متن و ترجمه دعای ماه مبارک رمضان (یا عَلِیُّ یا عَظیمُ) همراه با صوت و تصویر

نوشته شده توسطرحیمی 22ام اردیبهشت, 1397

 

دعای یا علی یا عظیم

از حضرت صادق عليه السّلام و حضرت كاظم عليه السّلام منقول است كه بعد از هر نماز فريضه در ماه رمضان اين دعا را بخوانند:

دانلود تصاویر دعای ماه مبارک رمضان (یا عَلِیُّ یا عَظیمُ) (25.2 MB)

دعای «یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم» با صدای سید قاسم موسوی قهار(357.91 KB)

دعای «یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم» با صدای امیررضا عرب (2.66 MB)

دعای «یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم» با صدای جعفر فردی(1.18 MB)

دعای «یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم» با صدای هاشم صدفی تهرانی (1.46 MB)

کلیپ تصویری دعای «یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم» 1 (8.63 MB)

کلیپ تصویری دعای «یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم» 2 (20.95 MB)

کلیپ تصویری دعای «یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم» 3 (1.67 MB)

نرم افزار اندرویدی دعای «یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم»(2.99 MB)

دانلود فایل word دعای يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ با ترجمه فارسی (4.88 MB)

دانلود فایل pdf دعای يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ با ترجمه فارسی (393.64 KB)

دانلود فایل word دعای يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ بدون ترجمه فارسی (4.88 MB)

دانلود فایل pdf دعای يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ بدون ترجمه فارسی (377.23 KB)

متن و ترجمه دعا:

 

يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيمُ أَنْتَ الرَّبُّ الْعَظِيمُ‏
 اى خداى بلند مقام اى بزرگوار اى آمرزنده اى مهربان تويى خداى بزرگ
 
الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ
 كه هيچ مثل و مانندى ندارد و به گفتار و كردار خلق شنوا و بيناست
 
وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ
 و اين ماه است كه مقامش را عظيم كردى و كرامت و شرافت و فضيلتش بر ساير ماه ها دادى
 
وَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي فَرَضْتَ صِيَامَهُ عَلَيَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ‏
 و اين ماه است كه روزه ‏اش بر من واجب گردانيدى و اين ماه رمضان است
الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ‏
 كه در آن قرآن را نازل فرمودى براى راهنمايى مردم و روشن كردن راه هدايت و جدا نمودن حق از باطل
 
وَ جَعَلْتَ فِيهِ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
 و شب قدر را در اين ماه مقرر داشتى كه آن شب بر هزار ماه برترى دادى
 
فَيَا ذَا الْمَنِّ وَ لاَ يُمَنُّ عَلَيْكَ مُنَّ عَلَيَّ بِفَكَاكِ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ
 پس اى خدايى كه بر همه منت دارى و هيچ كس بر تو منت ندارد بر من منت گزار در ميان آن همه بندگانت كه منت گزارده ‏اى و از آتش دوزخ نجات بخش
 
فِيمَنْ تَمُنُّ عَلَيْهِ وَ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏
 و به بهشت ابدت داخل گردان به حق رحمت بى‏پايانت اى مهربان ترين مهربانان عالم.



فرم در حال بارگذاری ...

پاورپوینت کل قرآن (به تفکیک جزء + به تفکیک سوره )

نوشته شده توسطرحیمی 22ام اردیبهشت, 1397

 

پاورپوینت کل قرآن (به تفکیک جزء)

ردیف به تفکیک جزء pdf پاورپوینت
1 جزء 1
2 جزء 2
3 جزء 3
4 جزء 4
5 جزء 5
6 جزء 6
7 جزء 7
8 جزء 8
9 جزء 9
10 جزء 10
11 جزء11
12 جزء 12
13 جزء 13
14 جزء 14
15 جزء 15
16 جزء 16
17 جزء 17
18 جزء 18
19 جزء 19
20 جزء 20
21 جزء 21
22 جزء 22
23 جزء 23
24 جزء 24
25 جزء 25
26 جزء 26
27 جزء 27
28 جزء 28
29 جزء 29
30 جزء 30

...




پاورپوینت کل قرآن (به تفکیک سوره)


ردیف به تفکیک  سوره pdf پاورپوینت
1 سوره حمد
2 سوره بقره
3 سوره آل عمران
4 سوره نساء
5 سوره مائده
6 سوره انعام
7 سوره اعراف
8 سوره انفال
9 سوره توبه
10 سوره يونس
11 سوره هود
12 سوره يوسف
13 سوره رعد
14 سوره ابراهيم
15 سوره حجر
16 سوره نحل
17 سوره اسراء
18 سوره كهف
19 سوره مريم
20 سوره طه
21 سوره انبياء
22 سوره حج
23 سوره مومنون
24 سوره نور
25 سوره فرقان
26 سوره شعراء
27 سوره نمل
28 سوره قصص
29 سوره عنكبوت
30 سوره روم
31 سوره لقمان
32 سوره سجده
33 سوره احزاب
34 سوره سبا
35 سوره فاطر
36 سوره يس
37 سوره صافات
38 سوره ص
39 سوره زمر
40 سوره غافر
41 سوره فصلت
42 سوره شورى
43 سوره زخرف
44 سوره دخان
45 سوره جاثيه
46 سوره احقاف
47 سوره محمد
48 سوره فتح
49 سوره حجرات
50 سوره ق
51 سوره الذاريات
52 سوره طور
53 سوره نجم
54 سوره قمر
55 سوره الرحمن
56 سوره واقعه
57 سوره حديد

ردیف به تفکیک  سوره pdf پاورپوینت
58 سوره مجادله
59 سوره حشر
60 سوره ممتحنه
61 سوره صف
62 سوره جمعه
63 سوره منافقون
64 سوره التغابن
65 سوره طلاق
66 سوره تحريم
67 سوره ملك
68 سوره قلم
69 سوره الحاقة
70 سوره معارج
71 سوره نوح
72 سوره جن
73 سوره مزمل
74 سوره مدثر
75 سوره قيامة
76 سوره انسان
77 سوره مرسلات
78 سوره نبا
79 سوره نازعات
80 سوره عبس
81 سوره تكوير
82 سوره انفطار
83 سوره مطففين
84 سوره انشقاق
85 سوره بروج
86 سوره الطارق
87 سوره الأعلى
88 سوره الغاشية
89 سوره فجر
90 سوره بلد
91 سوره الشمس
92 سوره الليل
93 سوره الضحى
94 سوره انشراح
95 سوره التين
96 سوره علق
97 سوره قدر
98 سوره بينة
99 سوره الزلزال
100 سوره العاديات
101 سوره القارعة
102 سوره تكاثر
103 سوره العصر
104 سوره الهمزة
105 سوره الفيل
106 سوره قريش
107 سوره ماعون
108 سوره كوثر
109 سوره كافرون
110 سوره نصر
111 سوره لهب
112 سوره توحید
113 سوره فلق
114 سوره ناس

موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت

نظر از: محمدتقی هدایتی [بازدید کننده]
محمدتقی هدایتی

سلام وتشکرازفعالان عرصه علوم قرآنی شهرستان بروجردکه طیف وسیعی ازفعالیت های قرآنی وعلوم دینی واسلامی ووصیت نامه های شهدارادراین سایت قراردادندوباعث دسترسی آسان مشتاقان به اطلاعات اینچنینی گردیده است. خداوندبه همه شماخیروقوت مضاعف عطاء فرماید.

1397/09/13 @ 18:23


فرم در حال بارگذاری ...

شیوه های پرورش عزت نفس در سیره امام حسین علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 22ام اردیبهشت, 1397

 

عزت نفس، یکی از لوازم زندگی موفقیت آمیز است . فردی که می خواهد در راه اهداف والای خویش تمام مشکلات و موانع را از سر راه خود برداشته و به مراحل تعالی و تکامل برسد، باید عزت و کرامت نفس داشته و این موهبت خدادادی را در وجود خود بارور کند. ریشه بسیاری از محرومیتها، ناکامیها، عدم موفقیتها، انتخاب راههای خلاف عرف و شرع، شکستن هنجارهای مقدس جامعه، خیانتها، جنایتها و بزهکاریهای گوناگون را می توان در نداشتن عزت نفس و وجود عقده حقارت جستجو نمود .

امام علی علیه السلام می فرماید:

«من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة; (1)

آن کس که [بزرگی و کرامت نفس خود را باور داشته باشد، آن را با گناه، پست و ذلیل نخواهد کرد .»

برای همین، به افرادی که از عقده حقارت رنج می برند و برای خود هیچگونه ارزشی قائل نیستند، نمی توان اعتماد کرد و امری از امور جامعه را به آنان سپرد . سایر افراد جامعه نیز از شر این افراد در امان نخواهند بود .

امام هادی علیه السلام فرمود: «من هانت علیه نفسه فلاتامن شره; (2) کسی که نفس او در نزدش خوار و ذلیل باشد، از شر او ایمن مباش .»

...

کسی که به شخصیت خود توجه ندارد، مطمئنا در خوار کردن دیگران نیز باکی نخواهد داشت . بنابراین برای حفظ اجتماع مسلمانان و تقویت ارتباط دینی، عاطفی و فرهنگی میان افراد جامعه و جلوگیری از شیوع گناه و انواع خلافها، باید روحیه عزت و کرامت نفس را در جامعه پرورش داده و تقویت نمود .

امام حسین علیه السلام داشتن عزت نفس را یکی از صفات ضروری مؤمنین دانسته می فرماید: «ایاک و ما تعتذر منه فان المؤمن لایسی ء ولایعتذر والمنافق کل یوم یسی ء و یعتذر; (3) از انجام کارهایی که نیاز به پوزش دارد [و عزت نفس را خدشه دار می کند] بپرهیز، زیرا مؤمن نه کار بد می کند و نه پوزش می طلبد، ولی منافق [که برای خود ارزش قائل نیست]، هر روز کار بد انجام می دهد و پیوسته عذرخواهی می کند .»

در سیره و سخن امام حسین علیه السلام موارد زیادی می توان یافت که آن گرامی در آن موارد، با شیوه های مختلف در صدد پرورش و تقویت عزت نفس در نهاد افراد بوده است . در این فرصت به برخی از این شیوه ها گذری خواهیم داشت تا علاوه بر اینکه رفتار و گفتار آن حجت الهی به عنوان الگوی سعادتمندان برایمان سرمشق باشد، با یکی دیگر از رمزهای موفقیت رهبران الهی در جذب و جلب وجدانهای بیدار و دلهای مشتاق سعادت آشنا شویم .

تکریم کودکان

کودکانی که در دوران طفولیت از توجه و احترام بزرگترها، بویژه والدین خود، برخوردار گردند، در زندگی آینده خویش افرادی عزتمند، موفق و دارای اعتماد به نفس خواهند بود; چرا که تکریم شخصیت کودکان - که روحی لطیف و حساس دارند - روحیه خودباوری و اعتماد به نفس را در وجود آنان تقویت کرده و زمینه رشد اخلاقی و ایجاد صفات نیک را در وجودشان فراهم می آورد و آنان را در آینده شخصیتی مستقل، خودباور و دور از عقده حقارت بار خواهد آورد . چند نمونه از تکریم شخصیت اطفال را در رفتار آن حضرت مرور می کنیم:

1- عبدالله بن عتبه، از مشاهیر فقهای اهل سنت، نقل می کند که: روزی در محضر حضرت سید الشهداء علیه السلام بودم که فرزند آن حضرت (امام سجاد علیه السلام) که کوچک بود، وارد شد . امام او را به نزد خود خوانده و به سینه چسبانید، پیشانیش را بوسید و فرمود: «بابی انت ما اطیب ریحک و احسن خلقک; (4) پدرم به فدایت . چقدر خوشبو و زیبایی!»

2- جعید همدان یکی از یاران امام حسین علیه السلام می گوید: روزی نزد حسین بن علی علیهما السلام رفتم در حالی که او دخترش سکینه را بر سینه چسبانیده و نوازش می کرد . وقتی که وارد شدم، امام به همسرش فرمود: ای خواهر قبیله کلاب! دخترت را از من بگیر! سپس با من در مورد انواع مردم به گفتگو نشست . (5)

احترام به اندیشه ها و آرای دیگران

یکی از شیوه های کارساز در مسائل تربیتی و تبلیغی، احترام به اندیشه های دیگران است .

مربی و مبلغ، به این وسیله به مخاطبان خود شخصیت داده و در اعماق وجود آنان نفوذ می کند .

با توجه کردن به تفکرات و خواسته های مخاطب، می توان روحیه اعتماد به نفس را در او زنده کرده و عزت نفس وی را تقویت نمود .

روزی «حسن مثنی » فرزند امام مجتبی علیه السلام از یکی از دختران عمویش، امام حسین علیه السلام خواستگاری نمود . آن حضرت به او فرمود: «اختر یا بنی احبهما الیک; فرزندم! هر کدام را بیشتر دوست داری، انتخاب کن!» «حسن مثنی » از روی شرم و حیا سخنی نگفت . به این جهت، امام حسین علیه السلام فرمود: من دخترم فاطمه را به جهت شباهت زیادش به مادرم برای تو برگزیدم . (6)

 

درود و سلام

یکی از روشهای قرآنی در عزت دادن به افراد، سلام کردن و درود فرستادن به آنها است . خداوند متعال در قرآن کریم برای اینکه عظمت مؤمنان را روشن سازد، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور می دهد که به اهل ایمان سلام کند .

«و اذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم » ; (7) «هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند به نزد تو آینده، به آنها بگو: سلام بر شما!»

این شیوه موفق قرآنی در سیره امام حسین علیه السلام نیز بطور روشن دیده می شود . آن حضرت در ثواب سلام فرمودند: «للسلام سبعون حسنة; تسع و ستون للمبتدی و واحدة للراد; (8) برای سلام هفتاد حسنه می باشد; شصت و نه حسنه برای سلام کننده و یک حسنه برای پاسخ دهنده .»

سلام کردن موجب تقویت حس خودباوری و عزت نفس در کسی که به او سلام می شود خواهد شد و فردی که به او سلام داده و درود می فرستیم، شایستگی و جایگاه خود را در منظر دیگران باور می کند .

این شیوه الهی آنچنان مهم و باارزش است که امام حسین علیه السلام از آغاز کردن سخن بدون سلام کردن، نهی کرده و به فردی که پیش از ادای سلام، جویای حال حضرتش شده بود فرمود: «السلام قبل الکلام عافاک الله . لا تاذنوا لاحد حتی یسلم; (9) خدا تو را عافیت و سلامتی دهد، سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است [. سپس فرمود:] تا کسی سلام نداده به او اجازه سخن گفتن ندهید .»

همچنین امام حسین علیه السلام کسی را که در ارتباطات اجتماعی و معاشرتهای خانوادگی، از این شیوه پسندیده قرآنی بهره نگیرد، به عنوان خسیس ترین فرد قلمداد کرده و می فرماید: «البخیل من بخل بالسلام; (10) بخیل کسی است که از سلام دادن بخل بورزد .»

در سیره اهل بیت علیهم السلام سلام به مسلمانان گناهکار و آلوده نیز پسندیده و تاثیرگذار است . امام حسین علیه السلام می فرماید: ابن کوا از پدرم علی علیه السلام پرسید: ای امیرمؤمنان! آیا بر گنهکاران نیز سلام می دهی؟

علی علیه السلام فرمود: خدا او را اهل توحید می داند، آیا تو او را اهل سلام نمی دانی؟ ! (11)

ارتباط کلامی با عبارات دلنشین

عموم مردم; اعم از کودکان، نوجوانان، جوانان و زنان و مردان، در معاشرتهای اجتماعی، نسبت به ارتباطات کلامی افراد بسیار حساس می باشند و نوع لحن و صوت و انتخاب جملات در توجه و جذب آنان اهمیت فوق العاده ای دارد . سخنان محبت آمیز، دلربا و دارای بار عاطفی مثبت، در عمق جان مخاطبان تاثیر می گذارد و عزت نفس را در آنان تقویت می کند . انسانهایی که در الفاظ و عبارات خود کمال ادب و عفت را رعایت می کنند، در نظر مخاطب عزیز و مکرم بوده و عموم مردم آنان را به دیده احترام و بزرگی می نگرند . در واقع رعایت ادب و عفت و وجاهت در گفتار موجب عزت نفس برای گوینده و شنونده است . برخی از مشکلات و ناهنجاریها، تندخوییها، زورگوییها، بدبینیها، حقارتها و افسردگیها را می توان با بکارگیری عباراتی دلنواز و روحبخش از میان برداشته و درمان نمود .

رسول گرامی اسلام فرمودند: «من اکرم اخاه المسلم بکلمة یلطفه بها و فرج عنه کربته، لم یزل فی ظل الله الممدود، علیه الرحمة ما کان فی ذلک; (12) کسی که برادر مسلمان خود را با کلمه ای مهرآمیز تکریم نماید و غم را از [دل] او بزداید، در سایه بلند [لطف] خدا می باشد و تا این صفت پسندیده در او باشد، همواره رحمت [الهی] بر او خواهد بود .»

در اینجا نمونه هایی از ارتباط کلامی حضرت ابا عبدالله علیه السلام با افراد خانواده، فرزندان و یارانش را بیان می کنیم .

1- امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه، وقتی که همه خاندان و اهل بیت آن حضرت سوار بر محملها شدند، چنین ندا داد: «این اخی؟ این کبش کتیبتی، این قمر بنی هاشم; کجاست برادرم، کجاست سردار سپاهم، کجاست ماه بنی هاشم .» عباس علیه السلام هم پاسخ داد: «لبیک، لبیک، یا سیدی . (13) »

2- هنگامی که حضرت قاسم علیه السلام از شهادت خویش سؤال کرد، امام حسین علیه السلام او را چنین مورد خطاب قرار داد: «ای والله، فداک عمک، انک لاحد من یقتل من الرجال معی; (14) به خدا سوگند، همینطور است . عمویت فدایت باد . تو یکی از مردانی هستی که با من به شهادت خواهند رسید .»

3- وقتی با دخترش سکینه وداع می کرد، برای آرامش وی که از فراق پدر بی تابی می کرد چنین فرمود: «یا نور عینی! کیف لایستسلم للموت من لا ناصر له و لامعین (15) ; ای نور چشم من! کسی که یار و یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نباشد؟ !»

4- آنگاه که امام حسین علیه السلام برادرش حضرت عباس علیه السلام را می فرستاد تا از علت حرکت سپاه دشمن خبری بیاورد، سخن خود را با این عبارت دلنشین ابراز می داشت: «یا عباس! ارکب، بنفسی انت یا اخی، حتی تلقاهم، فتقول لهم: ما لکم؟ ! و ما بدالکم (16) ؟ ! ; برادرم عباس! جانم به فدایت، سوار شو و به نزد اینان برو و به آنان بگو: شما را چه شده و چه چیزی برای شما آشکار شده است؟ !»

5- حضرت سید الشهداء علیه السلام در هنگام خداحافظی با فرزندش امام سجاد علیه السلام، در روز عاشورا، فرزندش را به آغوش کشیده و با کلمات مهرآمیزی که از اعماق جانش ریشه می گرفت، به او فرمود: «یا ولدی! انت اطیب ذریتی و افضل عترتی و انت خلیفتی علی هؤلاء العیال والاطفال; (17) پسرم! تو پاکیزه ترین فرزندان من هستی و بهترین خاندان من می باشی، تو جانشین من در [سرپرستی] این زنان و کودکان خواهی بود .»

تقدیر و تشویق

تقدیراز دیگران و تشویق آنان به خاطر کارهای پسندیده ای که انجام داده اند، در تقویت اعتماد به نفس و روحیه خودباوری و در نتیجه عزت نفس آنان، تاثیر به سزایی دارد . این راهکار موفق تربیتی آنچنان اهمیت دارد که می توان گفت، کمتر عاملی همانند تقدیر و تجلیل در ایجاد خصلتهای نیکو و تقویت اعتماد به نفس می تواند مؤثر باشد . تشویق، استعدادهای نهفته در نهاد آدمی را از قوه به فعلیت رسانده، و خلاقیتهای درون او را شکوفا می سازد . تحسین، تقدیر، تجلیل، اعطای جایزه های مادی و معنوی، هدیه، بذل عاطفه و محبت، تکریم و تشکر، جلوه هایی از مظاهر تشویق می باشد . در ذیل، مواردی از بهره گیری امام حسین علیه السلام از شیوه کارآمد تشویق را بیان می کنیم .

1- قدردانی از معلم

جعفر، یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام، نزد معلمی به نام «عبدالرحمان سلمی » در مدینه آموزش می دید . روزی معلم سوره حمد را به کودک آموخت . وقتی که کودک آن را بر امام حسین علیه السلام قرائت کرد، آن حضرت در مقابل این کار ارزشمند معلم از وی تجلیل کرده و بعنوان قدردانی، هزار دینار و هزار حله به او پاداش داد . هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: چرا این همه بخشش می کنید؟ ! حضرت فرمود: «و این یقع هذا من عطائه; کجا این بخشش [من] با اعطای او [که تعلیم الحمد لله رب العالمین است] می تواند برابر باشد؟ !» و آنگاه این اشعار را قرائت کرد:

اذا جاءت الدنیا علیک فجد بها

علی الناس طرا قبل ان تتفلت

«هرگاه دنیا به تو روی آورد، قبل از آنکه از دستت برود، همه آن را به مردم ببخش .»

فلا الجود یفنیها اذا هی اقبلت

و لا البخل یبقیها اذا ما تولت (18)

«نه بخشش، آن را - هرگاه روی آورد - از بین می برد و نه بخل، آن را - هرگاه پشت کند - نگه می دارد .»

2- تشویق نیکوکار

امام حسن مجتبی علیه السلام در یکی از سفرهایش راه را گم کرد . اتفاقا شب با چوپانی برخورد کرد، چوپان از امام حسن علیه السلام پذیرایی کرده و هنگام صبح راه را به آن حضرت نشان داد .

حضرت مجتبی علیه السلام هنگام خداحافظی به چوپان فرمود: من اکنون سراغ زمین زراعتی خود می روم و بعد به مدینه بر می گردم . سپس، وقتی را تعیین کرد تا آن چوپان خدمت امام مجتبی علیه السلام برسد . چوپان که از غلامان یکی از اهالی مدینه بود، در وقت معین اشتباها به محضر امام حسین علیه السلام آمد و به خیال اینکه به حضور امام حسن علیه السلام آمده، به حضرت سید الشهداء علیه السلام عرضه داشت: من همان بنده ای هستم که فلان شب میهمان من بودی و وعده دادی تا در این ساعت خدمت شما برسم . امام حسین علیه السلام متوجه شد که او از برادرش امام مجتبی علیه السلام در آن شب پذیرایی کرده است . به این جهت از او پرسید: ای غلام! تو برده چه کسی هستی؟ او نام یکی از اهالی مدینه را برد . امام پرسید: چند راس از گوسفندان اربابت در اختیار توست؟ چوپان گفت: سیصد راس .

امام حسین علیه السلام مولای او را طلبید و از وی درخواست کرد تا گوسفندان را با همان غلام به وی بفروشد . وقتی که او اعلام رضایت نمود، آن حضرت غلام و گوسفندان را از صاحبش خرید و سپس غلام را آزاد نموده و گوسفندان را نیز به غلام بخشید .

آن حضرت موقع خداحافظی به غلام گفت: «ان الذی بات عندک اخی و قد کافاتک بفعلک معه; کسی که آن شب نزد تو ماند، برادر من بود . اکنون به پاس [قدردانی از] رفتار نیک تو با او، این پاداش را به تو دادم . (19) »

3- آزادی کنیز

انس بن مالک می گوید: نزد امام حسین علیه السلام بودم که کنیزی از آن حضرت شاخه گلی را به حضرتش تقدیم کرد . امام حسین علیه السلام آن شاخه گل را گرفت و به او فرمود: «انت حرة لوجه الله; تو در راه خدا آزادی!» من به حضرت عرض کردم: در مقابل اهداء یک شاخه گل او را آزاد کردی؟ ! امام در پاسخ فرمود: خداوند ما را در قرآن چنین ادب کرده و فرموده است: «اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها» ; (20) «هرگاه به شما تحیتی گفته شد، پاسخ آن را به نیکوتر از آن یا مانند آن بدهید .» و سپس فرمود: تحیت بهتر، همان آزاد کردن اوست . (21)

4- تجلیل از یک آزاده

نام نیک موجب می شود که دیگران صاحب نام را تحسین کرده و در مورد او فال نیک بزنند . به این وسیله شخصیت او تقویت شده و روحیه اعتماد به نفس در او افزایش می یابد . به این جهت، نام نیک برای صاحب نام فرح انگیز و نشاط آور می باشد . والدین و مربیان دلسوز و آگاه در این مورد حساسیت خاصی داشته و در نامگذاریها کمال دقت را به عمل می آورند . زمانی که پیکر خونین حر در آخرین لحظات زندگی به روی زمین افتاده بود، امام حسین علیه السلام به بالین وی آمد . آن حضرت در حالی که با دستهای مبارک خود، صورت او را نوازش می داد و خاک و خون از چهره اش پاک می کرد، فرمود: «بخ بخ لک یا حر، انت حر کما سمیت فی الدنیا و الآخرة; به به! [احسنت] به تو ای حر! تو آزاد مردی چنانکه در دنیا و آخرت آزاده خوانده شدی .» سپس با تجلیل از مادر وی اضافه نمود: «والله ما اخطات امک اذ سمتک حرا، فانت والله حر فی الدنیا و سعید فی الآخرة; (22) به خدا سوگند! مادرت در این که تو را حر نامید، اشتباه نکرده است . به خدا قسم! تو در دنیا آزادمرد و در آخرت سعادتمند خواهی بود .»

سخنان عزت آفرین

امام حسین علیه السلام افزون بر اینکه در عمل سعی می کرد اطمینان به نفس را در وجود اشخاص زنده کند و حتی در یاری به محرومان و مستضعفان بیشتر از همه به حفظ آبرو، حیثیت و خدشه دار نشدن شخصیت آنان می اندیشید، در گفتارهای راهگشا و عزت بخش خود نیز به احیای کرامت انسانی و عزت افراد اهتمام خاصی داشت . این نوشتار را با سخنی حکیمانه از آن گرامی که حاکی از عزت نفس و روح تسلیم ناپذیر آن حضرت در مقابل ستمگران و متجاوزان به حقوق مسلمانان می باشد به پایان می بریم .

چنانکه می دانیم، گروهی از مردم، به خاطر فرار از مرگ به انواع ذلتها تن داده و به خاطر دو روز زندگی زودگذر دنیا برای همیشه عزت و کرامت خویش را فدا می کنند، اما حسین بن علی علیهما السلام در این مورد می فرماید:

«الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین السلة والذلة و هیهات منا الذلة، یابی الله لنا ذلک و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیة و نفوس ابیة من ان نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام; ناپاک فرزند ناپاک، (عبیدالله بن زیاد) مرا در پذیرش یکی از دو راه مجبور کرده است; بین مرگ [با عزت] و [زندگی با] ذلت . اما هیهات که ما ذلت و خواری را بپذیریم، خداوند و رسولش و مؤمنین و دامنهای پاک و غیرتمندان بر ما نمی پسندد که اطاعت فرومایگان و پست فطرتان را بر مرگ با عزت و شرافتمندانه ترجیح دهیم . (23) »

پی نوشت ها:
1) عیون الحکم و المواعظ، ص 439 .
2) تحف العقول، ص 483 .
3) حیاة الامام الحسین، ج 1، ص 181 .
4) کفایة الاثر، ص 234; معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 82 .
5) ترجمة الامام الحسن علیه السلام، ص 159 .
6) مقاتل الطالبین، ص 122; کشف الغمه، ج 1، ص 579 .
7) انعام/54 .
8) تحف العقول، ص 248 .
9) مستدرک الوسائل، ج 8، ص 358 .
10) تحف العقول، ص 248 .
11) مستدرک الوسائل، ج 8، ص 359 .
12) کافی، ج 2، ص 206; وسائل الشیعه، ج 16، ص 376 .
13) فرهنگ عاشورا، ص 386; معالی السبطین، ج 1، ص 220 .
14) مدینة المعاجز، ج 4، ص 214 .
15) ناسخ التواریخ، ج 2، ص 360 .
16) تاریخ طبری، ج 4، ص 315 .
17) موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 486 .
18) مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 222 .
19) موسوعة کلمات الحسین علیه السلام، ص 621 .
20) نساء/86 .
21) بحار الانوار، ج 44، ص 195 .
22) لواعج الاشجان، ص 147; لهوف، ص 192 .
23) لهوف ابن طاووس، ص 180 .
 
