موضوع: "عمومی"
مشاوره عوامل نشاط در تحصیل
نوشته شده توسطرحیمی 3ام دی, 1394
مطالعه حالات یا ارتباط با افراد موفق
ارتباط و مراوده با افراد موفق که به طور عادی با تلاش زی اد به درس و بحث پرداخته و کمتر مانعی است که بتواند آنان را به خود مشغول و از کار علمی غافل کند تأثی ر به سزائی در روحی ه دی گران داشته به آنان نشاط و روحی ه کار می بخشد.
وقتی میبینیم کسی علی رغم بیماری ، فقر، مشکلات خانوادگی ، در خانة مستأجری با تمام مشکلاتش و در جای خیلی کوچک تمام همّ خوی ش را صرف تحصیل، تحقیق، مطالعه و احیاناً تدریس و تألیف کرده و ناملایمات هی چی ک توان منصرف کردن او را ندارند خود به خود به این فکر می افتیم که ما که بسیاری از این مشکلات را نداریم و امکاناتمان نیز از او بی شتر است چرا تلاش نکنیم؟
همکاری در کارهای علمی با افرادی که به درجاتی از علم و فضل نائل شده اند ما را از تجربی ات آنان بهره مند ساخته، شی وه های صحی ح کار را به ما می آموزد. وقتی همراه با کسی مطالعه ی ا مباحثه می کنی م که نظم را در تمام بخشهای زندگی اش حاکم کرده انگیزة زیادی برای داشتن نظم به دست خواهی م آورد حتی اگر قصور و تقصی ری داشته باشی م او با برخورد مناسب خوی ش جلوی بی نظمی و کم کاری ما را خواهد گرفت.
آنگاه که توجه می کنی م اگر روند فعالی ت نه چندان مناسب ما ادامه پی دا کند از امتی از داشتن هم درس و هم بحثی مجد و کوشا محروم خواهی م شد ی قی ناً همت بی شتری در حفظ او از راه بالا بردن سطح فعالی ت خود خواهی م کرد و اینها همه از ثمرات ارتباط، مطالعه، مباحثه و کار مشترک علمی با افرادی است که در حد خود موفقی ت هایی به دست آورده و از ثمرات آن بهره مند شده اند که بهره مندی آنان از این امتی ازها خود مشوق دی گری برای ما است.
بدیهی است اگر کسی نشاط لازم را در کار علمی نداشته باشد و از طرفی هم با کسانی قری ن و محشور شود که آنان نی ز می ل و رغبتی به درس ندارند و بازی ها و سرگرمی ها و وقت گذرانی ها برایشان جالبتر است مانعی زائد بر موانع قبلی بر سر راه ایجاد و همان مقدار نشاط موجود نی ز در معرض خطر قرار خواهد گرفت.
غریزه برای چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 3ام دی, 1394
خداوند که می داند بیشتر مردم در برابر شهوت، غضب و غریزه جنسی آسیب پذیرند، چرا این غرایز را در وجود انسان ها قرار داده تا گناه کنند؟
فلسفه وجود غرایز
زندگی در هر مجموعه نظام مند، تابعی از هدف ها و ابزارهای لازم، برای رسیدن به آن اهداف است. پس از بیان این واقعیت، روشن می شود که زندگی در دنیا و برآوردن نیازهای مختلف جسمی و روحی انسان، چگونگی روابط با دوستان، مقابله با دشمنان و…، نیازمند نیروها و ابزارهای ویژه ای است. نیروی شهوت، غضب، خیال، عقل و…، هر کدام در گردش مجموعه زندگی افراد و روابط با دیگران، نقش خاصی را ایفا می کنند. با نگاهی همه جانبه به ابعاد وجودی انسان، هدف از آفرینش او و چگونگی زندگی انسان در این دنیا و رابطه آن با جهان آخرت، روشن می شود که وجود همه نیروها و غرایز، ضروری بوده، نمایان گر هندسه دقیق و حکیمانه نظام هستی است.
غرایز انسان، به دو دسته تقسیم می شود: غرایز متعالی و غرایز حیوانی.
1. غرایز متعالی (امور فطری انسان)، عبارتند از: خداجویی، کمال خواهی، فضیلت طلبی، عشق و پرستش، علم دوستی، حقیقت جویی و… .
این دسته از گرایش های ذاتی، جهت دهنده انسان به سمت هدف نهایی آفرینش و شکوفاگر «من حقیقی و عالی» آدمی و معنادهنده و تعالی بخش حیات انسانند. بدون این غرایز، انسان، حیوانی بیش نیست و زندگی او، تهی از معنا خواهد شد.1
2. غرایز حیوانی (گرایش های مادی و حیوانی)، نقش مهمی در حفظ و تداوم حیات بشر و نسل آدمی دارند. به عبارت دیگر، اگر غرایز نیرومندی چون حب ذات، شهوت، خشم و غضب نبودند، از سوی انسان، هیچ تلاشی برای حفظ حیات خود و نسل بشر و دفع خطرات و آسیب ها صورت نمی گرفت و نتیجه آن، چیزی جز انقراض نسل انسان نبود. بنابراین، اگر نیک بنگریم، وجود این غرایز، یکی از مهم ترین مجاری فیض الهی در جهت حفظ حیات انسان و تداوم نسل اوست.
این غرایز، نقش ممتازی در زیباسازی زندگی و دل پذیری آن دارند و بدون وجود این غرایز، شور و شوق و عشق و زیبایی، معنا نخواهد داشت. لذت بردن از دیدن منظره ای زیبا، بوییدن گل های معطر، خلق آثار هنری، روابط صمیمانه خانوادگی، مهر بی بدیل همسران، عشق مادر به فرزند و…، غرایزی هستند که خداوند، در نهاد بشر، به ودیعت نهاده تا انسان، بار مسئولیت خویش را با شور و عشق و همراه با لذت و محبت، به مقصد رساند. در واقع، بدون این غرایز، زندگی، سرد، بی روح و تحمل ناپذیر خواهد شد.
همچنین وجود غرایز نیرومندی چون شهوت و غضب، از مهم ترین ابزارهای امتحان و آزمایش انسان و در نتیجه، نردبان کمال و ترقی او هستند. از طرف دیگر، انسان در میان همه مخلوقات الهی، از ویژگی ممتازی برخوردار است و آن، قابلیت کمال اختیاری است. لازمه تکامل اختیاری، وجود دو راهه ها و امکان گزینش راه های متفاوت است.
به عبارت دیگر، تکامل اختیاری، زمانی تحقق می یابد که انسان در برابر دو گونه دعوت و گرایش متضاد، قرار گیرد (گرایش های متعالی و گرایش های پست) و بتواند با میل و اراده خویش، هر یک را برگزیند. بنابراین، کمال انسان، اختیاری است و خوبی و بدی اختیاری، تنها با وجود غرایزی همچون شهوت و غضب - که دارای دو چهره خوبی و بدی هستند - انجام می پذیرد. ظرفیت وجودی ما، ساخته و پرداخته نمی شود؛ مگر آن که در کنار عقل و قلب، دارای نیروی شهوت و غضب نیز باشیم تا با جهادی سهمگین در برابر تمایلات نفسانی، شایستگی راه یابی به بهشت برین را پیدا کنیم.
ما به تو رأی می دهیم شیخ!...
نوشته شده توسطرحیمی 2ام دی, 1394به تو که روح خمینی هستی در کالبد تکیده و آفتاب سوخته ی تاریخ.
به تو رأی می دهیم نه به این معنا که انتخابت کرده باشیم،
رأی می دهیم که انتخاب بشویم… که المرء مع من احب.
رأی می دهیم که بگوییم با تو بوده ایم نه با دنیاپرستانی که رسم خمینی را نهاده اند و اسمش را برداشته اند…
خوب شد تو هستی وگرنه جوانترها باور نمی کردند راه و رسم خمینی از آن پابرهنگان است… و آن وقت تمام قصه ی انقلاب دروغ از آب در میامد!
چه غوغایی است این روزها بر سر سفره خمینی! ما را ببخش شیخ!
ببخش که خبر خمینی آغشته در خون لابلای هیجان تقسیم ماترک خمینی گم شده…
وحید یامین پور
سیمای حضرت رسول صلی الله علیه وآله در آیینه وحی
نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1394فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد
مولای زمان مهتر صاحبدل امجد
آن سید مسعود و خداوند مؤید
پیغمبر محمود ابوالقاسم احمد
وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد
این بس که خدا گوید: «ما کان محمد» (1)
تولد پربرکت حضرت خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله که بنا به اعتقاد علمای امامیه در 17 ربیع الاول سال 570 میلادی و مطابق با سال عام الفیل به وقوع پیوست، آغاز تولدی نوین و روز اعطای مدال سعادت و رستگاری از سوی حضرت حق برای جامعه بشریت می باشد . در آن روز نوزادی به این عالم خاکی قدم نهاد که بعد از چهل سال از سوی خداوند بعنوان آموزگار وحی و مربی برترین فرهنگ زیستن به اهل جهان معرفی گردید . مقارن این ولادت پر برکت در صحنه گیتی آثار شگفت انگیز و اسرارآمیزی رخ داد که هشداری برای حاکمان و زور مداران تاریخ به حساب آمد .
فرو ریختن 14 کنگره در ایوان کسری، خاموش شدن آتشکده فارس، جریان آب در وادی سماوه بعد از سالهای طولانی خشکی، سرنگون شدن بتها در مکه و سایر نقاط عالم، خشک شدن دریاچه ساوه، پرتوافشانی نوری از وجود آن گرامی در آفاق آسمانها و خوابهای وحشتناک انوشیروان و موبدان، از جمله علائم خارق العاده و از نشانه های هشدار دهنده ای بود که مقارن تولد پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله در جهان حادث شد که در منابع معتبر تاریخی و جوامع مورد اعتماد حدیثی از آنها یاد شده است .
در مورد زندگی، سیره و سخن و خلق و خوی آن وجود گرامی آثار و مجموعه های ارزشمندی از سوی دانشمندان و محققین پدید آمده است که هر کدام به نوبه خود قابل تحسین و تقدیر است . السیرة النبویه: ابن هشام، السیرة النبویه: ابن کثیر، حیاة النبی و سیرته، سیرة المصطفی: عبدالزهرا عثمان محمد، سیرة المصطفی: هاشم معروف الحسنی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، نهایة المسئول فی روایة الرسول، سیری در سیره نبوی، فروغ ابدیت، شرف النبی و حیاة القلوب، ج 2، برخی از این مجموعه های نبوی می باشند که هر کدام با سلیقه خاص مؤلف و از زوایای مختلفی به بررسی ابعاد زندگی و سیره آن حضرت پرداخته اند .
در این نوشتار سعی شده در حد وسع، خلق و خوی حضرتش در پرتو آیات وحیانی قرآن بررسی شود، تا به این وسیله جان و دل خود را با آیات نور روشنایی بخشیده و از صفات ستوده محمدی صلی الله علیه وآله بهره ور شویم، چرا که بر این باوریم: زیباترین و کاملترین سیمای آن گرامی را باید در آیینه کلام وحیانی پروردگار به نظاره نشست و خصلتهای زیبای نبوت را از سرچشمه نور جستجو کرد و اگر قرار است انسان برای بهتر زیستن و به سوی سعادت ابدی رفتن به دنبال الگو و سرمشق باشد، آنرا در کاملترین و مطمئن ترین منابع می توان یافت که صفحات درخشان و زرین آن در بلندای تاریخ و در تاریکترین لحظات آن، شاهراه انسانیت را روشن نموده است . خداوند متعال فرمود: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة » ; (2)
«مطمئنا برای شما در [رفتار و گفتار] رسول خداصلی الله علیه وآله سرمشق نیکو [و کاملی] می باشد .»
1 - نرمخویی و مهربانی
از منظر قرآن کریم یکی از شاخصترین ویژگیهای حضرت رسول صلی الله علیه وآله، اخلاق زیبا و برخورد شفقت آمیز با دیگران بود . آن بزرگوار با داشتن این خصلت ستودنی توانست در طول 23 سال، دلهای بسیاری را به خود شیفته کرده و به صراط مستقیم هدایت نماید، در حالی که هیچ قدرتی توان چنین کار شگفتی را نداشت . خداوند متعال این عامل اساسی را چنین شرح می دهد: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک » ; (3)
«به برکت رحمت الهی در برخورد با مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند .»
اساسا آن حضرت بر این باور بود که فلسفه بعثت برای تکمیل مکارم اخلاق است و می فرمود: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق; (4)
همانا من برای به سامان رساندن فضائل اخلاقی مبعوث شده ام .»
ابراز محبت و مهرورزی آن حضرت نه تنها شامل دوستان و اهل ایمان می شد، بلکه مخالفین آن بزرگوار نیز از اخلاق نرم و شفقت آمیز آن گرامی بهره مند بودند و این سبب جذب آنان به سوی اسلام می گردید . به همین جهت خداوند متعال رسول گرامی اش را تحسین کرده و فرمود: «وانک لعلی خلق عظیم » ; (5)
«و یقینا تو دارای اخلاق عظیم و برجسته ای هستی .»
معیار سعادت و شقاوت
نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1394عن أمیرالمومنین علیهالسلام:
إِنَّ أَسْعَدَ النَّاسِ فِی الدُّنْیا مَنْ عَدَلَ عَمَّا یعْرِفُ ضَرَّهُ وَ إِنَّ أَشْقَاهُمْ مَنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ[1]
سعادتمندترین مردم در دنیا کسی است که
از آنچه می داند برایش زیان آور است اجتناب کند
و بدبخت ترین آنها کسی است که
از هوای نفسش پیروی نماید.
چند نکته در این روایت منسوب به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام قابل توجه است:
نکته(۱):
سعادت و شقاوت انسان به دست خود اوست و در حقیقت اینکه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
«الشَّقِی مَنْ شَقِی فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ.»[2] معنای ظاهرش مراد نیست، و خدا کسی را فطرتاً شقی یا سعید نیافریده، اگر چنین بود ارسال رُسُل و انزال کتب معنا نداشت. بلکه به این معناست که خداوند با علم بینهایت خود از همان ابتدا میداند چه کسی خوشبخت و چه کسی بدبخت خواهد شد، ولی این خوشبختی و سعادت و همچنین بدبختی و شقاوت به دست خود انسان است.
نکته (۲):
میزان سعادت تقواست. تقوا یعنی همین، المتقی اسمٌ لمن یقی نفسه عما یضرّه فی الآخرة. متقی کسی است که از آنچه برای آخرتش ضرر داشته باشد اجتناب می کند. شاگردی از استادش معنای تقوا را پرسید؛ استادش گفت: آیا تا به حال در بیابانی که پر از خار و تیغ است عبور کردهای؟ شاگرد گفت: آری. استاد پرسید چطور از بین خارها و تیغها عبور میکنی؟ شاگرد گفت: أتقی؛ مواظبم که خارها و تیغها به پایم نرود. استاد گفت: تقوا در دنیا یعنی همین؛ انسان مواظب باشد تیغ گناه در روحش فرو نرود.
