ترانه انگلیسی قهرمان سه ساله-My Three-Year-Old Hero

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1398

 

ترانهٔ My Three-Year-Old Hero

 

«قهرمان سه سالهٔ من»


دومین ترانهٔ انگلیسی از گروه وتر با موضوع دختر سه سالهٔ امام حسین علیه السلام

مدت زمان: 03:35 دقیقه​

دریافت با کیفیت

(پایین(9 مگابایت)

متوسط(50مگابایت)

بالا (100 مگابایت)

صوت

نسخهigtv برای اینستاگرام

آپارات

متن:

My Three-year-old Hero

قهرمان سه سالهٔ من

...

O my three-year-old star,

ای ستارهٔ سه سالهٔ من!

what can light the nights like your eyes?

چه چیزی میتواند شبها را روشن کند، مانند چشمهایت؟

O my three-year-old moon,

ای ماه سه سالهٔ من!

what can wash the shadows like your tears?

چه چیزی میتواند تیرگیها را بِشوید، مانند اشکهایت؟

Tonight, I heard your voice, my daughter,

امشب صدایت را شنیدم، دخترم

saying “I just want my father.”

که گفتی فقط پدرم را میخواهم.

Now I’m here beside you forever.

اکنون در کنار تو هستم برای همیشه.

I wanna take you home,

میخواهم تو را به خانه ببرم،

Close your eyes, it’s time to go.

چشمهایت را ببند، وقت رفتن است.

I wanna take you home,

میخواهم تو را به خانه ببرم،

my three-year-old Hero.

قهرمان سه سالهٔ من.

Your wounded feet tell a truth, which I can’t,

پاهای زخمیات حقایقی را میگویند که من نمیتوانم

with endless time and thousands of words.

حتی در زمانی بیانتها و با هزاران کلمه بگویم.

Your frail hands conquer hearts, which no one can,

دستهای نحیف تو قلبها را آنچنان فتح میکند که هیچکس نمیتواند؛

with even millions of soldiers and swords.

حتی با میلیونها سرباز و شمشیر.

Tonight, I heard your voice, my daughter,

امشب صدایت را شنیدم، دخترم

saying “I just want my father.”

که گفتی فقط پدرم را میخواهم.

Now I’m here beside you forever.

اکنون در کنار تو هستم برای همیشه

I wanna take you home,

میخواهم تو را به خانه ببرم،

Close your eyes, it’s time to go.

چشمهایت را ببند، وقت رفتن است.

I wanna take you home,

میخواهم تو را به خانه ببرم،

my three-year-old Hero.

قهرمان سه سالهٔ من.

The little girl was hugging her father,

دخترک پدرش را در آغوش میکشید،

and playing with his tousled, dusty hair.

و با موهای پریشان و خاک آلودش بازی میکرد.

Listening to his tender lullaby,

در حالیکه غرق در لالایی لطیف پدرش بود،

she soared with him into the sky.

همراه با او به سوی آسمان اوج گرفت.

I wanna take you home,

میخواهم تو را به خانه ببرم،

Close your eyes, it’s time to go.

چشمهایت را ببند، وقت رفتن است.

I wanna take you home,

میخواهم تو را به خانه ببرم،

my three-year-old Hero.

قهرمان سه سالهٔ من.


فرم در حال بارگذاری ...

لبیک مرکز رسیدگی به امور مساجد به توصیه رهبر معظم انقلاب

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1398

 

مرکز رسیدگی به امور مساجد خطاب به بسیجیان در راستای لبّیک به توصیه امام خامنه‌ای (مدّظلّه العالی) پیامی صادر کرد.

متن این پیام به این شرح است:

به فرموده مقام معظّم ولایت و رهبری حضرت امام خامنه‌ای (مدّظلّه العالی) تشکیل بسیج مستضعفین یک ابتکار بی‌بدیل از جانب امام بزرگوار بود که مبتنی بر اندیشه انقلاب و اسلام شکل گرفت و اکنون بسیج شاید بزرگترین شبکه مردمیِ فرهنگی، اجتماعی و نظامی در دنیا باشد؛ هنر امام (رضوان الله علیه) این بود که این پدیده بی‌نظیر را از دل کوچه پس کوچه‌های شهرها و از متن مردم شکل داد.

بسیجیان عزیز! رهبر معظّم انقلاب اسلامی در توصیه‌ای مدبّرانه و حکیمانه، از شما مجاهدان انقلابی خواستند که  ارتباطات خود را با مساجد تقویت کنید چرا که بسیج متولّد مساجد است؛

مرکز رسیدگی به امور مساجد، در جهت لبّیک به این توصیه نورانی، آمادگی ائمّه جماعات - که خود مفتخر به عنوان مقدّس بسیجی هستند - را نسبت به استقبال گرم و خاضعانه از حضور مستمر و فعّال شما جوانان مؤمن انقلابی، بهره بردن از اندیشه سلیم و نیروی جوانی شما فرزندان عزیز نظام مقدّس جمهوری اسلامی را اعلام می‌دارد.

خادمان شما در مساجد سراسر کشور، منتظر قدوم پُر خیر و برکت بسیجیان خدوم و مخلص هستند و اطمینان دارند با حضور پُر شور و شعور جوانان دغدغه‌مند و مجاهدان پُر انگیزه بسیجی، آرمان‌های مقدّس و نورانی امامین انقلاب اسلامی تحقّق یافته و فعّالیت‌های فکری، فرهنگی و جهادی در سطح جامعه گسترش خواهد یافت.

بی شک این حضور گسترده، با نشاط و مجاهدانه زمینه‌ساز تحقّق گام دوّم انقلاب خواهد بود و به فضل الهی با عنایات خاصّه  امام عصر ارواحنا فداه و همچنین ادعیّه زاکیه زعیم عالیقدر انقلاب اسلامی امام خامنه‌ای (مدّظلّه) تمدّن نوین اسلامی رقم خواهد خورد.

ان شاء الله تعالی

فارس


فرم در حال بارگذاری ...

سفارش امام علی علیه‌‏السلام درباره مسجدی در عراق

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1398

 

هیچ گرفتاری نیست که در آن برای درخواست نیازی از نیازهایش دعا کند، مگر آن که خداوند پاسخش را می‏‌دهد و گرفتاری‏‌اش را برطرف می‏‌سازد.

امام صادق علیه‌‏السلام در حدیثی می فرمایند:

امیرمؤمنان علیه‌السلام، در مسجد کوفه بود که مردی به سراغش آمد و گفت:

سلام و رحمت خدا و برکت‏‌های او بر تو باد، ای امیر مؤمنان!

ایشان، پاسخ سلامش را داد.

او گفت: فدایت شوم! قصد مسجد الأقصی کرده‏‌ام. خواستم بر تو سلام کنم و با تو وداع نمایم.

