سه نکته‌ برای مبلغان اقتصاد مقاومتی

نوشته شده توسطرحیمی 22ام خرداد, 1395

 تحلیل سبک تبیین‌گری رهبر انقلاب در اقتصاد مقاومتی

سه نکته‌ برای مبلغان اقتصاد مقاومتی

سال ۹۲ و پس از ابلاغ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی در جلسه‌ای که رهبر معظم انقلاب با سران سه قوه برگزار کردند، تأکید ویژه نمودند که تحقق یافتن اقتصاد مقاومتی نیازمند گفتمان‌سازی آن و تبدیل شدن به مطالبه‌ی عمومی مردم است. ایشان فرمودند: «باید محورهای اصلی این سیاست‌ها با استدلال صحیح و منطقی برای مردم بیان شوند تا به‌تدریج در بخش‌های مختلف جامعه رسوخ پیدا کند و به یک مطالبه‌ی عمومی تبدیل شود… گفتمان‌‌سازی درخصوص اقتصاد مقاومتی و تبدیل آن به یک گفتمان عمومی، بسیاری از مشکلات را برطرف و کارها را تسهیل خواهد کرد.»

در نتیجه، اگر تحقق اقتصاد مقاومتی در صحنه‌ی واقعی را هدف اصلی بدانیم، باید اقتصاد مقاومتی به گفتمان غالب و مطالبه‌ی عمومی مردم تبدیل شود. پس سؤال دقیق‌تر در این زمینه می‌شود: چگونه اقتصاد مقاومتی به مطالبه‌ی عمومی مردم تبدیل شود؟

بخشی از موضوع تبدیل شدن اقتصاد مقاومتی به گفتمان غالب در جامعه و مطالبه‌ی عمومی مردم، از مسیر تبیین‌گری می‌گذرد که این تبیین‌گری را گروه‌های نخبه و دارای تریبون باید انجام دهند که می‌توان از آن‌ها با عنوان «مبلغان اقتصاد مقاومتی» یاد کرد. این مبلغان باید سه نکته‌ی اساسی را مدنظر قرار دهند تا در رسیدن به هدف خود موفق شوند. این سه نکته براساس تحلیل سبک تبیین‌گری رهبر معظم انقلاب در زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی به دست آمده است.

...

v style="display: inline; float: right; margin: 12px; line-height: 23px; color: #444;">


* اقتصاد مقاومتی باید به موارد عینی در زندگی مردم ترجمه شود
تجربه نشان داده است که صحبت‌های کلی و صرفاً مفهومی (انتزاعی) نمی‌تواند گفتمان‌سازی کند، بلکه برای گفتمان‌سازی، علاوه بر مفاهیم انتزاعی، نیازمند مصادیق عینی، قابل مشاهده و ملموس در زندگی مردم هستیم. رهبر

اگر افرادی که به تبیین اقتصاد مقاومتی مشغول هستند، صرفاً با عبارات کلی و مفاهیم انتزاعی اقتصاد مقاومتی را تبیین کنند، مخاطبان که اقشار مختلف مردم هستند، ارتباطی با اقتصاد مقاومتی برقرار نخواهند کرد و اثری در اذهان آنان نخواهد داشت.

معظم انقلاب در پیام نوروزی خود با تأکید چندباره بر مفهوم اقتصاد مقاومتی، به مصادیق عینی آن در زندگی مردم اشاره کردند. ایشان رفع بیکاری، رکود و مهار گرانی را از مصادیق تحقق اقتصاد مقاومتی دانستند. این شاخص‌ها برای مردم عینی و قابل لمس است.

به عبارت دیگر، اگر افرادی که به تبیین اقتصاد مقاومتی مشغول هستند، صرفاً با عبارات کلی و مفاهیم انتزاعی اقتصاد مقاومتی را تبیین کنند، مخاطبان که اقشار مختلف مردم هستند، ارتباطی با اقتصاد مقاومتی برقرار نخواهند کرد و اثری در اذهان آنان نخواهد داشت. کلی‌گویی و صرف تأکید بر مفاهیم انتزاعی همچون عدالت‌محوری، رشدمحوری، دانش‌بنیان بودن و… هیچ‌کدام به‌تنهایی در گفتمان‌سازی مؤثر نخواهد بود. البته این حرف به‌معنای کنار گذاشتن این مفاهیم نیست، بلکه به‌معنای ناکافی بودن آن‌ها برای گفتمان‌سازی اقتصاد مقاومتی است.

همین مسئله نیاز دیگری را برجسته می‌کند که افراد فعال در حوزه‌ی تبیین‌گری باید به آن توجه داشته باشند و آن تسلط نسبی بر مسائل عینی و ملموس اقتصاد مقاومتی است. متأسفانه زیاد مشاهده شده است که افراد مبلغ اقتصاد مقاومتی به‌دلیل عدم تسلط بر این مسائل، صرفاً به کلی‌گویی‌ می‌پردازند و لذا مخاطبان ارتباطی با اقتصاد مقاومتی برقرار نمی‌کنند.

* رعایت تعادل در پرداختن به حقوق و تکالیف مردم در اقتصاد مقاومتی
مسئله‌ی مهم دیگری که مبلغان اقتصاد مقاومتی باید به آن توجه ویژه داشته باشند، حفظ تعادل در پرداختن به حقوق و تکالیف مردم در این عرصه است. در سال‌های اخیر، بیشتر مبلغان اقتصاد مقاومتی صرفاً از جنبه‌ی تکالیف مردم در اقتصاد مقاومتی با آن‌ها صحبت و گفت‌وگو کرده‌اند؛ مواردی از قبیل اصلاح الگوی مصرف، قناعت، خرید کالای ایرانی، کاهش مصرف انرژی و… این تکالیف مواردی درست است که باید به‌صورت مستمر به مردم گفته شود، اما برای آنکه مردم پذیرش درونی داشته باشند و این تکالیف را بپذیرند، لازم است حقوق آن‌ها در اقتصاد مقاومتی نیز تبیین شود.

ما این ظرافت در تبیین اقتصاد مقاومتی را در بیانات رهبر معظم انقلاب شاهد هستیم. ایشان در دیدار کارگران در روز کارگر، هم‌زمان که به تکلیف کارگران در تولید باکیفیت اشاره می‌کنند، به مسئله‌ی امنیت شغلی آن‌ها نیز اشاره می‌کنند. در نگاه رهبر انقلاب، کارگران علاوه بر تکلیف، حقی نیز در اقتصاد مقاومتی دارند.


عکس پوستری | اقتصاد مقاومتی اقدام و عمل
اگر بخواهیم مثال دیگری طرح کنیم، به موضوع مصرف کالای ایرانی می‌شود اشاره کرد. اگر مبلغان اقتصاد مقاومتی به مردم تکلیف خرید کالای ایرانی را گوشزد می‌کنند، باید هم‌زمان به حق آن‌ها در بهره‌مندی از کالای خوب و باکیفیت و قیمت مناسب نیز اشاره کنند. مردم باید بدانند که تولیدکننده‌ی داخلی چه تکالیفی در قبال کالای فروخته‌شده به آن‌ها دارد و باید عمل کند. گارانتی، خدمات پس از فروش، تولید کالای باکیفیت و… از جمله‌ی این تکالیف است.

حفظ تعادل در بیان تکلیف و حق، زمینه‌ی پذیرش درونی را نیز مهیا می‌کند. مردم اگر ببینند که مبلغ اقتصاد مقاومتی به حقوق آن‌ها نیز واقف است و آن‌ها را تبیین می‌کند، بیشتر احساس حق بودن گفتار می‌کنند و آن را راحت‌تر می‌پذیرند.

* توجه به تفاوت نقش‌ اقشار مختلف در تحقق اقتصاد مقاومتی
نکته‌ی مهم دیگری که باید مبلغان اقتصاد مقاومتی در نظر داشته باشند، این است که اقشار مختلف در صحنه‌ی تحقق اقتصاد مقاومتی دارای نقش‌های مختلف‌اند و اگر این مهم از سوی مبلغ رعایت نشود، امکان دارد بخش زیادی از تلاش‌های او بی‌نتیجه بماند.

در یک دسته‌بندی ساده می‌توان گفت که مردم دو نوع رفتار در قبال اقتصاد مقاومتی می‌توانند داشته باشند: یک دسته رفتارهای فردی و یک دسته رفتارهای اجتماعی. می‌توان گفت رفتار فردی اقشار مختلف مردم در اقتصاد مقاومتی و همچنین تبیین آن برای اقشار مختلف یکسان است؛ مواردی همچون مصرف کالای ایرانی، اصلاح الگوی مصرف و…

نکته‌ی مهم دیگری که باید مبلغان اقتصاد مقاومتی در نظر داشته باشند، این است که اقشار مختلف در صحنه‌ی تحقق اقتصاد مقاومتی دارای نقش‌های مختلف‌اند و اگر این مهم از سوی مبلغ رعایت نشود، امکان دارد بخش زیادی از تلاش‌های او بی‌نتیجه بماند.


اما رفتار اجتماعی اقشار مختلف مردم به‌دلیل جایگاه، امکانات و توانمندی‌ها با یکدیگر متفاوت است و در تبیین نقش آن‌ها باید به این تفاوت‌ها دقت کرد. این ظرافت را در بیانات رهبر معظم انقلاب در دو دیدار اخیرشان به‌خوبی می‌توان مشاهده کرد. ایشان در دیدار کارگران، به نقش کارگران در تولید باکیفیت اشاره کردند و در دیدار معلمان به نقش آن‌ها در تربیت نسلی با عزت نفس اشاره نمودند. طبیعی است که نباید انتظار داشت دو قشر با توانمندی‌ها، امکانات و عرصه‌ی عمل متفاوت، دارای یک نوع نقش باشند و یک نوع بیان و محتوا را بتوان برای آن‌ها بیان کرد.

البته باید اذعان کرد که تبیین نقش‌های مختلف اقشار مختلف در تحقق اقتصاد مقاومتی، امر سختی است، اما باید توجه داشت که این کار بسیار ضروری است و اگر بخواهیم اکثریت مردم با اقتصاد مقاومتی ارتباط برقرار سازند و نقش‌آفرینی کنند، باید این کار سخت را انجام داد. در این مسیر، افراد صاحب‌نظر از هر قشر می‌توانند کمک‌های فراوانی کنند.

منبع: مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی

align: justify;"> 



فرم در حال بارگذاری ...

