ناگفته هایی از حضرت روح الله از زبان «آقا علی اکبر معلم دامغانی»

نوشته شده توسطرحیمی 10ام خرداد, 1393

«مراد از ذکر یادآوری است. یادآوری این نکته که خدا هست و حساب و کتاب هست.

اشتغال به ذکر یعنی توجه به خدا، نه اشتغال به خود ذکر و غفلت از خدا. باید توجه به خدا باشد نه ذکر.

حتی در نماز هم اگر توجه به خدا نباشد، نماز، نماز نیست.»

گویا رفاقت این بزرگواران به روزگار جوانی و ایام طلبگی در حوزه علمیه قم بازمی‌گردد. اما پس از همان دورانِ قم، مسیر علمی و طریقت معنوی این دو از یکدیگر جدا می‌شود.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، یکی از شگفتی‌های روزگار ما رفاقت عارف خلوت گزیده و زبان در کام کشیده‌ روزگار «آقا علی اکبر معلم دامغانی» با پیر جماران و پیشوای انقلاب ایران «حضرت آیت‌الله العظمی آقا سیدروح‌الله خمینی» است.

میرزا علی اکبر معلم دامغانی (یا آیت‌الله معلم دامغانی) متولد سال 1282 هجری شمسی بود. یعنی یک سال از امام خمینی(ره) کوچک‌تر. گویا رفاقت این بزرگواران به روزگار جوانی و ایام طلبگی در حوزه علمیه قم باز می‌گردد. اما پس ازهمان دورانِ قم، مسیر علمی و طریقت معنوی این دو از یکدیگر جدا می‌شود.

قدر مشترکشان در مبدا، شاگردیِ آیت‌الله آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی است و چشیدنِ طعمِ انتقالِ پایتختِ علمیِ شیعه از نجف اشرف به قم مقدس.

مقصد هم یکی است. ولی راه دوتاست: میرزا علی اکبر معلم دامغانی سرانجام به سوی مکتب مشهد و مکتب قزوین (یا به عبارتی «مکتب تفکیک») رفت و امام خمینی(ره) به جانب فلسفه و عرفان (مخصوصاً در مکتب تهران).

عمری دل به بحث و جدل سپرده‌ روزگار داند که از «زرآباد» تا «شاه‌آباد» هزارهزار آبادی راه است، حال آنکه مسافر لحظه‌ توحید بر این است که نزد اهل دل این راه‌ها به قدر یک آه کوتاه.

امروز اگر به دعاوی و دعواهای اهل جدل نگاه کنید می‌بینید در میان عالمانِ شیعی 2 جریان اصلی‌اند که پیروانِ تندرویشان یکدیگر را -مودبانه- تکفیر و تحقیر می‌کنند.

این به آن می‌گوید «بی دین» آن به این می‌گوید «بی سواد». امام خمینی(ره) و آقا‌میرزا علی‌اکبر از چهره‌های شاخص این 2 جریان‌اند ولی هیچ‌گاه همدیگر را تکفیر نکردند.

باری امام که نزد همه تا حدود زیادی معروف و شناخته شده است، بگذارید چند سطر دیگر از میرزا علی اکبر بنویسم:

اگر مرحوم آقا علی‌اکبر معلم دامغانی در قم با امام هم حجره بود، در مشهد هم با آقا شیخ مجتبی‌قزوینی هم حجره بود.

اگر در قم در درس اجتهاد آیت‌الله حائری موسس حاضر می‌شد، در مشهد خود آیت‌الله غروی اصفهانی به حجره‌اش سر‌می‌زد.

مرحوم معلم در همان دوران شاگردی خدمت آیت‌الله آقا سید‌موسی زرآبادی با اینکه سال‌ها ملبس بوده است، لباس روحانیت را کنار می‌گذارد و پس از درگذشتِ استادش به خلوت می‌رود و سال‌های سال در گمنامی زندگی می‌کند. اینکه ما امروز تا حدودی ایشان را می‌شناسیم صرفا به خاطر همین رفاقت عجیب است.

صفحات: 1· 2

پیام حضور پرشور طلاب حوزه علمیه در همایش ما نگرانیم

نوشته شده توسطرحیمی 8ام خرداد, 1393

همزمان با فرارسیدن سوم خرداد سالروز آزاد سازی خرمشهر و همچنین آغاز هفته مقاومت و پیروزی، طلاب و فضلاء حوزه های علمیه در اجتماعی عظیم و با شکوه با عنوان “مانگرانیم” اعتراض خود را از رویکردهای فرهنگی اخیر نشان دادند.

حضور پرشور و حماسی طلاب و فضلای حوزه علمیه قم در این همایش که زیر باران رحمت الهی برگزار گردید تجدید بیعتی دیگر از مردم ولایتمدار قم با آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب بود که چهره ها و شخصیت های مختلف حوزوی و سیاسی در این برنامه حضور پیدا کردند.

در همایش “ما نگرانیم” حجت الاسلام ملکا رئیس دفتر مقام معظم رهبری در قم، حجت الاسلام و المسلمین سعیدی امام جمعه قم، آیت الله حسن ممدوحی و آیت الله عبدالهی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، حجت الاسلام آشتیانی نماینده مردم قم، آیت الله کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری، حجت الاسلام نبویان نماینده مردم تهران در مجلس، علی اصغر زارعی نماینده مردم تهران در مجلس  و مهدی امیرآبادی نماینده مردم قم در مجلس و عبدالرحیم بیرانوند نماینده مردم بروجرد، حجت الاسلام سالک رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، مهندس بذرپاش، الیاس نادران و حسین طلا نمایندگان مردم تهران در مجلس و جمع کثیری از اساتید حوزه های علمیه قم حضور داشتند.

در بیانیه پایانی همایش بزرگ “ما نگرانیم “ که به امضاء طلاب و فضلاء حاضر در این برنامه رسید تذکراتی در خصوص رویکرد های فرهنگی دولت یازدهم بیان شده است که متن کامل این بیانیه به این شرح می باشد:

بسم الله الرحمن الرحيم
وصلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين

انقلاب اسلامي ايران در امتداد بعثت انبياي الهي، به رهبري مردي از سلالة پيامبر خاتم (ص) و بر امواجي از خون‌هاي مطهر شهيدان به وقوع پيوست و به پيروزي رسيد. همان‌گونه که امام راحل فرمود: «مبدء اسلام است و مقصد هم اسلام،» و هدف انقلاب اسلامي تحقق بخشيدن به فرهنگ و ارزش‌هاي اسلام ناب محمدي‌صلي‌الله‌عليه‌وآله در جامعه به‌منظور تأمين سعادت دنيا و آخرت انسان بود. فرمايشات امام راحل‌ رضوان‌الله‌ تعالي‌عليه و رهبر معظم انقلاب‌ادام‌الله‌ ظله‌العالي دربارة وظيفة دولت‌ها در ترويج گفتمان اعتقادي و آرمان‌هاي انقلاب، اهميت و جايگاه راهبردي فرهنگ را در مجموعة سياست‌ها و برنامه‌هاي نظام آشکار مي‌سازد. تأکيد قانون اساسي و سوگند رئيس جمهور بر پاسداري از مذهب رسمي و ترويج دين و اخلاق مؤيد اين حقيقت است. متأسفانه کارگزاران جمهوري اسلامي چنان که بايد به اين وظيفة خطير توجه نکرده، و بعضاً به دليل خودباختگي و ازخودبيگانگي فرهنگي، راهي را انتخاب کرده‌اند که با اهداف مقدس نظام اسلامی سازگار نیست، و بدين جهت موجبات نگراني رهبري معظم و مراجع عظام و دلسوزان نظام را فراهم کرده‌اند. ما براي لبيک به فراخوان رهبري و پي‌گيري دغدغه‌هاي مراجع عظام در همايشي به نام «ما نگرانيم» گردهم‌آمده‌ايم تا بدين وسيله صداي خود را به گوش مسئولان رسانده، مطالبات فرهنگی را پي‌گيري نماييم.

