معرفی ​مرکز فرهنگی هنری گل نرگس

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1395

 

مرکز فرهنگی هنری گل نرگس ویژه کودکان به منظور استفاده بهینه از اوقات فراغت فرزند شما برنامه های شاد و متنوعی را در مسجد مقدس جمکران تدارک دیده است.
از جمله:
کارگاههای نقاشی و رنگ آمیزی، نقاشی گروهی، کلاژ، سفال، قصه گویی، شعر، سرود، کاردستی، نمایش عروسکی، ویژه برنامه های مناسبتی، ترغیب کودکان به مناسک دینی، بازی، سرگرمی، تولید و عرضه محصولات فرهنگی ویژه کودکان.

اهداف این مرکز عبارتند از:
- آشناسازی کودکان و نوجوانان با فرهنگ مهدویت و انتظار
- آشنا کردن کودکان و نوجوانان با اعمال و برنامه های مسجد مقدس جمکران
- نشر معارف اهل بیت علیهم السلام در بین کودکان و نوجوانان
- تعالیم اخلاقی و اجتماعی
- استفاده بهینه از اوقات فراغت کودکان در مسجد
- ایجاد جاذبه برای شوق حضور کودکان در پایگاههای مذهبی

فرزندان دلبند شما می توانند روزهای سه شنبه، پنجشنبه، جمعه، ایام تعطیل و مناسبتها به این مرکز مراجعه نمایند.
دانش آموزان مدارس می توانند با تماس تلفنی و هماهنگی قبلی، به صورت گروهی و به همراه آموزگاران خود؛ از خدمات این مرکز بهره مند شوند.

وب سایت رسمی مرکز گل نرگس: jamkaran.ir/koodak

 


فرم در حال بارگذاری ...

فراخوان جذب خادمان افتخاری/ جذب خادم افتخاری در مسجد جمکران

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1395

 

به گزارش مرکز خبر روابط عمومی مسجد مقدس جمکران؛ سید حسین موسوی با اشاره به تشرف روزافزون زائران و نمازگزاران به مسجد مقدس جمکران از اقصی نقاط این کره خاکی، اظهار کرد: مرکز خادمان افتخاری با هدف ارائه خدمات به خیل کثیر عاشقان و منتظران حضرت ولی‌عصر(عجل الله تعالی فرجه) فراخوان پذیرش خادم افتخاری از افراد 17 تا 50 سال را اعلام کرده است.
وی با اشاره به اینکه در حال حاضر بیش از سه هزار خادم افتخاری در بخش برادران و دو هزار و 200 خادم افتخاری در بخش خواهران، با اخلاص و به صورت داوطلبانه مشغول به ارائه خدمات مختلف به منتظران حضرت مهدی (علیه السلام) هستند، ابراز کرد: مسجد مقدس جمکران برای تکمیل ظرفیت خادمان افتخاری اقدام به جذب خادم در بخش‌های مختلف کرده است.
مسؤول خادمان افتخاری مسجد مقدس جمکران با اشاره به ارائه خدمات متنوع توسط خادمان افتخاری در تمام ساعات و ایام هفته افزود: این فراخوان با هدف جذب علاقمندان خدمت در بخش‌های خدمات عمومی و تخصصی طراحی شده است و شرایط عمومی پذيرش و ثبت نام خادمان افتخاری هر بخش در سایت مسجد مقدس جمکران موجود است.
موسوی با بیان اینکه شرایط جذب خادمان در بخش خدمات عمومی در زمینه‌های مختلف همچون انتظامات، راهنمایی، خدمات تنظیف و… مهیا شده است، گفت: یکی از بخش‌های مهم جذب خادمان افتخاری، بخش خدمات ویلچر است، از علاقمندانی که توانایی خدمت به نمازگزارن در این بخش را دارند دعوت می شود در مرحله اول با پر کرد فرم مربوط به “خدمات ویلچر” که به تازگی و به صورت مجزا در بخش خادمان سایت مسجد مقدس جمکران اضافه شده است، اعلام آمادگی کنند.
وی با اشاره به جذب خادمان متخصص و داوطلب خدمت در بخش های مختلف بیان کرد: از اساتید حوزه و طلاب علوم دینی برای خدمت افتخاری در بخش های فرهنگی همچون حلقه های معرفت، جوانان و انتظار، جوانه های و انتظار و پاسخگویی و سایر امور فرهنگی دعوت می کنیم تا به جمع خادمان افتخاری مسجد مقدس جمکران بپیوندند.

...

موسوی با اشاره به نیاز مسجد مقدس جمکران و تنوع ارائه خدمات تخصصی اضافه کرد: در حوزه های فرهنگی همچون تلاوت قرآن و مکبری اذان و در حوزه تخصص های هنری، انواع فعالیت های مرتبط همچون رسانه، فیلم سازی، تدوین و خبرنگاری و…، و بخش فنی، مسجد مقدس جمکران خادم افتخاری می پذیرد.

مسئول خادمان افتخاری مسجد مقدس جمکران با بیان اینکه حداقل زمان خدمت در مسجد در طول هفته 4 ساعت است، افزود: اقشار مردم، دانش آموزان، دانشجویان و بسیجیان با داشتن حداقل مدرک دیپلم، برای تمام متقاضیان، و گواهی اشتغال به تحصیل و فرم رضایت ولی ویژه علاقمندان زیر 18 سال، که از شرایط جذب خادمان داوطلب خدمت افتخاری است، ضمن پر کرد فرم های مربوطه و تایید و گزینش مسولین مربوطه، می توانند به ارائه خدمت افتخاری در مسجد بپردازند.
موسوی با اشاره به اینکه در حال حاضر 30 درصد خادمان افتخاری مسجد مقدس جمکران شهرستانی هستند اظهار کرد: خادمان افتخاری شهرستانی که در مسجد مقدس جمکران به فعالیت می‌پردازند از شهرستان‌های تهران، ورامین، اسلامشهر، کرج، یزد و کاشان و دیگر شهرستان‌های سراسر کشور هستند.
وی با اشاره به ثبت نام از خادمان افتخاری در سه بخش برادران و خواهران و خدمات ویلچری عنوان کرد: افرادی که علاقه‌مند هستندبه صورت افتخاری در این مسجد شریف خدمت کنند، می‌توانند به آدرس jamkaran.ir مراجعه کرده و در مرحله اول با پر کردن فرم مربوطه، ثبت نام کنند.


فرم در حال بارگذاری ...

الکسا (Alexa) چیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1395

الکسا چیست؟

کاربران اینترنت در بسیاری از مواقع مشتاق هستد که از رتبه و جایگاه یک سایت نسبت به سایر سایت ها آگاه شوند. آماری از قبیل رتبه یک سایت در کشور، در جهان، تعداد  سایت های لینک شده به این سایت و …

الکسا یک وبسایت معتبر بین المللی است که سایت ها را بر اساس تعداد بازدید کاربران رتبه بندی می کند.

خلاصه و چکیده این رتبه بندی عددی بین ۱ تا چند میلیون می باشد که هرچه این عدد به یک نزدیکتر باشد رتبه وبسایت، بهتر و بالاتر می باشد.

به تعبیر دیگر الکسا لیستی از وب سایتهای اینترنتی است که بر اساس ترافیک و تعداد بازدید مرتب سازی شده و اگر وب سایتی در منطقه خود مثلا ایران جزو 50 یا 100 وب سایت اول آن نمایش داده شود مشخص کننده ارزش بالای این سایت خواهد بود.

برای مشاهده رتبه هر سایت می توانید به سایت الکسا یا نوار ابزار آن مراجعه نمائید. این رتبه بندی ها هر روز بروزرسانی می شوند.

نمونه جستجوی انجام شده برای سایت کوثر بلاگ که رتبه آن را در ایران 2100 نشان می دهد

الکسا چگونه کار میکند؟

الکسا، بر اساس بازدید کاربرانی که نوار ابزار الکسا را در مرورگر خود نصب کرده اند، به وب سایتها رتبه می دهد و امکان بررسی آمار و تعداد بازدید کاربرانی که این نوار ابزار را نصب نکرده باشند، ندارد.
هر چند الکسا در توصیف خود به سایر منابع نیز اشاره نموده ولی واضح نیست چه منابع دیگری برای الکسا اطلاعات جمع آوری میکنند.

جهت نصب نوار ابزار الکسا، به اینجا مراجعه کنید.

منبع: فناوری های نوین روز/کوثر بلاگ

ote>


فرم در حال بارگذاری ...

حیوانات حرام گوشت دریایی را بشناسیم

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1395
کوسه - دریا
 

style="text-align: justify;" dir="RTL">گوشت تمام حیوانات آبزی حرام است به استثنای دو مورد:

ماهی پولک دار و میگو.

بنابراین حیواناتی مانند: لاک پشت، خرچنگ، مارماهی، حلزون، قورباغه، ماهی بدون پولک، عروس دریایی، کوسه و… حرام گوشت هستند در این نوشتار سه گروه از حیوانات حرام گوشت را به همراه معیارهای حرمت آن ارائه می دهد.

* حیوانات حرام گوشت

فقها با توجه به آیات و روایات، حیوانات را به سه دسته تقسیم نموده اند: حلال گوشت، حرام گوشت و مکروه. این احکام از میان حیوانات خشکی، آبزی و پرندگان بوده و برای حلال و حرام بودن هر یک فهرست و معیارهایی مشخص نموده اند:

* حیوانات خشکی

حیوانات حرام گوشتی که در خشکی زندگی می کنند، عبارتند از:

حیوانات نجس: بدن تمام حیوانات زنده پاک است به استثنای دو مورد سگ و خوکی که در خشکی زندگی می کنند که تمامی اجزای این دو حیوان نجس است و از حیوانات حرام گوشت نیز می باشند.

حیوانات درنده: گوشت تمام حیوانات درنده مانند: شیر، ببر، پلنگ، گرگ و مطلق گربه سانان، حرام است.

میمون ها: انواع میمون ها از جمله بوزینه ها و شامپانزه ها حرام گوشت هستند و استثنائی در آن وجود ندارد.

حشرات: آن چه جزء حشرات به حساب می آید مانند: مگس، پشه، سوسک و… در فقه شیعه حرام می باشد و تنها ملخ استثنا شده است.

خرگوش و موش: خرگوش ها و موش ها با تمام اقسام و انواعشان حرام می باشند و هیچ استثنائی در این مورد وجود ندارد.

سوسمارها: گوشت تمام حیواناتی که از خانوادۀ سوسمارها به شمار می روند، مانند: مارمولک، تمساح، بزمجه، سمندر و… حرام است.

* حیوانان آبزی

گوشت تمام حیوانات آبزی حرام است به استثنای دو مورد: ماهی پولک دار و میگو. بنابراین حیواناتی مانند: لاک پشت، خرچنگ، مارماهی، حلزون، قورباغه، ماهی بدون پولک، عروس دریایی، کوسه و… حرام گوشت هستند. (1)

* پرندگان

مقصود از پرندگان، حیواناتی هستند که دارای بال می باشند؛ اعم از این که بتوانند پرواز کنند یا نتوانند؛ بنابراین پرندگانی از قبیل: مرغ و خروس، شترمرغ، کبک و مانند این ها، اگر چه نمی توانند پرواز کنند ولی حلال گوشت هستند و معیار در حلال بودن سایر پرندگان را فقهای بزرگوار چنین بیان کرده اند:

* پرندگانی که چینه دان دارند، حلال گوشت و الا حرام گوشت هستند.

* پرندگانی که در پشت ساق پا ناخن دارند، حلال و الا حرام هستند.

* پرندگانی که سنگدان دارند، حلال و الا حرام هستند.

* پرندگانی که هنگام پرواز بیشتر بال می زنند و کمتر بال های خود را صاف نگه می دارند، حلال و الا حرام هستند.

