موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيتالله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"
سوژه هایی برای تفکر
نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394هر اندازه كه به خدا خوش بین هستید، از آن هم خوش بین تر باشید و به هر اندازه كه خدا را خوب مى دانید، خدا را از او خوب تر بدانید.
این بار مطالبی از آیه الله حائری شیرازی خدمت شما خوانندگان عزیز ارائه می شود. جملاتی کوتاه که تفکر در آنها گاهی انسان را از بدبختی های بزرگ و یا دلهره ها و آشوب ها رها می کند.
این نکات قطره ای از دریای زلال معرفت و شناخت خداست. و چون معرفت خدا جز به معرفت انسان حاصل نشود پس باید انسان را هم شناخت. روحیاتش، ضعف هایش، نفس اماره اش و آنچه در مسیر بندگی یا کمک کار اوست و یا دشمن او…
خداباورى
هر اندازه كه به خدا خوش بین هستید، از آن هم خوش بین تر باشید و به هر اندازه كه خدا را خوب مى دانید، خدا را از او خوب تر بدانید.
هر اندازه كه خدا را رئوف مى دانید، خدا را رئوف تر از آن بدانید، هر اندازه كه خدا را مراقب و همراه و یاور و رحیم به خودتان مى دانید، بالاتر از آن بدانید، ما خدایى این چنین داریم كسى كه چنین خدایى دارد، چرا ناراحت باشد.
چرا نگران باشد، چرا مردد باشد، چرا دلشكسته باشد؟
كسى كه چنین سرورى دارد، چرا مأیوس و غمناك باشد؟
كسى كه اینگونه مربى دارد، چرا در رنج باشد، چرا دلهره داشته باشد؟
رحیمى همسفر تو، همراه تو، شریك زندگى تو و غمخوار توست و این اوهام است كه بین تو و او فاصله مى اندازد و سوء ظن هایى را پیش مى آورد، سوء ظن ها به خاطر آن است كه انسان نمى داند، و این ایرادها و اعتراض ها، مانند همان ایرادهاى موسى (علیه السلام ) به خضر (علیه السلام ) است .
همه برخاسته از جهل ماست ، زیرا فلسفه كار او را نمى دانیم و عمق كارش را درك نمى كنیم ، گاهى خرده مى گیریم . بر گریدیم بپذیریم كه آنچه را كه فهمیدیم كمتر از آن بود كه هست و آن خیرها كه در هر امرى خدا تصمیم گرفته و اجرا كرده است بیشتر آن بوده كه ما فهمیدیم .
بى اعتبارى دنیا
برادر و خواهر! ما مى رویم ، و چیزى كه اهمیت ندارد رفتن است . اما مساله این است كه رفتن ، آغاز كار است و یا آخر كار؟
رفتن براى همه آغاز كار است ، نه تنها براى خوبان ، بلكه براى بدها نیز آغاز جریان است ، آغاز زندگى مرد خدا آنجاست زندگى انسان هواپرست نیز در آنجا آغاز مى شود.
تجمع فكر
حرف پراكنده نزنید، حرف پراكنده را گوش نكنید تا فكرتان پراكنده نشود.
آفت عُجب
عجب از زنا بدتر است ، زیرا پس از زنا انقلاب وجدانى هست ، اما پس از عجب نیست ، بلكه انقلاب و تحول از بین مى رود.
پاكسازى نیت
نیت هایتان را غربال كنید تا اشكالات و مشكلاتتان برطرف شود، زیرا خدا گفته است : (( ان تنصروا الله ینصركم )) پس اگر مى بینید، لا ینصركم ، بدانید حتما تنصروا الله عیب داشته است و گرنه حرف او درست و راست است . اما چیزى در كار بوده و مویى لاى درز مى رود. باید آن را دفع كنید.
تفكر و عبادت
ارزش تفكر یك ساعت ، گاه از عبادت هفتاد سال بیشتر است ، زیرا گاهى مى شود كه 70 سال عبادت به خاطر یك ساعت بى فكرى ضایع مى شود و گاه 70 سال غفلت به خاطر یك ساعت تفكر جبران مى گردد.
رهایى از اندوه
در روایت داریم كه هر كسى دچار غصه اى شد، به سوى قبرستان برود نمى گوید برود به باغ و بستان چرا؟ چون مى خواهد بگوید ریشه غصه و اندوه ، حب دنیا است .