فکر می‌کنی خدا خسته می‌شود؟ + صوت

نوشته شده توسطرحیمی 22ام خرداد, 1395

 

درس اخلاق مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی؛
 
شیطان به ذهن انسان می‌‌اندازد كه: چقدر بگویم؟! یك دفعه دعا كردم، بس است، دو دفعه گفتم بس است یا اگر خدا می‌‌خواست بدهد تا حالا داده بود.
گزیده‌ای از بیانات مرحوم آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی در خصوص «نحوه دعا کردن در ماه مبارک رمضان» منتشر می‌شود:
 
انسان نباید خالق را به مخلوق قیاس كند. قانون كلّی‌‌ای داریم كه در روایات ما هم مطرح است كه در جلسة گذشته هم خواندم؛ این است كه خداوند خوش ندارد و اینكه مورد سخط هم هست كه اگر محتاج شدم و گره به كارم افتاد، ابتدا سراغ مخلوقی مثل خودم بروم؛ بلكه عكس آن است، دوست دارد كه اوّل به سراغ او بروی.
 
چرا خدا عنایت نمی‌‌كند؟
 
در اینجا مطلبی را طرح می‌‌كنم و بعد وارد مطلب دوّم می‌‌شوم و آن اینكه خیلی به خدا می‌‌گوییم: شما فرمودید كه وقتی گرفتاری برایت پیش آمد و حاجت داشتی اوّل پیش من بیا، چون من از این كار لذّت می‌‌برم و دعا را مستجاب می‌‌كنم. حالا كه در خانة خدا رفتیم و گفتیم: خدایا! ما این گرفتاری و حاجت را داریم، امّا عنایت و مرحمت نفرمودند.

...

 
پافشاری مخلوقات برای بازكردن گره
 
در نهاد انسان این وجود دارد كه با یك درخواست و به تعبیری عدم جواب‌گویی این‌‌طور نیست كه به طور كلّی سرخورده شود. در مخلوقات می‌‌بینیم كه در این مواقع پافشاری و اصرار می‌‌كنند. حال ما این‌‌طور نیستیم؟ اگر گره‌‌ای به كارمان افتاده و یقین داریم كه باز كردن گره از دست كسی ساخته است و می‌‌تواند كارمان را راه بیاندازد، پافشاری و تكرار می‌‌كنم تا به مقصدم برسم. سؤال: یك دفعه كه به او گفتم و گره را باز نكرد، آیا سرم را می‌‌اندازم پائین و می‌‌روم؟ اصلاً و ابداً این‌‌طور نیست، بلكه این در نهاد ما است.
 
نه برو و نه اصرار بكن!
 
در باب خدا، هم همین روش صدق می‌‌كند. همان‌‌طور كه خدا در ابتدا برای بنده‌‌اش، مراجعه كردن به مخلوق را دوست ندارد و می‌‌گوید باید سراغ من بیایی، همان‌‌طور هم اصرار كردن در مقابل مخلوق را دوست ندارد؛ یعنی اینكه سراغ مخلوقی بروی و بعد هم مرتّب اصرار كنی. اصل رفتن و پافشاری بعدش را بدش می‌‌آید. عكس نسبت به خودش كه مراجعه به خودش را دوست دارد و هر چه اصرار و پافشاری كنی بیشتر خوشش می‌‌آید.
 
خدا دوست ندارد!
 
اصلاً در روایت داریم كه خدا می‌‌گوید من از صدای آن عبد خوشم می‌‌آید. باید عرض كنم كه خدا به وقتش می‌‌دهد و در اجابت بندگانش دقیق و حساب شده عمل می‌‌كند. روایت از امام صادق(صلوات‌‌الله‌‌علیه) است: «قَالَ(علیه‌‌السّلام)‌‌ إِنَ‌‌ اللَّهَ‌‌ كَرِهَ‌‌ إِلْحَاحَ‌‌ النَّاسِ‌‌ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَةِ»؛ خدا، پافشاری مردم در خواهششان از یكدیگر را خوش نمی‌‌دارد. «كَرِهَ» یعنی بدش می‌‌آید، «وَ أَحَبَّ ذَلِكَ لِنَفْسِهِ»؛ این را برای خودش دوست می‌‌دارد؛ كه وقتی به محضر او رفتی مرتّب اصرار كنی، «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛[4] خداوند دوست می‌‌دارد كه از آنچه در نزد خدا است، درخواست و مطالبه كنی.
 
همه چیز دست خداست
 
در اینجا باید «مَا عِنْدَهُ»؛ را توضیح بدهم. عرض كردم كه مراجعه را خوشش می‌‌آید و دوست ‌‌دارد. امّا اینجا دارد: «مَا عِنْدَهُ»؛ آنچه كه در نزد خدا است. مراد آنچه كه در ید قدرت حق است؛ یعنی آنچه كه در دستِ قدرت الهی است؛ كه هر‌‌طور اراده كند، می‌‌تواند عمل كند. سؤال: آیا چیزی هست كه نزد خدا نباشد و خدا قدرت بر آن نداشته باشد؟[5] در بحث‌‌های قبل گفته‌‌ام، حاجتی كه آدم می‌‌خواهد باید معقول باشد؛ چیزی كه مورد احتیاج من باشد و خدا قادر به آن نباشد نداریم، بلكه تمام امور در ید قدرت او است.
آنچه كه من در اختیار دارم را بخواه!
خدا می‌‌گوید: دوست دارم آنچه كه پیش من است، از من بخواهی. معنایش چیست؟ معنای آن این است كه هر چه بخواهی به تو می‌‌دهم. هر چه نیاز داری دوست دارم از من بخواهی: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛ دوست دارد آنچه كه در نزد او است درخواست و مطالبه كنید. این‌‌طور نیست كه من چیزی بخواهم كه در دست قدرت او نباشد.
 
فكر می‌‌كنی خدا خسته می‌‌شود؟
 
در دعای جوشن كبیر نكته‌‌ی زیبایی وجود دارد؛ بخشی در آن است كه: یك مرتبه این به ذهنت نیاید كه خدا را جای خودت بگذاری و فكر كنی او از پافشاری بدش می‌‌آید و خسته می‌‌شود. او در باب مسئله‌‌ی مطالبه و سؤال و دعا خستگی ناپذیر است. خدا این‌‌طور است: «یا مَنْ‌‌ لَا یبْرِمُهُ‌‌ إِلْحَاحُ‌‌ الْمُلِحِّین‌‌»؛ پافشاری پافشاری كنندگان هیچ‌‌وقت او را به ستوه نمی‌‌آورد.
 
دعا حدّی ندارد
در اینجا ممكن است كه بعضی‌‌ها در ذهنشان این آمده باشد كه چند بار دعا كنیم؟ این‌‌طور نیست كه در مسئلة پافشاری و اصرار در دعا سقفی تعیین كرده باشند. به این صورت كه «سقفی تعیین شده باشد و ما آن را باید رعایت كنیم» نداریم. راجع به پیغمبراكرم، وقتی به دعاهایی كه می‌‌كرده مراجعه می‌‌كنیم می‌‌بینیم تكرار می‌‌كرده‌‌اند و چه بسا به نظر من این اقلّ است. ما در تعیین سقف حداكثر نداریم و فكر می‌‌كنم این اقلّ باشد و چون از خود پیغمبر نقل شده، به نظر حداقلّ است و حداكثر نیست. این نكته‌‌ای است كه باید اهل تحقیق دقّت كنند تا اگر به این روایات برخورد كردند، این‌‌ها را روایات حداكثری نگیرند.
 
پیغمبر دعا را چندین بار تكرار می‌‌كرد
 
در روایتی دارد: «كان نبی(صلّی‌‌الله‌‌علیه‌‌وآله‌‌وسلّم) إِذَا دَعَا دَعَا ثَلَاثاً»؛ هرگاه پیغمبر دعا می‌‌كرد؛ سه بار تكرار می‌‌كرد، «وَ إِذَا سَأَلَ سَأَلَ ثَلَاثًا»؛[6] و هر وقت كه می‌‌خواست درخواست بكند سه بار خواسته خود را تكرار می‌‌كرد. در روایت دیگری است كه عبدالله‌‌بن‌‌مسعود نقل می‌‌كند و می‌‌گوید: «أَنَّ رسول‌‌الله(صلّی‌‌الله‌‌علیه‌‌وآله‌‌وسلّم) كَانَ یعْجِبُهُ أَنْ یدْعُوَ ثَلَاثًا وَیسْتَغْفِرَ ثَلَاثًا»؛[7] یعنی پیغمبر لذّت می‌‌برد و خوش داشت كه دعای خود را سه بار تكرار كند و سه بار طلب آمرزش كند كه آن هم استغفار و دعا است؛ البته به نظر من این سقف حداقلّی است.
 
بیشتر از سه بار بخواه
 
در باب مسئلة تكرار در دعا روایات زیادی دیده‌‌ام. من آنكه حداقلّ بود مطرح كردم امّا نسبت به دعا وتقاضا در باب تكرار نسبت به بهشت و جهنّم داریم كه انسان تقاضای بهشت كند و تقاضای نرفتن به جهنّم كند و… كه اگر می‌‌خواهی این كار را بكنی، حداقلّ سه بار بگو تا مؤثّر باشد. روایت از پیغمبراكرم است كه حضرت فرمود: «مَنْ سَأَلَ الْجَنَّةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ اگر كسی سه بار از خدا بهشت را درخواست كند، «قَالَتْ الْجَنَّةُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ»؛ بهشت به خدا عرض می‌‌كند: بارالها! او را وارد بهشت كن. می‌‌خواستم اشاره كنم كه این سه بار براساس همان مطلبی است كه گفته شد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ و اگر كسی سه بار از دوزخ به خدا پناه ببرد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ سه بار به خدا پناه ببرد، «قَالَتْ النَّارُ»؛ جهنّم می‌‌گوید: «اللَّهُمَّ أَجِرْهُ مِنْ النَّارِ»؛[8]پروردگارا! او را از جهنّم پناه بده. می‌‌خواستم این را عرض كنم كه در باب تكرار در دعا، ممكن است كسی سؤال كند كه سقف آن چیست؟ و آن اینكه در روایات دیده‌‌ام كه حداقلّ آن سه بار است. و البته دلواپس ‌‌آن طرف هم نباش، به اینكه « نعوذبالله»، مثلاً خدا خسته می‌‌شود و… این‌‌طور نیست.
 
شیطان در كمین است!
 
این بحث‌‌ها را سابقاً در باب الحاح و راجع به دعا مطرح كرده‌‌ام و نمی‌‌خواهم وارد آن بحث بشوم. فقط می‌‌خواستم اشاره‌‌ای برای لیالی قدر داشته باشم، به اینكه حواستان جمع باشد كه شیطان فریبتان ندهد. شیطان راه‌های مختلفی دارد، برای اینكه رابطه عبد با خدایش را قطع كند و امیدی كه او به خدا بسته را می‌‌خواهد قطع كند. راه‌‌های مختلفی را می‌‌رود؛ مثلا یك مرتبه به ذهن انسان می‌‌اندازد كه: چقدر بگویم؟! یك دفعه دعا كردم، بس است، دو دفعه گفتم بس است یا اگر خدا می‌‌خواست بدهد تا حالا داده بود و… این شیطان است. تعبیرات مختلفی می‌‌گویم و این چیزهایی كه اشاره كردم متداول است.
 
