سریع الاستجابة ترین دعا جهت رسیدن به حاجت کدام است؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394

سریع الاستجابة ترین دعا جهت رسیدن به حاجت کدام است؟

پاسخ اجمالی

اگرچه دعاهای زیادی از امامان معصوم (علیهم السلام) نقل شده است که مورد اجابت واقع شده و سریع الاجابة هستند، که ذکر متن آنها در این جا مقدور نیست و فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می شود:

1. دعای توسل

2. دعای فرج

3. دعای اسم اعظم

4. دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد علیه السلام

5. دعایی تحت عنوان سریع الاجابة: از امام موسی بن جعفر علیه السلام با این شروع که: «اللهم انی اطعتک فی احب الاشیاء الیک و ….»

6. دعایی از امام صادق علیه السلام که هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می شود، لبیک، حاجت تو چیست؟

7. دعایی از امام جعفر صادق علیه السلام که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه ای که تا نفس او قطع شود، گفته می شود لبیک حاجت تو چیست؟

این دعا ها در کتاب مفاتیح الجنان تحت عنوان دعای سریع الاجابة آمده است.


...

پاسخ تفصیلی

دعا ارتباط نیازمندانه بنده با ذات حق تعالی، برای رفع نیازهای دنیوی و اخروی است.

استجابت دعا، مانند هر پدیده دیگری، قوانین آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می رسد و اگر آن شرایط موجود نباشد، یا مانعی در استجابت آن باشد که ما به آن علم نداریم، اگر چه سریع الاجابة ترین دعا هم باشد، باز ممکن است مورد اجابت واقع نشود. [1] به هر حال چون ذکر متن دعاها در این جا مقدور نیست، فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می شود:

1. دعای توسل:

محمد ابن بابویه دعای توسل را از ائمه علیه السلام نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آن که اثر اجابت آن را به زودی یافتم دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شب های چهارشنبه خوانده می شود. در این دعا با توسل به چهارده معصوم علیه السلام و واسطه قرار دادن آنها به درگاه الاهی پس از اتمام دعا، حاجت خود را از خدا در خواست می کنیم. جملات صدر و ذیل آن چنین است: « اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة…» خدایا من از تو می خواهم و روی می آورم به سوی تو، به پیامبرت، پیامبر رحمت… «یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله» ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا [2] .

2. دعای فرج:

کفعمی درکتاب بلدالامین دعایی از حضرت علی علیه السلام نقل کرده که اگر شخص گرفتار، ترسیده، نگران و غم دیده، آن را بخواند، حق تعالی گشایش در کار او ایجاد نماید، که ابتدا و انتهای این دعا چنین است:

«یا عماد من لا عماد له…» : ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد… «وافعل بی ما انت اهله»: با من چنان کن که تو اهل آنی [3] . و آنگاه پس از دعاء حاجت خود را بطلبد.

3. دعای اسم اعظم:

سید علیخان شیرازی درکتاب کلم طیب نقل فرموده: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او « الله» و اختتام او «هو» است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار بدهد، هرآینه هر امر مهم جزئی و کلی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره ی مبارکه ی بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آنها صورت نمی گیرد:

1. «الله لا إله إلا هو الحی القیوم … » تا آخر آیة الکرسی،

2. «الله لا اله الا هو …نزل علیک الکتاب …»

3. «الله لا إله ان هو لیجمعنکم …»

4. «الله لا إله ان هو له الاسماء …»

5. «الله لا إله الا هو و علی إلله…» [4]

4. دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد علیه السلام :

امام سجاد علیه السلام به مقاتل بن سلیمان، دعایی را تعلیم داده، که مقاتل گوید هر کس این دعا را صد بار بخواند ، دعایش مستجاب خواهد شد. ابتدا و انتهای این دعا چنین است: «الهی کیف ادعوک و انا…:» خدایا چطور بخوانم تو را و حال من منم… «تفرج عنی فرجا عاجلا غیر اجل نفسک و رحمتک یا ارحم الراحمین» گشایش فوری بدون مدت دار، به من عطا کن به فضل و رحمت خودت، ای مهربان ترین مهربانان. [5]

5. دعای سریع الاجابة:

کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم علیه السلام نقل کرده و فرموده: عظیم الشأن و سریع الاجابة است که جملات صدر و ذیل آن چنین است:

«اللهم انی اطعتک فی احب الاشیاء الیک و هو التوحید»: خدایا من تو را اطاعت کردم در آنچه بیشتر دوست داری و آن یگانه دانستن تواست.

«و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه، انک ترزق من تشاء بغیر حساب»، روزی ام ده، از آن جا که گمان می برم و از آن جا که گمان نمی برم؛ زیرا تو روزی دهی هر که را بخواهی بی حساب؛ پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب. [6]

6. دعایی از امام صادق علیه السلام که هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می شود، لبیک، حاجت تو چیست؟. [7]

7. دعایی از امام جعفر صادق علیه السلام که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه ای که تا نفس او قطع شود، گفته می شود لبیک حاجت تو چیست؟. [8]

همه ی این دعاها را مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان، فصل پنجم آورده است.

البته لازم به تذکر است که برای حاجت های خاص، دعاهای خاصی وارد شده است که برای کسب اطلاع از آنها می توانید به کتاب مفاتیح الجنان مراجعه کنید.

منبع:اسلام کوئست

[1] برای آگاهی بیشتر در باره ی دعا آداب و شرایط آن رجوع کنید به نمایه های :

۱. شرایط حتمی استجابت دعا، سؤال شماره ی ۹۸۳.

۲. نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال شماره ی ۷۶۴.

[2] مفاتیح الجنان، دعای توسل، ص 225.

[3] همان؛ دعای فرج.

[4] همان، آیات اسم اعظم، ص 224.

[5] همان، دعای مقاتل بن سلیمان، ص 236.

[6] مفاتیح الجنان، دعای سریع الاجابة، ص 237 و 754.

[7] اصول کافی، کتاب الدعاء، باب: هر کس ده بار یا الله بگوید.

[8] همان، باب هر کس یا الله یا رب بگوید تا نفس بند آید.


فرم در حال بارگذاری ...

تأثیر زمان و مکان در دعا و ارتباط با خدا

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394

ارتباط با خدا مشروط به زمان و مکان خاصی نیست، بلکه آنچه در ارتباط با خدا مهم است، این است که دعا از صميم قلب بوده و همراه با اخلاص کامل و احساس نیاز شخص به درگاه خدای مهربان باشد. اگر دعا تنها و تنها متوجه به خدا باشد و در آن شرک و ريایی وجود نداشته باشد، بدون شک، خداوند متعال دير يا زود آن‌را اجابت خواهد کرد.[1]

خداوند متعال در قرآن فرمود: «هنگامى كه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] يقيناً من نزديكم، دعاى دعا كننده را زمانى كه مرا بخواند اجابت می‌كنم؛ پس بايد دعوتم را بپذيرند و به من ايمان آورند، تا [به حقّ و حقيقت‏] راه يابند [و به مقصد اعلى برسند]».[2] این آیه و آیات دیگر نشانگر آن است که هر کس در هر زمان و هر مکان می‌تواند با یگانه معبود خود ارتباط برقرار نماید.

البته آن‌گاه که قلبی می‌شکند، اشکی می‌ریزد و دل به شوق وصال معشوق ره می‌پوید،

می‌توان اذعان نمود که این لحظه، شیرین‌ترین لحظه عبادت است و دل شکسته بنده قیمت پیدا کرده و خریداری همچون خدا دارد.

نتیجه آن‌که هر زمان و هر مکان می‌توان با معبود خود ارتباط برقرار نمود و از او طلب کرد هر آنچه را که دل طلبد. با این وجود در روایات زمان‌ها و مکان‌هایی را - به جهت فضیلت و عظمت آن زمان و مکان - برای خواندن دعا سفارش شده است که در این‌جا به برخی از آنها اشاره می‌شود:

...

