موضوع: "نکات اخلاقی"

چه کنیم که معصیت نکنیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 7ام اسفند, 1393

 


انجام طاعت و ترك معصيت به حسب ظاهر مشكل است، و سلمان شدن مشكل، بلكه كالمحال است، و لذا غير از معصومين ـ عليهم‏السّلام ـ همه به ترك طاعت و فعل معصيت مبتلا هستيم و معصوم بودن مثل اين كه نشدنى است، ولى در افراد بشر، شمر هم بسيار است؛ اما آيا چيزى هست كه مطلب انجام طاعت و ترك معصيت را آسان كند؟ 

از امورى كه خيلى سَهْلُ المَؤوُنة و آسان است ـ ولو عمل بر خلاف قول باشد ـ اين است كه انسان ملاحظه كند و ببيند اگر ملتزم به طاعت و تارك معصيت باشد، آيا حال او مثل صورتى است كه ترك طاعت و فعل معصيت مى ‏كند و آيا اين حال مثل حالت اول است، يا خير؟

 فرض كنيد اگر انسان نزد رييس جمهور يا هر رييس مطلق، مقرّب باشد، اين براى او بهتر است و يا اين كه نزد يك فقير تهى دست و محروم؟!

آيا خوب است به ذاتى كه موت و حيات و مرض و صحّت و غنا و فقر به دست او است مراجعه كنيم و رابطه‏ى دوستى داشته باشيم، يا با كسى كه خود محتاج و ناتوان و بيچاره است؟!

در اطاعت اوامر الهى و نيز در معصيت و به فرمان شيطان و نفس بودن، امر داير است بين اين كه با كسى كه حيات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحّت و مريض خانه و دكتر و خزانه و ثروت و… به دست او است؛ مجالست كنيم يا با كسى كه هيچ ندارد؟!

ادامه »

اجازه‌ شوهرت را می‌دهی؟

نوشته شده توسطرحیمی 6ام اسفند, 1393

کوتاه‌ نوشته‌هایی از زندگی و رفتار خانوادگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره

این چند بند نه داستانند و نه توصیه. هر کدامشان یک گوشه‌اند. یک گوشه از زندگی مردی که جایگاهش حجتی است برای راستی رفتارش؛ حضرت آیت‌الله محمدتقی بهجت قدس‌سره. خاطرات و گفته‌های فرزند ایشان بهترین مخزنی است که می‌شود گوشه‌های زندگی خانوادگی این بزرگ مرد را در آن به نظاره نشست.


اجازه‌ شوهرت را می‌دهی؟
قرار شده بود من و آقا بدون آنکه کسی، حتی اهل منزل، مطلع بشود به حج برویم. از من پرسیدند که اگر ما بخواهیم برویم خانواده شما راضی هستند؟ بنده از این سؤال کمی جا خوردم. جواب دادم: «از خدا می‌خواهد». ایام حج شد. اغلب حاجی‌ها رفتند. خیلی وقت نمانده بود. همسرم گفتند: «نمی‌خواهی حج بروی؟ چی شد؟ همه رفتند». سؤالاتش کمی برایم عجیب بود. پرسیدم مگر چه شده است؟ گفت: «آقا اول من را صدا کرد، از من اجازه خواست که تو را ببرد». معمولاً اجازه زن را از شوهر می‌گیرند، نه شوهر را از زن. عکس این قضیه را اولین بار بود که می‌شنید. همسرم هم جواب داده بود: «این چه حرفی است که می‌زنید آقا؟».
- «آخر ایشان نباشد این اداره‌ بچه‌ها برای شما زحمت نیست؟».
- «آقا برای چی؟ ما که از خدا می‌خواهیم ایشان خدمت شما باشند».
چند روز بعد دوباره همسرم را صدا کرده بودند و گفتند: «مثل این که امسال حج قسمت ما نیست. اگر بگویم، علی آقا ناراحت می‌شود. ولی اگر صبر کند خدا بهتر از این را قسمتش می‌کند». ایشان حتی سپرده بود که من مطلع نشوم.

بیشتر مادرمان متکفل تربیت فرزندان بود
در تربیت فرزندان روی مسائل شرعی ـ واجبات و محرمات ـ خیلی حساس بودند و جبهه می‌گرفتند. حتی گاهی تند هم می‌شدند. مسائل اخلاقی هم مورد توجه‌شان بود. از بچگی و کودکی‌مان، جلوی این می‌ایستادند که بچه‌ها حرف‌های ناشایستی بخواهند یاد بگیرند و از بیرون توی منزل بیاورند. جلوی این هم می‌ایستاد. دیگر مسائل را بیشتر مادرمان متکفلش بود و وقتی مادر یاری می‌طلبید ایشان وارد معرکه می‌شدند، والا به بقیه مسائل ورود پیدا نمی‌کردند.

ادامه »

آثار دوستی و ارتباط با اهل بیت (علیهم السلام)

نوشته شده توسطرحیمی 5ام اسفند, 1393

 

نشانه ‏هاى تقرّب به خداوند و اهل بیت اطهار علیهم السلام، به كار افتادن چشم و گوش باطنى و بدست آوردن قدرت‏هاى روحى و معنوى است؛ زیرا آن گاه كه انسان از جهت تقرّب معنوى به خداوند، پیشرفت نمود، مورد محبّت خدا قرار مى ‏گیرد و محبوب خدا مى ‏شود و آن گاه كه انسان محبوب خدا شود، از قدرتهاى معنوى برخوردار مى‏ گردد.


امام صادق ‏علیه السلام از پیغمبر اكرم ‏صلى الله علیه وآله وسلم نقل فرمودند كه خداوند فرموده است:

مَنْ أَهانِ لی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحارِبَتی، وَما تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَی‏ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى اُحِبَّهُ فَإِذا أَحْبَبْتُهُ، كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذی یَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذی یَبْصُرُ بِهِ وَلِسانَهُ الَّذی یَنْطِقُ بِهِ وَیَدَهُ الَّتی یَبْطُشُ بِها، إِنْ دَعانی أَجَبْتُهُ وَإِنْ سَأَلَنی أَعْطَیْتُهُ.(1)

هر كس به یكى از اولیاء من توهین كند، براى جنگیدن با من در كمین نشسته است، و هیچ بنده‏اى مقرّب به من نمى ‏شود، بوسیله چیزى كه محبوبتر باشد از واجباتى كه بر او واجب نموده ‏ام. و او بوسیله نافله بسوى من مقرّب مى ‏شود تا محبوب من مى ‏گردد و آن گاه كه او را دوست بدارم، گوش او مى‏ شوم كه بوسیله آن مى‏ شنود و چشم او مى ‏شوم كه بوسیله آن مى ‏بیند و زبان او مى ‏شوم كه با آن نطق مى ‏كند و دست او مى ‏شوم كه با آن اِعمال قدرت مى كند، اگر مرا بخواند او را جواب مى ‏دهم و اگر از من چیزى درخواست كند، به او عطا مى‏ كنم.

ادامه »

دعا، رمز موفقیّت دانشمندان بزرگ‏

نوشته شده توسطرحیمی 4ام اسفند, 1393

بعضی کوته ‏نظران و یا غافلان از چشمه جوشان هدایت و نورانیت، بر این‏ گمان هستند که نیایش مخصوص کسانی است که کار دیگری جز این نمی‏شناسند. برخی دیگر نیز اگر چه این عقیده را ندارند لیکن آنچنان سرگرم و مجذوب محیط کار می‏ شوند که تمام وقت خود را صرف آن می‏ کنند و بهره‏ای از این نعمت بزرگ الهی نمی‏ برند. به یقین این گونه افراد توجه ندارند که رهبران و پیشوایان دینی ما در عین حال که هدایت و رهبری و مدیریت جامعه را بر عهده گرفته و سیاستمداران عصر خود بوده‏اند، بر قلّه نیایش و عبودیت پروردگار جای داشتند به طوری که کسی را یارای رسیدن به مقام والای آنان نیست.


رمز موفقیت دانشمندان بزرگ الهی در رسیدن به کمال علم وعمل و مقامات عالیه دنیوی و اخروی، دعا و نیایش و مناجات آنان با خدای متعال بوده است. در اینجا به طور مختصر به چند نمونه اشاره می‏ کنیم:

امام خمینی(ره)

امام خمینی شخصیتی است که قرن حاضر و آینده مرهون خدمات اوست و به عنوانه الگویی در جهان اسلام مطرح است. او در کسوت یک رهبر دینی توانست با سلاح ایمان در مقابل قدرت استکبار بایستد و پرچم توحید را جایگزین پرچم شیطان نماید. او موفق شد تحولی عظیم در جامعه خود ایجاد کند به طوری که ده‏ها و صدها هزار نفر سر به فرمان او نهادند و از کوچه و خیابان به میدان جنگ و مبارزه و شهادت روی آوردند.

او بنیانگذار حکومتی دینی و الهی در جهان معاصر شد و توانست عملًا نشان دهد که حکومت دینی می‏تواند جامعه‏ای پویا را اداره کند و ثابت نمود که حاکمان اسلامی وظیفه دارند که دنیایی آباد و آخرتی آبادتر برای‏ آن جامعه مهیا کنند. و بالاخره او که در اوج فقاهت و سیاست و شجاعت، جامع معقول و منقول و عرفان و فلسفه بود، همه موفقیت‏هایش را مرهون آن روح بلند و ارتباط با خدا و مناجات شبانه‏روز خود بود؛ رابطه‏ای که در طول عمر هیچ گاه قطع نشد و چنین بود که خدای بزرگ نیز در همه احوال هدایتگر او بود.

به یاد بیاوریم سال 1357 را که مجموعه‏ای از مشکلات داخلی کشور، تهدیدهای منافقین، جنگ تحمیلی و هزاران مشکل دیگر مملکت را با مخاطرات جدی روبرو ساخته بود. اما این بنده صالح خدا که ارتباطش با خدا همواره مستحکم بود، با همه وجود یقین داشت که حلّال همه مشکلاتْ خداست. زبان حال او در آن زمان- که با موضوع بحث فعلی ما هم تناسب دارد- بدین قرار بود:

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم     چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم‏

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم     همچو منصور خریدار سرِ دار شدم‏

غم دلدار فکنده است به جانم شرری      که به جان آمدم و شُهره بازار شدم‏

درِ میخانه گشایید به رویم شب وروز      که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم‏

جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم      خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم‏

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد      از دم رِند می‏آلوده مددکار شدم‏

بگذارید که از بُتکده یادی بکنم      من که با دستِ بتِ میکده بیدار شدم[1]

ادامه »

ادعای دینداری

نوشته شده توسطرحیمی 3ام اسفند, 1393

 

راهی به سوی خدا

نوشته شده توسطرحیمی 30ام بهمن, 1393

در بنی اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می شد! درب خانه اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به دام می کشید، هرکس به نزد او می آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می داد!

عابدی از آنجا می گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی هایم از بین خواهد رفت!!
رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می ترسم،

زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند.
گفت: ای زن! من از خدا می ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می خورد و سخت می گریست!
زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می خواست  مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال توبه کرد و در را بست و جامه کهنه ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می دهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد.
بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟

گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین خدا شدند!.

پی نوشت:

عرفان اسلامی، استاد حسین انصاریان. لئالی الاخبار

منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه

دختران بخت بسته یا خواستگاران بخت برگشته

نوشته شده توسطرحیمی 29ام بهمن, 1393

 

 


من دختری 22ساله و همین ترم کارشناسی رو تموم کردم و قراره به زودی کارمند بانک بشم. خانواده تحصیلکرده و نسبتا مذهبی دارم با وضعیت مالی خوب و قیافه معمولی نسبتا خوب. من تا حالا شخصیتم اجازه نداده که بخواهم با پسری دوست باشم و درعین اینکه در خانه و جمع دوستام خیلی شوخ هستم ولی همیشه جلوی یک پسر متانتم را حفظ کردم من از جنبه های زیادی واقعا نیاز به یک همسر دارم که با او به آرامش برسم و دوست دارم به این نیازم از راه شرعی اش پاسخ بدهم ولی من یک دخترم! حق اینکه بروم سراغ کسی که می دانم همسر مناسبی می تواند برایم باشد را ندارم. سؤالم از شما این است که چرا دختر وقتی احساس نیاز به ازدواج می کند مثل پسر نمی تواند اقدام کند و کسی را که مطابق میلش هست انتخاب کند؟ چرا باید آنقدر صبر کند تا شاید یکی بیاید خواستگاریش و آن هم اگر نروند و پشت سرشان را هم نگاه نکنن! من با شرایط نسبتا خوبی که دارم خواستگاری ندارم و تکلیف من چیست؟ مگر خدا خودش نمی گوید که اگر نیازی در وجود شما قرار دادم راه ازدواج هم برای پاسخگویی به این نیاز شما قرار داده ام؟! حتما این فقط راجع به پسرها صدق می کند که می توانند بروند خواستگاری دختر مورد علاقیشان نه ما دخترها که اگر پیشنهاد از طرف ما باشد از چشم هرچه پسر و آدمه می افتیم و محکوم می شویم به خیلی چیزها.

ادامه »

حسرت‌بارترین لحظه عمر انسان

نوشته شده توسطرحیمی 22ام بهمن, 1393

 


حسرت فوت دیگر مساله ای است که هیچ گاه نمی تواند وصفی از شدت و سختی آن پیدا کرد؛ انسان در آن لحظات غرق در حسرت است، که چه می توانسته باشد و چه شده است.

آیت الله وحید در درس تفسیر سوره یس که در مسجد اعظم برگزار شد اظهارداشت :

لحظات مرگ و جان دادن بسیار سهمگین است که توصیف آن در حد بیان نمی آید.



وی با ذکر این مطلب که در خصوص «ما خلفکم» در سوره یس تنها باید کسانی بحث کنند که به تشریع و تکوین احاطه داشته باشند، افزود : در اینجا باید این مساله را از بیان و کلام حضرت امیرالمومنین(ع) جویا شویم که سفر آخرت چگونه سفری است؟

این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: به قول امام علی علیه السلام آنچه که در هنگام و پس از مرگ رخ می‎دهد وصف شدنی نیست و کسی نمی داند که چگونه باید از این سختی عبور کند.

 آیت الله وحید خراسانی خاطرنشان کرد: هنگام مرگ و جان دادن دو مساله قابل وصف و تحمل نیست؛ اول سکرات موت است که همان بیرون کشیده شدن روح از تمامی سلول های بدن است.

وی گفت: حسرت فوت دیگر مساله ای است که هیچ گاه نمی تواند وصفی از شدت و سختی آن پیدا کرد؛ انسان در آن لحظات غرق در حسرت است، که چه می توانسته باشد و چه شده است.

وی بیان کرد: مرگ ابتدا بین منطق و زبان ما حایل می شود؛ یعنی او با چشمش می بیند و می شنود، ولی کاری نمی تواند بکند و زبانش نیز لال است و این لحظه بسیار سخت و سهمگین است.

معظم له یادآورشد: در هنگام مرگ، زبان لال می شود، ولی عقل و فکر فعال است و در این حین است که تفکر می کند چه کرده و چه بوده و چه شده است.

وی با ذکر این مطلب که باید با اعمال نیک و گذشته صالح و پاک اجازه ندهیم که لحظات ما به غفلت بگذرد و در لحظات سخت مرگ حسرت خور باشیم گفت: هر جمله و فرازی از این مطالب، بحثی دارد؛ حسرت بزرگ انسان عملکرد او در زندگی است.

 آیت الله وحید خراسانی اظهارکرد:انسان در این لحظات به این مساله فکر می کند که این اندوخته ای که با حرام و حلال بدست آورده است دیگر سودی برای او ندارد و فقط بهره اش برای دیگران است و اوست که باید عقوبات و تبعاتش را تحمل کند.

وی یادآورشد: انسان در این لحظات با خود می گوید که ای کاش آن همکارم که به من حسرت می خورد که چرا این همه اموال به من رسیده است، همه این اموال به او می رسید و دیگر چیزی به من نمی رسید؛ یعنی اینکه انسان نباید بخاطرمال دنیا حق و ناحق کند و حق کسی را بگیرد زیرا وقتی مرگ از راه می رسد دیگری هیچ چیز به درد او نمی خورد.

 آیت الله وحید خراسانی در ادامه با اشاره به از کار افتادن تدریجی چشم و گوش در مراحل موت، خاطرنشان کرد: پس از اینکه گوش و چشم گرفته شد، روح از جسد خارج می شود و تا از جسد خارج می شود گندیده شدن بدن آغاز می شود و این همه هیاهو دم مرگ ازبین خواهد رفت و هر کسی که به هرچه مغرور باشد از بین می رود؛ کسی که به بمب اتمش می نازید دم مرگ می فهمد که واقعا چه داشت و چه نداشت؟

وی گفت: در ادامه حضرت امیر علیه اسلام بیان می کنند که در این لحظه است که همانهایی که دور این فرد می گردیدند، این مردار را زودتر بر می دارند تا مبادا بماند و به تعفنش گرفتار شوند و در نهایت امر او را به گودالی به نام قبر می برند و در مرحله آخر او را به عملش تسلیم می کنند و این است عاقبت انسان پر مدعا و مغرور.

خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران

 

بس که درباره حجاب گفته‌ایم و اجرا نشده...

نوشته شده توسطرحیمی 19ام بهمن, 1393

آیت‌الله سبحانی: بس که درباره حجاب گفته‌ایم و اجرا نشده، قبح آن از بین رفته است؛ کاش از همان نخست عنوان نمی‌کردیم

آیت‌الله سبحانی با بیان این‌که خداوند متعال با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن همه چیز را به مسلمانان اعطا کرد، گفت: خدا نعمت انقلاب را به ما مفت نداده است، بلکه در مقابل این نعمت به ما می‌گوید «نماز را برپا می‌دارند، و زکات می‌دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، و پایان همه کارها از آن خداست».

حضرت آیت‌الله جعفر سبحانی صبح امروز(15/11/93) در درس خارج اصول خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد، انقلاب اسلامی را از مصادیق آیه «الَّذینَ إِن مَکَّنّاهُم فِی الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَرِ ۗ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمور، همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می‌دارند، و زکات می‌دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، و پایان همه کارها از آن خداست» دانست.

وی تأکید کرد: خداوند متعال در 22 بهمن به ملت ما قدرت بخشید، نظام فاسد رفت و نظام اسلامی آمد، ولی آیا وظیفه ما در این‌باره تمام شد؟ در پاسخ باید گفت که تازه وظیفه سخت ما آغاز شده است.

آیت‌الله سبحانی با بیان این‌که خداوند متعال با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن همه چیز را به مسلمانان اعطا کرد، اظهار داشت: در نظام پیشین به زحمت می‌توانستیم حتی یک دبستان، دبیرستان اسلامی و قرض الحسنه‌ای را تأسیس کنیم.

وی تصریح کرد: ولی در 22 بهمن خدا تمام وزارتخانه‌ها، نهاد‌ها و حتی نیروهای مسلح را به ملت، روحانیت و مسلمانان اعطا کرد و در برابر این نعمت باید شاکر خدا باشیم که این شکرگذاری نیز با برپا کردن نماز محقق می‌شود.

استاد برجسته حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: نباید به گونه‌ای رفتار شود که در کارخانه‌ها و ادارات ما فرد بی نمازی باشد؛ در برخی از کشورها هنگام نماز دانشگاه‌ها تمام کلاس‌های خود را برای اقامه نماز تعطیل می‌کنند؛ نخستین وظیفه افراد ارتباط با خدا و دومین وظیفه آنها نیز ارتباط با خود جامعه است.

استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم امر به معروف و نهی از منکر را سومین وظیفه افراد عنوان و با تأکید بر حفظ حجاب اسلامی از سوی بانوان گفت: متأسفانه گاهی مشاهده می‌شود، افراد حتی در شهر مقدس قم که عش آل محمد است، با لباس‌های نامناسب در برابر دیدگان نامحرمان ظاهر می‌شوند.

وی یادآور شد: چندین سال است که در روزنامه‌ها، نوشته‌ها و منابر درباره حجاب گفته می‌شود؛ ولی بس که گفته‌ایم و اجرا نشده است، قبح آن از بین رفته است؛ کاش از همان نخست عنوان نمی‌کردیم.

آیت‌الله سبحانی همت جمعی را راه مبارزه با بی حجابی دانست و بیان داشت: امیدواریم دولت و علما همه افراد را بیدار کنند و بگویند به دنبال بی عفت بسیاری از مشکلات به وجود می‌آید که از جمله می‌توان به سلطه دیگران و بی قیدی جوانان اشاره کرد.

وی ادامه داد: خدا نعمت انقلاب را به ما مفت نداده است، بلکه در مقابل این نعمت به ما می‌گوید «نماز را برپا می‌دارند، و زکات می‌دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، و پایان همه کارها از آن خداست» این آیه درست بر انقلاب اسلامی ما منطبق است.

منبع خبر: خبرگزاری رسا

مخالفت با هوسرانی در ازدواج موقت

نوشته شده توسطرحیمی 18ام بهمن, 1393

اگر چه فقر و نیاز شدید عامل مهمی در دزدی است ولی انسان ناوارسته، حتی اگر فقری هم نباشد حریص است و مال‌دوست. در نهاد ما، هم طبع موسوی(حضرت موسی) است، و هم خوی قارونی و فرعونی؛ و اگر روح ما پالایش نشود طبع قارونی و فرعونی ما حاكم قلمرو وجودمان مي‌شود و ادعای خدایی می کند. تلاش های شبانه‌روزی پلیس برای مقابله با دزدی از طلافروشی ها بسیار بجا و لازم است، اما کافی نیست. در کنار این کار، طلا‌فروش هم باید هشیار باشد، مغازه را در جای خلوت و دزدخیر برپا نکند، طلا را در دسترس قرار ندهد، مغازه را مجهز به دزدگیر و دوربین کند و حین کار، خود و شاگردش هم چهار چشم مراقب باشد. مردم نیز نباید نسبت به دزدی‌ها بی تفاوت باشند تا دزد خیالش راحت باشد. مردم می توانند با، کسب رزق حلال، تربیت اولاد سالم، خبردار کردن طلافروش و پلیس مانع دزدی شوند. برای مقابله با آلودگی های جنسی هم نیاز به بسیج عمومی داریم. طبع فرعونی ما نيز اگر با تربیت موسوی و شرعی نشود طغیان می کند. از یک سو، اصل اولی این است که ما خودمان( زن یا مرد) نباید با بزک کردن، چشم چرانی، اختلاط نامشروع و…«مرتع آلودگی های جنسی» شویم؛ از سویی هم پلیس باید با این آلودگی ها مبارزه کند و از سوی دیگر، مردم باید دست‌به‌دست هم بدهند با تربیت اولاد صالح، امر به معروف و نهی از منکر و نقد رسانه های مریض…با این آلودگی ها مقابله کنند.

آلرژی خوب و آلرژی بد
اسلام هم با «روابط نامشروع» و هم با «هوسرانی در ازدواج موقت» مخالف است. بماند که در این میان به خاطر جابه جایی غیرت، برخی نسبت به انواع انحرافات جنسی(مثل زنا، هم‌جنس‌گرایی، خوش وبش و اختلاط با نامحرم، خودارضایی، آلودگی به امور پورنوگرافی و…) ککشان هم نمی‌گزد، ولی نسبت به ازدواج موقت آلرژی بسياري دارند.

گفته بود: گر حکم شود که دزد گیرند در شهر هر آن‌كه هست گیرند. عاقلانه و عادلانه است ما، هم نسبت به روابط جنسی نامشروع و هم نسبت به هوس‌رانی در ازدواج موقت که غير اخلاقي است، آلرژی داشته باشیم. هدف این نوشتار هم مخالفت با هوسرانی در ازدواج موقت است:

نقش مبارزاتی زنان و دختران
ازدواج موقت مردان، با اجنّه و فرشتگان نیست، طرف دیگر این ازدواج ها زنان بیوه ای هستند که به دلایلی با «اراده و اختیار» خود، تمایل به این ازدواج دارند. خانمی می گفت: من خودم هم از مخالفان ازدواج موقت بودم، ولی وقتی بچه ها سر زندگی و خانه خود رفتند و سالی به دوازده ماه چند بار بهم سر می زنند و نوه هایم را دیر به دیر می بینم و از شدت تنهایی شب‌ها شبح می بینم و سال ها به امید ازدواج دائم صبر کردم، ولی سودی نداشت، ناچار شدم این گزینه را انتخاب کنم. اما برخی از زنان هستند با تنوع طلبی و هوسرانی و… آبروی زنان را در این ازدواج برده اند. نقش زنان فهمیده، در کاهش هوسرانی زنان و مردان (برادر، شوهر و فرزند و نامحرم)در ازدواج موقت خیلی چشمگیر است. زنان با شیوه‌های زیر می توانند در «مبارزة عملی» (نه صرفاً حرفی) با هوسرانی در این ازدواج گام های خوبی بردارند.

توجه به تمکین همسران
بیان ضررهای هوسرانی و تنوع‌طلبی
بیان فلسفه حقیقی ایـن ازدواج از ديدگاه اسلام
امر به معروف زنان بد حجاب و عشـوه گر
نهی از منکر کردن زنان بدحجاب و عشوه گر
عشوه‌گری و جـلوه نمـایی نکردن نزد نامـحرم
تلاش عملی برای کم کردن تشریفات سنگین ازدواج دائم
درمان سـرد مزاجی در روابط زناشویی برای حفظ همسر از آلودگی
شعله‌ور نکردن شهوت محارم(فرزند و برادر و..)با پوشش نامناسب و رفتار تحریک آمیز
تلاش مالی و اطلاعاتی و عاطفی و… برای ازدواج زنان بیوه و دختران
کنار گذاشتن حیای ناپسند نزد شوهر(پوشیدن لباس شیک، آرایش)
اجتناب از اختلاط نامشروع با نامحرم در مهمانی، در روابط خانوادگی، تحصیلی و شغلی
شعله‌ور نکردن شهوت شوهر و فرزندان با ارتباط یا دوستی با زنان عشوه‌گر
کمک به شوهر، فرزند و برادر در گزینش شغلی مناسب و بدون اختلاط با زنان عشوه گر
حمایت شناختی و عاطفی از دختران (به خصوص دختران مجرد با سن بالا و زنان بیوه)
ترغیب شوهر و فرزندان به دین‌داری و تقلید از مراجع (نه کارهای خودسرانه به نام دین)
حمایت مالی از زنان بیوه فقیر ( با صدقه، زکات، ایجاد شغل و پرهیز شاغل بودن خود و شوهر)
شعله‌ور نکردن شهوت شوهر و فرزندان با همراهی نكردن آن‌ها در دیدن مسائل پورونوگرافی(مانند فیلم، تصویر و داستان جنسی)
نقد فیلم ها و سریال هایی که به روابط آزاد زن و مرد دامن می زنند.

نکته: یکی از موارد بالا تشریفات در ازدواج(سرویس طلا، مهر سنگین، خرید لباس و مخلفات، پذیرایی، تالار، تزیین ماشین عروس، آرایشگاه، اجاره لباس عروس، آتلیه و…) است. وقتی تشریفات ازدواج برای یک جوان که تازه از سربازی برگشته و یا دانشجو است یا درسش تمام شده است خیلی خیلی سنگین است (مثلا نزدیک 7- 10 میلیون تومان) و همان ابتدا از او سرویس طلا می خواهند معلوم است که نمی‌تواند ازدواج کند. تا بیاید همسرش را منزل ببرد حداقل 20 میلیون تومان باید هزینه کند.

با توجه به مخارج سنگین ازدواج، برخی پسران جوان می گویند «اگر عاقلی شیر بخواهد، دنبال خريدن گاو نمي‌رود!» این حرف ریشه ای است و اگر آسیب های ازدواج کم نشود برای جامعه ما فاجعه بار خواهد بود. به نظر من دختر یا خانمی یا هر شیر پاک‌خورده ای که با هوسرانی در ازدواج موقت مخالف است باید با «عمل خود» (نه شعار و حرف) برای «ازدواج آسان تحقیق شده» گامی بردارد و گرنه آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.

آسیب شناسی
به شکل اینترنتی و مشاوره‌های تلفنی از کارشناسان خانم و آقا درباره این ازدواج موقت نظر خواهی کردم. همه اتفاق نظر داشتند «باید آسیب شناسی شود و حدود و شرایط آن که مطابق حکمت و مصالح جامعه است مشخص شود.» اما من نمی دانم آسیب شناسی را چه کسی باید انجام دهد؟! جنّیان یا فرشتگان؟ این کار مثل این است که دشمن به کشور ما حمله کند کسی اقدام نکند و همه باور داشته باشند که باید جلوی دشمن ایستاد. پس سخنرانان، اصحاب رسانه، جامعه شناسان و روان شناسان نویسنده، برای اقدامی عملی و علمی بسم الله…!

پی نوشت :
1. ماهنامه خانه خوبان، ش 57.


 
مداحی های محرم