« تربيت نسل منتظر(قسمت سوم )تربيت نسل منتظر(قسمت اول ) »

تربيت نسل منتظر(قسمت دوم )

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اردیبهشت, 1397

 

تربيت نسل منتظر(قسمت اول )

تربيت نسل منتظر(قسمت سوم )

تربيت نسل منتظر(قسمت چهارم )

تربيت نسل منتظر(قسمت پنجم)

در حديث شريف از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که ما گروه انبيا مأموريت داريم که با مردم در حدود عقلشان سخن بگوييم.

مربي شايسته بايد به اين اصل تفاوت هاي فردي توجه کند و بر اساس توانايي و توانمندي مربي خود از او توقع داشته باشد. خصوصاً اگر والدين به اين اصل توجه نکنند، مجبور خواهند بود، فرزندان را با هم مقايسه کنند. این امر، حسّ حسادت و کينه ورزي را در فرزندان شعله ور مي نمايد.

اشاره:
در قسمت نخست اين مقاله دربارة اهميت، اجر اخروي و اهداف تربيت و وظايف منتظران در زمان غيبت امام عصر(عج) بحث شد. در اين قسمت اصول حاکم بر تعليم و تربيت را به طور اختصار بررسي مي کنيم.

مفهوم اصول در تعليم و تربيت چيست؟

برخی، اصول تربيت را عبارت از مباني عقلاني و مقياس هايي مي دانند که به وسيله آنها مي توان فعاليت مطلوب تربيتي را به سامان رساند.

بعضي از صاحب نظران، مفاهيم، نظريه ها و قواعد نسبتاً كلي را كه در بيشتر موارد صادق است و بايد راهنماي مربيان، معلمان، مديران، اولياي فرهنگ والدين و متعلمان در کليه اعمال تربيتي باشد. اصول تعليم و تربيت مي دانند و معتقدند که اصول تعليم و تربيت، مبتني بر تعاليم ديني، تحقيقات روان شناسي جامعه شناسي، فرهنگي نظريات مربيان بزرگ و علماي تعليم و تربيت است.

مهم ترين اصول تربيت اسلامي که بيشترين تأثير را در دستيابي انسان به کمال نهايي و نيل به قله قرب خداي سبحان و سعادت حقيقي دارند و فعاليت هاي تربيتي بايد براساس آنها صورت پذيرد، عبارت اند از:

1. سلامت نفس مربي
کساني که در مصدر و بستر تربيت قرار مي گيرند بايستي ابتدا به تربيت خود بپردازند. يک انسان تربيت شده قادر خواهد بود که بعنوان مربي نقش خود را خوب ايفا کند. در بيماري هاي ويروسي و واگيردار، معمولاً ما شخصي را که مبتلا به بيماري مي باشد، از استفادة مشترک از وسايل منع مي کنيم زيرا انتقال ميکروب باعث بيمار شدن افرادي است که در آن محيط زندگي مي کنند. در خانواده اي که پدري عصباني، پرخاشگر، بدزبان يا مادري مضطرب، وسواسي و افسرده وجود دارد، مسلماً در روحيه فرزندان اثر منفي مي گذارد. علي علیه السلام مي فرمايند:

«هر کس در مصدر تربيت قرار مي گيرد قبل از پرداختن به تربيت ديگران ابتدا بايد به تربيت خود بپردازد».

خداوند در سوره تحريم فرموده است:

«يا أيها الّذين ءامنوا قوا أنفسکم و أهليکم ناراً؛1

اي کساني که ايمان آورده ايد خودتان و خانواده تان را از آتش دوزخ حفظ کنيد».

رسول خدا صلی الله علیه و آله مي فرمايند:

«بهترين شما کسي است که نسبت به خانواده اش نيک رفتارتر باشد و من نسبت به خانواده ام نيک رفتار تر هستم». در روايت داريم شخصي خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله آمد و از اينکه همسرش نماز نمي خواند به آن حضرت صلی الله علیه و آله شکايت کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمودند:

«ابتدا از نعمت هاي بهشتي براي همسرت بگو و از رابطه با خدا با او صحبت کن؛ ابتدا به او بشارت بده».

شخص گفت: يا رسول الله من ابتدا او را تشويق کردم ولي نتيجه اي نگرفتم.

پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:

«او را از عذاب الهي بترسان و بگو اگر کسي يک نماز او عمداً ترک گردد اهل جهنم است».

گفت: يا رسول الله صلی الله علیه و آله درمورد عذاب الهي او را هشدار داده ام ولي فايده اي نداشته است.

حضرت فرمود: «زن تو چه علتي دارد که نماز نمي خواند؟»

شخص گفت يا رسول الله زنم به من مي گويد، تو نماز بخوان تا من هم نماز بخوانم.