برود در آنجا، فناى دنیا را ببیند.
منابع:
صراط حمید به نقل از کتاب نکته ها – حائری شیرازی
15 نکته مهم دینی در خصوص انتخابات /حدیث داغ انتخاباتی از حضرت علی علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394به هر شعاری شاد نشویم
حجت الاسلام محسن قرائتی در یادداشتی برای باشگاه خبرنگاران جوان 15 درس از قرآن را بیان کردند که مرتبط با انتخابات و امور سیاسی کشور هستند. متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
به دلیل نزدیکی به انتخابات، صحبت از بصیرت و نفوذ در چند ماه گذشته زیاد شده است. بحث نفوذ و اثرپذیری، یک بحث صرفاً سیاسی نیست و همه ما در مسایل مختلف زندگی تأثیرپذیر هستیم. پس باید به عنوان یک انسان راههای اغفال، نفوذ و اثرپذیری را بشناسیم. در این خصوص با نگاهی به قرآن تذکراتی را به مردم عزیز و کاندیداهای محترم میدهم:
1. پای هر سختی ننشینیم و به هر سخن و خبری اعتماد نکنیم .
قرآن میفرماید: «إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّـهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ» (نساء/140)
هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا میکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند! یعنی چنین جلسهای را ترک کنید. در جای دیگر قرآن میفرماید:
«إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» (حجرات/6) اگر شخص فاسقی خبری برای شما آورد، درباره آن تحقیق کنید.
در آیه دیگر داریم:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ» (بقره/204) بعضی از مردم حرف که میزنند، تو که پیغمبر هم هستی، به عجب درمیآیی که چقدر قشنگ و عالی صحبت میکند. اما او سرسختترين دشمنان است.
یا میفرماید: «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ» (انعام/112) بعضیها حرف که میزنند، طلایی حرف میزنند، اما حرفشان باطل است. مثل گل زیبایی که ریشهاش در پِهن است.
قرآن میفرماید: اگر خودتان اهل تشخیص هستید، به همه حرفها گوش بدهید و بهترینشان را انتخاب کنید:
«فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/17و18) پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند. مثالی بزنم: اگر برقکش هستید، می توانید دست به هر سیمی بزنید، وگرنه نباید دست بزنید.
2. به هر سوگندی اطمنیان نکنیم.
بعضیها قسم میخورند، اما دروغ است. اولین قسم تاریخ دروغ بود. شیطان در آن باغی که آدم و حوّا بودند، قسم خورد که من خیرخواه شما هستم: «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ» (اعراف/21) در آیهی دیگر میفرماید: «اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً» (مجادله/16) آنها سوگندهای خود را سپر قرار دادند، یعنی قسم میخورند، ولی دروغ میگویند. بعضی میگویند: خدا شاهد است، حرفهایم راست است. ولی همین خدا شاهد است را که میگوید، دروغ است: «وَيُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ» (بقره/204)
اصرار بر زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام
نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394خاطرهای از حجتالاسلاموالمسلمین علی بهجت
در مسافرتهایی که همراه آقا از تهران میگذشتیم، اصرار داشتند که به حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام مشرف شوند؛ هم در مسیر رفت و هم در بازگشت.
حجتالاسلاموالمسلمین علی بهجت میگوید:
در مسافرتهایی که همراه آقا از تهران میگذشتیم، اصرار داشتند که به حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام مشرف شوند؛ هم در مسیر رفت و هم در بازگشت. از جمله در سفر به مشهد مقدس اصرار داشتند که سر راه باید به حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام برویم و میفرمود:
«اهل تهران اگر هفتهای یک مرتبه به زیارتش نروند، جفا کردهاند».
از مشهد که برمیگشتیم، باز اصرار داشت که به زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام برویم. برخی اوقات ما خسته راه بودیم و اسباب سفر مزاحممان بود، ولی ایشان از زیارت منصرف نمیشد. حتی یک بار اتفاق افتاد که ما حدود ساعت ۱۲ شب به تهران رسیدیم؛ حرم حضرت عبدالعظیم را بسته بودند. به در دیگری که در کوچهای خلوت قرار داشت رفتیم، آن هم بسته بود. ایشان در آنجا پیاده شدند و کنار در قدری توقف نمودند. فکر کردیم زیارت مختصری کرده، برمیگردیم، ولی بعد از چند سلام و تحیت، عبا را از دوش برداشته، کنار درب صحن انداختند و روی آن قرار گرفتند و گفتند: «همینجا میمانیم تا در حرم باز شود!». وضو گرفتند و نزدیک اذان که در باز شد، رفتند داخل حرم. در سفرهای بعدی مسافرخانه میگرفتیم که آنطور پشت در به انتظار نمانیم و گاهی به منزل برخی ارادتمندان ایشان میرفتیم.
منبع:مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره
تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام؛ جلسه سوم؛ عوامل فتنه (2)
نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394
تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام
عوامل فتنه (2)
- شياطين جن و انس
- فرايند شکلگيري فتنه
- علل انحراف از مسیر حق
- مراتب انحراف و نتايج آن
- آمیزش حق و باطل؛ فتنه فتنهگران
- آزادی و اسلام
- اسلام و پیشرفت اقتصادی
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 25/9/94، مطابق با هجدهم ربیعالاول 1437 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
اشاره
در جلسه گذشته گفتیم که در ميان مکلفان کساني هستند که به عمد برخلاف حق قدم برميدارند، راه باطل را ميپيمايند و شقاوت ابدي را براي خودشان ميخرند، و کسان ديگري به اشتباه ميافتند يا ميلغزند. دسته اول تنها به گمراهي خودشان قانع نميشوند و میکوشند ديگران را هم به هلاکت بکشانند. اين گروه در ادبيات ديني «شياطين» ناميده ميشوند.
حال اين سؤال مطرح ميشود که چطور ممکن است موجودي که طالب خير خودش است عالماً و عامداً دست به کاری بزند که موجب هلاکت و شقاوت ابديش شود؟ آيا از ابتد اينگونه آفريده شده که طالب شر باشد؟ کساني از ديرباز چنين ميپنداشتند که در عالم دو عامل اصلي وجود دارد؛ يک عامل خودبهخود طالب خير است که به آن یزدان میگویند و يکي خودبهخود طالب شر که به آن اهریمن میگویند. اين نظر را به مانويها، زرتشتيها و به بعضي از فرقههايي که در مشرق زمين زندگي ميکردند نسبت ميدهند. در اسلام چنين مطلبي نداريم، و شيطان با اهريمني که آنها میگویند تفاوت دارد. به تصريح نهجالبلاغه، شيطان سالهايي طولاني عبادت خدا کرده و سپس در اثر استکبار گمراه شده است.
شياطين جن و انس
شيطان از جنيان است و جنيان ــبرخلاف موجوداتي مثل ملائکه که هيچ جهت شري در وجودشان نيستــ مکلفند. قرآن نيز به آنها خطاب ميکند و تکليف برايشان تعيين ميکند، و درباره ابليس هم ميگويد: كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ.[1] او از ابتدا طالب خير خودش بود و خير را در عبادت خدا ميدانست، ولی در کنار آن، روح خودپرستي و استکبار، عامل شري بود که در وجود خودش رشد داد و با اين عبادتهايي که در کنار ملائکه ميکرد روزبهروز بر غرورش نیز افزوده شد. وقتي پاي امتحان در ميان آمد و خدا امر کرد که براي حضرت آدم سجده کند، این استکبار گل کرد و گفت: من هرگز چنين کاري نميکنم. اين منشأ طردش از دستگاه الهي شد و از آن جا تصميم گرفت که ديگران را هم گمراه کند. بنابراين شيطان موجودي نبود که سرتاپا شر، و در شرارت خود مجبور باشد. او به اختيار خودش شر را اختيار کرد، چنان که شياطين انس نیز اینگونهاند.