حواستان جمع باشد!
 
شیطان، وقتی كه اتّفاقی می‌‌افتد، در انسان سرخوردگی درست می‌‌كند. به‌‌خصوص شیطان مقید است كه در دعا سرخوردگی ایجاد كند، برای اینكه می‌‌خواهد رابطه‌‌ات را و آن امیدی كه به خدا بستی قطع كند. در باب دعا هیچ‌‌وقت نگذارید كه این سنخ افكار شیطانی شما را احاطه كند و شما را از دعا باز بدارد؛ به‌‌خصوص اوقاتی كه در آن وعده داده شده كه دعا مستجاب می‌‌شود. اگر این مواقع از دست برود، دیگر باز نمی‌‌گردد. حواستان جمع باشد! هم از آن طرف متوجّه بالا باش، به این معنا كه خداوند خسته نمی‌‌شود و برعكس لذّت هم می‌‌برد و از این طرف هم شیطان را مواظب باش، كه شیطان تو را خسته نكند. خدا خسته نمی‌‌شود، بلكه شیطان تو را خسته می‌‌كند. دقّت كنید! شیطان شما را از نظر دعا كردن خسته می‌‌كند. در این هم شبهه‌‌ای نیست كه وقتی از او می‌‌خواهم، او اگر مصلحت باشد به موقع می‌‌دهد.
 


فرم در حال بارگذاری ...

دعای روز پنجم ماه رمضان + صوت و فیلم

نوشته شده توسطرحیمی 22ام خرداد, 1395

متن و تصویر گرافیکی دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان را همراه با فایل صوتی و کلیپ تصویری در این گزارش دریافت کنید.

متن، ترجمه و تفسیر دعای روز پنجم ماه رمضان به شرح زیر است:
 

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فیهِ مِنَ

 
خدایا قرارم ده در این ماه از
 
الْمُسْتَغْفِرینَ وَاجْعَلْنى فیهِ مِنْ عِبادِکَ الصّالِحینَ اْلقانِتینَ وَاجْعَلنى
 
آمرزش خواهان و قرارم ده در آن از بندگان شایسته فرمانبردارت و بگردانم
 
فیهِ مِنْ اَوْلِیاَّئِکَ الْمُقَرَّبینَ بِرَاءْفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
 
در این روز از اولیاء مقرب درگاهت به مهرت اى مهربانترین مهربانان.
 
 
 
دعای روز پنجم ماه رمضان + صوت و فیلم
 
 
تفسیر آیت‌الله احمدی فقیه یزدی از دعای روز پنجم رمضان:
 
در دعای روز پنجم بنده مراحل عرفان را طی می‌کند. ابتدا از خداوند می‌خواهد که وی را از استغفارکنندگان قرار دهد تا بخشیده شود. پس از پاکی ناشی از استغفار بنده می‌خواهد که خود را به وسیله عبادت زیبا کند، عبادتی که همراه با فرمان‌بری و صالح بودن است. در واقع مقام صالح بودن و فرمان‌بر بودن در کنار همدیگر و به عبارت بهتر مکمل هم هستند.
سپس مرحله سوم پس از استغفار و بندگی فرا می‌رسد. یعنی مرحله‌ای که درآن فرد، مقرب درگاه حق تعالی می‌شود. در واقع بنده پس از پنج روز استغفار و عبادت، حالا گام بسیار بلندی برای نزدیکی به خداوند بر می‌دارد. جالب اینکه خدا را با صفت مهربانیش خطاب قرار می‌دهد و وی را به دلسوزیش قسم می‌دهد. در این مقام الفت فراوانی بین خدا و بنده به وجود می‌آید که فراتر از دوست داشتن معمولی است.

ote>


فرم در حال بارگذاری ...

انتقام الهی چگونه محقق می شود؟ ( شرح دعای افتتاح (3))

نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1395

 

استاد محمدباقر تحریری حجت الاسلام و المسلمین محمد باقر تحریری در ادامه شرح فقرات دعای افتتاح به شرح و توضیح صفت رحمانیت حق تعالی پرداخته و تاثیر تربیتی ادعیه در رسیدن انسان به مقام قرب الهی را بیان نموده است.

أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ

ادعیه مبین نحوه رابطه روحی و معنوی انسان با معبودند

ائمه (علیهم السلام) در لسان ادعیه نحوه رابطه روحی و معنوی انسان با حق متعال را بیان می‌کنند و روشن می‌کنند که این رابطه چگونه برقرار می‌شود و به ما می‌آموزد که ما خدای متعال را دارای چه اوصاف کمالیه، جمالیه و جلالیه بدانیم تا خود را با ظهور این اوصاف تطبیق و زمینه‌های ظهور این اوصاف در خود را محقق کنیم.

خداوند متعال دارای اوصاف جمالیه ای است که اوصاف جمالیه عمدتاً نشان‌دهنده توجه خاص از ناحیه حق‌تعالی به مخلوق است و آثارش افاضه فیوضات است و دارای اوصاف جلالیه است که نشانه‌اش منع از امور ناگوار، ناملایم، در عالم یا در وجود انسان است.

*مراتب مختلف صفت رحمانیت حق متعال

 این کلی مسئله بود لکن این مسئله باید به‌صورت جزئی‌تر موردبررسی قرار بگیرد که در اول دعای افتتاح این جزئیات را برای ما بیان می‌کنند که مقتضای ظهور صفت ارحم‌الراحمین خدای متعال در کجاست. همان‌طور که عرض شد حق‌تعالی یک رحمانیت مطلقه دارد که مقتضایش ظهور موجودات و کمالات تکوینی ایشان است و دومین ظهور مرتبه صفت رحمانیت حق‌تعالی به گونه خاص است که تنها در موجودات صاحب شعور این صفت ظهور و بروز می‌کند، که آن را به‌عنوان صفت رحیم حق‌تعالی مطرح می‌کند، که این صفت عام است از جهتی و خاص است از جهتی، که در روایات هم این مطلب ذکرشده است، عام است برای مؤمن و کافر، ولی تنها انسان مؤمن از آن بهره‌مند می‌شود که مقتضای آن ظهور دین برای این موجود است که دین هم یک آثار و لوازمی دارد که اگر کسی اعتقاداً و عملاً تحت لوای دین برود یا به‌گونه‌ای اعتقاداً برود با تبصره‌هایی که در روایات است شخص موفق به عمل نشود، جنبه اعتقادی در او نسبت به جنبه عملی غلبه داشته باشد با جزئیاتی که در بحث خودش هست، آثاری بر آن مترتب می‌شود و خدای متعال این آثار را مترتب می‌کند و عنایات ویژه‌ای به این انسان می‌کند و روایات فراوانی که در رابطه با آثار ایمان برای مؤمنان آمده است، ظهور وسیع‌تر آن صفت رحیمیت خدای متعال است.

...

در پرتو همین صفت، اگر کسی برخورد عاصیانه ای با دین کرد، از مواهب دین که در حقیقت مواهب عنایات الهی است که به‌صورت صفت رحیمیت خدای متعال در وجود عبد ظهور پیدا می‌کند محروم است. منتها می‌تواند مجدداً به این آثار نائل بشود و آن هنگامی است که عبد نفسش را به‌طور کامل متمرد قرار ندهد. حالت توبه‌ای داشته باشد. حالت تلبس به عمل صالحی داشته باشد که توبه هم با جنبه توبه زبانی و هم عملی که اصلش همان تدارک و انجام اعمال صالح است محقق می‌شود، در چنین موطنی ظهور صفت ارحمیت خدای متعال خواهد بود و انسان هر مقدار در کسب فضایل نفسانی حرکت کند، خودش را به رساندن به این صفت خدای متعال و ظهور دادن صفت حق در خودش بیشتر نزدیک می‌کند.

*قرب الهی و چگونگی تحقق آن

 قرب انسان شئون مختلفی دارد. عمدتاً قرب انسان به همین ظهور اسماء و صفات الهی در وجود خودش است و اولین مرتبه‌اش این است که فرمودند شما به اوصاف شریفه متصف بشوید، اما از دیدگاه معرفتی و توحیدی که دیدگاه عمیق‌تری است، نفس آدمی قابلیت ظهور صفت الهی را پیدا می‌کند که اجمالاً در آیات قرآنی هم به این مطلب برخورد می‌کنیم.

 یکی از اوصافی که خیلی به ظهور صفت ارحم‌الراحمین حق‌تعالی در نفس انسان نزدیک است، صفت عفو است که نسبت به دیگران داشته باشیم. اولاً عفو در مرحله لغزش‌هاست و ثانیاً عفو در برخوردهای نامناسب اخلاقی است که انسان نفسش را به‌گونه‌ای نسازد که در برابر این برخوردها سریعاً انتقام بگیرد، وقتی به این برخورد ناگوار توجه می‌کند، آن را بپوشاند، در نفسش این لغزش را بپوشاند، و به آن ترتیب اثر ندهد. لذا قرآن کریم نسبت به مسئله قتل که شخصی شخص دیگری را می‌کشد حق قصاص را مطرح می‌کند اما می‌فرماید: اگر ببخشید بهتر است این بخشش انسان نسبت به گناه طرف مقابل که نظام حقوقی و قضایی احکامی را برای عمل او ایجاب کرده است این زمینه را فراهم می‌کند که این نفس به مراحل عفو الهی نزدیک بشود، البته در برابر کسانی که دستورات دین را زیر پا می‌گذارند می‌فرماید: «وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في‏ دينِ اللَّه‏»  در برابر دین الهی شما هیچ رأفتی نشان ندهید، خدای متعال غیور است، «إنَّ اللَّهَ تَعالى غَيُورٌ وَ يُحِبُّ الْغَيْرَةَ، وَ لِغَيْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ظاهِرَها وَ باطِنَها» ، خداى تعالى غيرتمند است و غيرت را دوست دارد و از سرِ غيرت اوست كه‏ تمام گناهان ظاهرى و باطنى را حرام نموده است. اموری را به صلاح خود بشر منع کرده است و در برابر این نباید انسان انعطافی نشان بدهد.

*ترحم به دیگران و زمینه ظهور رحمت الهی  

 وقتی انسان در برابر شخص مظلوم و ضعیف و یک فریاد زننده، حالت ترحم پیدا می‌کند این زمینه روحی را در او فراهم می‌کند که خداوند متعال در وجود او عنایت خاصی بکند لذا فرمود: «إرحَم تُرحَم»  مهر و محبّت بورز تا مورد مهر و محبّت قرارگیری.

اگر رحمت کنی، مورد ترحم قرار می‌گیری، حالا یک‌وقت مورد ترحم از ناحیه سایر انسان‌هاست که این رحمت از ناحیه دیگران هم ظهور رحمت الهی است چراکه هیچ صفتی در عالم بدون اذن الهی ظهور نمی‌کند یعنی خداوند متعال نفوس دیگران را به‌گونه‌ای آفریده است که منعطف است به نفوس دیگران، خوب دقت کنیم و با روایات سرسری برخورد نکنیم، در بحث روزی و رزق حضرت به شخصی می‌فرمایند: تو ناراحت روزی نباش، دکان خودت را بازکن و جلو دکانت را هم جارو بزن و بنشین، بقیه کارها باخداست، تو زمینه را فراهم کن، آن‌کسی که به ذهن طرف مقابل می‌اندازد که با تو ارتباط برقرار کند خداست، «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتين‏»  بى‏ترديد خدا خود روزی دهنده و صاحب قدرت استوار است؛ رزاقیت خداوند متعال بدون واسطه نیست، اوست که به ذهن کسی می‌اندازد که جنس خود را در مغازه خالی کسی قرار بدهد و او هم آن جنس را بفروشد و مقداری را برای خودش بردارد، شما هم باید این جنس را قبول کنید و نگویید من جنسی برای فروش ندارم، او آمده تو هم بپذیر، طرف هم این کار را انجام داد و قدری پول عاید او شد، این‌ها روابط مخفی عالم است که ما‌ نمی‌فهمیم و حضرات معصومین با این بیانات ساده برای ما بیان کرده‌اند ولی ما باید عمیق بنگریم.

 حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام به خداوند متعال عرض کرد خدایا من می‌خواهم محبت این فرزند را از دل مادرش خارج کنی تا ببینم چه می‌شود، حضرت حق این کار را کرد و مادر بچه را به حال خودش رها کرد و کودک شروع به گریه و زاری کرد و مادر به او توجهی نداشت، بعد عرض کرد می‌خواهم این محبت را دوباره برقرار کنی، خداوند محبت را ایجاد کرد و یک‌مرتبه مادر به دنبال این کودک می‌دوید و فریاد می‌زد برایت بمیرم، غرضم از ذکر این روایات این بود که این روابط را سردمدار و زمامدار این عالم یعنی خداوند متعال قرار داده است لذا فرمودند شما زمینه‌ها را فراهم کنید ما این روابط را ایجاد می‌کنیم، روابط الی‌ماشاءالله است.

 در امور سیاسی؛ اجتماعی و خانوادگی نیز این‌چنین است اما زمان می‌برد و ما هم نمی‌دانیم که چه موقع این روابط حاصل می‌شود می‌گوید تو این کار را انجام بده و ضرر نمی‌کنی، طرف مقابل هم اگر نداشت خوب نداشت، عمده دستورات اسلام سفارش یک‌طرفه است، این‌که من مقابله‌به‌مثل کنم و بگویم اگر این آقا این کار را کرد من هم می‌کنم، این‌طور قضیه دور می‌شود که اگر طرف مقابل رحم نکرد من هم رحم نکنم، خیر تو رحم کن ولو اینکه به رحم او نرسی این خودش کمالی برای توست.

موسی بن جعفر (ع) در اواخر عمر شریفشان یکی از پسرعموهایشان در محفل ایشان حاضر شد و حضرت در میان جمعیت نیاز او را برآورده کرد و فرمود نزد هارون توطئه نکنی و در خون من شریک نشوی، او هم پول را گرفت و رفت و بعدازاینکه رفت حضرت فرمود او می‌رود و توطئه می‌کند، اطرافیان گفتند شما که می‌دانستید چرا این کار ر ا انجام دادید؟ حضرت فرمود من صله خودم را انجام دادم اما وقتی ظرف قابل نباشد، در طرف مقابل تأثیر معکوس می‌گذارد و به این صفت الهی می‌رسد که «وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَة» غرض این است که این دیدگاه‌های مهم تربیتی است که ما باید داشته باشیم که دستورات شرع مقدس یک‌طرفه است و باید عمدتاً در جامعه رشد کند اما نباید افراد جامعه منتظر بمانند تا اعمال و رفتار ر ا موکول به دیگری بکنند لذا در اوامر کفائی فرمودند: یک نفر باید اقدام کند، اگر همه دست‌به‌دست بگذارند و بنشینند و کاری نکنند همه معاقب خواهند بود، شاید جهتش همین معنا باشد در اوامر کفائی این‌چنین است چه برسد به واجبات عینی که هیچ ربطی به دیگری ندارد، در مسائل اخلاقی هم این‌چنین است.

*رحمت الهی را برای همگان بخواهیم

انسان مؤمن برای رسیدن به عفو و رحمت الهی باید دیدگاهش وسیع باشد و عفو و رحمت را برای همگان طلب کند و در طلبش دید عمومی داشته باشد و دعاهایی که از ناحیه انبیاء در قرآن کریم آمده است نیز بیانگر همین واقعیت است مانند «رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ»  و «رَبَّنَا اغْفِرْ لي‏ وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِساب‏»  این‌ها به این جهت است که این ظرف خیلی وسیع است و می‌خواهد این رحمت نشر پیدا کند، هر چه انسان شرح صدر داشته باشد، دلش می‌خواهد آن اوصاف جمالیه الهی بیشتر ظهور و نمود داشته باشد و این معنای دیگری از شرح صدر است لذا رابطه اولیاء الهی با مردم اینگونه است، از ناراحتی پیروانشان ناراحت می‌شوند، به این جهت که این‌ها مظهر چنین صفتی از صفات الهیه هستند.

شخصی در منزل مقداری ناراحت است می‌گوید روز جمعه است برویم خطبه‌های حضرت امیرالمؤمنین را گوش کنیم و نفس مولا به ما بخورد و حالمان جا بیاید، بعد از نماز حضرت در اتاقی که محل رجوع دیگران به ایشان بود تشریف داشتند، آنجا خدمت مولا رسید و حضرت گرفتاری او را برایش بازگو کرد و آن شخص تعجب کرد که شما از کجا خبردارید؟ ولی‌الله رابطه خاصی دارد که ما نمی‌فهمیم و از همان روابط مخفی عالم است که ما نمی‌فهمیم حضرت فرمود: ناراحتی شما ناراحتی ماست و خیال می‌کنید ما از ناراحتی شما اطلاع نداریم؟ حضرت فرمود اول ما ناراحت می‌شویم، از مریضی شما ما مریض می‌شویم، ما چه رابطه لطیفی با دیگران داریم؟ هیچ، در عالم چنین رابطه‌ای بین انسان‌ها درک نمی‌شود، در همه زمان‌ها این‌چنین است.

این‌که گفته می‌شود برای صحت امام زمان باید دعا کنیم سؤال می‌شود مگر حضرت مریض می‌شوند یا نیاز به دعای ما دارند؟ اگر رابطه‌ها را اینگونه ملاحظه کنیم مسئله برایمان هضم می‌شود، چون امام قلب عالم امکان است، اولین تأثری که وجود انسان از ضوابط بیرونی چه گوارا و چه ناگوار پیدا می‌کند قلب است بعد اعضاء و جوارح است، به‌حسب ظاهر ما این عضو را می‌بینیم که متأثر شد، این به‌حسب ظاهر است اما به‌حسب باطن واقع خیر چون این عضو آنچه را که به‌حسب ظاهر از جریان خون و احساسات و عصب و امثال این‌ها دارد از مغز و قلب می‌گیرد این‌ها در روایات ما آمده و حالا روان شناسان بحث‌هایی می‌کنند و ما می‌گویم خوب این مسائل که کشف شد پس این روایات هم حل شد کشفیات روز مؤید این مسائل است اما ما باید معارفمان را با دید عمیق و از روایات بگیریم به‌عنوان نمونه عرض می‌کنم که مراجعه کنید به باب الاضطرار الی الحجة اصول کافی روایت سوم، هشام بن حکم رضوان‌الله علیه خدمت امام می‌رسد حضرت می‌فرماید: مباحثه تو با آن عالم اهل سنت بصره بیان کن، بعد از تعارفات عرض می‌کند حضرت می‌فرماید این همان استدلالی است که در کتب تورات و انجیل است تو حکمت آموخته‌شده‌ای و استدلال خیلی ساده‌ای بود که رابطه امام با مأموم را بیان می‌کند و طرف از جواب عاجز می‌ماند که نقش عقل یا قلب در وجود انسان چگونه است و نقش امام در عالم و در نظام اجتماعی و سیاسی انسان‌ها شبیه آن است.

وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَة

*انتقام الهی به چه معناست و چگونه محقق می شود؟

خدایا من یقین دارم تو شدیدترین عقاب کننده در جایگاه انتقام و عقاب کردن هستی، این همان صفت جلال الهی است که خدای متعال نمی‌خواهد کسی در برابر او به‌عنوان ربوبیت قیام کند، حالا ربوبیت اعتقادی یا ربوبیت عملی، از این صفت به کبریائی حق‌تعالی تعبیر شده است که در قسمت بعدی بیان می‌کنند و در روایات هم آمده است کبریائی مختص ذات ربوبی است منتهی خدای متعال در این عالم چون عالم اختیار و کسب تدریجی کمال است برای این انسان فرصت‌هایی داده است، عرض کردیم که رحمتش به‌گونه‌ای بر غضبش می‌چربد تا شخص به خاطر مخالفت با او حرکت می‌کند سریعاً او را مؤاخذه نمی‌کند و با ظهور رحمتش به این انسان فرجه می‌دهد و بستگی به زمان‌ها هم دارد، بستگی به درک‌ها هم دارد زمانی که درک‌ها ضعیف باشد فرجه الهی بیشتر است و زمانی که درک‌ها قوی‌تر باشد حجت بر او بیشتر تمام‌شده باشد، چه‌بسا فرصت کمتر است، لذا به فرعون چهارصد سال مهلت می‌دهد، به نمرود و امثال او به همین مقدار، و آن رحمت رحمانیه‌اش را هیچ‌گاه تا وقتی‌که بخواهد موجودی تحقق داشته باشد منع نمی‌کند، اگر منعی داشته باشد که منع هم‌معنا می‌شود، منع از رسیدن به رحمت رحیمیه است، یعنی خدای متعال ابزار درک واقعیات را در انسان گذارده ست و انسان اگر این ابزار را به‌درستی به کار بندد و با میل حق‌طلبش حق را بپذیرد به سایر رحمت‌های الهی می‌رسد و اما اگر نپذیرد، درعین‌حال خداوند متعال به او مهلت می‌دهد که از راه‌های گوناگون بتواند به‌حق برسد اما وقتی این شخص همه راه‌های رسیدن به‌حق را در خودش بست، اینجا دیگر از ناحیه خدای متعال افاضه خاص نمی‌شود، از عدم افاضه خاص خدای متعال ما صفت انتقام را انتزاع می‌کنیم، مقتضای صفت جمالیه خداوند متعال همواره ابتدا به فیض و اعطاء کمال است لذا هدایت در مرحله اول است و اضلال و اغوا در مرحله ثانی است، «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاء»  يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ را باید به این معنا تفسیر کنیم، که شخص راه رسیدن به هدایت را در خودش بسته است، و دیگر به آن هدایت نمی‌رسد آن هدایت افاضه شده از جانب خدای متعال شامل این نمی‌شود و لذا این آیه خیلی صریح این اوصاف الهی را معنی می‌کند: «ْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ»  وقتی فرعونیان راه کجی را رفتند خداوند متعال ایشان را در همان کجی نگه داشت و ابقاء کرد نه اینکه ایشان را کج کرد، خدای متعال ابتدائاً چنین افعالی ندارد و از عدم افاضه فیض عاماً یا خاصاً اینگونه اوصاف استفاده می‌شود و لذا حضرت می‌فرمایند: انسان باید هوشیار باشد که اگر خدای‌ناکرده به انتقام الهی برسد خودش زمینه انتقام را فراهم کرده است این آیه را خواندم و تکمیل کنم این بحث جزئیات بیشتری دارد و جنبه‌های تربیتی دارد که اگر عمری باشد بعداً عرض می‌کنیم «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»  یک فسادی می‌آ‌ید، زلزله و سیلی و از این قبیل امور می‌آید و از بین می‌برد، در دریا و خشکی، حضرت فرمود این به جهت اعمال است ایجاد اولیه دریا و وجود کشتی در آن و افاضه باد و امثال این‌ها، طبق آیاتی برای این است که انسان در مسیر کسب فیوضات الهی قرار بگیرد، اما اگر از این جنبه‌های رحمت شخص در جهت غضب استفاده کرد همین موجودی که رحمت است همین موجود غضب می‌شود همین آبی که تشنگی تشنه را برطرف می‌کند، برای شخص تشنه دیگری ایجاد آتش می‌کند، تشنگی او را بیشتر می‌کند، این‌ها همه به جهت آن روابط مخفی است که در عالم وجود دارد و خداوند متعال ولایتش را اینگونه اعمال می‌کند، تازه می‌فرماید: «لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» تا به انسان نتایج برخی از اعمالش را بچشاند این هم به خاطر تنبه اوست لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ شاید بازگردد، یک دعا که می‌شود طوفان می‌ایستد یک دعا می‌شود زلزله ساکت می‌شود، باید ما همواره خود را در دامن رحمت بیکران الهی قرار بدهیم که از آن‌ها بهره‌مند بشویم.

پی‌نوشت‌ها

 نور آیه 2

  جامع السعادات: 1/ 239؛ صحيح مسلم: 8/ 101؛ سنن الترمذى: 2/ 317.

  الأمالى، شيخ صدوق: 209، مجلس 37، حديث 9؛ بحار الأنوار: 71/ 396، باب 28، حديث 26.

  ذاریات 58

  -نوح 28

  ابراهیم 41

  نحل 93

  صف آیه 5

  روم 41

 

 

نظر از: حضرت زینب سلام الله علیها میناب [عضو] 

سلام شرح هابسیار زیبابود استفاده کردیمواقعاوبلاگ عالی دارید

1395/03/22 @ 10:12
نظر از:  

در دعای سحرت

در مناجات خدایی شدنت

هرگز از یاد مبر

من جا مانده بسی محتاجم

طاعات و عبادات قبول

1395/03/20 @ 20:03


فرم در حال بارگذاری ...

چگونه مورد رحمت خاص الهی قرار بگیریم ( شرح دعای افتتاح (2))

نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1395

دعای افتتاح

 

خبرگزاری «حوزه»، بخش دوم شرح دعای افتتاح به قلم حجت الاسلام و المسلمین محمد باقر تحریری را منتشر می کند.

 وَ أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَة

 خدای متعال، ظهورات گوناگونی دارد و ظهور اولیه‌اش در هستی، به صفت رحمت است، و این رحمت شئونی دارد , یکی از شئونش ظهور و ایجاد کمالاتی در وجود انسان است، خداوند متعال این انسان را مظهر صفات رحمت رحیمیه خودش قرار داده است که در این عالم می‌تواند با تلبس به مظاهر رحمت دیگر حق، و پذیرش آن رحمت‌ها که دین الهی باشد، به رحمت‌های وسیع‌تر و عمیق‌تری از جانب حق‌تعالی برسد و چون این انسان در این عالم با خصوصیاتی آفریده‌شده است که اقتضائاتی دارد، اقتضائات وجودی این عالم ماده این است که همواره در نقص و در لغزش قرار بگیرد و خداوند متعال هم می‌داند چه وجودی را در چه موطنی آفریده است. لذا به لحاظ این موطن صفت رحمتش را بر صفات دیگرش غلبه می‌دهد، لذا در این امور تعبیر ارحم‌الراحمین بیان می‌شود.

 در هیچ‌یک از کمالاتی که از حق‌تعالی ظهور پیدا می‌کند، نفعی برای حق‌تعالی نیست، عمدتاً این انسان است که به این منافع می‌رسد و بهره تمامی کمالاتی که از جانب حق‌تعالی در عالم تحقق پیداکرده است چه در عالم تکوین که در قرآن با تعابیری چون «سخر لکم» و «خلق لکم» از آن یادشده است و چه در عالم تشریع که با ارسال انبیاء و اولیاء الهی در این عالم محقق شده است را انسان می‌برد، خداوند متعال برترین انسان‌ها را برای این انسان نوعی به این عالم آورده است تا این انسان به رحمت برسد، ابزار رحمت را آفریده است، لذا در آیات 118 و 119 سوره مبارکه هود فرمود: «لا يَزالُونَ مُخْتَلِفينَ* إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُم‏» همواره انسان‌ها در حال اختلاف و مشاجره هستند مگر کسانی که مشمول رحمت الهی بشوند، که چه‌بسا همان دین باشد که رافع اختلافات است و فرموده علامه طباطبایی (ره) در ذیل آیه 213 سوره بقره (1)  نیز دال بر همین مطلب است. 2

با توجه به این نکته کلمه «ذلک» در آیه 119 سوره هود نیز به مرجع نزدیک که «رحمت» باشد بازگشت می‌کند نه به مرجع دور که «اختلاف» باشد. یعنی ایشان را برای رحمت آفریده است.

...

*چگونه رحمت خاص الهی شامل انسان می‌شود

با این توضیحات مقداری از حقیقت این فقره شریفه از دعای افتتاح را می‌توانیم درک نماییم و حضرت با این تعبیر می‌خواهند به ما القاء کنند که ما نسبت به حق‌تعالی باید چنین دیدگاهی داشته باشیم و یقین داشته باشیم که خداوند متعال اوصافش را به شئون گوناگون ظهور می‌دهد لذاست که فرمود: «وَ أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» منتها می‌فرماید که رحمت الهی رحمت واسعی است که موجد موجودات است و قسم دیگر رحمت او رحمت خاص است که زمینه مناسب برای ظهورش می‌طلبد، همچنان که می‌فرماید: «وَ رَحْمَتي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ»3  این «وَ رَحْمَتي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» به‌حسب ظاهر همان رحمت اولیه حق‌تعالی را بیان می‌فرماید و سپس ظهور این رحمت، در جایگاه خاص که نیاز به تقوا دارد را بیان می‌نماید لذا وقتی جایگاهی جایگاه پوشش و پذیرش رحمت باشد، وصف ارحم‌الراحمین خداوند در آنجا ظهور کند و این بدان معناست که همواره انسانی که در جهت پذیرش رحمت باشد و بخواهد خودش را در معرض پذیرش لطف الهی قرار بدهد، ممکن است لغزشی هم بکند ولی باطن او این‌گونه است که همواره طالب لطف الهی است، این لطف شامل حال او می‌شود و در وجود او ایجاد دگرگونی می‌کند، و نشانه‌ای هم دارد که نشانه ظهور رحمت الهی در وجود انسان، همین خواستن افتادن درراه پاکی است و این حالت از مراحل اولیه ظهور رحمت خاص الهی است و سپس حالت انعطاف روحی است که در انسان مؤمن اتفاق می‌افتد و روح شخص از هشداردهنده‌های خدای متعال منعطف می‌شود و آن‌کسی که در مسیر طاعت است به‌حسب درجه خودش باید این روح انعطاف را داشته باشد، لذا در سوره مؤمنون آیه 60 نسبت به مؤمنین می‌فرماید: «وَ الَّذينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُونَ» این افراد وظایف بندگی خود را انجام می‌دهند ولی درعین‌حال حالت انعطاف روحی و یک حالت نگرانی هم دارند که آیا ایشان و اعمالشان موردپذیرش حق قرار می‌گیرند یا خیر؟ این حالت انعطاف باید در وجود انسان باشد تا متأثر بشود و این حالت برای انسان کارساز است.

البته نباید توقع داشته باشد آن حالت‌های انعطاف خاص در وجود انسان پیدا بشود و اگر نشد پس‌کار را رها کنیم نباید کسی حالات خودش را با بزرگان مقایسه بکند حتی حالات خودش را نسبت به زمان‌های مختلف مقایسه کند گاهی انسان سرحال است و خیلی زود با یک دعا و موعظه یا زیارت متحول می‌شود، و گاهی این‌طور نیست و بگوید حالا که همیشه سرحال نیستم پس رها کنم؟ خیر در حد واجبات باید کار دنبال شود، چون قلب حالت ادبار و اقبال دارد و به‌طورکلی نباید کار را رها کرد.

*همواره خود را در موضع عفو و رحمت قرار دهید

اینکه حضرت می‌فرماید: «أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَة» تو در موضع عفو و رحمت ارحم‌الراحمین هستی قصد دارد این نکته را بیان کند که انسان باید در جنبه‌های تربیتی همواره خودش را در موضع عفو و رحمت قرار بدهد چون کسی که خودش را در موضع عفو و رحمت قرار می‌دهد و می‌بیند، هیچ‌گاه طلبکار نیست، این طلب کاری آن حالت عدم انعطاف را در برابر حق‌تعالی ظهور می‌دهد و این شخص شایسته مقام بندگی نیست، نکته‌ای که در شرح فقرات دیگر این دعای شریف به روی آن تکیه می‌شود توجه به این نکته هست که ما جنبه‌های گوناگونی را از ادعیه استفاده می‌کنیم، هم واقعیات و حقایق را و هم راهکارهای رسیدن به این حقایق و واقعیات را که این راهکارها جنبه‌های تربیتی دعاست که حضرات ائمه می‌خواهند بفرمایند شما هم این‌گونه بشوید و زمینه را این‌گونه قرار بدهید تا به عنایات الهی برسید .

پی‌نوشت‌ها

  1«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فيهِ إِلاَّ الَّذينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»

  2علامه طباطبایی (ره) در ذیل عنوان«[نكاتى كه از آيه شريفه” كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً” استفاده مى‏شود] پس از بیان مطالبی می فرمایند: دين از همان روز اولى كه در بشر آمد براى رفع اختلاف آمد، اختلاف ناشى از فطرت، و سپس رو به استكمال گذاشت، و در آخر رافع اختلافهاى فطرى و غير فطرى شد.

  3اعراف آیه 156 «و رحمت من به همه چيز رساست، و آن را براى كسانى كه پرهيزكارى كنند وزكات دهند و كسانى كه به آيه‏هاى ما ايمان بياورند مقرر مى‏كنيم‏»


فرم در حال بارگذاری ...

واکنش میرزای قمی به جهالت اهالی یک روستا!

نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1395

 

مقبره میرزای قمی

 خداوند متعال در قرآن می فرماید:

 وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا فرقان/63

 چون جاهلان خطابشان كنند، به ملايمت سخن گويند

 مرحوم میرزای قمی پس از گذارندن دوران تحصیل، از کربلا به شهری مراجعت نمود و در قریه ای سکونت کرده و مشغول ترویج و بیان احکام و مسائل دینی شد در آن ده، دو نفر مکتب دار بودند و به میرزا حسادت می ورزیدند، در صدد بودند کاری کنند که او را از ده، فراری دهند.

 برای آنکه به اهل ده ثابت شود میرزا سواد ندارد و فقط آنها سواد دارند، در مجلسی که اهالی روستا همه جمع شده بودند، میرزای قمی هم حضور داشت، یکی از این ملا مکتبی ها به میرزا گفت: آقا یک مار برای ما بنویسد. میرزا که از غرض آنها بی خبر بود، قلم و کاغذ را برداشت و کلمه مار را روی کاغذ نوشت، دیگری گفت؛ آیا این مار است؟ آنگاه خودش دست به قلم برده روی صفحه کاغذی شکل و صورت مار را کشید، سپس گفت: مردم خوب نگاه کنید و با انصاف قضاوت نمایید آنکه میرزا نوشته مار است، یا اینکه من نوشته ام؟!

 چون مردم همه بی سواد بودند، تصدیق کردند آنچه این شخص نوشته مار است و آنچه میرزا نوشته هیچ شباهتی به مار ندارد، آن وقت از بی سوادی مردم سوء استفاده کرده و گفتند، ما سواد داریم و میرزا بی سواد است، مردم هم باورشان شد، میرزا از بی سوادی، نادانی و جهالت و قدرنشناسی مردم دلتنگ شد، با نرمی با آنان برخورد کرد و چیزی نگقت و از آن ده حرکت کرد و به قم آمد و شروع به تدریس کرد.( با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهایی از علماء)

 

عاقـــلان را در غضـب بینی قرار    جـاهـلان چـون مار زخمی بی قرار(نصرت الله جمالی)

منبع: خبرگزاری حوزه

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: متین [عضو] 
5 stars

سلام .
طاعات و عباداتتان قبول .
قابل تامل بود . ممنون .

1395/03/21 @ 14:52


فرم در حال بارگذاری ...

نقشه کشی در دنیا ممنوع!

نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1395

آیت الله آقا مجتبی تهرانی

گفتاری از آیت الله آقا مجتبی تهرانی
مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی در تفسیر حدیثی از پیامبر گرامی اسلام، دنیا را فاقد اعتبار و ثبات قرار دانسته و از مردم خواسته است به جای این که برای دنیا نقشه بکشید، خود را به خدا واگذار کنید.

خبرگزاری«حوزه»، به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان، شرح این حدیث نورانی را در بیان آن فقید سعید منتشر می کند.

*متن روایات

روِيَ عَن رسولِ الله صلّي الله عليه و آله و سلّم:

الدُّنْيَا دُوَلٌ فَمَا كَانَ لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَيْنُهُ.[1]

ترجمه حدیث: از رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) منقول است که فرمود: دنيا متحول است و ثبات و قرار ندارد. آنچه براى تو مقرّر شده است به تو خواهد رسيد، گرچه در نهايت ضعف و ناتوان باشى؛ و آنچه كه به ضرر و زيان تو باشد باز هم به تو خواهد رسيد، گرچه در كمال قدرت و نيرومندى باشى و هرگز جلوی آن را نتوانى گرفت. هر كس اميد خود را از آنچه كه از دست رفته قطع كند، بدنش آسايش خواهد داشت و آن كس كه راضى باشد به آنچه كه خدا روزى او نموده دل و چشمش روشن خواهد شد.

...

شرح حدیث:

«الدُّنْيَا دُوَلٌ». حضرت در ابتدا وضع دنیا را بیان می فرمایند. دنيا در گردش است. يعني دنيا هيچ¬گاه براي هيچ‏كس ثابت نیست. دنيا هيچ ثبوت و قراري براي هيچ‏كس ندارد. اين وضع دنيا است.

«فَمَا كَانَ لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ». آنچه خدا تقدير كرده به تو خواهد رسيد، گرچه در نهايت ضعف و ناتوانى باشى، چه بسا انسان فكر می¬کند از نظر امور دنيايي توان به دست آوردن فلان منفعت را ندارد، ولي چون مقدّر شده است به او خواهد رسید.

«وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ» در مواردی هم که به ضرر و زيان تو باشد، باز به تو خواهد رسيد هر چند تو در كمال قدرت و نيرومندى باشى؛ هرگز نمی توانی آنها را از خودت دفع کنی. بنابر این، تو نه مي‏تواني برای خودت ‌جلب منفعت كني و نه مي¬تواني از خودت دفع ضرر كني.

«وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ». اگر انسان از چيزهايي كه دلش مي خواسته به دست بیاورد امّا ‌به دست نياورده قطع اميد كند، بدنش راحت مي شود. به عبارت ساده ‌ضعف اعصاب نمي‏گيرد! يعني در فكر اين نباش که اي كاش به دست می آوردم! ‌اي واي که فلان چیز از دستم رفت!… این افکار و خیالات، باعث فشار عصبي و ‌روحي براي تو می‏شود. اين به نفع تو است به چيزهايي كه به آن دست پيدا نكردي اميد نبندی. به دست نيامده كه نيامده! نشد كه نشد!

«وَ مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَيْنُهُ». اگر كسي به آنچه كه خدا داده است ‌خشنود باشد، چشمش روشن مي‏ شود. چون خدا داده است خوشحال هم مي شود.

* هسته مرکزی آنچه ذکر شد

هسته مركزي اين جملات چيست؟ اين است كه خيال نكن تو مي‏تواني كاري انجام بدهي. نافع خدا است، ‌ضارّ‌ هم خدا است. او است که امور را براي تو تقدير مي كند. بی جهت خودت نقشه نكش. اگر نقشه بكشي،‌ خدا به نقشه ات ضربه مي¬زند. بنابر اين، ‌تو ‌برو به وظيفه‏ات عمل كن. اين چيزها را به او واگذار كن. برو سراغ خودش كه سرنخ منافع و مضارّ به دست او است. این را بدان که تو هيچ كاره‏اي. او گفته در محدوده شرع بلند شو و به دنبال روزي برو، تو هم بگو چشم! بقيه‏اش را به او واگذار كن. نفع مال او است، دفع ضرر هم از او است. منافع را از او بخواه، ‌از او این را هم بخواه كه ضررها را از تو دفع كند.

روي خودت، ‌توانت و‌ فكرت هيچ‏وقت تكيه نكن. هنگامی هم ‌او براي تو تدبير كرد و ‌به دستت رسيد، آن را که به تو داده قبول کن، ‌خوشحال شو و راضی باشد. اگر اين رضايت باشد، آن‏وقت يك زندگي شيرين پيدا مي‏كني؛ نه ضعف اعصاب مي گيري،‌ نه بی جهت دنبال دنیا مي دوي، بی جهت خودت را، فکرت را و بدنت را هم ناراحت نمي-كني. هم روحت راحت است هم بدنت. در آخر هم خوشحال و راضی هستی و چشمت روشن می شود.

اینها همه در صورتي است که به او اتكا كرده باشي. از او خواستی، ‌او هم به تو عطا کرده است. و ‌آنچه را هم كه به تو نداده صلاحت نبوده است. اگر اين حالت در تو باشد زندگي تو در همين نشئه دنيایت،‌ همراه با خوشي دروني و حتي خوشي بيروني خواهد بود و ناخوشي بيروني هم به سراغ تو نمی آید.[2]

________________________________________

[1]. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 145


آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود [عضو] 
5 stars

سلام و روزتون بخیر
این مطلب شما که البته برگرفته از حدیث قدسی و شرح معتبر است ، برای من کمی تناقض ایجاد نمود ! درست است که رضایت به خواست خدای متعال وظیفه بنده و البته باعث آرامش او خواهد بود مساله اینجاست ، آیا برنامه ریزی کردن برای وصول به یک هدف موجب نرسیدن به آن می شود و یا آدمی را از آن دور می کند ؟ باید خود را غوطه ور ساخت و هیچ برنامه ای نداشت و یا به عبارتی تصور نمود هرچی پیش آید خوش آید ؟!! امیدوارم منظور خود را رسانده باشم ، اگر برایتان امکان دارد راهنمایی بفرمایید ، متشکرم

1395/03/20 @ 12:13
پاسخ از: رحیمی [عضو] 

سلام بر شما
آنچه برداشت شخصی من است این هست که چنین نیست که ما به واسطه اختیاری که در دنیا داریم می توانیم همه چیز را در قبضه تدبیر و قدرت عقلانی و جسمی خود بگیریم.انسان در عین حال که دارای قدرت و اختیار است محدودیت هایی هم دارد که همانها ایجاب می کند که در همه امور نتیجه نهایی را به خدا واگذار کند.انسان باید برنامه ریزی و نظم در امور داشته باشد اما برای رسیدن به هدف غرور و نخوت نداشته باشد و بداند که هر آن خداوند قادر است همه چیز را کن فیکون کند.

1395/05/10 @ 10:11


فرم در حال بارگذاری ...

رمضان، فصل خودسازی

نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1395

 

 
 
ماه رمضان زمینه بسیار خوبی است و خدای متعال این فرصت را به من و شما داده که در این ماه، چنین امکانی را برای خودسازی پیدا کنیم. علاوه براین که ساعات این ماه بسیار با برکت است و خدای متعال، از لحاظ طبیعی این لحظات و ساعات را این گونه قرار داده است، ساعات بسیار مغتنمی هم هست.
 

ما همان ماده خام هستیم که اگر روی خودمان کار کردیم و توانستیم این ماده خام رابه شکل های برتر تبدیل کنیم، آن کار لازم در زندگی را انجام داده ایم. هدفِ حیات همین است. وای به حال کسانی که روی خودشان از لحاظ علم و عمل کاری نکنند و همان طور که وارد دنیا شدند، به اضافه پوسیدگی ها و ضایعات و خرابی ها و فسادها که در طول زندگی برای انسان پیش می آید، از این دنیا بروند. مؤمن باید به طور دائم روی خودش کار کند؛ به طور دائم. نه این که خیال کنید «به طور دائم» زیادی است یا نمی شود؛ نه. هم می شود، هم زیادی نیست. اگر کسی مراقب خود باشد؛ مواظب باشد کارهای ممنوع و کارهایی را که خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جدیت بپیماید، موفّق می شود. این، همان خودسازی دائمی است و برنامه اسلام، متناسب با همین خودسازیِ به طور دائم است. این نماز پنجگانه -پنج وقت نماز خواندن- ذکر گفتن؛ «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را تکرار کردن؛ رکوع کردن؛ به خاک افتادن و خدای متعال را تسبیح و تحمید و تهلیل کردن برای چیست؟ برای این است که انسان به طور دائم مشغول خودسازی باشد. منتها گرفتاری ها زیاد است و همه گرفتاریم. گرفتاری زندگی؛ گرفتاری معاش؛ گرفتاری امور شخصی؛ گرفتاری اهل و اولاد و انواع گرفتاری ها مانع می شود که ما به خودمان، آنچنان که شایسته است، برسیم. لذا یک ماه رمضان را که خدای متعال قرار داده است، فرصت مغتنمی است. این ماه را از دست ندهید. مقصودم این است که اگر نمی توانیم به طور دائم در حال مراقبت و ساخت وساز خودمان باشیم، اقلاًّ ماه رمضان را مغتنم بشماریم.

شرایط هم در ماه رمضان آماده است. یکی از بزرگترین شرایط، همین روزه ای است که شما می گیرید. این، یکی از بزرگترین توفیقات الهی است. توفیق یعنی چه؟ توفیق یعنی این که خدای متعال چیزی را برای انسان، مناسب بیاورد. با واجب کردن روزه، خدای متعال زمینه مناسبی را برای من و شما به وجود آورده است که قدری در این ماه به خودمان برسیم. روزه، نعمت بزرگی است. شکم خالی است و مبارزه با نفس، تا حدودی در اثنای روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست دارید، نمی خورید و نمی آشامید و بسیاری از مشتهیات نفسانی را برای خودتان به مدت چند ساعت ممنوع می کنید. این، یک مبارزه با نفس است؛ مبارزه با هواست و مبارزه با هوی، در رأس تمام کارهای نیک و خودسازی ها قرار دارد.

...

طبیب خود باش!

ماه رمضان زمینه بسیار خوبی است و خدای متعال این فرصت را به من و شما داده که در این ماه، چنین امکانی را برای خودسازی پیدا کنیم. علاوه براین که ساعات این ماه بسیار با برکت است و خدای متعال، از لحاظ طبیعی این لحظات و ساعات را این گونه قرار داده است، ساعات بسیار مغتنمی هم هست. یک رکعت نماز شما؛ یک کلمه ذکر «سبحان اللَّه» شما؛ مختصر صدقه دادن شما و یک صله رحم کوچکی که در این ماه بکنید، مزیتی چند برابر بیشتر از همین امور، وقتی در غیر ماه رمضان انجام می شود، دارد. این، فرصت بسیار خوبی است. زمینه خوبی است که انسان در این ماه به خودش برسد. مثل طبیبی که با فردی بیمار مواجه است و آن بیمار به امراض متعدّدی مبتلاست -مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربی خون دارد، استخوان درد دارد، رماتیسم دارد، زخم معده دارد و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست- طبیب حاذق که امراض او را می شناسد و راه علاجش را بلد است، با این بیمار چه کار می کند؟ اوّل سعی می کند بیماری های او را روی کاغذ بیاورد و ببیند به چه امراضی مبتلاست. اگر طبیب، بعضی از بیماری های او را نشناسد و برای علاج بیماری دوایی بدهد که با بیماری دیگر ناسازگار باشد، ممکن است به جای این که او را علاج کند، بیچاره را به بیماری های دیگری هم متبلا سازد!. . . پس اوّل باید با دقّت نگاه کند؛ دلسوزانه بیماری ها را پیدا کند و آن ها را بنویسد؛ بعد ببیند کدام مهم تر است، کدام فوتی تر است و کدام اصولی تر است. فرض بفرمایید اگر کسی معده ناراحتی دارد، هر دوایی به او بدهند نمی تواند به خوبی آن را جذب کند. یا اگر روده خرابی دارد، هر غذای مقوّی ای بدهند و از آن بهره ببرد، نمی تواند استفاده کند. راهش این است اوّل آن مرضی را که از بقیه بیماری ها تأثیر منفی اش بیشتر است و اگر خوب بشود تأثیر مثبت شفایش بیشتر است، پیدا کنند.

شما طبیب خودتان بشوید، برادر عزیز! هیچ کس مثل خود انسان نمی تواند بیماری های خودش را بشناسد. برخی بیماری ها در انسان هست که اگر مثلاً شما به من بگویید «تو دچار این بیماری هستی»، عصبانی می شوم و بدم می آید. بگویند: «آقا، شما مرد حسودی هستید. » مگر کسی تحمّل می کند که به او بگویند «حسود»؟ می گوید: «حسود خودت هستی! چرا اهانت می کنی؟ چرا بی خود می گویی؟» از دیگری حاضر نیستیم قبول کنیم. اما به خودمان که مراجعه می کنیم، می بینیم بله؛ ما متأسفانه از این بیماری ها داریم. سرِ هرکس را انسان کلاه بگذارد؛ از هرکس که پنهان کند، با خودش که دیگر نمی تواند! پس بهترین کسی که می تواند بیماری ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روی کاغذ! بنویسید: «حسد» بنویسید: «بخل» بنویسد: «بدخواهی برای دیگران. وقتی کسی به خیری می رسد، ما ناراحت می شویم!» بنویسید: «تنبلی در کار» بنویسد: «روح بدبینی به نیکان و صالحان» بنویسید: «بی اعتنایی به وظایف» بنویسید: «علاقه به خود. شدیداً به خودمان علاقه داریم!»

اگر بیماری های ما این هاست، این ها را روی کاغذ بیاوریم. ماه رمضان فرصتی است که یکی یکی این بیماری ها را تا آن جایی که بشود، برطرف کنیم. اگر برطرف نکنیم، این بیماری ها مهلک خواهد شد؛ هلاک معنوی و واقعی. هلاک جسمی که چیزی نیست! اگر بیماری مهلکی در ما باشد یا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه می شویم؟ شب خوابمان نمی برد. بهترین دکترها را پیدا می کنیم، می گوییم: «نکند این غدّه ای که در بدن من است، در دست من است، زیر پوست من است، سرطان باشد!» از تصوّرش کلّی وحشت می کنیم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، یک سال دیگر است، دو سال دیگر است، ده سال دیگر است. به قول نظامی گنجوی:

اگر صد سال مانی وَر یکی روز

بباید رفت از این کاخ دل افروز.

ماندنی که نیستیم. چند صباحی، کمی این ور، کمی آن ور، تمام خواهد شد. هلاکت جسمانی این است و این قدر از آن می ترسیم. هلاکت معنوی، یعنی برای ابد دچار خذلان و عذاب الهی شدن. یعنی در زندگی جاودان ابدی، از همه نعمت ها و لذّت ها و چشم روشنی هایی که خداوند برای من و شما معین و مقرّر کرده محروم ماندن. انسان به قیامت نگاه کند و ببیند خدای متعال به بعضی از بندگانش -همین افرادی که با آن ها معاشریم و آن ها را در کوچه و محلّه می بینیم؛ به همکار اداری، به دوست دوران تحصیل، یا به یک رفیق بگو بشنو- برای برخی کارها و مجاهداتی که در این دنیا داشته اند، مقامات عالی می دهد؛ آن ها را به بهشت می برد؛ از عذاب دورشان می دارد و از عقبات قیامت، نجاتشان می دهد؛ و ما به خاطر تنبلی، به خاطر نرسیدن به خود و به خاطر یک لحظه غفلت، از همه آن ها محروم مانده ایم! آن وقت است که حسرت گریبان انسان را می گیرد: »و انذرهم یوم الحسرة إذ قضی الأمر». کار هم دیگر از کار گذشته است و حسرت هم فایده ای ندارد. این، هلاکت معنوی است.

برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسیم، بدبختی است؛ روسیاهی است؛ محرومیت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوی دور ماندن و از نعیم ابدی الهی، تهیدست ماندن است. پس باید به خودمان برسیم. ماه رمضان فرصت خوبی است. کتاب های اخلاق هم خوشبختانه در اختیار هست. لکن آن چیزی که آدم از مجموع می فهمد و آنچه مهمّ است، این است که انسان بتواند هوا و هوسِ خود را کنترل و مهار کند. این، اساس قضیه است.

قدم اول: اخلاص

یکی از ویژگی ها که بسیار مهمّ است تا برای خودسازی به آن توجّه کنیم و شاید جنبه تقدّمی هم داشته باشد، «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از کار را خالص انجام دادن و این که کاری را مغشوش انجام ندهیم. گاهی هست که کسی عبادت نمی کند و گاهی عبادت می کند اما مغشوش و ناخالص. این هم مثل آن است. خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، این است که برای خدا باشد. در بین مردم، متأسّفانه خیلی رایج است که کارهای خوب خودشان را بر زبان بیاورند و بگویند. کانّه توجّه ندارند که نباید کار نیک را به زبان آورد و گفت که ما می خواهیم این کار را بکنیم یا ما این کارها را می کنیم. البته برخی جاها استثناست. در جاهایی، بعضی از کارها باید در علن انجام گیرد. در روایات در باب صدقه، آمده است که «صدقه سِرّ» این ثواب را دارد و «صدقه عَلانیه» این ثواب را. یا مثلاً عبادات گروهی، جلوی چشم مردم انجام می گیرد و باید انجام گیرد؛ و این از شعائر الهی است. اما بسیاری از عبادات یا اغلب عبادات، آن روابطی که بین خود انسان و خداست -ذکر، توجّه، دعا، نافله، شب زنده داری، سحرخیزی، احسان و کارهای نیک- باید بین خود انسان و خدا بماند. مبادا انسان به خاطر این که دیگران ببینند، کاری را انجام دهد! کاری که انسان به خاطر توجّه دیگران به خودش انجام دهد، از نکردن آن کار بدتر است؛ زیرا نکردن کار، یعنی انسان کاری را انجام نمی دهد. کاری که انسان برای جلب توجّه دیگران نسبت به خودش انجام داده، کَاَنّه انجام نداده است. البته بدتر بودنش هم از این جهت است که عمل شرک آلودی انجام داده و این عمل شرک آلود، فعل حرام است و دور کننده است. بنابراین همه مان در هرجا و در هر موقعیتی که هستیم، باید خیلی تلاش کنیم که کار را خالص انجام دهیم.

اگر کار برای خدا انجام گیرد و نیت برای خدا خالص باشد، اشکالاتی که معمولاً در کارها مشاهده می شود، پیش نخواهد آمد. ما وقتی مصالح واقعی را فدای حرف این و آن می کنیم که بخواهیم کار را برای این و آن انجام دهیم. انسان وقتی کار را برای خدا می خواهد انجام دهد، فقط نگاه می کند ببیند تکلیفش چیست؟ نگاه نمی کند که یکی خوشش می آید، یکی بدش می آید؛ پیش چه کسی آبرو پیدا می کند و پیش دیگری از آبرو می افتد. امروز در جمهوری اسلامی، در همه شؤون، کار برای خدا ساری و جاری است. هرکس در این کشور و این نظام، هر کاری که انجام می دهد، می تواند آن را برای خدا انجام دهد و از آن اجر و ثواب و بهره معنوی را ببرد و پیش خدا خودش را روسفید کند.

حقیقت اخلاص

از پیغمبر اکرم صلوات اللَّه وسلامه علیه نقل شده است که فرمود: «إن لکلّ حق حقیقتاً» هر چیزی دارای حقیقتی است و یک روح و یک معنا و یک حقیقت دارد. «و ما بلغ عبد حقیقة الاخلاص. » بنده به حقیقتِ اخلاص و به آن معنای حقیقی اخلاص نمی رسد، «حتّی لایحبّ أن یحمد علی شی ء من عمل للَّه. » (این خیلی سخت است؛ این، مرتبه اش از آن مراتبِ بسیار بالاست) مگر این که دوست نداشته باشد که مردم او را برای هیچ یک از کارهایی که برای خدا انجام می دهد، ستایش کنند. مثلاً فردی است که کار را برای دیگران انجام نمی دهد: برای خاطر خدا نماز می خواند، ختم قرآن می گیرد، کار خیری انجام می دهد، احسان و کمک و صدقه ای می دهد و مجاهدتی برای خدا می کند. اما دوست می دارد که مردم بگویند: «ایشان چقدر آدم خوبی است. » کارش را برای مردم نکرده است. کار را برای خدا انجام داده و تمام شده؛ اما از مدح مردم و از این که مردم از او تعریف کنند، خوشش می آید. می فرماید این، آن مرتبه عالی اخلاص نیست. مرتبه عالی اخلاص این است که این را هم دوست نداشته باشد. اصلاً کاری به کار مردم نداشته باشد! می خواهند بدانند، می خواهد ندانند. می خواهد خوششان بیاید، می خواهد خوششان نیاید. نگاه کند ببیند خدا از او چه خواسته است و دقیقاً آن را انجام دهد.

من، این صفت و این روحیه را در امام رضوان اللَّه تعالی علیه، در بسیاری از موارد مشاهده کردم. در موارد متعدّدی، بنده این خصوصیت را در ایشان دیده بودم. کاری نداشت که کسی خوشش می آید یا خوشش نمی آید. تکلیفش را انجام می داد. وقتی که بار سنگین است؛ وقتی که کار بزرگ است؛ وقتی که کار خطرناک است، اخلاص بیشتر به کار می آید. مثل امروز که وضع جمهوری اسلامی این چنین است.

سه امتیاز مخلَصین

اگر ما اخلاص ورزیدیم، بنده مخلص می شویم؛ اخلاص ورزنده برای خدا در عمل و نیت. اما فراتر از بنده مخلص، بندگانِ مخلَص اند. مرحوم سید بحرالعلوم رضوان اللَّه تعالی علیه در رساله ای که در سیر و سلوک به ایشان منسوب است، بین مُخلِص و مُخلَص فرق می گذارد. می گوید مُخلِص کسی است که عملی را فقط برای خدا انجام می دهد و کاری به کار دیگران ندارد. اما مُخلَص آن است که همه وجود خود را خالصاً و مخلصاً برای خدا قرار می دهد. همه هستی او فقط برای خداست. این، مرتبه بسیار والایی است که واقعاً دور از دسترس است. اما به نظر بنده، در این دوران، به خصوص جوانان و کسانی که در میدان های عمل و مبارزه و جهاد واردند، می توانند به این مرتبه هم برسند. البته برای امثال ما مشکل و خیلی دشوار است. ما خیلی دوریم! امّا جوانان و به خصوص جوانان مؤمن و پاک و خالص، با آن دل های روشن و پاکی که دارند، می توانند به این جا برسند. البته رساله مذکور، منسوب به مرحوم بحرالعلوم است و قطعی نیست که مال ایشان باشد. بعد می فرماید: خدای متعال به این مُخلَصین سه وعده داده است؛ سه امتیاز بزرگ. یکی این است که فرموده است: «فانهم لمحضرون إلّا عباداللَّه المخلصین» یعنی در قیامت، همه مردم در محشر حاضر می شوند و مورد محاسبه الهی قرار می گیرند، مگر بندگان مخلَص که آن ها معافند. آن ها چون ذرّه ذرّه اعمال و انفاس و حرکاتشان برای خدا بوده است، لذا از این که در این عرصه از عرصه حشر آفاقی وارد شوند و مورد سؤال قرار گیرند، معافند.

امتیاز دوم این است که می فرماید: «و ما تجزون إلا ما کنتم تعملون إلا عباداللَّه المخلصین». همه مردم، پاداش متناسب با عمل کاری را که انجام داده اند می گیرند، مگر بندگان مخلَصِ خدا. این ها عملشان و پاداششان متناسب نیست. عملشان هرچه که باشد، پاداش آن ها بی نهایت است؛ زیرا این وجود متعلّق به خدا، برای خدا و سرتا پا در خدمت اهداف الهی است. او، همه وجودش برای خدا خالص شده است. روایتی را دیدم -البته سند این روایات را فرصت نمی کنم نگاه کنم و نمی دانم سندش چگونه است- که مضمونش این بود که خدای متعال می گوید: «اگر به بنده مُخلِص یا مُخلَص، همه دنیا را هم بدهم، حق او ادا نشده است. » بنابراین، جزای او متناسب با عملی که انجام می دهد، نیست. یک نماز او برابر هزاران نمازی است که بندگان خوب خدا بخوانند.

امتیاز سوم که از همه این ها بالاتر است، این است که «سبحان اللَّه عما یصفون إلا عباداللَّه المخلصین» یعنی خدای متعال از آنچه که بندگان او توصیف کنند، منزّه است؛ مگر از آنچه که بندگان مُخلَص توصیف کنند. یعنی آن ها می توانند حقِ توصیف الهی را ادا کنند. بندگان دیگر، کمتر و کوچکتر از این هستند؛ و هرچه در باب پروردگار عالم بگویند «ما عرفناک حقّ معرفتک. » اوصاف خدا از زبان انسان ها، ناقص و نارساست؛ مگر از ناحیه بندگان مخلَص. آن ها می توانند خدای متعال را کَما هُوَ حَقُّه توصیف کنند. و لذاست که انسان اگر خود را به دعاهایی که از ائمّه علیهم السّلام، مأثور است، اُنس بدهد و مرتبط کند، امید این هست که توانسته باشد با خدای متعال، درست مناجات کند و چنان که شایسته الهی است، با او حرف بزند.

منبع : پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيد علی خامنه‌ای(مد‌ظله‌العالی) , سخنرانی مقام معظم رهبری، رمضان؛ 4 / 12 / 71



 

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود [عضو] 
5 stars

سلام دوست عزیزم
مطلبتون بسیار بسیار عالی بود ، انشاالله با برنامه ریزی بتوانیم لحظات عزیز و شریف این ماه را مغتنم شمریم ، التماس دعا .

1395/03/20 @ 12:02


فرم در حال بارگذاری ...

مناجات با خدا(من مهربان تر از خودت پیدا نکردم)

نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1395

 

فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی

بنده همان بنده ، خدا مثل همیشه

از ما توسل از تو لطف و دست گیری

آقا همان آقا ، گدا مثل همیشه

***

ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی

مثل همیشه باز هم ستار بودی

چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد

ممنون از اینکه باز با ما یار بودی

***

با این گناهانی که من انجام دادم

باور نمیکردم که دستم را بگیری

تو آن قدر لطف و کرامت پیشه ای که

روزی هزاران بار توبه میپذیری

***

جا مانده بودم تو مرا اینجا رساندی

من خواب بودم تو مرا بیدار کردی

وقتی سحر های مناجاتت نبودم

آن شب به جای من ، تو استغفار کردی

***

آن قدر خوبی ِ مرا گفتی به مردم

آنقدر که حتی خودم هم باورم شد

آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار

این مهربانی های تو دردسرم شد

***

هر چند از دست خودم دل گیرم اما

احساس دلتنگی در این شب ها نکردم

سوگند بر سجاده خانوم رقیه(سلام الله علیها)

من مهربان تر از خودت پیدا نکردم

***

در را به روی ما گنه کاران نبندید

ما هم دلی داریم گرچه رو سیاهیم

گفتند اینجا بار عصیان میپذیرند

دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم

علی اکبر لطیفیان

 


فرم در حال بارگذاری ...

ازدواج با شخص بی نماز چه حکمی دارد؟

نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1395

یکی از ملاک های انتخاب همسر، ایمان است و یکی از خط کش های ایمان نماز است.

ازدواج با شخص بی نماز چه حکمی دارد؟

یکی از ملاک های انتخاب همسر، ایمان است و یکی از خط کش های ایمان نماز است.
 حال اگر کسی بخواهد با فردی که نماز نمی خواند ازدواج کند، حکمش چیست؟
 تمامی مراجع در پاسخ به این سوال فرمودند: ازدواج با او جايز بوده ولى كراهت دارد.
 
 تبصره. ازدواج با فرد فاسق كراهت دارد و كسى كه نماز نمى‏ خواند، مصداق بارز فسق شمرده مى‏ شود. 
 
 منبع:
 حضرت امام، آيت‏ الله نورى، آيت‏ الله مكارم و آيت‏ الله فاضل، العروةالوثقى، ج 2 م 7 ؛آيت‏ الله وحيد، منهاج‏ الصالحين، ج 3، م 1298 ؛ آيت‏ الله تبريزى، منهاج‏ الصالحين، ج 2، م 298 ؛ آيت‏ الله سيستانى، منهاج ‏الصالحين، ج 2، م 2؛ آيت‏ الله خامنه‏ اى، اجوبة الاستفتاءات، س‏20 ؛ آيت‏ الله صافى، هدايةالعباد، ج 2، م 4؛ دفتر آيت ‏الله بهجت و آيت‏ الله خامنه ‏اى.

iv style="direction: rtl;">
منبع: جام نیوز

نظر از:  

سلام طاعات و عبادات شما قبول درگاه احديت
ممنون از مطلب خوبتون

1395/03/20 @ 10:54


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم