موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"

ای نام تو بهترین سر آغاز

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

 قال على (عليه السلام):

     «كُلُّ اَمْر ذى بال لَمْ يُذْكَرْ فيهِ اسْمُ اللهِ فَهُوَ اَبْتَرُ»;

     «هر كار داراى اهميّتى كه بدون ياد خدا آغاز گردد، به سرانجام نمى رسد»(1).

شرح و تفسير

     ياد خداوند در تمام اعمال و گفتار انسان مؤثّر است و غفلت از آن نتيجه منفى دارد. بر اين اساس در اين روايت شريف توصيه به ذكر نام الله در هر كارى شده است و روشن است كه منظور از بردن نام خدا و آغاز هر كارى به نام او، فقط گفتن بسم الله نيست، بلكه هدف اين است كه خداوند در تمام اعمال ما حضور داشته باشد، بدين جهت در اين روايت، بر خلاف روايات مشابه، به جاى «لَمْ يُبْدَأْ»(2) جمله «لَمْ يُذْكَرْ» آمده است. كه نه تنها در شروع كار، بلكه در ادامه كار هم ذكر الله لازم است.

چگونه خدا را ياد كنيم؟

     «ذكر الله» و به ياد خالق و آفريدگار جهان هستى بودن انواعى دارد، برترين آن اين است كه انسان بداند او وجودى است وابسته، كه بدون تكيه بر خداوند، حتّى براى يك لحظه، نمى تواند به زندگى خود ادامه دهد. وابستگى ما انسان ها، بلكه تمام موجودات جهان هستى به خداوند متعال، مانند وابستگى نور چراغ ها به منبع انرژى است كه در ابتدا و ادامه نياز به آن منبع دارد. اگر انسان به اين مرحله از ياد خدا برسد و از آن غفلت نكند، بدون شك متحوّل و دگرگون مى گردد و ديگر به هيچ كس جز خدا تكيه نمى كند و امكان ندارد كه آلوده به گناه شود; زيرا چنين انسانى همواره خويش را در محضر خدا مى بيند و تمام نعمت ها و در يك جمله هستى اش را از ناحيه او مى داند و روشن است كه چنين انسانى هرگز گرفتار معصيت نمى شود. گناهان در لحظه هايى رخ مى دهد كه انسان از خدا غافل مى شود(3). انسانى كه دائماً به ياد اوست گناه نخواهد كرد.

  1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 305 و جلد 89، صفحه 242.
  2. جامع الصغير، جلد 2، صفحه 277، حديث 6284.
  3. مباحث مختلف مربوط به غفلت; از جمله عوامل غفلت، عواقب شوم غفلت، نشانه هاى غفلت، راه هاى زدودن غفلت، غفلت مثبت و منفى و ديگر مباحث مربوطه را در كتاب اخلاق در قرآن، جلد دوم، صفحه 324 به بعد، مطالعه فرماييد.

سرمشق از سخنان حضرت على (ع) حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى

تهيّه و تنظيم  ابوالقاسم عليان نژاد

چرا امام حسين (عليه السلام) فراموش نمى شود؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

چرا امام حسين(عليه السلام) فراموش نمى شود؟

     اهمّيّت تاريخ زندگى امام حسين(عليه السلام) كه به صورت يكى از شورانگيزترين حماسه هاى تاريخ بشريّت درآمده، نه تنها از اين نظر است كه همه ساله نيرومندترين امواج احساسات ميليون ها انسان را در اطراف خود بر مى انگيزد و مراسمى پرشورتر از هر مراسم ديگر به وجود مى آورد، بلكه اهمّيّت آن بيشتر از اين جهت است كه: هيچ گونه «محرّكى» جز عواطف پاك دينى و انسانى و مردمى ندارد و اين تظاهرات پرشكوه كه به خاطر بزرگداشت اين حادثه تاريخى انجام مى گيرد، نيازمند هيچ مقدّمه چينى و فعّاليّت هاى تبليغاتى نيست و از اين جهت در نوع خود بى نظير است.

     اغلب ما اين حقيقت را مى دانيم، ولى نكته اى كه براى بسيارى (به خصوص متفكّران غير اسلامى) هنوز به درستى روشن نشده و همچنان به صورت معمّايى در نظر آنها باقى مانده اين است كه:چرا اين قدر به اين حادثه تاريخى كه از نظر «كمّيّت و كيفيّت» مشابه فراوان دارد، اهمّيّت داده مى شود؟ چرا مراسم بزرگداشت اين خاطره هر سال پرشكوه تر و پرهيجان تر از سال پيش، برگزار مى گردد؟

    

ادامه »

فرمایشات آیت الله بهجت «قدّس سرّه» در خصوص امیرالمومنین

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ

     عده اى از رواياتى كه عامّه در فضل حضرت امير ـ عليه السّلام ـ نقل كرده اند در درجه ى اوّل و اعلى قرار دارد، نظير:

     «أَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى.»(1)

      تو نسبت به من مشابه هارون به حضرت موسى ـ عليهماالسّلام ـ هستى، تنها با اين تفاوت كه بعد از من پيامبرى نخواهد بود.

از جمله ى استثنا:

     «إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى» استفاده مى شود كه در مستثنى مِنْه همه چيز مندرج است، مگر اين كه اهل تسنن بگويند:

اين سخن باز استثنا دارد و آن اين است كه: «إِلاّ أَنَّ أَبابَكْرٍ أَفْضَلُ مِنْهُ!» جز اين كه ابوبكر از او افضل است!

در هر حال، متن حديث را نقل مى كنند و چه قدر كودكانه به آن جواب مى دهند. و نيز روايت طير مشوىّ:

     «أَللّهُمَّ! آتِنى بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِى مِنْ هذَا الطَّيْرِ فَجاءَ عَلِىٌّ.» (2) خداوند، محبوبترين اشخاص در نزد خود را حاضر كن تا اين پرنده را همراه با من بخورد… ناگاه على ـ عليه السّلام ـ فرا رسيد. و نيز روايت:

     «أَنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بابُها.» (3) من شهر علم هستم و على ـ عليه السّلام ـ درِ آن است.

     هم چنين اين روايت كه صاحب صواعق محرقه آن را از كتب خودشان نقل مى كند و سند آن را هم به ابى بكر مى رساند كه حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ فرمود:

     «مَنْزِلَةُ عَلِىٍّ مِنِّى مِثْلُ مَنْزِلَتى مِنْ رِبّى.» (4) مقام و منزلت على ـ عليه السّلام ـ نسبت به من، همانند منزلت من نسبت به پروردگارم مى باشد.
     و نيز اين حديث از پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ در روز غدير خم: «أَلَسْتُ أَوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قالُوا: بَلى. قالَ ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ:

     مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ. أَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ…» (5)

     آيا من نسبت به جان شما سزاوارتر نيستم؟ عرض كردند: بله. فرمود: هر كس من به او ولايت دارم و مولاى اويم، اين على ـ عليه السّلام ـ مولاى او است. خداوندا، هر كس كه او را مولاى خود بداند و دوستدارش باشد، دوستش بدار، و هر كس با او دشمنى ورزد دشمنش باش.
     همه را نقل مى كنند و درباره ى روايت اخير مى گويند:

     «لَوْ أَرادَ الْخِلافَةَ، لَقالَ ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ: عَلِىٌّ خَليفَتى مِنْ بَعْدى.»(اتفاقا همين معنا را نيز كه على ـ عليه السّلام ـ جانشين بعد از من است، در كتاب هاى اهل تسنّن از رسول اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ نقل شده است: «لايَنْبَغى أَنْ أَذْهَبَ إِلاّ وَ أَنْتَ خَلِيفَتى… أَنْتَ وَلِيّى فِى كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدى.»؛ روا نيست كه من از دنيا بروم و توجانشين من نباشى… تو سرپرست برگزيده ى من بر هر مؤمن بعد از من هستى.(6) اگر مقصود رسول اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ خلافت بود، قطعا مى فرمود: «على ـ عليه السّلام ـ خليفه و جانشين من است.»

     مى گوييم: اگر اين گونه هم مى گفت كه على ـ عليه السّلام ـ خليفه و جانشين من است، باز شما مى گفتيد: بله خليفه است منتهى تنها در كمالات؛ زيرا با درايت و اجماع منافات دارد! و يا مى گفتيد: ما هم على ـ عليه السّلام ـ را خليفه مى دانيم، منتهى خليفه ى چهارم!

     و اگر پيغمبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ مى فرمود: على ـ عليه السّلام ـ خليفه ى بلافصل است، باز مى گفتيد: فصل به غير خلفا مراد است، يعنى بلافصل اجنبى نسبت به خلفا، زيرا نسبت به خلافت شيخين اجماع قائم است!

1.صحيح مسلم، ج 7، ص 120 و 121؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 302 ـ 304؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 337؛ ج 3، ص 109 و…

2.مستدرك حاكم، ج 3، ص 130 و 132؛ مجمع الزوائد هيثمى، ج 9، ص 125 و 126؛ كنزالعمّال، ج 13، ص 166 و 519 و…

3.مستدرك حاكم، ج 3، ص 126 و 127؛ الفايق زمخشرى، ج 2، ص 16؛ المعجم الكبير، ج 11، ص 55؛ الجامع الصغير، ج 1، ص 415 و…

4.ر.ك: المسترشد، ص 293؛ مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 60؛ بحارالانوار، ج 38، ص 298؛ ميزان الاعتدال ذهبى، ج 3، ص 540؛ الكشف الحثيث، ص 229؛ لسان الميزان ابن حجر، ج 5، ص 161.

5.ر.ك: خصائص نسائى، ص 101؛ المعجم الكبير طبرانى، ج 5، ص 195، 212 و…

6.ر.ك: مسند احمد، ج 1، ص 331؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 134؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 120؛ السنن الكبرى، ج 5، ص 113 و…

رهبر معظم انقلاب در جمع پر شور هزاران نفر از جوانان خراسان شمالی؛

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

 □ عکس  □ صوت و فیلم

     “سبک زندگی” بخش اساسی پیشرفت و تمدن‌سازی نوین اسلامی/ ایمان و تقلید نکردن از غرب لازمه شکل‌گیری فرهنگ زندگی اسلامی است.
     رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) در جمع پرشور هزاران نفر از دانشجویان، دانش آموزان و دیگر جوانان خراسان شمالی، «سبک زندگی» را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی خواندند و با دعوت از نخبگان و صاحبان فکر و اندیشه برای «پرداختن به این مفهوم مهم، آسیب شناسی وضع موجود سبک زندگی در ایران و چاره جویی در این زمینه» تأکید کردند: پیشرفت در علم و صنعت و اقتصاد و سیاست که بُعد ابزاری تمدن اسلامی را شکل می دهد وسیله ای است برای دستیابی به سبک و فرهنگ صحیح زندگی و رسیدن به آرامش، امنیت، تعالی و پیشرفت حقیقی.
     ایشان، مفهوم پیشرفت را تداعی کننده حرکت، راه و صیرورت دانستند و افزودند: در هر برداشتی (چه مادی و چه معنوی) از مفهوم توقف ناپذیر پیشرفت، سبک زندگی، رفتار اجتماعی و شیوه زیستن اهمیت فراوانی دارد.
     رهبر انقلاب برای تبیین بیشتر اهمیت سبک زندگی به تشریح جایگاه آن در تمدن نوین اسلامی پرداختند و افزودند: اگر پیشرفت همه جانبه را به معنای تمدن سازی نوین اسلامی بگیریم این تمدن دارای دو بخش ابزاری - و «حقیقی و اساسی» خواهد بود که سبک زندگی بخش حقیقی آن را تشکیل می دهد.
     حضرت آیت الله خامنه ای، تحقق هر دو بخش تمدن نوین اسلامی را ضروری خواندند و افزودند: بخش ابزاری، یا سخت افزاری این تمدن، موضوعاتی است که در فضای امروز، به عنوان نمودهای پیشرفت مطرح می شود از قبیل علم، اختراع، اقتصاد، سیاست، اعتبار بین المللی و نظائر آن.

صفحات: 1· 2

چهار خصلت مانع هلاكت است!

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

       در كافى است كه فضيل بن عثمان مرادى گويد از ابوعبدالله ، امام صادق عليه السلام شنيده است. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

     چهار خصلت است كه در هر كه باشد در وقت ورود به بارگاه خداوند، پس از آن ديگر او را هلاكتى نيست جز آنكه شايسته هلاكت باشد و آن عبارت است از اين كه بنده همت به كارى نيك بندد كه آن را به انجام رساند. چنانچه آن را به انجام نرساند، خداى برايش (به سبب نيت نيكش ) حسنه اى بنويسد، و چنانچه آن را انجام دهد، خداى برايش ده حسنه بنويسد، و چنانچه همت به كارى زشت بندد كه آن را به انجام رساند؛ پس چنانچه آن را به انجام نرساند، چيزى بر او نوشته نشود، و اگر آن را انجام دهد، هفت ساعت بدو مهلت داده شده ، فرشته كاتب حسنات ، كاتب سيئات را كه بر جانب چپ است گويد: شتاب مكن كه شايد عمل زشتش را به عملى نيك دنبال كند كه آن را پاك سازد؛ چه خداى عزوجل فرمايد: (ان الحسنات يذهبن السيئات ) (118) و يا بخشش طلبد؛ پس اگر گويد: استغفر الله الذى لا اله الا هو، عالم الغيب و الشهادة العزيز الحكيم الغفور الرحيم ذو الجلال و الاكرام و اتوب اليه ، چيزى بر او نوشته نشود. چنانچه هفت ساعت بگذرد و نه حسنه اى انجام دهد و نه آمرزش طلبد، كاتب حسنات ، كاتب سيئات را گويد: بنويس گناه را بر اين نگون بخت محروم !

پندهاى حكيمانه علامه حسن زاده آملى عباس عزيزى

 

قرب خدا چگونه ؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

     منظور از قرب خداى متعال، كه مطلوب نهايىِ انسان است و بايد در اثر حركت اختيارىِ خود به آن نايل گردد، كم شدن فاصله زمانى و مكانى نيست؛ زيرا پروردگار متعال، آفريننده زمان و مكان، و محيط بر همه زمان‌ها و مكان‌ها است و با هيچ موجودى نسبت زمانى و مكانى ندارد:

     «هُوَ الاَوَّلُ وَالاخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ.» ( حديد/ 3) او است اول و آخر و ظاهر و باطن.

     «هُوَ مَعَكُمْ اَيْنَما كُنْتُمْ.»( حديد/ 4) هر جا باشيد او با شما است.

     «فَاَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ.»( بقره/ 115) به هر سو روى آوريد، همان جا روى خدا است.

    به علاوه، كم شدن فاصله زمانى و مكانى به خودىِ خود، كمالى محسوب نمى‌شود. پس منظور از اين قرب چيست؟

     البته خداى متعال بر همه بندگان و آفريدگان، احاطه وجودى دارد:

     «اَلا اِنَّهُ بِكُلِّ شَىء مُحيطٌ.»( فصلت/ 54) هان، تحقيقاً خدا بر هر چيز احاطه دارد.

     و هستى و همه شؤون وجودىِ موجودات در قبضه قدرت و وابسته به اراده و مشيت او است، بلكه هستىِ هر چيز، عين ارتباط و تعلق به او است. بنابراين، او به هر چيز، از هر چيز، نزديك تر است:

     «وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ.»( ق/ 16) ما از رگ گردن به او نزديك تريم.

    «وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ.»( واقعه/ 85) ما به او از شما نزديك تريم؛ ولى نمى‌بينيد.

صفحات: 1· 2

خطر نفوذ افراد منحرف در حوزه هاى علميه

نوشته شده توسطرحیمی 22ام مهر, 1391

     وصيّت اينجانب به حوزه هاى مقدّسه علميّه آن است كه كراراً عرض نموده ام كه در اين زمان كه مخالفين اسلام و جمهورى اسلامى كمر به براندازى اسلام بسته اند و از هر راه ممكن براى اين مقصد شيطانى كوشش مى نمايند و يكى از راههاى با اهميت براى مقصد شوم آنان و خطرناك براى اسلام و حوزه هاى اسلامى نفوذ دادن افراد منحرف و تبهكار در حوزه هاى علميّه است كه خطر بزرگ كوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه ها با اعمال ناشايسته و اخلاق و روش انحرافى است و خطر بسيار عظيم آن در درازمدت به مقامات بالا رسيدن يك يا چند نفر شيّاد كه با آگاهى بر علوم اسلامى و جازدن خود را در بين توده ها و قشرهاى مردم پاكدل و علاقه مند نمودن آنان را به خويش و ضربه مهلك زدن به حوزه هاى اسلامى و اسلام عزيز و كشور در موقع مناسب مى باشد. و مى دانيم كه قدرتهاى بزرگ چپاولگر در ميان جامعه ها افرادى به صورتهاى مختلف از ملى گراها و روشنفكران مصنوعى و روحانى نمايان كه اگر مجال يابند از همه پرخطرتر و آسيب رسان ترند ذخيره دارند كه گاهى سى - چهل سال با مشى اسلامى و مقدّس مآبى يا پان ايرانيسم و وطن پرستى و حيله هاى ديگر با صبر و بردبارى در ميان ملتها زيست مى كنند و در موقع مناسب ماءموريت خود را انجام مى دهند. و ملت عزيز ما در اين مدت كوتاه پس از پيروزى انقلاب نمونه هايى از قبيل مجاهد خلق و فدايى خلق و توده ايها و ديگر عناوين ديده اند و لازم است همه با هشيارى اين قسم توطئه را خنثى نمايند و از همه لازم تر حوزه هاى علميّه است كه تنظيم و تصفيه آن با مدرّسين محترم و افاضل سابقه دار است با تأييد مراجع وقت، و شايد تز نظم در بى نظمى است از القائات شوم همين نقشه ريزان و توطئه گران باشد.

وصيت نامه سياسى الهى حضرت امام خمينى «قدّس سرّه الشريف»

آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر در جامعه

نوشته شده توسطرحیمی 21ام مهر, 1391

      در قرآن کریم درباره‏ی عقوبت ترک امر به معروف و نهی از منکر حکایت هایی درباره‏ ی امت های گذشته نقل شده است که داستان اصحاب سبت یکی از آنهاست.

     داستان اصحاب سبت در سوره‏ هایی از قرآن مجید نظیر سوره بقره، مائده، اعراف و سوره‏های دیگر باین شده است. تکرار این داستان در سوره‏های مختلف دلیل بر اهمیت آن است.

     در زمانهای قدیم در روستایی نزدیک ساحل دریا مردمانی زندگی می ‏کردند که شغل آنان ماهیگیری بود. پیامبر آن مردم، به فرمان خداوند، به آنان دستور داد که روز شنبه ماهی نگیرند و این نوعی امتحان الهی بود. از قضا روز شنبه بیشتر از روزهای دیگر ماهی روی آب می ‏آمد، بخصوص حرکت آزادانه ماهی های بزرگ بر روی آب مردم را وسوسه می‏ کرد که آنها را بگیرند و چشم‏ پوشی از آن ماهیها برای مردم آن سرزمین مشکل بود. آنان به گمان خود می‏ خواستند، خداوند را فریب دهند و با پروردگار حیله کنند. به این دلیل حوضچه ‏هایی ساختند که با دریجه ‏هایی به دریا ارتباط داشت، وقتی آب دریا به این حوضچه‏ ها می‏ ریخت، ماهی ها هم در آن حوضچه می‏ افتادند و با بسته شدن دریجه‏ ها دیگر نمی‏ توانستند خارج شوند. مردم هم روز یکشنبه این ماهیها را می‏ گرفتند و به خیال خود، حیله ‏ی شرعی به کار می‏ بردند.

     قرآن کریم می‏ فرماید که پروردگار عالم، اهل قریه را به سبب نافرمانی از دستور الهی به صورت خوک و میمون درآورد و حسب برخی روایات آنان بعد از سه روز به هلاکت رسیدند.

     در قرآن مجید آمده است که این مردم سه دسته بودند: یک دسته کسانی بودند که با سرپیچی از فرمان الهی به گرفتن ماهی مبادرت می‏ کردند و از گناهکاران بودند. دسته دوم، افرادی بودند که امر به معروف و نهی از منکر می ‏کردند و کار گناهکاران را نیرنگ و خدعه با خداوند می‏ دانستند و دسته‏ ی سوم، کسانی بودند که ماهی نمی‏ گرفتند، اما امر به معروف و نهی از منکر نیز نمی‏ کردند و به مسائل موجود در جامعه‏ی خود بی‏ اعتنا بودند.

     هنگامی که عذاب الهی نازل شد، از میان این گروهها، فقط کسانی نجات یافتند که امر به معروف و نهی از منکر می ‏کردند و گناهکاران و بی‏ اعتنایان به هلاکت رسیدند، زیرا کسانی که گناهی را شاهد باشند و امر به معروف و نهی از منکر نکنند، در آن گناه با گناهکار شریک اند.

صفحات: 1· 2

برداشتی از سوره مبارکه «عصر»

نوشته شده توسطرحیمی 21ام مهر, 1391

سوره ‏ی پر محتوایی در قرآن کریم به نام «عصر» وجود دارد می‏ توان از آیات آن تعبیرهایی در مورد امر به معروف و نهی از منکر برداشت کرد. سوره ‏ی مبارکه چنین می‏فرماید:

     (بسم الله الرحمن الرحیم والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.)

     به نام خداوند بخشنده‏ ی مهربان. سوگند به زمان که آدمی در خسران است، مرگ آنهایی که ایمان آوردند، کارهای شایسته انجام دادند، یکدیگر را به حق سفارش کردند و یکدیگر را به صبر توصیه نمودند.

     در تفسیر آیات این سوره‏ ی مبارکه می ‏توان چنین گفت: قسم به عصر و عصاره‏ ی علام خلقت؛ یعنی حضرت ولی عصر (عج)، همانا انسانها همگی زیانکارند، مگر آنان که دو بال برای پرواز به سوی سعادت داشته باشند. نخسین بال،ایمان و انجام دادن عمل صالح و بال دوم امر به معروف و نهی از منکر است. کسانی که در عین ایمان به خدا انجام دادن اعمال صالح، به حق سفارش و در مقابل گناه صبر می‏کنند.

     ملتی که یک بال داشته باشد؛ یعنی صرفاً ایمان داشته باشد و به دستورهای دینی هم عمل کند (ایمان فردی)، در آسمان کمال نمی‏ تواند پرواز کند. چنین مردمی در صورتی می ‏توانند پرواز کنند که علاوه بر آن که خود نماز می‏ خوانند، خمس می‏ دهند و در راه خدا جهاد می‏ کنند، دیگران را نیز به این کارها دعوت کنند.

     اگر کسی ایمان نداشته باشد اما امر به معروف و نهی از منکر کند، مانند عالم بی عمل است؛ یعنی عالمی که مردم را به کارهای نیک دعوت می‏ کند، اما خود بدن عمل نمی‏ کند. در روایات آمده است که در قیامت عالم بی عمل را به جهنم می‏ برند و در آنجا از بوی بد او اهل دوزخ به خدا شکایت می‏ کنند. بنابراین، کسی که بگوید ولی عمل نکند، یک بال دارد و نیز کسی که عمل کند اما نگوید، باز هم یک بال دارد و نمی‏تواند به سعادت برسد.

اهمیت امر به معروف و نهی از منکر

نوشته شده توسطرحیمی 21ام مهر, 1391

     دین اسلام، رسالت هدایت همه‏ ی انسانها را در تمام دوره‏ ها و نسلها به عهده دارد، بنابراین اصول و فروع آن باید با دقت هر چه بیشتر نگهداری شود. کسانی که به این دین الهی ایمان دارند، مسئولیت سنگینی را در برابر حفظ و گسترش صحیح آن عهده دار می‏ باشند. این وظیفه‏ ی سنگین در پرتو قانون امر به معروف و نهی از منکر انجام شدنی است.

     هر کار خیر و پسندیده را معروف و هر کار زشت و ناپسند را منکر می‏ گویند. امر یعنی دستور دادن و نهی به معنای باز داشتن است. بنابراین، امر به معروف و نهی از منکر؛ یعنی امر کردن به خوبی ها و باز داشتن از بدی هاست.

     مسلمانان وظیفه دارند تا افراد ناآگاه و سهل انگار را که وظایف دینی خود را انجام نمی‏دهند، به بهترین راهی که در آنان مؤثر است، به انجام دادن کار نیک و پسندیده امر کنند.

     کسی که با انجام دادن کاری ناپسند به خود و جامعه‏اش زیان می‏رساند، باید که از کار او جلوگیری به عمل آید و چه بسا سکوت افراد صالح موجب ادامه یافتن منکر یا گسترش فساد در جامعه شود.

     همان گونه که با شیوع بیماری در جامعه ابتلای به آن گسترش پیدا می‏ کند و از این رو جلوگیری کردن از سرایت بیماری ها وظیفه‏ ی همه ‏ی افراد جامعه است، در مورد بیماری های اخلاقی نیز چنین است و در صورت اهمیت ندادن به آنها ممکن است فساد در جامعه شیوع پیدا کند. بنابراین، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ‏ای عمومی است و بر یک یک مسلمانان واجب است. این وظیفه در جامعه اسلامی برای نهادهای عمومی و سازمانهای دولتی بیشتر احساس می ‏شود.

صفحات: 1· 2