موضوع: "عمومی"

نوروز در گذر تاريخ

نوشته شده توسطرحیمی 24ام اسفند, 1391

نخستين روز از نخستين ماه سال شمسى را نوروز مى‏ گويند و ايرانيان در اين روز بزرگترين جشن ملى خود را برگزار مى‏ كنند . آرياييان در اعصار باستانى دو فصل گرما و سرما داشتند، در هر يك از اين دو فصل جشنى برپا مى ‏داشتند كه هر دو آغاز سال نو به شمار مى ‏رفت؛ اولى را نوروز و دومى را مهرگان مى‏ ناميدند.

هر چند در دربار نخستين خلفاى اسلامى به نوروز اعتنايى نمى ‏شد، ولى خلفاى بعدى اموى دوباره نوروز را گرامى داشتند و براى افزودن درآمد خود، هداياى نوروز را باب كردند. و با ظهور «ابومسلم خراسانى» و روى كار آمدن خلافت عباسى و نفوذ برمكيان و ديگر وزراى ايرانى و تشكيل سلسله‏ هاى طاهريان و صفاريان، جشن‏هاى ايران بار ديگر رونق يافت . با آنكه بسيارى از سنت‏هاى ايرانيان بعد از ظهور اسلام در ايران از بين رفت و سنت‏هاى اسلامى جاى آنها را گرفت، اما عيد نوروز كم و بيش در ميان آنها باقى ماند. شايد مصادف شدن روز غدير خم در سال دهم هجرى با عيد نوروز در آن بى‏ تاءثير نباشد.

على كاظمى در مقدمه ترجمه كتاب سيد عبدالرضا حسينى شهرستانى به نام «نوروز در اسلام» نگاشته است: «با توجه به رواياتى كه در باره نوروز رسيده است، معلوم مى‏ شود، نوروز پيش از اسلام روزى مورد توجه پيامبران و رهبران الهى بوده است و از ابتدا شادى و سرورى كه در اين روز مى ‏شده است به خاطر امور معنوى و حوادث مذهبى كه در اين روز اتفاق افتاده بوده است، …

ولى همان‏گونه كه در اثر مرور زمان بسيارى از واقعيت‏ها وارونه شده و بسيارى از حقايق تحريف گرديده، نوروز هم به صورت يك روز ملى و باستانى درآمده، شادى و سرور آن نيز به حساب امور مادى گذاشته شده است …» نوروز از جمله دستاويزهايى بوده است كه سلاطين از آن بهره‏بردارى كرده‏اند.

جمشيد پادشاه بزرگ ايران باستان به همين منظور و به خاطر استفاده از همين فرصت، تاجگذارى خود را در روز نوروز انجام مى ‏دهد، و حتما تبليغاتى هم به راه مى ‏انداختند كه امروز، روز پيمان خلافت الهى است و مردم را دعوت مى‏ كردند كه بيايند و با آوردن هداياى نوروزى با نماينده خدا بيعت كنند و تاجگذارى او را تبريك بگويند. با اين مقدمه، پاسخ اين سوال؛ كه چرا اعراب نوروز را ضايع ساختند؟ نيز روشن مى ‏شود:

در روايت از حضرت امام صادق(ع) اشاره به همين حقيقت است.

«… اين روز از روزهاى ماست و از روزهاى شيعيان ما به شمار مى ‏رود، كه ايرانيان آن را حفظ كرده، و شما عرب‏ها آن را ضايع ساخته ‏ايد.

اعراب به پيروى از دستگاه خلافت بنى ‏اميه و بنى ‏عباس چون نوروز را روز ولايت و خلافت الهى مى‏ شناختند، سخت كوشيدند كه اين روز را مخفى كرده، ضايع سازند. و لذا براى لكه‏ دار كردن نوروز، اين روز را از بازمانده ‏هاى مجوس معرفى كرده ‏اند. تا جايى كه مى ‏بينيم حضرت امام موسى بن‏ جعفر(ع) نيز در مقام تقيه به منصور دوانقى مى‏ فرمايد:

« از رسم‏هاى فرس است و اسلام آن را از بين برده است …»

بعضى افراد اين روايت را دليل بر عدم مشروعيت نوروز گرفته‏ اند؛ اما با توجه به روايات معارض، حمل بر تقيه شده است، و بهترين دليل بر عظمت نوروز است و مى‏ رساند كه خلفا تا چه اندازه براى از بين بردن نوروز مى ‏كوشيده‏اند و پس از يك دوره تبليغات خلفا كه نوروز كاملا مسخ و در افكار عمومى مسلمين از سنت‏ هاى مجوس معرفى شده، اينك منصور دوانقى حضرت موسى بن‏ حعفر(ع) را در اين روز وادار به جلوس مى ‏كند تا از طرفى (مانند ماءمون) براى خود موفقيت كسب كند و از طرفى حضرت را در معرض اعتراضات اعراب قرار دهد … به هر حال شكى نيست در اينكه از نظر اهل بيت(ع) نوروز از روزهاى مهم مذهبى معرفى شده و تجليل آن البته با آداب و رسومى كه در روايات بيان شده است، بسيار پسنديده مى ‏باشد.

دیدار اساتید،کادر و طلاب حوزه محدثه بروجرد با خانواده شهید "مهدی فطرس"

نوشته شده توسطرحیمی 23ام اسفند, 1391

طلاب ،کادر و اساتید حوزه علمیه محدثه درتاریخ چهارشنبه 22 اسفند به منظور عرض تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت پاسدار “مهدی فطرس” در بیت حاج آقا فطرس حضور یافتند.

شهید “مهدی فطرس ” درسال 77-78 وارد حوزه علمیه ولی عصر (عج) بروجرد گردید و در همان اوائل علاقه وافری به ارگانهای انقلابی از جمله سپاه پاسداران داشت و همین امر باعث شد که از حوزه انصراف داده و مشغول به امر مهم پاسداری (سپاه قدس) شود.

در سالهای اخیر که سپاه مرزهای غربی را تحویل گرفت،ایشان هم جزو افرادی بود که در خط مقدم جبهه های علیه نیروهای پژاک وارد عمل شد و در نهایت در تاریخ 01/12/1391 به آرزوی دیرینه خود دست یافت.

 پدر ایشان (حاج آقا فطرس)از روحانیون صاحب نام و خوشنام شهرستان و استان محسوب می شود و مدتهاست که در مسجد دوخواهران واقع در خیابان شریعتی بروجرد امام جماعت می باشد.ایشان علاوه بر کسب  فیض از علمای بنام حوزه در امر مبارزات علیه رژیم ستمشاهی بسیار فعال بودند.

