موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيتالله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"
رمز پیروزی مردان بزرگ
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391سعديا دى رفت ، فردا همچنان موجود نيست
در ميان اين و آن فرصت شمار امروز را
فرصتهاى زيادى به دست افراد مى افتد، اما از آن جا كه دسته اى روح كار امروز به فردا انداختن را دارند، اين فرصتها را كه كليدهاى طلائى راز كاميابى است از دست مى دهند. در صورتى كه نه تنها كار امروز را نبايد به فردا انداخت بلكه اگر امكان دارد، بايد كار فردا را هم امروز انجام داد.
از ابومسلم خراسانى پرسيدند راز كاميابى شما چه بوده است ؟!
گفت: هرگز كار امروز را به فردا نيفكندم.
چه بسا نيروئى كه براى تاءخير انداختن كار مصرف مى شود، براى انجام خود آن كار كافى باشد.
برخى از دانش آموزانى كه در امتحان خرداد ماه قبول نمى شوند و بايد در شهريور ماه امتحان بدهند، از فرصت حداكثر استفاده را مى كنند و بعضى گرفتار اوهام و افسوس خوردن مى شوند و وقت را با آه كشيدن به پايان مى رسانند.
عده اى از مردم هستند كه غالبا عارف منش و درويش مآبند؛ كارشان اشگ فشانى بر گذشته است و مرتباً مى گويند:
اگر ما فلان باغ را خريده بوديم سود كلانى نصيب ما مى گشت و اگر در فلان دانشگاه ثبت نام كرده و ادامه تحصيل داده بوديم ، اكنون از شخصيتهاى بزرگ كشور بوديم. تمام وقت خود را با افسوس خوردن و روى قبر ديروز گريه كردن تلف مى كنند. درحالى كه اگر از اين پس بكوشند ممكن است به همه و يا به قسمتى از آرزوهاى خود برسند.
وقت گذشته را نتوانى خريد باز
مفروش خيره كاين گهر پاك بى بهاست
صفحات: 1· 2
پیمانه تدبیر
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
صَلاحُ حالِ التّعايُشِ وَ التَّعاشُرِ مِلاَمِكْيال ثُلْثَاهُ فِطْنَةٌ وَثُلْثَهُ تَغافُلٌ(تحف العقول، صفحه 267)
ترجمه:
اصلاح وضع زندگى و معاشرت با پيمانه اى انجام مى شود كه دو سوّم آن هوشيارى است. و يك سوّم آن بى اعتنايى و تغافل!
شرح كوتاه:
هيچ كارى بدون مطالعه و هوشيارى سر نمى گيرد،همچنين هيچ كارى بدون بى اعتنايى هم به سامان نمى رسد.
به تعبير بهتر و روشنتر: اگر ما بخواهيم بدون مطالعه و دقت كاركنيم مواجه با شكست خواهيم شد ولى اگر بخواهيم براى تمام احتمالات ممكن و حوادث پيش بينى نشده به هنگام انجام كارها خود را معطل سازيم به اين آسانى قادر بر انجام كارى نيستيم و براى يك كار بايد سال ها مطالعه كنيم.
و نيز براى انتخاب دوست و شريك و همسر و مانند آن، لذا فرمود دو سوّم دقّت و يك سوّم بى اعتنايى.
يكصد و پنجاه درس زندگی/آيت ا… ناصر مكارم شيرازي
لا اله الا الله
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391 اگر سالکی بدان که طی مراحل و قطع منازل جز به گام های نفی و اثبات میسر نیست. این معنی جز در کلمه ی طیبه لا اله الا الله یافت نشود. اهل الله گفتند که هیچ نوع از انواع اذکار و عبادات در ترقی درجات و مقامات معنوی اثر این کلمه ی طیبه را ندارد . از این روی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود که : ” کل حسنه یعملها الرجل توزن یوم القیامه الا شهاده ان لا اله الا الله فانها لا توضع فی المیزان لانها لو وضعت فی المیزان و وضعت السماوات و الارضون السبع و ما فیهن کان لا اله الا الله ارجح من ذلک.”
