موضوعات: "مناسبت ها" یا "رمضان" یا "محرم" یا "ذی الحجه" یا "ذیقعده" یا "صفر" یا "پیاده روی اربعین" یا "رجب" یا "شعبان" یا "نوروز"
خانه آیت الله بروجردی درمحرم میزبان عزاداران حسینی است
نوشته شده توسطرحیمی 6ام آذر, 1392خانه تاریخی آیت الله العظمی بروجردی(ره)،
تلاقی عزا و نیاز در دهه محرم است و در این ایام عاشقان کوی حسین راه این خانه را گرفته و به عزاداری و راز و نیاز می پردازند.
به گزارش ایرنا،خانه آیت الله العظمی بروجردی در شهر بروجرد خانه ای است زیبا و آرام با حیاطی دلباز و سرپوشیده با شیشه هایی آبی و حوضی در میان آن.
در طبقه دوم این ساختمان حسینیه ای کوچک مهیا شده برای عزادارانی که در دهه اول محرم و ایام فاطمیه برای عزاداری به اینجا می آیند.
یکی از آداب رایج در شهرستان بروجرد برگزاری مراسم های عزاداری ایام محرم از جمله مراسم روز تاسوعا و عاشورا و شام غریبان در منزل قدیمی آیت الله العظمی سید حسین بروجردی مرجع بزرگ شیعیان دنیا است به طوریکه با حضور در این خانه روحانی می توانی پیوند عزداری محرم و دست نیاز مردمانی که به در خانه فرزند پیامبر آمده اند را به وضوح ببینی.
حضور در مراسم عزاداری خانه ˈآقاˈ مختص به بروجردی ها و حتی لرستانی ها نیست بلکه هر ساله افراد زیادی از سراسر کشور برای ادای حاجت و نذر و یا برآوردن دست نیاز به این خانه روحانی می آیند و در میان تار و پود این خانه قدیمی به دنبال مراد و مقصود خود می گردند.
در این خانه قدیمی هنوز بوی قدم های ˈآقاˈ می آید و شمیم خوشش همه خانه را نورانی کرده است، اینجا نفس که می کشی احساس سبکی خاصی در وجودت سایه می اندازد و حتما با خود می اندیشی سادگی و عظمت این خانه بزرگ و قدیمی به برکت روح آسمانی مردی است که در زمان حیاتش نیز سال ها عزای امام حسین(ع) را در این خانه برپا کرد.
حوض بزرگ وسط خانه آقا شاید حرف ها برای گفتن دارد ، مردم عزادار ظرف هایی از آب این حوض برای شفای مریضان و حاجت روایی بیمارانشان بر می دارنند.
کنار ورودی حیاط آقا که بنشینی و نگاهی به سرسرای خانه قدیمی آیت الله العظمی سید حسین بروجردی بیندازی ناخودآگاه احساسی عجیب تمام وجودت را فرا می گیرد.
در این خانه که در ایام دهه محرم با پارچه های سیاه زینت داده شده و همواره مراسم روضه خوانی در آن برگزارمی شود حاجتمندان زیادی حاجت روا شده اند و عزاداران بسیاری اشک ریخته اند.
خادمین مراسم سوگواری سرور و سالار شهیدان در خانه آقا همه نوه و نتیجه های آیت الله بروجردی هستند که با لبخندی سرشار از معنویت عزاداران و حاجتمندان را هدایت و با دادن چای، نقل و خرما از آنها پذیرایی می کنند.
مراسم شام غریبان در خانه بزرگ مرد شیعه حال و هوایی به وسعت همه دلتنگی های دنیا دارد اینجا آدم دلش برای آن همه سادگی و بینش تنگ می شود.
آیت الله حاج آقاحسین طباطبایی بروجردی، فرزند حاج علی آقا طباطبایی بروجردی از سادات سلسله طباطبایی بود که نسبت آنان به حضرت امام حسن مجتبی (ع) می رسد.
آیت الله بروجردی در صفر سال 1292 هجری قمری در شهر بروجرد دیده به جهان گشود. جد پنجم آیت الله بروجردی به نام سید محمد طباطبایی بروجردی نوه دختری علامه مجلسی است.