در سخنرانی و وداعی که ایشان با فرزند خود داشتند ، فرزند خود را قربانی امام زمان خواندند و تقاضای قبولی این قربانی را از امام زمان (عج)  مسالت نمودند که این امر نشان مهذب بودن نفس ایشان می باشد.

طلاب حوزه علمیه محدثه بروجرد در این دیدار ضمن عرض تبریک و تسلیت به پدر بزرگوار ایشان و دیگر اعضای خانواده ، برای آن شهید عزیز علو درجات را از خداوند منان مسالت نمودند.

http://sangariha.com/i/attachments/1/1361456122528664_large.jpg

تصایری از مراسم تشییع شهید “مهدی فطرس” که با تشییع پیکر پاک شهید فرشید کلالی همزمان برگزار شد.شهید کلالی - از پرسنل نیروی انتظامی بروجرد -  با شلیک مستقیم به قلب وی و توسط اشرار در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید.

روحشان شاد و قرین رحمتهای بیکران الهی!

http://www.borujerdtimes.ir/photos/tornado/shohada/tashie/1.jpg

 

http://www.borujerdtimes.ir/photos/tornado/shohada/tashie/3.jpg

 

پیام حوزه علمیه محدثه به مناسبت ارتحال آیت الله موسوی لاری

نوشته شده توسطرحیمی 22ام اسفند, 1391

                                                   بسم الله الرحمن الرحیم                                                             

 اذا مات العالم الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها شیء

  ارتحال عالم فرزانه ، دانشمند و محقق عالی مقام جهان اسلام و تشیّع،نماینده ولی فقیه در لارستان ،مرحوم آیت الله حاج سید مجتبی موسوی لاری (قدس سرّه) ثلمه و شکافی عظیم در اسلام و تشیّع ایجاد نمود.

فقدان آن عالم وارسته را که زندگی پربارشان را در راه خدمت به مکتب اهل بیت ( علیهم السلام ) و نشر فرهنگ تشیّع سپری نمودند ،به محضر مقدس بقیه الله الاعظم ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ،مقام معظم رهبری ( مد ظله العالی ) مراجع عظام تقلید  (دامت برکاتهم) و خاندان مکرّم و معزّز ایشان بخصوص جناب آقای دکتر علاء الدین بروجردی و حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا سعید بروجردی(خواهرزاده های آن مرحوم) تسلیت عرض نموده و از خداوند منان برای آن فقید سعید علوّ درجات و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسالت می نماییم.

 

شما چه کاره اید که این حرفها را می زنید؟؟

نوشته شده توسطرحیمی 20ام اسفند, 1391

حجت الاسلام والمسلمین قرائتی به پیام تسلیت احمدی نژاد که به مناسبت درگذشت هوگو چاوز صادر شد، واکنش نشان داد و گفت: کسی که دستش را از دست مراجع خارج کند دچار این غفلت ها خواهد شد.

مطابق با خبری که رسا منتشر کرده است، حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی در بیستمین سالروز تأسیس کانونهای فرهنگی هنری مساجد قم که در مدرسه امام خمینی(ره) برگزار شد، به پیام رییس جمهور درباره درگذشت چاوز واکنش نشان داد و گفت: کسی در گوشه ای از دنیا می میرد و کسی هم از گوشه دیگر دنیا تسلیت می گوید و می‌نویسد«که من اطمینان دارم که او از عباد صالح است و او به همراه مسیح و مهدی موعود خواهد آمد» شما چکاره هستید که این حرفها را بر زبان می آورید، کسی که دستش را از دست مراجع خارج کند دچار این غفلت ها خواهد شد.
 
رییس ستاد اقامه‌ نماز ادامه داد: بر این اساس، امام زمان که برای ظهور 313 یار می خواهد ، به گفته این آقا یکی از آن 313 نفر مشخص شده که کیست، این نشان می دهد وقتی انسان از ریل کتاب الله و عترت خارج شود به کجا خواهد رفت.
 
وی خاطر نشان کرد: دین حساب و کتاب دارد، کسی حق ندارد از این صحبت ها کند و به طور مثال بگوید ظهور نزدیک است و یا مراد از یمانی مقام معظم رهبری و یا مراد از دجال فلانی است، این اشتباه است رسیدن به این مطالب نیاز به یقین دارد.
 
حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی یادآور شد: وقتی شما چیزی را می پسندید و از روی سلیقه شخصی حرفی را می زنید، نباید به صورت عمومی ابراز کنید، ما باید دین را از کتاب الله و عترت بگیریم.
 
وی ادامه داد: این پیام که از تلویزیون پخش شد، من به عنوان یک معلم قرآن باید بگویم که اینها منکر است و هر کس از این حرفها بزند دستش را از دست مراجع برداشته است، آدم برای یک لقمه نان نباید ساکت باشد و چشمش را از روی خیلی چیز ها بردارد.
 
حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی تأکید کرد: خداوند حتی به حیوانات کوچک هم روزی می رساند و دلیل نمی شود چون ما از دولت بودجه دریافت می کنیم، بگوییم هر چه که دولت می گوید درست است
 
منبع:فردا نیوز

دلنوشته:زهرا جان!!

نوشته شده توسطرحیمی 20ام اسفند, 1391

 

زهراجان!

فراق یار، دیدگان عزیزت را بارانی نموده است چرا که اشک چشمانت چون سیل خروشان بوده و تا ابد گویای حقیقت تلخ غصب ولایت است …

ولایت بی حیدر، داغی بس سنگین بر سینه ات نهاد چنان که گویا دگر جان زندگی را از رخ مبارکتان ربود …

فاطمه جان !! نگاه پر از معنایت، بغض پر از نوایت، دل های عاشق ما را در غمت ذوب می کند …

اما..بغض ها باید در هم بیامیزد و تا بی نهایت از بغض گلوی مبارکتان سوز سر دهد و با آن هم نوا شود..

آیا شنونده ای هست که عکس العمل نشان دهد؟؟

فاطمه جان!! دیدگان را باید تا ابد گریان نمود از پس آتشی که به جان و قلب شما زدند ولی کسی دم نزد از مظلومیّت رخ گلگونت .

دنیای بی درد تا ابد شرمنده است و تمام در و دیوار دنیا تا قیامت اندوه بار غمت…

اکنون زهرا جان!!

بوده اند ، هستند و خواهند بود خواهرانی که هنوز هم بهر چادر خاکی ات در کوچه های غربت و بی کسی یاری ات کنند و التیام بخش زخم های دلت شوند.

اکنون که به ایام غمبار شهادت تو نزدیک می شوم گویا دلم می خواهد از سینه ام به سوی تو پر گشاید…

اشکهای ملتمسانه ما را در غم بزرگت پذیرا باش… 


دلنوشته از :فاطمه شاهوردی(طلبه پایه اول)

                 

راه كمك به همسر و دلگرمى در زندگى

نوشته شده توسطرحیمی 15ام اسفند, 1391

خستگى مال روح است نه جسم و نه مشكلات ، درد و رنج مال روح است نه بدن ، ترس و بزدلى مال روح است نه بدن ، خود باختگى مال روح است نه بدن ، خلاصه مركز اصلى اغلب صفات انسان روح است ، گرچه زمينه آن در مسائل مادى ايجاد مى شود، مشكلات در خارج وجود انسان پديد مى آيند، ولى روح خسته مى شود.

آنچه سخت است وجود مشكلات نيست ، بلكه سختى در خستگى روح است ، والا روح بلند و پر استقامت از مقابله با مشكلات نه تنها ضرر نمى بيند كه آبديده تر هم مى شود و بر تجربيات خود نيز در مقابله با مشكلات مى افزايد.

مشكل حقيقى اين است كه سختيهاى زندگى روح كسى را افسرده و خسته و بى طاقت كند، روح اگر افسرده باشد دچار بزرگترين نقصها شده است گرچه هيچ مشكلى در زندگى مادى نداشته باشد، و برعكس روح اگر با نشاط و نيرومند شد بزرگترين موفقيتها را داشته و بدست خواهد آورد، گر چه مشكلات چون كوهها بر سر راه او باشند.
راه موفق شدن در زندگى براى هر كسى در مقابله با مشكلات و سختيها يكى از دو راه است :

1 - برداشتن مشكلات خارجى و موانع

2 - تقويت روحيه ، راه اول ، راهى است كه اغلب مردم به آن مى انديشند و آن را تنها راه حل مشكل نيز مى پندارند، و سعى مى كنند كه اين مشكلها بوجود نيايد و اگر هم آمد مى خواهند همانها را برطرف كنند، و به همان نيز قانع هستند، و هر كس را نيز بدون مشكل مادى يافتند خوشبخت مى دانند و طبعا هر كه مشكلات مادى دارد همچون فقر و مرض و شغل پائين و غيره بى چاره و ناكام مى پندارند، و اين طرز فكر در عكس العمل مردم نسبت به طبقات جامعه كاملا هويدا است .

و لذا چون راه حل اين مشكلات را در بر طرف كردن آن مى دانند، اگر نتوانند مثلا به يك بيمار كمك كنند و يا نياز نيازمندى را بر طرف كنند، خود را ناتوان از كمك به وى مى بينند، در مسائل خانوادگى هم اگر با اين سطح فكر رفتار كنيم ، چه بسا همسرى بگويد من كه نمى توانم در مسائل مالى ، ادارى و غيره به او كمك كنم ، پس وظيفه اى ندارم .
اما راه حل دومى نيز هست كه بسيار مؤ ثرتر و مفيدتر نيز خواهد بود، به اين صورت كه انسان توجه كند، فشار مشكلات بر روح آدمى است ، لذا با تقويت روحيه خود و يا كسى كه درگير مشكلات است او را در مقابله با مشكلات قدرتمند گرداند، كارى كند كه خود بتواند مشكلاتش را بر طرف كند، يعنى درست از همان راهى كه مشكلات فشار مى آورند، آن را برطرف كنيم ، اينراه از جهتى بسيار آسان تر و عمومى تر خواهد بود، و بسيار نيز مؤ ثر مى باشد.

وقتى كسى را يافتند كه در اثر مشكلات تحت فشار روحى قرار دارد نگران است و دلگرمى را از دست داده ، روحيه او را تقويت كنيد، تفاوت و امتياز مهم اين راه از روش اول اين است كه اگر بخواهيم مشكلات خارجى را برطرف كنيم ، چون مشكلات انواع مختلف دارند، يكنفر نمى تواند از هر جهت به او كمك كند.

همچنانكه تعداد زياد مشكلات اگر با كمك مداوم تواءم باشد موجب تنبلى و وابستگى روحى مى شود و امكان كمك هم براى امثال همسران نيست ، بر خلاف روش دوم كه ربطى به زيادى مشكلات و تنوع آنها و مخراج گسترده ندارد.

گفتن چند جمله سنجيده و مؤ ثر، همراه با اخلاق و رفتار محبت آميز و تشويق صميمانه ، بهترين كمك براى تقويت روحيه است چه از معلم به شاگرد، يا همسر به همسر، يا پدر به فرزندان و ديگران .

اگر ساختمان وجودى هر انسانى به گونه اى است كه خواه يا ناخواه در مقابل تشويق و دلگرمى و صميميت و محبت قوت مى گيرد و متاءثر مى شود.

چرا از اين وسيله مهم در راه موفقيت زندگى استفاده نكنيد؟ با محبت و ايجاد علاقه و اخلاق خوب و مودبانه و صفا و صميميت مى توانيد پشوانه محكمى براى زندگى خود و موفقيت شوهر در مقابله با مشكلات و در نتيجه سعادت خود فراهم كنيد.

اخلاق در خانواده و تربيت فرزند/ سيد محمد نجفى يزدى

دغدغه رهبر انقلاب و عملکرد ما + فیلم

نوشته شده توسطرحیمی 15ام اسفند, 1391

داشتم تو نرم افزار صحبت های رهبری گشت میزدم که نگاهم افتاد به این سخنان زیبا گفتم حیفه باز نشر نشود. دوستان بعد از مطالعه این صحبت ها حتما کلیپ زیر را هم مشاهده نمایید.

