به نامِ نامی یک اَبَر احساس
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1396![](http://img.tebyan.net/big/1396/12/1687720120620997661074015513145242241881.jpg)
زن به ماهو زن
؛گاهی دختر می شود،آنقدر دست پینه بسته پدر را می بوسد که لب هایش پینه می بندد، گاهی آنقدر سنگ صبور بردار می شود که سنگ از روی آن آب می شود و گاهی آنقدر خواهر که عالم شرمنده خواهرانگی اش.گاهی همسر می شود؛ از بیدادهای مردانه، زیباترین شعر را می سراید تا عشقش را نثار کند، گاهی آنقدر می سازد که از هیچ هم می تواند زندگی به بلندی آسمان هفتم بنا کند.گاهی مادر می شود، لقمه هایش را کوچک بر میدارد تا لقمه های بیشتری برای عزیز جانش بماند، گاهی رویاهایش را در رویای خودنگه می دارد تا رویای فرزندانش را محقق کند، گاهی ترک درد دلش را می پوشاند تا دل کسی را به درد نیاورد، گاهی حتی فرشته بودن برایش کم است.همسری، مادری، دختر بودن، نقش هایی که هر کدام به تنهایی برای آباد کردن یک باغ و یا خشک کردن آن کافی است.
مقام زن در جایگاهی که محوریت عشق و محبت بر اساس وجود او بنا شده است. عالم و عالمیان عشق، محبت،دوست داشتن، مهربانی، وفاداری و فداکاری را از زن به عاریه گرفته اند و گاهی فرشته بودن با دو بال سفید هم برای این مخلوق خدا واژه کوچکی است. به نام نامی زن در بنای خانواده سهم زن و مرد یک اندازه نیست به صورت طبیعی، اولاً یکسان نیست، ثانیاً یک اندازه نیست؛ یعنی آنها سهم مشابهی در بنای خانواده ندارند و نیز سهم هر یک هم به یک اندازه و میزان نیست و هر کدام کمّیّت خاصّ خودشان را دارند. پس در ادارهی خانواده زن و مرد هر دو سهیم هستند؛ ولی هر یک سهم خاصّ یا کمّیّت خاصّی دارند. مثلاً اگر زن و مرد را در تولید و «تکثیر نوع» که یکی از کارهای اساسی انسان است در نظر بگیریم، می بینیم در این زمینه نقش مرد یک نقش کمتر و نقش زن یک نقش بیشتر و طولانی تر است. مثلاً برای زن دوران بارداری و شیرخوارگی فرزند هست و اصلاً امکان حضانت زن نسبت به فرزند بیش از آنکه مرد چنین امکانی را داشته باشد هست و از این قبیل، یا مثلاً فرض بفرمایید که مسئله ی تأمین معیشت خانواده، این از نظر اسلام مربوط به مرد است، یعنی داده شده به مرد، که آن هم یکی از اجزاء اداره ی خانواده است دیگر، یعنی شما نمی توانید بگویید که اداره ی خانواده یعنی اداره ی داخلی خانواده فقط، که از خانه آدم بیرون نیاید. نه، اداره ی خانواده شامل اداره ی همه ی شئون خانواده است از جمله تأمین معیشت.این مثلاً در شرع اسلام به عهده ی مرد است، زن هیچگونه مسئولیِت و تکلیفی در این مورد ندارد، ولو پولدار هم باشد، ثروتمند هم باشد، توان کار هم داشته باشد، پول هم در بیاورد، آن پولی که در آورده مال خودش است؛ یعنی می تواند صرف معیشت خانواده اصلا نکند و یک چنین تکلیفی ندارد. پس در اداره ی خانواده زن و مرد هر دو سهیم اند، هر کدام سهمی خاص و با کمّیّتی خاص از این را دارند.
همسری، مادری، دختر بودن، نقش هایی که هر کدام به تنهایی برای آباد کردن یک باغ و یا خشک کردن آن کافی است. مقام زن در جایگاهی که محوریت عشق و محبت بر اساس وجود او بنا شده است. عالم و عالمیان عشق، محبت،دوست داشتن، مهربانی، وفاداری و فداکاری را از زن به عاریه گرفته اند و گاهی فرشته بودن با دو بال سفید هم برای این مخلوق خدا واژه کوچکی است.
خانواده را هم زن به وجود می آورد و اداره می کند؛ این را بدانید عنصر اصلی تشکیل خانواده زن است، نه مرد. بدون مرد، ممکن است خانواده ای باشد.زن خانواده اگر عاقل و با تدبیر و خانهدار باشد، خانواده را حفظ می کند. امّا اگر زن از خانوادهای گرفته شد، مرد نمی تواند خانواده را حفط کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ می کند. زن در نگاه نخستین و به عنوان بزرگترین و اولین مسئولیت مسئولیت حفظ و اداره ی کانون گرم خانواده را که ما آن را پایه ی تشکّل اجتماعی خودمان می دانیم بر عهده دارد. این کار به عهده ی مرد نیست و از مرد بر نمی آید.
...
زن؛ محور اصلی عواطف خانوادگی
مسئله ی مادری، همسری و خانه و خانواده بسیار اساسی و حیاتی است در همه ی طرحهایی که ما داریم خانواده باید مبنا باشد؛ شما اگر بزرگترین متخصّص پزشکی بشوید، ولی زن خانه نباشید، ناقص هستید. شما می توانید ضمن آن کارها زن و کدبانوی خانه هم باشید اصلاً محور این است و اگر بخواهیم در این مورد یک تشبیه ناقص بکنیم، باید به ملکه ی زنبور عسل اشاره کنیم. کانون خانواده جایی است که باید در آن عواطف و احساسات وجود داشته باشد و رشد و بالندگی پیدا کند. بچه ها در آن کانون محبّت و نوازش ببینند طبیعت مرد در یک محدوده ی خاصّی خام تر و شکننده تر از طبیعت زن است و لذا مرهم زخم او فقط نوازش زن است. حتّی نوازش مادر هم برای او نمی تواند جایگزین نوازش همسر باشد؛ یعنی همسر برای او کاری را می کند که مادر برای بچه کوچک خود می کند. زنهای دقیق و ظریف به این نکته آشنا هستند. احساسات و عواطف خانوادگی محتاج یک محور اصلی است که آن خانم خانه است و اگر او نباشد، خانواده شکل بدون معنایی خواهد بود.
نفوذ روحی زن؛ از اسرار و زیبایی های خلقت
زنان هم از نفوذ خاص و غیرقابل توصیفی بر شوهرانشان برخوردارند؛ مگر موارد استثنایی. البتّه این بدان معنا نیست که اگر زنی بر شوهرش مسلّط است، بگوییم او نفوذ دارد؛ نه. حرف از نفوذ قهری و طبیعی خدا داده است. من گاهی در بعضی از جلسات عقد که عروس و دامادها پیشم می آیند، وقتی نصیحتشان می کنم، در خلال حرفهایم به این نکته هم اشاره دارم، که بعضی حمل بر شوخی می کنند. من در محاسبات نهایی، زن را قوی تر از مرد می دانم. اعتقادم این است. مرد، هارت و هورتش زیاد است؛ امّا آنکه بالاخره در یک مقابله- اگر این مقابله طول بکشد- پیروز خواهد شد، زن است. یعنی زن بالاخره با روشها و وسایلی که خدای متعال در اختیار و طبیعت او گذاشته، بر مرد غالب می شود. این، یکی از زیبایی های طبیعت و از اسرار خلقت است به مرد، استخوان درشتتر، قد بلندتر و صدای کلفتتر داده اند؛ امّا به زن، در مقابل این امکانات، لطافتهای روحی و وسایل نفوذ روی مرد را داده اند تا تعادل برقرار شود.
من همیشه به دوستان و خویشاوندان و زنان می گویم، می گویم برخلاف آنچه که معرف است، در بین این دو جنس، آن جنس قوی تر زن است زن ها قوی تر از مردهایند. زن ها می توانند با تدبیر و با ظرافت مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ انسان، هم در تجربه این را مشاهده می کند، هم با قیاسهای فکری و عقلی این را می تواند اثبات نکند. این واقعیّتی است بله، زن هایی هستند که بی تدبیری می کنند؛ لذا این کار را نمی توانند انجام بدهند، اما زنی که اهل تدبیر باشد، مرد را می کند رام خودش. این مثل این است که یک نفری بتواند یک شیر درّنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ این معنایش این نیست که او از لحاظ جسمی از این شیر قوی تر است، معنایش این نیست که او از لحاظ جسمی از این شیر قوی تر است، معنایش این است که توانسته این اقتدار معنوی را به کار ببرد، زن ها این توانایی را دارند، منتها با ظرافت؛ یعنی ظرافتی که می گوییم، تنها ظرافت در ترکیب جسمانی و ساختمان جسمانی نیست، بلکه ظرافت در فکر و اندیشه و تدبیر و دستگاه تصمیم گیری است که خدای متعال در زن قرار داده.
منبع:مجموعه موضوعی بیانات مقام معظم رهبری در مورد سبک زندگی زنان
فرم در حال بارگذاری ...
بر پیامبر (ص) صلوات ناقص نفرستید
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1396کیفیت صلوات بر پیامبر اکرم، محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم از مباحثی است که علاوه بر بیان نحوه آن در متون دینی، مورد تأکید نیز قرار گرفته و ثواب و اجر بسیاری بر آن مترتب گشته است، هر چند در نحوه فرستادن صلوات بین شیعیان واهل سنت اختلاف وجود دارد ولی اصل آن مسلّم است.
در آیه 56 سوره«احزاب» مى خوانیم: «اِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما»؛
(خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى فرستند؛ اى کسانى که ایمانآورده اید، بر او درود فرستید و [در برابر اوامر او] کاملاً تسلیم باشید.)در این آیه مقام پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) به عالى ترین وجه ترسیم شده است؛ مقام پيامبر (صلي الله عليه و آله )آنقدر والا است كه آفريدگارعالم هستي و تمام فرشتگان كه تدبير اين جهان به فرمان حق بر عهده آنان گذاشته شده است بر او درود مي فرستند و این گونه به همه خلایق عالم این پیام را می رسانند که شما نيز با اين جهان هستي هماهنگ شويد: “اي كساني كه ايمان آورده ايد بر او درود بفرستيد و سلام بگوييد و در برابر فرمان او تسليم باشيد .”
در بیانی امام علی علیه السلام می فرماید: آنان ـ آل محمد صلی الله علیه و آله ـ محل اسرار خداوند ملجأ فرمان او و محل علم پروردگار هستند. آنان مرجع احکام خداوند و پناهگاه کتابهای او و کوههای استوار دین او می باشند
در حقیقت ذکر صلوات در هر زمان و در تمام حالات، امری مستحب است و آیه مبارکه بدون آن که زمان و مکان خاصی برای آن تعیین کند، به آن فرمان می دهد.
چگونه بر پیامبر درود بفرستیم؟
درست است که در آیه 56 احزاب، سخنى از آل پیامبر(صلى الله علیه و آله) به میان نیامده است، ولى در روایات بسیارى مى خوانیم که وقتى اصحاب و یارانش از حضرتش سوال کردند: چگونه درود و صلوات و سلام بر شما بفرستیم؟ پیامبراکرم (صلى الله علیه و آله) «آل» را در کنار خود قرار داد و تمام رحمت و درودى که از خداوند براى او تقاضا مى شد، براى «آل» خود نیز مقرر فرمود. این قرینه است بر اینکه صلوات و درود خداوند و ملائکه نیز تعمیم دارد، هم شامل پیامبر(صلى الله علیه و آله) و هم شامل «آل» او مى شود و این یک مساله ساده نیست؛ بلکه نشان مى دهد که آل پیامبر صلی الله و علیه وآله مقاماتى دارند در راستا و همسو با مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ماموریتى دارند که در جهاتى شبیه ماموریت اوست وگرنه این همه مقام تنها به خاطر خویشاوندى، غیر ممکن است.در بیانی امام علی علیه السلام می فرماید: آنان ـ آل محمد صلی الله علیه و آله ـ محل اسرار خداوند ملجأ فرمان او و محل علم پروردگار هستند. آنان مرجع احکام خداوند و پناهگاه کتابهای او و کوههای استوار دین او می باشند. (1)در قسمت دیگر از خطبه نهج البلاغه می فرماید:(لایقاس به ال محمد و هذا الامه احمد لا یسوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا، هم اساس الدینی و عماد الیقین)؛ (هیچ کس از این امت را با آل محمد صلی الله علیه واله مقایسه نتوان کرد. آنان که ریزه خوار نعمت آل محمدند یا آنها برابر نخواهند بود. آنها اساس دین و ارکان یقین اند.) .(2)
...
