فو ا ید ا خر و ی صلو ا ت

نوشته شده توسطرحیمی 26ام شهریور, 1391

     فواید صلوات را در ظاهر دانسته ‌ای و بدان رسیده‌ا ی اما فواید آن را در باطن که در نهایت صعوبت و دشواری است، عقل می‌خواهد تا بدانی،چشم بصیرت تا ببینی، دلی پاک تا یقین نمائی.
فایده اوّل:امام صادق علیه السّلام می‌ فرمایند:« هر کس ده مرتبه صلوات بفرستد حق تعالی صد مرتبه بر او صلوات می ‌فرستد » و فرموده اند: « هر کس ده مرتبه صلوات بفرستد خدا و ملائکه هزار بار بر او صلوات می ‌فرستد و هر که حق بر او هزار صلوات بفرستد هرگز او را به آتش،عذاب نخواهد کرد و در مقابل هر صلوات ده حسنه به او عطا می‌ فرمایند و هر کس ده مرتبه صلوات بفرستد حق تعالی ده صلوات بر او می ‌فرستد و ده گناه او را می ‌آمرزد و ده درجه او را بلند می‌ گرداند و از اهل بهشت خواهد شد».
فایده دوم: سزاوارترین و نزدیک ‌ترین مردم در روز قیامت به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم کسی است که در دنیا بر آن حضرت بیشتر صلوات فرستاده باشد.
فایده سوم: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به علی مرتضی علیه السّلام می ‌فرماید:« هرکس بر من صلوات بفرستد شفاعت من برای او واجب می ‌شود».
فایده چهارم:حضرت رضا علیه السّلام فرموده ‌اند:«صلوات فرستادن نزد خدا برابر است با تسبیح و تهلیل و تکبیر».
فایده پنجم:حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السّلام می‌ فرماید:« هر کس قادر بر کفاره گناهان نباشد صلوات بسیار بفرستد که صلوات بر محمّد و آل محمّد گناهان را می ‌ریزاند».
فایده ششم: امیرالمؤمنین علی علیه السّلام می ‌فرمایند: « صلوات فرستادن در محو کردن گناهان شدیدتر است از فرو نشاندن آب، آتش را».
فایده هفتم: صلوات فرستادن در روز قیامت به صورت نوری در آمده در سر،طرف راست،طرف چپ و بالا، و جمیع اعضاء آدمی دیده می‌ شود.
فایده هشتم:هر که بگوید:«اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد خدا به او ثواب هفتاد و دو شهید عنایت می‌ فرماید».
فایده نهم:سنگین ‌ترین چیز در یوم الحشر(روز قیامت) صلوات است و صلوات، قبر را نورانی می ‌کند.
فایده دهم:فرستنده صلوات داخل آتش جهنّم نمی ‌شود.
فایده یازدهم:برای فرستنده صلوات تلخی مرگ و هول و عطش روز قیامت نیست.

منبع: http://www.abdolazim.com

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: ایوبی [بازدید کننده]  
ایوبی
5 stars

موضوعی بسیار جالب است امید است در تکمیل موضوع بیشتر تلاش شودوبهره برداری مردم نیز بیشتر گردد. به برکت صلوات بر محمد وآل پاکش

1391/10/03 @ 22:44


فرم در حال بارگذاری ...

وصیت نامه شهید بروجردی

نوشته شده توسطرحیمی 26ام شهریور, 1391

اين وصيت نامه رادر حالي مي‌نويسم كه فردايش عازم سنندج هستم . با توجه به اينكه چندين بار در عمليات شركت كرده و ضرورت نوشتن وصيتنامه را حس كرده بودم ولي هم فرصت نداشتم و هم اهميت نمي‌دادم ولي نمي‌دانم چرا حس كردم كه صرفا اگر ننويسم گناهي مرتكب شده ام . لذا بدينوسيله وصيت نامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا مي‌نويسم.

صفحات: 1· 2

نظر از: حسین [بازدید کننده]
حسین

آدرس وب سایت رسمی شهید محمد بروجردی
http://www.borujerdi.com

1392/02/01 @ 20:32


فرم در حال بارگذاری ...

زندگی نامه مسیح کردستان

نوشته شده توسطرحیمی 26ام شهریور, 1391

مسیح کردستان

     محمّد بروجردی (۱۳۳۳-۱ خرداد ۱۳۶۲)، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شرکت کننده در جنگ ایران و عراق بود که در کردستان کشته شد. محمد بروجردی خلاقیت و نبوغ جنگی زیادی از خود نشان داد و در بازگرداندن کنترل کردستان به دست نیروهای ایرانی نقش کلیدی داشت. از این رو، در ایران از وی با عنوان مسیح کردستان نیز یاد می‌شود. همچنین وی معلم و فرمانده محبوب موسسین تیپ ۲۷ محمد رسول الله محسوب می‌شود.[۱]

از کودکی تا جوانی

     محمد بروجردی به سال ۱۳۳۳ در روستای دره گرگ از توابع بروجرد در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد. از شش سالگی پدرش را از دست داد. چند سالی پس از مرگ پدر، به همراه خانواده به تهران آمد و در خیابان مولوی ساکن شد. چند سالی به کار کردن در خیاطی و درس خواندن در کلاس‌های شبانه مشغول شد اما نتوانست تحصیلات دبیرستانی را تمام کند. وی در سن هفده سالگی ازدواج کرد و یک سال بعد به سربازی فراخوانده شد ولی از خدمت سربازی فرار کرد و به قصد دیدن آیت‌الله خمینی به مرز ایران و عراق گریخت که در مرز هویزه[۲] دستگیر و برای شش ماه زندانی شد. بعد از این مدت، دوباره به تهران برده شد و سربازی خود را به پایان رساند.

...

>

در بند اسارت طاغوت
     پس از چندی با تشکیلات مکتبی «هیات های مؤتلفه اسلامی» مرتبط شد و ضمن شرکت در جلسات نیمه مخفی سیاسی- عقیدتی، که به همت شهید بزرگوار «حاج مهدی عراقی» تشکیل می شد سطح بینش مکتبی و دانش مبارزاتی خود را بالا برد.

     در سال 1350 ازدواج کرد و یکسال بعد به خدمت نظام وظیفه فراخوانده شد. مادرش میگوید: «به او گفتم پسر حالا که احضارت کرده اند میخواهی چکار کنی؟ گفت : مادر من مسلمانم مطمئن باش تا جایی که بتوانم تن به چنین ذلتی نمی دهم. من از خدمت به این شاه لعنتی بیزارم.می فهمی مادر، بیزار!»

     «محمد»که علاقه ای به خدمت در ارتش شاهنشاهی نداشت اندکی پس از این فراخوان به قصد دیدار با مرشد در تبعید مکتب انقلاب حضرت امام خمینی«ره» از خدمت فرارکرد اما حین عبور از مرز زمینی ایران - عراق توسط عناصر «ساواک» رژیم شناسایی و دستگیر شد. مادر محمد از این دوران می گوید : «خبر آوردند که او را در خوزستان سر مرز گرفته اند. رفتم اهواز سازمان امنیت عکسش دستم بود و گریه میکردم… از آنجا رفتم زندان ساواک «سوسنگرد»… این پسر آنجا بود.وقتی وارد اتاق بازجویی شدم دیدم او را از پاهایش به سقف آویزان کرده اند و کتکش میزنند. همین طور مثل باران چوب و شلاق و باطوم بود که روی سر صورت بچه ام می بارد ولی حتی یک آخ هم از او نشنیدم.»

     سردار شهید «حاج محمد ابراهیم همت» درباره روحیه بالا، عشق به ولایت وتعهد عمیق «محمد» به آرمانش در آن ایام سخت اسارت درسیاهچال های آریامهری می گفت : «در زندان عوامل رجوی و سایر همپالگی های منافقین به برادرانی که معتقد به ولایت فقیه و رهبری حضرت امام بودند از روی طعنه میگفتند فتوایی ! این هم یکی از مظلومیت های مضاعف بچه های حزب اللهی در آن سالها بود. بعضی ها در برابر این انگ زدنهای رذیلانه منافقین دست و پایشان را گم کردند. ولی محمد خیلی منطقی و زیبا آنها را توجیه کرد. او بدون هیچ ابایی گفته بود:آری ما فتوایی هستیم و مقلد. خودمان که مجتهد نیستیم تا بتوانیم تا حکام را از منابع آن استخراج کنیم. بگذارید هر چه دلشان میخواهد، بگویند».

مجاهد فتوایی
     محمد نهایتا پس از شش ماه اسارت از زندان آزاد شد. همزمان با آزادی از محبس بلافاصله او را تحویل ارتش دادند و بدین ترتیب محمد جهت خدمت اجباری سربازی به تهران آمد. پس از خاتمه دوران سربازی با تجاربی که از دوران زندان و خدمت در ارتش کسب کرده بود، این بار به طور حرفه ای قدم به میدان مبارزات سیاسی- مکتبی گذاشت. درقدم نخست در صدد برآمد تا با روحانیت متعهد پیرو خط امام تماس و ارتباط بر قرار نماید. چندی بعد در رابطه با تشکل های فرهنگی- تبلیغاتی دست بکار چاپ، تکثیر و توزیع اعلامیه ها و پیام های حضرت امام شد. مادر«محمد» از فعالیت های او در این مقطع خاطرات جالبی دارد:

     «خانه ما در «مولوی» تبدیل شد به مرکز انتشار اعلامیه ضد رژیم. محمد به همراه چند نفر از دوستانش در طبقه همکف یکی از اتاقها سه چهار دستگاه خیاطی گذاشتند و عده ای بی وقفه پشت این چرخ ها کار میکردند… این ظاهر قضایا بود. درست در زیر زمین همین اتاق آنها چاپخانه مجهزی داشتند که شبانه روز کار میکرد. سرو صدایش تمام محله را برداشته بود. البته باعث سوء ظن کسی نمی شد. هر کس به خانه می آمد فکر می کرد این همه سرو صدا مال آن چهار تا چرخ خیاطی است».

     با درسهایی که فعالیتهای سیاسی- تبلیغاتی گرفته بود نهایتا به این نتیجه رسید که در راه سرنگونی دیکتاتوری آمریکایی شاه صرفا به مبارزه سیاسی نباید بسنده کرد. به روایت سردار«حاج سعید قاسمی»: «در سال 1355 در معیت چند تن از دوستانش برای آموزش اصول و قواعد جنگ های پارتیزانی راهی سوریه شد. در سوریه حاج آقا و دوستانش به اردوگاه های نظامی «جنبش امل» معرفی و سرگرم طی دوره های رزم چریک شهری و نبرد پارتیزانی شدند. بعد از ختم دوران آموزشی شهید بروجردی و دوستانشان تصمیم می گیرند تا جهت گرفتن حکم شرعی مبارزه مسلحانه به«نجف» رفته و با حضرت امام ملاقات نمایند…اما بنابه برخی مسایل و معضلات خصوصا گرم شدن روابط رژیم بعث عراق با دیکتاتوری شاه امکان سفر آنان به عراق منتفی شد و ناچار به ایران برگشتند».

     «محمد»، خود از جمله دلایل اصلی بازگشت از سوریه را، واهمه از غلتیدن به ورطه سیاست بازیها و تزهای شبه مارکسیستی که در صفوف برخی گروههای مقاومت لبنانی - فلسطینی حاکم بود، ذکر می کرد.

     پس از چاپ مقاله موهن ساواک در روزنامه «اطلاعات» و قیام خونین 19 دی ماه سال 1356، و سرکوبی خیزش روحانیت و مردم شهر «قم»، «محمد» یک رشته عملیات چریکی فشرده و ضربتی را علیه تاسیسات سیاسی - امنیتی و مراکز به ظاهر فرهنگی رژیم و حامیان آمریکایی آن، طراحی و اجراء کرد.

از جمله این رشته فعالیت های مسلحانه، میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:

1)انفجار رستوران خوانسالار، عشرتکده و محل تجمع و عیاشی مامورین آمریکایی ستاد آسیای جنوب غربی C.I.A در تهران.

2)انفجار اتوبوس نظامی حامل مستشاران آمریکایی، در لویزان.

3)خلع سلاح مامورین قرارگاه شهربانی شاهنشاهی در تهران.

4)عملیات نظامی علیه یک رشته از مراکز ساواک، در 15 خرداد 1357.

5)انفجار تاسیسات برق مراکز رژیم، موسوم به «کاخ جوانان»، در منطقه شوش تهران و…
در رابطه با کلیه این سلسله عملیات، مسئولیت شناسایی سوژه ها، گردآوری اطلاعت لازمه، طرح و برنامه ریزی دقیق هر یورش، بر عهده «محمد» بود. ضمن آنکه پس از طی مراحل مقدماتی مربوط به هر عملیات، محمد با رابطین خود در صفوف روحانیت مبارز پیرو خط امام تماس می گرفت و تنها پس از کسب مجوز شرعی، دست به کار اجرای عملیات می شد.

حفاظت از امام
    با اوج گیری روند انقلاب اسلامی، محمد به صورت شبانه روزی، درگیر هدایت و اجرای مسایل سیاسی - نظامی نهضت گردید. در دوازدهم بهمن سال 1357، همزمان با ورود پیروزمندانه حضرت امام به ایران، به امر شهید مظلوم «دکتر بهشتی» و با نظارت «حاج عراقی» مسئولیت تشکیل و سرپرستی گروه حفاظت از رهبر کبیر انقلاب، به محمد محول شد. او به همراه دیگر همرزمانش ، مسئولیت حراست از امام بزرگوار را در فرودگاه مهرآباد ، مسیر بهشت زهراء (س) و «مدرسه علوی» عهده دار شد. سپس بلافاصله دست به کار تشکیل و سازماندهی یگان حفاظت محل سکونت حضرت امام در تهران گردید.
     در پی آغاز درگیری های مسلحانه مردم و نیروهای شاه در روزهای 21 و 22 بهمن 1357 ، محمد نیز همدوش دیگر رزمندگان انقلاب به صفوف متزلزل قوای آریامهری حمله ور شد . او نقش چشمگیری در تصرف «پادگان جمشیدیه » و نیز آزاد سازی مراکز رادیو و تلوزیون از لوث چکمه پوشان گارد جاویدان ایفا کرد. در همین عملیات اخیر ، با اصابت گلوله ای از ناحیه پا مجروح شد.

مدیریت زندان اوین
     پس از سرنگونی رژیم منحوس پهلوی و پیروزی مرحله نخست انقلاب اسلامی، فعالیت های انقلابی محمد دامنه گسترده تری پیدا کرد. پس از چندی، مسئولیت سرپرستی «زندان اوین»، که عمده زندانیان آن از عناصر غارت، شکنجه و سرکوب دولت، ساواک و ارتش شاهنشاهی بودند، به محمد محول شد. سلوک اسلامی - انسانی محمد در برخورد با زندانیانی چنین منفور، باعث شد تا تنی چند از همرزمانش به او خرده بگیرند. یکی از دوستان محمد در این رابطه می گوید:
«وقتی زمزمه های نارضایتی به گوش بروجردی رسید، سخت متغیر شد و گفت: ما اگر مسلمان هم نبودیم، باز مسئولیت انسانی و وجدانی به ما حکم می کرد با زندانی برخورد صحیح داشته باشیم. به علاوه، ما در دستگاه عدالت انقلاب، ضابطیم، نه قاضی. اگر بخواهیم به عنوان ضابطین محکمه انقلاب همان برخوردی را با این زندانیان داشته باشیم که قبل از پیروزی، آنها با ما داشتند، پس دیگر چه فرقی میان یک انقلابی مسلمان با یک ساواکی وجود دارد؟اگر در بین برادران ما، کسی هست که به برخورد بنده با اینها (زندانیان) اعتراض دارد، برود احکام مربوط به اسیر و زندانی را در متون شرعی پیدا کند و بخواند».

تشکیل نیروی مسلح
     انجام وظیفه ی «محمّد» در این سمت، چندان به درازا نینجامید. تو گویی سرنوشت فرزند شهید خطه ی بروجرد، در عرصه ای دیگر می باید رقم می خورد. به گفته ی سردار سرلشگر « محسن رضایی»:

     «محمّد از بنیانگذاران اصلی سپاه بود. او یکی از دوازده نفری بود که سپاه را پایه گذاری کردند. البته برخی از این افراد، مثل شهید محمّد منتظری و … بعد ها به شهادت رسیدند».

     تحت نظارت شورای انقلاب، با کوشش فراوان و خستگی ناپذیر «محمّد» و یارانش، بازوی مسلح انقلاب اسلامی در بهار 1358 تأسیس شد. در آن مقطع، خود «محمّد» در شورای مرکزی سپاه آغاز به کار کرد و به فاصله کوتاهی پس از آن، مسئولیت معاونت عملیات «پادگان ولی عصر» (عج) را عهده دار گردید. او شدیداً به ضرورت تداوم تربیت عقیدتی-سیاسی در کنار آموزش نظامی عناصر سپاه و نظارت روحانیت انقلابی پیرو خط امام بر عملکرد کلی این نهاد انقلابی تأکید داشت. فلسفه تأکیدی این همه شدید را خودش این گونه بیان می کرد:
     «امام می فرمایند همه هدف ما، مکتب ماست. آنها که مکتب را قبول ندارند، می گویند نتیجه چنین اعتقادی، می شود انحصار طلبی!… ما اگر که شمشیر به دست گرفته ایم، باید «لتکون کلمة الله هِی العُلیا» شمشیر بزنیم، برای اینکه حکم خدا، دین خدا، روی کار بیاید. اگر هدف ما اجرای حکم خدا و حاکمیت دین او نباشد، دیگر مبارزه چه فایده ای دارد؟ حالا چه شاه باشد، چه کس دیگری، آن وقت چه فرقی خواهد داشت که ما برای چه کسی می جنگیم؟ بحث ما و هدف ما این است که حکم خدا پیاده بشود. اگر عمل به این وظیفه باعث می شود ما را «انحصار طلب» معرفی کنند، البته به این معنا، ما انحصار طلبیم!»

جهاد مسیحایی
     با گسترش غائله آفرینی تجزیه طلبان تحت الحمایه آمریکا و بعث عراق در کردستان، «محمّد» در رأس گروهی از سپاهیان کم ساز و برگ انقلاب، ابتدا به «کرمانشاه» و از آنجا به «سنندج» رفت. از همان بدو ورود به منطقه، فرماندهی عملیات قلع و قمع قوای تا بن دندان مسلح ضدّ انقلاب در کردستان را بر عهده گرفت.
در شرایطی که سنندج و پادگان لشگر 28 ارتش در این شهر، به محاصره کامل قوای ائتلافی ضدّ انقلاب، از «دموکرات» و «کوموله» گرفته تا «چریک های فدایی» و «پیکار» درآمده بود، محمّد و تنی چند از همرزمانش، توسط یک هلیکوپتر S.T.214 هوانیروز در پادگان سنندج پیاده در چنین شرایط وخیمی، «محمّد» مصمم و قاطع با تنگناها و معضلات موجود، برخوردی حساب شده داشت و با مکرر تلاوت کردن آیات قرآنی و جملات حماسی حضرت امیر (ع) از نهج البلاغه، جمع کوچک رزم آوران مدافع پادگان را، تهییج و به ادامه ی پایداری و ایثار، تحریص می کرد.
     همرزم «محمّد»، تیمسار شهید «علی صیاد شیرازی»، از آن روزها می گوید: «موقعی که ضدّ انقلابیون محل باشگاه افسران لشگر 28 را در سنندج محاصره کردند، بچه های ما در آنجا، مدت 40 شبانه روز در محاصره مطلق بودند. حتی چیزی برای خوردن هم نداشتند. با این حال استقامت می کردند. شهید بروجردی، برای رهایی اینها، دست به هر کاری می زد… او آنقدر در این راه استقامت کرد که با همکاری و یکدلی رزمندگان سپاه و ارتش، پس از مدتی کوتاه، محاصره در هم شکست. نمونه چنین صحنه هایی را در آن زمان، زیاد داشتیم که ایشان همیشه با همین پایمردی و استقامت، به مصاف ضد انقلابیون می رفتند».

     در کنار نبرد قاطع و قهر آمیز با تجزیه طلبان، «محمد» به راستی عامل به رافت و برخورد برادرانه با مردم مستضعف کردستان بود. سردار سرتیپ «حاج سعید قاسمی» از خصایص مردمی محمد، خاطرات شیرینی به یاد دارد: «در همان شبهای اول آزادسازی سنندج، که ضد انقلابیون شکست خورده با سلاح های سبک و نیمه سنگین از هر طرف به سوی مردم و نیروهای انقلاب شلیک می کردند و رفت و آمد در سطح معابر شهر تقریبا غیر ممکن بنظر می رسید، به حاج آقا خبر دادن که در یکی از خانه های نزدیک پادگان، خانم بارداری هست که زمان وضع حمل او فرا رسیده. منتهی با توجه به عدم امنیت در سطح شهر، بردن او به بیمارستان غیر ممکن است. شهید بروجردی، بلافاصله نشانی آن خانه را گرفت، تنها و بدون محافظ، سوار بر ماشین فرسوده به آنجا رفت و با کمک شوهر آن خانم، او را به بیمارستان سنندج منتقل کرد.
     تنها بعد از اطمینان خاطر از وضعیت این خانواده کرد بود که از بیمارستان به پادگان برگشت.»

همرزمان فرمانده کبیر
      اصولا دلسوزی محمد نسبت به مردم کردستان حد و مرز نداشت. به آنها از صمیم قلب احترام می گذاشت. جالب اینکه مردم کردستان نیز، به او علاقمند شده و بردارانه دوستش داشتند. جاذبه محبت آمیز بروجردی آن همه نیرومند بود که اطفال معصوم کرد، به محض دیدن او، به سویش می دویدند، با او بازی میکردند و «محمد» شاد و خندان، دست نوازش بر سرشان می کشید. همزمان، به کار گسترش سازمان رزم قوای سپاه که جوهره فرماندهی را به همراه صلابت و اخلاص، در ایشان سراغ می کرد، مسئولیت می داد. بسیاری از همین عناصر، بعدها جزو نخبه ترین فرماندهان یگانهای رزمی سپاه، چه در کردستان، و چه در سایر جبهه های دفاع مقدس 8 سال ملت ایران شدند. از جمله شاگردان و برگزیدگان نامی این معلم کبیر در بین سرداران سپاه اسلام می توان به:

- سردار شهید «حاج احمد متوسلیان»، فرمانده سپاه مریوان، بنیانگذار لشکر 27 مکانیزه محمد رسول الله(ص) و فرمانده عملیات قرارگاه نصر.

- سردار شهید «ناصر کاظمی»، فرمانده سپاه کردستان، نخستین فرمانده تیپ ویژه شهدا و فرمانده شهر پاوه.

-سردار شهید «علی گنجی زاده»، دومین فرمانده تیپ شهدا.

سردار شهید «حاج محمد ابراهیم همت»، فرمانده سپاه پاوه، دومین فرمانده لشکر 27 مکانیزه محمد رسول الله(ص) و فرمانده سپاه 11 قدر.

-سردار شهید «سعید گلاب»، مسئول آموزش عقیدتی سپاه منطقه 7.

- سردار شهید «صادق نوبخت»، فرمانده سپاه غرب کرخه.

-سردار شهید «حاج علی اصغر اکبری»، فرمانده سپاه سردشت.

-سردار شهید «ناصر صالحی»، فرمانده سپاه پاوه.

-سردار شهید«غلامعلی پیچک»، و «محسن حاج بابا».

-سردار شهید «مختار تولی خانلو»، فرمانده سپاه باینگان.

- سردار شهید «علی فضل خانی»، مسئول یگان پدافند قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) اشاره کرد.
     به دنبال جنایات فجیعی که نسبت به عناصر انقلاب و جهادگران بی دفاع در سطح کردستان به وقوع پیوست، به ویژه پس از سر بریدن پاسداران مجروح در بیمارستان شهر «پاوه» توسط عوامل بعث، با صدور فرمان حضرت امام در مرداد 1358، محمد و رزم آوران تحت امر او جهت سرکوبی ضد انقلاب، عازم پاوه شدند. طولی نکشید که باند خائن دولت موقت، اقدام به اعزام هیات به اصطلاح «حسن نیت» به مناطق کردنشین غرب کشور نمود.

تاسیس پیشمرگان کرد مسلمان

     علی ای حال، با اقدامات خائنانه دولت موقت و بویژه به دستور هیات حسن نیت لیبرال ها، کلیه مواضعی که وجب به وجب آنها با نثار خون رشید ترین جوانان این مرزو بوم از چنگال پلید ضد انقلاب آزاد گشته بود، توسط «لیبرال دوله های موقت»، دو دستی تقدیم ضد انقلاب گردید . در این دوران سخت و مشقت بار، محمد نه تنها مایوس نشد طرح تشکیل «سازمان پیشمرگان مسلمان کرد» را تدوین و به شورای عالی سپاه عرضه داشت.
     با وجود کارشکنی و مخالفت شدید لیبرالها خائن، این طرح با همفکر و همیاری پیگیر عناصر پیرو خط امام در شورای انقلاب، به ویژه شهید بزرگوار «آیت الله دکتر بهشتی» تصویب شد و مسئولیت تشکیل این سازمان نیز مستقیما به خود «محمد» محول گردید. «محمد» خود در یکی از جلسات توجیهی فرماندهان سپاه در غرب کشور، با بیانی گرم و گیرا، در این مورد گفته بود : «صف مردم کرد، از صف ضد انقلاب جداست.
     این مردم مسلمانند. فطرتا خواهان حکومت اسلامی اند. وقتی دست رحمت نظام بر سر آنها گسترده شود، بدیهی است که سلاح بدست گرفته و با تمام قدرتشان، به مصداق کریمه « اشداء علی الکفار»، با تجزیه طلبان ملحد خواهند جنگید». استقبال مردم مومن و محروم کردستان از امر تسلیح و شرکت در مدافعین انقلاب آن همه چشمگیر بود که موازنه قدرت را در منطقه به زیان گروهک های تجزیه طلب بر هم زد.

مقابله با بعثیون
     با شروع تهاجم ارتش عراق به خاک میهن اسلامی در مهر ماه 1359، «محمد» به همراه تنی چند از همرزمانش، راهی «سر پل ذهاب» شد.

     در جریان محاصره این شهر، که می رفت تا منجر به اشغال آن توسط ارتش بعث شود، «محمد» و یارانش طی یک رشته نبردهای سخت و سهمگین، پوزه لشگرهای تانک و کماندویی دشمن را به خاک مالیده و شهر را از خطر سقوط حتمی نجات دادند.

     در این نبرد نابرابر ، «محمد» چندین بار تا پای شهادت پیش رفت و بالاخره هم، از ناحیه دست، جراحت سختی برداشت. آنچه در این دوران بر صعوبت کار «محمد» و همرزمانش در جبهه های غرب، صد چندان می افزود، تسلط بلا منازع لیبرالیزم منحط و در راس آن، «بنی صدر» خائن، بر مقدارات جبهه و جنگ بود.

     سردار شهید حاج همت از تلخ کامی های فرزندان انقلاب بر اثر سیاست های مخرب لیبرال ها در ماههای آغازین جنگ، فراوان گفته ها داشت. از جمله اینکه : «در یک جلسه نظامی، به اتفاق شهید بروجردی و سایر برادران سپاه غرب کشور، به بنی صدر گفتیم عراق چندان هم که وانمود می کنید، آسیب ناپذیر نیست.

     شما کافیست به استعداد یک تیپ نیرو به ما بدهید تا ضربات خوبی به دشمن در جبهه غرب، در عمق شهر هایش وارد کنیم. پاسخ بنی صدر را هیچ وقت از یاد نمی برم که گفته بود مانیرو هایمان را برای دفاع از جنوب لازم داریم. من حتی یک نفر هم در اختیار شما قرار نمی دهم!». این توجیه ریا کارانه سمبل لیبرالیزم در حالی بود که خط سازش، در جنوب نیز کارنامه سیاهی از خود بر جای گذاشت.
     آری، در عرف لیبرالیزم منحط رزم آوران مظلوم سپاه، مردانی همچون «محمد بروجردی»، «عناصری فاقد مسئولیت» و «مخل مدیریت جنگ معرفی» می شدند! پس از حذف لیبرالها و باند خائن «بنی صدر» از مقدرات دستگاه اجرایی کشور، به دنبال اتخاذ یک رشته تدابیر دفاعی نوین، سردار رشید کردستان، در راس گروهی از فرماندهان جنگ آزموده و زبده نبردهای غرب کشور، جهت تشکیل، سازمان و کادربندی یگانهای رزمی نیروی زمینی سپاه در جبهه های جنوب، راهی خوزستان شد.
     از زمره این فرماندهان می توان به سرداران رشید «حاج احمد متوسلیان»، «حاج محمد ابراهیم همت»، «حاج عباس کریمی»، «رضا چراغی»، «محسن وزوایی»، «علیرضا ناهیدی»، «اکبر حاجی پور» و … اشاره کرد. علی رغم مسئولیت سنگین رهبری نبردهای غرب کشور، «محمد» لحظه ای از جبهه های جنوب غافل نبود. به ویژه در رابطه با تثبیت «فتح بستان» - نبرد طریق القدس - با اجرای دو رشته عملیات انحرافی حماسه شگرف «فتح المبین» - دوم فروردین 1361 - نقشی ارزنده و اساسی ایفا کرد.

مرد خستگی ناپذیر
     یکی از همرزمانش در باب استقامت و پایمردی «محمد» در بحبوحه نبرد، از عملیات «مطلع الفجر» روایت می کند:

     «در این عملیات، ما و سایر فرماندهان ارتش و سپاه، به اتفاق ایشان روی یکی از ارتفاعات «تنگ کورک» مستقر شده بودیم. در شرایطی که حتی آب برای وضو گرفتن هم در دسترس نبود… ایشان در آن شرایط دشوار گرمای نفس بر، یازده شبانه روز پلک بر هم نزد، کنار ما ماند و نبرد را رهبری کرد. روزهای آخر ما و فرماندهان ارتش، حتی با التماس، مصرانه از او خواستیم برود کمی استراحت کند، اما قبول نکرد».

     «سردار سرتیپ «قاسمی»، نیز این گونه گواهی می دهد: معمولا استراحت های حاج اقا در جاده ها و بین راه بود. اصلا وقت استراحت خاصی از سپیده صبح تا دیر وقت شب،در حال تردد و سرکشی به خطوط و مناطق عملیاتی بود و در جلسات طولانی و خسته کننده طرح و برنامه ریزی عملیات شرکت مستقیم و فعال داشت.

     از نیمه شب تا یک ساعت مانده به اذان صبح، سرگرم نماز شب و تلاوت قران و ادعیه می شد و ذکر می گفت. اگر قیلوله کوتاه یک ساعته او را تا پیش از اذان صبح، در نظر نگیریم، باید بگویم، این مرد عمده خواب و استراحتش حین تردد در جاده ها، داخل ماشین بود». پس از تقسیم سپاه به مناطق مجزا در سطح کشور، فرماندهی منطقه 7 سپاه کشور، شامل استان های «همدان»، «کرمانشاه»، «کردستان» و «ایلام» به کف با کفایت «محمد» سپرده شد .

     چندی بعد، طی جلسه ای که در آذربایجان غربی تشکیل شده بود، «محمد» پیشنهاد تشکیل قرارگاهی مستقل، برای طراحی، هدایت و رهبری مشترک و منسجم نیروهای ارتش و سپاه در جنگ های غرب کشور را مطرح ساخت. پیشنهادی بدیع، که با استقبال گرم فرماندهان ارشد سپاه و ارتش مواجهه شد. «محمد» بلا فاصله دست به کار تشکیل این قرارگاه گردید. قرار گاهی که نام پرچمدار رشید اسلام حضرت خاتم الانبیاء (ع) را به خود گرفت. پس از تشکیل این قرارگاه، فرماندهان ارتش و سپاه مصرانه فرماندهی آن را به «محمد» پیشنهاد کردند.

     همسر محمد، از عکس العمل او نسبت به این پیشنهاد می گوید: «فرماندهی قرارگاه حمزه (ع) به ایشان پیشنهاد شد. اما آن را قبول نکرند… تازه پس از درخواستهای زیادی که شد مسئولیت قائم مقامی فرماندهی این قرارگاه را پذیرفتند.

منش محمد
     در وصف خصایل اخلاقی «محمد»، همین بس که عموم مردم کردستان لقب «مسیح کردستان» را به او پیشکش کرده اند.

     محمد، علی رغم موقعیت درخشان و برجسته ای که در بین فرماندهان عالی رتبه نیروهای مسلح انقلاب اعم از ارتش و سپاه داشت، چنان کف نفس و تواضعی از خود بروز میداد که در بین تمامی رزم آوران جبهه های غرب و جنوب، اخلاص او زبانزد خاص و عام شده بود.

با توجه به اینکه فرماندهی عالی جنگ در جبهه های شمال غرب و غرب کشور را بر عهده داشت، بارها مخبرین جراید و اکیپهای گزارشی رادیو و برای مصاحبه به سراغش می رفتند اما هر بار دست خالی بر گشتند.

     چرا که «مسیح کردستان»، همواره از دوربینهای تلویزیونی و میکروفونها گریزان بود. یکی از دوستانش در این باره میگوید: «سعی داشت گمنام باشد. سعی میکرد وجودش در جامعه مطرح نشود. معتقد بود که تمام اجر یک کار، در گمنامی عامل آن است.

    سخت اصرار داشت بر این گمنامی. یک بار که اکیپ فیلمبرداری تلویزیون غافلگیرانه از او فیلمبرداری کرد، مصرانه مانع از ادامه کارشان شد. می گفت: از من فیلمبرداری می کنید؟. بروید استغفار کنید… شما باید بروید از این بچه رزمنده ها که دارند می جنگند فیلم بگیرید…» سردار سرتیپ «قاسمی نیز از عشق و ارادت عمیق محمد به فرزندان معنوی حضرت امام ، اینگونه یاد می کند: «حاج آقا همیشه رسم داشتند که با بچه بسیجی ها حشرو نشر داشته باشند.

     با تمامی تنگی وقت و مسئولیت های سنگین که به عنوان فرمانده منطقه 7 سپاه کشور داشتند، از کمترین فرصت ها، برای رسیدگی به معضلات بسیجی ها استفاده می کردند. در برخورد با نیروها، مصداق عینی «رحماء بینهم» بودند.درهر عملیات هم، مثل یک نیروی ساده، دوش به دو ش بسیجی ها می جنگید و پیشروی میکرد. برای همین هم، بچه ها عاشق او بودند، اما خدا شاهد است که این مرد، از این همه عشق و ارادت، سر سوزنی دچار عجب و غرور نشد». از دیگر مسایلی که «محمد» به شدت نسبت به آن پای بندی نشان می داد، رسیدگی و ملاقات با خانواده های شهدا و جانبازان بود. محبت و علاقه اش به یتیمان شهدا و حد حصری نداشت.

      بارها با لحنی مو کد گفته بود: «خدا ما را به واسطه همین شهید داده ها امتحان می کند. مبادا با غفلت از آنها، سختی و عذاب خدا را برای خودمان بخریم!». با گسترش دامنه فعالیت قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) در غرب، «محمد» ضرورت تشکیل یک یگان رزمی ویژه، جهت جنگ های غرب کشور را احساس نمود. بر حسب همین ضرورت نیز، او سازمان دهی، آموزش و کادر بندی «تیپ ویژه شهدا» را در دستور کار خود قرار داد. مسئولیت فرماندهی این تیپ را نیز به سردار شهید «ناصر کاظمی» محول کرد. حضور مستقیم او در تمامی مراحل نبرد تا به آن حد ملموس بود که به گفته سردار شهید «حاج همت»: «در جریان پاکسازی محور «بانه - سردشت»؛ بعضی از برادران ما، به شهید کاظمی گفته بودند شما به بروجردی بگویید اینقدر جلو نیاید. احتیاجی به آمدن ایشان نیست. ما خودمان می رویم. شهید کاظمی، چندین بار درخواست بچه ها را با بروجردی مطرح کرد.

     اما هر بار، ایشان چیزی نمی گفت. نهایتا در برابر اصرار موکد شهید کاظمی گفته بود: اگر بنابر ولایت است، من بر شما ولایت دارم، اینقدر از حد خودتان خارج نشوید!.» سرتیپ شهید آبشناسان که خود در چندین نبرد دوشادوش «محمد» جنگیده بود، درباره روحیه معنوی او در میادین رزم گفته بود: «در عملیات دائم زیر لب با خودش زمزمه می کرد و نام خدا را بر زبان می آورد. چه در موقع سختی ها، و چه در حین پیروزی، زبانش جز به شکر به درگاه خداوند نچرخید. واقعا ایشان مظهر توکل بودند.
همسر شهید، از یکی از آخرین دیدارهایش با «محمد» میگوید: « به ایشان گفتم چهار سال است که در این منطقه هستیم. انشاءالله بعد از ختم جنگ به تهران برمی گردیم یا نه؟!. در جوابم گفتند: بخاطر نیاز شدید این منطقه ، تصمیم گرفته ام در کردستان بمانم کاری هم به ختم جنگ ندارم. گفتم : پس لابد باخبر شهادت شما به تهران بر می گردیم؟ خندید و چیزی نگفت».

نقطه پرواز شهید بروجردی
     روز اول خرداد سال 1362، محمد به همراه پنج تن دیگر از فرماندهان، به قصد انتخاب محلی مناسب برای استقرار «تیپ ویژه شهدا» شهرستان «مهاباد» را ترک کرد، و به روایت یکی از همسفران: «بین راه، برادری که کنار ایشان نشسته بود، از مشکلات خودش صحبت می کرد. حاج آقا در جواب او گفتند: این دنیا ارزشی ندارد.

     ما باید همه چیزمان را در راه خدمت به مکتب مان بدهیم. همانطور که امام حسین (ع) و اصحاب ایشان با تمام سختی ها مبارزه کردند، ما هم مکلف به صبرو مبارزه ایم». با عبور از سه راهی «مهاباد - نقده» خودرو حامل محمد و دوستانش به مین برخورد کرد.

     «صدای انفجار مهیبی بلند شد. ماشین از زمین کنده شد و تمام سرنشینان، از آن به بیرون پرتاب شدند، حاج آقا حدود 70 قدم دورتر از ماشین به زمین افتادند.

     وقتی بالای سرش رسیدیم، همان تبسم گرم همیشگی را بر لب داشت اما شهید شده بود» سردار شهید «حاج همت» ، درباره مهجور ماندن قدر و ارزش نقش بروجردی در تاریخ پر فراز و فرود انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، 6 ماه پیش از شهادتش در کربلای خیبر گفته بود: «…بروجردی شناخته نشد. بروجردی هنوز، نه بر ملت ایران و نه بر تاریخ ما شناخته نشده. تصور من این است که زمان بسیاری باید سپری شود تا بروجردی شناخته بشود. شاید خون رنگین بروجردی، این بیداری را در ما بوجود بیاورد!.»

 سایت شهید آوینی

 http://www.aviny.com/Rahiyan_Noor/revaiat-eshgh/khatere/48.aspx


فرم در حال بارگذاری ...

زندگينامه علامه سید مهدی بحرالعلوم (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 25ام شهریور, 1391

جلوه نور

     محمد مهدی، فرزند سید مرتضی طباطبایی بروجردی، از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام در یك خانواده روحانی و پرهیزگار، در شب جمعه از ماه شوال 1155 ق. / 1113 ش. در شهر كربلای معلی پا به عرصه هستی نهاد. ([1]) شبی كه سید به دنیا آمد پدر وی در عالم خواب دید كه امام رضا علیه السلام دستور دادند (محمد بن اسماعیل بن بزیع از اصحاب امام كاظم و امام رضا و امام جواد علیه السلام) شمعی برفراز بام سید مرتضی (منظور خود اوست) بر افروزد. وقتی محمد بن اسماعیل آن شمع را روشن كرد نوری از آن شمع به آسمان بالا رفت كه نهایت نداشت. ([2]) پدر از آن رویای راستین بیدار می شود و همزمان خبر مولود تازه رسیده را به او می دهند.