آیت الله بروجردی علوم مقدماتی را در بروجرد نزد پدرش فرا گرفت و در 18 سالگی برای تکمیل تحصیلات به اصفهان رفت و در آنجا نزد ابوالمعالی کلباسی، سید باقر درچه ای و میر سید تقی مدرسی، در مدارس کلباسی و صدر اصفهانی به تحصیل پرداخت و مدتی نیز از محضر آخوند محمد و جهانگیر خان قشقایی استفاده کرد.
در سال 1318 قمری به نجف اشرف عزیمت کردند و به محضر درس مرحوم آخوند محمد کاظم خراسانی وارد شد و به تحصیل علم پرداخت.
آیت الله بروجردی در سال 1328 هجری قمری با تصدیق علماء اعلام از جمله آیت الله العظمی آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی از نجف به ایران مراجعت کرد و در بروجرد اقامت گزید و مدت 33 سال مرجع تقلید اهالی غرب و جنوب غربی ایران و قسمتی از خراسان و ممالک عراق بودند و چندین سال از بهترین ایام عمرش را در زادگاه خود به ترویج، تدریس و تألیف سپری کردند.
نوه دختری آیت الله بروجردی می گوید: بیت حضرت آیت الله بروجردی یکی از قدیمی ترین بیوت در بروجرد است که آیت الله بروجردی نیز پس از بازگشت از سفر حج به مدت 33 سال در آن زندگی کردند.
محمدرضا گودرزی می گوید: آنچه ذکر آن حائز اهمیت است این است که یاد و خاطره آیت الله بروجردی در تک تک کوچه های بروجرد هنوز جاری و ساری است و بروجرد هنوز از برکات این عالم فرزانه بر خود می بالد.
هنوز هم خانه آیت الله بروجردی در میان کوچه پس کوچه های قدیمی بروجرد مرکز وصال دلهاست و مردم این شهرستان به مانند گذشته با مرجع خود به گفتگو می نشینند و بغض دل وا می کنند.
واجب بزرگ اسلامي
نوشته شده توسطرحیمی 6ام آذر, 1392مقام معظم رهبري (مدظله):
امام حسین علیه السلام قیام کرد تا آن واجب بزرگى را که عبارت از
تجدید بناى نظام و جامعه اسلامى،
یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامى است، انجام دهد.
این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهى از منکر است؛ بلکه خودش یک مصداق بزرگِ امر به معروف و نهى از منکر است.
البته این کار، گاهى به نتیجه حکومت مىرسد؛ امام حسین علیه السلام براى این آماده بود.
گاهى هم به نتیجه شهادت مىرسد؛ براى این هم آماده بود.
74/3/19
مصائب اسارت اهل بیت (علیهم السلام)
نوشته شده توسطرحیمی 6ام آذر, 1392به گزارش خبرنگار اسراء نیوز؛ حضرت آیت الله جوادی آملی همزمان با شب دوازدهم ماه محرم الحرام در جمع عزاداران حسینی سخنرانی فرموده و در بخش پایانی سخنان خود به بیان مصائب اسارت اهل بیت[علیهم السلام] پرداختند.
متن سخنان معظم له بدین شرح است:
امشب که دوازدهم محرم است طبق برخي از نقلها سالروز شهادت وجود مبارک امام سجاد(سلام الله عليه) است. امام سجاد(سلام الله عليه) رهبري قافله را به عهده داشت، ولي براي اينکه نفهمند او امام زمان است به وجود مبارک زينب کبرا(سلام الله عليها) دستور ميداد و زينب کبرا انجام ميداد.
مشکلاتي که براي اهل بيت از عصر عاشورا وارد شد بسيار توانفرسا بود، چون طبق دستور حضرت شب عاشورا اين خيمهها را نزديکتر کردند، اين طنابها را به هم نزديک کردند، يک قوس کمتري را اين خيمهها اشغال کنند تا اطراف اين خيمه خندقي بِکَنند و آتش روشن کنند که دشمن از پشت سر حمله نکند. فقط اين خميه دارالحرب بود که مجاهدان ميرفتند و نعشهاي شهدا را برميگرداندند قسمت جلو باز بود بقيه پشت خيمهها همه خندق بود.
حالا عصر عاشورا که شد اينها مهاجمان با تاخت و تاز آمدند براي غارت, بچهها زير اين دست و پا چطور فرار بکنند؟!
خدا ميداند راه که يکطرفه بود، همين جلوي خيمه دارالحرب بود، دستور رسيد «عليکنّ بالفرار» ولي بسيار سخت بود.
موقع خداحافظي و وداع اين اهل بيت از ابدان طيّب و طاهر وقتي فرا رسيد، ببينيد دختر, پدر را نشناسد!
به زينب(سلام الله عليها) ميگويد عمه! اينکه در کنارش اين همه ناله ميزني، نعش چه کسي است؟
«عمّتي هذا نعش مَن؟» فرمود: «هذا نعش أبيک الحسين» اين نعش پدر بزرگوارت حسينبنعليبنابيطالب است.
روز يازدهم که اينها را از کربلا عبور دادند آوردند به کوفه، ميبينيد وجود مبارک زينب کبرا با جلال و عظمت وارد شد اما «وعليها أرذل ثيابها و هی متنکّرةً» وارد شد يا «متکبّرةً» وارد شد، ابنزياد بعد از شناخت زينب کبرا(سلام الله عليها) گفت:
«کيف رأيت صُنع الله بأخيک؟!» زينب کبرا پاسخ داد آزمون الهي از طرف خداست, مقاومت و پايداري برادرم از طرف بنده يعني مخلوق خدا, اينها «ما رأيت الاّ جميلا» بسيار زيبا بود ما جز خوبي چيز ديگري نديديم، نه تنها خوب بود, بلکه جز خوبي چيز ديگري نديديم! اما آن کاري که تو و لشگريان شما کردند، آنکه کيفر تلخ الهي را به همراه دارد.
سخنراني وجود مبارک زينب کبرا در کوفه آنها را خاموش کرد، بعد ابنزياد رو کرد گفت: اين جوان کيست؟ گفتند اين عليبنالحسين است. ابن زياد گفت: عليبنالحسين را که خدا ـ معاذ الله ـ در کربلا کُشت, امام سجاد فرمود:
«کان لي أخٌ يُسمّي عليّاً» من برادري داشتم به نام علي او را لشکريان شما کُشتند. بيان تند و رسواکننده امام سجاد(سلام الله عليه) در مسجد کوفه باعث شد ابنزياد قصد قتل امام سجاد را بکند، زينب کبرا(سلام الله عليها) برخاست فرمود تا من زندهام اجازه نميدهم به برادرزاده من اهانتي بکني. آنگاه خود زينالعابدين(سلام الله عليه) فرمود عمه من خودم پاسخ ميدهم فرمود ابنزياد «أبالقتل تهدّدنا فإنّ کرامتنا الشهادة» ما را با مرگ ميترساني کرامت ما در شهادت ماست. ولي من پيشنهادي دارم، اگر قصد کشتن مرا داري يک مَحرم براي اين قافله فراهم بکن که اينها را به مدينه برساند!
شايد در چنين فرصتي، هنگام دفن شهدا فرا رسيد، گرچه بنياسد در دفن اين ابدان به حسب ظاهر شرکت کردند، نماز خواندند، دفن کردند، اما در حقيقت وجود مبارک امام سجاد اينها را همراهي ميکرد، در عالَم معنا وجود مبارک پيغمبر, چون در مدينه خواب ديدند که وجود مبارک پيامبر با موي ژوليده, خاکآلود، از آن حضرت سؤال کردند چه خبر است؟ فرمود الآن از دفن فرزندم حسينبنعلي برگشتم! آن در عالم معنا با حضور وجود مبارک پيغمبر انجام شد، اما به حسب ظاهر اين نشئه, وجود مبارک امام سجاد از زندان کوفه به کربلا آمد و اين بنياسد را راهنمايي کرد، چون بنياسد اين کُشتهها را نميشناختند، کشته يا با لباس شناخته ميشود يا با سر شناخته ميشود، سالار شهيدان که لباسش غارت شد، سر مطهّرش بريده شد, بدن مطهّرش زير سُم اسبها لِه شد، بدني که دختر, پدر را نشناسد خب ديگران نميشناسند.
وجود مبارک امام سجاد همه اينها را راهنمايي کرد، سالار شهيدان را پيشاپيش و همه شهدا را، اول عليبنالحسين را پايين پا و ساير شهدا را پايين پا دفن کرد. نوبت به قمر بنيهاشم که رسيد حضرت دستور داد قبر عمويم بايد مستقل باشد، بارگاهش بايد جدا باشد، آن بدن را دستور نداد که همراه ساير شهدا يکجا دفن بشود، براي قمر بنيهاشم هم قبر جدايي درست کرد. دو کار عليبنالحسين امام سجاد(سلام الله عليه) درباره قمر بنی هاشم کرد که درباره ساير شهدا نکرد.