آل پیامبر چه کسانی هستند؟این کلمه معمولا به معنای خاندان و دودمان به کار می رود که اخص از معنای لغوی آن است و تنها برای کسانی بکار می رود که به نوعی صاحب شرافت و برتری باشند و هرگز به خاندان کسی که ناشناخته و گمنام باشد و یا برتری ویژه ای نداشته باشد، آل گفته نمی شود.در فرهنگ اسلامی و مواردی که در قرآن وجود دارد، نسل و خاندان یک شخص اختصاصی به پسران و پسرزادگان ندارد و خاندان یک شخص بواسطه فرزندان دختر او نیز قابل تعریف است.به همین دلیل است که در آیه مباهله ، از امام حسن و امام حسین علیهما السلام به عنوان فرزندان پیغمبر یاد شده است.آنچه منظور اصلی در دعاها و اذکارهای نظیر “ اللهم صل علی محمد و آل محمد ” است، تنها گروه خاصی از دودمان رسول خدا صلی الله و علیه وآله را در بر می گیرد که همان اهل بیت رسول خدا و امامان معصوم (علیهم السلام) است .در حقیقت منظور از آل محمد اهل بیت آن حضرت است که در آیه 33 احزاب می فرماید :انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت . و با توجه به احادیث موجود، ایشان همان ائمه 12گانه معصومین و حضرت زهرا(سلام الله علبها) می باشند. امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که روزی رسول خدا فرمود:«من از میان شما می روم و دو چیز ارزشمند در بین شما باقی می گذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم.»در این هنگام جابربن عبدالله انصاری برخاست و پرسید:«یا رسول الله! عترت شما کیانند؟»رسول خدا فرمود:«علی و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین که نهمین آنها مهدی است که قیام خواهد نمود.» (3)در تفسیر المیزان نیز علامه طباطبائی در این زمینه احادیثی را می آورند که 5 تن آل عبا را اهل بیت معرفی می کند. (4)در جایی ابن حجر هیثمی از پیامبر (صلی الله و علیه وآله) نقل می کند که آن حضرت فرمود: پیامبر (صلی الله و علیه وآله) فرمود: «برای من درود مقطوع و بریده نفرستید، عرض شد مقصود شما چیست؟ فرمود: نگویید: «اللهمّ صلّ علی محمّد»، وسکوت کنید، بلکه لازم است بگویید: اللّهمّ صلّ علی محمّد وعلی آل محمّد.» (5)
آنچه منظور اصلی در دعاها و اذکارهای نظیر “ اللهم صل علی محمد و آل محمد ” است، تنها گروه خاصی از دودمان رسول خدا صلی الله و علیه وآله را در بر می گیرد که همان اهل بیت رسول خدا و امامان معصوم (علیهم السلام) است .
از این رو صلوات شیعه، صلوات کامل و با روایت صحیح بخاری که اصح کتب حدیثی اهل سنت مطابق است.در «صحیح بخارى» که معروفترین منابع حدیث برادران اهل سنت است روایات متعددى در این زمینه نقل شده که علاقمندان به توضیح بیشتر، مى توانند به متن خود کتاب مراجعه کنند.در «صحیح مسلم» نیز دو روایت در این زمینه آمده است.(6) عجب این که در همین کتاب، با این که در این دو حدیث چند بار «محمّد و آل محمّد» با هم ذکر شده، باز عنوانى را که براى این باب انتخاب کرده: «بابُ الصَّلاهِ عَلَى النَّبِىّ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ» (بدون ذکر آل) است!!این نکته نیز قابل توجه است که در بعضى از روایات اهل سنت و بسیارى از روایات شیعه، حتى کلمه «على» میان «محمّد» و «آل محمّد» جدائى نمى افکند بلکه کیفیت صلاه به این صورت است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد».جمعى از فقهاى بزرگ اهل سنت اضافه «آل محمّد» را بر نام آن حضرت در تشهد نماز واجب مى شمرند.(7)،(8)
پی نوشت:1- نهج البلاغه، خطبه 22- نهج البلاغه، خطبه 23- احزاب/564- ترجمه المیزان، ج16، ص: 465 تفسیر آیه 33 احزاب 5- الصواعق المحرقه، 1466- «صحیح مسلم»، جلد 1، صفحه 305، باب الصلاة على النبى(صلى الله علیه وآله)7- «علامه حلى» در کتاب «تذکره» در بحث تشهد این قول را علاوه بر همه علماى شیعه از «امام احمد» و بعضى از «شافعیه» نقل مى کند.8- گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 17، ص 446
منابع:
سایت آیت الله مکارم شیرازی
سایت حوزه؛ بیانات آیت الله سبحانی
سایت اسک دین
رهروان ولایت
فرم در حال بارگذاری ...
توکّل
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1396
![](http://img.tebyan.net/big/1396/12/253129101150156211071121921019911820209980.jpg)
يعني لازمۀ موفّقيت در هر كاري، توكّل است و بدون آن، رسيدن به موفّقيت امكانپذير نيست. اگر انسان در امور زندگی خداوند را وكيل قرار دهد، به مطلوب خود دست خواهد يافت. توكّل به اين معني است كه انسان به جايي برسد كه به جز خداوند تبارك و تعالي به هيچ كس اميد نداشته باشد و خداوند را پناه خود بداند. پيامبر اكرم«صلی الله علیه و آله و سلم» اين حالت را صد در صد در خود بهوجود آورده بودند. نمونهاي از توكّل آن حضرت در يكي از جنگها تجلّي پيدا كرد.
...
چنانكه نقل ميكنند در جنگ ذات الرّقاع، بين دشمن و مسلمانان يك كوه فاصله بود. در يك طرف كوه مسلمانان و در طرف ديگر آن، كفّار قرار داشتند. هر دو طرف به شدّت خسته بودند و در دو طرف كوه به استراحت ميپرداختند. پيامبر اكرم«صلی الله علیه و آله و سلم»، بر فراز آن كوه رفتند و بر تپهاي خوابيدند. يكي از سران لشکر دشمن هم از آن طرف كوه بالا آمد و پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» را خفته ديد. با خود گفت: بهتر است او را بکشم تا همۀ جنگ و جهادها تمام شود. شمشير را از غلاف بيرون كشيد و بالاي سر آن حضرت حاضر شد و گفت: يا محمد! آن حضرت چشمان خود را باز كردند و خود را زير شمشير دشمن ديدند. او گفت: آيا كسي هست كه الان تو را از دست شمشير من نجات دهد. پيامبر اكرم«صلی الله علیه و آله و سلم» بدون اينكه تزلزل و نگراني از خود نشان دهند، بدون درنگ پاسخ دادند: «رَبي و رَبك»؛ نام خدا كه بر زبان آن حضرت جاري شد، آن كافر بر خود لرزيد و بر زمين افتاد. پيامبر اكرم«صلی الله علیه و آله و سلم»با چالاكي از جا برخاستند و شمشير را برداشتند و بالاي سر او قرار گرفتند و شمشير را بلند كردند و فرمودند: حال چه كسي است كه تو را از دست من رهايي بخشد؟ آن فرد زرنگي كرد و پاسخ داد: جودُكَ و كَرَمُكَ؛ پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» او را رها كردند. آن مرد بلند شد و گفت: به خدا قسم تو از من بهتر و كريمتري.(2)
انسان در بنبستها نيازمند چنين توكّلي است. در بنبستها و تنگناهايي كه هيچ فريادرسي نيست، فريادرس حقيقي به ياري آدمي ميآيد و او را نجات میبخشد.
انسان غافل از خدا، به اين سو و آن سو، رو به اسباب ظاهري به پيش ميرود و گاه در همين تنگناهاست كه خداوند را فريادرس خود مييابد. چنانكه در قرآن ميخوانيم:
«فَإذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ فَلَمّا نَجّاهُم إلَي الْبَرِّ إذا هُمْ يُشْرِكونَ؛ و چون به كشتى سوار شوند خدا را ميخوانند در حالى كه ايمان و اعتقاد را براي او خالص سازند و همين كه آنها را به سوي خشكي رساند و نجات داد پس به ناگاه شرك ميورزند ».(3)
پيامبر اكرم«صلی الله علیه و آله و سلم» طبق اين دستورالعمل، همواره و در همۀ امور، توكّل به خداوند را در نظر داشتند و توكّل آن حضرت منحصر به تنگناها و مشكلات نبود.
نبايد فراموش كنيم كه مسبّب الاسباب و اصلاح كنندۀ امور، خداوند تباركوتعالي است. آن كسي كه ميتواند راه سالک را هموار کند، صفات رذيله را از دل او بركند و مملکت دل او را به زیور فضائل اخلاقی بیاراید، خداوند است. همان خداوندی كه با فضل و رحمتش توفيق اين مهم را به انسان ميدهد. چنانكه ميفرمايد:
«وَ لَوْلا فَضْلُ اللهِ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكَي مِنكُم مِن أحَدٍ أبَداً وَلكِنّ اللهُ يُزَكّي مَن يَشاءُ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيم؛ و اگر فضل و بخشايش خدا بر شما نبود هيچ كس از شما هرگز پاك نميشد، و ليكن خداوند هر كه را خواهد پاك ميسازد، و خدا شنوا و داناست».(4)
اقسام توحيد
توکّل واقعی انسان به خداوند تبارک و تعالی از اعتقاد او به توحید سرچشمه میگیرد. از این رو لازم است قدری راجع به اصل توحید و اقسام آن توضیح داده شود تا رابطۀ توکّل و توحید روشن گردد.
قسم اوّل؛
توحيد ذاتي است. یعنی ذات خداوند متعال بىهمتاست و واجبالوجودى جز او نيست. اعتقاد به اینكه خدا يكي است و شريك ندارد، واجب الوجود و مؤثري در اين جهان جز خدا وجود ندارد و ديگر هر چه هست مخلوق خدا و موجود شده از طرف ذات باری تعالی است، اعتقاد به توحید ذاتی است. انسان همۀ موجودات را ممکنالوجود و حق تعالی را واجب الوجود ميداند و كم پيدا ميشود كسي در جهان قائل به توحيد ذاتي نباشد. بت پرستان نیز اين توحيد ذاتي را قبول دارند.
قسم دوّم؛
توحيد صفاتي است. به این معنا که ذات خداوند متعال بسيط است و هيچ تركيبى در آن راه ندارد و صفات پروردگار عالمیان نظير علم و قدرت، عين ذات اوست، بر خلاف علم و قدرت مخلوقات كه زايد بر ذات آنان است. زائد بودن صفات مخلوقات بر ذات آنان بدین معنا است که مثلاً انسان از ابتدا عالم یا قدرتمند نبوده و این صفات یا فضائل دیگری که هر انسانی دارد، به ذات او افزوده شده است و ممکن است روزی هم از او زائل شود. امّا صفات حق تعالی عین ذات او است، یعنی وجود او قدرت، علم و سایر صفات و فضائل است و این صفات از ذات باری تعالی جدا شدنی نیست. مانند تر بودن آب یا چرب بودن روغن که ذاتی است.
معناي ديگر توحيد صفاتي اين است كه انسان بايد هر چه فضيلت دارد از خدا بداند، اگر علم دارد از خداست، اگر قدرت دارد از طرف خدا به او عنايت شده، اگر عقل و شعور دارد از جانب خدا است، اگر مال دارد از خدا است و بالأخره هرچه خوبي، زيبايي و فضيلت است، همه از جانب خدا است و انسان فقط امانتدار خدا میباشد.
قسم سوّم؛ توحيد عبادي است. يعني انسان در مقابل هيچ كسي كرنش نكند به جز خدای سبحان، يعني عبادت و پرستش فقط شایستۀ خدا و مختص ذات او است.
قسم چهارم؛ توحيد افعالي است. به معنای اینکه موثّرى در جهان هستى جز خداوند متعال نيست. تحقّق اين دو قسم اخیر از توحيد بسيار مشكل است، زيرا التزام عملى به اين امور مشكل است و اكثر انسانها متأسّفانه توحيد افعالی ندارند.
«وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُون؛ و بيشتر آنها به خدا ايمان نمىآورند، مگر آنكه در همان حال مشركاند. ».(5)
جملۀ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ؛ (پروردگارا!) تنها تو را میپرستیم؛ و تنها از تو یاری میجوییم»(6) که در سورۀ حمد است و امر شده به طور مکرّر در نمازها خوانده شود، مربوط به اين دو قسم توحيد است. و کلمۀ توحيد «لا اله الا الله» در بردارندۀ هر چهار قسم توحيد است. اگر کسي جدّاً «لا اله الا الله» بگويد، در قلعۀ محکم خدا است و از عذاب الهي در امان خواهد بود. حضرت رضا«سلام الله علیه» در نيشابور و در حساسترين مواقع که بايد بالاترينِ کلمات را بگويند، فرمودند:
«اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛ خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم».(7)
بال توحید، يک بال برای پرواز به شمار میرود و بال ديگر براي پرواز، بال ولايت است. جملۀ «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»که امام رضا«سلام الله علیه» ذيل اين روايت فرمودهاند، بیانگر این واقعیّت است. آن حضرت در جاي ديگر نیز از قول خداي تعالي فرمودهاند:
«وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي؛ ولایت علی ابن ابیطالب دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. ».(8)
اگر كسي شيطان را متابعت کند، شيطان پرست ميشود. اگر كسي به دنبال هوي و هوس باشد، هوي و هوس را میپرستد. متابعت از نفس و آنچه دل میخواهد، نوعي شرك است. خداوند در قرآن کریم ميفرمايد:
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين؛ اي فرزندان آدم، آيا به شما سفارش نكردم كه شيطان را نپرستيد كه او مسلمًا براي شما دشمنى آشكار است؟».(9)
میفرماید: اي بني آدم ما در عالم ذر، باهم معاهده كرديم كه وقتي در اين دنيا آمدي به دنبال شيطان نروی و او را نپرستی، چرا شيطانپرست شدي؟ تبعيّت از شيطان پيروی از او، همان پرستش شیطان است و به توحيد عبادي ضرر ميزند و انسان را مشرک میکند. در واقع چنین کسی دو خدا دارد، يك خدا كه او را خلق كرده و خداي دیگر، خدائی که از او تبعيّت ميكند. قرآن ميفرمايد:
«أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلاً؛ آيا ديدي كسي را كه خداي خود را هواي خود گرفته؟ آيا تو كارساز او (در هدايت يا حفظ از عذاب آخرت) خواهي شد؟».(10)
يعني اي رسول گرامي! آيا ميخواهي آن كسي را كه از هواي نفسش پيروي كرده را به تو نشان بدهم؟ همان كسي كه براي خدا شريك قائل شده است، يعني هم خدا را ميپرستد و او را عبادت میکند و هم هوی و هوس بر دل او مسلّط شده است و در نتیجه، هوي و هوس را نيز ميپرستد.
معناي توحيد افعالي اين است كه انسان به جز خدا مؤثّري در اين جهان نبيند و اعماق وجودش بگوید: «لا مؤثّر في الوجود إلا الله»، توحيد افعالي معناي واقعي كلمه «لا الله الاّ الله» است، يعني كسي «لا الله الاّ الله» ميگويد كه فقط الله را در جهان مؤثر بداند. باور کند که هرچه دارد از ناحیۀ حق تعالی است و در حالی که او را همه کارۀ عالم وجود میداند، به هیچ کاره بودن خودش، علمش، قدرتش و دارائیاش پی ببرد. به قارون گفتند: چرا زكات مال خود را پرداخت نمیکنی؟ گفت: من اين پولها را از علم خود به دست آوردهام و زكات نميدهم: «…أُوتيتُهُ عَلي عِلْمٍ عِنْدي؛ (قارون) گفت: این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آوردهام!»(11) بنابر تعبیر قرآن کریم، این سخن شرک است و بر این اساس میفرماید: «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُون؛ و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند!»،(12) یعنی اكثر مردم توحيد افعالي ندارند، زیرا هرچه دارند، از خودشان ميدانند. اين گروه از مردم خودشان را در زندگي مؤثّر میدانند. خدا را هم در کنار خود و دیگران قبول دارند و مؤثّر ميدانند.
البتّه توحيد افعالى به اين معنى نيست كه «واسطۀ فيض» در اين جهان نباشد، بلكه عناصر جهان هستى در يكديگر تأثير دارند و به اصطلاح فلسفى، نظام جهان بر پايه علّت و معلول استوار است.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كـف آرى و به غفلت نخورى
توحيد افعالى به اين معنى است كه همانگونه كه خلقت جهان هستى از ناحيۀ خدا است، تأثير عناصر جهان هستى در يكديگر نيز از او میباشد.
رابطۀ توکّل و توحيد
کسی که خداوند را تنها وکیل خود قرار میدهد و او را پشتوانۀ خود میداند و مؤثری در جهان غیر از او نمییابد، موحدی است که به اقسام توحید، اعتقاد قلبی دارد و به همین جهت خداوند را تنها فریادرس خود مییابد.
خداوند در سورۀ مزّمّل به پیامبر خود میفرماید: جز او را به عنوان وکیل و پشتیبان خود انتخاب نکن که: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُو؛ همان پروردگار شرق و غرب که معبودی جز او نیست»(13) است. يعني کسی که همۀ موجودات متعلّق به او است و مؤثري در جهان به جز او وجود ندارد. در حقيقت توکّل یعنی اعتقاد به اینکه خداوند یکتا كارها را اصلاح میكند و پشتیبان بندگان در همۀ امور است. پس انسان باید کارهای خود را به او واگذار نماید و بگوید: «أُفَوِّضُ أَمْري إِلَي اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ؛ و من كار خود را به خدا ميسپارم، زيرا خداوند به (حال) بندگان بيناست».(14)
چنین کسی نگرانی از نتیجۀ امری که به خدای سبحان واگذار کرده است، ندارد. زیرا میداند پروردگار مهربان به حال بندگان خود بصیر است و چون حکیم است، بر وفق مصلحت او رفتار مینماید و او را از عذاب دنیا و آخرت نجات میبخشد.
ملازمت توکّل و همّت
نکتهای که در این مبحث شایان توجّه است اینکه توکّل انسان به خدای تعالی و اعتقاد به اینکه اصلاح همۀ امور به دست او است، نباید مانع تلاش و همّت گردد. به عبارت دقیقتر، توکّل به معنای نشستن و تلاش نکردن و صرفاً از خدا خواستن نیست. بلکه همّت آدمی باید همواره قرین توکّل باشد. انسان باید عقل، شعور، انرژي و توان خود را در انجام هرکاری به کار بندد و از نعمتهاي خدادادي كمال استفاده را بنماید و همراه با این همّتی که دارد، به خدا توکّل کند و از پروردگار عالم بخواهد اسباب انجام آن كار را فراهم فرماید، یعنی از محضر حق تعالی طلب توفیق نماید. همّت و توفیق ملازم همدیگرند و با فقدان یکی از آن دو، کاری به انجام نمیرسد. اگر توفيق نباشد، همّت انسان، با بيبركتي مواجه شده و او را به مقصود نمیرساند و موجب سرگرداني میشود. سالک باید بداند که فراهم آوردن اسباب و مقتضيّات از ناحیۀ خدا است.
«وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ؛ و كسي كه خدا براي او نوري قرار نداده هرگز نوري نخواهد داشت».(15)
همچنین اگر همّت در کاری نباشد، اصلاً توفيقي وجود ندارد که موجب موفّقیت انسان شود. زیرا توفيق الهی شامل حال کسی میشود كه فعاليّت لازم را کرده باشد.
بنابراین اوّلین قدم در توکّل، آن است كه انسان شروع به فعاليّت كند و قدم در راه نهد. اگر اين مرحله از توکّل در زندگی کسی نباشد، خداوند به او توفيق نميدهد و همواه در زندگی خود با مشکلاتی روبرو است و دچار سرگرداني ميشود. از این رو در برنامۀ رسالت پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» ابتدا به تلاش و کوشش، سپس به توکّل سفارش میگردد.(16)
گام بعدی در توکّل آن است که انسان در زندگي خداوند را وكيل خودش بداند، به اين معنا كه واقعاً مفهوم «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» را درک نماید. يعني از عمق جان بگويد: خدايا فقط تو ميتواني مرا موفّق گردانی و به من كمك كني، و با در نظر گرفتن مسبّب الاسباب بودن خداوند، اصلاح امور خود را از او طلب کند. چنین کسی، اصلاح امور خود را از خداوندی میطلبد که عالم به حال بندگان و قادر به انجام هركاري است و مهم تر آنكه، رئوف و مهربان است و در بن بست و غير بن بست، به فریاد انسان میرسد. خداوند را مسبّب الاسباب میداند، به اين معنا كه سبب انجام كارها را فراهم ميكند و آخرين سبب نیز خود او است. اگر اين توكّل براي انسان پيدا شود، در زندگي يك كمككار و پشتیبان بینظیر به نام خداوند مهربان خواهد داشت.
اگر کسی در دادگاه مشکلی داشته باشد و خودش از عهدۀ حلّ آن بر نیاید، به حکم عقل، وكيل ميگيرد. حال اگر آن وكيل را دلسوز، عالم و قادر بیابد، کار را با اطمينان کامل به وی واگذار میکند و نسبت به نتیجۀ آن نگرانی نخواهد داشت. حتّي اگر نتیجۀ منفی در بر داشته باشد، چون به وکیل خود مطمئن است، به آن نتیجه راضی میشود.
اگر انسانها به همین اندازه هم خداوند را وکیل خود بدانند و خود را به او بسپارند، در همۀ امور زندگی موفّق و پیروز خواهند شد و گمراه نخواهند شد. قرآن کریم میفرماید:
«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً؛ و كسى كه بر خدا توكل نمايد او برايش كافى است مسلّما خداوند رساننده فرمان و تحقق بخشنده اراده خويش است، همانا خداوند براى هر چيزى اندازهاى قرار داده است».(17)
و در آيۀ ديگر ميفرمايد:
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَي الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون؛ چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آوردهاند و بر پروردگار خود توكل مىكنند تسلطى نيست».(18)
تقوي، شرط پذيرش توکّل
شرط اساسی تحقّق وکالت خدای سبحان، رعایت تقوا است. تقوا، يعني رابطه با خداوند و اگر کسی متّقی شود، کارهای او از راهی که گمان نمیبرد، اصلاح خواهد شد.
«وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً، وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب؛ و كسى كه از خدا پروا كند براى او راه خروجى (از مشكلات) قرار مىدهد و او را از راهى كه گمان نمىبرد روزى مىدهد».(19)
هر كه به انجام واجبات، مخصوصاً نماز اهميّت بدهد، از گناه، مخصوصاً حقّ الناس اجتناب داشته باشد و به اندازهای که برای کار او مضر نباشد و موجب خستگی و سرخوردگی او نشود، به انجام مستحبات بپردازد، متّقی است و خداوند منّان وکالت چنین انسانی را بر عهده میگیرد و يار و ياور او ميشود. تا آنجا كه ميفرمايد:
«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را میکند».(20)
چنين کسی برای رسیدن به مقصود خود، از هر راهي وارد نمیشود و رضایت خداوند را در انتخاب مسیر، در نظر میگیرد. براي رسيدن به مقصد، صرفاً به عقل و شعور و دارائی خود اتّکا نمیکند. خدای تعالی را در همۀ امور زندگي، يار و معين خود ميداند و به همین جهت در هر کاری موفّق و سربلند است.
هنگامی که استاد عظيمالشآن ما، حضرت آیت الله العظمي بروجردی«ره» دعوت علمای قم را پذیرفتند و برای امر زعامت حوزۀ مقدّسه، به آن شهر نقل مکان کردند، به طلاب علوم دینی شهریه پرداخت میکردند. گاهی اوقات، وجوهات شرعیّه به اندازۀ کافی وصول نمیشد و مرحوم آیت الله بروجردی«ره»در پرداخت شهریه با مشکل مواجه میشدند. در آن زمان چند تن از علمای بزرگوار قم، از سر دلسوزی و به جهت اصلاح امر شهریۀ طلاب، نامهای به مرحوم حجتالاسلام و المسلمین آقای فلسفی که از خطباء و دانشمندان مشهور بود، نوشته و از او خواسته بودند با توجّه به ارتباطاتی که از طریق مجالس وعظ و خطابه با تجّار و متموّلین دارد، شهريۀ حوزه را فراهم كند. آقاي فلسفي قبل از اقدام در این خصوص، موضوع را با شخص آیت الله العظمي بروجردی«ره» در میان میگذارد و به ايشان میگوید: ديگران براي شما نگران هستند و از من خواستهاند پول شهريۀ حوزه را فراهم كنم! آن فقيه وارسته و متوکّل در پاسخ فرموده بودند: من به هیچ وجه راضی به این اقدام نیستم. خداوند یاور من است و نیازی به اینگونه اقدامات نیست. حوزه متعلق به حضرت ولی عصر«ارواحنا فداه» است و من هم به خاطر رضاي خدا به حوزه آمدهام و مطمئن هستم كه خداوند يار و معين من خواهد بود و مرا معطّل نخواهد گذاشت.
آقاي فلسفي ميگويد: از خدمت ايشان مرخّص شدم و فردای آن روز یکی از اعضای بیت آیت الله العظمي بروجردی«ره» به من خبر داد که مشکل مالی شهریه حل شد و پول کافی رسید. آیت الله العظمي بروجردی«ره» نقش خود را به عنوان زعیم حوزۀ علمیه، به خوبی ایفا کرده بودند و منتظر عنایت پروردگار عالم بودند که حوزه را اداره کند. بنابراین بعد از انجام وظیفه، درخواست از غیر درگاه پروردگار متعال و دست دراز کردن در مقابل تجّار، برای ایشان وجهی نداشت.
مراتب توکل
مرتبۀ اوّل؛ توكّل عوام
مرتبۀ اوّل توكّل؛ توكّل عوامانه است. به این معنا که انسان مقداري از كار را خودش انجام ميدهد و به همان اندازه خود را در به ثمر رسیدن کار مؤثر میداند و باقیمانده و نتیجۀ آن امر را به خداوند واگذار مينماید. در این مرتبه از توکّل، کسی که توکّل میکند، انجام مقدمات کار را از ناحیۀ خودش یا دیگر اسبابی که در آن کار دخیل بودهاند میداند و سبب آخری که منجر به اخذ نتیجه میشود را خدای سبحان بر میشمرد. عموم مردم به چنین توکّلی معتقدند. از این رو مقدّمات را فراهم میكنند و چون عقيدۀ آنان به توحيد افعالي بيش از اين كشش ندارد، میگویند تا این قسمت کار را ما انجام دادیم و مابقی آن به عهدۀ خداوند است.
نقل میکنند شخصی آيۀ شریفۀ: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(21) را خواند و با خود گفت: با توجّه به این آیه و قولی که خداوند داده است، دیگر نیازی به کار کردن نیست و خدا براي من كافي است. به مسجد رفت و مشغول نماز خواندن شد و تا ظهر منتظر ماند که خداوند غذائی برای او بفرستد و چون خبري از غذا نشد، دوباره تا عصر نماز خواندن را ادامه داد و غذا نرسید. كمي در مسجد خوابيد و به علّت گرسنگی خوابش نبرد. در همین حین دو نفر برای غذا خوردن به مسجد آمدند، يكي از آنها به ديگري گفت: نميدانيم اين آقايي كه خوابيده، غذا خورده است يا نه؟ ديگري گفت حالا كه خواب است، بگذار بخوابد. آن شخص دریافت که اکنون غذا را از دست میدهد و برای اینکه به آن دو نفر بفهماند بیدار است، سرفه کرد. آن دو نفر از بیداری او مطلع شدند و کمی غذا به وی دادند. وقتي كه مرد غذايش را خورد و از مسجد خارج شد، دید یکی از همسایگان مسجد فرزندش را چنین نصیحت میکند که: «تو به خدا توکّل کن، خدا برای تو کافی است»، وقتی این مطلب را شنید جلو رفت و گفت: «خدا برای انسان کافی است، امّا خود انسان هم باید یک سرفه بکند.» به این میگویند: توکّل عوامانه، یعنی میداند غذا را خداوند برای او فرستاده است. ولی سرفۀ خودش را هم در فیضی که به او رسیده است، مؤثّر میداند و چون چنین عقیدهای دارد، خداوند هم بدون سرفه به او غذا نمیرساند.
مرتبۀ دوّم؛ توکّل خواص
مرتبۀ دوّم توكّل؛ مربوط به خواص است. کسانی که سبب دیگری غیر از خدای تعالی نمیبینند و هرچه فیض و رحمت در جهان هستی است، از ناحیۀ فیّاض مطلق میدانند. سلسلۀ اسباب و علل در نظر آنان جلوهای ندارد و به مرحلۀ کاملی از توحید افعالی رسیدهاند.
دیدهای خواهم سبب سوراخ کن
تا سبب را بر کند از بیخ و بن
موفّقیّت در مأموریت بیست و سه سالۀ پيامبراكرم«صلی الله علیه و آله و سلم» تحمّل آن همه آزار و اذیّت مشرکین و پشت سر گذاردن هشتاد و چهار جنگ، میسّر نمیشد مگر با توکّل محض به خدای سبحان و بهرهمندی از والاترین مرتبۀ توحید افعالی. والاترین مرتبۀ توحید افعالی وقتی رخ میدهد که انسان دریابد همۀ اسباب موفّقیّت او، سبب نما هستند و مسبّب الاسباب حقیقی، ذات باری تعالی است. بعضي اوقات انسان در دامنۀ كوه آب ميبيند. امّا در حقیقت جلوهای از آب دیده است و آنچه به چشم او آمده، آبنما است.
«وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً؛ و كسانى كه كفر ورزيدند تمام عملهاي (خير) آنها مانند سرابى است در زمين هموار كه (انسان) تشنه آن را (از دور) آب پندارد ».(22)
بنابر فرمایش قرآن کریم اگر کسی واقعاً توحید افعالی داشته باشد، هیچ سببی در جهان نميبيند، جز خدای سبحان و هرچه از اسباب ظاهری میبیند، به واقع در مییابد که سبب نما است، نه سبب اصلي و واقعی.
قرآن شریف در آیاتی این حقیقت را بیان میفرماید. امّا درک واقعی آن برای همه مشکل است. میفرماید:
«قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيْءٍ قَدير؛ بگو: خداوندا، اى مالك حقيقى هر مملوك، و اى حاكم مطلق بر همه حكومتها، به هر كه خواهى حكومت مىبخشى، و از هر كه خواهى حكومت را باز مىگيرى، و هر كه را خواهى عزّت مىدهى، و هر كه را خواهى خوار مىگردانى، (حقيقت) خير در دست توست، حقّا كه تو بر هر چيزى توانايى».(23)
و نیز در آیۀ دیگری میفرماید:
«وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم؛ و اگر خداوند تو را زيانى برساند آن را جز او برطرف كنندهاى نيست، و اگر براى تو نيكى بخواهد هرگز فضل او را رد كنندهاى نباشد، او خير خود را به هر كس از بندگانش بخواهد مىرساند و اوست كه بسيار آمرزنده و مهربان است».(24)
و خوشا به حال آنانكه درک واقعی از این آیات دارند و به کمال توحيد افعالي دست یافتهاند. البته رسیدن به این مرتبه و دستیابی کامل به توحید افعالی، گاهی برای عموم مردم نیز رخ میدهد و آن هنگامی است که در بنبست یا تنگنائی گرفتار آیند و هیچ فریادرسی نداشته باشند. وقتی انسان مطمئن شود که واقعاً دستش از همۀ اسباب و وسائل كوتاه شده است و هیچ پناهی ندارد، وقتی آدمی دریابد که همۀ اسباب ظاهری که به آنها دل بسته بود، او را تنها رها کردهاند، کمال توحيد را پیدا میکند. آن وقت است که فریاد خدا، خدای او بلند میشود و با اعماق وجود، خداوند منّان را میخواند. در آن هنگام یک خدا را میخواند، یعنی قلب او شهادت به وحدانیّت خداوند میدهد. خدا را با همۀ اسماء و صفاتش میخواند، چون برای نجات از گرفتاری، عملاً به قدرت و علم و رأفت و سایر صفات خداوند گواهی داده است که از او مدد میجوید. خدای او شایستۀ پرستش و بندگی است، چون ناخودآگاه به سجده میافتد و تضرّع و زاری میکند. و بالأخره خداوند را تنها مؤثّر در عالم وجود و اوّلین و آخرین سبب، مییابد و به او پناه میبرد.
قرآن شریف ميفرمايد: وقتي دريا طوفاني شود و ديگر هيچ چيز و هيچ كس به داد انسان نرسد، صداي خدا خداي او بلند ميشود و در محضر حق تعالی پناه میگیرد.
«فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَي الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ؛ و چون به كشتى سوار شوند خدا را مىخوانند در حالى كه ايمان و اعتقاد را براى او خالص سازند و همين كه آنها را به سوى خشكى رساند و نجات داد پس به ناگاه شرك مىورزند».(25)
شخص موثّقی نقل میکرد رفيق پزشكی داشتم که منكر خدا بود. هر چه با او صحبت ميكردم و برای او برهان اقامه میکردم، اصل وجود خدا را قبول نداشت و دلایل علمی من در او اثرگذار نبود. آن پزشک فرزند پسری داشت که دچار حادثه شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت. وقتی فرزند او را به اتاق عمل بردند و ما پشت درب اتاق عمل منتظر اعلام نتیجه بودیم، ناگهان ديدم آن پدر شروع كرد به صدا كردن خداوند، رفتم جلو و گفتم: كدام خدا؟ تو که منکر توحید بودی! گفت: دست از سرم بردار، بگذار بچّهام را از خدا بگيرم. و تا وقتی فرزند او را بیرون آوردند، با خدا راز و نیاز میکرد و سلامتی فرزندش را از او میطلبید.
اين حالت برای افراد معمولی در بن بست رخ میدهد. ولی خواص، همواره این مرتبه از توکّل و توحید افعالی را در وجود خود دارند و تأکید تعالیم قرآن و عترت«سلام الله علیهم»، رسیدن به همین مرتبه است. راه رسیدن به این درجه و مقام نیز پایبندی به عبادت و ریاضتهای دینی است:
«وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّي يَأْتِيَكَ الْيَقين؛ و پروردگارت را پرستش كن تا آن امر يقينى (مرگ) بر تو فرا رسد».(26)
چنین مقامی از راه علمی و استدلالی نیز به دست نمی یابد، اگرچه تسلّط علمی بر اعتقادات لازم است و مقدّمۀ کسب این حالات است، ولی کافی نیست و عوامل دیگری برای عروج آدمی لازم است. به قول مولوی:
پاي استدلاليان چوبين بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود
مداومت بر عبادت و پرستش پروردگار متعال، حالتي كه در مواقع خطر و در تنگناها برای انسان پدیدار میشود را دائمی میکند. کسی که دائماً خدای تعالی را مسبّب الاسباب بداند و بیابد، از روي اخلاص او را میخواند و توحید افعالی در عمق جان او رسوخ میکند و واقعاً ميبيند كه تنها مؤثر در این جهان، آفرینندۀ یکتا است.
مرتبۀ سوّم؛ توكّل أخصّ الخواص
مرتبۀ سوّم توكّل؛ توكّل أخصّ الخواص است. در اين مرتبه، آدمي به مقام تسليم و رضا در مقابل مقدّرات، اوامر و نواهي الهي ميرسد. به عبارت ديگر هم در امور تکويني و هم در امور تشريعي و قوانين، تسليم محض ارادۀ الهي ميشود. رسيدن به اين مقام دشوار است و نیاز به تمرین و ممارست علمی و عملی دارد.
امام صادق«سلام الله علیه» از قول پدر بزرگوار خود و آن حضرت از قول امیرالمؤمنین«سلام الله علیه» نقل فرمودهاند:
«الْإِيمَانُ لَهُ أَرْكَانٌ أَرْبَعَةٌ التَّوَكُّلُ عَلَي اللَّهِ وَ تَفْوِيضُ الْأَمْرِ إِلَى اللَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»،(27)
بنابر این فرمایش مولای متقیّان حضرت علی«سلام الله علیه»، ایمان دارای چهار ستون و یا چهار رکن است و بدون حتّي یکی از آن ارکان، ناقص میشود:
رکن اوّل : پناه انسان در زندگی خدای سبحان باشد و به هیچ موجود دیگری به غیر از او تکیه نکند.
رکن دوّم: آدمی امورات خود را به خداوند متعال واگذار نماید.
رکن سوّم: راضی بودن انسان به مقدّرات الهی و پذیرش قضای خداوند است.
رکن چهارم: بنده، تسلیم اوامر خدای تعالی باشد.
تسليم و رضا در برابر مقدّرات الهی
کسی که به مقام تسليم و رضا در برابر مقدّرات الهی میرسد، باور دارد که هرچه در جهان هستی رخ میدهد، بهجا و از روی حکمت است. بر اساس دستاوردهای علم نجوم، كرۀ زمين بیش از شانزده نوع حرکت دارد. دو حرکت مهمّ آن، حرکات وضعی و انتقالی است. اين حركات آن چنان دقيق است كه اگر ذرهای تندتر یا کندتر شود، اصطكاك عجيبي در عالم به وجود ميآيد و همۀ ستارهها و كهكشانها به يكديگر اصابت ميكنند و به طور كلي زمين در فضا پرتاب و نابود ميشود. عقیدۀ انسان راجع به حکمت رخدادهای جهان و مقدّرات موجودات باید چنین باشد و به واقع درک کند که اگر غیر از سرنوشتی که از سوی خداوند حکیم برای او رقم زده شده است، نصیب او میشد، به نابودی و تباهی او میانجامید. با کمی دقّت معلوم میشود که مقدّرات مخلوقات خدای سبحان، مانند حرکات کرۀ زمین، به تمام معنا از روی مصلحت تامّۀ ملزمه صورت میپذیرد.
مقدّری که به گُل نکهت و بهگِل جان داد
به هرکه هرچه سزا دید حکمتش آن داد
این مطلب از منظر عقل نیز اثبات میشود. عقل انسان پذیرفته است که خداوند تعالی قادر مطلق و عالم بیمانند است. پس به حال بندگان خویش واقف و آگاه و بر رفع مشکلات و تغییر سرنوشت آنان، قادر است. حقتعالی جواد و كريم است و در رأفت و مهربانی مافوق حدّ تصور انسان میباشد. خداوند متعال حکيم است و کليّۀ امور بر وفق حکمت است. از این رو مقدّرات چنین خدائی، بهترین مقدّرات و مخلوقات ذات باری، عالیترین مخلوقات هستند و او همۀ امورات عالم هستی را به بالاترین وجه ممکن تقدیر فرموده و یقیناً به مصلحت مخلوقات است.
حال که عقل انسان با این برهان که در فلسفه «برهان لمّی» نام دارد، به حکیمانه بودن مقدّرات هستی شهادت میدهد، آن همه گلهمندی و شکوه و شکایت از سرنوشت که اکثر مردم دارند، از کجا ناشی میشود؟ نکته در اینجا است که دل آنان در برابر مقدّرات الهی تسلیم نشده است. اگرچه از لحاظ علمی برای آنان اثبات میشود که هرچه از جانب حق تعالی است، به مصلحت آنان میباشد و این موضوع، مورد پذیرش عقل هم واقع میشود، ولی وقتی دل چنین کسانی باور نداشته باشد و راضی به مقدّرات نشود، گله و شکایت از خداوند و مردم و هر عامل دیگری رایج میشود. ناآرامی، دلهره، اضطراب و نگراني اکثر مردم از عدم باور قلبی آنان به حکمت مقدّرات خداوند تعالی سرچشمه میگیرد.