"display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" src="http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/61375338637503678062.jpg" alt="" width="415" height="311" />

الف. زمان‌های مناسب برای دعا

1. هنگام نزول باران

دلیل کلی آن‌را بنابر آنچه در آیات قرآن و روایات آمده است، می‌توان آن دانست که باران، نشانی از رحمت پروردگار است و اکنون که در رحمت خدا باز شده، امید بیشتری برای استجابت دعا هست. در این‌جا به برخی از آیات و روایاتی که در این زمینه رسیده است، ذکر می‌شود:

«او كسى است كه بادها را پيش از [باران] رحمت، به بشارت فرستاد و از آسمان، آب پاک‌كننده فرو فرستاديم».[3]

«و از نشانه‌های او است كه بادها را مژده دهنده می‌فرستد تا شما را از رحمت خويش بچشاند».[4] که مقصود همان نزول باران است.[5]

امام علی علیه السلام فرمود: «دعا را در چهار مورد غنيمت بدانيد: هنگام خواندن قرآن، موقع گفتن اذان، هنگام نزول باران و زمانى كه دو سپاه رو در روی هم برای جهاد قرار می‌گیرند».[6]

در روایتی امام صادق علیه السلام به نقل از پدرشان می‌فرماید: «علی علیه السلام در اولین بارانی که در هر سال می‌بارید در زیر آن قرار می‌گرفت تا سر و ریش و لباسش خیس می‌شد، وقتی از حضرت می‌خواستند زیر سقف یا سایبانی، برای پرهیز از خیس شدن، بروند، می‌فرمود: این آبی است که به عرش خداوند نزدیک است».[7]

امام صادق علیه السلام فرمود: «در چهار وقت به دنبال دعا باشيد: وزش باد، زوال سايه‌ها [كه همان ظهر شرعى است]، نزول باران و هنگام ریزش اولين قطره از خون شهید، چون در اين اوقات، درهاى آسمان گشوده خواهد شد».[8]

2. بعد از نماز واجب

امام صادق علیه السلام فرمود: «سه وقت است كه در آن، برای استجابت دعا حجاب و مانعی از جانب خداوند نیست: دعا بعد از نماز واجب، هنگام فرود آمدن باران، ظاهر شدن نشانه‌اى از نشانه‌هاى قدرت پروردگار در زمين كه بر خلاف طبيعت و عادت باشد».[9]

3. میان اذان و اقامه

در روایت آمده است که میان اذان و اقامه در حالت نشسته این دعا خوانده شود: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ قَلْبِي بَارّاً وَ عَيْشِي قَارّاً وَ رِزْقِي دَارّاً وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَ قَبْرِ نَبِيِّكَ قَرَاراً وَ مُسْتَقَرّاً»؛[10] خدایا! به من قلب سالم و زندگى روشن و روزى فراوان عنايت كن، و برايم در جوار قبر پيامبر خود قرار گاهى قرار ده.

4. در حال ركوع يا سجود

امام صادق علیه السلام - در پاسخ به سعيد بن يسار كه پرسيد در حال ركوع يا سجود دعا كنم؟ - فرمود: «آرى، در حال سجود دعا كن؛ زيرا نزديک‌ترين زمان بنده به خداوند زمانى است كه در سجده است. [در آن حال‏] براى دنيا و آخرتت به درگاه خداوند عزّ و جلّ دعا كن».[11]

5. شب و روز جمعه

شب و روز جمعه در بین ایام هفته از امتیاز و شرافت خاصی برخوردار است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : «جمعه، سرور ایام است و خداوند در آن حسنات را مضاعف و گناهان و معاصی را محو می‌کند، درجات مؤمنان را بالا می‌برد، دعاها را مستجاب می‌کند، حوائج را بر آورده می‌کند».[12]

امام صادق علیه السلام : «همانا بنده مؤمن گاه از خدای متعال حاجتى می‌طلبد، و خداوند برآوردن حاجتش را كه درخواست نموده تا روز جمعه به تأخير می‌اندازد تا او را به زيادتی‌هایى كه در روز جمعه كرامت می‌فرمايد مخصوص گرداند».[13]

ب. مکان‌های مناسب برای دعا

برخی از مکان‌هایی که برای دعا سفارش شده، عبارت‌اند از:

1. مكّه و حوالى آن

پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله :

«دست‌ها جز در هفت جا [به دعا] بلند نمی‌شوند:[14]

«1. هنگام شروع نماز،

2. هنگام داخل شدن به مسجد الحرام و ديدن خانه كعبه،

3. هنگام ايستادن بر صفا،

4. هنگام ايستادن بر مَروه،

5. هنگام وقوف با مردم در شامگاه عرفه،

6. در جمع(مُزدَلَفه‏) و مقامين،

7. هنگام رَمى جَمْره».[15]

2. کنار قبر امام حسین علیه السلام

امام صادق علیه السلام : «هر كس به خاطر خدا و در راه خدا، قبر حسين علیه السلام را زيارت كند، خداوند، او را از آتش دوزخ می‌رهانَد و در آن هولناک‌ترين روز (قيامت) او را در امن و امان می‌دارد و هر حاجتى از حوايج دنيا و آخرت كه از خدا بخواهد، به او عطا می‌كند».[16]

روايت شده است كه امام صادق علیه السلام به دردى مبتلا شد. پس دستور داد كه از مال او شخصى را اجير كنند تا نزد قبر حسين علیه السلام برايش دعا كند. مردى از غلامان ايشان بيرون رفت. دَم در، مرد ديگرى را ديد و برايش گفت كه امام علیه السلام به او چه دستور داده است. آن مرد گفت: من می‌روم؛ امّا حسين علیه السلام ، امامی است که اطاعتش واجب است و خود ايشان(امام صادق) نيز امامی است که اطاعتش واجب است. اين، چگونه است؟

غلام، نزد آقايش بازگشت و سخن آن مرد را براى امام علیه السلام بازگفت.

ايشان‏ فرمود: «درست است؛ امّا او نمی‌داند كه خداوند متعال را مكان‌هايى است كه در آن جاها، دعا مستجاب می‌شود و آن مكان (قبر حسين علیه السلام ) يكى از اين مكان‌ها است».[17]

امام هادى علیه السلام : «اماكنى هست كه خدا دوست دارد در آنها به درگاهش دعا شود تا اجابت كند و حائر حسين علیه السلام يكى از اين اماكن است».[18]

منبع: اسلام كوئست

[1]. مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج ‏1، ص 318، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1377ش.
[2]. بقره، 186.
[3]. فرقان، 48.
[4]. روم، 46.
[5]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 8، ص 483، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372ش.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 477، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[7]. همان، ج ‏8، ص 239.
[8]. همان، ج 2، ص 476.
[9]. طوسی، محمد بن الحسن‏، الأمالی، ص 280، قم، دار الثقافة، 1414ق.
[10]. کافی، ج 3، ص 308.
[11]. محدّث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏4، ص 463، قم، مؤسسه آل البیت علیه السلام ، چاپ اول، 1408ق.
[12]. الكافی، ج 3، ص 414.
[13]. همان، ج ‏2، ص 490.
[14]. مقصود، آن است كه اين هفت جا در مكّه و حوالى آن، مكان اجابت دعا هستند.
[15]. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج 11، ص 385، قاهره، مکتبة ابن تیمیة، چاپ دوم، 1415ق.
[16]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 146، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.
[17]. ابن فهد حلّی، جمال الدین احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 57، بی‌جا، دار الکتب الاسلامی، چاپ اول، 1407ق.
[18]. ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 595، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق.

نظر از: ميرزامحمودي [عضو] 

سلام علیکم تشکر می کنم از مطالب جالبتان

1394/10/26 @ 21:43


فرم در حال بارگذاری ...

انسان ها چه مدت در عالم برزخ توقف می کنند؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394

 

يوْمَ ينْفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يوْمَئِذٍ زُرْقًا * يتَخَافَتُونَ بَينَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا * نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يقُولُونَ إِذْ يقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يوْمًا(طه102/103/104)

[همان] روزي که در صور دميده مي‏شود و در آن روز مجرمان را کبودچشم برمي‏انگيزيم

ميان خود به طور پنهاني با يکديگر مي‏گويند شما [در دنيا] جز ده [روز بيش] نمانده ‏ايد

ما داناتريم به آنچه مي‏گويند آنگاه که نيک‏آيين‏ترين آنان مي‏گويد جز يک روز بيش نمانده ‏ايد

در آیات ۱۰۲تا۱۰۴ سوره طه به نفخ صور و برپایی قیامت و گفتگوی انسانها بعد از خیزش از قبر اشاره دارد. این آیات گزارشی از وضعیت مجرمان بعد از نفخ صور و برپایی قیامت می دهد که از یکدیگر سؤال می کنند چه مدت در عالم برزخ بوده اند؟

یک روز و ده روز مدت زمانی است که مجرمان فکر می کنند در عالم برزخ بوده اند و در پاسخ بیان می کنند. از این جهت مدت توقف در برزخ نسبت به عمر آخرت خیلی کم و ناچیز است .قران تعبیر یک روز را مناسب تر دانسته است.

...

*پاسخ تفصیلی

برای روشن شدن پاسخ ابتدا متن و معنای آیات را ذکر کرده و به بیان آنها می پردازیم: “یَوْمَ یُنفَخُ فىِ الصُّورِ وَ نحَْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئذٍ زُرْقًا(102) یَتَخَفَتُونَ بَیْنهَُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا(103) نحَّْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا یَوْمًا(104)

یعنی:"امان از روزى که در «صور» دمیده مى‏شود و مجرمان را با بدنهاى کبود، در آن روز جمع مى‏کنیم! (102)

آنها آهسته با هم گفتگو مى‏کنند (بعضى مى‏گویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقّف کردید! (و نمى‏دانند چقدر طولانى بوده است!) (103) ما به آنچه آنها مى‏گویند آگاهتریم، هنگامى که نیکوروش‏ترین آنها مى‏گوید: «شما تنها یک روز درنگ کردید!» (104)

از آیات قرآن استفاده مى‏شود که پایان این جهان و آغاز جهان دیگر با دو جنبش انقلابى و ناگهانى صورت خواهد گرفت که از هر کدام از آنها به” نفخه صور” (دمیدن در شیپور!) تعبیر شده است .

