منظور از بندگان صالح خدا در قرآن، چه کسانی است؟

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1397

 

چه کسانی، وارث زمین خواهند شد؟

منظور از بندگان صالح خدا در قرآن، چه کسانی است؟

 

وَ لَقَدْ کتَبْنَا فی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّلِحُون

سوره نبیاء، آیه 105.

در «زبور» بعد از ذکر (تورات) حکم کردیم: «بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»

 

تفسیر آیه

«ارض» به مجموع کره زمین گفته می شود و سراسر جهان را شامل می گردد.

منظور از «زبور» کتاب داود، و «ذکر» به معنی تورات است، و به این ترتیب معنی آیه چنین می شود، «ما، در زبور، بعد از تورات، چنین نوشتیم که این زمین را بندگان صالح ما به ارث خواهند برد».

“زبور داود” یا به تعبیری که در کتب “عهد قدیم” آمده “مزامیر داود” عبارت است از مجموعه ای از مناجاتها و نیایشها و اندرزهای داود پیامبر. بعضی مفسران نیز احتمال داده اند که منظور از “زبور” در اینجا تمام کتب انبیای پیشین است.

سؤال دیگری که در اینجا باقی می ماند این است که بندگان صالح خدا (عِبادِی الصَّالِحُونَ) کیانند؟

با توجه به اضافه شدن بندگان به خدا، مساله ایمان و توحید آنها روشن می شود، و با توجه به کلمه“صالحون” که معنی گسترده و وسیعی دارد، همه شایستگیها به ذهن می آید: شایستگی از نظر عمل و تقوا، شایستگی از نظر علم و آگاهی، شایستگی از نظر قدرت و قوت، و شایستگی از نظر تدبیر و نظم و درک اجتماعی.

...

هنگامی بندگان با ایمان این شایستگیها را برای خود فراهم سازند، خداوند نیز کمک و یاری می کند تا آنها بینی مستکبران را به خاک بمالند، دستهای آلوده شان را از حکومت زمین کوتاه کنند، و وارث میراثهای آنها گردند.

بنا بر این تنها “مستضعف بودن” دلیل بر پیروزی بر دشمنان و حکومت روی زمین نخواهد بود، بلکه از یک سو ایمان لازم است و از سوی دیگر کسب شایستگیها، و مستضعفان جهان ما دام که این دو اصل را زنده نکنند به حکومت روی زمین نخواهند رسید.

حدیث

در تفسیر قمی نیز در ذیل این آیه چنین آمده است:

أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ، قال القائم و اصحابه.

منظور از اینکه زمین را بندگان صالح خدا به ارث می برند مهدی قائم ع و یاران او هستند.

علاوه بر روایات فوق که در خصوص تفسیر این آیه وارد شده روایات بسیار زیادی که بالغ به حد تواتر است از طرق شیعه و اهل تسنن در مورد مهدی ع از پیامبر گرامی اسلام ص و همچنین از “ائمه اهل بیت” ع نقل شده که همه آنها دلالت بر این دارد سرانجام حکومت جهان به دست صالحان خواهد افتاد، و مردی از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله قیام می کند و زمین را پر از عدل و داد می سازد آن چنان که از ظلم و جور پر شده باشد.

از جمله این حدیث معروف است که در اکثر منابع اسلامی از پیامبر ص نقل شده:

لو لم یبق من الدنیا الا یوم، لطول اللَّه ذلک الیوم، حتی یبعث رجلا (صالحا) من أهل بیتی یملأ الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا:

اگر از عمر جهان جز یک روز نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانی می کند تا مرد صالحی را از خاندان من برانگیزد که صفحه زمین را پر از عدل و داد کند همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.

این حدیث با همین تعبیر یا مختصر تفاوتی در بسیاری از کتب شیعه و اهل سنت آمده است.

پایگاه حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

کن لی اکن لک

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1397

 

«حدیث قدسی»

 

یابن آدم کن لی اکن لک

 

ای فرزند آدم،

 

برای من باش

 

تا من خدا برای تو شوم

 

مرحوم آیت‌الله «سید‌علی قاضی طباطبایی» حدیث قدسی به نقل از کتاب تذکرة‌المتقین صفحه 223 نقل کرده است.

در این حدیث خداوند به انسان‌ها هشدار داده که از فرصت دنیا برای برداشتن توشه، و نوکردن مرکب، هموار کردن مسیر و خلوص کردن رفتار و کردار برای پیمودن مسیر سعادت استفاده کنند.

...

در این حدیث قدسی خداوند خطاب به فرزندان آدم می‌فرماید:

«یابن آدم!» اى پسر آدم!

«اکثر مـــن الزاد فـــان الطریق بعید بعید». توشه‌ات را زیاد کن که راه دور است دور.

«و جدد السفینة فان البحر عمیق عمیق» و کشتى‌ات را تازه و نو گردان که دریا ژرف است ژرف.

«و خفف الحمل فان الصراط دقیق دقیق» و بارت را سبک ساز که جاده باریک است باریک.

«و اخلص العمل فــان الناقد بصیر بصیر» و کردارت را خالص گردان که سنجشگر بیناست بینا.

در ادامه این حدیث آمده است؛

«و اخّر نومک الى القبر و فخرک الى المیزان و شهوتک الى الجنّة و راحتک الآخرة و لذّتک الى الحور العین و کن لى اکن لک ، و تقرّب الىّ باستهانة الدنیا و تبعّد عن النار لبغض الفجار و حب الابرار؛ فان الله لا یضیع اجر المحسنین».

و خوابت را براى وقت مرگت

و فخر و بالیدنت را براى هنگام سنجش اعمال بگذار

و خواهش نفسانیت را براى بهشت

و آسایشت را براى آخرت

و لذتت را براى زنان بهشتى واگذار،

و تو براى من باش تا من براى تو باشم

و با حقیر و پست شمردن دنیا به من نزدیک شو

و به وسیله دشمنى با نابکاران

و دوستى با نیکان از آتش دوزخ دور شو

زیراکه خداوند پاداش ‍نیکوکاران را ضایع نمى‌کند.


فرم در حال بارگذاری ...

حدیثی که مبنای زندگی آیت الله بروجردی شده بود

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1397

 

«یابن آدم!» اى پسر آدم!

«اکثر مـــن الزاد فـــان الطریق بعید بعید». توشه‌ات را زیاد کن که راه دور است دور.

«و جدد السفینة فان البحر عمیق عمیق» و کشتى‌ات را تازه و نو گردان که دریا ژرف است ژرف.

«و خفف الحمل فان الصراط دقیق دقیق» و بارت را سبک ساز که جاده باریک است باریک.

«و اخلص العمل فــان الناقد بصیر بصیر» و کردارت را خالص گردان که سنجشگر بیناست بینا.

 

حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا بروجردی، نوه آیت‌الله بروجردی گفت:

زمانی که به طلبگی مشغول شدم در ابتدا تمامی علما بزرگ من را به توجه به حدیثی قدسی که مبنای زندگی جدم آیت‌الله بروجردی بود و هربار می‌شنید اشک می‌ریخت نصیحت کردند.

تصویر حدیثی که مبنای زندگی آیت الله بروجردی شده بود

حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا بروجردی، نوه آیت‌الله بروجردی در برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما به توصیف شخصیت این مرجع عالیقدر و همچنین بیان خاطراتی از زندگی ایشان پرداخت و گفت:

مطالبی که درباره جد خود می‌گویم سخنانی است که یا از مادرم شنیده‌ام و یا به نقل از جد مادری‌ام آشیخ محمود اردکانی است و یا از آقا شیخ محمد باقر محسنی ملایری شنیده‌ام که ایشان خودشان از شاگردان آشیخ حسن‌علی نخودکی بود و می‌گفتند زبانشان زبان مرحوم آیت‌الله بروجردی بوده است.

وی در رابطه با شیخ محمد باقر محسنی ملایری بیان داشت: بسیاری از مردم ایشان را به استخاره‌ می‌شناختند و این استخاره را از مکاشفه‌ای که با امام رضا علیه السلام داشتند به دست آورده بودند.

...

تسبیح در و دیوار به هر گوشی نخواهد رسید

نوه آیت‌الله بروجردی در ادامه در رابطه با برخی از خصلت‌های جد خود خاطرنشان کرد:

یکی از ابعاد وجودی ایشان مقام علمی ایشان بوده است ایشان حتی در زمان مرجعیت نیز که سکاندار دنیای اسلام بودند و روزی 18 ساعت نیز به تدریس و مباحثه می‌گذراند خودشان می‌گفتند که هر وقت خسته می‌شوم به کتابخانه می‌روم و با دیدن و بازکردن و مطالعه کتب خستگی‌ام در می‌رود.

وی ادامه داد: از دیگر ابعاد وجودی ایشان بحث عرفان ایشان بود و این در حالی بود که از چنین مضامینی فراری بودند، البته شیخ محسنی ملایری می‌گفتند که آیت‌الله بروجردی در رابطه با سیر و سلوک استادی نداشتند.

نوه آیت‌الله بروجردی اظهار داشت: یکی از استادان مرحوم بروجردی آخوند کاشی بود یک روز که آقای بروجردی در مدرسه صدر برای وضو به حیاط رفته بودند متوجه ‌می شوند که همه در و دیوار می‌گویند سبوح قدوس، رب الملائکة و الروح بعد می‌بینند که آخوند کاشانی در رکوع است و می‌گوید سبوح قدوس، پس از آن به داخل حجره می‌روند و به هم حجره‌ای جریان را تعریف می‌کنند و او نیز این مطلب را به آخوند کاشی می‌گوید، آخوند کاشی هم می‌گوید گفتن تسبیح خداوند در و دیوار عجیب نیست اما این مهم است که آن چه گوشی بوده است که توانسته این حمد و تسبیح را بشنود.

حجت الاسلام و المسلمین بروجردی افزود: آقای محسنی جریانی را برای من تعریف می‌کردند که می‌گفتند وقتی که این جریان را برای خود مرحوم آیت‌الله بروجردی بازگو کردم اشکشان سرازیر شد و آن ماجرا به این ترتیب بود که در زمانی که شیخ علی اکبر نهاوندی در مشهد بودند در صحن امام رضا علیه السلام نماز می‌خواندند پس از مدتی کسالتی پیدا کردند و تصمیم گرفتند تا به مشهد بروند لذا از آیت‌الله بروجردی می‌خواهند که به جای ایشان نماز در صحن را بخوانند و آیت الله بروجردی نیز می‌پذیرند.

وی ادامه داد: پس از قبول کردن مرحوم بروجردی آشیخ نهاوندی به نجف می‌روند و در آن‌جا سید ابوالحسن اصفهانی از ایشان می‌خواهد تا در حرم حضرت علی علیه السلام نماز بخواند ایشان هم می‌پذیرد پس از آن در بین نماز مغرب عشا بوده است که صدایی می‌شنود که می‌گفته عظَّمتَ ولدی فعظّمتُک؛ جای دادی فرزندم را، جای دادیم تو را.

نوه آیت‌الله بروجردی تأکید کرد: مبنای این چنین مقاماتی برای آیت الله بروجردی به دلیل این بود که بسیار خالصانه به در خانه خدا می‌رفت و خودشان می گفتند که من برای رسیدن به مقام ریاست شیعه قدمی برنداشته‌ام یعنی هرگز تلاشی نداشتم تا این مقام نصیبم شود.

 

حدیثی که مبنای زندگی آیت الله بروجردی شده بود

وی در ادامه تصریح کرد: من پس از دانشکده مهندسی تصمیم گرفتم درس طلبگی بخوانم لذا به سراغ بسیاری از بزرگان رفتم و از آنان خواستم تا در آغاز مرا نصیحتی بکنند و همه آقایان می‌گفتند روایتی را که جدت آیت‌الله بروجردی می‌خواند و گریه می‌کرد مد نظر داشته باش که این حدیث حدیث قدسی است که خداوند خطاب به انسان می‌فرماید:


«یابن آدم!» اى پسر آدم!

«اکثر مـــن الزاد فـــان الطریق بعید بعید». توشه‌ات را زیاد کن که راه دور است دور.

«و جدد السفینة فان البحر عمیق عمیق» و کشتى‌ات را تازه و نو گردان که دریا ژرف است ژرف.

«و خفف الحمل فان الصراط دقیق دقیق» و بارت را سبک ساز که جاده باریک است باریک.

«و اخلص العمل فــان الناقد بصیر بصیر» و کردارت را خالص گردان که سنجشگر بیناست بینا.

در ادامه این حدیث آمده است؛

«و اخّر نومک الى القبر و فخرک الى المیزان و شهوتک الى الجنّة و راحتک الآخرة و لذّتک الى الحور العین و کن لى اکن لک ، و تقرّب الىّ باستهانة الدنیا و تبعّد عن النار لبغض الفجار و حب الابرار؛ فان الله لا یضیع اجر المحسنین».

و خوابت را براى وقت مرگت و فخر و بالیدنت را براى هنگام سنجش اعمال بگذار و خواهش نفسانیت را براى بهشت و آسایشت را براى آخرت و لذتت را براى زنان بهشتى واگذار، و تو براى من باش تا من براى تو باشم و با حقیر و پست شمردن دنیا به من نزدیک شو و به وسیله دشمنى با نابکاران و دوستى با نیکان از آتش دوزخ دور شو زیراکه خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمى‌کند.

وی در ادامه بیان داشت: آقای بروجردی مبنای زندگی‌اش این بود لذا در این راه کاری نکرد که خالصانه نباشد بنابراین خداوند نیز به او عزت داد.

نوه ایت الله بروجردی اظهار داشت:

آیت الله بروجردی طبع بسیار بلندی داشت، پدر ایشان مرد متمولی بود و هرگاه که برای ایشان پولی می‌فرستاد وی همه طلبه‌ها را غذا می‌داد، در طول عمرش نیز هرگز حتی سکه‌ای از وجوهات را در اندرون خود خرج نمی‌کرد.

 

علم اسلام بر روی دوش آیت الله بروجردی

حجت الاسلام بروجردی گفت: آقای شیخ عبدالرضا کفایی از قول پدرش نقل می‌کرد که مرحوم آخوند خراسانی وقتی حقوق طلبه‌ها را می‌دادند می‌گفتند حقوق دو نفر را به در خانه‌شان ببرید و تحویلشان دهید این دو نفر یکی آقا سید ابوالحسین اصفهانی بود و یکی هم آیت‌الله بروجردی،بعد از مدتی ما کمی شاکی شدیم که چه دلیلی دارد تا ما به در خانه این دو برویم در حالی که همه طلبه‌ها خودشان می‌آیند و شهریه‌شان را تحویل می‌گیرند این موضوع را با آخوند خراسانی در میان گذاشتیم و ایشان در جواب ما گفتند این دو نفر بحثشان با بقیه متفاوت است روزی علم اسلام بر دوش این دو خواهد بود.

