نگاهی کوتاه به فلسفه شیخ اشراق

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مرداد, 1394

 

هشتم مرداد در کشور ما،روز بزرگداشت شیخ اشراق نامگذاری شده است. فلسفه از آنجا که با براهین محض عقلی به اثبات وجود خدا و می پردازد،راهی مطمئن و نفوذناپذیر در مسیر خداشناسی است.در این پست برآنیم تا گزیده ای از عقایدجناب شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق را خدمت دوستان ارائه دهیم.

 

سهروردي در نظام هستي، علاوه بر عوالم عقول و نفوس و اجسام (كه مشائيان نيز به آنها قائل بودند)، به عالم ديگري عقيده دارد كه عالم مثال يا عالم خيال يا مثل (صور) معلقه ناميده مي‌شود.

(مشائيان گروهی از فلاسفه هستند که به چنين عالمي، يعني عالم خيال اعتقاد ندارند)

عالم خيال يا مثال، مرتبه‌اي از هستي است كه از ماده مجرداست،ولي از آثار آن بر كنار نيست؛ يعني مرتبه‌اي كه ميان محسوس و معقول يا مجرد و مادي است و به همين دليل برخي خواص هر دو

حوزه را داراست.

در واقع شيخ اشراق علاوه بر صور خيالي و قوه خيال كه يكي از قواي باطني و مورد قبول مشائيان است، از امر ديگري به نام عالم مثال يا خيال سخن مي‌گويد.

يك موجود مثالي، موجودي است كه در عين اين كه از كم و كيف و همچنين ساير اعراض برخوردار است، از ماده مجرد است.

شهاب الدین سهروردی معتقد است گذر از عالم محسوس به عالم معقول بدون واسطه امكان‌پذير نيست. پس بايد عالمي ميان اين دو عالم باشد كه هم از خواص محسوسات بهره‌اي برده باشد و هم از خواص معقولات. او اين عالم مياني را مثال يا خيال مي‌نامد كه در مراتب معرفتي، منطبق بر ادراك خيالي، مابين ادراك حسي و ادراك عقلي است.

...

مي‌توان گفت سهروردي صور خيالي را صور قائم به ذات دانسته و آنها را از نوع صور منطبعه و داراي مكان و محل نمي‌داند، بلكه اين صور را در جهان خارج از نفس موجود به شمار مي‌آورد. به زعم او،صور خيالي نه در عالم ذهن‌اند و نه در عالم عين، بلكه در عالم مثال يا خيال منفصل جاي دارند.

اين امر نگاه ما را به نظريات محي‌الدين ابن عربي، پدر عرفاننظري اسلامي معطوف مي‌دارد و متذكر مي‌شود كه در اعتقاد به عالم مثال، تقدم با سهروردي است و ابن‌عربي در اين باب خلف او به شمار مي‌آيد.
نزد ابن‌ عربي، عالم خيال، مرتبه‌اي از مراتب هستي و عالمي است حقيقي كه صور اشياء در آنجا موجودند، به گونه‌اي كه به لحاظ لطافت و زمختي بينابين‌اند؛ يعني بين روحانيت محض و ماديت صرف قرار دارند. چنين عالمي را ابن عربي، عالم خيال مطلق يا منفصل مي‌نامد. او از عالمي به نام عالم خيال مقيد يا متصل كه مرادش همان عالم خيال انساني است نيز سخن مي‌گويد. مثال مقيد همان خيال آدمي است كه به گفته حكما، يكي از قواي مدركه باطني انسان محسوب مي‌شود و در حكم خزانه صور حسي است.

عالم خيال مقيد چيزي نيست، جز آيينه‌اي در عقل انساني كه صور عالم مثال مطلق در آن منعكس مي‌شود؛ پس مخيله قوه‌اي است كه انسان را به عالم مثال مرتبط مي‌كند.

شهاب‌الدين سهروردي، علت وجودي عالم خيال را برخي از عقول متكافئه كه آنها را عقول عرضيه مي‌نامد، به شمار آورده است. در عالم مثال، صور جوهريه تمثل پذيرفته و با شكل‌هاي گوناگون ظاهر مي‌شوند، چراكه اختلاف اشكال و تفاوت هيات در عالم خيال يا مثال، به وحدت شخصيه يك فعليت جوهر لطمه وارد نمي‌آورد. مثلا وقتي گروهي از اشخاص در باره يك شخصيت تاريخي به بررسي مي‌پردازند، تصورات آنان نسبت به اين شخصيت تاريخي، يكسان و يكنواخت نيست؛ ولي اين مساله نيز مسلم است كه همه اين اشخاص درباره يك شخصيت تاريخي معين سخن گفته و تصورات گوناگون آنان به وحدت شخصي اين شخصيت تاريخي لطمه وارد نمي‌آورد. پس صور مختلف و اشكال گوناگون يك شيء با وحدت جوهري آن منافي نبوده و يك شيء مي‌تواند با صور متفاوت تمثل

يابد.

شيخ اشراق، آنجا كه از سرنوشت ارواح و نفوس بشري پس از جدايي از بدن سخن مي‌گويد، به صور معلقه اشاره مي‌كند و جايگاه نفوس مياني را همان مثل معلقه مي‌داند و تصريح مي‌كند كه اينصور يا مثل معلقه، ديگر آن مثل افلاطوني معروف نيستند. در واقع به‌رغم سهروردي، صور معلقه همان عالم مثال است.

عين عبارات سهروردي در اين باب چنين است: «صور معلقه، مثل افلاطوني نيستند، زيرا مثل افلاطوني، نوري ثابت در جهان انوار عقلي مي‌باشند، اما اين مثل معلقه كه در عالم اشباح مجرده‌اند (و از جهت مراتب وجودي پايين‌تر از مرتبه عقول جاي گرفته‌اند)، برخي ظلماني و برخي نوراني‌اند

بايد توجه داشت كه سهروردي مثل معلقه را در مقابل اجرام آسماني ابن سينا مطرح مي‌كند كه نفوس ناقص به آن وابسته مي‌شوند، چراكه وي نفوس بشري را پس از جدايي از بدن 3 قسم مي‌داند:

1-‌ نفوس پاك و منزه از ماديات كه به عالم انوار راه مي‌يابند.
2- نفوس مياني كه در علم و عمل هر دو كامل نبوده، اما در يكي از آنها به كمال رسيده‌اند كه به عالم مثل معلقه (عالم خيال) راه مي‌يابند.

3- نفوس بدبختان كه در علم و عمل هر دو ناقص‌اند و به سايه مثل معلقه يا جهنم راه مي‌يابند.

شيخ شهيد، سهروردي، عالم مثال را يكي از عوامل چهارگانه خود نيز معرفي مي‌كند و مي‌گويد: «شخصا تجربه‌هاي درستي دارم كه4  عالم داريم: عالم انوار قاهره (عقول)، عالم انوار مدبره (نفوس)، عالم برازخ (اجسام) و عالم صور معلقه (عالم خيال).»