فرمود: با این سفر، درپی چه هستی؟
گفت: درک فضیلت، فدایت شوم!

فرمود: مَرکب سواری خود را بفروش و توشه‏‌ات را مصرف کن و در این مسجد، نماز بخوان، که نماز واجب در آن، برابر با حجّی پذیرفته شده است و نماز مستحب در آن، برابر با عمره‏‌ای پذیرفته شده است و تا شعاع دوازده میلی آن، برکت‏‌خیز است.

سمت راستش برکت است و سمت چپش حیله‏‌ورزی است. در میانه آن، چشمه‏‌ای از روغن و چشمه‏‌ای از شیر و چشمه‏‌ای از آب نوشیدنی و چشمه‏‌ای از آب پاکیزه برای مؤمنان است. کشتی نوح علیه ‏السلام از آن جا به حرکت درآمد و بت‏های نَسر و یَغوث و یَعوق، در آن قرار داشتند. هفتاد پیامبر و نیز هفتاد جانشین پیامبر که من یکی از آنهایم، در آن نماز گزارده است.

آن گاه ، در حالی که دستش را بر سینه‏‌اش گذاشته بود، فرمود:

هیچ گرفتاری نیست که در آن برای درخواست نیازی از نیازهایش دعا کند، مگر آن که خداوند پاسخش را می‏‌دهد و گرفتاری‏‌اش را برطرف می‏‌سازد.

متن حدیث:

الإمام الصادق علیه‌السلام:
جاءَ رَجُلٌ إلی أمیرِالمُؤمِنینَ علیه ‏السلام وهُوَ فی مَسجِدِ الکوفَةِ فَقالَ: السَّلامُ عَلَیکَ یا أمیرَالمُؤمِنینَ ورَحمَةُ اللّه‏ِ وبَرَکاتُهُ، فَرَدَّ عَلَیهِ، فَقالَ: جُعِلتُ فِداکَ إنّی أرَدتُ المَسجِدَ الأَقصی، فَأَرَدتُ أن اُسَلِّمَ عَلَیکَ و اُوَدِّعَکَ.

فَقالَ لَهُ: فَأَیَّ شَیءٍ أرَدتَ بِذاکَ؟ فَقالَ: الفَضلَ جُعِلتُ فِداکَ.

قالَ: فَبِع راحِلَتَکَ، وکُل زادَکَ، وصَلِّ فی هذَا المَسجِدِ، فَإِنَّ الصَّلاةَ المَکتوبَةَ فیهِ حَجَّةٌ مَبرورَةٌ، وَالنّافِلَةَ فیهِ عُمرَةٌ مَبرورَةٌ، وَالبَرَکَةَ فیهِ عَلَی اثنَی عَشَرَ میلاً، یَمینُهُ یُمنٌ، ویَسارُهُ مَکرٌ، و فی وَسَطِهِ عَینٌ مِن دُهنٍ، وعَینٌ مِن لَبَنٍ، وعَینٌ مِن ماءٍ شَرابٍ لِلمُؤمِنینَ، وعَینٌ مِن ماءٍ طُهرٍ لِلمُؤمِنینَ، مِنهُ سارَت سَفینَةُ نوحٍ علیه ‏السلام، وکانَ فیهِ نَسرٌ ویَغوثُ ویَعوقُ، صَلّی فیهِ سَبعونَ نَبِیّا وسَبعونَ وَصِیّا أنَا أحَدُهُم.

وقالَ بِیَدِهِ فی صَدرِهِ: مادَعا فیهِ مَکروبٌ بِمَسأَلَةٍ فی حاجَةٍ مِنَ الحَوائِجِ، إلّا أجابَهُ اللّه‏ُ وفَرَّجَ عَنهُ کُربَتَهُ.
 

“کافی،ج3، ص491 -کامل الزیارات،ص80 - تهذیب الأحکام،ج 3،ص251- بحار،ج100،ص403″

 مشرق نیوز


فرم در حال بارگذاری ...

شهیدی که پیکرش در حرم امام رضا علیه السلام طواف داده شد

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1398

 

حوالی بلوار امام رضا علیه السلام آمل زادگاه سردار شهید محمد تیموریان است  کسی که فروردین ماه سال ۱۳۴۴ در آمل متولد شد.

محمد تیموریان نذر کرده امام رضا علیه السلام شد، از همان هفت ماهگی که بیمار شد و مادرش او را به پابوس آقا علی بن الموسی الرضا علیه السلام برد تا آقا شفاعتش را کند و جانی ببخشد.

این شهید پس از پایان هر عملیات عازم مشهد الرضا می‌شد و هنگامی هم که به شهادت رسید، روی تابوت او به جای محمد، محمود نوشتند و پیکرش را در مشهد طواف دادند و سپس با بازکردن تابوت متوجه نام و مشخصات او شدند و به آمل فرستادند.

قصه پیامبران و امامان لالایی شبانه شهید تیموریان

سیده هاجر مادر شهید محمد تیموریان می‌گوید:

از همان دوران کودکی این شهید را با مسائل مذهبی آشنا کردیم و برایش داستان‌های ائمه اطهار علیه السلام و چهارده معصوم تعریف می‌کردیم تا راه این بزرگان دین را به فرزندان خود نشان دهیم.

...

او افزود: امام رضا علیه السلام پسرم را دوباره به من بخشید، زیرا قبل از محمد فرزند دیگری داشتم که دچار بیماری وبا شد و فوت کرد.

تغییر نام از فریدون به محمد

حسن پدر شهید محمد تیموریان می‌گوید: نام فریدون را پدربزرگش برایش انتخاب کرد و به گفته  آیت‌الله حسن زاده آملی او فریدون زمان خود می‌شود تا ضحاک عصرش یعنی صدام حسین را به نابودی بکشاند.  

او افزود: در دوران دبیرستان این شهید تصمیم به تغییر نام می‌گیرد و نام خود را از فریدون به محمد برمی‌گرداند.

پدر شهید تیموریان گفت: محمد بسیار با اخلاق بود و همواره دست از انقلاب و عقاید مذهبی اش بر نمی‌داشت.

او افزود: البته یک بار از ناحیه کف پا زخمی شده بود و در بیمارستان مشهد بستری شد که در همان جا مورد درمان واقع شد و از همان شهر به جبهه برگشت.

حسن تیموریان افزود: در ۶ عملیات حضور یافت و دو عملیات نیرو و چهار عملیات فرماندهی را برعهده داشت که همه را پیروز میدان بیرون آمد، بدون آن که ترکشی بخورد.

شهید تیموریان نوجوانی که بزرگ مرد شده بود

خواهر شهید محمد تیموریان می‌گوید: برادرم در عملیات‌های والفجر ۴، والفجر ۶، رمضان، بیت المقدس، محرم، بدر و محمد رسول الله (ص) در سال‌های دفاع مقدس شرکت کرده بود.