در محضر اساتید

     او از دوران كودكی در دامن پر مهر و محبت مادر پاكدامنش و در پرتو توجهات پدر بزرگوارش سید مرتضی (متوفای 1204ق) به آداب و اخلاق اسلامی خو گرفت و رفته رفته رشد یافت. پس از گذراندن دوره های علوم مقدماتی و سطح (فقه و اصول) ، در آغاز بلوغ به درس خارج كه از سوی پدرش تدریس می شد راه یافت و پس از پنج سال درس و بحث فشرده به مقام بلند اجتهاد نایل آمد. ([3])

     سید محمد مهدی همچنین در محضر اساتید بنام حوزه كربلا و نجف اشرف شركت جست، فرهیختگان بنامی چون، محمد باقر وحید بهبهانی (1118 - 1208 ق)، شیخ یوسف بحرانی (1107 - 1186 ق)، محمد تقی دورقی نجفی (متوفی 1186 ق) و مهدی فتونی نباطی عاملی (متوفی 1183 ق). ([4])

    

...

او حكمت و فلسفه را نزد آقا میرزا ابوالقاسم مدرس فرا گرفت و آن حكیم وارسته نیز در نزد وی درس اصول و فقه را آموخت.([5])

     وحید بهبهانی در اواخر عمر خویش مردم را درمسائل و فتواهای احتیاطی به سوی سید محمد مهدی راهنمایی می كرد. ([6]) و او را مجتهدی جامع الشرایط می دانست.

     سیددر سال 1186 ق. به قصد زیارت مرقد مطهر امام رضا علیه السلام و دیدار با علمایبزرگ ایران وارد مشهد مقدس شد و در مدت اقامتش شش یا هفت ساله ([7]) خود در آن شهر، علاوه بر دیدارهای علمی با مردمو مباحثات با علما، در درس استاد میرزا مهدی اصفهانی خراسانی (1153 - 1218 ق) شركت كرد و فلسفه، عقاید و كلام را از آن مرد بزرگ آموخت و بر اندوخته علمی خویش افزود.

     لقب ((بحرالعلوم)) از زبان این استاد برای اولین با به سید محمد مهدی طباطبایی گفته شد. استاد كه از هوش و استعداد او شگفت زده شده بود در حین درس خطاببه شاگرد خود می گوید: ((اخا انت بحرالعلوم)) یعنی تو دریای علم هستی از آن لحظه سید به این لقب معروفشد. ([8])

سفرحجاز

     سید بحرالعلوم دراواخر سال 1193 ق راهی حجاز شد. استقبال شایان مردم و شخصیتهای محافل علمی از اوموجب شد كه به مدت دو سال در كنار خانه خدا اقامت ورزد و به درس و بحث بپردازد.

     تسلط او به فقه اهل سنت و حسن معاشرت و سخاوتش او را چنان در میانساكنان آن دیار بخصوص اهل علم، محبوب ساخت كه هر روزه شماری از مردم و دانشمندانبه دیدنش می رفتند و از وی كسب فیض می نمودند. شگفت آنكه پیروان هر كدام از مذاهبچنین می پنداشتند كه بحرالعلوم پای بند به مذهب ایشان است. او تمام این مدت را باتقلید گذرانید و جلسه درس او در علم كلام طبق مذاهب چهارگانه دایر بود و در اواخرتوقف در مكه، مذهب خود را اعلان فرمود. وقتی خبر اظهار مذهب او به گوش پیروانمذاهب دیگر رسید از اطراف به دور او ریخته، با وی به مناقشه پرداختند و او با دانشانبوه خود بر تمامی آنها برتری پیدا كرد و همه آنها را با دلیلهای قوی و منطقی بهسوی حقیقت اسلام مجذوب ساخت. ([9])

     تعیین و تثبیتجایگاه اعمال حج و مركزیت دادن به مواقیت احرام به طوری كه از نظر شرعی صحیح واقعشود و همچنین اصلاح مواقف حج، یكی از گامهای ارزشمند سید بحرالعلوم بود. زیرا اینمكانهای مقدس قبل از او چندان مشخص نبود.

     علاوه بر اینها، سنگهای فرش شده در حرمرا كه حجاج بر آن اقامه نماز می كردند تعویض نمود و سنگهای معدنی را خارج كرد وسنگهایی را كه از نظر شیعه سجده بر آنها صحیح است جایگزین نمود. از آثار معنوی حضوراین مرد بزرگ در حجاز شیعه شدن امام جمعه مكه در هشتاد سالگی است. ([10])

یادی از شاگردان

     این عالم با ورع شاگردانی بزرگ و نامی تربیت كرد كه هر یك منشا خدماتفراوان به عالم اسلام شدند. در اینجا به نام چند تن از آنها اشاره می كنیم:

1.شیخ جعفر نجفی معروف به كاشف الغطاء (1154 - 1227 ق.)

2.سید محمد جواد عاملیمعروف به صاحب مفتاح الكرامه (1164 - 1226 ق)

3.ملا احمد نراقی، مولف كتابمعراج السعاده (1185 - 1260 ق)

4.محمد باقر شفتی رشتی، ملقب به حجه الاسلام (1175 - 1260ق)

5.سید یعقوب كوه كمری (1176 - 1256 ق)

6.سید صدر الدینعاملی (متوفی 1263 ق)

7.سید دلدار علی نقوی رضوی نصیر آبادی لكهنوی (1166 - 1235ق)

8.شیخ محمد ابراهیم كلباسی (1180 - 1262 ق)

9.زین العابدینسلماسی (متوفی 1266 ق)

10.شیخ عبدالحسین الاعم (1177 - 1247 ق)

11.سیدعلی فرزند سید محمد (1161 - 1231 ق)

12.سید قیصر محمد فرزند معصوم رضویخراسانی (1180 - 1255 ق)

13.اسدالله كاظمی (متوفی 1236 ق)

14.ابوعلیحائری صاحب كتاب منتهی المقال (1159 - 1216 ق)

15.سید عبدالله شیر (متوفی 1244ق)

16.شیخ محمد تقی اصفهانی ایوانكی، صاحب حاشیه معالم (متوفی 1248 ق)

17.سید محمد مجاهد، مولف كتاب المناهل (متوفی 1242 ق)

18.محسن اعرجی (متوفی 1227 ق)

19.میرزا محمد عبدالصانع نیشابوری اخباری

20.شیخ حسین نجف ([11])

آثار علمی سید

     آثاری كه در كتابها از آنها نام برده اند - كه بعضی از آنها چاپ گردیده و برخی چاپ نشده است - بدین قرار است:

-المصابیح فی الفقه (در سه جلد)

-الفوائد فی الاصول

-مشكاه الهدایه

-الدره النجفیه (رساله ای درفقه)

-رساله فی عصیر الزبیبی

-شرح الوافیه (در علم اصول فقه)

-تحفهالكرام (در تاریخ مكه و بیت الله الحرام)

-مناسك حج

-حاشیه بر كتاب شرایع (بحث طهارت)

-حاشیه بر كتاب ((الذخیره)) سبزواری.

-الدرة البهیه فی نظم رووس المسائل الاصولیه

-كتاب الرجال (معروف به فوائدالرجالیه)

-دیوان شعر و رساله ایفارسی در شناخت خدا ([12])

آثار اجتماعی

     با توجه به سنگینی مسوولیت های علمی سید آثار اجتماعی و معنویگرانبهای از او مشاهده می نماییم كه به نمونه هایی از آن یادگارها اشاره می كنیم:

1.مشخص كردن مقام و جایگاه حضرت حجة بن الحسن عج در مسجد سهله و بناگذاری قبه ای در این جایگاه مقدس.

2.بنا كردن گلدسته در صحن شریف علوی در طرف جنوبیو تعمیر دیوارهای صحن ها و حجره هایی كه در حالی خراجی بود.

3.ترغیب و راهنمایینسبت به تعمیر مسجد شیخ طوسی در نجف اشرف.

4.ایجاد كتابخانه خطی (مكتبةبحرالعلوم)

5.بالا آوردن ارتفاع مسجد كوفه به منظور سهولت در تطهیر و پاكنمودن آن.

6.مشخص كردن جایگاه مسجد راس الحسین در نجف اشرف.

7.تعیینجایگاه قبر مختار ثقفی كه الان به قبر مسلم معروف است.

8.تعیین جایگاه مرقدحضرت هود و صالح علیه السلام در نجف اشرف.

9.اضافه كردن مقداری از اراضی بهمسافت حرم مطهر و ایجاد تاسیساتی در اطراف حرم كه مورد نیاز زوار بود ([13])

یادی از اشعار بحرالعلوم

     سید در شعر و ادبیات فوق العادهچیره دست بود و شهرهای او در فقه و اصول و رجال از آثار گرانبهای به یادگار ماندهآن دریای بی ساحل است و به نظم در آوردن نام اصحاب اجماع از سروده های اوست شعر ذیلرا كه در رثای سالار شهیدان علیه السلام سروده شده است، برای نمونه ذكر می كنیم:

الله اكبر ماذالحادث الجلل

و قد تزلزل سهل الارض والجبل !؟

ماهذه الزفرات الصاعدات اسی

كانها من لهیب القلب تشتعل

ما للعیونمنهاالدمع جاریة

منها تخد خدودا و هی تنهمل

كان ففخة صورالحشر قدفجئت

فالناس سكری و لاسكر و لا ثمل ([14])

-این چهحادثه بزرگی است كه از بزرگی آن كوه و بیابان متزلزل شده است.

-این ناله ها ازچه بلند است ! گویا ناله ها از سوز قلبها زبانه می كشند.

-چه شده است كه چشمههای اشك دیده ها جاری است و جویباری از آنها بر روی رخسار می دود.

-گویاصوراسرافیل دمیده شده و قیامت بر پاست و مردم مست اند در صورتی كه بهوش اند و مستنیستند.

مظهر فضیلتها

     سید بحرالعلوم مرد فضیلت و تقواو نمونه ای كامل از اخلاق نیكوی انبیا بود آن معلم اخلاق و انسانیت و از مصادیقبارز اخلاق نیكو فرزانه ای است كه شاگرد بلند آوازه او كاشف الغطاء در حقش چنینسروده است:

جمعت من الاخلاق كل فضیلة

فلا فضل الا عنجنابك صادر ([15])

-همه فضایل و اخلاق شایسته را جمعكرده ای و در دنیا هیچ فضیلتی نیست مگر اینكه از حضور تو صادر شده و تو دارای آن فضیلت هستی.

     او از نظر تواضع در مرتبه عالی قرار داشت و برای دیگران بیش از خوداحترام و ارزش قائل بود و برای مردم پدری مهربان به حساب می آمد سخن گفتن و راهرفتن او انسان را متحیر می ساخت در میان مردم كه راه می رفت بیننده تصور می كرد اوفرشته است برای خدا سخن می گفت و پیوسته به یاد خدا بود.

     او در تهذیب اخلاق درمرتبه ای قرار داشت كه درك آن برای بسیاری از افراد مشكل است

     او كارها و ساعاتفعالیتهایش را تقسیم نموده بود وقتی سیاهی شب همه جا را فرا می گرفت مقداری بهتحقیق و آماده كردن مقدمات درس و بحث می گذراند و پس از آن به طرف مسجد كوفه رفتهدر آنجا به مناجات با خدا می پرداخت ([16])

     بحرالعلوم برامور عبادی شاگردان خویش نیز فوق العاده اهتمام می ورزید و در صورت غفلت و كوتاهیشاگردان از این مهم بسیار رنج می برد یك بار برای چند روز تدریس را ترك فرمود: طلبهها واسطه ای را نزد وی فرستادند تا علت تعطیلی درس را جویا شود بحرالعلوم در پاسخاو چنین فرموده بود: ((در میان این جمعیت طلبه هرگزنشنیدم كه در نصف شبها صدای تضرع و زاری و مناجات آنها بلند بشود با اینكه من غالبشبها در كوچه های نجف راه می روم چنین دانش پژوهانی شایسته نیستند تا برای ایشاندرس بگویم.) ) چون طلاب این سخن را شنیدند متحول شدهشبها به ناله و گریه در محضر الهی پرداختند وقتی این تحول اخلاقی در طلبه ها پدیدارشد آن جناب دوباره تدریس را شروع كردند. ([17])

     تلاش سید درحمایت از فقرا و محرومان را باید از شبهای تاریك و كوچه های باریك نجف اشرف وفقیران آن دیار پرسید او هر شب در كوچه های شهر می گردید و برای فقرا نان وخوردنیهای دیگر می برد. ([18])

سِّر عشق

     به منظور درك بیشتر عظمت و بزرگیسید بحرالعلوم چند نمونه از ارتباط و دیدارهای وی با حضرت مهدی (عج) را بیان میكنیم.
الف - ناقه سوار

     آخوند ملا زین العابدین سلماسیاز شاگردان و یاران نزدیك سید می گوید: ایامی كه در جوار خانه خدا نزد سید به خدمتمشغول بودم روزی اتفاق افتاد كه در خانه چیزی نداشتیم مطلب را به سید عرض كردم چیزینفرمود از عادات جناب بحرالعلوم این بود كه صبح اول وقت طوافی دور كعبه می كرد و بهخانه می آمد و به اتاقی كه مخصوص خودش بود می رفت ما قلیان تنباكویی برای او میبردیم آن را می كشید و برای هر صنفی بر طریق مذهبش درس می گفت در آن روزی كه ازتنگدستی شكایت كردم چون از طواف برگشت به حسب عادت قلیان را حاضر كردم كه ناگهانكسی در را كوبید سید بحرالعلوم بشدت مضطرب شد و به من گفت : قلیان را بگیرد و ازاینجا بیرون ببر آنگاه خود با شتاب به طرف در رفت و آن را باز كرد شخص بزرگواریدر لباس عربی داخل شد و در اتاق سید نشست و سید در نهایت فروتنی و ادب دم در نشست.ساعتی نشستند و با یكدیگر سخن گفتند آنگاه برخاست و در خانه را باز كرد و دست مهمانرا بوسید او را بر ناقه ای كه دم در خانه خوابانده بود سوار كرد مهمان رفت وبحرالعلوم با رنگ دگرگون بازگشت و حواله ای به دست من داد و گفت : این حواله ای ستبرای مرد صرافی كه در بازار صفاست نزد او برو و هر چه بر او حواله شده بگیر آنحواله را گرفتم و آن را نزد همان مرد كه سید سفارش كرد برای بردم مرد چون حواله راگرفت به آن نظر نمود و آن را بوسید و گفت : برو چند باربر و كارگر بیاور پس رفتم وچهار باربر آوردم به قدری كه آن چهار نفر قدرت حمل داشتند پول آن زمان را برداشتندو به منزل آوردند من فوری برگشتم نزد آن صراف كه از حال او و نویسنده حواله جویاشوم كه او چه كسی بود وقتی رفتم نه صرافی را دیدم و نه مغازه ای را كه دیده بودم ازمغازه صراف پرس و جو كردم گفتند ما اصلا در اینجا دكان صرافی ندیده ایم ([19])
ب -مانند دریا

     میرزای قمی -نویسنده كتاب قوانین - می گوید: من با علامه بحرالعلوم در درس آقا وحید بهبهانیهم مباحثه بودم اغلب من برای او بحث را تقریر می كردم تا اینكه به ایران آمدم و كمكم شهرت علمی سید بحرالعلوم به همه جا رسید و من تعجب می كردم تا زمانی كه خداتوفیق عنایت فرمود كه برای زیارت عتبات موفق بشوم وقتی به نجف اشرف وارد شدم سید راملاقات كردم مساله ای عنوان شد دیدم سید بحرالعلوم دریای مواج و عمیقی از دانشهاستپرسیدم : آقا ما كه با هم بودیم شما این مرتبه را نداشتید و از من استفاده می كردیدحال شما را مانند دریا می بینم سید فرمود: میرزا این از اسرار است كه به تو می گویمتا من زنده ام به كسی نگو و كتمان بدار من قبول كردم آنگاه فرمود: چگونه این طورنباشم و حال آنكه آقایم (حجة بن الحسن عج) مرا شبی در مسجد كوفه به سینه مبارك خودچسباند ([20])
ج -تلاوت قرآن

     میرزا حسینلاهیجی به نقل از شیخ زین العابدین سلماسی می گوید: روزی بحرالعلوم وارد حرم مطهرامام علی علیه السلام شد و سپس این شعر را زمزمه كرد:

 

چه خوش است صوت قرآن

ز تو دلربا شنیدن

به رخت نظاره كردن

سخن خدا شنیدن

 

     پس ازآن از بحرالعلوم سبب خواندن این شعر را پرسیدم فرمود: چون وارد حرم حضرت علی علیهالسلام شدم دیدم مولایم حجة بن الحسن (عج (در بالای سر به آواز بلند قران تلاوت میكند چون صدای آن بزرگوار را شنیدم این شعر را خواندم ([21])
غروب آفتاب

     سید بحرالعلوم كه به علت بیماری مدتی توان تدریس نداشت و در منزل بهمطالعه و تالیف مشغول بود، سرانجام در روز 24 ذیحجه یا رجب سال 1212 ق. رخ دادفانی برتافت و به عالم بالا پرواز كرد.

     درگذشت سید در عالم اسلام اثری عمیق برجای گذاشت و دنیای شیعه را در ماتم فرو برد.

     پیكر مطهر او پس از تشییع با شكوه واقامه نماز، در جنب مرقد شیخ طوسی، در نجف دفن شد.

 

پی نوشت:

[1] فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، ص 676، مستدرك الوسائل، میرزاحسین نوری، ج 3، ص 383، قصص العلماء، میرزا محمد تنكابنی، ص 168، اعیان الشیعه، محسن امین عاملی، ج 10، ص 158

[2] فوائد الرضویه، ص 476. قصصالعلماء، ص 168، اختران تابناك، ذبیح الله محلاتی، ج 1، ص 412.

[3] مقدمه فوائد الرجالیه، ص 33، فقهای نامدار شیعه، عقیقی بخشاشی، ص 291.

[4] سید بحرالعلوم دریای بی ساحل، نورالدین علی لو، ص 25 - 32.

[5] مقدمه الفوائد الرجالیه

[6] مكارم الاتار، ج 1، ص 417 - 421.

[7] اعیان الشیعه، ج 10، ص 159.

[8] روضات الجنات، سید محمد باقر خوانساری، ج 7، ص 204.

[9] مقدمه فوائد الرجالیه، ص 35.

[10] مكارم الاثار، ج 1، ص 417.

[11] مستدرك الوسائل، ج 3، ص 385، اعیان الشیعه، ج 6، ص 225، ج 7، ص 167، معارف الرجال، محمد حرز الدین، ج 2، ص 59. شعرای الغری، ج 12، ص 129 - 159،مقدمه فوائد الرجالیه، ص 67 - 70.

[12] اعیان الشیعه، ج 10، ص 160،شعرای الغری، ج 12، ص 139

[13] مقدمه فوائد الرجالیه، ص 95 و 96، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 96 و 105 و 246.

[14] اختران تابناك، ج 1، ص 428.

[15] مقدمه فوائدالرجالیه، ص 35.

[16] همان، 38.

[17] قصص العلماء، ص 173.

[18] ر. ك : همان، ص 171.

[19] منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 547، فوائد الرضویه، ص 680.ت

[20] گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج 8، ص 371.

[21] فوائد الرضویه، ص 682

منبع:http://www.hawzah.net

نظر از: من [بازدید کننده]
من

سلام.ممنون.کامل ترش کنید لطفا که زندگینامه این سید بزرگوار بسیار خواندنی است.
یا علی مدد

1392/11/21 @ 01:41


فرم در حال بارگذاری ...

سه چیز در مقابل سه چیز

نوشته شده توسطرحیمی 25ام شهریور, 1391

 

امام صادق(علیه السّلام)می فرماید هر کس موفق شود سه چیز انجام دهد از سه چیز محروم نخواهد ماند.