وسعت وجودي عالم مثال در نگاه شيخ شهاب الدين بسيار است، چراكه وي معتقد است: «جن و شيطان از همين نفوس و مثل معلقه(عالم خيال) پديد مي‌آيند. خوشبختي وهمي نيز در همين عالماست. اين مثل گاهي از بين مي‌روند و گاهي از نو پديد مي‌آيند،چنان كه تصوير آيينه‌ها و صورت‌هاي خيالي چنين‌اند. گاهي نفوس آسماني صور معلقه را ايجاد مي‌كنند تا براي اهل صفا جلوه‌گاه آنها باشند و چون اين گونه مشاهده شده‌اند و مشاهده آنها به حس مشترك هم نسبت داده نشده است، خود بر اين امر دلالت مي‌كند كه فقط در ابصار است كه روبه‌رو شدن رائي با مرئي شرط است،نه در هر نوع مشاهده‌اي.»

سهروردي همچنين از عالم مثال، در برابر اقاليم هفتگانه معروف قدما، به اقليم هشتم تعبير مي‌كند كه قوه دريافت‌كننده صور اين عالم يا محل ظهور اين صور، نيروي خيال انسان است. (اين قوه كاركردي دوگانه دارد، يعني اگر از جنبه الهي نفس مدد گيرد،انسان را به عالم مثال و مشاهده صور مثالي رهنمون مي‌شود و اگر گرفتار ماديات شود، حاصل آن توهمات و خواب‌هاي پريشان

است.)

شيخ اشراق معتقد است كه جابلق و جابرص و هور قليا در اقليم هشتم يا عالم مثال قرار گرفته و شهرهاي عالم مثال به شمار مي‌روند.

جابلق و جابرص شهرهاي عالم عناصر مثل معلقه‌اند و هور قليا از عالم افلاك مثل معلقه است. سهروردي عالم هور قليا (عالم افلاك مثالي) را عالم عجايب و غرايب دانسته و براي عالم افلاك مثالي اصوات و نغمه‌هاي متنوعي قائل است و اعتقاد دارد اصوات و نغمات عالم افلاك مثالي، مشروط به شرايط اصوات عالم مادي نيست. وي معتقد است وجود صدا در عالم مادي مشروط به تموج هوا است، اما اصوات عالم افلاك مثالي، مشروط به تموج هوا نيستند، مانند رنگ‌هاي ستارگان كه مشروط به شرايط رنگ در عالم مادي نيستند.

شيخ اشراق عقيده دارد اصوات بسيار بلندي كه اهل مكاشفه مي‌شنوند، ناشي از تموج هوا نيست، زيرا تموج هوا با اين شدت بر اثر اصطكاك در مغز غيرقابل تصور است، بلكه آن صورت مثالي صوت است كه خودش واقعا يك صوت و حقيقي است. وي همچنين هيچ آهنگي را لذتبخش‌تر از آهنگ افلاك و هيچ شوقي را به درجه شوق آنها نمي‌داند.

سهروردي بر اين عقيده است كه صوت مثالي در مقام جابلقا و جابرصا (عناصر عالم خيال) تحقق نمي‌پذيرد، بلكه تنها در عالم هور قليا محقق مي‌شود كه وقتي سالك به آن مقام واصل مي‌شود،از روحانيت افلاك و آنچه در آن است، آگاه مي‌شود.

اين حكيم اشراقي عقيده دارد سامعه افلاك محتاج به گوش نبوده و باصره افلاك نيز مشروط به چشم نيست و همچنين شامه افلاك، يعني همه اين حواس بدون احتياج به ابزار و آلات ظاهري، در عالمافلاك مثالي موجود هستند. در واقع، سهروردي از طريق قاعده امكان اشرف براي عالم افلاك مثالي به حواسي قائل گشته كه مشروط و محتاج به آلات جسماني نيستند. اگر كسي از خواب بيدار شود، بدون هيچ حركتي از عالم مثال جدا مي‌شود، همين طور كسي هم كه مي‌ميرد بدون حركت، از اين دنيا به دنياي ديگر منتقل مي‌شود

سهروردي براي اين كه ثابت كند بجز عالم مادي، عالم ديگري به نام عالم مثال نيز وجود دارد، به نيروي سالكان اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «ارواح سالكان در مراحل رهايي از قيد و بند بدن مادي جايگاهي دارند كه مي‌توانند به هر گونه كه بخواهند، مثل و صور قائم به ذات بيافرينند. اين مقام را مقام كن (باش) مي‌نامند.»

وي معتقد است در مقام «كن»، سالكان به هر صورتي كه فرمان دهند كه باش، آن صورت‌ها به وجود خواهند آمد و هر كه اين مقام را دريابد، به يقين مي‌داند كه جز عالم مادي، عالم ديگري نيز وجود دارد كه مقام مثل معلقه (عالم مثال) است، چنان كه در جايي ديگر در باب نيروي سالكان تصريح مي‌كند:

«حكيم متاله كسي است كه بدن او هم چون پيراهني براي اوست

كه زماني آن را كنار نهاده و زمان ديگر به كار مي‌گيرد.

هيچ انساني نمي‌تواند در زمره حكما در آيد و از ايشان دانسته شود، مگر آن كه

به خميره مقدس سلوك دست يابد و پوشش بدن را گاهي به كار

گيرد و گاه كنار نهد. اگر بخواهد به عالم نور عروج كند يا به هر

صورتي كه اراده كند، در آيد… نفس انسان نيز كه از جوهر قدسي

تشكيل شده است، آن گاه كه از عالم نور منفعل شود و لباس

اشراق بپوشد، همچون نور تاثير مي‌كند و منفعل مي‌سازد، اشاره

مي‌كند و شيء با همان اشاره او، وجود مي‌يابد و تصور مي‌كند و

شيء بر حسب تصور او واقع مي‌شود.»

اين كه چيزي بر حسب تصور حكيم به وقوع مي‌پيوندد و از عالم ذهن به عالم عين منتقل مي‌شود، ما را دو باره به ياد خلف سهروردي، ابن عربي مي‌اندازد كه معتقد بود عارف به هرچه همت گمارد، آن چيز تحقق خارجي پيدا مي‌كند و واقع مي‌شود.

لازمه همت، توجه و تمركز تام عارف نسبت به مورد خاصي است كه اداره مي‌كند يا بر آن همت مي‌گمارد.

چنان كه مشاهده مي‌شود، در باب همت حكيم در مقام ” كن “نيز تقدم با سهروردي است.

سهروردي معتقد است:

آنچه انسان در خواب مي‌بيند، مانند كوه ودريا و زمين و صوت و غيره، همگي مثل و صور قائم به ذاتند كه در محل خاصي قرار ندارند.

همچنين وي در باب اين كه عالم خيال، عالمي مادي نيست، مي‌گويد:«اگر كسي از خواب بيدار شود،بدون هيچ حركتي از عالم مثال جدا مي‌شود، همين‌طور كسي هم كه مي‌ميرد، بدون حركت،از اين دنيا به دنياي ديگر منتقل مي‌شود

اما صدرالدين شيرازي، ديگر خلف سهروردي هم مانند او به وجود عالم خيال كه يك عالم مجرد مقداري است، اعتراف كرده، ولي اولا صور خيالي را در نفس موجود دانسته و براي آنها در عالم خارج تحققي نيست، در مقابل سهروردي كه وجود صور خيالي را مستقل از نفس قبول دارد و ثانيا صور مشهود در آينه را جز سايه صور محسوسه، چيز ديگري نمي‌داند، برخلاف سهروردي كه صور مشهود در آينه را از جمله موجودات عالم خيال مي‌داند.


منبع: وبلاگ بشنو از نی

 


فرم در حال بارگذاری ...