مستحضريد رود عظيمي از دجله در شمال شرقي کربلا ميريزد که ميگويند فرات, فرات يعني آب شيرين, اين آب, آب فرات در شمال شرقي کربلاست، جايي که رود جاري باشد رودخانهاي باشد اطراف آن نيها و علفها فراوان است، اين حصيربافي هم آنجا فراوان است، تهيه حصير, تهيه بوريا, تهيه نِي اينها در آن منطقه آسان بود، فرمود حصيري بياوريد که من اين بدن مطهر را در آن حصير بپيچم و دفن کنم, حصير آوردند آن بدن مطهر را آورد، ساير ابدان را وجود مبارک امام سجاد(سلام الله عليه) دستور ميداد به خاک بسپارند اما درباره دو بدن شخصاً وارد قبر شد يکي بدن حسينبنعلي بود، يکي بدن عباسبنعلي(سلام الله عليهم)؛ اگر به حضرت ميگفتند شما به تنهايي چگونه اين بدن را به خاک ميسپاريد ميفرمود:
«إنّ معي مَن يعينني» با من کساني هستند که مرا کمک کنند، اين کار را کردند.
يکي از آداب و سنن دفن ميّت اين است وقتي ميّت را به طرف قبله دفن کردند به پهلو خواباندهاند، کفن را از صورتش باز کنند صورتش را روي خاک بگذارند، بگويند:
«عفوک, عفوک, عفوک»
وقتي سالار شهيدان سر در بدن ندارد، وجود مبارک امام سجاد اين عمل را چگونه انجام بدهد؟! و همچنين درباره قمر بنيهاشم اين کار را شخصاً انجام داد فرمود:
«إنّ معي من يعينين» هم درباره عموي خود, هم درباره پدر بزرگوارش. وقتي قبر تأمين شد وجود مبارک حضرت از قبر بيرون آمدند خاک ريختند, با انگشت نوراني روي قبر حسينبنعلي نوشت: «هذا قبر حسين بن علي بن ابي طالب الّذي قتلوه عطشاناً» اين قبر حسين است که با فاصله کم با اين رود عظيم او را با لب تشنه شهيد کردند.
«السلام عليکم يا أهل بيت النبوّة و يا معدن الرسالة و يا مختلف الملائکة السلام علي الحسين و علي عليبنالحسين و علي أولاد الحسين و علي أصحاب الحسين و رحمة الله و برکاته»
يا مَن يقبل اليسير و يعفو عن الکثير إقبل مِنّا اليسير واعفوا عنّا الکثير اللهمّ لا تجعله آخر العهد مِن اقامة العزاء و إن جعلته واجعلنا مرحومين و لا تجعلنا محرومين
رباب و تنهایی او..
نوشته شده توسطرحیمی 20ام آبان, 1392الف قامت ارباب ببین
الف قامت ارباب که بر می داری!
این رباب است
که می ماند و تنهایی او…..
اگر این ده روز را توشه مفید بگیریم کل سالمان بیمه می شود.
نوشته شده توسطرحیمی 20ام آبان, 1392حجت الاسلام و المسلمین سعید نجفی بروجردی در مراسم افتتاحیه ساختمان جدید مدرسه علمیه محدثه بروجرد که با مجلس عزاداری حضرت ابا عبدالله الحسین مقارن بود،ضمن خیر مقدم به طلاب سال اول این ایام را در بهره گیری معنوی بسیار مهم توصیف کرد و گفت:گریه بر اهل بیت به خاطر مصایب آنان تضمین کننده طول سال انسان است.
وی گفت:اشکی که در این ایام ممکن است ریخته می شود هفت قسم است که سه قسم آن بی ارتباط با اهل بیت و عزای آنان است و چهار قسم آن به امام حسین مربوط می شود و همین چهار قسم است که موجب نجات انسان است.
موسس محترم حوزه محدثه بروجرد در تشریح اقسام گریه گفت:آن سه قسم اول عبارتند از:
1-گریه از “ترس “یا “جبن” مانند ترس کسی که در زندان است و قرار است اعدام شود.
2-گریه “تزویر"و حقه بازی
3-گریه “ندامت” و پشیمانی که در باب توبه و به خاطر پشیمانی از گناه است.
اما گریه های مفید و اشکهای نجات بخش عبارتند از:
1-اشک “شوق” و اشتیاق در بندگی و طاعت خدا و اینکه فرد از باب همین شوق به عشق و دلدادگی به امام حسین گریه میکند.
2-اشک “فقدان"و دوری از امام و محرومیت از وجود مبارک او.
3-اشک"رحم” و “شفقت “بر حوادث عاشورا مانند اشکی که اصحاب امام در روز عاشورا به خاطر حوادث آن می ریختند.
4-اشک “فراق” امام مانند اشکی که حضرت یوسف در فراق پدر می ریخت و بالعکس.
مقتل خواني رهبر انقلاب در مصائب شهادت حضرت علي اكبر(ع) درنماز جمعه سال 74
نوشته شده توسطرحیمی 20ام آبان, 1392اینفوگرافی:آیین عزاداری از نگاه مراجع عظام
نوشته شده توسطرحیمی 19ام آبان, 1392در این اینفوگراف به مسائلی همچون نماز اول وقت، سیاستزدگی در عزاداری، روضه خواندن در بین ادعیه، برهنه شدن و مزاحمت برای مردم از نظر علما و مراجع پرداخته شده است.
ازجمله مراجع و علمایی که در این اینفوگرافیک نظراتشان منتشر شده است ، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای، آیت الله مهدوی کنی، آیات عظام مکارم شیرازی، نوری همدانی، بهجت، لنکرانی، جوادی آملی، صافی گلپایگانی و … می باشند.
ثواب اشک بر سيدالشهدا
نوشته شده توسطرحیمی 19ام آبان, 1392
از مسمع بن عبد الملك كردين بصرى نقل است كه وى گفت :حضرت امام صادق عليه السلام به من فرمودند:
اى مسمع تو از اهل عراق هستى ، آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مى روى ؟
عرض كردم : خير، من نزد اهل بصره مردى مشهور هستم و نزد ما كسانى هستند كه خواسته خليفه را طالب بوده و دشمنان ما از گروه ناصبى ها و غير ايشان بسيار بوده و من در امان نيستم از اينكه حال من را نزد پسر سليمان(خليفه وقت)گزارش كنند. در نتيجه او با من كارى كند كه عبرت ديگران گردد؛ لذا احتياط كرده و به زيارت آن حضرت نمى روم .
حضرت به من فرمودند:
آيا ياد مى كنى مصائبى را كه براى آن جناب فراهم كرده و آزار و اذيت هائى كه به حضرتش روا داشتند؟
عرض كردم : بلى .
حضرت فرمودند:
آيا به جزع و فزع مى آئى ؟
عرض كردم : بلى به خدا قسم و به خاطر ياد كردن مصائب آن بزرگوار چنان غمگين و حزين مى شوم كه اهل و عيالم اثر آن را در من مشاهده مى كنند و چنان حالم دگرگون مى شود كه از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و به وضوح علائم حزن و اندوه در صورتم نمايان مى گردد.
حضرت فرمودند:
خدا رحمت كند اشک هاى تو را (يعنى خدا بواسطه اين اشک ها تو را رحمت نمايد)، بدان قطعا تو از كسانى محسوب مى شوى كه به خاطر ما جزع نموده و به واسطه سرور و فرح ما مسرور گشته و بخاطر حزن ما محزون گرديده و به جهت خوف ما خائف بوده و هنگام مامون ما در امان هستند، توجه داشته باش حتما و عنقريب هنگام مرگ،اجدادم را بالاى سرت خواهى ديد كه ملك الموت سفارش تو را خواهند نمود و بشارتى كه به تو خواهند داد برتر و بالاتر از هر چيزى است و خواهى ديد كه ملك الموت از مادر مهربان به فرزندش به تو مهربان تر و رحيم تر خواهد بود.
مسمع مى گويد:
سپس حضرت گريستند و اشگهاى مباركشان جارى شد و من نيز با آن جناب اشگ ريختم ، پس از آن حضرت فرمودند:
الحمد لله الذى فضلنا على خلقه بالرحمة و خصنا اهل البيت بالرحمة .
اى مسمع از هنگامى كه امير المومنين عليه السلام شهيد شدند زمين و آسمان بر ما ترحم نموده و مى گريند و موجودى پيش تر از فرشتگان بر ما گريه نكرده است .