در زمان نفخ صور مجرمان در میان خود، بخاطر رعب و وحشت شدیدى که از مشاهده صحنه قیامت به آنها دست مى‏دهد و یا بر اثر شدت ضعف و ناتوانى ،در باره مقدار توقفشان در عالم برزخ آهسته به گفتگو مى‏پردازند و از یکدیگر سؤال می کنند چه مدت در عالم برزخ (فاصله بین دنیا و قیامت) بوده اند؟، بعضى از آنها مى‏گویند: “شما تنها ده شب (یا ده شبانه روز) در عالم برزخ بودید.” بدون شک مدت توقف آنها در عالم برزخ طولانى بوده است، ولى در برابر عمر قیامت مدتى بسیار کوتاه به نظر مى‏رسد. قرآن با توجه به این پاسخ آنان می فرماید: ” ما به آنچه مى‏گویند کاملا آگاهیم” خواه آهسته بگویند یا بلند.

” و در این هنگام کسى که از همه آنها راه و روشى بهتر و عقل و درایتى بیشتر دارد می گوید تنها شما یک روز درنگ کردید"! (إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یَوْماً).

درست است که مدت توقف آنان در عالم برزخ به مراتب بیش از این زمان ها( یک روز و ده روز) بوده است . اما قرآن در مورد گوینده یک روز تعبیر به” أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً” کرده است (کسى که روش و فکر او بهتر است) زیرا کوتاهى عمر دنیا یا برزخ، در برابر عمر آخرت و همچنین ناچیز بودن کیفیت اینها در برابر کیفیت آن، با کمترین عدد سازگارتر مى‏باشد.[1]

بنا براین یک روز و ده روز مدت زمانی است که مجرمان فکر می کنند در عالم برزخ بوده اند از این جهت که مدت توقف در برزخ نسبت به عمر آخرت خیلی کم و ناچیز است .قرآن تعبیر یک روز را مناسب تر دانسته است.و گویندگان آن را افرادی روشن بین و با عقل و درایت معرفی کرده است.

[1] برگرفته ازتفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی ج‏13، ص 299

منبع: مؤسسه فرهنگى رواق حكمت


فرم در حال بارگذاری ...

تمام مذاهب اسلامی را به رسمیت می شناسیم.

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394

شیخ الازهر گفت:الازهر بر اساس سیاست خود در به رسمیت شناختن تمام مذاهب اسلامی ، طلاب خود را با این مدارس آشنا می کند و ما پایان نامه هایی در مذهب شیعه نیز داریم و به بررسی نظریات علمای شیعه می پردازیم و منش الازهر این است که پیروان مذاهب دیگر را تکفیر نمی کنیم و معتقدیم هرکس شهادتین را بگوید مسلمان است.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه» به نقل از پایگاه مصری الیوم السابع، شیخ الازهر روز جمعه این هفته نیز به سلسله بحث های هفتگی خود ادامه داد.

شیخ الازهر که قرار بود در این سخنرانی ها به دفاع از صحابه بپردازد، راه انتقاد از مبانی شیعه در امامت را در پیش گرفته بود که این هفته برای دومین هفته متوالی مجبور شد سخنان خود را به جای دفاع از صحابه به دفاع از الازهر اختصاص بدهد.

این رویکرد جدید شیخ الازهر در سخنرانی های خود از آن رو است که چند صباحی است رسانه های مصر به انتقاد از متون درسی الازهر و برخی متون و منابع روایی دینی مورد اعتماد الازهر روی آورده اند و بر این باورند که این متون می تواند افرادی افراط گرا تربیت کند و این در حالی است که هفته گذشته مدیریت الازهر نیز به این واقعیت اعتراف کرد و اعلام کرد بنا دارد صدها نفر از طلاب خارجی خود را که به مدارس افراطی پیوسته اند اخراج کند.

الازهر پیروان مذاهب اسلامی را تکفیر نمی کند

اما شیخ الازهر در سخنان این هفته خود گفت: الازهر 1060 سال عمر دارد و در طول این مدت سعی کرده اعتدال داشته باشد و از تعصب بر روی یک مذهب خاص پرهیز کند و به مذاهب و ادیان دیگر احترام بگذارد و تلاش ما این است که طلاب و دانش آموزان خود را بر اساس مبانی اسلام معتدل و میانه رو تربیت کنیم و از این رو الازهر هیچ گاه پیروان مذاهب اسلامی را تکفیر نمی کند، اما این روزها برخی رسانه ها به اتهام زنی به ما روی آورده اند و متون و برنامه درسی الازهر را متهم به پرورش اندیشه تروریستی و افراط گرا می کنند در حالی که طلاب و دانش آموزان الازهر با مفاهیم افراطی بیگانه اند و بنده نیز که بیش از نیم قرن است در الازهر حضور دارم و چنین چیزی در متون الازهر مشاهده نکرده ام.

شیخ الازهر در بخش دیگر از سخنان خود گفت: الازهر بر اساس سیاست خود در به رسمیت شناختن تمام مذاهب اسلامی ، طلاب خود را با این مدارس آشنا می کند و ما پایان نامه هایی در مذهب شیعه نیز داریم و به بررسی نظریات علمای شیعه می پردازیم و منش الازهر این است که پیروان مذاهب دیگر را تکفیر نمی کنیم و معتقدیم هرکس شهادتین را بگوید مسلمان است.

الطیب سپس مدعی شد برخی علمای شیعه، اهل سنت را تکفیر می کنند و برخی صحابه را نیز مرتد می دانند.

منبع: خبرگزاری حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

آیا صله رحم نیازمند اذن شوهر است؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394

مراجع عظام تقلید درپاسخ به سئوالی با موضوع تعــارض صلــه رحـــم و اذن شـــوهر که ازسوی برخی مقلدان مطرح شده چنین پاسخ گفته اند.

 متن سئوال و پاسخ سه تن از مرجع عظام تقلید

ســــوال :

دین از سویی صله رحم را بر من لازم کرده است از سویی هم به من گفته بدون اذن شوهرت از خانه بیرون نرو، اگر شوهرم اذن (حضوری و تلفنی )

ندهد صله رحم باز هم بر من واجب است؟ یا اذن شوهر برداشته می‌شود؟اصلا آیا شوهر می تواند حق صله رحم و دیدار بستگانم را بدون دلیل از من بگیرد؟

 

آیت الله العظمی خامنه ای

صله رحم امری واجب است حتی در مواردی می تواند به صورت ساده تر (ولو به صورت تلفنی باشد و…) اقدام به صله رحم کند و از طرفی هم شوهر مانع برای صله رحم شود زن نمی تواند بیرون برود ولی اگر از طریق تلفنی هم مانع می شود و بستگان او هم نتوانند به در خانه او بیایند، حرجی بر این زن نیست و وجوب از او برداشته می‌شود.اگر شوهر بی‌دلیل مانع صله رحم زن شود ، گناه کرده ولی بر زن واجب است که بی اذن او از خانه او بیرون نرود.

آیت الله العظمی مکارم:

در امر واجب (یاد گیری احکام لازم و یا صله رحم و..) نیازی به اجازه شوهر نیست.

آیت الله العظمی سیستانی:

اگر تنها راه صله رحم به بیرون رفتن است (یعنی به صورت تلفنی و یا آمدن اهل و فامیل به منزل و… امکان ندارد) نیازی به اجازه نیست.

منبع : خبرگزاری «حوزه»

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

سوال و جواب خوبی بود

1394/10/26 @ 17:57


فرم در حال بارگذاری ...

وصیت نامه شهید نواب صفوی

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394

هوالعزيز

بسم الله الرحمن الرحيم

به نام مقدس آخرين وصي و قائم آل محمد پيشواي غايب جهان و بشر وجود منزه امام زمان اعلي منزلت والا پايگاه مهدي عجل الله تعالي فرجه و حقق آمالنا و فيه آمين الله العالمين

برادران مسلمانم در سراسر دنيا، دوستان ثابت قدم خدا و محمد و آل محمدصلی الله علیه و آله السلام عليکم و رحمه الله و برکاته ان الدنيا قد ادبرت و ان الاخره قد اقبلت. همانا دنيا از ما رو گردانده و آخرت به ما رو کرده است، آنچه از عمر ما گذشت و فاني شد از دنيا بود و آنچه بسوي ما رو کرده و بسويش شتابان مي‌رويم آخرت است. پس بکوشيد از ابناء اين گذشته فاني نبوده از ابناء آن آينده حتمي باشيد و خود را براي آن سراي جاويد آماده نماييد.

(آه من قلة الزاد و بُعد السفر) امير المومنين وجود اقدس علي علیه السلام که جهاني پر از عشق و معرفت خدا بود و جهاني معرفت بايد تا به شخصيتش کمي پي برد و جهان، وجود همانندش را پس از پسرعموي کرامش صلي الله عليه و آله نديده و نخواهد ديد، از قلت توشه و دوري و هيبت اين سفر مي‌ناليد، بياييد و از خواب خرگوشي برخيزيد و بپرهيزيد از اينکه به بازي آزمايشي دنيا فريب خورده و آلوده شويد و تمام براهين استوار و آيات منيره خدا و حقايق نوربخش جهان را که بسوي خدا و معاد از راه انبياء عظام عليهم السلام و محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله رهبري مي‌کنند فراموش کنيد.