دنیا طلبان دین خود را به چند سکه می فروشند؟

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مرداد, 1394

آیت الله مصباح یزدی: دنیا طلبان دین خود را به چند سکه می فروشند؟

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود:

ریشه همه گناهان دلبستگی به دنیاست. حب دنیا، کلید همه بدی ها و عامل نابودی تمام حسنات و کارهای نیک است.

«حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کلِّ خَطِیئَةٍ وَ مِفْتَاحُ کلِّ سَیئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کلِّ حَسَنَة»[1]

انسان هایی که تمام هم و غمشان دنیاست، دینشان را به چند سکه می فروشند. در طول تاریخ افراد زیادی بودند که دین، عقاید و ارزش های انسانی خود را به دنیا فروختند. تمام کسانی که در مقابل پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام ایستادند بخاطر حب دنیا بوده است. تا احساس می کردند که دنیایشان به خطر می افتد در مقابل حق گردن می کشیدند.

لذا یک مسلمان واقعی باید تلاش کند و ریاضت بکشد تا به این باور برسد که دنیا در برابر آخرت بسیار ناچیز است. باید رفتار اولیاء خدا را در مورد دنیا الگوی خودمان قرار دهیم. امیرالمؤمنین علیه السلام یکی از بهترین الگو هاست. کامل ترین و جذاب ترین سیره از آن ایشان است. حضرت در حالی که کفش خودش را وصله می زد و از ابن عباس پرسید این کفش چقدر می ارزد؟ به ابن عباس فرمود: به خدا قسم ارزش این کفش پاره از حکومت کردن بر شما بیشتر است مگر این که حقی را از ظالم بگیرم و به صاحب حق برسانم. پست ومقام و ریاستی که بسیاری از افراد برایش سر و دست می شکنند؛ حضرت آن را، هدف دنیوی و بی ارزش می داند.

دلبستگی به دنیا مهم ترین مانع سعادت بشر است

دلبستگی به دنیا مهم ترین مشکلی است که موجب می شود انسان از حیات باقیه دست بکشد و آخرت را به فراموشی بسپارد. اگر این مانع برداشته شود دیگر بود و نبود دنیا در نظر ما یکسان است. در این حالت تلی از سکه طلا با تلی از خاک در نزد ما فرقی ندارد. اما اگر انسان آرزو کند که ای کاش سکه ها برای من بود، برای رسیدن به آن تلاش می کند. هر حرفی را که از او بخواهند، تکرار می کند و خیلی چیزها را امضا کند. این فرد در پی دنیا است و حاضر است در معاملات یا تبلیغات انتخاباتی سر مردم را کلاه بگذارد تا به هدف خود برسد.

کسی که دنیا در نزدش خوار و حقیر باشد آنگاه زمینه برایش فراهم می شود تا در جاهایی که خواسته خدا با خواسته نفس وی در تزاحم بود، بنایش را بر این بگذارد که خواست خدا را مقدم بدارد. پیش از انجام هرکاری فکر می کند که آیا خدا از این کار خوشش می آید یا نه. اما اگر عاشق دنیا باشد اصلا این مسأله برایش مطرح نمی شود وقتی به او تذکر بدهی در پاسخ می گوید این مقدس بازی ها را ول کن.

...

انسان می تواند به جایی برسد که جز خواست خدا چیز دیگری برایش مهم نباشد.

انسان در اثر تمرین و ریاضت دل بریدن از دنیا، می تواند به یک پله بالاتر برود. در این مرحله خواست فرد دیگر مطرح نیست و انگیزه اصلی او برای انجام کارها، رضای خدا است. چنین کسی تمام توجه اش به این است که ببیند خدا چه می خواهد تا آن را انجام دهد؛ آدمی زاد ممکن است این گونه شود.

اصلا برای چنین شخصی تضاد پیش نمی آید تا بخواهد در مورد آن تصمیم بگیرد که دنیا را انتخاب کند یا خواسته خدا را.

خدا می خواهد همه صفات و حالات انسانی در مقام بندگی او بروز پیدا کند

روح انسان دارای ابعاد و حالات مختلف است. هر کدام از ابعاد وجودی انسان در شرایط خاصی ظهور می کند اما خداوند می خواهد همه اینها برای بندگی خدا ظهور پیدا کند. یعنی احساس ترسی که در وجود آدمی است تنها به صورت ترس از خدا بروز پیدا کند. اگر امید هست تنها نسبت به خدا باشد.

چنین فردی، زنده باد یا مرده باد گویی مردم، برایش مساوی است و فرقی نمی کند که دیگران به او فحش دهند یا دستش را ببوسند. از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که از یک سو آنچنان عاشقانه رفتار می کردند که جز رحمت و لطف محبوب چیز دیگری را نمی دیدند و گاهی در مناجات گریه می کردند و به خدا عرض می کردند کسی بدتر از من پیدا نمی شود. این حالات مختلف از شاهکارهای خداوند است که در انسان بوجود آورده است.

کسی که عظمت خدا را درک کند رفتارش متناسب با این صفت الهی می شود

اگر کسی عظمت خدا را درک کند آنچه متناسب با عظمت خداست از خود بروز می دهد؛ وقتی در نماز ایستاده است و می خواهد با او حرف بزند عظمت خدا در مقابلش جلوه می کند و نمی تواند درست قرائت کند. کسانی که نماز حضرت آیت الله بهجت را دیدند چنین حالاتی را مشاهده کرده اند.

ما در زندگی خود تجربه کرده ایم که گاهی انسان در مواجهه با شخصیت بزرگواری حرف زدن هم از یادش می رود. دلیلی هم ندارد، گناهی نکرده، نمی خواهد بی احترامی کند. اما وقتی بزرگی او را درک کرد این گونه می شود؛ این حالت طبیعی است و کسی او را مذمت نمی کند.

حضرت امام خمینی شخصیت الاهی و بزرگی بود. شاید کسانی که حضور ایشان را از نزدیک درک کرده اند چنین حالتی را تجربه کرده باشند. عظمت امام(ره) موجب می شد که کسی نمی توانست در مقابل ایشان به راحتی صحبت کند.

انسان در اثر درک عظمت الاهی حالات لذت بخشی را درک می کند

با توجه به آیه«فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسَی صَعِقاً؛ هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد و موسی مدهوش به زمین افتاد»[2] باید گفت: اگر مقدار کمی از عظمت خدا جلوه کند کوه ها پودر می شوند. موسی علیه السلام وقتی این عظمت را دید بی هوش به زمین افتاد. اگر واقعا عظمت خدا را درک کنیم چنین حالاتی پیدا می کنیم.

یکی از ویژگی های مؤمنین این است که وقتی آیات الاهی برای ایشان خوانده می شود به سجده می افتند و گریه می کنند. «إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمٰنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیّاً»[3] فقط آیات خدا را، آن هم با چندین واسطه و به وسیله یک انسان می شنوند چنین حالتی پیدا می کنند. لذتی که اینها از این حالت می برند هیچ عاشقی از وصول به معشوقش نمی برد؛ این حالات با امید به رحمت الاهی داشتن، منافاتی ندارد.

گاهی عده ای نزد حضرت زهرا سلام الله علیها می رفتند و می گفتند علی علیه السلام یک گوشه افتاده و غش کرده است. حضرت می فرمود: این کار هر روز او است.

خداوند می خواهد همه بندگانش به این مرتبه برسند اما قدم اول این است که عشق دنیا را از سر بیرون کنیم.

کمال انسان به این است که نسبت به صفات و جلال الاهی معرفتش زیاد شود و عظمت خدا در نزدش جلوه کند.

خبرگزاری حوزه

پی نوشت:

[1] ارشاد القلوب، ج 1، ص 21.

[2] اعراف، 143.

[3] مریم،58

 


فرم در حال بارگذاری ...

چرا وبلاگ داشته باشیم؟ برگرفته از ibelieve.blog.ir

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

زکات علم، نشر آن است. یعنی پیرایش و تزکیه ی علوم تولیدی به انتشار آنها وابسته است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از ,بلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

مرد خردمند هنر پیشه را

عمر دو بایست در این روزگار

تا به یکی تجربه اندوختن

با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

برگرفته از ibelieve.blog.ir


فرم در حال بارگذاری ...

عیب جویی ممنوع!

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

 

 

«…وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکمْ؛

به یکدیگر طعن مزنید و عیب جویی ننمایید».

یکی از پایه های تکامل روحی این است که هر فردی، وضع روحی خود را از نظر عیوب و نقایص اخلاقی، مورد بررسی قرار دهد و چهره باطنی خود را از نزدیک، در آیینه «خودشناسی» مشاهده کند، تا ریشه رذایلی را که در روح و روان او پدید آمده است، قطع نماید. مسأله «خودشناسی» از نظر دانشمندان به قدری اهمیت دارد که می گویند:

کسی که می خواهد زنجیرهای ناپاکیها را از هم بگسلد و از آثار منفی عیوب روانی نجات یابد، نه تنها در فصول خاصی از عمر باید به این موضوع بیندیشد، بلکه همه روزه به هنگامی که غوغای زندگی به سکوت و خاموشی می گراید، نتیجه و علل اعمال روز گذشته خود را روی کاغذ بیاورد و با بی طرفی کامل آنها را مورد بررسی قرار دهد و آنچه را ناشایست یافت، تصمیم بر ترک آنها بگیرد.

امیر مؤمنان علیه السّلام می فرماید:

«علی العاقل ان یحصی من نفسه مساویها فی الدّین و الرأی و الاخلاق و الآداب فیجمع ذلک فی صدره او فی کتاب و یعمل فی ازالّتها؛[1]

بر هر خردمندی لازم است که عیوب مذهبی و فکری و اخلاقی و معاشرتی خود را دقیقا مورد بررسی قرار دهد و آنها را در سینه خود ضبط نماید و یا روی کاغذی بنویسد و سپس کوشش کند که تمام آنها را ریشه کن سازد». ولی گروهی به نام «عیب جویان»، بر اثر ناآگاهی از اوصاف روحی خود و بی خبری از وضع و حال خویشتن، به دنبال لغزشهای مردم رفته و پرده از معایب و لغزشهای آنان برمی دارند؛ اینان مردمی هستند که از ذکر و بیان عیوب مردم لذت می برند؛ زیرا در خود، نوعی حقارت احساس می کنند، و با بیان نقاط ضعف مردم و آشکار ساختن عیوب آنان و کاستن از ارزش و موقعیت اجتماعی آنها، احساس حقارت خود را تسکین می دهند.

...

>

گاهی غرور و خودخواهی و حس جاه طلبی، انگیزه عیب جویی می شود و انسان زبان به بدگویی مردم می گشاید. ما در این جا به انگیزه عیب جویی کاری نداریم؛ آنچه برای ما مهم است، این است که در نتایج شوم و وخیم آن کمی فکر کنیم؛ بدگویی و انتقاد مغرضانه از اعمال مردم، صفا و صمیمیت را از بین می برد؛ دوستی و صداقت را به بی مهری و گاهی به دشمنی تبدیل می کند؛ همچنان که تمجید از نیکیها و ستودن خوبیها، نهال دوستی را ریشه دارتر می سازد. امام باقر علیه السّلام مردم را به نقاط ضعف و لغزشهای آنان توجه داده و می فرماید: «کفی بالمرء عیبا ان یبصر من النّاس ما یعمی عنه من نفسه؛[2] بزرگترین عیب برای انسان، این است که عیب دیگران را با کنجکاوی به دست آورد و خود، دارای همان عیب باشد، ولی آن را حس نکند.»

گروه عیب جو، اگر نیرویی را که در راه بدگویی و سرزنش دیگران به کار می برند، در اصلاح خود به کار می بردند و به جای عیوب مردم شناسی، به «خودشناسی» می پرداختند، چه بسا به سعادت نزدیکتر بودند؛ این جاست که به ارزش حدیثی که از یکی از پیشوایان بزرگ ما رسیده است پی می بریم که فرموده اند: «من بحث عن عیوب النّاس فلیبدأ بنفسه؛[3] هرکس در عیوب دیگران کنجکاوی کند، بهتر است که نخست معایب خود را مورد بررسی قرار دهد». بزرگ ترین عیب چنین کسانی، این است که هرگز قابل معاشرت و زندگی نیستند؛ زیرا رازهای درونی و اسرار باطنی انسان را آشکار می سازند و هیچ همنشینی از زیان مصاحبت آنها در امان نیست؛ بر همین اساس، امیر مؤمنان علیه السّلام از معاشرت با این گروه نهی کرده و می فرماید: «ایاک و معاشرة متتبّعی عیوب الناس! فإنّه لم یسلم مصاحبهم منهم؛[4] از معاشرت عیب جویان بپرهیزید؛ زیرا هیچ کس از ضرر آنها در امان نمی ماند».

انتقاد مشفقانه غیر از عیب جویی است

نکته قابل توجهی که در این جا بسیاری از آن غافلند، این است که عیب جویی و سرزنش کردن مردم، امری است و راهنمایی آنان به کارهای نیک و متوجه ساختن آنان به معایب کار خود، مطلبی دیگر. عیب جویی از رذایل اخلاقی است؛ در حالی که هدایت مردم و توجه دادن آنها به نقاط ضعف خویش، از طریق نصیحت و اندرز، از وظایف مذهبی و انسانی به شمار می رود و بر هر انسان آگاه و بیداری لازم است که همنوعان خود را از بدبختی و تیره روزی نجات بخشد. آگاهانیدن مردم به عیوب زندگی خودشان، به قدری مهم و با ارزش است که امام صادق علیه السّلام آن را بزرگترین هدیه انسانی شمرده است که یک فرد می تواند آن را به فرد دیگر تقدیم نماید و چنین می فرماید: «رحم اللّه امرأ اهدی الی عیوبی؛[5] خداوند بیامرزد کسی را که عیوبم را به عنوان هدیه به من تذکر دهد». امیر مؤمنان می فرماید: «لیکن آثر النّاس عندک من اهدی الیک عیبک؛[6] برگزیده ترین فرد در نظر تو کسی باشد که عیوب زندگی تو را به عنوان هدیه به تو ببخشد». اصولا نخستین گام برای درمان بیماریهای جسمی و روحی و از بین بردن بحرانهای اجتماعی، این است که قبل از هر چیز، ریشه بیماری و نوع مرض، به طور دقیق شناخته شود و تا این کار درست انجام نگیرد، هر نوع معالجه ای بی اثر و غیر مفید خواهد بود. کسانی که از صراحت گفتار و بیان حقایق تلخ و فاش ساختن عیوب اجتماع، واهمه و ترس دارند، افرادی هستند که می خواهند نقایص روحی و اجتماعی آنها زیر سرپوش سکوت و بستن زبانها و شکستن قلمها مخفی بماند و هرگز راضی نمی شوند که اشکالات کار آنها در آیینه بیان نویسندگان و گویندگان منعکس گردد و هرگاه دیدگان آنها به چنین آیینه هایی افتاد، می خواهند آنها را بشکنند؛ باید به چنین کسانی گفت: «خود شکن! آیینه شکستن خطاست». تنها این مورد نیست که یک رذیله اخلاقی(بدگویی و عیب جویی) با یک سجیه انسانی(راهنمایی کردن مردم به نقایص و معایب خود) با یکدیگر مشتبه می شوند، بلکه ممکن است بسیاری از سجایای انسانی و اصول اخلاقی با یک سلسله رذایل روحی و اخلاقی قابل اشتباه باشند و با بررسی دقیق می توان مرزهای هر کدام را از دیگری متمایز و جدا ساخت.

