موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"

نقش انتظار فرج در زندگى ما

نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1391

 

قال على (عليه السلام): 

«اَلْمُنْتَظِرُ لاَِمْرِنا كَالْمُتَشَحِطِّ بِدَمِه فى سَبيلِ اللهِ»;

    «كسى كه در انتظار ظهور ما باشد مانند كسى است كه در ميدان جهاد به خون آغشته است»(1).

شرح و تفسير
     دو تفسير براى اين روايت مى توان ذكر كرد; كه منافاتى با يكديگر ندارد.

  1. منتظران ظهور اعمالى انجام مى دهند كه نتيجه اش با نتيجه جهاد در راه خداوند يكى است; همان گونه كه حضرت على (عليه السلام)مى فرمايد: «جهاد باعث عظمت و علوّ و سربلندى دين و نصرت حق و عدالت مى شود».2نتيجه انتظار منتظران واقعى نيز همين امور است، انتظارى كه در پرتو آن خودسازى و اجراى احكام اسلام و رسانيدن نداى دين با استفاده از قلم و بيان و تمام وسايل روز به اقصى نقاط عالم تحقّق يابد.

سؤال:

     ما چگونه منتظرانى هستيم؟
پاسخ:

     برخى از منتظران فقط با تكرار اين جمله «آقا! در ظهورت شتاب كن»، خود را منتظر مى دانند!
     برخى ديگر، انتظار را فقط در خواندن دعاى «ندبه» و زيارت «آل ياسين» و مانند آن خلاصه كرده اند.
     برخى علاوه بر اين، به مسجد مقدّس جمكران نيز مشرّف مى شوند، و همين را كافى مى دانند!
      اين گونه تفسيرها از انتظار سبب مى شود كه وقتى چنين روايات پرمعنايى را مى بينيم تعجّب مى كنيم و از خود مى پرسيم: «كه چطور ثواب يك دعا، با تلاش مجاهدى كه در خون خود غلطيده برابر است؟!». امّا اگر انتظار را به آماده سازى مردم سراسر جهان براى ظهور آن حضرت تفسير كنيم، انتظار معادل جهاد بلكه گاهى ابعاد گسترده تر دارد!


2ـ بُعد بيرونى انتظار همان تفسير اوّل بود; امّا بُعد درونى انتظار جهاد با نفس است، ما بايد خود را بسازيم و آماده كنيم. چون او مجرى عدالت است، من اگر ظالم باشم چگونه مى توانم منتظر ظهور او باشم. او طيّب و طاهر است، من اگر آلوده باشم چگونه مدعى انتظار اويم و … . بنابراين انتظار واقعى در صورتى تحقّق مى يابد كه جهاد با نفس را انجام دهيم و چنان ساخته شويم كه لايق سربازى آن حضرت گرديم. روشن است كه جهاد با نفس به مراتب سخت تر از جهاد با دشمن است، به همين جهت حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) در آن حديث مشهور خطاب به مسلمانانى كه از جنگى سخت برگشته بودند فرمود: «مَرْحَباً بِقَوْم قَضَوْا اَلْجِهادَ الاَْصْغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيْهِمُ الْجِهادُ الاَْكْبَرَ، قالُوا: وَ مَا الْجِهادُ الاَْكْبَرُ؟ قالَ: اَلْجِهادُ مَعَ النَّفْسِ»(3).
     نتيجه اين كه انتظار بايد در بعد درونى و بيرونى آن براى مردم تفسير شود تا به صورت بى محتوى در نيايد و در محدوده دعا خلاصه نشود. اگر ما در انتظار مهمان محترمى باشيم، چه مى كنيم؟ هم خود را تميز مى كنيم و هم خانه تكانى مى نماييم. آيا منتظران امام زمان ـ عجل الله فرجه ـ نبايد خانه تكانى كنند؟!.


منبع:

 

پی نوشت:

1. بحار الانوار، جلد 10، صفحه 104.
2. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 252.
3. ميزان الحكمة، باب 586، حديث 2741، (جلد 2، صفحه 140).

110سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام - آیت الله مکارم شیرازی

انسان، حامل امانت الهى‏

نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1391

    

اى سالك عزيز!

اين انسان كذائى، طرفه‏1 معجونى است كه در او از همه عوالم امكان نمونه‏اى هست، بلكه از تمام صفات و اسماء الهى جل جلاله تأثيرى در او موجود است؛ كتابى است كه احسن الخالقين2 او را با دست خود نوشته است؛ و او است مختصر از لوح محفوظ؛3 و اوست اكبر حجه الله؛ و اوست حامل امانتى كه آسمان‏ها و زمين‏ها نتوانستند آن را حمل نمايند؛4و به عبارت ديگر، از [هر سه عالم‏] محسوسات و عالم مثال و عالم معقول‏5، در انسان حظ و افرى گذاشته ‏اند. و اگر انسان دو عالم (حس و مثال) خود را تابع عقلش نمايد، يعنى توجهش را به آن عالمش كند و همتش را به آن عالم قرار دهد و قوه آن را به فعليت بياورد، سلطنت دو عالم (شهادت و مثال) بر او موهبت مى‏شود و خلاصه به مقامى مى‏رسد كه بر قلب احدى خطور نكرده از:

شرافت و لذت و بهجت و بهاء و معرفت حضرت حق تعالى‏6. بلى! آن چه اندر وهم نايد، آن شود.7 و اگر عقلش را تابع عالم حس و شهادتش كه عالم طبيعت و عالم سجين‏8 است نمايد و منغمر9 در عالم طبيعت شود و مصداق اخلد الى الارض10 باشد، خدا مى‏داند كه بعد از مفارقت روحش از ابن بدن، چه ابتلايى و چه شقاوتى و چه ظلمتى و چه شدتى به او خواهد رسيد؟! لاسيما در قيامت كبرى كه يوم تبلى السرائر11 است و روزى است كه نهادها آشكار خواهد شد!12

 

 

پی نوشت:

1.شگفت آور و عجب.

2.فتبارك الله احسن الخالقين. سوره مؤمنون؛ آيه 14.

3.لوح محفوظ لوحى است كه از دگرگونى محفوظ است و مشتمل است بر تمامى جزئياتى كه خداى سبحان قضايش را در خلق رانده؛ در نتيجه آمار همه چيز در آن هست؛ و تمامى آن چه كه بوده و آن چه كه هست و آن چه كه تا قيامت خواهد بود، در آن محفوظ است. الميزان؛ ج 17 ص 67 و ج 18 ص 339؛ ترجمه الميزان؛ ج 17 ص 96 و ج 18 ص 507.

4.انا عرضنا الامانه على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولاً؛ (ما بر آسمان‏ها و زمين و كوه‏هاى عالم، عرض امانت كرديم، همه از تحمل آن امتناع ورزيدند و انديشه كردند، تا انسان پذيرفت و انسان هم [در مقام آزمايش ]بسيار ستمكار و نادان بود). سوره احزاب، آيه 72.و اين كه مراد از اين امانت چيست؟ مرحوم علامه طباطبائى (رحمه الله عليه) در تفسير الميزان مى‏فرمايد: مراد به امانت مزبور، كمالى است كه از ناحيه تلبس و داشتن اعتقادات حقه و نيز تلبس به اعمال صالحه و سلوك طريقه كمال و ارتقاء از حضيض ماده به اوج اخلاص، حاصل مى‏شود؛ و خداوند، انسان حامل آن امانت را براى خود خالص كند؛ اين است آن احتمالى كه مى‏تواند مراد به امانت باشد؛ چون در اين كمال، هيچ موجودى نه آسمان و نه زمين و غير آن دو، شريك انسان نيست؛ از سويى ديگر چنين كسى كه تنها خدا متولى امور اوست و جز ولايت الهيه هيچ موجودى از آسمان و زمين در امور او دخالت ندارد، چون خدا او را با خالص براى خود كرده. پس مراد به امانت عبارت شد از ولايت الهيه و تنها انسان مى‏تواند حامل آن باشد و معناى امتناع آسمان‏ها و زمين، و پذيرفتن و حمل انسان آن ولايت را، اين است كه در انسان استعداد و صلاحيت تلبس آن بود، ولى در آسمانها و زمين نبود الميزان؛ ج 16 ص 349؛ ترجمه الميزان؛ ج 16 ص 525.

5.عوالم سه گونه‏اند: يكى عالم طبيعت است از عالم دنيا كه ما در آن زندگى مى‏كنيم، و موجودات در آن صورتهايى هستند مادى كه بر طبق نظام حركت و سكون و تغير و تبدل، جريان مى‏يابد.عالم دوم، عالم مثال است كه ما فوق اين عالم قرار دارد به اين معنا كه وجودش مافوق وجود اين عالم است (نه اين كه فوق مكانى باشد) و در آن عالم نيز صور موجودات هست اما بدون ماده، كه آن چه حادثه در اين عالم حادث مى‏شود، از آن عالم نسبت به اين عالم و حوادث آن سمت عليت و سببيت را دارد.عالم سوم، عالم عقل است كه مافوق عالم مثال است، يعنى ما فوق آن است (نه جايش)؛ در آن عالم نيز حقايق اين عالم و كلياتش وجود دارد، اما بدون ماده طبيعتى و بدون صورت مثالى، و آن عالم نسبت به عالم مثال نيز عليت و سببيت را دارد. نفس آدمى به خاطر تجردش، سنخيتى هم با عالم مثال دارد و هم با عالم عقل الميزان؛ ج 11 ص 271؛ ترجمه الميزان؛ ج 11 ص 370.

6.از پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه پروردگار عالم فرمود: اعددت لعبادى ما لاعين رأت و لااذن سمعت و لا خطر بقلب بشر، (براى بندگانم نعمت هايى را آماده كرده‏ام كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بر قلب هيچ انسانى خطور نكرده است) بحارالانوار؛ ج 8، ص 191.

7. عارف رومى جناب مولوى مى ‏گويد:

از جمادى مردم و نامى شدم     وز نما مردم ز حيوان سر زدم

مردم از حيوانى و آدم شدم     پس چه ترسم كى زمردن كم شدم

حمله ديگر بميرم از بشر     تا سر آرم از ملائك بال و پر

و از ملك هم بايدم جستن زجو     كل شى‏ء هالك الا و جهه

بار ديگر از ملك پران شوم     آنچه اندر وهم نايد آن شوم

پس عدم گردم عدم چون ارغنون     گويدم كانا اليه راجعون

 تفسير و نقد و تحليل مثنوى؛ ج 3 ص 687

8.سجين از ماده سجن به معناى زندان و حبس گرفته شده و مبالغه در سجن است و به معناى زندان سخت و شديد مى‏باشد. و در روايات معصومين (عليه السلام) از عالم طبيعت به عنوان سجن المؤمن و جنه الكافر؛ (دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است) تعبير شده است. بحارالانوار؛ ج 6 ص 154 و 169 و از حضرت على (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: اهربوا من الدنيا و اصرفوا قلوبكم عنها فانها سجن المؤمن؛ (از دنيا بگريزيد و دل‏هاى خود را از آن بگردانيد [و رغبتى نداشته باشيد ]چرا كه دنيا، زندان مؤمن است) غرر و درر آمدى؛ ج 25 ص 360.

9.فرورونده.

10.و لو شئنا لرفعناه بها و لكنه اخلد الى الارض و اتبع هواه فمثله الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث؛ (و اگر مى‏خواستيم به آنان آيات، او (بلعم با عور) را رفعت مى‏بخشيديم، لكن او به زمين چسبيد [و به پستى گراييد] و پيرو هواى نفس گرديد و حكايت او همچون سگى است كه اگر به سويش حمله كنى، زبان از دهان بيرون مى‏آورد و اگر او را به حال خود واگذارى باز همين كار را مى‏كند [گويى آن چنان تشنه دنيا پرستى است كه هرگز سيراب نمى‏شود]). سوره اعراف؛ آيه 176.

11.سوره طارق؛ آيه 9.

12.رساله لقاء الله؛ ص 24 و 25.

باده گلگون (چهار صد و چهل كلمه در سلوك الى الله)

رسيدن به آخرت

نوشته شده توسطرحیمی 15ام آذر, 1391

سخنرانی حجه الاسلام محمد علی جاودان(91/04/17)

     أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

     چند سالی که انسان درس می خواند، برای رسیدن به چیست؟ می خواهد یک وسیله ای پیدا کند که مثلا کار بهتری پیدا کند. اگر انسان درس نخوانده باشد مثلا می شود کارگر فلان کارخانه و اگر درس خوانده باشد با فرض موفقیت مهندس فلان کارخانه می شود. اگر هم بیکار بماند که دیگر هیچ. این حداکثر پروازیست که در این تحصیل نصیب می شود. خب من در کارخانه فلان کارگر یا تکنسین یا مهندس هستم، یا معاون کارخانه یا رئیس کارخانه هستم. برای چه؟ برای اینکه زندگی ام را اداره کنم. برای یک حداقل در فرض کارگری یا یک حداکثر در فرض مثلا رئیس کارخانه. حداقل و حداکثر. غیر از این است؟ برای اداره زندگی. خب اداره زندگی و این زندگی که من از این راه آن را اداره می کنم کدام بخش از من است؟ بخش طبیعت من است دیگر. این تحصیل و این کار و این درآمد همه مربوط به بخش طبیعت من است. مثلا اگر من کارگر باشم می توانم سالی یکی دوبار لباس بخرم. اما اگر مهندس باشم ممکن است بیشتر از این بتوانم لباس بخرم. مثال است. اینها همه مثال است. آن کارگر حداکثر دوچرخه یا موتور دارد. آنکه مهندس است ماشین فلان دارد و رئیس کارخانه ماشین فلان. راه درازی که من پیموده ام، دوازده سیزده سال مدرسه و بعد چهار پنج یا شش سال کم و زیاد دانشگاه و در کل حداکثر بیست و چند سال برای اداره زندگی وقت صرف می شود. زندگی بخش طبیعی من. من یک بخش طبیعی دارم که این تن من است و آن احتیاجات من است. آن احتیاجات وجود دارد. من کار کنم که بخش طبیعی روی زمین نماند. اگر انسان یکی دو روز، سه روز، چهار روز غذا نخورد این طبیعت روی زمین می ماند و از حرکت باز می ماند. تمام کوشش تحصیلات شانزده ساله، بیست ساله، بیست و چند ساله، برای تامین بخش طبیعی وجود آدمی است. حالا اگر مسلمان هم باشد و دانشگاه تمام داشته های ارثی او را به باد فنا ندهد، اگر نمازی هم می خواند. نماز چقدر طول می کشد؟ کل نمازها را جمع بزنید. از نماز یک دقیقه ای تا چند دقیقه. ما خیلی دست بالا گرفتیم مجموعه نماز ها و وضو ها چهل دقیقه شد. اگر سالی یک ماه روزه می گیرد و شب های احیا در ماه رمضان هم فقط یک شب بیست و یکم. و به یک اهتمام یک حج و یک عمره هم در سراسر عمر. برای بخش دوم از زندگی که همه ما حداقل آن را قبول داریم. هر مقدار که بتوانیم، وقتی که برای آن بخش می گذاریم را فشرده تر می کنیم تا کمتر بشود. بعد هم آن بخشی که این مقدار برای آن کوشیده بودیم را در خاک می گذاریم و می رویم. اما آن بخشی که می کوشیم کمترین فرض ممکن را در آنجا مصرف کنیم می ماند. البته این مثال دو پیش فرض داشت و آن اینکه به وجود عالم آخرتی معتقدیم، چون مسلمانیم. هنوز دانشگاه در شما تمام وظایفش را برای نابود کردن نسل های جوان کشور عمل نکرده است. عرض کردم برای این حداقل مقدور. نماز در حداقل مقدور و روزه در حداقل مقدور. در آن بخشی که عمده کار است. یک عبارتی در روایات ما دارد که می فرماید کسی که در شب جمعه زیاد بخوابد فقیر محشور می شود. شب جمعه ثروت جمع می کردند. در داستانی هست که در یک ظلمات پیشوای جمع به آنها گفت هرچه می توانید از این سنگ ریزه های زیر دست خودتان جمع کنید. همه کسانی که از این ظلمات بیرون آمدند پشیمان شدند. هرکس به اندازه حوصله و آن عقلی که داشت از آنها جمع کرده بود. بعد که بیرون آمدند آن پیشوا گفت همه تان پشیمان خواهید بود. کمی از آن ها را در جیب خود ریخته بودند بعد دیدند که آنها جواهر است. ای کاش یک مشت بیشتر برداشته بودم. آن که هیچ چیز جمع نکرده بود، آن فقیر است. از آن ثروتی که می شد در شب جمعه در آن ظلمات جواهر جمع کند، هیچ چیز جمع نکرده بود. یعنی خواب بود. اگر کسی تمام شب جمعه اش را به این خواب بگذراند، فقیر محشور می شود. آن حداقل مقدور را برای آن بخش ماندگار از وجودمان مصرف می کنیم. آقا آن طرف حوادثی وجود دارد. حوادث وجود دارد. دورانی دراز در پیش است. بسیار دراز. یک روزش معادل پنجاه هزار سال است. یک روز آخرت. حوادث سهمگین وجود دارد. در آن دوران جنگ هم یک روزش بسیار گران بود. اما این اصلا چه ربطی به آن دارد. آن روزهای آخرت آنقدر گران است که اصلا ربطی به جنگ ندارد. آن وقت اگر انسان فقیر از دنیا برود می بیند برای برخورد با حوادث آن روزگار وسیله کمی در اختیار دارد. تمام عمرم را برای آن بخش کوچک تر وجودم مصرف کردم اما برای آن بخش اعظم، آن بخش ماندگار وجود و آن بخش ابدی تا توانسته ام کوشیدم که برایش کمتر وقت مصرف شود. یکی گفته بود در مدیریت علمی جایی برای نماز وجود ندارد و کارگر نباید وقتی برای نماز داشته باشد. نماز در کار اصلا تاثیری ندارد. پس در مدیریت علمی جایی برای نماز وجود ندارد. شما غذایت را خوب بخور. اینها موثر است. مثلا فرض کنید که بعد از چهار ساعت کار خب آدم خسته می شود. اگر نیم ساعت غذا بخورد خوب است. هم خستگی اش در می رود هم غذا بخورد. به قول قدیمی ها می گفتند: بدل ما یتعلق. انرژی از دسته رفته اش مثلا جبران شود. غافل از اینکه حرفی بالاتر از این حرفی که شما فرمودید وجود دارد. آن اصطلاح مدیریت علمی مربوط به اوایل قرن بیستم است. آقایان اینجا آن را مطرح می کردند و چه به به و چَه چَه ای می گفتند. روشنفکران. غذا تن شما را بازسازی می کند اما نماز بازسازی شخصیت می کند. اگر کسی معتقد باشد و معتقد بماند از کار نمی دزدد.

صفحات: 1· 2

زندگینامه آیت الله میرزا عبدالکریم حق شناس (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 14ام آذر, 1391

     آیت الله حاج میرزا عبدالکریم حق شناس تهرانی در سال 1298 شمسی در خانواده ای متدین در تهران متولد شدند. نام پدرشان علی و نام خانوادگیشان صفاکیش بود، و پدر در فرمانداری آن روز تهران صاحب منصب بود و به همین جهت به علی خان شهرت داشت. او سه فرزند داشت ولـّی،کریم و رحیم. منزل مسکونی پدریشان در خیابان عین الدوله یا ایران کنونی قرار داشت که جزء محلّات نجیب تهران بود. پدر در ایّام صباوت فرزندان خویش وفات یافت ؛ ولی مادرشان تا آن زمان که ایشان به سن پانزده شانزده سالگی برسند در قید حیات بود.

     از مادر بزرگوارشان یاد و برای او طلب مغفرت می کردند، و خود را وامدار او می دانستند، و می فرمودند : مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت؛ اما به خوبی قرآن و مفاتیح را می خواند، و حتی آیات مبارکه قرآن را در میان کلمات دیگر تشخیص می داد، و این را به خوابی که از امام امیر المومنین علیه السلام دیده بود مربوط می دانست. در آن رویا ایشان امام را دیده بود که به او دو قرص می دهند. یکی از آنها را شیطان می دزدد؛ اما او موفق می شود که دیگری را بخورد. بعد از اینکه صبح از خواب برخاسته بود دیگر می توانست قرآن را بشناسد و بخواند. در مورد دقت و مواظبت او در امر تربیت فرزندان می فرمودند: روزی ناظم مدرسه مشق نوشته های مرا دید، عادت من این بود که مشق های مدرسه را ،کج می نوشتم. او با تَشَر به من گفت چرا نردبان درست کرده ای؟ دستت را بیاور. آنوقت با چوب آلبالوئی که به دست داشت، ده بار بر کف دست من زد. دستم ورم کرده بود . ظهر در خانه دست ها را به مادر مرحومه ام نشان داده و شکایت کردم ،گفتم : مادر ببین دستم مثل نان تافتون شده است. فرمود: اگر ناظم با من محرم بود ، دست او را می بوسیدم ، و تشکر می کردم. اینقدر باید از این چوب ها بخوری تا آدم شوی. در مورد پدر نیز می فرمودند: روزی با برادر بزرگترم در کوچه بازی می کردم که پدر رسید. برادر بزرگتر به یک سو و من به یک سو رفتم، و در آخر خاله ام مرا به آغوش گرفت، و به دفاع از من برخاست، و گفت : نمی گذارم بچه ام را تنبیه کنید. این نوع برخورد از نوع تربیت های قدیمی بوده و امروزه منسوخ شده است؛ اما ایشان از پدر و مادرشان که این قدر به سرنوشت فرزند خود می اندیشیدند، تقدیرکرده، و می فرمودند: زحمات ایشان مایه ی تربیت ما بود.

صفحات: 1· 2· 3

تحول در حوزه از دیدگاه مقام معظم رهبری

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1391

     حوزه علمیه متولی نظام دینی در جامعه است. با بروز تحول در اجتماع، روزآمدی این نظام علمی ـ دینی بر اساس نیازهای نوپدید ضروری می گردد. در این میان، حفظ ارکان حوزه همراه با تحول در روش ها، سیاست ها و چشم انداز از جمله ضرورت های راهبردی می باشد. آنچنان که رهبر معظم انقلاب، خطاب به مدیران و مسئولان حوزه های علمیه سراسر کشور، در بیان ضرورت تحول درحوزه های علمیه فرمودند: «تحول را مدیریت کنید… تحول اجتناب ناپذیر است. تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهی است… موجودی را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال خارج نیست: یا خواهد مُرد یا منزوی خواهد شد. یا در غوغای اوضاعِ تحول یافته مجال زندگی پیدا نمی کند، زیر دست و پا له می شود، از بین می رود؛ یا اگر زنده بماند، منزوی خواهد شد.»

 

      به همین منظور پایگاه حوزه در راستای وظیفه اطلاع رسانی خود و در جهت تبیین فرمایشات و خواسته های مقام معظم رهبری بر آن شده است تا گزیده ای از دیدگاه ها و نظرات ایشان را در خصوص حوزه علمیه، طلاب و روحانیون، وظایف آنان، نقش ایشان در جامعه و از همه مهم تر تحول در حوزه علمیه را جمع آوری وارائه نماید.

     آنچه در این ویژه نامه عرضه شده است، برگزیده برخی از فرمایشات معظم له در هر یک از موضوعات مذکور است.

     اینک ابتدا اشاره مختصری به تاریخچه حوزه علمیه به ویژه با تأکید بر دیدگاه و نقش دست اندرکاران و مدیران آن می اندازیم. البته واکاوی سابقه اندیشه تحول در حوزه و دقت یا عملکرد هر یک از علما در دوره زعامت در حوزه علمیه، خود مجال بیشتری را می طلبد؛ اما این مختصر می تواند اشاره ای کوتاه بر نقش و اندیشه هر یک از علمای برجسته حوزه های علمیه از ابتدا تاکنون را داشته باشد.

     آیت الله شیخ عبدالکریم حائری در 1300 ش حوزه علمیه قم را تأسیس کرد. البته در شکل گیری حوزه معاصر قم همچنین باید از کوشش های مرحوم شیخ محمدتقی بافقی یاد کرد.
      تشکیل حوزه علمیه در قم و حسن شهرت و مدیریت آیت الله حائری موجب استقبال بسیاری از علما و انتقال آنان به قم گردید. آیت الله حائری در مدت اقامت خویش در قم مهم ترین درس خارج حوزه علمیه را ارائه می کرد.

     با استقرار آیت الله حائری در قم بسیاری از شاگردان او که در اراک به سر می بردند، از جمله اشخاص برجسته ای چون آیت الله سید محمد تقی خوانساری، آیت الله سید احمد خوانساری، آیت الله سیدروح اللّه خمینی(امام خمینی)، آیت الله سیدمحمدرضا گلپایگانی و آیت الله شیخ محمدعلی اراکی به قم آمدند. آیت الله حائری در مدت اقامت حدود پانزده ساله خود در قم که در اوج باروری علمی نیز بود، با مدیریت قوی خود حوزه علمی نیرومندی را به وجود آورد….

در فاصله وفات آیت الله حائری تا مهاجرت آیت الله بروجردی به قم، ریاست اداره حوزه علمیه قم برعهده سه تن از استادان بزرگ این حوزه قرار گرفت: آیت الله سیدمحمد حجت کوه کمری، آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری و آیت الله سیدصدرالدین صدر.

در اوایل دهه بیست شمسی، شماری از بزرگان و استادان حوزه علمیه قم که از عدم مدیریت متمرکز این حوزه نگران بودند و از سویی از مقام علمی و نفوذ اجتماعی و دینی آیت اللّه حاج آقاحسین بروجردی، آگاهی داشتند، از او خواستند که از بروجرد به قم بیاید.

با ورود آیت الله بروجردی به حوزه علمیه قم، بر رونق آن افزوده شد و شور و نشاط علمی آن دوچندان و بنیه علمی آن تقویت گردید. اقدامات بروجردی در طول دوره زعامت، حاکی از اهتمام ایشان به حفظ و تقویت این حوزه است.

آیت الله بروجردی در بُعد بین المللی نیز فعالیت هایی را در حوزه علمیه قم سامان داد، از جمله سیدمحمدتقی طالقانی آل احمد را در 1331ش برای سرپرستی شیعیان مدینه و پس از درگذشت او سیداحمد لواسانی و سپس شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی را اعزام کرد؛ سیدزین العابدین کاشانی را به کویت، سیدمحمدحسن ناشرالاسلام شوشتری را به زنگبار، شریعت زاده اصفهانی را به پاکستان، مهدی حائری یزدی را به آمریکا و صدر بلاغی را به عنوان نماینده سیار خود به اروپا فرستاد.

آیت الله بروجردی در زمینه توسعه فضای آموزشی حوزه از قبیل ساخت و احیای مدارس و به طور خاص تأسیس مسجد اعظم و کتابخانه آن اقدامات درخور توجهی کرد. به این ترتیب، مهاجرت مؤثر و تحول آفرین آیت الله بروجردی، حوزه قم را به مرتبه ای از اعتبار رساند که عملاً هم ارز معتبرترین حوزه آن عهد، یعنی حوزه نجف شد و نه فقط طالبان علم از شهرهای مختلف ایران راهی قم می شدند، بلکه به تدریج افرادی از مناطق شیعه نشین دنیا قم را برای تحصیل برمی گزیدند.

صفحات: 1· 2

منشاء حرکت میرزا کوچک خان یک منشاء صددرصد دینی و اعتقادی است.

نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1391

      به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به کنگره بزرگداشت میرزاکوچک خان جنگلی با اشاره به اینکه منشاء حرکت میرزا کوچک خان یک منشاء صددرصد دینی و اعتقادی است تاکید کردند: ایشان یک واحد مینیاتوری از نظام اسلامی را در همان محدوده خاص خود-گیلان- ایجاد کرد.
     متن پیام مقام معظم رهبری که صبح امروز از سوی آیت‌الله قربانی، نماینده ولی فقیه در استان گیلان و امام جمعه رشت، قرائت شد به شرح زیر است:

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌*
     قضيّه‌ى مرحوم ميرزا كوچك جنگلى يك قضيّه‌ى ويژه است؛ اگرچه كه در آن دوره‌ى خاص - يعنى در دوره‌ى فاصله‌ى بين مشروطيّت و سرِ كار آمدن رضاخان - حوادث گوناگونى در كشور به‌وجود آمده و هم‌زمان با نهضت جنگل، چند كار بزرگ ديگر هم در گوشه و كنار كشور - مثل مرحوم شيخ محمّد خيابانى در تبريز، يا كلنل محمّدتقى خان پسيان در مشهد - اتّفاق افتاده كه اينها همه تقريباً هم‌زمان است، لكن قضيّه‌ى جنگل يك قضيّه‌ى ويژه است. خب ما قضاياى تبريز را و حضور مرحوم شيخ محمّد خيابانى و اينها را خوب ميدانيم ديگر، هم در تاريخ نوشته شده و هم قضاياى خصوصى و اطّلاعات زيادى داريم، امّا آن صبغه‌ى مردمى و نجابتى كه در كار مرحوم ميرزا كوچك خان جنگلى هست، در هيچ كدام از اين دو سه كار ديگرى كه هم‌زمان در آن دوره اتّفاق افتاد در سرتاسر ايران، نظير ندارد. ميرزا كوچك - همين طور كه اشاره كرديد - يك روحانى است، يك طلبه است. البتّه من شنيده بودم، نقل شد براى ما از سالها پيش كه ايشان مرحوم ميرزاى شيرازى را درك كرده، لكن خيلى باوركردنى نيست. اين را مرحوم پدرم نقل ميكرد از مرحوم آ سيّد على‌اكبر مرعشى - كه شوهر خواهر پدر ما بود، يعنى باجناق مرحوم شيخ محمّد خيابانى بود - كه او از بزرگان علمايى بود كه منزوى بود در تهران؛ او گفته بود كه ميرزا كوچك درس ميرزا را درك كرده. به نظرم نمى‌آيد اين خيلى قابل تأييد باشد، زيرا كه سنّ ميرزا كوچك در وقتى كه ميرزاى شيرازى از دنيا رفته، چهارده پانزده سال بيشتر نبوده، بعيد به نظر ميرسد كه ايشان توانسته باشد درك كند مرحوم ميرزاى شيرازى را؛ لكن در اينكه طلبه بوده، در اينكه روحانى بوده، هيچ شكّى نيست؛ در حوزه‌ى خودِ رشت، بزرگانى هم در آن وقت بوده‌اند كه ميتوانسته از آنها استفاده كند، در اين هيچ ترديدى نيست. بنابراين منشأ حركت ميرزا كوچك خان يك منشأ صددرصد دينى و اعتقادى است.
      رفتار او هم يك رفتار دينى و اعتقادى است، يعنى انسان مشاهده ميكند با اينكه در درون تشكيلات خودشان مخالفينى داشت، بعضى از اقشار گوناگون ممتاز هم با او مخالفت ميكردند، امّا مرحوم ميرزا كوچك در برخورد با اينها كاملاً حدود شرعى را رعايت ميكرده و اهل درگيرى با داخل نبوده‌. مثلاً كسانى بودند كه‌ مخالفتهاى اعتقادى با ايشان داشتند؛ همراهان ايشان - آن افراطى‌ها - ميگفتند اينها را بزنيم سركوب كنيم! ميرزا كوچك نميگذاشته، جلوى اينها را ميگرفته و مانع ميشده از اينكه اين كار را بكنند؛ يعنى رفتار هم يك رفتار دينى است.
      و حركت، يك حركت صددرصد اسلامى و ايرانى است. خب آن زمان - ميدانيد ديگر - آن غوغاى نهضت ماركسيستى و تشكيل شوروى و هياهويى كه در دنيا و در بين ملّتها راه افتاده بود و جاذبه‌اى كه براى بعضى از ملّتها به‌وجود آورده بود، طبعاً يك عده‌اى را مجذوب خودش كرده بود و دوروبرى‌هاى ايشان هم از اين طريق به ايشان خيانت كردند؛ لكن اين مرد، هم به‌خاطر پايبندى‌اش به اسلامْ جذب تفكّر ماركسيستى نشد و رد كرد به‌طور صريح و قاطع آن نظريّه را - با اينكه جزو نزديك‌ترين‌هايى كه با او از اوّل همراه بودند، گرايش پيدا كردند؛ البتّه آنها هم ناكام از دنيا رفتند، هيچ‌كدام آنها هم خيرى از اين زندگى نديدند و از آن جريان بلشويكى هيچ خير و تجاوب جوانمردانه‌اى مشاهده نكردند - و مخالفت كرد، هم با اجنبى مخالف بود؛ يعنى چون سياستى بود كه از طرف اجانب بود، با اينكه اينها مقابله‌شان با دستگاه‌هاى حاكم مثل انگليس و روسهاى قزّاق و مانند اينها بود، امّا درعين‌حال به آن طرف هم جذب نشد؛ استقلال را حفظ كرد. يك نمونه‌ى خيلى برجسته‌اى است ميرزا كوچك خان؛ خداوند ان‌شاءاللّه درجاتش را عالى كند.
      كار شما هم با اين اهدافى كه ذكر كرديد و با ترتيبى كه گفتيد بسيار كار خوبى است. البتّه كتاب درباره‌ى ميرزا كوچك زياد نوشته شده. خوشبختانه اخلاص اين مرد موجب شده كه بر خلاف ديگر كسانى كه در اين صراطهاى مبارزات و مانند اينها وارد شدند، اسمش سر زبانها باشد و همه بشناسند او را، در حالى كه خيلى از اين كسانى را كه من اشاره كردم مردم نمى‌شناسند اصلاً و اسمشان را هم - بعضى‌ها را - نشنفته‌اند، لكن ايشان در بين مردم شناخته شده است، كتاب درباره‌اش نوشته شده. سعى بشود يك كار جامع و داراى نكته - نكته‌هاى اساسى زندگى او - به‌وجود بيايد، تا ان‌شاءاللّه چهره‌ى او بيشتر در بين مردم ما، جوانهاى ما شناخته بشود.
      بله يك واحد مينياتورى را ايشان از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى را در رشت و در همان محدوده‌ى خاصّ خودش - گيلان - به‌وجود آورده. از شما دوستانى كه در اين زمينه كار ميكنيد متشكّريم، و ميخواهيم هم كه همكاران دولتى و مسئولين تبليغاتى و مانند اينها با شما همكارى كنند، و كمك كنند ان‌شاءاللّه اين كار به بهترين وجهى تمام بشود.

والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته‌

* متن پیام مقام معظم رهبری به کنگره بزرگداشت میرزا کوچک خان جنگلی که از سوی آیت الله قربانی قرائت شد، برگرفته از سخنان ایشان در جمع اعضاء ستاد بزرگداشت میرزا است که در تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۹۱ بیان فرموده اند.

دانلود مرثیه خوانی رهبر معظم انقلاب به زبان آذری

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آذر, 1391

     شعر خوانی رهبر معظم انقلاب به زبان آذری در رابطه با حادثه کربلا، در جمع تعدادی از شاعران در تاریخ 1379/05/05

     برای دریافت فیلم جاری با توجه به پهنای باند اینترنت خود بر روی یکی از لینکهای زیر کلیک راست کرده و گزینه save Target as را انتخاب کنید.


کیفیت متوسط (7.24 MB)

کیفیت پایین (1.73 MB)

اوضاع منطقه و جهان به خوبی دست برتر جمهوری اسلامی را نشان می دهد.

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1391

فرمانده کل قوا در دیدار فرمانده و مسئولان نیروی دریایی ارتش:
اوضاع منطقه و جهان به خوبی دست برتر جمهوری اسلامی را نشان می دهد.
     به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامي ظهر روزسه شنبه(91/09/07) در ديدار فرمانده و مسئولان نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي با اشاره به اهداف بلند جمهوري اسلامي ايران و موفقيت هاي پي در پي نظام اسلامي در دستيابي به اين اهداف خاطرنشان كردند: نگاه به اوضاع منطقه و جهان به خوبي دست برتر جمهوري اسلامي را در اين تحولات نشان مي دهد.
     ايشان با تأكيد بر اينكه يكي از دلايل جنجالهاي صورت گرفته عليه جمهوري اسلامي توفيقات كسب شده است، افزودند: در مقايسه ي سياست خاورميانه اي غربي ها و سياست خاورميانه اي جمهوري اسلامي به وضوح مشاهده مي شود كه سياست منطقه اي جمهوري اسلامي به اهداف خود نزديك شده است.
     فرمانده كل قوا، توانايي جمهوري اسلامي براي دستيابي به اهداف را زياد دانستند و تأكيد كردند: پيشرفت و عبور از موانع در سايه توفيق خداوند متعال، همت، ‌نشاط و انگيزه دست يافتني خواهد بود.
     رهبر انقلاب در اين ديدار كه به مناسبت هفتم آذر سالروز نيروي دريايي ارتش برگزارشد، سواحل گسترده جمهوري اسلامي و بويژه ساحل درياي عمان و عقبه ي آن در منطقه مُكران را ثروت عظيم ملي توصيف كردند و افزودند: اگر دولت و ساير مسئولان با نگاه راهبردي به مناطق دريايي، به كمك بيايند، اين منطقه ي عظيم و مهم مي تواند توانايي هاي زيادي را براي جمهوري اسلامي بوجود آورد.
     پيش از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي، اميردريادار سياري فرمانده نیروی دریایی ارتش با اشاره به تدابير فرماندهي معظم كل قوا در ارتباط با نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي گزارشي از برنامه هاي فعلي و آتي اين نيرو در زمينه ي شناورهاي سطحي، زيرسطحي، نيروي انساني و حضور در آبهاي بين المللي بيان كرد.

نسخه آزمایشی کتاب همراه «اخلاق در قرآن» منتشر شد

نوشته شده توسطرحیمی 7ام آذر, 1391

     به گزارش پايگاه اطلاع‌رساني آثار آيت‌الله مصباح يزدي به منظور فراهم کردن زمينه دسترسي بيشتر علاقمندان به آثار حضرت استاد و در پي درخواست‌هاي مکرر، پس از انجام برنامه‌ريزي‌هاي لازم جهت آماده‌سازي و توليد کتاب‌هاي معظم‌له در قالب کتاب همراه، به همت کارشناسان معاونت فناوري اطلاعات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) نسخه آزمايشي کتاب همراه «اخلاق در قرآن» آماده و در اختيار علاقمندان قرار گرفت.

     گفتني است اين نسخه از کتاب همراه با زبان جاوا که فراگيرترين زبان رايج در گوشي‌هاي تلفن همراه است،‌ آماده شده و در اغلب گوشي‌ها قابل استفاده است. در اين برنامه امکاناتي از قبيل مطالعه متن کتاب، جستجو، نشانه‌گذاري، يادداشت‌نويسي و… در نظر گرفته شده است.
      اين كتاب همراه مشتمل بر متن کامل بخش هفتم از سلسله دروس حضرت آيت‌الله مصباح يزدي در تفسير موضوعى قرآن كريم است، كه پيش از اين در 3 جلد و با عنوان «اخلاق در قرآن» توسط انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) منتشر شده است.
      استاد در قالب طرح نويني که براي دسته‌بندي موضوعي مباحث اخلاقى قرآن دارند، پس از طرح مباحث مقدماتى و فلسفى در باب اخلاق، اخلاق انسانىِ مورد نظرِ قرآن را در سه بخش اخلاق الهى، اخلاق فردى و اخلاق اجتماعى به بحث مى گذارند. به اين ترتيب، مجموع مباحث اخلاق در قرآن، در چهار بخش تدوين يافته است: بخش اول به مفاهيم و كليات اخلاق ـ‌كه همان مباحث مقدماتى است‌ـ مى پردازد؛ بخش دوم اخلاق الهى را برمى رسد؛ بخش سوم درباره اخلاق فردى است كه در جلد دوم کتاب گرد آمده؛ و بخش چهارم اخلاق اجتماعى را پژوهيده، كه جلد سوم کتاب را به خود اختصاص داده است.
      علاقمندان مي‌توانند اين کتاب همراه را از اينجا دريافت کنند.






پیام آیت الله مکارم شیرازی به مناسبت پیروزی غزه

نوشته شده توسطرحیمی 7ام آذر, 1391

 

مقاومت قهرمانانه دلیرمردان غزه در ایام عاشوراى حسینى، ایام پیروزى خون بر شمشیر در برابر ارتش اسرائیل که از زمین و آسمان آتش بر سر آنها ریختند و به هیچ کس حتى کودکان شیرخوار رحم نکردند با تمام تلخى‌هایش ثمرات شیرین و ماندگارى داشت.

    معظم له درباره جنگ هشت روزه غزه بیانیه ای ایراد فرمودند،متن آن بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

     مقاومت قهرمانانه دلیرمردان غزه در ایام عاشوراى حسینى، ایام پیروزى خون بر شمشیر در برابر ارتش اسرائیل که از زمین و آسمان آتش بر سر آنها ریختند و به هیچ کس حتى کودکان شیرخوار رحم نکردند با تمام تلخى‌هایش ثمرات شیرین و ماندگارى داشت.
     از یکسو ثابت شد که عمر شکست‌هاى جنگى اسرائیل روز به روز کوتاه‌تر مى‌شود اگر مقاومت حزب الله در لبنان سى و سه روز به طول انجامید تا شاخ غول اسرائیل شکسته شد در جنگ بیست و دو روزه غزه به کمتر از آن کاهش یافت و این بار بیش از هشت روز طول نکشید که اسرائیل طعم تلخ شکست را چشید و به آتش بس گردن نهاد و اگر در آینده این خطا را تکرار کند به یقین عمر شکستش کوتاه‌تر خواهد بود.
     از سوى دیگر افسانه ارتش شکست‌ناپذیر و گنبد آهنین و سرزمین امن و امان به کلى بر باد رفت و همه دنیا با نهایت تعجب دیدند که موشک‌هاى مقاومت اعماق اسرائیل را هدف قرار مى‌دهد و هواپیماى جاسوسى مى‌تواند تا عمق آن پیشروى کند و بنابراین دیگر تهدید مقاومت لبنان یا کشور ایران با این رسوایى بزرگ در برابر ارتش ظاهرآ کوچک غزه جزء یک رجزخوانى مسخره بیش نیست.
     از سوى دیگر آمریکا حمایت بى‌قید و شرط خود از جنایات اسرائیل که براى مصرف داخلى کشورش به سبب سلطه صهیونیست‌ها بر آن صورت گرفت روزبه‌روز در صحنه جهان منفورتر مى‌شوند و این بهاى سنگینى است که باید در برابر حمایت بى قید و شرط اسرائیل آمریکایى‌ها بپردازند.
     از سوى سوم همه دنیا فهمیدند که تنها حامى مردم مظلوم فلسطین در عمل که از هیچ‌گونه کمکى مضایقه ندارد ایران است در حالى که سران مرتجع عرب فقط حرف زده‌اند و مقاومت غزه با صراحت اعتراف کرد تمام کمک را ایران به آنها در این نبرد نابرابر کرده است و به این ترتیب اتحادیه عرب و گروه‌هاى وابسته که با پول‌هاى سعودى و قطر تغذیه مى‌شدند، کاملا رسوا گشتند و به این ترتیب نظام جمهورى اسلامى ایران به عنوان تنها یار وفادار مسلمانان مظلوم شناخته شد و این افتخار بزرگى است براى ما.
     در اینجا تأکید مى‌کنیم که آنها یقین داشته باشند در سوریه نیز شکست خواهند خورد چرا که همه مى‌دانند هدفشان نجات مردم سوریه نیست بلکه خدمت به آمریکا و اسرائیل است و این هدف محکوم به شکست است.
     به علاوه عمر این رژیم‌هاى وابسته نیز به سر رسیده و به زودى شاهد فروپاشى آنها خواهیم بود. (إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدآ وَنَرَاهُ قَرِیبآ).

پایگاه دفتر حضرت آیت‌ الله العظمى مکارم شیرازى