دلِ بسياري از افراد را كه بشكافيم، عدم رضایت آنان به مقدّرات آشکار میگردد. طالب يك آزادي کاذب و بیقید و شرط هستند. در تخیّلات خود، سرنوشتی عالي برای خویش رقم زدهاند و خواهان آن سرنوشتند. به همین جهت از خدای متعال گله دارند و رضایت به تقدیر خود نمیدهند و این نارضایتی عاقبت نامطلوبی به دنبال خواهد داشت.
در مقابل، کسانی که وظیفۀ خود را انجام میدهند و عقل و دل آنان گواهی میدهد که آنچه خداوند حکیم تقدير كرده است، صد در صد بهجا و به مصلحت است، به آرامش درونی دست مییابند و یک زندگی بدون غم و غصه و عاری از دغدغه خواهند داشت و مهمتر اینکه، گناه در زندگی آنان راه نمییابد؛ زیرا یکی از عوامل ایجاد رضایتمندی در برابر مقدّرات، تقوا است. اگر انسان متّقی شد، هرچه از جانب دوست به او برسد، برای او نیکو است.
یکـی درد و یــکی درمــان پسنــدد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجرا ن
پسندم آنچــه را جــانـان پسندد
حضرت زينب مظلومه«سلام الله علیها»،به این مرتبه از توکّل دست یافته و به واقع در برابر مقدرات الهی، تسلیم بود. وقتی او را به مجلس ابن زياد آوردند، علیرغم تنهائی در برابر آن همه دشمن، به خداوند توکّل کرد و با جرأت و شهامت در پاسخ به سخنان ابنزیاد گفت:
«مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلَي مَضَاجِعِهِمْ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ يَوْمَئِذٍ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ …»(28) يعني؛ مادرت به عزايت بنشيند، من به غير خوبي و زيبايي در كربلا و در اين مسافرت چيزي نديدم. این سخن ارزشمند حضرت زینب«سلام الله علیها»، برخاسته از وقار، طمأنينه، شهامت و آرامش درونی آن بانوی گرامی است و میزان تسلیم و رضایتمندی اهل بیت«سلام الله علیها» در برابر مقدّرات الهی را نمایان میسازد.
نکتۀ بسيار مهمّي که در اين مبحث شايان ذکر است، اينکه برخي اوقات برداشت نادرست از معنی قضا و قدر، موجب ميشود بخت و اقبال نوع بشر به عنوان علّت اصلي سعادت و شقاوت او مطرح گردد. بسياري بر اين تصورند که بدبختی و خوشبختی انسان به دست او نیست و شانس هر انساني، نوع زندگي او را معيّن ميکند. اين تصوّر باطل ارمغاني به جز پوچ گرائي و سردرگمی براي نسل جوان به همراه ندارد و سببساز تنبلي و خمودگي جوانان ميشود و روحيۀ اميد را در آنان به يأس و نااميدي مبدّل خواهد کرد. کسانی که به این روحیۀ منفی و ضعیف مبتلا میشوند، چون امید به اصلاح وضعیّت خود ندارند، به هیچ کوششی در جهت تغییر سرنوشت خود مبادرت نمیورزند و روز به روز شقاوت آنان بیشتر میگردد. این افراد مدام میگویند:
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
این تصوّر باطل به جوانان وانمود میکند که سعادت و شقاوت آنان یک امر از پیش تعیین شده است و دخالتی در آن نخواهند داشت. در حالی که این اعتقاد، در فرهنگ دینی جایگاهی ندارد و به شدّت مذمّت شده است.
تو گر اختر خويش را ميکني بد
مدار از فلک چشم نيک اختري را
آنچه در مبحث تسلیم و رضا بیان شد، این است که انسان باید راضی باشد به رضای خداوند متعال. و این رضایت به معنای عدم دخالت در تعیین سرنوشت نیست. اگر انسان با خدای سبحان رابطه پیدا کند و کردار و گفتار خود را با موازین دینی منطبق نماید و ایمان قوی به خداوند داشته باشد، مقدّر او حیات طیّب در این دنیا و حیات طیّبتر در آخرت خواهد بود.
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون؛ هر كس از مرد يا زن، عمل نيك انجام دهد در حالى كه ايمان داشته باشد پس او را بىترديد (در دنيا) به زندگى پاكيزهاى زنده خواهيم داشت و (در آخرت) پاداششان را در برابر عملهاى بسيار خوبشان خواهيم داد».(29)
چنانچه مقدّر گناهکاران و کسانی که با خداوند منّان رابطه ندارند، زندگی ناسالم و توأم با دلهره، اضطراب خاطر و نگرانی خواهد بود. آن زندگی که خداوند در آن حاکم نباشد، تاریک، وحشتناک و توأم با غم و غصه است.
«أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور؛ يا (عملهاى شرّ كافران) مانند تاريكىهايى است (براى غريق) در دريايى ژرف كه آن را موجى مىپوشاند كه بالاى آن موجى ديگر است و از فراز آن ابرى است، تاريكىهايى است انباشته بر روى هم كه اگر دست خود را (در جلو ديدهاش) بيرون آرد آن را به راحتى نمىبيند و كسى كه خدا براى او نورى قرار نداده هرگز نورى نخواهد داشت».(30)
بنابراین اعمال، افکار، نیات و گفتار هر انسانی دخالت کامل در سعادت و شقاوت او دارد و خداوند متعال برای همۀ انسانها تقدیر فرموده است که در صورت ارتباط با معنویات و انجام وظیفه، سعادتمند شوند و در صورت گریز از ارزشهای معنوی و کوتاهی در انجام وظیفه، به شقاوت ابدی برسند.
حال اگر بهفرض نادر، کسی رابطۀ محکمی با خدای خود برقرار نمود و وظایف خود را نيز به درستی انجام داد و با این حال، یک زندگی ناسالم به سراغ او آمد، باید به این نکته پی ببرد که مصلحت وی چنین اقتضا میکند و باید در برابر این مصلحت که خواست خداوند است، تسلیم محض باشد. به عبارت دیگر، در موارد بسیار نادر و کمیابی، مقدّر الهی برای بنده این است که در دنیا زندگی ناسالم و همراه با مشکل و تنگنا داشته باشد. چنین بندهای، علاوه بر اینکه باید در برابر مقدّر الهی تسلیم و راضی به رضای خداوند باشد، لازم است بداند که پروردگار عالَم، عالِم به حال او و قادر به حلّ مشکل او است. افزون بر این باید خدای تعالی را حکیم، رئوف، جواد و کریم بداند تا بتواند درک کند آنچه در زندگی او، رخ داده است، قطعاً به مصلحت او میباشد.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازاوست
به ارادت بخـورم زهـر که شاهد ساقی است
به ارادت بکنم درد که درمان هم از اوست
خدای مهربان که خالق انسان است، مصلحت آدمی را بهتر تشخیص میدهد. از این رو میفرماید:
«وَ عَسي أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسي أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون؛ و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما بهتر است، و بسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بدتر است، و خدا مىداند و شما نمىدانيد».(31)
و در آیۀ دیگري میفرماید:
«فَعَسي أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيرا؛ بسا هست که شما چيزي را مکروه داريد و خدا در آن خير فراواني قرار ميدهد».(32)
تسليم و رضا در برابر اوامر و نواهی الهی
تسلیم در برابر اوامر و نواهی خداوند منّان هنگامی رخ میدهد که انسان به صورت دقیق و همه جانبه به آنچه خداوند تعالی امر فرموده است، سر بسپارد و از آنچه ذات باری تعالی نهی فرموده است، اجتناب ورزد. این قسم تسلیم و رضایتمندی که تسلیم و رضا در برابر تشريع نیز نام دارد، مهمتر، لازمتر و دقيقتر از قِسم قبلی است.
حضرت ابراهیم«سلام الله علیه» و فرزند گرامی آن نبیّ مکرّم، حضرت اسماعیل«علیه السلام»، دو مصداق بارز از تسلیمان محض در برابر اوامر و نواهی الهی هستند. هنگامی که فرمان ذبح فرزند، به حضرت ابراهيم«سلام الله علیه» ابلاغ شد، با شهامت خاصّي نزد اسماعيل«علیه السلام» آمد و گفت: «فرزندم، من در خواب ديدم كه سر تو را ميبُرم؛قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَري».(33)
حضرت اسماعيل«علیه السلام» گفت: « اي پدر، كار خود را به درستی انجام بده، ان شاء الله مرا از صابرين خواهی یافت؛ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرين».(34)
برخوردی که آن پدر و پسر در مقابل امر حق تعالی از خود نشان دادند، نمونۀ روشن تسليم در برابر تشريع است.
ابراهیم خلیلالله«سلام الله علیه»، پیامبر بود و در آزمایشی سخت، پیروز و سربلند شد. رفتار آن نبیّ گرامی و فرزند او«سلام الله علیه» باید برای بشریّت سرمشق باشد تا در اطاعت از اوامر الهی که به صورت صریح به بندگان ابلاغ شده است و به اندازۀ امتحان حضرت ابراهیم«سلام الله علیه»، طاقت فرسا نیست، کوشا باشند و از ارتکاب اعمالی که مورد نهی و مذمّت خدای سبحان واقع شده است، دوری گزینند.
آن همه تأکید قرآن کریم بر اقامۀ نماز و ادای زکات، شایستۀ اطاعت محض است. ولی نماز نزد بسیاری از مردم سنگین است و جز گروهی اندک که همان خاشعین هستند و صرفاً برای اطاعت فرمان خدای تعالی او را میپرستند، سایر مردم، اگر نماز بخوانند، انگیزهای غیر از طمع رفتن بهشت و يا ترس از درافتادن به جهنم ندارند.
«وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَي الْخاشِعين؛ از شكيبايى و نماز يارى جوييد. و اين دو، كارى دشوارند، جز براى اهل خشوع».(35)
بسیاری از مردم بر اساس احساسات ديني یا از روي رقابت، چشم و هم چشمی و یا هوي و هوس، برای چندمین بار عمرۀ مفرده به جا میآورند و عمرۀ آنان جنبۀ تفریحی پیدا میکند و مبالغ فراوانی در این راه هزینه مینمایند ولی پرداخت خمس و زکات، حتّي با مبالغ کمتر، برای آنان سنگین و دشوار است.
این همه، به خاطر آن است که انجام واجبات دینی انگیزۀ الهی ندارد و محض اطاعت فرمان خداوند صورت نمیپذیرد. به عبارت دقیقتر، تسلیم و رضا در برابر اوامر و نواهی الهی در بین مردم کمرنگ است.
اگر كسي با خداوند یکتا رابطۀ محكمي داشته باشد، به واجبات و خصوصاً نماز اهميّت دهد، به دستورات قرآن کریم عمل كند، خدمتگذار خلق خدا باشد و مرتكب گناه نشود و اگر مرتكب گناه شد، فوراً توبه كند و با حالت شرمندگی از خدای سبحان عذرخواهی نماید، میتوان گفت متّقی است. امورات چنین کسی از راه بیگمان اصلاح ميشود و به مقام تسليم و رضا ميرسد:
«وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً، وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرا؛ و هر كه از خدا بترسد، براى او راهى براى بيرونشدن قرار خواهد داد، و از جايى كه گمانش را ندارد روزىاش مىدهد. و هر كه بر خدا توكل كند، خدا او را كافى است. خدا كار خود را به اجرا مىرساند و هر چيز را اندازهاى قرار داده است».(36)
تسلیم و رضا در برابر قوانین الهی نیز، مورد پسند و پذیرش عقل آدمی است. به حکم عقل، بهترين قوانين از طرف خداوند توانا است. خدائی که عالم به سرّ و خفيّات است و تنها او است که شایستگی وضع قانون دارد. عموم انسانها به این مطالب اذعان دارند، ولی چون باور قلبی ندارند، از قوانین و دستورات خدای سبحان تبعیّت نمیکنند.
خوشا به حال افرادی كه خداوند تبارک و تعالی را از روي تسليم و رضا، عبادت ميكنند. چنین عبادت و پرستشی بسیار لذّتبخش است و موجب رستگاری انسان در دنیا و آخرت میشود.
منابع:
1 - المزّمّل / 9
2 - کلینی، محمدبن یعقوب. الکافی. دارالکتب الاسلامیة. تهران. 1407ق. ج 8، ص 127.
3 - العنكبوت / 65
4 - النور/
5 - يوسف / 106
6 - الفاتحة/ 5.
7 - ابن بابویه(صدوق)، محمد بن على، التوحید، تحقیق: هاشم حسينى، قم، جامعه مدرسين، ۱۳۸۹ق. ص25
8 - ابن بابویه(صدوق)، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تحقیق: مهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، ۱۳۷۸ق. ص135
9 - يس / 60
10 - الفرقان / 43
11 - القصص / 78
12 - يوسف / 106
13 - المزّمّل / 9
14 - غافر / 44
15 - النور / 40
16 - المزّمّل / 9-8 .
17 - الطلاق/ 3
18 - النحل / 99
19 - الطلاق / 3-2
20 - الطلاق / 3.
21 - الطلاق/3
22 - النور / 39
23 - آلعمران / 26.
