موضوع: "عمومی"

دانلود مقتل خوانی امام خامنه ای + دانلود صوت و تصویر

نوشته شده توسطرحیمی 24ام آبان, 1391

روضه های صوتی:

آوردن آب در مصائب شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در تاسوعای 1379   

ميدان رفتن علي اكبر علیه السلام در مصائب شهادت حضرت علي اكبر علیه السلام در سال 77 

چگونگی شهادت علي اكبر علیه السلام در مصائب شهادت حضرت علي اكبر علیه السلام درنماز جمعه سال 74  

کيفيت شهادت حضرت قاسم علیه السلام درنماز جمعه سال 77

روضه علي اكبر با موضوع آمدن امام حسين بر سر بالين علي اكبر(سلام الله)

 

روضه های تصویری:

دانلود روضه ترکی رهبــری ، شعرخوانی حضرت آیت الله خامنه ای به زبان آذری-سفر به اردبیل سال 79 درباره ماجرای کربلا… تقدیم به دوستان ترک زبان(هرچنــد من ترک نیستم) یاعلی

>

tahoma,arial,helvetica,sans-serif; font-size: small;">

 

دانلود روضه مقام معظم رهبری امام خامنه ای برای امام علی علیه السلام

>

y;">

 

دانلود روضه حضرت علی اکبر علیه السلام از لسان مقام معظم رهبری

دانلود روضه کامل حضرت علی اکبر (علیه السلام) توسط مقام معظم رهبری همراه با مداحی

>

سجده گاهی به روی چشمه(گزارشی از یک مسجد عجیب)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام آبان, 1391

     در یک روز بارانی و خیس که هوا پر از تازگی و طراوت است ، به سمت روستای ونایی یکی از سرسبزترین و با صفاترین روستاهای شهرستان بروجرد راه می افتیم. این روستا در12 کیلومتری شهر بروجرد واقع شده است و نسبتاً باید مسیر زیادی را پیمود. راه آسفالته و صاف و هموار است و تماشای مناظر زیبای پاییزی جاده ، بُعد مسافت را از یاد آدمی می برد.

     به روستا که می رسیم دیدن خانه های روستایی و گلهای پیچکی که از روی خیلی از دیوارها به پایین آویخته شده اند ، روحیّه انسان را به کلّی عوض می کند. بسیاری از مردم این روستا ، علاوه بر دامداری و کشاورزی ، برای کسب درآمد بیشتر به تهیّه ترشیجات مختلف و خیار شور می پردازند. به همین خاطر ویترین مغازه های آنها پر از شیشه های ترشی است که هر کدام به رنگی جذّاب صف کشیده اند و در تحریک اشتهای مشتری بسی موفق اند. عمده ترین محصول کشاورزی این روستا که اقبال خوبی در شهر بروجرد به آنها می شود، خیار و لوبیا سبز است.

     مقصد ما مسجد “امام جعفر صادق علیه السلام “است. برای رسیدن به این مسجد باید از دل روستا گذشت. غیر از آنچه گفتم رودی که از میان روستا می گذرد ، روحبخشی خاصّی دارد. مسجد در کنار این رود ساخته شده است و برای ورود به آن باید از روی رود گذشت.آب رود به قدری سرد است که برای سه چهار دقیقه هم نمی توان دست را در آن نگه داشت.این رود که به خارج از روستا روانه گشته و موجب سرسبزی بسیاری شده است، درجذب مسافران و گردشگران اهمیّت بسزایی دارد ، ضمناً بخشی از آب آشامیدنی شهر بروجرد از چشمه های جوشان روستای ونایی تأمین می شود .
خلاصه… از مسجد می گفتم. مسجدی عجیب که دیدن آن حسرت زندگی در روستا و همسایه مسجد بودن را در دل زنده می کند. خیلی تماشایی و با صفا است.
     برای عبور از در مسجد و ورود به حیاط آن باید از پلی که بر روی رود نصب شده است ،گذر کرد . این آب و صدای روحبخش آن و تماشای این پل و عبور از آن باعث دگرگون شدن روح آدمی و دور شدن از دغدغه ها و دل مشغولی های روزانه و آمادگی برای خلوت یافتن با معشوق حقیقی است. پس از عبور از در مسجد وارد حیاطی می شویم که یک حوض مستطیل شکل بزرگ و چند درخت در باغچه آن جلب توجّه می کنند. دیوار روبروی در، دیواری است که از سنگ، چینه سازی شده است و حالت سنّتی زیبایی به حیاط بخشیده است. در سمت راست ، در ورودی مسجد است. بر روی دیوار مسجد و در میان کاشی هایی از طرح های اسلیمی با رنگ های آبی فیروزه ای و لاجوردی نوشته شده است:

      «احداث این مسجد از ثلث مرحوم حاج نامدار ترابی در سال 1347 ه.ش ،تجدید بنا و توسعه با همت حاج شیخ علی ستّاری و کمک مالی برادران و خواهران با ایمان و همکاری اهالی روستا در سال 1372 ه.ش پایان یافت.»

     حوض میان حیاط و درختان باغچه آدم را محو تماشای خود می کند .نمی دانم در این سنگها، درختان و این آب زلال ، چه چیزی وجود دارد که اینقدر حس زنده بودن انسان را به او یاد آور می شود.گویی اینجا و در کنار این طبیعت معنوی از همه جا زنده تری.حس زندگی خوبی به انسان دست می دهد…

     صدای ریزش نم نم قطرات باران بر روی درخت های باغچه و تماشای این چینه سنگی هوس خواندن یک نماز پر از آرامش و عرفان را به انسان می دهد. دلم می خواهد در این مسجد سر بر سجده بگذارم و ساعتها به خاطر این همه نعمتی که به ما ارزانی داشته است شکر او را کنم. اما افسوس که در مسجد بسته است…
همچنان به حوض و درختان کنار آن خیره شده ام که امواج جوشنده کوچکی از آبِ درون حوض توجّهم را به خود جلب می کند.نزدیک تر که می شوم منظره غیر منتظره ای می بینم. عجب!…
     این یک چشمه زلال و مصفّا است که دارد از زیر مسجد می جوشد و به بیرون روان می شود!… می نشینم، چند لحظه دستم را در آب فرو می برم… به این هم قانع نمی شوم، چند جرعه خنک از آن می نوشم… عجب طعم خوشی دارد… جای شما خالی… آب چشمه ای زلال و خنک با طعم عرفان نماز… تا به حال چنین آبی ننوشیده ام… این آب با این عرفان خاصّش مرا به یاد آب زمزم می اندازد.

     در اندیشه این شگفتی چند لحظه ای را سپری می کنم. سرم را به سمت چپ می چرخانم، پلکانی را می بینم؛ ولی مقصد آن را به درستی نمی بینم.گویا ساختمان نیمه کاره ای است. در کنار این ساختمان نیمه کاره چند خانه روستایی صف کشیده اند.از خانمی که وارد حیاط شده و قصد عبور از پلکان را دارد می پرسم: این پله ها به کجا می رسند؟
با مهربانی ساده ای می گوید:«قرار است آنجا یک حسینیه ساخته شود.» و با اصرار مرا به خانه اش دعوت می کند.

     کمی آن طرف تر پله ها، خانه دو طبقه ای است که جلوی پنجره های آن گلدانهایی گذاشته اند.گلهای رنگارنگ آنها زیبایی حیاط مسجد را مضاعف کرده اند.
آرزو کردم خانه ما در کنار این مسجد بود.
     خاطرتان نرود…..دیدن این مسجد و خواندن یک نماز عاشقانه را در آن از دست ندهید.

گزارشگر:رقیه رحیمی(طلبه دانش آموخته)

"امام زمان غایب است "یعنی چه؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آبان, 1391

عارف نامی مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در پاسخ به پرسش «امام زمان(عج) غایب است، یعنی چه؟» چنین پاسخ می دهند:

غایب، کدام غایب؟

بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می‌گوید: پدرم گم شده است.

ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کند.

بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجه می‌شود که دیگر پدر را نمی‌بیند، گمان می‌کند پدرش گم شده است، در حالی‌که در واقع خودش گم شده است.

انبیاء و اولیاء پدران خلق‌اند و دست خلایق را می‌گیرند تا آن‌ها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند، غالب خلایق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده‌اند.

امام زمان(عج) گم و غایب نشده است، ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم، امام غایب نیست، تو نمی‌بینی آقا را، او حاضر است.

چشمت که اسیر دنیا شده، اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می‌بیند، خلاصه نگو آقا غایب است، تو نمی‌بینی.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/08/15/13910815000111_PhotoL.jpg

منبع:کتاب «امام زمان در کلام اولیای ربانی» نوشته مهدی لک‌آبادی

مصاحبه ای با موسس محترم مدرسه محدثه بروجرد

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آبان, 1391

حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا سعید نجفی بروجردی، موسّس محترم حوزه علمیّه محدّثه هستند.ایشان از نوادگان یکی از خاندانهای اهل علم و معرفت بروجرد می باشند.جدّ ایشان مرحوم آیت ا…حاج شیخ علی محمد نجفی بروجردی از علمای بزرگ و یکی از افتخارات مردم بروجرد می باشند که در میان مردم بروجرد به «حاج شیخ» معروف بوده و هنوز هم پس از گذشت سالها از رحلت ایشان،احترام و علاقه به ایشان در قلوب مردم بروجرد موج می زند.

شنیدن سرگذشت ایشان از زبان موسس محترم حوزه، لطفی خاص ودرسی آموزنده برای آنان دارد که خواهان پیمودن پله های ترقّی و کمال اند. آنچه می خوانید متن مصاحبه ای است که توسط طلبه پایه سوم - خانم"هانیه خوددانی"- تهیه شده است.

لطف کنید بفرمایید در چه سالی متولد شده اید؟

سال 1338در نجف و تا 12 سالگی هم نجف اقامت داشتم و در مدرسه ایرانی ها تحصیل می کردم.

با اولین شناختی که از خودتان پیدا کردید خانواده تان را چطور ارزیابی کردید؟

حالات خانواده ما آشکار است. از حیث طرز فکر مذهبی و اهل علم بودند.عموهایم روحانی بودند. دایی ها هم همینطور. این خاصیّت اقامت در نجف است که در انسان شوق تحصیل علم می آورد.

از پدر و جدّتان برایمان بفرمایید؟

جدّ ما همّت خیلی عالی داشتند.ایشان در سه سالگی مادرش را از دست می دهد و در هفت سالگی پدرش را. بعد تحت تکفل خواهرش قرار می گیرد تا سن 14-15 سالگی و انس زیادی میان این خواهر و برادر به وجود می آید؛ با این حال خواهرشان اصرار می کند که که برای کسب علم به نجف برود. با اینکه ایشان آنقدر سنش پایین بوده است که حتّی اثری از محاسن در صورت ایشان نمایان نبوده است،تنها از بروجرد راه می افتند و در مدت 30 شبانه روز از بروجرد به کاظمین و بعد به نجف می روند. در نجف هم در یک اتاق نمور با فقر دست و پنجه نرم می کنند. ایشان حتّی مدت 25 سال هم به مسافرت نمی روند. همه اینها به خاطر عشق به تحصیل بوده است.ما هم خودمان وضع مالی آنچنانی نداشتیم؛ ناهار و شام بسیار ساده داشتیم؛ حتّی بعد از اینکه وضعمان مقداری بهتر شد سادگی را حفظ کردیم.

چه تصویری از مادرتان در ذهن شما وجود دارد؟

مادر همیشه به اولاد نزدیک تر است. اما من هرچه را که از پدر می دیدم سعی می کردم برای خودم الگو کنم. مادرم زن فداکاری بود. دیگران هم ایشان را به فداکاری و دلسوزی می شناسند.ایشان علویّه هستند.

چند سالگی به سرغ طلبگی رفتید؟ و آیا خودتان این مسیر را انتخاب کردید یا آنکه نظر خانواده تان این بود؟

از بچگی اسم طلبگی روی من بود؛ اما اجباری در کار نبود.خودم در عالم بچّگی می گفتم عمّامه من سیاه و سفید است ، چون مادرم سادات و پدرم شیخ بودند. دبستان را در نجف خواندم. دبیرستان را هم در تهران. بعد از پایان تحصیلات متوسطه، دانشگاه در دو رشته قبول شدم. غیر از قبولی در دانشگاههای ایران ، قرار بود برای ادامه تحصیل به هند بروم. ولی خوب جریان انقلاب پیش آمد و منصرف شدیم. سال 57 در دو دانشگاه الهیّات تهران و اقتصاد اصفهان قبول شدم. چون منزل خواهرم در اصفهان بود، من هم آنجا را انتخاب کردم. بعد از اینکه یک ترم درس خواندم انقلاب فرهنگی شد و دانشگاهها هم تعطیل شد. من هم به قم رفتم و در سال 58 درس طلبگی را شروع کردم؛ بعد از باز گشایی دانشگاه ها، به اصرار اطرافیان دانشگاه رفتم. چون مسیر رفت و آمد میان اصفهان و قم سخت بود، به دنبال الهیّات دانشگاه تهران رفتم. با اساتید هم صحبت کردم؛ یکسری درس ها را در قم بودم برخی را در تهران، سه سال و نیم لیسانس الهیّات را گرفتم، بعد فوق لیسانس هم قبول شدم که این قبولی با فوت پدرم برخورد کرد- ایشان در سال 1370 فوت کردند- و دیگر شرایط ادامه درس در دانشگاه با فوت ایشان فراهم نبود و به طلبگی تا همین حالا ادامه داده ام.

در کدام حوزه شروع به تحصیل کردید؟و اولین اساتیدتان چه کسانی بودند؟

حوزه قم، اساتیدم: در ادبیات استاد خیلی بزرگ، مدرس افغانی بودند، اشتهاردی،حجه الاسلام عالمی، حسینی بوشهری، آیت ا…اعتمادی، ستوده، موسوی تهرانی، آیت ا…مکارم و سبحانی، جواد تبریزی، آیت ا…وحید خراسانی، البته هنوز هم در محضر آیت ا… وحید هستیم. خودم هم الان در حال تدریس کفایه و مکاسب و تفسیر و … در حوزه آیت ا… بروجردی هستم.

هدفتان از تحصیل در حوزه علمیّه چه بود؟ می خواهید به چه درجه ای در طلبگی برسید؟

نمی شود مقدار تعیین کرد. بزرگان می فرمایند:"اطلب العلم من المهد الی اللحد” انسان دوست دارد به بالاتر از اجتهاد هم برسد. اما بستگی به موقعیّت ها هم دارد. هدف انشاءا… خدمت است.

شما آدم سیاسی هستید؟

سیاسی را باید تعریف کرد.آدم نباید بی تفاوت باشد. سیاسی کاری با سیاسی بودن متفاوت است. روحانی باید خودش را فراتر از سیاسی کاری و سیاسی بودن و جناحی بودن بداند. بله،بنده هم در جوانی فعّالیّت های اینچنینی داشته ام. سال 57 دو هفته ای در اردوگاه فلسطینی ها بودم. خیلی هم پر جنب و جوش و آتشی ؛ در دوران دانشجویی عضو انجمن اسلامی دانشگاه و نماینده سال اولی ها . به هر حال باید اعتدال رعایت شود.

بهترین طلبه از نظر شما چه کسی است؟

طلبه باید درس خوان و رعایت کننده اخلاق باشد ، نه اینکه به ظاهر بلکه حقیقتاً اخلاق محور باشد. باید حد وسط را نگه دارد. از منحرف شدن به راست وچپ خودداری کند .مدرک مهم نیست، باید مردم را دستگیری کند. تکبّر نداشتن و خاکی بودن خیلی مهم است و لازمه زندگی طلبگی است.کسی که طالب مراتب عالیست باید سختی ها را تحمل کند و متدیّن حقیقی باشد.

از فرزندان خودتان هم کسی طلبه است؟

سه پسر دارم که وسطی با خواست خودش به سراغ طلبگی رفت.

از طلبه های خواهر چه انتظاری دارید؟

(حاج آقا با خنده و شوخی می گویند:)شوهر داری و بچه داری. خانواده خیلی مهم است؛ خانواده اجتماع کوچک است؛ بنده خودم در انتخاب همسر ملاکم این بود که خانم به خانه بیشتر اهمّیت بدهند. البتّه اگر خانمها نگویند ما را برای کلفتی می خواهند؛ جوّ جامعه با روحیّه زنان سازگاری ندارد. استرس در جامعه و بیرون زیاد است.

از دروس طلبه های خواهر اطّلاع دارید؟

کم و بیش انتقادهایی هم دارم. عقاید آیت ا…مصباح سنگین است و شاید هم ضرورتی نداشته باشد.چند واحد همسر داری خوب است.(با شوخی)

یک سری خواسته ها هست که خواهرها دارند مثل دیدار با رهبر معظّم انقلاب ، و یا دریافت تسهیلات ؟

برای دیدار با رهبری فکر نمی کردم نیاز باشد و ایشان هم سرشان خیلی شلوغ است. امّا چشم؛ بنده به اخوی می گویم تا هماهنگی لازم به عمل آید و اگر شد یک وقت ملاقاتی بگیرند؛ برای وام هم به دلیل ساخت و ساز مدرسه جدید فعلاً دست بسته ایم ، و محدودیّت منابع داریم و اقتصاد هم در حال حاضر مقاومتی است، امّا انشاءالله بیشتر در خدمت باشیم.

توقّع شما از طلبه های خواهر چیست؟

توقعی نداریم ، جدّیت در امور داشته باشند و در خانواده الگو باشند ، خدایی ناکرده مسئله ای به وجود نیاید که اسم طلبه ها بد شود ؛ ما زحمت می کشیم و این زحمات هم برایمان شیرین است ، انشاءالله که اسباب دلسردی فراهم نشود.

 

 

 

چهار گفتار رهبری درباره حادثه عاشورا

نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1391


در آستانه‌ ماه محرم، کتاب «چهار گفتار» رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین زمینه‌ها، علل و آثار حادثه‌ عاشورا منتشر شد.

به گزارش مشرق به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، در آستانه‌ی ماه محرم، کتاب «چهار گفتار» رهبر انقلاب اسلامی در تبیین زمینه‌ها، علل و آثار حادثه‌ی عاشورا منتشر شد.


این کتاب که تازه‌ترین محصول انتشارات انقلاب اسلامی است شامل چهار سخنرانی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای است که با توجه به موضوع مشترک تمامی آن‌ها یعنی تحلیل زمینه‌ها و عوامل مؤثر در بروز حادثه‌ی عاشورای سال 61 قمری، اینک به صورت مجموعه‌ای منتشر شده است. این گفتارها  در سال‌های 71، 74، 75 و 77 ایراد شده است.

کتاب «چهار گفتار» در 132 صفحه منتشر شده و علاقه‌مندان برای تهیه این کتاب می‌توانند با شماره تلفن‌های 66483975- 66410649 تماس حاصل نمایند

علیرضا مختارپور قهرودی نویسنده و کارشناس فرهنگی در یادداشتی با عنوان «چهار نکته درباره‌ی چهار گفتار» در معرفی این کتاب نوشته است:

کتاب «چهار گفتار» مجموعه‌ی چهار سخنرانی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب است که بین سال‌های 1371 تا 1377 هجری شمسی ایراد شده است.

 در میان بیانات متعدد و فراوانی که بدان ذکر شده است و هر یک از جنبه‌ای خاص به موضوع پرداخته شده است، چهار سخنرانی‌ای را که  در کتاب چهارگفتار جمع‌آوری و منتشر شده است  می‌توان محور اصلی یا خطوط کلی و اساسی تبیین حادثه‌ی عاشورا از نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دانست.به نکاتی در این زمینه اشاره می شود:

1- یکی از موضوعات مهم و حتی جنجالی در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، موضوع هدف امام حسین علیه‌السلام از قیام و نهضت بود. 

     خواننده با مطالعه‌ی این کتاب علاوه بر آشنایی با دیدگاه‌های ذکر شده، با تحلیل معظم‌له از هدف قیام امام حسین علیه‌السلام روبرو خواهد شد. در نظر ایشان ایجاد فضای دوقطبی شهادت-حکومت به عنوان هدف آن حضرت ناشی از خلط میان هدف و نتیجه بوده است. از نظر ایشان هدف آن حضرت نه حکومت و نه شهادت بلکه انجام تکلیف واجب یعنی بازگرداندن جامعه‌ی اسلامی منحرف شده به خط صحیح اسلام بوده است؛ تکلیفی که تعالیم اسلام برعهده‌ی هر مسلمان و مخصوصاً رهبران الهی گذاشته شده است و اگر قرار باشد که با بصیرت کامل به تکلیف عمل شود دیگر فرقی نمی‌کند که نتیجه ی ظاهری شهادت باشد یا حکومت. کسی که به تکلیف الهی عمل کند و هیچ چیز دیگری را غیر از خداوند در نظر ‌نگیرد به عالی‌ترین مراتب توحید می‌رسد و در چنین مقامی در پرتوی مرتبه‌ی «من کان لله کان الله معه» به حیات ابدی دست می‌یابد و جاودانه می‌شود. آری این است رمز جاودانگی امام حسین سیدالشهدا علیه‌السلام در طول تاریخ.


2- از دیگر مطالب مطرح شده در این چهار گفتار، تأکید معظم‌له بر لزوم بصیرت‌یابی نسبت به علل و زمینه‌های بروز حادثه‌ی عاشورا است. اینجاست که صاحب چهار گفتار به مسئله‌ی درس‌ها و عبرت‌های عاشورا می‌پردازد. ایشان به وجود صدها بلکه هزاران درس از در تاریخ عاشورا اشاره کرده و سپس مهم‌ترین درس‌ها و عبرت‌های عاشورا را برمی‌شمارند ؛ اما قبل از اشاره به درس‌ها و عبرت‌ها، توجه شنوندگان و مخاطبان این بیانات را به این نکته جلب می‌کنند که اگر به درس‌ها و مخصوصاً عبرت‌های عاشورا توجه نشود، آن وقت امکان تکرار این فاجعه‌ی عظیم در تاریخ معاصر و آینده نیز وجود خواهد داشت و در یک کلام باز هم حسین بن‌علی‌ها به مذبح برده خواهند شد. در موضوع درس‌ها معظم‌له با فداکاری اعتقاد به آسیب‌پذیری جبهه‌ی دشمن، لزوم کسب بصیرت برای دفاع صحیح و به موقع از دین را به عنوان مهم‌ترین درس‌ها و پیام‌های عاشورا بیان کرده‌اند. اما روح اصلی و هسته‌ی مرکزی این مباحث همانا عبرت‌های عاشوراست که صاحب چهار گفتار درک این بخش را برای جامعه‌ی امروز فوری‌تر و لازم‌تر می‌دانند.

3- موضوع مهم و خواندنی دیگر در چهار گفتار موضوع خواص و نقش خاص و ویژه‌ی آنان در انحراف یا اصلاح جامعه است و طی آن نقش بسیار مخرب و مهلک خواصی که با بی‌بصیرتی و عدم شناخت صحیح و عدم انجام به موقع تکلیف، عملاً زمینه‌ساز شهادت سیدالشهداء و یاران بی‌نظیرش شدند ، با مستندات تاریخی متعدد و متقن مورد بحث قرار گرفته و دنیاطلبی، بی‌بصیرتی، ترجیح مادیات بر معنویات، گسترش افراد افزون‌خواه، پیروی از شهوت‌ها، دور شدن از ذکر و دعا و مناجات به عنوان ویژگی‌های خواص آن روزگار و به‌طور کلی عوامل انحطاط جامعه‌ی اسلامی در طول پنجاه سال پس از بعثت پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ذکر شده و مورد تبیین قرار گرفته‌اند

کتاب «چهار گفتار» علیرغم صفحات اندکش، مطالب متعدد خواندنی و عبرت‌آموز از حادثه‌ی عاشورا را در پیش روی خوانندگانش می‌گذارد. لذا خوانندگان علاوه بر نکات فوق‌الاشاره، می‌توانند مباحثی همچون موارد زیر را در این کتاب بیابند:

- زندگی پُرفضیلت امام حسین علیه‌السلام و صفات برجسته‌ی ایشان

- اهمیت مقام شهادت

-عنصر حیات‌بخش امر به معروف و نهی از منکر

-اهمیت نقش ارزشمند حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و امام سجاد علیه‌السلام در حفظ و گسترش پیام عاشورا

-ویژگی‌های لازم برای مجالس عزاداری محرم و صفر

-تحلیل تاریخ اسلام از بعثت تا عاشورا

-ابعاد نهضت حسینی و احساس عزت و افتخار در آن نهضت

-منطق، حماسه، عاطفه، سه عنصر اصلی قیام امام حسین علیه‌السلام

و …

باشد که مطالعه‌ی دقیق این کتاب، خوانندگان را در کسب بصیرت نسبت به زندگی و قیام تاریخ‌ساز آن حضرت و اصحابش موفق نماید؛ إن‌شاءالله.

 

 http://www.khabaronline.ir/Images/News/Larg_Pic/21-8-1391/IMAGE634882545174563436.jpg 

اسراری در مورد عدد دوازده

نوشته شده توسطرحیمی 16ام آبان, 1391

 

اسلام و ايمان بر دو ركن اصلي استوارند كه هر يك به دو كلمه لا اله الا الله،

محمد رسول الله (ص) حاصل مي شوند و هر يك از اين دو اصل ، از دوازده حرف

تشكيل شده اند (که نمایان گر ولایت دوازده امام (ع) است ).

 

تعدادي از نام هاي شريف پيامبران (ع) و ويژگيهاي آنان داراي دوازده حرف اند.

نظير: آدم خليفة الله ، نوح خالصة الله ، داوود نبّي الله ، موسي كليم الله ،محمد

حبيب الله (ص)


خداي متعال درقرآن كريم فرموده است:( ولقد اخذ الله ميثاق بني اسرائيل

وبعثنا منهم اثني عشر نقيباً ) خدا از بني اسرائيل پيمان گرفت و مادوازده نقيب

از آن ها برانگيختيم. در آية شريفه ، خداوند تعداد نقيبان داراي اين فضيلت را

دوازده تن قرار داده است .

 

عدد دوازده بيشتر اشياء را در كرانه هاي جهان و درودن جان ها و

نيزبيشتراسماء خدا را در برمي گيرد. زيرا جمله :لا اله الا الله،الرحمن

الرحيم،الحميد المجيد، الروف الرحيم، الحّنان المنّان،الخالق الباري… هر يك از

دوازده حرف تشكيل شده اند

( احقاق الحّق:ج 13 ص 42.)

 

خداي سبحان فرموده است.( انّ عده الشهور عندالله اثني عشر شهراً في

كتاب الله) به راستي تعداد ماه هاي سال در كتاب الهي دوازده ماه است که

منظور همان دوازده امام (ع) هستند.


از معصومين(ع) روايت شده كه تعداد جانشيان حضرت موسي و عیسی عليهما

السلام و نيز جانشينان جمعي از پيامبران ، دوازده تن بوده اند و جانشينان

حضرت مهدي(ع) نيز درعصرخود دوازده تن خواهند بود.

 

مقاله : تسبیح همگانی موجودات و عدم درک آن توسط ما + فیلم

نوشته شده توسطرحیمی 16ام آبان, 1391

  نویسنده: طلبه رقیه رحیمی

     در آیات مختلف قرآن، سخن از تسبیح و حمد موجودات عالم هستی در برابر خداوند بزرگ، به میان آمده که شاید از همه صریح تر، آیه 44 سوره مبارکه اسراء باشد که می فرماید: « تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيءٍ إِلَّا يسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا»(الإسراء/44)

     آسمانهای هفت گانه و زمین وآنچه در آن دو است برای او(پروردگار) تسبیح می کنند و هیچ چیز وجود ندارد مگر اینکه به حمد و تسبیح او بپردازد ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید. همانا خداوند حلیم و غفور است.

     این آیه بدون هیچ استثنایی همه موجودات عالم هستی ، زمین و آسمان، ستارگان و کهکشانها، انسانها و حیوانات و برگهای درختان و حتی ذرات کوچک اتم را در این تسبیح و حمد عمومی شریک می داند.

تعریف تسبیح

     حقیقت تسبیح عبارت است از نفی هرگونه عیب و نقص و گواهی همه موجودات جهان به پاکی ذات مقدس او از هر گونه عیب و نقص، خداوند در سوره حدید آیه1 می فرمایند:« سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»(الحديد/1)

     تسبیح در این آیه معنی وسیع و گسترده ای دارد که همه موجودات جهان را اعم از صاحبان عقل و ذی روح و بی روح را شامل می شود!

     قرآن می گوید عالم هستی یکپارچه زمزمه و غوغا است، هر موجودی به نوعی به حمد و ثنای حق مشغول است و غلغله ای در پهنه عالم هستی طنین افکنده است که بی خبران توانایی شنیدن آن را ندارند. اما اندیشمندانی که قلب و جانشان به نور ایمان، زنده و روشن است، این صدا را از هر سو به خوبی به گوش جان می شنوند ؛ ولی در تفسیر حقیقت این حمد و تسبیح در میان دانشمندان و فلاسفه و مفسران بسیار گفتکو است، بعضی آن را حمد و تسبیح “حالی” دانسته اند و بعضی “قالی” که خلاصه نظرات آنها به شرح زیر است:

صفحات: 1· 2

قصه های من و فامیل دور(قسمت اول)

نوشته شده توسطرحیمی 14ام آبان, 1391

شاید بعد از خوندن این مطلب با خودتون بگید من  چه پدر کشتگی با این صدا و سیمای بیچاره دارم که این مطلب رو برای گیر دادن به این سازمان بی پناه می نگارم ، بنده پیشنهاد می کنم این مطلب خونده بشه تا بعد یه فکری به ظالم و مظلومش بکنیم، قصه از اینجا شروع شد که بنده به همراه یکی از فامیل های دور تصمیم گرفتیم برای حفظ سلامت بدن و کسب روحیه به پیاده روی بریم و کمی هم توی پارک محل ورزش کنیم و جای بچه مذهبی ها رو در عرصه ورزش کوچه خیابانی پر کنیم، تا اینجا که هیچ… آمّا، دیگه پیاده روی تموم شده بود و فامیل دور هم سعی در انجام بادی بیلدینگ داشتند_قطعاً فکر می کنید فامیل دور چه هیکلی دارند، عرض کنم…      نه بابا!!!؟؟؟_ بنده به ایشون عرض کردم یه کم سریعتر تا به نماز اول وقت هم برسیم، همین که این کلام از دهان بنده صادر شد ناگهان صدای خنده خواهر های به ظاهر محترمی که داشتند از جلوی ما می گذشتند به هوا بلند شد و در حین خندیدن به هم می گفتند: میگه بریم نماز بخونیم، نماز اول وقت! و این خنده ادامه داشت و بنده و فامیل دور هم خون خونمان را می خورد، توی راه برگشتن با فامیل دور شروع به درد و دل کردیم و عرضه داشتیم: یا فامیل دور دیدی این خواهر های بی حجاب چطور به نماز خندیدندی، دیدی در انظار مردم مسلمان چه قاه قاهی می زدندی، یعنی با نماز هم بله! و کلی حرف زدیم و درد و دل کردیم تا بحثمان به حجاب رسید؟ نظر فامیل دور این بود که: باید فرهنگ سازی درباره حجاب صورت بگیرد و این وظیفه سیماست!(لطفاً اشتباه نکنید این سیما نه آن سیما) و آنجا بود که انگار آرش کمانگیر تیرش را به سمت قلب بنده اشاره رفته و قلب ما را در باطن سوراخ کردندی و بعد بنده گویا سر درد و دلم باز شد که ای بابا فامیل دور ما رو باش و … بعد بنده شروع کردم به نماز خوندن در پوست صدا و سیما!!؟؟  

http://up.vatandownload.com/images2/6r246lj0vcuz6hyjxrrl.jpg       اصل نوشت: به تازگی سریالی در شبکه یک سیما در حال پخشه به نام “کلاه پهلوی” و حالا دلیل بنده برای گیر دادن به این سریال چیه باشه برای قسمت دوم قصه های من و فامیل دور…


نوشته:هانیه خود دانی(طلبه پایه سوم)

وفات خواجه نصیر الدین طوسى (رحمه الله)

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آبان, 1391

     افضل الحکماء و المتکلمین، محقق بى نظیر محمد بن الحسن الطوسى مشهور به خواجه نصیر الدین طوسى در 11 جمادى الاولى 597 هجرى قمرى در طوس به دنیا آمد و در همانجا مشغول تحصیل علوم معقول شد و نابغه زمان گشت. وى وزارت هلاکو خان را قبول نمود و به این وسیله مغول خون خوار را تحت نفوذ خود در آورد، تا آنجا که توانست در احیاى مذهب اثنى عشرى اهتمال بکار برد و با زحمات طاقت فرساى خود در آن زمان، رصد خانه اى را در تلّ بلندى که در شمال غربى مراغه واقع است ترتیب داد، هزار افسوس، که در شانزدهمین سال تأسیس رصد خانه در روز سه شنبه هیجدهم ذیحجّه الحرام سال 672 هجرى قمرى در بغداد وفات نمود.

     به موجب وصیت، جنازه مرحوم را از بغداد به کاظمین انتقال دادند، خواستند در سمت پائین پاى آن دو بزرگوار قبرى حفر کنند، دیدند قبرى آماده و حاضر است که نوشته شده: هذا قَبرٌ قَدْ اِدّخرَه الناصرُ بِاللّهِ العَبّاسى لِنَفِسه. معلوم شد که سى و چهارمین خلیفه عباسى قبر را براى خود تهیه کرده، ولى نصیبش نشده بود، خواجه را دفن نمودند و در روى قبرش نوشتند وَ کَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالوَصید.

     مرحوم آثار نفیسى از خود به یادگار گذاشته، از جمله: تجرید الاعتقاد، تذکرة فى الهیئة، تحریر اقلیدسى، اثبات واجب الوجود، آداب متعلّمین، رساله اسطرلاب، اخلاق ناصرى، شرح الاشارات، الامامة، تهافت الفلاسفه، الجبر و الاختیار و غیره که قریب به 78 کتاب است.(حوادث الایام، صفحه 295)

بر غدیر چه گذشت؟

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آبان, 1391

     در غدير حدود صدهزار تن از مسلمانان حضورداشتند و مشاهده‏ كردند كه پيامبر با جملاتى رسا و بدون كمترين ابهام على(ع) راهدايتگر امت، سرپرست و زمامدار مسلمانان و جانشين خود معرفى ‏فرمود. نخستين تبريك گويان به على(ع) عمربن خطاب و ابوبكربودند (1) . پس از رحلت پيامبر(ص) در حالى كه هنوز پيكر مقدس‏رسول خدا(ص) دفن نشده بود مردم در پايمال كردن حق على(ع) پيش ‏تاختند كه گويا پيرامون منزلت على(ع) كمترين سخنى از هيچ كس‏نشنيده‏اند و پيامبر آن سخنان را در تاكيد بر جايگاه‏على(ع)بيان نكرده است. امروز نيز اين كج روى براى بسيارى باقى است.اما آيا مى‏توان در كوشش پيامبر براى معرفى جايگاه على(ع)ترديد كرد؟ آيا رسول خد(ص) از بيراهه روى مردم پس از خود باخبر نبود؟ در صورت اطلاع، چه تدابيرى انديشيد تا رويدادهايى كه‏مى‏دانيم پيش نيايد؟اين وقايع به چه سبب تحقق يافت؟

     شك نيست كه رسول خدا(ص) از همه آن مسايل با خبر بود. او حتى‏در روزهاى پيش از رحلت، فرمود: بزودى فتنه‏ها همچون امواج‏تاريك شب (به سوى امت من) روى مى‏آورد. آن حضرت پيش بينى‏هاى‏فراوان ديگرى نيز كرده كه منافقان بيشتر آن را خنثى ساختند.چه بسا به سبب همان تاكيدها و پيش بينى‏ها بود كه منافقان‏ورزيده (2) مدينه بيشتر از قبل مانع اجراى فرمانهاى حضرت شدند. بدين ترتيب، بايد به فراموشى سپردن غدير را به عواملى ديگرمربوط دانست كه اين گفتار بدان مى‏پردازد.

صفحات: 1· 2