سبک زندگي حسيني (2)
نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1391صبر و استقامت
در زندگي همه پيامبران و اولياي الهي، «صبر» جايگاه ويژه اي دارد. در حيات حسيني نيز صبوري و استقامت در راه هدف و مبارزه و جهاد، درس آموز است.
کسي ميتواند با فشارهاي دروني و بيروني مقابله کند و اهل مبارزه و جهاد باشد که از عنصر «صبر» برخوردار باشد. در عاشورا، با اوج اين صفت نيروبخش مواجهيم، چيزي که امام و اصحابش و خانواده اش را چهره پيروز اين مبارزه ساخت.
امام وقتي حرکت خود را آغاز کرد، فرمود:
«ايها الناس: فَمَن کان منکم يصبرُ علي حدِّ السّيف و طَعن الأسنّه فَليقُم مَعَنا و الاّ فلينصرف عنّا»1؛ اي مردم! هر که از شما که بر تيزي شمشير و ضربت نيزهها تاب تحمل و استقامت دارد با ما بماند و الا از همراهي ما برگردد.
امام، شرط همراهي افراد را در اين حماسه، «صبر» دانست. شعار ايستادگي و مقاومت، در خطبهها و رجزهاي امام و ديگر شهدا ديده ميشود. حتي امام روز عاشورا در خطبه اي که با «صبراً بني الکرام» آغاز ميشود، آن همراهان شريف و بزرگ زادگان را دعوت به صبر کرد و فرمود استقامت کنند، چرا که مرگ، پلي است که آنان را از رنج و سختي اين دنياي فاني به وسعت بي نهايت بهشت برين منتقل ميسازد.2
اين کلام امام حسين عليه السلام که فرمود: «نصبر علي بلائه و يوفنا اجور الصابرين»3؛ بر بلا و آزمون الهي صبر ميکنيم، خدا هم پاداش صابران را به ما ميدهد. درس ديگري از صبر آموزيهاي امام عاشورا است. در زيارت نامههاي مختلف امام حسين عليه السلام نيز به آن حضرت به عنوان پيشوايي که جهاد و صبر کرد تا خونش در راه خدا ريخته شد، خطاب ميکنيم.
زندگي به سبک اباعبدالله عليه السلام، حتماً با استقامت و صبر همراه است، چرا که حادثه کربلا،آموزگار مقاومت بود و قهرمانان عاشورا، الهام دهندگان صبوري و شکيبايياند. حضرت امام خميني نيز در پيامي که ملت ايران را به مقاومت در برابر حملات دشمن بعثي به شهرها فراخواند، روي اين عنصر تکيه داشت و خانوادههاي شهدا و مفقودين و اسرار و جانبازان را با اين ويژگي که: «زندگي با عزت را در خيمه مقاومت و صبر، بر حضور در کاخهاي ذلت و نوکري ابرقدرتها و سازش و صلح تکميلي ترجيح ميدهند» ستود.4
حيات برتر
برخي زندگي را تنها خوردن و آشاميدن و استراحت و لذت ميدانند.
ولي حيات، مفهومي عميق تر و متعالي تر از اين دارد. عمر انسان، تنها با سالهايي که ميگذارند تعيين نمي شود ، بلکه عمل مفيد و صالح و اهداف برتر و تلاش براي دست يابي به کمالات انساني است که ارزش عمر انسان و حيات او را تعيين ميکند.
حسين بن علي عليه السلام هيج وابستگي و دلبستگي به اين دنيا نداشت. دنيا را در معرض زوال و فنا ميديد و ميفرمود که دنيا چراگاهي است که پيشينيان از آن چريده اند و خيري در آن نيست و چيزي جز اندک از آن باقي نمانده است.5
زندگي در کنار ظالمان را ماية دلتنگي و ملال ميدانست (والحياه مع الظالمين الا برماً)6 و انتخاب انسان را در ارزش حيات او مؤثر ميشمرد و هرگز حاضر نبود تن به عار و ننگ بدهد (الموت اولي من رکوب العار) و مرگ در راه عزت را «حيات جاويد» ميدانست: «ليس الموت في سبيل العز الا حياه خالده».7
اين نگرش نسبت به حيات، افقي عالي تر از حيات حيواني است و هر چه افق ديد، برتر و وسيع تر باشد، زندگي هم متناسب با آن خواهد بود.
زندگي بي مرگ در سايه جهاد و شهادت، حاصل عمر کساني است که جايگاه والاي انساني خود را ميدانند و حيات را تنها در محدوده ولادت تا مرگ، خلاصه نمي کنند. به تعبير امام امت: «شهادت در راه خداوند، زندگي افتخارآميز ابدي و چراغ هدايت براي ملت هاست»8 از اين رو، حسين بن علي زنده جاويد است و هر روز، انسانهاي مستعد را هدايت و راهنمايي ميکند و اين است مفهوم حيات برتر.
انتخاب برتر
لحظه لحظه زندگي انسان، برخوردار از انتخاب است و سعادت يا شقاوت افراد را هم همين انتخاب هايشان رقم ميزند. در وجود انسان،عقل و نفس وجود دارد. جاذبه دنيا و آخرت، او را به اين سو و آن سو ميکش. کششهاي نفساني يا رحماني، انسان را يا برتر از فرشته ميسازد، يا پست تر از حيوان ميکند، تا انتخاب انسان چه باشد.
همه صحنههاي عاشورا از آغاز تا پايان انتخاب بود. امام ميتوانست در مدينه بماند و تسليم باشد. ولي هجرت به مکه و کوفه را برگزيد. ميتوانست با حکومت يزيدي سازش کند ولي جهاد و شهادت را انتخاب کرد. ميتوانست از مکه به هر شهر ديگر برود، ولي کوفه را برگزيد. ميتوانست به زندگي مرفه چند روزه دنيا بينديشد ولي آخرت و سعادت ابدي را انتخاب کرد. وقتي در وسط راه، از شهادت مسلم و متفرق شدن يارانش در کوفه با خبر شد، ميتوانست برگردد، ولي ادامه را را انتخاب کرد. وقتي در مکه بود، حاکم مدينه ميخواست از يزيد براي امام حسين عليه السلام امان بگيرد؛ ولي امام با بيان اين که «فخير الأمان امان الله»،9 زير بار ذلت بار ظالمان نرفت. ياران او نيز چنين بودند. شب عاشورا امام بيعت را از آنان برداشت، تا هر که ميخواهد برگردد، ولي اصحاب وفادارش بقا را برگزيدند و تا شهادت، ماندند. حرّ ميتوانست همچنان فرماندهي از لشکر کوفه باقي بماند، ولي پيوستن به امام حسين و دست يافتن به شرافت شهادت را انتخاب کرد.
و… بسياري از اين انتخابهاي برتر که هر کدام ميتواند سرنوشت انسان را رقم بزند و عوض کند.
پيروان سيدالشهدا نيز اهل انتخاب برترند و هرگز رضاي خلق را بر رضاي خالق ترجيح نميدهند و به خاطر دنيا، دين را زير پا نمي گذارند و براي لذات دنيوي، سعادت اخروي خود را تباه نمي کنند.
متاع کفر و دين بي مشتري نيست
گروهي آن، گروهي اين پسندند
پي نوشت:
1. ينابيع الموده، ص 408.
2. نفس المهموم، ص 135.
3. بحارالانوار، ج 44، ص 367.
4. صحيفه نور، ج 20، ص 59.
5. ان هذه الدنيا قد تغيرت و تنکرت… (تحف العقول، ص 245).
6. مناقب، ج 4، ص 68.
7. اعيان الشيعه، ج 1، ص 581.
8. صحيفه نور، ج 10، ص 110.
9. وقعه الطف، ص 155.
انسان، حامل امانت الهى
نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1391
اى سالك عزيز! اين انسان كذائى، طرفه1 معجونى است كه در او از همه عوالم امكان نمونهاى هست، بلكه از تمام صفات و اسماء الهى جل جلاله تأثيرى در او موجود است؛ كتابى است كه احسن الخالقين2 او را با دست خود نوشته است؛ و او است مختصر از لوح محفوظ؛3 و اوست اكبر حجه الله؛ و اوست حامل امانتى كه آسمانها و زمينها نتوانستند آن را حمل نمايند؛4و به عبارت ديگر، از [هر سه عالم] محسوسات و عالم مثال و عالم معقول5، در انسان حظ و افرى گذاشته اند. و اگر انسان دو عالم (حس و مثال) خود را تابع عقلش نمايد، يعنى توجهش را به آن عالمش كند و همتش را به آن عالم قرار دهد و قوه آن را به فعليت بياورد، سلطنت دو عالم (شهادت و مثال) بر او موهبت مىشود و خلاصه به مقامى مىرسد كه بر قلب احدى خطور نكرده از: شرافت و لذت و بهجت و بهاء و معرفت حضرت حق تعالى6. بلى! آن چه اندر وهم نايد، آن شود.7 و اگر عقلش را تابع عالم حس و شهادتش كه عالم طبيعت و عالم سجين8 است نمايد و منغمر9 در عالم طبيعت شود و مصداق اخلد الى الارض10 باشد، خدا مىداند كه بعد از مفارقت روحش از ابن بدن، چه ابتلايى و چه شقاوتى و چه ظلمتى و چه شدتى به او خواهد رسيد؟! لاسيما در قيامت كبرى كه يوم تبلى السرائر11 است و روزى است كه نهادها آشكار خواهد شد!12
|
پی نوشت:
1.شگفت آور و عجب.
2.فتبارك الله احسن الخالقين. سوره مؤمنون؛ آيه 14.
3.لوح محفوظ لوحى است كه از دگرگونى محفوظ است و مشتمل است بر تمامى جزئياتى كه خداى سبحان قضايش را در خلق رانده؛ در نتيجه آمار همه چيز در آن هست؛ و تمامى آن چه كه بوده و آن چه كه هست و آن چه كه تا قيامت خواهد بود، در آن محفوظ است. الميزان؛ ج 17 ص 67 و ج 18 ص 339؛ ترجمه الميزان؛ ج 17 ص 96 و ج 18 ص 507.
4.انا عرضنا الامانه على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولاً؛ (ما بر آسمانها و زمين و كوههاى عالم، عرض امانت كرديم، همه از تحمل آن امتناع ورزيدند و انديشه كردند، تا انسان پذيرفت و انسان هم [در مقام آزمايش ]بسيار ستمكار و نادان بود). سوره احزاب، آيه 72.و اين كه مراد از اين امانت چيست؟ مرحوم علامه طباطبائى (رحمه الله عليه) در تفسير الميزان مىفرمايد: مراد به امانت مزبور، كمالى است كه از ناحيه تلبس و داشتن اعتقادات حقه و نيز تلبس به اعمال صالحه و سلوك طريقه كمال و ارتقاء از حضيض ماده به اوج اخلاص، حاصل مىشود؛ و خداوند، انسان حامل آن امانت را براى خود خالص كند؛ اين است آن احتمالى كه مىتواند مراد به امانت باشد؛ چون در اين كمال، هيچ موجودى نه آسمان و نه زمين و غير آن دو، شريك انسان نيست؛ از سويى ديگر چنين كسى كه تنها خدا متولى امور اوست و جز ولايت الهيه هيچ موجودى از آسمان و زمين در امور او دخالت ندارد، چون خدا او را با خالص براى خود كرده. پس مراد به امانت عبارت شد از ولايت الهيه و تنها انسان مىتواند حامل آن باشد و معناى امتناع آسمانها و زمين، و پذيرفتن و حمل انسان آن ولايت را، اين است كه در انسان استعداد و صلاحيت تلبس آن بود، ولى در آسمانها و زمين نبود الميزان؛ ج 16 ص 349؛ ترجمه الميزان؛ ج 16 ص 525.
5.عوالم سه گونهاند: يكى عالم طبيعت است از عالم دنيا كه ما در آن زندگى مىكنيم، و موجودات در آن صورتهايى هستند مادى كه بر طبق نظام حركت و سكون و تغير و تبدل، جريان مىيابد.عالم دوم، عالم مثال است كه ما فوق اين عالم قرار دارد به اين معنا كه وجودش مافوق وجود اين عالم است (نه اين كه فوق مكانى باشد) و در آن عالم نيز صور موجودات هست اما بدون ماده، كه آن چه حادثه در اين عالم حادث مىشود، از آن عالم نسبت به اين عالم و حوادث آن سمت عليت و سببيت را دارد.عالم سوم، عالم عقل است كه مافوق عالم مثال است، يعنى ما فوق آن است (نه جايش)؛ در آن عالم نيز حقايق اين عالم و كلياتش وجود دارد، اما بدون ماده طبيعتى و بدون صورت مثالى، و آن عالم نسبت به عالم مثال نيز عليت و سببيت را دارد. نفس آدمى به خاطر تجردش، سنخيتى هم با عالم مثال دارد و هم با عالم عقل الميزان؛ ج 11 ص 271؛ ترجمه الميزان؛ ج 11 ص 370.