* پرندگانی که «پنجه» دارند و به وسیلۀ آن شکار می کنند، حرام هستند مانند: عقاب، کرکس، کلاغ (انواع آن)، جغد، شاهین و… که در برخی تعابیر فقهی از این گونه پرندگان به سباع (درنده) تعبیر شده است. (2)

پاورقی:

(1)- تحریرالوسیله، ج 2، ص 155.

(2)- همان، ص 157.

منبع: حوزه/مجموعه فقه و زندگی «اغذیه فروشان» سید جعفر ربانی (پژوهشکده امر به معروف و نهی از منکر


فرم در حال بارگذاری ...

سرخوردگی از ازدواج ، معلول اختلاط دختران و پسران

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1395
آیت الله سبحانی  آیت الله العظمی سبحانی:
سرخوردگی از ازدواج ، معلول اختلاط دختران و پسران است
اختلاط بی حد و حساب دختران و پسران مایه بدبختی آنان، جامعه و بالاخص جنس مونث است.
حضرت آیت الله سبحانی، در پیامی به اختتامیه همایش حجاب و عفاف در مشهد با بیان اینکه فلاسفه انسان را حیوان ناطق و جاندار متفکر تعریف می کنند، آورده اند: البته این تعریف از دیدگاه فلاسفه تعریفی جامع است زیرا فیلسوف با تفکر و اندیشه انسان سر و کار دارد لذا تفکر را فصل مهیج انسان می داند. 
 
ایشان در ادامه با اشاره به اینکه از نظر ما این تعریف فلاسفه کاستی هایی دارد، یادآور شده اند: انسان گذشته از تفکر و تعبد یک رشته احساسات و خواسته های درونی دارد که از آن ها به تمایلات تعبیر می کنند، خواه تمایلات مقدس و برتر و خواه تمایلات فروتر؛ این نوع گرایش می تواند جزئی از فصل مهیج انسان باشد.
 
این مرجع تقلید اضافه کرده اند: بر این اساس اگر بخواهیم جنس مونث را تعریف کنیم، باید از میان احساسات درونی او به عفاف و عفت او اشاره کنیم که خود را در زندگی نشان می دهد. 

...

 
معظم له با اشاره به این که آفرینش زن با پاکدامنی و عفت آمیخته شده است، یادآور شده اند:
هنگامی که حضرت جبرائیل(علیهم السلام) بر حضرت مریم(سلام اللله علیها) تجلی می کند،… فورا به او می گوید: 
قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيا(مريم/18)
در حالی که یک نوع  وحشت جان او فرا می گیرد به خدای رحمان پناه می برد که دامن او را از  گناه حفظ کند.
 ایشان با بیان اینکه تمایلات درونی زن برای عفاف جنبه مقتضی دارد، افزودند: مادامی که عوامل افسار گسیختگی در جامعه شیوع پیدا نکند، این خویشتن داری به حال خود باقی می ماند اما اگر شرایط در جامعه دگرگون گردد و رسانه ها و دیگر عوامل برای فساد بسیج شوند مسلما عفت او هم خدشه دار می شود.
 
آیت الله سبحانی در این پیام آورده اند: همگی می دانیم هر واحد از خانواده هسته کوچکی برای جامعه به شمار می رود و آرامش فکری و دیگر جنبه های آن در گرو مصونیت دخترها از هر نوع گرایش به خلاف و یکی از طرق حفاظت بر عفاف، حجاب زن است که در حقیقت میوه عفاف است.
 
ایشان با بیان اینکه زن در حقیقت گوهر گرانبهایی است که نباید مانند افراد مبتذل در هر کوی و برزن خود را نشان دهد، یادآور شده اند: او باید با پوشش شایسته مقام و ارزش خود را حفظ کند، لذا حجاب برای زن محدودیت نیست بلکه مصونیت از ابتذال است.
 
معظم له تصریح کرده اند: اگر جامعه ما گرفتار خلاف های فراوان و ازدواج های کوتاه مدت و یا سرخوردگی از اصل ازدواج است، همه این ناهنجاری ها معلول بیش از حد اختلاط دختران و پسران بایکدیگر است و سرانجام چنین مفاسدی را به دنبال دارد.
 
ایشان افزوده اند: در حقیقت این نوع اختلاط بی حد و حساب دختران و پسران مایه بدبختی آنان، جامعه و بالاخص جنس مونث است. 
 
معظم له با اشاره به شعر شاعر مصری به این نتیجه می رسد که بی حجابی مقدمه دیگر مفاسد است، خاطر نشان کرده اند: روشن است گناه پیوسته از جاهای کوچک شروع می شود و اختلاط مبدا گناهان دیگر است.اس
 
آیت الله سبحانی در این پیام ضمن اینکه از خداوند متعال خواست که پدیدآورندگان این همایش را در این آرمان مقدس یاری کند، ابراز کرده اند: شاید بر اثر این نشست ها آب از جوی رفته، بار دیگر به جوی بازگردد و جامعه زنان، مقام و منزلت عالی خود را به طور کامل به دست آورند.
 
معظم له تصریح کرده اند: گروه هایی از زنان در طول زمان مقام و منزلت خود را کاملا حفظ نموده اند.
 
گفتنی است، اجلاس دو روزه عفاف و حجاب شب گذشته در تالار قدس حرم مطهر رضوی به کار خود پایان داد.

 


فرم در حال بارگذاری ...

مراتب کوتاهی در عمل و پی آمدهای آن

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1395

 

 آیت الله مظاهری

 آیت الله العظمی مظاهری تبیین کردند؛

مراتب کوتاهی در عمل و پی آمدهای آن

در روز قيامت از فرد خطاكار پرسيده مى‏ شود؛ چرا كارى نكردى؟

اگر بگويد: نمى ‏دانستم تا كارى بكنم به او گفته مى ‏شود: چرا پىِ تحصيلش نرفتى؟

 حضرت آیت الله مظاهری با استناد به منابع دینی افراد گنهکار را از نظر عقیده و عمل به سه گروه تقسیم کرده اند.

* عمل و عقيده

افراد گنهکار از نظر عقيده و عمل به سه گروه تقسيم مى ‏شوند:

گروه اول: دانای منكِر و ستيزه جو، كه اين گروه از روى عناد و لجاجت پذيراى حق نيستند و يا از سر عناد و لجاجت مرتكب اعمال ناشايست مى‏ شوند.

پرواضح است اين گروه، از زيان كاران هستند و آتش جهنم هم براى چنين كسانى تهيه شده است و در قرآن قسم ياد شده كه جهنم از ايشان پر خواهد شد و به صراحت در آيات، ذكر شده كه چنين كسانى توفيق توبه پيدا نمى ‏كنند.

قرآن کریم می فرماید:

«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ» ‏[1]

گفت: به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان خالصِ تو، از ميان‏ آنها.

فرمود: به حق، و حق مى‏ گويم، كه جهنم را از تو و هر كدام از آنان كه از تو پيروى كند، پُر خواهم كرد!

مى ‏بينيد كه شيطان، عناد و لجاج به خرج مى ‏دهد و خداوند هم با تأكيد و قسم ياد مى ‏كند كه جهنم را از شيطان ستيزه جو و هر كس كه در ستيزه جويى و انكار حق از او پيروى مى‏كند پرخواهد كرد.

...

در جاى ديگر قرآن می فرماید: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً» [2]

توبه به درگاه خداوند براى كسانى است كه ندانسته مرتكب اعمال ناشايست شده باشند و بعد زود هم توبه كنند. آن ‏ها هستند كه خداوند توبه شان را مى ‏پذيرد و خداوند از ديرباز داناى كاردان بوده است.

«وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏» [3]

وقتى هم كسانى كه آيات ما را باور دارند پيش تو مى ‏آيند به آن ‏ها بگو: درود بر شما. پروردگارتان رحمت را بر خودش واجب شمرده است. به اين صورت كه هر كس كار بدى را ندانسته انجام داد و سپس توبه كرد و كارش را اصلاح نمود- مشمول رحمت خداست-. او آمرزش گر مهربان است.

«ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»‏[4] سپس پروردگار تو نسبت به كسانى كه ندانسته مرتكب كار زشتى شده و پس از آن توبه‏ كرده باشند و كارشان را اصلاح نموده باشند، پرودگار تو پس از آن ديگر بدون شك- نسبت به ايشان- آمرزش گر و مهربان است.

* ستیزه جویان و درخواست عذاب الهی

البته تعداد افراد ستيزه جو مثل شيطان بسيار زياد است. قرآن هم در آيات فراوانى به چنين كسانى اشاره فرموده است. خداوند می فرماید: «وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هذَا إِنْ هذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ وَ إِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ» ‏[5] وقتى هم كه آيات ما برايشان خوانده مى ‏شود مى ‏گويند شنيديم. ما هم اگر بخواهيم نظيرش را بگوييم. اين ‏ها غير از افسانه ها و اسطوره هاى پيشينيان چيز ديگرى نيستند. و وقتى كه گفتند: خداوندا! اگر اين حق است و از جانب توست پس ما را از آسمان سنگ باران كن يا آن كه عذاب دردناكى بر ما فرود بياور.

و خداوند پس از يازده قسم فرموده است: «وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» [6] و علّت آن را در اين كلام خود بيان فرموده است كه: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا وَ لَا يَخَافُ عُقْبَاهَا» [7] ثمود به جهت طغيان گرىِ نفسشان تكذيب پيشه كردند.

رسول خدا- صالح- به آن‏ ها گفت: اين شتر خداست. كارى با او و چراگاهش نداشته باشيد. آن ها او را دروغ گو پنداشتند و شتر را دنبال كردند- تا بگيرند-. پروردگارشان هم به جهت اين گناهشان مدام بر سر آن ها عذاب فرو ريخت تا آن كه آن ها را با خاك يكسان كرد و از عاقبت كار هم بيمى به دل راه نداد.

«كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيداً سَأُصْلِيهِ سَقَرَ» [8] نه اين طور نيست. او نسبت به آيات ما لجاجت مى ‏ورزيد. به زودى او را بالا خواهم برد- و جانش را خواهم ربود- چرا كه او انديشه كرد و تقدير نمود مرگ بر او! چه تقديرى كرد. باز هم مرگ بر او و تقديرش! بعد نگاهى كرد. بعد رو ترش كرد و باز از نو شروع كرد. بعد پشت كرد و بزرگىِ دروغين، او را به خود گرفت و گفت: اين يك جادوى نافذى است. و گرنه غير از سخنِ بشر چيز ديگرى نيست. ديرى نخواهد گذشت كه او را در سقر فرو خواهيم افكند.

* مشرکین و توطئه علیه رسول خدا (ص)

در مجمع البيان آمده است كه اين آيات درباره وليد بن مغيره مخزومى نازل شده و ماجرا از اين قرار بوده است كه:

قريش در «دارالندوه» گرد هم جمع شده بودند. وليد رو به آنان كرد و گفت: شما اشخاص اصيل و بافكرى هستيد و اعراب براى امور مختلف خود به شما مراجعه مى ‏كنند، چطور نمى ‏توانيد در مورد يك مطلب حرف هايتان را يكى كنيد و در مورد اين شخص- پيامبر- نظرتان را بگوييد؟

گفتند: همه ما مى‏گوييم او شاعر است. وليد چهره در هم كشيد و گفت: نه، ما كسى نيستيم كه شعر نشنيده باشيم. حرف او به شعر نمى ‏ماند. گفتند: مى ‏گوييم او كاهن است. وليد گفت: كار كاهن ‏ها از او سر نمى‏ زند. گفتند: مى ‏گوييم او ديوانه است. وليد گفت: كار ديوانگى اى از او نديده ايم. گفتند: مى‏ گوييم اوجادوگر است. وليد پرسيد: كار جادوگر چيست؟ گفتند: بين دشمنان، دوستى ايجاد مى ‏كند و بين دوستان دشمنى.