1. از دولت يازدهم که در رأس آن فردي در کسوت روحانيت قرار دارد و خود از سابقین انقلاب و از چهره های فرهنگی می باشد، انتظار مي‌رفت بيش از ديگران به اين امر توجه کند و در جهت تحکيم مباني اعتقادي و احياي ارزش‌هاي اسلام و انقلاب تلاشي چشم‌گير به عمل آورد. علي‌رغم اين انتظارِ به‌جاي نيروهاي مؤمن و انقلابي، عمل‌کرد دولت يازدهم خلاف اين روند را نشان مي‌دهد، به‌گونه‌اي که با ربودن گوي سبقت از پيشنيان در تحريف باورها و تخريب ارزش‌هاي اسلامي، نگراني رهبري معظم انقلاب، مراجع عظام تقليد، دلسوزان نظام، و امت حزب الله را به دنبال داشته است. ما به پيروي از امر ولي فقيه مبني بر اين‌که رخنه‌هاي فرهنگي را رصد کرده، به رخ مسئولان بکشانيد، بدين‌وسيله برائت و مخالفت خود را با چنين سياست‌ها و برنامه‌هايي اعلام مي‌داريم، و با جديت مطالبات رهبري معظم و مراجع عظام را در زمينه‌هاي فرهنگي پي‌گيري خواهيم کرد.

2. اساس نظام جمهوري اسلامي بر عقايد و ارزش‌هاي ناب اسلامي استوار است، و هرگونه بي‌توجهي يا خدشه در آنها موجب خروج از دايرة نظام و سلب مشروعيت از متصديان است. کساني که در مطبوعات، کتابها، سايت‌ها و ساير رسانه‌ها به احکام نوراني اسلام طعنه مي‌زنند يا صريحاً آنها را ضدانساني مي‌نامند، به مراجع عظام تقليد توهين مي‌کنند، و اصول ثابت دين را پايمال مي‌کنند، بايد حکم تعيين‌شده در اسلام دربارة آنان جاري شود. ما ضمن پي‌گيري اين امر، خواستار رسيدگي جدي به وضعيت مسئولاني هستيم که با درپيش‌گرفتن سياست تساهل و تسامح دربرابر دشمنان اسلام، عملاً از اين‌گونه فعاليت‌هاي ضدفرهنگي حمايت مي‌کنند و زمينة فتنه‌اي به مراتب مخرّب‌تر از فتنة سال 88 را فراهم مي‌آورند.

3. اصل ولايت فقيه شاخصة نظام جمهوري اسلامي، و التزام نظري و عملي به آن شرط مشروعيت کارگزاران نظام است. پديدة شومي که اين روزها با آن مواجهيم، تفسير به رأي فرمايشات روشن و خدشه‌ناپذير امام راحل و مقام معظم رهبري در جهتي کاملا مخالف منويات آن بزرگواران، و حتي بعضاً مقابلة صريح يا ضمني با دستورات ولي فقيه است، که به اين شکل کم‌سابقه يا بي‌سابقه مي‌باشد. ما اين رويّه را محکوم کرده، خواستار مقابلة جدي مسئولان قضايي با اين انحراف بزرگ هستيم.

4. از آغاز تشکيل نظام جمهوري اسلامي، يکي از دغدغه‌هاي اصلي حضرت امام‌رضوان‌الله‌عليه و مقام معظم رهبري‌ادام‌الله‌ظله‌العالي، ريشه دواندن علوم انساني سکولار در دانشگاه‌ها و دستگاه‌هاي تصميم‌گيرنده و اجرايي نظام بوده‌است. متأسفانه دستور مؤکد حضرت امام راحل به ستاد انقلاب فرهنگي و تأکيدات مکرر مقام معظم رهبري به دستگاه‌هاي مختلف نظام در اين زمينه تاکنون به طور جدی پی گیری نشده است. آنچه بر نگراني‌ها مي‌افزايد، مخالفت صريح برخی مسئولان ردة اول دولت يازدهم با اين مسأله است. يکي از مظاهر عملي اين بي‌اعتقادي، بازگرداندن عناصر سکولار و فتنه‌گر به دانشگاه‌ها و گماردن آن ها در رأس بعضي مسئوليت‌هاي فرهنگي و علمي است. اين روند بايد متوقف و اصلاح گردد.

5.  ديگر از نگراني‌هاي فرهنگي، اظهارات و عملکردهاي مخالف قانون مسئولان در زمينه‌هاي فرهنگي است که قوانين رسمي کشور را صريحاً زير پا مي‌گذارند و خود را محور و مرجع قانون و ارزشها تلقي مي‌کنند. تخطئة صريح قانون منع ماهواره، فيلترينگ سايت‌هاي غيرمجاز، مميزي کتاب، و اسلامي‌سازي علوم انساني و دانشگاه‌ها تنها چند نمونه از اين خطاهاي فاحش است که فقط طي چند ماه اول دولت به وقوع پيوسته است. ما خواستار گردن‌نهادن مسئولان به قوانين رسمي جمهوري اسلامي، و پي‌گيري تخلفات از سوي مراجع ذي‌صلاح هستيم.

6. با کمال تاسف، فرهنگ عمومي کشور امروز درساية سياست تساهل و تسامح دولت، صحنة تاخت و تاز عناصر بي‌تعهد، بي‌هويت، ضدانقلاب، فتنه‌گر و معاند واقع شده است. عناصر طاغوتي توسط دستگاه‌هاي رسمي مورد تشويق و تکريم قرار مي‌گيرند، شعارها وسمبل‌هاي طاغوت (مانند شيروخورشيد) توسط برخی مسئولان دولتي احيا مي‌شوند، گفتمان انقلاب در تريبون‌هاي رسمي مورد تمسخر قرار مي‌گيرد، فتنه‌گران برانداز از سوي مقامات رسمي دولت مورد حمايت واقع مي‌شوند، ائمة محترم جمعه در سفرهاي رسمي دولت تحقير مي‌شوند، فرهنگ اشرافيت توسط مسئولان دولتي ترويج مي‌شود، شارلاتانيزم مطبوعاتي توسط متوليان امر فرهنگ دامن زده مي‌شود، و اين فهرست بلندبالا ادامه دارد. با اين نگاه غلط و اين عمل‌کرد سراسر اشتباه فرهنگي، ما به جدّ نگران انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، آرمان‌هاي امام راحل، و فرهنگ اسلامي هستيم.

7. در پایان ما طلاب و فضلای حوزه های علمیه از باب وظیفه امر به معروف و نهی از منکر ، مسوولان امر را نسبت به پیامدهای خطاها و لغزش هایی که در مجموعه آن ها صورت می گیرد هشدار می دهیم و به عنوان افسران جنگ نرم، ضمن رصد عملکرد آن ها، روشنگری و انتقاد سالم را وظیفه خود می دانیم و البته در اینجا صریحا اعلام می کنیم چنان چه این روند ادامه یابد وظیفه شرعی و دینی خود عمل خواهیم کرد.

چگونه گناه کنیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 8ام خرداد, 1393

«ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» آیا نمی دانید كه خداوند می بیند(علق/14)

امام خمینی می فرمایند:انسان باید همواره به این نکته توجه داشته باشد که خداوند در هر حالی شاهد و ناظر اعمال و کارهای او است. اگر انسان متوجه باشد که خداوند همه‌جا وجود دارد و در هر حالی اورا می بیند، گناه نمی کند و دائماً مراقب کارهای خودش است. حضرت امام خمینی می­فرمودند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.[صحیفه نور،انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1362، جلد 13، ص234]
انسان عارف، عالم را محضر خدا و او را شاهد، حاضر و ناظر بر جمیع امور می داند. چنین اعتقادی، نه تنها مانع از انجام گناه و خلاف از انسان می شود؛ بلکه سبب آسان شدن تحمّل سختی ها و مصیبتها نیز می‌گردد. روایت شده که مردی خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت: می خواهم گناه نکنم ولی نمی توانم، مرا موعظه‌ای کن (تا مانع صدور گناه از من شود). امام فرمود: پنج کار انجام بده و بعد از آن، هرچه خواستی گناه کن (وگرنه دست از گناه بکش).
1. روزی خدا را نخور و بعد هرچه خواستی گناه کن. «فاوّلُ ذلک: لا تَأکُل رزقَ اللهِ واذنِب ما شِئتَ.»
2. از ولایت خدا خارج شو و سپس هرچه خواستی گناه کن. «والثانی: اُخرُج مِن ولایهِ اللهِ واذنِب ما شِئتَ.»
3. جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و بعد هرچه خواستی گناه کن. «والثالث: اُطلُب موضِعاً لایَراکَ واذنِب ما شِئتَ.»
4. آنگاه که ملک‌الموت برای قبض روح تو آمد، اگر می توانی او را از خود دور کن و از دستش نجات پیدا کن، برو و هرچه می خواهی گناه کن. «والرّابع: اذا جاءَ مَلکُ الموتِ لِیَقبِضَ روحَکَ فَادفَعهُ عن نفسِکَ واذنِب ما شِئتَ.»
5. وقتی مأمور جهنّم خواست تو را وارد جهنّم کند اگر می توانی داخل نشو و هر چه می خواهی گناه کن. «والخَامس: إذا أدخلکَ مالک فی النّارِ فلا تَدخل فی النّارِ واذنِب ما شِئتَ.»[بحار الانوار، ج75، ص126]

منبع : دفتر امور فرهنگی معاونت تهذیب

پلیس مواد مخدر هم لازم نیست!

نوشته شده توسطرحیمی 8ام خرداد, 1393

از آنجا که ریاست محترم جمهوری اسلامی در تایخ 29/2/93 در جلسه افتتاحیه نمایشگاه کتاب فرموده اند« نقد حق مردم و همه گروه ها است» مقاله یکی از طلاب محترم حوزه را که در نقد یکی از فرمایشات و دیدگاه های ایشان نوشته شده بعد از تعدیل و تلخیص تقدیم ایشان و همه طلاب و فضلاء حوزه می نمائیم.
دکتر حسن روحانی در مراسم افتتاح نمایشگاه کتاب به مسئله ممیّزی پیش از انتشار کُتب گفته اند: «هیچ‌کس در ممیزی، بالاتر از وجدان افکار عمومی نیست؛ آن ها می‌دانند به استقبال چه کتابی بروند و چه کتابی را در انزوا قرار دهند. صاحبان فرهنگ ما، نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند»! متأسفانه به نظر می رسد این جملات در تضاد با احکام اسلام و دیدگاه فقهی امام خمینی(ره) است.
از نظر امام خمینی(ره) :« جلوگیری از گمراهی مردم، از اموری است که شارع مقدّس نسبت به آن بسیار اهتمام دارد. بنابر این چگونه می‌توان فروش کاغذ را به کسی که می‌خواهد در آن کاغذها مطالبی ضد اسلام بنویسد جایز دانست؟! » (المکاسب المحرّمة، ج1، ص201)
مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد برجسته مکتب فقهی و اخلاقی امام خمینی«ره» در توضیح این فتوای امام فرمودند: «یک وقت خیال نکنید فقط مسئله فروش کاغذ است؛ نه، اینجا امام کاغذ را به عنوان مثال مطرح کرده است. بلکه هر نوع زمینه سازی برای نشر کتب ضد اسلام حرام است؛ چه کاغذ بفروشی، چه جواز نشر بدهی، چه چاپ کنی، چه توزیع کنی، چه خرید و فروش کنی، همه و همه حرام است.» (سلوک عاشورایی، ج1، فصل هشتم)
بر اساس همین دیدگاه فقهی است که امام خمینی، ممیّزی پیش از نشر را یک ضرورت غیرقابل انکار دانسته و می‌فرمایند: «نوشته هایى که می‌خواهد طبع بشود، یک چند نفرى که می‌دانید، یقین دارید که آن ها آدم هایى هستند که مستقیم هستند، و در راه مسیر ملت و کشور هستند و وابستگى به هیچ‌جا ندارند، آنها نوشته‌ها را مطالعه کنند، درست دقت کنند در آن، و بعد از اینکه دقت کردند در روزنامه یا در مجله نوشته بشود. این طور نباشد که یک وقت بنویسند و منتشر بشود، بعد بفهمند که این نوشته بر خلاف بوده است؛ این یک چیزى است که لازم است. باید کتاب هایى که نوشته می‌شود، و همین طور چیزهایى که منتشر می‌شود، این ها باید درست توجه بشود. و افراد مطّلع، مدبِّر و کسانى که از مکتب ها اطلاع دارند و مسیر آن ها را می‌دانند، این ها توجه بکنند، و کتاب ها را مطالعه کنند قبل از انتشار. این، هم صلاح خود شماست و هم صلاح ملت است.» (صحیفه امام، ج13، ص474)
فرمایش رئیس جمهور محترم مثل آن است که بگوییم: هیچ چیز در جلوگیری از آلودگی جامعه به مواد مخدّر و مواد غذایی فاسد، بالاتر از وجدان افکار عمومی نیست؛ مردم خودشان می‌دانند به استقبال مواد مخدّر و مواد غذایی فاسد بروند یا آن را در انزوا قرار دهند. جامعه ما نیاز به پلیس مبارزه با مواد مخدّر و مامور بهداشت ندارد!! در حالی که مقام معظم رهبری می فرمایند : « همانطور که اماکن و سازمان-های ویژه اگر ببینند غذای فاسد به مردم فروخته می شود با تولید کننده مقابل می¬کنند اگر کتاب فاسد هم به مردم داده می¬شود باید با آن مقابله شود. (21/2/1372 - ششمین نمایشگاه کتاب)
جناب آقای رئیس جمهور فراموش نفرمائید که شما «روحانی» هستید.
بازنوشت مقاله آقای سید کمال باقر زاده

منبع:دفتر فرهنگی معاونت تهذیب

راه های سنجش میزان محبت انسان نسبت به خدا

نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1393

راه های سنجش میزان محبت انسان نسبت به خدا در مقام ادعا همه خدا را دوست دارند، اما می توان با انجام آزمایش هایی میزان محبت خود را نسبت به خدا بسنجیم؛ یک راه این که هر اندازه انسان به خدا خدمت کند و خود را به زحمت بیندازد نه تنها خسته نشود بلکه لذت ببرد.

 

 

 

 

به گزارش بخش خبر سایت دفتر امور تربینت اخلاقی به نقل از خبرگزاری رسا، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) شب گذشته در دفتر مقام معظم رهبری با بیان این که همه می گویند خدا را دوست دارند و برای او عظمت قائل هستند، اظهار داشت: هرکس خود می تواند میزان محبتش را نسبت به خداوند بیازماید.

وی افزود: از آثار محبت این است که انسان دوست دارد به محبوبش خدمت کند و با افزایش میزان محبت این احساس تا جایی شدت پیدا می کند که محب دوست دارد هر چه دارد را به محبوب بدهد در چنین حالتی اگر یک روز با محبوب خود ارتباط نداشته باشد احساس کمبود می کند؛ آیا ما واقعا نسبت به خدا و ائمه اطهار(ع) این گونه هستیم؟ اگر یک روز زیارت امام حسین(ع) را نخوانیم چنین حسی به ما دست می دهد؟

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: می دانیم که انجام برخی کارها امام زمان(عج) را خرسند می کند، آیا با ترک آن کارها ناراحت می شویم؟ حتی می دانیم که حضرت از برخی اعمال ما ناخرسند است اما باز کوتاهی می کنیم؛ بزرگ ترین لذت برای محب واقعی این است که احساس کند محبوش از او راضی است.

نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری گفت: ابتدا باید ببینیم خود در چه مرتبه ای از محبت الهی هستیم و بعد ببینیم برای تعالی و رشد چه کارهایی می شود کرد در مرحله بعدی شاید بتوانیم اندکی درک کنیم که دوستان واقعی خدا تا چه حد بودند و به کجا رسیدند.

آیت مصباح یزدی در تشریح راه های سنجش میزان محبت الهی به تشریح روایتی از امام علی(ع) پرداخت و ابراز داشت: یکی از علامت های این که انسان واقعا خدا را بیشتر دوست دارد یا دیگران را این است که دلش می خواهد برای محبوش زحمت بکشد و از این کار لذت می برد؛ مادر برای فرزندش بی خوابی می کشد اما باز لذت می برد.

راحت طلبان دلشان از محبت خدا تهی است

وی گفت: کسانی که دلشان از محبت خدا تهی است دنبال راحتی هستند؛ انسان تنبل می خواهد از زیر کار در برود، درس را سنبل کند، کارش را به گردن دیگران بیندازد اما اگر محبت داشته باشد برای جلب محبت محبوبش تلاش می کند؛ کسی که محبت ندارد حداکثر به خواندن یک نماز واجب اکتفا می کند، در زبان می گوید خدا و ائمه(ع) را دوست دارم اما پای کار که می رسد شانه خالی می کند.

استاد اخلاق حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: امام علی(ع) می فرماید ای آدمی زاد فکر نکن می توانی بی زحمت به مقامات عالی دست پیدا کنی؛ برخی زحمت فکر کردن و یا مطالعه را تحمل می کنند اما تحمل کار را ندارد؛ برایش سخت است که بخواهند شب برود در خانه فقیری را بزند یا قدمی برای هدایت کسی بردارد و یا برای حل مشکل کسی دوندگی کند.

عضو جامعه مدرسین افزود: حضرت می فرماید حق هم سنگین و هم تلخ است؛ یعنی اگر می خواهی به مقامات عالی برسی باید هم بار آن را تحمل کنی و هم باید زحمت بکشی و تخلی اش را به جان بخری.

رییس مؤسسه امام خمینی(ره) گفت: در روایتی دیگر امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به یک عرب بادیه نشین پایین ترین مرتبه محبین خدا را برمی شمرند؛ البته این آثار در جایی است که محبت الهی در عمق دل فرد نفوذ کرده است و شامل محبت های سطحی نمی شود.

آثار نازل ترین میزان محبت الهی

آیت الله مصباح یزدی در تبیین روایت ابراز داشت: محب خدا ارزشی برای خدمات و طاعت های خود قائل نیست و هرچه در این راه تلاش می کند باز آن را کم می داند؛ عبادت های طولانی اش پیش چشمش کوچک ناچیزند؛ محب واقعی گناه خود را هر اندازه که کوچک باشد بزرگ می شمارد تا جایی که از خجالت نمی تواند در درگاه الهی سر بلند کند.

وی ادامه داد: چنین فردی نه تنها گناه خود را بزرگ می شمارد بلکه تصورش این است که در عالم هیچ کس نباید مثل من مؤاخذه شود؛ یعنی همه گناهشان در قابل آمرزش است اما من آنقدر بدم که نباید بخشیده شوم انگار مؤاخذه مخصوص من است؛ نهایت و اوج محبت آن است که انسان فانی در محبوب شود و چیزی برای خود قائل نباشد.

عضو جامعه مدرسین حوزه با بیان این که محبین واقعی حتی مکروهات را انجام نمی دهند، گفت: مکروه یعنی چیزهایی که مورد کراهت خدا است؛ کسی که ادعای محبت خدا را دارد باید از انجام مکروهات نیز ناراحت شود و نباید کاری کند که مورد پسند خدا نیست.

استاد اخلاق حوزه در توضیح ادامه روایت بیان داشت: آن عرب حالش منقلب شد و غش کرد بعد از مدتی به هوش آمد و پرسید آیا از این درجه بالاتر نیز وجود دارد؟ حضرت فرمود بله، 70 درجه بالاتر از آن است که فاصله هرکدام نسبت به درجه پایین تر از خود مانند فاصله ما با افراد عادی است.

اولین قدم برای رسیدن به محبت خدا دل بریدن از دنیا است

رییس مؤسسه امام خمینی(ره) در بیان این که چگونه می  شود وارد وادی محبت شد، گفت: امام صادق(ع) می فرماید اگر دل مؤمن از دنیا خالی شد یعنی هیچ دلبستگی ای به لذایذ دنیا نداشت، علوّ پیدا می کند و شیرینی محبت خدا را می چشد؛ چنین شخصی حالش غیر عادی می شود به گونه ای که دیگران فکر می کنند دیوانه شده، مثلا این که یک دفعه گریه می کند و یا می خندد به نحوی که نمی تواند جلوی خودش را بگیرد.

آیت الله مصباح یزدی افزود: مردم خیال می کنند او عقلش را از دست داده اما حقیقت آن است که محبت خدا آن چنان در قلبش جای گرفته که برای چیز دیگری جایی باقی نمانده است؛ به غیر از خدا نمی تواند به چیز دیگری توجه داشته باشد و همواره خدا خدا می کند.

خدا تا چه اندازه ما را دوست دارد

وی با اشاره به آیات«یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»«رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» گفت: محبت باید دو طرفه باشد، محب دوست دارد بداند محبوبش چقدر او را دوست دارد و نظرش در مورد او چیست؟ امام علی(ع) می فرماید اگر می خواهی منزلت خود را در نزد خدا درک کنی، خوب دقت کن که خدا در دل تو چه جایگاهی دارد.

عضو جامعه مدرسین در پاسخ به این پرسش که چگونه می توان میزان منزلت خدا در دل را فهمید؟ بیان داشت: هرگاه انسان دایر مدار میان دو کار شد که یکی از آنها دنیوی و مورد پسند دل است و دیگری کار اخروی که خدا می پسندد، می تواند خود را امتحان کند و ببیند کدام را ترجیح می دهد.

استاد اخلاق حوزه افزود: مثلا اگر در حال تماشای یک فیلم مورد علاقه خود هستیم و ناگهان اذان گفته شد، در آن لحظه دوست داریم ادامه فیلم را ببینیم و یا این که آن را رها می کنیم و سراغ نماز می رویم؛ حضرت می فرماید هرکس در چنین شرایطی قرار گرفت اگر کار اخروی را مقدم داشت معلوم می شود خدا را دوست دارد اما اگر کار دنیوی را مقدم کرد معلوم است که برای خدا جایگاهی قائل نیست و خواست خداوند برایش ارزشی ندارد.

نامه یک زن آمریکایی به زنان مسلمان/ گول نخورید و نجیب بمانید

نوشته شده توسطرحیمی 4ام خرداد, 1393

ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این مائیم که مورد ظلم واقع شده ایم، برده مُدهایی هستیم که پستمان می کند، نسبت به وزن و انداممان عقده ای شده ایم و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد فکری یابند…در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است.