6.از پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه پروردگار عالم فرمود: اعددت لعبادى ما لاعين رأت و لااذن سمعت و لا خطر بقلب بشر، (براى بندگانم نعمت هايى را آماده كردهام كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بر قلب هيچ انسانى خطور نكرده است) بحارالانوار؛ ج 8، ص 191.
7. عارف رومى جناب مولوى مى گويد:
از جمادى مردم و نامى شدم وز نما مردم ز حيوان سر زدم
مردم از حيوانى و آدم شدم پس چه ترسم كى زمردن كم شدم
حمله ديگر بميرم از بشر تا سر آرم از ملائك بال و پر
و از ملك هم بايدم جستن زجو كل شىء هالك الا و جهه
بار ديگر از ملك پران شوم آنچه اندر وهم نايد آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گويدم كانا اليه راجعون
تفسير و نقد و تحليل مثنوى؛ ج 3 ص 687
8.سجين از ماده سجن به معناى زندان و حبس گرفته شده و مبالغه در سجن است و به معناى زندان سخت و شديد مىباشد. و در روايات معصومين (عليه السلام) از عالم طبيعت به عنوان سجن المؤمن و جنه الكافر؛ (دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است) تعبير شده است. بحارالانوار؛ ج 6 ص 154 و 169 و از حضرت على (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: اهربوا من الدنيا و اصرفوا قلوبكم عنها فانها سجن المؤمن؛ (از دنيا بگريزيد و دلهاى خود را از آن بگردانيد [و رغبتى نداشته باشيد ]چرا كه دنيا، زندان مؤمن است) غرر و درر آمدى؛ ج 25 ص 360.
9.فرورونده.
10.و لو شئنا لرفعناه بها و لكنه اخلد الى الارض و اتبع هواه فمثله الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث؛ (و اگر مىخواستيم به آنان آيات، او (بلعم با عور) را رفعت مىبخشيديم، لكن او به زمين چسبيد [و به پستى گراييد] و پيرو هواى نفس گرديد و حكايت او همچون سگى است كه اگر به سويش حمله كنى، زبان از دهان بيرون مىآورد و اگر او را به حال خود واگذارى باز همين كار را مىكند [گويى آن چنان تشنه دنيا پرستى است كه هرگز سيراب نمىشود]). سوره اعراف؛ آيه 176.
11.سوره طارق؛ آيه 9.
12.رساله لقاء الله؛ ص 24 و 25.
باده گلگون (چهار صد و چهل كلمه در سلوك الى الله)
پاسخی به یک شبهه: چه دلیلی برای شیعه بودن داری که در قرآن آمده باشد؟
نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1391من دلیل زیاد دارم. اما شما بفرمایید که مگر نام ابوبکر و عمر و عثمان در قرآن آمده است و یا برای شکستن عهد با پیامبر اکرم (ص) امر الهی نازل شده است، یا در قرآن آیهای دال بر لزوم تشکیل سقیفه یافتهاید که دیگران خبر ندارند و…، که برای شناخت اصول «ولایت و امامت» و مصادیق آن به دنبال نام علی، حسن، حسین … (ع) در قرآن میگردید؟ چنان میگویند که چرا نام علی (ع) در قرآن نیامده که گویا نام ابوبکر و عمر و عثمان آمده است!
از او بپرسید: فرض کن من شیعه نیستم و یا هستم اما تو میخواهی مرا به سنّت دعوت کنی. بر اساس کدام آیه از قرآن کریم، روی گردانی از بیعتی که در غدیر خم با علی (ع) بستیم و بیعت با شیخین را به من اثبات میکنی؟
نام علی (ع) در کجای قرآن آمده که نشد بحث و دلیل! چنان چه بیان شد: نه تنها نام ابوبکر و عمر نیز در قرآن کریم نیامده، بلکه رکعات نماز، ترتیب رکوع و سجود، اذکار نماز، چگونگی طواف به هنگام حج یا عمره و بسیاری از فروع دیگر نیز در قرآن کریم نیامده است، پس چرا اعتقاد داری یا انجام میدهی؟
از او بپرسید: نام ما را پیامبر اکرم (ص) شیعه گذاشت، چرا که شیعه یعنی «طرفدار». و به ما طرفداران یا شیعیان علی (ع) لقب دادند. اما «سنّت» یعنی چه؟ اگر منظور «سنّت شیخین» است [که در اصل همین است]، در قرآن کریم تصریح شده که از سنّت پیامبر اکرم (ص) تبعیت کنید و هیچ آیهای دال بر ضرورت و یا حتی توصیه بر پیروی از سنّت شیخین نداریم. و اگر منظور پیروی از «سنّت پیامبر اکرم (ص)» است، پس چرا این کار را نکردید؟! نقض بیعت سنّت ایشان بود یا تشکیل سقیفه؟ خانه نشین کردن علی (ع) به رغم تصریح پیامبر اکرم (ص) بر ولایت ایشان سنّت پیامبر بود، یا غصب فدک؟ اهانتهای پیاپی به علی (ع) سنّت پیامبر اکرم (ص) بود، یا مضروب نمودن دخترش؟! یا تشدید اختلاف بین مسلمین سنّت است؟
پس خوب است اگر اهل تشیع نمیشوند، دست کم اهل تسنن هم نباشند و بدون هیچ پیشداوری و حب و بغض قلبی، تحقیق کنند که تکلیف چیست؟ بپرسند که آیا خداوند متعال هدایت ما را پس از پیامبر اکرم (ص) رها کرده است و یا آن که امامی، جانشینی و خلیفهای معرفی نموده است؟ آیا هر کسی که به هر شکلی بر مسند قدرت نشست، میتواند اولیالامر شده و مردم را هدایت نماید؟ یا آن شخص باید خودش هدایت شده باشد؟ خداوند حکیم در قرآن کریم چه فرموده است و عقل به کدام حکم میکند؟ میگویند: همین ظاهر قرآن برای ما بس است! خوب بخوانند:
«أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (الملک، 22)
ترجمه: پس آيا آن كس كه نگونسار راه مى پيمايد هدايت يافتهتر است يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مى رود؟
بپرسید: آیا اگر عدهی قلیلی در سقیفه یا حتی اکثریتی جمع شدند و یک نفر را انتخاب کردند، به صرف رأی اکثریت او از علم، قدرت، عصمت، حکمت، هدایت و … برخوردار میشود؟ یا به حکم «لیبرال دموکراسی» هر کس که باشد، چون اکثریتی دارد باید اطاعتش نمود؟ اگر چنین باشد که قبل از هر کس لازم میآید انبیای الهی دست از دعوت بکشند، چرا که در آغاز هر دعوتی اکثریت با کفار بوده است. و اگر چنین باشد که در کربلا حق با یزید میشود که دست کم سی هزار نفر در مقابل 72 نفر داشت و امروز نیز حق با امریکا میشود؟ قرآن کریم در این مورد چه میفرماید؟ میفرماید روی به سوی حقیقت کنید یا به سوی اکثریت؟ می فرماید «مولای» شما باید از متقین باشد یا از برگزیدگان اکثریت؟ (هر چند که اکثریت نیز در غذیر بود و نه در سقیفه) - آیا این آموزهها در همان ظاهر قرآن وجود ندارد؟
«وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ» (یونس، 36)
ترجمه: و بيشترشان جز از گمان پيروى نمى كنند [ولى] گمان به هيچ وجه [آدمى را] از حقيقت بى نياز نمى گرداند آرى خدا به آنچه مى كنند داناست.
آیا حتی ظاهر هیچ کدام از این آیات را نمیخوانند و فقط به دنبال حروف (ع، ل، ی) که به هم چسبیده باشد و «علی» خوانده شود میگردند و میپرسند: پس چرا در قرآن نیامده است؟ خداوند منان در کلام وحی بر «رسم»ها تأکید دارد و نه «اسم»ها، چرا که اسمها مشابه و جعلی نیز میتوانند داشته باشند، اما رسمها خیر. پس اگر صفتی و شأنی برای امام بیان گردید، معلوم است که هیچ کس دیگری نمیتواند مظهر تامّ آن باشد، مگر ولیّ الله و امام بر حق.
پس، اگر بپرسند: چرا در قرآن کریم از رسم «ولایت» سخنی نیامده است؟ پاسخ میدهیم: دهها آیه صریح در خصوص ولایت و جوانب آن آمده است، شما نخواندهاید. و اگر بپرسند: چرا از رسم «امامت» در قرآن کریم چیزی نیامده است؟ پاسخ میدهیم: یا قرآن نخواندید و یا پیش داوری قبل از رجوع به قرآن، پرده انداخته و مانع از دیدن و تلاوت این آیات گردیده است. در قرآن کریم واژه «امام» و مشتقات آن دقیقاً 12 مرتبه آمده است.
اما اگر باز اصرار کردند که خیر، چرا لفظ (علی - ع) نیامده است؟ به غیر از مطالب فوق پاسخ دهید: نام حضرت محمد (ص) که آمده است، دستور اطاعت از او هم که چندین بار به صراحت آمده است، شما به همان ایمان آورده و عمل کنید. مگر خداوند نفرمود که از الله، رسول و اولی الامرتان اطاعت کنید؟ مگر نفرمود اگر در امری اختلاف کردید، آن را به خدا و رسول ارجاع دهید، حکم آنان شرط است و نه رأی شما.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا» (النساء، 59)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيك فرجام تر است.
ما خدمت حضرت رسول اکرم (ص) عرض کردیم که اتفاقاً در فرازی از همین آیه اختلاف کردیم. این «أُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ» چه کسانی هستند؟ و ایشان نه تنها پاسخ دادند، بلکه از همه بر فهم و قبول آن بیعت گرفتند. (طبق اسناد محکم و موثق اهل سنت و تشیع).
دعوت به وحدتی منطقی:
در خاتمه به آن دوست عزیز بگویید: ما هر دو مسلمانیم و قرار نیست که سر اسلام با هم دعوا کنیم. ما باید هر چه فریاد داریم بر سر امریکا بزنیم. پس بیاییم وحدت کنیم. شما معتقد هستید که حضرت علی (ع) خلیفه چهارم است و طبعاً بیعت با او نیز مثل سایر خلفا واجب و اطاعت از او لازم بوده و هست. پس شما در بعیت ایشان نیز هستید و نظر بر این که پس از ایشان خلیفه دیگری نیامده، باید بر همین بیعت باقی بمانید. پس چه اصرار و لجاجی دارید که حتماً فقط از موارد اختلاف خلیفه دوم اطاعت کنید؟ و چرا نام علی (ع) که میآید، آشفته میشوید؟! این تلقین دشمنان اسلام است. و گرنه باید به او عشق ورزیده و افتخار کنید و بگویید خلیفه چهارم ما علی بن ابیطالب (ع) است. مظهر علم، عدل و اتم اسمای الهی است و بخشی از علوم، حکمتها، نامهها و خطابههایش در نهج البلاغه جمع آوری شده و ما باید آنها را بخوانیم وبدانیم. دوستان او را دوست و دشمنانش را دشمن بداریم، إلی یوم القیامة. این باید شعار دوی ما باشد، تا وحدت نظر داشته باشیم و تا در دوست شناسی و دشمن شناسی دچار اختلاف با یک دیگر نگردیم که این فقط به نفع دشمن است.
پس اگر واقعاً اهل سنت باشید و در بعیت خلیفه چهارم خود مانده باشید، وحدت نیز حاصل است.
منبع:حریم یاس
دانلود كتاب معراج السعادة مرحوم حاج آقا نراقي
نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1391كتاب معراج السعادة مرحوم حاج آقا نراقي
کتابِ مستطابِ معراج السعاده اثری گرانقدر و گرانسنگ است که از دیرباز هم در محافل ادبی و عرفانی و هم در حوزه های علم و دین، مورد استقبال و توجه بوده است. عام و خاص همواره از دریایِ گهربارِ معانی این کتاب، بهره ها می برده اند تا جایی که بخش هایی از مطالبِ آن، به عنوان متنِ درسی در کتاب های درسی آن زمان ها گنجانده می شده است.
به اعتراف همگان این کتاب، از نظرِ محتوا و سبک نگارش و شیواییِ بیانِ مطالب و تنوع موضوعات مطرح شده در زمینه مسایل تربیتی و اخلاقی، اثری است در خور توجه وبا این که نزدیک به دویست سال از تاریخ تألیفِ آن می گذرد، هنوز تازگی خود را حفظ کرده و عطش جامعه در موردِ آن فروکش نکرده است.
بخش ها و ابواب کتاب
شناخت نفس، راه شناخت نفس، تهذیب اخلاق و ثمره آن، تشخیص امراضِ نفسانی، راه معالجه امراض نفسانی، اخلاق حسنه و ذمیمه و فواید و مفاسدِ آن ها، آداب و شروطِ تعلم، مراتبِ یقین، مراتبِ توحید، تدبّر در آفرینش، صفات رذیله متعلق به قوه غضبیّه، صفاتِ رذیله متعلق به قوه شهویّه، صفات متعلق به قوه عاقله، وفا و جفا، طریقِ تحصیل رضا، درجات توکل، شکر نعمت، صبر و شکیبایی، صبر ایوب، در طهارت و نظافت، آداب باطنی طهارت، آداب باطنیِنماز و ذکر و دعا، آداب تلاوت قرآن، روزه، حج و زیارت و…
معرفی کتاب: امام حسین(ع) و محرم
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1391 این کتاب، داستان ولادت آن حضرت و حکایت فطرس ملک را بازگو میکند و سپس به هفت سال حضور امام(ع) نزد پیامبر(ص) و مهربانیهای حضرت با ایشان اشاره میکند.
سفارش رسول خدا(ص) نسبت به حسنین(ع) در هنگام رحلت، شجاعت، رشادت و جانبازی امام حسین(ع) در جنگ صفین و نهروان، پیروی از امام حسن(ع) و دوران امامت آن بزرگوار، عنوان سایر مباحث این بخش را تشکیل میدهند.
در ادامه، موضوعاتی با عنوانهای موضعگیری اباعبداللهالحسین(ع) در دوران خلافت معاویه، غربت امام(ع) در عصر یزید، کوفیان و دعوت آنان از امام، چگونگی رخداد قیام و نهضت امام حسین(ع)، شهادت هانی بن عروه، شهادت مسلم بن عقیل، شهادت دو طفلان مسلم و خطبه امام حسین(ع) قبل از خروج از مکه آورده شده است.
اصل و نسب حضرت ابوالفضل(ع)، میلادیه آن حضرت، وفاداری او و جوانمردیاش، شهادت و مقام آن بزرگوار در روز قیامت، مباحث دیگر این بخش را تشکیل میدهند.
از منابع مورد استفاده مولف در تدوین این اثر، میتوان قرآن، اصول کافی، اعیانالشیعه، ارشاد، بحارالانوار، تحفالعقول، تهذیبالاحکام، سنن ترمذی، کاملالزیارات، اللهوف، منتهیالآمال، مقتل خوارزمی و نفسالمهموم را نام برد.
منبع: حریم یاس
سبک زندگي حسيني1
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1391 الگوهاي مکتبي، الگوي همه جانبه امت براي راه يابي به کمال و خودسازي و بندگي اند.حسین بن علي عليه السلام نيز از اين اسوه هاي کامل و الگوهاي همه جانبه براي زندگي فردي و اجتماعي و روشهاي اخلاقي، عبادي و سياسي است.
در عصر بازسازي ايماني و فرهنگي، توجه به ابعاد الگويي امام حسين عليه السلام ضروري است. آن حضرت، تنها در کربلا و در زمين حماسه و جهاد شهادت، الگوي ما نيست، بلکه در عرصه هاي معنوي، اخلاقي، معاشرت، ادب و بزرگواري، تهجد و شب زنده داري، سخاوت و جوانمردي، انس با قرآن و تکريم انسان در يک کلمه، در «سبک زندگي اسلامي» براي ما الگو و معيار است. در اين نوشته با گوشه هايي از سيره حسيني و رهنمودهاي او که ما را با حيات طيبه ديني آشنا ميسازد، آشنا ميشويم:
1. خداباوري و ايمان
عقيده به خدا و باور داشتن «مبدأ و معاد»، کلمه نخست بيداري و مسلماني است.
حسين بن علي عليهما السلام زندگي را بر پايه خدامحوري قرار داده بود و خدا را صادق و رازق و شاهد و عادل ميدانست و همه کارهايش را براي رضاي او انجام ميداد و حتي اگر خونش را نثار ميکرد و شهادت طلب بود، براي خدا بود و در آخرين لحظات حيات هم در گودي قتلگاه، نجواي عاشقانه اش با معبود، «الهي رضي بقضاءک، لا معبود سواک» بود. و در طول سفر کربلا، بارها با تکيه بر «انا لله و انا اليه راجعون» از اويي و به سوي اويي را مطرح کرد. وقتي هم اوضاع نابسامان کوفه و تجمع کوفيان براي جنگ با او را مطرح ميکردند، ميفرمود: «حسبي الله و نعم الوکيل»1 و تکيه گاهش فقط خدا بود.
بر اساس همين باور بود که عشق به خدا داشت و مناجات او را دوست ميداشت و شب عاشورا را مهلت گرفت تا به تهجد و تلاوت و انس با خدا و قرآن بپردازد و در اوج نبرد عاشورا، به «نماز ظهر عاشورا» پرداخت. از اين رو، من و تو هنگام زيارت آن امام شهيد، چنين گواهي ميدهيم: «اشهد انّک قد اقمت الصلاه…».2
2. آزادگي و عزت
خداوند، بندگان را آزاد آفريده و آنان را آزاد از قيد و بندهاي ظالمانة بشري ميپسندد.
خدا عزيز است و براي پيامبر و اهل ايمان هم عزت را ميپسندد «و الله العزه و لرسوله و للمؤمنين»3
عزت و آزادگي به آن است که انسان، کرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي و ذلت و حقارت ندهد، ظلم ار نپذيرد، به پستي گناه آلوده نشود و اسير دنيا نگردد. حفظ اين جايگاه، مجاهدتهايي را ميطلبد و گاهي بايد جان داد، تا عزت و آزادگي را حفظ کرد.
امام حسين عليه السلام ميفرمود: «موت في عزٍ خيرٌ في ذَلٍّ»4؛ مرگ با عزت، بهتر از زندگي ذليلانه است.
بر ما گمان بندگي زور برده اند
اي مرگ، همتي که نخواهيم اين قيود
صحنة کربلا، جلوه اي از آزادگي بود. آن حضرت را ميان دو امر مخير کرده بودند: يا مرگ و کشته شدن، يا ذلت و تسليم. او مرگ با افتخار را پذيرفت و به استقبال شمشيرها رفت و با شعار «هيهات منا الذله» خط بطلاني بر زندگي حقيرانه و مذلتبار کشيد.
او به سپاه دشمن هم که رفتارهاي ناجوانمردانه داشتند، فرمود: اگر دين نداريد و از روز قيامت نمي ترسيد، در دنيايتان آزاد مرد باشيد: «فکونوا احراراً في دنياکم»5
گر شما را به جهان ديني و آييني نيست
لااقل مردم آزاده به دنيا باشيد
اين گونه است که حريت و عزت، از شاخصههاي «زندگي حسيني» و «حيات عاشورايي» به شمار ميرود.
صفحات: 1· 2
معرفی پايگاه وسایت های شيعي
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1391مراجع و علما
- امام خميني (ره)
- آيتالله العظمي سيدعلي خامنهاي
- آيت الله العظمي وحيد خراساني
- آيت الله العظمي سيستاني
- آیت الله العظمي محمد تقی بهجت
- آيت الله العظمي سيد محمد شاهرودي
- آیت الله العظمي سيد صادق شیرازی
- آیت الله علوی گرگانی
- پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی گرامی قمی
- آیت الله سید محمد عزالدین حسینی زنجانی
- آیت الله سید علی حسینی میلانی
- آيت الله العظمي سيد محمد سعيد حکيم
- آيت الله العظمي سيد محمد صادق روحاني
- آيتالله العظمي مكارمشيرازي
- آيت الله العظمي صافي گلپايگاني
- آيت الله العظمي مظاهري
- آيت الله العظمي موسوي اردبيلي
- آيت الله العظمي نوري همداني
- آيتالله العظمي جناتي
- آيت الله جوادي آملي
- آيت الله العظمی سبحاني
- آيت الله حائري شيرازي
- آيت الله مصباح يزدي
- آيت الله العظمي ميرزا جواد تبريزي (ره)
- آيتالله العظمي فاضللنكراني (ره)
- شهيد مطهري
- شهيد حكيم
- دفتر حفظ و نشر آثار امام خميني (ره)
- دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنه اي
- آستان قدس رضوي
- آستانه مقدسه حضرت معصومه(س)
- آستان مقدس حضرت عبدالعظيم
- پايگاه اطلاع رساني حوزه
- موسسه فرهنگي تبيان
- مجمع جهانى اهلبيت (ع)
- مرکز مطالعات ادیان و مذاهب
- مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه
- معاونت فرهنگي تبليغي دفتر تبليغات اسلامي
- سازمان تبليغات اسلامي
- مركز اطلاع رساني آل البيت (ع)
- پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
- پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي
- سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي
- موسسه علمي فرهنگي دارالحديث
- موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني
- دارالقرآن عقيدتي سياسي وزارت دفاع
- مركز اسلامي نيوكاسل
- پژوهشكده انتظار نور
- واحد پاسخ به سوالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
- پژوهشكده تحقيقات اسلامي
- مجمع جهاني رضويان
- كانون فرهنگي رهپويان وصال
- مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
- مركز اسلامي امام علي(ع) اتربش
- مركز اسلامي هامبورگ
- مركز نشر اعتقادات
- موسسه دارالمعارف فقه اسلامي بر مذهب اهل بيت(ع)
- موسسه فرهنگي موعود عصر(عج)
- موسسه قرآني معجزه ماندگار خاتم
- بنياد امام علي (ع)
- موسسه اسلامي هدايت
- مركز پژوهشي ميراث مكتوب
- مرکز جهانی تبلیغ مکتب اهل بیت(علیهم السلام
- حوزه نيوز (پايگاه رسمي مركز خبر حوزه هاي علميه)
- خبرگزاري اهل بيت (ع)
- خبرگزاري حج (حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج)
- خبرگزاري قرآني ايران
- سايت اخبار شيعيان
- سايت خبري تحليلي شيعه نيوز
- شيعه آنلاين
- بصيرت نيوز
- مرکز ملی پاسخگویی دینی(دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)
- معاونت آموزش و تبلیغ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها
- پاسخگویی به سوالات و شبهات دینی (دفتر تبلیغات اسلامی خراسان)
- پاسخگویی به پرسش های دینی (دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان)
- فرهنگسرای پرسش (اصفهان)
- موسسه در راه حق
- مرکز مطالعات . پاسخگویی به شبهات (حوزه علمیه قم)
- دفتر مطالعات و تحقیقات زنان (مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران)
- آستان قدس رضوی (اداره پاسخگویی به سوالات دینی و اطلاع رسانی)
- موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان(بخش مشاروه ایتنرنتی و پاسخگویی)
- مرکز تخصصی مهدویت
- موسسه آینده روشن (پژوهشکده مهدویت)
- موسسه تحقیقات حضرت ولیعصر (عج)
- شبکه سراسری رادیو معارف فارسی و انگلیسی (برنامه پرسش و پاسخ)
- مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی (استاد شیخ حسین انصاریان)
- پژوهشکده دارالحدیث (واحد پاسخگویی به پرسش های حدیثی)
- مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (پاسخگویی حوزه نت)
- بعثه مقام معظم رهبری (مرکز تحقیقات حج)
- موسسه فرهنگی رواق حکمت
- موسسه صدای بهار
- مرکز اسلامی امام علی(ع)
- موسسه فرهنگی نجم الهدی
- مجمع جهانی اهل بیت(ع)
- مجمع جهانی شیعه شناسی
- موسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی
- واحد پاسخگویی به سوالات مسجد مقدس جمکران
- موسسه فرهنگی میرداماد استان گلستان
- موسسه فرهنگی و دینی نور معرفت کرج
- مرکز تحقیقات فقهی قوه قضائیه
- پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش و پژوهش
- مرکز پژوهش های اعتقادی (دفتر آیت الله سیستانی)
- موسسه تحقیقاتی اسرا (پژوهشگاه علوم و حیاتی معارج)
- دفتر پژوهشی و اطلاع رسانی وتر آل یاسین
- موسسه فرهنگی و تحقیقاتی امیر المومنین (ع)
- دائره المعارف کامپیوتری علوم اسلامی
- موسسه اسلامی جهانی تبلیغ و ارشاد
- موسسه فرهگی موعود مشهد
- مکرز تحقیقاتی جواد الائمه (ع)
- موسسه جهانی سبطین
- موسسه ولا منتظر
- واحد تخصصی پاسخ به شبهات قرآنی
- جامعه علوم القرآن
- سازمان مردم نهاد اسلام و مسیحیت
- مرکز فرهنگ و معارف قرآن
- مرکز حقائق اسلامی (آیت الله سید علی حسینی میلانی)
- دبیرخانه دائمی اجلاس بررسی ابعاد وجودی حضرت مهدی(عج)
- مرکز جهانی آل البیت(حضرت آیت الله سیستانی)
- موسسه بیان معرفت مشهد
- کانون رهپویان وصال شیراز
- موسسه فرهگی هنری نور راسخون
- مرکز تحقیقات راینه ای قائمیه اصفهان
- دانشگاه ادیان و مذاهب
- مرکز نشر معارف اسلامی در جهان (آیت الله سید مجتبی موسوی لاری)
- مرکز مشاوره و پاسخ موسسه امام خمینی (آیت الله مصباح یزدی)
- موسسه دائره المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهلبیت(ع)
- موسسه فرهنگی اطلاع رسانی نور پورتال
- مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما
- موسسه ابوطالب
- موسسه تعلیماتی تحقیقاتی امام صادق(ع) (آیت الله سبحانی)
- دانشکده اصول الدین
- آسمانیان
- پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
- پژوهشکده باقر العلوم
- آسمانی
- ادیان نیوز (ادیان و فرق سابق)
- پایگاه مجازی شیعیان بلوچستان
- پژوهشکده بین المللی المصطفی
- موعود ادیان (آیت الله امام کاشانی)
- محاکمه
- موسسه موعود
- موسسه پژوهشی شیعه شناسی
- پایگاه اطلاع رسانی صدقین (آیت الله العظمی موسوی اردبیلی)
- بهائی پژوهی (پژوهشی پیرامون بهائیت)
- پورتال جامع متقین
- پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (کانون اندیشه جوان)
- موسسه قرآن معجزه ماندگار خاتم
- شبکه کشترش اطلاعات فرهنگی رافد
- پايگاه تخصصي صحيفه سجاديه
- پايگاه اسلامي شيعي رشد
- درسهايي از قرآن
- پایگاه اطلاع رسانی شهید آوینی
- پايگاه يازهرا (زير نظر مركز آل البيت)
- زمينه سازي براي بازسازي بقيع
- سايت تخصصي شيعيان
- سایت جامع دفاع مقدس
- شبكه اطلاعرساني امام جواد (ع)
- شبكه امام رضا (ع)
- شرح حال ، حکایات ، کرامات و زندگینامه برخی از صالحين شيعه
- كانون قرآن و عترت
- هیئت خادم الرضا
دعای مکارم اخلاق (دانلود متن، ترجمه و صوت)+فایلwordوpdf
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1391
صحیفه سجادیه، زبور آل محمد(صلی الله علیه و آله) والاتر از آن است که نیازی به معرفی داشته باشد و کمتر کسی یافت می شود که از آن بی خبر باشد.
دعای مکارم الاخلاق بیستمین دعای صحیفه است که معمولا در اواخرکتاب مفاتیح الجنان نیز منتشر می شود.ادعیه و اذکار معصومان(علیهم السلام) اقیانوس های مواج معارف آسمانی اند، ولی هر کدام جهت و برجستگی ویژه ای دارند;این دعا یک برنامه انسان سازی است که خلقیات کریمه و سجایای انسانی را بیان فرموده است، اگر کسی بتواند آن طوری که شایسته است به عمق معنا و مفهوم این دعا پی ببرد و آنها را به عمل بگیرد طبق فرموده امام سجاد علیه السلام به مقام رفیع انسانیت نایل میگردد.
این دعا از سی قسمت تشکیل شده که هر قسمت با درود بر محمد و آل محمد شروع گردیده و با در خواستهایی که هر کدام اخلاق پسندیده میباشد دنبال می گردد و همه آن سی قسمت مضمونشان درخواست توفیق الهی میباشد“موضوعات و درخواستهایی که در این سی فراز آمده بدین ترتیب میباشد:
ایمان کامل ، بهترین عمل، تکمیل نیت، وسعت رزق، بی اعتنایی به ثروت مال اندوزان، توازن بین جسم و روح پایداری در راه حق، درخواست طول عمر مشروط، اصلاح خصلت ناپسند، درخواست تبدیل حسد به مودت، تبدیل دشمنی نزدیکان به دوستی، درخواست دستی توانا در مقابل ظالم، درخواست رفع خدعه مکاران، رد عیب جویی به خواهان گسترش عدل، درخواست رزق در کهنسالی، درخواست دفع ستم دیگران به حریم آمرزش الهی وارد شده، درخواست سخن گفتن در هدایت مردم و پیمودن راه برتر، درخواست پیروزی قیامت و عوامل استخلاص نفس، درخواست کفایت از عیب جویی مردم و دفع عوامل ضرر و زیان، درخواست تاج لیاقت وگشایش مالی، برکناری از اسراف و مصونیت از تباه شدن رزق، درخواست قضا حوائج، درخواست پایان عمر با عفو الهی، به یاد خدا بودن در تمام مواقع ، برترین درود خدا بر پیامبر، درخواست حسنه دنیا و آخرت و مصونیت از عذاب.
دانلود:دانلود فایل mp3 دعای مکارم اخلاق (5.86 MB)دانلود فایل pdf دعای مکارم اخلاق با ترجمه فارسی (546.07 KB)
متن و ترجمه دعای مکارم الاخلاق:
در این قسمت از ملحقات دوم مفاتیح، دعای مکارم اخلاق که از امام سجاد علیه السلام نقل شده است (نیایش بیستم از صحیفه سجادیه)، را می خوانیم:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ
بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ايمان مرا به كاملترين درجات ايمان
وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ
و يقين مرا به برترين مراتب يقين و نيت مرا به نيكوترين نيتها و عمل مرا به بهترين اعمال فرا بر.
اَللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي
اى خداوند، به لطف خود نيت مرا از هر شائبه مصون دار و به رحمت خود يقين مرا استوار گردان، و به قدرت خود فساد مرا به صلاح بدل نماى.
مرگ و عالم آخرت
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1391سخنرانی شیخ حسین انصاریان درباره مرگ و آخرت( رمضان 1383)
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله در شهر مدينه در ارتباط با هشدار نسبت به انتقال انسان به عالم آخرت ، سخنرانى بسيار مهمى داشتند كه متن اين سخنرانى را كتاب شريف »اصول كافى « ، جلد دوم ، در باب فضل قرآن مجيد نقل مى كند و راوى اين سخنرانى نيز مقداد بن اسود(76) كه از چهرههاى برجسته ايمان ، عمل صالح و اخلاق پاك و فوق العاده مورد توجه رسول خدا صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام بوده است .
علماى اهل تسنن نيز متن اين سخنرانى را در كتاب شانزده جلدى »كنز العمال « نقل مىكنند و راوى اين روايت در كتب آنها ، وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام است . معلوم مىشود در آن سخنرانى مهم هم مقداد حضور داشته و هم اميرالمؤمنين عليه السلام كه نقل فرمودهاند .
قوانين ضرورى حاكم بر عالم
مقداد مى گويد : پيغمبر صلى الله عليه وآله سخنرانى خود را با اين جملات شروع كردند : » أيّها الناس « . نفرمودند : »أيّها المؤمنون « اى امت من ؛ چون مطالبى را كه مى خواستند بيان كنند ، سلسله جرياناتى است كه بر آحاد مرد و زن عالم حاكم است و خروج از اين حاكميت براى احدى ميسّر نيست . انسان بخواهد يا نخواهد ، قوى باشد يا ضعيف ، محكوم اين جريانات است و همين محكوم بودن انسان و موجودات نسبت به جرياناتى كه در عالم حاكم است ، دليل بر وجود پروردگار است ؛ چون اگر مسأله خدا در كار نبود ، همه چيز در اين عالم ثابت ، ازلى و ابدى بود .
حدوث عالم ، دليل بر وجود خدا
اين كه براى همه دانشمندان ثابت است كه خلقت جهان ابتدا دارد ؛ يعنى روزگارى نبوده و بعد رخ نشان داده است و براى آنان ثابت است كه روزى خواهد رسيد كه اين نظام از هم بپاشد و به هم بخورد .
خود اينها دليل بر اين است كه جهان به خودش متكى نيست ، آن را به وجود آوردهاند و اين كه به وجودآورنده جهان را از اين صورت و نظام درخواهد آورد . براى آنان ثابت است كه خورشيد چراغ ابدى نيست ، بلكه پايانپذير است ، موجودات عالم ثابت ، دايمى و پايان ناپذير نيستند و براى اهل انصاف روشن است كه چون جهان روزگارى نبوده ، پس نبود ، نمىتواند باعث بود باشد ؛ چون آن زمانى كه نبود ، در حال نبودن كه نمىتواند باعث به وجود آوردن خود باشد .
پس بايد شخصى عاقل ، حكيم ، حسابگر و ناظمى باشد كه جهان را به وجود آورده باشد و اين به وجود آورده شده نيز تحت تصرّف حكيمانه اوست و همه تغييرات و تحوّلها به وسيله او انجام مى گيرد .
صفحات: 1· 2
به مناسبت روز دانشجو
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1391در تاريخ 24 آبان اعلام شد که نيکسون معاون رئيس جمهور آمريکا از طرف آيزنهاور به ايران مي آيد. نيکسون به ايران ميآمد تا نتايج «پيروزي سياسي اميدبخشي را که در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي شده است» (نقل از نطق آيزنهاور در کنگره آمريکا بعد از کودتاي 28 مرداد) ببيند. در مقابل دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند که در فضاي حکومت نظامي بعد از کودتاي سياه، هنگام ورود نيکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدي تجديد رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنيس رايت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ايران بيايد. از همان روز 14 آذر تظاهراتي در گوشه و کنار به وقوع پيوست که در نتيجه در بازار و دانشگاه عدهاي دست گير شدند. اين وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت. و بيشتر اعتراض ها از دانشکده پزشکي و داروسازي و حقوق و علوم آغاز شد. صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجويان متوجه تجهيزات فوق العاده سربازان و اوضاع غير عادي اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهاي را پيش بيني ميکردند. فضا بشدت آبستن حوادث و درگيري بود. بعد از گذشت مدتي براي جلوگيري از تنش و درگيري چندين دانشکده تعطيل اعلام شد و در ادامه سراسر دانشگاه به دستور رييس دانشگاه تعطيل گرديد. نيروهاي نظامي رژيم که بشدت رفت و آمد دانشجويان را کنترل کرده و در اين بين عده اي را نيز دستگير نموده بودند, با حضور در کلاس يکي از اساتيد دانشکده فني (مهندس شمس استاد نقشه کشي) زمينه اعتراض را در کلاس درس ايجاد کردند. آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظاميان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگير نمايند. دستگيري دو دانشجو کلاس را به هم زده، دانشجويي ديگر بر روي نيمکت کلاس فرياد مي زند: “آقا ما چقدر بي عرضه هستيم. چقدر بدبخت هستيم. اين کلاس نيست، اين درس نيست. يک عده اي بدون اينکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگيرند وارد کلاس ميشوند و هياهو در ميگيرد. تف به اين کلاس و تف به اين مملکت!” دانشکده فني به هم ميريزد و در محاصره کامل نظاميان قرار ميگيرد و به يکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجويان در صحن طبقه اول به خون ميغلطند عدهاي زخمي شده و در اين ميان سه دانشجو به نامهاي قندچي و بزرگ نيا و شريعت رضوي به شهادت ميرسند. همان روز 16 آذر پليس توسط راديو اعلام کرد: “عدهاي از دانشجويان در کلاسهاي درس نشسته بودند و به پليس چهره خشني نشان ميدادند و پليس را مسخره ميکردند و اين باعث شده که پليس به واکنش بيفتد. پليس قصد زدن دانشجويان را نداشت ولي دانشجويان به پليس حمله کردند و ميخواستند اسلحهشان را بگيرند. پليس در قالب دفاع اين کار را کرده و قصدش زدن دانشجويان نبوده است.” فرداي آن روز شاه تيمسار مزيني را براي دلجويي به دانشگاه ميفرستد تا خودش را از اين گناه و تقصير تبرئه کند. وي با خانوادههاي شهدا ملاقات ميکند و در دانشگاه به ظاهر از اساتيد و روسا عذرخواهي ميکند. دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نيکسون به ايران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهي که هنوز به خون دانشجويان بيگناه رنگين بود دکتراي افتخاري حقوق دريافت کرد. روز 16 آذر به عنوان روز مقاومت و ايستادگي دانشجويان اين سرزمين در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگي در دفتر تاريخ اين سرزمين به يادگار ثبت گرديده است.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی