موضوع: "تفسیر"
پاداش عمل صالح
نوشته شده توسطرحیمی 13ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ(الحج/50)
آنها که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آمرزش و روزي پر ارزشي براي آنهاست!
نکته ها:
1- ایمان از عمل صالح جدا نیست، (هر دو با هم شرط بهره گیرى از پاداش هاى الهى است). «آمنوا و عملوا الصّالحات لهم مغفرة …»
2- پاداش معنوى، بر پاداش مادّى مقدّم است. «مغفرة - رزق كریم»
3 - رزقى ارزش دارد كه با كرامت و تكریم باشد. «رزق كریم»
رزق كریم چیست؟
“رزق کریم” در چندین آیه قرآن آمده است از جمله :
أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿أنفال/۴﴾
آنان هستند كه حقا مؤمنند براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى نيكو خواهد بود.
فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴿حج/۵۰﴾
پس آنان كه گرويده و كارهاى شايسته كردهاند آمرزش و روزى نيكو براى ايشان خواهد بود.
لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴿سبأ/۴﴾
تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند به پاداش رساند آنانند كه آمرزش و روزى خوش برايشان خواهد بود.
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴿نور/۲۶﴾
زنان پليد براى مردان پليدند و مردان پليد براى زنان پليد و زنان پاك براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاك اينان از آنچه در باره ايشان مى گويند بر كنارند براى آنان آمرزش و روزى نيكو خواهد بود .
منظور از رزق کریم در آیات قرآن علامه طباطبایی (ره) می فرمایند:
« رزق كريم » نعمتهاى بهشتى است كه نيكان از آن ارتزاق مى كنند. ترجمه تفسير الميزان،ج 9 ،ص 12.
ایشان در جای دیگر می فرمایند: رزق كريم يعنى بهشت با همه نعمتهاى آن (بهشت و هر چه در آن است رزق کریم است.) ترجمه تفسير الميزان ،ج 14 ، ص 552 ؛ترجمه تفسير الميزان ،ج 16 ،ص538
بهترین مدافع
نوشته شده توسطرحیمی 12ام دی, 1395
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّ اللَّهَ يدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ(الحج/38)
خداوند از کساني که ايمان آوردهاند دفاع ميکند؛ خداوند هيچ خيانتکار ناسپاسي را دوست ندارد!
نکته ها:
1- مؤمنان، تنها و بى مدافع نیستند. «اِنّ اللّه یُدافع عن الّذین آمنوا»
2- عنصرى كه نصرت و دفاع خدا را جلب مىكند، ایمان است. «عن الّذین آمنوا» «و كان حقّاً عَلینا نَصرالمؤمنین» [40]
3- قهر و غضب خداوند، بر اساس معیارهاست. «یدافع عن الّذین آمنوا - لایحبّ كل خَوّان» (دین خداوند امانتى در دست ماست كه نباید به آن خیانت شود) «لایحبّ كلّ خَوّان …»
نتیجه دوستی با خدا
نوشته شده توسطرحیمی 11ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
أَلَا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(يونس/62)
آگاه باشيد (دوستان و) اولياي خدا، نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند!
نکته ها:
1- كسى كه ولىّ خدا باشد، خدا هم ولىّ اوست. [آیاتِ 257 بقره «اللَّه ولىّ الذین آمنوا»، 68 آل عمران «واللَّه ولىّ المؤمنین» و19 جاثیه «واللَّه ولىّ المتقین»] «انّ اولیاء اللّه لاخوف علیهم»
2- كسى كه خوف الهى داشته باشد، خوفى دیگر نخواهد داشت. «اولياي خدا» (آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است)
3- اولیاى خدا، آینده اى روشن وبدون بیم واندوه دارند. «انّ اولیاء اللّه لاخوف علیهم و لا هم یحزنون»
ریشه لغوی
اولیاء جمع وَلیّ بر وزن فعیل و از ریشه «و ل ی» است.
وَلْی در لغت به معنای قرب و نزدیکی است. [۱] [۲]
برخی آن را در اصل به معنای وقوع چیزی پس از چیزی، همراه با رابطهای بین آن دو دانسته و استعمال آن را در معانی دیگری مانند نزدیکی، دوستی، یاری و پیروی، از آثار آن اصل به حساب آوردهاند. [۳]
برای ولیّ نیز معانی گوناگونی مانند دوستدار، رفیق و یاری کننده ذکر شدهاست [۴] که در هر یک از آنها نوعی قرب و نزدیکی وجود دارد.
اولیاءاللّه ترکیبی اضافی است و مراد از آن کسانی هستند که از دوستی و قرب الهی برخوردارند.
ولیّ خدا شدن لازمه ایمان به خداست، بنابراین هر مؤمنی از اولیاء اللّه است. ولی درجات اولیاء اللّه به مقدار درجه ایمانشان متفاوت است. [۵]
گرچه دارندگان هر یک از مراتب ایمان از اولیاء اللّه هستند.
مراد از اولیاء اللّه در قرآن
ولی مراد از اولیاء اللّه در قرآن ، کسانی هستند که به درجه عالی ایمان و عبودیت رسیدهاند. [۶]
آنان کاملانی هستند که از لباس بشریت بیرون آمده، و از قدس جبروت گذشته و در قدس لاهوت وارد شدهاند و آنها موحّدان حقیقیاند و در حدیث قدسی در مورد ایشان آمدهاست:اولیای مرا کسی جز من نمیشناسد. [۷]
البته این گروه نیز خود دارای مراتبی هستند، زیرا کمال ولایت پایانی نداشته، مراتب اولیاء اللّه نامتناهی است. [۸]
برخی نیز ولیّ اللّه را کسی دانستهاند که فرشته با او سخن گوید یا کارهای نیک به او الهام شود. [۹]
رسیدن به درجه عالی ایمان و عبودیت و برخورداری از این مرتبه ولایت، موجب میشود انسان نوعی ولایت تکوینی بر عالم پیدا کرده، بتواند در آن تصرّف کند، چنان که سرپرستی دیگر انسانها وتدبیر امور آنان را نیز خداوند به چنین انسانهایی واگذار میکند.
دین حنیف
نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِي لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ(الأنعام/79)
من روي خود را به سوي کسي کردم که آسمانها و زمين را آفريده؛ من در ايمان خود خالصم؛ و از مشرکان نيستم!
نکته ها:
1- همین كه راه حقّ براى ما روشن شد، با قاطعیّت اعلام كنیم و از تنهایى نهراسیم. «اِنّى وَجّهت»
2- كسى كه از پرستش بت هایى جزیى، مادّى، محدود و فانى بگذرد، به معبودى كلّى، معنوى، بى نهایت و ابدى مىرسد. «للّذى فطر السموات والارض»
3- در جلوه ها غرق نشوید كه دیر یا زود، رنگ مىبازند، به خدا توجّه كنید كه جلوه آفرین است. «فَطَر السموات والارض»
4- انسان مىتواند به جایى برسد كه عقائد باطل نسل ها و عصرها را درهم بشكند. «و ما أنا من المشركین»
5 - توحید ناب، همراه با برائت از شرك است. «و ما أنا من المشركین»
دين حنيف از ديدگاه قرآن
حنيف كلمهاى عربى و به معناى پاكدين و متمايل به دين حق است . بعضى از افراد خود را بر دين حنيف مىدانستند و يا ديگران آنان را چنين مى شناختند و پيامبر گرامى اسلام نيز به پيروى از ابراهيم عليه السلام بر دين حنيف بود . البته روش و آيين ايشان متفاوت با پيروان دين حنيف به معناى متعارف آن بود . دين حنيف يك دين رسمى داراى تشكيلات و علماء، اصول و فروع نبوده است .