میزان سعادت این است که انسان از آنچه میداند برایش ضرر دارد اجتناب کند و میزان شقاوت، نقطه مقابل یعنی هواپرستی است. دنبال هوا و هوس رفتن است.
نکته (3):
وجوب اجتناب از هواپرستی و گناه عقلی است. تعبیر «عَدَلَ عَمَّا یعْرِفُ ضَرَّهُ» یعنی میداند هواپرستی و گناه برایش ضرر دارد؛ یعنی عقل انسان خودش تشخیص میدهد. معنای آیه «و هدیناهُ النّجدین» همین است، انسان نجد و راه خیر و شر را می داند.
پی نوشت:
[1] وقعه صفین؛ ص۱۰۸.
[2] التوحید للصدوق؛ ص۳۵۶.
منبع : درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری
عشق یعنی ... شب نشینی با خدا
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1394عشق یعنی …
شب نشینی با خدا
أَلَمْ يأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ(الحديد/16)
آيا براي کساني که ايمان آورده اند هنگام آن نرسيده که دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتي که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کساني نباشند که از پيش بدانها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشيد و دلهايشان سخت گرديد و بسياري از آنها فاسق بودند.
احکام شرعی که در سفر اربعین به کارتان میآید.
نوشته شده توسطرحیمی 2ام آذر, 1394این روزها که در آستانه فرا رسیدن اربعین حسینی هستیم، خیل عاشقان و مشتاقان این امام همام از سراسر جهان راهی کربلای معلی میشوند که هر یک از این افراد باید به مسائل شرعی پیشروی خود آگاه باشند.
به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ همزمان با فرارسیدن اربعین شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) و اجتماع عظیم شیعیان جهان در پیادهروی اربعین، برخی سؤالات فقهی که ممکن است برای عموم زائران حسینی پیش آید همراه با پاسخ آنها را منتشر میکنیم.
نیت نماز مسافر
سؤال: در مسافرت، نمازهای شکسته را به چه نیتی باید بخوانیم، مثلاً بگوییم چهار رکعت نماز ظهر، یا دو رکعت نماز ظهر، یا چهار رکعت نماز ظهر شکسته یا …؟
جواب: به زبان آوردن نیت نماز لازم نیست. بنابراین، وقتی که مسافر برای خواندن نماز ظهر یا عصر یا عشا به نماز میایستد و تکبیر میگوید و به قصد قربت، نماز را دو رکعتی میخواند، صحیح است؛ ولی اگر بخواهد نیت را به زبان آورد،میتواند بگوید: «نماز ظهر به جامیآورم، قربةالی الله » یا «دو رکعت نماز ظهر به جا میآورم، قربة الی الله» یا «نماز ظهر شکسته به جا میآورم، قربةالی الله».
نماز قضا در سفر
سؤال: اگر در مسافرت بخواهیم نماز قضا بخوانیم، با اینکه نمازهای چهار رکعتی ما شکسته است، باید کامل بخوانیم یا شکسته؟ در کل، آیا میتوانیم در مسافرت نماز قضا بخوانیم؟
جواب: نمازهایی را که در غیر سفر قضا شده است، باید به طور کامل خواند و اگر در سفر قضا شده باشد، به صورت شکسته در سفر، هرچند ده روز نمانید، میتوانید قضای نمازهای چهار رکعتی را به جا آورید.
سؤال: اگر در مسافرت، نمازهای چهار رکعتی قضا شود و بخواهیم در وطن قضای آن را بخوانیم، تکلیف چیست؟
جواب: باید شکسته بخوانیم.
عروسی در محرم و صفر!
نوشته شده توسطرحیمی 1ام آذر, 1394«شيعيان جزئي از ما هستند. از اضافه نور ما آفريده شدهاند. آنچه که ما را ناراحت کند، شيعيان ما را هم ناراحت ميکند و آنچه که ما را شادمان کند، موجب شادمانی شيعيان ماست.»
به نام خداوند جان و خرد
فقط چند روز به آمدن محرم مانده بود ، جوانی در کنار محراب مسجد نشست و پرسید «امام علی علیه السلام چه مدت بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ازدواج کردند؟ حضرت قاسم علیه السلام کی ازدواج کرد؟
گفتم مرحوم مجلسی روایتی را نقل کرده اند که امام علی علیه السلام بنابر وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از چهلم آن برترین بانو ازدواج کردند. البته در عصر امام علی علیه السلام ازدواج قبل از چهلم زشت و یا عملی سبک نبوده است.
اما در مورد جناب قاسم علیه السلام اهل تحقیق برآنند که حضرت قاسم علیه السلام در آن محرم خونین ، در حد و اندازه ی ازدواج کردن نبوده است.
شيخ عباس قمى در منتهى الامال ، ج اول، ص 700 چاپ انتشارات هجرت مى گويد: قصه ى دامادى حضرت قاسم در كربلا، صحت ندارد و حضرت قاسم به اتفاق همه، بدون نسل است. او می نویسد: امام حسين علیه السلام سكينه را به عبدالله تزويج كرده بود كه پيش از انجام عروسى در كربلا شهيد شد، دخترش فاطمه را به حسن مثنى داده بود و بر اساس برخى روايات يك دختر كوچكى هم در مدينه داشت كه در حد ازدواج نبود. پس قاسم با كدام دختر امام حسين علیه السلام ازدواج كرده است؟
آن جوان گفت من از این پرسش ها منظوری داشتم و آن این که چرا عروسی را در دو ماه محرم و صفر تعطیل کرده اید؟چرا برای خانواده ها تبیین نمی کنید ازدواج اسلامی(بدون موسیقی و…) با محرم و صفر منافاتی ندارد؟ چرا نمی گویید برخی از جوان ها شدیدا به ازدواج نیازمندند ؟
گفتم برادرم!
از عالمی پرسیدند آیا دین با سیاست سازگاری دارد؟
آن عالم فرمودند : منظورتان از سیاست چیست؟
اگر مرادتان از سیاست خدمت به خلق و با خودی ها در آمیختن و با دشمن در آویختن است ، دین و سیاست یکی است. اما اگر منظورتان ازسیاست کلک و تهمت زدن، ضایع کردن حق مردم و قدرت طلبی است ، به هیچ وجه دین با سیاست نمی سازد.
حال منظور شما از عروسی چیست؟
اگر عروسی را به معنای برگزاری جشنی همراه با ارگ و موسیقی و اختلاط زن و مرد و شکستن حریم محرم و نامحرم بدانیم چنین مراسمی در غیر محرم و صفر نیز حرام است.
اگر مرادتان از عروسی پیوندی بر اساس آموزه ها و دستورات اسلامی است ، هر چند محرم و صفر ایام حزن و اندوه اهل بیت علیه السلام هستند اما با این حال همه مراجع فرموده اند: «برگزارى اين نوع مراسم، اگر توأم با معصيت و يا هتك حرمت حضرت سيدالشهدا علیه السلام نباشد، اشكال ندارد. حتی اگر ترک ویا تاخیر ازدواج موجب گناه شود ، عروسی واجب خواهد شد.
اگر در این ایام مراسم عروسی صورت گیرد سزاوار است مومنان حرمت اين ايام را نگهدارند و از انجام دادن كارهاى شادى آفرين پرهيز نمایند. زیرا امام صادق علیه السلام فرموده اند: «شيعيان جزئي از ما هستند. از اضافه نور ما آفريده شدهاند. آنچه که ما را ناراحت کند، شيعيان ما را هم ناراحت ميکند و آنچه که ما را شادمان کند، موجب شادمانی شيعيان ماست.»
به هر حال گرسنه دو جور است گرسنه شکم و گرسنه ی شهوت .گرسنگان شکم شفاف و صریح می گویند گرسنه ایم غذا کو؟ ولی جوانان که گرسنگان شهوت نیز هستند ، غالبا می سوزند و می سازند و حتی گاهی حق اعلام نیاز هم ندارند!
دلم می سوزد برای جوانانی که موی سفید بر سرشان نشسته است اما همچنان در تب فقر و مجردی می سوزند. دلم می سوزد برای نوجوانانی که به بلوغ زودرس مبتلا شده اند اما فضای خانواده چنان سهمگین است که حتی در قالب شوخی و کنایه هم نمی توانند از گرسنگی و نیاز ازدواجشان بگویند!
ای دل بسوز برای جوانانی که والدین آنها چند ده سال قبل، جوانیشان پژمرده شده است و اکنون که فرزندشان از ازدواج می گوید و در تب مجردی می سوزد آنها درد و فشار روحی جوانشان را درک نمی کنند!
چه بسیارند دختر و پسرانی که همدیگر را انتخاب می کنند، ولی پدر و مادرها، (گاه بدون دلیلی خرد پسند) سرسختانه مخالفت می کنند!
کوفه در گذرگاه تاریخ
نوشته شده توسطرحیمی 1ام آذر, 1394
کوفه در گذرگاه تاریخ
کوفه در لغت به معنای توده ریگ و ریگزار است. گفته اند: کوفه را به این دلیل به چنین نامی خوانده اند که مردم به آن روی آوردند و در آن مانند توده بزرگی از ریگ به هم پیوستند.
کوفه شهری است در بین النهرین با پیشینه ای دور و باستانی بر کرانه رود فرات. گویا کوفه پیش تر قصبه ای بوده و در زمان خلافت عمر به شهر تبدیل شده است و شهر شدن آن با بصره همزمان بوده و در سال 17 هجری روی داده است. این شهر به دلیل وجود دانشمندان بسیار همواره در بلاد عراق به سرزمین ادب و دانش معروف بوده است. از جمله افتخارات این شهر، مسجد کوفه است که چون ستاره ای بر پیشانی شهر می فروزد و دارای اعمال، مقامها و اماکن مقدسه زیادی است.
حَبّه عُرَنی می گوید:
نزد مولایم امیر المؤمنین علیه السلام نشسته بودم که مرد عربی نزد امام آمد و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! زاد و توشه راهم را آماده کرده ام و می خواهم به زیارت بیت المقدس بروم و اکنون نزد شما برای خداحافظی شرفیاب شده ام. امیر المؤمنین علیه السلام به او فرمود: «بِعْ راحِلَتَکَ وَعَلَیْکَ بِهذَا الْمَسْجِدِ فَاِنَّهُ اَحَدُ الْمَساجِدِ الاَْرْبَعَةِ رَکْعَتانِ فِیهِ تَعْدِلُ عَشْرا فِیما سِواهُ مِنَ الْمَساجِدِ…؛ زاد و توشه ات را بفروش! او بر تو باد به زیارت همین مسجد [و به مسجد کوفه اشاره نمود و فرمود:] به درستی که این مسجد یکی از مساجد چهارگانه [اسلام] است و [ثواب] دو رکعت نماز در آن ده برابر دیگر مساجد است…»
«وَوَسَطُهُ عَلی رَوْضَةٍ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ وَفِیهِ ثَلاثُ اَعْیُنٍ تَزْهَرْنَ تُذْهِبُ الرِّجْسَ وَتُطَهِّرُ الْمُؤْمِنِینَ وَلَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فِیهِ لاَءَتَوْهُ وَلَوْ حَبْوا؛ و وسط آن مسجد، بر باغی از باغهای بهشت [واقع شده] است و در آن سه چشمه جاری است که ناپاکی را از بین می برد و مؤمنین را پاک می گرداند و اگر مردم می دانستند چه [فضلی] دارد هر آینه به سوی آن می آمدند ولو با مشقّت و سختی زیاد.»