ايشان اشك هايشان لاينقطع جارى بوده و هرگز قطع نمى شود.توجه داشته باش احدى بخاطر ترحم به ما و بجهت مصائبى كه بر ما وارد شده گريه نمى كند مگر آنكه قبل از آمدن اشک از چشمش حقتعالى او را رحمت خواهد نمود و وقتى اشک ها بر گونه هايش جارى گشت در صورتى كه يك قطره از آنها در جهنم بيفتد حرارت و آتش آن را خاموش و آرام مى كند كه ديگر براى آن حرارتى پيدا نمى شود.
دانسته باش كسى كه به خاطر ما قلبش دردناك شود در روزى كه موت و مرگش فرا برسدوما را مشاهده نمايد سرور و نشاطى برايش پيدا شود كه پيوسته اين سرور در او بوده تا در كنار حوض بر ما وارد گردد و هنگامى كه محب و دوست دار ما اهل بيت بر حوض كوثر وارد شود سرور و فرح خاصى در كوثر پيدا شود به حدى كه انواع و اقسام اطعمه اى را به او چشانده كه وى مايل نيست طعم آن غذاها زائد گردد.
اى مسمع :
كسى كه از آن حوض يك جرعه بياشامد هرگز بعد از آن تشنه نشده و ابداً طلب آب نكند.
سپس حضرت اوصاف آب كوثر را چنين توصيف فرمودند:
1. طع آن در سردى و خنكى مانند كافور بوده .
2. بوى آن همچون بوى مشگ بوده .
3. طعمش نظير طعم زنجبيل مى باشد.
4. شيرين تر از عسل .
5. نرم تر و لطيف تر از شير.
6. صاف تر از اشگ چشم .
7. پاك تر از عنبر.
8. از تسنيم كه چاهى است در بهشت خارج مى گردد.
9. در جوى هاى بهشت عبور مى كند.
10. از روى ريگ هاى بهشتى كه در و ياقوت هستند جارى می باشد.
11.كاسه هائى در آن است كه عدد آنها از ستارگان آسمان بيشتر مى باشد.
12. بوى خوش آن از مسافتى كه بايد آن را ظرف هزار سال پيمود به مشام مى آيد.
13. كاسه هاى درون آن از زر و سيم و انواع و اقسام جواهر قيمتى است .
14. از آن هر بوى خوش و نسيم معطرى به صورت شارب مى وزد تا جائى كه شارب مى گويد: كاش من را در همين جا به حال خود بگذارند، حاضر نيستم اينجا را به جاى ديگرى تبديل كرده و آن را تغيير دهم .
پس از آن حضرت به مسمع بن عبد الملك كردين بصرى فرمودند:
كردين توجه داشته باش تو از كسانى هستى كه از آب آن حوض مى آشامى . و نيست چشمى كه براى ما بگريد مگر آنكه از نعمت نظر نمودن به آب كوثر بهره مند شده و از آن سيراب مى گردد.دوستداران ما كه از آب كوثر مى آشامند پس از نوشيدن از آن، لذتى كه برده و طعمى كه چشيده و شهوتى كه در آن ها پديد آمده به مراتب بيشتر از لذت و طعم و شهوتى است كه به ديگران يعنى كسانى كه در مرتبه پائين تر ازحب ما هستند، اعطاء مىگردد.
بر بالاى حوض كوثر امير المومنين علي عليه السلام ايستاده و در دست مباركشان عصائى از گياه عوسبح بوده كه با آن دشمنان ما را منكوب و مضروب مى سازند، يكى از آن دشمنان محضر مباركش عرض مى كند: من شهادتين مى گويم .
حضرت مى فرمايد: نزد امام خود (فلانى ) برو پس از او بخواه كه تو را شفاعت كند.
آن شخص مى گويد: امام من كه نامش را برديد از من تبرى مى جويد.
حضرت مى فرمايند: به پشت خود برگردد و از كسى كه دوستش مى داشتى و بر خلائق مقدمش مى نمودى طلب شفاعت كن زيرا بهترين خلق نزد تو بايد شفاعتت را بكند چه آنكه بهترين مخلوقات كسى است كه شفيع ديگران باشد.
آن شخص مى گويد: از تشنگى مردم .
حضرت به او مى فرمايند:خداوند تو را تشنه تر كرده و عطشت را زياد كند.
