« راهبردهای اصلی شیطاناهمیت اعمال مستحبی »

نگاه کن!اينهمه درس عبرت و اينهمه بيخبرى !

نوشته شده توسطرحیمی 24ام تیر, 1394

وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يكُونُوا يرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يرْجُونَ نُشُورًا(الفرقان/40)

و قطعا بر شهري که باران بلا بر آن بارانده شد گذشته‏ اند مگر آن را نديده ‏اند [چرا] ولي اميد به زنده ‏شدن ندارند.

اينهمه درس عبرت و اينهمه بيخبرى !

در اين آيات ، قرآن مجيد براى دلدارى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مؤ منان از يکسو و تهديد مشرکان بهان جو که نمونه سخنانشان در آيات پيشين گذشت از سوى ديگر به تاريخ اقوام گذشته و سرگذشت شوم آنها اشاره کرده و مخصوصا روى شش قوم (فرعونيان ، قوم نوح ، قوم عاد، ثموداصحاب الرس ، و قوم لوط) تکيه مي کند و درسهاى عبرتى که از سرگذشت اين اقوام به طور کاملا فشرده و گويا منعکس ميکند. نخست ميفرمايد: ما به موسى ، کتاب آسمانى داديم ، و برادرش هارون را براى کمک ، همراهش ساختيم (و لقد آتينا موسى الکتاب و جعلنا معه اخاه هارون وزيرا )زيرا آنها برنامه سنگينى براى مبارزه در برابر فرعونيان بر دوش داشتند و ميبايست ، اين کار انقلابى مهم را با کمک يکديگر به ثمر بنشانند.


ما به آن دو خطاب کرديم و گفتيم : به سوى اين قوم برويد که آيات ما را تکذيب کردند (فقلنا اذهبا الى القوم الذين کذبوا باياتنا). آنها از يکسو آيات و نشانه هاى خدا را که در آفاق و انفس و در تمام عالم هستى وجود دارد عملا تکذيب نمودند، و راه شرک و بت پرستى را پيش گرفتند، و از سوى ديگر تعليمات انبياى پيشين را نيز ناديده گرفته ، و آنها را تکذيب نمودند. ولى با تمام تلاش و کوششى که موسى و برادرش انجام دادندو با ديدن آنهمه معجزات عظيم و متنوع و روشن ، باز راه کفر و انکار را پيش ‍ گرفتند، لذا ما آنها را شديدا در هم کوبيديم و نابود کرديم فدمرناهم تدميرا). واژه تدمير از ماده دمار به معنى هلاکت از يک طريق اعجاب انگيز است و براستى هلاکت قوم فرعون در امواج خروشان نيل با آن کيفيتى که ميدانيم از عجائب تاريخ بشر است . همچنين قوم نوح را هنگامى که تکذيب رسولان الهى کردند، غرق نموديم و سرنوشت آنها را نشانه روشنى براى عموم مردم قرار داديم ، و براى همه ستمگران عذاب دردناکى فراهم ساختيم (و قوم نوح لما کذبوا الرسل اغرقناهم و جعلناهم للناس آية و اعتدنا للظالمين عذابا اليما ). جالب توجه اينکه مى گويد: آنها تکذيب رسولان کردند (نه تنها يک رسول ) چرا که در ميان رسل و پيامبران خدا در اصول دعوت ، تفاوتى نيست ، و تکذيب يکى از آنها تکذيب همه آنها است ، بعلاوه آنها اصولا با دعوت همه پيامبران الهى مخالفت داشتند و منکر همه اديان بودند. همچنين قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس و اقوام بسيار ديگرى را که در اين ميان بودند هلاک کرديم (و عادا و ثمودا و اصحاب الرس و قرونا بين ذلک
کثيرا). قوم عاد همان قوم هود پيامبر بزرگ خدا هستند، که از سرزمين احقاف (يا يمن ) مبعوث شد، و قوم ثمود، قوم پيامبر خدا صالح هستند که از سرزمين وادى القرى (ميان مدينه و شام ) مبعوث گرديد، و اما درباره اصحاب رس ، در پايان اين سخن بحث خواهيم کرد. قرون جمع قرن در اصل به معنى جمعيتى است که در يک زمان با هم زندگى ميکنند، سپس به يک زمان طولانى (چهل سال يا يکصد سال نيز اطلاق شده است ). ولى ما هرگز آنها را غافلگيرانه مجازات نکرديم ، بلکه براى هر يک از آنها مثلها زديم (و کلا ضربنا له الامثال ). به ايرادهاى آنها پاسخ گفتيم ، همچون پاسخ ايرادهائى که به تو ميکنند، احکام الهى را براى آنها روشن ساختيم و حقايق دين را تبيين نموديم . اخطار کرديم انذار نموديم ، و سرنوشت و داستانهاى گذشتگان را براى آنها بازگو کرديم . اما هنگامى که هيچيک از اينها سودى نداد هر يک از آنها را در هم شکستيم و هلاک کرديم (و کلا تبرنا تتبيرا ). و سرانجام در آخرين آيه مورد بحث ، اشاره به ويرانه هاى شهرهاى قوم لوط
ميکند که در سر راه مردم حجاز به شام قرار گرفته ، و تابلو زنده و گويائى از سرنوشت دردناک اين آلودگان و مشرکان است ، ميفرمايد: آنها از کنار شهرى که باران شر و بدبختى (بارانى از سنگهاى نابود کننده ) بر سرشان ريخته شد گذشتند آيا آنها (در سفرهايشان به شام ) اين صحنه را نديدند و در زندگى آنها نينديشيدند؟! (و لقد اتوا على القرية التى امطرت مطر السوء ا فلم يکونوا يرونها). آرى اين صحنه را ديده بودند ولى هرگز درس عبرت نگرفتند چرا که آنها به رستاخيز ايمان و اميد ندارند! (بل کانوا لا يرجون نشورامرگ را پايان اين زندگى ميشمرند، و اگر به زندگى پس از مرگ هم معتقد باشند اعتقادى بسيار سست و بى پايه دارند، آنچنان که در روح آنها و به طريق اولى در برنامه هاى زندگيشان اثر نميگذارد، به همين دليل همه چيز را بازيچه ميگيرند و جز به هوسهاى زود گذر خود نمى انديشند.