به گزارش جهان، نویسنده وبلاگ “افاضات عقل کل"، در آخرین مطلب خود آورده است:

« اگر ما می خواهیم در مورد مسئله زن، درست فکر کنیم و درست حرکت کنیم و دچار خطا نشویم باید ذهنمان را از حرف های کلیشه ای فرآورده غربی ها به کلی خالی کنیم. غربی ها نسبت به مسئله زن بد فهمیدند، بد عمل کردند و همان فهم بد و غلط و عمل گمراه کننده و مهلک خودشان را به صورت سکه رایج در دنیا کردند.» مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)

زن غربی پریشان و پشیمان است اما مجبور است ادای شادبودن را درآورد

زن غربی هویتش به تاراج رفته و گرفتار ظلمی گردیده است که یارای رهایی از آن را ندارد

ظلمی که «جوانا فرانسیس» نویسنده و روزنامه نگار زن آمریکایی به صراحت به آن اذعان کرده است . این زن مسیحی چند سال پیش به زنان مسلمان لبنان که در زیر آماج بمباران اسرائیل بودند نامه می نویسد و با رشک بردن به عفت و حیا و نجابت زنان مسلمان و بر شمردن ظلم بزرگی که به زنان غربی شده است از زنان مسلمان می خواهد در دامی که غرب برای آنان گسترده است گرفتار نشوند و به جای تقلید از زن غربی ،حافظ عفت و نجابت خود باشند.

این نویسنده آمریکایی در بخشی از این نامه می گوید: « ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این مائیم که مورد ظلم واقع شده ایم، برده مُدهایی هستیم که پستمان می کند، نسبت به وزن و انداممان عقده ای شده ایم و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد فکری یابند…در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است.»

متن کامل نامه در ادامه مطلب آمده است.

قصد داشتم بخش هایی از این نامه را که بی پرده به بعضی مسائل پرداخته است حذف نمایم (چون بیان بی پرده بعضی مسائل را نمی پسندیدم ) اما برای اینکه دخل و تصرفی در متن نامه نکرده باشم علیرغم اکراه قلبی ،متن کامل نامه را در ادامه مطلب آوردم.

متن نامه «جوانا فرانسیس» نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی به زنان مسلمان لبنان:

در میان تهاجمات اسرائیل در لبنان و جنگ ترور صهیونیست‌ها، اکنون مسائل جهانی به موضوع اصلی خانواده‌های آمریکایی بدل شده است.من کشتار ،مرگ و نابودی را که در لبنان اتفاق افتاده می بینم ،اما من چیز دیگری را هم می بینم.

من تو را می بینم…

من نمی توانم کمکی بکنم اما می ببینم که تقریبا هر زنی ،بچه ای بغل کرده یا اطراف او بچه هایی هستند. می بینم هرچند آنها پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیباییشان می درخشد . اما این فقط زیبایی بیرونی نیست ، که متوجه آن می شوم،من چیزی عجیب در درون خود احساس می کنم ،غبطه می خورم…

اما نمی توانم چیزی بگویم ؛ فقط قدرت ، زیبایی، عفت و بیش از همه رضایت و شادی تو را تحسین می کنم. آری ، عجیب است اما به ذهن من خطور می کند که تو هر چند تحت بمباران اما از ما ، خوشحال تری.
چرا که تو هنوز زندگی طبیعی یک زن را داری . شیوه ای که زنان از ابتدا همواره چنین زندگی می کردند . در غرب هم تا دهه ۱۹۶۰ اینچنین معمول بود، تا اینکه به وسیله دشمنی مشترک بمباران شدیم.
اما ما با مهمات واقعی بمباران نشدیم ، بلکه با فساد اخلاقی و نیرنگ آلود و زیرکانه از طریق وسوسه بمباران شدیم.

آنها به جای استفاده از بمب افکن ها و جنگنده های آمریکایی ، ما را از هالیوود بمباران کردند. آنها می خواهند بعد از آنکه از بمباران زیرساخت های کشورهای شما فارغ شدند، شما را نیز اینگونه بمباران کنند . نمی خواهم این برای تو هم اتفاق بیفتد. تو هم احساس خفّت خواهی کرد همانطور که ما می کنیم. تو می توانی از این بمباران ها دوری کنی ، اگر لطف کنی ، و به ما که از نفوذ شیطانی آنها تلفات جدی داده ایم، گوش کنی.

برای اینکه هر چیزی که از هالیوود می بینی ، مشتی دروغ است ، تحریف است، نیرنگی ماهرانه است
آنها روابط نا مشروع را تحت عنوان سرگرمی بی ضرر جلوه می دهند ، برای اینکه هدف آنها انهدام اساس اخلاق جوامعی است که تشعشعات و امواج برنامه های سمّی شان را به آنان مخابره می کنند .
ملتمسانه از تو می خواهم سم آنها را نخوری . وقتی که از آن خوردی، هیچ پاد زهری برای آن نیست !! ممکن است نسبتاً بهبود بیابی ، اما هرگز همچون قبل نخواهی شد. بهتر است کاملاً از این سم دوری کنی ، تا اینکه به دنبال شفا از آسیب هایی که بوجود می آورد باشی.
آنها سعی دارند، با فیلم ها و نماهنگهای شهوت انگیز ، به دروغ ما زنان آمریکایی را شاد و راضی نشان دهند ، مفتخر به لباس پوشیدن چون هرزه ها و قانع بودن به نداشتن خانواده ؛ و تو را اینچنین وسوسه می کنند .

اکثر ما شاد نیستیم، به من اعتماد کن ! میلیون ها نفر از ما داروهای ضد افسردگی مصرف می کنیم ، از شغل هایمان متنفریم و شب ها به خاطر مردانی که می گفتند دوستمان دارند، ولی حریصانه از ما سوءاستفاده می کنند و می روند ، گریه می کنیم.

آنها می خواهند خانواده های شما را از بین ببرند و شما را متقاعد کنند که فرزندان کمتری داشته باشید . آنها با جلوه دادن ازدواج به عنوان شکلی از بردگی ، مادری به عنوان نفرین و با جلوه دادن با حیا بودن و پاک ماندن به عنوان عقب افتادگی و اُمُلی چنین می کنند . آنها می خواهند خودت ، ارزش خودت را پایین آوری و ایمان و اعتقاداتت را از دست بدهی . آنها مانند شیطانی هستند که (آدم و حوا) را فریب دادند ، تو فریب نخور! برای خودت ارزش قائل باش : من تو را به عنوان گوهر گران قیمت، طلای ناب ، یا مروارید گرانبها می بینم، (برگرفته از انجیل متی ۱۳ :۴۵).
همه ی زنان مرواریدهای گرانبهایی هستند، اما برخی از ما در مورد ارزش پاکدامنی مان فریب خوردیم. عیسی گفت : «آنچه مقدس است ، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوک وحشی نیندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگشته ، شما را بدرند.» (متی فصل ۷ عبارت ۶ )
مرواریدهای وجودیمان بسیار گرانبها هستند ، اما آنها می خواهند به ما بقبولانند که بی ارزشند. ولی باورم کن! هیچ جایگزینی برای این نیست که بتوان در آیینه نگاه کرد و بازتاب پاکدامنی ، نجابت و عزت نفس خود را در آن دید .

مُدهایی که از زیر دست خیاطان غربی بیرون می آیند برای این طراحی می شوند که به تو بقبولاند که ارزشمندترین سرمایه تو ، جذابیت جسمی توست . اما لباسهای عفیف تو و حجاب تو در واقع پرجاذبه تر از هر مُد غربی است، برای اینکه آنها تو را به صورت اسرارآمیزی پوشانده اند و عزت نفس و اعتماد به نفس تو را جلوه می دهند .
جاذبه های جسمانی زن باید از چشمان بی لیاقت پوشانده شود، البته این باید هدیه ای باشد از طرف تو برای مردی که تو را آنقدر دوست دارد و برایت احترام قائل است که با تو ازدواج می کند . و از آنجا که مردان شما مرد اند و با غیرت و دلاور ، حق آنان نیز چیزی کمتر از بهترینی که تو عرضه کنی نیست . مردان ما دیگر حتی پاکدامنی نمی خواهند، آنها دُرّ گرانبها را درک نمی کنند ؛ آنها سنگ مصنوعی پر زرق و برق را انتخاب می کنند تا آن را نیز (پس از سوءاستفاده) رها کنند!

گوهربارترین سرمایه های تو زیبایی درونی ات ، نجابتت ، و آن چیزیست که تو را تو کرده است. اما متوجه شدم برخی زنان مسلمان از حدود تجاوز می کنند و حتی در حین حجابشان سعی دارند تا جایی که ممکن است مانند غربی ها شوند (قسمتی از موهایشان نشان داده می شود (آرایش داشته باشند و …).
چرا تقلید کنید از زنانی که به خاطر عفت و پاکدامنی ازدست رفته شان پشیمانند یا به زودی پشیمان خواهند شد؟
هیچ جبرانی برای آن ازدست رفته نیست. شما الماس های بی عیب هستید. نگذارید آنها شما را بفریبند و تبدیل به سنگ بدلی شوید . زیرا که هر آنچه شما در مجلات مد و تلویزیون های غرب می بینید، دروغ است . این دام شیطان است . طلا نمای ابلهان است.

می خواهم تو را به اعماق قلبم راه دهم و سرّی را با تو در میان گذارم ؛ احیاناً اگر کنجکاوی : ارتباط نامشروع قبل از ازدواج چندان هم جالب نیست. ما جسم مان را به مردانی دادیم که عاشقشان بودیم ، فکر می کردیم این راهی است تا آنها نیز عاشقمان شوند و با ما ازدواج کنند، همانطوری که همیشه در تلویزیون دیده بودیم . اما بدون امنیت ازدواج و علم قطعی به اینکه او همیشه با ما خواهد بود ، حتی لذت بخش هم نیست !! چنین است مسخرگی و وارونگی آن ، فقط یک هدر رفتن است . تو می مانی و اشکهایت .

به عنوان یک زن که با زن دیگر صحبت می کند ، باور دارم که تو این را فهمیدی برای اینکه فقط یک زن می تواند حقیقتا بفهمد در قلب زن دیگر چیست. حقیقتاً ما همه شبیه یکدیگریم علیرغم نژاد ، دین و ملیتمان ، قلب یک زن همه جا یک شکل است . ما عشق می ورزیم ، این کاری است که به بهترین وجه انجام می دهیم . ما خانواده هایمان را پرورش می دهیم و به مردی که دوستش داریم، آرامش و قدرت می دهیم. اما ما زنان آمریکایی فریب خورده ایم در این باور که ما سعادتمند ترین هستیم چون شغل داریم، خانه هایی شخصی داریم که می توانیم در آن تنها زندگی کنیم و آزادی، که عشق خود را نثار هر کس که می خواهیم کنیم . این آزادی نیست و آن عشق نیست.
فقط در پناهگاه امن ازدواج است که جسم و قلب یک زن می تواند ، برای عشق ورزیدن احساس امنیت کند . به چیزی کمتر از این، تن نده ، ارزش ندارد. تو حتی آن را دوست نخواهی داشت و پس از آن، حتی خودت را هم کمتر دوست خواهی داشت، سپس او نیز تو را ترک خواهد کرد.

گناه هرگز فایده ای ندارد ، همیشه تو را فریب می دهد . هرچند شرافت و کرامتم را باز پس گرفته ام ، اما هنوز هیچ چیزی جای اینکه شرافتم را از اول نمی دادم ، نمی گیرد.

ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان، مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این ماییم که مورد ظلم واقع شده ایم ، برده ی مدهایی هستیم که پستمان می کند ، نسبت به وزن و انداممان عُقده ای شده ایم، و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد فکری یابند (مسئولیت پذیر باشند)… در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است.

ما مخفیانه تو را تحسین می کنیم و به تو رشک می ورزیم ، با وجود اینکه برخی از ما آن را اقرار نمی کنیم.
خواهش می کنم به دیده تحقیر به ما نگاه نکنید یا فکر نکنید ما این چیزها را اینگونه که هست، دوست داریم .این تقصیر ما نیست. اکثر ما پدرانی نداشتیم تا وقتی نوجوان بودیم، از ما حمایت کنند چون خانواده های ما متلاشی شده اند. تو می دانی چه کسی پشت این نقشه است.

خواهران من، گول نخورید. نگذارید شما را هم بگیرند. پاک و با نجابت بمانید. ما زنان مسیحی، حقیقتاً نیاز داریم ببینیم زندگی زنان چگونه باید باشد. به تو نیاز داریم تا برای ما الگویی باشی، برای اینکه ما گمشده ایم. پاکی ات را نگه دار. به خاطر داشته باش، آب ریخته شده را نمی توان جمع کرد. پس با دقت محافظت کن!

امیدوارم این نصیحت را با همان روحیه ای که نیت شده بود دریافت کنی : روحیه دوستی ، احترام و تحسین.


با محبت از طرف خواهر مسیحیت: جواَنا فرانسیس
نویسنده و روزنامه نگار - ایالات متحده آمریکا

دلنوشته:آه از این اندوه جانکاه...

نوشته شده توسطرحیمی 3ام خرداد, 1393


شهید زقاقی در بخشی از وصیت نامه خون چنین تکان دهنده می نویسد:

“مادرم : زماني که خبر شهادتم را شنيدي گريه نکن ، زمان تشيع و تدفينم گريه نکن ، زمان خواندن وصيت نامه ام گريه نکن ،فقط زماني گريه کن که مردان ما غيرت را فراموش مي کنند و زنان ما عفت را… !! وقتي جامعه ما را بي غيرتي و بي حجابي گرفت مادرم گريه کن که اسلام در خطر است …”

باید بگویم شهید عزیز:آن روز که چنین نوشتی گویا می دانستی دیر زمانی نخواهد پایید که آسمان میهنمان که آن روز ها ،عطر خدا در آن جاری بود ،به جولانگاه شیاطین نامرئی ماهواره های مسمومی آلوده خواهد شد که هر کدام از گوشه ای از دنیا ،حیای زنان ما و غیرت مردانمان را به نشانه خواهند رفت و ما خوش دل و خوش خیال تر از همیشه …

مردانی که دیروز جوشش خون آنها تمام دنیا را از دست یازیدن به خاک ایران و ناموس ایرانیان نا امید می کرد چه ساده می انگارند که زنان و خواهران و دخترانشان حیا را به حراج گذارند و در عوض آن نگاههای هرزه را گدایی کنند…

نمی دانم چه بر سر مردان و زنان مرز و بومم آمده است…گویی ماهواره ها بسی موفق عمل کرده اند و ما همچنان در خواب غفلتیم…

چرا که غفلت بیش از این نیست که زن ایرانی-که باید سیاهی چادرش و وقار رفتارش پوزه دشمن را به خاک بمالد-در جشنواره ای حضور میابد و با تمام مردان نامحرم و دشمنان قسم خورده ما دیده بوسی می کند…

اندوه این واقعیات بر قلبم سنگینی می کند،گویا نزدیک است از تپش بایستد.

این سوال ،خلوتگاه ذهنم را مرتب مرور می کند :"چرا اینقدر از ارزشهایمان دور شده ایم”


غم نوشت:

1-     با تاسف باید گفت که در جشنواره کن امسال یکی از بازیگران زن ایرانی به عنوان داور حضور یافت و علاوه بر داشتن پوشش بسیار ناشایست با سایر داوران مرد به دست دادن و دیده بوسی پرداخت…

2-     سایت   yahoo این خبر را با آب و تاب تمام و تصاویری که نشان می داد این خانم شروع کننده این اقدام ناروا بوده است،نقل کرد.

3-     بازهم باید بگویم:”بسیار متاسفم

نوشته:رقیه رحیمی


به یاد شهید محمد جهان آرا و آزاد سازی خرمشهر(ممد نبودی ببینی)

نوشته شده توسطرحیمی 2ام خرداد, 1393

دانلود مداحی ممد نبودی ببینی

محمد جهان آرا  یکی از فرماندهان سپاه پاسداران در جنگ ایران و عراق بود که در زمان این جنگ  به شهادت رسید .

( روحش شاد یادش گرامی )

ولادت : ۹ شهریور ۱۳۳۳

شهادت : ۷ مهر ۱۳۶۰

محل شهادت : خرمشهر

{ دانلود کنید }

مداحی ممد نبودی ببینی با صدای کویتی پور  حجم فایل :۶۳۸ کیلو بایت   نوع فایل :  mp3

{ دانلود کنید }

نسخه جدیدتر مداحی مم نبودی   حجم فایل : ۶۹۷ کیلو بایت   نوع فایل : wma

راهنمای دانلود :

در صورت دانلود نشدن مداحی فوق از اینترنت اکسپلور ( IE ) استفاده نمایید . روی گزینه دانلود کنید راست کلیک کنید و سپس گزینه  Save Target as  را انتخاب نمایید .

 
زندگی نامه شهيد محمد علی جهان آرا

تولد و كودكی به سال 1333 در خانواده‌ای مستضعف، مسلمان، متعهد و دردكشیده در خرمشهر متولد شد. پایبندی خانواده او (بویژه پدرش) به اسلام عزیز باعث گردید كه از همان كودكی عشق به خدا و خاندان عصمت و طهارت(ع) در جان و قلب محمد ریشه دواند. از همین ایام وی تحت نظر پدر بزرگوارش به فراگیری قرآن مجید پرداخت. فعالیتهای سیاسی - مذهبی فعالیتهای سیاسی - مذهبی شهید جهان‌آرا از شركت در جلسات مسجد امام صادق(ع) خرمشهر شروع شد. واز همان زمان مبارزه جدی او علیه طاغوت آغاز شد. در سال 1348 - در سن 15 سالگی - تحت تاثیر جنبش اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همراه عده‌ای از دوستان فعال مسجدی‌اش وارد مبارزات سیاسی شد. ابتدا به برپایی جلسات تدریس و تفسیر قرآن در مساجد پرداخت؛ ضمن آنكه در مبارزات انجمنهای اسلامی دانش‌آموزان نیز شركتی فعال داشت. در اواخر سال 1349 همراه برادرش به عضویت گروه مخفی حزب‌الله خرمشهر درآمد. افراد این گروه با هم میثاقی را نوشته و امضاء كردند و در آن متعهد شدند كه تحت رهبری حضرت امام خمینی(ره) تا براندازی رژیم منفور پهلوی از هیچ كوششی دریغ نكرده و از جان و مال خویش برای تحقق این امر مضایقه نكنند.

صفحات: 1· 2

چند كج‌فهمي درباره‌ فرزندآوري

نوشته شده توسطرحیمی 1ام خرداد, 1393



۱- والدين براي خود زندگي كنند نه فرزندان!

يك كج‌فهمي در جامعه ما به وجود آمده، اين است كه والدين ما براي فرزندانشان زندگي مي‌كنند و نه براي خودشان! اين باعث مي‌شود كه فرزندان بي‌اراده بار بيايند و تقاضاهاي بيش از حد بكنند. چرا؟ نه دين، نه روانشناسي و نه علم اين شرايط را تأييد نمي‌كند. شما بايد در حد امكانات خود جهيزيه تهيه كنيد و حتي اگر امكانش را نداريد، تهيه نكنيد. چرا خودتان را به دردسر مي‌اندازيد؟ ما بايد به آن‌چه كه داريم، قناعت كنيم. خود اين، يك كار فرهنگي است، ولي چون مسئولان ما و دولتي‌هاي ما و صداوسيماي ما اين كارها را مي‌كنند، مردم هم ياد مي‌گيرند. ساده‌زيستي بايد از آن‌جا شروع شود تا به مردم عادي هم برسد.

۲- نبايد زن‌ها خانه‌نشين شوند اما…

يك بحث ديگري هم وجود دارد كه البته نظر شخصي من است. ببينيد، در جامعه‌ ما زن‌ها از پايگاه خودشان خارج شده‌اند. مثلاً مي‌گويند زايمان اندام خانم‌ها را به‌هم‌مي‌ريزد و زني كه مي‌خواهد در جامعه فعاليت كند، نبايد تيپش به هم بخورد. اين‌گونه عقايد باعث مي‌شود زاد و ولد كمتر شود. وقتي خانم‌ها از جايگاه خودشان بيرون آمدند، چنين مشكلاتي هم ايجاد مي‌شود. ما نمي‌گوييم خانم‌ها خانه‌نشين بشوند، بلكه بايد تعادل ايجاد شود.

۳- سهل بگيريد

نكته‌ ديگر اين است كه خانواده‌ها بايد سهل بگيرند. يك جوان نمي‌تواند هم سربازي برود، هم تحصيلاتش را ارتقا بدهد، هم خانه بخرد، هم كار پيدا كند و هم مهارت‌هاي زندگي را داشته باشد. خود ازدواج در واقع يك فرايند و يك روندي است كه زندگي را مي‌سازد. يعني افراد پس از ازدواج براي ساختن زندگيشان بايد

گاهي من به كساني كه براي مشاوره مي‌آيند، مي‌گويم اگر يك پسر جوان همه‌ اين خواسته‌هاي شما را داشته باشد، پس ديگر چه نيازي به زن و همسر دارد؟! آيا اگر او طراوات جسمي و روان‌شناختي داشته باشد، بهتر است يا اين‌كه ماشين و خانه داشته باشد؟

زحمت بكشند و رشد ‌كنند. گاهي من به كساني كه براي مشاوره مي‌آيند، مي‌گويم اگر يك پسر جوان همه‌ اين خواسته‌هاي شما را داشته باشد، پس ديگر چه نيازي به زن و همسر دارد؟! آيا اگر او طراوات جسمي و روان‌شناختي داشته باشد، بهتر است يا اين‌كه ماشين و خانه داشته باشد؟

معروف است كه حضرت امام (رحمه‌الله) وقتي براي زوج‌هاي جوان عقد مي‌خواندند، مي‌گفتند: «برويد با هم بسازيد.» يعني هم برويد خودتان را بسازيد و خودسازي معنوي كنيد، هم با هم سازش داشته باشيد و هم زندگي را بسازيد. جواناني كه با تلاش خودشان همه چيز را فراهم مي‌كنند، قدر آن زندگي را بيشتر مي‌دانند. لذا با هم بهتر زندگي مي‌كنند و عموماً طلاق و جدايي بين ايشان پيش نمي‌آيد؛ عاملي كه زاد و ولد را مي‌آورد پايين.

۴- با نظام آفرينش همگام باشيم

يك بحث ديگر اين است كه زوجين مي‌گويند اگر فرزندان ‌ما چندتا باشند، درد سرشان زيادتر است و تربيتشان سخت است و پول نداريم و …! حال آن‌كه در فرهنگ ما اين هست كه: «هر آن‌كس كه دندان دهد نان دهد.» ما بايد با نظام آفرينش همگام باشيم. خداوند فرموده كه وقتي انساني را مي‌آفريند، روزي‌‌اش هم با او است. مباني ديني ما اين را مي‌گويد. ما بايد خوشبينانه به قضيه نگاه كنيم. اصلاً خود زاد و ولد و افزايش جمعيت،‌ مسائل روزي را هماهنگ مي‌كند و اين‌ها به صورت خودكار همديگر را پوشش مي‌دهد. خداوند فرموده: شما از ترس فقر فرزندانتان را نكُشيد؛ ما روزي شما و آن‌ها را مي‌رسانيم.۱ يا فرموده: از ترس فقر زوجيت را به تأخير نيندازيد؛ ما از جاهايي به شما مي‌دهيم كه اصلاً شما نمي‌توانيد حساب كنيد. ما از فضل خودمان شما را غني مي‌كنيم.۲

لذا اميدواري، توكل به خداوند متعال و ديد مثبت نسبت به نظام آفرينش و جهان هستي باعث شود ما تشويق شويم كه از عهده‌ فرزندان بيشتري بربياييم و اين را بايد در جامعه نهادينه كرد.

* دانشيار دانشكده‌ روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي


پي‌نوشت‌ها:
۱- سوره‌ي اسراء آيه‌ ۳۱ ؛ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا
۲- سوره‌ي نور آيه‌ ۳۲؛ وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

به یاد مسیح کردستان (سالروز شهادت سر لشکر پاسدار شهید محمد بروجردی )

نوشته شده توسطرحیمی 1ام خرداد, 1393

اصل مقاومت و پایداری

-همان طور که امام فرمودند -

نباید فراموش شود

که بیم آن می رود زحمات شهدا به هدر رود؛

اگر چه آنها به سعادت رسیدند

اما این ما هستیم که آزمایش میشویم.

(فرازی از وصیتنامه شهید بروجردی)


 

من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین شایع شده و سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن دارد، به مراتب حساس تر و سخت تر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست؛ وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم را که عاشق انقلاب هستند از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند تا بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری را که جریانهای انحرافی دارند بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب، حیاتی است.

عروج مسیح کردستان

روز اول خرداد سال 1362، محمد به همراه پنج تن دیگر از فرماندهان، به قصد انتخاب محلی مناسب برای استقرار «تیپ ویژه شهدا» شهرستان «مهاباد» را ترک کرد، و به روایت یکی از همسفران:

«بین راه، برادری که کنار ایشان نشسته بود، از مشکلات خودش صحبت می کرد. حاج آقا در جواب او گفتند: این دنیا ارزشی ندارد. ما باید همه چیزمان را در راه خدمت به مکتب مان بدهیم. همانطور که امام حسین (ع) و اصحاب ایشان با تمام سختی ها مبارزه کردند، ما هم مکلف به صبرو مبارزه ایم».

با عبور از سه راهی «مهاباد - نقده» خودرو حامل محمد و دوستانش به مین برخورد کرد.

«صدای انفجار مهیبی بلند شد. ماشین از زمین کنده شد و تمام سرنشینان، از آن به بیرون پرتاب شدند، حاج آقا حدود 70 قدم دورتر از ماشین به زمین افتادند. وقتی بالای سرش رسیدیم، همان تبسم گرم همیشگی را بر لب داشت اما شهید شده بود»

سردار شهید «حاج همت» ، درباره مهجور ماندن قدر و ارزش نقش بروجردی در تاریخ پر فراز و فرود انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، 6 ماه پیش از شهادتش در کربلای خیبر گفته بود:

«…بروجردی شناخته نشد. بروجردی هنوز، نه بر ملت ایران و نه بر تاریخ ما شناخته نشده. تصور من این است که زمان بسیاری باید سپری شود تا بروجردی شناخته بشود. شاید خون رنگین بروجردی، این بیداری را در ما بوجود بیاورد!.»

در وصف خصایل اخلاقی «محمد»، همین بس که عموم مردم کردستان لقب «مسیح کردستان» را به او پیشکش کرده اند. محمد، علی رغم موقعیت درخشان و برجسته ای که در بین فرماندهان عالی رتبه نیروهای مسلح انقلاب اعم از ارتش و سپاه داشت، چنان کف نفس و تواضعی از خود بروز میداد که در بین تمامی رزم آوران جبهه های غرب و جنوب، اخلاص او زبانزد خاص و عام شده بود. با توجه به اینکه فرماندهی عالی جنگ در جبهه های شمال غرب و غرب کشور را بر عهده داشت، بارها مخبرین جراید و اکیپهای گزارشی رادیو و برای مصاحبه به سراغش می رفتند اما هر بار دست خالی بر گشتند. چرا که «مسیح کردستان»، همواره از دوربینهای تلویزیونی و میکروفونها گریزان بود. یکی از دوستانش در این باره میگوید:

«سعی داشت گمنام باشد. سعی میکرد وجودش در جامعه مطرح نشود. معتقد بود که تمام اجر یک کار، در گمنامی عامل آن است. سخت اصرار داشت بر این گمنامی. یک بار که اکیپ فیلمبرداری تلویزیون غافلگیرانه از او فیلمبرداری کرد، مصرانه مانع از ادامه کارشان شد. می گفت: از من فیلمبرداری می کنید؟. بروید استغفار کنید… شما باید بروید از این بچه رزمنده ها که دارند می جنگند فیلم بگیرید…»

سردار سرتیپ «قاسمی نیز از عشق و ارادت عمیق محمد به فرزندان معنوی حضرت امام ، اینگونه یاد می کند:

«حاج آقا همیشه رسم داشتند که با بچه بسیجی ها حشرو نشر داشته باشند. با تمامی تنگی وقت و مسئولیت های سنگین که به عنوان فرمانده منطقه 7 سپاه کشور داشتند، از کمترین فرصت ها، برای رسیدگی به معضلات بسیجی ها استفاده می کردند. در برخورد با نیروها، مصداق عینی «رحماء بینهم» بودند.درهر عملیات هم، مثل یک نیروی ساده، دوش به دو ش بسیجی ها می جنگید و پیشروی میکرد. برای همین هم، بچه ها عاشق او بودند، اما خدا شاهد است که این مرد، از این همه عشق و ارادت، سر سوزنی دچار عجب و غرور نشد».

از دیگر مسایلی که «محمد» به شدت نسبت به آن پای بندی نشان می داد، رسیدگی و ملاقات با خانواده های شهدا و جانبازان بود. محبت و علاقه اش به یتیمان شهدا و حد حصری نداشت. بارها با لحنی مو کد گفته بود:

«خدا ما را به واسطه همین شهید داده ها امتحان می کند. مبادا با غفلت از آنها، سختی و عذاب خدا را برای خودمان بخریم!».

با گسترش دامنه فعالیت قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) در غرب، «محمد» ضرورت تشکیل یک یگان رزمی ویژه، جهت جنگ های غرب کشور را احساس نمود. بر حسب همین ضرورت نیز، او سازمان دهی، آموزش و کادر بندی «تیپ ویژه شهدا» را در دستور کار خود قرار داد. مسئولیت فرماندهی این تیپ را نیز به سردار شهید «ناصر کاظمی» محول کرد.

حضور مستقیم او در تمامی مراحل نبرد تا به آن حد ملموس بود که به گفته سردار شهید «حاج همت»:

«در جریان پاکسازی محور «بانه - سردشت»؛ بعضی از برادران ما، به شهید کاظمی گفته بودند شما به بروجردی بگویید اینقدر جلو نیاید. احتیاجی به آمدن ایشان نیست. ما خودمان می رویم. شهید کاظمی، چندین بار درخواست بچه ها را با بروجردی مطرح کرد. اما هر بار، ایشان چیزی نمی گفت. نهایتا در برابر اصرار موکد شهید کاظمی گفته بود: اگر بنابر ولایت است، من بر شما ولایت دارم، اینقدر از حد خودتان خارج نشوید!.»

سرتیپ شهید آبشناسان که خود در چندین نبرد دوشادوش «محمد» جنگیده بود، درباره روحیه معنوی او در میادین رزم گفته بود:

«در عملیات دائم زیر لب با خودش زمزمه می کرد و نام خدا را بر زبان می آورد. چه در موقع سختی ها، و چه در حین پیروزی، زبانش جز به شکر به درگاه خداوند نچرخید. واقعا ایشان مظهر توکل بودند.

همسر شهید، از یکی از آخرین دیدارهایش با «محمد» میگوید:

« به ایشان گفتم چهار سال است که در این منطقه هستیم. انشاءالله بعد از ختم جنگ به تهران برمی گردیم یا نه؟!. در جوابم گفتند: بخاطر نیاز شدید این منطقه ، تصمیم گرفته ام در کردستان بمانم کاری هم به ختم جنگ ندارم. گفتم : پس لابد باخبر شهادت شما به تهران بر می گردیم؟ خندید و چیزی نگفت».

یادش گرامی راهش پر رهرو باد.