مبلغان - فروردین 1382، شماره 39
 
نظر از: صبا سامسونگ [بازدید کننده]
صبا سامسونگ

مطالب خوبي داريد
درصورت تمايل به تبادل لينک پيام دهيد

1397/02/23 @ 12:11


فرم در حال بارگذاری ...

شبیه ماه - فانی ( کلیپ تصویری + متن)

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اردیبهشت, 1397

 

کلیپ تصویری مهدوی: شبیه ماه - فانی  (3.96 MB)

زمان: 115 ثانیه (01:55)

به ماه رویت قسم که جانا

اگر که باشم گه ظهورت…

و گر تنم را حصار قبرم، میان دستان خود فشارد…

زمانه با داغ دوری تو

گدازد این قلب چاک چاکم

دوباره سر بر ره تو سایم

به جانب پرچم تو آیم

به حسرت روی تو بمیرم… و خون زخم‌های شکفته من…

به پیش پایت چنین نگارد…

تمام عمرم برای مهدی

شود وجودم فدای مهدی

سپاس گویم خدای مهدی

شنیدم آخر ندای مهدی….

تمام عمرم فدای مهدی


فرم در حال بارگذاری ...

جمعه های ما - گرسویی و طهرانی‌ زاده (+ متن)

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اردیبهشت, 1397

 

کلیپ تصویری مهدوی: جمعه های ما - گرسویی و طهرانی‌ زاده (+ متن)

دانلود نماهنگ تصویری «جمعه های ما» ویژه ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

زمان: 295 ثانیه (04:55) -  (14.88 MB)

ای مسیحا دم هجر دنیا … یوسف سامرایی زهرا
الامان ای سلیمان دلها
ای بهارم … گل‌عذارم … ای طلوع شام تارم
ای گل طاها … شاخه‌ی طوبی
العجل یابن الزهرا … یابن الزهرا

ای گل نرگس باغ عصمت … نقش طاووس بر طاق جنت
وای از این دوری سخت غیبت

ای قرارم … ای نگارم … ای تو تنها غم گسارم
ای گل زیبا … بهترین رؤیا
العجل یابن الزهرا … یابن الزهرا

ای غریب شبستان عالم … از غم دوریت خسته حالم
در فراقت ببین آه و نالم…

خسته یارم … دیده زارم … ای امید روزگارم
بر لب دنیا … ذکر بی‌همتا
العجل یابن الزهرا … یابن الزهرا

بهر دلگرمی این دل سنگ … از دل جاده‌های پر از درد
ای پناه دل خسته برگرد

بی‌قرارم … شکوه دارم … تا نشینی در کنارم
سخت و پر غوغا … جمعه‌های ما
بی شما یابن الزهرا … یابن الزهرا


فرم در حال بارگذاری ...

روش تربیتی در دین اسلام

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اردیبهشت, 1397
 

 
روش تربیتی اعطای بینش از کلیدی ترین روش هایی است که اسلام از آن بهره فراوان برده است و تأکید دارد که از این شیوه استفاده شود.
پیامبر صلی الله علیه و آله اساس دعوت خویش را گرایش به توحید می داند و قرآن با بیان های مختلف گوشزد می کند آنهایی که بینش درستی دارند با آنهایی که بینش نادرستی دارند مساوی نیستند. روایات هم تأکید می کنند که بینش دهی صحیح به یک فرد از دنیا و مافیها بهتر و برتر است و حیات معنوی به یک فرد دادن به منزله زنده کردن تمام انسان هاست.
 

امام حسن مجتبی علیه اسلام فرمود: «چند کار است که اگر توانستی انجام بدهی، هر چه دلت خواست گناه کن. اول اینکه از رزق خدا استفاده نکن و هر چه می خواهی گناه کن. دوم از ولایت خداوند خارج شو و هر چه می خواهی گناه کن. سوم محلی را پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن. پیامبر صلی الله علیه و آله اساس دعوت خویش را گرایش به توحید می داند و قرآن با بیان های مختلف گوشزد می کند آنهایی که بینش درستی دارند با آنهایی که بینش نادرستی دارند مساوی نیستند. روایات هم تأکید می کنند که بینش دهی صحیح به یک فرد از دنیا و مافیها بهتر و برتر است و حیات معنوی به یک فرد دادن به منزله زنده کردن تمام انسان هاست.

...

سلامت اخلاقی

این بینش که خداوند تمام امور ما را تحت نظر دارد و بر اندیشه های ما آگاه است، در سازندگی همه جانبه انسان، از جمله سلامت اخلاقی نقش کلیدی و بی بدیلی دارد، لذا قرآن و روایات تلاش دارند این بینش را در انسان ها زنده کنند. قرآن می فرماید: «الم یعلم بان الله یری؛[1] آیا او ندانست که خداوند (اعمالش را) می بیند؟» اسحاق بن عمار نقل کرده که حضرت صادق علیه اسلام فرمود: «یا اسحاق، خف الله کانک تراه و ان کنت لاتراه فانه یراک؛ و ان کنت ترای انه لا یراک فقد کفرت و ان تعلم انه یراک ثم برزت له بالمعصیه فقد جعلته من اهون الناظرین علیک؛[2] ای اسحاق! از خدا بترس به گونه ای که او را می بینی و اگر تو (به این باور نرسیده ای که) او را ببینی، بدان که او تو را می بیند و اگر باور نداری که او تو را می بیند، به راستی کافر شده ای و اگر بدانی که او تو را می بیند، با این حال آشکارا معصیت کنی، او را در حد پایین ترین ناظر بر خود قرار داده ای.»

این مضمون با بیان های مختلف در کلام همه امامان آمده است؛ از جمله مردی نزد امام حسن علیه اسلام آمد و عرض کرد: «انا رجل عاص؛ مرد گناهکاری هستم، چگونه خود را درمان کنم؟ حضرت فرمود: «چند کار است اگر توانستی انجام بدهی، هر چه دلت خواست گناه کن. اول اینکه از رزق خدا استفاده نکن و هر چه می خواهی گناه کن. «والثانی اخرج من ولایه الله و أذنب ماشئت والثالث اطلب موضعاً لایراک الله و أذنب ماشئت…»؛[3] دوم اینکه از ولایت خداوند خارج شو و هر چه می خواهی گناه کن. سوم اینکه محلی را پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن. این بینش که خداوند بر افعال انسان ناظر است در بسیاری از امور اخلاقی مؤثر است، از جمله:

مهار غرائز

درباره حضرت یوسف علیه اسلام می خوانیم: «وراودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک قال معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون؛[4] و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنای کامجویی کرد، درها را بست و گفت: «پناه می برم به خدا، او پروراننده من است و مرا منزلتی نیکو داده و ستمکاران رستگار نمی شوند».

امام سجاد علیه اسلام درباره «قول الله لولا ان رأی برهان ربه…»[5] فرمود: «قامت المرأه العزیز الی الصنم فالقت علیه ثوباً فقال لها یوسف ما هذا قالت استحیی من الصنم ان یرانا فقال لها یوسف استحیین ممن لا یسمع و لایفقه و لا یأکل و لا یشرب و لا استحیی انا ممن خلق الانسان و علمه فذلک قوله عز و جل لولا ان رأی برهان ربه؛[6] (زلیخا) همسر عزیز مصر به سوی بت رفت و جامه ای به روی او انداخت. یوسف علیه اسلام فرمود: این چه کاری بود انجام دادی؟ زلیخا گفت: از بت حیا می کنم که ما را [در حال کار خلاف عفت] ببیند. آنگاه یوسف علیه اسلام فرمود: [عجب] تو از موجودی که نمی شنود و نه می بیند و درک ندارد و نمی تواند بخورد و بیاشامد حیا می کنی و من از (خدا و) کسی که انسان را آفرید و او را علم آموخته حیا نکنم. این است سخن خدای عزیز و جلیل که اگر برهان رب را نمی دید، او هم قصد زلیخا نمی کرد…».

ناظر دانستن خداوند چشم و شهوات را از بیراهه رفتن کنترل می کند. قال الصادق علیه اسلام ما اغتنم احد بمثل ما اغتنم بغض البصر، لان البصر لا یقض عن محارم الله للاوقد سبق الی قلبه مشاهده العظمه و الجلال، سئل امیرالمؤمنین علیه اسلام بماذا یستعان علی عض البصر؛ فقال بالخمود تحت سلطان المطلع علی سرک و العین جاسوس القلب و برید العقل فغض بصرک عما لاییق بدینک و یکرهه قلبک و ینکره عقلک. قال النبی صلی الله علیه و آله غضوا ابصارکم ترون العجائب؛[7] حضرت صادق علیه اسلام فرمود: هیچ کس سود نبرده است به مانند آنچه که انسان از بستن چشم (از حرام ها) سود برده است؛ زیرا چشم از حرام های الهی وقتی چشم پوشی می کند که قلب انسان بزرگی و جلالت خداوند را مشاهده نموده باشد.

از امیرمؤمنان علیه اسلام سئوال شد از چه چیز بر بستن چشم (از حرام) کمک بگیریم؟ فرمود: «با فرو بستن چشم [با این بینش که تو] تحت نظر سلطان آگاه بر باطنت و (اینکه) چشم جاسوس و نامه رسان عقل است. پس چشمت را از آنچه لائق دینت نیست و نمی پذیرد و عقلت انکار می کند بازدار. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چشمتان را [از حرام ها] ببندید، عجائب [هستی] را مشاهده خواهید نمود.» نتیجه اینکه خداباوری و تقویت این بینش که تمام افکار، رفتار و اعمال ما تحت نظر الهی قرار دارد، غرائز انسان را مهار می کند و از مشاهده نامحرم بازمی دارد.

درمان کبر

علی علیه اسلام فرمود: «و اذا احدث لک ما انت فیه من سلطانک ابهه او مخیله، فانظر الی عظم ملک الله فوقک و قدرته منک علی مالا تقدر علیه من نفسک فان ذلک یطامن الیک من طماحک و یکف عنک من غربک و یفی الیک بما عزب عنک من عقلک؛[8] و اگر با مقام و قدرتی که داری دچار تکبر یا خودبزرگ بینی شدی، به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از توست بنگر که تو را از آن سرکشی نجات می دهد و تندروی را فرومی نشاند و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلی بازمی گرداند.» این جملات می رساند که با اندیشه سازی و بینش دهی می توان تفکر را درمان کرد و در این بخش به سلامتی اخلاقی دست یافت. چنان که اشاره دارد که سلامت عقلی را نیز در پی دارد. حضرت باقر علیه اسلام فرمود: «والعجب کل العجب للمختال الفخور الذی خلق من نطفه ثم یصیر جیفه و هو فیما بین ذلک و لایدری کیف یصنع به؛[9]تمام تعجب از خیال زده ای فخرکننده (و تکبرکننده) است که از نطفه خلق شده، سرانجام مرداری می شود (بدبو) و او در وسط این نمی داند با او چگونه رفتار می شود.» برای شناخت چیزی و فردی سابقه و لاحقه و وضع حال او را در نظر می گیرند. این تن خاکی هم سابقه اش قابل افتخار نیست چون نطفه بد بو بوده است و هم لاحقه او افتخار ندارد، چون مردار بد بود می شود و هم حال و گفتنی نیست چون جدای از روح، در واقع مستراح متحرک است. دانستن این مراحل تکبر را از انسان دور می کند.

درمان دلبستگی به دنیا

ایها الناس انما الدنیا دار مجاز و الاخره دار قرار فخذوا من مرکم لمقرکم و لاتهتکوا استارکم عند یعلم اسرارکم و اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان تخرج ابدانکم ففیها احشرتم و لغیرها خلقتم ان المرء اذا هلک قال الناس ما ترک و قالت الملائکه ما قدم لله آباؤکم فقدموا بعضا یکن لکم فرضا و لا تخلفوا کلا فیکون علیکم کلا؛[10] ای مردم! دنیا گذرگاه و آخرت قرارگاه است، از گذرگاه خود برای قرارگاه توشه بگیرید. در نزد کسانی که اسرار شما را می داند پرده دری نکنید. قلب های خویش را از دنیا بیرون ببرید، قبل از اینکه بدن هایتان بیرون رود. در دنیا محشور شدید، ولی برای دنیا خلق نشدید. به راستی وقتی مرد از دنیا رفت مردم می گویند پدرتان چه به ارث گذاشته است و ملائکه گویند چه چیز برای خدا پیش فرستاده است؟ آن مقداری که بر شما لازم است پیش بفرستید و همه را به ارث نگذارید که باری بر علیه شما خواهد بود.» درک این معنی که دنیا گذرگاه است نه منزلگاه و آخرت قرارگاه واقعی است و باید خود را برای آخرت آماده کرد، عامل دل کندن از دنیا و فاصله گرفتن از آن می شود.

درمان دروغ

علی علیه اسلام فرمود: «الکذاب والمیت سواء فان [لان] فضیله الحی علی المیت الثقه به فاذا لم یوثق بکلامه [فقد] بطلت حیاته؛[11] دروغگو و مرده همسانند، زیرا برتری زنده بر مرده این است که به او اطمینان می شود. وقتی به سخنان دروغگو اطمینان نشود (و مردم او را قبول نداشته باشند) به راستی حیاتش باطل شده است.»

این اندیشه بلند که دروغ گویی انسان را از اعتبار و ارزش می اندازد و در دید مردم سقوط می کند و کسی دیگر به او اعتماد نخواهد کرد، عامل درمان دروغگویی از اساس می شود.

۴ـ رشد معنوی

علی علیه اسلام فرمود: «الدنیا منتهی بصر الاعمی لا یبصر بما وراءها بشیء و البصیر ینفذها بصره و یعلم ان الدار وراءها فالبصیر منها شاخص والاعمی الیها شاخص و البصیر منها یتزدد؛[12] دنیا منتهای دید نابینا (ی باطنی) است. چیزی بالاتر از دنیا نمی بیند، ولی آدم بابصیرت باطن دنیا را می بیند که سرانجامش بایر (و بی حاصل) بودن است. پس بینا از دنیا عبور می کند و از آن توشه برمی گیرد، ولی نابینا به سوی دنیا حرکت می کند.»

دو ـ عبرت پذیری: قرآن کریم می فرماید: « یُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبرَه لِّأُولِی الأَبصَار؛[13] خداوند شب و روز را دگرگون (و جابه جا) می کند! به یقین در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت.»

سه ـ ثبات قدم در مسیر حق: علی علیه اسلام فرمود: «و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و العلم بتواضع الحق فامضوا لما تؤمرون به وقفوا عند ما تنهون عنه و لا تعجلوا فی امر حتی تتبینوا فان لنا مع کل امر تنکرونه غیراً؛[14] و این پرچم (مبارزه و ولایتمداری را) جز افراد آگاه و با استقامت و عالم به جایگاه حق به دوش نمی کشند. بنابراین آنچه فرمان دادند انجام دهید و آنچه نهی کردند توقف کنید و در هیچ کاری تا روشن نشود شتاب نکنید، زیرا در آنچه شما اکراه دارید توان تغییراتی داریم.»

۱ـ بصیرت مربی

به قول مولانا:

ذات نایافته از هستی بخش

کی تواند که شود هستی بخش؟

کسی می تواند به دیگران بینش و بصیرت دهد که خود اهل بینش عمیق و بصیرت ژرف باشد. قرآن کریم از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: « قُل هَـذِهِ سَبِیلِی أَدعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَه؛[15] بگو این راه من است با بصیرت و آگاهی کامل من و پیروانم به سوی خدا دعوت می کنیم.» حضرت جواد علیه اسلام فرمود: «من عمل علی غیر اعلم ما افسد اکثر مما یصلح؛[16] کسی که بدون آگاهی عمل کند، فسادش بیشتر از آنچه که اصلاح می کند خواهد بود.»

۲ـ تدریج

کار بینش دهی با یک روز و چند روز نمی شود، باید آرام آرام، شاگردان و مستمعان و جامعه را بصیرت و بینش داد. خداوند کل قرآن ـ که در واقع کتاب بینش و دانش است ـ را در ظرف ۲۳ سال بر پیامبر نازل نمود تا به تدریج آن را بر مردم بخواند. «وَ قُرآناً فَرَقناهُ لِتَقرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنزِیلاً؛[17] و قرآنی (بر تو نازل کردیم) که (آیات) آن را از هم جدا کردیم تا آن را به تدریج و آرامش بر مردم بخوانی». علاوه بر اینکه خود قرآن به تدریج نازل شده است، برخی از احکام نیز به صورت تدریجی و مرحله به مرحله نازل شده اند تا جامعه آن را پذیرا باشد، به عنوان نمونه:

الف) در مورد شراب

در آیه ای فرمود: «شما از انگور مسکرات (ناپاک) و روزی خوب و پاکیزه می گیرید.»[18] در مرحله دوم فرمود: «شراب هم منافع دارد و هم گناه بزرگی است، ولی گناهش بزرگ تر از منافع آن است.»[19] و در مرحله سوم دستور داد که «لااقل با حالت مستی نماز نخوانید تا بدانید چه می گویید.»[20] و در مرحله چهارم صریحاً دستور داد که «شرابخواری پلیدی است و کار شیطانی، باید از آن اجتناب شود.»[21]

ب) ربا

در یک آیه فرمود: «ربا در نزد مردم فزونی دارد نه در نزد خداوند: «وَ ما آتَیْتُم مِن رِباً لِیَربُوَا فِی أَموالِ النَّاسِ فَلا یَربُوا عِندَ اللَّه…»[22] و در آیه دوم فرمود: «چند برابر ربا نخورید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأکُلُوا الرِّبَا أَضعَافًا مُّضَاعَفَه»[23]و در آیه سوم فرمود: «باقیمانده ربا را نگیرید: « وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا…»[24] و در آیه چهارم اثر ربا را در قیامت بیان کرد که رباخواران همچون دیوانگان محشور می شوند: «الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَس»[25] و در آیه پنجم اعلام داشت که خداوند ربا را نابود می کند «یَمحَقُ اللّه الرِّبا..[26] و سرانجام با صراحت اعلام داشت که رباخواری اعلان جنگ با خداوند متعال است: « فإِن لَّم تَفعَلُوا فَأذَنُوا بِحَربٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُم فَلَکُم رُؤُوسُ أَموَالِکُم…؛[27] اگر چنین نکنید (و ربا را ترک نکنید) بدانید خدا و رسولش به شما اعلان جنگ می کنند و اگر توبه کنید، سرمایه هایتان از آن شماست».

۳ـ متناسب با سطح متربی

مبلغان و معلمان و مربیان در بینش دهی باید سطح فهم و درک و تحصیلات مستمعان خویش را در نظر بگیرند و در حد فهم آنها سخن بگویند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «انا امرنا معاشر الانبیاء ان نکلم الناس بقدر عقولهم،[28] ما پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل و فهم شان سخن بگوییم.» به همین جهت حضرت ابراهیم علیه اسلام وقتی می خواهد توحید را معرفی کند، اول از نقطه حد فهم مردم، یعنی از ستاره و ماه و خورشید شروع می کند و آرام آرام آنها را به خدای اصلی که همه فطرت های انسانی با آن آشنا هستند رهنمون می سازد.[29]

۴ـ واضح و روشن بودن کلام

گاه ممکن است انسان در سطح مناسب افراد سخن بگوید، ولی سخنانش واضح و روشن نباشند. برای بینش دهی ضروری است که واضح و روشن سخن بگوییم. لذا حضرت موسی از خداوند می خواهد: «وَ احلُل عُقدَه مِّن لِّسَانیِ، یَفقَهُوا قَولیِ»[30]پروردگارا!. .. گره را از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند» و همچنین از خداوند خواست که «وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفصَحُ مِنّی لِسانًا فَأَرسِلهُ مَعی رِدءًا یُصَدِّقُنی؛[31]برادرم هارون زبانش از من فصیح تر است، او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند!…».

و خداوند صریح اعلام می دارد که قرآن عربی مبین واضح و روشن است: «وَلَقَد نَعلَمُ أَنَّهُم یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِی یُلحِدُونَ إِلَیهِ أَعجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ؛[32] می دانیم که آنها می گویند: [این آیات را] انسانی به او تعلیم می دهد، در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت می دهند عجمی است، ولی این (قرآن) زبان عربی آشکار و واضح است».

۵ـ آزادی انتخاب متربی

ما فقط وظیفه بینش دهی داریم، نه تحمیل آن را، لذا مستمعان و شاگردان را در انتخاب آزاد می گذاریم. قرآن کریم این حقیقت را این گونه بیان می دارد: «قَد جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُم فَمَن أَبصَرَ فَلِنَفسِهِ وَمَن عَمِیَ فَعَلَیهَا وَمَا أَنَاْ عَلَیکُم بِحَفِیظٍ؛[33] دلایل بصیرت آفرین از طرف پروردگارتان برای شما آمده؛ کسی که (به وسیله آن) بصیرت و آگاهی یافت، به سود خود اوست و کسی که از دیدن آن چشم پوشید، به زیان خودش است و من نگهبان شما نیستم.» در آیه دیگری می فرماید: «إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا؛[34] ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.

۶ـ مداومت و استمرار

بینش دهی همچون آبی است که به زراعت و درختان می رسد و به آنها حیات می بخشد و این حیات بستگی به استمرار آب رسانی دارد. بینش نیز به صورت مداوم به مستمعان و شاگردان و جامعه تزریق می شود و در صورت قطع استمرار دچار مرگ معنوی و اخلاقی و… می شود.

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

خداوند متعال از زبان حضرت نوح علیه اسلام چنین نقل می کند: «قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوتُ قَومِی لَیلًا وَنَهَارًا؛[35] نوح علیه اسلام گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوی تو) دعوت کردم» و درباره نزول قرآن نیز این نکته تربیتی استمرار و مداومت مراعات شده است، لذا خداوند می فرماید: «وَلَقَد وَصَّلنَا لَهُمُ القَولَ لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ؛[36] ما آیات (قرآن) را یکی پس از دیگری برای آنان آوردیم شاید متذکر شوند.»

جمع بندی

روش تربیتی اعطای بینش از کلیدی ترین روش هایی است که اسلام از آن بهره فراوان برده است و تأکید دارد که از این شیوه استفاده شود. پیامبر صلی الله علیه و آله اساس دعوت خویش را گرایش به توحید می داند و قرآن با بیان های مختلف گوشزد می کند آنهایی که بینش درستی دارند با آنهایی که بینش نادرستی دارند مساوی نیستند. روایات هم تأکید می کنند که بینش دهی صحیح به یک فرد از دنیا و مافیها بهتر و برتر است و حیات معنوی به یک فرد دادن به منزله زنده کردن تمام انسان هاست. اعطای بینش آثار گرانسنگی دارد، از جمله سلامت عقل، سلامت روان در ابعاد مختلف، سلامت اخلاقی در گونه های مختلف، رشد معنوی، منتهی تأثیرگذاری اعطای بینش شرایطی دارد از جمله بصیرت مربی، تدریج در بیان، متناسب با سطح متربی، آزادی انتخاب مربی و….

پی نوشت ها

[1] علق، ۱۴.

[2] بحارالانوار، همان، ج ۶۷، ص ۳۵۵.

[3] همان، ج ۷۵، ص ۱۲۶، جامع الاخبار، تاج الدین شعیری، قم، انتشارات رضی، اول، ۱۳۶۳ ش ق، ص ۱۳۰.

[4] یوسف، 23

[5] یوسف، ۲۴.

[6] عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ ش، ج ۲، ص ۴۵.

[7] مصباح الشریعه، حسن مصطفوی، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، اول ۱۳۶۰ ش، ص ۱۷۳.

[8] نهج البلاغه، همان، ص ۵۶۸، نامه ۵۳.

[9] بحارالانوار، همان، ج ۷۵، ص ۱۸۴، ح ۱۰.

[10] نهج البلاغه، حکمت ۲۰۳، بحارالانوار، همان، ص ۱۳۴.

[11] غررالحکم، عبدالواحد تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۶۶، ص ۲۲۰.

[12] ارشاد القلوب دیلمی، حسن دیلمی، قم، شریف رضی، اول، ۱۴۰۳ ق، ج ۱، ص ۱۹.

[13] نور، ۴۴.

[14] نهج البلاغه، همان، خطبه ۱۷۳، ص ۳۲۸.

[15] یوسف، ۱۰۸.

[16] بحارالانوار، همان، ج ۷۵، ص ۳۶۴.

[17] اسراء، ۱۰۶.

[18] مو من ثمرات النخل و الاعناب تتخذون منه سکراً و رزقاً حسنا ان فی ذلک لآیه یقوم یعقلون» (نحل، ۶۷).

[19] یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نضعهما.

[20] «یا ایهاالذین آمنوا لا تقربوا لاصلاه و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون» (نساء ۴۳).

[21] «یا ایهاالذین آمنوا انما الخمر و المیسر والانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون» (مائده، ۹۰).

[22] روم، ۳۹.

[23] آل عمران، ۱۳۰.

[24] بقره، ۲۷8.

[25] بقره، ۲۷5.

[26] بقره، ۲۷6.

[27] بقره، ۲۷۹.

[28] بحارالانوار، همان، ج ۲، ص ۶۹.

[29] انعام، ۷۹ـ۷۵.

[30] طه، ۲۸.

[31] قصص، ۳۴.

[32] نحل، ۱۰۳.

[33] انعام، ۱۰۴.

[34] انسان (هل اتی)، ۳.

[35] نوح، ۵.

[36] قصص، ۵۱.

پاسدار اسلام، شماره 399 ,


فرم در حال بارگذاری ...

تربيت نسل منتظر(قسمت پنجم)

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اردیبهشت, 1397

 

نقل شده است: پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: وقتي نام فرزندانتان را «محمد» گذاشتيد، او را گرامي بداريد، در مجالس براي جاي باز كنيد و با صورت درهم كشيده با او برخورد نكنيد».10پيامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود كه حسن و حسين علیه السلام به سويش آمدند، وقتي آنان را مشاهده كرد به احترامشان از زمين برخاست. وقتي آمدن آنان قدري به تأخير افتاد، به سوي آنان شتافت. آنان را بر دوش خود سوار كرد و فرمود: «مركب شما خوب مركبي است و شما نيز سواران خوبي هستيد. پدر شما از شما بهتر است».

تربيت نسل منتظر(قسمت اول )

تربيت نسل منتظر(قسمت دوم )

تربيت نسل منتظر(قسمت سوم )

تربيت نسل منتظر(قسمت چهارم )

 

اشاره:

در چهار قسمت پيشين اين مقاله، به بيان ضرورت و اهميت تربيت و وظايف منتظران، همچنين اصول اين امر مانند: اصل سلامت نفس مربي، اصل تفاوت هاي فردي، اصل سعة صدر و اصل محبت پرداختيم. در قسمت پاياني اين مجموعه، پنجمين و آخرين اصل را تقديم حضورتان مي كنيم.

 

پنجمين اصل: تكريم شخصيت

مهم ترين اصل تربيت اسلامي، اصل كرامت انساني است. توجه مربي ـ در امر تربيت ـ به اين واقعيت كه انسان در مقايسه با ساير موجودات از بهره هاي وجودي افزون تري برخوردار است و مي تواند با بهره گيري درست از استعدادها و بهره هاي وجودي خود، كامل تر شود و از همة موجودات فراتر رود، سنگ بناي تربيت است.

بايد كوشش مربي به اين نكته معطوف باشد كه مربي به اعتلاي روحي دست يابد و در پرتو علم، ايمان و عمل صالح به كرامت انساني نايل گردد. زيرا هرچند آدمي از كرامت تكويني برخوردار مي باشد، امّا در حال نوسان است به گونه اي كه اگر از كرامت تشريعي ـ كه از طريق تلاش و كوشش و در نتيجة افعال اختياري براي آدمي حاصل مي شود ـ برخوردار نگردد، از همة موجودات پست تر مي شود.1

...

نوجوان و تكريم شخصيت

يكي از خواهش هاي طبيعي نوجوانان اين است كه مانند بزرگ سالان به شخصيت شان احترام شود و مورد تكريم قرار بگيرند.

نوجوانان متوقّع اند كه والدين، بستگان و ساير مردم آنان را به چشم يك فرد كامل نگاه كنند و در برخوردهاي اجتماعي، احوال پرسي ها و پذيرايي ها مانند بزرگ سالان برخورد نمايند.

تمناي تكريم و احترام و حسّ استقلال و آزادي با فرارسيدن بلوغ در نهاد جوان بيدار مي شود و نوجوان و جوان حاضر نيست مانند دوران كودكي مطيع و فرمانبردار باشد.

گاهي والدين به علت عدم آگاهي از استقلال طلبي و شخصيت خواهي فرزندان كه حقّ طبيعي آنهاست، آن را نشانة خودسري، بي حيايي يا خودپسندي و تندروي آنان تلقي مي كنند و با گفتار ناشايست آسيب شخصيتي به جوان وارد مي آورند. در صورتي كه اگر والدين با شيوة تكريم شخصيت با جوان خود برخورد كنند، بيشتر مي توانند در او نفوذ نمايند. پيامبر صلی الله علیه و آله دورة سوم رشد را دورة «مشورت» اعلام كردند: «الولد وزيرٌ سبع سنين؛ فرزند هفت سال مشاور و وزير است».2

امام خميني(ره) نيز با ابراز علاقه و محبت سعي در تكريم شخصيت جوانان داشت. ايشان در مورد جوانان با اين عبارت سخن مي گفتند: «من به همة شما جوانان ارادت دارم، اخلاص دارم، محبت دارم، دوستي دارم. شما را از خودم مي دانم و من هم از خود شما هستم. شما جوانان ذخيرة ما هستيد و من خدمتگزار شما هستم. اميد من به شما جوانان است. خداوندا تو يار اين جوانان مخلص باش».3

يكي از حقوقي كه فرزندان بر گردن والدين خود دارند، حقّ تكريم شخصيت و احترام است. همة انسان ها ـ خصوصاً كودكان و نوجوانان ـ علاقه دارند شخصيت آنها مورد توجه و احترام ديگران قرار گيرد.
نياز به احترام از اساسي ترين نيازهاي انسان است.

انسان ها معمولاً تشويق پذير و تنبيه گريزند، لذا همة انسان ها دوست دارند در جمع مورد احترام و تشويق باشند.

پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «فرزندان خود را اكرام كنيد».4 كودكاني كه در خردسالي مورد تكريم والدين و اطرافيان باشند، در بزرگ سالي قدرت سازش يافتگي فردي و اجتماعي بيشتري دارند.

علي علیه السلام مي فرمايند: «هر كس كرامت نفس داشت شهوات و پستي ها در چشم او زشت و نازيباست».5

يكي از علّت هاي عمدة گرايش بعضي از كودكان و نوجوانان به رفتارهاي ناهنجار از بين رفتن كرامت انساني در وجود آنان است.
تكريم شخصيت كودك و نوجوان باعث تقويت رفتارهاي مطلوب و احساس خود ارزشمندي در آنان است.

انسان غريزة حبّ ذات دارد. علماي تعليم و تربيت مي گويند تنها چيزي كه باعث ارضاء و اشباع غريزة حبّ ذات است اينكه مورد احترام ديگران باشد.

آثار تربيتي تكريم شخصيت
از جمله آثار و نتايج تكريم شخصيت مي توان به اين موارد اشاره كرد: احساس آرامش دروني، تقويت حسّ اعتماد به نفس، ارضاي غريزة حبّ ذات، پي بردن به توانايي و توانمندي خود، يادگيري احترام به ديگران، مصون شدن از خطا و گناه، ايجاد دلگرمي در تحصيل و زندگي.
علي علیه السلام مي فرمايند: «هر كس نفس خود را كوچك بشمارد، اميد خيري به او نداشته باش».7

اسلام و تكريم شخصيت كودك و نوجوان
تكريم و احترام به شخصيت كودك را مي توان به عنوان يك وسيله و روش تربيتي معرفي كرد. به همين جهت اسلام به والدين سفارش مي كند كه به كودكان خود احترام بگذاريد. پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «فرزندان خود را گرامي بداريد و آنان را نيكو تربيت كنيد تا خدا گناهانتان را بيامرزد».8

ابن عباس مي گويد: رسول خدا صلی الله علیه و آله امام حسن علیه السلام را بر دوش خود سوار كرده بود. مردي اين منظره را ديد و عرض كرد، پسر! چه مركب خوبي داري؟ پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «چه سوار خوبي».9

نقل شده است: پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: وقتي نام فرزندانتان را «محمد» گذاشتيد، او را گرامي بداريد، در مجالس براي جاي باز كنيد و با صورت درهم كشيده با او برخورد نكنيد».10پيامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود كه حسن و حسين علیه السلام به سويش آمدند، وقتي آنان را مشاهده كرد به احترامشان از زمين برخاست. وقتي آمدن آنان قدري به تأخير افتاد، به سوي آنان شتافت. آنان را بر دوش خود سوار كرد و فرمود: «مركب شما خوب مركبي است و شما نيز سواران خوبي هستيد. پدر شما از شما بهتر است».

راه هاي تكريم شخصيت
از جمله راه هاي تكريم شخصيت جوان مي توان به اين موارد اشاره كرد:

1. انتخاب نام و فاميل زيبا: نام خوب در واقع قسمتي از ساختمان رواني كودك را تكميل مي نمايد. اسم جوان بخشي از هويت شخصي و رواني اوست. پيامبر صلی الله علیه و آله در وصيت خود به علي علیه السلام فرمود: «اي علي! فرزند بر پدر خود حق دارد كه نام زيبايي برايش انتخاب كند و خوب او را تربيت نمايد».

2. نام كودك را با احترام بردن: مثلاً گفتن: حسن آقا، زهرا خانم،

3. سلام كردن به كودك و نوجوان: رسول خدا صلی الله علیه و آله در روايتي فرمودند: «پنج كار را تا آخر عمرم فراموش نمي كنم، يكي از آنها سلام كردن به كودكان است».11

4. دست دادن و احوال پرسي كردن با كودكان در موقع ملاقات با آنان.

5. جا دادن و احترام گذاشتن هنگام ورود به مجالس: متأسفانه بارها در مجالس مذهبي ديده شده، وقتي شخصي يا شخصيتي وارد مجلس مي گردد بچه ها را حتي از مجلس بيرون كرده يا در قسمت پايين مسجد هدايت مي كنند كه اقدامي نادرست و غيرمنطبق بر آموزه هاي ديني است.

6. دعوت رسمي از كودكان ـ مانند بزرگ سالان ـ در مجالس جشن.

7. اختصاص وسايل مخصوص به كودكان در منزل مانند بزرگ سالان.

8. در نظر گرفتن صندلي در مسافرت ها براي كودكان.

9. جشن تكليف در زمان ورود بچه ها به دوران بلوغ: اين امر، تأثير بسزايي در شخصيت نوجوانان دارد. در گذشته، سيد بن طاووس(ره) از علماي بزرگ براي سه فرزند پسر خود جشن تكليف گرفته است.

10. بيان نقاط مثبت اخلاقي كودك در جمع خانواده و فاميل،

11. در صورت تخلف، در جمع تذكر ندادن و خودداري از تنبيه هاي عاطفي و غيرعاطفي،

12. در هنگام مسافرت با تماس تلفني از آنان احوال پرسي كردن،

13. موقع حرف زدن به حرف و صحبت آنان گوش دادن،

14. در صورت امكان در بعضي از موارد با آنان مشورت كردن،

15. مسئوليت دادن به كودك و نوجوان: اين امر نوعي احترام به اوست،

16. اعتماد كردن به كودك و نوجوان،

17. در صورت اظهار نظر در مورد يك مسئله گوش كردن و توجه كردن،

18. در صورت اشتباه بخشي از رفتار اشتباه را تغافل كردن و نديده گرفتن،

19. استفاده نكردن از زور، اجبار و تحميل در انجام تكاليف مدرسه اي و ديني،

20. حقّ انتخاب براي او قايل شدن و نظر او را پرسيدن.

لازم به ذكر است كه، احترام و تعريف نبايد از حد و مقدار آن تجاوز كند. گاهي اين مسئله باعث تكبر و خود بزرگ بيني يا بعضاً باعث لوس شدن و زودرنجي مي گردد.

نمونه هايي از اهانت به شخصيت
با كمال تأسف، بسياري از اوليا و مربيان بر خلاف تعاليم متعالي اسلام آن طور كه طبيعت كودكان اقتضا مي كند، شخصيت و روح حساس آنان را در نظر ندارند و اكثراً به اشكال مختلف اسباب اهانت به شخصيت آنان را فراهم مي آورند. در اينجا به بيان نمونه هايي از اين دست مي پردازيم:

1. عدم دعوت مستقل از كودك يا نوجوان در مهماني ها،

2. در تقسيم غذا در مهماني ها، ابتدا به بزرگ ترها توجه كردن و بعد با صداي بلند براي آنان طلب غذاي بچگانه كردن،

3. نگرفتن بليط و صندلي مستقل در مسافرت ها براي فرزندان خود،

4. وجود نداشتن تلفن عمومي در معابر عمومي  براي كودكان،

5. در مجالس و مراسم، كودكان را در پايين مجلس جا دادن يا نسبت به آنان بي توجه بودن.

 

عارضة عقدة حقارت
عقدة حقارت يكي از مهم ترين و مرموزترين بيماري هاي رواني است كه معلول بي توجهي به شخصيت كودكان در دوران رشد است. در زير به چند نمونه از اين عوامل اشاره مي كنيم:

1. نقص عضو: نقص عضو در كودك دو علت مي تواند داشته باشد: اوّل، به صورت ژنتيك يا مادرزادي در او ايجاد شده، دوم، بعد از تولد در اثر بي توجهي والدين يا بروز حادثه اي دچار نقص عضو شده است. به هر صورت كودكان يا بزرگ سالاني كه دچار نقص عضو در ساختمان بدني خود هستند از دو جهت رنج مي برند: اوّل، نقص و محروميتي كه در خود احساس مي نمايند. دوم، توهين و تمسخر ديگران.

در تعاليم اسلام به طور عموم استهزاء و اهانت، ملامت و شماتت شده و ممنوع شناخته شده، اولياي اسلام جداً مردم را از اين اعمال ناپسند برحذر داشته اند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده اند: «به مردم بلازده و جذامي، چشم ندوزيد و نگاه طولاني نكنيد كه باعث ملال و آزردگي انسان مي شود».13

2. نام بد: نام، معرف انسان است. يكي از حقوقي كه فرزندان بر گردن اولياي خود دارند، انتخاب نام و فاميل نيكو است: «از حقوق فرزندان بر عهدة والدين اين است كه نام خوبي براي او تعيين كنيد و به نيكي ادبش نماييد».14 امام صادق علیه السلام فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله نام هاي زشت و زنندة اشخاص و بلاد را تغيير مي داد».15 عمر دختري داشت كه نامش عاصيه به معناي گناهكار بود. حضرت او را «جميله» گذاشت.

3. برچسب زدن: يكي از رفتارهايي كه باعث تقويت حسّ حقارت فرزندان شده و چه بسا تا آخر در ذهن كودك باقي مي ماند، برچسب زدن به وسيلة القاب بد است. خدا در قرآن مي فرمايد: «ولاتنابزوا بالالقاب؛ شما مردم با ايمان مواظب باشيد كه اسامي بد و لقب هاي زشت براي يكديگر نگذاريد». يكي از روش هاي زشت بعضي از مربيان در مدرسه نام گذاري دانش آموزان با الفاظ تمسخرآميز است. گاهي خود بچه ها در محيط مدرسه اين كار را مي كنند، وقتي معلم كلمة زشت را به كار برد، بچه ها بيشتر تشويق مي شوند كه فرد مورد نظر را تمسخر كنند.

4. اعتياد والدين: فرزنداني كه پدران معتاد دارند حسّ حقارت در آنان تقويت مي گردد. يك فرد معتاد در جامعه جايگاهي ندارد و لذا در روابط اجتماعي و حتي در انتخاب همسر و تشكيل خانواده، خانوادة معتاد مورد پذيرش عمومي نيست.

5. فقر و محروميت: محروميت كودك از امكانات زندگي مثل خانه، لباس، غذا و اسباب بازي، زمينة حسّ حقارت را تقويت مي كند. كودكي كه در جمع هم سالان خود لباس و كفش نامناسب و كهنه دارد، احساس حقارت مي كند. گاهي بعضي از كودكان در چنين شرايطي دچار عقدة حقارت شده، براي جبران محروميت خود از طُرق مختلفي انتقام مي گيرند كه اين نتيجة فقر و نداري است.16

خلاصه اينكه يكي از اصول مهم در تربيت، توجه به تكريم شخصيت كودك و نوجوان است. اسلام رابطه اي را سالم مي داند كه براساس احترام متقابل، تكريم شخصيت و عزت نفس باشد.

بنابراين كساني كه كرامت نفس و شرف معنوي خويش را باور دارند، مايلند كه براي هميشه اين گوهر گرانبها را حفظ كنند. هرگز پيرامون گناه و نادرستي نمي گردند. امام هادي علیه السلام فرمودند: «كسي كه خود را كوچك و موهون بداند و در خود احساس حقارت كند، خويشتن را از شرّ او در امان ندان».

توصيه ما اين است كه هر كس در مصدر و بستر تربيت قرار دارد مراقب باشد نسبت به متربّي خود احترام بگذارد و او را گرامي بدارد.

پي نوشت :
1. تعليم و تربيت اسلامي، آموزش عقيدتي سياسي، شماره 114، ص 65.
2. مجلسي، بحارالانوار، ج 104.
3. ديدگاه هاي امام خميني(ره)، صص 4 ـ 6.
4. كنزالعمال، ص 456.
5. غرر الحكم، ج 2، ص 213.
6. همان، نص 77، ج 2، ص 2.
7. مكارم الاخلاق، ص 255.
8. بحارالانوار، ج 42، ص 285.
9. وسايل الشيعه، ج 8، ص 441.
10. بحارالانوار، ج 43، ص 398.
11. مستدرك، ج 2، ص 618.
12. بحارالانوار، ج 2، ص 122.
13. مستدرك، ج 2، ص 618.
14. قرب الاسناد، ص 45.
15. تعليم و تربيت اسلامي، كد 1000.
16. بحارالانوار، ج 17، ص 214.

 

نویسنده: علي محمد رفيعي محمدي

 ماهنامه موعود شماره 97


فرم در حال بارگذاری ...

تربيت نسل منتظر(قسمت چهارم )

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اردیبهشت, 1397

 

تربيت نسل منتظر(قسمت اول )

تربيت نسل منتظر(قسمت دوم )

تربيت نسل منتظر(قسمت سوم )

تربيت نسل منتظر(قسمت پنجم)

اشاره:

نویسنده در قسمت های پیشین به تبیین سه اصل:

1. سلامت نفس مربی،

2. اصل تفاوت های فردی،

3. صبر و سعة صدر، برای تربیت نسل منتظر پرداخت.

در این قسمت چهارمین اصل تربیتی را با شما عزیزان در میان می گذارد.

 

4. اصل محبت
محبت يکي از نيازهاي اساسي روان انسان است و همان گونه که آدمي به آب، غذا و ديگر امکانات احتياج دارد، به محبت هم نيازمند است. آدمي خود را دوست دارد و مي خواهد محبوب ديگران باشد. محبت در تربيت صحيح و متعادل متربّي تأثير فراوان دارد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «به کودکانتان محبت کنيد، بر آنان رحمت آوريد و هر گاه به آنان وعده داديد، به وعده خود وفا کنيد، زيرا به گمان آنان، شما به آنان روزي مي رسانيد».

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند:

«رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسي که فرزند خود را ببوسد براي او حسنه نوشته مي شود». همان حضرت فرمودند:

«فرزندان را زياد ببوسيد، زيرا به ازاي هر بوسه، براي شما در بهشت، درجه اي هست که ميان هر درجه با درجة ديگر پانصد سال راه است».

...

محبت در پرورش صحيح و متعادل جسم و جان کودک تأثيرات فراواني دارد که در امور زير خلاصه مي شود:

1. محبت براي انسان يک نياز طبيعي است. کودک بيش از بزرگ ترها به آن نياز دارد. کودک چندان توجهي ندارد که در کوخ زندگي مي کند يا در کاخ، به نوع لباس و غذاي خود نيز چندان توجهي ندارد؛ امّا در اين جهت که محبوب ديگران هست يا نه، کاملاً دقت و حساسيت دارد.

2. تعادل روح: محبت چون يک نياز طبيعي است وجود و عدم آن در تعادل و عدم تعادل روح تأثير فراواني دارد. کسی که به زندگي اميدوار و دلگرم است، خود را در اين جهان پرآشوب، تنها و بي کس نمي داند تا تعادل و آرامش نفساني خويش را از دست بدهد. در پرتو محبت، صفات عالي انساني و عواطف و احساسات کودک به خوبي پرورش مي يابد که نتيجة آن، پرورش انساني متعادل خواهد بود.

3. سلامت جسم: احساس محبوبيت، در آرامش نفس تأثير دارد و آرامش نفس نيز بدون شک در سلامت اعصاب و جسم تأثير فراواني خواهد داشت.

جسم و جان کودکي که از محبت هاي گرم پدر و مادر اشباع مي شود و از آرامش نفساني و اعتماد برخوردار است، بهتر از کودکي که از چنين نعمت بزرگي محروم شده، رشد و پرورش مي يابد.

4. کودک اظهار محبت را ياد مي گيرد. کودک در محيط گرم محبت، اظهار محبت را از پدر و مادر ياد مي گيرد و خوش قلب، خيرخواه و انسان دوست بار مي آيد. او چون طعم شيرين محبت را چشيده، در فرداي زندگي حاضر است اين آب حيات را بر ديگران نيز ايثار کند.

چنين انساني وقتي بزرگ شد، همين اظهار محبت را نسبت به همسر خود، فرزندان خود، دوستان، معاشران و همه انسان ها، خواهد داشت.

 اي دوست براي دوست جان بايد داد
در راه محبت امتحان بايد داد
تنها نبود شرط محبت، گفتن
يک مرتبه هم عمل نشان بايد داد

 5. کودک به محبت کننده علاقه پيدا مي کند؛ چون انسان حبّ ذات دارد، علاقه مندان خود را نيز دوست دارد، و نسبت به آنان خوش بين مي شود. وقتي کودک مورد محبت پدر و مادر قرار گرفت، متقابلاً به آنان علاقه مند مي گردد، پدر و مادر را افرادي قدرشناس، خيرخواه و قابل اعتماد مي شناسد و به حرف آنان بهتر گوش مي دهد.

 درس معلم ار بود زمزمة محبتي
جمعه به مکتب آورد طفل گريزپاي را

 6. مصونيت از انحرافات: اظهار محبت، کودک را از ابتلاء به عقدة نفساني و احساس کمبود حقارت مصون مي دارد. برعکس، کودکي که از محبت هاي گرم پدر و مادر محروم بوده، يا نياز او درست اشباع نشده، در نفس خويش احساس محروميت کرده، نسبت به پدر و مادر و ديگرانی که او را دوست ندارند، عقدة نفساني پيدا مي کند. طبعاً چنين انساني در معرض هر گونه انحراف و فسادي خواهد بود.

به عقيدة بسياري از دانشمندان، اکثر تند خويي ها، خشونت ها، لجبازي ها، زورگويي ها، بدبيني ها، اعتياد ها، افسردگي ها، گوشه گيري ها، نااميدي ها و به طور کلّی ناسازگاري هاي افراد، معلول عقدة حقارتي است که در اثر محروميت از محبت به وجود آمده است.

در اثر همين کمبود محبت و احساس بي پناهي است که دختر جوان، در مقابل چند جملة محبت آميز يک جوان فريبکار خود را مي بازد و تسليم هوس بازي هاي او مي گردد. امام صادق علیه السلام فرمودند: «حضرت موسي علیه السلام از خداي متعال سؤال کرد: افضل اعمال چيست؟ خداوند فرمود: دوست داشتن فرزندان».

در روايت نقل شده است: «مردي خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسيد و عرض کرد: تاکنون هيچ کودکي را نبوسيده ام. وقتي آن مرد بيرون رفت، پيامبر صلی الله علیه و آله به اصحاب فرمود: به نظر من اين مرد اهل دوزخ است».  علي علیه السلام در وصيت خود فرمود: «با کودکان مهرباني کن و احترام بزرگان را نگه دار». ابوهريره نیز مي گويد: «رسول خدا صلی الله علیه و آله را ديدم که آب دهان حسن و حسين را مي مکيد، چنان که انسان ميوه را تناول مي نمايد». 
 
اظهار محبت
کمتر پدر و مادري را پيدا مي کنيد که قلباً فرزند خود را دوست نداشته باشند. ولي کودک به محبتي نیاز دارد که آثار آن را در رفتار پدر و مادر مشاهده کند. محبت والدين در قالب نوازش ها، بوسه ها، در آغوش گرفتن ها، تبسم ها و حتي آهنگ محبت آميز سخنان پدر و مادر ظاهر مي شود.

کودک دوست دارد با پدر و مادر سخن بگويد و اسرار دلش را با آنان در ميان بگذارد. دوست دارد با آنان براي خريد به بازار، تفريح و مهماني برود. دوست دارد به سخنانش خوب گوش دهند و پاسخگوی نیازهایش باشند.

کودک حتي دوست دارد با پدر و مادرش بازي کند. او علاقه مند است در خانه محترم باشد و در امور منزل مسئوليتي را بر عهده بگيرد و در واقع محبت قلبي پدر و مادر را از همین راه ها کشف مي کند.

 

محبت خود را مشروط نکنيد

محبت والدين به فرزندان يک امر طبيعي است. ممکن است والدين از بعضي کار هاي فرزند خود ناراضي باشند، ليکن نمي توان محبت آنان را ناديده گرفت، چون يک امر طبيعي است. به والدين توصيه می شود محبت خود را هيچ وقت وجه المعامله قرار ندهند. اين درست نيست که بعضي از والدين محبت خود را وسيلة نفوذ در فرزند قرار دهند، مثلاً به او بگویند: اين کار را بکن تا مامان تو را دوست داشته باشد. يا اگر اين کار را بکني، دیگر تو را دوست ندارم. اين کار چند عيب دارد:

الف) به اصل طبيعي ضرورت محبت پدر و مادر نسبت به فرزند لطمه وارد مي سازد،

ب) با چنين برنامه اي کودک عادت مي کند کارها را براي جلب رضايت پدر و مادر و ديگر انسان ها انجام دهد نه بر طبق وظيفه و براي جلب مصالح واقعي خود و ديگران،

ج) کودک را به تملق گويي، نفاق و فريبکاري وادار می سازد.

 

محبت مانع تربيت نباشد

بعضي از والدين چون بيش از حد به فرزندان خود علاقه دارند، بدي هاي آنان را اصلاً نمي بینند و اگر احياناً عيبي در آنان ديدند يا ديگران آن را تذکر دادند، از آن عيب چشم پوشي مي کنند.

شما کودکان بي ادبي را مي بينيد که بچه ها را اذيت مي کنند، مزاحم مردم مي شوند، در و ديوار را کثيف و خراب مي کنند، شيشه مي شکنند، فحش مي دهند و … .

اينها نتيجة بي توجهي والدين است که آنان را نهي نمي کنند يا با يک خندة احمقانه یا با دفاع بي جا، آنان را به کار هاي خلاف تشويق مي کنند. اين والدين نه تنها به فرزند خود خدمت نمي کنند بلکه در حقّ آنان خيانت مرتکب می شوند و لذا در قيامت بدون مؤاخذه نخواهند بود.

بهترين پدران و مادران، کساني هستند که حساب دوستي فرزندانشان را از حساب تربيت جدا مي سازند. امام باقر علیه السلام در این باره فرمودند: «بدترين پدران کساني هستند که در احسان به فرزندان از حد تجاوز مي نمايند و بدترين فرزندان کساني هستند که با تقصير خود، عاق پدر مي شوند». علي علیه السلام نیز فرمودند: «هر کس سختي تأديب را تحمل کند، بدي هايش کم خواهد شد».

 

زيان هاي افراط در محبت

محبت مثل آب و غذا است؛ اگر به مقدار لازم و در وقت مناسب صرف شد، مفيد خواهد بود. محبت زياد نه تنها به نفع کودک نيست، بلکه يک خيانت و اشتباه تربيتي محسوب مي شود.

والدين بايد با توجه به مشکلات احتمالي آينده، فرزندان خود را به گونه ای تربيت کنند که براي زندگي در نشيب و فراز آينده آماده باشند. آنان باید مراقب باشند فرزندان، لوس و ناز پرورده و نازک نارنجي بار نيايند.

عواقب محبت افراطي عبارتند از:
1. کودک سلطه جو و پرتوقع مي شود: چون والدين تسليم خواسته هاي کودک هستند، توقعات او توسعه پيدا مي کند و هر چیزی مي خواهد و دستور مي دهد. در چنین شرایطی والدين براي اينکه عزيز کردة آنان آزرده نشود، خواسته هايش را برآورده مي سازند. چنين کودکي، رفته رفته به يک حاکم ديکتاتور تبدیل می شود. مردم نه تنها چنين آدم لوسي را دوست ندارند، بلکه نسبت به برآوردن خواسته هايش نیز خود را ملزم نمي دانند. در نتيجه، اين عزيز بي جهت از مردم رنجيده مي شود و احساس حقارت مي کند.

آدم هاي لوس و ناز پرورده در زندگي زناشويي خود نيز غالباً با شکست مواجه مي شوند. پسر لوس وقتي ازدواج می کند، از همسر خود انتظار دارد همانند مادر، بلکه بيشتر، از او پذيرايي و پرستاري کند. اکثر خانم ها هم حاضر نيستند در برابر فرماندهي هاي مستبدانة شوهر تسليم محض باشند، بدين جهت اختلافات داخلي شروع مي شود و زندگي را به تباهي مي کشاند.

يک دختر ناز پرورده نيز وقتي به خانة شوهر مي رود، از او توقع دارد همانند مادر و پدر از او پذيرايي کند و به خواسته هايش توجه نمايد، و بدون چون و چرا تسليم خواسته های او باشد. در صورتي که اغلب مرد ها اين لوس گري ها را دوست ندارند و لذا قهر و دعوا و کشمکش شروع خواهد شد و متأسفانه در برخی اوقات کار به طلاق مي کشد.

2. ناز پرورده ها غالباً روحي ضعيف، ناتوان و زودرنج دارند و خیلی سریع اعتماد به نفس خود را از دست مي دهند.

3. آدم هاي لوس و ناز پرورده غالباً خودپسند و از خودراضي هستند و عيوب خود را نمي بينند.

4. کودکاني که بيش از حد مورد نوازش پدر و مادر هستند، به تدريج ياد مي گيرند زورگويي کنند.

 

راه های ابراز محبت:
از سه راه مي توان محبت را به طرف مقابل؛ همسر يا فرزند بروز داد: محبت بصري، محبت ابزاري، محبت کلامي.

1. محبت بصري: يکي از راه هاي ابراز محبت، محبت چشمي است. چشم داراي امواج مثبت و منفي است. شما از نگاه خود مي توانيد پيام عشق و علاقه، محبت، تنفر، اعتراض، سؤال، انتقاد و … را به دیگران بفرستيد. لذا يکي از راه هاي بروز محبت، محبت چشمي است اينکه در روايات آمده است: نگاه شما به والدين نگاه محبت آميز باشد، نشانة اين است که با چشم مي توان محبت را ارائه داد.

 داني که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش
او از جفا خون کرد و من از ديده بيرون کردمش

 2. محبت ابزاري: دست دادن، هديه دادن، بوسيدن، در آغوش کشيدن و بغل کردن نمونه هايي از محبت ابزاري است.

3. محبت کلامي: يکي از ارتباط هاي سالم که باعث ايجاد امنيت دروني در کودکان و نوجوانان مي کند، ارتباط کلامي زيباست.

خوب حرف زدن، کلام زيبا گفتن و ساختن جملات با کلمات زيبا يک نوع محبت است. خداوند مي فرمايد: «قولوا  للنّاس حسناً».

بد زباني و استفاده از کلمات تحقيرآميز، ساختار شخصيت فرزندان را متزلزل مي نمايد. گاهي يک کلمه زشت و تحقيرآميز، سيستم رواني فرزند شما را به خطر مي اندازد و امنيت دروني را از او مي گيرد.

 يا رب چه چشمه اي است محبت که من از آن
يک قطــره خــوردم و دريــا گـريستــم

 

محبوب بودن، بالاترين خوشبختي در زندگي است.

نویسنده:علی محمد رفیعی محمدی

موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ( علیهم السلام)


فرم در حال بارگذاری ...

تربيت نسل منتظر(قسمت سوم )

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اردیبهشت, 1397

 

تربيت نسل منتظر(قسمت اول )

تربيت نسل منتظر(قسمت دوم )

تربيت نسل منتظر(قسمت چهارم )

تربيت نسل منتظر(قسمت پنجم)

اشاره:

در نوشتار پيشين، به بيان اصول تربيت با هدف ايجاد نسل منتظر پرداختيم. دو اصل نخست عبارت بود از:

1. اصل سلامت نفس مربي، 2. اصل تفاوت هاي فردي، در اين قسمت دربارة سومين اصل تربيتي با شما گراميان گفت وگو مي كنيم.

3. صبر و سعة صدر
سومين اصل از اصول تربيت، اصل صبر و سعة صدر است. مربي بايد در تربيت، صبر و حوصله داشته باشد وگرنه به هدف تربيت نمي رسد. با بي صبري و کم صبري نمي توان امر تربيتي انجام داد. کار تربيت همانند کار باغبان و زارع است. همان گونه که باغبان بايد صبر و حوصله داشته باشد، مربي هم بايد صبر و حوصله داشته باشد، چون تربيت در ظرف زمان مشخصي به نتيجه مي رسد. شما اگر عجله کنيد نه تنها به نتيجه نمي رسيد بلکه محصول باغ شما که فرزندان هستند، از بين خواهند رفت.

صبر و سعة صدر يکي از ارزش هاي اخلاقي يک مسلمان است. يک مربي مسلمان بايد آراسته به صبر و سعة صدر باشد. لذا حضرت موسي علیه السلام وقتي مي خواهد رسالت بزرگ خود را شروع کند از خدا سعة صدر درخواست مي نمايد: «ربّ اشرح لي صدري؛ 1پروردگارا سينه ام را گشاده كن». علي علیه السلام نيز مي فرمايند: «ابزار رياست سعة صدر است». خداوند در قرآن بيشتر ارزش هاي معنوي را در کنار صبر ذکر کرده است که به چند نمونة آن اشاره مي کنيم:

1. عمل صالح: «الّا الذّين صبروا و عملوا الصالحات»2
2. شکر: «صبّارٌ شکورٌ»3
3. توکل: «و الذين صبروا و علي ربّهم يتوکّلون»4
4. نماز و روزه: «استعينوا بالصّبر و الصّلوة»5
5. حق: «و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر»6

...

گاهي والدين يا مربي به خاطر کم صبري و کم حوصلگي نسبت به فرزند يا دانش آموز به نوعي برخورد مي کنند که روان کودک را خدشه دار مي نمايند.

گاهي يک کلمه حرف زشت و پيام منفي باعث تحقير شخصيت فرزند مي شود. يکي از راه هاي برقراري ارتباط سالم با فرزندان داشتن حوصله و صبر است، چون عدم سعة صدر باعث مي گردد آستانة تحمل فرزند پايين بيايد و اين فرد در آينده نمي تواند پدر و مادر خوبي باشد.

مهم ترين ويژگي پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله صبر و سعة صدر حضرت در مقابل مشکلاتي بود که حضرت با آن مواجه بودند.

خداوند اجري بي حساب براي صابران در نظر گرفته است:

«إنّما يوفّي الصّابرون أجرهم بغير حسابٍ»

لذا خداوند به پيامبر اسلام امر مي کند:

«فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل و لا تستعجل لهم؛

اي پيامبر صبر کن همچنان که پيامبران اولوالعزم صبر کردند و براي عذاب آنها (مردم) عجله نکن».

انواع صبر
صبر در مقابل خواهش هاي نفساني، صبر در مقابل مسايل و مشکلات، صبر در تنگدستي، صبر در تحصيل، صبر در بد اخلاقي همسر، صبر در برخورد با ارباب رجوع، صبر بر حرمت مردم، صبر در مقابل دارايي ها، صبر در داشتن حسن و زيبايي، صبر در مقابل حرام و صبر در تربيت فرزندان.

در اين بحث، صبر در تربيت فرزندان را مورد بحث قرار مي دهيم.

خداوند در سورة نحل آية 127 مي فرمايد:

«و اصبر و ما صبرک إلّا بالله؛

اي پيامبر من صبر کن به خاطر رضايت خدا در برابر تربيت مردم صبر کن».

بارها در اخبار حوادث آمده که والديني که کم حوصله و کم صبر بوده اند، تحمل رفتارهاي فرزندان خود را نداشته، فرزندان را مورد ضرب و شتم قرار داده و در بعضي موارد باعث قتل فرزند خود شده اند.

همة اينها ناشي از پايين بودن آستانة تحمل والدين است. لذا اين سؤال مطرح است که والدين در چه مواردي بايد صبر و سعة صدر بيشتري داشته باشند که به چند نمونه آن اشاره مي کنيم.

1. فاصلة سني بين والدين و فرزندان؛
2. داشتن فرزندان بيش فعال؛
3. دعواي خواهر و برادر؛
4. يادگيري درس فرزندان؛
5. داشتن فرزندان معلول جسمي و ذهني؛
6. فرزنداني که به نوعي دچار اختلال رفتاري و رواني شده اند.

قبل از پرداختن به شش مورد از مواردي که والدين بايد آستانه تحمل خود را بالا ببرند و صبور باشند. اجازه مي خواهم در مورد کودک آزاري توضيح مختصري بدهم.

کودک آزاري
كودك آزاري به رفتار هايي اطلاق مي شود که باعث آسيب به جسم و روان کودک گردد.

صورت هاي کودک آزاري عبارتند از:

1. کودک آزاري جسمي: کتک زدن، سوزاندن، مجروح کردن، شکستن و …؛

2. کودک آزاري رواني: شامل رفتار هايي که به سلامت رواني کودک آسيب مي رساند، مانند توهين کردن، ترساندن، تحقير کردن و تبعيض و …؛
3. کودک آزاري از راه بي توجهي و غفلت از کودک: عدم توجه به تغذيه، بهداشت، پوشاک، مسکن، آموزش و پرورش و …؛

4. کودک آزاري از راه سوء استفاده از کودکان: گاهي اين سوء استفاده از کودکان در استفاده از کار هاي سخت، مواد مخدر، سوء استفاده جنسي به صورت هاي مختلف مي باشد.

علل کودک آزاري: دربارة علل اين رفتار مي توان موارد زير را بر شمرد:
نا آگاهي والدين، مشکلات اقتصادي خانواده، اعتياد والدين، بيماري هاي رواني والدين، مشکلات خانوادگي، مشکلات کودکان، مشکلات مدرسه اي و… .

1. فاصلة سني والدين با فرزندان
يکي از مشکلاتي که در راه تربيت وجود دارد، فاصلة عميقي است که ميان مربي و کودک وجود دارد. اين فاصله نه تنها از جهت تفاوت در مقدار سن، قد و قدرت بدني آنها نيست بلکه مهم تر از اينها فاصلة عميق رواني و نفساني موجود بين آنهاست كه باعث مي گردد زبان يکديگر را درک نکنند. در روايتي از پيامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که: «هر کس کودک دارد بايد برايش کودکي کند». لذا مربي بايد در اين مورد صبور باشد.

2. داشتن فرزندان بيش فعال

يکي از رايج ترين اختلالات دوران کودکي، اختلال کمبود توجه ـ بيش فعالي است که اغلب موارد تا دوران بزرگ سالي ادامه مي يابد.
نشانه هاي بيش فعالي و کمبود توجه:
1. عدم توانايي در تمرکز و توجه کافي،
2. بي توجهي به سخنان سايرين،
3. عدم تمايل به فعاليت ذهني،
4. گم کردن مداوم وسايل خود،
5. فراموشي در انجام فعاليت هاي روزانه،
6. حواس پرتي،
7. داشتن رفتار هاي تکانشي،
8. ناتمام گذاشتن کار ها،
9. ناتواني در آرام نشستن،
10. شتاب در پاسخ به سؤالات،
11. اختلال در خواب و غذا،
12. عدم رعايت نوبت،
13. حساسيت نسبت به مسائل محيطي،
14. خراب کردن وسايل و اسباب بازي ها،
15. زياد حرف زدن،
16. دخالت در همة امور،
17. نافرماني، مخالفت و سرپيچي از فرمان ها،
18. در بازي کردن زياد شلوغ مي کند،
19. زياد سؤال كردن،
20. تند صحبت كردن و قطع كردن حرف ديگران،
21. ناتواني در يادگيري درس تا 25 درصد،

لازم به ذكر است كه:
الف) ميزان شيوع اين اختلال در پسر ها بيشتر از دختر ها است.
ب) گروهي داراي رفتار هاي پرخاشگرانه و تکانشي اند.
ج) گروهي اختلال کمبود توجه دارند.

چه عواملي باعث بروز اين بيماري مي گردد؟

ديدگاه ها و نظرات كارشناسان در اين باره متنوع است:

1. عوامل ژنتيکي و محيطي را مؤثر مي دانند و معتقدند كه اين امر بيشتر ارثي است،
2. گروهي از محققان ضايعة عصبي را عامل مي دانند،
3. به نظر گروهي از محققان، مغز اين کودکان 5 تا 10 درصد کوچک تر از مغز کودکان سالم است،
4. گروهي ديگر سيگار کشيدن مادر را عامل مي دانند،
5. پاره اي تماشاي زود هنگام تلويزيون را،
6. 25و در نهايت بنا بر برخي آمار ها درصد کودکان مبتلا به بيش فعالي،

کودکاني هستند که اختلال اضطرابي دارند.
خلاصه اينکه براي درمان بايد به روان پزشک و مشاور مراجعه نمايند و والديني که اين گونه فرزندان را دارند بايد صبور باشند و بتوانند اين فرزندان را تحمل کنند.

3. مشاجره و دعواي خواهران و برادران
يکي ديگر از مواقعي که والدين بايد سعة صدر داشته باشند موقع درگيري و دعواي خواهر و برادر در خانواده است. پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «من پنج صفت بچه ها را دوست دارم: « دعواي بچه ها، گريه کردن بچه ها، بازي کردن با خاک، هر چيزي را مي سازند زود خراب مي کنند، هر قدر پول به او بدهيد خرج مي کند».

پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «دعواي بچه ها را دوست دارم، وقتي با هم دعوا مي کنند بلافاصله با هم حرف مي زنند و صلح مي کنند».

لذا روان شناسان به سه دليل دعواي بچه ها را در خانه تأييد مي کنند.
الف) قدرت دفاع از حق را مي يابند؛
ب) قدرت دفاع از خود را ياد مي گيرند؛
ج) قدرت حل مسئله پيدا مي نمايند.
 

علل دعواي بچه ها
1. رفتار متفاوت والدين با فرزندان،
2. بي عدالتي يا تبعيض والدين نسبت به جنسيت فرزندان،
3. الگوي مشاجرة والدين،
4. براي جلب توجه دست به رفتار هاي ايذايي نسبت به خواهر و برادر خود مي زند،
نتيجه اينکه در چنين مواردي که فرزندان شما با هم دعوا مي کنند، والدين بايد صبور باشند، به جاي پيدا کردن مقصر دنبال راه حلّ مشکل آنان باشند.

4. يادگيري درس فرزندان
يکي از مواردي که والدين بايد صبر و حوصله زياد داشته باشند در بحث آموزش و يادگيري دروس مدرسه است. انجام تکاليف و وقت گذاشتن براي بچه ها، محيط خانواده را آماده کردن و زمينه هاي مطالعه آنان را فراهم کردن نيازمند صبر و سعة صدر است. والديني که در اين خصوص صبر و تحمل ندارند دائم با فرزند در مشاجره و نزاع هستند، چه بسا به جاي کمک به فرزند خود در مسير يادگيري او مين گذاري مي نمايند.
تشويق کردن، ايجاد انگيزه و رغبت، همراهي و همدلي در انجام تکاليف مدرسه اي بدون اينکه بچه ها وابسته والدين بشوند نيازمند حوصلة زياد است.
لذا گاهي ديکته گفتن، طرح مسئله، سؤال پرسيدن و يا امتحان گرفتن از بچه ها از حوصله و صبر اوليا خارج است و بچه ها دچار اختلال در يادگيري و ضعف درسي مي شوند.

5. داشتن فرزندان معلول جسمي يا ذهني
والديني که اين گونه فرزندان را در خانواده دارند بايستي بسيار صبور باشند، چون يک فرد معلول جسمي يا ذهني انرژي زيادي را از اطرافيان خود مي گيرد.
هزينه هاي درماني، نااميدي و يأس در عدم بهبود، نگاه هاي ترحم اطرافيان و يا تمسخر دشمنان، همه و همه والدين را کم صبر و کم حوصله مي کند.
گاهي يک فرد معلول ده برابر يک فرد سالم از والدين انرژي مي گيرد، لذا والدين اين فرزندان بايد بسيار صبور و شکيبا باشند.

6. فرزنداني که به نوعي دچار اختلال رفتاري و رواني شده اند
اختلالات رفتاري و رواني، گاه ناشي از دوران حاملگي يا بعد از تولد در دوران شيرخوارگي و رشد فرزندان است.

مجموعة اين اختلالات عبارتند از: بيش فعالي، بلوغ زود رس، ناخن جويدن، لکنت زبان، انگشت مکيدن، اضطراب، دندان قروچه، شب ادراري، عصبانيت، لجبازي، حسادت، دزدي، دروغ، زود رنجي، کم رويي، وسواس، احساس حقارت، فرار از مدرسه، اختلال يادگيري، افسردگي، تکبر، بخل و … .

در صورت بروز هر کدام از اين نوع اختلالات ابتدا بايد والدين صبور باشند. با عصبانيت و اعمال زور و اجبار نمي توان اين اختلالات را درمان کرد. درمان اين امور نيازمند سعة صدر است. مراجعه به مشاوره و از همه مهم تر به کارگيري روش هاي درماني مشاور و عدم استفاده از اعمال فشار براي درمان اين اختلالات مجموعاً نيازمند صبر و حوصله است.

 صبر و ظفر هر دو دوستان قديم اند
بر اثر صبر نوبت ظفر آيد

 پي نوشت :
1. سورة طه (20)، آية 25.
2. سورة هود (11)، آية 11.
3. سورة ابراهيم (14)، آية 5.
4. سورة نحل (16)، آية 42.
5. سورة بقره (2)، آية 45.
6. سورة عصر (103)، آية 3.

نویسنده: علی محمد رفیعی محمدی

 


فرم در حال بارگذاری ...

تربيت نسل منتظر(قسمت دوم )

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اردیبهشت, 1397

 

تربيت نسل منتظر(قسمت اول )

تربيت نسل منتظر(قسمت سوم )

تربيت نسل منتظر(قسمت چهارم )

تربيت نسل منتظر(قسمت پنجم)

در حديث شريف از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که ما گروه انبيا مأموريت داريم که با مردم در حدود عقلشان سخن بگوييم.

مربي شايسته بايد به اين اصل تفاوت هاي فردي توجه کند و بر اساس توانايي و توانمندي مربي خود از او توقع داشته باشد. خصوصاً اگر والدين به اين اصل توجه نکنند، مجبور خواهند بود، فرزندان را با هم مقايسه کنند. این امر، حسّ حسادت و کينه ورزي را در فرزندان شعله ور مي نمايد.

اشاره:
در قسمت نخست اين مقاله دربارة اهميت، اجر اخروي و اهداف تربيت و وظايف منتظران در زمان غيبت امام عصر(عج) بحث شد. در اين قسمت اصول حاکم بر تعليم و تربيت را به طور اختصار بررسي مي کنيم.

مفهوم اصول در تعليم و تربيت چيست؟

برخی، اصول تربيت را عبارت از مباني عقلاني و مقياس هايي مي دانند که به وسيله آنها مي توان فعاليت مطلوب تربيتي را به سامان رساند.

بعضي از صاحب نظران، مفاهيم، نظريه ها و قواعد نسبتاً كلي را كه در بيشتر موارد صادق است و بايد راهنماي مربيان، معلمان، مديران، اولياي فرهنگ والدين و متعلمان در کليه اعمال تربيتي باشد. اصول تعليم و تربيت مي دانند و معتقدند که اصول تعليم و تربيت، مبتني بر تعاليم ديني، تحقيقات روان شناسي جامعه شناسي، فرهنگي نظريات مربيان بزرگ و علماي تعليم و تربيت است.

مهم ترين اصول تربيت اسلامي که بيشترين تأثير را در دستيابي انسان به کمال نهايي و نيل به قله قرب خداي سبحان و سعادت حقيقي دارند و فعاليت هاي تربيتي بايد براساس آنها صورت پذيرد، عبارت اند از:

1. سلامت نفس مربي
کساني که در مصدر و بستر تربيت قرار مي گيرند بايستي ابتدا به تربيت خود بپردازند. يک انسان تربيت شده قادر خواهد بود که بعنوان مربي نقش خود را خوب ايفا کند. در بيماري هاي ويروسي و واگيردار، معمولاً ما شخصي را که مبتلا به بيماري مي باشد، از استفادة مشترک از وسايل منع مي کنيم زيرا انتقال ميکروب باعث بيمار شدن افرادي است که در آن محيط زندگي مي کنند. در خانواده اي که پدري عصباني، پرخاشگر، بدزبان يا مادري مضطرب، وسواسي و افسرده وجود دارد، مسلماً در روحيه فرزندان اثر منفي مي گذارد. علي علیه السلام مي فرمايند:

«هر کس در مصدر تربيت قرار مي گيرد قبل از پرداختن به تربيت ديگران ابتدا بايد به تربيت خود بپردازد».

...

خداوند در سوره تحريم فرموده است:

«يا أيها الّذين ءامنوا قوا أنفسکم و أهليکم ناراً؛1

اي کساني که ايمان آورده ايد خودتان و خانواده تان را از آتش دوزخ حفظ کنيد».

رسول خدا صلی الله علیه و آله مي فرمايند:

«بهترين شما کسي است که نسبت به خانواده اش نيک رفتارتر باشد و من نسبت به خانواده ام نيک رفتار تر هستم». در روايت داريم شخصي خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله آمد و از اينکه همسرش نماز نمي خواند به آن حضرت صلی الله علیه و آله شکايت کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمودند:

«ابتدا از نعمت هاي بهشتي براي همسرت بگو و از رابطه با خدا با او صحبت کن؛ ابتدا به او بشارت بده».

شخص گفت: يا رسول الله من ابتدا او را تشويق کردم ولي نتيجه اي نگرفتم.

پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:

«او را از عذاب الهي بترسان و بگو اگر کسي يک نماز او عمداً ترک گردد اهل جهنم است».

گفت: يا رسول الله صلی الله علیه و آله درمورد عذاب الهي او را هشدار داده ام ولي فايده اي نداشته است.

حضرت فرمود: «زن تو چه علتي دارد که نماز نمي خواند؟»

شخص گفت يا رسول الله زنم به من مي گويد، تو نماز بخوان تا من هم نماز بخوانم.

در مصاحبه اي که با دختر امام(ره) در يکي از برنامه اي راديو انجام شد، از ايشان سؤال شد: نحوة برخورد امام(ره) با نماز فرزندان خود چگونه بود؟

دختر امام فرمودند: هر وقت اذان مي گفتند آقاجون مهياي نماز بودند».

الگوي والدين بسيار در تربيت مؤثر است. اينکه امام صادق علیه السلام فرمودند: «ديگران را با غير زبانتان به طرف خدا بخوانيد». روش الگويي يکي از مؤثرترين روش هاي تربيت است. بنابراين پدران و مادراني که به تربيت صحيح فرزندان خويش و سعادت دنيوي واخروي آنها علاقه دارند، بايد ابتدا رفتارشان را اصلاح کنند و خودشان را به صورت بهترين الگو درآورند تا فرزندانشان از آنها تقليد نمايند و درس زندگي بياموزند. چنانچه رفتار والدين بد باشد نبايد از کودکانشان انتظار داشته باشند که خوب پرورش يابند، زيرا کودکان غالباً از رفتار بد آنها تقليد مي کنند و بد تربيت خواهند شد. والدين در صورتي مي توانند فرزندان خويش را با تربيت اسلامي و مقيّد به ضوابط شرعي پرورش دهند که خودشان نيز در محيط خانواده و در حضور فرزندان به انجام وظايف ديني و رعايت اخلاق نيک اسلامي ملزم باشند، و از ارتکاب گناه خودداري کنند. يکي از مسائل مهم در اين اصل بين قول و عمل مربي نبايد تعارض وجود داشته باشد. اگر مربي، خود، به آنچه مي گويد، عمل کند، متربي، راه خود را به خوبي مي شناسد و از رفتار مربي سرمشق مي گيرد و گفتارش را مؤيد رفتار مربّي محسوب مي دارد. امّا چنانچه در بين گفتار و رفتار او تفاوت و دوگانگي مشاهده كند، سرگردان خواهد شد، نمي داند از گفتار مربي پيروي کند يا از رفتار او. يا به طور کلي سلب اعتماد مي کند. يا اينکه رفتارش را ترجيح مي دهد و پيروي مي نمايد، امّا به هر حال گفتارش از اعتبار ساقط مي شود.  امام صادق علیه السلام دراين باره مي فرمايند: «چنانچه عالم به علم خود عمل نکند مواعظ او با سرعت از قلب ها زايل ميشود چنانچه باران از جاي صاف و صيقلي مي لغزد و زايل مي گردد».

 مکن در اين چمنم سرزنش به خودرويي
چنانچـه پرورشـم مي دهند مي رويـم 

 در روايتي چنين نقل شده که زني به حضور رسول الله صلی الله علیه و آله رسيد و از اينکه فرزندش خرما زياد مصرف مي کند شکايت کرد. به همين دليل از حضرت تقاضا کرد تا او را نصحيت کنند که کمتر خرما بخورد. حضرت صلی الله علیه و آله به آن زن مي فرمايند که امروز برود و فردا بياييد. آن زن فردا خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله مي رسد حضرت به فرزندش توصيه و سفارش فرمودند که خرما کمتر مصرف کند و فرزند هم مي پذيرد. زن به پيامبر صلی الله علیه و آله عرض مي کند: يا رسول الله چرا ديروز اين مطلب را به فرزندم نگفتيد؟ حضرت مي فرمايند: ديروز زماني که خواستم اين مطلب را به فرزند شما بگويم، خرما خورده بودم. به عبارت ديگر «رطب خورده منع رطب کي کند؟».

دو نتيجه از اين واقعه گرفته مي شود: 

1. اينکه کسي که مي خواهد راهبر، راهنما و معلم باشد اوّل بايد خود اهل عمل باشد و خود سلامت نفس داشته باشد و الّا نمي تواند اثري بگذارد.

2. اينکه گاهي در تربيت فرزندان والدين خود نمي توانند تأثيرگذار باشند؛ حرفشان اثري ندارد. آنها بايد نگاه کنند که چه کسي مي تواند در فرزندشان نفوذ داشته باشد و از توان او استفاده کنند. مثلاً گاهي خاله، دائي و گاهي امام جماعت مسجد محل مي تواند روي فرزند تأثيرگذار باشد. خلاصه اين اصل اين است که هر کس به عنوان مربي و معلم در مصدر تربيت قرار گرفت بايد سلامت نفس داشته باشد و الّا در تربيت موفق نخواهد بود.

2. توجه به تفاوت هاي فردي
يکي از اصولي که مربي بايد در تربيت به آن توجه کند، اصل تفاوت هاي فردي است. در قرآن کريم آياتي وجود دارند که تفاوت ها و برتري بين افراد را تشريح مي کند؛ تفاوت هاي در خلقت و در عمل و در محيط هاي گوناگون، و شکي نيست که اين تفاوت هاي بين افراد ناشي از حکمت الهي است زيرا همين تفاوت است که آنان و اجتماع را به سوي تکامل مستمر سوق مي دهد؛ به طوري که اگر بشر مانند زنبور عسل، يکنواخت خلق شده بود، حسّ ترقي طلبي و بلندپروازي انساني در نهاد او وجود نداشت و آن صورت تکامل ترقي براي انسان نبوده علي علیه السلام مي فرمايند: «خير مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوي باشند هلاک مي شوند». در قرآن کريم نيز آمده است:

«ما لکم لا ترجون لله وقاراً2… و قد خلقکم أطواراً؛ چرا در برابر خدايي که شما را گوناگون و مختلف آفريده است تعظيم نمي کنيد». يا در حديث شريف از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که ما گروه انبيا مأموريت داريم که با مردم در حدود عقلشان سخن بگوييم. مربي شايسته بايد به اين اصل تفاوت هاي فردي توجه کند و بر اساس توانايي و توانمندي مربي خود از او توقع داشته باشد. خصوصاً اگر والدين به اين اصل توجه نکنند، مجبور خواهند بود، فرزندان را با هم مقايسه کنند. این امر، حسّ حسادت و کينه ورزي را در فرزندان شعله ور مي نمايد.

تفاوت هاي فردي سه بخش دارد:

تفاوت هاي جسماني،

تفاوت هاي نفساني،

تفاوت هاي عاطفي و اخلاقي.

2ـ1. تفاوت هاي جسماني: هر کودکي از جهت سلامتی يا بيماري، نيرومندي يا ضعف مزاج، زيبايي ظاهري، ساختار حواس پنج گانه امکان دارد با گروه هاي هم سن خود تفاوت هايي را داشته باشد. نبايد رنگ پوست بچه، زيبايي ظاهري يا زشتي او باعث ايجاد تفاوت در بين بچه ها باشد. والدين بايد با توجه به استعداد فرزندان خود زمينه هاي رشد و تکامل فرزند را با توجه به نقص ها و کمبود ها در وجود او ایجاد نمايند.

2ـ2. تفاوت هاي نفساني: مانند هوش، فهم، حافظه؛ کودکان از همان ابتداي تولد اين تفاوت ها را دارند يعني برخی بسيار تيزهوش و در حدّ نبوغ و برخي در پايين ترين مراحل هوش و به اصطلاح کودن هستند. مربيان و اوليا نبايد توقع يکسان از اين کودکان داشته باشند و در مقام مقايسه آنان با ديگران برآيند.

2ـ3. تفاوت هاي عاطفي و اخلاقي: از جهت عواطف و اخلاق در بين کودکان تفاوت هايي وجود دارد که در وجود آنها نهاده شده و طبيعي محسوب مي شود. اين صفات و خصوصيات عبارت است از زرنگي و پرتحرکي، تنبلي و بي حالي، تندخويي يا خوش اخلاقي، زود رنجي يا خونسردي، ترشرويي يا گشاده رويي ،خوش بيني يا بدبيني، پرگويي يا کم حرفي، گوشه گيري يا گرايش اجتماعي، زودباوري يا ديرباوري، خودبزرگ بيني يا احساس حقارت، رياست طلبي يا ترس از قبول مسئوليت، کم رويي يا پررويي، افسردگي يا شادماني، ترس يا بي باکي، بخشش يا بخل، بدخواهي يا خيرخواهي، با نظم بودن يا بي نظم بودن. اين صفات گاهي اکتسابي هستند، گاهي ذاتي و طبيعي. بعضي از کودکان از همان زمان کودکي واجد اين صفات هستند. گاهي اين صفات ارثي است، يا مربوط به دوران انعقاد نطفه و ايام بارداري. اعتقاد والدين و مربيان به تفاوت هاي فردي در امر تربيت بسيار مؤثر است. دانشمندان براي شناخت تفاوت هاي فردي کودکان روش هاي مختلفي را پيشنهاد کرده  و لذا آشنايي با اين اصل  به مربي کمک مي کند در امر تربيت موفقيت بيشتري داشته باشند.
ادامه دارد.

پي نوشت :
1. سورة تحريم (66)، آية 6.
2. سورة نوح (71)، آية 14.

نویسنده:علي محمد رفيعي محمدي

موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ( علیهم السلام)


فرم در حال بارگذاری ...