به پارسی اینکه: در روز رستاخیز هر کار نیک سنجیده شود جز گواهی دادن به لا اله الا الله که آن را در ترازو ننهند ، چه اگر در ترازو رود آسمان ها و زمین های هفت گانه با وی برابری نکنند. کنایه از اینکه ثواب این کلمه را نهایت نبود ، به شمار نیاید و هیچ چیز هم سنگ او نگردد. خوش آنکه با دوست حشر علی الدوام دارد . حبیبا ! همت بلند دار و از کمال اخلاص :
دوست بگو دوست بگو دوست دوست تا نگری هر چه بود اوست اوست
نامه ها و برنامه ها / علامه حسن زاده آملی
وصف علی از لسان علی (علیه السلام)
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391در خطبه قاصعه كه خطبه صد و پنجاه و هشتم نهج البلاغه است امير المؤمنين عليه السّلام از خود خبر مىدهد كه:
أرى نور الوحى و الرسالة و أشمّ ريح النبوة.
و نيز در همان خطبه آمده است كه حضرت نبى صلّى اللّه عليه و اله و سلم به وصىّ عليه السّلام فرمود:
انّك تسمع ما أسمع و ترى ما أرى الا أنك لست بنبىّ.
على عليه السّلام را فضل نبوت نيست ولى به نور ولايت مى شنود آنچه را رسول صلّى اللّه عليه و اله و سلم شنيده است و مى بيند آنچه را كه رسول مى بيند.
مسعودى در مروج الذهب از سبط اكبر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم امام حسن مجتبى عليه السّلام نقل كرده است كه آن جناب پس از شهادت وصى امام على عليه السّلام در وصف آن حضرت و رحلت او فرمود:
و اللّه لقد قبض فيكم الليلة رجل ما سبقه الاولون الا بفضل النبوة و لا يدركه الآخرون، الخ اين كلام امام مجتبى عليه السّلام است كه احدى از پيشينيان يعنى انبياء و اوصياء و اولياء بر امام على عليه السّلام سبقت نگرفته اند مگر به فضل نبوت.
ثقة الاسلام كلينى در حديث پنجم باب الكون و المكان از كتاب توحيد اصول كافى روايت كرده است كه حبرى از احبار به امير عليه السّلام عرض كرد:
افنبى انت؟ فقال عليه السّلام: ويلك انا عبد من عبيد محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلم .
بلكه مرحوم بحرانى در تفسير برهان ضمن آيه كريمه: وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ .
از صادق آل محمّد عليه السّلام نقل كرده است كه:
و أدنى معرفة الامام أنه عدل النبى الا درجة النبوة و وارثه و أن طاعته طاعة اللّه و طاعة رسوله . پس اين كلام كامل دوحه شجره خاتم صلّى اللّه عليه و اله و سلم مفتاحى براى فتح ابواب حجت و امامت كافى و بحار و عوالم و غيرها باشد كه ولىاى را فضل نبوت نباشد ولى به حسب ولايتش اعلم و افضل از نبىاى باشد.
و بلكه مرحوم سيد مدنى در روضة السالكين فى شرح صحيفة الساجدين در شرح دعاى چهل و هفتم كه دعاى عرفه صحيفه است از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم روايت نقل نموده است كه قال صلّى اللّه عليه و اله و سلم:
علماء امتى كانبياء بنى اسرائيل .
و نيز آن حضرت روايت كرده است كه قال صلّى اللّه عليه و اله و سلم:
إن للّه عبادا ليسوا بانبياء يغبطهم النبيون.
و باب صد و يكم امامت بحار در اين موضوع است كه «انهم يعنى الائمة عليهم السّلام أعلم من الانبياء عليهم السّلام».
انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه، حضرت علامه حسن زاده آملی، ص ۷۰ و 71
دفتر دل
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391چو اين دفتر حکايت دارد از دل
بسي حرف و شکايت دارد از دل
بحــکم طـالعــش از اخـتـر دل
نــهــادم نـــــــام او را دفـــتـرِ دل
ز طــوفاني دريـــاي دل مـــن
صدف هايي که دارد ســاحل من
بسي از آن صدفها را ز ساحل
نمودم جمـع و شد و اين دفتر دل
زمــا ايــن دفتر دل يـــادگاري
بـــماند بعــد ما در روزگـــــــــاري
نه چنــدان بگذرد از اين زمانه
که ما را نـيست نــامي و نــشانه
وليـکن دفتر دل هست باقي
من الـــــآن الي يــــوم التـّلاقــي
(دفتر دل- علامه حسن زاده آملي)
دانلود بیانات حضرت علامه حسن زاده آملی در ماه محرم از سال 49 الی 78
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391چه ارتباط معنوی میان امام غائب و پیروانش وجود دارد ؟
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391یک رهبر بزرگ آسمانى خواه پیامبر باشد یا امام، علاوه بر تربیت تشریعى که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادى صورت مى گیرد، یک نوع تربیت روحانى و از راه نفوذ معنوى در دلها و فکرها دارد که مى توان آن را تربیت تکوینى نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار کار نمى کند بلکه تنها جاذبه و کشش درونى کار مى کند.