تحریک عواطف

قرآن در اجرای این اصل اخلاقی از تحریک عواطف مدد جسته است و هنگامی که می خواهد بگوید: از یکدیگر عیب جویی مکنید، چنین می فرماید: «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکمْ؛ از خود عیب جویی منمایید» و مقصود از این تعبیر، همان تحریک عاطفه انسانی است؛ زیرا اخوت مذهبی و برادری دینی، آن چنان رشته الفت و مودتی در میان مؤمنان به وجود آورده و آنها را مانند یک تن و یک مجموعه واحد زنده قرار داده است که عیب جویی از یک فرد مسلمان، به منزله عیب جویی از خود محسوب شده است.

 

پی نوشت ها:

[1] آمدی، غرر الحكم، ص 559.

[2] کلینی، كافى، ج 2، ص 459.

[3] آمدی، غرر الحكم، ص 659.

[4] همان، ص 148.

[5] تحف العقول، ص 366.

[6] آمدی، غرر الحكم، ص 558.

 منبع : نظام اخلاقی اسلام، تفسیر سوره مبارکه حجرات، ص113 , سبحانی، جعفر


فرم در حال بارگذاری ...

دوستی خدا و دشمنی من

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

إِنَّ الَّذِينَ يحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ(المجادلة/20)

در حقيقت کساني که با خدا و پيامبر او به دشمني برمي‏خيزند

آنان در [زمره] زبونان خواهند بود


قال الرضا علیه السلام:

از آن حضرت روایت شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

خداوند تبارک و تعالی می فرماید:

ای فرزند آدم! تو با من به انصاف رفتار نکردی، من با ارزانی داشتن نعمت بر تو، با تو دوستی کردم و تو به نافرمانی و ارتکاب معصیت با من دشمنی می نمایی؛ خوبی های من به سوی تو سرازیر شد و شر و بدی های تو به سوی من همواره بالا آمد، پی در پی در هر روز و شب، فرشته ای گزارش صدور عمل قبیحی را از تو به من اطلاع می دهد،

ای فرزند آدم چنانچه کارهای تو را از دیگری به تو خبر می دادند (که فلانی چه کرده و چه کرده) و تو وی را نمی شناختی، در دشمنی او شتاب می کردی.


فرم در حال بارگذاری ...

آخرین لحظات شهادت شهید مدافع حرم در سوریه + دانلود فیلم

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام

آخرین لحظات شهادت یک مدافع حرم در سوریه

فیلمی که مشاهده خواهید کرد، آخرین لحظات از حیات یکی از رزمنده گانِ «مدافع حرم» در سوریه است. شهید «حمزه زلزلی» از اهالی روستای «دیرقانون النهر» در جنوب لبنان که به «زادگاه شهادت طلبان» شهرت دارد بود. این روستای شهید پرور چندی پیش نیز پذیرای یک شهید مدافع حرم دیگر به نام سید محمد جواد عثمان با کنیه ذو الفقار بود که پیکر مقدسش در گلزار شهدای این روستا آرام گرفت.

روحشان شاد یادشان گرامی و ادامه دار

دانلود کلیپ لحظه شهادت


نظر از: خدابخش خورشیدی [بازدید کننده]  
خدابخش خورشیدی

بسم رب الشهداءوالصدیقین
شهدای مدافعان حرم انسانهای بی باک ونترس هستند که درراه عقیده مذهبی وتوحیدی خود از این دنیا رخت بر بستند .تا به ما درس شجاعت وایمان بدهند
گرچه جسم پاکشان ازاین دنیا رفت ولی روحشان زنده اند وبه اعمال وکارهای ما شیعان نظارت دارند

1395/01/12 @ 16:19
نظر از: دخیل [عضو] 

مردن را هراسی نیست
بیم من چگونه مردن است
مسئله این است

1394/05/07 @ 14:28
نظر از: مرادی [عضو] 

سلام

روح همه شهدا شاد

التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج

1394/05/07 @ 12:55


فرم در حال بارگذاری ...

آسان گیری در ازدواج

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

 

قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّالِحِینَ (القصص/27)

قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّالِحِینَ

(شعیب) گفت: «من مى خواهم یکى از این دو دخترم رابه همسرى تو درآورم به این شرط که هشت سال براى من کار کنى; و اگر آن را تا ده سال افزایش دهى، (محبّتی) از ناحیه توست; من نمى خواهم کار سنگینى بر دوش تو بگذارم; و ان شاء الله مرا از صالحان خواهى یافت.»

تفسیر نور

ما مى‏ توانيم تمام كارهاى‏ خود را رنگ الهى‏ دهيم، چنانكه قرآن مى‏ فرمايد: (صِبغَةَ اللهِ و مَن أحسَنُ مِنَ اللهِ صِبغَةً) مثلاً هرگاه صورت خود را مى‏ شوييم، قصد وضو نماييم، هرگاه مى ‏نشينيم مثل پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روبه قبله نشينيم، به جاى‏ مدرك و مقام، براى‏ رضاى‏ خداوند درس بخوانيم، لباسى‏ كه براى‏ همسر مى‏ خريم، به مناسبت اعياد مذهبى‏ همچون عيد غدير يا تولّد حضرت زهرا (سلام الله عليها) باشد، هديه‏اى‏ كه براى‏ فرزند خود مى‏ خريم به مناسبت كسب يك كمال معنوى‏ باشد، همان گونه كه در اين آيه به جاى‏ هشت سال فرمود: به اندازه‏ى هشت حج.

1. اگر كارى‏ بر اساس جوانمردى‏ و ضعيف نوازى‏ انجام شود، علاوه بر اجر معنوي، پاداش دنيوى‏ نيز بدنبال دارد. (قال اِنّى‏ اُريد أن اُنكِحَک) (حضرت موسى‏ كه تا ساعاتى‏ پيش حتّى‏ بر جان خود ايمن نبود، اينك علاوه بر امنيّت جاني، صاحب زن و زندگى‏ و كار مى‏شود).

2. سنّت‏هاى‏ خوب ازدواج (همچون حضور در منزل دختر و گفتگو با حضور پدرش) را از انبيا بياموزيم. (اِنّ أبى‏ يَدعوک اِنّى‏ اُريد أن اُنكِحَک).

3. شناخت داماد پيش از اقدام به ازدواج، امرى‏ ضرورى‏ است. (فَلَمّا قَصّ عليهِ القَصَصَ - قال اِنّى‏ اُريد أن اُنكِحَک؛ موسى‏ سرگذشت خود را صادقانه به شعيب گفت و او به موسى‏ اطمينان پيدا كرد، آنگاه پيشنهاد دامادى‏ او را براى‏ دخترش مطرح نمود).

4. اگر از امين بودن، توانايى‏ وعلاقمندى‏ به كار جوان مطمئن شديم، (القويّ الامين) نداشتن امكانات و مسكن را مانع ازدواج قرار ندهيم.

5. پيشنهاد ازدواج از جانب پدر دختر مانعى‏ ندارد. (اِنّى‏ اُريد أن اُنكِحَک)

...


6. رعايت نوبت ميان دختران، و ازدواج دختر بزرگتر قبل از كوچكتر، همه جا ضرورى‏ نيست. (إحدى‏ ابنتيّ) (حضرت شعيب به موسى‏ گفت: مى‏خواهم يكى‏ از اين دو دخترم را به ازدواج تو درآورم وشرط نكرد كه دخترِ اوّل باشد يا دوّم)

7. پدر نبايد در امر ازدواج ميان دختران، تفاوت بگذارد. (اِحدى‏ ابنتيّ هاتين)

8. دختر و پسر مى‏توانند در هنگام خواستگارى‏ در برابر يكديگر قرار بگيرند. (هاتين)

9. غريزه‏ى جنسى‏ را جدّى‏ بگيريم. حتّى‏ در خانه‏ى نبوّت، براى‏ سلامت محيط خانه و كار، ابتدا به امر ازدواج اقدام و سپس به استخدام توجّه مى‏شود. (اُريد أن اُنكِحَک عَلَى‏ أن تأجُرَنِي)

10. ازدواج، با مهريه همراه است. (عَلَى‏ أن تأجُرَنِي)

11. لازم نيست مهريه مال و ثروت باشد. حضرت شعيب به موسى‏ گفت: دخترم را به ازدواج تو درمى‏آورم به شرط آن كه هشت سال براى‏ من كار كني. (عَلَى‏ أن تأجُرَنِي‏ ثمانِيَ حِجَج) البتّه در شريعت اسلام مى‏بايست به فتاواى‏ مراجع تقليد مراجعه كنيم.

12. زمان بندى‏ قراردادها را بر اساس زمان عبادات و امور معنوى‏ قرار دهيم. (ثمانِيَ حجج) به جاى‏ هشت سال، فرمود: هشت حج.

13. يكى‏ از راه‏هاى‏ ترويج معروف، بزرگداشت اوقات معنوى‏ و «ايّام الله» است. (ثمانِيَ حجج)

14. مقام نبوّت، مانع از صحبت پيرامون مقدار مهريه ومال الاجاره نيست. (ثمانِيَ حجج)

15. مراسم حج، در اديان گذشته نيز سابقه داشته است. (حِجَج)

16. هنگام صحبت براى‏ مهريه، پدر عروس، حدّاقل مورد قبول را انتخاب كند و پذيرش بيشتر را به اختيار داماد بگذارد. (فاِن أتمَمتَ عَشراً فَمِن عِندِک) حضرت شعيب به موسى‏ گفت: اگر هشت سال را به ده سال برسانى‏ اختيار با شماست.

17. در ميزان مهريه، داماد را در تنگنا قرار ندهيد. (فمن عندک)

18. پدر عروس در امر ازدواج سخت گيرى‏ نكند و در پرداخت مهريه، توان داماد را در نظر بگيرد. (ما اُريدُ اَن اَشُقّ عليک)

19. كسانى‏ كه به كارگران و زيردستان خود سخت گيرى‏ مى‏كنند، انسان‏هايى‏ ناصالح هستند. (ستَجِدُنى‏ اِن شاء الله من الصالحين)

20. داماد بايد از ناحيه بستگان جديد، آرامش خاطر داشته باشد. (ستَجِدُنى‏ اِن شاء الله من الصالحين)

21. بدون استمداد از خدا وگفتن إن شاء الله، براى‏ آينده وعده‏اى‏ ندهيم. (اِن شاء الله من الصالحين)

22. اعتمادِ متقابلِ داماد و خانواده عروس لازم است. (ستَجدُني… من الصالحين) اهمّيت ازدواج در روايات مى‏خوانيم: ازدواج سبب حفظ نيمى‏ از دين است. دو ركعت نماز كسى‏ كه همسر دارد از هفتاد ركعت نماز افراد غير متأهّل بهتر است. خواب افراد متأهّل از روزه‏ى بيداران غير متأهّل بهتر است آرى‏ بر خلاف كسانى‏ كه ازدواج را عامل فقر مى‏پندارند، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: ازدواج روزى‏ را بيشتر مى‏كند. همچنين فرمودند: كسى‏ كه از ترس تنگدستى‏ ازدواج را ترك كند، از ما نيست و به خدا
سوء ظن برده است.

در روايات مى‏خوانيم: كسى‏ كه براى‏ ازدواجِ برادران دينى‏ خود اقدامى‏ كند، در روز قيامت مورد لطف خاص خداوند قرار مى‏گيرد.

قرآن نسبت به تشكيل خانواده واقدام براى‏ ازدواج، دستور أكيد داده و سفارش كرده كه از فقر نترسيد، اگر تنگ دست باشند، خداوند از فضل و كرم خود، شما را بى‏ نياز خواهد كرد ازدواج وسيله‏ى آرامش است در ازدواج فاميل‏ها به هم نزديك شده و دلها مهربان مى‏شود و زمينه‏ى تربيت نسل پاك و روحيه تعاون فراهم مى‏شود.

در روايات مى‏خوانيم: براى‏ ازدواج عجله كنيد و دخترى‏ كه وقت ازدواج او فرا رسيده، مثل ميوه‏اى‏ رسيده است كه اگر از درخت جدا نشود فاسد مى‏شود.

انتخاب همسر

معيار انتخاب همسر در نزد مردم معمولا چند چيز است:

ثروت، زيبايي، حَسب و نَسب. ولى‏ در حديث مى‏خوانيم: «عليک بذات الدّين» تو در انتخاب همسر، محور را عقيده وتفكّر وبينش او قرار ده در حديث ديگر مى‏خوانيم: چه بسا زيبايى‏ كه سبب هلاكت و ثروت كه سبب طغيان باشد.

رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هرگاه كسى‏ به خواستگارى‏ دختر شما آمد كه دين و امانت دارى‏ او را پسنديد، جواب ردّ ندهيد و گرنه به فتنه و فساد بزرگى‏ مبتلا مى‏شويد.

امام حسن (عليه السلام) به كسى‏ كه براى‏ ازدواج دخترش مشورت مى‏كرد فرمود: دامادِ با تقوا انتخاب كن كه اگر دخترت را دوست داشته باشد گراميش مى‏دارد و اگر دوستش نداشته باشد، به خاطر تقوايى‏ كه دارد به او ظلم نمى‏كند.

در روايات مى‏خوانيم: به افرادى‏ كه اهل مشروبات الكلى‏ هستند و افراد بداخلاق وكسانى‏ كه خط فكرى‏ سالمى‏ ندارند وآنان كه در خانوادهاى‏ فاسد رشد كرده‏اند، دختر ندهيد.