وی افزود: واقعاً ایشان سکاندار اسلام بودند و جلوی بسیاری از اتفاقات و موضوعات را نیز با جدیت گرفتند از جمله این که در زمان پهلوی تصمیم گرفتند تا زبان لاتین را جایگزین کنند اما آیت‌الله بروجردی جلوی این موضوع و یا موضوعات دیگری چون اصلاحات ارضی را با قاطعیت کامل گرفت.

نوه آیت الله بروجردی خاطرنشان کرد: مرحوم بروجردی فردی بود که صد سال آینده را می دید کارهایی از جمله اعزام مبلغ و ساخت مسجد در بهترین نقطه هامبورگ از جمله این دید بسیار باز و آینده نگری ایشان بود.

 

رد کردن دعوت پادشاه سعوی

وی بیان داشت: وقتی پادشاه سعودی به قم می آید و قصد می کند تا آیت الله بروجردی را ملاقات کند ایشان نمی‌پذیرد و می ‌گوید من کسی را که به دیدن حضرت معصومه سلام الله علیها نرود و بخواهد مرا بپذیرد نمی بینم.

حجت الاسلام بروجردی گفت: آقای آشتیانی بیان داشتند که وقتی بند کفن را باز کردند و تلقین خواندند آقای بروجردی نیز همراه با تلقین خواندن من لب هایش تکان می‌خورد و تلقین را می‌خواند.

وی اضافه کرد: آیت الله بروجردی به هنگام ساختن مسجد اعظم برای تمام مسجد به جز محل قبر خود صیغه مسجد خواندند و به این ترتیب هرگز کسی نمی تواند کنار ایشان دفن شود ایشان دوست داشتند که زائران بی بی از روی مزار ایشان رد بشوند و اکنون نیز این گونه است.

موسسه فرهنگی مطبوعاتی جام جم

 


فرم در حال بارگذاری ...

گنج های بهشت در چهار موضوع نهفته است

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1397
 
 
 
پیامبر اکرم(ص)فرمودند
:چهار چیز از گنج های بهشت است
.پنهان داشتن فقر، پنهان داشتن صدقه، پنهان داشتن مصیبت و پنهان داشتن درد.
 
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث، به روایتی از امام صادق استناد می کند و می گوید:در کتاب منتهی الامال حدیثی از امام صادق (ع)آمده است که ایشان فرموده اند:چهار چیز از گنج های خوبی است:
 
اول:کتمان کردن فقر:احتیاج داری نیازمندی به هیچ کس چیزی نگو.مخفی کن.فقط به خدا بگو به کسی نگو ندارم.به خدا بگویی برایت می رسد.اگر به کسی بگویی ذلیل و خوار می شوی.
 
دوم:مخفی کردن صدقه.کار خوبی کرده ای آن را مخفی کن اگر برای جهیزیه نیازمند قالی خریده ای به کسی نگو.مسجد یا بیمارستان ساخته ای به کسی نگو.کارهای خیر را برای کسی بازگو نکنید.
 
سوم:مخفی کردن مصیبت:مصیبت هایتان را کتمان کنید داغ اولاد دیده ای به کسی نگو.شهید داده ای نگو.اظهار ناراحتی نکن.
 
چهارم:مخفی کردن درد و بیماری.درد و بیماری اگر داری به کسی نگو نصف شب به خاطر دل درد زنت را بیدار نکن.از خدا شفای دل درد را نخواه
 
کتاب احسن الحدیث ص
 
منبع : باشگاه خبرنگاران


فرم در حال بارگذاری ...

چیستی سبک زندگی

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1397
 

اهمیت پرداختن به بحث «سبک زندگی»

زندگی روزمرّه و عادی مردم در نیم قرن گذشته بسیار مورد توجه جدی جامعه‌شناسان و اندیشمندان حوزه‌ی فرهنگ قرار گرفته است. قبلاً به نظر می‌آمد که رفتارهای عادتی و معمول مردم اهمیت چندانی ندارد و معمولاً به دنبال بزنگاه‌ها و نقاط عطف زندگی نخبگان و برجستگی‌های فرهنگی اقوام بودند، اما در دهه‌های اخیر به این مسأله توجه ویژه‌ای شد که جریان زندگی عمومی مردم بسیاری از رفتارها و اتفاقات را در فضای سیاسی و اقتصادی جوامع رقم می‌زند.
زندگی عمومی مردم خصوصاً از وقتی مورد توجه قرار گرفت که به لحاظ سیاسی مسأله‌ی «قدرت مردم»، «رأی مردم» و «نگرش دموکراتیک» و به لحاظ اقتصادی «مصرف» به عنوان رکن تصمیم‌سازی سرمایه‌داری اهمیت یافت؛ آن‌قدر بازار اشباع ‌شده بود که مردم دیگر کالا نمی‌خریدند. پس باید کاری می‌کردند تا در زندگی مردم اتفاقاتی می‌افتاد که باعث می‌شد مردم بیشتر مصرف کنند.
نکته‌ی بعدی این بود که اندیشمندان متوجه شدند خیلی اوقات اندیشه و انتخاب افراد تابع نوع رفتارهای روزمره‌ی آنها است. قبلاً چنین باوری وجود نداشت و خیلی روی معانی، مقاصد و رفتارهای خاص سیاسی، اقتصادی و حقوقی تکیه می‌کردند، اما بعد متوجه شدند که اتفاقاً طرز خوردن و خوابیدن و راه‌رفتن انسان‌ها بر اندیشه‌های آنها اثر بسیاری می‌گذارد. به نوعی می‌توان گفت اگرچه این رفتارها می‌تواند برآمده از اندیشه باشد، اما می‌تواند اندیشه را هم ‌بسازد. البته در نگرش اسلامی این امری شناخته‌شده بود؛ همان‌طور که قرآن کریم بیان می‌کند: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الأرضِ هَوْناً»۱. قرآن می‌گوید کسی که نه قدّش اندازه‌ی این کوه‌ها است و نه می‌تواند زمین را بشکافد، پس به عنوان بنده‌ی خدا بر روی زمین متواضعانه راه‌ می‌رود. یعنی اندیشه بر رفتار اثر می‌گذارد. البته از آن طرف هم اگر این آیه را در سیاق امر بخوانیم، وقتی رفتار متواضعانه انجام می‌دهیم، به‌تدریج «حقیقت تواضع و بندگی» بیشتر در مؤمن رسوخ می‌کند. یعنی هم تأثیر است و هم تأثّر. به عبارتی شما تفکری دارید، از تفکر شما رفتارتان و از رفتار شما تفکرتان دائماً تولید و بازتولید می‌شود. دنیای غرب روی این کار کرد و متوجه شد که برای تأثیرگذاری می‌تواند از همین نوعِ ساده‌ی رفتار روزمره استفاده کند تا عقاید و افکار و ایدئولوژی و نهایتاً طریقه‌ی زندگی و عمل مردم را تحت کنترل خود درآورد.

...

مفاهیم را نباید خلط کرد

متأسفانه بعضاً مفهوم «سبک زندگی» را با چند مفهوم نزدیک به آن، مثل فرهنگ، اخلاق، روش و مهارت‌های زندگی هم‌معنی گرفته و یکسان به‌کار می‌برند. حجم بالایی از مطالب معارف اسلامی توصیه‌هایی است برای بهزیستی و طرق بهتر زندگی ‌کردن. مثلاً دروغ نگویید! غیبت نکنید! محبت کنید! روابط نزدیک خانوادگی و قوم و خویشی داشته باشید! پیوندهایتان را حفظ کنید! بسیاری از این‌ها جنبه‌ی اخلاقی دارد. یا این‌که چگونه دوستان بیشتری داشته باشیم؟ چگونه خواب راحت‌تری بکنیم؟ چگونه از فضای کوچک آپارتمان‌مان استفاده‌ی بهینه کنیم و مواردی مشابه که در حوزه‌ی مهارت‌های زندگی مطرح است. اما این‌ها هیچ‌کدام سبک زندگی به معنی دقیق و کامل نیست! پس سبک زندگی را چه چیزی قرار بدهیم که بتوانیم به توسعه‌ی حوزه‌ی مفاهیم خودمان کمک کنیم؟
باید ادبیات‌مان را توسعه بدهیم، نه این که بگوییم این کلمه همانی است که قبلاً هم داشتیم و فقط عبارتش را امروزی و شیک‌تر کرده‌ایم! برای این کار پیشنهاد من این است که از همین ترکیبِ «سبک زندگی» کمک بگیریم. واژه‌ی «لایف‌استایل»۲ که ریشه در ادبیات مدرن غربی دارد، هم کاربردی روزمره و ژورنالیستی دارد و هم تعبیری در علوم اجتماعی (فلسفه‌ی حیات‌گرا، زیبایی‌شناسی، مصرف‌گرایی، هویت و تمایزخواهی، تحقق خود و …)، ولی مثل خیلی از چیزهای دیگری که ما از غرب یاد گرفته‌ایم و آورده‌ایم، می‌شود از آن گرته‌برداری کرد و آن را در فرهنگ خودمان بازتعریف نمود.
برداشت من از مفهوم سبک زندگی در علوم اجتماعی این است که سبک زندگی «الگوی کنش‌های مرجّح است یا کنش‌های مرجّحی که دارای الگو است.» پس بنا به این تعبیر، سبک زندگی دو ویژگی اصلی دارد: یکی داشتن الگو و سبک و دوم این که در این کنش‌ها نوعی ترجیح وجود دارد. به عبارتی مردم بسیاری از رفتارها را بر حسب اجبار یا عادت انجام می‌دهند، اما بخشی از رفتارهایشان از سر انتخاب و ترجیح است. این انتخاب‌ها به باور‌ها و سلیقه‌های افراد بر‌می‌گردد و در نتیجه با هم تناسب و ربط دارد. یا حداقل هر دسته از رفتار‌های ناشی از ترجیحات در حوزه‌ی خود با هم تناسب دارد و از این مناسبات می‌شود الگو یا الگو‌هایی استخراج کرد. این مناسبات یا الگومندی همان سبک زندگی است.

سبک زندگی دینی و سبک زندگی اسلامی-ایرانی

بر اساس معنی ارائه‌شده‌ی فوق از سبک زندگی، آیا ترکیب «‌سبک زندگی دینی» ترکیبی درست و بامعنی است یا نه؟ پاسخ مثبت است. سبک زندگی دینی سبکی است که الگوهای مطرح در آن از ترجیحات دینی یا مبتنی بر مبانی دینی پدید آمده است. به لحاظ عینی ما می‌توانیم درون هر نوع فرهنگ مبتنی بر مذهب و مکتبی (اعمّ از شیعه، سنی، مسیحی، بودایی و …) این الگو‌ها را دنبال کنیم و اتفاقاً این یکی از حوزه‌های مطالعاتی فعال در مورد سبک زندگی در مجامع علمی است. در حوزه‌ی اندیشه و فرهنگ اسلامی و شیعی هم مطالعاتی شده و می‌توان تحقیقات بسیار دیگری انجام داد، چون اسلام همه‌ی حوزه‌های زندگی را پوشش داده و برایشان دستور دارد. لذا اسلام کامل‌ترین سبک‌های زندگی را عرضه می‌کند.
اما ترکیب سبک زندگی «اسلامی-ایرانی» یعنی چه؟ آیا این یک اصطلاح توصیفی (عینی و انضمامی) است یا تجویزی (ذهنی و آرمانی)؟ به عبارتی آیا ما با واقعیتی در زندگی روزمره‌مان‌ رو‌به‌رو هستیم که می‌شود آن را سبک زندگی اسلامی-ایرانی نامید؟ یا این‌که ما مجموعه‌ای از گزاره‌ها‌، آموزه‌ها و دستور‌العمل‌های‌ برآمده از اسلام را فراهم کرده‌ایم و به مردم ایران ۱۳۹۲ می‌گوییم این‌ها را انجام دهند تا رستگار شوند؟ پاسخ این است که این ترکیب هم می‌تواند توصیفی باشد و هم تجویزی. هم در تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم و هم در زندگی روزمره‌ی مردمان امروز می‌توان به الگوهای متعدد رفتاری اشاره کرد که برآمده از ترجیحات اسلامی و شیعی است. هم چنین می‌توان از میان آموزه‌های دینی، الگو‌هایی رفتاری را تجویز کرد که مردم را با توجه خصائص تاریخی و جغرافیایی‌شان بهتر از هر مرجّحی به سعادت برساند. پس این الگوی اسلامی-ایرانی از یک سو تجویز است و رو به سعادت و معنویت انسان دارد و از سوی دیگر با واقعیات زندگی انسان ایرانی و محیط او پیوند و تناسب دارد.

سبک‌های زندگی اسلامی

نکته‌ی دیگری را هم من این‌جا تذکر بدهم: آیا ما سبک زندگی اسلامی داریم یا سبک‌های زندگی اسلامی؟ این نکته بسیار مهم است. برای این که ببینیم آیا اسلام حدی از ترجیح، ذوق و سلیقه را می‌پذیرد؟ به تعبیر دیگری آیا اسلام اختیار و انتخابی افزون بر انتخاب سعادت یا شقاوت (إنّا هَدَیْناهُ السّبیلَ إمّا شاکِراً و إمّا کَفُوراً)۳ در مسیر دستیابی به کمال و قرب الی‌الله برای انسان قائل است یا نه؟ مسلّم است که انسان‌ها در پایه‌های وجودی‌شان با هم متفاوت‌اند. کسی نمی‌تواند نفی کند که پدر و مادر متفاوت، زمان متفاوت، مکان متفاوت، استعداد‌های متفاوت تربیت اجتماعی‌اند. واقعیت این است که حتی دو بچه‌ای که ‌از یک سلّول اولیه پدید آمده‌اند و درون یک خانواده بزرگ شده‌اند، با هم شبیه نیستند؛ بزرگ که می‌شوند، یکی‌شان مثلاً تند‌خو است و یکی‌شان نرمخو است‌.
پس ما باور داریم که تفاوت‌های مربوط به فضای پیدایش و آن‌چه مربوط به ذات و طبیعت افراد است و هم قبول داریم که تفاوت‌های افراد در حوزه‌ی تربیت و تأثیر‌پذیری از جامعه را. همین‌ها سبک‌های زندگی متفاوتی پدید می‌آورد یا طلب می‌کند. یعنی شما نمی‌توانید به همه بگویید یک‌جور باشند و نمی‌شود این‌گونه توصیه کرد. البته در همه‌ی ما فطرت و ماهیت انسانی در حوزه‌ی تکوین و اصول و جهت و محدوده‌ها در حوزه‌ی تشریع مشترک است، اما نقطه‌ی شروع با هم برابر نیست. حتی دو برادر هم چه‌بسا از یک نقطه شروع نمی‌کنند و این تعبیری از همین عبارت است که «الطّرق الی الله بعدد نفوس (أنفاس) الخلائق»۴. (البته بسیاری از این عبارت تعابیر غلط و تسامحی به معنی لیبرالیستی می‌کنند.)
پس نمی‌توان از همه انتظار داشت که از ابتدا از یک جا شروع کنند، چون هر کسی از یک دامنه‌ای برخاسته است، اما جهتِ حرکت، شیوه‌ی حرکت، ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های آدم‌ها یکی است، چون همه‌ انسان‌اند و در ماهیت انسانی با هم برابرند. فطرت‌های پایه یکی است‌. در اصل جریان خلقت همه‌‌ی انسان‌ها حرکت «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»۵ را طی می‌کنند. صراط یکی است. شاهراه یکی است، اما سُبُل متعدد است و البته «الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»۶. نفرموده یک سبیل. یک سبیل نیست؛ سبل است، برای این‌که هر کسی از نقطه‌ای آغاز می‌کند.
پس اسلام اقتضائات افراد را پذیرفته و نفی نکرده است: «قُل کُلٌّ یعملُ علی شاکِلَتِهِ»۷. اثر این بحث را به‌خوبی در فروعات و احکام و اخلاق اسلامی می‌بینیم که از آن به مقتضیات زمان و مکان و ارجاع به عرف و منطقه‌الفراغ و مشابه این مفاهیم تعبیر می‌کنند.

عنصر تدریج کارگشا است

به این نکته هم ‌باید توجه داشت که نفوس تدریجاً با امور خو می‌گیرند. ملکه‌ی تقوا و عدالت در وجود افراد هم همین‌گونه است. ما باید به این تدریج در امر هدایت انسان‌ها و اداره‌ی امورشان -به‌ویژه در حوزه‌ی سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی– توجه کنیم. مثلاً برخی‌ها به‌خاطر تقدسی که قائل‌اند و بعضی سوابق، با ورود هر کسی به خیمه‌ی ابا‌عبدالله علیه‌السلام مخالف‌اند. معتقدند اول آدم باید حسینی شود. بعضی‌ها هم معتقدند این آقا که آمده در خیمه‌ی اباعبدالله علیه‌السلام، با هر لباسی که هست، باید تحملش کنیم و بپذیریمش. (کاری ندارم با آنها که دینداری را فقط به «دل پاک!» تعبیر می‌کنند و به همان بسنده می‌کنند و صلح کل‌اند.) دسته‌ی دوم می‌گویند این قدم اول است و در خیمه برای او برنامه داریم‌. بگذار بیاید داخل، به این قلاب ما که گیر کرد، ما کارمان را انجام می‌دهیم. این همان کاری است که در غرب هم می‌کنند. یعنی اول که شما می‌روید غذا بخورید، برای یک ساندویچ همبرگر می‌روید داخل رستوران. قرار است همبرگر بخرید، اما با همبرگر به شما یک ذائقه و انتظار جدید می‌دهند. به بچه‌تان هم یک عروسک یا اسباب‌بازی (هپی‌میل)۸ می‌دهند. بچه‌تان دفعه‌ی بعد می‌گوید بابا باز هم برویم همان جا؛ این قلاب گیر کرده است. کارش این است که با همین اقدام مرحله‌به‌مرحله شما را پیش می‌برد تا برسید به دنیای مکدونالد و بپیوندید به جامعه‌ی جهانی و نظم نوین آن‌.
اما بحث سر این است که ما متأسفانه «تدریج» را فراموش می‌کنیم. ما می‌خواهیم یک شبه مؤمن تنوری درست کنیم. (به یاد بیاوریم داستانی را که امام صادق علیه‌السلام در مورد آن تازه‌مسلمان و آن مرد عابد نقل می‌کنند.) خوب نمی‌شود. مگر همه مخلص و حزب‌اللهی و رزمنده و بسیجی‌اند؟! بسیاری این مسیر را نرفته‌اند و ندیده‌اند و لذتش را نچشیده‌اند. باید تدریجی آمد. در بحث مقوله‌ی سبک زندگی هم باید تدریجی بیاییم و این را رتبه‌بندی و مرحله‌بندی کنیم. ما می‌گوییم افراد تمایلات متفاوتی دارند و اگر این تمایلات برگرفته از شهوات و هوای نفس است، اسلام کلاً نهی‌اش نمی‌کند، بلکه آموزه‌ها و دستور‌هایی را ارائه‌ می‌کند که ‌تدریجاً به این سلیقه و سبک و دلیل ترجیح‌گذاری، رنگ و بوی الهی می‌دهد. تفاوت در انتخاب و تفاوت در سلیقه را می‌پذیرد. اسلام نمی‌گوید همه رنگ سبز یا آبی و قرمز را دوست داشته باشند. واقعیت این است که هر کسی بنا بر نوعی که به دنیا آمده و تربیت شده است، یک رنگی را دوست دارد و اسلام هم نفی‌اش نمی‌کند. یعنی حدی از سلیقه، حدی از تفاوت انسان‌ها در اسلام پذیرفته شده است. می‌فرماید ترجیحت را در مسیر و محدوده‌ی الهی قرار بده. همه قرار نیست سلمان باشند یا ابوذر. بسته به توانایی‌ها وساختار وجودی‌شان است؛ «لا یُکَلّفُ اللهُ نَفْساً الاّ وُسْعَها»۹. سلمان و ابوذر هم اول در رتبه‌ای نبودند که در آخر رسیدند. تا آخر هم نه سلمان ابوذر شد و نه ابوذر سلمان؛ «لا یَزالُونَ مُخْتَلِفینَ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ»۱۰.

یونیفورم‌سازی نکنیم

نکته‌ی دیگر این است که ما تجارب خوبی نداریم از این نوع یکسان‌سازی‌ها و یونیفورم دادن‌ها. تاریخ هم این مسأله را تأیید می‌کند؛ (بررسی تاریخ کمونیسم و کشورهایی مانند شوروی و چین و آلبانی و کره درس‌آموز است.) بحثی را که رهبر معظم انقلاب در مورد سبک زندگی بیان فرمودند، تبدیل به یونیفورمازیسیون نکنیم. این نکته بسیار مهم است، زیرا اصلاً یک نوع دلزدگی ایجاد خواهد کرد که همه باید یک‌جور بخورند و یک‌جور بخوابند. بحث از سبک زندگی بحث از ترجیح و انتخاب است. در الگو‌های تجویزی باید جنبه‌ی ترجیحی قوی باشد. یعنی باید ذهن آدم‌ها را طوری تربیت نمود که به خاطر خدا بخورند. باید مرجّحشان شرعی باشد. اقتضای این بدن یک چیزی است. اقتضای این زمان و اقتضای این خانواده یک چیزهایی است. باید این تفاوت‌ها را بپذیریم و لِحاظ کنیم. اصلاً بسیاری از مسائل شرعی به عرف واگذار شده ‌است. مثلاً در امر عزاداری از امام(علیه‌السلام) سؤال ‌کرده‌اند که آقا ما چه کنیم درعزاداری‌ها؟ فرموده‌اند آن طوری که برای مرگ عزیزترین عزیزانتان عزاداری می‌کنید، آن را انجام بدهید [البته حریم شرعی را نگهدارید.] ببینید مردم چگونه می‌فهمند که شما به بیشترین حد عزادار هستید، همان را نشان بدهید. نمی‌فرمایند رسم ما اهل بیت(علیهم السلام) این است و شما هم در عزاداری چنین کنید. البته خود ایشان هم روشی داشته‌اند، اما امام(علیه‌السلام) امر به یک شکل خاص نمی‌کنند؛ مؤمنان را امر به محتوا و نتیجه و البته رعایت محدوده‌ی شرعی می‌کنند.
لذا شناخت مخاطب برای ما یک اصل است. اگر ما این کار را انجام دهیم و بتوانیم سبک‌های متعدد را با توجه به حفظ آن اصول و حریم‌های شرعی تولید کنیم، آن وقت خواهید دید که بسیاری این الگو را می‌پذیرند. «لَوْ عَرَفُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونا»۱۱. اصلاً من این‌جوری به شما بگویم که سرمایه‌داری غرب همراهی با خود را به وسیله‌ی هدایت میل و تمایل مردم فراهم می‌کند‌. بسیاری عقیده‌ و جهت‌گیری‌ و اهداف نظام سرمایه‌داری را در دنیا قبول ندارند، اما پوشش آن را می‌پذیرند و بعد تمایلاتشان نیز همسو می‌شود؛ مانند بسیاری از اندیشمندان منتقد سرمایه‌داری. البته باید تفاوتی را که این‌جا وجود دارد نیز لحاظ کرد؛ این‌که اسلام حرکت آگاهانه و معقولانه و از سر اختیار را مطلوب می‌داند و نه همسو‌ کردن مردم از سر اضطرار یا کشش غرائز یا سوء استفاده از جهالت انسان‌ها را.

فرصتی برای نشر فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)

ما یک فرهنگ‌ بسیار غنی داریم، منتها بی‌جهت و به یک معنی و ناخواسته و ناآگاهانه اکثریت مسلمانان در مقابلش موضع گرفتند. منظورم فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) و به تبع آن، فرهنگ اسلامی-ایرانی است. متأسفانه به دلیل این‌که این فرهنگ منتسب به شیعه است، از ابتدا در مقابلش موضع گرفته شده است. در امر تبلیغ بسیاری اوقات ضرورتی ندارد که شما اسمی از شیعه ببرید، بلکه اگر همان فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) را تبدیل به سبک زندگی کنید و در اختیارشان قرار دهید، آنها می‌بینند که این حلّال مشکلات‌شان است و مطمئناً خواهند پذیرفت. این روش مورد تصدیق هر وجدان پاکی است. مکتب اهل بیت(علیهم السلام) معانی و مضامین بسیار وسیع و متعددی دارد و محدود نیست. این معانی متعدد را می‌توانیم به جلوه‌های متعددی در مصر، عربستان، افغانستان، پاکستان و … تکثیر کنیم. اصلاً مکتب اهل بیت(علیهم السلام) خودش فضاسازی می‌کند و راهش را باز می‌کند. این اتفاق مبارک تاکنون در حد کمی رخ داده است، ولی سازمان‌یافته و برنامه‌ریزی‌شده نیست‌. دشمنی با این فرهنگ نیز سازمان‌یافته است، اما دوستان ما متأسفانه غیر سازمان‌یافته کار می‌کنند.
برای رسیدن به تمدن نوین و مطلوب اسلامی باید الگو داشته باشیم‌. نقطه‌ی آغاز آن نیز تولید سبک‌های زندگی اسلامی متناسب با مخاطبان است. اصل موضوع در همان بحثی است که رهبر معظم انقلاب در الگوی پیشرفت مطرح ‌کرده‌اند، منتها باید نمادهایش را -همان‌گونه که فرموده‌اند- در حوزه‌ی سبک زندگی روشن کنیم. هر کشوری، هر قومی، هر فرهنگ و هر پاره‌فرهنگی نمادهای خاص خودش را می‌خواهد؛ «إنّا خَلَقْناکُم مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی وَ جَعَلْناکُم شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إنّ أکْرَمَکُم عِنْدَ اللهِ أتقیکُمْ»۱۲. لبنانی‌ها هم شیعه هستند، اما واقعش این است که تفاوت بسیاری با شیعیان ایران و پاکستان دارند.
اگر می‌خواهیم الگوسازی کنیم، باید باور کنیم که جوامع انسانی با هم تفاوت دارند. باید این تمایزها را بشناسیم؛ «وَ مِنْ آیاتِهِ […] اخْتِلافُ ألْسِنَتِکُم وَ ألْوانِکُمْ»۱۳. یک کاری ژاپنی‌ها و چینی‌ها می‌کنند؛ در جاهای مختلفی و از جمله ایران می‌گردند تا روش‌ها و عادات و رسوم مردم را ببینند. مثلاً طریقه‌ی پخت برنج و دم‌کردن چای ما را. بعد پلوپز و سماور خاص و ویژه‌ی ایرانی‌ها می‌سازند و به ما می‌فروشند. ما هم باید دنیا را ببینیم. باید ببینیم برای این آدم در هند و یمن چه‌ می‌توان کرد. بالأخره این آدم اسماعیلی است، زیدی است، هر چه هست، محبّ اهل بیت(علیهم السلام) است و افکار کلّی ما را قبول دارد، اما در هند یا یمن زندگی می‌کند. باید شیوه‌های مناسب برای زندگی او را نیز تولید کنیم. این یکی از گام‌های بسیار مؤثر در مسیر «بیداری اسلامی» و نهادینه‌سازی آن است.

سبک زندگی غربی تهدید محض نیست

از جمله مسائل ما با غرب، اختلاف در نگرش به زندگی و سبک زندگی است. آنها مقوله‌ی لذت را مبنا قرار می‌دهند و ما تقرّب به خدا را اصل قرار می‌دهیم، ولی لذت مشروع را هم ممنوع نمی‌دانیم. سبک زندگی هم بر همین اساس شکل می‌گیرد. چند نکته نیز قابل تأمل است:

اول این که یادمان باشد غرب همه‌اش سرمایه‌داری نیست و تجارب تاریخی که در آنجا وجود دارد، همه‌اش کفرآمیز نیست. اندیشه‌های اندیشمندان بزرگ را نباید از نظر دور داشت. اخلاق مسیحیت را نباید دست کم گرفت. اخلاق یهود را نباید دست کم گرفت. تأثیر آموزه‌ها و اندیشه‌های اسلامی در آن‌جا را نباید فراموش کرد. اگرچه از تحریف‌ها هم در آنها نباید غافل بود.
دوم این‌که بالأخره سیستم سرمایه‌داری در درون نظام عقلانی و با بهره‌گیری از نعمات الهی و قانون‌مندی‌های طبیعت شکل گرفته است. این‌ها واقعیت‌هایی است که در آن جامعه وجود دارد. آن‌چه در غرب به عنوان سبک(های) زندگی غرب وجود دارد، یکسره باطل نیست؛ مثل همین مفهوم سبک زندگی که اتفاقاً حاصل مطالعات و تحلیل سرمایه‌داری است و ما امروزه از آن استفاده می‌کنیم و داریم از مزایای آن می‌گوییم. عناصری در آن وجود دارد که قابل تأمل است، منتها همیشه باید توجه کنیم که آن عنصر، درونِ ترکیب است. اگر ما این عنصر را استخراج کردیم، باید توجه داشته باشیم که ایدئولوژی‌اش را همراه نیاوریم. پیشینه، کار کرد، ساختار و بافتی را که یک عنصر در آن بوده، به‌خوبی بشناسیم. جداسازی بسیار سخت است، ولی نباید حاصل اندیشه و راه‌های رفته‌ی دیگران را نادیده گرفت.
دنیای غرب -چه در حوزه‌ی نظری و چه در حوزه‌ی مصداقی و عملی- تجربیاتی دارد که باید این تجربیات را پالایش نمود و استخراج کرد و در تماس با غرب به آنها توجه داشت. آن‌چه که در دنیای غرب می‌گذرد، درست است که در نظام و گفتمان مسلط سرمایه‌داری است، اما همه‌ی غربی‌ها بی‌دین و سکولار و نامعقول نیستند. این برای تعاملات ما با دنیای غرب بسیار مهم است. هم برای این‌که ما از دستاورد آنها استفاده کنیم و هم برای این‌که ما با آنها تعامل کنیم. این قضیه باعث نشود که ما چشم روی هم بگذاریم و یک حکم کلی و عام بدهیم. این قضیه ما را از واقع‌نگری دور خواهد کرد. فرهنگ اسلامی و جامعه‌ی مسلمانان از روزی که درست شد، اصلاً نفی همه‌ی عناصر موجود در فرهنگ جاهلیت نبود. پالایش و جهت‌دهی به آن بود. مثلاً پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله روزی که آمد، فرمود: من تمام معاملات شما را امضا می‌کنم غیر از ربا «أحلّ اللهُ البیعَ و حرّم الرّبا»۱۴. فرمودند که محدوده‌ی من این است، بقیه‌ی معاملات را قبول دارم. به آنها که نگران التقاط هستند، باید گفت که ما زمانی دچار التقاط می‌شویم که با سهل‌گیری و تسامح جهان‌بینی و ایدئولوژی و مقاصد آن‌ها را با ابزارها، نمادها، طرق، تکنیک‌هایشان خلط کنیم و از فرط شوق و رعب از مسیر اعتدال خارج شویم. ما می‌توانیم از دستاورد دیگران -چه در حوزه‌ی عملی و چه در حوزه‌ی نظری- بهره ببریم و نباید خودمان را محروم کنیم و مثلاً چرخ را دوباره ابداع کنیم. نباید بن‌بست‌هایی را که دیگران آزموده‌اند، دو‌باره بیازماییم. می‌توان با بعضی از آجرهای آنها بنای خودمان را بسازیم. سبک‌های زندگی‌ای که از این رهگذر ایجاد می‌شوند، فرصت مفاهمه و ایجاد گرایش آنها را به فرهنگ غنی اسلامی با سرعتی بیشتر فراهم خواهند کرد.

پی نوشت ها :

۱- سوره‌ی مبارکه‌ی فرقان، بخشی از آیه‌ی ۶۳
۲- Life Style
۳- سوره‌ی مبارکه‌ی انسان، آیه‌ی ۳
۴- ظاهراً این عبارت مأخذ روایی ندارد.
۵- سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۱۵۶
۶- سوره‌ی مبارکه‌ی عنکبوت، بخشی از آیه‌ی ۶۹
۷- سوره‌ی مبارکه‌ی أسراء، بخشی از آیه‌ی ۸۴
۸- Happy Meal
۹- سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲۸۶
۱۰- سوره‌ی مبارکه‌ی هود، بخشی از آیه‌ی ۱۱۸
۱۱- شیخ حرّ عاملی، وسائل ‌الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ق، ۲۷/۹۲
۱۲- سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات، بخشی از آیه‌ی ۱۳
۱۳- سوره‌ی مبارکه‌ی روم، بخشی از آیه‌ی ۲۲
۱۴- سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲۷۵
منبع: حجت‌الاسلام دکتر سعید مهدوی کنی؛ پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری(مدظله العالی)


فرم در حال بارگذاری ...

مزایای چند فرزندی

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1397
 
 

در خانواده‌‌های پرجمعیت، همبستگی بین اعضای خانواده بیشتر است. از طرفی کودکان، همیشه هم بازی دارند.

هر زن و شوهری، یک روز باید درباره تعداد فرزندانی که می‌‌خواهند داشته باشند، تصمیم بگیرند. در این مقاله سعی کرده‌ایم کمی از مزایا و معایب هر دو (تک فرزندی یا چند فرزندی) سخن بگوییم و به شما در گرفتن تصمیم نهایی کمک کنیم.

چند فرزندی

مزایای داشتن خانواده پر جمعیت
در خانواده‌‌های پر جمعیت، همبستگی بین اعضای خانواده، بیشتر است. از طرفی کودکان، همیشه هم بازی دارند.
خواهرها و برادرها، پشتیبان روحی یکدیگر در تمام طول زندگی هستند. آن‌‌ها اولین روابط اجتماعی و صمیمانه خود را با هم تجربه می‌‌کنند. روابط خانوادگی عموما نسبت به روابط دوستانه و دیگر روابط، دوام و استحکام بیشتری دارند. کودکان وقتی خواهر یا برادر دارند، در دوران کودکی‌شان کمتر بی‌حوصله‌گی و روزمرگی را تجربه می‌‌کنند. ضرورت پذیرش مسئولیت در خانواده‌‌های پر جمعیت، بیشتر احساس می‌‌شود. داشتن برادر و خواهر، این امکان را به کودکان می‌‌دهد که هویت خود را شکل بدهند؛ چرا که آن‌‌ها به کمک بودن در کنار خواهر و برادر خود، راحت تر می‌‌توانند شخصیتشان را بشناسند و آن را بسازند.

مشکلات و معایب چند فرزندی
والدین در صورت داشتن چند فرزند، وقت کمتری را می‌‌توانند به طور اختصاصی به هر فرزند اختصاص دهند. در نتیجه، احتمال به وجود آمدن حس سرخوردگی و گاه ناامیدی در کودکان و همچنین پدر و مادر وجود دارد. در مواردی این امر سبب می‌‌شود بین فرزندان، حس رقابت به وجود بیاید.

تک فرزندی


مزایای داشتن خانواده کم جمعیت


کودکان در خانواده‌‌های تک فرزند، از فواید فراوانی بهره می‌‌برند:
آن‌‌ها متناسب با ریتم زندگی بزرگسالان زندگی می‌‌کنند.
بیشتر این امکان را دارند که در فعالیت‌‌های فرهنگی بیرون از خانه شرکت کنند.
آن‌‌ها در خانه، مشکل درگیری و رقابت با کودک دیگری را ندارند.
معمولا این کودکان، اعتماد به نفس بالایی دارند.

...

مشکلات و معایب تک فرزندی


حتی در کودکانی که تنها فرزند خانواده هستند، خودخواهی و زیاده خواهی مشاهده می‌‌شود که معمولا توجیه مناسبی برای آن وجود ندارد. در حقیقت چالش‌‌هایی که این کودکان در زندگی خود آن‌‌ها را تجربه می‌‌کنند، منحصر به شرایط زندگی آن‌‌هاست. بهتر است که توجه کافی را در تربیت آن‌‌ها داشته باشیم؛ چرا که این امکان وجود دارد که:
آنها، به کودکانی خرابکار و غیر قابل تحمل بدل شوند.
اعمالشان بیش از حد، زیر ذره بین دیگران قرار گیرد.
بیش از حد، تحت مراقبت و توجه قرار گیرند و در نتیجه، کمتر امکان ماجراجویی داشته باشند.
فرصت کافی برای معاشرت با کودکان همسن خود را نداشته باشند.

چگونه با کودکانی که تنها فرزند خانواده هستند، رفتار کنیم؟
این مساله حقیقت دارد که داشتن خواهر و برادر، کودکان را ناچار می‌‌سازد که سازش و تعامل را بیاموزند. به عنوان مثال آن‌‌ها از پدر و مادرشان می‌‌آموزند که منتظر نوبت خود بمانند یا اجازه دهند دیگران هم با اسباب بازی‌‌های آن‌‌ها بازی کنند. اما کودک تک فرزند – البته به روشی دیگر – نیز باید این مهارت‌‌ها را بیاموزد. به او بیاموزید، دارایی‌‌هایش را با دیگران تقسیم کند.اگر کودک شما به مهد کودک می‌‌رود، هر روز به مهارت‌‌های اجتماعی او افزوده می‌‌شود. لازم است که آموزش و عمل به این مهارت‌‌های اجتماعی در خانه نیز ادامه یابد چرا که او باید همچنین در قلمرو فرمانروایی‌اش(خانه) سازش با دیگران را بیاموزد.

حس استقلال را در کودک پرورش دهید
برخی از والدین تک فرزند، تمایل دارند خودشان مسئولیت انجام دادن تمامی وظایفی را که کودک، خود نیز قادر به انجام دادن آن‌‌هاست، بر عهده بگیرند. هر چند که توجه به کودک، امری مثبت است اما این احتمال وجود دارد که کودک در آینده، فردی بی کفایت و ناتوان شود. به منظور پروش حس استقلال و اعتماد به نفس کودک، اجازه دهید او کارهایش را خودش انجام دهد. مسئولیت‌‌های متناسب با سنش به او بدهید؛ به طور مثال از او بخواهید اسباب بازی‌‌هایش را مرتب کند یا لباس‌‌های تمیزش را در کمد بگذارد. همچنین از نظارت بیش از حد اجتناب کنید؛ چرا که کودک برای آموختن، نیاز دارد گاهی اشتباه هم بکند. دقیقا به همین دلیل است که برای برداشتن نخستین گام‌‌های او، دست کودک را رها می‌‌کنیم تا خود این کار را یاد بگیرد و موفق شود. مثلا اگر توانایی لازم را در کودک‌تان می‌‌بینید، به او اجازه بدهید بدون کمک شما، از وسایل بازی داخل پارک بالا برود.

از کودک انتظار بیش از حد نداشته باشید
داشتن یک فرزند، مترادف با داشتن زمان بیشتر برای اختصاص دادن به کودک است. هر چند که این مساله فوایدی نیز دارد، از پیشنهاد فعالیت‌‌های متعدد به کودک اجتناب کنید. انتظار بیش از حد ممکن است خستگی، بی‌علاقگی به برخی از فعالیت‌‌ها و حتی افسردگی کودک را در پی داشته باشد. کودک را تشویق کنید که گاه به تنهایی بازی کند و یاد بگیرد که باید زمانی را هم برای استراحت پدر و مادر در نظر بگیرد. بازی‌‌های آزادانه همانند بازی‌‌های انفرادی، به کودک این امکان را می‌‌دهد که حس استقلال، خلاقیت و تصورش را پرورش دهد و توانایی کشف علاقه‌‌هایش، آموختن از خود و بکارگیری ابتکار را بیاموزد. به علاوه در جریان این بازی‌‌ها او فرصت دارد که تصمیم بگیرد چه بازی را چگونه، با چه کسی و به چه مدت انجام دهد.

محدودیت‌‌های او را مشخص کنید
هر کودکی – خواه تک فرزند و خواه دارای خواهر و برادر – باید محدودیت‌‌های خود را بشناسد. هر چند که این محدودیت‌‌ها می‌‌تواند برای کودکان، خسته کننده به نظر برسد، احساس امنیت و اطمینان را در آن‌‌ها شکل می‌‌دهد. محدودیت‌‌های کودک را به روشنی برایش توضیح دهید تا او از خواسته‌‌ها و انتظارات شما آگاهی پیدا کند. اگر به تمام خواسته‌‌های او پاسخ مثبت بدهید، بیم آن می‌‌رود که کودکی خود محور که هیچ جواب منفی را نمی پذیرد، پرورش دهید.

اگر کودک‌تان از شما خواهر یا برادر می‌‌خواهد
در این صورت با کلماتی ساده، اما به روشنی تصمیم‌تان را به او بگویید. مثلا: «مامان و بابا تصمیم گرفته‌اند فقط یک بچه داشته باشند». به علاوه سعی کنید علتی را که پشت این خواسته او مخفی شده، کشف کنید. شاید دیدن یک نوزاد برای او جالب است. نوزاد یکی از اقوام را به او نشان دهید. احتمال دارد کودک، به همبازی برای بازی کردن نیاز دارد. کودکان همسن فامیل یا دوستان را بیشتر به خانه خود دعوت کنید.

منبع: زندگی آنلاین


فرم در حال بارگذاری ...

تعاون و همکاری در کار خیر

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1397

 

 

وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى


وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ

و در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد،
 نه بر گناه و ستمکاری


فرم در حال بارگذاری ...

دلنوشته یک عراقی برای زوار اربعین ایرانی

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1397

 

با پایین آمدن ارزش ریال و با گران شدن دلار هزینه سفر اربعین بالا رفته است

و احتمالا سفر ایرانین به عراق کم خواهد شد.

مردم عراق برای هم دردی با زوار ایرانی در صفحات شخصی خود در فضای مجازی کمپین هایی برای حمایت از مردم ایران راه انداخته اند

دلنوشته یک عراقی برای زوار اربعین ایرانی

یکی از کابران عراقی به همین دلیل در صفحه شخصی خود در فیسبوک نوشت:


فرم در حال بارگذاری ...

ملاک رستگاری درقرآن

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1397

 

اگر ملاک رستگاری در آخرت در گرو اطاعت از امامان معصوم شیعه است، پس چرا قرآن فقط اطاعت خدا و رسول را بیان می کند؟

۱.«و من یطع الله و الرسول فأولئک مع الّذین أنعم الله علیهم من النبیّین والصّدّیقین و الشهداء و الصالحین و حسن أولئک رفیقاً»(نساء/۶۹).
«و هرکس که از خدا و پیامبرش اطاعت کند در روز رستاخیز همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده و از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان و آنان دوستان خوبی هستند».


۲.« ومن یطع الله و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک الفوز العظیم»(نساء/۱۳).
«و هر کس از خدا و پیامبرش اطاعت کند- و قوانین او را محترم بشمارد- خداوند وی را به باغهایی از بهشت وارد می کند که همواره آب از زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن می ماند».

پاسخ:
اطاعت خدا و رسول او از ارکان اسلام است ولی این آیه ها در مقام بیان تمام ارکان ایمان نیست، به شهادت این که در آیات دیگر، اطاعت «اولی الأمر» را نیز واجب می شمارد، آنجا که می فرماید:

«یا آیها الّذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم...»(نساء/۵۹)
« ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و پیامبرش و فرمانروایان خویش، فرمان ببرید…».
در این جا علاوه بر دو مقام پیشین، اولی الأمر نیز اضافه شده است، و در این استدلال فرقی نیست که اولی الامر را چگونه تفسیر کنیم.

در آیۀ دیگر خدا دستور می دهد که اسرار مسائل حساس را نزد همگان بازگو نکنند بلکه آن را به «اولی الامر» ارجاع دهند، (نساء/۸۳).

خداوند امر کرده که رسول او را اطاعت کنیم و او نیز به اطاعت از ثقلین فرمان داده است. احمد بن حنبل می گوید:‌ اطاعت پیشوایان و زمامداران خواه نیکوکار باشد خواه بدکار، یکی از واجبات است. هر کس ردای خلافت بر دوش کند و مردم دور او جمع شوند و یا کسی که با شمشیر به این مقام برسد و خود را از امیر مؤمنان بخواند، اطاعت او لازم است.(۱)

ابوجعفر طحاوی در رسالۀ خود به نام« بیان السنه والجماعه» که امروز دردانشگاه مدینه، کتاب درسی است، می گوید:‌ نافرمانی سلاطین و امیران هر چند ستمگر باشند، جایز نیست و ما هرگز دست از اطاعت آنان بر نمی داریم و اطاعت آنان، اطاعت خداست، تا زمانی که امر به معصیت نکنند.(۲)

گردآورندۀ این پرسش ها حتی از مقام امامت در مکتب خود آگاه نیست، زیرا در احادیث آمده است:

«من مات ولم یکن فی عنقه بیعه‌ امام مات میته‌جاهلیه».(۳)

«هر کس بمیرد در حالی که بیعت امامی را به گردن نداشته باشد، بی ایمان مرده است».

اگر واقعاً فقط اطاعت خدا و رسول او واجب است، دیگر بیعت یا امام هر زمان چه معنی دارد؟
و به خاطر همین مقام برتر امامت پس از رسالت است که امامان معصوم، در تفسیر برخی از آیات به مقام امام و وظایف او اشاره کرده اند تا این افراد تنها به قاضی نروند و دو آیۀ یاد شده در سورۀ نساء را سپر قرار ندهند، و بدانند که علاوه بر اطاعت این دو مقام، اطاعت دیگران نیز مطرح است. و خداوند تعیین مصداق از دیگران را برعهده پیامبرش گذاشت، پیامبر هم در حدیث ثقلین و مانند، اطاعت از اهل بیت را تنها راه نجات دانستند.

پی نوشت ها:
۱. تاریخ المذاهب الإسلامیه، محمد ابو زهره، ج۲، ۳۲۲.
۲. شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۰-۱۱۱.
۳. مسند احمد، ج۲، ص۹۶.

الشیعه


فرم در حال بارگذاری ...

سن ازدواج دختران

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1397

سن ازدواج در قانون

چند سالى است که قانون سن ازدواج دختران از ۹ سالگى به بعد، در مقاله ها و سخنرانی‌ها مورد انتقاد قرار مى گیرد. گاه در این مطلب که دختر در نُه سالگى مکلف مى شود خدشه وارد مى شود و گاهى به مسأله سن قانونى ازدواج دختران در نُه سالگى. در این میان، نمى توان فشارهاى بین المللى بر قانونهاى داخلى پاره اى کشورها، از جمله ایران را نادیده گرفت. تلاش گسترده اى براى همسان کردن قانونهاى داخلى کشورها، با مصوبات سازمان ملل، که بیش تر توسط کشورهاى غربى تدوین گردیده و سپس تصویب گردیده، وجود دارد. اینان اصرار بر تغییر قانون سن ازدواج سازوار با قانونهاى سازمان ملل متحد دارند.

در مصوبات سازمان ملل، تأکید بر ممنوع بودن ازدواج کودکان است و کودک نیز به هر فردى که کم تر از هجده سال دارد، اطلاق مى شود. در کنفراس جهانى زن در پکن، در سال ۱۳۷۴؛ یکى از دستورالعملهایى که در (سند عمل) براى همه مردم جهان صادر شد عبارت بود از:

ـ تأکید بر تدوین قانونها و آیینهایى که به طور دقیق، دست کم سن ازدواج و هماهنگى براى ازدواج را تعیین کند.۱۲۶

در سند کنفرانس بیان شده است: به حکم ماده ۲۹۷ هر چه زودتر و تا پایان سال ۱۹۹۵ دولتها باید با رایزنى با سازمانهاى مربوط و سازمانهاى غیر دولتى اجراى هدفهاى سند کنفرانس را شروع کنند.

در بند ۳۰۵ آمده است: سند باید با اقدام کلیه سازمانها و ارگانهاى نظم سازمان ملل در دوره بین ۱۹۹۵ و ۲۰۰۰ اجرا شود.

در پایان کنفرانس، دبیر کل سازمان ملل در پیام پایانى خود گفت: سازمان ملل مسؤول اجراى مصوبات پکن و سند نهایى آن است و باید اجرا شود.

یکى از امورى که سند کنفرانس پکن تأکید فراوان بر آن دارد؛ پیوستن بى قید و شرط دولتها به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان است که دولتها وقتى آن را به تصویب رساندند، برایشان حکم قانون دارد و باید آن را اجرا کنند.

در بخش چهارم ماده پانزدهم کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان آمده است:

(نامزدى و ازدواج کودک هیچ اثر قانونى ندارد و کلیه اقدامات ضرورى، از جمله وضع قانون براى تعیین حداقل سن ازدواج و اجبارى کردن ثبت ازدواج در دفاتر رسمى مى بایست، به عمل آید.)

مقصود از کودک در قوانین بین المللى افراد زیر ۱۸ سال است. کنوانسیون حقوق کودک که در سال ۱۹۸۹ میلادى در ۵۴ ماده تدوین شد و در سال ۱۹۹۰ به مرحله اجرا در آمد و ایران نیز در سال ۱۳۷۳شمسى آن را پذیرفته و مجلس شوراى اسلامى آن را به صورت مشروط تصویب کرده، یکى از این مجموعه قوانین چنین است. در ماده یک این کنوانسیون آمده:

ماده ۱- تعریف کودک: کسى که کم تر از هجده سال داشته باشد.

...

هر کشور که پیمان حقوق کودک را بپذیرد باید به اجراى آن گردن نهند و پس از دو سال از پذیرش آن، باید گزارشى از وضعیت کودکان آن کشور و چگونگى اجراى پیمان حقوق کودک را به کمیته بین المللى پیمان حقوق کودک ارائه دهد. از جمله خلاصه عملکرد کشورها از سال ۱۹۹۰ تا پایان سال ۱۹۹۶ که به سازمان ملل ارائه شده است، تدوین قانونهاى جدید یا اصلاح قانونهاى قبلى در پیوند با پیمان حقوق کودک، در سى و پنج کشور است که در زمره این قوانین قانون، سن بلوغ است.

در چند سال اخیر در ایران، سمینارهاى گوناگونى که برگزار شده است، به مواد قانون مدنى در ارتباط با سن ازدواج خرده گیریهایى شده و در این سمینارها، خواستار بالا رفتن سن ازدواج دختران تا ۱۵ یا ۱۸ سالگى شده اند، به نمونه هایى از این سمینارها اشاره مى شود:

۱- در تیر ماه ۱۳۷۵ کارگاه مشورتى بررسى سلامت دختران نوجوان و جوان به همت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى برگزار شد.

در این کارگاه، یکى از گزاره هایى که با عنوان مشکلات دختران نوجوان مطرح شد، عبارت است از قانونى بودن ازدواج دختران در سن بلوغ (۹ سال تمام قمرى = ۸ سال و ۸ ماه و ۲۷ روز شمسى) و عنوان دیگر:

ـ ازدواج در سنهاى پایین و پیش از رسیدن به بلوغ اجتماعى.

در نهایت، در این سمینار، در بخشى از استراتژیها جلب حمایت مراجع سیاستگذارى و قانونگذارى مطرح گردید، تا در زمینه بازنگرى قانون مدنى، تعیین سن مناسب ازدواج و بارورى، قضاوت کارشناسى در مورد مباحث سن تکلیف و ازدواج، بر داشتن بازدارنده هاى موجود در بهداشت بارورى نوجوانان (مواد قانونى ۱۰۴۱ و ۱۱۶۹) تلاش ورزند.

۲- سمینار (حقوق کودک) در آبان ۱۳۷۶ توسط انجمن ملى حمایت از حقوق کودکان در ایران با همکارى یونیسف برگزار شد، در پایان این سمینار موادى تصویب شد و خواهان اجراى آن شدند. نخستین ماده آن عبارت است از:

افزایش سن بلوغ بر مبناى ماده اول کنوانسیون حقوق کودک

خالى از لطف نیست که به چند ماده دیگر از مصوبات این سمینار اشاره شود:

۹- تدریس حقوق کودک بر مبناى اصول مندرج در کنوانسیون حقوق کودک در دانشکده هاى حقوق و دوره هاى کارآموزى قضاوت و وکالت.

۱۰- آموزش حقوق کودک بر مبناى اصول پذیرفته شده در کنوانسیون حقوق کودک به عموم مردم، بویژه اولیا و مربیان، معلمان و کودکان.

۱۱- اشاعه کنوانسیون حقوق کودک از طریق رسانه هاى گروهى.

۳- انجمن همبستگى زنان طى سه دوره سمینار، زیر عنوان: مرورى بر حقوق زنان در قانون مدنى ایران در اواخر سال ۷۶ و ابتداى سال ۷۷ برخى مواد قانون مدنى را مورد انتقاد قرار داد و سپس با انتشار بیانیه اى خواستار تغییر برخى از قانونهاى مربوط به زنان در قانون مدنى شد. در این بیانیه با اشاره به پاره اى از مواد مانند ماده ۱۰۴۱ و ۱۲۱۰ قانون مدنى که مربوط به سن ازدواج دختران است، به روشنى بیان شده است: هرکس داراى ۱۸ سال تمام نباشد در حکم غیررشد است.۱۲۷

انجمن همبستگى زنان پیشنهادهاى اصلاحى خود را در قانون مدنى در اردیبهشت ۱۳۷۶ به دفتر ریاست جمهورى، جهت بررسى در هیأت دولت ارائه داد. افزون بر این موارد، در سمینارهاى دیگرى نیز سن ازدواج در قانون مدنى مورد انتقاد قرار گرفته و خواستار تغییر در این ماده قانونى شده اند، مانند: کارگاه آموزشى، مشورتى سلامت بلوغ دختران در دى ماه ۱۳۷۵ و…

در مجلّه ها و روزنامه ها نیز، بارهاى بار، به این ماده قانونى اشکال واردشده و خواستار تغییر این ماده قانونى شده اند.

البته نکته بسیار جالب توجه اینکه در پیشنهاد براى تغییر این قانون، به آیات و روایات اشاره مى گردد و نیز فتواى فقهى آیه الله صانعى، سن ۱۳ سال، بسیار مطرح مى گردد. ولى نتیجه نهایى از این مباحث پیشنهاد تغییر قانون از ۹ به ۱۵ یا ۱۸ سالگى است، که هیچ آیه و روایتى به آن اشاره ندارد.

در مجامع بین المللى، ایرانیان شرکت کننده، درباره سن ازدواج، مورد انتقاد قرار مى گیرند. یکى از خواهران مسؤول ایرانى که دراجلاس کمیسیون مقام زن در سال ۷۷، شرکت مى کند و در پاسخ خبرنگار زن روز که مى پرسد: آیا درباره سن بلوغ هم در اجلاس صحبت شد؟ مى گوید:

(آنها سن بلوغ نمى گویند؛ زیرا تکلیف و عبادت براى ما مهم است. آنها به سن ازدواج اشاره مى کنند که قطعنامه اى هم بود و بنده مجبور شدم توضیح دهم که ما انواع بلوغ داریم: بلوغ سیاسى، بلوغ عبادت، بلوغ ازدواج، بلوغ اجتماعى و تفاوت هر یک را بیان کردم. در عین حال آنها بر سن ۱۸ سال تصریح کردند. در آن جا گفته شد: هر کس زیر ۱۸ سال سن دارد کودک نامیده مى شود. این موضوع هم با تلاش کارشناسان به این شکل تغییر کرد که با استناد به سند پکن که سن روشنى قید نکرده عمل شود. اما درباره بلوغ و سن ازدواج، با استناد به سخنرانى اخیر مقام معظم رهبرى که فرمودند:

تأکید مى کنم بر مسئله ازدواج، در برخى شهرها که دختران را در سن پایین و خلاف میلشان وادار به ازدواج مى کنند و دستور فرموده بودند که قوانین مانع این کارها بشود، سخن گفتم که بسیار مورد توجه قرار گرفت. آنها مى دیدند که جمهورى اسلامى ایران، با ازدواج تحمیلى در سن پایین و ازدواج زودرس مخالف است و در آن جا آمارى ارائه کردیم که این حداقل سن در قانون مدنى است در حالى که میانگین سن ازدواج براى زنان ۲۲ و براى مردان ۲۴ سال است.)۱۲۸

در این اواخر، پس از سخنرانى مقام معظم رهبرى در استان هرمزگان و نصیحت و ارشاد مردم آن استان که: دختران خود را در سن پایین، به زور شوهر ندهند،۱۲۹ بسیارى، سخنان ایشان را حمل بر مخالفت با ازدواج در سن پایین و در نتیجه اعتراض به قانون جایز بودن ازدواج از ۹ سالگى کردند.

از این روى، شوراى فرهنگى ـ اجتماعى زنان وابسته به شوراى عالى انقلاب فرهنگى از دفتر ایشان درخواست توضیح بیش تر کرد و ایشان فرمود:

(نظر این جانب به اجبار بر ازدواج است که قاعدتاً در مورد سنین پایین محتمل تر است و گرنه اگر اجبارى درکار نباشد، ازدواج در سن تکلیف شرعى مانع ندارد.)

بلوغ دختران۱۳۰

به هنگام تولد، کلیه اعضاى جنسى و مراکز فعالیت این اعضا وجود دارند. هیپوتالاموس، هیپوفیز، تخمدان، رحم، لوله ها و فرج همه سالم و بالقوه آمادگى هیجان، انگیزش و تلاش دارند، ولى تا سالها در خواب و آرامش هستند، تا این که مرکزهایى در مغز، تکامل یافته و فرمانهاى لازم را به هیپوتالاموس صادر کند. با صدور این فرمان، هیپوتالاموس سبب جنب و جوش غده هیپوفیز، و ترشح هورمونهاى گونادوتروپ FSH و LH مى گردد و این هورمون، به نوبه خود سبب جنب وجوش تخمدان، رشد و تکامل تخم و بستر رحم و قاعدگى ماهانه مى گردد.

اندازه تخمدانها تا پنج سالگى ثابت است، تا این که رشد تخمدانها برابر افزایش سن آغاز مى شود. بین سالهاى ۶تا ۸ سالگى، حجم کلى رحم افزایش چشمگیرى پیدا مى کند. با ترشح هورمونهاى استروئیدى جنسى، رشد پستانها، دستگاه ژنیتال، موهاى جنسى و ساختمان جسمانى، انگیخته مى شود.

سن بروز دگرگونیهاى بدنى دوره بلوغ، بسیار است، نخستین دگرگونى بدنى در دختران، شروع رشد پستانها (تلارک) و یا آغاز رشد موهاى زهار (پوبارک) است. سن شروع تلارک و پوبارک دگرگون شونده است. ۱ ۲/۳ سال به درازا مى کشد تا از شروع رشد پستانها، (منارک) (نخستین حیض یا عادت ماهیانه) ظاهر شود. منارک در پى یک سیکل بدون تخمک گذارى رخ مى دهد. اما چنانچه نخستین سیکل تخمک گذارى انجام شود، امکان حامله شدن فرد بدون بروز نخستین قاعدگى وجود خواهد داشت. به طور معمول، مراحل بلوغ در دخترها حدود ۴/۵ سال به طول مى انجامد و مدتها پس از نخستین قاعدگى تخمک گذارى آغاز مى گردد. از این روى، خونریزى آغازین دختران، به طور معمول به سامان نیست و بیش از ۸۰% قاعدگیهاى سال اول بدون تخمک گذارى هستند، ولى ظرف ۱۸ ماه پس از منارک (نخستین قاعدگى) بیش تر سیکلهاى قاعدگى با تخمک گذارى همراه مى شوند. هر چند ممکن است تخمک گذارى در ۲۵% تا ۵۰% نوجوانان تا چهار سال پس از نخستین قاعدگى اتفاق بیفتد. عوامل بسیارى بر شتاب یا پس افتادن بلوغ تأثیر مى گذارند. این عوامل عبارتند از: نوع تغذیه، وراثت، دورى یا نزدیکى به خط استوا.

در ضمن هیجانها و جنب وجوشهاى شدید بدنى، کاهش محتواى چربى بدن، بیماریهاى مزمن و سوء تغذیه و نیز ساکن بودن در مناطق بالا، بلوغ را واپس مى اندازد. عوامل اجتماعى و فرهنگى نیز در شتاب بلوغ کارگر خواهد بود.

درجهان، بلوغ در بین دختران معمولاً بین سالهاى ۹ تا ۱۶ سالگى اتفاق مى افتد و اگر قاعدگى پیش از نُه سال پدید آید یا پس از شانزده سال هنوز واقع نشده باشد، غیرطبیعى خواهد بود.

در قرن گذشته در آمریکا و تمام کشورهاى صنعتى، میانگین سن آشکار شدن بلوغ و سن نخستین قاعدگى (منارک) پیوسته در حال کاهش بوده است. علت این امر را در بهبود وضعیت تغذیه و بالا رفتن سطح بهداشت عمومى و نیز دگرگونى شیوه زندگى مردم دانسته اند. به عنوان نمونه بین سالهاى ۱۸۵۰ تا ۱۹۶۰ در اروپاى غربى، در برابر هر ده سال، ۴ ماه سن بلوغ دختران کاهش یافته است.

بلوغ، به طور معمول از شتاب رشد بدن شروع مى شود و حدود یک سال پیش از قاعدگى به حداکثر مى رسد. پیدایش نخستین قاعدگى آخرین مرحله بلوغ است که سرعت رشد قد، پس از آن کندتر شده و تا ۱۸ سالگى بیش از ۶ سانتى متر نخواهد بود. از این روى شایستگى رشد دختران در مراحل بعد از منارش (عادت ماهیانه) محدود مى شود. رشد ناگهانى بدن به واقع بازتابى است از فرآیند فراگیرترى که دربرگیرنده افزایش توده عضلانى و رشد کم وبیش تمام اندامهاى داخلى مى شود. این سیرها هم به هورمون رشد و هم به استروئیدهاى جنسى وابسته اند. نخستین دگرگونى در رحم، افزایش طول جسم آن است، سپس عرض و ضخامت جسم و گردن رحم هر دو افزایش مى یابد. این سیر، بین ۷ تا ۹ سالگى آغاز مى شود. به طور معمول، در ۱۲ سالگى سطح مقطع رحم به cm 24 مى رسد.با سونوگرافى مى توان دید که بدون فاصله، پیش از بروز منارک(قاعدگى) به سرعت بر ضخامت آندومتر افزوده مى شود. واژن (فرج) نیز مانند رحم، بافتى است که نسبت به استروژن واکنش نشان مى دهد. طى دوره بلوغ، استروژن که به تازگى بر غلظت آن افزوده شده، رشد کلى واژن و رشد بافت پوششى آن را بر مى انگیزد. لبهاى کوچک و بزرگ هر دو با افزایش اندازه و ضخامت به استروژن پاسخ مى دهند. در همین زمان ضخامت پرده بکارت و سوراخ آن نیز تا قطر حدود یک سانتى متر زیاد مى شود.

با شروع دوره بلوغ، ترشخ غدد و هورمونها، افزون بر اثرظاهرى در اندامها و بدن، اثرهایى بر روى احساس و انگیزه نوجوان مى گذارد؛ از این روى روان پزشکان بر این باورند انگیزه جنسى را آندروژن خاص مانند تستسترون شعله ور مى سازد که در دوره نوجوانى سطح آن بالاتر از تمام دوران زندگى است. در میانه هاى دوره نوجوانى، جریانهایى مربوط به تصویر زن، حاملگى، نقشهاى کلیشه اى مرد و زن، ذهن پسران و دختران نوجوان را به خود مشغول مى سازد .

اواخر دوره نوجوانى نیز، دوره احساسها و هیجانهاى قوى با جنس مخالف است. افزون بر پیدایش احساسها و هیجانهاى جنسى و گرایش شدید نسبت به جنس مخالف، در دوران نوجوانى، دگرگونیهاى روانى دیگرى نیز در نوجوان ایجاد مى گرد.

روان شناسان دگرگونیهاى دوران نوجوانى را چنین برشمرده اند:

* تفکر در این دوره بیش تر انتزاعى، مفهومى، منطقى و آینده گراست. احساسها جنسى (عشق) و گرایش جنسى در این دوران شکوفا مى گردد.

* دوره نوجوانى با دو مفهوم استقلال طلبى و کسب هویت همراه است و فرد مى کوشد از شخصى وابسته به فردى مستقل تبدیل گردد. بسیارى از نوجوانها آفرینندگى در خور توجهى از خود نشان مى دهند.

* یکى دیگر از ویژگیهاى دوران نوجوانى آشفتگى است.

با توجه به آنچه تجربه هاى بشرى دریافته است، امکان پدید آمدن حیض (منارک) آخرین نشانه بلوغ در دختران از نُه سالگى است و این امر اختصاص به مکان خاصى ندارد. هر چند میانگین زمان پدید آمدن این پدیده در دختران فرق مى کند. در بسیارى از کشورها از جمله ایران، ۱۳ سال و در برخى دیگر ۱۲ یا ۱۴ و گاه ۱۵ سال است. با پیدایش بلوغ در دختران، میل جنسى در آنان پدید مى آید و شدت مى یابد و این دوران پرهیجان نوجوانى دختران، براى کشورهایى که سن ازدواج را از نظر قانونى بالا برده اند، بسیار مشکل آفرین شده است.

در این شرایط، قانونهاى اجتماعى، کارآیى خود را از دست مى دهند و دختران بر خلاف قانون موجود در کشور خویش(محدود بودن سن ازدواج) تن به پیوندهاى خارج از حریم قانون مى دهند. آمار موجود در کشورهاى اروپایى و آمریکایى که نشان دهنده پیوند جنسى دختران و پسران در زیر سن ازدواج است این مطلب را تأیید مى کنند. به نمونه هایى از این آمار که محققان آمریکایى ارائه کرده اند، اشاره مى شود:

* در آمریکا در سال ۱۹۸۴، ۹۹۶۵ زایمان مربوط به دختران زیر ۱۵ سال بود (پایین تر از سن قانونى ازدواج) و این غیر از سقط جنینهایى است که توسط دختران زیر ۱۵ سال واقع مى گردد. هر ساله در آمریکا حدود ۴۰۰/۰۰۰ سقط جنین در زنان کم تر از ۲۰ سال صورت مى گیرد که بیش تر درنوجوانان مجرد است۱۳۳-

ممنوع بودن ازدواج در بخشى از سالهاى پرهیجان جنسى در آمریکا سبب عادى شدن پیوندهاى جنسى خارج از کانون خانواده در سالهاى دیگر نیز شده است؛ از این روى، پژوهشگران آمریکایى مى گویند:

(تخمین زده مى شود در آمریکا ۷۰% زنان مجرد ۱۹ ساله و ۸۰ تا ۹۰% مردان جوان مجرد مقاربت جنسى داشته اند.)۱۳۴

(آمارها نشان مى دهد ده سال قبل، سن میانگین براى نخستین رابطه جنسى در آمریکا ۱۸ سال بود و تنها ۵۵% دخترها تا آن سن رابطه جنسى را تجربه کرده بودند و اکنون میانگین سن براى نخستین رابطه جنسى در دختران آمریکایى ۱۶ سالگى است [این بدین معناست که حدود نیمى از دختران آمریکایى پیش از سن قانونى ازدواج، نخستین رابطه جنسى را تجربه کرده اند] و در حال حاضر ۸۰% پسرها و ۷۰% دخترها تا ۱۹ سالگى رابطه جنسى کامل را پشت سرگذاشته اند.)۱۳۵

فراوانى روابط جنسى دختران و پسران در زیر سن قانونى ازدواج، کارشناسان آمریکایى را بر آن داشته است تا در برخى از قانونهاى خود استثنائاتى را قائل گردند، از جمله در قانون گرفتن رضایت نامه والدین براى درمان:

(در اکثر ایالتهاى آمریکا زیر سن ۱۸ سال را صغر سن مى نامند [فرد کم تر از ۱۸ سال کودک به شمار مى آید] و قاعدتاً براى انجام جراحى ها، درمان بیماریهاى غیرآمیزشى دراین رده سنى، اخذ رضایت نامه از والدین ضرورى است.

در پنجاه ایالت آمریکا، پزشکان مى توانند بیمارى هاى آمیزشى افراد صغیر را بدون اخذ رضایت نامه از والدین درمان کنند.)۱۳۶

در ماده ۱۶ کنوانسیون حقوق کودک، (زیر ۱۸ سال) چنین آمده است: (محافظت از خلوت کودکان: خوددارى از دخالت در امور خصوصى و خانوادگى کودکان.)

به نظر مى رسد به دلیل امکان پدید آمدن آخرین نشانه بلوغ و وجود نیاز جنسى در دختران از نُه سالگى، بهتر است که امکان برآوردن نیاز جنسى در قالب ازدواج براى دختر از این سن فراهم آید و بدین وسیله جامعه گرفتار زیانهاى فراوان رابطه جنسى خارج از محدوده خانواد نگردد و با ثبت ازدواج قانونى دختر نیز حقى از او از بین نرود.

درباره ازدواج در سالهاى پایین دشواریها و گرفتاریهایى چند مطرح گردیده که به طرح و بررسى آن مى پردازیم:

الف. ازدواج در سن پایین، سبب حاملگى مى شود و این حاملگى، زیانهایى بر کودک و مادر وارد مى آورد، از جمله:

کودک: احتمال افزایش مرده زایى، سقط جنین، کمبود رشد کودک داده مى شود؛ زیرا بدن مادر هنوز در حال رشد است و جهت رشد خودنیاز به تغذیه مناسب دارد، در نتیجه جنین دچار کمبود مواد غذایى شده رشد کافى پیدا نمى کند و احتمال افزایش بیماریهایى چون عقب ماندگى ذهنى نیز در جنین زیاد است.

مادر: افزایش زایمان غیرطبیعى و سزارین، به دلیل کافى نبودن رشد لگن، که موجب ضرر به جسم مادر مى شود. مادر در حال رشد است و به دلیل حاملگى و مصرف مواد غذاییِ بدن او توسط جنین، بدن وى دچار کمبود مواد غذایى مى شود.

چند نکته

۱- حاملگى، پیش از تخمک گذرى هرگز به وقوع نمى پیوندد و دختر در هر سنى که ازدواج کند، از زمان تخمک گذارى، امکان حمل او وجود دارد. به طور معمول، دختران چند ماه پس از پدید آمدن حیض (۶ ماه تا ۱۸ ماه) داراى تخمک مى گردند؛ از این روى، حتى اگر دختر نُه ساله ازدواج کند، مدتى پس از پدید آمدن حیض امکان حاملگى او وجود دارد و با توجه به این که میانگین سن حیض در دختران ایرانى حدود ۱۳ سالگى است، پس جوان ترین مادر، بیش از ۱۴ سال خواهد داشت، البته به جز موارد کمیابى که در ۱۰ و ۱۱ سالگى تخمک گذارى دارند.

۲- مدتها پیش از پدید آمدن حیض، اندامهاى جنسى دختر شروع به رشد مى کند و در زمان بروز پدیده حیض، این اندامها رشد خود را کرده اند، از این روى زمانى که امکان حاملگى و زایمان وجود دارد، به طور معمول، لگن مادر آمادگى جهت زایمان را دارد، مگر مواردى که لگن دختر رشد بیش ترى نخواهد کرد.

آمار بالاى زایمانهاى غیرطبیعى در سالهاى پایین توسط سازمان جهانى بهداشت روشن مى سازد که سزارینهاى فراوان در مادران نوجوان، در حقیقت، مربوط به نبود بهداشت، کمبود امکانات درمانى و بیمارستانى و ناآگاهى مادران نوجوان نسبت به مسائل درمانى و بهداشتى است؛ از این روى، آمارها، همواره، نشان مى دهد در کشورهاى توسعه یافته، مانند: ژاپن میزان زایمان غیرطبیعى در مادران نوجوان اندک بوده، ولى در کشورهاى فقیر، چون اتیوپى یا بنگلادش بسیار بالاست. این امر ارتباطى به سن مادر هنگام زایمان ندارد. با آموزش مناسب زنان باردار در هر سنى و گسترش امکانات بهداشت و درمان، میزان زایمان غیرطبیعى در هر سنى کاهش خواهد یافت.

مرده زایى و سقط جنین نیز، ارتباطى با سن مادر ندارد، بلکه به شرایط زندگى و امکانات بهداشتى، درمانى و دانش مادر در هر سنى که باشد مربوط مى شود. در کشورهاى توسعه یافته، آمار مرده زایى یا تولد نوزادان ناقص یا نارس در بارداریهاى در سن پایین، اندک است، ولى در کشورهاى در حال توسعه آمار بالاست.

۳- مراحل رشد کودک نشانگر این امر است که رشد ناگهانى بدن در دختران، دو سه سال قبل از حیض شروع مى شود و بدن دختر تا زمان و پدید آمدن حیض، رشدخود را کرده است. پس از آن تا حدود زمان ۱۸ سالگى، بین ۲ تا حد اکثر ۶ سانت قد رشد مى کند و رشد بدن اندک است. از این روى باردارى (که پس از تخمک گذارى است) زیان مهمى به بدن مادر یا کودک وارد نخواهد ساخت. برابر تحقیقى که درسال قحطى در یک کشورآفریقایى از نوزادان متولد شده در آن سال انجام شد، روشن گردید که بدى تغذیه مادر بر روى جنین اثر چندانى نمى گذارد، بلکه اثر منفى آن متوجه مادر مى گردد حال با توجه به این که مادر نوجوان رشد چندانى نخواهد کرد اگر در زمان باردارى تغذیه مناسب داشته باشد، نیاز مادر و جنین، هر دو، برآورده خواهد شد. پس در حقیقت عوارض منفى جسمانى در باردارى نوجوانان مربوط به فقر اقتصادى مادران نوجوان و یا ناآگاهى آنان نسبت به چگونگى تغذیه مناسب در زمان باردارى مى شود، بویژه ازدواج در سالهاى پایین، در جامعه هاى عقب مانده اقتصادى واقع شده است و آمارها نیز عوارض سوء را در همین جامعه ها نشان مى دهد.

به عنوان نمونه:

* در کشورهاى در حال توسعه مرگ و میر مادران جوان ۴۵۰ در ۱۰۰۰۰۰ تولد است، حال آن که در کشورهاى توسعه یافته ۳۰ در هر ۱۰۰۰۰۰ تولد است The health of young people who/1993

* در هر ۱۰۰۰ تولد در نیجریه ۲۳۹ مرده زایى و در بنگلادش بیش از ۲۰۰ نوزاد مرده از مادران ۱۵ تا ۱۹ ساله گزارش شده است، در صورتى که در ژاپن در هر ۱۰۰۰ تولد ۴ مرده زایى بوده است. The health of young people

* از نظر علمى نیز، محققان بر این عقیده اند: در صورت وجود مراقبت هاى مناسب زمان باردارى، تغذیه خوب و حمایت اجتماعى، نبود بیماریهاى مقاربتى، نوجوان حامله باید شیرخوار سالمى را سر موعد وضع حمل کند. (گزیده اساسى طب کودکان ـ نلسون)

کم خونى رایج در زنان حامله نوجوان، ارتباط چندانى با سن آنان ندارد، بلکه در بسیارى از زنان وجود دارد و این امر در حقیقت بستگى به تغذیه نامناسب دوران حاملگى دارد.

۴- امکان بیماریهایى چون منگولیسم در کودک، در بارداریِ در سالهاى بالا زیاداست و در باردارى در سالهاى نوجوانى احتمال این بیماریها زیادتر نمى شود. در این سالها، به طور معمول تخمکهاسالم و شاداب هستند و احتمال بیمارى به میزانى است که دختر جوانى حامله گردد. در اساس، خطرهاى باردارى در سن ۳۵ سال به بالا، بسیار بیش تر از خطرهاى آن در سن نوجوانى است.

ب. ازدواج در سن پایین، همراه با آمیزش است و با توجه به این که در دختر نُه ساله، هنوز اندامهاى جنسى رشد کامل نیافته، این کار بر دختر زیان وارد مى کند.

با توجه به این مسأله که پیش از بروز منارک (اولین قاعدگى) اندامهاى جنسى دختر رشد مى یابد، بى گمان دخترانى که در آن منارک به وقوع پیوسته در آمیزش جنسى با همسر خود دچار مشکلى نخواهند شد، مگر آن که نقص جسمانى، یا بیمارى داشته باشند و این مطلب ارتباطى با سن آنان ندارد همان گونه که دختران ۳۰ ساله نیز، گاه به دلیل نقص جسمانى مادرزادى یا در اثر سانحه دچار مشکلى هستند که در زناشویى دچار مشکل مى گردند. حال با توجه به این که امکان وقوع قاعدگى از ۹ سالگى وجود دارد، پس دخترانى وجود دارند که در صورتى که در این سن ازدواج کنند ضررى متوجه آنان نخواهد شد.

یادآورى: باید توجه داشت: کسى حق ندارد دختر نُه ساله را وادار به ازدواج کند و راضى بودن دختر شرط نفوذ عقد است (ماده ۱۰۷۰ قانون مدنى) پس در تمامى موارد، سخن از دختر نُه ساله اى است که خود،خواهانِ ازدواج باشد. افزون بر آن، یکى از شرطهاى درستى ازدواج دختر باکره راضى بودن پدر به آن ازدواج است؛ یعنى مردى با تجربه که سنى از او گذشته و علاقه مند به سرنوشت دختر خود است، درباره این ازدواج تصمیم مى گیرد. حال اگر دختر مایل به ازدواج با پسرى بود و پدر دختر نیز این ازدواج را برابر مصلحت دختر یافت و با آن موافق بود و دختر نیز در این ازدواج، زیانى نمى دید، آیا باید منع قانونى براى این ازدواج قرارداد؟ درواقع، مهم ترین مسأله در موفق نبودن برخى ازدواجهاى زود هنگام، وادار کردن دختر به ازدواج است که این تحمیل ازدواج، مخالف شرع مقدس اسلام و مخالف قانون مدنى ایران است.

پیشنهاد

حال اگر دخترى نُه ساله برخلاف رضاى خود و پدرش، هنوز از نظر اندامهاى جنسى، رشد لازم را نکرده باشدو احتمال زیان در آمیزش با او وجود داشته باشد، مى توان بنابر تقاضاى هر یک از نزدیکان، یا مدعى العموم، یا مدیر و معلم مدرسه، یا محضر دارد و… پیشنهاد معاینه پزشکى دختر را داد احتمال ضرر مى تواند مجوز این معاینه باشد و در صورتى که پزشک جسم دختر را آماده ازدواج نیافت، به حکم دادگاه ازدواج صورت نگیرد و هیچ دفترخانه اى ثبت نکند و اگر بدون مراجعه به محضر، عقد انجام شد و برخلاف نظر پزشک آمیزش انجام شد و دختر آسیب دید، مرد باید به پرداخت جریمه واداشته شود.

بسیارى ازدواج در سن پایین را با توجه به دگرگونیهاى روانى در سن نوجوانى، سبب ضرر بر عروس نوجوان مى دانند.

به نظر مى رسد با توجه به دگرگونیهاى خاص دوران نوجوانى، این ایراد چندان منطقى نباشد. از نظر روانى نوجوان داراى احساسات جنسى و میل جنسى شدید مى گردد از طرفى گروه همسالان براى او نقش مهمى دارد. او مى کوشد تا هویت مستقل براى خویش کسب کند و نیز داراى آشفتگى و هیجانهاى روحى است.

ازدواج براى چنین فردى مى تواند بسیار مفید نیز باشد. نیاز جنسى او را بر مى آورد، هویت مستقل به عنوان خانم خانه براى او فراهم مى کند و آشفتگى روحى او را تسکین مى دهد. بیش ترین فایده اى که بر ازدواج بار است، آرامش زن و شوهر است. خداوند در قرآن نیز با عنوان (لتسکنوا الیها) به آن اشاره فرموده است.

در پژوهشهاى به عمل آمده در ایران روشن شده است که: سن ازدواج، اختلاف سنى با شوهر و سن شوهر، اثر چندانى در نبود تفاهم بین زن و شوهر ندارد و آزار و اذیت زنان در کانون خانواده، بیش تر تحت تأثیر عوامل فرهنگى قرار دارد.۱۳۷

البته روشن است: دختران در دوران ما، نه در خانواده و نه در مدرسه آموزش خانه دارى، همسردارى، پرورش کودک و… نمى بینند و آمادگى تشکیل خانواده را ندارند و بدون این آمادگى نیز، تشکیل خانواده، دشواریهایى را در پى خواهد داشت.

در گذشته که دختران را از سنهاى پایین آموزش مى دادند: چگونه از کودک نگهدارى کنند، خانه دارى کنند و… در موارد بسیارى با وجود ازدواج در سن پایین، دختر ازدواج موفقى داشت و برخى دختران کنونى که در سن بالا نیز ازدواج مى کنند، و هیچ گونه آموزشى براى ورود به کانون خانواده نمى بینند، مشکل زیاد دارند. متأسفانه، به دلیل بى توجهى به اهمیت خانواده و حساسیت آن هنوز در دروس مقطع متوسطه یا دروس دانشگاهى، جاى خالى درسى که به طو جدى به موضوع خانواده بپردازد، خالى است. درسى که دختران و پسران را با حقوق زن و شوهر، وظیفه هر یک نسبت به یکدیگر وظیفه پدر و مادر نسبت به کودک چگونگى نگهدارى و تربیت کودک و… آشنا سازد.

متأسفانه برخلاف اهتمام شدید اسلام به خانواده و مسائل آن پس از گذشت بیست سال از پیروزى انقلاب اسلامى، هنوز واحد درسى با نام خانواده، وظایف و حقوق خانوادگى در دانشگاههاى کشورنداریم.

براساس تصمیمى که از سوى شوراى عالى برنامه ریزى وزارت فرهنگ و آموزش عالى گرفته شده است گذراندن واحد درسى تنظیم خانواده و جمعیت براى تمامى دانشجویانى که از ابتداى سال تحصیلى ۷۸ ـ ۷۷ وارد دانشگاه مى شوند، الزامى است. این درس براى رشته هاى گوناگون پزشکى و دامپزشکى به صورت دو واحدى و براى سایر رشته ها یک واحدى است و جزء دروس عمومى تمامى رشته هاى تحصیلى مقطع کاردانى، کارشناسى و کارشناسى ارشد پیوسته است.۱۳۸

در صورتى که مشکلات اقتصادى و اجتماعى، ما را بر آن داشته که چنین درسى را در دانشگاه الزامى کنیم، آیا ناآگاهى دختر و پسر ما نسبت به وظایف و حقوق خود و همسر و فرزند، گرفتاریهاى فرهنگى و اخلاقى، اجتماعى و اقتصادى کم ترى ایجاد کرده است؟

بى گمان، آموزش دختران حتى در اوان نوجوانى، مى تواند توانایى همسردارى مناسب و نگهدارى و تربیت کودک را در او پدید آرد.

نکته مهم تر: با آموزش مهم و حساس بودن مسأله ازدواج، مى توان در عمل، به دختران فهماند که تا به دست آوردن توانایى لازم جهت تشکیل خانواده، احساسها و هیجانهاى خویش را کنترل کنند، همان گونه که وقتى دختر یا پسرى دریافت: براى انجام معاملات بانکى یا رانندگى یا… باید بعضى مسائل را آموزش دید و دانست و در غیر این صورت، امکان ضرر مالى یا جانى وجود دارد، از داد وستدهاى بانکى، یا رانندگى بدون گواهینامه، تا حد زیادى مى پرهیزد.

توجه

ییادآورى: کسى اصرار بر ازدواج دختر در سن پایین یا در سن نوجوانى ندارد، بلکه سخن در این است: امکان ازدواج دختر نوجوانى که خود خواهان آن است و پدر هم راضى و زیانى هم به دختر وارد نمى آید، وجود داشته باشد.

نتیجه

۱- در روایات زمان واجب شدن انجام دستورهاى شرعى و نیز زمان روایى آمیزش، چند امر مطرح شده: ۹ ، ۱۰ و ۱۳ سال و زمان پدید آمدن حیض

۲- به نظر مى رسد: طرح انجام باید و نبایدهاى اجتماعى،از زمان پدید آمدن حیض، در قانون مناسب نباشد؛ زیرا:

* بین افراد تفاوت قابل توجه در این مسئله وجود دارد؛

* در موارد اندکى اصلاً حیض بوقوع نمى پیوندد؛

* اثبات وقوع حیض در مواردى دشوار است؛

* در صورتى که میانگین سن حیض در ایران (۱۳ سال) به عنوان سن بلوغ در نظرگرفته شود، این مشکل پیش مى آید که هر چند سال یک بار به دلیل تغییر شرایط، این سن تغییر مى کند و درنتیجه قانون باید تغییر کند.

۳- براساس متون دینى مى توان با اجتهاد در ادلّه، قائل به ۹ یا ۱۰ یا ۱۳ سال شد که در نتیجه حکم به ۱۵ یا ۱۸ سال با نصوص فراوان دینى، ناسازگارى دارد.

۴- اکنون مشکل جامعه ما، بالارفتن سن ازدواج دختران و پسران است. حدود شش میلیون پسر و دختر در سن ازدواج هستند که هنوز ازدواج نکرده اند. براساس آخرین سرشمارى عمومى کشور، میانگین سن در نخستین ازدواج دختران درکل کشور ۲۲/۵ سال در شهرها و ۲۱/۲ سال در روستاها بوده است (میانگین سن در اولین ازدواج مردان نیز در شهرها ۲۶/۲ سال و در روستاها ۲۴/۵ سال است) براساس این امار، فقط ۰/۲ درصد ازدواجها در ایران در سن زیر ۱۶ سال انجام مى شود.۱۳۹ بنابراین جاى تأمل دارد که طرح بالا بردن سن ازدواج در قانون، آیا در واقع براى از میان برداشتن مشکلى از مشکلات جامعه است، یا فقط براى ساکت کردن مخالفان؟ از یاد نبریم این کلام الهى را که: (ولن ترضى عنک الیهود ولا النصارى حتى تتبع ملتهم.) بقره۱۲۰/

اى رسول، هرگز یهود و نصارى از تو راضى نمى شوند، تا این که پیرو آنان شوى. مخالفان جمهورى اسلامى ایران، تنها زمانى سکوت اختیار مى کنند تا ما از بند بند قانونهاى تصویب شده پس از انقلاب اسلامى، دست برداریم و هماهنگ با جریان توسعه بین المللى که طراحان آن ابرقدرتها هستند، حرکت کنیم.

۵- طرح بالابردن ازدواج در شرایطى بیان مى شود که روابط ناسالم بین دختران و پسران در سن نوجوانى زیاد شده و دوستیهاى نامشروع دختران در سن مدارس راهنمایى رشد زیادى یافته است. بررسى اجمالى مسأله در بین دختران مدارس راهنمایى، این امر را آشکار مى سازد. دراین اواخر، شمار دختران مراجعه کننده به پزشکى قانونى براى این که ثابت کنند، توسط دوست پسر خویش مورد تجاوز جنسى قرارگرفته اند، در خور درنگ است.

دختران نوجوانى که به ماما یا پزشک زنان مراجعه مى کنند تا پرده بکارت آنان، که توسط دوست پسر خود برداشته شده ترمیم گردد، یا بتوانند از قرص ضد باردارى، با این که مجرد هستند، استفاده کنند، یا معاینه شوند: آیا هنوز باکره اند، یا خیر، نگران کننده است. اطلاعات صداى مشاور سازمان بهزیستى از شهر تهران بخش گسترده اى از پرسشها را درباره روابط نامشروع بارداریهاى نامشروع، چگونگى سقط جنین بیان مى کند. حال آیا بالا رفتن سن ازدواج، این زمینه مناسب را که دختران هوسباز نوجوان بتوانند از راه ازدواج رابطه مشروع داشته باشند، از بین نمى برد؟ این مسأله نیز قابل توجه است که بارواج کتابها، عکسها، فیلمها و نوارهاى موسیقى مبتذل که همگى گرایشهاى جنسى نوجوانان را بر انگیزاند، در عمل، سن بلوغ در دخترن و پسران پایین تر آمده است.

۶- قانون مدنى، ازدواج دختر نُه ساله را جایز مى داند، نه این که دختران نُه ساله را تشویق به ازدواج در نُه سالگى کند.

۷- در ازدواج دختر، موافقت دختر با ازدواج لازم و ضرورى است.

۸- در ازدواج دختر باکره، باید پدر راضى باشد.

۹- بالا رفتن سن ازدواج در قانون، سبب مى شود ازدواجهاى غیررسمى زیاد شود؛ زیرا مردم به دلیل مسائل اعتقادى و فرهنگى خود در سالهاى پایین ازدواج مى کنند. حال اگر این ازدواج را نشود به طور رسمى ثبت کرد، سبب مى شود زنان نتوانند در پرداخت مهریه، نفقه، ارث و امور مربوط به فرزند خود ادعاى خویش را درباره ازدواج خود، ثابت کنند.

۱۰- برخى گویند: رشد شرط در دادوستدها، قصاص و ازدواج است و همان گونه که در انجام دادوستدها افزون بر بلوغ، فرد باید داراى رشد در معامله نیز باشد، در ازدواج نیز باید دختر و پسر، افزون بر بلوغ، داراى رشد نیز باشند، تا بتوانند ازدواج کنند. در حقیقت، دختر و پسر باید شایستگى اداره خانواده را داشته باشند، تا بتوانند ازدواج کنند.

پاسخ

الف. در داد و ستدها، به دلیل آیه قرآن و روایات، مى بایست اثبات رشد گردد، ولى در ازدواج، دلیلى بر اثبات رشد وجود ندارد.

ب. مراد از رشد در امر ازدواج، روشن نیست. هم اکنون مردان چهل ساله اى یافت مى شوند خودخواه و مسؤولیت ناشناس که سرمایه عظیم خانواده خویش را از بین مى برند و به همسر و فرزندان خویش اجحاف روا مى دارند، آیا مى توان حکم کرد: آنان اجازه ازدواج ندارند؟

ج. بى گمان، سفیه یا فردى که داراى عقب ماندگى ذهنى است، ولى نیاز جنسى دارد. مى تواند ازدواج کند و در صورتى که میل به ازدواج داشته باشد، کسى نمى تواند او را از این کار بازدارد.

د. به نظر مى رسد: اسلام به امر ازدواج، به عنوان وسیله اى براى برآوردن نیاز جنسى زن و مرد مى نگرد و سفارش بسیار به سرعت بخشیدن به امر ازدواج مى کند و بر آسان گیرى ازدواج و به کنارنهادن قید و بندهاى اقتصادى و اجتماعى تأکید مى ورزد. البته همچون تمامى مسؤولیتهاى دیگرى که بر دوش افراد مى نهد، افراد را به حقوق خانواده آشنا مى سازد. چاره فردى را که تحت فشار غریزه جنسى، کنترل برخى رفتارهاى خود را از دست داده و در مرز فرو افتادن در باتلاق روابط نامشروع قرار گرفته در منع قانونى ازدواج تا زمان به دست آوردن رشد فکرى، لازم نمى بیند، بلکه سفارش مى کنند: خانواده و جامعه بکوشند، همزمان با بلوغ جنسى دختران و پسران، آنان را با مسائل خانواده و با وظیفه اى که در برابر خانواده دارند، آشنا سازند همان گونه که در عبادات نیز به دختر ۱۵ ساله نازپرورده که شب و روز خود را به سرگرمى وغفلت به سر مى برد و مفهوم مناجات عبد با خدا را در نمى یابد، نمى گوید: هر وقت درک عبادت کردى، عبادت بر تو واجب مى شود، بلکه به او امر مى کند به انجام عبادت بپردازد و در ضمن، با روشنگرى توسط آیات و روایات، او را با مفهوم عبادت و ارزش آن آشنا مى سازد. خداوند بر پدر و مادر، لازم مى شمارد که فرزند خویش را با معارف اسلامى آشنا سازند. بر جامعه با عنوان امر به معروف، لازم مى شمارد که مکلّفان را باعبادت آشنا سازند و بر فرد مکلف نیز آموختن مسائل و احکام مورد نیاز را واجب مى سازد.

تجربه اى که غرب آموخت براى ما اندک نیست. بالا بردن سن ازدواج براى آن که دختر و پسر آمادگى جسمانى و فکرى لازم جهت ازدواج را داشته باشند. دختران و پسران آزمند بر مسائل جنسى را وادار به ایجاد ارتباط جنسى خارج از کانون خانواده کرد و روشن است که این روابط چه آسیبها و زیانهاى جبران ناپذیرى بر دختر، پسر و قربانیان این روابط، کودکان نامشروع و ناخواسته، خواهد زد. جالب این است که در بیش تر کشورهایى که سن قانونى ازدواج ۱۶ یا ۱۸ سال است، استفاده از لوازم پیشگیرى از حاملگى براى دختران دوازده یا سیزده ساله، از نظر قانون آسان است.

آیا بهتر نیست از زمانى که امکان دارد فرد داراى گرایشهاى جنسى گردد، امکان ازدواج نیز فراهم آید، ولى با برنامه ریزى فرهنگى به دختر و پسر فهمانده شود که با نیاز خویش، عاقلانه برخورد کنند. او را با بزرگى مسؤولیت تشکیل خانواده آشنا سازیم تا خود، گرایشهاى خویش را کنترل کند و توانایى ورود در کانون خانواده را نیز در خویش به وجود آورد و از طرفى اگر توانا به کنترل غرایز خویش نبود، بتواند از راه مشروع و قانونى، نیاز خود را در قالب ازدواج برطرف سازد؟

بى گمان، با ازدواج، زوایاى دیگر این پیوند نیز رشد خواهد یافت و دختر و پسر داراى رشد فکرى و اجتماعى نیز خواهند شد.

ییادآورى: در بحث ولایت پدر یا جد پدرى در ازدواج دختر شمارى از فقها، پایان مهلت این ولایت را بلوغ و رشد دختر مطرح کرده و بیان داشته اند: از زمانى که دختر بالغ و نیز داراى رشد فکرى شد، مى تواند براى ازدواج خویش تصمیم بگیرد. بدین گونه، این شبهه پیش نمى آید: دختر نه ساله اگر پدر نداشته باشد، امکان دارد فریب بخورد و تن به ازدواجى نادرست بدهد؛ چرا که دختر فقط اگر رشد لازم را داشت، مى تواند براى ازدواج خویش تصمیم بگیرد و درغیر آن، پدر یا جد پدرى او، تنها به شرط آن که ازدواج برابر مصلحت دختر باشد، مى توانند دختر را به عقد ازدواج پسرى درآورند.

امام خمینى، در تحریر الوسیله مى نویسد:

(از زمانى که دختربالغه رشیده شد، احتیاط آن است که اذن پدر یاجدّ و نیز اذن دختر، هر دو در امر ازدواج دختر، در نظرگرفته شود.)۱۴۰

صاحب جواهر نیز مى نویسد:

(پدر و جد بر بکر رشیده در دائم و منقطع، ولایت ندارند.)۱۴۱

همو مى نویسد:

(عباره المرأه معتبره فى العقد مع البلوغ والرشد (اى العقل) فیجوز لها ان تزوّج نفسها.)

شمارى از فقیهان دیگر نیز از جمله ابن ادریس در سرائر۱۴۲، به این مسأله اشاره کرده اند.

در صورتى که ازدواج به مصلحت دختر باشد، حال آن که دختر هنوز به رشد لازم جهت تصمیم گیرى براى ازدواج خویش نرسیده و در ضمن پدر و پدربزرگ نداشته باشد، برابر نظر برخى فقها مى توان با اجازه حاکم شرع، برابر مصلحت دختر، عقد کرد.

۱۱- شمارى، از زیانهاى ازدواج زودرس را از دست دادن موقعیت تحصیلى و کسب مهارتهاى شغلى و موقعیت اقتصادى دختران یاد کرده اند. بى گمان این امور به دلیل باورهاى غلط افراد است. سفارش مکرر در قرآن که مبناى زندگى مشترک بایدمعاشرت به معروف باشد۱۴۳ و سفارش و تأکید بسیار شرع مقدس اسلام بر علم آموزى روشن مى سازد که در فرهنگ اسلامى، ازدواج مانع ادامه تحصیل نخواهد بود. اگر ازدواج را از پیرایه هایى که خود بر آن بسته ایم رها سازیم، آشکار مى گردد که ازدواج مى تواند سبب آرامش خاطر شود. آرامشى که موجب مى شودفرد تمرکز بهترى جهت فراگیرى علم داشته باشد. مردى که سفارشهاى مکرر خداوند را در امساک به معروف و معاشرت به معروف با همسر خویش نادیده نمى گیرد، رشد معنوى را حق زن مى داند و نه تنها مانع تحصیل او نخواهد شد، بلکه مشوق او نیز در این رشد عقلى و ادراکى خواهد بود.

کسب مهارتهاى شغلى نیز ارتباط چندانى با تجرد یا تأهل ندارد. برخى مى پندارند که شغل تنها به کار خارج از خانه و به مفهوم غربى آن اطلاق مى شود، غافل از آن که مبانى فکرى مسلمانان، با آنچه توسط سازمانهاى بین الملل ارائه مى گردد، گاه فاصله بسیار دارد. در تفکر اسلامى ما، خانه دارى شغلى شریف است و زن علاوه بر پذیرش مسؤولیت خانه دارى، نگهدارى و تربیت فرزند، مى تواند شغل دیگرى نیز برگزیند و البته زن مسلمان ما، همسر و فرزند را قربانى موقعیت شغلى خویش نمى کند. موقعیت اقتصادى دختران نیز با ازدواج، نه تنها به خطر نمى افتد، بلکه تا حدى برآورده نیز مى گردد. دختر با ازدواج، حق دریافت مهریه و نفقه دارد و به ازاى زحماتى که در منزل مى کشد، مى تواند از همسر خود اجرت المثل دریافت کند و در صورتى که همسرش از دنیا برود از دارایى او ارث مى برد و نیز مى تواند از اوقات خویش بهره بیش ترى برده، شغلى نیز برگزیند.

۱۲- در صورت احتمال ضرر در ازدواج، مى توان به تقاضاى فردى یا مدعى العلوم، حکم به معاینه پزشکى دختر داد و در صورت اثبات ضرر، منع قانونى جهت ازدواج قرارداد.

۱۳- از همه مهم تر آن که: اکنون نیز در ثبت ازدواج دختران کم تر از ۱۳ سال منع قانونى وجوددارد، از این روى، هر چند در قانون مدنى کم ترین سن ازدواج ۹ سال است، ولى در عمل، سن ازدواج را ۱۳سال قرار داده ایم.

۱۴- از این امر مهم، نباید غفلت کرد که حذف هر ماده یا تبصره مصوب پس از انقلاب اسلامى، بسیارى را گستاخ خواهد کرد تا با فشار تبلیغاتى و فرهنگى روزافزون، ما را وادار به حذف سایر مصوبات پس از انقلاب کنند و قانونها را تا جایى که امکان دارد برابر با قانونهاى بین المللى (وبیگانه با احکام دینى) قرار دهند.

پیشنهاد پایانى

براى رفع دشواریهاى اجراى قانونهاى مربوط به سن ازدواج دختران بر مبناى فقه غنى شیعه پیشنهاد مى شود:

الف. مراد از مصلحت در نکاح دختر زیر سن نُه سال مشخص گردد، بویژه در جامعه هاى دگرگونى یافته امروز که عوامل بسیار در انتخاب همسر مناسب دخالت دارد.

ب. روشن شود که چه مرجع قانونیى، مسؤول بررسى وجود مصلحت یا نبود آن در ازدواج دختر یا پسر صغیر است، تا در صورت نبود مصلحت، حکم به باطل بودن یا نفوذ نداشتن عقد بدهد.

ج. بیان شود: در صورت راضى نبودن دختر و پسر پس از بلوغ (یا پس از رشد) نسبت به این ازدواج، حکم به فسخ عقد ازدواج داده شود. این حکم برابر پاره اى از روایات۱۴۴ بوده و نیز به دلیل وجودضرر در زندگى مشترک بدون میل و رغبت و حکم به پرداخت نفقه و مهریه توسط زوج با این که راضى به این زندگى با زن نیست، و حکم به تمکین و پذیرش سیطره شوهر توسط زن بر خلاف هرگونه میل و رغبتى به این ازدواج. در اساس، وجود این ضرر، دلالت مى کند بر نبود مصلحت در درستى این نوع ازدواج.

د. زمان تصمیم گیرى دختر براى ازدواج خود، از زمان بلوغ و رشد عقلى دختر جهت تصمیم گیرى، طرح گردد و پیش از رشد، اذن پدر یا جد (یا در صورت نبود آنان، حاکم) به شرط رعایت مصلحت دختر، در ازدواج او مطرح گردد. درنتیجه، امکان ازدواج دختر پیش از رشد، به دلیل وجود مصلحت براى دختر، وجود داشته باشد.

هـ. تا پیش از نُه سالگى، ازدواج ممنوع است و پس از آن نیز، اگر ثابت شد که آمیزش زیان دارد مانع قانونى جهت این امر، تا برطرف شدن زیان، قرار داده شود.

پی‌نوشت‌ها
۱- سوره (توبه)، آیه ۵۹
۲- سوره (نور)، آیه ۵۸
۳- سوره (نساء)، آیه ۶
۴- سوره (انعام)، آیه ۱۵۳؛ (اسراء)، آیه ۳۴
۵- سوره (یوسف)، آیه ۲۲
۶- سوره (کهف)، آیه ۸۲
۷- سوره (حج)، آیه ۵
۸- سوره (قصص)، آیه ۱۳
۹- سوره (غافر)، آیه ۶۷
۱۰- سوره (احقاف)، آیه ۱۵
۱۱- (وسائل الشیعه)، شیخ حر عاملى، ج۱۰۴/۲، دار تحقیق مؤسسه آل البیت.
۱۲- همان مدرک، ج۳۶۵/۱۹؛ (تهذیب الاحکام)، شیخ طوسى، ج۱۸۴/۹، دارالتعارف، بیروت؛ (فروع کافى)، ثقه الاسلام کلینى، ج۶۸/۷، دارالتعارف، بیروت.
۱۳- (وسائل الشیعه)، ج۴۱۱/۱۸؛ ج۳۶۷/۱۹؛ (من لایحضره الفقیه)، شیخ صدوق، ج۲۲۱/۴، دارالتعارف، بیروت.
۱۴- (وسائل الشیعه)، ج۴۳/۱؛ ج۲۰/۲۸؛ (فروع کافى)، ج۱۹۸/۷
۱۵- (وسائل الشیعه)، ج۴۳/۱؛ ج۳۶

زهرا آیت الهى- الشیعه


فرم در حال بارگذاری ...