در حالات بسیارى از پیشوایان بزرگ الهى مى خوانیم که گاه بعضى از افراد منحرف و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّى تغییر مسیر مى دادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون مى شد، و به قول معروف با 180 درجه چرخش راه کاملا تازه اى را انتخاب مى کردند؛ یکمرتبه فردى پاک و مؤمن و فداکار از آب در مى آمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند!
صفحات: 1· 2
رذیلت : شرک
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391این صفت ناپسند، از زشت ترین رذایل است، بلکه هیچ صفت ناپسندی حتّی کفر و الحاد به پستی آن نیست، زیرا کفر، ستم ملحد بر نفس خویش است، اما «ظلم عظیم» ظلم به خدای متعال و قائل شدن مقام خدایی برای چیزهایی نظیر سنگ، درخت، انسان ناتوان و حتّی حیوان است. مقام خداوند والاست و از آنچه شرک پیشگان میگویند، مبرّاست. از اینرو، خدا، شرک را «ظلم عظیم» خوانده است. خدای متعال میفرماید:
«وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يعِظُهُ يا بُنَي لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»(لقمان/13)
و آن هنگام، لقمان در مقام اندرز به پسرش گفت: پسرم به خدا شرک مورز که ستمی بزرگ است.
این صفت ناپسند، زمینه آمرزش را از بین میبرد و هر کس مشرک بمیرد، خدا، او را نمیآمرزد و دلیلش، چنان که از قرآن فهمیده میشود، عدم قابلیت اوست. خدای متعال میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ لَا يغْفِرُ أَنْ يشْرَكَ بِهِ وَيغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يشَاءُ وَمَنْ يشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا»(النساء/48)
همانا خدا از شرک ورزیدن به او در نمیگذرد و بجز شرک، هر گناه دیگری را برای هر کس که بخواهد میبخشد.
به طور خلاصه، فرد مشرک از همه چیز ساقط است. خدای متعال میفرماید:
«… وَمَنْ يشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ»(الحج/31)
… و هر کس به خدا شرک ورزد، مانند آن است که از آسمان درافتد و مرغان، بدنش را با منقار بربایند یا بادی تند او را به مکانی دور در افکند.
صفحات: 1· 2
عفت شکم و شهوت
نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1391من مواعظ علي بن الحسين عليه السلام:
ما من شىءٍ أحبّ إلى اللّه بعد معرفته من عفّة بطن وفرج،
وما من شىءٍ أحبّ إلى اللّه من أن يسأل.
تحفالعقول ص 282
شرح حدیث
علت اينكه حضرت، محبوبترين امور نزد پروردگار را بعد از معرفت خدا، عفت بطن و فرج، دانسته و ساير واجبات و عبادات مثل نماز را ذكر نفرموده، اين است كه: عفت، جلوگيرِ عامل مزاحم است و هميشه، تأثير عامل مزاحم، بيشتر از عامل مُعِدّ است، مثل اين است كه كسى غذاهاى مفيد و مقوى مصرف كند اما از آن طرف بطور منظم يك سم يا ميكروبى را وارد بدن نمايد بديهى است اثرى نخواهد كرد.
در مسائل معنوى، نيز اگر انسان عبادات زيادى انجام دهد اما مرتباً ميكروب گناه را در كالبد روح خود وارد كند، اثر عباداتش خنثى مىشود. ولى اگر آئينه قلب خود را با گناه تيره نكند فطرت الهيش او را به رشد و كمال هدايت مىنمايد. پس ترك گناه اهم از فعل عبادت است و لذا شيطان بيشتر انسان را به گناه وسوسه مىكند تا ترك عبادت، چون وقتى گناه بر آدمى سيطره پيدا كرد عبادات او موجب تقرّب وى نخواهد شد.
پس محبوبترين كارها، ترك دو گناه است يكى گناه بطن كه ارتباط پيدا مىكند با دنياطلبى، مالاندوزى و طمعها و ديگرى شهوات جنسى است.
مفهوم واژه های عفت و غیرت
نوشته شده توسطرحیمی 17ام مهر, 1391در میان کلماتی که ما روزمره با آنها ارتباط داریم و به واسطه آنها به تفهیم و تفهم پرداخته و به مقصود خویش نایل می گردیم به کلمات گوناگونی برخورد می کنیم که دارای بار ارزشی متفاوتی هستند، بعضی دارای بار ارزشی مثبت و بعضی دیگر با بار ارزشی منفی و بقیه بدون در برداشتن ارزش و اعتباری خاص و ما هر کدام را به لحاظ در برداشتن مفاهیم و معانی خاص خودشان و جایگاهی که در میان انسانها دارند مورد استعمال و استفاده قرار می دهیم.
از میان کلمات و واژههایی که دارای قداست و ارزش مثبت بالایی هستند، دو کلمه عفت و غیرت با در برداشتن هاله ای از نور و تلؤلؤ ویژهای خودنمایی می کنند و همگان را چه خوب و چه بد جذب و شیفته خویش مینمایند. این دو کلمه که حامل دو صفت از صفات برجسته خوب انسانی و الهی هستند، دارندگان خود را به درجهای از اعتبار و ارزش مثبت می رسانند که در نزد همه دارای ارج و قرب و قدر و قیمتی افزون بر دیگران جلوه میک نند و با چشم دیگری در میان مردم دیده می شوند.
عفت که بیشتر در مورد دختران و زنان به کار میرود- اگر چه پسران و مردان نیز از آن مستثنی نیستند- عبارت است از پارسایی و پاکدامنی و خود نگهداری از آلودگی به حرام و دوری از شهواتی که باعث لکهدار شدن جسم و روح میگردد، ولی غیرت که اختصاص به پسران و مردان دارد- اگر چه در برخی از موارد زنان نیز از آن مستثنی نیستند- به حالت و صفتی گفته میشود که یک فرد به واسطه آن به پاسداری و نگهبانی از ناموس و آنچه ارزشهای او شمرده میشود تهییج و تشویق می گردد.
به عبارت دیگر، عفت، خودنگهداری و مواظبت از خویش است ولی غیرت، مواظبت از دیگران و دیگر نگهداری است که هر کدام در جای خود منشأ آثار، خیرات و برکات بیشماری است، از این روی، این دو حالت، همچون دو در گرانبهایی است که انسانهای خوب و بد، فطرتا مایل به متصف بودن به آن هستند، به طوری که اگر به آنان بیغیرت و بیعفت گفته شود بدشان میآید و آن را برای خود یک ناسزا تلقی میکنند.
از این بالاتر، حتی مردانی که از خصیصهی والای غیرت جدا افتادهاند اگر بخواهند برای خود برگزینند به دنبال زنان باعفت میگردند و زنان بیعفت هم وقتی بخواهند برای خود شوهر انتخاب کنند، به مردان باغیرت جواب مثبت میدهند. به عبارت دیگر، جایگاه این دو کلمه به قدری رفیع و باارزش است که توجه به بیغیرتها و بیعفتها را هم به خود جلب میسازد و ضمیر انسانی و فطرت خدایی آنها، به گرانبها بودن این دو ویژگی توجه و هشدار میدهد.
بنابراین اگر زن عفیف و پاکدامنی در خانه ای وجود دارد، باید همگان از خودش تا شوهر، برادر و پدرش بسیار قدر و منزلت او را بدانند و بر این نعمت الهی شاکر و سپاسگزار باشند، یعنی با آمدن عفت، دیگر نباید او را به خاطر داشتن صفات بد دیگری که احیانا همه زنان و مردان به یک شکلی و اندازهای آن را دارند و یا به جهت نداشتن جمال و زیبایی ظاهری، مورد سرزنش و ایذاء قرار دهند. در مقابل هم همین طور، اگر مردی است با غیرت و حمیت ولو فقیر و نادار، باید همه و خصوصا همسرش، ارج و قرب او را درک کند و خداوند را شکرگزار باشند.
اخلاق و جوان / ج2 / آیة الله مظاهری