب، آيه 10.
3. اين مطلب در دعاى معروف ماه رجب، كه بعد از نمازهاى واجب و مستحبّ خوانده مى شود، آمده است.
4. اين مضمون در روايات ديگر نيز ديده مى شود; در برخى از روايات از انتظار فرج به «افضل اعمال امتى» و در برخى روايات به «افضل العبادة» و در روايات ديگر به «افضل عبادة المؤمن» تعبير شده است، مشروح اين روايات را در ميزان الحكمة، باب 240 مطالعه فرماييد.

 

110سرمشق از سخنان حضرت على عليه السلام - آیت الله مکارم شیرازی