ناگفته نماند كه ازدواج دو نوع است: دائم و موقّت كه براى‏ هر دو در قرآن و روايات اسلامى‏ توصيه‏ها و دستورات خاصّى‏ آمده است، متأسّفانه ازدواج دائم، بخاطر برخى‏ آداب و رسوم بى‏ منطق و بهانه گيرى‏ بعضى‏ بستگان و توقّعات خانواده عروس و داماد و آرزوهاى‏ دور و دراز، به صورت يك معمّا و گردنه‏ى صعب العبور در آمده است و ازدواج موقّت نيز آن گونه زشت و ناپسند شمرده شده كه فحشا جاى‏ آن را گرفته است.

تفسیر نمونه

«پاسخ به چند سؤ ال در مورد ازدواج دختر شعيب با موسى»

آيات فوق سؤ الات فراوانى را برانگيخته است كه بايد جواب همه را به طور فشرده بياوريم :

1. آيا از نظر فقهى صحيح است دخترى كه مى خواهد به ازدواج كسى در آيد دقيقا معلوم نباشد بلكه به هنگام اجراى صيغه عقد گفته شود يكى از اين دو دختر را به ازدواج تو درمى آورم .

پاسخ: معلوم نيست كه عبارت فوق به هنگام اجراى صيغه گفته شده باشد بلكه ظاهر اين است كه گفتگوى مقدماتى و به اصطلاح «مقاوله» است تا بعد از موافقت موسى ، طرفين يكديگر را انتخاب كنند و صيغه عقد جارى شود.

2. آيا مى توان «مهر» را به صورت مجهول و مردد ميان كم و زياد قرار داد؟

پاسخ: از لحن آيه به خوبى برمى آيد كه مهريه واقعى هشت سال خدمت كردن بوده است و دو سال ديگر مطلبى بوده است موكول به اراده و ميل موسى .

3. اصولا آيا مى توان «كار و خدمات» را مهريه قرار داد؟ و چگونه مى توان با چنين همسرى هم بستر گرديد در حالى كه هنوز زمان پرداخت تمام مهريه او فرا نرسيده است و حتى قدرت بر پرداخت همه آن يكجا ندارد؟

پاسخ: هيچ دليلى بر عدم جواز چنين مهرى وجود ندارد، بلكه اطلاقات ادله مهر در شريعت ما نيز هر چيزى را كه ارزش داشته باشد شامل مى شود، اين هم لزومى ندارد كه تمام مهر را يكجا بپردازند، همين اندازه كه تمام آن در ذمه شوهر قرار گيرد و زن مالك آن شود كافى است ، اصل سلامت و استصحاب نيز حكم مى كند كه اين شوهر زنده مى ماند و توانائى بر اداء اين خدمت را دارد.

4. اصولا چگونه ممكن است خدمت كردن به پدر، مهر دختر قرار داده شود؟ مگر دختر كالائى است كه او را به آن خدمت بفروشند؟.

پاسخ: بدون شك شعيب از سوى دخترش در اين مساءله احراز رضايت نموده و وكالت داشت كه چنين عقدى را اجرا كند، و به تعبير ديگر مالك اصلى در ذمه موسى ، همان دختر شعيب بود، اما از آنجا كه زندگى همه آنها به صورت مشترك و در نهايت صفا و پاكى مى گذشت و جدائى در ميان آنها وجود نداشت (همانگونه كه هم اكنون در بسيارى از خانواده هاى قديمى يا روستائى ديده مى شود كه زندگى يك خانواده كاملا به هم آميخته است ) اين مساءله مطرح نبود، كه اداى اين دين چگونه بايد باشد، خلاصه اينكه مالك مهر تنها دختر است نه پدر و خدمات موسى نيز در همين طريق بود.

5. مهريه دختر شعيب مهريه نسبتا سنگينى بوده ، زيرا اگر به حساب امروز كار يك كارگر معمولى را در يك ماه و يكسال محاسبه كنيم و سپس آن را در عدد 8 ضرب نمائيم مبلغ قابل ملاحظه اى مى شود.

پاسخ: اولا اين ازدواج يك ازدواج ساده نبود بلكه مقدمه اى بود براى ماندن موسى در مكتب شعيب ، مقدمه اى بود براى اينكه موسى يك دانشگاه بزرگ را در اين مدت طولانى طى كند، و خدا مى داند كه در اين مدت موسى چه ها از «پير مدين» فرا گرفت .از اين گذشته اگر موسى اين مدت را براى شعيب كار مى كرد، در عوض شعيب نيز تمام زندگى او و همسرش را از همين طريق تامين مى نمود، بنا بر اين اگر هزينه موسى و همسرش ‍ را از مزد اين كار كم كنيم مبلغ زيادى باقى نخواهد ماند و تصديق خواهيم كرد مهر ساده و سبكى بوده است !.

ضمنا از اين داستان استفاده مى شود آنچه امروز در ميان ما رائج شده كه پيشنهاد پدر و كسان دختر را در مورد ازدواج با پسر عيب مى دانند درست نيست ، هيچ مانعى ندارد كسان دختر شخصى را كه لايق همسرى فرزندشان مى دانند پيدا كنند و به او پيشنهاد دهند همانگونه كه شعيب چنين كرد، و در حالات بعضى از بزرگان اسلام نظير آن ديده شده است .

نام دختران شعيب را «صفوره» يا «صفورا» و «ليا» نوشته اند كه اولى با موسى ازدواج كرد.

دفتر امور مشاوره و خانواده

 


فرم در حال بارگذاری ...

گسترده بودن سفره توبه

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

امام باقرعلیه السلام فرمود:آدم عليه السلام عرض كرد:

پروردگارا! شيطان را بر من سلطه بخشيدى ، و او را چون خون (كه در بدنم جارى است ) بر من چيرگى دادى ؛ پس مرا نيز چيزى عنايت فرما!

خداوند فرمود: تو را چنين (نعمتى ) بخشم كه چون كسى از فرزندانت ، تصميم بر انجام گناهى گيرد (و آن را انجام ندهد)، بر او نوشته نشود، و چون آن را انجام دهد (تنها) يك گناه بر او نوشته شود، و چون عزم بر انجام عملى نيك گيرد، چنانچه به انجامش نرساند، حسنه اش برايش نوشته شود، و چون به انجامش رسانده ، ده حسنه برايش نوشته شود.

آدم عرض كرد:

پروردگارا! مرا بيشتر ده !

فرمود: تو را اين بخشم كه چون كسى از فرزندانت گناهى كند. و سپس از من بخشش خواهد، او را ببخشايم .

عرض كرد: پروردگارا! مرا بيشتر عنايت فرما!

فرمود: توبه را بدانان بخشيدم . و يا فرمود: سفره توبه را تا هنگامى كه نفس به گلو برسد برايشان گستردم .

آدم عرض كرد: پروردگارا! مرا كافى است.


اصول كافى ، ج 4، كتاب الايمان و الكنز، حديث اول.


فرم در حال بارگذاری ...

قصه ها و عبرتها / ارزش حقیقی یا شهرت

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

از لباس های رنگ و رو رفته و کفش های زوار در رفته اش معلوم بود که وضع مالی خوبی ندارد؛ ولی استعداد خوبی داشت. استاد پیرش ـ که مشهورترین نقّاش کشور بودـ، او را بهترین شاگردش می دانست.

پیرمرد، آخرین لحظات عمرش را می گذرانْد و پسر، کنارش نشسته بود و اشک در چشم هایش حلقه زده بود.

پیرمرد، آخرین و باارزش ترین اثرش را به او هدیه کرد و چند دقیقه بعد، از دنیا رفت.

ناگهان، فکری به ذهنش رسید. آن شب تا صبح بیدار بود و نقّاشی می کشید. فردای آن روز، تیتر اوّل تمام رسانه ها، فروش چند میلیون دلاری دو تابلو از آخرین نقّاشی های استاد، به موزه ملّی هنر، به وسیله یکی از شاگردان استاد بود.

پسر که حالا مرد ثروتمندی بود، در آخرین لحظات عمرش، نامه ای به موزه ملّی هنر نوشت و در آن، اعلام کرد که هر دو تابلوی نقّاشی، کار خود او بوده است و استادش در به وجود آوردن آنها هیچ نقشی نداشته است.

فردای آن روز، آن دو تابلوی زیبا و باارزش، دیگر هیچ ارزشی نداشتند.

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که ارزش هایی که ما در زندگی خصوصی مان از آن دم می زنیم تا چه حد حقیقی است : لباس مارک داری که می پوشیم ، تابلویی که به دیوار داریم ، شخصیتی که از خود ارائه می دهیم و دوست داریم مردم ما را آن گونه بشناسند، یا عقایدی که به آن پایبندیم

چه اتفاقی در زندگی ما باید بیافتد تا معلوم شود که ارزش های ما حقیقی است

 یا . . . . . .هیچ ارزشی نداریم.

دفتر امور مشاوره و خانواده


فرم در حال بارگذاری ...

عکس های داخل ضریح امام حسین علیه السلام از داخل+عکس

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

عکس هایی که گرفته شده است این بار مربوط به داخل ضریح پاک امام حسین علیه الاسلام است و حس و حال معنوی خاصی را در این تصاویر شاهد هستیم.

در ساخت ضریح جدید که مساحت پلان آن 22٫86 متر مربع است، حدود 4.5 تن نقره خالص، حدود 120 کیلوگرم طلای خالص ،600 کیلوگرم مس و حدود 400 کیلوگرم استیل و مقداری فلزات دیگر برای اتصالات ضریح به کار رفته است.


وزن چوب های به کاررفته در ضریح مظهر حدود 5.5 تن است. این چوب‌ها طبق شناسنامه روی آن‌ها در سال 2003 از درخت ساج و جنگل‌های کشور میانمار درجنوب آسیا تامین شده است. چوبی که بالاترین طول عمر و مقاومت را داراست، ضریح جدید در ابعاد 5٫04 در 7٫34 و با ارتفاع 4٫49 متر ساخته شده و 20 پنجره دارد.

غیر از استاد محمود فرشچیان که طراحی ضریح به عهده‌اش بوده، افراد بسیاری نیز در کارگاه ساخت این ضریح مقدس فعالیت کرده‌اند.

خطاطی مفاهیم ضریح شامل سوره کریمه قرآن، احادیث حول محور سیدالشهداء علیه السلام، اشعار، اسماء جلاله و نام‌های مبارک معصومین علیه السلام و… بر عهده استاد سیدمحمد حسینی موحد، از خطاطان بنام جهان اسلام بوده، هنرمندي که تقریبا در تمام حرم‌های مطهر از جمله حرم مطهر امام رضا علیه السلام در مشهد و بارگاه امیرالمومنین علیه السلام در نجف، یادگاری از خط زیبایش را به جا گذاشته است.

مهندسی ضریح نیز برعهده متخصصان عمران و معماری از جمله مهندس عبدالحمید توکلی بینا و مهندس مهدی خوش نژاد بوده است.

...

وقتی کارکنان بانک مرکزی به گریه افتادند

محمود پارچه باف مدیر پروژه ساخت ضریح امام حسین علیه السلام درباره ایده اولیه ساخت ضریح جدید اظهار داشت: شخصی به اسم حاج محمد دانش اولین بار این فکر به ذهنش رسوخ کرد تا ضریح امام حسین علیه السلام را بازسازی کنیم و ایشان ما را دور خود جمع و بر انجام این کار اصرار داشت.

در اولین دیداری که برای آغاز کار با آیت الله فاضل لنکرانی(ره) داشتیم ایشان وقتی از موضوع با خبر شدند اشک ریختند و تاکید کردند ما شیعیان باید این کار را انجام دهیم.

مدیر پروژه ساخت ضریح امام حسین علیه السلام با بیان اینکه اگر حمایت‌های آیت الله سیستانی و هماهنگی‌های ایشان با عتبه حسینی نبود این کار به سرانجام نمی‌رسید افزود: گروهی که برای خرید چوب ضریح، راهی بندر عباس شدند چوب را که متعلق به جنگل‌های برمه و صاحب آن یک تاجر سنی بود خریداری کردند که وقتی این فرد سنی مطلع شد که این چوب برای چه کاری قرار است مورد استفاده قرار گیرد استقبال کرد.

وي افزود: وقتی برای خرید نقره به خزانه بانک مرکزی رفتیم نقره‌های فراوانی در آنجا وجود داشت که کارکنان آنها تا وقتی فهمیدند این نقره برای چه کاری قرار است استفاده شود با چشمانی پر اشک خود را به نقره‌ها تبرک می‌کردند.

پارچه باف عنوان کرد: افراد زیادی بودند که می‌خواستند هزینه‌های ضریح را تقبل کنند اما در راستای تاکید مراجع تقلید که فرمودند بگذارید همه مردم در ساخت ضریح مشارکت داشته باشند.

راز ضریح شش گوشه

اما چرا برخلاف ضریح و مرقد امامان دیگر، ضریح مرقد مطهر سیدالشهدا علیه السلام شش گوشه ساخته شده است؟ در این باره روایت‌های گوناگونی وجود دارد، اما مجموع این روایت‌ها و آن چه نزدیک تر به منطق به نظر می‌رسد، آن چیزی است که شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشادات» آورده است.

او در بخشی از این کتاب نام 17 نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و نوشته است: آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبرشان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام علیه السلام آنان را زیارت می‌کنند و حضرت علی بن الحسین علیه السلام يعني حضرت علی اکبر علیه السلام از جمله اين شهداي بزرگ هستند.


برخی گفته‌اند: محل دفن حضرت علی اکبر علیه السلام نسبت به مرقد امام حسین علیه السلام نزدیک‌ترین محل است.

در بعضی از روایات دیگر از جمله کتاب «کامل الزیارات» جعفر بن محمد قمی هم آمده است: امام سجاد علیه السلام (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و آن‌ها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین علیه السلام از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آنگاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقدار کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: “هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریب” این قبر حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند.

آن حضرت پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس علیه السلام رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد.

سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند، در یکی از آن‌ها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین علیه السلام فرزندشان علی اکبر علیه السلام است؛ چنانكه امام صادق علیه السلام در این باره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: امام حسین علیه السلام را غریبانه کشتند، بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.

بنابراین به نظر می‌رسد گوشه‌های اضافی ضریح مطهر امام حسین علیه السلام محل دفن پسر بزرگ ایشان یعنی حضرت علی اکبر علیه السلام باشد و محل دفن نوزاد شش ماهه اباعبدالله الحسین علیه السلام یعنی علی اصغر علیه السلام نیز روی سینه پیکر مطهر امام حسین علیه السلام باشد.


 گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان

 

 

نظر از: مریم [عضو] 

سلام عزیزم بسیارزیبا وتاثیرگذاربود
دلم روهوایی کرد

1394/05/07 @ 12:01


فرم در حال بارگذاری ...