1-هر کس توفیق دعا کردن پیدا کند از اجابت آن محروم نمی ماند زیرا خدا وند می فرماید :

(ادعونی استجب لکم) مرا بخوانید تا (دعای) شما را بر آورده کنم.1

2-هر کس توفیق شکر گزاری یابد از نعمت محروم نمی شود زیرا خداوند می فرماید: ( لئن شکرتم لازیدنکم )اگر

شکر گذاری کنید نعمت خود را برشما خواهم افزود2 - شکر نعمت نعمتت افزون کند.کفر،نعمت از کف برون کند

3-هر کس موفق به توکل بر خداوند شود از کفایت امرش توسط خداوند محروم نمی گردد به دلیل این که خداوند

فرموده ( ومن یتوکل علی الله فهو حسبه) و هر کس بر خداوند توکل کند امرش کفایت می کند4

1-سوره غافر ایه 60 - 2-سوره ابراهیم ایه 7 - 3-سوره طلاق آیه 3 - 4خصال شیخ صدوق ج1 ص101

 


فرم در حال بارگذاری ...

علامه دکتر سید جعفر شهیدی

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1391

 

     سید جعفر شهیدی فرزند سید محمد سجادی که از دانشمندان و مفاخر بزرگ ادبی ایران به شمار می رفت،در سال 1297هجری شمسی در شهر بروجرد دیده به جهان گشود.

     وی دوران تحصیل ابتدائی و اندکی از متوسطه را در بروجرد و سپس ادامه آن را در تهران بسامان رسانید ،شهیدی قبلاً بنام سجادی معروف بود که بعدها تغییر شهرت داده و با نام شهیدی در مراکز علمی و دانشگاهی شهرت پیدا کرد.

     وی چند سالی را در عوالم طلبگی در قم سپری و محضر آیت الله بروجردی و بسیاری از مراجع و بزرگان دینی را درک کرد.

    سال 1320 برای تحصیل علوم دینی و فقه و اصول راهی نجف شد،اما بعد از هشت سال ،بیماری ناگریز او را به ایران باز می گرداند. هر هفته باید خود را به پزشک نشان می داده ،در نتیجه از رفتن به حوزه باز می ماند.

     برای گذران زندگی و به منظور ترجمه ی متون عربی ،نزد دکتر سنجایی -وزیر فرهنگ وقت -می رود ،اما به او اشتغال به تدریس پیشنهاد می شود. با ماهی 150 تومان در دبیرستان ابومسلم مشغول می شود و بعد که به او می گویند با مدرک لیسانس حقوقش به 300 تومان خواهد رسید ،بدون شرکت در کلاس ها ،لیسانس الهیاتش را با بهترین نمره ها می گیرد. سپس علامه دهخدا سید جعفر شهیدیدعوت به همکاری می کند و در نامه ای به دکتر آذر- وزیر فرهنگ وقت - می نویسد: “او اگر نه در نوع خود بی نظیر، ولی کم نظیراست.” دهخدا در این نامه می خواهد که به جای 22 ساعت ، به او شش ساعت تدریس اختصاص دهند ؛ تا بقیه ی وقتش را در لغت نامه ی دهخدا بگذراند. مدتی این گونه می گذرد ، تا سال 1340 که با مدرک دکتری به دانشگاه منتقل می شود. تدریس در دانشگاه تا سال های45 و 46 ادامه پیدا می کند ، اما بعد با ناامنی دانشگاه ،دانشجویان خود را به لغت نامه می برد ؛که تا چندی پیش که استاد با ناراحتی جسمی مواجه شد ،پس از سال ها ،هنوز هم دانشجویانش چهارشنبه ها به لغت نامه می رفتند ،تا در محضر او کسب فیض کنند.
     شهیدی اولین کتابش را در نجف در رد احمد کسروی می نویسد،هر چند بر خوب بودن کارهای تاریخی او -تاریخ آذربایجان ،تاریخچه چپق و قلیان، مشعشیان و ….- تاکید داشت.دیگر کتابش ،سه جلد جنایات تاریخ توسط ساواک توقیف می شود ،اما بعدها با گذشت دوره زمانی ،بعضی مطالب انتقادی را چندان ضروری نمی بیند و آن ها را از چاپ بعدی حذف می کند اخذ درجه دکتری با امتیاز بالا و استادی دانشکده ادبیات در فاصله سال های 1340 به بعد جزو مرحله دوم زندگانی استاد شهیدی بود. بعد از مرگ مرحوم معین ،شهیدی مسئولیتئ اداره سازمان لغت نامه دهخدا را بر عهده گرفت.

     او در زمینه های ادبیات عرب و فارسی استادی بنام بود و درک محضر و مجالست با استادانی نظیر بدیع الزمان فروزانفر ،دهخدا ،جلال همائی و محمد معین اعتبار علمی و معنوی او را دو چندان کرد . تالیفات و مقالات علمی و ادبی این استاد بزرگ فراوان است. که از جمله آنان می شود به زندگینامه ابوذر غفاری ، انقلاب بزرگ ، زندگی حضرت سجاد (ع) ، زندگانی حضرت فاطمه (س) ، زینب (س) شیرزن کربلا ، محدودیت در اسلام ، جنایتکاران چه می اندیشند ، تصحیح و حاشیه بر کتاب دره نادره، میرزا محمد خان استر آبادی که از نثرهای مصنوع متکلف است و تعلیقات شهیدی بر آن و بررسی دقائق و مشکلات تنها با خامه قدرتمند وی توانست مقبولیت عامه پیدا کند.شهیدی تا پیش از بیماری اش در مقطع دکتری ادبیات فارسی چن ساعتی را به افاضه علمی مشغول بود و بقیه اوقات را در سازمان لغت نامه دهخدا به نظارت و مدیریت سپری کرد.

     استاد سید جعفر شهیدی -مورخ و پژوهشگر پیش کسوت نوشتن بیش از 15 کتاب و تالیف حدود 120 مقاله را در کارنامه ی 86 ساله ي زندگی خود دارد ،آخرین اثر منتشر شده وی تاریخ تحلیل اسلام نام دارد که با افزودن مطالبی بر چاپ نخست (سال 62) عرضه شد.ترجمه ی نهج البلاغه ، شرح مثنوی ، عرشیان ، قیام امام حسین (ع) ، زندگانی علی بن الحسین (ع) ؛ از دیر باز تا امروز (مجموعه مقاله ها و سفرنامه ها) ، و ترجمه هایی همچون بداهین العجم، علی بلسان علی (ع) ، شوره الحسین (ع) ،حیات فاطمه (س) و حیاه الامام الصادق جعفر بن محمد (ع ) از دیگر آثار سید جعفر شهیدی هستند.استاد علاوه بر ریاست موسسه دهخدا در زمینه های ادبیات فارسی ،ادبیات عرب ، علوم اسلامی و تاریخ ، ده ها مقاله و کتاب ترجمه و تالیف کرده است. وی بعنوان استاد زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر دارای تألیفات ،تصحیحات ، ترجمه ها ،سمت های فرهنگی متعددی بود و در این راستا و بر پایه دانش بیکرانش سمت های علمی ارزشمندی داشت که در این زمینه می توان به معاونت موسسه لغت نامه دهخدا (1342) و پس از آن ریاست موسسه لغت نامه دهخدا ،ریاست مرکز بین المللی آموزش زبان فارسی (1368) و همکاری با محمد معین در تهیه فرهنگ فارسی معین (1346) اشاره کرد. همچنین شرکت و سخنرانی در کنفرانس شیعه در دانشگاه تمپل ،فیلادلفیا ؛(1368) ، ایراد سخنرانی در دانشگاه بغداد و دانشگاه

     موصل(سال 1357) ، سفر به مصر و شرکت در کنفرانس اسلامی قاهره با ایراد سخنرانی سال (1349) ،سفر به اردن دانشگاه عمان و

     ایراد سخنرانی و ….. نیز از جمله سخنرانی های باشکوه استاد شهیدی بود.

     از استاد شهیدی کتاب پس از پنجاه سال (قیام حسین) به زبان های عربی ،انگلیسی ،ترکی استانبولی ، ترکی آذربایجانی ، ژاپنی ، اردو ،کتاب زندگانی حضرت فاطمه به زبان ترکی استانبولی ، عربی ، تاریخ تحلیلی اسلام به زبان های عربی ، یونانی منتشر شده است.وی نشان استادی افتخاری از دانشگاه پکن 1373 و ریاست افتخاری بین المللی استادان زبان و ادبیات فارسی ،استاد ممتاز از دانشگاه تهران ،دریافت نشان درجه یک علمی از ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران وقت در سال 1374 از جمله موفقیت های علمی استاد سید جعفر شهیدی بود. کتاب هایی دره نادره (سال 1341) ، زندگانی فاطمه زهرا (سال 1362) ،نهج البلاغه (بهمن سال 1369) شرح مثنوی (جشنوخوارزمی) (در سال 1380) از این دانشمند فرهیخته جوایز ملی را از آن خود کردند. او که همواره به تاریخ اسلام و زندگی ائمه اطهار (ع ) توجه خاصی داشت ، زمانی درباره ی وضعیت پرداختن به تاریخ ، بویژه تاریخ اسلام در ایران به ایسنا گفته بود : متاسفانه آن چیزی که کم تر به آن اهمیت داده اند ، تاریخ است و علت این است که از ابتدا تاریخ را برای وقت گذرانی می خوانده اند.

تاليف :

  1. مهدويت در اسلام ؛ 1324
  2. جنايات تاريخ، جلد اول و دوم، تهران، شهريور 1327
  3. جنايات تاريخ، جلد سوم، دفتر نامة فروغ علم، تهران 1329
  4. چراغ روشن در دنياي تاريك ( يا زندگاني امام سجاد) تهران، كتابفروشي و چاپخانه محمد حسن علمي 1335
  5. در راه خانة خدا، دانش نو، تهران 1356
  6. پس از پنجاه سال، پژوهشي تازه پيرامون قيام امام حسين عليه السلام، چاپ اول، امير كبير 1358، چاپ شانزدهم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي 1372
  7. شرح لغات و مشكلات ديوان انوري، چاپ اول انجمن آثار ملي 1358، چاپ دوم انتشارات علمي و فرهنگي 1364
  8. تاريخ تحليلي اسلام، تاريخ تحليلي اسلام تا پايان امويان، تهران، مركز نشر دانشگاهي 1362
  9. زندگاني حضرت فاطمه (ع)، چاپ اول تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي 1360، چاپ هجدهم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي 1373
  10. آشنايي با زندگاني امام صادق(ع)، جامعة الامام الصادق، تهران 1362
  11. زندگاني علي بن الحسين (ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي 1365، چاپ پنجم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي 1372
  12. ستايش و سوگ امام هشتم در شعر فارسي ؛ 1365
  13. عرشيان، نشر مشعر، قم 1371
  14. شرح مثنوي شريف، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1373، جلد چهارم (دنبالة كار 3 جلد مرحوم فروزانفر) و جزء 5 و 6 (دفتر دوم) ، شرح مثنوي دفتر سوم
  15. از ديروز تا امروز، مجموعة مقاله ها، به كوشش هرمز رياحي و شكوفه شهيدي، تهران، انتشارات قطره 1373
  16. علي از زبان علي، شرح زندگاني امير مؤمنان، تهران، دفتر نشر ؛ 1376
  17. شرح مثنوي دفتر چهارم، پنجم و ششم ؛ 1374 تا 1380


تصحيح :

  1.      تصحيح آتشكده آذر اثر لطفعلي بيك آذر بيگدلي، مقدمه،فهرست و تعليقات دكتر سيد جعفر شهيدي، مؤسسه نشر كتاب 1337
  2.      تصحيح درة نادره اثر ميرزا مهديخان استرآبادي، چاپ اول، انجمن آثار ملي 1341، چاپ دوم انتشارات علمي و فرهنگي 1366
  3.      براهين العجم، اثر محمد تقي سپهر، حواشي و تعليقات سيد جعفر شهيدي، دانشگاه تهران 1351

ترجمه :

  1.      ابوذر غفاري نخستين انقلابي اسلام، بي نا 1320، چاپ سوم، نشر سايه 1370
  2.      شير زن كربلا اثر بنت الشاطي، بروجرد 1332
  3.      انقلاب بزرگ اثر دكتر طه حسين، تهران، مؤسسه مطبوعاتي علي اكبر علمي 1336
  4.      ترجمه نهج البلاغه، تهران چاپ اول، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي 1368، چاپ ششم 1373

مجموعه ها :

  1.      محمد خاتم پيامبران، مقاله از ولادت تا بعثت، ج اول، از بعثت تا هجرت،ج دوم، حسينيه ارشاد 1347
  2.      علامه اميني، با همكاري محمدرضا حكيمي 1351
  3.      محيط ادب، مجموعة سي گفتار به پاس پنجاه سال تحقيقات و مطالعات سيد محمد محيط طباطبايي، با همكاري حبيب يغمايي، محمد ابراهيم
  4.      باستاتي پاريزي و ايرج افشار، تهران، مجلة يغما 1357


سمت هاي علمي و اجرايي :

  1.      معاون مؤسسه لغت نامه دهخدا 1342
  2.      رئيس مؤسسه لغت نامه دهخدا
  3.      رئيس مركز بين المللي آموزش زبان فارسي 1368
  4.      همكاري با دكتر محمد معين در تهيه فرهنگ فارسي معين 1346

سخنراني :

  1. شركت و سخنراني در كنفرانس شيعه در دانشگاه تمپل، فيلادلفيا ؛ 1368
  2. ايراد سخنراني در دانشگاه بغداد و دانشگاه موصل 1357
  3. سفر به الجزيره (ايراد سخنراني) 1351
  4. سفر به مصر و شركت در كنفرانس اسلامي قاهره با ايراد سخنراني 1349
  5. سفر به اردن به دعوت دانشگاه عُمان (ايراد سخنراني)
  6. آثاري كه به زبان هاي بيگانه ترجمه شده اند:
  7. كتاب پس از پنجاه سال (قيام حسين) به زبان هاي عربي، انگليسي، تركي استانبولي، تركي آذربايجاني، ژاپني، اردو
  8. كتاب زندگاني حضرت فاطمه به زبان تركي استانبولي، عربي
  9. تاريخ تحليلي اسلام به زبان هاي عربي، يوناني

كسب افتخارات :

  1. دريافت استادي افتخاري از دانشگاه پكن 1373
  2. رياست افتخاري انجمن بين المللي استادان زبان و ادبيات فارسي
  3. استاد ممتاز از دانشگاه تهران
  4. دريافت نشان درجه يك علمي از رياست محترم جمهوري اسلامي ايران در تاريخ 1374
  5. كتاب هايي كه به دريافت جايزه نايل شده اند و به عنوان كتاب سال شناخته شده اند :
  6. دُرّه نادره، سال 1341
  7. زندگاني فاطمه زهرا، 1362
  8. نهج البلاغه، بهمن سال 1369
  9. شرح مثنوي(جشنواره خوارزمي)

منبع:  http://www.borojerdi.ir


فرم در حال بارگذاری ...

زندگينامه آيت الله شیخ علي محمد نجفي بروجردي (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1391

 

 

     آيت الله حاج شيخ علي محمد نجفي از اعاظم فقها و مراجع بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است كه عمرگرانمايه خود را در خدمت به اسلام و مسلمين گذراند و در هشتم بهمن ماه سال 1353 هجري شمسي چهره در نقاب خاك كشيد. ياران و دوستان، بويژه همشهريان، از فرط محبت و ارادت تمامي كه به، وي داشتند (حاج شيخ) خطابش مي كردند.

صفحات: 1· 2

نظر از: luw,li [بازدید کننده]
luw,li

خیلی مسخره است هیچی راجبش ننوشتید
———————-
با سلام
شما احتمالا صفحه دوم رو مطالعه نفرمودید!!

1392/11/05 @ 10:36


فرم در حال بارگذاری ...

رساله توضیح المسائل آیت الله العظمی بروجردی(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1391
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: السيد حسنين الرضوي كراروي [بازدید کننده]
السيد حسنين الرضوي كراروي

سلام
چرا کتاب شریف توضیح المسایل باز وقابل خواندن نیست

1392/07/07 @ 21:23
نظر از: رستمی [بازدید کننده]
رستمی
5 stars

با سلام و احترام
جناب اقای احمدی من تشکر می کنم که با مشکلات عدیده ای که دارید سایتی به این گسترده گی و عظمت اجرا نموده اید و این نشان از درایت مدیریت همت و از همه مهمتر فرهیخته بودن شماست که اینچنان مصمم به حمایت از حریم ولایت علی ع پرداخته اید غرض:
درخواست دارم با توجه به اینکه تحقیقی در رابطه با (ماترک اشخاص بلاوارث )انجام می دهم منابع مثل جواهر -شرایع - کتاب دکتر امامی و احکام ارث ایت اله بروجردی ولی همه عزیزان فقط اشاره نمودند و رد شده اند حال عاجزانه تقاضامندم منابعی که بصورت جامع و کامل از لحاظ فقهی و حقوقی ترکه اشخاص بدون وارث را توضیح داده باشد ارایه فرمایید .

1391/09/08 @ 13:12


فرم در حال بارگذاری ...

زندگینـامه حضرت آیت­ الله العظمی حاج آقا حسین احمدی طباطبائی بروجردی(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1391

بسم الله الرحمن الرحیم

     (یرْفَعِ اللّهُ الّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ)

     خداوند کسانی را که ایمان آورده­اند و کسانی را که به آنان علم داده شده است،درجات عظیمی می ­بخشد. 1


فصل اول :

1 - ولادت: در آخرین روزهای ماه صفر سال 1292هـ.ق،در خانه­ ای از خاندان طباطبایی، در شهر تاریخی بروجرد، کودکی چشم به جهان گشود که او را حسین نامیدند.او از همان ایام کودکی، مورد مهر و علاقه سرشار پدرش، سید علی قرار گرفت و در سایه توجهات او تعلیم، تربیت و رشد یافت.

2 - والدین: پدر بزرگوار ایشان ، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید علی طباطبایی، عالمی جلیل القدر، موصوف به علم و تقوا، مرجع حوائج مردم، ساعی در اعلای کلمه دین و عارف به نسب بیت شریف خویش بود.2

     مادرش سیده آغابیگم ، دخت ارجمند مرحوم سید محمدعلی طباطبائی( رحمه الله) است که بانویی متدینه ، زاهده، عابده، متحفظ بر انجام مستحبات و ترک مکروهات و عالمه و پاکدامن بود.

3 - نسب: نسب ایشان، با سی و دو واسطه به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می­ رسد. گذشته از شخصیت علمی و دینی و موقعیت بسیار ممتاز ایشان، از جانب پدران، نیاکان مادری، وارث مرجعیت و ریاست دینی می ­باشد.3

...

شجره نامه آیت ­الله العظمی بروجردی(ره)4

     « هو السید حسین بن السید على بن السید احمد بن السید على نقی بن السید محمد جواد بن السید مرتضى بن السید محمد الطباطبائى بن السید عبدالكریم بن السید مراد بن الشاه اسدالله بن جلال الدین­ امیر بن الحسن بن مجدالدین بن قوام ­الدین بن اسمعیل بن عباد بن ابى المكارم بن عباد بن ابى المجد بن عباد بن على بن حمزه بن طاهر بن على بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا بن اسمعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم الاف التحیه والثناء .

فصل دوم :

تحصیلات

     ایشان در هفت سالگی وارد مکتب خانه شد و کتاب «جامع المقدمات» را به خوبی آموخت و در میان شاگردان از امتیاز مخصوصی بر خورد دار شدند ، به طوری که ذکاوت و تیزهوشی و متانت وی زبانزد خاص و عام گردید.

     پدرش چون پیشرفتش را دید، او را به حوزه علمیه نوربخش بروجرد برد و از معلم خواست تا بقیه علوم مقدماتی را به پسرش بیاموزد. بدین گونه صرف و نحو، معانی بیان، بدیع و منطق، فقه و اصول را در بروجرد آموخت.

