« دعای روز پنجم ماه رمضان + صوت و فیلم | چگونه مورد رحمت خاص الهی قرار بگیریم ( شرح دعای افتتاح (2)) » |
انتقام الهی چگونه محقق می شود؟ ( شرح دعای افتتاح (3))
نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1395
در پرتو همین صفت، اگر کسی برخورد عاصیانه ای با دین کرد، از مواهب دین که در حقیقت مواهب عنایات الهی است که بهصورت صفت رحیمیت خدای متعال در وجود عبد ظهور پیدا میکند محروم است. منتها میتواند مجدداً به این آثار نائل بشود و آن هنگامی است که عبد نفسش را بهطور کامل متمرد قرار ندهد. حالت توبهای داشته باشد. حالت تلبس به عمل صالحی داشته باشد که توبه هم با جنبه توبه زبانی و هم عملی که اصلش همان تدارک و انجام اعمال صالح است محقق میشود، در چنین موطنی ظهور صفت ارحمیت خدای متعال خواهد بود و انسان هر مقدار در کسب فضایل نفسانی حرکت کند، خودش را به رساندن به این صفت خدای متعال و ظهور دادن صفت حق در خودش بیشتر نزدیک میکند.حجت الاسلام و المسلمین محمد باقر تحریری در ادامه شرح فقرات دعای افتتاح به شرح و توضیح صفت رحمانیت حق تعالی پرداخته و تاثیر تربیتی ادعیه در رسیدن انسان به مقام قرب الهی را بیان نموده است.
أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ
ادعیه مبین نحوه رابطه روحی و معنوی انسان با معبودند
ائمه (علیهم السلام) در لسان ادعیه نحوه رابطه روحی و معنوی انسان با حق متعال را بیان میکنند و روشن میکنند که این رابطه چگونه برقرار میشود و به ما میآموزد که ما خدای متعال را دارای چه اوصاف کمالیه، جمالیه و جلالیه بدانیم تا خود را با ظهور این اوصاف تطبیق و زمینههای ظهور این اوصاف در خود را محقق کنیم.
خداوند متعال دارای اوصاف جمالیه ای است که اوصاف جمالیه عمدتاً نشاندهنده توجه خاص از ناحیه حقتعالی به مخلوق است و آثارش افاضه فیوضات است و دارای اوصاف جلالیه است که نشانهاش منع از امور ناگوار، ناملایم، در عالم یا در وجود انسان است.
*مراتب مختلف صفت رحمانیت حق متعال
این کلی مسئله بود لکن این مسئله باید بهصورت جزئیتر موردبررسی قرار بگیرد که در اول دعای افتتاح این جزئیات را برای ما بیان میکنند که مقتضای ظهور صفت ارحمالراحمین خدای متعال در کجاست. همانطور که عرض شد حقتعالی یک رحمانیت مطلقه دارد که مقتضایش ظهور موجودات و کمالات تکوینی ایشان است و دومین ظهور مرتبه صفت رحمانیت حقتعالی به گونه خاص است که تنها در موجودات صاحب شعور این صفت ظهور و بروز میکند، که آن را بهعنوان صفت رحیم حقتعالی مطرح میکند، که این صفت عام است از جهتی و خاص است از جهتی، که در روایات هم این مطلب ذکرشده است، عام است برای مؤمن و کافر، ولی تنها انسان مؤمن از آن بهرهمند میشود که مقتضای آن ظهور دین برای این موجود است که دین هم یک آثار و لوازمی دارد که اگر کسی اعتقاداً و عملاً تحت لوای دین برود یا بهگونهای اعتقاداً برود با تبصرههایی که در روایات است شخص موفق به عمل نشود، جنبه اعتقادی در او نسبت به جنبه عملی غلبه داشته باشد با جزئیاتی که در بحث خودش هست، آثاری بر آن مترتب میشود و خدای متعال این آثار را مترتب میکند و عنایات ویژهای به این انسان میکند و روایات فراوانی که در رابطه با آثار ایمان برای مؤمنان آمده است، ظهور وسیعتر آن صفت رحیمیت خدای متعال است.
*قرب الهی و چگونگی تحقق آن
قرب انسان شئون مختلفی دارد. عمدتاً قرب انسان به همین ظهور اسماء و صفات الهی در وجود خودش است و اولین مرتبهاش این است که فرمودند شما به اوصاف شریفه متصف بشوید، اما از دیدگاه معرفتی و توحیدی که دیدگاه عمیقتری است، نفس آدمی قابلیت ظهور صفت الهی را پیدا میکند که اجمالاً در آیات قرآنی هم به این مطلب برخورد میکنیم.
یکی از اوصافی که خیلی به ظهور صفت ارحمالراحمین حقتعالی در نفس انسان نزدیک است، صفت عفو است که نسبت به دیگران داشته باشیم. اولاً عفو در مرحله لغزشهاست و ثانیاً عفو در برخوردهای نامناسب اخلاقی است که انسان نفسش را بهگونهای نسازد که در برابر این برخوردها سریعاً انتقام بگیرد، وقتی به این برخورد ناگوار توجه میکند، آن را بپوشاند، در نفسش این لغزش را بپوشاند، و به آن ترتیب اثر ندهد. لذا قرآن کریم نسبت به مسئله قتل که شخصی شخص دیگری را میکشد حق قصاص را مطرح میکند اما میفرماید: اگر ببخشید بهتر است این بخشش انسان نسبت به گناه طرف مقابل که نظام حقوقی و قضایی احکامی را برای عمل او ایجاب کرده است این زمینه را فراهم میکند که این نفس به مراحل عفو الهی نزدیک بشود، البته در برابر کسانی که دستورات دین را زیر پا میگذارند میفرماید: «وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللَّه» در برابر دین الهی شما هیچ رأفتی نشان ندهید، خدای متعال غیور است، «إنَّ اللَّهَ تَعالى غَيُورٌ وَ يُحِبُّ الْغَيْرَةَ، وَ لِغَيْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ظاهِرَها وَ باطِنَها» ، خداى تعالى غيرتمند است و غيرت را دوست دارد و از سرِ غيرت اوست كه تمام گناهان ظاهرى و باطنى را حرام نموده است. اموری را به صلاح خود بشر منع کرده است و در برابر این نباید انسان انعطافی نشان بدهد.
*ترحم به دیگران و زمینه ظهور رحمت الهی
وقتی انسان در برابر شخص مظلوم و ضعیف و یک فریاد زننده، حالت ترحم پیدا میکند این زمینه روحی را در او فراهم میکند که خداوند متعال در وجود او عنایت خاصی بکند لذا فرمود: «إرحَم تُرحَم» مهر و محبّت بورز تا مورد مهر و محبّت قرارگیری.
اگر رحمت کنی، مورد ترحم قرار میگیری، حالا یکوقت مورد ترحم از ناحیه سایر انسانهاست که این رحمت از ناحیه دیگران هم ظهور رحمت الهی است چراکه هیچ صفتی در عالم بدون اذن الهی ظهور نمیکند یعنی خداوند متعال نفوس دیگران را بهگونهای آفریده است که منعطف است به نفوس دیگران، خوب دقت کنیم و با روایات سرسری برخورد نکنیم، در بحث روزی و رزق حضرت به شخصی میفرمایند: تو ناراحت روزی نباش، دکان خودت را بازکن و جلو دکانت را هم جارو بزن و بنشین، بقیه کارها باخداست، تو زمینه را فراهم کن، آنکسی که به ذهن طرف مقابل میاندازد که با تو ارتباط برقرار کند خداست، «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتين» بىترديد خدا خود روزی دهنده و صاحب قدرت استوار است؛ رزاقیت خداوند متعال بدون واسطه نیست، اوست که به ذهن کسی میاندازد که جنس خود را در مغازه خالی کسی قرار بدهد و او هم آن جنس را بفروشد و مقداری را برای خودش بردارد، شما هم باید این جنس را قبول کنید و نگویید من جنسی برای فروش ندارم، او آمده تو هم بپذیر، طرف هم این کار را انجام داد و قدری پول عاید او شد، اینها روابط مخفی عالم است که ما نمیفهمیم و حضرات معصومین با این بیانات ساده برای ما بیان کردهاند ولی ما باید عمیق بنگریم.
حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام به خداوند متعال عرض کرد خدایا من میخواهم محبت این فرزند را از دل مادرش خارج کنی تا ببینم چه میشود، حضرت حق این کار را کرد و مادر بچه را به حال خودش رها کرد و کودک شروع به گریه و زاری کرد و مادر به او توجهی نداشت، بعد عرض کرد میخواهم این محبت را دوباره برقرار کنی، خداوند محبت را ایجاد کرد و یکمرتبه مادر به دنبال این کودک میدوید و فریاد میزد برایت بمیرم، غرضم از ذکر این روایات این بود که این روابط را سردمدار و زمامدار این عالم یعنی خداوند متعال قرار داده است لذا فرمودند شما زمینهها را فراهم کنید ما این روابط را ایجاد میکنیم، روابط الیماشاءالله است.
در امور سیاسی؛ اجتماعی و خانوادگی نیز اینچنین است اما زمان میبرد و ما هم نمیدانیم که چه موقع این روابط حاصل میشود میگوید تو این کار را انجام بده و ضرر نمیکنی، طرف مقابل هم اگر نداشت خوب نداشت، عمده دستورات اسلام سفارش یکطرفه است، اینکه من مقابلهبهمثل کنم و بگویم اگر این آقا این کار را کرد من هم میکنم، اینطور قضیه دور میشود که اگر طرف مقابل رحم نکرد من هم رحم نکنم، خیر تو رحم کن ولو اینکه به رحم او نرسی این خودش کمالی برای توست.
موسی بن جعفر (ع) در اواخر عمر شریفشان یکی از پسرعموهایشان در محفل ایشان حاضر شد و حضرت در میان جمعیت نیاز او را برآورده کرد و فرمود نزد هارون توطئه نکنی و در خون من شریک نشوی، او هم پول را گرفت و رفت و بعدازاینکه رفت حضرت فرمود او میرود و توطئه میکند، اطرافیان گفتند شما که میدانستید چرا این کار ر ا انجام دادید؟ حضرت فرمود من صله خودم را انجام دادم اما وقتی ظرف قابل نباشد، در طرف مقابل تأثیر معکوس میگذارد و به این صفت الهی میرسد که «وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَة» غرض این است که این دیدگاههای مهم تربیتی است که ما باید داشته باشیم که دستورات شرع مقدس یکطرفه است و باید عمدتاً در جامعه رشد کند اما نباید افراد جامعه منتظر بمانند تا اعمال و رفتار ر ا موکول به دیگری بکنند لذا در اوامر کفائی فرمودند: یک نفر باید اقدام کند، اگر همه دستبهدست بگذارند و بنشینند و کاری نکنند همه معاقب خواهند بود، شاید جهتش همین معنا باشد در اوامر کفائی اینچنین است چه برسد به واجبات عینی که هیچ ربطی به دیگری ندارد، در مسائل اخلاقی هم اینچنین است.
*رحمت الهی را برای همگان بخواهیم
انسان مؤمن برای رسیدن به عفو و رحمت الهی باید دیدگاهش وسیع باشد و عفو و رحمت را برای همگان طلب کند و در طلبش دید عمومی داشته باشد و دعاهایی که از ناحیه انبیاء در قرآن کریم آمده است نیز بیانگر همین واقعیت است مانند «رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ» و «رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِساب» اینها به این جهت است که این ظرف خیلی وسیع است و میخواهد این رحمت نشر پیدا کند، هر چه انسان شرح صدر داشته باشد، دلش میخواهد آن اوصاف جمالیه الهی بیشتر ظهور و نمود داشته باشد و این معنای دیگری از شرح صدر است لذا رابطه اولیاء الهی با مردم اینگونه است، از ناراحتی پیروانشان ناراحت میشوند، به این جهت که اینها مظهر چنین صفتی از صفات الهیه هستند.
شخصی در منزل مقداری ناراحت است میگوید روز جمعه است برویم خطبههای حضرت امیرالمؤمنین را گوش کنیم و نفس مولا به ما بخورد و حالمان جا بیاید، بعد از نماز حضرت در اتاقی که محل رجوع دیگران به ایشان بود تشریف داشتند، آنجا خدمت مولا رسید و حضرت گرفتاری او را برایش بازگو کرد و آن شخص تعجب کرد که شما از کجا خبردارید؟ ولیالله رابطه خاصی دارد که ما نمیفهمیم و از همان روابط مخفی عالم است که ما نمیفهمیم حضرت فرمود: ناراحتی شما ناراحتی ماست و خیال میکنید ما از ناراحتی شما اطلاع نداریم؟ حضرت فرمود اول ما ناراحت میشویم، از مریضی شما ما مریض میشویم، ما چه رابطه لطیفی با دیگران داریم؟ هیچ، در عالم چنین رابطهای بین انسانها درک نمیشود، در همه زمانها اینچنین است.
اینکه گفته میشود برای صحت امام زمان باید دعا کنیم سؤال میشود مگر حضرت مریض میشوند یا نیاز به دعای ما دارند؟ اگر رابطهها را اینگونه ملاحظه کنیم مسئله برایمان هضم میشود، چون امام قلب عالم امکان است، اولین تأثری که وجود انسان از ضوابط بیرونی چه گوارا و چه ناگوار پیدا میکند قلب است بعد اعضاء و جوارح است، بهحسب ظاهر ما این عضو را میبینیم که متأثر شد، این بهحسب ظاهر است اما بهحسب باطن واقع خیر چون این عضو آنچه را که بهحسب ظاهر از جریان خون و احساسات و عصب و امثال اینها دارد از مغز و قلب میگیرد اینها در روایات ما آمده و حالا روان شناسان بحثهایی میکنند و ما میگویم خوب این مسائل که کشف شد پس این روایات هم حل شد کشفیات روز مؤید این مسائل است اما ما باید معارفمان را با دید عمیق و از روایات بگیریم بهعنوان نمونه عرض میکنم که مراجعه کنید به باب الاضطرار الی الحجة اصول کافی روایت سوم، هشام بن حکم رضوانالله علیه خدمت امام میرسد حضرت میفرماید: مباحثه تو با آن عالم اهل سنت بصره بیان کن، بعد از تعارفات عرض میکند حضرت میفرماید این همان استدلالی است که در کتب تورات و انجیل است تو حکمت آموختهشدهای و استدلال خیلی سادهای بود که رابطه امام با مأموم را بیان میکند و طرف از جواب عاجز میماند که نقش عقل یا قلب در وجود انسان چگونه است و نقش امام در عالم و در نظام اجتماعی و سیاسی انسانها شبیه آن است.
وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَة
*انتقام الهی به چه معناست و چگونه محقق می شود؟
خدایا من یقین دارم تو شدیدترین عقاب کننده در جایگاه انتقام و عقاب کردن هستی، این همان صفت جلال الهی است که خدای متعال نمیخواهد کسی در برابر او بهعنوان ربوبیت قیام کند، حالا ربوبیت اعتقادی یا ربوبیت عملی، از این صفت به کبریائی حقتعالی تعبیر شده است که در قسمت بعدی بیان میکنند و در روایات هم آمده است کبریائی مختص ذات ربوبی است منتهی خدای متعال در این عالم چون عالم اختیار و کسب تدریجی کمال است برای این انسان فرصتهایی داده است، عرض کردیم که رحمتش بهگونهای بر غضبش میچربد تا شخص به خاطر مخالفت با او حرکت میکند سریعاً او را مؤاخذه نمیکند و با ظهور رحمتش به این انسان فرجه میدهد و بستگی به زمانها هم دارد، بستگی به درکها هم دارد زمانی که درکها ضعیف باشد فرجه الهی بیشتر است و زمانی که درکها قویتر باشد حجت بر او بیشتر تمامشده باشد، چهبسا فرصت کمتر است، لذا به فرعون چهارصد سال مهلت میدهد، به نمرود و امثال او به همین مقدار، و آن رحمت رحمانیهاش را هیچگاه تا وقتیکه بخواهد موجودی تحقق داشته باشد منع نمیکند، اگر منعی داشته باشد که منع هممعنا میشود، منع از رسیدن به رحمت رحیمیه است، یعنی خدای متعال ابزار درک واقعیات را در انسان گذارده ست و انسان اگر این ابزار را بهدرستی به کار بندد و با میل حقطلبش حق را بپذیرد به سایر رحمتهای الهی میرسد و اما اگر نپذیرد، درعینحال خداوند متعال به او مهلت میدهد که از راههای گوناگون بتواند بهحق برسد اما وقتی این شخص همه راههای رسیدن بهحق را در خودش بست، اینجا دیگر از ناحیه خدای متعال افاضه خاص نمیشود، از عدم افاضه خاص خدای متعال ما صفت انتقام را انتزاع میکنیم، مقتضای صفت جمالیه خداوند متعال همواره ابتدا به فیض و اعطاء کمال است لذا هدایت در مرحله اول است و اضلال و اغوا در مرحله ثانی است، «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاء» يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ را باید به این معنا تفسیر کنیم، که شخص راه رسیدن به هدایت را در خودش بسته است، و دیگر به آن هدایت نمیرسد آن هدایت افاضه شده از جانب خدای متعال شامل این نمیشود و لذا این آیه خیلی صریح این اوصاف الهی را معنی میکند: «ْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ» وقتی فرعونیان راه کجی را رفتند خداوند متعال ایشان را در همان کجی نگه داشت و ابقاء کرد نه اینکه ایشان را کج کرد، خدای متعال ابتدائاً چنین افعالی ندارد و از عدم افاضه فیض عاماً یا خاصاً اینگونه اوصاف استفاده میشود و لذا حضرت میفرمایند: انسان باید هوشیار باشد که اگر خدایناکرده به انتقام الهی برسد خودش زمینه انتقام را فراهم کرده است این آیه را خواندم و تکمیل کنم این بحث جزئیات بیشتری دارد و جنبههای تربیتی دارد که اگر عمری باشد بعداً عرض میکنیم «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» یک فسادی میآید، زلزله و سیلی و از این قبیل امور میآید و از بین میبرد، در دریا و خشکی، حضرت فرمود این به جهت اعمال است ایجاد اولیه دریا و وجود کشتی در آن و افاضه باد و امثال اینها، طبق آیاتی برای این است که انسان در مسیر کسب فیوضات الهی قرار بگیرد، اما اگر از این جنبههای رحمت شخص در جهت غضب استفاده کرد همین موجودی که رحمت است همین موجود غضب میشود همین آبی که تشنگی تشنه را برطرف میکند، برای شخص تشنه دیگری ایجاد آتش میکند، تشنگی او را بیشتر میکند، اینها همه به جهت آن روابط مخفی است که در عالم وجود دارد و خداوند متعال ولایتش را اینگونه اعمال میکند، تازه میفرماید: «لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» تا به انسان نتایج برخی از اعمالش را بچشاند این هم به خاطر تنبه اوست لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ شاید بازگردد، یک دعا که میشود طوفان میایستد یک دعا میشود زلزله ساکت میشود، باید ما همواره خود را در دامن رحمت بیکران الهی قرار بدهیم که از آنها بهرهمند بشویم.
پینوشتها
نور آیه 2
جامع السعادات: 1/ 239؛ صحيح مسلم: 8/ 101؛ سنن الترمذى: 2/ 317.
الأمالى، شيخ صدوق: 209، مجلس 37، حديث 9؛ بحار الأنوار: 71/ 396، باب 28، حديث 26.
ذاریات 58
-نوح 28
ابراهیم 41
نحل 93
صف آیه 5
روم 41
در دعای سحرت
در مناجات خدایی شدنت
هرگز از یاد مبر
من جا مانده بسی محتاجم
طاعات و عبادات قبول
فرم در حال بارگذاری ...