منبع :ترجمه كامل الزيارات/ ابى القاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن قولويه القمى/مترجم : سيد محمد جواد ذهنى تهرانى
حیات الگویی امام حسین علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 19ام آبان, 1392
وقتى خداوند، براى هدايت بشر، «راهنما» فرستاد و براى تعيين راه و پيمودن مسير، «حجّت» قرار داد، همه ابعاد را در نظر داشت.
الگوهاى مكتبى، الگوى همه جانبه امت براى راهيابى به كمال و خودسازى و بندگى اند. حسين بن على عليه السلام نيز يكى از اين اسوه هاى كامل و الگوهاى همه جانبه است و آنچه از حضرتش بايد آموخت، نه تنها درس حماسه و جهاد و ظلم ستيزى، كه درس عبوديت و سخاوت و جوانمردى و ارزش گرايى و تهجّد و انس با قرآن و تكريم انسان است.
اينك، نگاهى به بخشى از ابعاد الگويى سالار شهيدان داريم، تا روشن گردد كه شخصيت وى به بُعد شورآفرين و حماسى عاشورا و انگيزه آفرينى جهاد در كربلا خلاصه نمى شود. امروز، اگر آن باده جانبخش در ساغر دلمان نيست، مى توان و بايد از چشمه فيض ديگرى شور و حال گرفت و «سيره حسينى» را چراغ راه قرار داد.در عصر بازسازى ايمانى و فرهنگى، توجه به ابعاد الگويى امام حسين عليه السلام ضرورى است. آن حضرت، تنها در كربلا اسوه ما نيست؛ الگو بودنش تنها در زمينه حماسه و خون و شهادت هم نيست؛ حتّى در كربلا هم، فقط كربلاى حماسه و جهاد نبود و اوج صحنه هاى آن روز جاويدان هم، تنها شهادت امام و يارانش نبود.
نماز، اوج بندگى
سالار ما، حسين بن على عليهماالسلام ، شب عاشورا براى انس با خدا و تهجّد و تلاوت قرآن و نماز، از دشمن مهلت گرفت. در گرماگرم نبرد عاشورا نيز، هنگام ظهر به نماز ايستاد تا به ما بياموزد كه جان بر سردين و خداجويى نهاده است. سعيد بن عبداللّه حنفى، در آن لحظه، در برابر امام همچون سپر حفاظتى مى ايستد، تا حسين بن على عليهماالسلام ، آخرين نمازش را بخواند و با 13 تير كه بر پيكرش مى نشيند، به شهادت مى رسد.1
ابوثمامه صائدى نيز ـ كه خودش شهيد نماز است ـ در روز عاشورا، فرا رسيدن هنگام نماز را يادآور مى شود. امام حسين عليه السلام دعايش مى كند كه خدا از نمازگزارانِ ذاكر قرارش دهد.2
اين كه در زيارت هاى حسين بن على عليه السلام ، او را اقامه كننده نماز خطاب مى كنيم «اشهد انّك قد اَقَمْتَ الصلّوة…»3 جلوه ديگرى از اهميت نماز را در زندگى و شهادت آن پيشواى معنويت و عبوديت نشان مى دهد.
رضا، اوج ايمان
كمال بندگى در«رضا»به رضاى الهى و فرمان اوست.
حسين بن على عليه السلام در حركت به سوى كربلا، اظهار اميدوارى كرد كه آنچه را خداوند برايش اراده كرده باشد، «خير» باشد، چه با فتح، چه با شهادت «ارجو ان يكونَ خيراً ما اراد اللّه بنا، قُتِلْنا ام ظفرنا»4. در قتلگاه نيز جملات زيباى «الهى رضىً برضاءك و تسليماً لامرك» كه بر زبان او جارى شد، نشانه خلوص در بندگى و رضا به قضاى خدا و رنگ خدايى داشتن جهاد و شهادت اوست.
يكى درد و يكى درمان پسندد
يكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
و جانان سيدالشهداء، خدا بود كه عشق الهى در سراسر وجود حضرت، سريان و جريان داشت و «مقام رضا» مرتبه برتر ايمان او به شمار مى رفت. خود آن حضرت بارها مى فرمود:
«رضا اللّهِ رضانا اهل البيت5؛ رضايت ما خاندان، تابع رضاى الهى است.»
صفحات: 1· 2