عزت در سایه بندگی خدا

نوشته شده توسطرحیمی 21ام تیر, 1394

در دعای عرفه سیدالشهدا(علیه السلام) می خوانیم:

«كَيْفَ أَسْتَعِزُّ وَ فِي الذِّلَّةِ أَرْكَزْتَنِي»

«من چه طور احساس عزت بکنم در مقابل تو که مرا به مذلّت نشاندی.»

عزت در مقابل خدای متعال نتیجه اش ذلت است.

«وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُونَ»[المنافقون/ 8]

ولی وقتی بنده شدی و شعاع و سایه ی عزت خدا روی انسان افتاد، هیچ چیز نمی تواند انسان را ذلیل کند.

مثل اهل بیت سیدالشهدا علیه السلام اسیر می شوند ولی ذلیل نمی شوند. یک جمله ی ذلت بار که بوی ذلت بدهد از لسان کودک سه ساله ی سیدالشهدا علیه السلام هم نمی شنویم.

دشمن آن ها را با ریسمان بست و در خیابان های شام گرداند. به آن ها سنگ زدند و ناسزا گفتند. در مجلس مجلل یزید که یزید(لعنة الله علیه) و سران دیگر بودند زینب کبری(سلام الله علیها) در همان مجلس فرمود:

«ای برده زاده، عادلانه است که نوامیس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را همراه نامحرم ها کرده ای؛ حجاب از صورتشان برداشته ای و زنان خودت را پشت پرده نشانده ای.»

این یعنی عزت؛ عزت از شعاع عزت خداوند است. ولی هیچ کسی حق ندارد در مقابل خداوند متعال احساس عزت بکند.

«إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[يس/ 82 ]

هرچه هست امر توست ما چه کاره هستیم. کمترین احساس عزت در مقابل خدای متعال منشاء ذلت است. اینجا جایی است که خدای متعال به احدی اجازه ابراز وجود نداده است. ابلیس چند هزار سال عبادت کرد تا آسمان چهارم رفت و همنشین ملائک شد. در برخی نقل ها هست که معلم برخی ملائکه شد. ولی به خاطر «منم گفتن» بیرونش کردند.

کسی حق ندارد پا به حوزه ی کبریایی حق دراز بکند.

پژوهه تبلیغ


فرم در حال بارگذاری ...

کاسبان صلح دروغین

نوشته شده توسطرحیمی 21ام تیر, 1394

 «امام حسن به ما یاد دادند که باید به مصلحت امت و خواست مردم و جامعه توجه کرد و به نفع امت و جامعه اسلامی تصمیم گرفت.»

حضرت امام خمینی در این باره می فرماید: «قصه امام حسن و قضیه صلح، این هم صلح تحمیلى بود؛ براى اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنى آن اشخاص خائنى که دور او جمع شده بودند، او را جورى کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلى بود.

این صلحى هم که حالا به ما مى‏ خواهند بگویند، این‏ است. بعد از اینکه صلح کردند، به حسب روایت، به حسب نقل، معاویه به منبر رفت و گفت که تمام حرف هایى که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم؛ مثل پاره کردن این مردیکه (صدام) آن قراردادها را. آن صلح تحمیلى که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلى که در زمان امیر المؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله‏ گر درست شد، این ما را هدایت مى‏ کند به اینکه

نه زیر بار صلح تحمیلى برویم

و نه زیر بار حکمیت تحمیلى‏

(صحیفه امام، ج‏20، ص: 118 و 119)

چرا روحانی اصرار دارد ایرانیان را همچون خائنان به امام حسن علیه السلام معرفی کند؟

روحانی در سال 56 مردم زمان امام حسن علیه السلام را خائن می دانست؛

مردم دوره امام حسن علیه السلام عوض شده اند یا حسن روحانی؟

حمید رسایی:

آقای روحانی اخیرا در جمع استانداران تحلیل عجیبی را درباره صلح امام حسن مجتبی علیه السلام به زبان آورده اند که متاسفانه نمی توان نتیجه ای جز تغییرات ایدیولوژیک در شخص ایشان از آن برداشت کرد بویژه که این سخنان در زمانی گفته شده که در مذاکرات هسته ای طرف غربی بر مطالبات ظالمانه از جمله ابقای تحریم ها و نقض خطوط قرمز ملت ایران اصرار دارد، از طرفی معاون مطبوعاتی دولت وی نیز رسانه ها را دعوت کرده و ضمن اعلام خبر قطعیت توافق نهایی، به رسانه ها امر کرده که هیچ کس نباید تعبیر “توافق بد” را برای آنچه ادعای پذیرش آن شده است بکار ببرد!

...

>

روحانی در نشست با استانداران گفت: «ما نیازمند آنیم که زندگی ائمه اطهار علیه السلام را بازخوانی کنیم و درس عقلانیت و تدبیر و میانه‌روی و اعتدال را در برابر افراط‌ گرایان وخشونت گرایان بیاموزیم. افراط‌ گرایانی که حتی در برابر پیامبر و ائمه هم نمی توانستند راه مدارا را به خوبی درک کنند و به آن پایبند بمانند و از این رو زبان به گلایه می گشودند. عمل امام حسن علیه السلام به ما نشان می دهد که در مقاطعی از دنیای اسلام، وحدت و مدارا در برابر افکار دیگران تا چه حد اهمیت دارد… به اعتقاد من نرمش قهرمانانه، سخت‌تر از جهاد قهرمانانه است و امام حسن، سبط اکبر پیامبر این قهرمانی و شجاعت را برگزید و انتخاب کرد. ما باید راه امام حسن را ادامه بدهیم.»

حسن روحانی همچنین در صفحه توییتر خود هم نوشت: «امام حسن به ما یاد دادند که باید به مصلحت امت و خواست مردم و جامعه توجه کرد و به نفع امت و جامعه اسلامی تصمیم گرفت.»

این نگاه آقای روحانی که صلح در زمان امام حسن علیه السلام به “نفع جامعه” بوده و تقدس بخشیدن به خیانت مردم زمان آن امام مظلوم در این مقطع زمانی، برآی بسیاری از مخاطبان این شبهه را ایجاد کرده است که آقای روحانی تحت هر شرایطی به دنبال تحمیل توافق پیش روست و به همین منظور در حال ایدئولوژی سازی برای آن است. در همین راستا در اعتراض به این سخنان آقای روحانی، در روزهای اخیر جملات متعددی از امام خمینی(ره) در فضای مجازی منتشر شده است که حکایت از تفاوت مبنایی و فکری روحانی امروز با رهبر کبیر انقلاب اسلامی دارد که فقط به نمونه ای از آنها اشاره می کنم:

حضرت امام خمینی در این باره می فرماید: «قصه امام حسن و قضیه صلح، این هم صلح تحمیلى بود؛ براى اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنى آن اشخاص خائنى که دور او جمع شده بودند، او را جورى کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلى بود. این صلحى هم که حالا به ما مى‏ خواهند بگویند، این‏ است. بعد از اینکه صلح کردند، به حسب روایت، به حسب نقل، معاویه به منبر رفت و گفت که تمام حرف هایى که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم؛ مثل پاره کردن این مردیکه (صدام) آن قراردادها را. آن صلح تحمیلى که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلى که در زمان امیر المؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله‏ گر درست شد، این ما را هدایت مى‏ کند به اینکه نه زیر بار صلح تحمیلى برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلى‏.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 118 و 119)

«معاویه یک سلطان بود در آن وقت؛ حضرت امام حسن بر خلافش قیام کرد در صورتى که آن وقت همه هم با آن مردک بیعت کرده بودند و سلطانش حساب مى‏ کردند. حضرت امام حسن قیام کرد تا آن وقتى که مى‏ توانست. وقتى که یک دسته علاف نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط صلح کرد.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 371)

اما مهمتر از نگاه امام خمینی، نسبت به مردمی که حسن روحانی در حال توجیه رفتار آنها بلکه تقدس بخشیدن به خیانت شان است، قضاوتی است که روحانی، خود پیش از این درباره مردم دوره امام حسن داشته است. وی که در تیرماه سال 1356 به دعوت گروهی از جوانان انقلابی اصفهان به آن شهر سفر کرده با مرور تاریخ سیاسی اهل بیت به‌ مدت ده شب در مسجد حکیم اصفهان به بررسی رفتار سیاسی اهل بیت بویژه صلح امام حسن و رفتار مردم آن زمان می پردازد.

وی در سال 90 این مجموعه سخنرانی خود را در کتابی به نام “مقدمه ای بر تاریخ امامان شیعه” به چاپ می رساند. در مقدمه این کتاب که چهار سال قبل توسط مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام که زیر نظر حسن روحانی بود به چاپ رسیده، وی می نویسد: «برای فهم دقیق سیرة امامان شیعه، بازخوانی و بازنویسی تاریخ زندگی آنان، ضرورتی انکارناپذیر است، که نیاز به اجتهاد تاریخی و پژوهشی عمیق و گسترده دارد. یکی از پیش‌نیازهای این بازخوانی، بازسازی فضای جوامع آن روزگار است. باید فضای سیاسی، اجتماعی و اعتقادی شهرهای بزرگ نظیر مکه، مدینه، کوفه، بصره و دمشق را بازسازی کرد تا به بسیاری از راز و رمزها پی برد. باید چهره‌های تأثیرگذار آن مقاطع را شناخت و به‌درستی معرفی کرد. باید تغییرات سریع و عجیب‌ و غریب جوامع آن روزگار را مورد ارزیابی دقیق قرار داد؛ از ستایش‌انگیزترین اخلاق شهروندی تا سهمگین‌ترین خیانت‌ها و نقض پیمان‌ها و دروغ‌پردازی‌ها، از بصیرت و آگاهی خیره‌کننده تا غفلت‌ها و خطاهای باورنکردنی، از ایثار و فداکاری تحسین‌برانگیز تا سستی‌ها و وظیفه‌ناشناسی‌های حیرت‌آور. باید همه ویژگی‌ها و خصوصیات 250 ساله تاریخ معاصر ائمه هدی علیه السلام را به‌خوبی ترسیم نمود تا تحلیل‌گران بتوانند به واقعیت‌ها دست یابند و به بی‌راهه کشیده نشوند.»

آقای روحانی که متأسفانه این ایام به شدت خود را نیازمند توافق با غربی ها یآ همان معاویه های زمانه نشان می دهد، در حالی مردم دوره امام حسن را به عنوان الگو به مردم ایران اسلامی معرفی و به دنبال شباهت سازی در مطالبات آنهاست که پیش از این در سال 56 بر اساس تحقیقات و مستندات تاریخی، مردم دوره امام حسن را خائن معرفی کرده است! آقای روحانی در صفحه 205 کتاب “مقدمه ای بر تاریخ امامان شیعه” در تحلیل رفتار مردم آن روز آورده است: «این حضور مردم، این ایثار مردم و این فداکاری مردم است که امروز (سال 56) مسیر مبارزه و نهضت و آینده را مشخص می کند.

خود امام حسن علیه السلام به مردم فرمود: به اهداف مورد نظرتان نخواهید رسید، مگر در سایه صبر و تحمل ناملایمات.

در مدائن، امام مجتبی علیه السلام مردم را در مسجد شهر جمع کرد و وقایع را برای آنها توضیح داد. خیانت ها را گفت و افرادی را که در صحنه جنگ با دشمن، خیانت کرده بودند، معرفی کرد. رو به مردم کرد و اتمام حجت کرد. به مردم گفت: آیا برای ایثار و فداکاری و جانبازی و دادن خون، که برای شما عزت دنیا و آخرت است، آماده هستید؟ فرمود اگر بایستید، خداوند شما را یاری می کند و ما پیروز می شویم و اگر آمادگی نداشته باشید، دنیای شما توام با غم و اندوه و آخرت شما با مشکلات زیادتری توام خواهد بود. مردم چه جوابی به امام حسن علیه السلام دادند؟ گفتند: ما می خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم. ما آمادگی برای جنگ و فداکاری نداریم. این پاسخ مردم در مسجد مدائن در محضر فرزند رسول خدا و عقب نشینی از صحنه فداکاری و ایثار بود که دست روی دست گذاشتن امام مجتبی‌ علیه السلام را رقم زد. آنچه بعد به نام صلح لقب گرفت، چیزی بود که به دست مردم، در مدائن حاصل شد و نه به دست امام مجتبی‌ در کوفه. ایثار مردم و فداکاری مردم و جهاد می توانست سرنوشت دیگری را رقم بزند.»

آقای روحانی معتقد است که امام حسن در سخنرانی علنی خود، اولا خائنینی که زیر پرچم معاویه رفتند را معرفی کردند، ثانیا به مردم گفتند که اگر بایستید خدا آنها را یاری می کند و عاقبت پیروز می شویم، ثالثا صراحتا به مردم گفتند که اگر تن به ذلت صلح با معاویه دهید، دنیایتان با غم توام و آخرتتان بدتر از آن خواهد بود، رابعا صلح با معاویه را محصول تصمیم مردم می داند نه تصمیم امام حسن.

اکنون اما چند سئوالی که آقای روحانی باید به آن پاسخ دهد: 1. آیا مردم دوره امام حسن از سال 56 که رفتارشان تقبیح شده تا سال 94 که رفتارشان تایید می شود، تغییر کرده اند، مردمی که روزگاری بر روی منبر توسط آقای روحانی خائن معرفی شدند، چگونه در این روزها به عنوان الگو معرفی می شوند؟ قطعا مردم دوره امام حسن علیه السلام تغییر نکرده اند، تاریخ و حوادث رخ داده در آن نیز در این مدت تغییری نکرده است بنابر این باید نتیجه گرفت که این حجت الاسلام حسن روحانی است که تغییر یافته است.

2. آقای روحانی در سخنرانی و کتاب خود می گوید: “در مدائن، امام مجتبی علیه السلام مردم را در مسجد شهر جمع کرد و خیانتکارانی که حاضر به جنگ با معاویه نشدند را معرفی کرد سپس با مردم اتمام حجت کرد.” آیا آقای روحانی که امروز نسخه صلح و سازش را برای ملت ایران می پیچد، در سخنرانی خود خواص خائنی که میدان نبرد با معاویه زمان را ترک کرده اند، معرفی کرده است؟

3. آقای روحانی در سخنرانی و کتاب خود می گوید که “امام حسن مجتبی علیه السلام در سخنرانی عمومی خود به مردم گفت: آیا برای ایثار و فداکاری و جانبازی و دادن خون، که برای شما عزت دنیا و آخرت است، آماده هستید؟ فرمود اگر بایستید، خداوند شما را یاری می کند و ما پیروز می شویم و اگر آمادگی نداشته باشید، دنیای شما توام با غم و اندوه و آخرت شما با مشکلات زیادتری توام خواهد بود.” سئوال این است که آیا ایشان هم در سخنرانی خود به مردم ایران اسلامی می گوید که اگر با معاویه زمان نجنگید، دنیای شان با غم و اندوه و آخرتشان با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد؟ یا بر خلاف آن، آقای روحانی در سخنرانی های عمومی اش، به طور غیر مستقیم پذیرش شروط ظالمانه آمریکا را موجب برطرف شدن کلیه تحریم ها و مشکلات کشور از آب خوردن تا محیط زیست می داند؟

4. آقای روحانی پیش از این، صلح با معاویه را نتیجه تصمیم غلط مردم آن زمان می داند نه نتیجه تصمیم حقیقی امام، سئوال این است که مردم ایران اسلامی که امام امت آنها را بعد از 72 یار حسین بن علی علیه السلام بهترین مردم از زمان رسول خدا تاکنون می داند، بارها نشان داده اند که حاضر به پذیرش ذلت استکبار نیستند، با این حساب ایشان چه اصراری بر تحریف تاریخ اسلام و تاریخ پرشکوه مردم ایران اسلامی دارد؟ آیا حسن روحانی امروز ، خود را در جایگاه حسن علیه السلام می بیند که اصرار دارد مردم زمان او، پذیرش ذلت با معاویه زمان را به وی پیشنهاد دهند؟ و این در حالی است که ولی فقیه زمان که جایگاه امام آن روز در رهبری مردم را دارد و مردم زمانه ایشان، یعنی مردم ایران اسلامی، کلید حل مشکلات را نه در ژنو، لوزان و نیویورک بلکه در درون کشور می دانند و یکپارچه و متحد فریاد می زنند، هیهات منا الذلة. این در حالی است که آقای روحانی در همان کتاب به صراحت اشاره می کند: “ائمه هدی علیه السلام، همه مثل یکدیگر بودند. هدایت آنها یکسان بود. راه آنها یکسان بود. آنچه متفاوت بود، جامعه و وضعیت مردم و نحوه حضور و فداکاری مردم بود. این ما هستیم که خدای ناکرده باعث می شویم رهبری دست روی دست بگذارد و این ما هستیم که با حق خود در صحنه، زمینه ای فراهم می کنیم که رهبر، در صف مقدم در برابر همه قدرت ها بایستد.”

امیدوارم مردم اصفهان یکبار دیگر آقای روحانی را برای تبلیغ و منبر در مسجد حکیم اصفهان به این شهر دعوت کنند تا وی با مرور تاریخ اسلام، به اصلاح برداشت‌های غلط امروز خود از پروژه صلح آمریکایی بپردازد.


توافق «بسیار بد» را با نام «صلح امام حسن» قالب نکنید!

هفته نامه سیاسی 9 دی

 

 


فرم در حال بارگذاری ...

بدترین نوع اختلاف، بهترین نوع وحدت

نوشته شده توسطرحیمی 21ام تیر, 1394

 بهترین نوع وحدت از نظر قرآن: وحدت به حبل الله- ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)

بدترین نوع اختلاف : اختلاف بین دو جریان باطل است.

«اما وحدت ناشی از «درد» و «درک» مشترک شکننده است. زیرا گروه های مختلف ممکن است برای برطرف شدن این درد راه های مختلفی بیان کنند که اختلاف برانگیز باشد.»

سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان

مشاور نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، جمعۀ گذشته(04/12/1391) در هفتمین یادآورۀ شهید ضابط با بررسی «انواع اختلاف» و «انواع وحدت»، و بررسی و تحلیل «بهترین نوع وحدت» و «بدترین نوع اختلاف» پرداخت. گزارش مشروحی از این سخنان که خبر کوتاه آن پیشتر توسط فارس منتشر شده بود از نظرتان می گذرد:


الف) انواع وحدت و بهترین نوع وحدت؟

بهترین نوع اتحاد و بدترین نوع اختلاف کدام است؟/دشمن همۀ توان خود را جمع کرده تا در آستانۀ انتخابات با بدترین نوع اختلاف به بهترین نوع اتحاد ما ضربه بزند

یکی از موضوعاتی که در زمانة ما توجه به آن لازم است این است که ببینیم بهترین نوع اتحاد، چه نوع اتحاد و وحدتی است و بدترین نوع اختلاف، چه نوع اختلاف و تفرقه ای است؟

چرا این بحث، بحث امروز ماست؟ چون ما در آستانة انتخابات قرار داریم. دشمن بیشترین هزینه ها را صرف کرده و اطلاعات خود را جمع آوری کرده است، کار شناسایی اش را انجام داده و تجهیزاتش را پشت خاکریز آماده کرده تا در صحنة انتخابات بتواند با بدترین نوع اختلاف، به بهترین نوع وحدت ما ضربه بزند، تا بلکه به یک نتیجه ای برسد.

این بار اگر دشمن بتواند در جامعة ما تفرقه ای ایجاد کند، مطمئن باشید بدترین نوع تفرقه است

این بار اگر دشمن بتواند در جامعة ما اختلاف و تفرقه ای ایجاد کند، مطمئن باشید بدترین نوع تفرقه است. و این بار اگر بخواهد وحدت جامعه را بشکند، عالیترین نوع وحدت را می خواهد بشکند. لذا صرف اینکه ما بدانیم وحدت خوب است و اختلاف و تفرقه بد است، برای عبور از بحران پیش رو که دشمن می خواهد ایجاد کند کافی نیست. باید بدانیم انواع وحدت و بهترین نوع وحدت، و انواع اختلاف ها و بدترین نوع اختلاف چیست.

...

عوامل ایجادکنندۀ وحدت در یک جامعه چیست؟

1- «داشتن درد مشترک» یکی از عوامل وحدت آفرین در جامعه است

ابتدا باید دید که یک جمع- که اینجا منظورمان جامعه است- چگونه با هم وحدت پیدا می کنند؟

وحدت در اندازه های کلان اجتماعی، چند عامل می تواند داشته باشد. یکی از این عوامل، می تواند «داشتن درد مشترک» باشد.

«درد مشترک» وحدت آفرین است. به عنوان مثال اگر دشمن در نزدیک مرزهای کشور مستقر شود و امنیت ما مورد مخاطره قرار گیرد، همه در این مورد اتفاق پیدا می کنند که اولویت با حفظ امنیت است. همین مسأله به یک عامل وحدت آفرین تبدیل می شود. همچنین اگر مسألۀ گرانی و تحریم همه را اذیت کند، همه بر این معنا اتفاق می کنند که این مشکل باید حل بشود. این خودش یک عامل وحدت آفرین است.

ما در مسیر انقلاب نیز از عامل درد مشترک به عنوان عامل وحدت استفاده کرده ایم. در مبارزه با رژیم طاغوت درد مشترکی به نام «سلسلة منحوس پهلوی» و «حکومت افراد وابسته، فاسد و نادان بر این کشور» بود، که به درد مشترک همه تبدیل شده بود. از مسلمان ها و مذهبی ها تا مارکسیست ها، از التقاطی ها تا متحجّرین، از روشنفکرها تا کوته فکرها. همه این درد را احساس کرده بودند.

2- «درک مشترک» عامل دیگری برای وحدت جامعه است

عاملی که از درد مشترک بالاتر است، «درک مشترک» است. یعنی در جامعه ای همه اعتقادات و نگاه واحدی داشته باشند. اینکه خداوند می فرماید: « قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَه سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ؛ بگو: اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است که جز خداى یگانه را نپرستیم»(آل عمران/64) در واقع دعوت به وحدت بر اساس «درک مشترک» است.

وحدت ناشی از «درد» و «درک» مشترک شکننده است

شرافت و ارزش «درک مشترک» از «درد مشترک» بالاتر است. اما وحدتِ ناشی از هر دوی این ها شکننده است. مثلاً گروه های مختلف ممکن است برای برطرف شدن این درد راه های مختلفی بیان کنند که اختلاف برانگیز باشد. در این صورت مردم و جامعه چندپاره می شوند. پس دردِ مشترک می تواند خود به عامل تفرقه تبدیل شود.

به عنوان مثال در زمان دفاع مقدس که درد مشترک ناامنی توسط دشمن خارجی پدید آمده بود، جریان ملی مذهبی ها می خواستند با ارائۀ راه حل های غلط وحدت جامعه را بشکنند. آنها می گفتند که ما می توانیم مشکل را با مذاکره حل کنیم، در این صورت چرا فرزندان خود را جلوی گلوله بفرستیم؟!

امروز هم برخی می گویند برای عبور از بحران باید در مقابل جامعۀ جهانی و آمریکا کوتاه بیاییم!/حتی وجود دشمن نیز می تواند وحدت آفرین نباشد

اخیراً یکی از چهره های یک جریان سیاسی تقریباً در تلویزیون می گفت: مهم ترین شعار انتخاباتی دورة بعد، باید کنار آمدن با غرب باشد تا ما بتوانیم از این بحران عبور بکنیم! و شما می دانید این شعار در واقع یعنی «کوتاه آمدن در مقابل دشمن» و آمریکا. بله درد مشترک وجود دارد، ولی می بینید که می تواند عامل وحدت نشود. چون لااقل «درک مشترک و عزم واحد» برای راه حل وجود ندارد.

درد مشترک لزوماً وحدت آفرین نیست و اگر راه حل هایی که برای آن ارائه می شود متنوع شوند، می تواند موجب شود خود درد مشترک، بستر اختلاف بشود. حتی وجود دشمن نیز می تواند وحدت آفرین نباشد. کما اینکه امروز همین شده است. همه، وجود دشمنی به نام آمریکا را قبول دارند که کاملاً جلو آمده و از هیچ اقدامی علیه ما دریغ نمی کند، اما این عامل آن طور که باید نتوانسته وحدت ایجاد کند.

«درک مشترک» نیز لزوماً نمی تواند موجب وحدت شود

درک مشترک هم لزوماً نمی تواند موجب وحدت شود و آسیب پذیر است. اگر «درد» مشترکی وجود داشته باشد و برای برطرف کردن آن، «درک» مشترکی هم وجود داشته باشد، باز هم در مقام اجرا می تواند زمینه های اختلاف پدید بیاید. چون از طرفی مردم همه از یک سطح درک و درایت برخوردار نیستند و قرائت ها از یک راه حل متفاوت است و از طرفی نحوة اجرا و برخورد با یک «راه حل مشترک» متفاوت است. لذا بعضی وقت ها درک مشترک هم وحدت ایجاد نمی کند.

در اواخر دورة اصلاحات، آقای سروش می گفت: ما باید به سوی «جامعة اخلاقی» برویم. شما می دانید جامعۀ اخلاقی یک مفهوم مشترک است. هم اخلاق سکولار داریم که ضدّ معنویت است و هم اخلاق اسلامی داریم که نتیجة معنویت ناب انقلابی است و ضد سکولاریزم است. معلوم نیست کدام اخلاق مدنظر است. لذا با همین مفهوم «جامعۀ اخلاقی» می شود یک جنگ راه انداخت و یک جامعه را به هم زد.

حتی وحی الهی و کتاب خدا هم که می تواند مهمترین عامل درک مشترک باشد، لزوماً وحدت آفرین نیست. چرا که تاریخ شاهد است بعد از پیامبر گرامی اسلام(ص)، با وجود کتاب خدا، جنگ ها بوده است.

3- آن عاملی که به صورت قابل اتکاء در حیات بشری وحدت آفرین است «ولایت» است

قطعاً ما از عوامل فرعی وحدت آفرین مانند آنچه که برشمردیم (شامل مصادیق درد مشترک و درک مشترک) می توانیم برای تقویت وحدت در جامعه استفاده کنیم، اما نمی توانیم به طور مطلق به آنها اتکاء کنیم. کما اینکه در دوران دفاع مقدس درد مشترکی به نام ناامنی، یا درک مشترکی به نام «ضرورت دفاع» ما را نجات نداد و باعث وحدت نشد. پس آن وحدتی که در دوران دفاع مقدس در جامعۀ ما وجود داشت توسط چه عاملی ایجاد شده بود؟ عاملی به نام «ولایت».

حتی این ولایت بود که درک مشترک ایجاد کرد و درد مشترک را عامل وحدت قرار داد و الاّ همان درد مشترک (ناامنی و حملۀ دشمن) می توانست عامل تفرقه باشد و درک مشترک هم پدید نیاید، و اگر درک مشترک هم پدید می آمد، بدون ولایت امکان عملیاتی شدن نداشت.

بنابراین غیر از درد مشترک و درک مشترک، عامل دیگری نیز برای وحدت جامعه وجود دارد. آن عاملی که به صورت قابل اتکاء در حیات بشری وحدت آفرین است و وحدت حقیقی ایجاد می کند، ولایت است.

بهترین نوع وحدت از نظر قرآن: وحدت به حبل الله- ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)

بهترین نوع وحدت، تمسک به حبل الله است. خداوند می فرماید: «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(آل عمران/103) وحدت هم نتیجة اعتصام به عامل مشترک، یعنی حبل الله المتین است. و ما شیعیان می دانیم که حبل الله المتین علی بن ابیطالب(ع) است. (سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً» قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِین؛ تفسیر عیاشی/ج1/ص194 و نیز: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا حُذَیْفَه إِنَّ حُجَّه اللَّهِ عَلَیْکُمْ بَعْدِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب … وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى الَّتِی لَا انْفِصامَ لَها؛ امالی صدوق، 197)

مصداق حقیقی و اصلیِ «حبل الله المتین» امر ولایت است. در زیارت جامعه هم می خوانیم: «بِمُوَالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَه وَ عَظُمَتِ النِّعْمَه وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَه» یعنی فرقه ها و تفرقه ها به واسطۀ ولایت شما ائتلاف پیدا می کنند.

تسلیم بودن به ولایت، زیباترین نوع وحدت را ایجاد می کند/ بعد از یکشنبۀ سیاهِ مجلس رسانه های غربی مکرر گفتند:

«دیگر کلام رهبر شما وحدت آفرین نیست»

بهترین نوع وحدت، وحدت حول ولایت است و ما امروز به این نوع وحدت که از استحکام بیشتری برخوردار است نیاز داریم. تسلیم بودن به ولایت، زیباترین نوع وحدت را ایجاد می کند.

وقتی در یکشنبة سیاه مجلس آن اتفاق بد افتاد، آن چیزی که در رسانه های غربی به اندازۀ بسیار زیاد مورد اهتمام بود، حمله به مقام معظم رهبری بود و مکرر می گفتند: «دیگر کلام رهبر شما وحدت آفرین نیست»

آن هایی که در یکشنبۀ سیاه مجلس اشتباه کردند، باید بفهمند عمق فاجعه و اشتباه اصلی آنها کجاست

غربی ها این بداخلاقی ها برایشان مهم نیست، آنها می خواهند اصلی ترین عامل وحدت را بشکنند. مانند یهودی های مدینه که بعد از شکست اُحُد مکرّراً مسلمانان را سرزنش می کردند تا اتحاد آنها حول رسول الله(ص) را بشکنند.

آن هایی که در یکشنبۀ سیاه مجلس اشتباه کردند، باید بفهمند عمق فاجعة و اشتباهِ اصلی آنها کجاست. موضوع بالاتر از بداخلاقی است. چنین اتفاق هایی می تواند فجایع بزرگی را برای یک جامعه به دنبال بیاورد، به حدی که دیگر عذرخواهی بداخلاقی کنندگان نیز هیچ فایده ای نداشته باشد.

ب) انواع اختلاف ها و بدترین نوع اختلاف؟

1- بدترین نوع اختلاف، «اختلاف بین حق و باطل» نیست

اما انواع اختلاف ها و بدترین نوع اختلاف کدام است؟ اختلاف مشهور در جوامع بشری، اختلاف حق و باطل است. این اختلاف، اختلاف رایجی است که در جوامع بشری در طول تاریخ وجود داشته است و از هابیل و قابیل شروع می شود و تا بنی هاشم و بنی امیه و سایر اختلافات و درگیری های اهل حق و باطل.

در طول انقلاب ما نیز انواع و اقسام اختلاف های بین حق و باطل زیاد بوده است. مثلاً منافقین یا محاربین دست به اسلحه بردند و اهالی جبهة حق -امثال شهید بهشتی ها و شهدای محراب-را به شهادت رساندند. نزاع حق و باطل کاملاً در این اختلاف ها پیداست.

این اختلاف، بدترین نوع اختلاف نیست. هزینه دارد، ولی عامل رشد است. البته نمی گوییم پدیدة اختلاف بین حق و باطل، پدیدة شومی نیست، اما بدترین نوع اختلاف نیست.

2- حتی اگر «دو گروه حق» با هم اختلاف کنند، چندان نگران کننده نیست

حتی اگر دو گروه حق با هم اختلاف کنند، باز هم چندان نگران کننده نیست. اگر واقعاً هر دو گروه اهل حق و حقیقت باشند، این اختلافات نه تنها آرامش را از بین نمی برد، بلکه چه بسا رشددهنده و آرامش بخش نیز باشد. به عنوان مثال، در انتخابات اخیر مجلس «رقابت انتخاباتی»، که خودش جلوه ای از اختلاف است، بین دو گروه ولایتمدار اتفاق افتاد؛ که نه تنها بد نبود، بلکه برای جامعه برکاتی به همراه داشت. چون بدون اینکه اصلاح طلب ها مانند گذشته بتوانند فضای سیاسی را سیاه و سفید کنند، فضای انتخابات گرم و بانشاط شد و این خیلی بابرکت بود.

پس یک نوع اختلاف بین حق و باطل است که طبیعی و رشددهنده است، حتی اگر هزینه داشته باشد (مانند شهادت اهل حق). یک نوع اختلاف نیز هست که بین دو گروه حق صورت می گیرد و اگر این اختلاف با آدابش صورت بگیرد، هزینه هم ندارد و طبیعتاً کسانی که اهل جبهة حق هستند، آداب اختلاف را نیز بلد هستند.

3- بدترین نوع اختلاف که می تواند یک جامعه را تا مرز تباهی پیش ببرد اختلاف بین دو جریان باطل است

اما بدترین و سهمگین ترین نوع اختلاف که می تواند یک جامعه را تا مرز تباهی پیش ببرد، اختلاف بین دو جریان باطل در متن یک جامعة سالم است. این اختلاف می تواند تمام سلامت آن جامعه را به مخاطره بیاندازد.

اگر دو نفر ادعای مادریِ نوزادی را داشته باشند که یکی راست بگوید و دیگری دروغ بگوید، وقتی کار به نصف کردن بچه برسد طبیعتاً مادر حقیقی از اختلاف خود دست بر می دارد و از حق خود صرف نظر می کند، تا بچه سالم بماند. اختلاف جبهة حق و باطل اینگونه است. چون یک طرف حق است، منافع جامعه را در نظر می گیرد، و بالاخره باطل را مدیریت می کند؛ حتی اگر با مظلومیت خودش همراه باشد. لذا جامعه به سلامت از بحران عبور می کند.

اما اگر دو نفر که هیچ کدام مادر حقیقیِ نوزاد نباشند، ادعای مادری کنند، چه نتیجه ای پیش می آید؟ در این صورت اگر کار بالا بگیرد و به لجبازی کشیده شود، هر دو مدعی، برای اینکه کم نیاورند حاضرند این بچه نصف بشود ولی از اختلاف خودشان دست بر ندارند!

اگر در جامعه دو یا سه گروه که همه بر باطل باشند با هم اختلاف پیدا کنند، جامعه قربانی می شود

در عرصة جامعه نیز وقتی دو یا سه گروه که همه بر باطل باشند با هم اختلاف پیدا کنند آیا این اختلاف را می شود جمع کرد؟ نمی شود جمع کرد. چون هیچ کدام حاضر نمی شوند کوتاه بیایند و در این میان سلامت و آرامش جامعه از بین می رود و مصالح اساسی جامعه در این میان قربانی می شود. این بدترین نوع اختلاف است.

اگر مسئولین اتاق فکر صهیونیست ها بخواهند جامعه ای را به این شیوه از بین ببرند می دانند که باید این دو گروه باطل، «حق نما» باشند. یعنی هر کدام از اینها باید یک بهره ای از حق داشته باشند تا بتوانند مردم را فریب دهند.

جالب این است که شما اگر بخواهید علیه هر کدام از این دو گروهِ باطل سخنی بگویید شما را به «آن طرفی بودن» و وابستگی به گروه باطل مقابل متهم می کنند و می گویند: «تو داری به نفع فلانی این سخن را می گویی.»

اگر بخواهید علیه هر کدام از دو جبهۀ باطل که با هم اختلاف دارند کاری بکنید، به ناچار به نفع دیگری کار کرده اید/ جنگِ امیرالمومنین(ع) با طلحه و زبیر در واقع به نفعِ معاویه تمام شد

شما اگر علیه هر کدام از دو جبهۀ باطل که با هم اختلاف دارند بخواهید کاری بکنید، طبعاً به نفع دیگری کار کرده اید و این اجتناب ناپذیر است. لذا این شکننده ترین نوع اختلاف است. در تاریخ اسلام هم نمونۀ این اختلاف شکننده و مهلک وجود داشته است.

علی بن ابیطالب(ع) در جریان قیامی که علیه عثمان شده بود، باید چه کار می کرد؟ ایشان تا حدی طرف عثمان را گرفت! آقا می فرمود: بله من قبول دارم که عثمان اشتباه می کند، ولی شما نباید این حرکت را بکنید، این به جامعه صدمه می زند.

از سوی دیگر طلحه و زبیر برای چه علیه عثمان قیام کردند؟ به خاطر اینکه عثمان به بنی امیه و به خصوص معاویه زیاد میدان داده بود. حالا امیرالمؤمنین علی(ع) با دو گروه مواجه است. یکی طلحه و زبیر، یکی معاویه. و طبیعتاً وقتی ایشان با طلحه و زبیر جنگید، به نفع معاویه تمام شد. اگر امیرالمؤمنین با طلحه و زبیر نجنگیده بود، طلحه و زبیر با معاویه می جنگیدند چون این ها واقعاً با هم دشمن بودند. وقتی امیرالمؤمنین شرّ طلحه و زبیر را از سر جامعة اسلامی کم کرد، ضمناً شرّشان را از سر معاویه هم کم کرد.

آیا نبرد علی بن ابیطالب(ع) با خوارج به نفعِ معاویه نبود؟

آخرین جنگ امیرالمؤمنین نیز با خوارج بود که به شدت با معاویه دشمن بودند. اصلاً مشکل خوارج با علی(ع) این بود که چرا علی(ع) با معاویه مذاکره کرد! اما علی بن ابیطالب(ع) اول به جنگ خوارج رفت تا بعداً برود مشکل معاویه را حل کند (که البته با شهادت حضرت این امر محقق نشد).

آیا علی بن ابیطالب(ع) وقتی این چهار هزار نفر خوارج را کشت، به نفع معاویه کار نکرد؟! چرا، ولی چاره ای جز این نبود و سختی کار حضرت نیز در همین بود.

اینکه امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: من چشم فتنه را درآوردم (أَیُّهَا النَّاسُ فَإِنِّی فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَه؛ نهج البلاغه/خطبه93) به خاطر همین دشواری ها و پیچیدگی ها بود.

پیچیدگی فتنة خوارج برای چه بود؟ پیچیدگی اش به خاطر این بود که خوارج دشمنان خونی معاویه بودند. در واقع علی(ع) 4000 نفر از یاران خودش را که می توانستند با معاویه بجنگند از میان برداشت! کسانی که یک سال پای رکاب حضرت با معاویه جنگیدند و سی هزار کشته داده شد. در واقع حضرت با چهار هزار نفر آدمِ مقدسِ انقلابی که دشمن معاویه بودند جنگید. قبل از این که برود سراغ معاویه، اول این ها را کشت. می دانید حضرت با کشتنِ آنها در شهر کوفه، جواب چند هزار نفر را باید می داد؟!

جبهۀ حق باید بیاید و نبردِ بین گروه های باطل را تمام کند/ فقط با بهترین نوع وحدت می توان بدترین نوع اختلاف را از بین برد

اگر این گروه های باطل قدرت کافی برای مقابله با حق را داشته باشند همه با هم با جبهۀ حق می جنگند. اما اگر زورشان به حق نرسد، فقط با همدیگر می جنگند، و باید جبهة حق بیاید جنگ این ها را تمام کند.

اما چگونه می توان از این نوع اختلاف ها عبور کرد؟ با بهترین نوع وحدت می توانیم از دل بدترین نوع اختلاف ها عبور کنیم. وقتی بهترین نوع وحدت یعنی وحدت حول ولایت را به میدان بیاوریم، بدترین نوع اختلاف از بین می رود. فقط با بهترین نوع وحدت می توان بدترین نوع اختلاف را از بین برد.

وحدت حول ولایت که بهترین نوع وحدت است می تواند بدترین انواع اختلاف های خانمان سوز را در جامعه از بین ببرد.

منبع: خبرگزاری فارس

 


فرم در حال بارگذاری ...

درد دین

نوشته شده توسطرحیمی 21ام تیر, 1394

«چه ننگى بالاتر از اين كه مسلمانان و اعراب،در مسئله اسرائيل اين چنين بى خاصيت و بى تفاوت شده اند؟»

از علامه محمد جواد مغنيه(ره)

نام: محمد جواد  نام خانوادگی: مغنيه    نام پدر : شيخ محمود

نام معروف: شيخ محمد جواد مغنيه    تاریخ تولد: 1283 ش        

مکان تولد: طیردبا  تاریخ فوت: 1358 ش    مکان فوت: لبنان     

مکان دفن: حرم امام علي عليه السلام


نويسنده مبارز شیخ مغنيه، اسرائيل را ساخته دست آمريكا مى دانست و آمريكا را بزرگ ترين دشمن اسلامى معرفى مى كرد. مبارزات او سفارت آمريكا را وادار كرد تا به هر نحوى، شيخ مغنيه را از مبارزه باز دارد. وقتى از او خواستند به ديدار «رُزْوِلْت» برود، جواب داد:

«… آمريكا سخت ترين دشمن اسلام و امّت عربى است. آمريكا، اسرائيل را به وجود آورد، و دست به قتل فلسطينيان زد و آنان را از سرزمينشان بيرون راند و با خون فرزندانمان زمين فلسطين را رنگين كرد. برادران ما به وسيله اسلحه هايى كشته مى شوند كه آمريكا به اسرائيل داده است…. با همه اين ها، مرا دعوت مى كنيد كه به ديدار ناوگان ششم بروم…».

اين شجاعت شيخ مغنيه از ديد روزنامه ها مخفى نماند و روزنامه «محرر» از حركت او با عنوان «هذا عربى عزيز» تقدير كرد.

مغنيه علما را براى مبارزه با استعمار به كمك طلبيد و از آن ها خواست تا حكم واقعى اسلام را براى مبارزه با استعمارگران صادر كنند، ولى به نداى او جوابى داده نشد. مغنيه نوشت: «بعد از جنگ چهارم اعراب و اسرائيل، عرب ها به آمريكا نفت نفروختند و نفت بسيار گران شد. ما هم خدا را شكر كرديم ولى مدتى بعد، دوباره معامله نفت شروع شد. اين حقيقت را همه مى دانيم كه آمريكا و اسرائيل، سلاطين ستمگرى هستند و بر اين مطلب، ظلم آمريكا در ويتنام و… گواه هستند. با همه اين ها، اموال عرب (نفت) بدون اين كه خود بخواهند، سلاحى مى شود عليه تمام ملت هاى مستضعف…

...

آن گونه كه من احساس مى كنم، بعضى از فقيهان گوش خود را مى بندند تا صداى مرا نشنوند!

به گمان آنان، من حرف اشتباهى مى زنم، ولى مگر آنان در فقه تدريس نمى كنند كه فروش سلاح به دشمن حرام است؟

تقويت دشمن (به هر نحو) كه بتواند انواع سلاح و هر آن چه كه احتياج دارد را بخرد، صد در صد حرام است. و اگر اموال عرب (نفت) نباشد و آن را به آمريكا ندهد، هيچ وقت آمريكا نمى تواند به اسرائيل مساعدت مالى و نظامى بكند…»

وى بارها فرياد زد: «چه ننگى بالاتر از اين كه مسلمانان و اعراب، در مسئله اسرائيل اين چنين بى خاصيت و بى تفاوت شده اند؟» ولى گوش شنوايى نبود كه به نداى او پاسخ دهد.

از ديدگاه شیخ مغنيه، انقلاب اسلامى ايران نظامى است كه پا جاى پاى نظام اسلامى حضرت پيغمبر گذاشته است.

او بعد از ذكر حديث «رجل من اهل قم، يدعو النّاس الى الحقّ يجتمع معه قوم كزبر الحديد لاتزلّهم الرياح العواصف، و لايملّون من الحرب و لايجبنون، و على الله يتوكّلون، و العاقبة للمتقين» مى نويسد:

اين توصيف، صادق ترين وصف نسبت به امام خمينى و يارانش مى باشد.

او بيش تر زندگى و درس و تدريس خود را در شهر قم گذرانيد و در آن شهر دعوت خدا را بر ضد شاه اعلام نمود، و سرانجام از آن شهر تبعيد گرديد. دعوت وى، دعوتى بر مبناى حق و عدالت است و هر حقيقت گرا و مخلص به آن دعوت، لبيك مى گويد. فرد باطل از آن دعوت مى هراسد، و خداوند سرپرست و دوست پرهيزگاران و متقيان است.

او درباره انقلاب اسلامى گفت: انقلاب اسلامى ايران، ضربه اى كوبنده بر دشمنان اسلام و انسانيّت وارد آورده است.

وى درباره شهيد مطهرى گفت: استاد مطهرى، خطيبى از خطباى منبر حسينى بود كه كارش، افشاندن روح فداكارى و عزّت در قلوب مردم و عاملى در انفجار انقلاب بر ضد ظلم و تجاوز بود.

مرحوم مغنيه در كنار مبارزات سياسى، از تهاجم فرهنگى غافل نبود. كتاب «الله و العقل» را در ردّ كتاب مصطفى محمود به نام «الله و الانسان» نوشت و نيز مقالات فراوانى در ردّ مادّيگرى، كمونيستى و… دارد

سه تجربه

1. ياد گرفتم كه اهميت ندهم به كسى كه مرا ترك كند و پيشم نيايد و مطلقاً به او فكر نكنم اگر چه به ديدنش عادت كرده باشم.

2. ياد گرفتم كه اهميت ندهم به كسى كه به من فحش مى دهد و تهمت مى زند چون من نمى توانم دهان او را قفل بزنم. و سخن او با باد خواهد رفت و هيچ اثرى بر دين، صحّت و رزق من نخواهد گذاشت.

3. ياد گرفتم كه اهميت ندهم به كسى كه ادّعاى داشتنِ چيزى را مى كند كه ندارد و در مورد او فكر نمى كنم. فرعون ادّعاى ربوبيّت كرد، عاقبتش چه شد؟([39])

منبع: پژوهشکده باقرالعلوم(علیه السلام)

 


فرم در حال بارگذاری ...

چه باید کرد؟

نوشته شده توسطرحیمی 20ام تیر, 1394

اوضاع و شرایط جهان و افکار و عقاید و اخلاق توده های مردم در عصر غیبت امام (عج) که رو به انحطاط خواهد بود، چه باید کرد؟!

آیا تلاش برای دینداری و حاکمیت ارزش های دینی کاری عبث و بیهوده است؟!

در نتیجه، ما نیز باید همانند برخی مفسران ناصواب انتظار که معتقدند در دوره غیبت باید از هر گونه کار اصلاحی خودداری و فقط منتظر بود تا امام ظهور کنند و اوضاع را سامان بخشند؟ . . .

حقیقت این است که چنین تفکری با روح تعالیم اسلامی منافات دارد؛ زیرا اولا، مقطعی از تاریخ احکام و قوانینی اسلامی تعطیلی نمی پذیرند .

ثانیا، بر اساس مجموعه رهنمودهای اولیای الهی مسؤول زمینه سازی ظهور حضرت از طریق عمل به تعالیم اسلامی هستیم ; یعنی نه تنها جایز نیست از انجام تکالیف دینی کوتاهی کنیم بلکه با توجه به مسائل و مشکلات عصر غیبت و شرایط خاصی که در این دوره پیش می آید، به مراتب بیش تر، و دقیق تر از دوران حضور امام باید به انجام وظیفه بپردازیم .

در برخی روایات به این حقیقت تصریح شده است که تا زمانی که آمادگی لازم فکری و اعتقادی و اجتماعی در توده های مردم فراهم نشود و یاران با ایمان و شجاع و مخلص تربیت نشوند، زمینه ظهور حضرت فراهم نخواهد شد .

بنابراین، آن دسته از روایات که از سختی ها و نابسامانی ها دروان غیبت سخن به میان می آورند، با هدف ایجاد و انگیزه بیش تر برای پای بندی به احکام دینی و هشدار نسبت به گرفتار آمدن به معضلات فکری، دینی، اجتماعی است.

...

در روایاتی که سخن از مؤمنان دوران غیبت به میان آمده است، از مؤمنان با اوصاف بسیار نیکویی یاد شده است . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرمایند:

هر یک از آنان (مؤمنان واقعی دوره غیبت) اعتقاد و دین خویش را با هر سختی حفظ می کنند . چنان که گویی درختان خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کند یا آتش پر دوام را با دست نگاه می دارند . (1)

روشن است آنان با توجه به مضامین این قبیل روایات، علاوه بر تلاش و کوشش مضاعف، با موانع و مشکلات نیز آشنایی پیدا می کنند و پیشاپیش آمادگی های لازم را در خود ایجاد می کنند . در نتیجه در سخت ترین پیش آمدها بر ایمان و عقاید خود پافشاری می کنند و در حد توان به زمینه سازی ظهور کمک می نمایند .

امام سجاد علیه السلام در توصیف مؤمنان عصر غیبت می فرمایند:

مردمان زمان غیبت مهدی (عج)، که به امامت آن حضرت پای بندند و همواره در حال انتظار ظهور به سر می برند، از مردمان همه زمان ها برترند ; زیرا خدا چنان درک و فهم نیروی تشخیص آنان را قوت می بخشد که غیبت نزد آنان همانند زمان ظهور می باشد . . . آنان به حق اخلاص وزرانند . . . (2)

انسان دین دار عصر غیبت، که دسترسی عادی به امام زمان ندارد، بر اساس درک عقلی و تهذیب اخلاق و اندیشه به یقین والایی دست می یابد و همواره به دفاع از احکام و عقاید دینی می پردازد . این در حالی است که اغلب مردم در رزق و برق و لذات مادی دنیوی غوطه ورند و به احکام و ارزش های دینی و فضیلت های انسانی بی توجه .

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

پیامبر صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمودند:

یا علی! بزرگ ترین مردمان در ایمان و یقین کسانی هستند که در آخر الزمان زندگی می کنند، آنها پیامبرشان را ندیده اند و امام شان در غیبت به سر می برد، با این همه، آنان از روی علوم و معارف و کتاب هایی که در اختیار دارند، ایمان آورده و در ایمان خود پایداری هستند . (3)

بنابراین، یکی از راه های مهم در امان ماندن از فتنه های آخر الزمان، عمل به وظایف و تکالیف دینی و انجام مسئولیت های دوران غیبت است . به اجمال برخی از این وظایف عبارتند از:

1 . تلاش برای شناخت بیش تر امام عصر (عج)

2 . خودسازی و تهذیب نفس

3 . انتظار فرج امام زمان (عج)

4 . سعی در اصلاح وضع جامعه

5 . حفظ و تحکیم پیوند معنوی با امام عصر (عج)

6 . پیروی از نائبان امام زمان (عج)

منبع:حوزه نت

پی نوشت:

  1. بحار الانوار، ج 52، ص 256 .
  2. 10 . کمال الدین، ج 1، ص 320 .
  3. 11 . بحار الانوار، ج 52، ص 125 .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

نظر از: مژگان فتحعلي پور [عضو] 

باسلام وآرزوي قبولي طاعات تفكرناب شيعه يك جانشستن وكاري نكردن راقبول نداردشيعه غيرتمنداست وزمينه سازي براي ظهورميكندبراي ورودمولايش ياعلي طلبه ولايي

1394/04/21 @ 10:38
نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 

سلام
مطلب خیلی خوبی بود
ممنون

1394/04/20 @ 19:05


فرم در حال بارگذاری ...

ازدواج موجب افزایش رزق و روزی

نوشته شده توسطرحیمی 20ام تیر, 1394

 

امدادهای الهی 

بدون شک یکی از نگرانیهای افراد مجرد در اقدام به ازدواج و تشکیل خانواده، ترس از فقر و مخارج سنگین عائله مندی است که چگونه می تواند به تنهایی در مقابل این بار سنگین قد علم کند و آن را به دوش بکشد.

ولی باید این مطلب مهم را یادآور شد که مسلما امدادهای الهی و نیروهای معنوی به کمک افرادی می آید که برای انجام وظیفه انسانی و حفظ پاکی خود اقدام به ازدواج می کنند.

و لذا هر فرد با ایمان می تواند به این وعده الهی دلگرم باشد که خداوند روزی او و خانواده اش را از مکانی که گمانش را نمی دهد، می رساند:

«یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»

«او را از جایی که گمان ندارد، روزی می دهد.»

همچنان که در حدیث از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده:

«مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛

«کسی که ازدواج را از ترس فقر و مخارج عائله مندی ترک کند، گمان بد به خدا برده است؛ چرا که خداوند متعال می فرماید: اگر آنها فقیر باشند، خداوند آنها را از فضل خود بی نیاز می سازد.»

...

و دیگر اینکه همه موجودات همواره محتاج و نیازمند امدادهای الهی می باشند و هر کدام به میزان استعدادشان از آن بهره مند می گردند:

جمله را بر قدر استعدادهمی رسد در هر مقام امدادها

خوب است بدانیم که جناب راغب اصفهانی در تعریف کلمه امداد می گوید: کلمه امداد غالبا در مورد کمکهای مفید و مؤثر به کار برده می شود و کلمه «مد» در موارد مکروه و ناپسند.»

و با توجه به آیه ذیل:

«إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا … یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ»:

«اگر صبر کنید و تقوا پیشه سازید…، پروردگارتان شما را امداد می کند.»

به این مطلب دست پیدا می کنیم که امداد غیبی و کمک معنوی بی دلیل نمی باشد، بلکه محتاج شرائطی همچون استقامت و تقواست تا افراد شایستگی امداد الهی را پیدا کنند.

و مطلب دیگر اینکه امداد الهی، اختصاص به زمان پیامبر صلی الله علیه و آله ندارد، بلکه هر کس در زمره بندگان خالص خدا و «عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ» وارد شود، او هم لایق مواهب پروردگار خواهد بود.

نتیجه سخن اینکه، کسانی که از آنچه پایه اصلی پیروزیها را تشکیل می دهد، تلاش و سعی و کوشش آدمی است. آنها که سخت کوش ترند، پیروزترند و آنها که تنبل تر و کم تلاش ترند، محروم ترند ترس فقر ازدواج نمی کنند، باید بدانند خداوند آنها را بی نیاز می کند و هر چه بیشتر اولاد بیاورند، وسعت رزق آنان زیادتر می شود.

اگر در دوره جاهلیت اولاد خود را از ترس فقر می کشتند، امروز هم بسیاری از مردم بچه را سقط می کنند یا از آوردن بچه خودداری می کنند تا به فقر مبتلا نشوند و حال آنکه، رزق به دست خداوند است:

«إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»:

«خداوند روزی دهنده و صاحب قوت و قدرت است.»

و همچنین یاری خداوند در روزی هر کس به اندازه نیازمندی او خواهد بود؛ همان طور که امام علی علیه السلام می فرماید:

«تَنْزِلُ الْمَعُونَةُ عَلَی قَدْرِ الْمَئُونَةِ:

کمک [الهی] به اندازه خرجی [و نیاز] فرود می آید.»

و خداوند به واسطه ازدواج و ازدیاد اولاد وسعت در رزق می دهد؛ چنان که در روایتی آمده است:

«کُلَّمَا کَثَّرَ الْعَیَالُ کَثَّرَ الرِّزْقُ:

هر چه [تعداد] افراد خانواده بیشتر شود، رزق هم بیشتر می شود.»

و خداوند سبحان هر صبح و شام روزی واجبی را به بنده خود می رساند؛

همچنان که می فرماید:

«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها»:

«هیچ جنبنده ای در زمین نیست، مگر اینکه روزی او بر خداوند است.»

 


فرم در حال بارگذاری ...

بالاترین ریاضت

نوشته شده توسطرحیمی 20ام تیر, 1394

علامه حسن زاده ی آملی فرمودند:

مرحوم علامه طباطبایی قدس سره می فرمودند:

«بزرگ ترین ریاضت دین داری است؛

لذا کاری که مرتاضان هندی انجام می دهند و بعضی قوایشان را نابود می کنند،

این هنر نیست؛

هنر آن است که شهوت و غضب و سایر قوا باشند،

اما تحت کنترل دستورات دین و عقل قرار گیرند.»

صراط سلوک، ص 131


فرم در حال بارگذاری ...

« کلید بهشت »

نوشته شده توسطرحیمی 20ام تیر, 1394

 

الا که عطر دل انگیز یار داری تو

صفای شبنم و لطف بهار داری تو

تو سرفرازترین نخل باغ توحیدی

که از خلوص و یقین برگ و بار داری تو

به آفتاب دل عارفان علی سوگند

که جلوه ای ابدیت شعار داری تو

ستاره ها همه پیمانه نوش نور تواند

مدام اینهمه آینه دار داری تو

صفای باغ سحر تا خدا خداست تویی

که دلنوازی صبح بهار داری تو

به گرد شمع ولای تو جای پایی نیست

ز بسکه عاشق پروانه وار داری تو

محبت تو نه تنها بود کلید بهشت

بهشت از تو بود اختیار داری تو

...

تو قبله دل مائی و از قبیله عشق

هزار سلسله سربدار داری تو

تو زهره فلکی وز دعای نیمه شبی

چراغ صاعقه روزگار داری تو

بلور اشک ترا می برند دست بدست

چه دست و دامن گوهرنثار داری تو

به بردباری زینب قسم در این گلزار

عجب بنفشه گلی در کنار داری تو

چمن چمن گل صحرای کربلا از تست

امید روشن از این لاله زار داری تو

به برگ برگ شقایق نوشته اند

به خون که عمر کوته و پر افتخار داری تو

ز شعله نفس گرم خویش در محراب

چراغ روشن شبهای تار داری تو

چرا به رهگذر خاطرم گذر نکنی

مگر چه خاطره از رهگذار داری

تو مدینه با تو سرود وصال می خواند

دگر به کلبه احزان چه کار داری تو

بقیع با توشدای نازنین شقایق پوش

که همچو لاله دلی داغدار داری تو

به شوق دیدن آن یوسف بیابان گرد

به ره نشسته ای و انتظار داری تو

چه حاجت است به گلهای ارغوانی باغ

که گل به سینه خود یادگار داری تو

به بوی عاطفه گل بیا به باغ «شفق »

مگر ارادت کمتر ز خار داری تو

محمدجواد غفورزاده «شفق »

 


فرم در حال بارگذاری ...

لالایی بیداری

نوشته شده توسطرحیمی 20ام تیر, 1394

اشبه اباک یا حسن

و اخلع عن الحق الرسن

و اعبد الها ذاالمننن و لا توال ذالاحن

آنچه در پیش رو دارید، تحلیل و تفسیر دو بیت از اشعار ادیبانه ای است که حضرت زهرا سلام الله علیها آنگاه که با فرزند ارشدش حضرت حسن مجتبی علیه السلام نجوای مادرانه داشت و به تربیت روحی و پرورش فکری و اخلاقی او می پرداخت; سروده است. این دو بیت که هر مصراع و بند بند آن حاوی چند نکته آموزنده و پیام سازنده در باب تربیت و پرورش کودکان و نونهالان است، با ترجمه ای گویا و تفسیری نه چندان عمیق و پردامنه، به خوانندگان عزیز تقدیم می گردد بدان امید که مورد توجه همه اولیاء و مربیان - به ویژه پدران و مادران - که در راه تربیت و پرورش کودکان و نونهالان انقلاب اسلامی ایران گام برمی دارند، قرار گرفته و از آن بهره جویند.

در آغاز نظر خوانندگان گرامی را به دو نکته شایان توجه جلب می کنیم:

1- بی تردید نخستین آموزه هایی که اولیا و پدران و مادران به کودکان خود می آموزند، در شکل گیری شخصیت و ساختار فکری و فرهنگی آنان نقش تعیین کننده دارد; از این رو آنان باید با دقت و وسواسی بسیار به محتوای آموزه ها توجه کنند و در این مساله حضرت زهرا سلام الله علیها درسی بزرگ، به تمامی اولیا و مربیان کودکان آموخت ونیز تعلیم داد که ذهن خالی فرزندان را با چه آموزه ها و دانستنیهایی می توان پر کرد.

2- شعر دو گونه است:

1- شعرهایی که دارای مضامین بلند و محتوای آموزنده و نیز هدفمند و حکیمانه است.

2- اشعاری که تنها از نظر ادبی شایان توجه است و از محتوا و مضامین مفید و سازنده تهی است و بیشتر برای سرگرمی و گذران وقت، سروده می شود. اما اشعاری که حضرت زهرا سلام الله علیها آنها را سروده است، از نوع نخست است و بدین ترتیب آن حضرت به همه ما آموخت که برای کودکان خود چه شعری باید سرود و چه ترانه ای گفت.

1- اشبه اباک یا حسن

حسن جان مانند پدرت علی علیه السلام باش

در این مصرع حضرت زهرا سلام الله علیها به اساسی ترین و اولویت دارترین نکته در باب تربیت و پرورش کودکان پرداخته است زیرا از سویی تربیت و پرورش، بدون داشتن الگو و سرمشق میسر نیست و از دیگر سوی کودکان و نونهالان هم به طور طبیعی به دنبال یافتن الگو و سرمشق مناسب و شایسته برای خویشند. حضرت زهرا سلام الله علیها در آغاز سخن تربیتی خود با فرزندش به همین نکته مهم تربیتی و پرورشی و نیز به نیاز طبیعی کودکان پرداخته و همسر عزیزش حضرت علی علیه السلام را که بهترین و کاملترین الگو و سرمشق زندگی برای بشریت است، به فرزندش حضرت مجتبی علیه السلام شناسانده و چنین فرمودند:

فرزندم مانند پدرت علی علیه السلام باش و از او الگو و سرمشق فرا گیر.

...

علی علیه السلام مظهر همه کمالات و فضایل انسانی و مصداق کامل ارزشها و اوصاف آدمی است. عدالت خواهی، حق طلبی، آزادی خواهی، جهاد علیه زر، زور و تزویر، تنها بخشی از بعد اجتماعی شخصیت علی علیه السلام را می نمایاند و شجاعت، ایثار، علم، عرفان، تقوا، عقل و دوراندیشی، بخش دیگری از ابعاد وجودی آن حضرت را تشکیل می دهد.

اکنون بر یکایک شیعیان و پیروان آن بانوی نمونه فرض است که چونان علی علیه السلام و فرزندان و تربیت شدگان مکتب او را الگو برای تربیت فرزندان خود قرار می دهند و همینان را به عزیزان خویش بشناسانند و در این مساله به شرق و غرب عالم ننگرند چرا که امیرالمؤمنین علی علیه السلام - به تعبیر نویسنده روشنفکر عرب - شخصیت بی همتایی است که شرق و غرب جهان مانند او را ندیده و نخواهد دید.

2- و اخلع عن الحق الرسن

و ریسمان را از گردن حق بردار

در این مصرع حضرت زهرا سلام الله علیها به مهمترین مسؤولیت اجتماعی انسان اشاره کرده و یادآور می شود: ای فرزندم تو باید ریسمانی را که حق ستیزان بر گردن حق نهاده اند برداری و حق را از خفه شدن و جان سپردن برهانی و به آن حیات ببخشی; مطلب شایان توجه در این کلام این است که حضرت زهرا سلام الله علیها اصل حق مداری و حق پذیری را به فرزندش توصیه نمی کند زیرا این دو از اصل مسلم و انکارناپذیر دین اسلام است بلکه عزیزش را به حق طلبی و احیای حقوق دیگران فرا خوانده به مبارزه با حق ستیزان تشویق کرده است.

3- و اعبد الها ذا المنن

و خدای صاحب نعمت و احسان کننده را پرستش کن.

آنچه حضرت زهرا سلام الله علیها در این مصرع بدان اشاره فرمودند; اساسی ترین اصل دینی یعنی توحید و خدامحوری است زیرا عبادت به معنای پذیرش بندگی خدا و حرکت هدفمند به سوی حقیقت مطلق است و قرآن کریم آن را هدف و فلسفه آفرینش انسان معرفی کرده و فرموده است: «و ما خلقت الجن ولانس الا لیعبدون.» و جن و آدمیان را نیافریدیم مگر تا مرا [به یگانگی] بپرستند. (1)

آنگاه آن حضرت یکی از اوصاف خدا را یادآور شده و فرمودند: عبادت کن خدایی را که صاحب نعمت و احسان کننده است. بنابراین توحید و خدامحوری در تمامی عرصه های زندگی و همچنین توجه به نعمتهای الهی و شکرگزاری در برابر آنها، از نکات مهم تربیتی و پرورشی است که بانوی نمونه اسلام به وقت ایفای نقش مادری به آنها عنایت کرده و در تربیت فرزندش به کار برده است.

4- و لا توال ذالاحن

و با افراد بدخواه و کینه توز دوستی مکن (2)

در مصرع فوق، حضرت زهرا سلام الله علیها به نکته مهم دیگری در تربیت و پرورش پرداخته است که همه کودکان و نوجوانان شدیدا به شناخت آن نیازمندند و آن عبارت از معیار و ملاک گزینش رفیق و دوست است. تردیدی نیست که داشتن دوست و رفیق، از نیازهای اولیه و حیاتی هر کودک و نوجوانی است و این نیاز هم در علوم تربیتی به اثبات رسیده است ولی مشکل اینجاست که هم خود کودکان و هم مربیان و والدین آنان، معیار و ملاک گزینش دوست و رفیق را به درستی نمی شناسند و باید حل این مشکل را در همین مصرع و گفتار بانوی جهان جستجو کرد که فرمود: فرزندم با افراد بدخو و کینه توز دوستی مکن. این سخن حاکی است که بدخواهی و کینه توزی، از اوصاف بسیار زشت و از امراض واگیر و سرایت کننده روحی است و باید کودکان و نونهالان را از ابتلای به آن برحذر داشت.

پی نوشتها:

1- سوره ذاریات (51)، آیه 56.

2- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 389; بحارالانوار، ج 43، ص 286.

فرهنگ كوثر - آبان 1376، شماره 8

 


فرم در حال بارگذاری ...

ماه رمضانی با نان و پیاز

نوشته شده توسطرحیمی 20ام تیر, 1394

علامه محمدحسين فاضل توني يكي از فرزانگاني كه عمري را در سايه سار ولايت اهل بيت علیهم السلام بسر برد و سرانجام در جوار مضجع كريمه اهل بيت، حضرت معصومه سلام الله علیها آرميد،وی استاد فقه و عرفان و ادب بود.

مرحوم فاضل تونی در دوران تحصیل در امر معاش، سختی بسیار کشیده و چشیده است.

وی می فرماید:

«سالی در مشهد مقدّس که مشغول تحصیل بودم،

در ماه مبارک رمضان آن سال،

فقط سه تا سحر را با نان و ماست به سر بردم

و بقیّه را بر اثر تنگدستی با نان و پیاز [گذراندم]؛

ولی صفای باطن و لذّت روحی و معنوی را در همان سال یافته ام.»

نظر از: هادي ورنامخواستي [عضو] 
هادي ورنامخواستي

سلام علیکم.
مطلب خوبی است.
موفق باشید

1394/04/20 @ 16:06


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم