معصیت و غفلت ما...تا کی؟

نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1394

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

شگفت از کسی که از بیم مرض و بیماری از غذا پرهیز می کند، ولی از ترس آتش دوزخ از گناه پرهیز نمی کند!

سلامت روح مهم تر از سلامت جسم است.

بیماری روح هم خطرناک تر از بیماری جسم است.

علم اخلاق عهده دار تربیت روح و زدودن رذایل اخلاقی و آراستن انسان به کمالات و معنویات است.

نتیجه این علم تهذیب نفس و دوری از گناه است.

آنان که از غذای مسموم و ناسالم پرهیز می کنند، از مریض شدن می ترسند.

آیا فساد اخلاق و رشد رذایل در وجود انسان بیماری خطرناکی نیست که از آن واهمه داشته باشیم و از منشأ آن که گناه است بپرهیزیم؟

دوزخ فرجام کار گنه کاران است.

هرچه گناهان بیشتر باشد، شعله های جهنم برای شخص گناهکار برافروخته تر می شود و عذاب او شدیدتر.

شایسته است آنان که نسبت به غذا حساسند و از بیم بیماری غذای آلوده پرهیز می کنند، از نافرمانی خدا هم بپرهیزند، چرا که پیامد آن آتش است.

گنهکار با دست خود هیزم جهنم خویش را فراهم می سازد.

منبع: راه زندگی(حکمتهای نبوی)،ص۵۱.

نظر از: قديري اناري [عضو] 

سلام عليكم دوست عزیز مطلب مفیدی بود موفق باشی در پناه حضرت حق.

1394/04/16 @ 11:19


فرم در حال بارگذاری ...

وصیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر غسل و دفن شبانه اش

نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1394

 

روضه:

آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره)

ما در روایات داریم که علی(علیه السلام) در وصیت هایی که به امام حسن (علیه السلام) فرمودند، یکی از آن ها این بود كه من را شب غسل بده و شب دفن کن.

واقعاً مسأله عجیبی است!

خلیفه مسلمین را شب غسل دهند؟! چرا؟

قضيه چه بوده است که حضرت وصيت كرد، من را شب غسل بده و من را شب دفن کن؟ چرا محلّ دفن را هم مخفی نگه داشتند؟ می دانید که محلّ دفن علی(علیه السلام) یعنی همین جايي كه الآن در نجف است ، بیش از یک قرن مخفی بود و کسی نمی دانست كه حضرت كجا دفن هستند. چه خصوصیّاتی بوده كه این تشابه بین این دو همسر بوده است؟

چرا زهرا(سلام الله علیها) و علی(علیه السلام) هر دو اينگونه وصيت كردند؟

محمد حنفیّه برادر امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام)، نقل می کند که در دل شب بود؛ دیدم دو برادرم امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) برای تجهیز بدن علی(علیه السلام) آماده شدند. امام حسین آب می ریخت و امام حسن شست وشو می کرد و من هم ایستاده بودم و نگاه می کردم. می گوید دیدم که این بدن مبارک، خودش به سمت راست و چپ حرکت می کند و نيازي نیست كه حضرات بدن را حرکت دهند. بوی مُشکی هم آنجا بلند شده بود كه تمام فضا را معطّر كرده بود. می گوید وقتی که غسل تمام شد، برادرم امام حسن خواهرش زینب را صدا کرد و به او فرمود:

برو و آن کافور و حنوطی که جبرائیل از بهشت آورده و سهم پدر است را بیاور؛ او هم رفت و آنها را آورد. پدر را حنوط کردند و در پنج جامه کفن کردند.

سپس این بدن مقدس را بر طبق وصیت علی(علیه السلام) در تابوتی گذاشتند؛ حسنین(علیهماالسلام) جلوی تابوت را نگرفتند، بلكه در روايت آمده که جبرائیل و میکائیل آمدند و جلوی تابوت را گرفتند و حرکت دادند. عقب تابوت را حسنین(علیهماالسلام) گرفته بودند. این تابوت بلند شد و حرکت کردند. می گوید ما از کوفه بیرون آمدیم و همين طور راه مي رفتيم. محمد حنفیّه قسم می خورد و می گوید این جنازه به هر دیوار و درختی که می رسید، همه خضوع می کرند، همه خشوع می کردند، همه خم می شدند، تا آمدیم و به محل دفن حضرت در نجف رسيديم.

تابوت روی زمین آمد. برادرم امام حسن ایستاد و با هفت تکبیر نماز خواند. وقتي آن محلّ مخصوص را باز کردند، دیديم که قبری آماده و مهیا است. جنازه پدر را در قبر گذاشتند؛ اما امام حسن بعد از آن ایستاد و دو رکعت نماز خواند. نمازش که تمام شد، دیدیم پرده ای از سُندُس، روی جنازه را گرفته است. برادرم امام حسن سمت سر علی(علیه السلام) را وقتی کنار زد، دیدیدم كه آدم صفی الله، ابراهیم خلیل الله و پیغمبر اکرم آمده اند و دارند با علی(علیه السلام) سخن می گویند. امام حسین پرده سمت پای علی(علیه السلام) را کنار زد، دیدیم حوّا، مریم، آسیه و زهرا(سلام الله علیها) آمده اند. امّا این ها چه کار می کنند؟

این ها همه نوحه و گریه می کنند…

نظر از: مژگان فتحعلي پور [عضو] 

على را وصف، در باور نيايد *** زبان هرگز ز وصفش بر نيايد
على تركيبى از زيباترين هاست *** على تلفيقى از شيواترين هاست
على راز شگفت روز آغاز *** على روح سبك بالى و پرواز

1394/04/16 @ 10:39


فرم در حال بارگذاری ...

اضطراب و راه های درمان آن در قرآن

نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1394

 

قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ.[1]

بحث در رابطه با درمان بیماری های روحی و ناهنجاری های اجتماعی با بهره گیری از آیات قرآن است. چون قرآن این ادعا را دارد که: «شِفاءٌ لِما فِی الُّصدُور»، من نسخه ای هستم که همه بیماری های درونی و بیماری هایی را که در سینۀ شماست شفا می دهم.

در حدیث هم داریم که پیامبر عظیم الشأن فرمودند:

«یَا عِبَادَ اللهِ! أَنْتُمْ کَالْمَرْضَی وَ رَبُّ الْعَالَمِینَ کَالطَّبِیب»؛

ای بندگان خدا! شما مانند بیماران، و خداوند تبارک و تعالی مانند پزشک است.[2]

نسخۀ این پزشک قرآن است البته مانند خیلی از نسخه هایی که در خانه گذاشته می شود و دارو گرفته نمی شود، یا به سلیقۀ خودش یکی را می خورد و یکی را نمی خورد، یا دورۀ مصرف دارو را به تمام و کمال نمی رساند، یا داروها را به ترتیب مصرف نمی کند و یا خودش سلیقه ای و بدون دستور دکتر دارو می گیرد و استفاده می کند که در این صورت ممکن است منجر به مرگ و هلاکت هم بشود. این نسخه مانند همان نسخه است؛ یعنی اگر «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْض» شد، یک بخش دارو را مصرف کرد و بخش دیگر را مصرف نکرد؛ اگر مصرف این دارو استمرار نداشت دو روز عمل کرد و بقیه را کنار گذاشت، ماه رمضان پیاده کرد ولی ماه های دیگر آن را بوسید و کنار گذاشت، طبیعتاً تأثیر خودش را از دست می دهد. این ضعف از عمل کننده است.

...

در قرآن درمانی، مشکل از نسخه و نسخه پیچ نیست. قرآن همواره تأکید بر تدبر می کند. جلسات گذشته عرض کردم تدبر غیر از تفسیر و قرائت است. تدبر غیر از حفظ است. ممکن است کسی حافظ باشد، قاری باشد، حتی مفسر باشد اما متدبر نباشد. تدبر در قرآن، کار دل است، کار عمل است و تأثیر گرفتنی است؛ لذا این کتاب آسمانی چنین ادعایی دارد روایات هم این مطلب را مطرح کرده اند. پس اگر در جامعه درد هست، خودمان درد داریم، مشکل از نسخه و نسخه پیچ نیست. آن که نسخه را پیچیده عالم و مدبر است. چون کسانی که نسخه را اشتباه می پیچند یا ناآگاهند و یا نادان و یا ناشی اند. قرآن کریم مکرر می فرماید: خداوند علیم است، حلیم است، خبیر است، رحمان است و…>

در این نسخه پیچ، نه تندی است و نه در او اغراض شخصی راه دارد و نه نامهربان است پس نسخه اش هم مؤثر است. تأثیر این نسخه در ما چقدر است؟ جلسه گذشته عرض کردم این دردها بسیار است: حسادت، کینه، غفلت و دردهای اجتماعی که اگر من بخواهم یکی یکی آنها را بگویم و بروم سراغ درمانش، ساعت ها و بلکه ماه ها منبر می طلبد اما به مقداری که وقت اجازه دهد یکی از آن دردها و همچنین درمانش را بیان می کنم.

جلسۀ گذشته درد اضطراب، پریشانی و افسردگی را بیان کردم. ببینیم قرآن چگونه این درد را درمان می کند؟

آدم هایی که همیشه در زندگی با این واژه ها درگیرند که افسرده ام، نگرانم، بهم ریخته ام، نکند از کارخانه بیرونم کنند، نکند بچه ام ناقص شود، نکند در زندگی ام کم بیاورم، نکند قبول نشوم، نکند سرطان بگیرم، همین نکندها را خودش هم می داند که نیست ولی نگرانی دارد. این یکی از دردهایی است که در جامعه کم و بیش به آن مبتلا هستیم.

حال ضریبش متفاوت است اما اصلش در خیلی ها هست. عزیزان! اگر روح اطمینان و آرامش در وجود انسان نباشد بسیاری از کارها ناقص می ماند، رشد اقتصادی کُند می شود، رشد علمی کُند می شود، رشد سیاسی کند می شود، خانواده ها از هم می پاشد. این دو نعمت بسیار مهم است. من یک آیه از قرآن برایتان بخوانم ببینید این دو عامل چقدر تأثیر دارد.

خداوند یک مثلی زده و مفسران بحث دارند که خداوند در اینجا مثل زده یا یک قضیۀ حقیقی را بیان کرده است؟ و یا خداوند قصد دارد چیزی را خبر دهد؟ برخی می گویند این قصه راجعبه قوم سبأ است. مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: این یک مثال است.

حال هرکدام که باشد نتیجه اش یکی است. در سوره نحل می فرماید: «وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً»[3] ای مردم! ما می خواهیم شهری را برای شما مثال بزنیم. حالا چه این شهر وجود خارجی داشته باشد یا نداشته باشد.

جامعه خوب، سه ویژگی دارد

«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً»، می خواهیم برای شما از یک شهر و از یک آبادی یک مثال بزنیم که سه ویژگی داشت:

1- «قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً»، در آن جامعه امنیت بود. حال اگر در جامعه امنیت نباشد بلکه سیل، زلزله، ترور، بمب گذاری، بی عفتی و سرقت باشد دیگر در این جامعه نمی شود کار کرد یا سرمایه گذاری کرد. یک ویژگی این شهر این بود که امنیت داشت. این دربارۀ بیرون و ظاهر جامعه.

2- «مُّطْمَئِنَّةً»، مردمش هم آرام بودند. هیچ کس ناآرامی نداشت، بهم ریخته نبود. «مطمئنه» یک صفت درونی است چون غالباً اطمینان را به قلب نسبت می دهند.

این دو مورد نتیجه اش سومی می شود: «یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ»، نعمتشان فراوان بود، چرخ اقتصادی می چرخید، ثروتشان فراوان بود چرا؟ چون حرص، ولع و ناامنی نبود، سرمایه گذاری اقتصادی انجام می گرفت. در یک جامعۀ پایدار سرهم کلاه نمی گذارند، به یکدیگر اعتماد می کنند و خیانت نمی کنند. ما صد بار این آیه را خواندیم و به سادگی از کنارش رد شدیم. ببین این آیه چطور پیام دارد «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً»، وقتی امنیت و آرامش داشت «يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ»، رغداً یعنی فراوان، رزق فراوان است. اما همین قریه و همین منطقه «فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ»؛ کفران نعمت و ناسپاسی کردند، خیانت در آن شروع شد، «فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ»[4] پس دو گرفتاری سراغشان آمد: یکی گرسنگی و دیگری ترس و ناامنی.

این یکی از آیاتی است که بیان می کند امنیت از بیرون و آرامش از درون باعث رشد جامعه می شود.

دینداری و شکست

آیه دوم در سوره مبارکه آل عمران است. در جنگ احد مسلمانان شکست خوردند اما در جنگ بدر که در ماه رمضان رخ داد، مسلمانان پیروز شدند. در جنگ احد هفتاد شهید دادند، جنازه ها بر زمین افتاد و سایرین هم هر کدام به یک نحوی مجروح بودند؛ یکی دندان شکسته، یکی پا شکسته، یک دست شکسته، مشرکین هم از این پیشامد خیلی خوشحال بودند چون دلیرانی مثل حمزه، مصعب بن عمر، حنظله و پدر جابربن عبدالله انصاری را به شهادت رسانده بودند. حال در این فضا، مسلمانی که نگران شده بودند دور هم جمع شدند و با تحلیل اوضاع، علل شکست خویش را بررسی می کردند.

مگر پیامبر (ص) با ما نبود؟ مگر پیامبر معجزه ندارد؟ آنها که همراهشان بت است پیروز شدند ما که خدا خدا کردیم شکست خوردیم. گاهی بین مردم این حرف ها هم است، فلانی که در مقابل خدا یک سجده نکرده اما اولاد سالم دارد، زندگی خوبی دارد، دغدغۀ روزی ندارد؛ ولی من هم خودم مریضم، هم زنم مشکل دارد و هم بچه ام مریض است. پس نتیجۀ خداپرستی چه می شود؟ فکر می کنند هر کس خداپرست است همیشه باید پیروز باشد، همیشه داشته باشد، همیشه باران بیاید. اروپایی ها نماز هم نمی خوانند اما همیشه ابر و باران دارند. چرا در کشور ما که همیشه دین و نماز و قرآن است خشکسالی وجود دارد؟

این نکته دقیق است که کسی فکر نکند الزاماً بین این دو، ارتباط است. اینجا تساوی است. اگر هر که کافر شود خشکسالی و هر که مسلمان شود نعمت فراوان دارد. خدای تبارک و تعالی آیه 139 آل عمران را در جواب این نگرانی ها فرستاد. خیلی عجیب است این را می فرماید – برای خیلی از افراد که در زندگی شان با شکست روبه رو می شوند، کنکور قبول نمی شوند، شغل به دست نمی آورند، و یا در ازدواج موفق نیستند – می فرماید: «وَ لاتَهِنُوا»، ای مسلمانان! سست نشوید«وَ لاتَحْزَنُوا»؛ اضطراب شما را فرا نگیرد «أَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ»[5]؛ شما برتر هستید، اگر چه جنگ کردید و شهید دادید و شکست خوردید. «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»؛ اگر ایمان شما قوی باشد. بعد جالب است خوب دقت کنید! نمی شود که شکست همیشه برای کافر باشد. «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ»، «قرح» یعنی جراحت. اگر به شما قرح رسید، جراحت رسید، پیشانی پیغمبر شکست، امیرالمؤمنین (ع) شصت زخم برداشت و حمزه شهید شد «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ»[6] جنگ قبلی این جراحت ها و این خسارت ها به دشمن وارد شد. اگر شما امروز مجروح دادید، شکست خوردید و کشته دادید، آن قوم کافر هم در جنگ قبلی شکست خوردند، کشته دادند، آنها هم مصیبت و جراحت دیدند.

سپس می فرماید: «تِلْکَ الأَیّامُ»، عجب آیه ای است! این آیه باید در خانه ها و ادارات ما البته برای آنهایی که خیلی میز دوست دارند، ریاست دوست دارند تابلو شود و این آیه را بالای سرشان نصب کنند: «تِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ»[7]؛ این زندگی دنیا را بین قشرهای مختلف تقسیم کردیم. یک وقت جناح راست است یک وقت آن جناح است. در تمام ایام این مسایل و حوادث برای همه پیش آمده است. برای بزرگان ما و خود پیغمبر گرامی اسلام که با اعجاز او عالم هستی متحول می شود با اینکه در این جنگ حضور داشته این مسایل بوده است پس «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ»[8]، نترسید و مضطرب نشوید که شما بالایید.

صلح حدیبیّه و وعدۀ الهی

بیش از هزار و چهارصد سال از شهادت شهدای احد گذشته است، خداوند چند آیه در سورۀ آل عمران به این داستان اختصاص داده است. و موارد دیگر که شما ملاحظه کردید مثلاً در صلح حُدیبیّه، مسلمانان سست شدند، هزار و چهارصد نفر از مدینه تا مکه حرکت کردند تا احرام ببندند و طواف کنند. مشرکان راهشان را بستند و نگذاشتند به طواف بروند. هزار و چهارصد نفراز مسلمان برگشتند. پیغمبر (ص) طبق احکام خاصش از احرام بیرون آمده و قربانی کرد و سپس فرمود: بر می گردیم. این پیشامد در روحیه ایشان خیلی تأثیر گذاشت.

شما فکر کنید از تهران سوار هواپیما شوید و تا فرودگاه عربستان بروید، اما شما را برگردانند. چقدر به شما بر می خورد! فکر کنید بروید مدینه و محرم شوید وقتی سوار اتوبوس شدید و نزدیک حدیبیه، بیست کیلومتری مکه رسیدند، آنجا بگویند این اتوبوس باید به ایران برگردد. هزار و چهارصد مسلمان با این وضعیت از احرام بدون طواف و بدون دیدن صفا و مروه برگشتند. این احکام شرعی دارد. اگر کسی مُحرم شد ولی راهش ندادند همچون کسی است که راه برای او مسدود است.

روحیه مسلمانان خیلی کسل شد. این یکی حرفی می زد، آن یکی حرفی می زد، چه سفر بدی بود! پیغمبر به ما گفته بود: خواب دیدم که به مسجدالحرام می رویم. رسول خدا (ص) در این سفر خواب دیده بود و فرموده بود: ان شاءالله وارد مسجدالحرام می شویم.

سرانجام خواب حضرت پس از دو سال در فتح مکه تعبیر شد – گاهی می بینی تعبیر خواب یا استجابت دعا طول می کشد، زمان می برد – مسلمانان در راه برگشت نق می زدند و همین امر باعث نگرانی و گله مندی رسول خدا (ص) شد. در همین حال این آیه نازل شد: «هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ».[9] کلمۀ «سکینه» شش بار در قرآن آمده و به معنای آرامش است؛ ما آرامشی به قلوب شما فرستادیم تا ایمانتان را قوی کنید. یعنی آرام باشید، دین است حادثه دارد شکست دارد پیروزی دارد.

دو سال بعد همین ها وارد مکه شدند و با ندای «لا اله الا الله» با این شعار الهی مکه را فتح کردند. اینها را باید دقت کرد که امنیت و آرامش و اطمینان یک نیاز عادی بشر است.

جنگ مشکلاتی دارد در خانه هم که باشی باز مشکلاتی دارد. الان خانواده هایی وضعشان بد نیست گاهی مراجعه می کنند دعواهای بی خود، زد و خوردهای بیجا، درگیری های بی مبنا. گاهی جوان ها و نوجوان ها در محیط کاری و مدیران در محیط اداره درگیری دارند.

این حدیث بسیار جالب است: «لاَ نِعْمَةَ أَهْنَأُ مِنَ الْأَمْنِ»[10]؛ هیچ نعمتی بالاتر از آرامش نیست. یک مدیر آرام ممکن است بهتر بتواند کشور را اداره کند. یک مدیر آرام ممکن است بحرانی را پشت سر بگذارد. امام بسیار آرام بود. خبرنگار ایتالیایی در سال 63 به ایران آمد از او پرسیدند: چه چیز امام، شما را جذب کرد؟ پاسخ داد: آرامش امام.

این آدمی که در کشورش جنگ، درگیری و تحریم اقتصادی است، این همه مشکلات، خرابکاری های منافقین، رئیس جمهور کشورش دو یا سه سال قبل ترور شده، کشورش خطر ترور دارد، اما این مرد بسیار آرام است. ماه مبارک رمضان که می شد، امام آن چنان به تعبد و عبادت می پرداخت که خیلی از کارهای کشوری را تعطیل می کرد. ایشان به مسئولین می فرمود: خودتان اداره کنید.

امام خمینی (ره) زمانی که می خواستند از فرانسه به طرف ایران حرکت کنند در فرودگاه خبرنگار سؤال می کند: چه احساسی دارید؟ امام می فرماید: هیچ. آرام است. شخصی که آرام است می تواند این بحران ها را پشت سر بگذارد. شخص آرام می تواند این حوادث را طی کند. این آرامش برای بشر یک گمشده است.

ریشه ناآرامی ها

علت این همه اضطراب و ناآرامی (هیستری) چیست؟

یکی از عوامل اضطراب که قرآن هم از آن یاد می کند، اضطراب برای روزی و خرج و مخارج است. ترس از فقر و نداری، آیندۀ موهوم و این که ایا دانشگاه می روم، شغلم چه می شود؟ ازدواج کنم؟ خانه از کجا بیاورم؟ زندگی ام چه می شود؟

قرآن کریم می فرماید: آن قدر اضطراب در مشرکین بود که بچه هایشان را می کشتند؛ «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ»[11]؛ یعنی بچه هایتان را از ترس روزی نکشید. خداوند روزی شما و آنها را می دهد. این یکی از نگرانی هاست که ما در جامعه کم و بیش به آن مبتلا هستیم.

حجه الاسلام دکتر رفیعی

[1]. یونس، 57.

[2]. مسندرک الوسائل، ج 3، ص 175.

[3]. نحل، 112.

[4]. نحل، 112.

[5]. آل عمران، 139.

[6]. آل عمران، 140.

[7]. همان.

[8]. آل عمران، 139.

[9]. فتح، 4.

[10]. غرر الحکم، ش 10254.

[11]. انعام، 151.

پژوهه تبلیغ

 


فرم در حال بارگذاری ...

آدرس مهمی که همه به دنبال آنند!

نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1394

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(الرعد/28)

آگاه باش که با ياد خدا دلها آرامش مي‏ يابد.


جمال يار ندارد نقاب و پرده ولى

غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد!

در آيه «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» تفسير بسيار جالبى از (من اناب ) (آنها که به سوى خدا بازگشته اند) بيان مى کند:

اينان کسانى هستند که ايمان آورده اند و دلهايشان به ذکر خدا مطمئن و آرام است.

و بعد به عنوان يک قاعده کلى و اصل جاويدان و فراگير مى فرمود (آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرامش مى گيرد (الا بذکر الله تطمئن القلوب ).

نکته ها :

1 - چگونه دل با ياد خدا آرام مى گيرد؟

بمحمد تطمئن القلوب و هو ذکر الله و حجابه

به وسيله محمد دلها آرامش مى پذيرد و او است ذکر خدا و حجاب او!.

هميشه اضطراب و نگرانى يکى از بزرگترين بلاهاى زندگى انسانها بوده و هست ، و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى کاملا محسوس است .

هميشه آرامش يکى از گمشده هاى مهم بشر بوده ، و به هر درى ميزند تا آن را پيدا کند، و اگر تلاش و کوشش انسانها را در طول تاريخ براى پيدا کردن آرامش از طرق (صحيح ) و (کاذب ) جمع آورى کنيم خود کتاب بسيار قطورى را تشکيل مى دهد.

بعضى از دانشمندان مى گويند: به هنگام بروز بعضى از بيماريهاى واگيردار همچون وبا از هر ده نفر که ظاهرا به علت و يا مى ميرند اکثر آنها به علت نگرانى و ترس است و تنها اقليتى از آنها حقيقتا بخاطر ابتلاى به بيمارى و يا از بين مى روند!

...

به طور کلى آرامش و دلهره ، نقش بسيار مهمى در سلامت و بيمارى فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسانها دارد، و چيزى نيست که بتوان از آن به آسانى گذشت و به همين دليل تاکنون کتابهاى زيادى نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانى و راه مبارزه با آن ، و طرز بدست آوردن آرامش است .

تاريخ بشر پر است از صحنه هاى غم انگيزى که انسان براى تحصيل آرامش به هر چيز دست انداخته و در هر وادى گام نهاده ، و تن به انواع اعتيادها داده است .

ولى قرآن با يک جمله کوتاه و پر مغز، مطمئن ترين و نزديکترين راه را نشان داده و مى گويد:

(بدانيد که ياد خدا آرامبخش دلها است )!.

براى روشن شدن اين حقيقت قرآنى به توضيح زير توجه کنيد:

عوامل نگرانى و پريشانى .
1 - گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر آينده تاريک و مبهمى است که در برابر فکر انسان خودنمائى مى کند، احتمال زوال نعمتها، گرفتارى در چنگال دشمن ، ضعف و بيمارى و ناتوانى و درماندگى ، و احتياج ، همه اينها آدمى را رنج مى دهد، اما ايمان به خداوند قادر متعال ، خداوند رحيم و مهربان ، خدائى که همواره کفالت بندگان خويش را بر عهده دارد مى تواند اين گونه نگرانيها را از ميان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آينده درمانده نيستى ، خدائى دارى توانا، قادر و مهربان .

2 - گاه گذشته تاريک زندگى فکر انسان را به خود مشغول مى دارد و همواره او را نگران مى سازد، نگرانى از گناهانى که انجام داده ، از کوتاهيها و لغزشها، اما توجه به اينکه خداوند، غفار، توبه پذير و رحيم و غفور است ، به او آرامش مى دهد، به او مى گويد: عذر تقصير به پيشگاهش بر، از گذشته عذر خواهى کن و در مقام جبران براى ، که او بخشنده است و جبران کردن ممکن .

3 - ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبيعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى ، او را نگران مى سازد که من در برابر اينهمه دشمن نيرومند در ميدان جهاد چکنم ؟ و يا در مبارزات ديگر چه مى توانم انجام دهم ؟ اما هنگامى که به ياد خدا مى افتد و متکى به قدرت و رحمت او مى شود، قدرتى که برترين قدرتها است و هيچ چيز در برابر آن ياراى مقاومت ندارد، قلبش آرام مى گيرد، با خود مى گويد آرى من تنها نيستم ، من در سايه خدا، بينهايت قدرت دارم !.
قهرمانيهاى مجاهدان راه خدا در جنگها، چه در گذشته ، چه در حال ، و سلحشوريهاى اعجاب انگيز و خيره کننده آنان ، حتى در آنجائى که تک و تنها بوده اند، بيانگر آرامشى است که در سايه ايمان پيدا مى شود.

هنگامى که با چشم خود مى بينيم و با گوش مى شنويم که افسر رشيدى پس از يک نبرد خيره کننده ، بينائى خود را به کلى از دست داده و با تنى مجروح به روى تخت بيمارستان افتاده اما با چنان آرامش خاطر و اطمينان سخن مى گويد که گوئى خراشى بر بدن او هم وارد نشده است ، به اعجاز آرامش در سايه ذکر خدا پى مى بريم .

4 - گاهى نيز ريشه نگرانيهاى آزار دهنده انسان ، احساس پوچى زندگى و بى هدف بودن آن است ولى آن کسى که به خدا ايمان دارد، و مسير تکاملى زندگى را به عنوان يک هدف بزرگ پذيرفته است ، و تمام برنامه ها و حوادث زندگى را در همين خط مى بيند، نه از زندگى احساس پوچى مى کند، و نه همچون افراد بى هدف و مردد، سرگردان و مضطرب است .

5 - عامل ديگر نگرانى آن است که انسان گاهى براى رسيدن به يک هدف زحمت زيادى را متحمل مى شود، اما کسى را نمى بيند که براى زحمت او ارج نهد و قدردانى و تشکر کند، اين ناسپاسى او را شديدا رنج مى دهد و در يک حالت اضطراب و نگرانى فرو مى برد، اما هنگامى که احساس کند کسى از تمام تلاشها و کوششهايش آگاه است ، و به همه آنها ارج مى نهد و براى همه پاداش ‍ مى دهد ديگر چه جاى نگرانى و ناآرامى است ؟

6 - سوء ظنها و توهمها و خيالات پوچ يکى ديگر از عوامل نگرانى است که بسيارى از مردم در زندگى خود از آن رنج مى برند، ولى چگونه مى توان انکار کرد که توجه به خدا و لطف بى پايان او و دستور به حسن ظن که وظيفه هر فرد با ايمانى است اين حالت رنج آور را از بين مى برد و آرامش و اطمينان جاى آن را مى گيرد.

7 - دنيا پرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادى يکى از بزرگترين عوامل اضطراب و نگرانى انسانها بوده و هست ، تا آنجا که گاهى عدم دستيابى به رنگ خاصى از لباس يا کفش و کلاه و يا يکى ديگر از هزاران وسائل زندگى ساعتها و يا روزها و هفته ها فکر دنيا پرستان را نا آرام و مشوش مى دارد.

اما ايمان به خدا و توجه به آزادگى مؤ من که هميشه با زهد و پارسائى سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادى همراه است به همه اين اضطرابها پايان مى دهد، هنگامى که روح انسان (على وار) آنگونه وسعت يابد که بگويد: دنيا کم هذه اهون عندى من ورقة فى فم جرادة تقضمها: (دنياى شما در نظر من بى ارزشتر از برگ درختى است که در دهان ملخى باشد که آن را مى جود) نرسيدن به يک وسيله مادى يا از دست دادن آن چگونه امکان دارد آرامش روح آدمى را بر هم زند و طوفانى از نگرانى در قلب و فکر او ايجاد کند.

8 - يک عامل مهم ديگر براى نگرانى ترس و وحشت از مرگ است که هميشه روح انسانها را آزار مى داده است و از آنجا که امکان مرگ تنها در سنين بالا نيست بلکه در سنين ديگر مخصوصا به هنگام بيماريها، جنگها، ناامنيها وجود دارد، اين نگرانى مى تواند عمومى باشد.

ولى اگر ما از نظر جهان بينى مرگ را به معنى فنا و نيستى و پايان همه چيز بدانيم (همانگونه که ماديون جهان مى پندارند) اين اضطراب و نگرانى کاملا بجا است ، و بايد از چنين مرگى که نقطه پايان همه آرزوها و موفقيتها و خواستهاى انسان است ترسيد، اما هر گاه در سايه ايمان به خدا مرگ را دريچه اى به يک زندگى وسيعتر و والاتر بدانيم ، و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسيدن به يک فضاى آزاد بشمريم ديگر اين نگرانى بى معنى است ، بلکه چنين مرگى - هر گاه در مسير انجام وظيفه بوده باشد - دوست داشتنى و خواستنى است ،

البته عوامل نگرانى منحصر به اينها نيست بلکه مى توان عوامل فراوان ديگرى براى آن نيز شمرد، ولى بايد قبول کرد که بيشتر نگرانيها به يکى از عوامل فوق باز مى گردد.

و هنگامى که ديديم اين عوامل در برابر ايمان به خدا ذوب و بى رنگ و نابود مى گردد تصديق خواهيم کرد که ياد خدا مايه آرامش دلها است (الا بذکر الله تطمئن القلوب ).

آيا آرامش با خوف خدا سازگار است ؟
بعضى از مفسران در اينجا ايرادى مطرح کرده اند که خلاصه اش اين است :
ما از يک طرف در آيه فوق مى خوانيم ياد خدا مايه آرامش دلها است ، و از طرفى ديگر در آيه 2 سوره انفال مى خوانيم انما المؤ منون الذين اذا ذکر الله وجلت قلوبهم : مؤ منان کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى شود قلبشان ترسان مى گردد آيا اين دو با هم منافات ندارند؟

پاسخ سؤ ال اين است که منظور از آرامش همان آرامش در برابر عوامل مادى است که غالب مردم را نگران مى سازد که نمونه هاى روشن آن در بالا ذکر شد، ولى مسلما افراد با ايمان در برابر مسئوليتهاى خويش نمى توانند نگران نباشند، و به تعبير ديگر آنچه در آنها وجود ندارد نگرانيهاى ويرانگر است که غالب نگرانيها را تشکيل مى دهد اما نگرانى سازنده که انسان را به انجام وظيفه در برابر خدا و خلق و فعاليتهاى مثبت زندگى وا مى دارد در وجود آنها هست و بايد هم باشد، و منظور از خوف از خدا نيز همين است .

 ذکر خدا چيست و چگونه است ؟
(ذکر) همانگونه که راغب در (مفردات ) گفته است (گاهى به معنى حفظ مطالب و معارف آمده است با اين تفاوت که کلمه (حفظ) به آغاز آن گفته مى شود و کلمه (ذکر) به ادامه آن ، و گاهى به معنى يادآورى چيزى به زبان يا به قلب است ، لذا گفته اند ذکر دو گونه است : (ذکر قلبى ) و (ذکر زبانى ) و هر يک از آنها دو گونه است يا پس از فراموشى است و يا بدون فراموشى .

و به هر حال منظور در آيه فوق از ذکر خدا که مايه آرامش دلها است تنها اين نيست که نام او را بر زبان آورد و مکرر تسبيح و تهليل و تکبير گويد، بلکه منظور آن است که با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهيش و حاضر و ناظر بودنش گردد، و اين توجه مبداء حرکت و فعاليت در وجود او به سوى جهاد و تلاش و نيکيها گردد و ميان او و گناه سد مستحکمى ايجاد کند، اين است حقيقت (ذکر) که آنهمه آثار و برکات در روايات اسلامى براى آن بيان شده است .

در حديث مى خوانيم که از وصايائى که پيامبر به على (عليهالسلام ) فرمود اين بود:

يا على ثلاث لا تطيقها هذه الامة المواسات للاخ فى ماله و انصاف الناس من نفسه و ذکر الله على کل حال ، و ليس هو سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لکن اذا ورد على ما يحرم عليه خاف الله عز و جل عنده و ترکه :

اى على سه کار است که اين امت طاقت آن را ندارند (و از همه کس ساخته نيست ) مواسات با برادران دينى در مال ، و حق مردم را از خويشتن دادن ، و ياد خدا در هر حال ، ولى ياد خدا (تنها) سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر نيست ، بلکه ياد خدا آن است که هنگامى که انسان در برابر حرامى قرار مى گيرد از خدا بترسد و آن را ترک گويد).

در حديث ديگرى مى خوانيم على (عليهالسلام ) فرمود: الذکر ذکران : ذکر الله عز و جل عند المصيبة و افضل من ذلک ذکر الله عند ما حرم الله عليک فيکون حاجزا:

ذکر دو گونه است : ياد خدا کردن به هنگام مصيبت (و شکيبائى و استقامت ورزيدن ) و از آن برتر آن است که خدا را در برابر محرمات ياد کند و ميان او و حرام سدى ايجاد نمايد).

و به همين دليل است که در بعضى از روايات ذکر خداوند به عنوان يک سپر و وسيله دفاعى شمرده شده است ، در حديثى از امام صادق (عليهالسلام ) مى خوانيم که روزى پيامبر رو به يارانش کرد و فرمود:

اتخذوا جئنا فقالوا يا رسول الله امن عدو قد اظلنا؟ قال لا، و لکن من النار قولوا سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر:
(سپرهائى براى خود فراهم کنيد عرض کردند اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آيا در برابر دشمنان که اطراف ما را احاطه کرده و بر ما سايه افکنده اند؟ فرمود نه ، از آتش
(دوزخ ) بگوئيد: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر (خدا را به پاکى بستائيد و بر نعمتهايش شکر گوئيد و غير از او معبودى انتخاب نکنيد و او را از همه چيز برتر بدانيد).

و اگر مى بينيم در پاره اى از احاديث ، پيامبر به عنوان (ذکر الله ) معرفى شده ، نيز به خاطر آن است که او مردم را به ياد خدا مى اندازد و تربيت مى کند.

از امام صادق (عليهالسلام ) در تفسير الا بذکر الله تطمئن القلوب نقل شده است که فرمود:

بمحمد تطمئن القلوب و هو ذکر الله و حجابه :

(به وسيله محمد دلها آرامش مى پذيرد و او است ذکر خدا و حجاب او)!.

تفسیر نمونه

نظر از: مسابقات سامانه کوثر بلاگ [عضو] 

با سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات حضرتعالی
مطلب مفید و قابل استفاده ای بود
انشاالله که برای مخاطبین قابل استفاده باشد
در ضمن مطلب شما در قسمت مطالب برگزیده وبلاگ نویسان در سایت معاونت فرهنگی به آدرس farhangi.whc.irمنتشر گردید
با تشکر

1394/04/16 @ 09:50


فرم در حال بارگذاری ...

آثار ذکر در کلام امیرالمومنین علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1394

 


امير المومنين علی علیه السلام مي فرمايند:

« خداوند كه پاك و منزه است ذكر را وسيله جلا دل ها و قلب ها قرار داده است.»

بسيار خوب ببينيم اين براي دلها چه مي كند.

مي فرمايد:« شديدترين گناه گناهي است كه صاحبش آن را كوچك مي شمارد.»

خلاصه اين گوش بعضي وقتها كر مي شود اما ذكر اين بي اثري را از بين مي برد. دلمان نمي خواهد گوش شنوا داشته باشيم. بله غاصب به وسيله ذكر بينا مي شود پس از آنكه كور شده بود. چشم يك وقت كور مي شود چشم باطن هر چيزي را مي بيند ولي متوجه نمي شود . توجه كرديد. مرجع تقليدي بود رساله اش در ايران چاپ شده بود در هند هم چاپ شده بود به نظرم رساله ايشان را داشته باشم. اينكه در هند هم چاپ شده اين است كه در هند هم مقلد داشته است. فرموده بود كه من درست است مرجع شدم ولي تا آخر عمرم منبر رفتن را ترك نخواهم كرد.

مي گویند كه يك روزي كه داشت مي رفت مسجد چند تا حيوان چهارپا سر مغازه نانوايي ايستاده اند و اين آرد ها را بغل مي كنند و از روي اينها مي گذارند زمين. این آقا ايستاد و يك نگاهي به اينها كرد و ناراحت شد. گفتند آقا چرا ناراحت شديد فرمودند به حال اين حيوان ها غبطه مي برم.

اي آقا اين چه حرفي است شما مجتهد هستيد آقا اينها حيوان هستند. فرمودند بله همين طور است ولي من به يك بعد از شعور اين حيوانات غبطه مي برم چه بعدي فرمودند تا اينها را ديدم كه اين بارها را مي گذارند زمين به خودم گفتم اينها بار را سالم به مقصد رساندند آيا تو اميد داري كه بارت را سالم به مقصد برساني؟!

...

حتي از اين منظره عبرت مي گيرند چرا چون چشم بيناست باز است . چشم كه باز باشه آقا زمين و آسمان معجزه است . خبر مرگ اين قدر مي شنويم گوش اگر كر نبود چشم اگر كور نبود خوب خيلي براي ما مهم بود. مي گفت تا حالا با ماشين بيرون رفتيد . گفتيم بله گفت وقتي با ماشين مي رويد يك حيواناتي در طرفين جاده مشغول چريدن هستند صداي ماشين كه مي اید ماشين بوق مي زند اين حيوان سرش را هراسان بلند مي كند از زمين و چپ و راست را نگاه مي كند و دوباره سرش را پائين ميكندو مشغول چريدن مي شود. مي گفت مردم هم مانند همين حيوانات هستند. امير المومنين سلام الله عليه ديدكه يك نفر در قبرستان مي خندد .

حضرت فرمود مثل اينكه بر سر غير ماها نوشته شده است. بله توجه كرديد. خيلي خوب برگرديم به خطبه. اين طور در دنيا فرو رفتن ترس از مرگ وعبرت نگرفتن و ترس از مرگ و اين وحشت ها همه اش برای كوري و كري باطن است. حالا امير المومنين نكته مي دهد.

مي فرمايد:« تسمع به بعد الوقره»[1]؛ اين باطن كر شده ما به وسيله ذكر شنوا مي شود.

« و تبصره به بعدالعشوه»[2]؛ به وسيله ذكر اين باطن بعد از كوري بينا مي شود.

«وتنقات به بعد المعانده»[3]؛ اين باطن كه اين قدر سر كش است به وسيله ذكر آرام مي شود.

خوب اين نكته خيلي گران بهاست.ذكر قلبي اين است كه در باطن به ياد حضرت پروردگار باشي . همين جا نشسته ايد و فكر مي كنيد در آيات مقدسات جمال خدا،جلال خدا و به ياد جلال آخرت هستيد يك وقت در زبانت جاري مي شود. دعاي جوشن كبير يكي از پر اسرار ترين دعاهاست. اميد وارم كه با اين توجهات هميشه بخوانيد. نمازخودش همش ذكر است. خوب پس ذكر مثالي فضائل دارد منتهي يك شرط دارد آن اين است كه ذكر وقتي مفيد واقع مي شودكه متصل به قلب باشد.

علي كل حال ذكر در هر حال خوب است.

حجه الاسلام فاطمی نیا

[1]. نهج البلاغه ( للصبحی)، ص342

[2]. همان

[3]. همان

 

نظر از: مسابقات سامانه کوثر بلاگ [عضو] 

با سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
مطلب خوب و مفیدی بود خدا انشاالله ما را هم جزو ذاکرین قرار دهد
و این مطلب
(امير المومنين سلام الله عليه ديدكه يك نفر در قبرستان مي خندد .

حضرت فرمود مثل اينكه بر سر غير ماها نوشته شده است. بله توجه كرديد.)
شاید احتیاج به توضیح کتابی دارد نه محاوره ای
با تشکر
————————————————————–
پاسخ:
با تشکر از حضور ارزشمند شما در وبلاگ محدثه
نظر شما کاملا صحیح است.اما کل مطلب قطعه ای از کلام حجت الاسلام فاطمی نیا است که در آن تصرفی صورت نگرفته است و نقل قول به صورت مستقیم است.
از حسن توجه شما سپاسگزاریم

1394/04/16 @ 10:00


فرم در حال بارگذاری ...

۱۲ توصیه برای استفاده بهتر از لیالی قدر

نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1394

پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن   لیالی قدر ماه مبارک رمضان برخی از توصیه های حضرت آیت الله خامنه ای برای استفاده هرچه بهتر کامل تر از این فرصت گران بها را منتشر کرد. 



ساعات لیلة القدر را مغتنم بشمارید

قدر لیلة القدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد و کاری کرد که ان شاءاللَه قلم تقدیر الهی در شب های قدر برای کشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیری آن چنان که شایسته مردم مؤمن و عزیز ماست، رقم بزند. ۱۳۸۲/۰۸/۲۳

با آمادگی معنوی وارد شب قدر شوید

در ماه رمضان هم - در همه روزها و شب ها - دلهای تان را هرچه می توانید با ذکر الهی نورانی تر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلة القدر آماده شوید، که: «لیلة القدر خیر من الف شهر. تنزّل الملائکة والرّوح. فیها بإذن ربّهم من کل امر». شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متّصل می کنند، دلها را نور باران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منوّر می کنند. شب سِلم و سلامت معنوی -سلامٌ هی حتّی مطلع الفجر- شب سلامت دل ها و جان ها، شب شفای بیماری های اخلاقی، بیماری های معنوی، بیماری های مادّی و بیماری های عمومی و اجتماعی که امروز متأسفانه دامان بسیاری از ملت های جهان، از جمله ملت های مسلمان را گرفته است! سلامتی از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسّر است؛ به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر شوید. ۱۳۷۶/۰۹/۰۵

...

از رذائل مادی خود را دور کنید

ما باید امیدوار باشیم، دعا کنیم و بکوشیم از این شب ها[ی لیالی قدر] برای عروج معنوی خود استفاده کنیم؛ چون نماز معراج و وسیله عروج مؤمن است. دعا هم معراج مؤمن است، شب قدر هم معراج مؤمن است. کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه می توانیم، خود را دور کنیم. دلبستگی ها، بد خلقی ها- خلقیات غیرانسانی، ضد انسانی - روحیات تجاوز گرانه، افزون خواهانه و فساد و فحشا و ظلم، مزبله های روح انسانی است. این شب ها باید بتواند ما را هر چه بیشتر از اینها دور و جدا کند. ۱۳۸۳/۰۸/۱۵

بهترین اعمال در این شب، دعاست

فرمود «لیلة القدر خیر من الف شهر»؛ شبی که به عنوان لیلة القدر شناخته شده است و مردد است بین چند شب در ماه رمضان، از هزار ماه برتر و بالاتر است. در ساعت های کیمیایی لیلة القدر، بنده ی مؤمن باید حداکثر استفاده را بکند. بهترین اعمال در این شب، دعاست… احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است. نماز هم - که در شب های قدر یکی از مستحبات است - در واقع مظهر دعا و ذکر است. در روایت وارد شده است که دعا «مخّ العبادة»؛ مغز عبادت، یا به تعبیر رایج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا یعنی چه؟ یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن. دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همه ی اینها دعاست. دعا یکی از مهم ترین کارهای یک بنده ی مؤمن و یک انسان طالب صَلاح و نجات و نجاح است. دعا در تطهیر روح چنین نقشی دارد. ۱۳۸۴/۰۷/۲۹

به معانی دعاها توجه کنید

ادعیه رسیده از معصومین علیهم السّلام همه پرمغز، پر مضمون از لحاظ سوز و گداز عاشقانه و عارفانه است و غالباً در حد عالی، منتها جزو بهترین ها یا شاید بهترین ها، این دعاهائی است که از امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام رسیده است. همین دعای کمیل یا دعای صباح یا دعای مناجات شعبانیه، که من از امام رضوان اللَّه علیه یک وقتی پرسیدم که در بین این دعاها شما بیشتر به کدام علاقه دارید، ایشان گفتند دعای کمیل و مناجات شعبانیه. هر دو از امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام است. این راز و نیاز و سوز و گداز امیرالمؤمنین و هم مناجات های آن بزرگوار، حقیقتاً گدازنده است برای کسی که توجه داشته باشد. و من خواهش می کنم جوانان عزیز ما سعی کنند معانی این کلمات و این فقرات را در این دعاها مورد توجه قرار بدهند. الفاظ دعا، الفاظ فصیح و زیبائی است؛ لیکن معانی، معانی بلندی است. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹

با خدا حرف بزنید

من خواهش می کنم جوانان عزیز ما سعی کنند معانی این کلمات و این فقرات را در این دعاها مورد توجه قرار بدهند. الفاظ دعا، الفاظ فصیح و زیبائی است؛ لیکن معانی، معانی بلندی است. در این شبها با خدا باید حرف زد، از خدا باید خواست. اگر معانی این دعاها را انسان بداند، بهترین کلمات و بهترین خواسته ها در همین دعاها و شبهای ماه رمضان و شبهای احیاء و دعای ابی حمزه و دعاهای شب های قدر است. اگر کسی معانی این دعاها را نمی داند، با زبان خودتان دعا کنید؛ خودتان با خدا حرف بزنید. بین ما و خدا حجابی وجود ندارد؛ خدای متعال به ما نزدیک است؛ حرف ما را می شنود. بخواهیم با خدا حرف بزنیم؛ خواسته های خودمان را از خدای متعال بخواهیم. این انس با خدای متعال و ذکر خدای متعال و استغفار و دعا خیلی تأثیرات معجز آسائی بر روی دل انسان دارد؛ دل های مرده را زنده میکند. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹

از خدای متعال عذرخواهی کنید

شب قدر، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. حال که خدای متعال به من و شما میدان داده است که به سوی او برگردیم، طلب مغفرت کنیم و از او معذرت بخواهیم، این کار را بکنیم، و الّا روزی خواهد آمد که خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون». خدای نکرده در قیامت، به ما اجازه عذرخواهی نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمی دهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آن جا جای عذرخواهی نیست. این جا که میدان هست، این جا که اجازه هست، این جا که عذرخواهی برای شما درجه می آفریند، گناهان را می شوید و شما را پاک و نورانی می کند، از خدای متعال عذرخواهی کنید. این جا که فرصت هست، خدا را متوجّه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبّت الهی را متوجّه و شامل حال خودتان کنید. «فاذکرونی اذکرکم»؛ مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶

دل هایتان را با مقام والای امیر مؤمنان آشنا کنید

مناسبت شب قدر، یکی مناسبت دعا و تضرع و توجه به پروردگار است که ماه رمضان به خصوص شب های قدر، بهار توجه دل ها و ذکر و خشوع و تضرع است. ثانیاً بهانه و مناسبتی است برای اینکه دل هایمان را با مقام والای امیر مؤمنان و سرور متقیان عالم قدری آشنا کنیم و درس بگیریم. هر چه که در فضائل ماه رمضان و وظائف بندگان صالح در این ماه بر زبان جاری شود و بتوان گفت، امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام نمونه کامل آن و برجسته ترین الگو برای آن خصوصیت است. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹

به ولیّ عصر، ارواحنافداه، توجّه کنید

امشب را که شب قدر است، قدر بدانید. دعا، تضرّع، توبه و انابه و توجّه به پروردگار، جزو وظایف همه ماست. مشکلات عمومی مسلمین، مشکلات کشور، مشکلات شخصی تان و مشکلات دوستان و برادرانتان را با خدای خودتان مطرح کنید. از خدای متعال توجّه بخواهید؛ از خدای متعال مغفرت بخواهید؛ از خدای متعال انابه و حال و توجّه بخواهید. امشب را قدر بدانید. شب بسیار مهمی است؛ شب بسیار عزیزی است. به ولیّ عصر، ارواحنافداه، توجّه کنید؛ به در خانه خدا - مسجد - بروید و به برکت امام زمان از خدای متعال خواسته هایتان را بگیرید. ۱۳۷۱/۰۱/۰۷

در آیات خلقت و سرنوشت انسان تأمّل کنید

از اوّل شب بیست و سوم، از هنگام غروب آفتاب، سلام الهی - «سلام هی حتّی مطلع الفجر»- شروع می شود، تا وقتی که اذان صبح آغاز می گردد. این چند ساعتِ این وسط، سلامِ الهی و امن الهی و خیمه ی رحمت خداست که بر سراسر آفرینش زده شده است. آن شب، شب عجیبی است؛ بهتر از هزار ماه، نَه برابر آن؛ «خیرٌ من ألف شهر». هزار ماه زندگی انسان، چقدر می تواند برکات به وجود آورد و جلب رحمت و خیر کند! این یک شب، بهتر از هزار ماه است. این، خیلی اهمیّت دارد. این شب را قدر بدانید و آن را به دعا و توجّه و تفکّر و تأمّل در آیات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه که خدای متعال از انسان خواسته است و بی اعتباری این زندگی مادّی و این که همه ی این چیزهایی که میبینید، مقدّمه ی آن عالمی است که لحظه ی جان دادن، دروازه ی آن عالم است، بگذرانید. ۱۳۷۵/۱۱/۱۲

برای مسائل کشور و مسلمین دعا کنید

شب های قدر را حقیقتاً قدر بدانید. قرآن صریحاً می فرماید: «خیر من الف شهر»؛ یک شب بهتر از هزار ماه است! این خیلی ارزش دارد. شبی است که ملائکه نازل می شوند. شبی است که روح نازل می شود. شبی است که خدای متعال آن را به عنوان سلام دانسته است. سلام، هم به معنی درود و تحیّت الهی بر انسانهاست، هم به معنای سلامتی، صلح و آرامش، صفا میان مردم، برای دل ها و جان ها و جسم ها و اجتماعات است. از لحاظ معنوی، چنین شبی است! شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسائل کشور، مسائل خودتان، مسائل مسلمین و مسائل کشورهای اسلامی دعا کنید. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶

حاجات خود و مؤمنان را از خدا بخواهید

نگاه کنید به حاجات خودتان، حاجات مسلمانان، حاجات کشورتان، حاجات برادران مؤمنتان؛ به مریض ها، به مریض دارها، به جانبازان، به غم دیده ها، به دل های غمگین، به چشم های نگران، به نیازهای فراوانِ انسان هایی که حول و حوش شما، زیر سقف شما و در کشور شما هستند، در دنیای اسلام هستند، روی کره خاک هستند. همه این حاجات را در این شب های قدر، یکی یکی از خدای متعال بخواهید. ۱۳۷۳/۱۱/۲۸

نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 

سلام
ممنون، خیلی خوب بود
التماس دعای زیاد

1394/04/16 @ 14:00
نظر از: مدیریت استان مازندران [عضو] 

سلام
مطلبتان عالی بود. ممنون
انشاالله با رعایت این نکات از این لیالی قدر بهترین استفاده را نمائیم.

1394/04/16 @ 08:47


فرم در حال بارگذاری ...

نامه اى از دوزخ

نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1394

دانشمند عارف حله (سيد بن طاووس (ره) از همنشينى با فرمانروايان مى گريخت و در اين باره هرگز پند دوستان ناآگاه را نمى شنيد. روزى يكى از فقيهان روزگار به او گفت :

امامان ما در محفل خلفا شركت جسته، با آنها آميزش داشتند. پس ورود ما به مجلس آنان نيز نمى تواند نكوهيده و زيان آور باشد.

سيد پاسخ داد : پيشوايان ما در محفل آنان حضور مى يافتند در حالى كه قلبشان از شهوترانان حاكم رويگردان بود ولى تو آيا خود را چنين مى دانى؟ به ويژه هنگامى كه نيازت را برآورده مى سازند و تو را از نزديكان خويش قرار مى دهند و نيكى درباره ات روا مى دارند، آيا مى توانى دل از دوستى آنان تهى كنى؟

فقيه گفت : نه، درست مى گويى. حضور ناتوانان نزد توانگران هرگز مانند حضور اهل كمال نيست.([1])

در حله يكى از فرمانروايان ضمن نامه اى از آن فقيه گرانمايه خواست در خانه به ملاقاتش شتابد. سيد در پاسخ چنين نوشت : آيا در كاخى كه زندگى مى كنى چيزى از آن براى خدا ساخته شده است تا در آنجا حضور يابم، بر آن نشينم يا بدان بنگرم؟

آگاه باش! آنچه مرا در روزهاى آغازين عمر به ملاقات فرمانروايان مى كشاند، اعتماد بر استخاره بود ولى اينك به فضل الهى از رازهايى آگاه شده، مى دانم كه استخاره در چنين مواردى دور از حق و صواب است.([2])

[1] - كشف المحجة لثمرة المهجة، ف122 و 123.

[2] - همان، ف122 و 123.

سایت فرهیختگان تمدن شیعه


فرم در حال بارگذاری ...

نوشته شدن اجل‌ها در شب قدر

نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1394

*به هر که هر چه دادند، در دل شب دادند

اتّفاقاً خیلی جالب است، از بس شب برکت دارد پروردگار عالم هم مقدّرات را در شب قرار داد و اسمش را گذاشت لیلة القدر.

در روز قرار نداد، معلوم است همه ی برکات در شب است. ما برعکس در روز دنبال رزق می گردیم امّا پیامبر عظیم الشّأن فرمود:

«بَرَکَةٌ فِی الرِّزْق» اگر دنبال این هستیم که رزقمان زیاد شود، با برکت شود، باید در شب دنبالش بگردیم، نه در روز. این صلاة الیل و این شب‌خیزی عامل برکت در رزق است.

روز دنبال برکت در رزق نگرد، شب بگرد. همان‌طور که مقدّرات من و شما را شب رقم زده‌ اند.

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ» حتّی اگر «انزلناه» را عنوان قرآن کریم و مجید الهی هم بیان کنیم، باز هم می فرماید:

«فی لیلة القدر» در آن شب قدر است؛ یعنی همه چیز در دل شب است. تمام محسنات، تمام خوبی ها، تمام فضائل را شب می‌ دهند و ما در روز دنبالش می‌گردیم. روز باید اجراییش کنیم ولی شب مرحمت و لطف می کنند. به هر که هر چه مرحمت شده است، به خاطر شب‌خیزی اوست.

امام راحل عظیم الشّأن هم بار ها در درس اخلاقشان بیان فرموده بودند که به هر کس هر چه دادند، دنیا دادند، آخرت دادند - غیر از آن هایی که کفّارند و حالشان «أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدا» است که معلوم است آن ها دنیا را به ظاهر دارند -به خاطر شب‌خیزی و در دل شب مرحمت کردند.

لطف خدا شامل حالشان شد. این ها نکات مهمّی است.

*نوشته شدن اجل‌ها در شب قدر
شب قدر عندالاولیاء به عنوان «لیلة العظمه» نامیده شده که شبی باعظمت است. یا تبیین به آیه شریفه «ما قدر الله حق قدره» هم در لیله است.
شب به قدری اهمیّت دارد که راغب اصفهانی در همان کتاب لغتشان که توضیحات و معانی لغات را بیان می‌‌کنند، می‌‌گویند: «لیله القدر أی: لیلة قیّضها لأمور مخصوصة» شب قدر آن شبی است که امور مخصوصی را برای فیض دادن آماده کردند. همان‌طور که باز قرآن کریم می‌فرماید:

«یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم» باز این عنایت است، همه در شب است، شب قدر است.
شب قدر به قدری مهم است که وجود مقدّس حضرت ثامن الحجج، قبله ایران، آقا علی بن موسی الرضا(ع) بیان می‌فرمایند:

«یُقَدَّرُ فِیهَا مَا یَکُونُ فِی السَّنَةِ مِنْ خَیْرٍ أَوْ شَرٍّ أَوْ مَضَرَّةٍ أَوْ مَنْفَعَةٍ أَوْ رِزْقٍ أَوْ أَجَلٍ وَ لِذَلِکَ سُمِّیَتْ لَیْلَةَ الْقَدْرِ»

شب قدر آن شبی است که در سال واقع می‌شود و در آن اندازه‌گیری می‌شود، چه چیزی؟ خیر و نیکی، شرّ و بدی، ضرر یا منفعت انسان، رزق و اجل انسان. شب قدر است که می‌گویند کی رزقش چقدر است. شب قدر می‌گویند که کی دیگر امسال تمام شد، یکی یک روز بعد از شب قدر، یکی یک ماه بعد و یکی 6 ماه بعد از آن می‌میرد، بالاخره این سال تا آن سال در این شب رقم می‌خورد.

شرح دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیت‌الله قرهی
خبرگزاری فارس


فرم در حال بارگذاری ...

دعای امام زمان (عجل الله) در حق شیعیانش

نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1394

… پروردگارا ! آنها را در روزگارِ سرفرازى، سلطنت، چيرگى و دولت ما به زندگى بـازگردان.»

“خاطره اى سبز” از سيد على سيد بن طاووس (ره)

سال 627 ق. را بايد سال تحقق تنها سفر سيد پارسايان حله به بيرون از عراق ناميد. او در اين زمان با هدف حج راه حجاز پيش گرفت و با كوله بارى از دستاوردهاى معنوى به خانه بازگشت. دستاوردهايى كه بايد يك قطعه كفن را در شمار آشكارترين آنها جاى داد. او از آغاز توقف در عرفات كفنش را به شيوه اى خاص بر دست نگاه داشت، سپس آن را به خانه خدا، حجرالاسود، آرامگاه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و معصومان خفته در بقيع ساييده، تبرك ساخت و به مثابه نفيس ترين هديه براى خويش باز آورد.([1])

ناگفته پيداست عارف بزرگ حله در فرصتهاى گوناگون به حرم معصومان مى شتافت. در اين زيارتها او به حقايقى دست مى يافت كه حتى تصور آن نيز براى بسيارى از مردم ناممكن است. فقيه پاك رأى حله در كتاب مهج الدعوات خاطره اى از سفر به سامرّا را چنين بازگو مى كند :

«در شب چهارشنبه سيزدهم ذيقعده سال 638 در سامرّا بودم. سحرگاهان صداى آخرين پيشواى معصوم حضرت قائم(عليه السلام)را شنيدم كه براى دوستانش دعا مى كرد و مى گفت :

… پروردگارا ! آنها را در روزگارِ سرفرازى، سلطنت، چيرگى و دولت ما به زندگى بـازگردان.»([2])

البته اين تنها خاطره دانشور پرهيزگار حله از آن شهر آسمانى نيست. او سحرى ديگر در سرداب سامرّا صـداى مـولايش را آشكارا شنيد كه براى پـيروانش دعـا مى كرد و پـروردگار را چـنين مى خـواند :

«اَلَّلهُمَّ اِنَّ شيعَتَنا خُلِقَتْ مِنْ شعاع اَنْوارِنا وَبَقِـيَّةِ طينَـتِنا وَ قَدْ فَعَـلُوا ذُنُوباً كَثيرَةً اِتّـكالاً عَلى حُبِّنا وَ وِلايَتِنا فَاِنْ كانَتْ ذُنُوبُهُمْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَاَصْلِحْ بَيْنَهُمْ وَ قاضِ بِها عَنْ خُمْسِنا وَ اَدْخِلْهُمُ الجَنَّةَ فَزَحْزِحْهُمْ عَنِ النّارِ وَلا تَجْمَعْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اَعْدائِنا فى سَخَطِكَ.»([3])

پروردگارا ! شيعيان از پرتو نور ما و باقيمانده گل وجود ما آفريده شده اند و گناهان فراوانى به پشت گرمى دوستى و ولايت ما انجام داده اند. پس اگر گناهانشان ميان تو و آنها فاصله اى پديد آورده ميان آنها را اصلاح كن و گناهانشان را از خمس ما جبران فرما.

پروردگارا ! آنها را از آتش دور كرده، در بهشت جاى ده و همراه دشمنان ما در خشم و عذاب خويش نيفكن.

[1] - روضات الجنات، ج4، ص336.

[2] - مهج الدعوات، سيد بن طاووس، ص368.

[3] - نجم الثاقب، حسين نورى طبرسى، ص296.

سایت فرهیختگان تمدن شیعه


فرم در حال بارگذاری ...

دعاي حضرت ولي عصر (عج)

نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1394

شيخ طوسى در كتاب غيبت، درباره تولد «صدوق» چنين نگاشته است :

      «بسيارى از بزرگان قم نقل كرده اند كه على بن حسين بن بابويه با دختر عموى خود ازدواج كرد ولى از وى صاحب فرزند نشد. نامه اى به شيخ ابوالقاسم حسين بن روح نوشت كه از حضرت ولى عصر(عج) بخواهد تا براى او دعا كند كه خداوند به او فرزند عطا فرمايد از حضرت جواب آمد كه از اين همسر صاحب فرزند نمى شوى ولى بزودى با كنيزى ديلمى([1]) ازدواج خواهى كرد كه خداوند از او دو فرزند فقيه به تو خواهد داد.([2])

شيخ صدوق خود نيز ماجراى دعاى حضرت ولى عصر(عج) و ولادت خود را در كتاب «اكمال الدين» آورده است و در ادامه نوشته است كه هرگاه «ابوجعفر محمد بن على اسود» مرا مى ديد كه براى آموختن حديث و علوم اهل بيت (عليهم السلام) با اشتياق تمام به درس اساتيد مى رفتم، مى فرمود : اين ميل و اشتياق به علم آموزى كه تو دارى جاى تعجب نيست، زيرا تو به دعاى امام زمان متولد شده اى.

به هر تقدير اين بشارت به «ابن بابويه» رسيد و پس از مدتى در پى ازدواج با كنيزى ديلمى خداوند «محمد» را به او عطا فرمود كه در آن سنين مايه اميد و چشم روشنى پدر گشت و سپس پسر ديگرى به او داد و نامش را «حسين» نهاد.

«حسين بن على بن بابويه» نيز از دانشمندان و پس از پدر و برادرش «محمد» بزرگترين و معروف ترين شخصيت خاندان «بابويه» است.

[1] - ديلم نام طايفه اى بوده كه در شمال ايران مى زيسته اند و مدتى بر قسمتهاى عمده ايران حكمرانى داشتند و به آنها ديلميان مى گويند.

[2] -الغيبه، ص188.

سایت فرهیختگان تمدن شیعه


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم