موضوعات: "گلستان قرآن" یا "قرآن" یا "تفسیر" یا "آموزش روخواني و روانخواني قرآن كريم" یا "تدبر در کلام وحی"
پخش اخبار محرمانه و شایعات همیشه به مسلمانان ضربه زده است
نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1397
وَإِذَا جَآءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رُدُّوهُ إلى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَنَ إِلَّا قَلِيلاً
هنگامى كه خبرى (و شایعهاى) از ایمنى یا ترس (پیروزى یا شكست) به آنان (منافقان) برسد، آن را فاش ساخته و پخش مىكنند، در حالى كه اگر آن را (پیش از نشر) به پیامبر و اولیاى امور خود ارجاع دهند، قطعاً آنان كه اهل درك و فهم و استنباطند، حقیقت آن را در مىیابند. و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، به جز اندكى، پیروى از شیطان مىكردید.
And when there comes to them information about [public] security or fear, they spread it around. But if they had referred it back to the Messenger or to those of authority among them, then the ones who [can] draw correct conclusions from it would have known about it. And if not for the favor of Allah upon you and His mercy, you would have followed Satan, except for a few.
نکته ها
نشر و پخش اخبار محرمانه و شایعات همیشه به مسلمانان ضربه زده است. نشر اخبار سرى معمولاً از روى سادگى، انتقام، ضربه زدن، آلت دست شدن، طمع مادّى، خودنمایى و اظهار اطلاعات صورت مىگیرد.
اسلام به خاطر جامعیّتى كه دارد، به این مسأله پرداخته و در این آیه از افشاى رازهاى نظامى نكوهش مىكند و نقل اخبار پیروزى یا شكست را پیش از عرضه به پیشوایان، عامل غرور نابجا یا وحشت بىمورد از دشمن مىداند. و اگر هشدارها و عنایتهاى الهى نبود، مسلمانان بیشتر در این مسیر شیطانى (افشاى سر) قرار مىگرفتند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: كسى كه اسرار ما را فاش كند، همانند كسى است كه به روى ما شمشیر كشیده باشد.[334]
امام باقرعلیه السلام مىفرماید: مراد از اهلاستنباط در آیه، ائمّه معصومین هستند.[335]
334) وسائل، ج 27، ص 197.
335) وسائل، ج 27، ص200.
پيام ها
1- رازدارى و حفظ اخبار امنیّتى وظیفه مسلمانان است و افشاى اسرار آنها حرام است. «اذا جاءهم امر… اذاعوا به»
2- پخش شایعات، از حربه هاى منافقان است. «اذاعوا» (با توجّه با آیات قبل)
3- اخبار جبهه و اسرار نظامى باید به یك نقطه برسد و پس از ارزیابى و تشخیص به اندازهى مصلحت منتشر گردد. «ردّوه الى الرسول»
4- عوام و عموم مردم، باید به اهل استنباط رجوع كنند. «ردوه الى الرسول…»
5 - اولى الامر باید از میان خودِ مؤمنین باشد. «اولىالامر منهم»
6- مسلمانان باید داراى حكومت و تشكیلات و رهبرى باشند. اولى الامر صاحب دولت و حكومت و قدرت است. «الى اولىالامر منهم»
7- مسائل نظامى، سیاسى و امنیّتى باید تحت یك مدیریّت داراى اجتهاد و استنباط باشد. «لعلمه الّذین یستنبطونه»
8 - كنترل و هدایت اخبار امنیّتى و اسرار اجتماعى، ایجاد تشكیلات خبرى براى جمعآورى و ارزیابى خبرهاى سرنوشتساز و عرضه آن به مردم از شئون رهبرى است. «لعلمه الّذین یستنبطونه»
9- بین ولایت و فقاهت رابطه ى تنگاتنگ است. اولوالامر باید اهل استنباط باشند. «اولى الامر… یستنبطونه»
10- استنباط، تنها مخصوص احكام فقهى نیست. «امر من الامن او الخوف… یستنبطونه»
11- خنثى سازى توطئه از راه قراردادن مراجع صلاحیّتدار در جریان اخبار و بررسى آنها، مصداق فضل ورحمت الهى است. «ردّوه الى الرسول… فضل اللّه»
12- تعیین رسول اللّه و اولوالامر بعنوان مرجع مردم، و رهانیدن مردم از پیروى شیطان بزرگترین فضل و رحمت خدا است. «و لولا فضل اللَّه علیكم و رحمته…»
13- مركزیّت صحیح مانع انحراف است و جامعه ى بى رهبر در دام شیطان مىافتد. «لولا فضل اللّه لاتّبعتم»
14- انتشار اخبار نظامى و عدم مراجعه به رهبران الهى، پیروى از شیطان است. «لاتّبعتم الشیطان»
15- اكثر مردم فریب شایعات را مىخورند. «لاتّبعتم الشیطان الا قلیلاً»
نقش شیطان در داستان ایوب در قرآن
نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1397یکی از داستانهای قرآنی که بحثهای شبه فلسفی براه انداخته و باعث شبهه برای عده ای شده، داستان ایوب نبی است. منشاء قصه های رایج در بین مردم، آن چیزی است که از یهودیها نقل شده و به اسرائیلیات معروف است. این قصه چنین است که شیطان به پروردگار عرض میکند که علت شکرگزاری ایوب نعمتهایی فراوانی است که به او داده شده است. لذا درخواست میکند که خدا امور ایوب را به او واگذار کند تا نشان دهد که میشود ایوب را هم به ناشکری واداشت. قصه چنین ادامه پیدا میکند که شیطان جواز تصرف در امور ایوب را میگیرد و شروع به وارد کردن خسارت و عذاب به ایوب میکند. در نهایت ایوب دست به دعا برمیدارد و از خدا میخواهد که دست شیطان را کوتاه کند و امور او را اصلاح کند. یکی از مواردی که باعث شده این قصه در بین مسلمین رواج پیدا کند، سوء برداشت از آیه ۴۱ سوره ص است.
این آیه چنین است:
وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ
و بنده ما ایوب را یاد کن، هنگامی که پروردگارش را ندا داد که شیطان مرا رنج و عذاب میدهد.
این آیه فقط شکایت ایوب از شیطان را نقل میکند و درباره اینکه بیماری جناب ایوب و مرگ فرزندانش به دست شیطان بوده، چیزی نگفته است. از این آیه نمیشود برداشت کرد که قصه نقل شده از یهودیها، درباره واگذاری امور ایوب به شیطان، درست است. در آیات دیگر درباره ایوب هم هیچ جا از اینکه جناب ایوب از بیماری خود و خسارتهای مادی به خود و خانواده اش شکایت کرده باشد، چیزی نیامده است. یک نبی الهی میداند که رب جلیل بدون حکمت کسی را دچار بلا و رنج نمیکند و بنابراین باید صبور باشد. پس آن چیزی که جناب ایوب از آن شکایت کرده، چیز دیگری است.
در سوره اسراء آیات ۶۴ و ۶۵ آن محدوده ای که به شیطان اجازه فعالیت داده شده را تعریف کرده است و به وضوح بیان کرده که:
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ
تو هرگز سلطهای بر بندگان من، نخواهی یافت
قطعا پیامبران الهی جزء گروهی از بندگان هستند که شیطان اجازه فریب دادن آنها را ندارد، چه رسد به اینکه بتواند در امور یک نبی تصرف کند و به او خسارت بزند. بنابراین شکایت جناب ایوب میتواند از این باشد که شیطان با فریب اطرافیان او و یا اهالی منطقه ای که در آن زندگی میکرده، قصد گمراه کردن مردم را داشته است و جناب ایوب، به عنوان یک نبی، راضی به این امر نبوده و احساس ناراحتی کرده است.
اختیارات ابلیس برای فریب دادن دیگران، در آیات فوق به موارد زیر محدود شده است:
- با صدا تحریک کردن و درگوشی چیزی را به آنها القا کردن
- اینکه شیطان بتواند از امثال خود کمک بگیرد و کار فریب دادن را گروهی انجام دهند.
- مشارکت در اموال و اولاد کسانی که مال حرام کسب میکنند. شیطان در اموال حرام و فرزندانی که با این اموال رشد کرده اند سهم دارد و خیری در آنها برای صاحبش نیست.
- وعده های دروغ دادن
بنابراین از نظر قرآن به شیطان اجازه بیمار کردن و یا قتل کسی، حتی افراد معمولی، داده نشده است. محدوده کار شیطان وعده دروغ دادن و گول زدن است.
اعتبار بقیه قصه هایی که درباره توصیه همسر جناب ایوب به ذبح گوسفند بدون ذکر نام خدا، و یا فروش گیسوانش برای خرید خوراک، گفته شده هر کدام باید راستی آزمایی شود. آیه ۴۴ سوره ص خطاب به ایوب میگوید که دسته ای از ساقه های گندم (ویا مانند آن را) بگیر و با آن بزن و سوگند خود را نشکن. در این آیه چیزی درباره تعزیر همسر ایوب با این دسته گندم گفته نشده است. آنچه که در بین مردم و حتی مفسران معروف است، بر اساس برداشتهای شخصی و روایاتی است که وجود دارد و حساب آن از بیان قرآن جدا است.
زاد المسافر
آن روزی که مال و فرزندان سود نبخشند....
نوشته شده توسطرحیمی 13ام تیر, 1397وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ «86»
(ابراهيم در ادامهى دعاهايش گفت:) پدرم را ببخش كه بى شك او از گمراهان است.
وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ «87» يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ «88» إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ «89»
و روزى كه همه مبعوث مىشوند، مرا خوار مگردان. روزى كه مال و فرزندان براى انسان نفعى ندارند. مگر كسى كه با روح و قلب پاك به سوى خدا آيد.
نکته ها
مشهور آن است كه مراد از پدر، عموى ابراهيم است و به گفتهى قرآن، مؤمن نبايد در حقّ كافر دعا كند. بنابراين اگر حضرت ابراهيم براى عموى كافرش دعا كرد، به خاطر اين بود كه به او وعدهى دعا داده بود، زيرا هنوز به ايمان آوردن او اميد داشت. «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي» «1» لكن همين كه يقين كرد او ايمان نمىآورد، از عموى خود تبرّى جست. «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «2»
روحِ پاك، روحى است كه از وابستگى به دنيا وآلودگى به شرك، كفر، نفاق، تكبّر و همهى امراض قلبى پاك باشد وچون خداوند دربارهى منافقان مىفرمايد: «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»* پس قلبِ سليم، قلب مؤمن است.
عملی که در گذشتگان حسرت آن را می خورند
نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1397
وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُفَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَني إِلى أَجَلٍ قَريبٍفَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحينَ(سوره منافقون آیه 10)و از آنچه روزى شما كرديم (در راه خدا) انفاق كنيد پيش از آنكه مرگ بر يكى از شما فرا رسد و در آن حال (به حسرت) بگويد: پروردگارا، چرا مرگ مرا اندكى تأخير نينداختى تا صدقه و احسان بسيار كنم و از نیكوكاران شوم؟!And spend from what We have provided you before death approaches one of you and he says, “My Lord, if only You would delay me for a brief term so I would give charity and be among the righteous.”
در آيه هفتم، منافقان مىگفتند: به ياران پيامبر كمك نكنيد تا دور او را خلوت كنند. شايد اين آيه براى خنثى كردن طرح آنان، به مؤمنان مىگويد: شما كه ايمان داريد به مؤمنان كمك كنيد تا دور حضرت خالى نشود.
اگر انسان، مرگ و قيامت را باور كند، خيلى راحت انفاق مىكند. قرآن، چندين بار براى ايجاد انگيزه انفاق، مسئله معاد و قيامت را مطرح كرده است، از جمله در سوره بقره آيه 254 مىفرمايد: «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» از آنچه به شما دادهايم پيش از آن كه قيامت فرارسد كه دوستى و داد و ستد و شفاعتى در كار نيست، انفاق كنيد.
ابن عباس مىگويد: اين درخواستِ فرصت در لحظه مرگ، براى كسانى است كه زكات مالخود را ندادهاند يا مستطيع بوده، ولى حج انجام ندادهاند. «1»
تقاضاى مهلت و بازگشت به دنيا پذيرفته نيست، نه در آستانه مرگ، كه آيه 100 سوره مؤمنون و اين آيه مىفرمايد و نه در قيامت كه دوزخيان مىگويد: «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ» «2»
امام باقر عليه السلام با استناد به آيه «وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً»، فرمود: هر سال در شب قدر تمام امور تا شب قدر بعدى، ثبت و حتمى شده و نازل مىشود و تغيير و تأخيرى در آن صورت نمىدهد. «3»
پیام ها
1- براى دعوت مردم به كار خير، بسترسازى كنيد. أَنْفِقُوا … مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ (فرا رسيدن مرگ و نداشتن فرصت بازگشت و التماس براى تأخير مرگ را يادآورى كنيد).
2- آنچه داريم از خداست نه از خودمان. «رَزَقْناكُمْ»
3- علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. «مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ» (با فرا رسيدن مرگ راه عمل بسته مىشود)
4- مرگ، بىخبر مىرسد و قابل تأخير نيست. يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ … لَوْ لا أَخَّرْتَنِي
5- ثروتمندانى كه در زمان حيات خود، اهل انفاق نبودهاند، به هنگام مرگ، تأسف بسيار خواهند خورد. رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِي … فَأَصَّدَّقَ
6- نشانه شايستگى و صالح بودن، انفاق به محرومان است. «أَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ»
«والحمد لله رب العالمين»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». مؤمنون، 107.
«3». تفسير نورالثقلين.
جلد 10 - صفحه 66
کاش از امانتهای خداوند محافظت کنیم
نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1397
آیت الله حق شناس :
کاش از امانتهای خداوند محافظت کنیم (942.13 KB)
And they who are to their trusts and their promises attentive
و آنان که به امانتها و عهد و پیمان خود کاملا وفا میکنند.
وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ «8»
و (مؤمنان رستگار) كسانى هستند كه امانتها وپيمانهاى خود را رعايت مىكنند.
وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ «9»
و آنان بر نمازهاى خود مواظبت دارند.
أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ «10»
آنان وارثانند.
الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ «11»
كسانى كه بهشتبرين را ارث مىبرند و در آن جاودانه خواهند ماند.
بهترین معبود
نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1397
إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ
Indeed, there was a party of My servants who said, ‘Our Lord, we have believed, so forgive us and have mercy upon us, and You are the best of the merciful.’
(فراموش کرده اید) گروهی از بندگانم میگفتند:
پروردگارا! ما ایمان آوردیم; ما را ببخش و بر ما رحم کن; و تو بهترین رحم کنندگانی!
آيه 109 سوره مبارکه مومنون
خداوند، زخم زبان منحرفین به مؤمنین را بى پاسخ نمىگذارد. «انّه كان…»
دعا به درگاه خداوند در دنیا مفید است، «كان فریق من عبادى یقولون ربّنا…» ولى دعا و التماس در قیامت مفید نیست. «ربّنا اخرجنا… قال اخسئوا»
بندگان خداوند همواره از كاستىهاى خود بیمناك بوده و استغفار مىكنند. «كان… یقولون ربّنا…»
ایمان مقدّمه ى مغفرت و مغفرت، مقدّمه ی دریافت رحمت الهى است. «آمنّا فاغفرلنا وارحمنا»
سرچشمه ى مهربانىها خداست. «و انت خیرالرّاحمین»
از آداب دعا، تجلیل از خداوند است. «و انت خیرالرّاحمین»
بعد از آن يكى از موجبات عذاب آنها را كه سخريه و استهزاء به مؤمنين است بيان و اخبار مىفرمايد:
إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبادِي: بدرستى كه شأن چنين است، بودند گروهى از بندگان من، يعنى انبياء و مؤمنين،
يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا: مىگفتند پروردگارا، ما ايمان آوردهايم به يگانگى تو،
فَاغْفِرْ لَنا: پس بيامرز ما را و ببخش بر ما.
طلب مغفرت از انبياء نه به جهت تقصير و گناه باشد، زيرا صدور گناه منافى مقام شامخ نبوت و موجب سلب اطمينان به تبليغات است، بلكه چون اشتغال به مباحات در باره آنان تعبير به گناه شده، و ساير وجوهى كه در محل خود بيان گرديده است.
وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ: و رحم فرما ما را، بدرستى كه تو بهترين رحم كنندگانى.
حقانیت اسلام و ادیان دیگر
نوشته شده توسطرحیمی 9ام تیر, 1397
باید دانست که علاوه بر آیه یاد شده، از سوی دیگر، در «سوره حج» می خوانیم:
(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئِینَ وَ النَّصاری وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکوا إِنَّ اللَّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلی کلِّ شَی ءٍ شَهِیدٌ)[1]؛
«کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که یهودی و صائبی و مسیحی و مجوس هستند و کسانی که شرک ورزیده اند، خداوند در روز قیامت [با داوری خویش ]، میان آنان جدایی می افکند. خداوند بر هر چیزی گواه است».
در این آیه، خداوند مؤمنان را در یک طرف و یهود و نصاری و مجوس و مشرکین را در طرف دیگر قرار داده است و از اطلاق مؤمن به آنها، پرهیز نموده است. اینک برای تعیین گروه برتر، به توضیح مختصری می پردازیم.
نتیجه دورى از راه انبیاء
نوشته شده توسطرحیمی 9ام تیر, 1397
قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ
میگویند: «پروردگارا! بدبختی ما بر ما چیره شد، و ما قوم گمراهی بودیم!
They will say, “Our Lord, our wretchedness overcame us, and we were a people astray.
وجدانها در قیامت بیدار مىشوند و مجرمان به گناهان خود ذلیلانه اعتراف مىكنند. «غَلَبت علینا شِقوتنا»
دورى از راه انبیا، مایه ى شقاوت و بدبختى است. «آیاتى تُتلى، غَلَبت علینا شِقوتنا»
بشارتگر
نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1397
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا
(ای پیامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده نفرستادیم!
And We have not sent you, , except as a bringer of good tidings and a warner.
در اين آيهى كوتاه، هم به توحيد اشاره شده است، «ارسلنا» هم به نبوّت، «ك» و هم به معاد، «مُبَشِّراً وَ نَذِيراً».
چون در آيه قبل سخن از مخالفت كفّار ومشركان وپشتيبانى آنان از يكديگر بود، شايد اين آيه براى دلدارى پيامبر صلى الله عليه و آله باشد كه نگران مباش، زيرا وظيفهاى جز بشارت وهشدار ندارى.
انبیا ضامن وظیفه ى خود هستند، نه نتیجه. «و ما ارسلناك الا مبشّراً و نذیرا»
در ارشاد و تبلیغ، هشدار و مژده در كنار هم كارساز است. «مبشّراً و نذیرا»
انبیا حقّ اجبار مردم و سیطره بر آنها را ندارند. «الاّ مبشّراً و نذیرا»
انسان، به هشدار بیشتر نیاز دارد تا بشارت. (كلمه ى «نذیر» صیغه ى مبالغه و نشانهى تأكید است) «نذیرا»
هدف از آفرینش چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 1ام تیر, 1397همه ما در درون خود با اين سؤال مواجه هستيم كه چرا ما خلق شديم؟ اين سؤال با ذكر دو مطلب حل مىشود. اول اينكه هدف خدا از آفرينش چيست؟ دوم اينكه هدف از خلق شدن ما چيست؟
پاسخ مطلب اول اين است كه هر كس كارى را انجام مىدهد براى آن است كه نقص خود را با آن كار برطرف كند. احتياجى دارد و مىخواهد آن احتياج را برطرف كند، تا به كمال برسد. به عبارت دیگر یک فاعل ناقص ، برای نکمیل نقص خود دست به انجام کاری می زند مثلا کسی احساس گرسنگی یا تشنگی می کند و به دنبال تهیه آب و غذا می رود. اما اگر در خود احساس نقصی نکند و بی نقص باشد دیگر معنی ندارد کاری را با هدف تکمیل نقایص و نیازهای خود انجام دهد.
پس فاعل نا متناهی ای چون خدا که کمال محض و مطلق است و هیچ کمبود و احتیاجی ندارد دیگر این سؤال صحيح نيست كه كمال مطلق براى چه اين كار را انجام مىدهد. هر فاعلى كارى را انجام مىدهد كه به كمال برسد، خود كمال مطلق به چه منظور كارى را انجام مىدهد؟
بلكه درباره كمال مطلق اينطور گفته مىشود كه: او چون كمال مطلق و خَيِّر محض است و يكى از شعب كمال، جود و سخا است، از چنين ذاتى، جز خير و احسان و جود، صادر نمىشود و آن افاضه هستى است، افاضه هستى بهترين جود است.
در سوره ابراهيم فرمود: «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ» اگر همه مردم روى زمين كافر شوند نقصى بر خدا وارد نيست و كمبودى براى خدا ايجاد نمىشود.
بعضىها كارى را انجام مىدهند براى اين كه سودى ببرند، مثلًا كسى خانهاى مىسازد كه در آن سكونت كند يا خانهاى مىسازد كه بفروشد و از آن سود ببرد. غرض از خانه سازى در اين جا، سود بردن صاحب خانه است.
گاه هدف از ساختن اين بنا سود بردن نيست، جود كردن است، مثل كسى كه وضع مالىاش از راه حلال درست است، مسكن دارد و در عين حال براى دانشجويان خوابگاه مىسازد. او سودى نمىبرد ولى جود مىكند، اگر اين كار را نكند ناقص است، سخا ندارد، چون مىخواهد به جود و سخا كه يك كمال است برسد خوابگاه مىسازد.
پس بعضىها ناقصند، كار انجام مىدهند تا سود ببرند، بعضىها ناقصند كارى انجام مىدهند تا جود كنند. ذات اقدس اله نه از قسم اول است نه از قسم دوم، نه جهان را آفريد كه سودى ببرد و نه جهان را آفريد كه جودى كند [كه اگر نكرده بود معاذاللّه ناقص بود] او غَنّىٌ عَنِ الْعالَمين است.
كسى كه هستى محض و كمال صرف است كمبودى ندارد تا كارى را انجام دهد و آن كمبود را رفع كند؛ بلكه چون عين كمال است، جود و سخا از او ترشح مىشود و نشأت مىگيرد. او خودش هدف است و عين الهدف، منزّه از آن است كه هدف داشته باشد.
اما در پاسخ به سوال دوم که هدف از خلق شدن ما چیست ؟ باید گفت انسان، موجودى است كه هم مىانديشد و هم عمل می کند پس از دو جهت باید هدف از خلقت انسان را بررسی کرد اول انسان از حیث اندیشه و معرفت، چه افق هایی برای وی در نظر گرفته شده است دوم: انسان از حیث عمل باید چکار کند؟
اما از حیث اندیشه و معرفت، خداوند در قرآن می فرماید هدف از آفرينش انسان اين است كه او جهان را با ديدگاه الهى ببيند و بشناسد:
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً» اين مجموعه آفريده شد تا شما با ديد الهى جهان را ببينيد و بدانيد همه اينها مخلوق يك مبدأ است، مبدأيى بنام خدا كه عين قدرت است و «بِكُلِّ شَيْءٍ قَدير» است، عين علم است و «بكل شىء عليم» است، چيزى از علم و قدرت او خارج نيست.