...

>

ندايي در رويا رسيده که گويا رفتني هستم

آه، آه، حاشا و کلا خدا نخواهد که من و شما در زمره خاسرين و بدبختان قيامت و اصحاب جحيم شمرده شويم.

آه، بشري که تاب مشقات آسان و زودگذر دنيا را نداشته در مصيبت کوچکي متزلزل و عاجز گرديده بي‌تاب مي‌شوي چگونه تن ناتوان و زبون را مهياي آن آتشي مي‌کني که از غضب قهار خداي آتش و آب مشتعل گرديده است.

آه، عجبا اين بشر ضعيف که با اين سرعت ورود و خروجش از اين آزمايشگاه دنيا طي گرديده هم آغوش خاک تيره مي‌گردد با اينکه براي اصطبل و رباط هم معتقد است که بايد از سوي صاحبش قانون و دين و مقصودي باشد چگونه قانون و نظام دين و مقصود خداي جهان و نماينده و نماينده عزيزش وجود اقدس پيغمبر اسلام حضرت محمد ابن عبدالله صلي الله عليه و آله توجهي نکرده محيط فکر و زندگي خود را از طويله و اصطبل هم تنزل داده خود را براي هميشه در آتش جهل و شهوت پستش که افروزنده آتش غضب خداست مي‌سوزاند؟

(اولئک کالانعام بل هم اضل) اينان مثل حيواناتند بلکه گمراه‌ترند.

آه، اي برادران، شما براي اتمام حجت حق و کسب رضاي رحمان و طاعتش و براي نجات و تبرئه خود در پيشگاه عظيم خداي عزيز (و معذره الي ربکم) حق را بگوييد و تبليغ کنيد و اين بيچارگان را از بيچارگي فردا خبر دهيد. و انذار نماييد و عدم رضاي خودتان را نسبت به معاصي و نافرمانيها و تبهکاريها و طغيانهاي آنها اعلام داريد (اما شاکراً و اما کفوراً) يا هدايت پذير گرديده و يا کفران مي‌کنند.

خداي عزيز از طاعتشان بي‌نياز بوده از معصيت آنها هم حکومت بي‌زوالش زياني نبيند و جهنمش وسيع بوده (تقول هل من مزيد) ميگويد آيا سرکش و عاصي بيشتري هستي؟ و الفاظ و فلسفه‌هاي پوچ و مظاهر رنگين و قدرتها و ژست‌ها و لباسهاي فريبنده دنيا در آنجا ذليل و پوسيده گرديده و دردي دوا نمي‌کند و به کاري نمي‌خورد.

آه از اين غيبت طولاني، آه، برادران،‌ من ديدم و ديده هر عاقلي مي‌بيند که محبت خدا از هر محبتي شيرين‌تر و اطاعت فرمانش از اطاعت شيطان و شهوت و نفس گرامي‌تر و پرهيز از عذاب آينده جاويدي که انبياء براي بدکاران وعده کرده‌اند از پرهيز معصيتهاي زودگذر دنيا عاقلانه‌تر و اميد به رحمت و نعمت و لذت الهي حتمي و بي‌آلام بهشت از اميد به ذلت فاني و خيالي احتمالي دنيا پابرجاتر و استوارتر مي‌باشد و گردانيدن عنان وفا و عاطفه و محبت و غيرت بسوي آفريننده عزيز وفا و غيرت و محبت و غيرت نزديکتر و صحيح‌تر و به حق و به جا بوده و پروانه شمع محبت او گرديدن و در راهش سوختن و به درياي رحمت و لطفش پيوستن سعادتي است که در زير آسمان علم و عقل و وجود شهيرش فوق هر عنقا و همايي است که در خاطرها خطور کند و در تصور انديشه کنندگان بگنجد.

آه به راه او خواستم که دنيا را در برابر حقايق اسلام تسليم نموده اسلام و مسلمين جهان را از چنگال جهل و شهوت و ظلم نجات داده احکام منور اسلام را اجرا نموده حيات نويني با نشر اشعه معارف اسلام بر پيکر مردگان بشر امروز به ياري او ببخشم و حقيقت حيات انسانيت را جلوه‌گر سازم و اگر هزار سال هم بر اين منوال پرچم فداکاري راه خدا و محمد و آل محمد را به ياري ذات اقدسش بدوش ناتوان خويش مي‌کشيدم عاقبت مرگ بوده بايد همه اينها مقدمه تحصيل رضاي خدا مي‌بوده باشد تا براي قلب شفا و نوري و براي آخرت، سرافرازي و سودي داشته باشد و الا هيچ، و خدا از اينها همه بي‌نياز بوده و مي‌باشد (نيته المومن خير من عمله) و نيت مومن بهتر از عملش بوده خدا به نيت پاک لطف مي‌کند و بس. اميد است به لطفش نيت پاکي و عشق سرشاري نسبت به ذاتش مرحمت فرموده به فضلش با ما رفتار فرمايد.

الحقنا الله بالحسين و جده و امه و ابيه و اخيه و ولده آمين الله العالمين.

فراموش نکنيد که راه راست از هر کجا کج شد بيراهه و به سوي هلاکت است.

و پس اي پيغمبر، راه از خانه اوصياء او علي و يازده فرزند عزيزش تا امام زمان بوده که زنده و غايب است (و بملا الله الارض به قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا) که به اتفاق احاديث مسلمين (شيعه و سني) خدا به وسيله او زمين را پر از عدل و داد مي‌کند بعد از آنکه پر از ظلم و جور شود، انشاء الله.

منبع: مشرق نیوز


فرم در حال بارگذاری ...

تقاضای شهید نواب در پای جوخه اعدام

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394

سحرگاه يكشنبه 27 ديماه سال 1334 اعضاي فداييان اسلام را از لشگر يك پياده به محل لشگر دو زرهي بردند. در وسط سالن پادگان وسايل شخصي آنان بر زمين ريخته بود, نواب جلو رفت عمامه و عبايش را برداشت, و با لبخند به دوستانش گفت:

«به جدم قسم با همين لباس شهيد ميشوم.» رهبر فداييان براي آخرين مرتبه يارانش را در آغوش گرفت. ثانيه تلخ خداحافظي براي او به شوق ديدار در بهشت سخت نبود. آنان صبور و استوار به سلولهاي انفرادي خود رفتند. نزديك صبح جوخة اعدام در كنار ميدان بزرگ پادگان به خط ايستادند, نواب و يارانش از سلول بيرون آمدند. ناگهان سيد محمد واحدي فرياد زد:

«الله اكبر, الله اكبر» به اشاره سرهنگ الله‌ياري پاسباني دست بر دهان سيد محمد گذاشت.

زندانيان از روزنه در به بيرون نگاه ميكردند. سرهنگ پرسيد:

«اگر خواسته اي داريد بگوييد؟»

سيد تقاضاي آب براي غسل شهادت نمود. آب سرد بود, نواب خمشگين بر سر سرهنگ بختيار فرياد زد:

«اگر آب گرم نباشد, رنگ ما ميپرد و تو و امثال تو فكر ميكنند كه ترسيده ايم. اما مهم نيست. خدا آگاه است كه لحظه به لحظه اشتياق ما به شهادت بيشتر مي‌شود. رهبر فداييان يارانش را مورد خطاب قرار داد و گفت: «خليلم, محمدم, مظفرم, زودتر آماده شويد, زودتر غسل شهادت كنيد, امشب جده ام فاطمه زهرا (سلام الله علیها) منتظر ماست.» پس از غسل شهادت به نماز ايستاد. افسران و درجه داران با ناباوري به آنان نگاه مي‌كردند. دستان به قنوت رفته اش حريم آسمان مناجات بود.

سخن آخر

پس از اتمام نماز عشق سيد بار ديگر امت جدش را هدايت نمود : «شما بندگاني ضعيف در برابر خداي جهان هستيد, چند روزه دنيا به زودي مي‌گذرد, كاري كنيد كه در جهان ديگر در برابر آفريدگارتان شرمنده نباشيد. شما به دستور شاه ستمگر ما را شهيد مي كنيد ولي طولي نمي كشد كه همگي از اين كردار زشت پشيمان مي شويد. آن روز پشيماني ديگر سودي ندارد. شما بايد سرباز اسلام باشيد و در راه دين بجنگيد نه اين كه سلاحتان را براي حفظ حكومت شاه رو به سينه عاشقان اسلام نشانه بگيريد. روزي حقايق آشكار مي شود و آن وقت از اينكه از شاه حمايت كرده ايد, پشيمان خواهيد شد. اي افسران و مقامات عالي مرتبه ارتش شما هم به جاي اينكه خود را به حكومت پوسيده و فاسد شاهنشاهي بفروشيد به اسلام رو بياوريد تا در دو جهان به عزت برسيد. فريب اين درجه ها و مقامات ظاهري را نخوريد و بدانيد كه قيامت بسيار نزديك است. والسلام.»

مشرق نیوز

 


فرم در حال بارگذاری ...

فضیلت قرائت قرآن و آداب آن

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394

قرآن همان قانون خدایی و ناموس آسمانی است که اصلاح دین و دنیای مردم را به عهده گرفته، سعادت جاودانی آنان را تضمین نموده است.

آیات آن سرچشمه هدایت و راهنمایی و کلماتش معدن ارشاد و رحمت است کسی که به سعادت همیشگی علاقه مند باشد، سعادت و خوشبختی هر دو جهان را بخواهد بر وی لازم است که روز و شب با قرآن، کتاب خدا تجدید عهد نموده ارتباطش را با آن هر چه محکم تر و استوارتر سازد و آیات آن را به حافظه خود بسپارد و با مغز و فکر خویش و با شیره جان و تنشان به هم درآمیزد تا در روشنایی و پرتو آن کتاب آسمانی به سوی رستگاری و سعادت ابدی گام بردارد.

از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام در ثواب و فضیلت قرائت قرآن احادیث فراوانی به ما رسیده است که اینک قسمتی از آن ها را در اینجا می آوریم:

از امام باقر علیه السلام نقل گردیده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هرکس در هر شب ده آیه از قرآن بخواند، در آن شب از غافلان و آنان که از پروردگارشان بی خبرند، نوشته نمی شود

و هرکس پنجاه آیه از قرآن بخواند در آن شب در لیست آشنایان و یاد کنندگان خدا ثبت می گردد.

هرکس صد آیه تلاوت نماید از عبادت کنندگان

و هرکس دویست آیه بخواند نام وی در صف خاشعین

و افرادی که در پیشگاه پروردگارشان اظهار بندگی و تواضع کنند، خواهد آمد

و هرکس سیصد آیه از قرآن بخواند از سعادتمندان

و هر کس پانصد آیه تلاوت کند از کوشش کنندگان در عبادت و پرستش خدا نوشته خواهد شد.

و اگر کسی هزار آیه از قرآن بخواند به مانند کسی خواهد بود که طلای ناب و خالص فراوان و بی شماری در راه خدا بذل و احسان نموده است.[1]

...

فضیلت قرآن

امام صادق علیه السلام فرمود:

قرآن برنامه سعادت و زندگی انسان هاست که از طرف پروردگارشان برای آنان تنظیم شده است، مرد مسلمان کسی است که برنامه خود را مورد دقت قرار دهد و هر روز حداقل پنجاه آیه از آن تلاوت کند.[2] باز می فرماید: چه مانعی دارد، تاجری که در بازار به داد و ستد مشغول و سرگرم است، آنگاه که به خانه اش بر می گردد قبل از آن که به خواب و استراحت بپردازد؛ سوره ای از قرآن تلاوت نماید تا در برابر هر آیه که می خواند، ده حسنه و پاداش برای او نوشته شود و ده گناه از گناهانش محو گردد.[3] باز می فرماید: بر شما باد قرائت و خواندن زیرا مراتب و درجات کاخ های بهشتی به عدد آیات قرآن است و در روز قیامت به خوانندگان قرآن گفته می شود که قرآن بخوانید و به مرتبه بالاتری اوج بگیرید و قرآن خوان هر آیه ای را که تلاوت می کند به مرتبه بالاتری اوج می گیرد.[4] در کتب حدیث، احادیث فضیلت و ثواب قرآن خواندن، جمع آوری گردیده است.[5]


نکات جالب قرائت قرآن

1- قرائت از روی قرآن

گروهی از احادیث دلالت بر این دارد که قرائت از روی قرآن، بر قرائت از حفظ برتری دارد و از ثواب و فضیلت بیشتری برخوردار است. از احادیثی که به این نکته دلالت دارد، روایت اسحاق ابن عمار است که به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: جانم به قربانت، من قرآن را حفظ کرده ام؛ از حفظ بخوانم یا از روی آن؟ امام فرمود: از روی قرآن بخوان زیرا که قرائت از روی قرآن ثواب بیشتری دارد. مگر نمی دانی که نگاه کردن به قرآن علاوه بر خواندن آن، مستقلا عبادت است؟

باز امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس قرآن را از روی آن تلاوت کند، چشم وی نیز از قرآن بهره می برد و از عذاب پدر و مادرش کاسته می شود، گرچه با کفر از دنیا رفته باشند.[6]

علل و اسرار قرائت از روی قرآن

الف.قرائت از روی قرآن باعث تکثیر و ازدیاد نسخه های قرآن می گردد و از فرسوده و کهنه شدن قرآن که تدریجا منجر به از بین رفتن آن می گردد، پیشگیری می شود زیرا اگر در قرائت قرآن تنها به نیروی حافظه قناعت و اکتفا شود، مسلمانان به نسخه های قرآن احساس نیاز نمی کنند و تدریجا متروک و فراموش می شود و در این صورت نه تنها نسخه های قرآن رو به ازدیاد و فزونی نمی رود بلکه کم کم از بین رفته و یا کمیاب خواهد شد.

ب.قرائت از روی قرآن آثار و خواصی را در بر دارد که در این احادیث به پاره ای از آن ها تصریح شده است، از جمله این که: هرکس قرآن را از روی مصحف بخواند، چشم او از نگاه کردن به قرآن احساس لذت می کند و از آن بهره می برد و از دردها و بیماری ها و نابینایی سالم و محفوظ می ماند.

ج.قرائت از روی قرآن سبب می شود که خواننده، در قرآن بیشتر دقت کند. از نکات دقیق و لطایفی که در آیات آن به کار رفته، لذت و بهره بیشتر ببرد زیرا انسان همان طورکه از تماشای مناظر و دیدنی های مورد علاقه اش لذت می برد و این تماشا و نگاه ها بر دیده و فکر او حسن اثر می گذارد و بر روح و روانش سرور و شادمانی می بخشد، خواننده قرآن نیز وقتی دیده خود را متوجه الفاظ قرآن کند و فکرش را در معانی آیات آن جولان دهد و در علوم و معارف عالی و حیات بخش و پربهایش تفکر نماید، از این دقت و تفکر قهرا احساس لذت می کند و در روحش سرور و شادمانی و در دلش روشنایی و نورانیت خاصی پدیدار می شود.

2- قرائت قرآن در خانه

نکته دیگری که در احادیث قرائت قرآن وجود دارد، این است که این احادیث مسلمانان را به تلاوت قرآن در منازلشان تشویق و بر آن تأکید می کند و خواص و آثار گوناگونی برای آن می شمارد و این نیز علل و فوایدی دارد:

خواص و فواید قرائت قرآن در خانه

فایده اول: خواندن قرآن در منازل سبب اعلای کلمه حق و نشر حقایق اسلام و موجب انتشار احکام قرآن و توسعه قرائت آن خواهد بود زیرا وقتی که انسان در منزل خود قرآن بخواند، همسر و فرزندان وی نیز طبعا در این عمل از وی پیروی نموده، به خواندن قرآن تشویق می شوند و در نتیجه، قرائت قرآن در جامعه گسترش و قاریان قرآن افزایش پیدا می کنند. اگر برای خواندن قرآن مرکز و محل معینی اختصاص یابد، در این صورت قرآن خواندن برای همه و در تمام اوقات امکان پذیر نخواهد بود. این است که گفتیم: قرائت قرآن در منازل یکی از راه های انتشار و گسترش حقایق اسلام و قرآن می باشد.

فایده دوم: قرائت قرآن در منازل و خانه ها، تعظیم و بپاداشتن شعائر اسلام است زیرا وقتی از خانه های مسلمانان هر صبح و شام صدای جانفزای قرآن بلند شود و از هر سوی شهرهای اسلامی صدای آیات الهی گوش ها را بنوازد، در اعماق جان و دل شنوندگان اثر خاص و عمیقی می گذارد، اسلام و ایمان در دلشان بارور و شکوفا می گردد.

فایده سوم: برای قرائت قرآن در منازل مترتب است، مطلبی است که در همین احادیث به آن اشاره ای شده است و آن این که تلاوت قرآن، نیایش و ذکر خدا در خانه ها و منازل باعث فزونی نعمت ها و ازدیاد برکت ها است و فرشتگان در چنین خانه ها فرودآمده، شیاطین از آن دوری می گزینند و این گونه منازل برای اهل آسمان نور و روشنایی می بخشند، همان گونه که ستارگان آسمان بر اهل زمین نورافکنی می کنند و خانه ای که در آن، قرآن تلاوت نشود و یادی از خدا نگردد، از برکتش کاسته می شود، ملائکه از آن دوری گزیده، شیاطین به این گونه خانه ها راه می یابند.[7]

منبع : حوزه/خویی، سید ابوالقاسم، بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ص44-46، تلخیص و اقتباس

پی نوشت ها:

[1] کلینی، اصول كافى، كتاب فضيلت قرآن؛ وسائل الشيعة، چاپ جديد، ج4،ص839

[2] همان.

[3] همان.

[4] همان.

[5] مجلسی، بحارالانوار ج 89، ص90.

[6] کلینی، اصول كافى، كتاب فضيلت قرآن؛ وسائل الشيعة، چاپ جديد، ج4، ص853

[7] کلینی، اصول كافى، ج 2، باب فضيلت قرآن.

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

ممنون تلنگر خیلی خوبی بود

1394/10/26 @ 16:59


فرم در حال بارگذاری ...

به خدا خوش بین باش !

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394

می‌خواهید با هم این نوحه را بخوانیم و تکرار کنیم؛

«رَأْسُ الْعِبَادَةِ حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّه‏»(عوالی اللئالی/1/27)

امام رضا(علیه السلام) می‌فرماید:

«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّه‏»(کافی/2/72)

ظنّ خودتان را به خدا خوب کنید. یعنی آدم باید بگوید که

«نه! خدا، خوب است، کمکم می‌کند، هوای مرا دارد. نه! خدا من را رها نمی‌کند.»

اصلاً ابلیس یک-موجود- مکّاری است؛ به خدا قسم! می‌بیند شما چه‌طوری هستی؛ همان‌طوری رفتار می‌کند. مثلاً اگر ببیند من حسّ عرفانی دارم، می‌گوید:

«آره حسّ عرفانی خوب است…» آناً برمی‌گردد. نامرد تا همین دو دقیقه پیش، داشت می‌گفت:

«ول‌کن بابا!» اما وقتی می‌بیند تو حسّ عرفانی داری-برمی‌گردد و یک‌طور دیگری فریبت می‌دهد.

دانلود فایل سخنرانی

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

تبریک به مناسبت سالروز فرار شاه

1394/10/26 @ 14:50
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

خدا جونم به خاطر همه چیز ممنونم

سپاس گذارم که به ما سر میزنید

1394/10/26 @ 12:39


فرم در حال بارگذاری ...

تحلیلی روان‌شناختی از تحولات صدر اسلام؛ جلسه دوم؛ عوامل فتنه (1)

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394

 

تحليلي روان‌شناختي از تحولات صدر اسلام ( عوامل فتنه)

  • فاعل قسری و فاعل اختیاری
  • انتخاب شقاوت با چشم باز!
  • بسته‌شدن نطفه فتنه در هواي نفس
  • نقش تمایلات افسارگسيخته
  • نقش عناصر تهييج و تشکيک در فتنه

اشاره

در جلسه گذشته گفتيم که يکي از مسائل مهمي که بايد به آن توجه کنيم و در اطراف آن بينديشيم تا در مسير زندگي‌ راه صحيحي را انتخاب کنيم و بپيماييم تا به مقصد برسيم، اين است که مواظب باشيم در چاله‌هاي فتنه‌ها و انحرافات نيفتيم.

اين در حقيقت مسئله‌اي است که مقام معظم رهبري سال‌هاست مطرح کرده‌اند و بحث‌هايي درباره‌اش مطرح فرموده‌اند. در جلسه گذشته عباراتي از خطبه سوم نهج‌البلاغه را که ناظر به همين مسأله بود نقل کرديم و امشب دنباله بحث را در خطبه پنجاهم پي مي‌گيريم؛ ولي به عنوان مقدمه نکاتي را تذکر مي‌دهيم.

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ94/10/02 ، مطابق با یازدهم ربیع‌الاول 1437 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

فاعل قسری و فاعل اختیاری

کارهايي که از یک فاعل سر مي‌زند، به دو بخش تقسيم مي‌شود. يک نوع کاري است که به فاعل طبيعي، قسري یا جبري نسبت داده مي‌شود؛ يعني فاعل در انجام کار هيچ اختياري از خود ندارد. ممکن است چنين کارهايي از انسان هم سر بزند. براي مثال کسي دست یک انسان را بگيرد و اثر انگشتش را پاي مطلبي بگذارد و او نتواند مقاومت کند، يا سلاحي را به دستش بدهند و با انگشت او ماشه را بچکانند. پيداست در اين‌جا فرد مسئوليتي نيز نخواهد داشت. در مقابل، کارهايي است که به نحوي اراده و اختيار فاعل در آن مؤثر است. اين قسم نيز خود انواعي دارد که در اين‌جا مجال تفصیل آن نيست.

کارهايي اختياري و ارادي که مربوط به موجودهاي مکلف مي‌شود، گاهي به اين صورت است که فاعل آن به نتيجه و پيامد کارش آگاه است و اساسا آن کار را براي رسيدن به همان نتيجه انجام مي‌دهد. به عبارت ديگر فاعل کاملا توجه دارد که اين حرکتي که من انجام مي‌دهم، و اين کارهايي مقدماتي که تنظيم مي‌کنم و انجام مي‌دهم به کجا منتهي مي‌شود، و اصلا آن‌ها را براي رسيدن به همان نتيجه انجام مي‌دهد. روشن است که در اين صورت تمام مسئوليت اين کار به دوش اوست و اگر نتيجه خوبي دارد، ثواب، برکات و فضائل خواهد داشت و اگر کاري است که براي رسيدن به هدف بدي انجام مي‌دهد، بسته به شدت و ضعف کار، و هدف و انگيزه فاعل، آثار بدش دامنگيرش خواهد شد، تا جايي که گاهي انسان را مخلد در عذاب مي‌کند، چنان‌که عناد و کفار قطعا موجب خلود در عذاب خواهد شد؛ و ان تخلد فيه ‌المعاندين.[1] نکته‌اش هم اين است که اگر هزار بار ديگر هم زنده شود، دوباره همين کار را تکرار خواهد کرد؛ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ.[2] آن چنان خودش را ساخته که اگر تا ابد هم زندگي کند، باز همين کارها را خواهد کرد. اين است که عذابش هم هميشگي خواهد بود. اما گاهي در مقدمات ضعف‌هايي وجود دارد و آن‌چنان که بايد و شايد نتايج کار براي فاعل روشن نيست؛ اين مراتب مختلف دارد، و روشن است که به هر اندازه به نتيجه بد کارش آگاه باشد، به همان اندازه مسئوليت خواهد داشت.

...

le="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" src="http://www.welayatnet.com/sites/default/files/media/image/131_12574.jpg" alt="" width="340" height="381" />انتخاب شقاوت با چشم باز!

حال اين پرسش مطرح مي‌شود که آيا موجودي مختار وجود دارد که آگاهانه دست‌ به کاري بزند که صددرصد به ضررش است و تا ابد او را گرفتار مي‌کند؟ از عجايب خلقت اين است، که چنين موجوداتي وجود دارند و حتي اگر در اول کار نيز اين طور نيستند، کارشان به جايي مي‌رسد که اين‌گونه مي‌شوند و با سوء اختيار خود، خودشان را به اين‌جا مي‌رسانند. نمونه بارز آن جناب ابليس است. ابليس قبل از حضرت آدم خلق شد. در نهج‌البلاغه است که شش هزار سال قبل از حضرت آدم عبادت خدا مي‌کرد و جالب اين است که خود اميرالمومنين مي‌فرمايد: وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ، لَا يُدْرَى‏ أَ مِنْ‏ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَة؛[3] معلوم نيست اين شش هزار سال از نوع سال‌هاي دنياست که 365روز است يا سال آخرتي است که اِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ؟[4] بعد از اين شش‌هزار سال عبادت، خداوند متعال فرمود که بايد در کنار ملائکه در مقابل آدم سجده کني! به او برخورد و گفت: من براي اين آدم خاکي سجده کنم؟! من براي خودت سجده مي‌کنم، هر چه بخواهي عبادت مي‌کنم. خداوند فرمود: إِنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ‏ حَيْثُ‏ أُرِيد؛[5] آن عبادتي که به دلخواه خودت مي‌کني در واقع عبادت خودت است. اگر عبادت من مي‌کني، همان کاري که من مي‌گويم بکن. گفت: نه اين کار را نمي‌کنم. أَنَاْ خَيرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ.[6] فرمود: مي‌داني لازمه‌ اين کار چيست؟ لازمه‌اش اين است که تا ابد طرد بشوي و در عذاب مخلد بشوي. گفت: باشد. من سجده بر آدم بکن نيستم و حالا که اين طور است من هم تا بتوانم همه آدميزادها را گمراه مي‌کنم. در مقابل خدا صريحا لجبازي کرد؛ وَلأُغْوِينَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ.[7] فقط بندگان مخلَص را استثنا کرد، زيرا مي‌دانست که دستش به آن‌ها نمي‌رسد. اين خاصيت شيطان است.

قرآن مي‌فرمايد: در بين آدميزادها نيز کساني هستند که حکم شيطان را دارند. آدميزاد هم ممکن است کارش به جايي برسد که در مقابل خدا بايستد و بگويد تو گفتي، اما من اهلش نيستم و من اين کار را نمي‌کنم. اين گونه افراد حساب‌شان روشن است. اين‌‌جا صحبت از فتنه و گمراه شدن و در چاله افتادن نيست. اگر چاله‌اي نيز هست آگاهانه رفتن است؛ انتخاب است. حساب افرادی که آگاهانه راه غلطي را انتخاب مي‌کنند و حتي به اين قانع نيستند که خودشان به جهنم بروند، بلکه سعي مي‌کنند هر چه مي‌شود ديگران را هم با خود به جهنم بکشند، جداست.