او افزود: برادرم با این که یک نوجوان حدود ۱۶ ساله بود، به او فرماندهی یک گردان را سپرده بودند.

از حضور در حماسه ششم بهمن تا جبهه حق علیه باطل

پدر شهید تیموریان می‌گوید: شهید روز ششم بهمن سال ۶۰ ساعت ۱۰ صبح از جنوب به آمل می‌رسد؛ درست همان روز که منافقان جنگل به شهر حمله کردند.

او افزود: این شهید کیف را در خانه گذاشته و به صحنه درگیرى رفت. آن روز بچه‌های سپاه شهید را به دلیل عدم تشخیص لباسش به عنوان منافق شناسایی کردند و به سمتش گلوله شلیک می‌کنند که خوشبختانه از کنارش رد می‌شود.

پدر شهید تیموریان گفت: محمد تا غروب در عملیات مبارزه با منافقان جنگل حضور داشت و به مبارزه پرداخت و پس از آن نیز سریع به خط عملیات برگشت.

ماجرای شهادت محمد تیموریان

حسن تیموریان پدر شهید گفت: این طور که یکی از همرزمان محمد تعریف کرده بود، قبل از شهادتش خواب شهادتش را می‌بیند و اینکه چگونه به شهادت می‌رسد.

او افزود: قبل از شهادت وسایل خود را در جعبه مهمات جنگی قرار می‌دهد و وصیت می‌کند تا بعد از شهادتش به ما برسانند.

پدر شهید تیموریان گفت: در صبح عملیات قرار بود دوستش به خط مقدم برود که به دوستش گفت جای تو من می‌روم، چون خانم دوستش باردار و پا به ماه بود. شهید به جایش عازم خط مقدم شد.

او افزود: به دوستش گفت من به خط مقدم می‌روم و به شهادت می‌رسم که تو به دنبالم می‌آیی و من را به خشکی برمی‌گردانی و دقیقا همین طور شد، زیرا در عملیات بدر در هورالهویزه در شرق دجله سوار قایقی بوده با اصابت خمپاره همرزمانش زخمی و شهید می‌شوند که خودش نیز زخمی می‌شود.

پدر شهید تیموریان می‌گوید:  همرزمان زخمی‌اش را در داخل قایق گذاشته و خود داخل آب رفته و با شنا این قایق را نزدیک ساحل آورد و پس از آن به شهادت رسید.

او افزود: همان دوستش به دنبال وی می‌رود و همان طور که پیش بینی شده بود ایشان را به همراه همرزمانش به ساحل برمی‌گرداند.

۲۲ اسفند ماه سال ۶۳ محمد آسمانی شد

محمد تیموریان ۲۲ اسفند ماه سال ۱۳۶۳ در منطقه هورالهویزه به شهادت رسید.

شهید تیموریان در آخرین دیدار به مادرش گفته بود که وقتی برگشتم تو را به مشهد می‌برم .

محمد بار آخر هم به پابوس آقا امام رضا علیه السلام رفت و  مادرش را برای آوردن پیکر شهیدش به مشهدالرضا عازم کرد.

محمد تیموریان در ۱۲ فروردین سال ۱۳۶۴ به آمل برگردانده شد و به دستان مردم شهید پرور آمل تشییع و در گلزار شهدای امام زاده ابراهیم علیه السلام به خاک سپرده شد.

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان 


فرم در حال بارگذاری ...

داستان تشرف محمد بن عیسی بحرینی خدمت امام مهدی( عجل الله تعالی فرجهم الشریف ) چه بوده؟

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1398

 

«اى محمد بن عیسى! چه شده که تو را بدین حالت می‌بینم، و براى چه به این بیابان آمده‌اى؟»،

گفت: اگر تو صاحب الامر هستی داستان مرا می‌دانى و نیازى ندارى که من آن‌را شرح بدهم.

داستان تشرف محمد بن عیسی بحرینی خدمت امام مهدی عجل الله تعالی فرجهم الشریف چه بوده؟

این داستان را علامه مجلسی(ره) به نقل از برخی افراد که از نظر ایشان مورد وثاقت بوده است، به شرح زیر نقل می‌کند:

زمانی که بحرین در تصرّف فرنگیان(اروپایی‌ها) بود، فردی از مسلمانان را به فرمانداری آن‌جا برگزیدند تا انگیزه بیشتری برای آبادانی آن داشته و بهتر بتواند به وضع اهالى این منطقه رسیدگى کند. این شخص، ناصبی(دشمن ائمه اطهار) بود و وزیری داشت که از خود او دشمنی‌اش با اهل‌بیت علیه السلام بیشتر بود؛ از این‌رو با اهل بحرین که دوست‌دار اهل‌بیت علیه السلام  بودند دشمنی می‌کرد و از هر فریب و نیرنگ برای نابودی شیعیان بهره می‌جست.

...

روزی این وزیر با اناری خدمت حاکم رسید و این انار را به او داد؛ حاکم دید که بر روی پوست انار نوشته شده است: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، ابوبکر و عمر و عثمان و على خلفاء رسول الله». وقتی حاکم به دقت آن‌را نگریست، دید که این عبارت به‌طور طبیعى در پوست انار نوشته شده، به‌گونه‌ای که گمان نمی‌رفت ساخته دست بشر باشد و از این جهت در شگفت ماند! و به وزیر گفت: این انار، دلیل روشن و برهان محکمی بر ابطال مذهب رافضی‌ها (شیعیان) است. نظر تو درباره مردم بحرین چیست؟

وزیر گفت: اینان افرادی متعصب می‌باشند و منکر دلایل هستند، دستور بدهید آنان را حاضر کنند و این انار را به آنان نشان دهید، اگر پذیرفتند و به مذهب ما درآمدند به جهت هدایت آنان به ثواب زیادی نائل می‌شوید، و چنانچه نپذیرفتند آنها را در پذیرش یکی از سه چیز مخیّر کنید: یا با ذلت و خواری [مانند یهودیان و مسیحیان] جزیه پرداخت کنند، و یا جواب روشنی بر خلاف این برهان که نمی‌توان آن‌را نادیده گرفت‏، ارائه نمایند، و یا این‌که مردان آنها کشته شوند و زنان و فرزندان آنان اسیر گردند و اموالشان را به غنیمت گیریم.

حاکم نظر وزیر را مورد تحسین قرار داد و پسندید و دستور احضار علما و نیکان و مردمان شریف و بزرگان شیعه را داد و أنها حاضر شدند و انار را به آنها نشان داد و گفت: اگر جواب کافى و قانع‌کننده‏اى نیاورید یا باید کشته شوید و اسیر گردید و اموالتان ضبط شود، و یا مانند کفّار جزیه بپردازید. آنها وقتی انار را دیدند سخت متحیّر شدند و نتوانستند جوابی بدهند و رنگ از صورتشان پرید و بدنشان به لرزه افتاد.

سپس بزرگان آنها به حاکم گفتند: سه روز به ما مهلت بده شاید بتوانیم جوابى که مورد پسند واقع شود بیاوریم‏ و گرنه هر طور می‌خواهى میان ما حکم کن. حاکم هم به آنها مهلت داد. بزرگان بحرین در حالی‌که ترسناک و سراسیمه و متحیّر بودند، از نزد حاکم بیرون آمده جلسه‌ای بر پا کردند و به مشورت پرداختند. آن‌گاه بنا گذاشتند که‏ از میان نیکان و زاهدان بحرین ده نفر و از میان آن ده نفر هم سه نفر را انتخاب کنند. به یکى از آن سه نفر گفتند تو امشب را رو به بیابان بگذار و تا صبح مشغول عبادت باش و از خداوند به‌وسیله امام زمان یارى بخواه! او هم رفت و شب را به صبح آورد و چیزى ندید ناچار برگشت و جریان را به آنها اطلاع داد.

شب دوم هم نفر دوم را فرستادند و او نیز مانند شخص نخست برگشت و خبرى نیاورد و بر اضطراب و پریشانى آنها افزود. آن‌گاه نفر سومى را که مردى پاک‌سرشت و دانشمند بود و نامش محمد بن عیسى بود، خواستند و او شب سوم را با سر و پاى برهنه روى به بیابان نهاد. آن شب، شب تاریکى بود. محمد بن عیسى تمام شب را مشغول دعا و گریه و توسل به خدای تعالی بود که شیعیان را از آن بلاها رهایى بخشد، و حقیقت مطلب را براى آنها روشن سازد و براى همین، متوسّل به صاحب الزمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) گردید.

در آخر شب ناگاه دید مردى او را مخاطب ساخته و می‌گوید:

«اى محمد بن عیسى! چه شده که تو را بدین حالت می‌بینم، و براى چه به این بیابان آمده‌اى؟»،

گفت: اى مرد! مرا به حال خود واگذار. من براى کار بزرگ و مطلب مهمى بیرون آمده‌ام که آن‌را جز براى امام خود نمی‌گویم، و شکایت آن‌را نزد کسى می‌برم که بتواند این راز را بر من‏ آشکار سازد.

آن مرد گفت: «اى محمد بن عیسى! صاحب الامر من هستم. مقصودت را بگو».
گفت: اگر تو صاحب الامر هستی داستان مرا می‌دانى و نیازى ندارى که من آن‌را شرح بدهم.
فرمود:

«آرى، تو به جهت مشکلى که انار براى شما ایجاد کرده و مطلبى که بر آن نوشته شده، و تهدیدى که حاکم بحرین نموده است به بیابان آمده‌اى!».

محمد بن عیسى وقتى این را شنید به طرف او رفت و عرض کرد:

آرى، اى آقاى من! شما می‌دانید که ما چه حالى داریم شما امام و پناهگاه ما می‌باشید و قادر هستید که این خطر را از ما برطرف سازید، بداد ما برس!

فرمود: «اى محمد بن عیسى! وزیر ملعون درخت انارى در خانه خود دارد. قالبى از گِل به شکل انار در دو نصف ساخته و در داخل هر نصفى از آن، قسمتى از آن کلمات را نوشته است، آن‌گاه آن قالب گِلی را روى انار نهاده و در وقتى که انار کوچک بود داخل آن گذاشته و آن‌را محکم بسته است. آن‌گاه به تدریج که انار بزرگ شده آن نوشته در پوست انار تأثیر گذاشته تا به این صورت درآمده است!

فردا می‌روى نزد حاکم و به او می‌گویى: جواب تو را آورده‌ام ولى حتماً باید در خانه وزیر باشد. وقتى به خانه وزیر رفتید به سمت راست خود نگاه کن که اتاقی می‌بینى.

به حاکم بگو: جواب تو در همین اتاق است. وزیر نمی‌خواهد اجازه بدهد که داخل این اتاق شوید ولی تو اصرار کن! و سعی کن که از آن بالا بروى، وقتی دیدی وزیر خودش بالا رفت تو هم با او بالا برو و او را تنها مگذار مبادا از تو جلو بیافتد! هنگامى که وارد اتاق شدى‏ در دیوار آن کیسه‌ای سفید هست؛ آن‌را بردار که خواهى دید قالب گِلى انار که براى این نقشه ساخته است در آن کیسه است. سپس آن‌را جلو حاکم نهاده و انار مورد نظر را داخل آن بگذار تا حقیقت مطلب براى او روشن گردد!

و به حاکم بگو: ما معجزه دیگرى هم داریم و آن این‌که داخل این انار جز خاکستر و دود چیزى نیست، اگر می‌خواهى صحت آن‌را بدانى به وزیر بگو آن‌را بشکند، وقتى وزیر آن‌را شکست دود و خاکستر آن به صورت و ریش او می‌پاشد».

وقتى محمد بن عیسى این سخنان را از امام شنید بسیار شادمان گردید و دست امام را بوسید و با مژده و شادى مراجعت نمود. صبح، به خانه حاکم رفتند و محمد بن عیسی همان‌طور که امام دستور داده بود عمل کرد، سپس حاکم رو کرد به محمد بن عیسى و پرسید:

چه کسى این را به تو خبر داد؟

گفت: امام زمان ما و حجت پروردگار.

پرسید: امام شما کیست؟ او هم یک یک ائمه را به وى معرّفى کرد تا به امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) رسید.

حاکم گفت: دستت را دراز کن تا من گواهى دهم که نیست خدایى مگر خداوند یگانه و این‌که محمد بنده و پیامبر او است.

خلیفه بلا فصل بعد از او امیر المؤمنین علی( علیه السلام ) است، آن‌گاه اقرار به تمام ائمه تا آخر آنها نمود و ایمانش نیکو گشت. سپس دستور داد وزیر را به قتل رساندند و از مردم بحرین معذرت خواست و نسبت به آنها نیکى نمود و آنها را گرامى داشت.[1]

این حکایت نزد اهل بحرین مشهور و قبر محمد بن عیسى در آن‌جا معروف است و مردم به زیارت آن می‌روند.[2]

در پایان باید گفت تشرفاتی که از قول عالمان شیعه نقل می‌شود معمولاً دارای سند مصطلح فقهی و دانش رجال نیست تا در مورد صحت سند آن گفت‌وگو کرد. پذیرش این گزارش‌ها تنها با تکیه بر مورد اعتماد بودن نقل‌کننده و شهرت میان مردم امکان‌پذیر است.

اما درباره این‌که آیا در غیبت کبرى(طولانى) امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف )؛ ممکن است کسى خدمت آن‌حضرت برسد، باید گفت: دانشمندان شیعه عقیده ندارند که امام زمان حتى براى دوستان پاک‌سرشت خود هم آشکار نمی‌شود، بلکه امکان این‌که حضرت را ببینند و او را نشناسند یا بشناسند وجود دارد.[3]

[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 178 - 180، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. همان.
[3]. ر. ک: «ارتباط با امام زمان ( عجه الله تعالی فرجهم الشریف )»، 1029؛ «رؤیت امام زمان ( عجه الله تعالی فرجهم الشریف )»، 2768؛ «ارتباط با امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف )»، 8175

شیعه نیوز

 


فرم در حال بارگذاری ...

نقشه ی گنج!

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1398

 

ما به بچه هایمان امر می کنیم

بعد از نمازشان تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را بگویند.

 

بالاترین ذکرها چیست؟

امام صادق علیه السلام فرمود:

آنچه ذکر کثیر الهی است ذکر تسبیح مادرمان زهراست. ما به بچه هایمان امر می کنیم بعد از نمازشان تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را بگویند. 

به بچه هایمان این را یاد بدهیم. بعد از نماز زود بلند نشویم،

نماز تعقیبات دارد و تسبیحات برای تکمیل نمازمان است.

شخصی پرسید: اگر جابه جا بگوییم چه می شود؟

گفتم: این نقشه ی گنج است و باید همانطور که دستور آمده گفته شود.

 

سخنرانی حجت الاسلام ابراهیمی درهیئت فاطمیه ارشاد/ فروردين ۱۳۹۶


فرم در حال بارگذاری ...

فکر می‌کنی خدا خسته می‌شود؟

نوشته شده توسطرحیمی 7ام آذر, 1398

 

شیطان به ذهن انسان می‌‌اندازد كه:

چقدر بگویم؟!

یك دفعه دعا كردم، بس است،

دو دفعه گفتم بس است

یا اگر خدا می‌‌خواست بدهد تا حالا داده بود.

انسان نباید خالق را به مخلوق قیاس كند. قانون كلّی‌‌ای داریم كه در روایات ما هم مطرح است كه در جلسة گذشته هم خواندم؛ این است كه خداوند خوش ندارد و اینكه مورد سخط هم هست كه اگر محتاج شدم و گره به كارم افتاد، ابتدا سراغ مخلوقی مثل خودم بروم؛ بلكه عكس آن است، دوست دارد كه اوّل به سراغ او بروی.

 

 

...

چرا خدا عنایت نمی‌‌كند؟

 
در اینجا مطلبی را طرح می‌‌كنم و بعد وارد مطلب دوّم می‌‌شوم و آن اینكه خیلی به خدا می‌‌گوییم: شما فرمودید كه وقتی گرفتاری برایت پیش آمد و حاجت داشتی اوّل پیش من بیا، چون من از این كار لذّت می‌‌برم و دعا را مستجاب می‌‌كنم. حالا كه در خانة خدا رفتیم و گفتیم: خدایا! ما این گرفتاری و حاجت را داریم، امّا عنایت و مرحمت نفرمودند.
 
پافشاری مخلوقات برای بازكردن گره
 
در نهاد انسان این وجود دارد كه با یك درخواست و به تعبیری عدم جواب‌گویی این‌‌طور نیست كه به طور كلّی سرخورده شود. در مخلوقات می‌‌بینیم كه در این مواقع پافشاری و اصرار می‌‌كنند. حال ما این‌‌طور نیستیم؟ اگر گره‌‌ای به كارمان افتاده و یقین داریم كه باز كردن گره از دست كسی ساخته است و می‌‌تواند كارمان را راه بیاندازد، پافشاری و تكرار می‌‌كنم تا به مقصدم برسم. سؤال: یك دفعه كه به او گفتم و گره را باز نكرد، آیا سرم را می‌‌اندازم پائین و می‌‌روم؟ اصلاً و ابداً این‌‌طور نیست، بلكه این در نهاد ما است.
 
نه برو و نه اصرار بكن!
 
در باب خدا، هم همین روش صدق می‌‌كند. همان‌‌طور كه خدا در ابتدا برای بنده‌‌اش، مراجعه كردن به مخلوق را دوست ندارد و می‌‌گوید باید سراغ من بیایی، همان‌‌طور هم اصرار كردن در مقابل مخلوق را دوست ندارد؛ یعنی اینكه سراغ مخلوقی بروی و بعد هم مرتّب اصرار كنی. اصل رفتن و پافشاری بعدش را بدش می‌‌آید. عكس نسبت به خودش كه مراجعه به خودش را دوست دارد و هر چه اصرار و پافشاری كنی بیشتر خوشش می‌‌آید.
 
خدا دوست ندارد!
 
اصلاً در روایت داریم كه خدا می‌‌گوید من از صدای آن عبد خوشم می‌‌آید. باید عرض كنم كه خدا به وقتش می‌‌دهد و در اجابت بندگانش دقیق و حساب شده عمل می‌‌كند. روایت از امام صادق(صلوات‌‌الله‌‌علیه) است: «قَالَ(علیه‌‌السّلام)‌‌ إِنَ‌‌ اللَّهَ‌‌ كَرِهَ‌‌ إِلْحَاحَ‌‌ النَّاسِ‌‌ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَةِ»؛ خدا، پافشاری مردم در خواهششان از یكدیگر را خوش نمی‌‌دارد. «كَرِهَ» یعنی بدش می‌‌آید، «وَ أَحَبَّ ذَلِكَ لِنَفْسِهِ»؛ این را برای خودش دوست می‌‌دارد؛ كه وقتی به محضر او رفتی مرتّب اصرار كنی، «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛[4] خداوند دوست می‌‌دارد كه از آنچه در نزد خدا است، درخواست و مطالبه كنی.
 
همه چیز دست خداست
 
در اینجا باید «مَا عِنْدَهُ»؛ را توضیح بدهم. عرض كردم كه مراجعه را خوشش می‌‌آید و دوست ‌‌دارد. امّا اینجا دارد: «مَا عِنْدَهُ»؛ آنچه كه در نزد خدا است. مراد آنچه كه در ید قدرت حق است؛ یعنی آنچه كه در دستِ قدرت الهی است؛ كه هر‌‌طور اراده كند، می‌‌تواند عمل كند. سؤال: آیا چیزی هست كه نزد خدا نباشد و خدا قدرت بر آن نداشته باشد؟[5] در بحث‌‌های قبل گفته‌‌ام، حاجتی كه آدم می‌‌خواهد باید معقول باشد؛ چیزی كه مورد احتیاج من باشد و خدا قادر به آن نباشد نداریم، بلكه تمام امور در ید قدرت او است.
آنچه كه من در اختیار دارم را بخواه!
خدا می‌‌گوید: دوست دارم آنچه كه پیش من است، از من بخواهی. معنایش چیست؟ معنای آن این است كه هر چه بخواهی به تو می‌‌دهم. هر چه نیاز داری دوست دارم از من بخواهی: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛ دوست دارد آنچه كه در نزد او است درخواست و مطالبه كنید. این‌‌طور نیست كه من چیزی بخواهم كه در دست قدرت او نباشد.
 