از ديرباز اعتقاد بر اين بود كه گروهى در مكه و اطراف و اكناف جزيرةالعرب از بتان دورى مىجستند و خود را پيروان ابراهيم عليه السلام و فرزندش اسماعيل عليه السلام مىدانستند . نبى گرامى اسلام صلى الله عليه و آله را نيز از اين گروه دانستهاند; اما يهود به پيروى از اصطلاح سريانى اين كلمه، قبايل مشرك عرب را حنيف مىخواند; حال آنكه در لغت عرب، حنيف پاكدين و متمايل به دين حق معنا شده است (1) . آنان خود را پيرو ابراهيم عليه السلام دانسته و بر پيامبر صلى الله عليه و آله خرده مىگرفتند كه اگر پيرو ابراهيم هستى، او از ماست; چرا قبله او را ترك و سنن او را مهجور داشتهاى؟
منقول است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به بيتالمدارس (محل تدريس توارت) در مدينه وارد شد و يهوديان را به اسلام دعوت كرد . يكى از يهوديان پرسيد: تو خود بر چه دينى هستى؟ فرمود: بر ملت ابراهيم عليهالسلام و دين او . گفتند: ابراهيم كه يهودى بود! فرمود: تورات را بياوريد تا ميان ما و شما داور باشد; اما آنان نپذيرفتند و به حكميت تورات هم تن ندادند (2) . يهود خود را از سلاله يعقوب (اسرائيل) عليهالسلام مىدانستند و دوازده سبط يهود را از دوازده فرزند يعقوب . در اين مناظره ابراهيم عليهالسلام يعنى نياى بزرگ يعقوب را كه در كتب آنها به پدر عالى و پدر جماعتبسيار نامبردار است، پيرو يعقوب معرفى مىكند . آنان ابراهيم عليه السلام را پيامبر و بنيانگزار يكتاپرستى و حنيف نمىدانستند .
ذکر و تفکر
نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الَّذِينَ يذْكُرُونَ اللَّهَ قِيامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(آل عمران/191)
همانها که خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابيدهاند، ياد ميکنند؛ و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين ميانديشند؛ (و ميگويند:)
بار الها! اينها را بيهوده نيافريدهاي!
منزهي تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!
1- نشانه ى خردمندى، یاد خدا در هر حال است. «اولوا الالباب الّذین یذكرون اللّه قیاماً و قعوداً و على جنوبهم»
2- ایمان بر اساس فكر و اندیشه ارزشمند است. «یتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً»
3- اگر هستى بیهوده و باطل نیست، ما هم نباید بیهوده و باطل باشیم. «ماخلقت هذا باطلاً… فقنا عذاب النار»
4- هستى هدفدار است، پس هر چه از هدف الهى دور شویم به دوزخ نزدیك مىشویم. «فقنا عذاب النّار»
5- ثمره ى عقل و خرد، ترس از قیامت است. «اولوا الالباب… فقنا عذاب النار»
کظم غیظ
نوشته شده توسطرحیمی 6ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الَّذِينَ ينْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ(آل عمران/134)
همانها که در توانگري و تنگدستي، انفاق ميکنند؛ و خشم خود را فرو ميبرند؛ و از خطاي مردم درميگذرند؛ و خدا نيکوکاران را دوست دارد.
1- انفاق، سخاوت مىخواهد نه ثروت. «فى السرّاء والضرّاء»
2- نه در حال رفاه از محرومان غافل باشیم، و نه در تنگدستى بگوییم كه ما خود گرفتاریم. «فى السرّاء والضرّاء»
3- متّقین محكوم غرایز نیستند، آنان حاكم ومالك خویشتناند. «الكاظمین الغیظ»
4 - تقوا، از سعه ى صدر جدا نیست. «والعافین عن الناس»
5- در عفو خطاكار، ایمان او شرط نیست. «والعافین عن الناس»
6 - كسى كه مىخواهد محبوب خدا شود باید از مال بگذرد و خشم وغضب را فرو برد. «واللّه یحبّ المحسنین»
7- انفاق به محرومان و گذشت از خطاى مردم، از مصادیق احسان و نیكوكارى است. «ینفقون، كاظمین، عافین، محسنین»
تکلیف وتوان
نوشته شده توسطرحیمی 5ام دی, 1395مفهوم آيه (لا يكلف الله نفسا الا وسعها) چيست؟
معني آيه شريفه «لا يُكَلِّفُ اَللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» ؛ (2:286) اين است كه؛ خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانايياش تكليف نميكند. وسع در لغت به معني گشايش و قدرت است، بنابراين مضمون آيه شريفه همان حقيقت عقلي را تأييد ميكند كه وظايف و تكاليف الهي هيچگاه بالاتر از ميزان قدرت و توانايي افراد نيست و لذا بايد گفت تمام احكام با همين آيه تفسير و تقييد ميگردد و به مواردي كه تحت قدرت انسان است اختصاص مييابد. بديهي است يك قانونگذار حكيم و دادگر نميتواند غير از اين قانون وضع نمايد.
لَا يكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَينَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ(البقرة/286)
خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمىكند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است. (مؤمنان مىگويند:) پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن! پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان،) بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مايى، پس ما را بر جمعيّت كافران، پيروز گردان.
1- تكالیف الهى، بیش از توان انسان نیست.«لا یكلّف اللّه نفساً الا وسعها» اسلام، دینِ آسانى است، نه سخت گیرى
2- اعمال ما آثارى دارد كه بازتابش به خود ما برمىگردد. «لها ما كسبت وعلیها ما…»
3- به تاریخ گذشتگان وحوادث تلخ آنان بنگریم تا درس عبرت گرفته وبه خدا پناه ببریم. «كما حَمَلتْه على الّذین من قبلنا»
4- آداب دعا آن است كه ابتدا به ضعف خود اقرار كنیم؛ «لا طاقة لنا» سپس به عظمت خداوند گواهى دهیم؛ «انت مولینا» آنگاه خواست خود را مطرح كنیم. «واعف عنّا واغفرلنا وارحمنا»
بیانات رهبری:
تکلیف الهی به اندازه توانایی انسان است
من آن وقتی که توانائی جسمی بیشتری داشتم، زیادتر در دانشگاهها شرکت میکردم؛ الان هم واقعاً اگر بتوانم و مجال و وقت باشد، دوست دارم در فاصلههای نزدیک به نزدیک در دانشگاه شرکت کنم؛ منتها دیگر حالا «لا یکلّف اللّه نفسا الّا وسعها»؛(۱) از مثل من و سنین من و اشتغالات من، گمان نمیکنم جوانها خیلی انتظاراتی داشته باشند؛ اما مسئولین کشور نه، میتوانند و باید شرکت کنند. من الان هم از همین جا به مسئولین سفارش میکنم که در جلسات دانشجوئی شرکت کنند؛ بیایند، بشنوند از دانشجوها، و بگویند به دانشجوها.۱۳۹۱/۰۵/۱۶
کشاورزی در دنیا، کشاورزی در آخرت
نوشته شده توسطرحیمی 2ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
مَنْ كَانَ يرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ
کسي که کشت آخرت بخواهد براي وي در کِشته اش مي افزاييم
وَمَنْ كَانَ يرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ(شوري/20)
و کسي که کِشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مي دهيم و[لي] در آخرت او را نصيبي نيست.
تفسیر نور:
در آيه 20 سوره شوری، انسان به كشاورز، عمل او به كشت ، نيّت او به بذر و دنيا و آخرت، به مزرعه و محل برداشت تشبيه شده است.
آخرت از دنيا مهمتر است زيرا:
1- براى آخرت خواهان توسعه و رشد است. «نزد له فى حرثه»
2- آخرت خواهان از دنيا بهره كمى مى برند ولى دنيا خواهان هيچ بهره اى از آخرت ندارند. «ما له فى الاخرة من نصيب»
3- آخرت خواهان به همه اهداف خود مى رسند. «نزد له فى حرثه» ولى دنياخواهان تنها به گوشه اى از اهداف خود مى رسند. «نؤته منها»
1- بر خلاف مخلوقات كه لطيف آنها قوى نيست و قوى آنها لطيف نيست، خداوند هم لطيف است و هم قوى. «لطيف… القوى»
2- قدرت خداوند هرگز شكست نمى پذيرد. «القوى العزيز»
3- رزق الهى برخاسته از لطف خداست. «لطيف بعباده يرزق»
4- قدرت و لطف خدا ضامن روزىرسانى به مردم است. «لطيف بعباده يرزق… و هو القوى»
5- انسان در انتخاب راه آزاد است. «من كان يريد… من كان يريد…»
6- ارزش كار انسان وابسته به اهداف دور و نزديك و نيّت اوست. «يريد حرث الاخرة - يريد حرث الدنيا»
7- همه دادهها از خداست. «نزد له - نؤته منها» و عطاى خدا متناسب با نيّت و انتخاب انسان است. «من كان يريد…. من كان يريد»
8- نقش انسان تنها در انتخاب و تصميم است، مقدار كاميابى مربوط به اراده خداست. «نزد له - نوته منها»
9- هدف قرار دادن دنيا سبب محروميّت كامل از آخرت است. «يرث حرث الدنيا… ما له فى الاخرة من نصيب»
آنها كه دو سهم از رحمت الهى دارند
نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1395یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یؤْتِکمْ کفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یجْعَلْ لَکمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یغْفِرْ لَکمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ [1]
ای کسانی که ایمان آورده اید! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از رحمت خود، دو بهره به شما عطا کند و برای شما نوری قرار دهد که به وسیله آن (در دنیا و آخرت) راه را طی کنید، و گناهان شما را ببخشد و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
نکته ها:
مخاطب این آیه می تواند مسیحیان آیه قبل باشد تا حق ترک دنیا و رهبانیت را ادا کنند و بعد از حضرت عیسی علیه السلام به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ایمان آورند تا هم اجر ایمان به مسیح علیه السلام را داشته باشند و هم پاداش ایمان به محمّد صلی الله علیه و آله را. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم:
آن مسیحیانی که به من ایمان آوردند، حق رهبانیت را ادا کردند. [2]
البتّه می توان آیه را مستقل از آیه قبل معنا کرد که مقصود آن باشد که مسلمانان، ایمان خود به خدا و رسول را تعمیق بخشند.
ممکن است مقصود از «کفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ»، یکی نور باطنی و یکی دیگر مغفرت الهی باشد که در ادامه آیه آمده است.
پیام ها:
1- لازمه ایمان به خدا، تقوا و پرهیزکاری است. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»
2- همواره باید ایمان خود را عمیق تر کنیم. آمَنُوا. . . آمَنُوا
3- هر یک از ایمان وتقوا سهمی از رحمت است. آمَنُوا اتَّقُوا. . . کفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ
4- مؤمن متّقی، هرگز در بن بست قرار نمی گیرد. آمَنُوا اتَّقُوا. . . یجْعَلْ لَکمْ نُوراً. . .
5- مؤمن، معصوم از گناه نیست، ولی متّقی است و با سپر تقوا به میدان می آید.
لذا خداوند خطاهای او را می بخشد. اتَّقُوا اللَّهَ. . . یغْفِرْ لَکمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ
6- در دریافت الطاف الهی، سنّ و نژاد و قبیله و ادعا ملاک نیست، ایمان و تقوا ملاک است. اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا. . . یؤْتِکمْ کفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ [3]
پی نوشت ها
[1] سوره حديد، آيه 28
[2] تفسير مجمع البيان.
[3] محسن قرائتى، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - تهران، چاپ: 4، 1389.
تفسیر نور؛ ج 9؛ ص492؛تفسير نمونه، ج23، ص: 392
تهمت به اولیای خدا ممنوع!
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1395یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکـونُوا کالَّذِینَ آذَوْا مُوسی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً[1]
ای کسانی که ایمان آورده اید!
مانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند،
پس خداوند او را از آنچه(درباره اش به افترا) می گفتند، تبرئه فرمود و او نزد خداوند آبرومند بود.
1- تنها دعایی که از دوزخیان مستجاب می شود، دعا برای عذاب است.[2] «رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَینِ مِنَ الْعَذابِ» چون در آیۀ دیگر می فرماید: «لِکلٍّ ضِعْفٌ»[3]
2- گاهی رهبران الهی، از طرف مؤمنان هدف تهمت و اذیت قرار می گیرند. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکـونُوا»
3- لازمۀ ایمان، دوری از تهمت است. یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکـونُوا…
4- از بی اثر ماندن تهمت به اولیای خدا درس بگیرید و تهمت نزنید. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ»
5- خداوند دامن انبیای خود را از تهمت های دشمنان پاک می کند. فَبَرَّأَهُ اللَّهُ…
6- تبرئۀ مردان خدا از تهمت کافی نیست، باید از آنان تجلیل شود. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
7- تبرئه از تهمت و داشتن وجاهت، شرط موفقیت در رهبری است. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
8- کسی را که به مأموریتی می فرستید و مسئولیتی به او می دهید، باید از او حمایت کنید. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»[4]
پی نوشت ها
[1] سوره أحزاب، آیه 69
[2] تفسير اطيب البيان.
[3] اعراف، 37.
[4] محسن قرائتى، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - تهران، چاپ: 4، 1389.
حوزه/تفسير الميزان، ج16، ص 519-تفسیر نور، ج 7، ص408-تفسير نمونه، ج17، ص443