ولي سخن از فتنه، درباره کساني است که گاهي کار خوب مي‌کنند، گاهي بد. مصداق روشن اين افراد که خيلي مايه تعجب است اين است که کسي سالياني دراز راه خوبي را انتخاب کند، و کارهاي خوبي انجام دهد، بعد يک‌باره برگردد؛ البته به حسب ظاهر امر، وگرنه در واقع اين تحول يک‌باره نيست و حتماً از ابتدا ريگي به کفشش بوده است و کم‌کم سقوط پيدا کرده است. درباره شيطان هم خداوند مي‌فرمايد: کان من الکافرين؛[8] از اول آن تکبر را داشت و آن روح استکبار در درونش بود که کارش را به اين‌جا کشاند.

بسته‌شدن نطفه فتنه در هواي نفس

فتنه درجایی نيست که کسی آگاهانه پرچم مخالفت با خدا را بلند کند و بگويد به رغم اين‌که تو دستور مي‌دهي، من چنين کاري نمي‌کنم! تعبیری که در فارسي‌ به این معنا نزديک‌تر است، گرفتار شدن است. اين گرفتاري با ابهام‌هایی همراه است. موضوع خطبه پنجاه نهج البلاغه نیز درباره چگونگی وقوع این حالت است؛‏ این‌که چگونه فتنه در ميان مردم پيدا مي‌شود و مردم در چاله مي‌افتند و گرفتار مي‌شوند. چطور مي‌شود که فردی مدتي راه صحیح را بشناسد و آن را انتخاب کند و پس از سالياني طولاني يک‌باره در آخر عمر عوض بشود؟ در تاريخ نمونه‌هاي روشني وجود دارد که کسانی ساليان درازي راه صحيح را رفته‌اند، مردم به آن‌ها اعتماد داشته، پشت سرشان نماز مي‌خوانده‌ و برايشان شعار مي‌داده‌اند، يک مرتبه تغییر کرده‌اند! اين تغییر چگونه واقع مي‌شود؟ اين خطبه تحليل اين مسئله است.

حضرت می‌فرماید: إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ‏ الْفِتَنِ‏ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ، وَأَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ؛ فتنه‌ها از هواي نفس آغاز مي‌شود. کساني دلخواه‌هايي دارند؛ اين دلخواه‌ها غليان و هیجان پيدا مي‌کند و عواملي آن‌ها را تقويت مي‌کند و به جايي مي‌رسد که فرد در مقابل آن‌ها کوتاه مي‌آيد و تسليم مي‌شود. این‌گونه نیست ‌که ندانند اين کار غلط است و عواقب بدي دارد، اما خودشان را ابتدا به تغافل مي‌زنند و مسامحه مي‌کنند. گاهي خيال مي‌کنند که کار خوبي هم مي‌کنند. قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا× الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ يحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يحْسِنُونَ صُنْعًا؛[9] زيانکارترين انسان‌ها اين تيپ آدم‌ها هستند که دل به دنيا بسته، به دنبال هواي نفس‌شان هستند و خيال مي‌کنند کار خوبي مي‌کنند. خيال مي‌کنند خيلي عاقل، زرنگ و چيزفهم‌اند، و حتی ديگران را به حماقت و سادگي متهم مي‌کنند. اين‌ها زيانکارترين انسان‌ها هستند؛ زیرا در لايه‌اي از نفس‌شان خيال مي‌کنند خيلي آدم خوبي هستند و کار درستي انجام مي‌دهد.

نفس آدمیزاد موجود بسیار عجيبی است. لايه‌هايي دارد که گاهي خود انسان خبر ندارد. با اين‌که مال خودش است، نوعی علم هم به آن دارد و تصديق هم مي‌‌کند که خودش بوده، اما در مرحله‌اي از عمل مثل این است که برايش مخفي مي‌شود و روی آن پرده مي‌آيد و متوجه نمي‌شود دارد چه کار مي‌کند. گاهي خيال مي‌کند دارد به اسلام خدمت مي‌کند، اما در واقع به دنبال خدمت به خودش است؛ دنبال شهرت، پول و مقام خودش است. می‌گوید اگر به من جسارت کنند به اسلام توهين شده است، و من براي حفظ اسلام با او مخالفت و مبارزه مي‌کنم! اما اگر در لايه‌اي از نفس خودش دقت کند، رفع اشتباه مي‌شود؛ بل الانسان علي نفسه بصيرة؛[10] اگر بخواهد، مي‌فهمد که چه کاره است، ولي خودش را به نفهمي مي‌زند. انسان‌‌هايي هستند که در مرحله‌اي از زندگي خيال مي‌کنند کار خوبي مي‌کنند در صورتي که دنياطلب هستند و زندگي آخرت‌شان را به زندگي چند روزه دنيا باخته‌اند. اين‌ها در حقيقت مبتلا به فتنه هستند.

نقش تمایلات افسارگسيخته

ويژگي ديگر آدميزاد آن است که تمايلاتي دارد، که برخي از آنها غيرخداپسندانه است. حتي در برخی از روايات آمده که شهوت در انبيا بيش از ديگران است، ولی آن‌ها مقاومت‌شان هم بيشتر است و شهوت خودشان را سرکوب مي‌کنند و پا روي نفس خودشان مي‌گذارند. از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده که فرمودند: اسلم شيطاني علی يدي[11]؛ نه اين‌که من شيطان ندارم، من هم شيطان داشتم، ولی آن‌ را تسليم خودم کردم؛ مهارش کردم، دهنه‌اش را گرفتم و نگذاشتم چموشي کند. این‌گونه نیست که اولياي خدا به شهوات تمایل نداشته باشند، شايد تمایل آن‌ها خيلي قوي‌تر از ديگران هم باشد. حسن کار اين است که چنين تمايلاتي دارند و براي خدا پای روي تمايلات‌شان مي‌گذارند. سرّ اين‌که اگر انسان ترقي کند، فرشتگان خادمش مي‌شوند نیز همین است. نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا؛[12] در هنگام مرگ، فرشتگان به مؤمنان مي‌گويند: ما در دنيا دوست شما بوديم و کمک‌تان مي‌کرديم. شما متوجه نبوديد. در آخرت نیز ما خادم شما هستيم. چرا فرشتگان خادم مي‌شوند؟ چون آدميزاد مي‌توانست و مي‌خواست گناه کند، اما پا روي نفسش گذاشت، اما فرشتگان تمايلي به گناه نداشتند.

بنابراين ميل به کاري که مي‌تواند به رفتار گناه‌آلود منتهي شود، در همه انسان‌ها هست، ولی بعضي‌ مهار نفس را رها مي‌کنند و به دنبال هر آن‌چه دلشان خواست مي‌روند؛ این همان اهواءٌ تتبع است. تتبع يعني دنبالش راه مي‌افتند. از چیزی خوششان مي‌آيد، به دنبال لذت راه مي‌افتند. اين مي‌شود اهواء تتبع. در صورتي که مي‌توانستند خود را مهار کنند. مثلا نگاهش به جايي افتاده و خوشش آمده است، می‌تواند نگاهش را پايين بيندازد. انسان می‌تواند يک لحظه پلک‌هايش را روی هم بگذارد؛ شدني است. اما بعضي‌ها اختيارشان را از اول دست هواي نفس مي‌دهند. از اين جا شروع مي‌شود.

اما این گمراهي‌ به کجا منتهي مي‌شود؟ اگر در ادامه شرايطي پيش آمد که متوجه اشتباه‌شان شدند و از رفتارشان پشيمان شدند، اميد اين هست که اصلاح بشوند،؛اما اگر همین طور ادامه دادند، رها می‌شوند. دیگر هيچ قيد و بندي براي خودشان نمي‌بينند. اگر هم زماني گناهي را مرتکب نمی‌شوند، براي اين است که نمي‌توانند، وگرنه تا دستشان برسد گناه مي‌کنند. کار چنین کسانی به جايي می‌رسد که خداي متعال مي‌فرمايد: بر دل اين‌ها قفل مي‌زنيم، چشم‌شان را از ديدن حق نابينا مي‌کنيم، گوششان را از شنيدن حق کر مي‌کنيم. به پيغمبر هم مي‌گويد: این‌ها را ولشان کن؛ خيلي انرژي صرف اين‌ها نکن؛ فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا.[13] سَوَاءٌ عَلَيهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يؤْمِنُونَ؛[14] اين‌ها ديگر همين هستند. در ابتدا مي‌توانستند جلوي خودشان را بگيرند ولي ديگر فايده ندارد. کسي را فرض کنید که در سراشيبي شروع به دویدن می‌کند و هر چه به او می‌گويند: آقا حواست را جمع کن، يک مرتبه زمين می‌خوری! مي‌گويد نه آقا! هر وقت خواستم مي‌ايستم. در سراشيبي وقتي انسان دور برمي‌دارد، ديگر نمي‌تواند خودش را کنترل کند و يک جايي زمين مي‌خورد و سرش می‌شکافد. به این‌جا که برسد ديگر در حفظ خودش اختیار ندارد، اما در مقدماتش اختيار داشت.