 حجاب برتر که شما اشاره کردید – که مراد همین چادر ایرانى خود ماست – حقیقتا حجاب برتر است؛ هیچ تردیدى در این نباید داشت. البته من هیچ وقت نگفتم که چادر را در جایى اجبارى کنند؛ اما همیشه گفته‌ام که چادر یک حجاب ایرانى است و زن ایرانى این را انتخاب کرده و خوب حجابى هم هست و مى‌تواند کاملا حفاظ و حجاب داشته باشد. به‌هرحال اگر حجاب را حفظ کنند، باز هم خلاف شرعى انجام نداده‌اند؛ منتها چیز بهترى را از دست داده‌اند.
 اما این‌که شما مى‌گویید «ما چگونه برخورد کنیم؟» ببینید؛ شما با تبلیغات کار کنید. یعنى همان حربه‌اى را که افراد مورد نظر شما براى سست کردن اعتقاد به حجاب به کار مى‌برند، شما هم به کار ببرید. یعنى شما درباره‌ى حجاب بنشینید واقعا تحقیق کنید، فکر کنید، از لحاظ دینى هم مثلا درباره‌اش بحث کنید، یا از بحثهایى که شده استفاده کنید. از لحاظ اجتماعى هم روى همین مسأله‌ى کیفیت حجاب تکیه کنید؛ به ترویج دیدگاه خودتان بپردازید؛ آن چیزى که به نظرتان درست است، آن را بگویید؛ این دغدغه را هم که اینها مى‌آیند تمایل به حجاب را در دل مردم از بین مى‌برند، نداشته باشید؛ حجاب از بین نمى‌رود. البته اگر قدرتى مثل قدرت رضاخانى بالاى سرش باشد، یا آن طور که شنیدم در بعضى از کشورها مثل تونس کسى حق ندارد در خیابان با حجاب باشد و اصلا حقوق بشر هم در این‌جا دیگر مطرح نیست که چرا مردم را مجبور کردید بى‌حجاب باشند – کسانى که مسؤول این چیزها هستند، همین‌طور تماشا مى‌کنند و حرفى هم نمى‌زنند! – بالاخره همان کشف حجاب دوران رضاخانى پیش مى‌آید؛ اما به مجرد آن‌که این زور برداشته شود، مردم به سمت حجاب برمى‌گردند.
 
صحبت های رهبر انقلاب در رابطه با حجاب - نظر رهبری در مورد بد حجابی - راه حل امام خامنه ای برای بد حجابی - راه حل رهبر انقلاب برای مقابله با بد حجابی - امام خامنه ای - آیت الله خامنه ای - بد حجاب - بی حجاب - زنان بد حجاب - زنان بی حجاب - راه حل معضل حجاب - منطق حجاب - عملکرد مسئولین - تبلیغ حجاب - رهبر انقلاب - روزنامه ها - ستاره سینما - سردبیران نشریات دانشجویى - فلسفه حجاب - hejab- hijab- hijab pooster- ابر اسلیمی- بک گراند حجاب- تصویر با موضوع حجاب- تصویر حجاب-تصویر زمینه حجاب- حجاب- خانم- خانم محجبه- دختر محجبه- زن محجبه- محجبه- والپیپر حجاب- پرنده- پوستر- پوستر حجاب- پوستر مذهبی- پوستر مفهومی- پوشیه- چادر- چادر زیبا- فیلم بد حجابی - کلیپ بد حجابی - دختر چادری - دختر بی حجاب - 

 حجاب، ارزشى است منطبق با طبیعت انسان. برهنگى و حرکت به سمت اختلاط هرچه بیشتر دو جنس با یکدیگر و افشاء شدن اینها در مقابل یکدیگر، یک حرکت خلاف طبیعى و خلاف خواست انسانى است. شرع مقدس اسلام هم براى این حدودى را معین و مشخص کرده و کسانى که معتقد و مؤمن هستند، نمى‌شود که این‌طورى با حجاب برخورد کنند. البته ممکن است کسانى بى‌خبر و بى‌اطلاع باشند؛ بایستى اینها را با حجاب آشنا کرد. من در همین سالهاى اول انقلاب به‌وضوح دریافتم که بعضى از زنانى که محجب هستند و خیلى قدر حجاب را نمى‌دانند، اینها اصلا از حکم حجاب و فلسفه‌ى حجاب و فواید حجاب اطلاعى ندارند؛ یعنى با اینها کمتر صحبت شده است. البته بعضیها چیزهایى نوشتند؛ سفارش کردیم، کارهایى کردند. الان هم به نظر من همین‌طور است؛
 

در محیط دانشگاه خودتان، در نشریات خودتان، با نشریات زن – که الان در ایران چند نشریه‌ى مربوط به زنان وجود دارد – با دیگر نشریات رایج صحبت کنید، چیزهایى بنویسید، پخش کنید، در جامعه فکر را بپراکنید؛ منتها با استدلال، با منطق. بهترین راه تأمین حجاب هم همین است که با منطق برخورد شود. البته اگر چیزى جزو مقررات شد و کسى برخلاف آن مقررات رفتار کرد، ممکن است قوانینى وجود داشته باشد که دولت برخورد کند؛ که لابد هم مى‌کند. درعین‌حال آن چیزى که در اساس لازم است و مهمتر از همه است، این است که شما ذهن این دختر جوان، یا این زن جوان را – که عمده هم خانمهاى جوان هستند – با اهمیت حجاب آشنا کنید؛ یعنى به او تفهیم کنید که حجاب از لحاظ شرعى و از لحاظ منطقى این است. در ذهن او، استدلال صحیح را در مورد رعایت حجاب راسخ کنید. امیدواریم که ان‌شاءالله روزبه‌روز بهتر شود. البته یکى از عواملى هم که در این زمینه تأثیرات منفى دارد، برخى از این فیلمهایى است که بعضى از زندگیهاى غربى را در دسترس همه مى‌گذارد. اینها در سست کردن ذهنیت مردم نسبت به مسأله‌ى حجاب بى‌تأثیر نیست. البته نسبت به پخش این فیلمها هم باید تذکراتى داده شود. بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسه‌ى پرسش و پاسخ با مدیران مسؤول و سردبیران نشریات دانشجویى ۱۳۷۷/۱۲/۰۴

براستی چقدر مسئولین دولت در تبلیغ حجاب تلاش کرده اند.چقدر صدا و سیمای ما در تبلیغ چادر که حجاب برتر است برنامه ساخته ،آنجایی هم که تلاش هایی شده نهایتا یک زندانی را چادری نشان داده یا پیر زن های فیلم ها که معمولا دارایی گرفتاری های فراوان هستند و غمگینند و در بلد ترین شرایط ستاره و نقش اصلی فیلم را یک خانم چادری قرار داده اند که این خانم کلا عیبی ندارند و و انسان کامل هستند و بعد از تمام شدن فیلم و ستاره شدن آن خانم محترم ، عکس بدون حجاب یا بهتر بگم کم حجاب یا بد حجابش روی صفحه اول مجله ها و روز نامه ها چاپ می شود و در پایان فیلم برای تقدیر از دست اندکاران فیلم مراسمی گرفته می شود و همان دختر چادری فیلم با حجابی زننده از دست رئیس صدا و سیما جایزه اش را دریافت می کند.تا به هفته نکشیده کل تاثیرات این فیلم بی اثر شود.

از مسئولین بگذریم ما به قول معروف اهالی رسانه ولایت مدار چقدر در تبلیغ حجاب به روش مناسب و اسلامی عمل کرده ایم .چقدر تبلیغ کردن ما دختران چادری را با منطق حجاب آشنا کرده و چقدر تبلیغات ما دختران ما را از دین زده کرده است؟ کاش امثال من که این همه داعیه ولایت مداری داریم کمی به سخنان آقا عمل می کردیم به جای اینکه مدام نقل کنیم.

بد نیست اول یک سوزن به خودمان بزنیم بعد یک جوالدوز به دیگران!

شادی روح امام و شهدا صلوات

منبع:بولتن نیوز

سيستم عامل كامپيوتر جهان ويروس گرفته است ،سيستم عامل اسلام برترين و ماندگار است.

نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1391

نشست دانشجويی با عنوان «منتظر و رسالت نظام سازي و الگوسازي» در دانشگاه شهيدبهشتي و دیدگاه آقاي حسن عباسي  در اين زمينه.

وظيفه دانشجوي منتظر در عصر غيبت و تكليفي كه بر دوش اوست، از جمله سوال هايي است كه از ابتداي ورود به دانشگاه در ذهن دانشجويان به عنوان افراد تأثيرگذار حتي در محيط كوچك پيراموني خود، نقش مي بندد. در شرايط كنوني و با توجه به موج بيداري اسلامي كه سراسر منطقه و حتي دنيا را دربرگرفته است، اين سوال در اذهان پررنگ تر مي شود. در اين راستا نشستي با عنوان «دانشجوي منتظر و رسالت نظام سازي و الگوسازي» در دانشگاه شهيدبهشتي برگزار شد كه در آن آقاي حسن عباسي به بيان ديدگاه هاي خود در اين زمينه پرداخت.
آنچه در پي مي آيد گزارش اين نشست به نقل از خبرگزاري دانشجو است :

عباسي با طرح اين سوال كه اگر حضرت بين ماست، پس چگونه و از كدام سمت به سوي ايشان برويم؟ گفت: رفتن به سوي حضرت حجت از جهت «شدن و صيرورت» است و مبناي صيرورت، اين آيه قرآن است كه مي فرمايد: «ان الله لايغير ما به قوم حتي يغيروا ما بأنفسهم»؛ در هيچ قومي تغيير ايجاد نمي كنيم، مگر اينكه در نفس خودشان تغيير ايجاد كنند.
عباسي با بيان اينكه در چنين فضا و چارچوبي كه اولا حضرت جايي نرفته است كه بخواهد بيايد و ما منتظر ظهور ايشان هستيم نه منتظر آمدنش و ثانيا حضرت منتظر ماست، البته نه منتظر جسم ما، بلكه نفس ما در آن صيرورت و شدن بايد به مرحله اي برسد كه آماده تغييري باشد كه خدا وعده داده است، امروز در بخش هاي مختلف جهان اسلام اين حركات رقم خورده است؛ مردم ايران، لبنان و فلسطين تلاش هاي گسترده اي در اين زمينه كرده اند و بخشي از آنچه را كه حضرت مد نظر داشتند، محقق كرده ايم و نتيجه اش اين است كه اكنون به نقطه اي رسيده ايم كه اگر هر گروه از ما يك گام ديگر از نظر تحول انفسي به سمت حضرت برود، اتفاقات عجيبي رخ مي دهد.

تاريخ انقضاي نظام هاي غرب فرا رسيده است

وي در ادامه با اشاره به بحث هايي كه رهبر انقلاب در مورد نظام سازي ايراد فرموده اند، گفت: يك نكته كليدي كه دغدغه رهبر است و امروز زمان آن است كه انجام شود، اين است كه سيستم عامل كامپيوتر جهان ويروس گرفته است و آنچه تحت عنوان ليبراليسم مطرح بود، ويروسي شده است و بايد كامپيوترهاي اداره جهان برداشته شود.
رئيس مركز بررسي هاي دكترينال امنيت بدون مرز با بيان اين مطلب كه دو نظام شناخته شده در 150 سال گذشته يعني ماركسيسم و ليبراليسم، اقتصاد، سياست، فرهنگ، بهداشت و درمان و همه چيز جهان را اداره مي كردند، گفت: ويندوز موسوم به ليبراليسم ويروسي شده كه قبل از آن نيز ماركسيسم ويروسي شده و كنار گذاشته شده بود؛ امروز بشر با يك خلا نرم افزاري يا همان خلا سيستم عامل روبه روست.
عباسي ادامه داد: همان گونه كه اگر سيستم عامل كامپيوتر دچار مشكل بشود، نمي توان از آن استفاده كرد، امروز نظام عمومي جامعه بشري هم با چنين مشكلي روبه روست. ايران 75 ميليون جمعيت دارد و جهان هفت ميليارد نفر؛ اين 75 ميليون و اين هفت ميليارد سيستم عامل مي خواهند كه چگونگي اقتصاد، سياست، فرهنگ، بهداشت و درمان را تعيين كند.

صفحات: 1· 2

توجه به نعمت

نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1391

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِق غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ . فاطر : 3

اى مردم ! نعمت هاى خدا را بر خود توجه كنيد ، آيا آفريننده اى جز خدا هست ؟ خدايى كه از آسمان و زمين به شما روزى مى دهد ، جز او معبودى نيست پس به كجا روى مى آوريد ؟آرى تمام نعمت ها با فوايدى كه دارند دليل بر يگانگى حق ، و برهان بر توحيد ذات و راهى آسان براى شناخت حضرت حق است .

خوردن و آشاميدن ، پوشيدن و سود بردن ، و بهره گيرى از هر نعمتى بدون توجه به اينكه نعمت به اراده چه كسى به وجود آمده ؟ چگونه پديد آمده ؟ براى چه بر سر سفره حيات قرار داده شده ؟ چه عواملى در رنگ و مزه و بو و انرژى آن در عرصه گاه هستى دخيل بوده و خلاصه بدون انديشه در يك لقمه نان ، يا يك قطعه پارچه ، يا زمينى آماده براى كشاورزى ، يا چشمه اى جوشان ، يا رودى جارى ، يا جنگلى انبوه از درختان مفيد ، و اينكه با كمك چند ميليون يا ميليارد عامل به وجود آمده تا ساختمان حيات انسان برپا شود ؟ كار حيوانات و غافلان و بى خردان است . انديشمندان به تمام نعمت هايى كه در اختيار دارند با چشم عقل و بينايى قلب مى نگرند تا وجود نعمت دهنده را در كنار نعمت لمس كنند و فوايد نعمت را بيابند و از نعمت به همان صورت كه پديد آورنده نعمت خواسته استفاده نمايند .

زایمان در زندان زنان!!

نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1391

 

“فاطمه الزق” اسیر آزاده فلسطینی که به همت و دعوت اتحادیه بین‌المللی امت واحده، به همراه چند آزاده دیگر فلسطینی چند روزی مهمان  کشور اسلامی‌مان بودند. فاطمه به دلیل تلاش برای انجام عملیات استشهادی توسط رژیم صهیونیستی دستگیر، و پس از مدت‌ها شکنجه آزاد می‌شود. او که در هنگام انجام عملیات استشهادی متوجه بارداری خود نبوده است، در زندان فرزند خود را به دنیا آورده و تا ۲۱ ماه، کودکش را در زندان بزرگ می‌کند.

آنچه می خوانید مصاحبه ای است که سایت “چارقد” با این بانوی دلیر انجام داده و من ترجیح دادم اون رو توی وبمون قرار بدم.این مصاحبه بسیار تاثیر گذاره..

پای صحبت‌های فاطمه نشستم، و از زمان شروع فعالیت‌هایش و تا زمان آزادی‌اش پرسیدم و حرف زدیم.

فعالیت‌هایتان را از کی شروع کردید؟ و اصلا چه موقع فکر این عملیات استشهادی به ذهن‌تان رسید؟
من از همان کودکی با چشم خودم ترورها و ویرانی‌های رژیم اشغالگر را می‌دیدم و نمی‌توانستم ساکت بنشینم و در تظاهرات‌های مختلف شرکت می‌کردم. ۱۴ سال بیشتر نداشتم که در یکی از روزنامه‌ها خبر شهادت یک خانم را خواندم که با عملیات استشهادی، اتوبوس حامل صهیونیست‌ها را منفجر کرده بود. از آن به بعد با این خانم شهید پیمان بستم که مسیرش را ادامه بدهم و خودم را در یک عملیات استشهادی در راه خدا و در راه وطنم به شهادت برسانم.

پدرتان و خانواده‌تان مانع فعالیت‌هایتان نمی‌شدند؟ چون بالاخره آن زمان دختر جوانی بودید که دستگیری شما توسط صهیونیست‌ها برایشان خیلی گران تمام می‌شد.
به خاطر فعالیت‌هایم و تهدید و تعقیب‌هایی که از سمت نیروهای اسرائیلی می‌شدم، پدرم از ترس اینکه به دست صهیونیست‌ها زندانی شوم، سریعا زمینه ازدواج من را فراهم کرد تا در کنار همسر و فرزندانم زندگی بی‌دغدغه‌ای داشته باشم. اما من به پدرم گفتم شما من را از ادامه تحصیل بازداشتید، اما این بار من مسیرم را ادامه خواهم داد تا در راه خدا به شهادت برسم. برای همین هیچ وقت از مبارزات و کارهای فکری و فرهنگی‌ام دست برنداشتم. من استاد حفظ قرآن بودم و خواهران زیادی را در چند دوره حافظ قرآن کردم و مسئول فعالیت‌های اجتماعی ۳۰ مسجد در غزه بود. من ۳۷ ساله بودم و هشت فرزند داشتم ولی تصمیم خودم را گرفته بودم تا در مناطق اشغالی فلسطین عملیات استشهادی انجام دهم.

از نحوه انجام این عملیات استشهادی برایمان بگویید، این برنامه‌ریزی چطور انجام شد؟
قصد داشتم با عبور از گذرگاه ایرز این عملیات را انجام بدهم. کارت عبور را هم تهیه کرده بودم تا مشکوک نشوند ولی سربازان اسرائیلی متوجه شده بودند و بعد از عبور از گذرگاه، دستگیرم کردند.

باردار بودن‌تان را کی متوجه شدید؟
در همان ابتدا شکنجه‌های روحی و جسمی را آغاز کردند ولی وقتی دیدند هیچ حرفی نمی‌زنم، مرا به منطقه‌ی عسقلان بردند و در آنجا بود که معاینات پزشکی آغاز شد و قصدشان از معاینات این بود که نقطه ضعفی پیدا کنند تا به وسیله آن شکنجه‌ام بدهند که بعد از انجام آزمایشات متوجه شدند حامله هستم، در حالی که خودم زمانی که دست به این عملیات زدم، از حامله بودن خودم خبر نداشتم.

وقتی متوجه شدید باردارید، چه حسی داشتید؟
ابتدا گریه کردم ولی همان زمان خنده به صورتم برگشت. گریه کردم به خاطر اینکه این کودکی که می‌خواهد به دنیا بیاید باید در زندان‌های تاریک اسرائیل بزرگ شود. ولی خندیدم چون احساس کردم خداوند این فرزند را به من کرامت کرده تا انیس من در تاریکی زندان باشد. دشمن روی این کودک تمرکز کرد و می‌خواستند کاری کنند که بچه سقط شود و از شیوه‌های مختلفی هم استفاده کردند.

دوست داریم از زندان‌های اسرائیل بشنویم، از نوع شکنجه‌هایشان.
من را انتقال دادند به زندانی که مثل قبر بود و زیر زمین سرد و تاریک قرار داشت، نه زمان را می‌فهمیدیم و نه وقت روز و شب را. از طریق زندان، یک حالت یخچال مانندی را به سمت من باز کرده بودند که سرمای زیادی به سمت من وارد می‌شد و من به خاطر همین به بیماری‌های متفاوتی مبتلا شدم. علاوه بر این حشراتی در زندان بود و زیر انداز من بسیار کثیف بود و آب‌های فاضلاب در آنجا وجود داشت. یکی از شکنجه‌ها این بود که من را با غل و زنجیر روی صندلی می‌نشاندند و گاهی به حالت خمیده و گاهی به حالت نشسته باید به مدت یک هفته روی صندلی می‌بودم. با بی‌خوابی من را شکنجه می‌دادند. مرا یک هفته روی صندلی می‌نشاندند بدون اینکه مزه خواب را بفهمم. آنان از من خواستند اعتراف کنم با چه کسانی ارتباط دارم و برای این علملیات از چه کسانی ارتباط و دستور گرفتم.

این شکنجه‌ها برای اعتراف گرفتن از شما به نتیجه‌ای هم رسید؟
من هیچ اعترافی نکردم چون نمی‌خواستم برادران دینی‌ام را لو بدهم. ولی برای رهایی از این شکنجه‌ها و فریب دشمن اعلام کردم می‌خواهم اعتراف کنم، و موقع اعتراف خودم را لو دادم و پیامی به آنها دادم که از زهر هم برای آنان کشنده‌تر بود.

مگر در اعترافتان به آنها چه گفتید؟
به آنها گفتم از غزه آمدم تا اتوبوس صهیونیست‌ها را منفجر بکنم تا لبخند را به مادران غزه برگردانم. به آنها گفته بودم من آمدم خودم را فدای وطنم کنم تا شما بفهمید که کودکان، زنان، جوانان، و پیران فلسطینی را رها نکرده‌ام.

بعد از اعتراف از شکنجه‌ها دست برداشتند؟ اصلا تغییری در رفتارشان ایجاد شد؟
آن‌ها مرا در زندان مرگ قرار دادند. در این زندان نه اکسیژن بود و نه عناصر ادامه زندگی. در ان لحظات واقعا می‌خواستم جان بدهم. احساس خفگی می‌کردم و احساس می‌کردم روحم از انگشتانم بیرون می‌زند. و حتی از دیدار با صلیب سرخ و وکیل ویژه خودم هم محروم شده بودم و در همین زندان که خونریزی شدیدی داشتم، نزدیک بود فرزندم را از دست بدهم. ولی کمک پزشکی آنها را نپذیرفتم چون می‌دانستم می‌خواهند در قالب کمک پزشکی، کودکم را بکشند. واقعا وضعیت جسمی و سلامتم خیلی اسفناک شده بود که در نهایت بعد از ۲۱ روز مرا به زندان زنان عسقلان منتقل کردند.

وضعیت زندان زنان عسقلان چه تفاوتی با مکان قبلی‌ای که شکنجه می‌شدید داشت؟
در آنجا زندگی دیگری بود. در زندان‌های قبلی که بودیم، مدام شکنجه شدم و از دنیای بیرون قطع بودم ولی در زندان زنان، خواهران اسیر خود را می‌دیدم. پنجره‌های زندان با میله‌ها پوشانده شده بود و هر زندان برای ۲ نفر و بعضی هم برای ۱۰ نفر ساخته شده بود و خیلی تنگ بود. نه نور کافی داشتیم و نه هوای کافی. در تابستان مرطوب بود و در زمستان سرد بود و بخاری نبود. همه زنان زندانی از دردها در بدنشان رنج می‌بردند و در زندان با حشرات زندگی می‌کردیم. به شکل ملموسی از لحاظ پژشکی رها شده بودیم. وقتی نیاز به درمان داشتیم، فقط یک قرص مسکن به ما می‌دادند. اگر کسی مشکل دندان داشت، فقط دندان او را می‌کشیدند. من دو تا از دندان‌های خودم را از دست دادم.

در زندان عسقلان با توجه به اینکه باردار بودید، رسیدگی بهتری نسبت به شما می‌شد؟ مثلا غذای بیشتری می‌دادند؟
به هیچکدام از زن‌ها یک وعده غذای کامل نمی‌دادند؛ چه برسد به من که یک فرزند در شکم داشتم. کودک من ماه به ماه بزرگتر می‌شد و من به عنوان یک مادر باردار، نیاز به غذای مناسب داشتم.

از یوسف برایمان بگو؛ از نحوه تولدش…
به ماه‌های آخر حاملگی‌ام نزدیک شده بودم، موقع تولد یوسف، یک خانم دکتر آمد که در واقع دکتر هم نبود. مرا ۴ ساعت رها کرد در حالی که درد زایمان را تحمل می‌کردم و هیچ مراقبت پزشکی از من نمی‌شد و موقع زایمان مدام بر سر من فریاد زد و در طول مدت با ناسزا و فریاد به من می‌گفت خودت بچه را به دنیا بیاور. در این لحظات بر سر او فریاد زدم و نفرینش کردم و انتقام الهی نازل شد. زن به سرعت از اتاق بیرون می‌رفت ولی گویا خداوند او را نابینا کرده بود که محکم به دیوار می‌خورد و درحالی که فریاد می‌زد به طرف من برگشت و من هم شروع کردم به تکیبر گفتن و الله اکبر گفتن. و گفتم خدا را شکر می‌کنم که خدا از تو انتقام گرفت. او هم سریع به من آمپول زد . و این کمک به خاطر انتقام الهی بود. و در این زمان خدا کمکم کرد و یوسف به دنیا آمد.

وقتی یوسف را در آغوش گرفتی چه احساسی داشتی؟ چرا اسم پسرتان را یوسف گذاشتید؟
یوسف نور الهی و هدیه بزرگ خداوند بود و وقتی یوسف را در کنار خودم دیدم، همه دردهایم را فراموش کردم و اسم او را برای تبرک و تیمن، هم‌نام حضرت یوسف (ع) گذاشتم. چون حضرت یوسف رنج زندان را تحمل کرد و این کودک هم در زندان به دنیا آمده بود و همراه من زندانی بود.

بعد از زایمان باز هم به آزار و اذیت کردنت ادامه دادند؟
بعد از به دنیا آمدن یوسف، آنها سریع کودک را از من گرفتند و من را با زنجیر بستند و سه روز در آن مکان غل و زنجیر بودم. آنها دستگاه تهویه را به سوی من تنظیم کردند و هوای سرد را به سمت من فرستادند در حالی که من تازه زایمان کرده بودم. بعد از گذشت سه روز مرا به زندان برگرداندند و در زندان زندگی جدیدی را آغاز کردم چون یک کودک همراه من بود. کودکی که نیاز به هوا، غذا و همه چیز برای زندگی داشت.

رفتارشان با یوسف چگونه بود؟ آیا مراقبت‌های پزشکی و یا شیر خشک در اختیارت می‌گذاشتند؟
کودک من، از کمترین حقوق انسانی خودش محروم بود؛ حتی از شیر مادر هم محروم بود، چون من شیری نداشتم و بعد از ۲ ماه هم شیر خشک او قطع شد. غذای او کم بود و برای همین خیلی گریه می‌کرد. من در همان ۲ ماهگی سعی می‌کردم که با نان خشک‌ ریز و آب، او را تغذیه کنم. حتی یک بار تب شدیدی گرفت و تشنج کرد و کف از دهان او بیرون می‌آمد، ولی مدیریت زندان هیچ توجهی برای درمان این کودک بی‌گناه نکرد. گریه می‌کردم و از خداوند می‌خواستم این درد را از او دور کند. و خدا همیشه همراه من در این لحظات بود و همیشه با دعا کردن و صدقه گذاشتن برای کودکم سعی می‌کردم او را درمان کنم.

من نمی‌دانم این رفتارشان نسبت به یوسف برای چه بود. آیا گناه او این بود که فلسطینی است؟ همه کودکان در دنیا بازی و شادی می‌کردند ولی یوسف طعم بازی و شادی را نچشید و پیرامون خودش فقط زنان بزرگسال را دیده بود. حتی در طول زندان، یوسف از دیدن پدر و خانواده‌اش محروم شده بود.

خبری از صلیب سرخ نبود؟ اصلا صلیب سرخ در این زمینه کاری برای شما می‌کرد؟
صلیب سرخ در حق ما کوتاهی زیادی کرد. در میان سکوتی عجیب زندگی می‌کردیم. نیازمند کمترین حقوق انسانی خودمان بودیم. حتی یک دست لباس برای پوشیدن نداشتیم. از لباس‌های پوسیده خودم که بارها و بارها آن‌ها را دوخته بودم استفاده می‌کردم. ما زندانیان غزه حتی از دیدار با خانواده‌هایمان محروم بودیم. حتی تا الان هم ۵ سال است که زندانیان غزه نتوانسته‌اند خانواده‌هایشان را ببینند.

کمی جو سنگین شد. موافقید برویم سر قضیه شیرین آزادی‌تان از زندان؟ خبر آزادی‌تان را چگونه فهمیدید؟
من در زندان خیلی خواب‌های خوبی می‌دیدم. در یکی از شب‌ها از خدا می‌خواستم آزادی را نصیب من و کودکم بکند. به یوسف می‌گفتم من دعا می‌کنم و تو آمین بگو. او هم با همان زبان کودکی‌اش آمین می‌گفت و من هم اشک می‌ریختم و از خدا می‌خواستم پاسخ من را با خوابی بدهد. در آن شب حضرت پیامبر (ص) را دیدم که روی دوش یوسف دست نوازش می‌کشید. وقتی از خواب بیدار شدم، گفتم که از طرف خدا برای ما گشایشی ایجاد شده و خدا را شکر گفتم و آرامش در قلب من قابل وصف نبود. دشمن اشغالگر دائما تلاش می‌کرد زندگی را بر من تنگ کند. به من می‌گفت که ۴ ماه دیگر یوسف را از تو می‌گیریم و تو تنها خواهی ماند. من هم به آنها گفتم که به اذن خدا من و کودکم به زودی از اینجا آزاد خواهیم شد. آن‌ها هم به من می‌گفتند تو دیوانه‌ای و ۲۲ سال دیگر باید در زندان باشی، چطور می‌توانی این حرف را بزنی؟ ولی من در مقابل چشمانم آن خواب صادق را می‌دیدم و معتقد بودم که خداوندی که به من یوسف را عطا کرده، یوسف را از مادرش محروم نخواهد کرد.

و این رویای صادقه چگونه به واقعیت پیوست؟

شالیط یک سرباز اسرائیلی بود که پنج سال پیش توسط حماس به اسارت گرفته شد. و دولت حماس او را در قبال آزادی بیش از هزار نفر از اسرای فلسطینی آزاد کرد که این تبادل اسرا در سه مرحله انجام گرفت. در آن روز تاریخی، فیلم شالیط از شبکه بی‌بی‌سی پخش شد و خبر این بود که در مقابل دریافت یک نوار ویدیویی از شالیط، ۲۰ نفر از اسرای فلسطینی در مرحله اول آزاد خواهند شد و وقتی خبر به ما رسید که یک خانم به همراه فرزند خودش آزاد می‌شود، کسی جز من با این خصوصیات در زندان نبود. وقتی این خبر خوشحال کننده را شنیدم، خدا را شکر می‌کردم و تکبیر می‌گفتم و سجده شکر بجا آوردم و شروع کردم برای یوسف دست زدن و گفتم خواب ما تعبیر شد. و من دوم سپتامبر ۲۰۱۰ آزاد شدم. روز جمعه بود. روز بزرگ و پربرکتی بود.

پس از آزادی چه احساسی داشتید؟ در دلتان چه می‌گذشت؟
با کمال صداقت و راستی می‌گویم که آزادی من کامل نشده، با اینکه هزار نفر از زندانی‌ها آزاد شده‌اند ولی من احساس آزادی نمی‌کنم، چون هنوز ۵۵۰۰ اسیر فلسطینی در زندان‌های رژیم اشغالگر هستند که در بین این تعداد، هنوز خواهران دیگر من در زندان باقی مانده‌اند.

توافقی که طرف مصری و اسرائیلی داشتند، این بود که همه زنان آزاد شوند ولی با این حال دیدیم که همه زنان آزاد نشدند. چرا این توافق انجام نشد؟ خانم اسیری در زندان‌های اسرائیل است که ۱۰ سال است زندانی است. اسم او لیناست و بر اساس محکومیتش، باید هفت سال دیگر در زندان بماند. او ۳۷ سال دارد و آرزویش این بود که مادر شود و خانواده‌ای داشته باشد، ولی آن‌ها شکوفه‌های جوانی و امید او را در زندان از بین برده‌اند.

دوست داریم حرف آخرتان را خطاب به مردم و جوانان ایران بگویید و احساس‌تان را از این سفر برایمان بگویید.
درود من بر رهبر ایران و جوانان ایران که همیشه همیار و پشتیان ما و فلسطین بودید! درود و سلام من به شما مبارزان علیه آمریکا و اسرائیل. بسیار احساس خوشبختی و سعادت می‌کنم، چون احساس می‌کنم در بین خانواده خود و در کشور دوم خودم یعنی ایران هستم. خدا را شکر می‌کنم که من را در کنار شما در ایران دوست‌داشتنی و محبوب قرار داد. از خدا می‌خواهم که ما را در کنار مسجد اقصی جمع کند و نماز را با هم در مسجد اقصی بخوانیم.

ان‌شاءالله!