موضوع: "نکات اخلاقی"

دستورات عرفانی(جملات قصار استاد امجد)

نوشته شده توسطرحیمی 22ام آذر, 1391

 1-هزار تا مهندس که بنایی می سازند ، یک عمله می تواند با یک بلدوزر آن را خراب کند . الان {در کارهای فرهنگی}یک مهندس هم نداریم ولی هزاران عمله بلدوزر سوار داریم!!

2- از یک نفر پرسیدند فلان دختر چگونه دختری است (آیا برای ازدواج مناسب هست یا نه و ..) . او با این که می دانست آن دختر دختر خوبی است گفت : نمی دانم . او مدتها در برزخ گرفتار همین حرفش بود .

3- نگو ناز نفست بگو طیب الله یعنی همون دمت گرم .

4- شخصیت ما این است که نوکر سادات باشیم.

5- به ضرس قاطع می گویم هزاران سال عبادت و اخلاق و نماز شب و … به یک پف شیطان بند است . باید رفت تو دامن امام حسین علیه السلام .

6- امام رضا علیه السلام نوکر می خواهد . اگر نوکر او شدی ولو به زیارت او نرفتی مساله ای نیست .

7- (قابل توجه آدمای وسواسی) در غسل مثل عرق کردن هم کافی است آب برسد . لازم نیست خیلی تر شود و آب جاری شود . با یک کهنه و ابر هم می شود .

8- یک عمر هوا پرست نباشیم به اسم خدا پرستی . فکر کنیم . پناه بر خدا .

9- یکی از عرفا می گفت من هنوز نتوانسته ام دعای کمیل را یکبارتا آخرش بخوانم . هر کلمه اش آدم را می گیرد.

10- دل تو ترمینال همه چیز شده است . دل تو که از یک کندوی عسل کمتر نیست ! آنجا نمی گذارند زنبوری که گل مسموم چشیده وارد شود .

11- پرخوری بد است ، پر خوابی هم بد است .

12 - بزرگترین ریاضت (در راه خدا و عرفان) انجام واجبات و ترک محرمات است .

13- هر چه کمال می خواهید در حدیث معراج هست .

14- اولیاء خدا همیشه خود را بدترین می دانند .

15- علامه طباطبایی له شده بود . ذره ای هوی ( و هوس) در او نبود . اگر بچه ای دو ساعت با ایشان صحبت می کرد گوش می دادند و به تک تک هم جواب می دادند .

16- خیلی به عبادات نپردازید ، بلکه بیشتر فکر کنید .

17 - دنبال آدم های بی سواد نباید رفت .

18- غلط است که به پسر های خوب نگویی من دختر خوب دارم .

19- اگر پول دادن برایت آسان باشد ولی گرفتنت مشکل باشد شرک است .

20- آدم یا باید عالم ربانی باشد یا دستش تو دست عالم ربانی باشد .

21- حتی نباید عینکمان را روی کتاب های دین بگذاریم . نهایت احترام .

22- آدمی که طمع داشته باشد هیچی نمی فهمد . حتی تا شب عاشورا فکر می کردند سلطنتی در کار است .

23- قانونمندی خیلی خوب است . زیرا از خودخواهی های انسان می کاهد .

24- این دلیل بر کمال نیست که هر چه از خدا بخواهی به تو بدهد . خیلی ها را خدا به خود وامی گذارد و همه چیز هم به آنها می دهد تا دیگر دم خانه او نیایند .

25- دانشمند نمی شود عاشق خدا نشود .

26- حب دنیا با حب خدا نمی سازد .

27- ما زنده ای مردنی هستیم .

28- در تشییع های جنازه احوال پرسی و … نکنید تا به یاد مرگ باشید .

29- امام حسین علیه السلام اهل فحش نبودند که به حر بفرمایند ثکلتک امک (مادرت به عزایت بنشیند). بلکه حضرت می خواستند با این حرف او را بپیچانند ! حضرت آقای بهجت حفظه الله می گفت ما فحش هایی بلدیم که اگر بگوییم امت اصلاح می شود ولی اجازه نداریم .

30- هر که می خواهد شاکر بشود برود تیمارستان یا بیمارستان .

31- قرآن عشق نامه است .

32- عادت بر اساس عبادت باید باشد نه عبادت بر اساس عادت .

33- خداوند فقط از ما اطاعت فرمان خواسته نه حال خواسته نه قال خواسته نه ..

34- پوز بند نفس فقط عشق است.

35- اگر قضای نماز شب را بخوانی خدا تو را نماز شب خوان می کند .

36- پیرزنی با سیصد تا تک تومانی برای عمره ثبت نام می خواست بکند ! دو تا جوانمرد بانی شدند و او ثبت نام کرد . در بقیع هم دفن شد . ما خدا را نمی شناسیم . ما اسباب را نمی شناسیم.

37- اگر نفس نقطه ضعف نداشته باشد ، شیطان نمی تواند کاری بکند .

38- بعضی ها یک سری گناهانی می کنند و به این وسیله شیاطین به آنها یک خبرهای غیبی می دهند و آن شخص از عمل های پنهانی خبر می دهد . گول نخورید.

39- این چند روز عمر را صرف خدا کنیم .

40- نسخه عمومی جامعه ما برای رفع مشکلات و رشد پیدا کردن : نماز را اول وقت خواندن و اهمیت دادن به آن.


اللهم عجل لوليك الفرج

 

منبع:سایت مرحوم آیت الله حق شناس (ره)

 

طريقه ي سير الي الله (دستورات عرفانی مرحوم حضرت آیت الله حق شناس (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آذر, 1391

     گام برداشتن در راه حق و حقيقت و صراط مستقيم الهي خواسته ي قلبي مومنان و گمشده ي بسياري از ماست ؛ مؤمن تا هنگامي كه سلوكي عارفانه را براي پيدا كردن خود و خداي خود آغاز نكند در خود مانده يي دور از خداست و رفته رفته بركه ي باصفاي وجودش به مردابي متعفن مبدل خواهد شد و بر اين اساس رهبران الهي و پيام آوران رستگاري و سعادت هماره گوش جان انسانهاي طالب برتري را به سروشي جاويدان جلا ميدهند و عقل اين چراغ روشنگر ما را بسوي حق و راستي مي خواند و همواره ايام و اماكني مقدس دست ياري بسوي گمشدگان حيرت سراي دنيا دراز مي كنند ؛ روزي نيست كه از م‍أذنه يي نداي بشتابيد بسوي رستگاري به گوش نرسد و ايامي نيست كه در لحظه لحظه ي آن نويد وصال معبود نباشد .

     اگر چه هريك از ما به اسلام و ايمان مفتخريم اما لازمه ي عمق بخشي به اين عقيده دروني و ماندن در اين مسير پر فراز و نشيب و رسيدن به كمال انساني و لقاي محبوب جز با تكاپويي خردمندانه و رفتني پي در پي بسوي نيكي هاي فكر و عمل ميسر نخواهد شد و سلوك بهانه و شايد رهنمايي بسوي كمالات و كرامات انساني و الهي است . سلوك برگرفته از تحصيل و تجربه ي چند ساله ي دوستاني است كه سير الي الله را راه كمال خويش و تنها راه نجات ميدانند و زكات اين دارايي ارزشمند خويش را خالصانه به پيشگاه همه ي عزيزان هديه ميكنند باشد توفيق الهي و دعاي وليعصر ارواحنا فداه ياري گر مان در اين سلوك عارفانه باشد .

«وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَينَاهُمْ مَاءً غَدَقًا»(الجن/16)

     منظور از طریقت در این آیه همان راهی است که ما را به خداوند متعال می رساند ابتدا باید توجه نمود که این آیه شریفه چند نکته در خود دارد :

     استقامت : باید در راه خدا استقامت نموده و مشکلات فراسوی انسان را که نفس و شیطان القاء می نماید یکی پس از دیگری گذراند . هر کس بخواهدبه سوی خداوند رهسپار شود باید فقط او را میزان قرار داده و سیر الی الله نموده و بگوید خدا ،« الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا » در واقع باید در این راه ظرفیت داشت و این راه را باید با اعتدال و میانه روی گذراند ، لذا باید دانست که چنانچه استقامت نکنیم و صبور نباشیم هواهای نفسانی از هر طرف به ما هجوم آورده و به مرور ما را از پای در می آورند .

     تاریخ ثابت کرده است که اگر کسی به فرموده روایات دو عفت نداشته باشدشکست خواهد خورد (منظور شکست معنوی است ) که عفة البطن و عفه الفرج نام گرفته اند ، منظور مقامومت در برابر شکم و مقاومت در برابر هوس است .

     استاد ما فرمودند : که جوانی برایشان تعریف کرده است که شیطان چندین بار و را بر زمین زده است ، ولی باز هم از جا برخواسته است . پس باید صبور بود تا آب گوارا و شراب طهور نصیب شود .

     نکته اول در سیر و سلوک الی الله این مسئله سه مرحله ای است

که بزرگان فرموده اند :

  • اول : فعل واجبات و ترک محرمات
  • دوم : فعل مستحبات و ترک مکروهات
  • سوم : ترک ماسوی الله (آنچه غیر خداست

      اگر مردی برون آی و سفر کن      ز هر چه پیشت آید زان گذر کن

     حال فرمایش علامه طباطبایی را در کتاب شریف لب اللباب را پی می گیریم تا از فرمایشات ایشان بهره وافر ببریم .

     ایشان فرموده اند : اول : ترک عادات و رسوم و تعارفات است .

     اگر سالک خود را در بند رسوم نماید از انجام اعمال عبادی باز می ماند .سالک باید حداقل روزی یک جزء قرآن بخواند که خود حداکثر نیم ساعت وقت می گیرد ؛ البته این به این معنی نیست که شخص از کارهای عادی مثل شغل یا رفت و آمدهای ضروری و لازم و صله رحم بگریزد غربت نشین گردد .

     بلکه باید کاری کند که مردم او را شخص معتدل فرض نموده و نسبت به رفتار او حسّاس نشوند که خود دو مشکل به بار می آورد .یا با ایجاد مشکل و ملامت دیگران مواجه شده یا گرفتار ریا خواهد گردید .

     در روایت است که فرموده : کُن فی النّاسِ و لا تَکُن مَعَهُم

     یعنی در مردم باش و با آنها معاشرت کن ولی با آنها در گناه و معصیت و سایر رفتارهای ناهنجار معنوی همراهی مکن ……


اللهم عجل لوليك الفرج

منبع:سایت مرحوم آیت الله حق شناس (ره)

ختم چهل روزه (عجيب و شگفت اور)ذكر يونسيه كه مرحوم كشميري فرموده اند.

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آذر, 1391

هو الرحمن الرحيم

لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ

     اول اينكه عامل(فردي كه ختم را انجام ميدهد) بر يگانگي خداوند ايمان داشته باشد نه در زبان بلكه با تمام وجود و با شناخت اندكي كه دارد كه سرلوحه همه انها يكتايي و بي همتايي خداوند در تمام صفات ثبوتي و مبر بودن او از تمام صفات سلبي است.

     توجه كامل به وجود بي همتاي خداوند و اين كه عامل بداند خداوند در همه حال ناظر بر عمل اوست همان طور كه هنگامي كه با يك نفر صحبت ميكنيد تمام حواس شما به اوست در اينجا نيز بايد حالتي مشابه داشته باشيد حال انكه در هنگام گفتن اين ذكر با سرچشمه وجودو هستي صحبت مي كنيد.

     پشيماني از گذشته سرشار از كوتاهي و ناسپاسي زيرا كه اين ذكر طبق گفته بزرگان اهل معرفت خود نوعي توبه به درگاه باري تعالي است.

     نياز نيست كه تنها به معني ايه اكتفا كنيد بلكه به رابطه مضموم ايه با خودتان نيز بايد اهميت بدهيد .منظور اينكه در قسمت اول ايه كه در يگانگي و يكتايي و منزه بودن خداوند گواهي داده مي شود به عظمت خداوند در جهان هم توجه شود به نظم و هماهنگي در كره زمين و در سيارات وستاره ها و خورشيديا حيات در خشكيها و درياها وساير نشانه هاي عظمت حقتعالی و در قسمت بعدي ذكر گناهان و كوتاهي ها و ناسپاسي هايي كه انجام شده به ياد اورده مثل كفران نعمت يا كوتاهي در انجام اعمال پسنديده و…

     و غرض اين نيست كه در هر بار خواندن ذكر تمام اين مطالب دوره شود بلكه هر كدام از اين دو قسمت را كه باعث مي شود شما بيشتر در ان لحظات قرب به حضرت دوست پيدا كنيد انتخاب كنيد كه اكثر اوقات به هردو معني توجه ميشود.

     زمان مناسب همانطور كه قبلا گفته شد بعد از عشاء است (حدودا ساعت ده به بعد)و دليل ان هم قبلا ذكر شد.

     در مورد تعداد اين ختم هم بايد از 400 شروع شود و كم كم زياد شود البته نيازي نيست حتما شما تعداد بشماريد بلكه از 20دقيقه كه زمان تقريبي 400 ذكر است شروع كنيد و ذره ذره (مثلا سه دقيقه يا پنج دقيقه)انرا زياد كنيد.قبلا گفته شد يكي از دوستان چگونه ختم گرفته بود او حدود20 دقيقه اين ذكر را مي خوانده و بعد انقدر مي خوانده تا در سجده خوابش مي برده است بسياري از انها هم كه اين ختم را تجربه كرده اند اين را توصيه مي كنند اينجانب نيز همين طور. زيرا مرحوم كشميري اين را فرمودند.

     شايد كمي دشوار به نظر ايد اما ايا نتيجه كار انقدر ارزشمند نيست كه اين سختي ها را بجان خريد؟

     ايا نياز نيست كه انسانها بخشي از شبانه روز را به مناجات با باريتعالي بپردازند حال انكه چنين نتايج عظيمي همچون:((( چشم برزخي.ارتباط با عالم ملكوت.و راهيابي به دنياي ارواح. و نوراني شدن قلب. و زدودن لكه هاي سياه گناه از روح ادمي. و بسيار چيزهاي ديگر))) حاصل اين عمل گرانبها نزد علماي اهل معرفت و استادان و بزرگان است.
________________________________________

     از امام باقر (ع) روايت شده است كه :يونس عليه السلام سه روز در شكم ماهي درنگ كرد و در تاريكي هاي سه گانه تاريكي شكم ماهي تاريكي شب تاريكي دريا ندا در داد و گفت:لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ آنگاه خداوند دعايش را اجابت كرد و سپس ماهي وي را بر حال افكند.

________________________________________

     مرحوم استاد علامه طباطبائي فرمودند كه مرحوم قاضي ( استاد آنجناب عارف عظيم و سالك مستقيم حضرت آيت الله حاج سيد علي قاضي تبريزي ) اول دستوري كه مي دادند ذكر يونسي بود لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ كه در مدت يك سال در وقت خاص به حالت سجده ات بازخوانده شود.

يا مهدي ادركني

منبع:سایت مرحوم آیت الله حق شناس (ره)

برای رسیدن به تکامل به چه چیزهایی نیاز داریم؟

نوشته شده توسطرحیمی 19ام آذر, 1391

     استاد مطهرى (ره) مى گوید: از نظر قرآن انسان موجودى است برگزیده از طرف خداوند،‌ خلیفه و جانشین او در زمین،‌ نیمه ملکوتى و نیمه مادی، داراى فطرتى خود آشنا، آزاد مستقل امانتدارِ خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، وجودش از ضعف و ناتوانى آغاز مى شود و به سوى قوّت و کمال سیر مى کند وبالا مى رود اما جز در بارگاه الهى و جز با یاد او آرام نمى گیرد. ظرفیت علمى و عملى اش نامحدود است.

     از دیدگاه اسلام ارزش انسان به آن است که به هدف خلقت که قرب الهى است نائل گردد و این کمال انسان است و منظور از کمال، کمال روحى و نفسانى است چون روح اصل و مبناى هویت و شخصیت آدمى است. از نظر قرآن انسانى سعادت مند است که به این هدف دست یابد. سعادت در گرو کسب لذّت یا قدرت بیشتر و مانند این ها نیست.
     سعادت تنها در پیوند با خدا حاصل مى شود که در قرآن از آن به عبادت تعبیر شده است: «و ما خلقتُ الجن و الانس الا لیعبدون؛ جن و انس را نیافریدم جز آن که مرا بپرستند
     براى رسیدن به کمال نهایی،‌ ابزارهایى لازم است که عبارتند از:
1- معرفت خدا:
     کلید نیل به هدف نهایى معرفة الله است. بدون شناخت خداوند، تقرب به او امکان پذیر نیست و از این رو امام علی(ع) مى فرماید: اوّل الدّین معرفته؛ معرفت خدا سرآغاز تدین است.
2- تقوا:
      براى دستیابى به مقام شکر و نیل به اجر عظیم و احاطه بر مسائل با روشن بینى خاص و کسب موفقیت، قرآن مجید تقوا را مطرح کرده که همة این موضوعات در قرب به پروردگار مؤثر است.
3- عبادت:
      در حدیث قدسى آمده است: « هیچ بنده اى به عبادتى بهتر از واجبات به من نزدیک نشده است و او به وسیلة نوافل به من تقرب مى جوید تا جایى که او را دوست بدارم،‌ آنگاه گوش شنوا و دیدة بینا و دست تواناى او خواهم بود. اگر مرا بخواند پاسخش مى دهم و چنانچه چیزى از من بخواهد ارزانى اش مى دارم
4- ترک گناه:
     بزرگ ترین مانع رسیدن به کمالات،‌ گناه و هواى نفس است به طورى که امام صادق(ع) مى فرماید: «بین بنده و خدا هیچ پرده اى تاریک تر و ترسناک تر از نفس و هوى نیست و براى از بین بردن این دو وسیله اى مانند احتیاج به خدا و خشوع براى خدا و گرسنگى در روز و بیدارى در شب نیست

حذر از پیروى نفس که در راه خدا
مردم افکن تر از این غول بیابانى نیست

     امام صادق(ع) مى فرماید: از هواى نفس بپرهیزید همان طورى که از دشمنانتان مى پرهیزید. هیچ چیز دشمن تر براى مردان از پیروى هواهایشان و نتیجة زبان هایشان نیست
     بر این اساس،‌ دست یابى به کمال، ریاضت و مجاهده با نفس مى خواهد.
     بزرگان دین برای سیر و سلوک مواردی را پیشنهاد کرده اند که مهم ترین آن ها عبارتند از:
     خودشناسی، آگاهی، تذکر، تفکر، تولی و تبری، علم به احکام، انتخاب رفیق صالح، پرهیز از گناه، توبه انجام واجبات انجام مستحبات و ترک مکروهات محاسبه و مراقبه، اخلاص، مجاهدت با نفس، نظم، غنیمت شمردن فرصت ها، خدمت به بندگان خدا، توکّل بر خدا، خوشرفتاری با مردم، زهد و قناعت .
     در اسلام به پاره ای از عبادات و مستحبات بیشتر تأکید شده مانند قرائت قرآن، تهجد و شب زنده داری، انجام نوافل روزانه، راز و نیاز در دل شب، التزام به اوّل وقت در خواندن نمازهای واجب، همواره با وضو بودن، رعایت آداب و سنّت ها در عبادات، تعقیبات نماز، شرکت در نماز جمعه و جماعات، طولانی کردن قنوت و سجده های نماز، سه روز روزه در هر ماه، زیارت اولیا، توسل به امامان، صلة رحم، ذکر خدا و صلوات بر محمد و آل محمد.
     در احادیث آمده است: خواندن چهار آیه از آخر سوره حشر که از آیه لو انزلنا هذا القرآن شروع شده و تا آخر سوره به پایان می رسد، هر روز صبح بسیار خوب است.
     بهتر است در سجده شکر خوانده شود. تداوم این عمل بسیار مجرب و مفید است.
    صد بار لا اله الا الله و هفتاد بار استغفار پس از نماز صبح بسیار مجرّب است
     در پایان یاد آور می شویم که برای شروع در مراتب بالاتر کمال، ابتدا سعی نماید در مراتب اولیه، راسخ تر شده و ثبات قدم بیابد و سپس برنامه معنوی زندگی خود را به تدریج آغاز کنید، ابتدا با برنامه های سبک تر و پائین تر و بعد از آن که راسخ شدید و ثبات قدم یافتید به مراتب بالاتر بپردازید و سعی نمایید خود را خسته ننماید.
     در روایات نیز آمده، گاهی قلب انسان رو می کند و گاهی پشت، اگر قلب رو کرد و آماده است، خود را در راه نوافل قرار داده و اگر پشت کرده و آماده نیست، به واجبات اکتفا کنید.

اللهم عجل لوليك الفرج

منبع:سایت مرحوم آیت الله حق شناس (ره) 

زیارت قبول

نوشته شده توسطرحیمی 3ام آذر, 1391

       زيد نساج مى گفت : پيرمرد همسايه اى داشتم كه كمتر او را مى ديدم . روز جمعه اى بود، او لخت شده بود تا غسل جمعه را انجام دهد. در پشتش زخمى راديدم كه به اندازه يك وجب و جايش چرك كرده بود. نزديكش رفته و علت زخمش را پرسيدم . ابتدا چيزى نگفت ، اما وقتى بيش ‍ از حد اصرار كردم بناچار داستانش را چنين شروع كرد.

در جوانى با چند نفر از دوستانم به فسق و فجور و كارهاى زشت و گناه مشغول بوديم . هر شب در خانه يكى از دوستان جمع مى شديم . تا اين كه شبى نوبت من شد. درخانه چيزى موجود نبود. ناگزير شمشيرم را برداشتم و از كوفه بيرون رفتم ، شايد كسى از كنارم رد شود و من به او دستبرد بزنم . مدّتى گذشت ، هوا ابرى و تاريك شد. ناگهان رعد و برق شروع شد و برقى جستن كرد و من در روشنايى برق ، دو زن را مشاهده كردم . خودم را به سرعت به آنها رسانيدم و فرياد زدم : هر چه داريد فورا بدهيد و گرنه كشته مى شويدآن دو زن بيچاره جواهراتى را كه همراه داشتند به من دادند. در اين هنگام برق ديگرى جستن كرد، متوجه شدم كه يكى ازآنها جوان و زيبا و ديگرى پير است . شيطان مرا فريب داد، خواستم به آن زن جوان دست درازى كنم . پير زن پيراهنم را گرفت و التماس كنان گفت : دست از اين دختر بردار، اويتيم است و من خاله او هستم . او فردا شب با پسر عمويش ازدواج مى كند. امروز از من خواست كه او را به زيارت قبر حضرت على (ع ) ببرم ، شايد پس از رفتن به خانه شوهرديگر موفق به زيارت نشود. بيا و به خاطر حضرت على (ع ) دست از او بردار. من اعتنا نكرده و دختر را به زمين انداختم . در اين موقع دختر در كمال ياس و دل شكستگى گفت :

ياعلى ! به فريادم برس
     
ناگهان صدايى از پشت سرم شنيدم . سوارى به من نهيب زد: بر خيز! من با كمال غرور گفتم : آيا مى خواهى شفاعت اين زن را بكنى ؟ تو خودت نمى توانى از چنگم بگريزى . تا اين جسارت را كردم ، نوكشمشير را به پشتم فرو كرد، من افتادم . آن دو زن به سوار گفتند: لطف كردى كه ما رااز دست اين ظالم نجات دادى ، خواهش مى كنيم ما را تا قبر على (ع ) همراهى كن . آن سوار با صداى گرم و مهربان فرمود: زيارت شما قبول است ، من خودم على بن ابى طالب هستم !
     
اينجا بود كه من از كار زشت خود پشيمان شدم . فورا خودم را به پاى حضرت انداختم و عرض كردم :

آقا! من توبه كردم ، مرا ببخش.
     

     حضرت فرمود: اگر واقعا توبه كرده باشى ، خدا مى پذيرد. عرض كردم : اين زخم ، مرا بسيار آزار مى دهد. آن حضرت مشتى خاك برداشت و بر پشت من زد. زخم من بهبود يافت ولى اثر آن براى هميشه بر پشتم باقى ماند.(امامت ، شهيد دستغيب ، ص 135)

  • منبع : عاقبت بخیران عالم/ علی محمدعبدالهی

25 رمز مهم سعادت از زبان امام صادق علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 29ام آبان, 1391

از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند:
« طلبتُ الجنه، فوجدتها فی السّخاء؛
بهشت را جست و جو نمودم. پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم».

« و طلبتُ العافیه، فوجدتها فی العزله؛
و تندرستی و رستگاری را جست و جو نمودم. پس آن را در گوشه گیری(‌مثبت و سازنده) یافتم.».

« و طلبت ثقلاً لمیزان، فوجدتها فی شهاده ان لا اله الا الله و محمد رسول الله؛
و سنگینی ترازوی اعمال را جست و جو نمودم. پس آن را در گواهی به یگانگی خدای تعالی و رسالت حضرت محمد(ص) یافتم.»

« و طلبت السرعه فی الدخول الی الجنه، فوجدتها فی العمل لله تعالی؛
سرعت در ورود به بهشت را جست و جو نمودم. پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.»

« و طلبتُ حبّ الموت، فوجه ته فی تقدیم المال لوجه الله؛
و دوست داشتن مرگ را جست و جو نمودم. پس آن را در پیش فرستادن ثروت(انفاق) برای خشنودی خدا یافتم.»

« و طلبتُ حلاوه العباده، فوجدتها فی ترک المعصیه؛
و شیرینی عبادت را جست و جو نمودم. پس آن را در ترک گناه یافتم.»

« و طلبت رقّه القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش؛
و رقت(نرمی) قلب را جست و جو نمودم. پس آن را در گرسنگی و تشنگی(روزه) یافتم.»

« و طلبت نورالقلب، فوجدته فی التفکر و البکاء؛
و روشنی قلب را جست و جو نمودم. پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.»

« و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقه؛
و(آسانی) عبور بر صراط را جست و جو نمودم. پس آن را در صدقه یافتم.»

« و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاه اللیل؛
و روشنی رخسار را جست و جو نمودم. پس آن را در نماز شب یافتم.»

« و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال؛
و فضیلت جهاد را جست و جو نمودم. پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.»

« و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغضا هلال معاصی؛
و دوستی خدای تعالی را جست و جو کردم. پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.»

«و طلبت الرئاسه، فوجدتها فی النصیحه لعبادالله؛
و سروری و بزرگی را جست و جو نمودم. پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.»

« و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قله المال؛
و آسایش قلب را جست و جو نمودم. پس آن را در کمی ثروت یافتم.»

« و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر؛
و کارهای پرارزش را جست و جو نمودم. پس آن را در شکیبایی یافتم.»

« و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم؛
و بلندی قدر و حسب را جست و جو نمودم. پس آن را در دانش یافتم.»

« و طلبت العباده فوجدتها فی الورع؛
و عبادت را جست و جو نمودم. پس آن را در پرهیزکاری یافتم.»

« و طلبت الراحه، فوجدتها فی الزهد؛
و آسایش را جست و جو نمودم. پس آن را در پارسایی یافتم.»

« و طلبت الرفعه، فوجدتها فی التواضع؛
برتری و بزرگواری را جست و جو نمودم. پس آن را در فروتنی یافتم.»

« و طلبت العزّ، فوجدته فی الصدّق؛
و عزت(ارجمندی) را جست و جو نمودم. پس آن را در راستی و درستی یافتم.»

« و طلبت الذله، فوجدتها فی الصوم؛
و نرمی و فروتنی را جست و جو نمودم. پس آن را در روزه یافتم.»

« و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعه؛
و توانگری را جست و جو نمودم. پس آن را در قناعت یافتم.»

« و طلبت الانس، فوجدته فی قرائه القرآن؛
و آرامش و همدمی را جست و جو نمودم. پس آن را در خواندن قرآن یافتم.»

« و طلبت صحبه الناس، فوجدتها فی حسن الخلق؛
و همراهی و گفت و گوی با مردم را جست و جو نمودم. پس آن را در خوش خویی یافتم.»

« و طلبت رضی الله، فوجدته فی برّ الوالدین؛
و خشنودی خدای تعالی را جست و جو نمودم. پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.»
منبع: مستدرک الوسائل، ج12، ص 173-174، ح 13810.
منبع: نشریه موعود، شماره 139 و 140.

منبع:سایت راسخون

نشانه ‏هاى ظهور و اقسام آن

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آبان, 1391

      در جوامع روايى شيعه و سنى، از امور متعددى به عنوان (علايم ظهور) ياد شده است. منظم ساختن اين نشانه‏ ها در ضمنِ تقسيم و دسته‏ بندى آن‏ها، فوايدى را در پى دارد كه بر اهل دقت پوشيده نيست.
      نشانه‏ هاى ظهور را از زواياى مختلفى مى ‏توان نگريست؛ مثلا از لحاظ پيوستگى و گسستگى نسبت به ظهور، علايم منفصل و علايم متصل - و به تعبير ديگر علايم پيش از ظهور و علايم مقارن با ظهور - را تشكيل مى‏ دهند و از نظر ميزان قطعيت، به علايم محتوم و علايم مشروط انقسام مى ‏يابند و از جهت طبيعى و انسانى بودن و شخصى يا عمومى بودن سه دسته ‏ى (حوادث خارق ‏العاده)، (اوضاع عمومى اجتماعات بشرى) و (متخاصمان؛ نيروها و چهره‏ ها) را تشكيل مى ‏دهند. پيش از ذكر علايم، دو نكته را خاطر نشان مى‏ كنيم:
       نكته اول: مأخذ برخى از علايم، خبر واحد يا احاديث مجهول و روايات مقطوعه و مرفوعه مى‏ باشد، هرچند نگارنده در اين مكتوب، همه‏ ى علايم را ذكر نمى ‏كند و به ذكر علايمى كه اكثرا در كتب متعدد و معتبر روايى وارد شده، بسنده مى‏كند ولى به هر روى تضمينى براى عدم راهيابى نشانه‏هاى ضعيف السند وجود ندارد؛ البته قدر متيقن از نشانه‏ هاى محتوم در ميان مجموعه ‏ى علايم، قابل تحصيل و تشخيص است.
      نكته‏ ى دوم: لسان روايات در پاره‏اى از علايم به احتمال زياد، زبان نمادين يا به اصطلاح سمبليك است. بر اين اساس، مدلول مطابقى برخى از واژگان مراد نيست، بلكه معناى كنايى و استعارى مقصود معصوم‏ عليه السّلام بوده است كه در این قسمت  نمونه ‏ى برجسته‏ اى از آن ارايه خواهد شد.


صفحات: 1· 2

ويژگى هاى اولياى الهى

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آبان, 1391

       «اُولئِكَ الَّذينَ نَظَرُوا اِلَى الَْمخْلُوقينَ بِنَظَرى اِلَيْهِمْ وَلَمْ يَرْفَعُوا الْحَوائِجَ اِلَى الْخَلْقِ. بُطُونُهُمْ خَفيفَةٌ مِنْ اَكْلِ الْحَرامِ. نَعيمُهُمْ فِى الدُّنْيا ذِكْرى وَ مَحَبَّتى وَ رِضائى عَنْهُمْ. يا اَحْمَدُ؛ اِنْ اَحْبَبْتَ اَنْ تَكُونَ اَوْرَعَ النّاسِ فَاَزْهَدْ فِى الدُّنْيا وَ ارْغَبْ فِى الاْخِرَةِ. فَقالَ: يا اِلهى: كَيْفَ اَزْهَدُ فِى الدُّنْيا؟

     فَقالَ: خُذْ مِنَ الدُّنْيا خِفّاً1 مِنَ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ وَ اللِّباسِ وَ لاتَدَّخِرْ لِغَد وَ دُمْ عَلى ذِكْرى. فَقالَ: يا رَبِّ كَيْفَ اَدُومُ عَلى ذِكْرِكَ؟ فَقالَ: بِالْخَلْوَةِ عَنِ النّاسِ وَ بُغْضِكَ الْحُلْوَ وَ الحامِضَ وَ فَراغِ بَطْنِكَ وَ بَيْتِكَ مِنَ الدُّنْيا.

     يا اَحْمَدُ: اِحْذَرْ اَنْ تَكُونَ مِثْلَ الصَّبِىِّ اِذا نَظَرَ اِلَى الاَْخْضَرِ وَالاَْصْفَرِ اَحَبَّهُ وَاِذا اُعْطِىَ شَيْئاً مِنَ الْحُلْوِ وَ الْحامِضِ اِغْتَرَّ بِهِ …»

     «اوُلئِكَ الَّذينَ نَظَرُوا إلَى الْمَخْلُوقينَ بِنَظَرى اِلَيْهِمْ …»

     آنان كسانى هستند كه به بندگان خدا به گونه‌اى نگاه مى‌كنند كه من به آنها نظر مى‌كنم.

     توضيح اينكه: محبّت انسان به ديگران فرع محبّتى است كه به خداى خود دارد، تا انسان خدا را دوست نداشته باشد و به او عشق نورزد، نمى‌تواند ديگران را براى خدا دوست بدارد. در اصل، محبت به خداى متعال تعلّق مى‌گيرد و در سايه آن، انسان به هر كسى كه با خدا در ارتباط است، محبّت مى‌ورزد، وقتى مى‌بيند او مُحِبّ خداوند است، او را براساس محبّت خدا دوست مى‌دارد. بنابر اين‌چنين فردى به مردم آن‌گونه نگاه مى‌كند كه خداى متعال به آنان نظر مى‌كند؛ يعنى هر كس كه در نزد خدا عزيزاست در نظر او نيز عزيز خواهد بود و چنين نيست كه خداوند اشخاصى را براساس يك معيار و ملاكى دوست داشته باشد و او براساس معيار ديگر، بلكه يك نگرش وجود دارد و با يك معيار اشخاص سنجيده مى‌شوند.

صفحات: 1· 2

رهنمود های رهبری به همسران جوان

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آبان, 1391

اسلام طرف زن است یا مرد؟

خانواده های بی نشاط و از کار افتاده

     در جوامع غربی جوان ها، دوره نشاطِ جوانی و تُندی احساسات و غرایز را آزادانه می گذرانند و وقتی به خانواده و به ازدواج می رسند که در واقع بخش زیادی از میل طبیعی آنها و غرایز آنها فرو نشسته است. آن شوق و محبّت و عشقی که باید رد اعماق روح زن و شوهر جایگزین شود، در اینها نیست یا کم است.

     اینکه بعضی سن ازدواج را برای سال های میانیِ عمر که در غرب و تمدّن غرب معمول است، می گذراند؛ مثل اغلب چیزهایشان، غلط و بر خلاف فطرت و مصلحت بشر و ناشی از این است که به شهوت رانی و بی بندوباری اقبال دارند. می خواهند جوانی خود را به اصطلاحِ خودشان، با خوشی سپری کنند، هوسرانی هایشان را بکنند، بعد که از کار افتاده شدند و آتش هایشان فرو نشست، حالا سراغ خانواده بروند. ملاحظه می کنید که در غرب زندگی خانوادگی این طوری است. طلاق های زیاد، ازدواج های ناموفق، مرد و زن های بی وفا، تخطّی های جنسی فراان، غیرتِ کم، زندگی خانوادگی به این معناست.

صفحات: 1· 2

عبادت و اطاعت انحصارى خدا

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آبان, 1391

     توحيد، غير از آنكه يك بينش فلسفى است، يك شناخت علم زا و زندگي ساز نيز هست، يعنى عقيده‏ اى است كه بناى زندگى اجتماعى و فردى انسانها بايد بر پايه آن نهاده شود.

     اكنون به پاره ‏اى از مواد كلى قطعنامه توحيدى در قرآن اشاره مى ‏كنيم:

     بنابر اصل توحيد، انسانها حق ندارند هيچكس و هيچ چيز جز خدا را عبوديت و اطاعت كنند. و همه تحكمات و تحميلاتى كه از طرف قدرت گونه ‏هاى تاريخ بر بشريت رفته، غلط و برخلاف حق بوده است.

     اين بيان كلى، بت‏ها، خدايان، خداوندگاران و بالاخره تمايلات نفس سركش، را شامل است.

    آيات زير (از سوره يونس) كه سخن از شريكان پندارى خدا - از جنس بشر و غير آن - مى‏ گويد، طرحى كلى از اين رويه اصل توحيد را مى ‏نماياند:

     «وَيوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا»: و روزى كه همه آنان را (در قيامت) گرد آوريم…

     « ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكَانَكُمْ أَنْتُمْ وَشُرَكَاؤُكُمْ»: آنگاه به كسانيكه براى خدا شريكى قائل شدند گوئيم: شما و آنانكه شريك خدا دانسته ‏ايد در جاى خود بايستيد.

    « فَزَيلْنَا بَينَهُمْ» : پس ميان آنها جدائى افكنيم.

     « وَقَالَ شُرَكَاؤُهُمْ مَا كُنْتُمْ إِيانَا تَعْبُدُونَ»: و شريكان پندارى آنان گويند: شما ما را عبادت نمى‏ كرديد.

     « فَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَينَنَا وَبَينَكُمْ إِنْ كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ»: ميان ما و شما خدا گواهى بسنده است كه ما از عبادت شما غافل و بيخبر بوديم.

     « هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ»: در آن هنگام هر كسى هر آنچه را از پيش انجام داده، مى ‏آزمايد.

صفحات: 1· 2