وليد اين نظريه را پذيرفت و همگى از دارالندوه بيرون آمدند و پس از آن هر كدام از آن ‏ها كه پيامبر (ص) را مى‏ ديد صدا بلند مى‏ كرد كه: آهاى جادوگر! آهاى جادوگر!

به قدرى كار بر رسول خدا صلی الله علیه وآله سخت گرفتند كه خداوند تعالى سوره مدثر را تا آيه «الا قول البشر» نازل فرمود.[9]

گروه دوم: جاهل و ناآگاه كه از جهت عقيده و عمل مقصّر باشد و در اين كه چنين كسى معذب خواهد بود و به جهت تقصير كارى اش مؤاخذه خواهد شد در بين فقها حرفى نيست بلكه بحث در صحّت اعمال اوست.

نظر مشهور در اين باره آن است كه اعمالش فاسد است. مگر در دو موضع «جهر و اخفات» و «قصر و تمام».

ما از نظر فقهى با اين نظر موافق نيستيم ولى در عذاب چنين كسى به جهت تقصيرش بحث و اشكالى نمى ‏بينيم.

قرآن می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءَتْ مَصِيراً»[10] آن هايى را كه فرشتگان در حين ستم به خودشان جانشان را مى ‏گيرند. از آن ‏ها مى ‏پرسند: در چه حالى بوديد؟ خواهند گفت: در روى زمين مستضعف بوديم. فرشتگان مى ‏گويند: مگر زمين خدا پهناور نبود كه در آن هجرت كنيد؟! لذا آن ‏ها جايگاهشان جهنم خواهد بود و آن جا چه بازگشت گاه بدى است.

معلوم است كه آيه شريفه، شأن نزولش مُخَصِّص نيست، لذا معناى آيه اين مى ‏شود كه هر اعتقاد باطل يا عمل فاسدى كه از سر تقصير باشد عذرش پذيرفته نيست و جايگاهش جهنم است. چنان كه استاد بزرگوار ما نيز در الميزان در ذيل آيه شريفه به همين گونه استدال كرده و اين روايت را ذكر نموده‏ اند:

«إن الله تعالى يقول للعبد يوم القيامة عبدى أكنت عالماً؟ فإن قال: نعم، قال: له أفلا عملت بما علمت؟ و إن قال: كنت جاهلًا، قال: أفلا تعلّمت حتى تعمل.»[11]

در روايت ديگر آمده است:

«سُئِلَ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَنِ الْخاطى هَلّا عَمِلْتَ؟ فَلَوْ قالَ: لَمْ اعْلَمْ حَتّى عَمِلْتُ فَقيلَ لَهُ: هَلّا تَعَلَّمْتَ؟؛[12]

در روز قيامت از فرد خطاكار پرسيده مى‏ شود؛ چرا كارى نكردى؟ اگر بگويد: نمى ‏دانستم تا كارى بكنم به او گفته مى ‏شود: چرا پىِ تحصيلش نرفتى؟»

گروه سوم: انسان ‏هاى قاصرى كه اعتقادشان فاسد است عملشان هم باطل است، ولى نه به جهت تقصيرشان بلكه به جهت قصورشان.

و قصور داراى مراتب و مصداق هايى است كه از آن جمله:

الف) حتى به ذهن شخص هم خطور نكند كه در پى حق يا اصلاح قصور خود باشد تا حق برايش اثبات شود و باطل رفع گردد.

ب) جهل مركب، او را فرا گرفته باشد يعنى در كسب جهل مركب هيچ گونه تقصيرى از خود نشان نداده باشد.

ج) قدرت تفكر براى اثبات حق را نداشته باشد بلكه نسبت به مسائل دينى- چه اصول و چه فروع- كُند ذهن و ابله باشد.

د) قدرت دسترسى به حق را نداشته باشد، به جهت مرض يا نقص عضو يا كمبود مالى و يا آن كه مانعى بر سر راهش باشد.

البته اين چهار مرتبه را مى ‏توان يك جا جمع كرد و گفت: حقيقت به جهت يكى از عوامل مختلف از او در پرده مانده باشد و در اين مخفى بودن حقيقت بر او، هيچ تقصيرى از جانب او صورت نگرفته باشد.

بحثى نيست كه چنين كسى چه از نظر عقلى و چه از نظر شرعى معذب نخواهد بود.

قرآن می فرماید: «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كَانَ اللَّهُ عَفُوّاً غَفُوراً» [13] مگر مردان و زنان و فرزندان مستضعفى كه بى چاره باشند و راه به جايى نبرند. اميد است كه خداوند از آن ‏ها درگذرد چرا كه خداوند از ديرباز بسيار باگذشت و آمرزش گر بوده است.

اين آيه به قرينه استثناى ظالمينى كه آتش مختص آن ها و براى آن ها تهيه شده، على الخصوص وقتى كه كلمه «عسى» در مورد خداوند تعالى استعمال شود به آن معنا است كه خداوند آن عمل را دوست مى‏دارد- دلالت بر آن مى ‏كند كه خداوند تعالى از ايشان درخواهد گذشت- ان شاء الله- و ايشان را خواهد آمرزيد.

پاورقی:

[1]. ص، آيات 82- 85.

[2]. نساء، آيه 17.

[3]. انعام، آيه 54.

[4]. نحل، آيه 119.

[5]. انفال، آيه 31 و 32.

[6]. شمس، آيات 10- 9.

[7]. شمس، آيات 11- 15.

[8]. مدثر، آيات 16- 26.

[9]. ر. ك: ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 26، ص 62.

[10]. نساء، آيه 97.

[11]. تفسير الميزان، ج 7، ص 383.

[12]. مضمون روايت قبلى است. ر. ك: بحارالانوار، ج 2، ص 29،( باب 9، استعمال العلم و الإخلاص …)، ح 10.

[13]. نساء، آيه 98 و 99.

منبع: حوزه/کتاب «آفاق نيايش تفسير دعاى كميل» آیت الله العظمی مظاهری


فرم در حال بارگذاری ...

بازخواست خداوند از ثروتمندان

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1395

« وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ينْفِقُونَ »(البقرة/3)

امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام علت گرسنه ماندن فقرا و بازخواست ثروتمندان در این باره را بیان فرمودند.

متن حدیث را از کتاب نهج البلاغه منتشر می کند.

قال امیرالمؤمنین علیه السلام:

إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِك‏.

خداوند سبحان اقوات (خورد و خوراک) نيازمندان را در اموال ثروتمندان واجب ساخته است.

بنابراين بينوايى گرسنه نمی ماند، مگر به خوددارى ثروتمند(از پرداختن حقوق فقرا)؛

و خدا، از اين كارشان بازخواست مى كند!

نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 533.

 


فرم در حال بارگذاری ...

حکم خواندن نافله در وقت فریضه قبل ‌از ادای فریضه

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1395

 

آیت الله تبریزی(ره)

 

 

کرسی خارج فقه آیت الله‌ العظمی‌ تبریزی(ره)

کسی که قضای صلاة یا صلوات فرایض بر گردن دارد، آیا جایز است قضای آن‌ ها را گذاشته و صلاة مستحبی که شارع آن ‌ها را تشریع نکرده که قبل ‌از فریضه خوانده شود را بخواند؟

در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: «خواندن نافله در وقت فریضه قبل ‌از ادای فریضه» را منتشر می کند.

«یجوز الاتیان بالنافلة ولو المبتدئه فی وقت الفریضة ما لم تتضیق و لمن علیه فائتة علی الاقوی، ‌و الاحوط الترک بمعنی تقدیم الفریضة و قضاؤها». (عروه/1/528/مسئله16)

صاحب عروه‌ (ره) مسئله‌ ای را که به حسب اختلاف، معرکه آرای فقها است، (جواهرالکلام/7/241) بیان می ‌کند،‌ منشأ اختلاف هم اختلاف روایات است، صاحب عروه‌ (ره) دو مطلب را ذکر می‌ کند:

مطلب اول، کسی که در اول وقت صلاة فریضه، صلاة مستحبی می ‌خواند. مثلاً نماز شب را که از او فوت شده، قضا می ‌کند و صلاة ظهر و عصر را به تأخیر می ‌اندازد. صاحب عروه مسئله را چنین عنوان می ‌کند: «التنفل فی وقت ‌الفریضة قبل اداء الفریضة»، قبل ‌از این‌ که فریضه را ادا کند، می ‌خواهد نافله بخواند.

مطلب ثانی، این است: کسی که قضای صلاة یا صلوات فرایض بر گردن دارد، آیا جایز است قضای آن‌ ها را گذاشته و صلاة مستحبی که شارع آن ‌ها را تشریع نکرده که قبل ‌از فریضه خوانده شود را بخواند؛ کسی که آن نافله را در وقت فریضه، قبل ‌از اتیان به اداء فریضه، اتیان می ‌کند. آیا مشروع است یانه؟

...

>

نکته این ‌که خواندن نافله مثل نافله ظهر و عصر بلااشکال جایز است بحث در این قسم نیست بلکه بحث در مورد همان دو مطلب است.

در این مسئله باید در دو جهت بحث شود: یکی «التنفل فی وقت ‌الفریضة قبل اداء الفریضه». دیگری این است که «التنفل لمن علیه قضاء الفریضه، قبل ‌الاتیان بقضاء الفریضة» قبل ‌از این ‌که از قضای فریضه فارغ شود، تنفل پیدا می ‌کند. جماعتی ملتزم شده ‌اند که نه این «التنفل لمن علیه ‌القضاء» جایز است، و نه هم آن کسی که تنفل می‌ کند در آن وقتی که وقت فریضه قبل ‌از ادا است، نه آن مشروع است و نه این یکی مشروع است. خلافاً للمشهور مابین المتأخرین و جماعتی از متقدمین که گفته ‌اند، عیبی ندارد. [ر.ک. موسوعة الامام ‌الخویی/11/322] می ‌تواند قبل ‌از فریضه صلاة نافله و صلاة لیلش را که فوت شده است، قضا کند، بعد صلاة ظهرش را اتیان کند، یا کسی که قضای فریضه بر گردن او هست، قضا را اتیان نکند، نافله را اتیان کند، نافله ‌اش مشروع است. افضل این است که فریضه را قضا کند، بعد نافله را بخواند. این را حمل بر افضلیت کرده ‌اند. آیا از روایات در مقام، این حکم استفاده می ‌شود، یا نه؟

* مطلب اول اتیان نوافل قبل ‌از ادای فریضه

* عدم مشروعیت نافله در وقت فریضه قبل ‌از ادا فریضه

به روایاتی تمسک شده است بر این ‌که نافله در وقت فریضه قبل ‌از اداء فریضه یا نافله لمن علیه القضاء، قبل ‌از اتیان بالقضاء صحیح نیست. یکی از این ‌ها روایت زراره (وسایل ‌الشیعه/4/284 /ح3) است: «و عنه» یعنی محمدبن الحسن باسناده عن الحسین ‌بن سعید، «عن ابن ابی ‌عمیر عن عمر‌بن اذینه، عن زرارة،‌ عن ابی ‌جعفر‌ علیه ‌السلام» در ذیلش دارد که «… و لایتطوع برکعةٍ حتی یقضی الفریضة» تطوع یعنی نافله اتیان کردن، تا این ‌که فریضه را قضا کند، قضا به معنای اتیان است. چون قضا در لغت به معنای اتیان است و در روایات هم به معنای اتیان بسیار استعمال شده است. مگر قرینه ‌ای باشد که این قضاء مقابل اداء است. قرینه قضایی یا ادایی باشد. ظاهر «لایتطوع» یعنی مشروعیت ندارد. مثل این ‌که «دعی الصلاة‌ ایام اقرائک» (وسایل ‌الشیعه/2/277/ح4)، ارشاد بر این است که امر ندارد، مشروعیتی ندارد.

روایت دیگری صحیحه زراره (وسایل ‌الشیعه/4/ 264/3) است: «و باسناده» یعنی شیخ «عن الحسین ‌بن سعید» ـ این حسین ‌بن سعید چه جلالت و چه توقیری داشت! در تمام ابواب الفقه‌ ـ الا قلّ و ندرـ روایت دارد. کسی را که خیلی کتاب دارد، می ‌گفتند: مثل کتب حسین‌ بن سعید است. این ‌ها اشخاص نادر هستند لذا شیخ‌ (ره) روایات مختلفی از حسین ‌بن سعید در تهذیب در نوع ابواب الا شذ و ندر نقل می ‌کند ـ «عن النضر» که نضر‌بن سوید است «عن هشام‌ بن سالم، عن زرارة» صحیحه است «عن ابی‌ جعفر‌ علیه ‌السلام ، قال: سألته عن رکعتی الفجر قبل ‌الفجر او بعدالفجر» زراره سؤال می ‌کند که نافله صلاة صبح قبل ‌از صلاة صبح خوانده می ‌شود یا بعد از فجر خوانده می ‌شود؟ «فقال:‌ قبل ‌الفجر، انهما من صلاة ‌اللیل» نافله صلاة صبح از صلاة‌ لیل است که قبل ‌از طلوع فجر خوانده می ‌شود. پس صلاة لیل سیزده رکعت است که رکعتین اخیرتین آن نافله صبح است «أترید ان تقائس؟» استدلال به این است، «اترید ان تقائس؟ لو کان علیک من شهر رمضان أکنت تطوع» بعد فرمود: «اذا دخل علیک وقت الفریضة فابدأ بالفریضة».

* بررسی دلالت صحیحه زراره

این روایت در نافله صلاة فجر وارد است. سابقاً خواندیم، گفتیم: صلاة‌ نافله فجر را قبل ‌از فجر و نیز بعداز فجر هم می ‌شود خواند، روایات صحیحه دارد (وسایل ‌الشیعه/4/268/ باب52) که «قبل ‌الفجر و عندالفجر و بعدالفجر». لذا سؤال زراره از نافله صلاة فجر است. این ‌که امام‌ علیه ‌السلام می‌ فرماید: قبل ‌از فجر بخواند، غایتش افضلیت است. قبل ‌از فجر افضل است، حکم الزامی نیست که بعداز فجر مشروع نیست. بعد امام‌ علیه ‌السلام می‌ گوید: «أترید ان تقائس؟» اگر بخواهی قیاسی کنی، امام می ‌خواهد رد عامه را به زراره یاد بدهد. در عامه معروف است که نافله فجر بعداز فجر خوانده می ‌شود. (الحدایق ‌الناظره/6/245) این ‌که در شب خوانده می‌ شود و از صلاة اللیل است، این مذهب شیعه است. حضرت به زراره یاد می ‌دهد که اگر مقابله کردی. این ‌جور به آن‌ ها بگوید: شما ملتزم هستید کسی که صوم واجب به گردن او است، نمی ‌تواند صوم مستحبی اتیان کند. این را عامه هم قبول دارند. قیاس را هم که آن ‌ها قبول دارند. با آن ‌ها به همین صورت قیاس کن. که پس نافله را نمی ‌تواند اتیان کند. پس این روایت به جهت این است که امام‌ علیه ‌السلام به زراره کیفیت مجادله را یاد بدهد، چون زراره فقیه بود. اگر به او اعتراض کردند که چرا می ‌گویی: شب بخوان؟ بگو: قاعده ‌اش این است که باید شب خوانده شود، قیاس به صوم کنید کسی که صوم واجب دارد، نمی ‌تواند نافله اتیان کند، کسی که در وقت صلاة‌ واجبی است و طلوع فجر شد، نافله نمی ‌تواند اتیان کند. بدان‌ جهت این روایت در مقام تعلیم کیفیت فرار از مخاصمه با عامه است، برای این ‌که خود امام ابی‌جعفر‌ علیه ‌السلام درروایات دیگری فرمود: قبل‌ از فجر بخوان، بعداز فجر بخوان، مع ‌الفجر بخوان، که در صحیحه محمد‌بن مسلم چنین بود. (وسایل ‌الشیعه/4/268/ح1)

پس در مانحن فیه یکی روایت صحیحه زراره است «لاتطوع برکعة حتی یقضی‌ الفریضة» مقتضایش این است که تطوع در وقتی که انسان فریضه برایش هست مشروعیتی ندارد. [که ربطی به جهت اول ندارد]

اما روایات دیگر؛ یکی از آن روایات موثقه محمدبن مسلم (وسایل‌الشیعه/4/227/ح3) است: «و باسناده عن الطاطری» علی ‌بن حسن طاطری است، شیخ یک سند نقل می‌ کند به کتاب علی ‌بن حسن طاطری، این سندش پیش مشهور اشکال دارد. چون در آن علی ‌بن محمد‌بن زبیر است، ما به او اشکال نمی ‌کنیم، لکن شیخ یک سند دیگری دارد به کتاب حسن ‌بن محمد‌بن سماعه. «و باسناده» سند دوم است «عن الحسن‌ بن محمد‌بن سماعه جمیعاً» سند دومی صحیح و معتبر است بله حسن ‌بن محمد‌بن سماعه واقفی است ولی موثقه می ‌باشد «عن عبدالله ‌بن جبلة» که ثقه است «عن علاء ‌بن رزین عن محمد‌بن مسلم، عن ابی ‌جعفر‌ علیه ‌السلام » روایت موثقه می ‌شود «قال: قال لی» محمد‌بن مسلم گفت: امام باقر‌ علیه ‌السلام به من فرمود: رجلی از اهل مدینه به من گفت: «قال لی رجل من اهل المدینة: یا أباجعفر! ما لی لا اراک تتطوع؟» چرا من نمی ‌بینم تو را که نافله بخوانی «بین الاذان و الاقامه؟» ‌بین ‌الاذان والاقامه دو رکعت نافله نمی ‌خوانی؟ «کما یصنع ‌الناس» کما این‌که مردم هم می خوانند. از این‌ جا معلوم می ‌شود که عامه،‌ نافله خوانده مابین اذان و اقامه را مستحب می ‌دانستند «فقلت:» امام باقر‌ علیه ‌السلام می ‌گوید: در جواب آن رجل گفتم: «انا اذا اردنا ان نتطوع»، وقتی که اراده کردیم تطوع بکنیم،‌ صلاة نافله بخوانیم «کان تطوعنا فی غیر وقت فریضة»‌ تطوع ما در غیر وقت فریضه می ‌شود «فاذا دخل ‌الفریضة‌ فلاتطوع» وقتی که وقت فریضه داخل شد، نافله را اتیان نکن. این را هم از روایاتی است که دلالت می ‌کند که وقتی فریضه داخل شد، نافله مشروعیت ندارد.

همین ‌طور بر این موضوع مثل صحیحه ادیم ‌بن الحر و معتبره ابی ‌بکر حضرمی (وسایل‌ الشیعه/4/228/ح6و7) و نیز روایت اسماعیل ‌بن جابر (همان/4/229/ح11) و یا صحیحه زراره (همان/229/باب36/ح1) دلالت دارند.

در جهت اولی ما قبول داریم و روایاتی وارد شده است که ظاهرشان نفی ‌الجنس است که ظاهرشان این است «فابدأ بالفریضة» یعنی نافله مشروعیتی ندارد. لکن مدعای ما در مقام اول این است. ظهور این روایات را قبول داریم، ولکن این ظهور، ظهور امر است ‌و در مقام نهی است که نافله نخوان! این ظهور بالاتر از ظهور امر و نهی که نیست. همان‌ طور که اگر در آن موارد، دلیلی قائم بشود که می ‌تواند نافله را قبل ‌از ادای فریضه در وقت‌ الفریضه بخوانی، حمل به مرجوحیت می ‌کنیم. یعنی اگر انسان نافله را قبل ‌از فریضه بخواند، مشروع است، چون عبادت بدون استحباب نمی ‌شود. باید رجحانی در او باشد. منتها افضل این است که فریضه مقدم بشود و نافله تأخیر بیفتد. مقتضای جمع عرفی در مقام اول این است که تطوع فی وقت ‌الفریضة قبل ‌از ادائها است،‌ مقتضای صناعت فقهی این است که این روایات را حمل به مرجوحیت بکنیم. افضلیت تقدیم فریضه فی اول ‌الوقت است.

* روایات دال بر مشروعیت اتیان نافله قبل ‌از فریضه

قرینه بر این تقدیم، روایاتی است که دلالت بر این معنا دارند که صلاة نافله قبل ‌از ادای فریضة الوقت مشروع است.

صحیحه محمدبن مسلم یکی از آن روایات، صحیحه محمد‌بن مسلم (وسایل ‌الشیعه/4/230/ح2) است: «و عن علی ‌بن ابراهیم» کلینی، از صاحب تفسیر قمی نقل می‌ کند «عن ابیه عن ابن ابی ‌عمیر، عن ابی ‌ایوب الخزاز «عن محمد‌بن مسلم» روایت من حیث ‌السند صحیحه است «قال: قلت لأبی ‌عبدالله‌ علیه ‌السلام اذا دخل وقت ‌الفریضة» وقت فریضه داخل شد «أتنفل أو أبدأ بالفریضة؟» نافله بخوانم یا صلاة‌ فریضه را بخوانم؟ «قال: ان ‌الفضل أن تبدأ بالفریضة» فضلیت در این است که فریضه را مقدم کنی. یعنی آن هم عیب ندارد،‌ این کلام را نمی ‌شود حمل به نافله صلاة ظهر کرد. این سؤال از مطلق ‌النافله است، زیرا این دلیل دارد که نافله ظهر را بخواند و بعد صلاة ظهر را بخواند. (وسایل ‌الشیعه/4/ 229/باب36) بنابراین، این صحیحه دلیل است بلکه صریح است و اگر اغماض کنیم، اظهر است که نافله مشروع است. قهراً آن «لاتطوع» حمل بر مرجوحیت می ‌شود. یعنی ابتدا کردن به فریضه فضیلت است.

روایت دیگر، صحیحه اسحاق ‌بن عمار (وسایل ‌الشیعه/4 /226/ح2) است: «و عنه، عن احمد‌بن محمد عن الحسین ‌بن سعید، عن عثمان ‌بن عیسی، عن اسحاق ‌بن عمار، قال: قلت: أصلی فی وقت فریضة نافلة؟» صلاة‌ مستحبی در وقت فریضه بخوانم؟ «قال: نعم فی اول ‌الوقت اذا کنت مع امام تقتدی به» اگر اول وقت باشد، بخواهی نماز جماعتی بخوانی که امامش عادل است و به او اقتدا می ‌شود اگر امام جماعت گاهی تأخیر می ‌اندازد که نوعاً همین‌ طور است، تا مردم جمع شوند، تو در آن فاصله نافله بخوان! و منتظر جماعت باش، جماعت افضل است.

* موثقه سماعه

روایت دیگر، موثقه سماعة (وسایل ‌الشیعه/4/226/ح1) است: «محمد‌بن یعقوب عن محمد‌بن یحیی، عن محمد‌بن الحسین، عن عثمان ‌بن عیسی، عن سماعة، قال: سألته (سألته أباعبدالله‌ علیه ‌السلام ) عن الرجل یأتی المسجد» شخصی به مسجد می ‌آید «و قد صلی أهله» اهل آن مسجد نماز جماعت را تمام کرده ‌اند «أیبتدی بالمکتوبة أو یتطوع؟» شروع به نماز واجب بکند یا می ‌تواند نماز مستحبی بخواند؟ «فقال: ان کان فی وقت حسن فلابأس بالتطوع قبل ‌الفریضة» در وقت فریضه است می ‌فرماید فلابأس «و ان کان خاف ‌الفوت» که وقت تمام بشود نافله بخواند، مثلاً طلوع شمس بشود، یا غروب شمس بشود «من أحل ما مضی من ‌الوقت» چون از دخول وقت خیلی گذشته است «فلیبدأ بالفریضة و هو حق الله» فلابأس، منافاتی با مرجوحیت ندارد. این بیان اصل مشروعیت است. «الا ان یخاف فوت ‌الفریضة».

بعد در ذیلش می ‌فرماید وقتی انسان تنها می ‌خواند، افضل این است که «… و الفضل اذا صلی الانسان وحده ان یبدأ بالفریضة اذا دخل وقتها لیکون فضل اول ‌الوقت للفریضة» او را درک کند. آنی را که می‌ گفتیم ان الفضل ان یبدأ بالفریضة این‌ جا امام‌ علیه ‌السلام تصریح می ‌کند. لذا در جهت اولی هیچ جهت اشکالی ندارد و «لاتطوع» مثل این است که «لاصلاة لجار المسجد الا فی ‌المسجد». آن ‌جا گفتیم: اگر در غیر مسجد بخواند نمازش صحیح است، منتها نمازش مرجوح است. یعنی اقل ثواباً است، این ‌جا هم «فلا تطوع» یعنی مرجوح است، ولکن با مشروعیت منافاتی ندارد.

* مطلب دوم اتیان نوافل قبل ‌از اتیان قضای فرایض

عمده جهت ثانیه است که آیا کسی که صلاة قضایی به عهده او هست، می ‌تواند نوافل اداء یا قضاء اتیان کند؟ فرق نمی ‌کند، نوافل مستقله باشد یا نوافل مترتبه باشد که فوت شده است، یا فوت نشده، آیا صلاة هم مثل صوم است، که کسی که صوم قضایی دارد نمی ‌تواند صوم مستحبی بگیرد یا خیر؟

در ما نحن فیه کلام این است که اصلاً من حیث ‌الدلیل، منع تمام نیست. نه این‌ که ادله مانعه هست و از ظهور آن‌ ها رفع ید کرده‌ ایم، فرق مابین این جهت ثانیه و جهت اولی این است که فقیه بگوید که در جهت ثانیه اصلاً برای منع دلیلی نداریم.

ببینیم آیا این ‌طور است که در جهت ثانی مقتضی تمام نیست، یا جهت ثانی هم مثل اول است؟ مقتضی آن تمام است، و باید رفع ید بشود. ببینیم در این مقام دلیل چیست؟ عمده دلیلی که در این مقام اقامه کرده ‌اند، صحیحه زراره است.

* صحیحه زراره

از این صحیحه زراره استفاده کرده ‌اند که نافله خواندن «لمن علیه ‌الفریضة»، مثل صوم است و فرقی‌ ندارد. صحیحه زراره (وسایل ‌الشیعه/8/256/ح3) چنین است: «محمد‌بن یعقوب عن علی ‌بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی ‌عمیر، عن ابن اذینه، عن زرارة عن ابی ‌جعفر‌ علیه ‌السلام انه سئل عن رجل صلی بغیر طهور» بدون طهور نماز خواند «او نسی صلوات لم یصلها» نماز یادش رفت، در وقتش نخواند «او نام عنها» یا خوابید «فقال: یقضیها اذا ذکرها فی أی ساعة ذکرها من لیل أو نهار» معنایش این است: واجب مضیق نیست، موسع است. در ذیلش دارد «فاذا دخل وقت ‌الصلاة و لم یتم ما قد فاته» وقت صلاة داخل شد، آن صلاة قضایی را که قبلاً قضاء شده، تمام نکرده بود «فلیقض مالم یتخوف أن یذهب وقت هذه الصلاه التی قد حضرت» آن صلاتی که فعلاً حاضر شده است هنوز موسع است، اول آن قضاء را بخواند، که مسئله سابقی بود که گذشت. اگر خوف فوت وقت آن را نداشته باشد این قضاء را بخواند. اما اگر خوف داشته باشد «و هذه احق بوقتها فلیصلها» این را بخواند. این‌ ها سابقاً مباحثش گذشت. در ذیلش دارد: «فاذا قضاها فلیصل ما فاته مما قد مضی» بعد دارد «و لایتطوع برکعة» تطوع نکند به رکعتی «حتی یقضی ‌الفریضة کلها» تا کل فریضه را اتیان کند.

* اشکال بر دلالت صحیحه زراره در عدم اتیان نافله با وجود فریضة

این روایت من حیث ‌السند صحیحه است و گفته ‌اند: من حیث دلالت هم واضح است مادامی که فریضه بر گردن او است، نافله خوانده نمی ‌شود. لکن این استدلال صحیح نیست، چرا؟ چون این «و لایتطوع برکعة» عطف بر جزای این «فاذا دخل وقت ‌الصلاة» است، یعنی فاذا دخل وقت ‌الصلاة‌ ولم یتم ما قد فاته فلیقض و لایتطوع برکعة حتی یقضی الفریضة کلها. این ‌که می ‌گوید: «و لایتطوع» بر فرض دخول وقت فریضه است که حمل بر استحباب کردیم. در مقام اول حمل بر استحباب کردیم. این عطف به این جزء است، نه این ‌که حکمی مستقل در مقابل قضیه شرطیه است «و لایتطوع» ولو در غیر وقت فریضه، که این‌ جور گرفته ‌اند. این جمله اخیری را که «و لایتطوع برکعة حتی یقضی ‌الفریضة کلها» در مقابل شرطیه مستقل گرفته ‌اند، ولکن نه، این عطف بر آن جزاء است. می‌ گویید: قرینه آن چیست؟ قرینه ‌اش این است که اگر این حکم در مقابل قضیه شرطیه بود، این را باید اول می ‌گفت که «سئل عن رجل صلی بغیر طهور أو نسی صلاة لم یصلها او نام عنها قال: یقضیها اذا ذکرها فی أی ساعة ذکرها من لیل أو نهار و لایتطوع برکعة حتی یقضی الفریضة کلها» این جایش آن‌ جا بود. از این‌ که در آخر ذکر کرده است، معلوم است که عطف بر جزای شرطیه است. اگر معلوم هم نباشد، کسی می ‌گوید: این‌ جور حرف زدن عیب ندارد، می ‌گوییم پس محتمل است. لااقل محتمل است که این عطف بر جزا بشود، که در وقت فریضه نافله خوانده نمی ‌شود. این جهت اولی می ‌شود که امروز فارغ شدیم و او را حمل بر استحباب کردیم، روی این حساب این دلیل را از دستشان گرفتیم.

اما روایت زراره (وسایل ‌الشیعه/4/264/ح3) را که در جهت اول خواندیم که از امام‌ علیه ‌السلام سؤال کرد یابن رسول ‌الله‌! نافله فجر قبل ‌از فجر است یا بعداز فجر، أترید أن تقائس لو کان علیک من شهر رمضان، أکنت تطوع اذا دخل علیک وقت الفریضة، فابدأ بالفریضة» وقت فریضه داخل شد، تطوع ندارد. حمل بر استحباب کردیم که: وقتی فریضه داخل شد، عیب ندارد. اما «لمن علیه قضاء الصلوات» نمی‌ تواند نافله بخواند، این‌ جور دلالتی در این روایت نیست؛ به جهت اولی دلالت می ‌کرد.

این روایت دو اشکال دارد: یکی این است که اصلاً مقیس در این روایت تنفل در وقت فریضه است نه قضای فریضه «مقیس علیه» ولو قضای صوم است، صوم مستحبی با صوم واجبی است، ولکن در مقیس تطوع فی ‌الوقت است که دلیل داشتیم تطوع در وقت عیب ندارد. اشکال دوم این است که مورد کبری، نافله فجر است بعدالفجر، نافله فجر بعداز فجر اداء است. پس ربطی به قضا ندارد. چون روایات دلالت می‌ کرد که نافله فجر را ولو قبل ‌از فجر می ‌شود خواند، ولکن مع ‌الفجر یا بعدالفجر وقتش است، تا مادامی که اصفرار پیدا نشده است وقتش است، می ‌شود نافله را خواند.

* صحیحه یعقوب ‌بن شعیب

یکی از روایاتی که در مانحن فیه به آن تمسک کرده ‌اند صحیحه یعقوب ‌بن شعیب (وسایل‌ الشیعه/4/284/ح4) است. «و باسناده» یعنی شیخ «عن سعد»‌بن عبدالله «عن محمد‌بن الحسین، عن صفوان ‌بن یحیی، عن یعقوب‌ بن شعیب، عن ابی ‌عبدالله‌ علیه ‌السلام ، ‌قال: سألته عن الرجل ینام عن ‌الغداة حتی تبزغ ‌الشمس»‌ تبزغ یعنی تطلع ‌الشمس «أیصلی حین یستیقظ او ینتظر حتی تنبسط ‌الشمس؟» در روایات بود: عند طلوع ‌الشمس نخوان، می ‌گوید که من صبر کنم عند طلوع ‌الشمس بخوانم یا شعاعش منبسط بشود؟ می ‌فرماید: «فقال: یصلی حین یستیقظ» این ‌که می ‌گویند: حین طلوع الشمس نخوانم، نه، این ‌جور نیست می ‌توانی بخوانی، منتهی کراهت هم دارد، یا ندارد؟ بحثش جدا است. «قلت: یوتر» صلاة وتر هم قضاء است قضای آن مستحب است «أو یصلی الرکعتین؟» نافله صبح هم که وقت شده است، «قال: بل یبدأ بالفریضة» را شروع کند. گفته ‌اند: ‌ظاهرش این است که تعین دارد به این‌ که فریضه را شروع کند، یعنی آن مشروع نیست. می‌ گوییم این روایت در موردش موثقه‌ ابی ‌بصیر است.

روایت موثقه ابی ‌بصیر (وسایل ‌الشیعه/4/284/ح2) «و عنه» یعنی محمد‌بن حسن باسناده عن حسین ‌بن سعید «عن فضالة، عن حسین ‌بن عثمان، عن سماعة، عن ابی ‌بصیر، عن ابی ‌عبدالله‌ علیه ‌السلام قال: سألته عن رجل نام عن ‌الغداة» ‌این از نماز صبح خوابیده «حتی طلعت ‌الشمس، فقال: یصلی رکعتین، ثم یصلی ‌الغداة» نافله ‌اش را بعداز طلوع شمس بخواند، بعد صلاة صبح را قضا کند. این با آن معارض است. معارض که شد هر دو هیچ می ‌شود. اگر معارض نگیرید که معارضه ندارد کما هوالصحیح، معنایش این است که أبدأ بالفریضة، اول نماز صبح را قضا کند بعد آن ‌ها را قضا کند، افضل است آن هم می ‌گوید: بالفریضه، اول نماز صبح را قضا کند بعد آن ‌ها را قضا کند، افضل است. آن هم می ‌گوید: عیب ندارد. این بظهوره می‌ گوید: نمی ‌شود اول نافله را قضا کند، افضل است. آن هم می ‌گوید: عیب ندارد. این بظهوره می‌ گوید: نمی ‌شود اول نافله را قضا کرد. او بصراحته می‌ گوید: می‌ شود اول قضا کرد. منتها تعین دارد اول نافله قضا بشود، روایت دومی می ‌گوید: شروع به قضای نافله یا صلاة وتر را قضا کند. این هم جمع عرفی است.

روایتی هم در مستدرک (مستدرک‌ الوسایل/3/161) است: نبی‌ صلی ‌الله ‌علیه ‌وآله ‌وسلم کأن فرموده است: «لا صلاة لمن علیه الصلاة» کسی که بر عهده ‌اش صلاة است، صلاة ‌ندارد. یعنی باید نمازی را که در عهده‌ اش است، بخواند، غیر او را نمی ‌تواند بخواند. نافله که در عهده نیست، واجبات در عهده می‌ شود.

اشکال این روایت است که در مستدرک مرسله نقل شده است و دلیل نمی ‌شود. «لاصلاه لمن علیه صلاة» ادائیه را هم می‌ گیرد «و قد فرضنا» که با وجود ادائیه، می ‌شود تطوع را خواند. «لاصلاة» حمل بر استحباب می ‌شود. لذا این موثقه ابی ‌بصیر هم دلالت کرد که نافله را می ‌شود قضا کرد آن کسی که قضای فریضه دارد، نافله صبح را هم بخواند، صلاة وتر را بخواند، بعد قضا کند. و ترک نافله مستقله است. رکعتین که نافله صلاة صبح است، بخواند بعد او را قضا کند. پس در مانحن فیه شبهه ‌ای نمی ‌ماند.

والحمدلله رب ‌العالمین

تنظیم و تحقیق: حجت الاسلام داود دهقانی دولت ‌آبادی

منبع: هفته نامه “افق حوزه”


فرم در حال بارگذاری ...

دریچه ای به سوی روشنایی

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1395

در میان عبادات، نماز دارای ارزش والا و اهمیت بسزایی است که از پیشینه ای دیرینه و ماندگار برخوردار است. در قرآن کریم از زبان حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود:

«و أوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیّا»(1)

«خداوند مرا به نماز و زکات سفارش کرده است، تا آنگاه که زنده ام.»

در تاریخ، نخستین عبادتی که خداوند متعال، آن را بر پیامبران به منظور گسترش پیام توحید امر نمود و پیامبر اسلام نیز پیش از هر چیز به برپایی آن فرمان داد، نماز بود. احکام اسلامی در سایه نماز تشریع شده است و تبلیغ آنها بدون سلاح نماز نتیجه قابل قبولی نخواهد داشت.

نماز یکی از عناصر بنیادی و اساسی جامعه اسلامی، به منظور ریشه کن کردن کفر و فرهنگ بیگانه و از تعلیمات مهم زیر بنایی اسلام و یکی از ارزشهای اخلاقی، معنوی و اجتماعی این مکتب آسمانی به شمار می رود.

نماز، چون کعبه ای است که سایر اعمال عبادی بر گرد آن می گردد و با آن ارتباط ناگسستنی و محکمی دارد. در قرآن، نماز همپای زکات ذکر شده و اعمال سیاسی ـ عبادی حج با همه ارزش فراگیرش، بدون نماز طواف، ناقص و باطل است. جهاد نیز روح، معنا و انگیزه خود را از نماز می گیرد. در اصل، همه اعمال عبادی اسلام، اعم از فردی و اجتماعی، به نحوی با نماز پیوند، و تحت تأثیر مستقیم آن قرار دارند. به علاوه، نماز عبادتی است که در هیچ حال کنار گذاشتنی و شایان بی اعتنایی و سستی نیست: «الصلاة لا تسقط بحالٍ».

نماز، یاد خدا و سخنی دل انگیز با او و دریچه ای به سوی نور و روشنایی باطنی است. نماز اظهار عبودیت در برابر معبودی یکتا و بی همتا و پرواز ملکوتی همه بندگان به سوی اوست: «الصلاةُ معراج المؤمن»، تا آنجا که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «جعلت قرة عینی فی الصلاة»(2) این پرواز معنوی مایه قرب به درگاه رب العالمین می شود: «الصلاةُ قربانُ کلّ تقیّ».(3)

...

نقش اثر بخش و تحول آفرین نماز تا بدان پایه است که می تواند مایه رستگاری، تقوا و طهارت دلها و بهبود روابط اجتماعی شود و جریان نیرومند و سنگر استواری در جلوگیری و ممانعت از پلیدیها و انحرافات اخلاقی و اجتماعی باشد؛ زیرا «إنَّ الصلوة تَنْهی عَنِ الفحشاءِ و المنکرِ و لَذکرُ اللّه اکبر … »(4). چون فواید فردی و اجتماعی این عبادت اصیل بی شمار است، این چنین در فرهنگ اسلام از جایگاهی والا برخوردار شده و قبولی همه اعمال در درگاه حضرت الوهیّت وابسته و مشروط به قبولی آن گردیده است: «اِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ ماسَواها»(5)

نخستین کسی که پس از پیامبر گرامی اسلام به ادای نماز افتخار یافت و مدال معنوی این عبادت استوار اسلامی را به گردن آویخت، علی ـ علیه السلام ـ بود. او نخستین مردی بود که اسلام آورد و پشت سر رسول خدا ایستاد و به نماز او اقتدا کرد.

علی ـ علیه السلام ـ مرد نماز بود و حرکت، و آخرین وصیت آن امام همام نیز توصیه به نماز بود. او همان علی بود که در حال نماز، در محراب عبادت، فرقش شکافته شد و روح بزرگش به ملکوت اعلی پرواز کرد و از دریچه نماز به دیدار حق تعالی شتافت و به فلاح و فوز حقیقی و ابدی دست یافت. خود نیز در نهج البلاغه فرمود:

«اللهم إنّی اَوّلُ مَنْ أنابَ و سَمِع و اَجابَ، لَم یَسْبِقْنی اِلاّ رسولُ الله بالصَّلاةِ.»(6)

«بار پروردگارا! من نخستین کسی هستم که به حق رسیده و آن را شنیده و پذیرفته است، هیچ کس بر من به نماز پیشی نگرفت، مگر رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ .»

در روایتی دیگر از آن حضرت منقول است که فرمود:

«وَ لَقَد صَلَّیْتُ مع رسول اللّه ـ صلی الله علیه و آله ـ قَبْل النّاسِ بِسَبع سنین و أنا اوّل مَنْ صَلّی مَعَهُ.»(7)

خداوندا من آن اوّل کس استم که حق بشنیده و در کار بستم
زجان و دل شدم سوی انابت نداهای تورا کردم اجابت
کسی بر من به شهراه حقیقت به جز پیغمبرت نگرفته سبقت
چو او بهر نماز افراخت قامت ببستم قامت و کردم قیامت

نماز، نشانه ملیّت اسلامی

از دیدگاه امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ نماز نشانه ملیّت اسلامی و عملی است که مسلمانان به آن، ممتاز و مشخص می شوند:

«وَ إقامُ الصَّلوةِ فَإنَّهَا المِلَّة.»(8)

در جاهای دیگر نهج البلاغه نیز، نماز به عنوان شعار اصلی ملّت اسلام معرفی و شناخته شده است. به همین دلیل کسی که نماز را ترک می کند، کافر خوانده شده و از ملیّت دین اسلام و شریعت الهی بیرون رفته است؛ پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ فرموده:

«بین العبد و بین الکفر ترک الصّلوة.»(9)

«فاصله انسان و کفر، ترک نماز است.»

نماز فی نفسه فعلی فردی است و هر کسی باید در انجام دادن آن تلاش کند، ولی کتاب و سنّت بدین مطلب تصریح دارند که نه تنها نماز گزار موظّف است که خود نماز گزارد، بلکه باید در احیای این فریضه الهی در جامعه اسلامی نیز کوشا باشد، مانند همان عملی که امام علی ـ علیه السلام ـ در معرکه جنگ و سیّد الشهدا امام حسین ـ علیه السلام ـ در ظهر عاشورا انجام دادند و برای نماز فداکاری و جانفشانی نمودند.

نماز، چون کعبه ای است که سایر اعمال عبادی بر گرد آن می گردد و با آن ارتباط ناگسستنی و محکمی دارد.

علاوه بر اینها، نماز از برنامه های مهم ملّی و دینی تمام پیامبران الهی بوده است. نکته مهم دیگر در این باب که ما را به جایگاه ویژه نماز در حکومت الهی ره می نماید، این است که حضرت علی ـ علیه السلام ـ با تأکید فرمود:

«نماز نفس ملّت و دین است.»

از این سخن در می یابیم که اگر در جامعه ای فرهنگ نماز به شیوه صحیح خود، نهادینه شود، و قرآن چنان که شایسته است اقامه گردد، آن جامعه، ملیّت و آیین هویّت اصلی خودش را هرگز از دست نخواهد داد و در مقابل سیل تهاجم فرهنگی غرق نمی شود.

اهمیت نماز اوّل وقت

«صَلِّ الصَّلوة لِوَقْتِها الموَقَّتِ لَها و لاتُعَجِّل وَقتها لِفراغٍ و لاتؤَخِّرها عَن وقتها لإشتغالٍ.»(10)

«نماز را در وقت معین آن به جای آر و به دلیل اینکه بی کاری پیش از وقت آن را به جا نیاور و به بهانه کار داشتن آن را به تأخیر مینداز.»

از آنجایی که نمازهای یومیّه، بلکه تمامی فرایض الهی، اوقات معیّن و مشخّصی دارند، نمازگزار با رعایت اوقات نماز، رفته رفته با انضباط و وقت شناس می شود و در واقع، نماز «تمرین وقت شناسی» است. استاد شهید حضرت آیة اللّه مرتضی مطهّری ـ رضوان اللّه علیه ـ می نویسد:

«مسئله مهم دیگری که در باب نماز مورد توجّه واقع شده، دقّت زیاد نسبت به مسأله وقت است، به طوری که دقیقا روی دقیقه و ثانیه آن حساب می شود.»(11)

مسائل تربیتی باید تحت انضباط و شرایط معیّن قرار گیرد تا عدّه ای آن را به فراموشی نسپارند و بهانه ای برای ترک کردن آن نداشته باشند. در حقیقت نماز یک کلاس انسان سازی است.

درباره فضیلت اقامه نماز در وقت مقرّر و عقوبت تأخیر انداختن آن از وقت، در روایات بسیاری سخن رفته است. به عنوان نمونه نوشته اند که حضرت رضا ـ علیه السلام ـ برای استقبال از خویشاوندان خود از خانه و شهر خارج شد، در بین راه وقت نماز فرا رسید، حضرت به کناری رفته و ایستاد و به یکی از همراهان خود فرمود: اذان بگو تا نماز بگزاریم! آن فرد عرض کرد: ما در انتظار میهمانان خود هستیم و نماز را بعد خواهیم خواند. حضرت فرمود: «خدایت بیامرزد، هیچ گاه بدون عذر، نمازت را از اوّل وقت به تأخیر مینداز و همیشه نماز را در اوّل وقتِ آن به جای آور!». سپس به نماز ایستادند.(12)

درباره اوقات شرعی نمازهای یومیّه، امام علی ـ علیه السلام ـ طی نامه ای که به یکی از حاکمان شهرها نوشته، فرموده است:

«امّا بَعْدُ فَصلّوا بالنّاسِ الظُّهرَ حتّی تفی ءَ الشَّمسُ مَرْبِض العَنْز؛ وَ صَلّوا بِهِمُ العَصْرَ وَ الشَّمسُ بیضاءُ حَیَّةٌ فی عُضوٍ مِنَ النَّهار حینَ یُسَارُ فیها فَرْسَخانِ وَ صَلّوا بِهِمُ المَغْربَ حینَ یُفْطِرُ الصّائمُ وَ یَدْفَعُ الحاجُّ إلی مِنی وَ صلّوا بِهِمُ العِشآءَ حینَ یتوارَی الشَّفَقُ إلی ثُلُثِ اللّیل، و صَلّوا بِهِمُ الغداةَ و الرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صاحبِه.»(13)

«نماز ظهر را به جماعت هنگامی به پا دارید که سایه آفتاب به اندازه دیوار خوابگاه بزی برگردد و نماز عصر را با آنان هنگامی بخوانید که خورشید در پاره ای از روز روشن و درخشان بوده و می توان تا هنگام مغرب، پیاده دو فرسخ راه را پیمود و نماز مغرب را با آنها هنگامی به جا آورید که روزه دار افطار می کند و حاجی به منی روانه می شود و نماز عشا را با آنها زمانی بخوانید که ثلثی از شب گذشته و سرخی پنهان می گردد و نماز صبح را با آنها هنگامی به پا دارید که شخص، چهره رفیق و همراه خود را بشناسد.»

آن حضرت، پس از آنکه محمّد بن ابی بکر را برای فرمانداری مصر انتخاب نمود، دستورالعملی درباره نماز اوّل وقت نوشت و به وی ابلاغ فرمود:

«صَلِّ الصَّلوة لِوَقْتِها، المُوَقَّت لها و … و اعْلَمْ أنّ کُلّ شی ءٍ مِنْ عملک تَبعٌ لِصَلاتِک.»(14)

نماز را در وقت اختصاصی خودش بخوان (اوّل وقت) و چون بیکار شدی، در انجام نماز شتاب نکن، یا چون به کاری مشغول هستی، نماز را تأخیر مینداز و بدان که تمام اعمال تو در گرو قبولی نماز توست.»

در کتابهای روایی نیز، از علی ـ علیه السلام ـ درباره اهمیّت نماز اوّل وقت و برکات آن سخنان بسیاری ذکر شده است. برای نمونه، ایشان در حدیثی از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل می نمایند که بنده ای نیست که به اوقات نماز و طلوع و غروب خورشید اهمیتی بدهد، مگر اینکه من برای او راحتی هنگام مرگ و برطرف شدن غم و اندوه و نجات از آتش دوزخ را ضامن می شوم.(15)

حالات علی ـ علیه السلام ـ در نماز

در این نوشتار سزاوار است که به ذکر جلوه هایی از نماز، حالات معنوی و عبادت علی ـ علیه السلام ـ اشاره شود که به حق باعث تنبّه و تذکّر پیروان آن بزرگوار خواهد گردید.

الف: خشوع بی مانند

امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ هنگامی که داخل نماز می شد، همچون بنایی ثابت و استوار و بدون تحرّک بود و چه بسیار رکوع و سجودش طولانی می شد و بدون توجه قلبی ذکر نمی گفت و بدنش از بس بی حرکت بود که گاهی مرغی بر پشت مبارک آن حضرت می نشست، و هیچ کس به جز علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ و علی بن الحسین ـ علیهم السلام ـ طاقت نداشتند که مانند رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نماز بخواند.(16)

روایات فراوانی درباره خشوع آن حضرت وارد شده است، از جمله امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند:

«کان علیٌ إذا قام إلی الصّلاةِ، فقال: و جَّهْتُ وَجْهِیَ لِلّذی فَطَرَ السّموات و الأرض و تَغَیُّرُ لو نِهِ یُعْرف ذلک فی وجهه.»(17)

«هر گاه علی به نماز برمی خاست، می گفت: روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفرید، و رنگش تغییر می کرد به طوری که در چهره اش پیدا بود.»

در تفسیر قشیری آمده است:

«علی ـ علیه السلام ـ چون وقت نماز می شد، رنگش تغییر می کرد و به خود می لرزید، به آن حضرت عرض می شد، شما را چه شده است؟ می فرمود: هنگام ادای نماز، یعنی امانتی بزرگ رسیده است که خدای تعالی آن را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کرد و آنها از پذیرش آن ابا کردند و انسان آن را به عهده گرفت و من با این ضعف و ناتوانی ام، نمی دانم آیا از عهده برداشتن این بار به خوبی بر می آیم یا نه.»(18)

ب: حضور قلب

ابتدا باید توجه نمود که این حالت در نماز یک امر باطنی است که معمولاً درک آن برای شخص دیگر بسیار مشکل و حتّی غیر ممکن است. فقط خدای عزّوجل از باطن و ضمیر نمازگزار آگاه است.

از این رو پی بردن به وجود این حقیقت در شخص نمازگزار بسیار کار مشکلی است. آنچه در منابع مذهبی درباره حالات حضرت علی ـ علیه السلام ـ در نماز نقل شده که مجموعا حاکی از حضور قلب بالای وی در نماز می باشد، فراوان است که در اینجا به ذکر چند نمونه بسنده می کنیم.

نخستین کسی که پس از پیامبر گرامی اسلام به ادای نماز افتخار یافت و مدال معنوی این عبادت استوار اسلامی را به گردن آویخت، علی ـ علیه السلام ـ بود.

1ـ بیرون آوردن تیر از پای آن حضرت

در جنگ صفّین تیر از پای حضرت بیرون کشیدند، در حالی که مشغول خواندن نماز بود و حضرت درد را احساس نکرد، و قبل از نماز نیز امکان عمل جرّاحی نبود و سوگند یاد کرد که اصلاً متوجه آن نشده است.(19)

2ـ تغییر رنگ سیمای حضرت در نماز

ابن شهر آشوب از تفسیر قشیری روایت نموده: هنگامی که وقت نماز می شد، رنگ امام ـ علیه السلام ـ تغییر می کرد و حالت تزلزل و اضطراب به او دست می داد، کسی پرسید: برای چه این حالت به شما دست داد؟ فرمود:

«جاءَ وقتُ أمانَةٍ عَرضَهَا الله تعالی علی السَّموات و الارض و الجبال فأبین أنْ یَحْمِلْنَها و حملها الانسان(20) فی ضعفی فلا أدری أُحْسِنَ اذا ما حَمَلتُ أم لا؟.»(21)

«وقت ادای امانتی که خدا تعالی آن را به زمین و آسمان و کوهها عرضه داشت و از پذیرش آن سرباز زدند فرا رسیده است و من با این ضعفم نمی دانم که آیا می توانم به خوبی ادای امانت کنم یا نه.»

3ـ پاداش الهی بر حضور قلب در نماز

در تفسیر وکیع و سدی و عطا از ابن عباس روایت شده که: دو ناقه (شتر ماده) بزرگ و چاق برای رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ هدیه آوردند، حضرت به اصحاب فرمود:

«هل فیکم أحدٌ یُصلی رکعتین بقیامهما و رکوعهما و سجودهما و وضوئهما و خُشوعهما لا یهتمَّ فیهما مِنْ أمر الدّنیا بشی ءٍ و لا یُحدّثُ قَلْبَهُ بفکر الدّنیا؟ أُهدی إلیه إحدی هاتین النّاقتین.»

«آیا در میان شما کسی هست که دو رکعت نماز با قیام و رکوع و سجود و وضو و خشوع بخواند و در این دو رکعت نماز به امور دنیا فکر نکند و با قلب و دلش نجوای دنیا نکند؟ اگر چنین نمازی را کسی به جا بیاورد، یکی از این دو ناقة را به او هدیه خواهم کرد.»

سه بار جمله فوق را تکرار کرد و هیچ یک از اصحاب جواب نداد. علی ـ علیه السلام ـ برخاست و عرضه داشت:

«أنا یا رسول اللّه، أصَلّی رکعتین، أُکَبِّرُ تکبیرة الإحرام وَ إلی أنْ اُسَلِّمَ منها لا أُحَدِّثُ نفسی بشی ءٍ مِن أمر الدّنیا.»

«ای رسول خدا، من دو رکعت نماز می گزارم، از تکبیرة الاحرام تا سلام آن را به جا می آورم، در حالی که به دلم چیزی از امور دنیا را خطور ندهم.»

رسول خدا فرمود: «یا علی، صَلِّ، صلّی اللّه علیک»؛ «ای علی نماز را بجا بیاور که صلوات خدا بر تو باد.»

امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ تکبیر گفت و نماز را آغاز کرد، همین که سلام داد، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت:

«یا محمّد! إنّ اللّه یُقْرئُکَ السَّلام و یقولُ لک أعطِه احدی النّاقتین.»

«ای محمّد! خداوند سلامت می رساند و می فرماید: یکی از دو ناقه را به علی عطا کن.»

پیامبر خدا که به قدرت حق و علم غیب از ضمیر علی آگاه شده بود، به جبرئیل فرمود:

«إنّی شارطتُهُ أن یُصلّی رکعتین لا یُحَدِّثُ فیهما بشی ءٍ مِنَ الدّنیا، أعطیه إحدی النّاقتین أن صلاهما وَ أنّه جَلَسَ فی التّشهد فتفکّر فی نفسهِ اَیّهما یأخُذ.»

«من با علی شرط کرده بودم که در طول دو رکعت نماز به امور دنیا فکر نکند تا یکی از دو ناقه را به او ببخشم. در حالی که علی در تشهّد نمازش فکر می کرد که کدامیک از دو ناقه را بگیرد!»

جبرئیل عرضه داشت:

«یا محمّد! إنَّ اللّه یَقرئُکَ السّلام و یقول بک: تفکَّرَ اَیّهُما یأخُذُها أسمنهما و أعظمهما فیسخرها و یَتَصَدَّقُ بِها لِوَجهِ اللّه، فکانَ تفکّرُهُ للّه عَزّوجل لا لنفسه و لا للدُّنْیا؛ … .»(22)

«ای محمّد! خدایت تو را سلام می رساند و می گوید: درست است ولیکن علی می اندیشید که کدام یک از دو ناقه فربه تر و بزرگ تر است تا آن را در راه خدا قربانی نماید و به مردم صدقه دهد، پس تفکر او هم برای خدابوده، نه برای خود و نه برای دنیا.»

گناه زدایی نماز

«وَ اِنَّها لَتَحُتُّ الذّنوبَ حَتَّ الوَرَق.»(23)

«نماز، گناهان را مانند ریزش برگ درختان فرو می ریزد.»

نظر به اینکه انسان دارای دو جنبه جسم و روح است، شکی نیست همان طوری که جسم گاهی بر اثر آلودگی نیاز به نظافت و تمیزی دارد، روح و روان نیز بر اثر گناهان و خطاها آلوده و مکدر شده و نیاز به شست و شو و رفع کدورت دارد.

نماز، دعوتنامه حق برای حضور یافتن خلق در یک ضیافت معنوی است؛ ضیافتی که لحظه لحظه آن عروج و نزدیکی به یگانه ای مهربان است.

از نگاه امام علی ـ علیه السلام ـ نماز از مؤثرترین عوامل وارستگیها و شست و شوی گناهان و دفع پلیدیهای روحی است؛ زیرا خواه ناخواه نماز، انسان را به توبه و اصلاح گذشته دعوت می کند. خداوند متعال نیز در قرآن کریم حسنات را عامل از بین رفتن سیّئات معرفی می کند و نماز یکی از مهم ترین و برترین حسنات است: «اَقم الصَّلوة طَرَفی النّهارِ و زُلَفا مِنَ اللیل، إنَّ الحسنات یُذهِبنَ السَّیئاتِ»(24)

از دیدگاه امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ در نهج البلاغه، نماز عامل وارستگی و دوری از گناه و زوال آثار زشت آن است. حضرت در تعبیر زیبایی می فرماید:

«نماز، گناهان را از گناهکار می گشاید چنانکه بند از کسی بگشانید.»(25)

چنان که برگ ریزد از درختان نماز آن گونه می ریزد گناهان

از نگاه فرهنگی نیز ارزش و اهمیت نماز از آنجا مشخص می شود که بدین وسیله انسان به شخصیت اجتماعی مورد قبول و شایسته ای می رسد و از لحاظ معنوی مورد ستایش قرار می گیرد؛ زیرا نماز همه آنچه را که همانند بندی به دست و پای فرد پیچیده و مانع رشد شخصیت اسلامی اش می شود، می گشاید و برطرف می نماید.

همچنین نماز در کلام مولا علی ـ علیه السلام ـ به نقل از پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ به چشمه آب گرمی تشبیه شده که فرد مؤمن در شبانه روز پنج نوبت خود را در آن شست و شو می دهد، به طوری که چرکی بر بدن او نمی ماند.(26)

به هنگام گنه شستن، تو آن دریای بَس ژرفی بشر را خوش ترین حرفی، به کوثر بهترین ظرفی

در حکمتهای نهج البلاغه نیز درباره تأثیر و نقش نماز و شست و شوی گناهان و امیدواری نسبت به فضل و رحمت الهی آمده است:

«ما أهمّنی ذنبٌ أمْهِلْتُ بَعْدَهُ حتّی أصَلّی رکعتین و أسأل الله العافیة.»

«اندوهگینم نکرد گناهی که در پی آن مهلت یافتم دو رکعت نماز گزارم و از خدا اصلاح حال خود را بخواهم.»(27)

ابن میثم در شرح این جمله نوشته است: «علت اینکه انسان نباید پس از خواندن دو رکعت نماز، نسبت به گناهان اندوهگین باشد، این است که نماز پوشاننده گناهان است».(28)

نماز عبادتی سراسر لذت است که الگوی مجسم و منوری چون علی ـ علیه السلام ـ دارد.

علامه فرزانه، آیت اللّه حسن زاده آملی ـ حفظه الله ـ علاوه بر اینکه علت مذکور را تأکید می نماید، وجه دیگری را نیز بیان می کند و آن عبارت است از: امکان توبه از گناه، بازنده ماندن هر چند به مقدار خواندن دو رکعت نماز.(29)

نماز، بزرگ ترین روزنه امید

نقل شده است که روزی علی ـ علیه السلام ـ رو به مردم کرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام است؟ بعضی گفتند:

آیه «إنَّ اللّه لا یَغْفِرُ أنْ یُشرَکَ به ویَغْفِرُ ما دونَ ذلک لِمَنْ یشاء»(30)

«خداوند هرگز شرک را نمی بخشد و پایین تر از آن را برای هر کس که بخواهد می بخشد».

امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: خوب است، ولی آنچه من می خواهم این نیست. بعضی گفتند:

«وَ مَنْ یعمَلْ سوأً أوْ یَظلِم نَفسَهُ ثُمَّ یَسْتَغفِراللّه یَجِدِاللّه غفورا رحیما»(31)

«هر کس عمل زشتی انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند و سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را غفور و رحیم خواهد یافت.»

امام فرمود: خوب است، ولی آنچه می خواهم این نیست.

بعضی گفتند:

آیه «قُل یا عِبادی الذینَ أسرفوا علی أنْفُسهم لا تقنطوا مِنْ رحمةِ اللّه»(32)

«ای بندگان من که بر خویشتن اسراف کرده اید از رحمت خدا مأیوس نشوید.»

بعضی گفتند:

آیه «وَ الّذین إذا فَعَلوا فاحشةً أو ظَلَموا أنْفُسَهم ذَکَروا الله فاسْتَغفروا لِذنوبِهم وَ مَنْ یَغفرُ الذّنوبَ إلا اللّهُ»(33)

«پرهیزکاران کسانی هستند که هنگامی که کار زشتی انجام می دهند یا به خود ستم می کنند، به یاد خدا می افتند و از گناهان خویش آمرزش می طلبند و چه کسی است جز خدا که گناهان را بیامرزد.»

باز امام فرمود: خوب است، ولی آنچه می خواهم این نیست.

در این هنگام مردم از هر طرف به سوی امام متوجه شدند و همهمه کردند. امام فرمود: چه خبر است؟ عرض کردند: به خدا سوگند ما آیه دیگری در این زمینه سراغ نداریم. امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود: امید بخش ترین آیه قرآن این است:

«وَ اَقِم الصّلوةَ طَرَفی النّهارِ و زُلَفا مِنَ اللّیل، إنَّ الحسنات یُذهِبنَ السَّیئاتِ ذلک ذکری للذّاکرین»(34)

«و نماز را در دو طرف روز به پا دارید و نیز در ساعات اوایل شب، که البته خوبیها، بدیها را از بین می برد، این یادآوری است برای اهل ذکر.»

چه امیدی از این بهتر که هر گاه پای انسان بلغزد یا هوی و هوس بر او چیره گردد و بدون این که عمد و اصراری داشته باشد پایش به گناه کشیده شود، در پیشگاه حضرت الوهیّت به راز و نیاز برخیزد و احساس شرمساری به او دست دهد، که در این حالت گناه او بخشوده می شود و ظلمت و تاریکی از قلب او رخت بر می بندد.

آری گناه و انحراف، دل را تیره و بصیرت را ضعیف می سازد و پرده های غفلت و بی خبری بر جان سایه می افکند و نماز که یاد خدا و احیای فطرت الهی است، نور و روشنی می آورد و با امواج معنوی تطهیر کننده خود آثار گذشته را می زداید و محو می نماید.

نتیجه

لحظه ها چون برق و باد می گذرند! در گذار این لحظه ها، وظیفه آدمی است که توشه ای معنوی برای خود ذخیره نماید و خود را برای سفری دراز مهیّا سازد و از پرتگاههای هبوط دهنده سیّئات اخلاقی رهایی یافته، به منزلگاههای صعود دهنده حسنات اخلاقی برسد. بهترین مرافق و مساعد این مسافرت طولانی، تقوی و عمل صالح است و در این میان بنیادی ترین وسیله ای که باعث تقویت ایمان انسان و رابطه قلبی او با خدا می شود و وی را به حقیقت تقوی می رساند، نماز است.

نماز، دعوتنامه حق برای حضور یافتن خلق در یک ضیافت معنوی است؛ ضیافتی که لحظه لحظه آن عروج و نزدیکی به یگانه ای مهربان است. نماز عبادتی سراسر لذّت است که الگوی مجسّم و منوّری چون علی ـ علیه السلام ـ دارد. آن علی که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره اش می فرمود:

«هر کس بخواهد علم آدم، تقوای نوح، بردباری ابراهیم، هیبت موسی و عبادت عیسی را ببیند به علی ـ علیه السلام ـ بنگرد.»(35)

آری! نماز در جلوه گاه و منظَرِ مولای موحدان، صاحب صورتی زیبا و باطنی نظیف است و این خود نشانه ای مهم بر اهمیت این فریضه الهی در تمام دورانهای زندگیِ انسان است. با مشاهده دقیق حالات امام علی ـ علیه السلام ـ در نماز می توان به راهبردهای مهم تر و مؤثرتری در قرب الهی دست یافت.


1ـ سوره مریم (19) آیه 31.

2ـ زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج 1، باب الصلاة: نور چشم من در نماز است.

3ـ فروع کافی، ج 3، ص 256؛ نهج البلاغه، حکمت 136.

4ـ سوره عنکبوت (29) آیه 45: نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز می دارد و یاد خدا بزرگ تر است …

5ـ فروع کافی، ج 3، ص 268.

6ـ نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 131، ص 407.

7ـ الغدیر، ج 3، ص 222.

8ـ نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 110.

9ـ بحارالانوار: ملامحمدباقر مجلسی، ج 82، ص 202.

10ـ نهج البلاغه، نامه 27.

11ـ تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهّری، ص 192.

12ـ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج 83، ص 21.

13ـ نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 52.

14- نهج البلاغه، نامه 27.

15ـ بحارالانوار، ج 80، ص 9 (کتاب الصلاة، باب الحثّ علی المحافظة علی الصلوات).

16ـ میزان الحکمة، ج 5، ص 382.

17ـ فلاح السّائل، ص 101.

18ـ بحار الانوار، ج 41، ص 17، حدیث 10.

19ـ منهاج البراعة، خویی، ج 8، ص 152.

20ـ اقتباس از آیه 72 سوره احزاب.

21ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 124؛ بحار الانوار، ج 41، ص 17.

22ـ مناقب، ج 2، ص 20.

23ـ نهج البلاغه، خطبه 199.

24ـ سوره هود (11) آیه 114

25ـ نهج البلاغه، خطبه 199.

26ـ فرهنگ آفتاب، عبدالمجید معادیخواه، ص 4781.

27ـ شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 395.

28ـ همان.

29ـ شرح نهج البلاغه خویی، ج 21، ص 390

30ـ سوره نساء (4) آیه 116.

31ـ همان، آیه 110

32ـ سوره زمر (39) آیه 53.

33ـ سوره آل عمران (3) آیه 135.

34ـ سوره هود (11) آیه 114.

35ـ شرح تجرید ملا علی قوشچی، باب امامت، و اربعین فخر رازی، به نقل از احمد بن حنبل و بیهقی، ص 474.

منبع: فرهنگ جهاد - بهار 1383، شماره 35

نظر از: خادم المهدی [عضو] 

سلام مفید و اما طولانی بود

1395/05/02 @ 08:39


فرم در حال بارگذاری ...

حضرت مریم، الگوی زن قرآنی

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1395
 


وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يا مَرْيمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ(آل عمران/42)

يا مَرْيمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ(آل عمران/43)

و(بیاد آور) هنگامی را که فرشتگان گفتند:

ای مریم! همانا خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته وبر زنان جهانیان برتری داده است*

ای مریم!(به شکرانه این همه نعمت،) برای پروردگارت خضوع کن و سجده بجای آور و با رکوع کنندگان رکوع نما.

نکته ها

در برخی از تفاسیر از جمله تفسیر المنار، قرطبی، مراغی، روح البیان و تفسیر کبیر آمده است که که سرآمد زنان جهان چهار نفرند: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه. در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز آمده است که مریم سرآمد زنانِ زمان خود بود، ولی فاطمه علیها السلام سرآمد زنان در طول تاریخ است.[2] البتّه خداوند حکیم هرگاه شخصی را بر می گزیند، به جهت لیاقت ها و قابلیت های ویژه اوست.

در آیه قبل، خداوند سه کمالی که به مریم علیها السلام داده را یاد کرد: گزینش الهی؛ «اصْطَفَاكِ» تطهیر الهی؛ «طَهَّرَک» و سرآمد دیگران شدن؛ «اصْطَفَاكِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ» در این آیه سه مسئولیت از او می خواهد: خضوع و فروتنی؛ «اقْنُتِی» سجده؛ «اسْجُدِی» و رکوع؛ «ارْکعِی» پس هر نعمتی مسئولیتی را به دنبال دارد.

1-افراد برجسته باید تواضع و عبادتشان بیشتر باشد. «یا مَرْیمُ اقْنُتِی…» (برای اولیای خدا، عبادات ویژه ای سفارش شده است، همانگونه که برای پیامبر صلی الله علیه و آله نماز شب واجب بود.)

...

2-نماز، رکوع و سجود، بهترین راه شکر است. در آیه ی قبل برگزیدگی خداوند مطرح شد که سزاوار شکر است. «اصْطَفَاكِ. .. اقْنُتِی»

3-عبادت باید تنها برای پروردگار باشد. «لِرَبِّک»عبادت، مایه ی تربیت انسان است. «ربک»

4-نمازجماعت و عبادت دسته جمعی، قبل از اسلام نیز بوده است. «مَعَ الرَّاکعِینَ»

5-حضور زن در اجتماعات عبادی و اجتماعاتی که مردان نیز حضور دارند سفارش شده است. «مَعَ الرَّاکعِینَ» به شرط آنکه زنان، مریم گونه رفتار نمایند.

6-منتخبین و برگزیدگان، باید همراه توده ها و در متن جامعه باشند، نه جدا و منزوی از مردم. «ارْکعِی مَعَ الرَّاکعِینَ»

پیام ها

1-فرشتگان، با غیر انبیا نیز سخن می گویند. «قالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیمُ»

2-زن می تواند به مقام قرب الهی برسد و خداوند برای او پیام بفرستد. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ»

3-حضرت مریم، هم در کمالات برگزیده شد و هم بر سایر زنان برتری یافت. به همین جهت جمله «اصْطَفَاكِ» دوباره تکرار شده است.

4-حضرت مریم معصوم بوده است. «طَهَّرَک»

5-حضرت مریم الگوی زنان است. «اصْطَفَاكِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ»

پی نوشت ها

[1] سوره آل عمران، آیه 42-43

[2] تفسير نورالثقلين.


منبع : اختصاصی پایگاه حوزه نت

 


فرم در حال بارگذاری ...