هجرت به اصفهان

     از آن جا که حوزه‏ علمیه‏ بروجرد، نیاز علمی او را پاسخ‏گو نبود،به توصیه بزرگان و صلاحدید پدر، در سال هزار و سیصد و ده قمری به اصفهان مهاجرت كرد.

اساتید ایشان در اصفهان

     ایشان، پس از ورود به اصفهان، در درس مرحوم حاج سیدمحمدباقر درچه‏ای شركت كرد.

     آن استاد گران‏مایه، به حضرت آیت‏ الله ‏العظمی بروجردی، بسیار اظهار مهر و علاقه می‏کرد؛ حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) تا آخرین لحظات حیات، این استاد ارزش‏مند را فراموش نکرد.

     ایشان هم چنین در درس‏ جناب میرزا ابوالمعالی کلباسی و جناب سیدمحمدتقی مدرس5 شركت می كردند. علاوه بر فقه و اصول و رجال، در درس فلسفه‏ دو فحل این فن، یعنی آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی، حاضر شد.

بازگشت به بروجرد

     ایشان بعد از چهار سال تحصیل در اصفهان، در ربیع الاول سال 1319هـ . ق، نامه­ای از طرف پدر در یافت نمود كه از او خواسته بود كه به بروجرد بر گردد.ایشان گمان می كرد پدرش می خواهد او را برای ادامه تحصیل به نجف اشرف بفرستد، ولی بر خلاف تصورشان ، پس از دیدار پدر و بستگان، مشاهده می کند که مقدمات ازدواج او را فراهم کرده اند.

فصل سوم :

ازدواج

     آیت الله بروجردی در مدت زندگی پر بارشان سه بار ازدواج کردند.

     ازهمسر نخست‏شان، دو پسر و سه دختر داشتندكه همه‏ در کودکی وفات کردند، به جز یکی از دختران، به نام آغا نازنین كه پس از دو سال ازدواج با عموزاده خود به نام مرحوم آقا بهاء الدین طباطبائی ، هنگام زایمان، وفات یافت.

     این بانوی مجلله پس از گذشت مدتی، به دلیل بچه دار نشدنش به آیت الله بروجردی پیشنهاد كردند كه شما باید صاحب اولاد باشید، لذا اجازه دهید که برای شما همسر دوم اختیار نمایم. با اجازه آیت الله این كار انجام شد. ایشان با دختر حاج محمد جعفر روغنی اصفهانی( از تجار متدین بروجرد) ازدواج کرد كه نتیجه این ازدواج دو دختر و دو پسر می باشد.

     همسر اول ایشان در سال 1326 شمسی در قم بدرود حیات گفت و در ایوان آئینه حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

     بانوی دوم ایشان هم در بروجرد در سال 1364 شمسی وفات یافت و در همان جا مدفون گردید.

     همسر سوم آیت الله بروجردی نیز دختر مرحوم سید عبدالواحد طباطبایی عموزاده ایشان است كه پس از وفات در صحن حضرت معصومه (س) درمقبره­ پروین اعتصامی به خاک سپرده شد.6

فرزندان

     همان گونه که قبلاً متذکر شدیم ؛ از همسر دوم آیت الله بروجردی دو پسر و دو دختر باقی ماند.

     حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن طباطبائی بروجردی در سال 1346هـ . ق (1304 ش .) در بروجرد متولد شد. «او از همان روزهای اول زندگی تحت توجه مستقیم والد ماجد خود پرورش یافته، و ادبیات عرب و سطح را در محضر پدر آموخت ، سپس در حوزه درس خارج ایشان حاضر شد. نوشتن اکثر امور استفتائی آیت ­الله العظمی بروجردی نیز بعهده ایشان بود. وی در سال 1327 ش . با یکی از بنی اعمام خود ازدواج نموده و صاحب چهار فرزند گردید.

     آیت الله زاده گرامی، جوانی مؤدب، متین ، محجوب و مورد علاقه پدر و علما و فضلای حوزه بودند. آقای سید محمد حسن در صورت و سیرت و طرز برخورد و رفتار و مخصوصاً وقار و گفتار شباهت فوق العاده ای به پدر بزرگوارشان داشت.»7 سید محمد حسن احمدی طباطبایی صاحب سه فرزند پسر به نام سید محمدصادق و سید محمدباقر و سید محمدرضا و دو فرزند دختر می باشند.

     او در سال 1356 ش . در شهر مقدس قم دار فانی را وداع گفت و در ایوان آیینه حرم مطهر فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد.

     حجت­‏ الاسلام والمسلمین سید احمد طباطبائی بروجردی (ره) در سال 1316 ش . در بروجرد متولد شد . ایشان نیز جوانی مؤدب ، متین ، محجوب و مورد علاقه پدر و اقوام و علمای بزرگ بود، متأسفانه در سن جوانی در سال 1352ش . درگذشت و در مقبره میرزای قمی در گلزار شیخان قم به خاک سپرده شد.

     سیداحمد احمدی طباطبایی، صاحب چهار فرزند پسر به نام سید مجید و سید مهدی و سیدحسین و سید رضا و یك فرزند دختر می باشند.

     حجت­ الاسلام و المسلمین سید محمدرضا (مجید) احمدی (دام عزه) از فضلای محترم حوزه علمیه قم می‏باشد.

     حاجیه خانم ، آغا فاطمه احمدی طباطبایی ، دختر بزرگ ایشان و همسر مرحوم آیت‏ الله سید جعفر احمدی (ره) ، صاحب دو فرزند پسر به نام سید محمد جواد و سید محمدرضا (معروف به دكتر محمد باقر ) و دو فرزند دختر می باشند. او در سال 1372 شمسی و در 80 سالگی در قم دار فانی را وداع گفته و در مقبره آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نوری به خاک سپرده شد.

     حاجیه خانم ، آغا سکینه احمدی ، دختر دوم ایشان است . سال 1312 به دنیا آمد.

     او در سال 1328 شمسی به عقد آقای سید محمد حسین علوی طباطبایی بروجردی درآمد و در سال 1330در شب میلاد حضرت جواد الائمه صاحب اولین فرزند خود شد و او را سید محمد جواد نامیدند. ایشان، بعد از اخذ دیپلم در رشته طبیعی ( زمین شناسی) ، در هجده سالگی (سال 1348) وارد حوزه علمیه قم شد و در سال 1350 با دختر دایی خودش، (دختر مرحوم آقا سید محمد حسن ، پسر بزرگ آقای بروجردی)، ازدواج نمود. . ثمره این ازدواج دو پسر و یک دختر بود که پسر اولشان سید محمود، بر اثر تصادف دار فانی را وداع گفت. حضرت آیت الله حاج سید محمد جواد علوی بروجردی پس از طی مدارج عالیه امروز یکی از امیدهای حوزه علمیه قم به شمار می روند.

     ایشان غیر از سید محمد جواد، صاحب دو پسر به نام سید محمد رضا و سید محمد تقی و چهار دختر دیگر هم شد.

     این بانوی پارسا بعد از فوت پدر، همراه همسرش راهی تهران شد و هم اکنون در قید حیات می باشد.

فصل چهارم :

هجرت به نجف

     زمانی كه آیت الله بروجردی در اصفهان مشغول به تحصیل بودن، بار دیگر نامه ای ازطرف پدر به دستش رسید که از وی خواسته بود به نجف عزیمت کند، لذا در بیست و هفت سالگی به همراه برادر كوچكش سید اسماعیل، روانه نجف شدند.

زندگی و درس

     آیت الله بروجردی پس از ورود به نجف اشرف، به حوزه درس مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی وارد شده و نه سال از محضر پر فیض آن فقیه بزرگ و علمای دیگری چون: آیت الله العظمی آقا سید کاظم یزدی ، و آیت الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعة) در فقه و اصول و رجال كسب فیض كردند

     ایشان در ایام تحصیل در نجف اشرف ، بعد از اتمام درس مرحوم آخوند ، بحث همان روز را برای جمع كثیری تقریر می‌فرمودند.

اجازات آیت ­الله بروجردی

     از جمله راه­های شناخت مقام والای علمی آیت ­الله العظمی بروجردی ، اجازات مشایخ بزرگوار ایشان است که عبارتند از :

الف ) اجازه نامه مرحوم آخوند خراسانی(پيوست 1-2)

توصیف آخوند خراسانی (م 1329 ق .) درباره این شاگرد برازنده­‌اش ، بالاترین گواهی یك استاد درباره شاگرد خود به شمار می‌آید.

ب) اجازه نامه آیت‌الله شیخ الشریعه اصفهانی (پيوست 1- 2- 3- 4 - 5- 6)

مرحوم آیت ­الله العظمی ملا فتح ­الله نمازی شیرازی ملقب به شیخ الشریعه اصفهانی ، در اجازه ­نامه خود خطاب به ایشان، مراتب فضل و استعداد آیت ­الله العظمی بروجردی را ستوده است

ج) اجازه ­نامه سید ابوالقاسم دهکردی (پيوست 1-2)

     ایشان اگر چه از اساتید آیت‌الله بروجردی(ره)نبوده است ، اما با آگاهی از مراتب دانش و فضیلت ایشان ، در سالِ (1320ق .) که آیت ­الله العظمی بروجردی از اصفهان قصد مهاجرت به دارالعلم علوی نجف اشرف را داشت، ایشان را مفتخر به صدور اجازه­ای از سوی خود می­کند.

اجازات روائی آیت ­الله العظمی بروجردی

     مرحوم آیت ­الله بروجردی علاوه بر اجازات اجتهاد، دارای شش فقره اجازه روایتی از علمای طراز اول نیز بوده است.8

1- آیت ­الله العظمی آخوند ملا محمدكاظم خراسانی.

2- آیت ­الله شیخ فتح ­الله نمازی شیرازی، (معروف به شریعت اصفهانی).

3- آیت ­الله شیخ محمدتقی اصفهانی. (معروف به آقا نجفی).

4- آیت ­الله سید ابوالقاسم دهكردی اصفهانی.

5- مرحوم علامه شیخ آقابزرگ تهرانی.

6- مرحوم علم ­الهدی ملایری.

بازگشت از نجف به بروجرد و مرگ پدر و استاد

     ایشان در اواخر سال 1328 ق، به اصرار و تأکید پدر از نجف اشرف به وطن خویش مراجعت و در میان استقبال پر شور علما و عموم اهالی بروجرد وارد این شهر شدند. شش ماه بعد از ورود ایشان، پدرش از دنیا رفت. چند ماه بعد، (سال 1329) آیت الله آخوند خراسانی هم دار فانی را وداع گفت.

     آیت الله بروجردی حدود سی و سه سال در بروجرد اقامت داشتند. و در تمام این مدت به طور مستمر مشغول به تحصیل ، تالیف، تدریس فقه واصول بودند. اكثر آثار مكتوب و ابتكارات علمی ایشان در فقه مانند حاشیه بر عروةالوثقی، اصول، حدیث و رجال، حاصل تلاش این دوره اقامت در بروجرد است.

اعتراض به رژیم پهلوی

     در سال 1345 ق. رئیس اداره ثبت احوال بروجرد، شخصی بهایی را به معاونت خود منصوب كرد. همچنین مراسمی با حضور زنان برهنه و وضعیت شرم ­آور، در سطح شهر به راه افتاده بود. این اخبار به گوش آیت الله بروجردی رسید، ایشان به عنوان اعتراض به این اعمال ناروا، بروجرد را به مقصد عتبات عالیات ترک نمودند.

     فرماندار بروجرد و دیگر مسئولین شهر، مسئول اداره ثبت احوال و معاونش را برکنار و تنبیه نمودند و حضرت آیت الله بروجردی را به شهر برگرداندند. ولی آیت الله فقید بعد از چند ماه ، بر اثر دلتنگی و اعمال خلاف شرع مسئولین کشوری، به طرف عتبات رفته و در نجف اشرف ساکن گردید.

     شش ماه بعد مردم اصفهان به رهبری آیت الله حاج آقا نور الله اصفهانی و برادرشان حاج آقا جمال الدین، به عنوان اعتراض به اعمال رضاخان به قم مهاجرت می کنند. با هجرت حاج آقا نورالله بسیاری از علمای بلاد نیز هجرت نموده و به آنها می پیوندند.

     توجه عمده علما و متحصنین قم به نجف اشرف و پشتیبانی آیات عظام و مراجع عالی قدر عتبات: آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی ، آیت الله میرزا محمد حسین نائینی و آیت الله میرزا علی آقا شیرازی بوده است.

     مرحوم آیت الله بروجردی به علت آگاهی و اطلاع کاملی که از اوضاع کشور و وضعیت حوزه های علمی ، خصوصاً قم و مشهد و شرایط خاص مردم داشتند ، طرف مراجعه و مشورت زعمای نجف قرار می گرفت.

     علمای نجف با دریافت تلگراف علمای متحصن در قم به حمایت از آنان برخاسته و تصمیم گرفتند اعتراض خود را به گوش رضاخان برسانند، بنابراین آیت الله بروجردی و شیخ احمد شاهرودی را به نمايندگي از طرف خود انتخاب نمودند تا با علمای قم دیدار کنند و به تهران رفته و خواسته های علما و مهاجرین را به گوش مقامات حکومتی برسانند.

بازداشت آیت الله بروجردی

     همزمان با اوج گیری اعتراض­های مردم علیه رضاخان و هجرت اعتراض آمیز روحانیان كشور به قم، آیت الله بروجردی به مرز ایران گام نهاد. مزدوران دربار، كه از پیوستن او به مهاجران و رساندن پیام مراجع نجف به معترضان هراس داشتند، در قصر شیرین وی را دستگیر كردند و به پایتخت بردند.

     در تهران رضا خان به دیدارش آمد . آیت الله بروجردی رضاخان را به همراهی با روحانیت و عمل به دستورات الهی دعوت می كند و چون می‎دانست اجازه سفر به قم و بروجرد را به او نمی‎دهند، فرمود بر آنم به مشهد سفر كنم.

     اندكی پس از خروج رضاخان، تیمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. آیت الله العظمی بروجردی از پذیرش هدیه دربار خودداری كرد.

سفر به مشهد مقدس

     ایشان پس از این ماجرا مستقیماً از تهران به سوی مشهد مقدس حرکت کردند و مدت هشت ماه در مشهد اقامت داشتند.

     ورود ایشان به مشهد مقدس با استقبال بسیار گرم بزرگان حوزه علمیه مشهد و فضلا و مدرسین مواجه شد.

     به درخواست علمای بزرگ مشهد از جمله مرحوم آیت الله حاج آقا محمد کفائی ، (معروف به آقازاده) و مرحوم آیت الله آقای حاج آقا حسین طباطبایی قمی، شبها در مسجد گوهرشاد،اقامه جماعت نمودند . آقایان ائمه جماعات مسجد گوهر شاد و بسیاری از مساجد دیگر، نماز خود را تعطیل و به جماعت ایشان حاضر شدند. از جمله مرحوم آیت ­الله آقازاده با آن وجاهت و شخصیت عظیم علمی و گروهی دیگر، از ملتزمین جماعت ایشان بودند . مرحوم آیت ­الله قمی نیز گه­ گاه در این جماعت شرکت می­کردند .

     پس از گذشت مدت حدوداً هشت ماه (به قولی سیزده ماه)، ایشان تصمیم به ترک مشهد و بازگشت به بروجرد می گیرد. در بازگشت از مشهد، در قم توقف نمودند و به گرمی از سوی حوزه قم مورد استقبال قرار می گیرد . مرحوم آیت الله حائری یزدی، مصراً از ایشان تقاضای اقامت در قم و شروع تدریس را می نمایند. مباحثات ایشان، با استقبال فضلای قم مواجه می شود. مرحوم آیت الله حائری نیز، طلاب و فضلا را به شرکت در درس ایشان ترغیب می کنند.

فصل پنجم:

بازگشت به بروجرد

     اصرار طبقات مختلف بروجرد و درخواست­های مکرر از معظم له برای بازگشت به بروجرد، باعث شد ایشان تصمیم به بازگشت بگیرند.

     در بازگشت به بروجرد ، بیش از سابق مورد استقبال و توجه مردم مسلمان واقع می شوند. کمی بعد از مراجعت از سفر، رساله عملیه ایشان به فارسی چاپ شده و بدین وسیله روز به روز بر تعداد مقلدین و ارادتمندان ایشان افزوده می شود.

دوران مصیبت ­بار

     یکی از مشکل ترین ایام اقامت ایشان در بروجرد سال­های 1350 تا 1360 هجری قمری (1310 تا 1320 شمسی ) و دوران فشار و اختناق رضاخان است. این دوران مصادف بود با تلاش حکومت برای برداشتن عمامه، تعطیلی حوزه های علمیه، کشف حجاب و تعطیلی مجالس دینی و مذهبی. به گفته خود مرحوم آیت الله بروجردی ، این دوران یکی از مصیبت بار ترین ایام زندگانی ایشان بوده است .

حفظ شخصیت­ها

     مرحوم آیت الله بروجردی با درک شرایط خاص زمان، ابتدا سعی می کرد با نصیحت رؤسای محلی ، امتحان دادن طلاب برای گرفتن جواز عمامه و امثال آن ، از شدت فشارها تا حدی بکاهند، هدف اساسی ایشان در این ایام، حفظ شخصیت های روحانی ، طلاب و مردم متدین بود.

فصل ششم :

کسالت و بیماری

     آیت ­الله العظمی بروجردی در سال 1364 هـ .ق برای معالجه از بروجرد به تهران آمدند و در بیمارستان فیروز آبادی مورد عمل جراحی قرار گرفت . علمای اعلام از قم ، تهران و … به عیادت ایشان شتا فتند. در این هنگام چند نفر از فقهای سرشناس حوزه علمیه قم خصوصا امام خمینی(ره) فرصت را مغتنم شمرده از آیت ­الله بروجردی جهت اقامت در قم و قبول مرجعیت جهان تشیع و رهبری و مدیریت حوزه علمیه قم دعوت کردند.9 این موضوع با اصرار آقایان و استخاره به قرآن مجید، مورد قبول واقع شد. آیت ­الله بروجردی پس از تشرف به مشهد مقدس ، عصر پنج شنبه 26 صفر 1364 ق . در میان استقبال بی نظیر مراجع ، علما و مردم قم ، وارد این شهر مقدس شد .

تجلیل علمای عالیقدر قم

     اغلب فضلا و­مدرسین سرشناس از جمله امام خمینی(ره) و آیت الله سید محمد محقق داماد و حاج آقا مرتضی حائری برای نشان دادن اهمیت دروس ایشان و تشویق فضلا به حضور درآن دروس، همراه با شاگردان خود در مجالس درس ایشان حضور می­یافتند .10

     آیت ­الله سید صدرالدین صدر (از مراجع تقلید)که در صحن بزرگ حضرت معصومه(علیها السلام) اقامه جماعت می­کرد ، جایگاه نماز خود را به آیت ­الله بروجردی واگذار کرد.

     مرحوم آیت ­الله سید محمد حجت (یکی دیگر از مراجع وقت) ، جایگاه تدریس خود را در اختیار ایشان قرار داد .

     مرحوم آیت ­الله سید محمد­تقی خوانساری با رغبت و نشاط به عنوان احترام در درس ایشان شرکت می کرد. 11

آخرین مسافرت

     ایشان در این زمان یک بار دیگر ، راهی مشهد مقدس شدند و به تقاضای مردم مشهد ، ماه رمضان آن سال در جوار حرم ملکوتی حضرت امام رضا (ع) ماندند و در شبستان بزرگ مسجد گوهرشاد به جای مرحوم حاج شیخ علی ­اكبر نهاوندی اقامه جماعت فرمودند .

     ایشان در این سفر کتابخانه آستانه مقدسه حضرت علی بن موسی رضا (علیه السلام) را فهرست نگاری نموده و به نسخه اصلی خطی کتاب رجال شیخ طوسی دست پیدا کردند و بعد از سه ماه توقف، به قم مراجعت کرد. این آخرین مسافرت ایشان به خارج از قم بود.

فصل هفتم :

ویژگی­های منحصر به فرد

     آیت الله بروجردی از هوش و ذکاوتی سرشار ، بهره مند بود و دارای استعداد قوی و فوق العاده­ای بود به طوری که در حل اکثر مسائل سیاسی و اجتماعی بصیر و توانا بود و همواره از امور مملکت مطلع بود. بسیار دوراندیش ، مدیر و مدبر بود.

ویژگی­های اخلاقی

     شناخت ویژگی ­های اخلاقی آیت ­الله العظمی بروجردی ، چراغی پر نور فراروی کسانی است که سلوک در مسیر أولیاءالله را تنها راه هدایت و سعادت خود می دانند:

1 . اخلاص:

     آیت ­الله العظمی بروجردی خدا را با تمام وجود باور کرده بود، هر وقت سخن از خدمات ایشان به میان می آمد می ­فرمودند: اخلص العمل فان الناقد بصیر 12عمل خود را خالص کن زیرا بازرس عمل بسیار بیناست.

2 . اشتیاق به دانش و معرفت :

     ایشان تا آخر عمر لحظه ­ای دست از کسب علم 13و معرفت برنداشت. در سال­های پایانی عمر ، چون دوران جوانی، شب­های بسیاری تا صبح غرق در مطالعه بود . ایشان فرموده بود که : «من از مطالعات علمی خسته نمی ­شوم ، بلکه هر گاه از کارهای دیگر خسته می­شوم ، با مطالعات علمی خستگی خود را رفع می­کنم .»14

3. روح سماحت و بزرگواری :

     حضرت علی (علیه السلام) درحدیث شریفی می ­فرماید : « آلة الریاسة سعة الصدر؛ 15 ابزار ریاست ومدیریت سعهء صدر [ودوری از تنگ نظری] است .

      از مطالبی که در زندگی ایشان بسیار قابل توجه است، روح سماحت و بزرگواری آن زعیم بزرگوار است . او در عین قدرت و توانایی، تملک نفس نشان داده، بی مهری­های مخالفان خود را با شرح صدر شگفت ­انگیزی نادیده می گرفت و از لغزش­های آنان صرف نظر می کرد و این خود یکی از عوامل بسیار مهم و شدید التأثیر در سازمان یافتن ریاست کامل و بلامنازع برای او بود.16

4 . عزت نفس:

     آیت ­الله بروجردی خود را وقف عزَت اسلام و مسلمین کرده بود و در این راه از هیچ امری دریغ نکرد. او در تمام عمر عزت نفس خود را حفظ کرد و هیچ گاه دست کمک و یاری به سوی کسی دراز نکرد و تنها پناه گاهش خدا بود.

5. اهتمام به شوکت اسلام :

     در آخرین روزهای عمرشان وقتی خبر دادند پرفسور موریس متخصص قلب ، از پاریس برای معالجه ایشان به قم آمده است . ایشان را به حضور نپذیرفتند و از همراهان خواستند اتاق را مرتب کنند و شانه­ای به ایشان بدهند تا محاسن خود را مرتب کند و وقتی به ایشان عرض کردند ، اشکالی ندارد ، چون حال شما خیلی خوب نیست !! فرمود : « من امروز پیشوای مسلمین هستم ، نباید در مقابل یک بیگانه به این حال باشم.»17

6. مبارزه با عوام زد گی :

     در مسائل مربوط به عزاداری امام حسین(ع) که گاه آلوده با کارهای خلاف می­شد و بعضی حاضر نیستند تذکر لازم را به این افراد بدهند، آن مرد بزرگ ، وظیفه خود را انجام می­داد ، و از هیچ چیز باک نداشت.18

.7ایمان قوی به رابطه دین و سیاست:

آیت ­الله بروجردی گر چه به خاطر حوادث دردناك مشروطیت كه سیاست­ بازان عامل دست اجانب، سر رشته كار را از دست روحانیت خارج ساختند و بر كیان مسلمین ایران ضربه زدند، نسبت به بسیاری از حركت­های سیاسی بدبین بود، ولى این امر در نگرش كلی او نسبت به مسائل سیاسی و حكومت اسلامی تأثیری نداشت به همین جهت با استفاده از مقام ولایت فقیه، كارهایى انجام می­داد كه گاه در نظرافراد عادی عجیب به نظر می­رسید!19

8 . کظم غیظ:

     آیت ­الله بروجردی وقتی مصلحت اسلام و دین به میان می­آمد، اگر خطایی می­ دید به شدت عصبانی می­شد. اما در امور دنیایی با خود عهد کرده بود، اگر عصبانی شود یک سال تمام روزه بگیرد و یک بار که عصبانی شد، یک سال تمام (به غیر از روزهای حرام) روزه گرفت.20

9. آرزوی شهادت:

     آن آیت الهی تا دقایق پایانی عمر در اشتیاق شهادت بود . مرحوم آیت ­الله العظمی گلپایگانی(رحمه الله) می ­فرمودند :

     «مرحوم آیت ­الله بروجردی بسیار اظهار تأسف می­کردند ، به سبب این که با فراهم شدن زمینه شهادت این فیض بزرگ را درک نکردند و به مقام شهادت نایل نشدند .»21

10 . اتصال به غیب :

     مرحوم آیت ­الله بروجردی در عرفان وعمل و سلوک الی الله و تهذیب نفس و… سابقه درخشانی داشته ­اند.

11. توسل وسیع و عمیق :

     از حالات ایشان ، شدت توجه به خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. منزل ایشان در بروجرد مرکز اقامه عزا و سوگواری حضرت سید الشهداء (علیه السلام) بود و دسته ­های سینه ­زن و زنجیرزن در آن بیت شریف به عزاداری­ پر شور می­ پرداختند.

     آيت الله مفتح (ره) از قول مرحوم آيت الله كمالوند نقل مي كند: یک بار چشم ایشان بسیار درد می کرد، به طوری که نیاز به عینک پیدا کردند. از قضا آن ایام متقارن با ایام محرم بود و دسته های سینه زنی و زنجیرزنی آغشته به گل به منزل ایشان می آمدند. ایشان دستور دادند که قدری از گلی را که عزاداران حسین به سر خود می مالند، برای ایشان بیاورند. ایشان تيمنا مقداری از آن گل ها را برداشتند و به چشم خود مالیدند. چشمان ایشان شفا پیدا کرد، به طوری که تا آخر عمر هم بی نیاز از عینک بودند و کتاب های خط ریز را هم به خوبی مطالعه می کردند.22

     در دوران اقامتشان در شهر مقدس قم نیز همواره توسل به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) را ادامه می ­دادند. به زیارت مرقد مطهر فاطمه معصومه، (علیها السلام) ، اهتمامی شدید داشتند و در تفخیم و تعظیم شأن والای آن بانوی معظمه، بسیار کوشا و جدی بودند.23

12. در اوج معرفت :

     روزی جمعی به دیدار ایشان آمده بودند؛ یکی با صدای بلند گفت : برای سلامتی امام زمان(عج) و آیت ­الله بروجردی صلوات . ایشان ناراحت شدند و گفتند : « این شخص را از اینجا بیرون کنید ! چرا اسم مرا در کنار نام مبارک امام زمان (عج) قرار می ­دهد؟24

     سالی که پادشاه عربستان به تهران آمده بود، ضمن ارسال هدایایی از ایشان درخواست ملاقات کرده بود. آیت ­الله بروجردی این پیشنهاد را نپذیرفتند و در جواب اطرافیان گفته بودند: « این شخص اگر به قم بیاید و به زیارت حضرت معصومه(س) نرود ، توهین به آن حضرت خواهد شد و من چنین امری را به هیچ وجه تـحمل نمی­کنم .25

13. دقت در صرف بیت المال :

     آن حضرت با آن که در سخاوت و بلندی طبع بی نظیر بود ، در صرف بیت المال، دقتی ما فوق تصور داشت .

     آیت ­الله سید مرتضی مبرقعی در این باره می­گوید :

    آیت ­الله بروجردی ، به تمام معنا آقا بود ، طبع بسیار بلندی داشت و بزرگ منش بود … نسبت به آقایان احتیاط را در جانب نیازمند و محتاج ، مراعات می­کرد . با این حال ، در اداره زندگی و مصارف شخصی ، از صرف بیت المال پرهیز می­کرد . فقط از پول بیت المال ، در بیرونی برای مراجعین یک چای می ­دادند . …

14 . روشن بینی:

     متفکر شهید ، استاد مطهری در این باره می ­نویسد : «یکی از مزایای برجسته معظم ­له که نماینده طرز تفکر روشن وی بود ، علاقه ­مندی وی به تأسیس دبستان­ها و دبیرستان­های جدید تحت نظر سرپرستان متدین بود که دانش آموزان را هم علم بیاموزند و هم دین . معظم ­له دیانت مردم را در بی­خبری و بی ­اطلاعی و بی ­سوادی جستجو نمی ­کرد ، بلکه معتقد بود که اگر مردم عالم شوند و دین هم به طور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد ، هم دانا خواهند شد و هم متدین . آن مقداری که من اطلاع دارم ، مبالغ زیادی از وجوه و سهم امام را اجازه داد که صرف تأسیس بعضی از دبیرستان­ها شود.26

15. ادب ویژه و برجسته :

     از مزایای بزرگ انسان ادب است که از عوامل سعادت و موفقیت به شمار می رود. حضرت آیت الله بروجردی در این زمینه نیز سرآمد بود. ادب ایشان در زندگی پر افتخار آن بزرگوار ، زبان زد آشنایان و معاشران و شاگردان اوست.27

16. تنفر از تملق گویی :

     از خطرات عظیمی که حاکمان و زعما و رهبران دینی را تهدید می کند، میدان دادن به تملق گویان و چاپلوسان است. مرحوم آیت الله بروجردی با درایت خاص خود اهمیت این موضوع خطرناک را دریافته بود. از این رو از چنین اشخاصی متنفر و بیزار بودند و تنفر خود را هم به شدت اظها می­کرد.

فصل هشتم:

ویژگی های علمی

     درس ایشان، ویژگی­های منحصر به فردی داشت که حتی بسیاری از علمای بزرگوار با اشتیاق در درس­های خارج فقه واصول ایشان حاضر می­ شدند وهرگز فرصت بهره ­گیری از نعمت وجود او را از دست نمی­ دادند.

مواردی از ویژگی­های منحصر به فرد دروس ایشان :

1- اهمیت به درس

الف ) مداومت: شهید مطهری می ­نویسد :

     «مرحوم آیت ­الله بروجردی به درس خیلی اهمیت می­داد ، حتی تا یک هفته پیش از رحلت ، درس ایشان ادامه داشت . »28

ب) کیفیت :

     آیت ­الله سید جواد علوی بروجردی به نقل از برخی شاگردان ایشان می ­نویسد : «بعضی از فضلا که به منظور شرکت در درس ایشان از قم به بروجرد رفته­اند ، نقل می­کردند: که مرحوم آیت ­الله بروجردی ، هیچ گاه به خاطر بی توجهی شاگرد و یا عدم دقت کافی و یا قلت تعداد آنان ، سطح درس را تنزل نمی­ دادند . به نحوی درس می ­گفتند که گویی شرکت کنندگان درس ایشان ، همه سید مرتضی ، شیخ مفید و شیخ طوسی هستند.»29

2- برخورداری از الطاف الهی

     شهید مطهری می­گوید : «روزی بعد از طرح درس فرمود : من توجهی به روایات این مسئله نداشتم ، اما همین امروز صبح قبل از شروع درس یادداشت­ها را مطالعه می ­کردم که (ناخواسته) یادداشت­های این بحث آمد جلوی دستم و روایات را خواندم و چه قدر روایات جالبی بود ؛ من این را از الطاف الهی می­دانم ، چرا که آیت ­الله العظمی بروجردی از اول قصد نشر فقاهت برای خدای متعال را داشت.»30

3- سبک ابتکاری :

     حاج شیخ مجتبی عراقی(رحمه الله)می ­گوید : «افزون بر بعد معنوی و حالات ملکوتی آن مرحوم، سبک ابتکاری در تدریس و استنباط را داشت که طلاب را جذب می ­کرد، ایشان هر فرعی را به مبدأ آن بر می ­گرداند.»31

فصل نهم :

مکتب های علمی

مکتب اصولی :

     روش ایشان در تدریس علم اصول، ساده ­گویی وكوتاه كردن مطالب واجتناب از مباحث زائد بود؛ از این رو، اول هر بحث اصولی ، مسألـه اصلی را مطرح می‌کرد، سپس درباره آن به تفصیل بحث می‌كرد .

مکتب فقهی :

     ایشان همچون علمای سلف مثل شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ طبرسی وعلامه بحرالعلوم، در علوم اسلامی دارای جامعیت بود. در فقه شیوه ­ای استنباطی را به کار برد. علاوه بر این، به تتبع و جستجو در اقوال پیشینیان و نظریات قدما در فقه (چه شیعه و چه سنی) می­پرداختند.

     به طور کلی شیوه مرحوم بروجردی در فقه، بر چند نکته اساسی استوار است:

الف ) اهمیت آگاهی از فتاوای قدما

     ایشان در تدریس فقه، دارای ابتكارات فراوانی بود. به آرای قدمای شیعه و شهرت فتوایی آنان اهمیتی فوق العاده می­داد. ایشان در مسائل مورد بحث، ابتدا به اقوال علمای اهل سنت توجه می­ کرد، سپس اقوال علمای شیعه را از کتب آنان (بدون واسطه) نقل کرده و مورد بحث قرار می­ دادند.

ایشان مسائل فقهی را به دو دسته تقسیم می‌كرد: یك دسته، مسائل متلقّات. دستـه دیگر ، مسائل مشروحه. یعنی ، آنچه را بعداً فقها شرح وتفصیل داده­اند. این تقسیم بندی ، غیر از تقسیم فقه به فقه منصوص وفقه تفریعی است .

ب ) اهمیت آگاهی از فتاوای اهل سنّت برای فقهای امامیه

     ایشان معتقد بود : با مراجعه به روایات وفتاوای رایج علمای اهل سنتِ معاصر با ائمه (علیهم السلام) ، بهتر می‌توان روایات و اقوال ائمه ( علیهم السلام) را فهمید و می‌فرمود : «فقه شیعه حاشیه بر فقه اهل سنت است» ؛ زیرا در آن عصر ، بنا به دلایل سیاسی فتاوای مورد عمل مسلمانان همان فتوای اهل سنت بود ، راویان واصحاب ائمه با توجه به فتاوی آنان از ائمه سؤال می‌كردند ، وائمه هم با توجه به آنها پاسخ می‌گفتند.

ج ) تكیه بر روایات و روش بیان آنها در درس

     آیت‌الله بروجردی به اصول عملیه كمتر تمسك می­ جست ، اما نسبت به كنجكاوی در روایات واستفاده از آنها ، دقت و حوصله بسیاری را به خرج می‌داد .

     ایشان در فن درایة الحدیث وشناخت راویان ورجال حدیث، تحقیقات و تسلط عجیب داشت.

د ) ریشه‌یابی مسائل مورد اختلاف

     ایشان مسائل مهم اختلافی بین شیعه وسنّی را بررسی ، وتاریخچه آن را دنبال می‌فرمود وریشه اختلاف را به طور معقول ودور از هر گونه تعصب مذهبی ، بیان می‌كرد.

مکتب رجالی

     حضرت آیت ­الله العظمی بروجردی (ره) در علم رجال، سرآمد و بی­ نظیر بود.ایشان در این علم، روشی منحصر به فرد و ابتکاری داشت . سندهای احادیث کتاب کافی، تهذیب ، استبصار و… را از متون آنها جدا کرده وبا دقت مطالعه می کرد و این کار دست آوردهای ارزشمندی نصیب محققان می کرد.

تکریم علمای سلف

     آیت الله واعظ زاده خراسانی می­نویسد یكی از فضلای حوزه برای من نقل می­كرد :

    حضرت آیت‌الله در اثنای درس فقه به یكی از حاضران درس که به قبر حاج شیخ، تكیه كرده بود،فرمود :

« به قبر، پشت نكنید. برای اسلام زحمت كشیده‌اند!».

فصل دهم :

تألیفات حضرت آیت ­الله العظمی بروجردی 32

     مرجع روشن بین شیعه در كنار تدریس و كارهای روزانه، به تحقیق می‎پرداخت و نتایج پژوهش های خویش را ثبت می‎كرد. آن بزرگوار در پاسخ علاقه‎مندانی كه در پی بهره گیری از نوشته ­های ایشان بودند فرمود: زیاد چیز نوشته‎ام … بعضی از آنها بر اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است. آثار علمی آن مرجع وارسته نشانه تلاش فراوان وی در این باره است.

نمونه­ای از این آثار:

الف : کتب عربی :

1- ترتیب اسانید من لایحضره الفقیه. 2 - ترتیب رجال اسانید من لایحضره الفقیه.3 - ترتیب اسانید امالی الصدوق. 4 - ترتیب اسانید الخصال. 5 - ترتیب اسانید علل الشرایع . 6 - ترتیب اسانید تهذیب الاحکام . 7 - ترتیب رجال اسانید التهذیب . 8 - ترتیب اسانید ثواب الاعمال و عقاب الاعمال. 9 - ترتیب اسانید عدة کتب . 10 - ترتیب رجال الطوسی . 11 - ترتیب اسانید رجال الکشی . 12 - ترتیب اسانید رجال النجاشی . 13 - ترتیب رجال الفهرستین . 14 - بیوت الشیعة . 15 - حاشیة علی رجال النجاشی . 16 - حاشیة علی عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب ( از ابن عنبه) .17 - حاشیة علی منهج المقال . 18 - ترتیب فهرست منتجب الدین . 19 - رسالة فی ترجمة بعض اعاظم اسرته و اجداده. 20 - طبقات الرواة . 21 - حاشیة علی رجال الشیخ طوسی . 22 - رسالة حول سند الصحیفة السجادیة . 23 - حاشیة علی فرائد الاصول للشیخ انصاری . 24 - حاشیة علی کفایة الاصول . 25 - الاحادیث المقلوبة و جواباتها . 26 - حاشیة علی وسائل الشیعة . 27 - جامع احادیث الشیعة (31جلد) 28 - حاشیة علی مبسوط الشیخ الطوسی . 29 - حاشیة علی خلاف الشیخ الطوسی 30 - حاشیة علی عروة الوثقی . 31 - الفقه الاستدلالی 32 - رسالة فی المواسعة و المضایقة 33- رسالة فی منجزات المریض 34 - رسالة فی المهور 35 - حاشیة علی نهایة الشیخ الطوسی 36 - رسالة فی المنطق 37 - تعلیقة علی الاسفار لملاصدرا الشیرازی 38 - حاشیة علی منهج الرشاد 39 - المهدی ، علیه السلام، فی کتب اهل السنة 40 - الاثار المنظومة 41 - حاشیة علی مجمع المسائل 42 - حاشیة علی وسیلة النجاة 43 - الاعتقادات 44 - حاشیة علی منتخب الرسائل 45 - صراط النجاة 46 - مجمع الفروع 47 - حاشیة علی تبصرة المتعلمین 48 - انیس المقلدین

ب: کتب فارسی:

1 - توضیح المناسک 2 - توضیح المسائل 3 - مناسک حج

     آن بزرگوار در سال­های اقامت در بروجرد، همواره در اندیشه نگارش مجموعه‎ای بود كه فقیهان را در استنباط احكام یاری دهد و آنها را از مراجعه به كتاب­های روایی متعدد بی‎نیاز سازد. وقتی به قم آمدند. و شاگردان خبره­ای تربیت كرد، این اندیشه را با آنها در میان گذاشت و به یاری گروهی از آنان در مدت هشت سال، اثر 31جلدی «جامع احادیث الشیعه» را آماده چاپ کرد.33

فصل یازدهم :

شاگردان

     حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) در طول حیات علمی­ش شاگردان بسیاری را تربیت نمود که هر کدام از آن­ها منشأ خیر و برکات فراوانی برای حوزه ­های علمیه، کشور اسلامی ایران و جهان اسلام شدند. برخی از شاگردان ایشان از مراجع طراز اول و برجسته جهان تشیع شدند. همانند حضرات آیات امام خمینی (ره)، سیستانی، صافی گلپایگانی ، فاضل لنکرانی ،مکارم شیرازی ، شبیری زنجانی و … .

فصل دوازدهم:

معاصران آیت الله بروجردی

     بعضی از معاصران آیت الله بروجردی ، فقهای نامی و مجتهدین بزرگ و مراجع تقلید شیعیان بودند. بزرگانی همانند: حاج شیخ عبدالکریم حائری، آقا ضیاء عراقی ، مرحوم نائینی ، حاج آقا حسین قمی، کاشف الغطاء ، علامه شرف الدین عاملی و … .

فصل سیزدهم :

نامه‌های آخوند خراسانی به والد آیت‌الله بروجردی(پيوست 1-2)

     علاوه بر اجازاتی که ذکر شد، دو نامه از آخوند خراسانی ، به والد ایشان، در اسناد تاریخی موجود است که مرحوم آخوند خراسانی ، بر مراتب فضل و اجتهاد آیت‌الله تأکید کرده است. و در یکی از آنها به والد ایشان امر کرده که مراتب علم ودانش فرزندش را به مردم اعلام کند.34

     مرحوم آخوند خراسانی، نامه اول را هنگامی که آیت‌الله بروجردی در نجف در حال تحصیل بودند، به عنوان توصیه و سفارش برای والد ایشان نوشته است. نامه دوم را هنگام مراجعت آیت‌الله به ایران و به درخواست والدش و توصیه وی بر ترویج مراتب علمی فرزندش به مردم ، مرقوم داشته است .

فصل چهاردهم:

مرجعیت

الف ) مرجعیت خاصه : غرب کشور با مرکزیت بروجرد

     گر چه بسیاری از مردم و عده­ای از بزرگان، در مدتی که آیت ­الله العظمی بروجردی در بروجرد بودند، ایشان را به عنوان مرجع تقلید خویش قرار داده بودند ، امّا به طور رسمی ، با انتشار رساله عملیه، دوره نخست از مرجعیت ایشان آغاز شد . مراجع محلی که با ایشان آشنایی داشتند، مقلدین خود را به ایشان ارجاع می­دادند .

ب ) مرجعیت عامه

     یک سال پس از اقامت آیت ­الله بروجردی در قم و بعد از ارتحال غمبار مرحوم آیت­الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی ، اكثر مقلدین ایشان به آیت ­الله بروجردی رجوع كردند . اكثر وكلای مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی بعد از كسب اجازه از آیت ­الله بروجردی به عنوان وکلای ایشان به کار خود ادامه دادند. بعد از رحلت ناگهانی آیت ­الله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی قمی، آیت ­الله العظمی بروجردی، زعیم علی الاطلاق جهان تشیع شدند ، مرجعی كه شیعه تا كنون مانند او را کمتر به خود دیده است.

فصل پانزدهم :

اقدامات آیت الله بروجردی در بروجرد

الف ) حمایت از نیازمندان

     در سال­های آخر حضور ایشان در بروجرد به علت جنگ دوم جهانی ، قیمت آذوقه و مواد غذایی ، افزایش سرسام آوری پیدا كرده بود و مردم در تنگنا قرار گرفته بودند، از این رو همه بزرگان شهر را به خانه خود دعوت و تشویق کرد به بیچارگان کمک کنند و بیشترین کمک توسط شخص ایشان و از ما یملک پدری تأمین گردید.

ب) تجدید حیات حوزه علمیه بروجرد

     شهر کهن بروجرد از دیر باز محل اقامت و سکونت عالمان و مجتهدان بزرگی بوده است، به گونه ­ای كه به شهادت تاریخ ، در برهه­ای از زمان ، بیش از هفتاد نفر مجتهد مسلم همزمان در این شهر می­زیستند؛ اما به علل مختلف ، این رونق و شکوه در حال از میان رفتن بود ، از این رو ، بازگشت آیت ­الله العظمی بروجردی به بروجرد ، فرصت مغتنمی برای احیای مجدد این حوزه به شمار می­رفت .

ج ) تأسیس کارخانه برق

     در زمان حضور ایشان، شهر بروجرد از نعمت برق محروم بود. با درایت و مدیریت ایشان و نیز پیگیری و حمایت برخی از خیرین متدین ، این شهر ، دارای كارخانه برق شد كه در روزگار خود ، یكی از مجهزترین و بهترین كارخانه‌های برق در غرب کشور به شمار می­آمد .

فصل شانزدهم :

اقدامات آیت­ الله بروجردی در قم

الف ) انسجام واداره حوزه علمیه قم وگسترش کمی وکیفی آن

     با مدیریت واحد و ­مدبرانه آیت ­الله العظمی بروجردی ، تحولات عظیمی از نظر سیاسی ، اجتماعی در زمینه تألیف ، تصنیف و­ترجمه ، چاپ کتب فقهی و … و همین طور در اداره حوزه­ های علمیه و سازماندهی آن پدید آمد . از همه مهم­تر نوعی وحدت و انسجام چشم­گیری در میان حوزه ، روحانیت واقشار مختلف مردم به وجود آورد.

ب ) سرپرستی حوزه نجف و رسیدگی به امور آن

     ایشان برای حوزه علمیه نجف، ارزش و قداست خاصی قائل بود و به دنبال مجد و عظمت این میراث کهن و ارزشمند شیعه بود، لذا برای تجدید حیات این حوزه مقدسه، از هیچ تلاشی دریغ نمی­کرد. حتی شخصیتی مانند آیت الله العظمی آقا سید عبدالهادی شیرازی با کمال افتخار، از شهریه ای که آیت­ الله العظمی بروجردی به صورت نان به طلاب نجف پرداخت می­ کرد، می­ گرفتند. وقتی برخی از افراد به این کار اعتراض کردند فرمودند: بگذارید نان آقای بروجردی در سفره ما هم باشد .

ج ) اعزام مبلغان توانا

1- تبلیغ داخل کشور؛ زعیم روشن ضمیر ، برای پایداری دین اسلام، مبلغان را به میان مردم می فرستادند، تا اولاً تلاشی که در آن زمان برای به انزوا کشیدن روحانیت، صورت می­ گرفت ، خنثی شود، ثانیاً روحانیون همچون گذشته در بین توده­های مردم حضور داشته باشند و به نیازهای دینی و اعتقادی مردم جامعه خود، آشنا باشند.

2- تبلیغ خارج از کشور؛ ایشان علاوه بر تبلیغ در داخل کشور، به نشر معارف بلند و تابناک شیعه در خارج از کشور نیز اهمیتی فوق­العاده می­داد و نمایندگانی را به اقصی نقاط دنیا روانه می­كرد.

از جمله : آقای محققی در هامبورگ آلمان، آقای صدر بلاغی در انگلستان ، آقای حاج شیخ مهدی حائری در آمریكا، آقای شریعت در پاكستان ، آقای صدر در لبنان و آقای فقیهی در مدینه و … .35

د) تربیت و تشویق محققان و نویسندگان حوزوی

     ایشان برای شکوفایی استعداد­های نهفته طلاب جوان و تثبیت امر مهم پژوهش در نسل­های نوخاسته حوزه، اهمیتی بسیار قائل بود. در حوزه تحت زعامت ایشان، صدها بلکه هزارها طلبه ساعی و سخت ­کوش، مدارج عالی علم و کمال را کسب کردند.

هـ) نشر مجلات و كتب با محتوای دینی اسلامی

     آیت الله العظمی بروجردی برای ترویج افکار توحیدی مکتب تشیع، ارزش و اعتباری عظیم قائل بود به همین منظور، هر تلاشی که در این جهت مقدس، قرار داشت، حمایت می کرد. نخستین نشریات علمی حوزوی از جمله نشریه وزین مکتب اسلام که توسط جمعی از فضلای خوشفکر و روشن اندیش منتشر می­شد، از این قبیل بود.

و) ایجاد روابط حسنه بین مذاهب اسلامی

     در زمانی که استعمار گران به چپاول ملل اسلامی چشم داشتند و اختلاف بین فرق مختلف اسلامی، گسترش می­یافت، وحدت میان مذاهب مختلف اسلامی آرزوی دیرین تمام مصلحان مسلمان بود. تلاش­های مختلفی نیز برای رسیدن به این هدف بزرگ، صورت می گرفت. تأسیس دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه، از مهم­ترین و پایدارترین این اقدامات بود.

     آیت الله بروجردی به عنوان پناهگاه مسلمانان جهان ، به خصوص شیعیان به همراه بزرگانی چون شیخ محمود شلتوت، شیخ عبد المجید سلیم ومحمد عبده از ایجاد تفرقه جلو گیری می­ کردند. ایشان معتقد بودند که در قرآن، سنت پیامبر اکرم، سیره اهل بیت و مشی علمای سلف می توان موارد بسیار زیادی را یافت که در آنها به نقش تقریب مذاهب وجلوگیری از تفرقه تاکید شده است.

     راه­های دستیابی به وحدت از دیدگاه ایشان پیوند علمای اسلام ،احیای شخصیت اسلامی مسلمانان ،وجود دشمن مشترک برای مسلمانان و احترام متقابل فرقه های اسلامی به یکدیگر بود.

     علاوه بر این ها آیت ­الله بروجردی تقریب مذاهب اسلامی را فرصتی برای معرفی شیعه و ارائه معارف شیعه به جهان تسنن می­ دانست.

ز) ایجاد ابنیه­ بزرگ مذهبی و تأسیس كتابخانه‌های بزرگ در ایران و جهان

مهم­ترین آنها عبارتند از :

1 . مسجد اعظم قم . 2 . مدرسه نجف . 3 . مدرسه كربلا . 4 . مسجد بغداد . 5 . بیمارستان نجف . 6 . حسینیه و حمام سامرا . 7 . مدرسه بقعه كربلا . 8 . مدرسه كرمانشاه . 9 . مسجد بزرگ ایرانشهر . 10 . مسجد بزرگ و زیبای طرابلس لبنان . 11 . مدرسه و مسجد درود . 12 . مسجد صحنه كرمانشاه . 13 . مسجد شاهرود . 14 . چهار مسجد بزرگ در آفریقا . 15 . ساختمان مسجد نور آباد لرستان . 16 . مسجد سید بروجرد . 17 . قبرستان وادی السلام قم . 18 . مدرسه آیت­الله بروجردی در قم . 19 . بیمارستان نكویی قم . 20 . مسجد و مركز اسلامی هامبورگ آلمان . 21 . كتابخانه شخصی آیت­الله فقید . 22 . كتابخانه مسجد اعظم . 23 . كتابخانه مدرسه نجف . 24 . کتابخانه مدرسه كرمانشاه . 25 . كتابخانه مدرسه جدید الاحداث قم .

فصل هفدهم :

اندیشه سیاسی آیت الله بروجردی

     حضرت آیت الله بروجردی (ره) سیاست را از اسلام جدا نمی­ دانست و مسائل سیاسی را با فکری باز و پویا دنبال می ­نمود. ملاقات­ها و حمایت ­های ایشان از آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی که در آن عصر ، رادمرد بزرگ سیاسی دینی و سمبل سیاست اسلامی بود، نیز دلیل روشنی بر مشروعیت و لزوم کارهای سیاسی و دخالت در سیاست برای دفاع از دین است .36

    ایام مرجعیت آیت­ الله العظمی بروجردی مصادف با هجمه­ های مختلف سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی به ساحت دین مقدس اسلام بود.

این هجمه ­ها به دو بخش تقسیم می­شد:

1ـ مواردی که حاکمیت سیاسی کشور به صورت آشکار و پنهان در آن دست داشت همانند:

ایجاد محدودیت برای بزرگان و علما ی دینی .

نفوذ فرقه گمراه بهائیت در ارکان سیاسی و اقتصادی کشور .

تلاش برای محو و قطع ارتباط با فرهنگ اسلامی .

نفی و انکار دین و آموزه ­های آن ، خصوصاً حمله به مذهب حقه جعفری .

ترویج و گسترش منکراتی نظیر : شرب خمر ، زنا و … برای نشان دادن بی اعتنایی مردم به دین و… .

2- مواردی که فراتر از مرزهای داخلی کشور بود مانند : مسأله فلسطین .

     موضع آیت الله العظمی بروجردی درقبال اشغال قدس شریف و سرزمین فلسطین ، توسط متجاوزان صهیونیست، موضعی غیرتمندانه بود . ایشان در سال 1327 ش . بیانیه پر محتوایی را در محکومیت صهیونیسم بین­الملل و غاصبان فلسطین صادر فرمود و در آن از مجاهدان فلسطینی با احترام یاد کرده و برای پیروزی آنها دعا می­کرد.37

دفاع آیت ­الله العظمی بروجردی از ساحت دین

     ایشان با تمام امکانات و توان، از ساحت دین دفاع می­کرد و به هیچ عنوان در مسائل مربوط به دین، اهل مماشات و مسامحه نبود.38

     منابع موجود نشان می‎دهد كه آن پیر فرزانه در كمك به انقلابیون مؤمن، سیاستی بسیار دقیق داشت، و زمان را برای رویارویی مستقیم با دربار مناسب نمی‎دید. از سوی دیگر رها كردن شاه و راندنِ كامل وی موجب فرو غلتیدن فزونتر او در دامان بیگانگان می‎شد،پس گاه با وی مدارا می‎كرد تا آن جوان مغرور جای پای خود را سست نبیند و برای حفظ خویش به بیگانگان پناه نبرد. 39

مرحوم آیت ­الله فاضل لنکرانی در این باره می­گوید :

     «به نظر من آیت ­الله بروجردى و تلاش­هاى آن بزرگوار، زمینه سازانقلاب اسلامى بود ، زیرا آیت ­الله بروجردی به حوزه قم رشد و شخصیت داد . مبارزات حضرت امام در پرتو این شخصیت حوزه بود كه به ثمر نشست . اگر این هویت و عظمت حوزه كه آیت ­الله بروجردی بدان بخشیده بود، وجود نداشت ، مسلماً انقلاب و حركتى سازنده پا نمى­گرفت . »

مبارزه با فرقه­ های ضاله

 رهبران بهائی در دوره نخستین ایجاد آیین دروغین خویش با جعل شریعتی ساده که در عین حال دارای مشکلات اساسی حقوقی و متضاد با تعالیم ادعایی آنان است ، به ارائه احکامی مانند : نماز ، روزه ، حج و… سایر آداب اسلامی پرداخته تا با این شبیه سازی کودکانه کارهای خود را دین معرفی کند .ایشان با آگاهی کامل از تعالیم تحمیق کننده بهائیت و انگیزه ­های شیطانی بیگانگان در حمایت از این نحله ساختگی ، خطر بهائیت را بسیار جدی ‌دانسته و اهمال و کوتاهی در جلوگیری از خطر آنان را جایز نمی­دانستند .

دفاع از رسم الخط فارسی

     رسم الخط کنونی فارسی عامل مهمی برای ارتباط ملت­ و نسل­های مسلمان کشورمان است. قرآن و سایر کتب اسلامی نیز با این خط نوشته شده است ؛ به عبارت دیگر این رسم الخط ، نشانه هویت دینی و ملی مردم این سرزمین است . با تحریک بیگانگان و به بهانه این که رسم الخط فارسی اشکالات فراوانی دارد مدعی شدند که تنها راه حل ، جایگزینی خط کنونی با رسم الخط لاتین است . رهبر فرهمند و شریعتمدار اسلام با بیداری و آگاهی ، نقشه پلید شیاطین را شناخته و با شجاعت در برابر آن موضع گرفت و فرمود :

     «هدف اینان از تغییر خط ، دور کردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است . من تا زنده­ام اجازه نمی­دهم این کار را عملی کنند . به هر جا که می­ خواهد منتهی شود … .»40

الزامی کردن درس تعلیمات دینی

     در پی اعلام دولت ، برای اجرای لایحه تعلیمات اجباری در دوره ابتدایی ، آیت ­الله العظمی بروجردی خواستار گنجاندن درس تعلیمات دینی در این دوره شد و نماینده خود ، آقای فلسفی را مأمور مذاکره با دولت کردند . با تلاش ایشان درس تعلیمات دینی برای دانش ­آموزان این دوره، لازم الاجرا گردید .41

ستیز با مظاهر آتش پرستی

     رژیم پهلوی به منظور اجرای دستورات حامیان بیگانه خود و بیزاری از شریعت اسلام ، با سوء استفاده از برخی رسوم باقی­مانده از قبل از اسلام ، نظیر : چهارشنبه سوری، تلاش می­ کرد توجه مردم را به آیین زردشت جلب کند.42 آیت ­الله العظمی بروجردی این بار نیز آگاهانه در برابرآنان ایستاد. نمونه هایی ازاین مقابله :

الف) : فرماندهان لشکرآذربایجان ، تحت عنوان چهارشنبه سوری قصد داشتند بر فراز دو کوه مقابل هم، آتش افروخته و نیروهایشان را به احترام آتش به رژه وادارند، آیت ­الله العظمی بروجردی با اعزام چند تن از روحانیون و ارسال نامه­ای خطاب به شاه او را از این کار بر حذر داشت ، ایشان نوشته بودند :

     «… شما پادشاه کشور اسلامی هستید ، اگر بنا باشد پادشاه ما به آتش پرستی بگراید ، همان مبارزه­ای که در صدر اول اسلام با آتش پرستان انجام گرفت اکنون نیز شروع خواهد شد .»43

ب) : بنا به مناسبتی قرار بود جشن بزرگ تجلیل از آتش با حضور رجال لشکری و کشوری ، از جمله شخص شاه در تهران برگزار گردد. آیت ­الله بروجردی ، توسط صدر­الاشراف رئیس مجلس سنا ، در پیامی شاه را مجبور به لغو این برنامه کرد .44

ج ): مراسم ویژه روشن کردن مشعل در آغاز مسابقات ورزشی ، توسط برگزار کنندگان مسابقات یک رسم پذیرفته شده است. مخالفان مکتب اهل­بیت (علیهم السلام)، تبلیغ می­ کردند که آتشی را که پیامبر(ص) هزار و چهارصد سال پیش در ایران خاموش کرده بود ، دوباره در ایران روشن می شود .

     آیت ­الله بروجردی ، آقای فلسفی را نزد شاه فرستاد تا مانع این کار شود .

فصل هجدهم:

     شوال 1380 ق. فرا رسید و بیماری بر پیكر مرجع جهان اسلام، پنجه افكند. در چنین روزهایی گروهی از ارادتمندان به عیادتش شتافتند. استاد، كه بسیار اندوه گین می‎نمود، سربلند كرد و گفت: عمر ما گذشت. ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشی انجام دهیم.!!

    یكی از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه آثار نیك از خود بر جای نهاده‎اید؛ شاگردان پرهیزگار ، كتابهای پرارزش. مسجدها و كتابخانه‎ها ساخته‎ایدو….ما باید چنین سخنی بر زبان برانیم.

فقیه پارسای شیعه فرمود: خَلِّصِ العَمَل فَانَّ الناقِدَ بصیر بصیر.45

     سرانجام در سیزدهم شوال 1380 هـ.ق برابر با دهم فروردین 1340 هـ.ش، برای همیشه چشم از جهان فرو بست . حاضرانی که در کنار بالین آن حضرت نشسته بودند می­گویند : آن مرد بزرگ خطاب به پزشكان و اطرافیان كه مشغول تلاش بودند، چنین فرمودند :

     «مرگ است ، مرگ … رها كنید … یا الله ، لااله الا الله …» و پس از سه مرتبه تكرار، این جمله ، دیدگان پر فروغ و حق ‌بینش آهسته به روی هم قرار گرفت ، لب‌ها بسته شد ، قلب آرام گرفت ، پیكر عزیز و شریفش بی‌حركت گردید ، دفتر حیات عاریت بسته شد و خورشید درخشان عمر، غروب كرد ، روح پاك او ، با فراغت بال و سرشار از عظمت قدم به دنیای جاوید گذاشت تا در جوار قرب كردگار و ائمه معصومین آرام گیرد … .

برگ گل در دست نسیم

     پیکر مطهر ایشان بعد از خروج از منزل بر روی دست مردم قرار گرفت و چون برگ گلی در دست نسیم ، به این سوی و آن سوی حرکت می­کرد . بیشتر مردم سیاه پوش بودند ، بعضی به سر و صورت خود گل مالیده و عده‌ای به سر خود و دیگران كاه می­‌ریختند ، تابوت كه با پارچه‌ سیاه و روپوش سبزی پوشیده شده و عمامه آیت‌الله در جلوی عماری بر روی آن قرار داده شده بود ، به روی دستان مردم در حركت بود . با نظر آیت ­الله بهبهانی ، حجت الاسلام آقا محمد حسن طباطبائی بر پیکر مطهر پدر ارجمند خویش ، نماز خواندند .

چهل روز در سوگ آفتاب

     پیکر فقیه سترگ در میان اندوه هزاران نفر و با تشییع و تجلیلی که تا آن روز کمتر سابقه داشت ، در بالاسر حرم حضرت معصومه(س) جنب در ورودی مسجد اعظم به خاک سپرده شد . به همین مناسبت تمام شهرهای ایران تعطیل شدند .

     سفرا و نمایندگان کشورهای اسلامی ابراز همدردی کردند ، حتی کشورهای شوروی ، آمریکا و انگلیس مجبور شدند پرچم­های سفارتخانه­ها و کنسول­گری­های خود را به عنوان عزا نیمه افراشته نگه دارند .46

فصل نوزدهم:

آیت ­الله العظمی بروجردی در انظار بزرگان:

الف ) از دیدگاه علمای شیعه

1. آیت الله بروجردی از منظر امام خمینی

     علاقه زاید الوصف امام به آیت ­الله بروجردی، بسیار کم نظیر و شاید منحصر به فرد بود. آیت ­الله مسعودی خمینی می­گوید : امام خمینی می فرمودند : به جدم قسم ، هنوز سراغ ندارم کسی مثل من آقای بروجردی را دوست داشته باشد .47

     شهید آیت ­الله مطهری نیز می­نویسد :

     «امام خمینی می­فرمود : من در حال مطالعهء آقای بروجردی هستم و جز حقیقت چیز دیگری در این آقا نمی ­بینم »48

2. آیت الله العظمی بروجردی در نگاه رهبر معظم انقلاب

     جاى خوش وقتى بسیار است كه همت و پشتكار مؤسسین این مجمع و شما حضار محترم آن ، مصروف تجدید یاد و اعلاء ذكر فقیه عظیم القدر و كم نظیرى شده است كه بركات و آثار حیات پربار او به زمان خود او و به عرصه فقاهت ، منحصر نماند و او چون خورشیدى درخشان بر تعدادى از علوم اسلامى بلكه بر روش ها و شیوه هاى تحقیق در آنها و نیز بر فضاى عام حیات مسلمین در زمان خود و پس از آن پرتو افشانى كرد و هنوز علماى اسلام و جهان اسلام از تأثیرات مبارك آن عمر پرثمر و ریاست و مرجعیت تامه پانزده ساله او متمتع اند .

     این شخصیت عالی قدر و كم نظیر مرجع عام شیعه در زمان خود و استاد فقیهان و مراجع معاصر ، حضرت آیت الله العظمى مرحوم حاج آقا حسین بروجردى است ، اعلى الله مقامه و رفع الله اعلامه .

     علم و تقوى و اخلاص و روشن بینى و بزرگ منشى و كیاست و نو آورى و جامع نگرى و خستگى ناپذیرى و بسى خصلت هاى كمیاب و نفیس دیگر از این مرد بزرگ و ذخیره الهى ، چنان شخصیت ذو ابعاد و عظیمى فراهم آورده بود كه نظیر آن را در فقهاى صاحب نام و برخوردار از زعامت به ندرت مى توان یافت .

     او در فقاهت ، مبتكر شیوه اى جدید و در رجال و حدیث ، صاحب سبك بود و در تدریس و تربیت شاگرد و تعلیم كار دسته جمعى بر زمان خود سبقت داشت . بینش وسیع او از مرزهاى حوزه قم و حوزه هاى علمیه و چارچوب كشور جمهورى اسلامى ایران و جهان تشیع فراتر مى رفت و بر جهان اسلام و همه مذاهب مسلمین پرتو مى افكند . زعامت او نه تنها به اداره امور درسى و معیشتى حوزه ها كه به مسائل سیاسى و اخلاقى آن ، و نه تنها به امور حوزه ، كه به امور دینى و شعائر اسلامی در سراسر كشور و در سطح بین المللى شمول مى یافت .

     حوزه علمیه تحت زعامت او پرورشگاه و خاستگاه افكار نو و گوهرهاى درخشانى شد كه به بركت آن در سالهاى بعد نهضت روحانیت پى ریخته شد و حركتى كه در اوج آن انقلاب عظیم و شكوهمند اسلامى به رهبرى مجدد بزرگ اسلام حضرت امام خمینى ، قدس الله نفسه الزكیه ، بود ، سر برآورد .

     با این همه ، در مجموع شخصیت آن بزرگ مرد آن چه بیش از همه درخشنده و چشم گیر بود ، اخلاص و تقوایى بود كه وى در همه امور خود از آن بهره مى گرفت .

     اكنون كه پس از گذشت سى سال از رحلت مرحوم آیت الله العظمى بروجردى ، قدس سره ، به بركت نظام جمهورى اسلامى یاد و تجلیل مى شود ، شایسته است كه حوزه هاى علمیه و زعماى علمى آن به این تكریم اكتفا نكرده ، روشهاى علمى و تحقیقى آن بزرگوار را نیز كه همچنان از تازگى برخوردار است ، تعقیب و تكمیل كنند و گردونه فقاهت اسلام را به پیش برند .

     از خداوند متعال علو درجات آن عالم جلیل القدر و توفیقات آقایان محترم را ظل توجهات حضرت بقیة الله- روحى فداه - مسألت مى نمایم . 49

و السلام علیكم و رحمة الله

سیدعلى خامنه اى

8 /2 /1370

3. مرحوم آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی :

آیت ­الله سید مصطفی خوانساری می­گوید :

     «آیت ­الله حاج سید جمال ­الدین گلپایگانى براى معالجه به تهران آمده بود و در بیمارستان بازرگانان (نجمیه) بسترى بود . وقتى به ملاقات ایشان رفتیم فرمود: به حاج آقا حسین سلام مرا برسانید و بگویید : اگر بنا بود سید جمال مقلد باشد از شما تقلید مى­كرد .

4. آیت الله العظمی گلپایگانی

     «آیت الله كریمی جهرمی می نویسد:

     آیت الله العظمی گلپایگانی از آغاز ورود آن بزرگوار به قم تا پایان زندگی او، در اعزاز و اجلال آن بزرگ مرد كوشش داشتند و در مراعات احترام ایشان چنان بودند كه حتی از این كه لفظ « آیت ­الله» روی رساله عملیه ­شان در زمان آن زعیم بزرگ نوشته شود ابا و امتناع ورزیدند .

5. آیت ­الله العظمی حاج سید احمد خوانساری

     ایشان با وجود این كه شخصیت علمی و عملی­اش محرز بود و مقبول خواص و توده­های مردم بود ، ولی در برابر مرحوم آیت ­الله العظمی بروجردی متواضع بود ، به گونه­ای كه وقتی معظّم له از ایشان( سید احمد خوانساری) درخواست كردند كه به تهران برود و امامت مسجد سید عزیز الله را بپذیرد، پذیرفت.

6.و….

ب) از دیدگاه علمـای سنی

1. شیخ عبدالمجید سلیم

     علامه محمدتقی قمی می­گوید :

     «هرگاه نامه آیت ­الله بروجردی را براى شیخ عبدالمجید سلیم ، (رئیس جامع الازهر) می­بردم ، ایشان بلند می ­شدند و نامه را می­گرفتند و می­بوسیدند ، آن گاه می­نشستند .»

2. شیخ محمود شلتوت

     … دعا می­کنم که آن بزرگوار همیشه مصدر و منبع برکات برای مسلمانان و وحدت کلمه آنان باشد . خداوند عمر شما را طولانی و پیروزی و موفقیت را نصیب شما گرداند… .50

3. شیخ حسین باقوری

     ایشان در قم با آیت ­الله العظمی بروجردی دیدار کرد و در بازگشت به مصر آیت الله بروجردی را چنین توصیف کرد :

     «اعظم شخصیة رأیته فی عمری ؛ او بزرگ­ترین شخصیتی است که در طول عمرم دیده­ام .»

4.و….

ج) از دیدگاه غیر مسلمانان

1. دکتر آرشه تونك

     دکتر آرشه تونك ، رئیس انجمن بین ­المللی مبارزه با مشروبات الكلی با وجود آن که به نقاط مختلف جهان سفر کرده و با رهبران بزرگ سیاسی و مذهبی بسیاری ملاقات کرده بود ، بعد از ملاقات با ایشان گفته بود :

     «من تا به امروز هیچگاه این چنین تحت تأثیر روحانیت كسی قرار نگرفته بودم . »

     آیت ­الله سید محمد حسین علوی می­نویسد :

    «هنگامی كه وی به حضور آیت ­الله فقید رسید ، آنچنان قیافه جذاب و روحانیت و معنویت آیت ­الله فقید او را به خود متوجه ساخت كه حدود یك ساعتی را كه در محضر این مرد بود و در اطراف موضوع تحریم الكل از آیت ­الله فقید سئوالاتی می­‌نمود علاوه بر این كه طرز نشستن به همان نحوه بود كه در برابر مجسمه حضرت مسیح و در كلیساها و هنگام عبادت به آن كیفیت جلوس می­كنند ، در همه این مدت چشم از صورت ایشان برنمی ­داشت و کوچک­ترین توجهی به اطرافش نداشت . »51

2. پروفسور موریس

     پروفسور موریس در اولین ملاقات ، چنان تحت تأثیر روحانیت و عظمت آیت ­الله فقید قرار گرفت كه خودش به این مطلب در همان جلسه اول اعتراف كرد . وی هنگام ترک ایران خطاب به خبر نگاران گفت :

     «جاذبه روحانیت حضرت آیت ­الله مرا تحت تأثیر قرار داد و خیلی مایل بودم به من اجازه می‌فرمودند چند دقیقه‌ای در یكی از مساجد برای سلامت و بهبود كامل ایشان دعا كنم . »

3 . جرج جرداق :

     جرج جرداق نویسنده و دانشمند مسیحی لبنانی ،مولف کتاب ارزشمند و خواندنی الامام علی صوت العدالة الانسانیه ، این کتاب را به مرحوم آیت ­الله العظمی بروجردی اهدا کرد و در نامه­ای برای آن بزرگوار نوشته:

     «… من شما را شایسته­ترین شخصیتی یافتم که این کتاب را به او هدیه نمایم ، لذا آن را به شما اهدا می­کنم . »

ج)تجلیل اقلیت‌های مذهبی از آیت ­الله العظمی بروجردی

     شركت اقلیت‌های مذهبی در مراسم سوگواری آیت ­الله العظمی بروجردی و همدردی با شیعیان در این مصیبت و برگزاری مجالس عزاداری در کلیساهای مسیحی و کنائس یهودی ، حاکی از عظمت روح و جلالت قدر آن امام همام بود .

     به همین مناسبت در همه كلیسا‌های ایران و نمازخانه‌های كاتولیك، جلسات بزرگداشت برقرار شد و  جمع کثیری در این مجالس شرکت نمودند .

براستی او جلوه­ای از فیض الهی بر بندگان خدا بود، به گفته مرحوم آیت الله سید مصطفی خوانساری :52

     آیت الله العظمی بروجردی ،خوابی بود كه مردم دیدند و دیگر نخواهند دید!

 

یادش رفیع به بلندای عشق باد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاتة

پاورقيها

1 . سوره مجادله، آیه 11.

2 . ایشان در سال 1252 هـ . ق در بروجرد متولد و در سال 1329 هـ . ق وفات یافت و در مقبره جد گرامیش، مرحوم سید محمد دفن گردید.

3. ر. ک : کتاب مفاخر اسلام، علی دوانی ، ج 12 ، صص 69 - 95.

4 . علوی،سیدجواد،مقاله خاندان ونسب آیت الله بروجردی، مجله حوزه،شماره 43و44 ،ص …

5 . تمری محمد رضا، شكوه شیعه ، ص 20 .

6 . دوانی علی ، مفاخر اسلام ، ج 12 ، ص 538 ، با اندکی تغییر.

7 . دوانی علی ، مفاخر اسلام ، ج 12 ، ص 442.

8 . دوانی ،علی، مفاخر اسلام،ج 12،ص 177.

9 . واعظ­ زاده خراسانی ، محمد ، زندگی آیت­الله بروجردی ، نشر مجمع تقریب مذاهب اسلامی ، چاپ اول ، تهران ، 1379 ، ص 53 .

10 . علی­آبادی ، محمد ، الگوی زعامت ، انتشارات هنارس ، ص 44 و نیز ر . ک . مجله حوزه ، ش 23 ، ص 42 .

11 . علوی ، سید محمدحسین ، خاطرات زندگانی آیت­الله بروجردی ، انتشارات اطلاعات تهران ، خرداد 1341 ، صص 119 و 120 .

12 .این عبارت ، بخشی از حدیث قدسی است که تحت عنوان سوره 25 تورات آمده است . یا بن آدم ! اکثر من الزاد فان الطریق بعید بعید ، وجدد السفینه فان البحر عمیق و اخلص العمل فان الناقد بصیر بصیر و اخر نومک الی القبر و فخرک الی المیزان و الشهوتک الی الجنه و راحتک الی الاخره …( كلمة الله، تألیف سید حسن شیرازی ص 471 ) .

13 . ایشان در تمام مدت نسبتا طولانی كه درقم بودند،در تابستان گرم وزمستانهای سرد و در حین ریزش برف و باران با همه اشتغالاتی كه داشتند تدریس درس ، بخصوص فقه را ترك نكردند و در مدتی كه در قم بودند كتابهای زیر را به ترتیب در فقه درس گفتند:كتاب اجاره،غصب،وصیت، ارث الزوجه، صلات جمعه، صلات مسافر،بقیه مباحث صلات كه نه سال به طول انجامید، منجزات مریض،خلل حج، خمس، طهارت ، قضاء وشهادت كه آخرین كتابی بود كه ایشان درس گفتند.

14 .مجله حوزه ، شماره 43 و 44 ، ص 262 .

15. نهج البلاغه ، حکمت 176 .

16 . شکوه فقاهت : ص 30 .

17 .علوی ، سید محمدحسین ، خاطرات زندگانی آیت الله بروجردی ، انتشارات اطلاعات ، خرداد 1341، ص 36 .

18 .مجله حوزه ، شماره 43 و 44 ، ص 267 .

ویژه نامه آیت­الله العظمی بروجردی ، مجله حوزه ، شماره 43 و 44 ، صص 268 و 66 ..19

همان..20

شکوه فقاهت ، ص 28 ..21

22 . چشم و چراغ مرجعيت ،ص 192.

23 . شکوه فقاهت ، ص 20.

24 .مصاحبه با آیت­الله العظمی مکارم شیرازی ، مجله حوزه ، شماره 43 و 44 ، ص 117 .

25 . همان ، ص 118 و نیز ر. ک . الگوی زعامت ، ص 176 .

26. مطهری ، مرتضی ، مزایا و خدمات آیت­الله بروجردی ، شش مقاله ، انتشارات صدرا ، تهران 1380 ، ص263 .

27. شکوه فقاهت : ص 22.

28 .یادنامه مرحوم آیت­الله العظمی بروجردی ، شکوه فقاهت ، دفتر تبیلغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 508 .

29.مقاله آیت­الله بروجردی در بروجرد ، چشم و چراغ مرجعیت ، ص332 .

30 .شکوه فقاهت ، ص 508 . (با اندکی تصرف . )

31 .مصاحبه با آ یت­الله حاج شیخ مجتبی عراقی ، چشم و چراغ مرجعیت ، ص 170

32. این فهرست از مقاله تحقیقی آیت الله رضا استادی وهمچنین از كتاب«فهرست نسخه های خطی كتابخانه حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره )،نگارش سیداحمدحسینی اشكوری» اقتباس گردیده است.

33 . مجله نور علم، شماره دوازده، آبا 1364، ص 87ـ89.

34. آیت الله واعظ­ زاده خراسانی ، زندگی آیت الله العظمی بروجردی ، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی ، چاپ اول تهران 1379 ، صص 189 تا 200 . ( با اندکی تصرف و تلخیص )

35. خاطرات زندگی آیت الله العظمی آقای بروجردی ، علوی طباطبایی ،‌انتشارات اطلاعات ، 1341 ص 126 .

36. مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شکوه فقاهت ، 246.

37 جهت اطلاع از متن بیانیه به کتاب مفاخر الاسلام ، ج 12 ص 362 نوشته علی دوانی مراجعه شود .

38. والبته دلایل آن بیشتر است که این جزوه مختصر، گنجایش ذکر همه آنها را ندارد .

39 . مجله حوزه، سال هشتم، ش 1 و 2، ص 115 و 154 و 52 و 280

40 .به نقل از مرحوم آیت­الله فاضل لنکرانی ، چشم و چراغ مرجعیت ، ص 161 ،.

41 .دوانی ، علی ، خاطرات و مبارزات حجت­الاسلام فلسفی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، چاپ چهارم ، صص189 - 191 .

42 . رژیم پهلوی با این امور قصد داشت تا با استفاده ابزاری از نمادهای دینی قبل از اسلام ، توجه مردم را از اسلام به ادیان منسوخه جلب کند و از ترویج اندیشه­های ظلم ستیز اسلامی ممانعت کند .

43.مجله حوزه ، شماره 43 - 44 ، ص 100 .

44. الگوی زعامت ، ص 198 ، به نقل از آیت الله سید موسی شبیری زنجانی .

45 . مجله نور علم، ص 98ـ99.

46. دوانی ، علی ، مفاخر اسلام ، ج 12 ، ص 532 .

47. .امامی ، جواد ، خاطرات آیت­الله مسعودی خمینی ، مرکز استاد انقلاب اسلامی ، ص 225 .

48. شکوه فقاهت ، ص 508 .

49. مجله حوزه ، شماره 43 - 44 ، صص 3 - 4 - 5 .

50 .مجله حوزه ، شماره 43 و43 ،سال 1370 ، ص 13 .

51. علوی ، محمد حسین ، خاطرات زندگانی آیت­الله بروجردی ، انتشارات اطلاعات تهران ، خرداد 1341 ، ص 122.

52. چشم و چراغ مرجعيت ،ص 66 .

 

 منبع: پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره)


فرم در حال بارگذاری ...

د و ستی آ ل محمّد

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1391

من مات على حب آل محمد مات شهيدا.

الا و مـن مـات علـى حب آل محمـد مـات مغفـورا له .

الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا.

الا و مـن مـات علـى حب آل محمـد مـات مـومنـا مستكمل الايمان .

الا ومن مات على بغض آل محمد جاء يوم القيمه مكتـوب بيـن عينيه مايـوس من رحمه الله .

الا و مـن مـات علـى بغض آل محمـد لم يشـم رائحه الجنه .

كســى كه بـا دوستـى آل محمـد (ص ) بميـرد، شهيـد مرده است .

آگـاه بـاشيـد كسـى كه بـا دوستـى آل محمـد (ص ) بميـرد، آمـرزيـده مــرده است .

آگاه باشيـد كسـى كه بـا دوستـى آل محمـد (ص ) بميـرد ،تـوبه كـار مـرده است .

آگاه باشيـد كسـى كه با دوستـى آل محمـد (ص ) بميرد ، با ايمان كامل مرده است .

آگاه باشيـد كسـى كه با دشمنـى آل محمـد (ص ) بميرد ، در حالـى به صحراى قيامت مـيآيـد كه بـر پيشـانـى اش

نـوشته شـده : نـا اميـد از رحمت خدا.

آگاه باشيد كسـى كه با دشمنـى آل محمد (ص ) بميرد، بـوى بهشت به وى نمـيرسـد .

تفسير كشاف زمخشرى ، ج 3،ص 467.


فرم در حال بارگذاری ...