با اینکه همه مکلفان با فطرت توحيدي آفريده شدهاند؛[2] کسانی در اثر عوامل مختلفي به تدريج گرايشها، ميلها، یا هوسهايي پيدا ميکنند و به دنبال آنها ميروند. کمکم اين صفات شر در آنها رسوخ پيدا ميکند به طوري که ديگر عملا امکان نجات از آن برايشان باقي نميماند. در آیات متعددی از قرآن نیز به اين مطلب اشاره شده است، ازجمله: وَجَعَلْنَا مِن بَينِ أَيدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَينَاهُمْ فَهُمْ لاَ يبْصِرُونَ* وَسَوَاء عَلَيهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يؤْمِنُونَ؛[3] ما از پيش رو و از پشت سر آنها را محاصره کردهايم و راهي به حق پيدا نميکنند و هرچه تو یا هر پيغمبر دیگري آنها را هدايت کنيد فايدهاي ندارد. بنابراين شياطین هم خود را به دست خودشان هلاک کرده و خود مسئول شرارت و هلاکتشان هستند.
انسان ها چه مدت در عالم برزخ توقف می کنند؟
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394
يوْمَ ينْفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يوْمَئِذٍ زُرْقًا * يتَخَافَتُونَ بَينَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا * نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يقُولُونَ إِذْ يقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يوْمًا(طه102/103/104)
[همان] روزي که در صور دميده ميشود و در آن روز مجرمان را کبودچشم برميانگيزيم
ميان خود به طور پنهاني با يکديگر ميگويند شما [در دنيا] جز ده [روز بيش] نمانده ايد
ما داناتريم به آنچه ميگويند آنگاه که نيکآيينترين آنان ميگويد جز يک روز بيش نمانده ايد
در آیات ۱۰۲تا۱۰۴ سوره طه به نفخ صور و برپایی قیامت و گفتگوی انسانها بعد از خیزش از قبر اشاره دارد. این آیات گزارشی از وضعیت مجرمان بعد از نفخ صور و برپایی قیامت می دهد که از یکدیگر سؤال می کنند چه مدت در عالم برزخ بوده اند؟
یک روز و ده روز مدت زمانی است که مجرمان فکر می کنند در عالم برزخ بوده اند و در پاسخ بیان می کنند. از این جهت مدت توقف در برزخ نسبت به عمر آخرت خیلی کم و ناچیز است .قران تعبیر یک روز را مناسب تر دانسته است.
به خدا خوش بین باش !
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394میخواهید با هم این نوحه را بخوانیم و تکرار کنیم؛
«رَأْسُ الْعِبَادَةِ حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّه»(عوالی اللئالی/1/27)
امام رضا(علیه السلام) میفرماید:
«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّه»(کافی/2/72)
ظنّ خودتان را به خدا خوب کنید. یعنی آدم باید بگوید که
«نه! خدا، خوب است، کمکم میکند، هوای مرا دارد. نه! خدا من را رها نمیکند.»
اصلاً ابلیس یک-موجود- مکّاری است؛ به خدا قسم! میبیند شما چهطوری هستی؛ همانطوری رفتار میکند. مثلاً اگر ببیند من حسّ عرفانی دارم، میگوید:
«آره حسّ عرفانی خوب است…» آناً برمیگردد. نامرد تا همین دو دقیقه پیش، داشت میگفت:
«ولکن بابا!» اما وقتی میبیند تو حسّ عرفانی داری-برمیگردد و یکطور دیگری فریبت میدهد.
تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام؛ جلسه دوم؛ عوامل فتنه (1)
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394
تحليلي روانشناختي از تحولات صدر اسلام ( عوامل فتنه)
- فاعل قسری و فاعل اختیاری
- انتخاب شقاوت با چشم باز!
- بستهشدن نطفه فتنه در هواي نفس
- نقش تمایلات افسارگسيخته
- نقش عناصر تهييج و تشکيک در فتنه
اشاره
در جلسه گذشته گفتيم که يکي از مسائل مهمي که بايد به آن توجه کنيم و در اطراف آن بينديشيم تا در مسير زندگي راه صحيحي را انتخاب کنيم و بپيماييم تا به مقصد برسيم، اين است که مواظب باشيم در چالههاي فتنهها و انحرافات نيفتيم.
اين در حقيقت مسئلهاي است که مقام معظم رهبري سالهاست مطرح کردهاند و بحثهايي دربارهاش مطرح فرمودهاند. در جلسه گذشته عباراتي از خطبه سوم نهجالبلاغه را که ناظر به همين مسأله بود نقل کرديم و امشب دنباله بحث را در خطبه پنجاهم پي ميگيريم؛ ولي به عنوان مقدمه نکاتي را تذکر ميدهيم.
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ94/10/02 ، مطابق با یازدهم ربیعالاول 1437 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
فاعل قسری و فاعل اختیاری
کارهايي که از یک فاعل سر ميزند، به دو بخش تقسيم ميشود. يک نوع کاري است که به فاعل طبيعي، قسري یا جبري نسبت داده ميشود؛ يعني فاعل در انجام کار هيچ اختياري از خود ندارد. ممکن است چنين کارهايي از انسان هم سر بزند. براي مثال کسي دست یک انسان را بگيرد و اثر انگشتش را پاي مطلبي بگذارد و او نتواند مقاومت کند، يا سلاحي را به دستش بدهند و با انگشت او ماشه را بچکانند. پيداست در اينجا فرد مسئوليتي نيز نخواهد داشت. در مقابل، کارهايي است که به نحوي اراده و اختيار فاعل در آن مؤثر است. اين قسم نيز خود انواعي دارد که در اينجا مجال تفصیل آن نيست.
کارهايي اختياري و ارادي که مربوط به موجودهاي مکلف ميشود، گاهي به اين صورت است که فاعل آن به نتيجه و پيامد کارش آگاه است و اساسا آن کار را براي رسيدن به همان نتيجه انجام ميدهد. به عبارت ديگر فاعل کاملا توجه دارد که اين حرکتي که من انجام ميدهم، و اين کارهايي مقدماتي که تنظيم ميکنم و انجام ميدهم به کجا منتهي ميشود، و اصلا آنها را براي رسيدن به همان نتيجه انجام ميدهد. روشن است که در اين صورت تمام مسئوليت اين کار به دوش اوست و اگر نتيجه خوبي دارد، ثواب، برکات و فضائل خواهد داشت و اگر کاري است که براي رسيدن به هدف بدي انجام ميدهد، بسته به شدت و ضعف کار، و هدف و انگيزه فاعل، آثار بدش دامنگيرش خواهد شد، تا جايي که گاهي انسان را مخلد در عذاب ميکند، چنانکه عناد و کفار قطعا موجب خلود در عذاب خواهد شد؛ و ان تخلد فيه المعاندين.[1] نکتهاش هم اين است که اگر هزار بار ديگر هم زنده شود، دوباره همين کار را تکرار خواهد کرد؛ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ.[2] آن چنان خودش را ساخته که اگر تا ابد هم زندگي کند، باز همين کارها را خواهد کرد. اين است که عذابش هم هميشگي خواهد بود. اما گاهي در مقدمات ضعفهايي وجود دارد و آنچنان که بايد و شايد نتايج کار براي فاعل روشن نيست؛ اين مراتب مختلف دارد، و روشن است که به هر اندازه به نتيجه بد کارش آگاه باشد، به همان اندازه مسئوليت خواهد داشت.
برای توجه در نماز چه کنیم؟
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1394چه کنیم تا در نماز حواسمان پرت نشده و توجّهمان به خدای تعالی باشد؟
بعضی از اموری که برای حضور قلب در نماز سفارش شده است عبارتند از:
• اول: وضو را باتوجه و حضور قلب انجام دهد از امام رضا(ع) روایت شده که وضو موجب طهارت و تزکیهی دل است (وسائل الشیعه ۱/۳۶۷ ابواب وضو باب۱ حدیث ۹)
• دوم: در عظمت نماز و در روایاتی که دربارهی نماز وارد شده تأمّل نماید.
• سوم: مانند کسی نماز بخواند که گویا با نماز وداع میکند و دیگر فرصت نماز خواندن را نخواهد یافت (مجالس صدوق و ثواب الاعمال عن ابن ابییعفور قال «قال ابوعبدالله الصادق۷ اذا صلّیت صلاة فریضة فصلّها لوقتها صلاة مودّع یخاف ان لا یعود الیها ابدا»)
• چهارم: وقتی روبه قبله مینماید سعی کند که دنیا و مافیها و خلق و آنچه به آن مشغولند را فراموش نماید و قلب خود را از آنها تهی نماید.
• پنجم: به معانی نماز توجه نموده و نماز را با تأنّی و آرامش بخواند
• ششم: اینکه بداند از آن هنگام که وارد نماز میشود، تا آن لحظه ای که از نماز خارج می شود، خدای تعالی به او رو کرده و نظر مینماید، و ملکی بالای سر او ایستاده و میگوید: ای نمازگزار اگر میدانستی چه کسی به تو نظر مینماید و با چه کسی مناجات میکنی هرگز از او رو بر نمیگرداندی و ابداً از جای خود بر نمیخواستی (کافی عن ابیجعفر۷ قال: «قال رسولالله (صلی الله علیه و آله) اذا قام العبد المؤمن فی صلاته نظر الله عزوجل الیه (اقبل الله الیه) حتی ینصرف … و وکّل الله به ملکاً قائماً علی رأسه یقول له ایها المصلی لو تعلم من ینظر الیک و من تناجی ما التفتّ و لازلت من موضعک ابداً» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب ۸ حدیث ۵ از کافی)
• هفتم: اینکه بداند که در حال نماز از بالای سرش تا کرانهی آسمان، رحمت خدا براو سایه انداخته و ملائکه الهی از اطراف او تا افق سماء او را در بر گرفتهاند. (عنه (ص) … و اظّلته الرحمة من فوق رأسه الی افق السماء و الملائکة تحفّه من حوله الی افق السماء…» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب ۸ حدیث ۵ از کافی)
• هشتم: آنچه در نماز مکروه است به جا نیاورید و به آنچه فضیلت نماز را می افزاید اهتمام نمائید مثل انگشتر عقیق به دست نمودن و لباس پاکیزه پوشیدن و خود را خوشبو نمودن و شانه و مسواک زدن.
منبع: دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى
آينده جهان از نظر اسلام
نوشته شده توسطرحیمی 25ام دی, 1394آينده جهان از نظر اسلام
ناهماهنگي ستم با جهان آفرينش و متضاد بودن آن با هدف خلقت
نياز جامعه به قانون و رهبر وارسته
بسم اللّه الرحمن الرحيم و إيّاه نستعين
براي تبيين آينده جهان از نظر اسلام توجه به اصول جهانبيني از ديدگاه اسلامي لازم است. از اين رهگذر، به برخي از قواعد كلي جهان شناسي در مكتب دين اشاره مي شود؛ تا نتايج آن معلوم گردد و نظم نوين جهاني به خوبي معنا شود و در تأسيس آن سعي بليغ شده تا استكبار جهاني خيال خام در سر نپروراند.
يكم. آفرينش جهان هدف دار بوده، هيچگونه بطلان و عبث در او نيست؛ ﴿و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما باطلاً… ﴾ [1] و هدف هر چيزي كمال مناسب آن شيء است و كمال وجودي جهان خلقت، همانا نيل به مقام برتر هستي و رهيدن از نقص نسبي و عيب قياسي و رسيدن به تمامت و سلامت است.
ناهماهنگي ستم با جهان آفرينش و متضاد بودن آن با هدف خلقت
دوم. ستم چون سَمّ زيانباري است كه با جهاز هاضمه جهان خلقت ناسازگار بوده، مايه تباهي وي مي شود و چون با نظام داخلي جهان آفرينش ناهماهنگ مي باشد، با هدف خلقت نيز تضاد داشته، همواره مانع رسيدن به هدف است؛ ﴿ظهر الفساد في البرّ و البحر بما كسبت أيدي الناس… ﴾ [2]، ﴿و لو اتبع الحق أهوائهم لفسدت السموات و الأرض و من فيهنّ… ﴾.[3]
سوم. انسان مخلوقِ ممتازي است كه با هدف ويژه آفريده شد و هرگز ياوه و بيهوده نبوده، گزاف و عبث در حريم آفرينش وي راه نيافته، باطل و رها نيست؛ ﴿اَيحسَبُ الإنسان أَن يُترَك سُدي﴾ [4]، ﴿اَفحسبتم أَنّما خلقناكم عبثاً و انّكم إلينا لا ترجعون﴾.[5]
چهارم. ظلم و تجاوز به حقوق ديگران، چون شعله نوراني است كه با كمال انسان مناسب نبوده، همواره سدّ راه رسيدن وي به مقصود آفرينش است و بدون پرهيز از هر گونه ستم فردي و جمعي، خواه به صورت استبداد، خواه به طور استثمار و خواه به نحو استعمار كه جامع اضلاع اين مثلّث مشئوم، همانا استعباد و به بردگي در آوردن ديگران است، ميسور نخواهد شد.