نکته ها:
1 - اصحاب الرس کيانند؟ واژه رس در اصل به معنى اثر مختصر است مثلا گفته ميشود رس الحديث فى نفسى (کمى از گفتار او را به خاطر دارم ) يا گفته ميشود وجد رسا من حمى (اثر مختصر از تب در خود يافت ). و جمعى از مفسران بر اين عقيده اند که رس به معنى چاه است . به هر حال ناميدن اين قوم به اين نام يا به خاطر آنست که اثر بسيار کمى از آنها بجاى مانده يا به جهت آنست که آنها چاههاى آب فراوان داشتند، و يا به واسطه فروکشيدن چاههايشان هلاک و نابود شدند.

در اينکه اين قوم چه کسانى بودند؟ در ميان مورخان و مفسران گفتگو بسيار است :

1 - بسيارى عقيده دارند که اصحاب رس ‍ طايفه اى بودند که در يمامه ميزيستند و پيامبر بنام حنظله بر آنها مبعوث شد و آنان وى را تکذيب کردند و در چاهش افکندند، حتى بعضى نوشته اند که آن چاه را پر از نيزه کردند و دهانه چاه را بعد از افکندن او با سنگ بستند تا آن پيامبر شهيد شد.

2 - بعضى ديگر اصحاب رس را اشاره به مردم زمان شعيب ميدانند که بت پرست بودند، و داراى گوسفندان بسيار و چاههاى آب ، و رس نام چاه بزرگى بود که فروکش کرد و اهل آنجا را فرو برد و هلاک کرد.

3 - بعضى ديگر عقيده دارند که رس ، قريه اى در سرزمين يمامه بود که عده اى از بقاياى قوم ثمود در آن زندگى ميکردند و در اثر طغيان و سرکشى هلاک شدند.

4 - بعضى ميگويند: عده اى از عربهاى پيشين بودند که ميان شام و حجاز ميزيستند.

5 - بعضى از تفاسير اصحاب رس را از بقاياى عاد و ثمود مى شناسد و بئر معطلة و قصر مشيد( آيه 45 سوره حج ) را نيز مربوط به آن ميداند و محلشان را در حضرموت ذکر کرده ، و ثعلبى در عرائس التيجان اين قول را معتبرتر دانسته . بعضى ديگر از مفسران که با نام ارس آشنا شده اند، رس را بر ارس (در شمال آذربايجان ) منطبق کرده اند!

6 - مرحوم طبرسى در مجمع البيان و فخر رازى در تفسير کبير و آلوسى در روح المعانى از جمله احتمالاتى که نقل کرده اند اين است که آنها مردمى بودند که در انطاکيه شام زندگى ميکردند و پيامبرشان حبيب نجار بود.

7 - در عيون اخبار الرضا از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام ) از امير مؤ منان حديثى طولانى درباره اصحاب رس نقل شده که فشرده آن چنين است : آنها قومى بودند که درخت صنوبرى را مى پرستيدند و به آن شاه درخت مى گفتند، و آن درختى بود که يافث فرزند نوح بعد از طوفان در کناره اى به نام روشن آب غرس کرده بودآنها دوازده شهر آباد داشتند که بر کنار نهرى به نام رس بود، اين شهرها به نامهاى : آبان ، آذر، دى ، بهمن ، اسفندار فروردين ، ارديبهشت ، خرداد تير، مرداد و شهريور و مهر نام داشت که ايرانيان نامهاى ماههاى سال خود را از آنها گرفته اند. آنها به خاطر احترامى که به آن درخت صنوبر مى گذاشتند، بذر آن را در مناطق ديگر کاشتند و نهرى براى آبيارى آن اختصاص دادند به گونه اى که نوشيدن آب آن نهر را بر خود و چهارپايانشان ممنوع کرده بودند، حتى اگر کسى از آن ميخورد او را به قتل مى رساندند، و مى گفتند اين مايه حيات خدايان ما است و شايسته نيست کسى از آن چيزى کم کند!

آنها در هر ماه از سال ، روزى را در يکى از اين شهرهاى آباد عيد مى گرفتند و به کنار درخت صنوبرى که در خارج شهر بود مى رفتند، قربانيها براى آن مى کردند و حيواناتى سر مى بريدند و سپس آنها را به آتش مى افکندند، هنگامى که دود از آنها به آسمان برمى خاست در برابر درخت به سجده مى افتادند و گريه و زارى سرمى دادند! عادت و سنت آنها در همه اين شهرها چنين بود تا اينکه نوبت به شهر بزرگى که پايتخت پادشاهشان بود و نام اسفندار داشت مى رسيد، تمامى اهل آباديها همه در آن جمع مى شدند و دوازده روز پشت سر هم عيد مى گرفتند و آنچه در توان داشتند قربانى مى کردند و در برابر درخت سجده مى نمودند. هنگامى که آنها در کفر و بت پرستى فرو رفتند، خداوند پيامبرى از بنى اسرائيل به سوى آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند يگانه و ترک شرک دعوت کند، اما آنها ايمان نياوردند، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) براى قلع ماده فساد از خدا تقاضا کرد، آن درخت بزرگ خشکيد، آنها هنگامى که چنين ديدند سخت ناراحت شدند و گفتند اين مرد خدايان ما را سحر کرده ! بعضى ديگر گفتند: خدايان به خاطر اين مرد که ما را دعوت به کفر ميکند بر ما غضب کردند !. و به دنبال اين بحثها همگى تصميم بر کشتن آن پيامبر گرفتند، چاهى عميق کندند و او را در آن افکندند و سر آن را بستند و بر بالاى آن نشستند و پيوسته ناله او را شنيدند تا جان سپرد، خداوند به خاطر اين اعمال زشت ، و اين ظلم و ستمها آنها را به عذاب شديدى گرفتار کرد و نابود ساخت . قرائن متعددى مضمون اين حديث را تاييد ميکند زيرا با وجود ذکر اصحاب الرس در برابر عاد و ثمود احتمال اينکه گروهى از اين دو قوم باشند بسيار بعيد به نظر ميرسدهمچنين وجود اين قوم در جزيره عربستان و شامات و آن حدود که بسيارى احتمال داده اند نيز بعيد است ، چرا که قاعدتا بايد در تاريخ عرب انعکاسى داشته باشد در حالى که ما کمتر انعکاسى از اصحاب الرس در تاريخ عرب ميبينيم . از اين گذشته با بسيارى از تفاسير ديگر قابل تطبيق است از جمله اينکه رس نام چاه بوده باشد (چاهى که آنها پيامبرشان را در آن افکندند) و يا اينکه آنها صاحب کشاورزى و دامدارى بودند و مانند اينها. و اينکه در روايتى از امام صادق (عليهالسلام ) ميخوانيم : که زنان آنها داراى انحراف همجنسگرائى بودند نيز با اين حديث منافات ندارد.
ولى از عبارت نهج البلاغه (خطبه 180) برمى آيد که آنها تنها يک پيامبر نداشتند زيرا مى فرمايد: اين اصحاب مدائن الرس الذين قتلوا النبيين و اطفاوا سنن المرسلين و احيوا سنن الجبارين ؟ !: کجايند اصحاب شهرهاى رس ، آنهائى که پيامبران را کشتند و سنن رسولان خدا را خاموش کردند و سنتهاى جباران را احياء نمودند؟!
اما اين تعبير با روايت بالا نيز منافات ندارد، زيرا ممکن است روايت تنها اشاره به بخشى از تاريخ آن کند که پيامبرى در ميان آنها مبعوث شده بود.
2 - مجموعهاى از درسهاى تکان دهنده
شش گروهى که در آيات فوق ، از آنها نام برده شده است فرعونيان ، قوم متعصب نوح ، زورمندان عاد، و ثمود، آلودگان اصحاب الرس ، و قوم لوط هر کدام به نوعى از انحراف فکرى و اخلاقى گرفتار بودند که آنها را به بدبختى کشاند.
فرعونيان مردمى ظالم و ستمگر و استعمار کننده و استثمارگر و خودخواه بودند.
قوم نوح نيز، چنانکه ميدانيم ، مردمى سخت لجوج و متکبر و خود برتر بين بودند.
و قوم عاد و ثمود تکيه بر قدرت خويشتن داشتند.
اصحاب الرس در گردابى از فساد مخصوصا همجنسگرائى زنان و قوم لوط در منجلابى از فحشاء مخصوصا همجنسگرائى مردان غوطهور بودند، و همگى از جاده توحيد، منحرف و در بيراههها سرگردان .
قرآن مى خواهد به مشرکان عصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و همه انسانها در طول تاريخ
هشدار دهد هر قدر قدرت داشته باشيد و توانائى و مکنت ، و هر اندازه مال و ثروت و زندگى مرفه ، آلودگى به شرک و ظلم و فساد، طومار زندگانيتان را در هم خواهد پيچيد، و همان عوامل پيروزى شما عامل مرگتان مى شود!.
فرعونيان و قوم نوح با آبى که مايه حيات بود، نابود شدند، قوم عاد به وسيله طوفان و بادها که آنهم در شرائط خاصى مايه حيات است ، قوم ثمود با ابرى صاعقه بار، و قوم لوط با بارانى از سنگ که بر اثر صاعقه و يا به گفته بعضى آتشفشان به وجود آمده بود، و اصحاب الرس طبق ذيل همان روايت فوق ، به وسيله آتشى که از زمين برخاست و شعلهاى که از ابرى مرگبار فرو ريخت نابود گشتند، تا اين انسان مغرور به خود آيد و راه خدا و عدالت و تقوا پيش گيرد.

تفسیر نمونه


فرم در حال بارگذاری ...