24 - يونس / 107.
25 - العنکبوت / 65.
26 - الحجر/99
27 -الكافي، ج 2، ص 47.
28 - مجلسی. محمدباقر. بحارالانوار. موسسه الطبع و انشر. بیروت. 1410ق. ج 45، ص 115.
29 - النحل / 97.
30 - النور / 40.
31 - البقرة / 216.
32 - النساء / 19.
33 - الصافّات / 102.
34 -الصافّات / 102.
35 - البقرة / 45.
36 - الطلاق / 3-2.
گروه حوزه علمیه تبیان – علی محمد سرلک
فرم در حال بارگذاری ...
فاطمه، تحیت آسمانی خدا
نوشته شده توسطرحیمی 15ام اسفند, 1396خاتون خاک و افلاک
ماهها از رویش جوانه های بی حصار «هست شدن»ها گذشته است. زمان از سالی می گذرد که واپسین دعوت های دور از چشم نامأنوسانِ روشنی تمام شده است؛ حالا همه از کنار هر گمان بی صدایی هم که رد می شوند، می دانند تو در زوایای پنهان و آشکار گمان های تشنه مردم نشسته ای، حالا خدا فرمانِ تازه ای برای پیامبرش دارد، فرمانی که پیش از آنکه بر بال کبوتران تبسم نشین به تو ابلاغ شود، رؤیای آرامشی را در اعماق کائنات رقم زده و باعث شده است تا ساکنان آسمان پیشاپیش، حوالیِ حلولِ کسی در زمین به هلهله بنشینند؛ کسی که مضمون شفاف بهانه آفرینش است:
«یا «محمّد صلی الله علیه و آله »! خداوند علیّ اعلا سلامت را می رساند و به تو فرمان می دهد که چهل شبانه روز از همسرت خدیجه دوری گزینی.»
صدای جبرائیل را بر قوس اندوهِ فاصله ای ناگزیر، می شنوی. رنجی پنهان در پرده پوشیِ اجابتِ فرمانی عظیم گم می شود؛ همه می دانند که خدیجه در قلب تو تعبیر جاودانه ای از معنای زن است؛ اسطوره ای از وسعت یک روح! نمادی از عشق و همراهی! خلوصِ ماندگارِ تسلیم در برابر خدا! و حالا باید به فرمان خدا چهل روز از او دوری گزینی؛ از دنیای مهربانی ات!
...
خواناترین زمزمه های تکوین در قرائت سبز نام تو به آسمان رسیده اند و خداوند به ذات خود سوگند خورده است که امشب از صلب شما فرزندی پاک و پاکیزه به وجود آورد. بشتاب پیامبر! که خانه خدیجه پر از بوی سکوت و تنهایی است و خدا این روزهای تنهایی را با سرانجامی نیکو به پایان برده است؛ وجود فرزندی که تمام کائنات در برابرش تسلیمند …!
نازکای بغض سکوت و خاموشی همه جا را فرا گرفته است؛ پروانه ها، گرداگردِ انتظارِ آمدن کسی بال می زنند؛ شوقِ شعله وری در تبسّم خدیجه آشکار است؛ ستاره ها پیله بسته اند و تحیّت آسمانی خدا در زمین منعقد می شود.
«ان الذین قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الاّ تخافوا و لا تحزنوا» (فصلت / 30)
سایه ها مغموم و پریشان، چشم به راه قدم هایی هستند که به خانه پیامبر ختم می شوند: دقیقه ها، تفألی از هجوم نور بر پیشانی زمین زده اند و ستارگان آماده اند تا با اشاره ای، سرریز شوند و خانه را پر از آسمان کنند. پلک های خسته خدیجه توان مقاومت را از دست داده اند و درد، آهسته آهسته در تنهایی او منتشر می شود. پرنده ها، نگران و دلواپس، چشم به پنجره ها دوخته اند؛ پیکی که خدیجه راهیِ خانه زنان قریش کرده، با مرثیه ای از واژه هایی که زنان گفته اند، بازگشته است. هیچ کس حاضر نشده در ازدحام این لحظه بی امان درد، به یاری بانوی «محمد» بشتابد تنها به جرم آنکه او به حرف هایشان گوش نسپرده و با یتیم ابوطالب هم پیمان شده است. مردمانی غریبه و پر از آداب جاهلیتی کهنه!
تو آن روز نبودی «محمّد» صلی الله علیه و آله که ببینی هر چقدر هم هراس و اندوه در وجود خدیجه عمیق تر می شود ایمانش به تو و به خدای رسالتت ذره ای تَرَک برنمی دارد. تو آن روز نبودی که ببینی خدا چگونه همراهی اش را از همراه بی دریغ پیامبرش دریغ نکرد!
* * *
نسیمی نازک خنکای عطر بهشت را از تمام خانه های مکه گذرانده است. هنوز هیچ کس نمی داند که در خانه تو، مُهر از کدام راز ناگشوده خلقت برداشته شده است که بال هیچ کدام از پرنده ها، از آمد و شدِ میان آسمان و زمین خسته نمی شود. هنوز هیچ کدام از آنان که گفتند یاری کنندگان خدیجه نیستند، نمی دانند که خداوند همراهانِ او را از سرزمین بهشت به یاری اش فرستاده است. ساره را، آسیه را، مریم را و ام کلثوم را، تا تولد دختر ماه و مهتاب بی هیچ حادثه ای به آسمان ختم شود. هنوز هیچ کس نمی داند که این حریرقامتانِ روشنِ آسمان آمده اند تا فرزند تو را به دست های مشتاقِ زمین بسپارند و ملائک از فراز بام خانه های زمین به انتشار آینه و روشنی و برکت بنشینند؛ بزرگ ترین زنان اهل بهشت در خدمت فرزندی که خاتون خاک و افلاک است.
هنوز هیچ کس نمی داند درخشش ناگهان نوری که شرق و غرب عالم را فرا گرفت از خانه توست و از حلول فرزندی که نشانی تمام ستاره ها، به عصمت چشم های روشن او ختم می شود. هنوز هیچ کس نمی داند که در خانه تو، حوریان بهشت از دریچه های آسمان فرود آمده اند و در کار شستن مطهره تو با آب کوثرند؛ کوثری که از اکنون آمدنش، در ابدیتی مدام، پهلو به پهلوی شفاعت روز مبادای آسمان ایستاده است.
تو آن روز آنجا نبودی و ندیدی «محمّد» صلی الله علیه و آله ! هنگامه تقسیم تقدّس از لبان فرزندت را که سر از سجده برداشت و به یگانگی خدا اقرار کرد و به رسالت تو، امامت همسرش و خلافت فرزندانش شهادت داد. تو نبودی که ببینی حوریان چگونه در بارِشِ یکریز ستاره ها، کودکت را به دست های خدیجه سپردند: «بگیر او را که طاهره و مطهره و زکیه و میمونه است، خداوند در او و نسل او برکت قرار داده است!»
تو آن روز آنجا نبودی «محمّد» صلی الله علیه و آله ؛ اما اگر تمام اینها بر قلب تو نگذشته بود آن همه شتاب لبالب از شوق و شادمانی برای رسیدن و بر زبان جاری کردن نامی که خدا پیش ترها برای کودکت انتخاب کرده، چه بود؟
«فاطمه» … «فاطمه» … «فاطمه» …!
بشتاب و تو نیز با تمام آفرینش همراه باش و زمزمه کن:
«انّا اعطیناک الکوثر».
زهرا، برترین بانوی جهان، ناصر مکارم شیرازی.
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/f.dehsangi/profile_pictures/_evocache/35574781_233860273880302_2246812239963095040_n.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1557162402)
سلام ممنون از مطلبتون
http://kovsar-aliabad.kowsarblog.ir/
منتظر نگاهتون هستم.
یاعلی(علیه السلام)
التماس دعا…
فرم در حال بارگذاری ...
مناقب فاطمی در شعر شیعی
نوشته شده توسطرحیمی 15ام اسفند, 1396
ادب آل الله
شاعران مکتبی، هم درون مایه شعری خویش را از «باورهای دینی » می گیرند، هم تعابیر و ترکیبهای ادبی اشعارشان، تحت تاثیر فرهنگ واژگان و اصطلاحات «قرآن و حدیث » است. این شیوه، هم مستندات اندیشه های آنان را تبیین می کند، هم با ذهنیت عامه مردم که فرهنگ دینی دارند، راحت تر ارتباط برقرار می سازد.
این اثرپذیری از فرهنگ دینی در سروده های شاعران مکتبی، گاهی به صورت «تلمیح » است، گاهی «تضمین »، گاهی «اقتباس » و گاهی به شکلهای دیگر رنگ و بوی سخنان اولیاء الهی را با خود دارد. دامنه این بحث، بسی گسترده است، اما در این مختصر، نیم نگاهی به گوشه ای از این گنجینه داریم.
سروده های مربوط به حضرت فاطمه علیه السلام در آثار شاعران فارسی گوی، از این قاعده مستثنی نیست. در این اندک، تنها به گوشه ای از این حقیقت ادبی اشاره می شود، با نمونه هایی از آثار شاعران شیعه: مثلا «کفو» بودن علی علیه السلام برای فاطمه علیه السلام و اینکه اگر امیرالمؤمنین نبود، همتایی برای همسری زهرا علیه السلام یافت نمی شد. این مضمون که در احادیث فراوان آمده است. در شعر «فؤاد کرمانی » چنین جلوه یافته است:
در اوصاف کمال او همین کافی است
بر دانا که این دوشیزه را شوهر، امیرالمؤمنین آمد
...
در بیت دیگری از یک غزل، می گوید:
از این دختر که با دست خدا شد پایه اش همسر بر آدم تا ابد فخر و شرف باقی است حوا را
و در رباعی مشهورش، اشاره به همین «همتایی » دارد، که می گوید:
عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست گیتی عرض است و این گهر جوهر اوست در قدر و شرافتش همین بس که ز خلق «احمد» پدر است و «مرتضی » شوهر اوست
«صغیر اصفهانی » نیز، از شاعرانی است که در سروده هایش از مضامین دینی بسیار بهره گرفته است. در شعری که با عنوان «سر خدا» در میلاد آن حضرت سروده است، ضمن اشاره به مضمون «روح پیامبر» بودن حضرت زهرا (روحی التی بین جنبی) به بی همتایی بانوی عصمت و همتا بودن علی علیه السلام برای او اشاره دارد:
فاطمه، روح نبی همسر و همتای علی فاطمه، عالیه ای کش نبد ار زوج، علی فرد و بی مثل بد، آنگونه که حی متعال
و در مخمس دیگری با عنایت به همین مضمون گفته است:
تنها نه دختر است رسول خدای را کز رتبه، بر ولی خدا نیز همسر است
اشاره به «کفویت » علی و فاطمه «علیهما السلام »، توجه به مجموعه فضایلی است که در وجود عزیز این دو حجت الهی متبلور است. باز هم نمونه دیگری بخوانیم، از سروده های زنده یاد «علی اکبر خوشدل تهرانی » که در شعری با عنوان «مسند نشین باغ جنان » به این فضیلت اشاره کرده است:
کفو علی، ولی خدا، شیر کردگار زینت فزای کـون و مکان بود فاطمه بین زنان نمونه، چو شویش که در رجال آری، سزای مرد چنان بود فاطمه
و اما بشنویم از «ناصر خسرو علوی قبادیانی » که در شعر بلند و زیبایش با عنوان «ناموس حق » چنین آورده است:
این گوهر از جناب رسول الله پاک است و داور است خریدارش کفوی نداشت حضرت صدیقه گر می نبود حیدر کرارش
و… اختر طوسی در یک رباعی چنین سروده است:
محبوبه حق کسی بجز فاطمه نیست گر هست کسی، بگویدم آن کس کیست؟ بعد از پدرش محمد، او را همسر در رتبه کسی نیست، و گر هست علی است
در اشعار مرحوم دکتر قاسم رسا هم از این نمونه ها دیده می شود. از جمله دراشاره به این منقبت فاطمی، در قصیده بلند «زهره زهرا» چنین گفته است:
بر سر گردون اعلا پا نهد از برتری همسری چون با علی عالی اعلا کند
طبق مضمون احادیث، راز آفرینش علی علیه السلام آن بوده که فاطمه زهرا همتا داشته باشد. به این مضمون، شاعری دیگر چنین اشاره کرده است:
حق چو ندید همسرش در همه ممکنات، از آن واجب و لازم آمدش خلقت حیدر آورد
در قصیده بلند دیگری در مدح حضرتش می خوانیم:
الا ای مصطفی را یار و همدم
الا ای مرتضی را کفو یکتا
به فرق حیدری تاج ولایت
به دوش مصطفی تشریف عظمی
اینها گوشه ای از تموج فضایل اهل بیت و مناقب حضرت زهرا علیه السلام در شعر و ادب شاعران شیعی است، آن هم اختصاص بر محور فضیلت «کفو» و «همتا» بودن زهرا و علی(علیهما السلام).
وجود اینگونه اشارات و تضمین ها و تلمیحات در شعر، آن را دلنشین تر می کند و نشانه غنای فکری و بار فرهنگی شاعر آل الله است. امید است این مختصر، انگیزه ای بیافریند تا اهل ذوق و ادب که در سایه هنرشان به ساحت مقدس اولیاء تقرب می جویند و به «مدح آفتاب » می پردازند، با مطالعات دینی و بهره وری از فرهنگ دینی و معارف قرآن و حدیث، آثار خود را پر مایه تر سازند، آنگونه که همه پیش کسوتان «ادب آل الله » عمل می کردند.
ابوبصیر می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: کودکان شیعیان ما را [در عالم برزخ] فاطمه زهرا(س) تربیت می کند و در روز قیامت به پدرانشان تحویل می دهد.
جواد محدثی
فرم در حال بارگذاری ...
مادر خوبی ها به بهانه میلاد دردانه نبی رحمت، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
نوشته شده توسطرحیمی 15ام اسفند, 1396
فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه دختر خویلد، مادر مؤمنان بود. فاطمه کوچک ترین دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و محبوب ترین آنان در نزد وی بود. سلاله رسول خدا صلی الله علیه و آله جز از فاطمه، از دیگر دخترانش منقطع شد. آن حضرت پنج سال پس از بعثت در روز جمعه بیستم ماه جمادی الاخر، در شهر مکه پا به عرصه وجود گذاشت. سالروز میلاد ام ابیها و ام الائمه که مزین به نام روز مادر گردیده، بر همگان مبارک.
طلوع گل محمدی
این جا مکه مکرمه است.. و امروز جمعه.. 20 جمادی الثانی..از سال هشتم قبل از هجرت.
شب در سحرگاهان پنهان شد.. و فجر صادق به سوی کرانه روزی زیبا روانه گشت.خانه نبوت در این روز فرخنده که روز آدینه و عید است و روز شادی منتظرمهمان است.. آن هم چه مهمانی! محمد و خدیجه هر دو، لحظه شماری می کنند که باردرخت نبوت را برگیرند.
ناگهان گل های وجود شکوفا شده به عطر افشانی می پردازند.
نسیم می وزد..
پرندگان هوا نغمه سرایی می کنند..
فرشتگان سپاسگزارانه سر به سجده می افکنند.
در آن روز فرخنده و زیبا، همراه با هلهله ملائک، پرفروغ ترین شعاع نور محمد،طلوع می کند.
و.. زهرا به دنیا به می آید..
...
صفات آسمانی ریحانه النبی صلی الله علیه و آله
ارزش انسانها مسلماً یکسان نیست، بعضی از مقربترین فرشتگان الهی برترند، و بعضی از درنده ترین حیوانات پائین تر، و آنچه به این انسان ارزش می دهد بر اساس معرفی قرآن و اسلام همان «علم و ایمان و تقوی و ملکات فاضله انسانی است.»
با توجه به این معیارها بانوی اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها برترین زنان جهان - در لسان پیامبرصلی الله علیه و آله - معرفی شده است.
در روایات فراوانی که در منابع معروف اهل سنت آمده تصریح شده است که فاطمه زهرا سلام الله علیها افضل زنان جهان بود، آن سخنی است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آنرا به تعبیرات مختلف بیان فرموده است.
در یک جا می فرماید:
«ان افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمة بن محمدصلی الله علیه و آله و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم؛ برترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمدصلی الله علیه و آله و مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم[همسر فرعون] است.»
نخستین کسی که وارد بهشت می شود
مقام علمی فاطمه سلام الله علیها
حضرت زهرا سلام الله علیها همراز جبرئیل
حضرت فاطمه سلام الله علیها در آینه قرآن واحادیث
کوثر یک معنای جامع و وسیع دارد و آن «خیر کثیر و فراوان» است و مصادیق آن زیاد است. اما بسیاری از بزرگان علمای شیعه و اهل سنّت، یکی از روشن ترین مصادیق آن را وجود مبارک فاطمه زهرا علیهاالسلام دانسته اند. در شأن نزول سوره کوثر آمده است:
مشرکان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را متّهم کردند که فاقد نسل است. قرآن ضمن نفی سخن آنها، می گوید: «ما به تو کوثر دادیم.» از این تعبیر استفاده می شود که این خیر کثیر همان فاطمه زهرا علیهاالسلام است. نسل و ذریّه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به وسیله همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت؛ نسلی که علاوه بر اینکه فرزندان جسمانی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بودند، آیین و ارزش های اسلام را حفظ کردند.
مفسّران یادآور شده اند: اینکه این سوره خبر می دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بی فرزند نخواهد بود و نسل و دودمان او فراوان در جهان وجود خواهد داشت، یکی از جهت های اعجاز قرآن محسوب می شود.
فاطمه سلام الله علیها در آیینه وحی
فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن
فاطمه سلام الله علیها تجلی تمام زنان مقدس قرآنی
جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام در آیات و روایات
چهل حدیث درباره حضرت زهرا علیها السلام
فاطمه سلام الله علیها به روایت معصوم علیهم السلام
فاطمه سلام الله علیها در نگاه امام عسکری علیه السلام
سیره و آموزه های رفتاری فاطمه زهرا سلام الله علیها
از خصوصیات اسوه های الهی این است که همواره از سایر افراد بشر در مراتب کمال انسانی پیشقدم هستند و این تقدّم به صورتی است که بشر هرچه در ابعاد مختلف رشد کند، بازهم نمی تواند بی نیاز از آنان باشد. ما انسان ها هرچه سعی و تلاش کنیم، به افق فضائل آنان نمی رسیم و نمی توانیم در حدود آنان و مانند آنها عمل کنیم، ولی باید در محدوده توان و استعداد خود در مسیر آنان حرکت نماییم.
این که می گوییم فاطمه علیهاالسلام یا سایر حضرات معصومان علیهم السلام الگوی همگانند، بدان معنا نیست که باید فاطمه علیهاالسلام یا علی علیه السلام شد، بلکه مقصود «فاطمه وار بودن و فاطمه گونه زیستن» است… .
در سخنی از صادق آل محمّد علیه السلام آمده است: به خدا سوگند! من شما و روح های تان و بوی خوش تان را دوست می دارم. ما را در این جهت با پرهیزکاری و تلاش خود یاری کنید. هرگز به ولایت ما نمی رسید جز با کوشش و تقوا. و کسی که دیگری را به عنوان «امام» و «اسوه» برگزیده است، باید عملش مطابق با عمل او باشد.
فاطمه سلام الله علیها اسوه حیات زیبا
الگوهای رفتاری حضرت زهرا سلام الله علیها
فاطمه ذات تمام خوبی ها و مادر تمام نیکی ها
حضرت زهرا سلام الله علیها ، الگوی ابرار
صفات همسران در خانواده فاطمه زهرا سلام الله علیها و امیر مؤمنان علیه السلام
مادر خوبی ها
بانوی آفتاب در کلام دیگران
تمام ابعادی که برای زن متصوّر است و برای یک انسان متصوّر است، در فاطمه زهرا علیهاالسلام جلوه کرده و بوده است. یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان [بوده] تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان [است]. او زن معمولی نیست او موجودی ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است… تمام هویّت های کمالی که در انسان متصوّر است و در زن تصوّر دارد، تمام در این زن است… زنی که تمام خاصّه های انبیا در اوست؛ زنی که اگر مرد بود، نبیّ بود؛ زنی که اگر مرد بود به جای رسول اللّه بود… انسانی است به تمام معنی انسان، زنی است به تمام معنی زن. صدیقه طاهره… از مرتبه طبیعت شروع کرده است [و] حرکت کرده است؛ حرکت معنوی با قدرت الهی، با دست غیبی. با تربیت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مراحل را طی کرده است تا رسیده است به مرتبه ای که دست همه از او کوتاه است
شخصیت فاطمه علیهاالسلام در سخن دیگران
حضرت فاطمه سلام الله علیها در اندیشه امام خمینی(ره)
کوثر پیامبرصلی الله علیه و آله در آینه ی شعر و ادب
امشب؛ شب ولادت زهرای علیها السلام اطهر است
کز نور طلعتش همه عالم منور است
خورشید طالع است به دامان مصطفی صلی الله علیه و آله
کز مقدمش ستاره اسلام ازهر است
کوثر عطا نمود خدا بر رسول خویش
الحق جمال فاطمه تفسیر کوثر است
مرضیه است و راضیه زهرای بی گناه
کو را تمام عرصه جنت مسخر است
او گوهریست نادره کز لطف کردگار
دخت رسول اکرم و همراز حیدر است
آسمان ها شد منوّر از لقای فاطمه سلام الله علیها
در آیینه کتاب
نرم افزار حضرت فاطمه سلام الله علیها
نگارخانه
فرم در حال بارگذاری ...
زمینهسازان پرواز
نوشته شده توسطرحیمی 15ام اسفند, 1396
![](http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/39112/C/13961214_0139112.jpg)
فرم در حال بارگذاری ...
دوستیهای حلال و حرام
نوشته شده توسطرحیمی 15ام اسفند, 1396
«دوستیهای حلال و حرام»
بخش های مهمی از سوال های کاربران ، با کارشناسان دینی و مذهبی مطرح شده
اما پاسخ سوال های شرعی برخی از کاربران در خصوص «دوستیهای حلال و حرام» كه توسط حجت الاسلام عبدالعلی گواهی سخنران و کارشناس امور دینی و مذهبی، داده شده، به شرح زیر است:
*حد و مرز محرمیت در رابطهها به چه میزان است؟
*دوستی در دانشگاه و یا محل کار، حلال است؟
*نگاه قرآن و کتب دینی بر محرمیت و حد رابطههای دوستی چیست؟
*حکم دوستی با اهل سنت و یا با دیگر ادیان چیست؟
*منظور از دوستیهای حلال چیست؟
*برای کسانی که شرایط ازدواج فراهم نیست، چه کاری را باید انجام بدهد؟
*دوستی قبل از ازدواج و قبل از خواستگاری حکمش چیست؟
فرم در حال بارگذاری ...
جاهلیت مدرن نتوانست بر جمهوری اسلامی غلبه کند
نوشته شده توسطرحیمی 15ام اسفند, 1396
حضرت آیتالله خامنهای:
«جمهوری اسلامی یک نظامی است که در طول این سالهای متمادی در مقابل نظام جاهلیّت مدرن ایستادگی و مقاومت کرده است، لذا جاهلیّت مدرن با همهی ابزارهای خودش به دشمنی با او برخاسته؛ با ابزار سلاح نظامی، با سلاح فرهنگی، با ابزارهای نوپدید و جدید، با ابزار تحریم اقتصادی. همین جاهلیّت جدید -این باطل مستقرّ و سراسریای که در دنیا متأسّفانه وجود دارد- همه نوع ابزاری را علیه جمهوری اسلامی به کار برده است. همه علیه جمهوری اسلامی قیام کردند و نتوانستند جمهوری اسلامی را شکست بدهند؛ نتوانستند [آن را] وادار به عقبنشینی کنند؛ نتوانستند جمهوری اسلامی را از حرفهای خودش برگردانند که بگوید «من از این حرفم برگشتم، از این خواسته برگشتم»؛ نتوانستند.
چرا نتوانستند؟
چون جمهوری اسلامی خیلی قوی است. علّت قوّت چیست؟
قوّت ایمانها و ایستادگیها.» ۱۳۹۶/۱۱/۱۶
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب لوح «جاهلیت مدرن نتوانست بر جمهوری اسلامی غلبه کند» را منتتشر میکند.
...
عکس پوستری
عکس
فيلم صوت
بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملی شهدای استان سیستان و بلوچستان
تجلیل از شهدای عزیز و فداکارمان یکی از حسناتی است که بحمدالله در این برههی از زمان، در این دوره رایج شده است. اینکه در استانهای مختلف، از مجموعهی شهدای هر استانی با عظمت و با جلالت یاد میشود و شهدا تعظیم میشوند؛ این بسیار کار مفید و کار لازمی است. لکن در بعضی از مراکز کشور و استانهای کشور یک خصوصیّتی وجود دارد که این عمل حسنه، این عمل صالح، در آن مراکز، کأنّه به طور مضاعف حسنه محسوب میشود؛ یکی از این مراکز، استان سیستان و بلوچستان است. خیلی برای بنده جذّاب است که مشاهده میکنم جمعی از برجستگانِ قشرهای مختلفِ استانِ سیستان و بلوچستان و مسئولین محترم این استان گِرد یکدیگر آمدهاند تا برای شهدای این استان -که استان مظلومی است- بزرگداشتی را تهیّه ببینند و از آنها یاد کنند و آنها را تعظیم کنند؛ برای بنده خیلی جالب است، خیلی خوب است.
جذّاب بودن این قضیّه برای این حقیر ناشی از چند عامل است. یک عامل، علاقهی خود من به این استان است. ما یک برههای در استان سیستانوبلوچستان توقّف داشتیم که مدّت طولانیای هم نبود، لکن خدای متعال شرایط را جوری پیش آورد که اُنس ما با این استان و مردمِ این استان مثل یک اُنس چندینساله بشود؛ این کار خدا بود وَالّا ما در آنجا خیلی نماندیم. ایرانشهر بهقدری برای من در آن دوره جالب بود که همان وقت وصیّت کردم و گفتم اگر من در این سفر، در این مدّت، از دنیا رفتم، من را حتماً در خود ایرانشهر دفن کنید، از ایرانشهر خارج نکنید. رفتم قبرستان آنجا را هم دیدم -قبرستان ایرانشهر را- [لکن] قسمت نبود. مردم بلوچ مردمی هستند که محبّتشان زیاد است؛ مردم گرم، صمیمی، باصفا و البتّه بااستعداد؛ استعداد هم در آن استان خیلی زیاد است. منتها در طول تاریخ -چه زمان قاجاریّه، چه زمان پهلوی- در این سالهای طولانی، به آن منطقه و مردم آن منطقه جفا شده، بیاعتنائی شده. در آنوقتی که ما آنجا بودیم، با مردم اُنس داشتیم و صحبت میکردیم؛ [امّا حتّی] یک مأمور نیمهکاره به شهری مثل ایرانشهر که در واقع مرکز سیاسی و جغرافیایی بلوچستان محسوب میشد، قدم نگذاشته بود؛ یا سراوان که مرکز علمی و معنوی بلوچستان محسوب میشد، [حتّی] یک مأمور -یکی مثل استاندار- آنجا قدم نگذاشته بود. خب بعد از انقلاب، رؤسای جمهور رفتند، مسئولین رفتند، همه رفتند، به همهی این شهرها رفتند، حتّی به روستاها رفتند؛ فاصله خیلی زیاد است. در آن دوره نسبت به مردم بیاعتنائی شد، نسبت به مسائل بلوچستان بیاعتنائی شد؛ استعداد این مردم ظهور و بُروز پیدا نکرد، این مجال را پیدا نکردند؛ در بخش سیستان هم همینجور. مردم سیستان مردمی هستند که ازلحاظ گذشتهی تاریخی در بین همهی اقوام ایرانی کمنظیرند. گذشتهی سیستان یک گذشتهی خیلی فوقالعاده برجسته و درخشانی است؛ آنجا هم همینجور، آنجا هم مورد بیتوجّهی و بیاعتنائی قرار گرفته بود، [و این بیتوجّهی] با حوادث طبیعی [هم] همراه بود.
آنچه انسان در برخورد با این مردم احساس میکرد، این بود که اینها نیازمند محبّتند، و خدای متعال محبّت اینها را در دل ما انداخت، در دل مسئولین هم انداخت، کارهای زیادی هم برای سیستان و بلوچستان انجام گرفته. همهی این کارهایی هم که حالا آقای استاندار گفتند،(۲) کارهای لازمی است، منتها من به ایشان توصیه میکنم که به این اکتفا نکنید که حالا در این جلسه به بنده بگویید؛ من که کنندهی این کارها نیستم، کنندهی این کارها مسئولین دولتیاند؛ چه خطّآهن، چه آبشیرینکن، چه خیلی چیزهای دیگر؛ بروید دنبال کنید، بروید در دولت از مسئولین بالادستِ خودتان بهطورجدّی بخواهید که دنبال کنند؛ آنها هم راههایش را بلدند؛ اگر راهی واقعاً داشته باشد -که دارد- راهش را بلدند. نگاه کنید به کارهای واجب در صحن استان. مثلاً فرض کنید حالا در ایرانشهر که من یکخردهای با مسائل آن بیشتر از جاهای دیگر استان آشنا بودم، «بافت بلوچ»(۳) چرا باید بخوابد و از بین برود؟ چرا؟ این آن چیزی است که من آنوقت -از اوایل- دنبال این قضیّه بودم و راه افتاد و خوب شد، [امّا] بعد مورد بیاعتنائی قرار گرفت؛ بروید اینها را حل کنید، بروید آدم پیدا کنید، بخش خصوصی پیدا کنید که بیایند متکفّل بشوند و این کارها را انجام بدهند؛ آنوقت از صندوق توسعه هم -صندوق توسعه مال بخش خصوصی است- بروند استفاده بکنند، هیچ اشکالی ندارد؛ یعنی بروید دنبال کنید این مسائل را. بنابراین یکی از علل اینکه من از این اجتماع شما برای شهدا خوشوقت شدم، این است که خود من به آن استان و مردم آن استان علاقه دارم؛ علاقهی بیمنطق هم نیست، علاقهای است از روی منطق، از روی استدلال؛ نه اینکه فقط حالا یک اُنس مختصری با مردم داشتهایم؛ نه، واقعاً جای این دارد که انسان علاقهمند باشد.
دوّم اینکه این استان مظهرِ شعارِ وحدتِ اسلامیِ ما است. چند منطقه در کشور هست -استان کردستان هست، بخش ترکمنصحرا در استان گلستان هست، و استان سیستان و بلوچستان- که در آنجا سنّی و شیعی کنار هم زندگی میکنند. ما میخواهیم به دنیا این را تعلیم بدهیم و بگوییم که برادران مسلمان بیایند باهم همکاری کنند، در کنار هم زندگی کنند؛ نمونهاش اینجا در سیستان و بلوچستان. دشمن اتّفاقاً روی همین نقطه تکیه کرده، روی همین نقطه انگشت گذاشته و میخواهد تفرقه ایجاد کند. شما وقتیکه میآیید میگویید که یک بچّهی سنّیِ یازده دوازدهساله در شلمچه برای دفاع از جمهوری اسلامی به شهادت میرسد،(۴) این بزرگترین خبر از وحدت و همدلی شیعه و سنّی در سیستان و بلوچستان است؛ این چیز کوچکی نیست، این مسئلهی خیلی مهمّی است! وقتیکه فرض بفرمایید فلان مولویِ سنّی بهخاطر دفاع از جمهوری اسلامی مورد تهاجم دشمن قرار میگیرد و بهدست ضدّ انقلاب به شهادت میرسد،(۵) اینها را باید بزرگ کنید، اینها را باید برجسته کنید، نمایان کنید؛ چنین چیزهایی ما داشتهایم در سیستان و بلوچستان. این خیلی مهم است که شما در این استان، این وحدت حقیقی و واقعی را به نمایش بکشید، نشان بدهید به مردم؛ راهش هم همینهایی است که این سردار محترم بیان کردند؛(۶) یعنی همین کارهای فرهنگی گوناگون، از تهیّهی کتاب و خاطره و متاعهای فرهنگی؛ چه آنچه مربوط به هنر تصویری است، چه آنچه هنر صوتی است، و امثال اینها. از همهی اینها استفاده کنید، این حقیقت را مجسّم کنید، مشخّص کنید، که همه ببینند که در جمهوری اسلامی برادران شیعه و سنّی در کنار هم در دشوارترین میدانها حضور پیدا میکنند. من چند سفر آمدم بلوچستان و آنجا -در زاهدان، در ایرانشهر، در خاش، در سراوان، در چابهار، در خود زابل و در جاهای مختلف استان- حرکت کردم، سفر کردم. وقتیکه انسان وارد میشود در این شهر[ها]، احساس میکند مردم نسبت به جمهوری اسلامی بهمعنای واقعیِ کلمه دارای صمیمیّتند؛ این را انسان بوضوح در آنجا احساس میکند. خب اینها در میدان جنگ و میدان فداکاری بیشتر از همه جای دیگر خودش را نشان میدهد.
یاد شهدا را باید گرامی داشت. این کشور و این نظام همچنان نیازمند ذکر و یاد شهدای عزیز ما است؛ همه به این نیازمندیم. با نام شهدا و یاد شهدا است که افتخاراتِ تولیدشدهی بهوسیلهی جمهوری اسلامی، خودش را نشان میدهد. جمهوری اسلامی یک نظامی است که در طول این سالهای متمادی در مقابل نظام جاهلیّت مدرن ایستادگی و مقاومت کرده است، لذا جاهلیّت مدرن با همهی ابزارهای خودش به دشمنی با او برخاسته؛ با ابزار سلاح نظامی، با سلاح فرهنگی، با ابزارهای نوپدید و جدید، با ابزار تحریم اقتصادی. همین جاهلیّت جدید -این باطل مستقرّ و سراسریای که در دنیا متأسّفانه وجود دارد- همه نوع ابزاری را علیه جمهوری اسلامی به کار برده است. همه علیه جمهوری اسلامی قیام کردند و نتوانستند جمهوری اسلامی را شکست بدهند؛ نتوانستند [آن را] وادار به عقبنشینی کنند؛ نتوانستند جمهوری اسلامی را از حرفهای خودش برگردانند که بگوید «من از این حرفم برگشتم، از این خواسته برگشتم»؛ نتوانستند. چرا نتوانستند؟ چون جمهوری اسلامی خیلی قوی است. علّت قوّت چیست؟ قوّت ایمانها و ایستادگیها. اینجا که میرسیم، شما میبینید آخرِ این زنجیرهی بسیار مهم، منتهی میشود به شهدا، به جانبازان، به فداکاران، به ایثارگران؛ به اینها منتهی میشود. آن چیزی که موجب شده است این جمهوری اسلامی بحمدالله ابّهت خودش را در دنیا حفظ بکند و روزبهروز جلوهی بیشتری در دنیا بکند و اینهمه توطئه و مانند اینها نتواند تأثیر بگذارد، فداکاریهای مردم است؛ علّت، این ایمانهای راسخ است که مظهر کامل و عالی آن عبارت است از شهدا. و شما دارید شهدا را تعظیم میکنید و تکریم میکنید و نامشان و یادشان را زنده میدارید. ما به این احتیاج داریم؛ جمهوری اسلامی به این تعظیم و تکریم شهدا نیازمند است. بنابراین، کارتان کار بسیار خوبی است، کار کاملاً درست و لازمی است.
و همه همکاری کنند؛ شیعه و سنّی هم ندارد، عالم و جاهل ندارد؛ قشرهای مختلف، همهی کسانی که میتوانند، در این قضیّه همکاری کنند و یاد این عزیزان را باقی بدارند، بزرگ کنند، برجسته کنند یاد این شهدا را. من البتّه بعضی از شهدای معروف سیستان و بلوچستان را از نزدیک میشناختم، بعضی را هم شرحِحالشان را در یادداشتها و کتابها و نوشتهها خواندهام؛ لکن درعینحال همهی این شهدا و این برجستهها و بخصوص این نوجوانها را -نوجوان دوازدهساله، نوجوان چهاردهساله را ما نمیشناسیم و از حالاتشان خبر نداریم- معرّفی کنید تا اینها را همه بشناسند و بدانند. انشاءالله که خداوند همهی شما را موفّق بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله
۱. در ابتدای این دیدار -که در چهارچوب دیدارهای دستهجمعی برگزار شد- حجّتالاسلام والمسلمین عبّاسعلی سلیمانی (نمایندهی ولیّفقیه در استان سیستان و بلوچستان و امامجمعهی زاهدان)، سیّددانیال محبّی (استاندار سیستان و بلوچستان) و سردار سرتیپ دوّم پاسدار حسین معروفی (فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان) گزارشهایی ارائه کردند. این کنگره در تاریخ ۹۶/۱۱/۲۴ برگزار خواهد شد.
۲. استاندارسیستان و بلوچستان در سخنان خود، سه مشکل اصلی استان را اینگونه برشمرده بود: مشکل کمآبی که میتوان آن را با برداشت از صندوق توسعه ملّی و استفاده از آبشیرینکن حل کرد؛ احداث راهآهن چابهار ـ مشهد؛ توسعهی اماکن آموزش و پرورش.
۴. اشارهی نمایندهی ولیّ فقیه و همچنین فرمانده سپاه استان به نوجوان شهید، سبیل اخلاقی
فرم در حال بارگذاری ...
به وعده خود وفا کنید...
نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1396رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند :
بهکودکان محبت کنید
و به آنها رحم کنید
و هر وقت به آنها وعده دادید به آن وفا کنید،
چون آنها شما را روزی رسان خود میدانند.
کافی جلد 6 صفحه 49 حدیث 3
![ریحانه محمدی ریحانه محمدی](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/shared/global/avatars/_evocache/default_avatar_unknown.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1425391638?size=64&default=https%3A%2F%2Fkowsarblog.ir%2Fmedia%2Fshared%2Fglobal%2Favatars%2Fdefault_avatar_unknown.jpg)
سلام
کلیدواژه سبک زندگی رو دنبال می کردم ناخودآگاه به سمت حوزه علمیه و خانم های طلبه کشیده شدم
مباحث زیبا و خوبی در وبلاگ ها دیدم یه مقدار که بیشتر به اونها نزدیک شدم متوجه شدم یکی از قشرهایی که سن ازدواجشان به شدت بالاست و یا حتی در سن 30 سالگی هم ازدواج نکرده اند و به اسم فعالیت فرهنگی و دینی سنت ازدواج را کم اهمیت نشان داده اند همین قشر طلبه های خانم هستند.
این شد که دگه تصمیم گرفتم با قلم افراد راجع به اونها قضاوت نکنم
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/f.dehsangi/profile_pictures/_evocache/35574781_233860273880302_2246812239963095040_n.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1557162402)
سلام ممنون از مطلبتون
منتظر نگاهتون هستم.
http://kovsar-aliabad.kowsarblog.ir/
یاعلی(علیه السلام)
التماس دعا…
فرم در حال بارگذاری ...