پنجم. زندگي انسان يك حيات جمعي است، خواه جامعه وجود جدايي از وجود افراد داشته باشد كه عدّه اي بر آناند يا آنكه جامعه وجودي منحاز و مستقلي نداشته بلكه وجود آن همان حيثيت اجتماعي هر فردي باشد كه همراه با حيثيّت فردي وي آفريده شده است؛ چنانكه گروه ديگري بر اين نظرند؛ بنابراين صلاح هر فردي را بايد در صلاحيت حيات جمعي جامعه جستوجو كرد؛ زيرا گر چه ممكن است در جامعه آلوده، فردي به صفا زندگي كند يا آنكه در جامعه پاك، فردي به آلودگي مبتلا گردد، ليكن با موارد نادر نمي توان حكم كلي و جامع را به دست آورد.
ششم. تأمين حيات جمعي جامعه بدون نظام حكومتي ممكن نيست؛ يعني بدون قانون يكتا و رهبري يگانه و بدون پذيرش همگان نسبت به قانون جامع و رهبري واحد، يا اصلاً زندگي اجتماعي ميسّر نيست يا به كمال مطلوب نمي رسد و همانطوري كه تعددّ قانون، مانع استقرار نظام حكومتي است، تعددّ رهبر و كثرت آن هر چند شورايي هم باشد، مانع ايده آل نظام حكومتي است.
چرا مطالعه تاريخ داراي اهميت بسياري است؟
نوشته شده توسطرحیمی 25ام دی, 1394
مهمترين محصول عمر انسان تجارب اوست؛ تاريخ مجموعه تجارب همه انسانها را در تمام قرون و اعصار پيش روى مطالعه كنندگان مى گذارد.
تاريخ پيوسته تكرار مى شود و امام علي(علیه السلام) به اين حقيقت اشاره کرده مي فرمايد:
«اى بندگان خدا! روزگار در مورد بازماندگان همان گونه جريان پيدا مى كند كه درباره گذشتگان جريان داشت!».
لذا مي توان عوامل شكست و ناكامى ها، پيروزى و كاميابى ها، شكوفايى تمدّن ها، سقوط و انقراض حكومت ها و … را در آيينه تاريخ مشاهده کرد.
مهمترين محصول عمر انسان تَجارِب او است. تجاربى كه مى تواند براى زندگى بهتر، و جهاد بيشتر، و تكامل فزونتر راهگشا باشد.
ولى يك انسان مگر چقدر مى تواند در عمر كوتاه خود تجربه كند؟ بيست سال، پنجاه سال، هشتاد سال؟
تازه اگر در كوران هاى شديدى كه ميدان تجربه است قرار گيرد، و عمر او به صورت يكنواخت نگذرد.
حال فكر كنيد اگر بتوانيم تجربيات همه انسان ها را كه در يك عصر زندگى مى كنند يك جا جمع كنيم، و از آن بالاتر تجارب همه انسان ها را در تمام قرون و اعصار، راستى چه حجم زيادى را تشكيل مى دهد؟ و مسلّماً مبدأ معرفت و آگاهى بسيار عظيمى است.
تاريخ - به شرط اين كه به صورت كامل و صحيحى تنظيم شود - مجموعه تجارب همه انسان ها را در تمام قرون و اعصار، پيش روى مطالعه كنندگان مى گذارد؛ حتى اگر ناقص هم باشد به نسبت در برگيرنده تجارب ادوار پيشين است.
اهميّت تاريخ از اين نظر روشن تر مى شود كه بدانيم كمتر حادثه اى در زندگى امروز مى توان يافت كه نمونه، يا نمونه هايى از آن در گذشته واقع نشده باشد؛ و اين كه مى گويند:
تاريخ پيوسته تكرار مى شود يك واقعيت است. البتّه ممكن است موارد استثنايى وجود داشته باشد؛ ولى اكثريت قريب به اتفاق حوادث در اين قانون كلّى جمع است.
اميرمؤمنان على(عليه السلام) در سخنان گران بهايش به وضوح به اين مطلب اشاره كرده؛ مى فرمايد:
«عِبادَ الله انَّ الدَّهْرَ يَجْرى بِالباقينَ كَجَرِيهِ بِالْماضينَ» (1)؛
(اى بندگان خدا! روزگار در مورد بازماندگان همان گونه جريان پيدا مى كند كه درباره گذشتگان جريان داشت!).
در حديث معروفى آمده است كه آنچه در اين امت اسلامى واقع مى شود نمونه اى از آن در بنى اسرائيل تحقّق يافته است.
اين جا است كه اهميّت و موقعيت تاريخ و مقام آن در عرصه معرفت و شناخت كاملا روشن مى شود.
به جرأت مى توان گفت كه با تحليل و بررسى دقيق تاريخ بشر، عوامل شكست ها و ناكامى ها، پيروزى ها و كاميابى ها، شكوفايى تمدّن ها، سقوط و انقراض حكومت ها، سرانجام ظلم و بيدادگرى، عاقبت عدل و داد، آثار اتحاد كلمه و حركت و تلاش و كوشش، نقش علم و آگاهى، و عواقب دردناك جهل و سستى و تنبلى، همه در آيينه جهان نماى تاريخ ديده مي شود.
اگر آن شاعر دانشمند از خدا عمر دوباره مى خواست و مى گفت:
مرد خردمند پسنديده را
عمر دو بايست در اين روزگار
تا به يكى تجربه اندوختن
با دگرى تجربه بستن به كار
بايد به او گفت: اگر تاريخ را دقيقاً بررسى كنى؛ عمر دوباره كه سهل است عمر صد باره، و هزار باره به تو داده مى شود!
چه زيبا فرمود اميرمؤمنان على(عليه السلام) به فرزند گرامى اش امام حسن مجتبى(عليه السلام):
«يا بُنَىْ! إنِّى وَإنْ لَمْ اَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كانَ قَبْلِى، فَقَدْ نَظَرتُ فى أعمالِهِمْ، وَفَكَّرتُ فى أَخبارِهِمْ، وَسِرْتُ فى آثارِهِمْ، حَتّى عُدْتُ كَاَحَدِهِمْ، بَلْ كَأنِّى بِما إنْتَهى اِلىَّ مِنْ اُمُورِهِم قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ اَوَّلِهِمْ اِلى آخِرِهِم» (2)؛
(فرزندم! من اگر چه تمام عمر پيشينيان را نداشته ام، ولى در اعمال آنها نظر افكنده ام، و در اخبارشان انديشه نموده ام، و در آثارشان سير كرده ام آن چنان كه گويى يكى از آنان شده ام، بلكه گويى به خاطر آنچه از تاريخ زندگى آنها به دست من رسيده، با همه آنها از آغاز تا آخر من عمر كرده ام).
با توجّه به آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود كه تأسّف آن شاعر نكته سنج كه مى گويد:
افسوس كه سوداى من سوخته خام است
تا پخته شود خامى من عمر تمام است
يا ديگرى كه مى گويد: تا توانستم ندانستم چه سود
چون كه دانستم توانستم نبود!
چندان موجّه به نظر نمى رسد؛ چرا كه مطالعه تاريخ بشريت مى تواند بسيارى از اين مشكلات را حل كند، و بسيارى از اين كمبودها را جبران نمايد.
البتّه ما منكر ضعف ها و نارسايى هاى منابع تاريخي موجود نيستيم؛ ولى با همه اشكالاتى كه در منابع تاريخ وجود دارد باز منبع غنى و پر فيضى است براى آگاهى و معرفت.(3)
پی نوشت:
(1). نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين، محقق/ مصحح: صبحي صالح، هجرت، قم، 1414هـ.ق، چاپ اول، ص 221 (و من خطبة له عليه السلام يحث الناس على التقوى) .
(2). همان، ص391 (و من [وصيته] وصية له عليه السلام للحسن بن علي عليه السلام كتبها إليه بحاضرين عند انصرافه من صفين).
(3). گرد آوري از: کتاب پيام قرآن، مکارم شيرازي، ناصر، دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1386هـ. ش، چاپ نهم، ج 1، ص 169.
پایگاه حضرت آیت الله مکارم شیرازی