رفتار هاشمی؛ غفلت یا خیانت؟
نوشته شده توسطرحیمی 15ام فروردین, 1395 *حجتالاسلام حمید رسایی
حداقل در سال گذشته، ۴ مورد مواضع قابل تامل و دشمن شادکن از سوی هاشمی رفسنجانی اظهار شده که رهبری انقلاب با هدف صیانت از انقلاب اسلامی از تریبون عمومی به آن پاسخ دادهاند.
به گزارش رجانیوز، حجتالاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران و نائب رئیس کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی یادداشتی با عنوان «رفتار هاشمی؛ غفلت یا خیانت، مساله این است» منتشر کرد.
متن کامل این مطلب به شرح زیر است:
شاید به دلیل گذر زمان، برخی فراموش کرده باشند که مواضع دشمن شاد کن هاشمی رفسنجانی و پاسخهای روشنگرانه و صریح امام خامنهای، تنها به موضع اخیر هاشمی درباره موضوع موشکی باز نمیگردد بلکه حداقل در سال گذشته، چهار مورد مواضع قابل تامل و دشمن شاد کن از سوی هاشمی رفسنجانی اظهار شده که رهبری انقلاب با هدف صیانت از انقلاب اسلامی از تریبون عمومی به آن پاسخ داده و خط انحرافی هاشمی را برای افکار عمومی تبیین و نتایج سوء آن را به هاشمی تذکر داده اند.
همه به یاد دارند که هاشمی با ذکر خاطرهای عجیب از امام راحل(ره) مدعی شد که رهبر ضد استکباری انقلاب اسلامی و دشمن همیشگی آمریکا، مخالف شعار مرگ بر آمریکا بود! این خاطره جعلی که در راستای خط سازش و با طراحی تحریف امام صورت گرفته بود، سبب شد تا رهبر معظم انقلاب، موضوع سخنرانی مراسم سالگرد امام خمینی (ره) در سال 94 را به «تحریف امام» اختصاص دهند و در بخشی از آن خطاب به مردم بگویند:
«آنچه امروز به شما عرض میکنم تحت عنوان “تحریف شخصیّت امام” است… [برخی در خارج و] در داخل هم بعضی ندانسته، بعضی هم دانسته [شخصیّت امام را] تحریف میکردند؛ حتّی زمان حیات خود امام. هر حرفی را که بهنظرشان پسندیده بود، به امام نسبت میدادند؛ درحالیکه ارتباطی به امام نداشت. بعد از رحلت امام هم همین جریان ادامه داشته است؛ حتّی تا آنجایی که بعضی حرفها و بعضی اظهارات، امام را بهصورت یک آدم لیبرال که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینههای سیاسی، حتّی در زمینههای فکری و فرهنگی وجود ندارد، معرّفی میکنند؛ این هم بشدّت غلط و خلاف واقع است… امام این عقبه را از روز اوّل دید، با آن مقابله کرد؛ لذا تا آخر، امام علیه آمریکا و دستگاه سیاسی و امنیّتی آمریکا موضع داشت..» (94/3/14)
اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمد
نوشته شده توسطرحیمی 15ام فروردین, 1395
صلوات: تنها دعایی هست كه حتما مستجاب می شود.
صلوات : بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است.
صلوات : تحفهای از بهشت است.
صلوات : روح را جلا میدهد.
صلوات : عطری است كه دهان انسان را خوشبو میكند.
صلوات : نوری در بهشت است.
صلوات : نور پل صراط است.
صلوات : شفیع انسان است.
صلوات : ذكر الهی است.
صلوات : موجب كمال نماز میشود.
صلوات : موجب كمال دعا و استجابت آن میشود.
صلوات : موجب تقرب انسان است.
صلوات : رمز دیدن پیامبر در خواب است.
صلوات : سپری در مقابل آتش جهنم است.
صلوات : انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است.
صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.
صلوات : انسان را در سه عالم بیمه میكند.
صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است.
صلوات : برترین عمل در روز قیامت است.
صلوات : سنگینترین چیزی است كه در قیامت بر میزان عرضه میشود.