فكر می‌‌كنی خدا خسته می‌‌شود؟
 
در دعای جوشن كبیر نكته‌‌ی زیبایی وجود دارد؛ بخشی در آن است كه: یك مرتبه این به ذهنت نیاید كه خدا را جای خودت بگذاری و فكر كنی او از پافشاری بدش می‌‌آید و خسته می‌‌شود. او در باب مسئله‌‌ی مطالبه و سؤال و دعا خستگی ناپذیر است. خدا این‌‌طور است: «یا مَنْ‌‌ لَا یبْرِمُهُ‌‌ إِلْحَاحُ‌‌ الْمُلِحِّین‌‌»؛ پافشاری پافشاری كنندگان هیچ‌‌وقت او را به ستوه نمی‌‌آورد.
 
دعا حدّی ندارد
در اینجا ممكن است كه بعضی‌‌ها در ذهنشان این آمده باشد كه چند بار دعا كنیم؟ این‌‌طور نیست كه در مسئلة پافشاری و اصرار در دعا سقفی تعیین كرده باشند. به این صورت كه «سقفی تعیین شده باشد و ما آن را باید رعایت كنیم» نداریم. راجع به پیغمبراكرم، وقتی به دعاهایی كه می‌‌كرده مراجعه می‌‌كنیم می‌‌بینیم تكرار می‌‌كرده‌‌اند و چه بسا به نظر من این اقلّ است. ما در تعیین سقف حداكثر نداریم و فكر می‌‌كنم این اقلّ باشد و چون از خود پیغمبر نقل شده، به نظر حداقلّ است و حداكثر نیست. این نكته‌‌ای است كه باید اهل تحقیق دقّت كنند تا اگر به این روایات برخورد كردند، این‌‌ها را روایات حداكثری نگیرند.
 
پیغمبر دعا را چندین بار تكرار می‌‌كرد
 
در روایتی دارد: «كان نبی(صلّی‌‌الله‌‌علیه‌‌وآله‌‌وسلّم) إِذَا دَعَا دَعَا ثَلَاثاً»؛ هرگاه پیغمبر دعا می‌‌كرد؛ سه بار تكرار می‌‌كرد، «وَ إِذَا سَأَلَ سَأَلَ ثَلَاثًا»؛[6] و هر وقت كه می‌‌خواست درخواست بكند سه بار خواسته خود را تكرار می‌‌كرد. در روایت دیگری است كه عبدالله‌‌بن‌‌مسعود نقل می‌‌كند و می‌‌گوید: «أَنَّ رسول‌‌الله(صلّی‌‌الله‌‌علیه‌‌وآله‌‌وسلّم) كَانَ یعْجِبُهُ أَنْ یدْعُوَ ثَلَاثًا وَیسْتَغْفِرَ ثَلَاثًا»؛[7] یعنی پیغمبر لذّت می‌‌برد و خوش داشت كه دعای خود را سه بار تكرار كند و سه بار طلب آمرزش كند كه آن هم استغفار و دعا است؛ البته به نظر من این سقف حداقلّی است.
 
بیشتر از سه بار بخواه
 
در باب مسئلة تكرار در دعا روایات زیادی دیده‌‌ام. من آنكه حداقلّ بود مطرح كردم امّا نسبت به دعا وتقاضا در باب تكرار نسبت به بهشت و جهنّم داریم كه انسان تقاضای بهشت كند و تقاضای نرفتن به جهنّم كند و… كه اگر می‌‌خواهی این كار را بكنی، حداقلّ سه بار بگو تا مؤثّر باشد. روایت از پیغمبراكرم است كه حضرت فرمود: «مَنْ سَأَلَ الْجَنَّةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ اگر كسی سه بار از خدا بهشت را درخواست كند، «قَالَتْ الْجَنَّةُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ»؛ بهشت به خدا عرض می‌‌كند: بارالها! او را وارد بهشت كن. می‌‌خواستم اشاره كنم كه این سه بار براساس همان مطلبی است كه گفته شد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ و اگر كسی سه بار از دوزخ به خدا پناه ببرد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ سه بار به خدا پناه ببرد، «قَالَتْ النَّارُ»؛ جهنّم می‌‌گوید: «اللَّهُمَّ أَجِرْهُ مِنْ النَّارِ»؛[8]پروردگارا! او را از جهنّم پناه بده. می‌‌خواستم این را عرض كنم كه در باب تكرار در دعا، ممكن است كسی سؤال كند كه سقف آن چیست؟ و آن اینكه در روایات دیده‌‌ام كه حداقلّ آن سه بار است. و البته دلواپس ‌‌آن طرف هم نباش، به اینكه « نعوذبالله»، مثلاً خدا خسته می‌‌شود و… این‌‌طور نیست.
 
شیطان در كمین است!
 
این بحث‌‌ها را سابقاً در باب الحاح و راجع به دعا مطرح كرده‌‌ام و نمی‌‌خواهم وارد آن بحث بشوم. فقط می‌‌خواستم اشاره‌‌ای برای لیالی قدر داشته باشم، به اینكه حواستان جمع باشد كه شیطان فریبتان ندهد. شیطان راه‌های مختلفی دارد، برای اینكه رابطه عبد با خدایش را قطع كند و امیدی كه او به خدا بسته را می‌‌خواهد قطع كند. راه‌‌های مختلفی را می‌‌رود؛ مثلا یك مرتبه به ذهن انسان می‌‌اندازد كه: چقدر بگویم؟! یك دفعه دعا كردم، بس است، دو دفعه گفتم بس است یا اگر خدا می‌‌خواست بدهد تا حالا داده بود و… این شیطان است. تعبیرات مختلفی می‌‌گویم و این چیزهایی كه اشاره كردم متداول است.
 
حواستان جمع باشد!
 

شیطان، وقتی كه اتّفاقی می‌‌افتد، در انسان سرخوردگی درست می‌‌كند. به‌‌خصوص شیطان مقید است كه در دعا سرخوردگی ایجاد كند، برای اینكه می‌‌خواهد رابطه‌‌ات را و آن امیدی كه به خدا بستی قطع كند. در باب دعا هیچ‌‌وقت نگذارید كه این سنخ افكار شیطانی شما را احاطه كند و شما را از دعا باز بدارد؛ به‌‌خصوص اوقاتی كه در آن وعده داده شده كه دعا مستجاب می‌‌شود. اگر این مواقع از دست برود، دیگر باز نمی‌‌گردد. حواستان جمع باشد! هم از آن طرف متوجّه بالا باش، به این معنا كه خداوند خسته نمی‌‌شود و برعكس لذّت هم می‌‌برد و از این طرف هم شیطان را مواظب باش، كه شیطان تو را خسته نكند. خدا خسته نمی‌‌شود، بلكه شیطان تو را خسته می‌‌كند. دقّت كنید! شیطان شما را از نظر دعا كردن خسته می‌‌كند. در این هم شبهه‌‌ای نیست كه وقتی از او می‌‌خواهم، او اگر مصلحت باشد به موقع می‌‌دهد.

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: یا کاشف الکروب [عضو] 
5 stars

با سلام واحترام تشکر از مطلب شما. کاش این گونه می شد . ابتدا به سراغ درمانگر اصلی می رفتیم. اما متأسفانه ما همه نسخه ها و درمانگرها را مراجعه می کینم آخر کار یادمان می آید به درمانگر اصلی(خدا) . موفق باشید التماس دعا یاحق

1398/09/08 @ 09:21


فرم در حال بارگذاری ...

کریم یعنی امام رضا علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 7ام آذر, 1398

 

صوت/ سید مجید بنی فاطمه:

 

کریم یعنی امام رضا علیه السلام

دانلود صوت


فرم در حال بارگذاری ...

اظهارات ابوالفضل بهرام‌پور درباره تفسیر پرحاشیه از یک آیه + شأن نزول و مصادیق محاربه

نوشته شده توسطرحیمی 7ام آذر, 1398

 

ابوالفضل بهرام‌پور، مفسر و مترجم قرآن کریم، درباره واکنش‌ها به تفسیر آیه محاربه در یکی از برنامه‌های صداوسیما، بیان کرد:

آنچه بنده بیان کردم، ترجمه آیه قرآن بود. از توضیحاتی که بنده دادم و تقطیع شد، هر کسی می‌تواند برداشت خود را داشته باشد. طبیعتاً برخی تعبیر ناصحیح می‌کنند و برخی نیز برداشت درستی دارند. البته برای من برداشت‌های مغرضانه اهمیت ندارد تا جواب دهم.

وی درباره توضیحات خود بعد از تفسیر آیه نیز اظهار کرد:

منظور من از این آیه، افرادی بود که متعمدانه در کشور آشوب کردند؛

مرادم افرادی بود که جهیزیه مردم را به آتش کشیدند،

ناآرامی ایجاد کردند و دل زن و کودک را لرزاندند.

افرادی که با شبکه‌های معاند و گروهک‌های خارج‌‍نشین و منافق همکار بودند و به قصد اعتراض قانونی نیامدند و علناً فساد و ناامنی برای مردم ایجاد کردند.

...

این مفسر قرآن کریم با بیان اینکه این نحوه اغتشاش، اعتراضات صحیح را نیز خنثی کرد، گفت: من نیز به این اتفاق و نحوه عملیاتی شدن آن اعتراض داشتیم، ولی کار این افراد باعث شد اعتراضات صحیح دیگران نیز تحت تأثیر قرار گیرد و نظرات آنان خنثی شود. نظر من این بود که باید با افراد محاربه‌گری که به اموال خصوصی مردم هم رحم نمی‌کنند و در زمین فساد می‌کنند، مطابق با آنچه قرآن بیان می‌کند عمل کرد تا کس دیگری جرئت نکند برای این مردم دوباره ناامنی و آشوب ایجاد کند.

شأن نزول آیه

بنابر این گزارش، آیه مورد اشاره استاد بهرام‌پور درباره آیه ۳۳ سوره مائده است که به خاطر بیان ۵ کیفر محارب با خدا و رسول(ص)  آن را «آیه محاربه» خوانده‌اند. قرآن کریم در این آیه می‌فرماید: «إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»؛ معنای این آیه بر اساس ترجمه آیت‌الله مکارم شیرازی چنین می‌شود: «کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند، و اقدام به فساد در روی زمین می‌کنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند،) فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پای (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود یا از سرزمین خود تبعید شوند. این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت مجازات عظیمی دارند».

طبرسی در مجمع البیان در شأن نزول این آیه آورده است که گروهى از مشرکان نزد پیامبر(ص) آمدند و اسلام را پذیرفتند؛ اما آب و هواى مدینه به آن‌ها نساخت و بیمار شدند؛ بدین جهت پیامبر(ص) براى بهبود آن‌ها فرمود که در خارج مدینه در نقطه‌اى خوش آب و هوا از صحرا که شتران زکات را در آن‌جا به چرا مى‌بردند، بروند و ضمن استفاده از آب و هواى آن‌جا، از شیر تازه شتران نیز استفاده کنند. آنان چنین کردند و بهبود یافتند، اما به جاى تشکر از پیامبر(ص) از اسلام خارج شدند، دست و پاى چوپان‌هاى مسلمان را بریده، چشمانشان را کور کردند؛ سپس آن‌ها را کشتند و شتران زکات را به غارت بردند. پیامبر(ص) دستور داد تا آن‌ها را دستگیر کرده، همان کارى را که با چوپان‌ها انجام دادند (براى مجازات) درباره آن‌ها انجام شود. البته براساس نقل دیگرى، این آیه درباره «قطّاع الطریق» نازل شده است.(مجمع‎‌البیان، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۱)

مصادیق آیه محاربه

نکته اول در تفسیر آیه این است که براى اصلاح و مدیریت جامعه هم به آموزش، نصیحت، ارشاد و موعظه و هم به قوه قهریه، برخورد قاطع و قوانین بازدارنده نیاز است. در آیه در مورد آموزش و ارشاد مؤمنان اقدام و بیان کرد که هر کسی نفسی را بدون حق و یا فساد و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته است؛ در آیه بعدی نیز می‌فرماید این حدهای چهارگانه محاربان مفسد در صورت توبه پیش از دستگیری، ساقط می‌شود: «إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِم فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ مگر آنها که پیش از دست یافتن شما بر آنان توبه کنند. پس بدانید (خدا توبه آنها را می‌پذیرد) خداوند آمرزنده و مهربان است». لذا در مجموع این سه آیه ابتدا به اهمیت جان انسان‌ها و پیامد قتل آنان هشدار می‌دهد و آن را به مثابه قتل همه انسان‌ها معرفی می‌کند و در این آیه عقوبت افراد محارب به خاطر بازدارندگی شدید آن بیان می‌فرماید و در آیه بعدی نیز به غفوریت خداوند اشاره می‌کند و رخصت توبه و بازگشت به آنان می‌دهد.

نکته دوم اینکه عقوبت باید همراه با عدالت باشد. از آنجا که فساد‌ها و خصوصیات مفسدان متفاوت است، کیفر‌ها هم یکسان نیست؛ مثلاً اگر فساد فجیعانه بود، کیفرش قتل است؛ ولى اگر سطحى بود کیفر آن تبعید است. این معنا از روایات فهمیده مى‌شود، از جمله آنکه کیفر قتل، اعدام است. کیفر ارعاب، تبعید است. کیفر راهزنى و سرقت، قطع دست و پاست و کیفر قتل و راهزنى و سرقت مسلحانه، قطع دست و پا و به دار آویختن است.(رک. تفسیر صافی و نور)

به هر حال جرایم با عنایت به طبیعت، اهداف، پیامد‌ها و کیفر‌های آنها به پنج دسته تقسیم می‌شوند: جرایم فتنه: جرایمی هستند که شالوده‌های عقیدتی و سیاسی نظام اسلامی را نشانه رود. جرایم امنیت ملی: جرایمی مانند محاربه و افساد در زمین که هدف آن‌ها اخلال در نظام اجتماعی و روابط امنیتی و اقتصادی و اخلاقی در جامعه است. جرایم سیاسی: ارتکاب جرم بر ضد گروهی خاص از مسلمانان، تلاش برای تغییر حاکم اسلامی یا تغییر روش‌ها و التزامات و تصمیمات و فرمان‌های او از انواع جرایم سیاسی شمرده می‌شوند. جرایم اجتماعی محدود: به جرایمی که پایگاه اخلاقی و بنیاد‌های اجتماعی جامعه به طور محدود یا فردی صدمه ببیند. جرایم عادی یا شخصی نیز تجاوز به اشخاص و حقوق آنهاست.

در مورد خصوص باید گفت که این آیه محل بحث است که آیا این حکم مخصوص کسى است که براى ترساندن مردم شمشیر بکشد(مانند راهزنان) یا آنکه محارب در آیه عام است و شامل کسانى نیز مى‌شود که علیه حکومت عدل اسلامى قیام مسلحانه کند، هر چند که هدف آنها ترساندن مردم نباشد. به هر حال برای ثبوت حکم قتل در مورد شورشگران علیه نظام اسلامى می‌توان از محدوده دلالت ادله «بغات» نیز استفاده کرد.

به هر حال در تعریف محارب برداشتن اسلحه شرط شده است، آیت‌الله محمد مومن قمی در مقاله «کاوشى در مجازات محارب و مفسد فى الارض» تعاریف متعددی در این زمینه نقل می‌کند؛ از جمله اینکه از قول علامه در باب حدود کتاب قواعد الاحکام می‌آورد: «محارب به کسى گویند که براى ترساندن مردم سلاح بکشد، در خشکى یا دریا، شب یا روز، شهر یا غیر آن و شرط نیست که مرد باشد». فخر المحققین و فاضل هندى، مقدس اردبیلى این تعریف را پذیرفته‌اند. کلمات صاحب جواهر نیز در شرح عبارت محقق ظهور در پذیرش تعریف شرایع دارد، بلکه ظاهر کلام وى حاکى از این است که این تعریف مورد اجماع فقها است.

وی با نقل اقوال مختلف علما بیان می‌کند که همگى بر این معنى متفق‌اند که محارب کسى است که سلاح بکشد، اما بیشتر فقها کشیدن سلاح را مقید نموده‌اند به مجرد ترساندن مردم، برخى به قصد ترساندن مردم براى گرفتن اموال و راهزنى کرده‌اند و برخى نیز محاربه را تنها به سلاح کشیدن تفسیر کرده و بعضى از فقها نیز سلاح کشیدن براى گرفتن اموال مردم را محاربه دانسته‌اند. نظر امام(ره) در تحریر الوسیله نیز این است: «محارب کسى است که سلاح از نیام برکشد، یا آن را تجهیز کند، به منظور ترساندن مردم و به قصد فساد در زمین، در خشکى باشد یا دریا، در شهر باشد یا خارج از آن، شب باشد یا روز».

علامه نیز در تفسیر آیه می‌فرماید: «در پى آمدن جمله «وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا» نشان مى‌دهد که مشخصاً مراد افساد در زمین از طریق اخلال در امنیت و راهزنى است، نه هر محاربه اى با مسلمانان. روشن است که پیامبر اکرم(ص) در مورد هیچ یک از کفارى که به اسارت درمى‌آمدند، مجازات قتل و به دار آویختن و مثله کردن و تبعید را اجرا نمى‌کرد. همچنین استناد در آیه بعد نیز قرینه است براینکه مراد از محاربه همان افساد است، چرا که ظهور دارد در اینکه توبه مربوط به عمل محاربه است نه به جهت شرک و مانند آن. پس ظاهراً منظور از محاربه و افساد اخلال در امنیت عمومى است و امنیت عمومى زمانى مختل مى‌شود که ارعاب جنبه عمومى داشته باشد و جایگزین امنیت شود. عادتاً زمانى این امور محقق مى‌شود که تهدید همراه با سلاح باشد و بر این اساس «فساد فى الارض» در روایات به سلاح کشیدن و مانند آن تفسیر شده است».

بنابراین اگر قیام در مقابل دولت اسلامى مسلحانه نباشد، معناى حقیقى محاربه محقق نشده و مشمول آیه نمى‌شود و مصداق حقیقى این مفهوم منحصر است به کسى که به قصد جنگ با دولت اسلامى به قیام مسلحانه برخیزد. از این رو جواب هر اعتراضی و معترضی این نحوه برخورد شدید نیست، بلکه زمانی که اقدامات او امنیت عمومى را مختل کند، آن هم به شکلی که ارعاب جنبه عمومى داشته باشد که عادتاً باید همراه با سلاح باشد، این آیه مشمول او می‌شود. والله اعلم.

ایکنا

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

متاسفانه در شبكه هاي مجازي طوري صحبتهاي ايشون رو گذاشتن كه خشونت و شكنجه بايد نسبت به مخالفان اعمال بشه. واقعا متاسفم.
البته از طرفي به نظرم مومن هم بايد كيس باشه و نوع سخن گفتنش طوري باشه كه شرايط سوء برداشت رو به حداقل برسونه.
علاوه بر اين شرايط الان كشور ما تحمل اجراي بعضي قوانين رو نداره و بايد موكول كرد به امام معصوم.
ممنونم از مطلب خوبتون

1398/09/08 @ 10:53


فرم در حال بارگذاری ...

شب جمعه ها به تو توسل می کنم

نوشته شده توسطرحیمی 7ام آذر, 1398

 

صوت/حاج حسین سیب سرخی:

شب جمعه ها به تو توسل می کنم

 

دانلود صوت

 


فرم در حال بارگذاری ...