در مصاحبه اي که با دختر امام(ره) در يکي از برنامه اي راديو انجام شد، از ايشان سؤال شد: نحوة برخورد امام(ره) با نماز فرزندان خود چگونه بود؟

دختر امام فرمودند: هر وقت اذان مي گفتند آقاجون مهياي نماز بودند».

الگوي والدين بسيار در تربيت مؤثر است. اينکه امام صادق علیه السلام فرمودند: «ديگران را با غير زبانتان به طرف خدا بخوانيد». روش الگويي يکي از مؤثرترين روش هاي تربيت است. بنابراين پدران و مادراني که به تربيت صحيح فرزندان خويش و سعادت دنيوي واخروي آنها علاقه دارند، بايد ابتدا رفتارشان را اصلاح کنند و خودشان را به صورت بهترين الگو درآورند تا فرزندانشان از آنها تقليد نمايند و درس زندگي بياموزند. چنانچه رفتار والدين بد باشد نبايد از کودکانشان انتظار داشته باشند که خوب پرورش يابند، زيرا کودکان غالباً از رفتار بد آنها تقليد مي کنند و بد تربيت خواهند شد. والدين در صورتي مي توانند فرزندان خويش را با تربيت اسلامي و مقيّد به ضوابط شرعي پرورش دهند که خودشان نيز در محيط خانواده و در حضور فرزندان به انجام وظايف ديني و رعايت اخلاق نيک اسلامي ملزم باشند، و از ارتکاب گناه خودداري کنند. يکي از مسائل مهم در اين اصل بين قول و عمل مربي نبايد تعارض وجود داشته باشد. اگر مربي، خود، به آنچه مي گويد، عمل کند، متربي، راه خود را به خوبي مي شناسد و از رفتار مربي سرمشق مي گيرد و گفتارش را مؤيد رفتار مربّي محسوب مي دارد. امّا چنانچه در بين گفتار و رفتار او تفاوت و دوگانگي مشاهده كند، سرگردان خواهد شد، نمي داند از گفتار مربي پيروي کند يا از رفتار او. يا به طور کلي سلب اعتماد مي کند. يا اينکه رفتارش را ترجيح مي دهد و پيروي مي نمايد، امّا به هر حال گفتارش از اعتبار ساقط مي شود.  امام صادق علیه السلام دراين باره مي فرمايند: «چنانچه عالم به علم خود عمل نکند مواعظ او با سرعت از قلب ها زايل ميشود چنانچه باران از جاي صاف و صيقلي مي لغزد و زايل مي گردد».

 مکن در اين چمنم سرزنش به خودرويي
چنانچـه پرورشـم مي دهند مي رويـم 

 در روايتي چنين نقل شده که زني به حضور رسول الله صلی الله علیه و آله رسيد و از اينکه فرزندش خرما زياد مصرف مي کند شکايت کرد. به همين دليل از حضرت تقاضا کرد تا او را نصحيت کنند که کمتر خرما بخورد. حضرت صلی الله علیه و آله به آن زن مي فرمايند که امروز برود و فردا بياييد. آن زن فردا خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله مي رسد حضرت به فرزندش توصيه و سفارش فرمودند که خرما کمتر مصرف کند و فرزند هم مي پذيرد. زن به پيامبر صلی الله علیه و آله عرض مي کند: يا رسول الله چرا ديروز اين مطلب را به فرزندم نگفتيد؟ حضرت مي فرمايند: ديروز زماني که خواستم اين مطلب را به فرزند شما بگويم، خرما خورده بودم. به عبارت ديگر «رطب خورده منع رطب کي کند؟».

دو نتيجه از اين واقعه گرفته مي شود: 

1. اينکه کسي که مي خواهد راهبر، راهنما و معلم باشد اوّل بايد خود اهل عمل باشد و خود سلامت نفس داشته باشد و الّا نمي تواند اثري بگذارد.

2. اينکه گاهي در تربيت فرزندان والدين خود نمي توانند تأثيرگذار باشند؛ حرفشان اثري ندارد. آنها بايد نگاه کنند که چه کسي مي تواند در فرزندشان نفوذ داشته باشد و از توان او استفاده کنند. مثلاً گاهي خاله، دائي و گاهي امام جماعت مسجد محل مي تواند روي فرزند تأثيرگذار باشد. خلاصه اين اصل اين است که هر کس به عنوان مربي و معلم در مصدر تربيت قرار گرفت بايد سلامت نفس داشته باشد و الّا در تربيت موفق نخواهد بود.

2. توجه به تفاوت هاي فردي
يکي از اصولي که مربي بايد در تربيت به آن توجه کند، اصل تفاوت هاي فردي است. در قرآن کريم آياتي وجود دارند که تفاوت ها و برتري بين افراد را تشريح مي کند؛ تفاوت هاي در خلقت و در عمل و در محيط هاي گوناگون، و شکي نيست که اين تفاوت هاي بين افراد ناشي از حکمت الهي است زيرا همين تفاوت است که آنان و اجتماع را به سوي تکامل مستمر سوق مي دهد؛ به طوري که اگر بشر مانند زنبور عسل، يکنواخت خلق شده بود، حسّ ترقي طلبي و بلندپروازي انساني در نهاد او وجود نداشت و آن صورت تکامل ترقي براي انسان نبوده علي علیه السلام مي فرمايند: «خير مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوي باشند هلاک مي شوند». در قرآن کريم نيز آمده است:

«ما لکم لا ترجون لله وقاراً2… و قد خلقکم أطواراً؛ چرا در برابر خدايي که شما را گوناگون و مختلف آفريده است تعظيم نمي کنيد». يا در حديث شريف از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که ما گروه انبيا مأموريت داريم که با مردم در حدود عقلشان سخن بگوييم. مربي شايسته بايد به اين اصل تفاوت هاي فردي توجه کند و بر اساس توانايي و توانمندي مربي خود از او توقع داشته باشد. خصوصاً اگر والدين به اين اصل توجه نکنند، مجبور خواهند بود، فرزندان را با هم مقايسه کنند. این امر، حسّ حسادت و کينه ورزي را در فرزندان شعله ور مي نمايد.

تفاوت هاي فردي سه بخش دارد:

تفاوت هاي جسماني،

تفاوت هاي نفساني،

تفاوت هاي عاطفي و اخلاقي.

2ـ1. تفاوت هاي جسماني: هر کودکي از جهت سلامتی يا بيماري، نيرومندي يا ضعف مزاج، زيبايي ظاهري، ساختار حواس پنج گانه امکان دارد با گروه هاي هم سن خود تفاوت هايي را داشته باشد. نبايد رنگ پوست بچه، زيبايي ظاهري يا زشتي او باعث ايجاد تفاوت در بين بچه ها باشد. والدين بايد با توجه به استعداد فرزندان خود زمينه هاي رشد و تکامل فرزند را با توجه به نقص ها و کمبود ها در وجود او ایجاد نمايند.

2ـ2. تفاوت هاي نفساني: مانند هوش، فهم، حافظه؛ کودکان از همان ابتداي تولد اين تفاوت ها را دارند يعني برخی بسيار تيزهوش و در حدّ نبوغ و برخي در پايين ترين مراحل هوش و به اصطلاح کودن هستند. مربيان و اوليا نبايد توقع يکسان از اين کودکان داشته باشند و در مقام مقايسه آنان با ديگران برآيند.

2ـ3. تفاوت هاي عاطفي و اخلاقي: از جهت عواطف و اخلاق در بين کودکان تفاوت هايي وجود دارد که در وجود آنها نهاده شده و طبيعي محسوب مي شود. اين صفات و خصوصيات عبارت است از زرنگي و پرتحرکي، تنبلي و بي حالي، تندخويي يا خوش اخلاقي، زود رنجي يا خونسردي، ترشرويي يا گشاده رويي ،خوش بيني يا بدبيني، پرگويي يا کم حرفي، گوشه گيري يا گرايش اجتماعي، زودباوري يا ديرباوري، خودبزرگ بيني يا احساس حقارت، رياست طلبي يا ترس از قبول مسئوليت، کم رويي يا پررويي، افسردگي يا شادماني، ترس يا بي باکي، بخشش يا بخل، بدخواهي يا خيرخواهي، با نظم بودن يا بي نظم بودن. اين صفات گاهي اکتسابي هستند، گاهي ذاتي و طبيعي. بعضي از کودکان از همان زمان کودکي واجد اين صفات هستند. گاهي اين صفات ارثي است، يا مربوط به دوران انعقاد نطفه و ايام بارداري. اعتقاد والدين و مربيان به تفاوت هاي فردي در امر تربيت بسيار مؤثر است. دانشمندان براي شناخت تفاوت هاي فردي کودکان روش هاي مختلفي را پيشنهاد کرده  و لذا آشنايي با اين اصل  به مربي کمک مي کند در امر تربيت موفقيت بيشتري داشته باشند.
ادامه دارد.

پي نوشت :
1. سورة تحريم (66)، آية 6.
2. سورة نوح (71)، آية 14.

نویسنده:علي محمد رفيعي محمدي

موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ( علیهم السلام)


فرم در حال بارگذاری ...