صلوات : محبوبترین عمل است.
صلوات : آتش جهنم را خاموش میكند.
صلوات : فقر و نفاق را از بین میبرد.
صلوات : زینت نماز است.
صلوات : بهترین داروی معنوی است.
صلوات : گناهان را از بین میبرد.
اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمد
ده درس زندگی از پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله
نوشته شده توسطرحیمی 15ام فروردین, 1395* آراستن خود هنگام دیدار با افراد
مردى به خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و درخواست ديدار نمود، هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خواست از خانه خارج شود و به ديدار آن مرد برود، جلو آينه يا ظرف بزرگى از آب داخل اتاق ايستاد و سر و صورت خود را مرتب كرد. عايشه از ديدن اين كار تعجب كرد. پس از بازگشت آن حضرت پرسيد: يا رسول الله! چرا هنگام رفتن در برابر ظرف آب ايستادى و موها و سر و صورت خود را مرتب كردى؟. فرمود: اى عايشه! خداوند دوست دارد، هنگامى كه مسلمانى براى ديدار برادرش مى رود، خود را براى ديدار او بيارايد.
* آداب نشستن
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جاى خاصى براى نشستن در نظر نمى گرفت و سعى مى كرد در پايين مجلس بنشيند. دوست نداشت در هنگام نشست و برخاست كسى به احترام او برخيزد و در اين رابطه فرمودند: كسى كه دوست دارد ديگران به احترام وى از جا برخيزند، جايگاهش آتش است.
* احترام به ديگران
حضرت على عليه السلام فرمود: رسول اكرم صلى الله عليه و آله هرگز با احدى دست نداد كه دست خود را از دست او جدا كند، تا اين كه طرف دست خود را جدا مى ساخت و احدى كارى به او نمى سپرد كه آن را رها كند، تا زمانى كه طرف از حاجت خود صرفنظر مى كرد؛ و با احدى به گفتگو نپرداخت كه سكوت كند، تا وقتى كه طرف ساكت مى شد، و بالاخره هرگز ديده نشد كه آن حضرت پای مبارك را در برابر همنشينى دراز نمايد.
اهل ذکر در قرآن
نوشته شده توسطرحیمی 15ام فروردین, 1395قرآن کتاب جامعی است که از هیچ تر و خشکی در آن فروگزار نشده است و آنچه برای هدایت بشریت تا روز قیامت ضرورت دارد در آن آمده است؛ از این رو به آن ذکر گفته می شود. خداوند حکیم دانش این کتاب جامع هدایت را در سینه افرادی قرار داده که از آن در قرآن به «اهل ذکر» یاد شده است. وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِک إِلّارِجَالاً نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ و پیش از تو هم جز مردانی که به ایشان وحی کردیم گسیل نداشتیم پس اگر نمی دانید از اهل اطلاع جویا شوید.[1]
از أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه درمورد این آیه سؤال کردند، حضرت فرمودند:
و الله إنّا لنحن أهل الذکرنحن أهل العلم، و نحن معدن التأویل و التنزیل.
به خدا قسم ما اهل اطّلاع هستیم و ما اهل علم هستیم و ما جایگاه تأویل و تنزیل (قرآن) هستیم.[2]
علی صلوات الله علیه شهر عِلم نبی صلی الله علیه و آله
ام سلمه همسر پیامبر مولایی داشت که او را سرپرستی و تربیت نمود. مولای او از دشمنان امیرالمؤمنین بود، به گونه ای که بعد از هر نماز امیرالمؤمنین را سب کرده و دشنام می داد. روزی ام سلمه به او گفت: ای پدر، به چه دلیل علی صلوات الله علیه را دشنام می دهی؟ گفت: چون او قاتل عثمان است و در خون او شریک شده است، ام سلمه فرمود: اگر تو آقا و سرپرست من نبودی و به جای پدرم نبودی از اسرار پیامبر نمی گفتم ولیکن بنشین تا از علی صلوات الله علیه و آنچه دیده ام برایت تعریف کنم. امیرالمؤمنین هر روز و شب به حضور پیامبر می رسید و پیامبر با او خلوت می کرد و در هر موضوع حضرت علی صلوات الله علیه را به رموز و اسرار آن آگاه می نمود و هیچ چیز را از آن حضرت پنهان نمی کرد؛ حتی بر اصحاب پیامبر روشن بود که خدا امیرالمؤمنین، کس دیگر این گونه با پیامبر خصوصی صحبت نمی کند. اگر امیرالمؤمنین در خانه بود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نزد او می رفت که بیشتر اوقات، همنشینی آنها این گونه بود. گاهی علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به منزل پیامبر صلی الله علیه و آله می رفت که در این صورت حضرت، همسرانش را بیرون از حجره می فرستاد؛ اما زمانی که گفتگو در خانۀ امیرالمؤمنین بود حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین علیهم السلام حضور داشتند و آنها نیز محرم اسرار بودند.
جرجیس کیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 15ام فروردین, 1395جِرجیس، از پیامبران دوره فترت بنا بر برخی قصص اسلامی است.
جِرجیس در متون تاریخی و تفسیری
قصه جرجیس، که در برخی متون تاریخی و تفسیری و حدیثی مسلمانان با شاخ و برگهای بسیار وارد شده، در واقع مبتنی بر افسانه جورج قدیس، از شهدای مسیحی، است که دیر زمانی پیش از ظهور اسلام پدید آمده بود در باره جورج قدیس، به جز واقعه شهادتش، اطلاع تاریخی دیگری در دست نیست؛ اما، در جهان مسیحی افسانههایی چون کشتن اژدها به او نسبت داده شده است.
همچنین او را حامی بعضی شهرها و کشورهای مسیحی دانستهاند.
محل تولد و شهادت
مطابق روایتی متعلق به قرن ششم میلادی، اصل وی از لُد در لسطین بوده و پس از شهادت نیز در آنجا فن شده است [۱]
جِرجیس در منابع لغوی
در باره واژه جرجیس در منابع لغوی عربی مطلبی نیامده و لغتنویسان به همین توضیح اکتفا کردهاند که نام پیامبری بوده است [۲] [۳] [۴] اما، با توجه به منشأ قصه و نوع ترکیب واژه، به نظر میرسد مُعرَّبِ جورج باشد.
جِرجیس در قرآن کریم
در قرآن کریم نیز ذکری از جرجیس به میان نیامده؛ اما، در تفاسیر و تواریخ ، از پیامبران دوره فترت پس از عیسی علیهالسلام شمرده شده است. [۵] [۶]
منبع قصه جِرجیس
منبع اصلی قصه جرجیس در متون تاریخی و حدیثی مسلمانان، وهْببن مُنَبِّه است. [۷] [۸] [۹]
در تاریخ طبری
طبری [۱۰] گستردهترین روایت این قصه را از طریق ابناسحاق نقل کرده است.
برطبق روایت طبری، جرجیس از بندگان صالح خداوند و اهل فلسطین بود.
وی از جمله کسانی بود که بازماندگان حواریون مسیح را دیده و از آنان اخذ علم کرده و ایمان خود را پنهان داشته بودند.
جرجیس شغل بازرگانی داشت و از این طریق به مستمندان کمک میکرد.
وی در بذل مال بیدریغ بود، چندانکه گاهی خود تهیدست میشد و سپس به کسب و کار میپرداخت و مال به دست میآورد.
در واقع، او برای صدقه دادن کار میکرد وگرنه فقر را دوستتر میداشت.
خانه تکانی دل! چگونه؟؟
نوشته شده توسطرحیمی 15ام فروردین, 1395
همانطور که بدن انسان گاهی سالم است و گاهی مریض، دل انسان هم گاهی سالم و گاهی مریض می شود. گاهی آنقدر دل نورانی می شود که تعبیر “حرم الله” در وصف آن بکار برده می شود و گاهی آن چنان سخت و قسی می شود که با تعبیر “سخت و سنگین” توصیف می شود. انسان با توجه به آیات قرآن می تواند به این حقیقت دست یابد.
کهنگی دل
برای هر عاقلی روشن است که آدمی دارای دو ساحت است: درون و برون: ساحت برون مربوط به ظاهر و اعضاست و ساحت درون، مربوط به قلب. بعضی از کارهای خوب و بد را ما با اعضا و جوارح انجام می دهیم مانند نماز و روزه، یا دروغ و غیبت و… و بعضی را از طریق قلب مانند محبت و ایمان یا کبر و حسد و نفاق و…
جایگاه قلب در آیات
از آنجایی که به تعبیر روایات قلب انسان به منزله ی پادشاه و حکمران بدن است و هر آنچه را که قلب دستور دهد اعضا و جوارح انجام می دهند، قرآن به قلب توجه خاصی داشته و این دروازه ورود اعمال را در آیات زیادی مورد بررسی قرار داده است. گاهی می فرماید: «آنچه در دلهایتان است (مانند کفر، نفاق و ریا و..) چه آنها را آشکار سازید و چه پوشیده دارید، خداوند شما را به آنها محاسبه می فرماید» (بقره، 284).
گاهی می فرماید: «خدا از آنچه دلهایتان کسب کرده شما را بازخواست خواهد فرمود». در آیه ای می فرماید: «در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى بخشد، مگر كسى كه با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!» (شعراء، 88 - 89).
یعنی تنها دل سالم است که در قیامت دستگیر انسان است: «خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده و بر چشم هایشان پرده اى افكنده شده » (بقره، 7) و در جایی دیگر می فرماید: «اعمالشان چون زنگارى بر دلهایشان نشسته است» (مطففین، 14).
این ها گوشه ای از تعبیراتی است که قرآن در مورد قلب و دل انسان بکار می برد.
ارتباط مداوم با دانشمندان و علماى صالح، خودسازى و تهذیب نفس، پرهیز از گناه و مخصوصا غذاى حرام، و یاد خدا كردن به انسان شرح صدر داده و قلب او را مانند آینه زلال و شفاف می کند
دو گروهی که باید از شر آنها استعاذه کرد.
نوشته شده توسطرحیمی 15ام فروردین, 1395
قرآن کریم در بیانات مختلف شناسایی دشمنان و آماده سازی برای مقابله با آنان، را امری بسیار ضروری و لازم می داند؛ ضمن اینکه هدایت و مصونیت از انحراف در زندگی و دستیابی به کمالات و خوشبختی دنیوی و اخروی، را نیز دارای نقش و جایگاه مهم و اساسی می داند. در حقیقت هنر قرآن افزون بر معرفی دشمن و شیوه های او، شناساندن راه مقابله با آن نیز می باشد.
توکل
شیطان با مکر و حیله های فراوان و نیز خطرهای جدی برای انسان، هیچ گونه سلطه ای بر افراد با ایمان و توکل کننده به خداوند ندارد: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ - إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ».(1) این دو آیه مردم را به دو گروه تقسیم می کند و برای هر یک از آنان دو صفت بیان می فرماید: افرادی بیرون از سلطه شیطان و دارای ایمان و توکل بر پروردگار؛ یعنی از نظر عقیده تنها خدا را می پرستند و از نظر عمل مستقل از همه چیز و متکی بر خدا می باشند.
اشخاصی که زیر سلطه شیطانند؛ آن ها کسانی هستند که از نظر عقیده رهبری او را پذیرفته اند و از نظر عمل شیطان را شریک خدا رد اطاعت شمرده اند.
سلطه شیطان بر انسان ها الزامی و اجباری و ناخودآگاه نیست. انسان ها با فراهم سازی شرایط ورود شیطان به محیط جان، به او جواز عبور از دروازه قلب را می دهند. بنابراین، تقویت ایمان و توکل به خدا، دو عامل مؤثر برای مقابله با نقشه های شیطان می باشد.
ترک معصیت
در حدیث آمده است: «شیطان پیوسته بندگان خدا را وسوسه می کند و هنگامی که خدا را یاد می کنند، بر می گردد» از این رو انسان با اسلحه ذکر به مقابله با شیطان بر می خیزد و پیروزی نیز از آن اوست
راه دیگر قرآن برای مقابله با شیطان، انجام تکالیف و ترک معصیت است. انسان با انجام وظیفه شرعی، بینی شیطان را به خاک می مالد. او هیچ سلطه ای بر چنین انسانی ندارد؛ چرا که سلطه او فقط بر افراد گنهکار است: «هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِین * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِیمٍ»؛ «آیا شما را خبر دهم كه شیاطین بر چه كسى فرود مى آیند، بر هر دروغ زن گناهكارى فرود مى آیند» (2)
شیطان بر آن دسته از افرادی که دروغ گویی حرفه آن ها و گنهکاری، شغلشان است، سلطه دارد؛ ولی کسانی که صداقت حرفه شان و اطاعت از خداوند شغل شان باشد، از تحت سلطه شیطان بیرونند.
دو راه اساسی برای نجات از آثار سوء گناه
نوشته شده توسطرحیمی 14ام فروردین, 1395استاد پناهیان:
گناهان در همین دنیا محدودیتها و مصائب زیادی را به ما تحمیل میکنند
و در شخصیت و موقعیت ما آثار سوء فراوانی به جا میگذارند.
دو راه اساسی برای نجات از آثار سوء گناه، فکر و ذکر است.
ذکر خدا و اولیاء خدا
و فکر دربارۀ حقایق برجستۀ عالم
که هر دو به بهترین وجه در قرائت قرآن به دست میآیند.
وقتی کبوتران حرم چرخ میزدند
نوشته شده توسطرحیمی 14ام فروردین, 1395هر روز در سکوت خیابان ِ دوردست
روی ردیف نازکی از سیم مینشست
وقتی کبوتران حرم چرخ میزدند
یک بغض کهنه توی گلو داشت…میشکست
ابری سپید از سر گلدسته میپرید:
جمع کبوتران خوشآواز خودپرست
آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست
آنها برای حاجتشان بال میزنند
حتا یکی به عشق تو آیا پریدهاست؟
رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
از غصهی کلاغ، کلاغی که سخت مست…
ابر سپید چرخ زد و تکهپاره شد
هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست
باران گرفت – بغض خدا هم شکسته بود
تنها کلاغ روی همان ارتفاع پست،
آهسته گفت: من که کبوتر نمیشوم
اما دلم به دیدن گلدستهات خوشست
مژگان عباسلو
دانلود آهنگ کلاغ رو سیاه از محسن چاوشی
متن آهنگ کلاغ رو سیاه محسن چاوشی
تو دل یه مزرعه یه کلاغی رو سیاه
هوایی شده بره پابوس امام رضا
اما هی فک میکنه اونجا جای کفتراس
آخه من کجا برم یه کلاغ که روسیاس
من که توی سیاهیا از همه روسیاترم
میون اون کبوترا با چه رویی بپرم
تو همین فکرا بودش کلاغه عاشقمون
یه دلش میگفت برو یه دلش میگفت بمون
که یهو صدایی گفت تو نترس و راهی شو
به سیاهی فک نکن تو یه زائری برو
من که توی سیاهیا از همه روسیاترم
میون اون کبوترا با چه رویی بپرم
منی که کبوترم تو بگو کجا برم!
نوشته شده توسطرحیمی 14ام فروردین, 1395منی که کبوترم تو بگو کجا برم!
***
دلم يک بره آهوي نجيب است
که از مهر و نوازش بي نصيب است
به سويت آمده، تنها و خسته
دلم اي ضامن آهو، غريب است
قبله مایل به تو
میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت
بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت؟
منی که باز برآنم که دعبلانه برایت
غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت
من و عبای شما؟ نه من از خودم گله دارم
من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم
هنوز شعر نگفته توقع صله دارم
منی که شعر نگفتم مگر به لطف دعایت
چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد
همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد
بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد
هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت
چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست
که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است
من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست
اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟
دوباره اشک خداحافظی رسیده به دامن
دوباره لحظه ی تردید بین ماندن و رفتن
و باز مثل همیشه در آستانه ی در من ـ
کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت
وصله: سید حمیدرضا برقعی