ابتدا به او گفتند اگر در گناه لجبازي کني، کارت به اين‌جا منتهي مي‌شود و منکر همه چيز مي‌شوی؛ ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ؛[15] کم‌کم ايمان و اعتقاد‌شان را هم از دست مي‌دهند، و می‌گویند: چه کسي گفته؟! از کجا که قرآن، کتاب و کلام خدا باشد؟ کلام پيغمبر است. حالا گيرم که کلام خدا باشد، از کجا که خدا راست مي‌گويد؟! شايد دروغ مي‌گويد، دروغ مصلحت‌آميز! این سخنان را بعید ندانید، اين‌ها را گفته‌اند. این سخنان را سر کلاس‌هاي دانشگاه‌ها گفته‌اند! براي چنين کسي ديگر چه مي‌ماند؟ ابتدا از تمايل به گناه و دنبال آن رفتن شروع مي‌شود؛ يک نگاه، يک شوخي، مسخره کردن يک مؤمن، رسیدن به پست و مقام، از همين‌ها شروع مي‌شود. اگر بررسي نکند و خودش را اصلاح نکند، کم‌کم ادامه پيدا مي‌کند و ديگر نمي‌تواند جلوي خودش را بگيرد. بنابراین مهم اين است که در آغاز راه که هنوز به اين حد نرسيده‌ايم که در مقابل هواهاي نفس احساس عجز کنيم، خودمان را اصلاح کنیم. گاهي به حدی مي‌رسد که انسان مي‌گويد ديگر نمي‌توانم مقاومت کنم. تا به آن‌جا نرسيده، انسان باید جلوي خودش را بگيرد.

نقش عناصر تهييج و تشکيک در فتنه

گفتیم شياطين کسانی‌ هستند که خود آگاهانه راه شقاوت را انتخاب می‌کنند وافزون بر اين‌که خودشان گمراه و جهنمي هستند، سعي مي‌کنند دیگران را نیز گمراه کنند. آن‌ها برای این‌که يک انسان معتدل معمولی را که کاملا بر خودش مسلط است و هنوز مغلوب هواي نفس و شهوات نشده، گمراه کنند، دو نوع کار انجام مي‌دهند. يکي این‌که سعي مي‌کنند زمینه‌های گناه را تقویت کنند؛ اسباب گناه را فراهم و تقويت می‌کنند و او را چنان تحريک می‌کنند که به حدی برسد که نتواند خودش را کنترل کند. کار دیگر اين است که در فکرش اثر بگذارند. ابتدا مي‌گويند: آقا اين کاري که شما مي‌گوييد گناه بزرگی است، اين قدرها هم معلوم نيست گناه باشد. اگر گناه هم باشد يک گناه کوچکي است، و مهم نيست. گناه کوچک که آمرزيده مي‌شود، و چيزي نيست. وقتی می‌گویی: همه فقها در رساله نوشته‌اند که گناه است، می‌گویند: اي بابا مگر اين‌ها معصومند؟! این‌ها هم ممکن است اشتباه کنند. می‌گویی: گناه‌بودن این کار حديث متواتر يا آيه قرآن دارد! می‌گویند: اولا ما احاديث جعلي هم زياد داريم، از کجا بدانيم که درست باشد؟ ثانيا قرآن هم معلوم نيست که کلام خدا باشد. آن‌چه پيغمبر تلقي کرد، علم شهودي بود و اصلا مفاهیم و الفاظ در آن نبود. اين الفاظ از خود پیامبر است، شايد اشتباه کرده است!

به همين دلیل است که يکي از قدم‌هاي اساسي که دشمنان دين برمي‌دارند، شبهه در عصمت انبيا و اولياست. شايد ديده باشيد بسیاری از روشنفکرنماها در بحث‌هايشان روي اين مطلب خيلي مانور می‌دهند و می‌خواهند بگويند که اصلا معلوم نيست هرچه گفته‌اند حرام است، واقعا حرام باشد. آخر آخر وقتی می‌گویی صریح آيه قرآن است که مي‌گويد هر کس اين کار را بکند خالد در جهنم مي‌شود. می‌گویند: از کجا که قرآن کلام خدا باشد؟! وقتی می‌پرسید که مگر تو مسلمان نيستي؟! می‌گوید: چرا من مسلمانم، خدا را هم قبول دارم و مي‌دانم به پيغمبر هم وحي شده، اما در وحي، مفهوم و لفظ نبوده، حالتي بر پيغمبر پيدا شده و اين لفظ از خود ایشان است. لفظ که ديگر معصوم نيست. آن علم حضوري، آن شهود را اگر من هم پيدا مي‌کردم، قبول مي‌کردم، اما بعد که پیامبر آن را تفسير مي‌کند و به زبان مي‌آورد، ممکن است اشتباه ‌شود، پس حجت نيست!

بدعت و نوآوري در دين

نتیجه این سخن چیست؟ وقتي اصل عصمت خدشه‌دار شد هیچ‌کدام از آیات قابل استتناد نیست. وقتي احتمال خطا در آن بود، اين آيه با آن آيه و اين حکم با آن حکم چه فرقي مي‌کند؟ ديگر از دين چه مي‌ماند؟! إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ‏ الْفِتَنِ‏ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ، وَأَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ؛ به دنبال هواهاي نفساني، احکام و قضايايي را از پيش خود ابداع مي‌کنند و ديگر مقيد نيستند که حتما دليل قطعي شرعي داشته باشد. با بهانه‌هایي قانوني را جعل مي‌کنند و به اسلام نسبت مي‌دهند. مي‌گويند: انسان آزاد آفريده شده است و بايد هر کاري دلش مي‌خواهد، بکند! به جوان می‌گويند تا جوان هستي قدر جوانيت را بدان، لذت دنيا را ببر، وقتي پير شدي آن وقت توبه مي‌کني! در مسايل دين مي‌گويند اين احکام براي1400 سال پيش بوده که عرب‌ها اصلا نه سوادي داشتند و نه فرهنگی. آن وقت مي‌گفتند بايد دست دزد را ببرند، ولي امروز اين حرف‌ها نيست؛ وگرنه کرامت انسان، حقوق بشر، و آزادي چه می‌شود؟! نه‌خير، هر کاري دلت مي‌خواهد بکن! اين آخوندها قديمي‌ و کهنه‌پرستند. اين‌ها حقوق بشر سرشان نمي‌شود، مدرنيته سرشان نمي‌شود، و دارند در دوران ماقبل مدرنيته زندگي مي‌کنند؛ قرون وسطايي فکر مي‌کنند. حرام و حلال چيست؟! اين حرف‌ها چيست؟! حقوق شهروندي باید رعایت شود. ما در کشور يهودي و ارمني هم داريم، نمي‌شود همیشه بگوییم اسلام. اين قدر نگوييد اسلام اسلام، يک کمي ارزش‌ها را تعديل کنيد! نشنیده‌اید که مي‌گويند ارزش‌هاي انقلاب را تعديل کنيد؟! کسي نيست به اينها بگويد: پس چرا انقلاب کرديم؛ و چرا اسلام آورديم؟

أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ، يخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ؛ اين آراء، احکام و قوانيني که عرضه مي‌کنند، مخالف قرآن است، ولي آن‌ها باکي ندارند. چون قول نداده‌اند که حتماً موافق قرآن باشد. مي‌گويند: آن‌چه مهم است، ارزش‌هاي اجتماعي است، و باید ببینیم مردم چه دوست دارند. يخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ ويتَوَلَّى فِيهَا رِجَالٌ رِجَالًا علي غير دين الله؛ ولايت يعني این‌که دو يا چند نفر با هم رابطه‌اي برقرار کنند، و با هم داد و ستد روحي داشته باشند. حضرت مي‌فرمايد: اين‌ها ولايت کساني را بر اساسی غیر دین خدا مي‌پذيرند. يتَوَلَّى فِيهَا رِجَالٌ رِجَالًا علي غير دين الله؛ آنها اگر کسي را دوست دارند، نه به خاطر این‌که طرفدار دين هستند؛ نه! مي‌گويند: ما با هم تفاهم کرديم، با هم توافق داريم و سليقه‌مان يکي است؛ دين مي‌خواهد موافق باشد یا مخالف! ان‌شاءالله در جلسه آینده به ادامه بحث می‌پردازیم.

وصلي الله علي محمد و آله الطاهرين.

منبع: مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)

پی نوشت:

[1]. دعای کمیل، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص 848.

[2]. انعام، 28.

[3]. نهج‌البلاغه، ص287.

[4]. حج، 47.

[5]. بحارالانوار، ج11، ص141.

[6]. اعراف، 12.

[7]. حجر، 39-40.

[8]. بقرة، 34.

[9]. کهف،104و103.

[10]. قیامت، 14.

[11]. شرح أصول الكافي (صدرا)، ج‏1، ص 596.

[12]. فصلت، 31.

[13]. نجم، 29.

[14]. بقرة، 6.

[15]. روم، 10

 


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم