حرمت ازدواج خواهر و برادر (چگونگی ازدواج فرزندان حضرت آدم(ع)

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1391

سوال: 

     اول این که آیا حلال و حرام خدا از ابتدا حلال یا حرام بوده یا نه؟ دوم این که در این بحث، از حرام و حلال تکوینی و تشریعی، یاد شده است. آیا عنوان کردن این موضوع توجیه برخی سوال های بی پاسخ نیست. در روایتی از امام صادق هست که پیامبر عظیم الشأن اسلام، این مساله را رد کرده اند. خواهشمند است شبهه پیش آمده برای اینجانب را رفع کنید؟

پاسخ:

     حلال و حرام اموری بودند که برخی از آنها در هر دوره و هنگام نزول شریعت جدید تغییر می کردند و حتی پاره ای از حلال ها و حرام ها در همان دوره عوض می شدند. بنابراین نمی توانیم حرام ها و حلال هایی را که دین مبین اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین برای ما به ارمغان آورده است، از ابتدای خلقت آدم ثابت و تغییر ناپذیر بپنداریم، بلکه حلال ها و حرام ها تابع مصلحت ها و مفاسدی واقعی هستند که در موضوعات احکام نهفته است و طبیعتا این مصالح و مفاسد در برهه های مختلف تغییر پذیر می باشند.

     اما برای تاکید بیشتر درباره ازدواج فرزندان آدم(ع) توضیحاتی را در این باره ذکر می کنیم. اول این که باید این نکته را مد نظر داشته باشیم که مفسرین و علمای اسلامی بر اساس مدارک اسلامی نظیر آیات قرآنی و روایات اهل بیت عصمت دست به تفسیر وقایع قرآنی و تاریخی می زنند و اگر به زعم شما توجیهاتی هم به کار می بندند بر اساس روایات و آیات است که شاید ما علت تامه آن را نمی دانیم و تنها برخی از حکمت های آنرا درک کنیم. ضمن اینکه شایان ذکر است که اصطلاح حرام تکوینی و تشریعی چندان اصطلاح درستی نیست و با توجه به اعتباری بودن احکام، حلال و حرام و تغییر پذیر بودن آن ها چندان قابل دفاع نمی باشد.

     در میان دانشمندان اسلامی دو نظر وجود دارد و هر کدام برای خود دلایلی از قرآن و روایات ذکر کرده اند. اینک ما هر دو نظر را به طور اجمال نقل می کنیم:

1- در آن زمان هنوز قانون تحریم ازدواج خواهر و برادر از طرف خداوند قرار داده نشده بود و چون راهی برای بقای نسل بشر غیر از این راه نبوده، ازدواج آنان با یکدیگر صورت گرفته است. ناگفته پیدا است که دستگاه قانون گذاری از آن خداست: «ان الحکم الا للّه: هر گونه حکم راجع به خداست»(سوره یوسف، آیه 40)

چه اشکال دارد که به طور موقت و از راه ضرورت، برای عده ای این گونه ازدواج در آن زمان بلا مانع و مباح باشد و برای دیگران عموما تحریم ابدی شود؟

طرفداران این نظریه از ظواهر قرآن برای خود دلیل می آورند که خداوند عالم در سوره نساء، آیه 1 چنین می فرماید: «و بث منهما رجالاً کثیرا و نساءا: از آن دو [آدم و حوا] مردان و زنان فراوانی در روی زمین منتشر ساخت.» ظاهر این آیه می گوید که نسل بشر فقط به وسیله این دو تن به وجود آمده است، و اگر غیر از این دو در بقای نسل او دخالت داشتند، باید بفرماید «وبث منهما و من غیرهما به وسیله این دو و غیر آنان…»

افزون بر آن مرحوم طبرسی حدیثی از امام سجاد(ع) نقل می کند که آن حضرت در ضمن گفتاری که به مردی قریشی بیان داشت، جریان ازدواج هابیل را با بلوزا خواهر همزاد(دوقلو) قابیل و همچنین ازدواج قابیل را با قلیما خواهر همزاد هابیل شرح می داد به او فرمود: این مطلب را انکار مکن چه آنکه روش الهی بر این جاری شده است؛ مگر نه این است که خداوند همسر آدم را از خود او آفرید و سپس برای او حلالش کرد… .

علامه طباطبایی در توجیه این نظریه می فرماید: حکم ازدواج، یک حکم تشریعی و تابع مصالح و مفاسد است و حکم تکوینی نیست که قابل تغییر نباشد. از این رو ممکن است که در ابتدای خلقت به خاطر ضرورت بقای نسل در جامعه محدود آن روز که فقط دو برادر و دو خواهر بودند، از جانب خدا حلال گردد و بعد که ضرورت برطرف شد حکم حرمت بیاید به جهت این که ادامه جواز ازدواج با توجه به گسترش نسل و ازدیاد برادران و خواهران موجب اشاعه فحشاء و از بین رفتن غریزه عفت شود.

افزون بر این نمی توان گفت فطرت با این ازدواج مخالف است، زیرا متمایل نبودن طبع نه از آن جهت است که از آن تنفر دارد، بلکه به جهت آن است که این را موجب اشاعه فحشا و اعمال زشت و از بین رفتن غریزه عفت می داند. شاهد بر این مطلب این که، ازدواج خواهر و برادر برای مدتی طولانی در بین مجوس شایع بوده است. (برای آگاهی بیشتر ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، ص 239 - ج 16 ص 399)

2- نظر دیگر آن است که چون ازدواج فرزندان آدم با یکدیگر ممکن نبود؛ زیرا ازدواج با محارم یک عمل قبیح و زشت است، فرزندان آدم با دخترانی از نژاد و نسل دیگر که در روی زمین بودند ازدواج کردند. بعدا که فرزندان آنها با هم پسر عمو شدند، زناشویی میان خود آنان صورت پذیرفت زیرا نسل آدم نخستین انسان روی زمین نبوده بلکه پیش از آن نیز انسان هایی در زمین زندگی داشته اند.

حاصل این که ممکن است گفته شود: پسران آدم، با بقایای انسان های پیشین - که قبل از خلقت آدم و حوا در روی زمین زندگی می کردند - ازدواج کردند و از گفت وگوی خدا با فرشتگان درباره آفرینش آدم در روی زمین، استفاده می شود که قبل از آدم و حوا انسان هایی در روی زمین زندگی می کردند. البته نظری سوم هم برخی مطرح نموده اند که می توان این نظر را از نظر دوم بهتر دانست و آن این است که به علت نبود اشخاصی که بتوانند با فرزندان آدم(ع) ازدواح نمایند عده ای از فرشتگان و جنیان به فرمان الهی به گونه ای به زمین هبوط نمودند که توانستند با هابیل و قابیل ازدواج کنند تا نسل بشر ادامه یابد.

 منبع : پایگاه حوزه،

بانویی که زینبی زیست و حسینی پرگشود

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1391

     زنان عاشورایی را هیچ ذلت و قفس تنگی نیست وقتی که با سالار شهیدان و خواهر بزرگوارش زینب کبری(س) ، پیمان خونین بسته اند تا در طریقت حسینی و زینبی گام بردارند.


     در این میان برای طلبه شهیده ای که در ماه محرم به دنیا آمد و در همین ماه نیز همنوا با کربلاییان، فرش را به مقصد عرش ترک کرد، این عهد و پیمان ، معنا و مفهوم دیگری دارد.

     بهار سال 1339 شمسی مصادف با محرم الحرام سال 1381 قمری بود که خانواده سیاری در پایتخت، صاحب دختری شدند که نام او را فهیمه گذاشتند و زندگی بیست ساله این دختر نشان داد که این نام گذاری به واقع با مسما و زیبنده بوده است.

     سرنوشت بعضی ها با بقیه فرق می کند و البته سبک زندگی شان نیز در راستای هدف والایی که می جویند، متفاوت است.

     فهیمه خانم از همان دوران کودکی و نوجوانی، با همسالان خود متمایز بود، چه آن که بسیار کنجکاو بود و مرتب برای سؤال های خود، دنبال پاسخ می گشت. در بین همکلاسانش هم از نظر اخلاقی و هم از نظر درسی، شاگردی ممتاز و برجسته به شمار می رفت و با وجود سن کم اش، همیشه همراه با مادر و خواهرش در جلسات قرآن و احکام و اصول عقاید، در حسینیه ای که فاصله زیادی با منزلشان داشت، شرکت می نمود.

     از همان ایام نیز بود که تار و پود وجودش با کلام وحی و دستورالعمل زندگی دینی گره خورد.

     او روز به روز بزرگتر می شد و به همان نسبت، درخت باورهای و اعتقادات مذهبی اش نیز مستحکم تر و بارورتر.

     دوران راهنمایی که به پایان رسید، خانواده عزم کوچ به زنجان را کردند. در این شهر ، فهیمه در مقطع دبیرستان، رشته ریاضی فیزیک را برای تحصیل انتخاب کرد.

     سال های پایانی دبیرستان برای او سال های رو به افول دوران ستمشاهی و آغاز دورانی سراسر نور و امید بود.

     در آن زمان، مسجد حضرت ولی عصر(عج) زنجان، مکان مقدسی بود که همه انقلابیون به آن چشم امید دوخته و در این مکان، نوای بیداری بر علیه ظلم و ستم را سر می دادند.

     در این میان، بزرگانی چون آیات مشکینی و رضوانی، نقش مهمی در بیداری مردم ایفا می کردند. فهیمه از طریق اینان ، با حوزه علمیه آشنا می گردد و این گونه  می شود که بعد از اخذ دیپلم در سال 57،

     برای تحصیل معارف دینی، پای در شهر خون و قیام می گذارد ومجاور آستان قدسی کریمه اهل بیت(ع) می شود.

     مکتب توحید قم (حوزه علمیه خواهران)، در این دوره جدید آشیانه می شود که هم با بهره گیری از درس اساتیدی چون  آیت الله شهید قدوسی، نور علم و معرفت را در خود تقویت کند و هم این که به خودسازی و تهذیب همت گمارد تا با آراسته شدن به دو بال علم و اخلاق ، مهیای پرگشودن از این دیار فانی به عالم باقی گردد.

     این طلبه شهیده در همین دوران، عجیب با خالق بی همتای خود راز و نیاز می کند. در نوشته های از او که بی شباهت با مناجات نامه های بزرگان معرفت و کمال نیست، این گونه می خوانیم؛

     «خدایا! به من شناختی عطا کن که در پرتو این شناخت، از همه وابستگی ها رهیده باشم.»…« خدایا! دردها مختلف و سطح بینش ها متفاوت. کارهایم نه تنها به خاطر خدا نیست، بلکه به خاطر خود نیز نیست. واقعا از گذشت عمر خود و بطالت آن افسوس می خورم»…«خدایا! چقدر پستی و ذلت به همراه. چقدر توشه راه کم و چقدر راه طولانی و بی پایان».

     فهیمه خانم البته در میدان عمل نیز سرآمد است و از کوچک ترین فرصتی در راستای انجام عمل صالح بهره می گیرد. این گونه است که در تابستان سال 59 و قبل از حمله دژخیمان صدامیان به این آب و خاک، راهی جهاد سازندگی می شود و دوشادوش خواهران و برادران جهادگر می کوشد هم و غمی از مستضعفین و محرومان جامعه کم کند.

     تابستان که به پایان می رسد برای ادامه تحصیل در مکتب توحید به قم بازمی گردد.

     در همین آغاز سال تحصیلی آموزش و پرورش شهرستان بانه در استان کردستان از مکتب توحید قم می خواهد که مبلغی برای کار فرهنگی - تربیتی خواهران به این شهر اعزام کند.

     ششم آذرماه همین سال، توشه هجرت را برمی بندد و به دیار غرب ایران و منطقه ناامن کردستان رهسپار می شود تا به این طریق، زکات علمی که آموخته را با تعلیم به دیگران، بپردازد.

     این طلبه شهیده در جریان درگیری ها منافقان در این منطقه، جهاد فرهنگی و علمی را رسالت خود می داند.

     دهم آذرماه از سنندج با مادرش تلفنی تماس می گیرد و به او می گوید: «از بانه تا کربلای حسین علیه السلام، چهار ساعت بیشتر راه نیست. وقتی پیروز شویم، پیاده به سوی کربلا می رویم».

     دو روز بعد اما ، گرچه به کربلای زمینیان نمی رسد اما روحش به طواف کعبه سلطان عشق نائل می گردد.

     دوازده آذر برابر با 24 محرم الحرام 1401 ق، ماشین حامل فهیمه و دوستش، همراه با دو خواهر دانشجو که آنها نیز برای تبلیغ عازم این سفر بودند، از سنندج به سمت سقز، همراه با یک ستون نظامی حرکت می کنند. ساعت 4 بعدازظهر به دیوان دره می رسند و آنجا را به سمت بانه ترک می کنند.

     راه پر است از خطر منافقان حرامی که هیچ حد و مرزی را برای جنایات خود قائل نیستند.

     این طلبه شهیده با این اوصاف احساس راحتی می کند و در این راه که در هر لحظه آن بوی خداحافظی و کوچ اجباری به مشام می رسد، با تلاوت قرآن، آرام می گیرد و با نگاه به عکس امام، تسکینی معنوی می یابد.

     در این وضعیت، ناگهان رگبار گلوله از هر طرف، ماشین آنها را هدف قرار می دهد; بارانی از خون و گلوله. در این لحظه راننده فریاد می زند: «سرهاتان را پایین بیاورید» و فهیمه آرام سر بر دامن دوستش می گذارد. یکی از خواهران دانشجو از ناحیه دست آسیب می بیند. راننده از ناحیه کتف زخمی می شود ولی با این حال، ماشین را از آن منطقه دور می کند. بعد از چند دقیقه ماشین، جلوی درمانگاه متروکی متوقف می شود. راننده برای پانسمان کتف خود از ماشین پیاده می شود.

     دوست فهیمه برای درمان دوستش قصد می کند پیاده شود که خونی بر دامن خود می بیند… و این پایان با شکوه و زیبایِ  بانویی است که در راه خدا و نشر معارف دین او ، عاشقانه جان عزیز خویش را فدای معبودِ محبوبش کرده است.

منبع :خبرگزاری حوزه

ترویج ملی‌گرایی صِرف، خیانت به خون شهداست.

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1391

     به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، شب گذشته در همایش یادواره شهدای موسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی(ره) که با حضور جمعی از طلاب و پژوهشگران و خانواده های معظم شهدا و ایثارگران برگزار شد، گفت: شکرگزاری یکی از امور فطری و الهی در وجود انسانهاست، تا حدی که علمای کلام برای اثبات وجوب تحقیق درباره ذات خدا، مساله شکرگزاری از خالق را مطرح می کنند.

     وی افزود: اگر نعمتی به سوی ما روانه شود که برکتش حد و مرز نداشته باشد، طبیعتا شکرش نیز بی حد و بی نهایت خواهد بود و حال اگر این نعمت، نعمت هدایت باشد، شکرش حد و مرزی نخواهد داشت.

     رییس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با بیان این که اگر کسی کاری کند که ملت و جامعه ای را ازگمراهی نجات دهد، با چه هدیه ای می توان از او تقدیر کرد؟، خاطرنشان کرد: بلاشک هیچ هدیه ای ظرفیت شکر این نعمت نیست؛ در این عرصه پیامبران الهی و ائمه اطهار(ع) در صدر قرار دارند و افرادی که راه این بزرگان را ادامه می دهند نیز در همین شمارند.

     عضو خبرگان رهبری ادامه داد: کاری که سیدالشهدا(ع) برای تحقق هدایت بشر انجام دادند به دست هیچ بنده دیگری تحقق نیافت و به همین دلیل کسانی که همچون حضرت برای دفاع از ارزش های الهی جان خود را فدا می کنند، شکری بی پایان است.

     آیت الله مصباح یزدی افزود: شهدای ما، جان خود را در راهی فدا کردند که رهبر آن، حضرت سیدالشهدا(ع) بود؛ بدون شک، شهدای ما دارای مراتب و کمالاتی بود که معیار گزینششان تنها در حکمت الهی تعیین می شود؛ این جوانان، اسطوره هایی هستند که قدر و قیمت آنان را نمی توان حساب کرد.

     آب و خاک بهای خون شهدا نیست

     عضو جامعه مدرسین حوزه تاکید کرد: وظیفه مهم ما آن است که در راستای اهداف آنان حرکت کنیم؛ یکی از مسایلی که هیچ گاه نباید از یاد ببریم این نکته است که بهای خون شهدا، راه الله و هدایت بشر بوده است، نه آب و خاک و ملیت و قومیت؛ آب، خاک و وطن، مسایلی قراردادی هستند و ارزش های آن ارزش های انسانی و محدود است، ولی راه خدا، راهی بی نهایت و نورانی است.

     وی خاطرنشان کرد: یکی از مهم ترین وظایف ما در این دوران، حفظ راه و مسیر سرخی است که شهدا آغاز کردند؛ باید اهداف متعالی آنان برای نسل جوان به درستی بیان شود و اگر کسی در این راستا بخواهد مطلبی خلاف این را به مردم بگوید، یعنی بخواهد که هدف شهدا را چیزی غیر از خدا ذکر کند، به آرمان شهدا خیانت کرده است.

     رییس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) یادآور شد: به برکت اسلام جنگ برای ارزش های محدود، جای خود را به ارزش های بی نهایت داد و ملت ما سرفرازانه در این راه گام برداشت.

آسیب های نگاه ملی گرایی بدون خدامحوری

     عضو خبرگان رهبری با بیان این که اسلام ما را از تاریکی و جهالت به سوی نور و روشنایی سوق داد، گفت: اگر نگاهی به تاریخ ناسیونالیسم بیاندازیم خواهیم دید که چقدر از این دیدگاه ضرر کرده ایم و چه چیزهایی را نیز کسب کرده ایم، پاسخ برای اهل نظر کاملا روشن است؛ همین نگاه صرف ملی گرایی بدون خدامحوری است که از درونش، شعار “نه غزه، نه لبنان” بیرون می آید؛ جایگزینی ارزش های دیگر به جای اسلام و ارزش های الهی، خیانت به خون شهداست؛ آنچه باعث افتخار است این است که این میهن، میهن اسلامی است.

تحول در حوزه از دیدگاه مقام معظم رهبری

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1391

     حوزه علمیه متولی نظام دینی در جامعه است. با بروز تحول در اجتماع، روزآمدی این نظام علمی ـ دینی بر اساس نیازهای نوپدید ضروری می گردد. در این میان، حفظ ارکان حوزه همراه با تحول در روش ها، سیاست ها و چشم انداز از جمله ضرورت های راهبردی می باشد. آنچنان که رهبر معظم انقلاب، خطاب به مدیران و مسئولان حوزه های علمیه سراسر کشور، در بیان ضرورت تحول درحوزه های علمیه فرمودند: «تحول را مدیریت کنید… تحول اجتناب ناپذیر است. تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهی است… موجودی را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال خارج نیست: یا خواهد مُرد یا منزوی خواهد شد. یا در غوغای اوضاعِ تحول یافته مجال زندگی پیدا نمی کند، زیر دست و پا له می شود، از بین می رود؛ یا اگر زنده بماند، منزوی خواهد شد.»

 

      به همین منظور پایگاه حوزه در راستای وظیفه اطلاع رسانی خود و در جهت تبیین فرمایشات و خواسته های مقام معظم رهبری بر آن شده است تا گزیده ای از دیدگاه ها و نظرات ایشان را در خصوص حوزه علمیه، طلاب و روحانیون، وظایف آنان، نقش ایشان در جامعه و از همه مهم تر تحول در حوزه علمیه را جمع آوری وارائه نماید.

     آنچه در این ویژه نامه عرضه شده است، برگزیده برخی از فرمایشات معظم له در هر یک از موضوعات مذکور است.

     اینک ابتدا اشاره مختصری به تاریخچه حوزه علمیه به ویژه با تأکید بر دیدگاه و نقش دست اندرکاران و مدیران آن می اندازیم. البته واکاوی سابقه اندیشه تحول در حوزه و دقت یا عملکرد هر یک از علما در دوره زعامت در حوزه علمیه، خود مجال بیشتری را می طلبد؛ اما این مختصر می تواند اشاره ای کوتاه بر نقش و اندیشه هر یک از علمای برجسته حوزه های علمیه از ابتدا تاکنون را داشته باشد.

     آیت الله شیخ عبدالکریم حائری در 1300 ش حوزه علمیه قم را تأسیس کرد. البته در شکل گیری حوزه معاصر قم همچنین باید از کوشش های مرحوم شیخ محمدتقی بافقی یاد کرد.
      تشکیل حوزه علمیه در قم و حسن شهرت و مدیریت آیت الله حائری موجب استقبال بسیاری از علما و انتقال آنان به قم گردید. آیت الله حائری در مدت اقامت خویش در قم مهم ترین درس خارج حوزه علمیه را ارائه می کرد.

     با استقرار آیت الله حائری در قم بسیاری از شاگردان او که در اراک به سر می بردند، از جمله اشخاص برجسته ای چون آیت الله سید محمد تقی خوانساری، آیت الله سید احمد خوانساری، آیت الله سیدروح اللّه خمینی(امام خمینی)، آیت الله سیدمحمدرضا گلپایگانی و آیت الله شیخ محمدعلی اراکی به قم آمدند. آیت الله حائری در مدت اقامت حدود پانزده ساله خود در قم که در اوج باروری علمی نیز بود، با مدیریت قوی خود حوزه علمی نیرومندی را به وجود آورد….

در فاصله وفات آیت الله حائری تا مهاجرت آیت الله بروجردی به قم، ریاست اداره حوزه علمیه قم برعهده سه تن از استادان بزرگ این حوزه قرار گرفت: آیت الله سیدمحمد حجت کوه کمری، آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری و آیت الله سیدصدرالدین صدر.

در اوایل دهه بیست شمسی، شماری از بزرگان و استادان حوزه علمیه قم که از عدم مدیریت متمرکز این حوزه نگران بودند و از سویی از مقام علمی و نفوذ اجتماعی و دینی آیت اللّه حاج آقاحسین بروجردی، آگاهی داشتند، از او خواستند که از بروجرد به قم بیاید.

با ورود آیت الله بروجردی به حوزه علمیه قم، بر رونق آن افزوده شد و شور و نشاط علمی آن دوچندان و بنیه علمی آن تقویت گردید. اقدامات بروجردی در طول دوره زعامت، حاکی از اهتمام ایشان به حفظ و تقویت این حوزه است.

آیت الله بروجردی در بُعد بین المللی نیز فعالیت هایی را در حوزه علمیه قم سامان داد، از جمله سیدمحمدتقی طالقانی آل احمد را در 1331ش برای سرپرستی شیعیان مدینه و پس از درگذشت او سیداحمد لواسانی و سپس شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی را اعزام کرد؛ سیدزین العابدین کاشانی را به کویت، سیدمحمدحسن ناشرالاسلام شوشتری را به زنگبار، شریعت زاده اصفهانی را به پاکستان، مهدی حائری یزدی را به آمریکا و صدر بلاغی را به عنوان نماینده سیار خود به اروپا فرستاد.

آیت الله بروجردی در زمینه توسعه فضای آموزشی حوزه از قبیل ساخت و احیای مدارس و به طور خاص تأسیس مسجد اعظم و کتابخانه آن اقدامات درخور توجهی کرد. به این ترتیب، مهاجرت مؤثر و تحول آفرین آیت الله بروجردی، حوزه قم را به مرتبه ای از اعتبار رساند که عملاً هم ارز معتبرترین حوزه آن عهد، یعنی حوزه نجف شد و نه فقط طالبان علم از شهرهای مختلف ایران راهی قم می شدند، بلکه به تدریج افرادی از مناطق شیعه نشین دنیا قم را برای تحصیل برمی گزیدند.

صفحات: 1· 2

دانلود نرم افزار دویست داستان از فضایل حضرت زینب (س)(مخصوص موبایل)

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1391

منشاء حرکت میرزا کوچک خان یک منشاء صددرصد دینی و اعتقادی است.

نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1391

      به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به کنگره بزرگداشت میرزاکوچک خان جنگلی با اشاره به اینکه منشاء حرکت میرزا کوچک خان یک منشاء صددرصد دینی و اعتقادی است تاکید کردند: ایشان یک واحد مینیاتوری از نظام اسلامی را در همان محدوده خاص خود-گیلان- ایجاد کرد.
     متن پیام مقام معظم رهبری که صبح امروز از سوی آیت‌الله قربانی، نماینده ولی فقیه در استان گیلان و امام جمعه رشت، قرائت شد به شرح زیر است:

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌*
     قضيّه‌ى مرحوم ميرزا كوچك جنگلى يك قضيّه‌ى ويژه است؛ اگرچه كه در آن دوره‌ى خاص - يعنى در دوره‌ى فاصله‌ى بين مشروطيّت و سرِ كار آمدن رضاخان - حوادث گوناگونى در كشور به‌وجود آمده و هم‌زمان با نهضت جنگل، چند كار بزرگ ديگر هم در گوشه و كنار كشور - مثل مرحوم شيخ محمّد خيابانى در تبريز، يا كلنل محمّدتقى خان پسيان در مشهد - اتّفاق افتاده كه اينها همه تقريباً هم‌زمان است، لكن قضيّه‌ى جنگل يك قضيّه‌ى ويژه است. خب ما قضاياى تبريز را و حضور مرحوم شيخ محمّد خيابانى و اينها را خوب ميدانيم ديگر، هم در تاريخ نوشته شده و هم قضاياى خصوصى و اطّلاعات زيادى داريم، امّا آن صبغه‌ى مردمى و نجابتى كه در كار مرحوم ميرزا كوچك خان جنگلى هست، در هيچ كدام از اين دو سه كار ديگرى كه هم‌زمان در آن دوره اتّفاق افتاد در سرتاسر ايران، نظير ندارد. ميرزا كوچك - همين طور كه اشاره كرديد - يك روحانى است، يك طلبه است. البتّه من شنيده بودم، نقل شد براى ما از سالها پيش كه ايشان مرحوم ميرزاى شيرازى را درك كرده، لكن خيلى باوركردنى نيست. اين را مرحوم پدرم نقل ميكرد از مرحوم آ سيّد على‌اكبر مرعشى - كه شوهر خواهر پدر ما بود، يعنى باجناق مرحوم شيخ محمّد خيابانى بود - كه او از بزرگان علمايى بود كه منزوى بود در تهران؛ او گفته بود كه ميرزا كوچك درس ميرزا را درك كرده. به نظرم نمى‌آيد اين خيلى قابل تأييد باشد، زيرا كه سنّ ميرزا كوچك در وقتى كه ميرزاى شيرازى از دنيا رفته، چهارده پانزده سال بيشتر نبوده، بعيد به نظر ميرسد كه ايشان توانسته باشد درك كند مرحوم ميرزاى شيرازى را؛ لكن در اينكه طلبه بوده، در اينكه روحانى بوده، هيچ شكّى نيست؛ در حوزه‌ى خودِ رشت، بزرگانى هم در آن وقت بوده‌اند كه ميتوانسته از آنها استفاده كند، در اين هيچ ترديدى نيست. بنابراين منشأ حركت ميرزا كوچك خان يك منشأ صددرصد دينى و اعتقادى است.
      رفتار او هم يك رفتار دينى و اعتقادى است، يعنى انسان مشاهده ميكند با اينكه در درون تشكيلات خودشان مخالفينى داشت، بعضى از اقشار گوناگون ممتاز هم با او مخالفت ميكردند، امّا مرحوم ميرزا كوچك در برخورد با اينها كاملاً حدود شرعى را رعايت ميكرده و اهل درگيرى با داخل نبوده‌. مثلاً كسانى بودند كه‌ مخالفتهاى اعتقادى با ايشان داشتند؛ همراهان ايشان - آن افراطى‌ها - ميگفتند اينها را بزنيم سركوب كنيم! ميرزا كوچك نميگذاشته، جلوى اينها را ميگرفته و مانع ميشده از اينكه اين كار را بكنند؛ يعنى رفتار هم يك رفتار دينى است.
      و حركت، يك حركت صددرصد اسلامى و ايرانى است. خب آن زمان - ميدانيد ديگر - آن غوغاى نهضت ماركسيستى و تشكيل شوروى و هياهويى كه در دنيا و در بين ملّتها راه افتاده بود و جاذبه‌اى كه براى بعضى از ملّتها به‌وجود آورده بود، طبعاً يك عده‌اى را مجذوب خودش كرده بود و دوروبرى‌هاى ايشان هم از اين طريق به ايشان خيانت كردند؛ لكن اين مرد، هم به‌خاطر پايبندى‌اش به اسلامْ جذب تفكّر ماركسيستى نشد و رد كرد به‌طور صريح و قاطع آن نظريّه را - با اينكه جزو نزديك‌ترين‌هايى كه با او از اوّل همراه بودند، گرايش پيدا كردند؛ البتّه آنها هم ناكام از دنيا رفتند، هيچ‌كدام آنها هم خيرى از اين زندگى نديدند و از آن جريان بلشويكى هيچ خير و تجاوب جوانمردانه‌اى مشاهده نكردند - و مخالفت كرد، هم با اجنبى مخالف بود؛ يعنى چون سياستى بود كه از طرف اجانب بود، با اينكه اينها مقابله‌شان با دستگاه‌هاى حاكم مثل انگليس و روسهاى قزّاق و مانند اينها بود، امّا درعين‌حال به آن طرف هم جذب نشد؛ استقلال را حفظ كرد. يك نمونه‌ى خيلى برجسته‌اى است ميرزا كوچك خان؛ خداوند ان‌شاءاللّه درجاتش را عالى كند.
      كار شما هم با اين اهدافى كه ذكر كرديد و با ترتيبى كه گفتيد بسيار كار خوبى است. البتّه كتاب درباره‌ى ميرزا كوچك زياد نوشته شده. خوشبختانه اخلاص اين مرد موجب شده كه بر خلاف ديگر كسانى كه در اين صراطهاى مبارزات و مانند اينها وارد شدند، اسمش سر زبانها باشد و همه بشناسند او را، در حالى كه خيلى از اين كسانى را كه من اشاره كردم مردم نمى‌شناسند اصلاً و اسمشان را هم - بعضى‌ها را - نشنفته‌اند، لكن ايشان در بين مردم شناخته شده است، كتاب درباره‌اش نوشته شده. سعى بشود يك كار جامع و داراى نكته - نكته‌هاى اساسى زندگى او - به‌وجود بيايد، تا ان‌شاءاللّه چهره‌ى او بيشتر در بين مردم ما، جوانهاى ما شناخته بشود.
      بله يك واحد مينياتورى را ايشان از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى را در رشت و در همان محدوده‌ى خاصّ خودش - گيلان - به‌وجود آورده. از شما دوستانى كه در اين زمينه كار ميكنيد متشكّريم، و ميخواهيم هم كه همكاران دولتى و مسئولين تبليغاتى و مانند اينها با شما همكارى كنند، و كمك كنند ان‌شاءاللّه اين كار به بهترين وجهى تمام بشود.

والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته‌

* متن پیام مقام معظم رهبری به کنگره بزرگداشت میرزا کوچک خان جنگلی که از سوی آیت الله قربانی قرائت شد، برگرفته از سخنان ایشان در جمع اعضاء ستاد بزرگداشت میرزا است که در تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۹۱ بیان فرموده اند.

گزارشی از تکیه های عزاداری ( سقاخانه ) در بروجرد + عکس/ashura

نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1391

     محرم در بروجرد شور و حال عجیبی دارد و سالیان سال است که سقاخانه ها به سبک و سیاق بسیار زیبائی برگزار می گردد. همه جای این شهر ، شور و عشق به حسین است و این شور در دل کودکان و نوجوانان ، جوانان و بزرگسالان و پدران و مادران به خوبی موج می زند؛محرم همان ماهی است که اگر چه مردم در عزای حسین می نشینند اما عشق به حسین و لبیک به ندای او چیزی است که غم شهادت را از دل می برد و همه این عزاداریها و مرثیه سراییها برای حفظ ارزشهایی است که حسین علیه السلام به خاطر آن قیام کرد.

مردم بروجرد با سیاهپوش نمودن منازل خود و گذاشتن منبر و چراغانی نمودن منابر به شکل بسیار زیبائی، هر شب پذیرای گروه های بسیاری از همشهریان، اهل فامیل و اهالی محل و حتی غریبه ها می باشند!

 با آغاز ماه محرم بسیاری از بانوان بروجردی ، اتاقی از خانه خود را با پارچه های سبز و سیاه ،لباس عزا پوشانده و آن را تکیه ای برای عزاداری و سوگواری سید الشهدا علیه السلام در نظر می گیرند.
در این سقاخانه ها که نام آنها را تکایای خانگی  نیز می توان گذاشت ، منبری به یاد منبر سیدالشهدا در گوشه ای از اتاق رو به قبله گذاشته می شود و با چراغانی و آذین بندی آن و گذاشتن شمع در هر پله از منبر به یاد غربت و غریبی سیدالشهدا آن را روشن می کنند.

      این چراغها و شمعها تا پایان دهه محرم روشن می مانند و اگر صاحبخانه نذری داشته باشد این سقاخانه را تا پایان ماه صفر باز نمی کند تا سیدالشهدا نذرش را ادا نماید و از سوی دیگر هر فردی که حاجتی از سیدالشهدا دارد یکی ازاین چراغها را می برد تا نذرش که ادا شد سال دیگر آن را اضافه کرده و به سقاخانه برگرداند.سقاخانه حرمت خاصی دارد به طوری که خوابیدن در آن نوعی بی حرمتی به آن محسوب شده و مذمت می شود.

 

   

  برخی از خانواده ها سقاخانه های خود را بعد از ظهر و برخی دیگر شب باز می کنند و تا پاسی از شب میزبان میهمانان سیدالشهدا می شوند و با شربت و نان شیرمال و خرما و نقل و گلاب از آنها پذیرایی می کنند.

    

در این تکایای خانگی ، نوای یا حسین تا چند خانه آن طرف تر به گوش می رسد و هرخانه که نوای یاحسین از آن بلند می شود ، مردم و عاشقان سیدالشهدا به آنجا وارد شده و به عزاداری و دعا و مناجات و خواندن زیارت عاشورا و قرآن می پردازند.گاهی اوقات هم دسته هایی کوچک از نوجوانان هر محله به راه می افتند و به سقاخانه ها سر زده و چند دقیقه ای را در هر خانه به سینه زنی و عزاداری می پردازند.آنهائی که از صدای خوبی برخوردار هستند در این سقاخانه ها برای بقیه حضار در سوگ امام حسین و یاران صدیقش، نوحه سرائی می کنند.

البته چند سالی است که دستگاه های صوتی رنگ و بوی بیشتری در اینگونه مراسم ها از خود نشان داده اند.

در بدو ورود مردم به صاحبخانه می گویند بر قاتلان سیدالشهدا، لعنت! و صاحبخانه نیز تکرار می کند لعنت!

هر از چند گاهی نیز که سکوت بر مجلس حکمفرما میشود یکی از حضار با صدای بلند می گوید : سر حسین یا حسین! و جمعیت نیز یکصدا می گویند: یا حسین!

در موقع رفتن نیز جملاتی به مانند: اجر شما با امام حسین علیه السلام بر زبان میهمانان خطاب به میزبانان جاری می گردد.

قدیم تر ها به اینگونه مراسم در سقاخانه ها به زبان محلی بروجردی قلیچ می گفتند.

    

این سقاخانه ها و یا تکایای خانگی در هر منطقه از شهر بروجرد دایر است و بالا و پایین شهر ندارد .همه به عشق حسین و کربلای حسین به عزاداری و مرثیه سرایی می پردازند و با گذر از  کوچه و خیابان های شهر بروجرد در دهه اول محرم ، بوی اسفند و عود ما را به سوی این سقاخانه ها هدایت می کند.

  

  نصب پرچمهای سرخ، سبز و سیاه بر بامهای خانه هایی که سقاخانه دارد از دیگر آیین این شهر است.

     قنداقه حضرت علی اصغر علیه السلام به عنوان باب الحوائج یکی دیگر از مراسم معمول در این ایام است که هدف از آن گرفتن حاجت و ریختن نذورات مختلف بر قنداقه کوچکترین شهید کربلاست و این قنداقه در اغلب سقاخانه های بروجرد وجود دارد.

رسم بر این است که از اولین شب محرم تا بعد از تاسوعا و عاشورا هر شب در منازل بسیاری از مردم بروجرد سقاخانه دائر است .

 

اما از جمله سقاخانه های معروف بروجرد سقاخانه حضرت ابوالفضل العباس است که در یکی از مناطق قدیمی بروجرد واقع شده است . این سقاخانه در طول سال دایر است و مردم به زیارت آن می روند. بانی این سقاخانه شخصی است که طی حادثه ای با کرامت حضرت عباس ،از مهلکه ای جان سالم به در می برد.

در ماه محرم و صفر این سقاخانه حال و هوای دیگری به خود می گیرد و قریب به یک هزار چراغ نفت سوز در آن روشن می شود.

در روزعاشورای حسینی علیه السلام سقاخانه ابوالفضل در بروجرد با صدها چراغ روشن پذیرای هزاران حاجتمند است که در بعد از ظهر عاشورا در مقابل سقاخانه برای گرفتن چراغ، به نیت گرفتن حاجت می ایستند که در این مراسم صاحب نذر با گرفتن یک چراغ نفت سوز نیت می کند که اگر تا محرم سال بعد حاجت بگیرد یک چراغ دیگر بخرد و آن را برای سقاخانه بیاورد.

 


 

ظاهرا این مراسم در بروجرد منحصر بفرد بوده و در دیگر شهرهای کشورمان اینچنین مراسم سوگواری با این شرایط که در بروجرد برگزار میشود، دیده نمیشود!

البته هر منطقه در کشورمان مراسم مختص و بومی خود را دارد!

عکس از اصغر صحرایی

التماس  دعا

استقبال توصیف ناپذیر مردم بروجرد از ضریح مقدس امام حسین علیه السلام + عکس

نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1391

      حقیقتاً این شکوه و شور حسینی در میان این مردم آدم را بهت زده می کرد. مردمی که از ساعت 9 صبح تا رسیدن کاروان عشق مشتاقانه دلهایشان پرپر میزد تا نگاه های خیس و گریانشان را به ضریح حضرت متبرک کنند…

     نه سرما را درک می کردند و نه خستگی ایستادن مداوم و نه تلخی انتظار ..

     بلکه این انتظار خیلی هم شیرین و دوست داشتنی بود.

     “کاروان سفینه النجاه” طبق برنامه ریزی مسئولان قرار بود راس ساعت 9 صبح در میدان “آیت الله بروجردی"_ میدان ورودی شهر بروجرد_باشد.اما غافل از اینکه شور و احساسات و عشق مردم قابل حساب و کتاب و برنامه مادی  نیست.

     عاشقان حسین با چشمانی اشکبار 30 کیلومتر! قبل از میدان ورودی در انتظار بودند..

     طبق آمار مسئولان محلی حدود دویست هزار نفر به استقبال ضریح ابا عبدالله آمده بودند و این ازدحام باعث شد تا کاروان عاشقی مسیر 105 کیلومتری اراک تا بروجرد را در 10ساعت بپیماید.شیفتگان و دلدادکان به حسین از بخش ها و روستاهای اطراف شهر خود را با پای پیاده و بعضاً برهنه به ورودی شهر و قبل از آن رسانیده بودند تا از نسیم روحبش عطر حسین بی نصیب نمانند…

     عشق این مردم به حسین علیه السلام قابل وصف نیست…

     ای حسین!

     مگر این دلهای عاشق از تو چه دیده اند که اینگونه دیوانه وار، شوق دیدن ضریحت ،ساعت ها انتظار را بر آنها گوارا می کند…


این اشک ها به پای شما آتشم زدند               شکر خدا برای شما آتشم زذند

من جبرییل سوخته بالم ،نگاه کن                     معراج چشم های شما آتشم زدند

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ …

 

 

 

 

 

 

 

 

http://img.irna.ir/1391/13910911/80436961/80436961-3512168.jpg

http://media.irna.ir/1391/13910911/80435910/80435910-3510355.jpg

 

 

پایان نامه:ویژگی های بنی اسرائیل در قرآن و مقایسه آن با صهیونیست ها

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1391

چکیده :

موضوع تحقیق ، ویژگی های بنی اسرائیل در قرآن و مقایسه ی آن با صهیونیست ها می باشد که در سه بخش جمع آوری شده و با بهره گیری از آیات قرآن و کتاب های تاریخی تهیه و تنظیم شده است .

ابتدا دور نمایی به صورت کلی از (( صهیونیسم )) ارائه شده و بعد ضرورت و اهداف تحقیق که باعث ترغیب و تحریص به نوشتن این موضوع شده بیان گردیده است .

سپس تاریخ وسرگذشت قوم (( بنی اسرائیل )) و تعدادی از پیامبران الهی این قوم ، که در سرنوشت آن ها تاثیر  بسزایی داشته اند ذکر شده و میزان ارتباط و وابستگی آن ها به سرزمین فلسطین مشخص شده است؛اینکه فلسطین یک سرزمین خالی از سکنه نبوده است و قبل از ورود (( یهود )) به این سرزمین تعدادی دیگر از قبایل عرب در آن جا ساکن بوده اند .

ویژگی های (( بنی اسرائیل )) در قران با بهره گیری از آیات قرآن و کتاب های تفسیری و صفات نکوهیده قوم (( بنی اسرائیل )) از دیگر مباحث مطرح شده در این تحقیق است. با توجه به این مطالب معلوم می شود که منشاء تمام انحرافات اخلاقی قوم (( یهود )) ،نداشتن روح تسلیم در برابر حق و حقیقت و خوی مادی و نژاد پرستی این قوم لجوج و کینه توز است .

همچنین مسائل مربوط به (( صهیونیسم )) مطرح شده است و این که (( صهیونیسم )) ابتدا در عرصه ی ادبیات ظهور کرد و و بعد از گذشت مدت ها  به یهودیان عالم القا شد که فلسطین تنها نقطه ی امن برای زندگی (( یهود )) است .

پژوهشگر:فاطمه گودرزی

امروز...

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1391

سلام آقا

این سطر را با اشک دیده می نویسم:

اگر قدمهایم لیاقت حضور در بهشت زمینی کربلایت را ندارند،به دستهایم هم

غبطه می خورند که تبرکی عاشقانه از ضریح مقدست می جویند…

چند روزی بیشتر ازعاشورایت نگذشته است…چند روزی بیشتر ازپرپر شدن

گلهای تشنه ات نگذشته است… و می دانم دل رئوفت، ضریح پرشکوهت را به

شهر من روانه می کند تا مرهمی باشد بر دلهای سوخته ای که از درد

مظلومیتت ،بغض سنگینی گلویشان را سخت می فشرد…

امروز…

ضریح مقدس مولایم حسین به بروجرد می آید…